دكتر بهشته غلامپور
318 subscribers
692 photos
148 videos
1 file
1.03K links
راهی به سوی خود شكوفايي

تماس با ادمين :
@Beheshteh5683
Download Telegram
🔏🔐🔒

📝گپ و گفتي در باب هويّت

بخش اول : هويت در مهاجرت

این روزها مهاجرت ( مخصوصا در جایی که من زندگی میکنم ) بسادگی مسافرت انجام میشود.
به چند و چون یا درست و غلط بودن آن کاری ندارم ، اما چندی پیش پست جالبی در کانال یکی از دوستان در مورد #مهاجرت و تغییر هویت دیدم که ابتدا آن را تقدیم میکنم :
«تحقیقات نشون داده وقتی کسی وارد فرهنگی میشه که براش جدیده و بعضا از خودش مدرن تر و غنی تره فرد ابتدا سعی در حفظ ارزش ها و فرهنگ های کشور مقصد داره و دیکالچرایز ( فرهنگ خودش رو از دست میده) میشه و تا حدی هم به جایی میرسه که نمی دونه چی خوبه و چی بده و #بی_هویت میشه اما بعد از مدتی که دوباره #هویت خودش رو باز شناخت و به محیط جدید عادت کرد حالا وارد کانتکسچوالایز کردن( وارد کردن فرهنگ خودش به کشور مقصد ) میشه به زعم من ناقل ویروس میشه و مخصوصا جوامع شرقی و عرب دیفتری و کزاز فرهنگی خودشون رو وارد میکنن ، و وای به اون روزی ک دیگه تو اروپا و امریکا هم دیگه امنیت نباشه. ‌
این مسئله بخوبی در اروپا مشاهده می‌شود، تا حدی که اصطلاح استعمار معکوس (reverse colonization) برای آن مورد استفاده قرار گرفته است.
در مورد آمریکا این حالت کمتر صدق می‌کند. در آنجا بیشتر پذیرای مهاجران هستند و آنها را در فرهنگ خود «ذوب» می‌کنند. اصطلاحی که آنجا بکار می‌برند دیگ ذوب (melting pot) است.
@BeBests از کانال

💫سوال اینجاست.....

⁃ واقعا هویت چیست؟!
⁃ آیا امری ثابت است یا متغیر؟!
-آیا ماهیتی محتوم دارد و باید در حفظ و پاسداری آن جد و جهد کرد؟!
⁃ چرا این روزها در این سوی دنیا مردم مهاجر ، از سردرگمی هویتی نالانند و در کشور موطن سعی بر آگراندیسمان کردن #هویت_وطنی دارند؟!
⁃ اینهمه جنگ قومی در سراسر دنیا و تلاش برای مرز کرد و ترک و لر و عرب در خاورمیانه برای چیست؟!
⁃ چرا ما حتی با اعتقادات و باورهای قومی و مذهبی مان مثل ناموس “!!” ( در واقع #تابو) برخورد میکنیم و سپر و شمشیرمان در برابر کوچکترین نوای مخالف با آن بُراق میشود ؟!
⁃ چرا هویت مان را در بیغوله های تاریخی جستجو میکنیم و بیشتر تمایل داریم فسیل هخامنشی باشیم تا انسان مدرن امروز؟!


برای جواب به اين سوالات مبحث #هویت رو دنبال کنید .....

@drbgholampour
🔏🔐🔒

📝گپ و گفتي در باب هويّت

بخش دوم:
هویت چیست ؟!

هویت انسانی، مقوله‌ای اجتماعی است.

همه انسانها به هنگام تولد، فارغ از اینکه در کجای زمین به دنیا می‌آیند و یا از چه تعلق قومی و قبیله‌ای برخوردارند، دارای ویژگی‌های یکسان نوع انسانی، در میان انواع موجودات زنده هستند و هیچ گونه تفاوت "ماهيتي" با یکدیگر ندارند؛ بنابراین، مقوله #هویت انسانی که در دوران رشد و تکوین انسان در جامعه شکل می‌گیرد، کاملأ اجتماعی و #جامعه_شناسانه است و ربطی به خون و نژاد و رنگ پوست و ... ندارد.

و اما #هویت_اجتماعی انسان، از پنج مؤلفه پیروی می‌کند. به زبان دیگر، بر پایه پنج مؤلفه تأثیرگذار، شکل می‌گیرد؛

📍عوامل جغرافیایی ـ اقلیمی:
مجموعه عواملی که برگرفته از ویژگی‌های مربوط به اقلیم، طبیعت و آب و هواست، که در طي قرون و هزاره‌ها، می‌تواند بر نوع #رفتار زیست‌ محیطی افراد تأثیر گذارد و هویتی اجتماعی خاص، یا احساس تعلقی به خصوص را در یک گروه انسانی، از گذر زندگی تاریخی، ایجاد کند؛
«بنابراین، باید ریشه بخشی از احساسات مربوط به تعلق سرزمینی را در این عامل، جستجو کرد».

اما وجه تشابه در میان یک گروه انسانی که تنها برگرفته از این عامل باشند، قادر به ایجاد هویت اجتماعی نیست، بلکه این عامل ـ همان گونه که پیشتر گفته شد ـ تنها می‌تواند “یکی از عوامل “گسترده ایجاد هویت و احساس تعلق به یک گروه خاص انسانی باشد.

📍عوامل سیاسی و تاریخی:
عواملی که متأثر از سرنوشت سیاسی و تاریخی مشترک یک گروه خاص از انسان‌ها ست.
وقتی می‌گوییم: «یک گروه خاص از انسان‌ها»، منظورمان همزمان، آن گروهی از انسانها هستند که می‌توانند در میان خود، شامل گروه‌ها و دسته‌های متعدد انسانی در حوزه‌های گوناگون جغرافیایی باشند. یادمانده‌های تاریخی، شادی‌ها، غم‌ها و نبردها و شکست‌ها و پیروزی‌های مشترک، از جمله عواملی هستند که از منظر تحمل نوع نظام‌های سیاسی خاص و رخدادهای مشابه، می‌توانند تأثیرات ماندگاری بر احساس هویت مشترک بگذارند.

📍 عوامل اقتصادی:
عوامل اقتصادی در احراز هویت مشترک عبارتند از: شیوه تولید اقتصادی، روابط تولید، سطح و نوع تولید، ابزار خاص تولید و امکانات تولیدی یک گروه به خصوص از انسان‌ها که در یک اقلیم مشخص تاریخی، زندگی کرده و می‌کنند.
بسته به اینکه این گروه انسانی ، از گذر یک جریان (پروسه) تاریخی، در هر یک از عوامل نامبرده، متأثر از چگونه نظامی بوده‌اند، دارای ویژگی‌های مشترکی می‌شوند، که این ویژگی‌ها، نوعی خاص از احساس مشترک و تعلق تاریخی را ایجاد می‌کنند؛
برای نمونه، قرنها حاکمیت نظام زمینداری (فئودالیسم) در بین ملل اروپایی و یا حاکمیت نظام ارباب و رعیتی در ایران، منجر به ایجاد دو نوع متفاوت از احساس مشترک، نسبت به روابط تولیدی و رابطه انسان با انسان و انسان با زمین، در بین این دو گروه انسانی شده اند. تفاوت نوع نگاه به اشرافیت در جوامع اروپایی و فرهنگ برگرفته از آن، با نوع نگاه مردم ایران به همین مقوله، برخاسته از همین تنوع تولید، روابط و ابزار تولیدی متفاوت است.
ادامه دارد....

@drbgholampour
🌥⛅️🌤☀️

🔎نگاهی دیگر

قسمت هجدهم
:کوله بار

انسان پیش از گرایش به هر آیین یا مکتبی، باید امیال باطنی و نیازهای روانی خود را بشناسد.

باید قبل از دست زدن به هر انتخاب یا پیوستن به هر حرکتی، بر فرهنگ و تربیتی که با آن بار آمده بیدار شود.
باید القائاتی را که طرز فکر و احساس او را قالب زده شناسایی کند و به نقد و بررسی آن بپردازد.
آزادی انسان، در گرو بیداری اوست و بیداری مستلزم اندیشیدن و و سنجش گری است.

«بدون آگاهی، انسان مانند عروسک خیمه شب بازی، فقط مجری کور و بی اختیار خواست های محیط است».

به موج فرقه ها و مسلک های مختلف نگاه کنید.
آدم هایی را می بینید که با انواع ترس ها، خواسته ها و نیازهای قبلی ( نیاز به امنیت، نیاز به حمایت، نیاز به خلاصی از تردید و احساس هیچ بودن) به دنبال مکتب ها و شخصیت های مختلف به راه افتاده اند.

موضوع، آن شخص یا مکتب نیست، مطلب، #نیاز_روانی است که با پیروی از آن مرشد یا آن مسلک در فرد ارضاء می شود ، اگر هم آن مکتب نبود، به وسیله ی دیگری چنین می شد.

بحث کردن با این آدم ها بیهوده است.
شما دارید آنها را از آرامشی که به آن نیاز دارند جدا می کنید. شما دارید با بحث کردنتان در اطمینان خوشایند آنها اخلال می کنید شما دارید خواب خوش آنها را آشفته می کنید.

@drbgholampour

به پدیده های اجتماعی از قبیل انقلاب ها، جنگ ها و لشگرکشی ها نظر کنید. مردمان کلافه و نفرت زده ای را می بینید که عمیقا دچار یأس و سرخوردگی اند. آنها مدتهاست که با رنج و محرومیتی (که لزوما مادی نیست)، دست به گریبانند و به دنبال مرهمی از احساس سلطه و برتری می گردند، تا آن را بر غرور خردشده خویش بگذارند.
طبیعی است که دیر یا زود کسی مثل خودشان، با ترس ها و نیازهایی مشابه و آشنا، از میان شان سربرآورد و راه تسکین عقده های انباشته را به آنها نشان دهد، صدام یا هیتلری که آنها را به شوریدن و کشتن و ویران کردن "دشمن ناپاک و نفرت انگیز" (واقعی یا خیالی بودنش چندان مهم نیست) تحریک و تهییج کند. آن پیشوا و آن دشمن، بیش از آنکه عامل خشم و جنگ و ویرانی باشد، معلول آن است. آن آدم ها برای پاسخ به نیازهای سرکوفته شان به آن پیشوا و آن دشمن نیاز داشتند و تعجبی ندارد که خیلی زود آن را پیدا کردند.

@dbgholampour

به عشق ها، دوستی ها و دشمنی های انسان ها نگاه کنید. بسیاری از آدم ها از ترس تنهایی، تأییدنشدگی و محبوب نبودن به توجه و تایید همدیگر پناه می آورند و اسم آن را عشق یا دوستی می گذارند.
آدم ها بر سر #هویت و #شخصیت و غرور خود با هم می جنگند و اگر لازم باشد آدم های دیگر را سلاخی می کنند و اسم آن را میهن پرستی و دینداری و شرافت می گذارند. آنها نیازمند خودنمایی و خوداثباتی اند، غروری جریحه دار دارند که برای تسکینش محتاج مدال های نامرئی «عزت» و «شرف» و «بزرگی» اند. اصل، آن است و باقی، سرپوش و بهانه.

اندیشمندان آگاه و پیام های روشن‌گر البته همواره بوده و هستند، اما همه ی مسأله این است که بیداری مقدم بر دانش است. بدون #شناخت_خویش هر آموزشی بیهوده است. «بدون آگاهی از القائاتی که مغز فرد را قالب زده اند، هر چه که حاصل شود، کوله بار دیگری است بر شانه سنگین خواب آلودگی آدم ها».

به قلم ساسان حبیب‌وند

@drbgholampour
📚معرفی کتاب

مدتی است سعی دارم ذهن خواننده رابه سه مفهوم اساسی ( که بزعم من دامن گیر جامعهء مدرن کنونی و عوارض روانشناختی ناشی از آن ست ) معطوف کنم:
#احساس_تنهایی ( تحت عنوان تنهایی)
#معنای_زندگی( تحت عنوان انسان در جستجوی معنا)
#هویت ( گپ و گفتی در باب هویت و مطالب مرتبط دیگر)
مطمئنا این شیوه گاه به گاه برای خوانندهء علاقه مند در جهت حرکت به سمت #خودشکوفایی ادامه خواهد یافت.

در جهت این هدف ، از این پس بخش دیگری نیز به پستها و مقالات کانال ، تحت عنوان « معرفی کتاب » اضافه خواهد شد
طبعا این کتابها یا رمانها با محتوای فلسفی یا روانشناختی و یا جامعه شناختی خواهد بود.

https://t.me//drbgholampour
www.drgholampour.com
📙📘📕

نگاهی بر رمان «
هویت» اثر میلان کوندرا

قطعا با نام «میلان کوندرا» نویسنده چک آشنایی دارید. سبک داستان نویسی او منحصر به فرد است ، چرا که در میانهٔ داستان هایش به تحلیل روان شناختی و فلسفی ماجرا می پردازد.
رمان #هویت را میلان کوندرا در ۱۹۹۶ در فرانسه نوشته است.
هویت داستان رابطهٔ عاشقانهٔ مردی به نام “ژاک مارک” و زنی به نام “شانتال” است اما در میانهٔ ماجراهای این رابطه میلان کوندرا جا به جا به موضوعات فلسفی همچون جبر و اختیار، مرگ و زندگی و اخلاق و وظیفه می پردازد و نیز هستهٔ مرکزی تصمیمات انسانی را واکاوی می کند.
میلان کوندرا اغلب به این گفته هرمن بروخ متفکر و رمان نویس اتریشی اشاره می کند که گفته است:
«رمانی که جزء ناشناخته ای از هستی را کشف نکند، غیر اخلاقی است. شناخت، یگانه اخلاق رمان است».

محور کلیدی رمان هویت #ملال_وجودی یا #احساس_پوچی و بی معنایی (Absurdism) و نیز نحوه ء کنار آمدن انسان ها با این خلاء، پوچی و ملال است.

در این داستان میلان کوندرا سه شیوهٔ مدارا با #ملال را معرفی می کند:
#ملال_انفعالی، همچون ملال کسی که پشت میزی در کافه ای نشسته، آبجویی در دست دارد، به خلاء خیره شده است و گهگاه خمیازه می کشد.«ژان مارک ملال انفعالی را پیشه کرده است، به حاشیهٔ زندگی خزیده، دانشگاه را رها کرده و خود را با شغلی کم اهمیّت مشغول ساخته است. همه چیز زندگی برایش بی اهمیت است....»
#ملال_فعال، همچون ملال کسی که یکریز صحبت می کند، دربارهٔ وقایع بی اهمیت روزانه، و به سکوت مجال نمی دهد تا سؤالات عمیق را به رخ کشد و
«شانتال که با جدیت به شغلش چسبیده است و در همان حال که به بی معنایی شغلش آگاه است آن را با چنان جدیّتی به انجام می رساند که گویا صاحب دو چهره و شخصیّت است، چهره ای که به حرفه و پیشه اش پوزخند می زند و چهرهٔ دوّمی که با دقت و وظیفه شناسی جایگاه شغلی اش را ارتقا می بخشد....از این روست که او حرف می زند، زیرا کلمه هایی که می گوید به گونه ای پنهانی زمان را به حرکت در می آورند، در حالی که وقتی دهانش بسته می ماند زمان متوقف می شود».
#ملال_در_حال_سرکشی: جوانانی که می شکنند و به آتش می کشند!«بریتانیکوس، پیرمردی انگلیسی که با برپایی ضیافت های عیّاشی ملال زندگی را تاب می آورد».
هر کدام از قهرمانان رمان «هویت» به یکی از این شیوه ها ملال زندگی را تاب می آورند.

میلان کوندرا جا به جا، قصه گویی را متوقف می کند و به طرح پرسش های فلسفی و روان شناسانه می پردازد، پرسش هایی که خواننده را درگیر می کنند و باورهای عادتی ذهن او را به چالش می کشانند.

@drbgholampour
✂️📃📎📌

سفر از وابستگی به گسستگی

اس. ئی. کراس در سال 2000 در بین دانشجویان امریکای شمالی و دانشجویان آسیای شرقی نظیر ژاپن مطالعه ای درباره #هویت انجام داد.
این محقق از دانشجویان می خواست که کمی درباره خودشان حرف بزنند. دانشجویان امریکایی عمدتا فقط صفات خودشان را توصیف می کردند. مثلا می گفتند "من آدم خوش اخلاقی هستم، دوست دارم صبح ها خیلی زود بیدار شوم، من به بی نظمی حساسیت دارم، من دونات توت فرنگی خیلی دوست دارم و غیره".
در مقابل دانشجویانی که از کشورهایی نظیر ژاپن آمده بودند در توصیف خود می گفتند" من یک مادر هستم، من فرزند دوم خانواده ام، خانواده ما سفر را بسیار دوست دارد، پدرم خلبان است، من از ژاپن آمده ام وغیره".

کراس با این تحقیق ویژگی های فرهنگ فردگرا( Individualistic Culture ) و فرهنگ جمع گرا(Collectivistic Culture) را نشان می دهد.

در فرهنگ فردگرایی افراد از کودکی تشویق می شوند تا مستقل و متکی به خود باشند.
آنان عواطف، احساسات، لذت ها و تمایلات فردی خود را بر جمع ترجیح می دهند و تلاش می کنند زیستی مستقل از جامعه و حتی خانواده داشته باشند.
در مقابل در فرهنگ های جمع گرا اتصال به یک شبکه روابط اجتماعی، همزیستی و بهم پیوستگی با گروههای اجتماعی نظیر خانواده و اقوام اهمیت زیادی دارد. افراد عضوی از یک جمع هستند و #هویت_فردی معمولا در سایه #هویت_جمعی که فرد به آن تعلق دارد قرار می گیرد.
به طور خلاصه گسستگی در مقابل وابستگی، و استقلال در مقابل اتصال مهم ترین ویژگی های این دو فرهنگ است.
در فرهنگ های فرد گرا اگر کودکی روی زمین می افتد والدین از دور نگاهش می کنند و منتظر می مانند تا خودش از زمین بلند شود. در مقابل، در فرهنگ های جمع گرا علاوه بر والدین، حتی عابران نیز ممکن است به کمک او بشتابند.
در فرهنگ جمع گرا نظر خانواده درباره تحصیل، ازدواج و در مواردی حتی شغل فرزندان مؤثر است.

البته فرهنگ های مبتنی بر #فردگرایی و #جمع گرایی ضعف ها و قوت های خودشان را دارند.
شاید فرهنگ فردگرایی در ظاهر کمی جذاب به نظر آید با این وجود به روشنی و به شکل محکمی نمی توان گفت که کدام یک بر دیگری ترجیح دارد.
ولی گمان جامعه شناختی من آن است که مسیر جامعه ایرانی به سوی فرهنگ فردگرایی است.
نکته آخر آنکه وضعیت جوامع به شکل صفر و یک نیست.
جوامع مبتنی بر فرهنگ فردگرایی می توانند عناصری از فرهنگ جمع گرا را نیز در خود داشته باشند و بالعکس.
نکته، جریان غالب در یک جامعه است که ممکن است با فردگرایی یا جمع گرایی باشد.

فردگرایی یا جمع گرایی مسأله اصلی این نوشته نیست. مسأله این نوشته درباره ایرانیان #مهاجر به سایر کشورهای جهان است.
ما ایرانیان عموما در یک فرهنگ جمع گرا بزرگ می شویم. همانطور که توضیح داده شد ویژگی این فرهنگ، حامی یا حمایتی بودن آن است. تعامل و اتصال به جمع ویژگی مهم این فرهنگ است. فردی که به مقصد کشوری مانند کانادا، استرالیا یا امریکا، ایران را ترک می کند با شتاب به سمت یک جامعه فردگرا پرتاب می شود.
تحول جوامع از جمع گرایی به فردگرایی معمولا آرام، تدریجی و گام به گام است.
فرد مهاجر ولی یک شبه و در عرض چند ساعت چنین تغییری را تجربه می کند. به همین دلیل #تنهایی(Loneliness) که معمولا با حزن و اندوه همراه است به سراغ بسیاری از مهاجران می آید. آنان به سرعت در ساختار جدیدی قرار می گیرند که برای آن تربیت نشده اند. شاید در این شرایط جدید است که جمله هایی مانند« بیا بشین چار کلوم اختلاط کنیم» که عمدتا در جوامع جمع گرا شنیده می شود تبدیل به نوستالژی تلخ مهاجران می شود.

روشن است که واکنش مهاجران ایرانی به شرایطی که توصیف شد متفاوت است. برخی از آنان تلاش می کنند تا اعضای خانواده نظیر والدین، خواهران و برادران خود را تشویق کنند تا برای مثال به کانادا مهاجرت کنند.
برخی حتی دوستان خود را نیز تشویق به #مهاجرت می کنند. آنان به دنبال ساخت یک اجتماع کوچک(جمع گرا) در اطراف خود هستند تا شاید آن اتصال از دست رفته را دوباره باز یابند.
ولی پرسش آن است که آیا می توان در دل یک جامعه فردگرا ماکتی از یک اجتماع جمع گرا ساخت؟!
برخی دیگر از ایرانیان با خودشان کلنجار می روند تا طبق قواعد جامعه جدید زندگی کنند و فردگرایی را به عنوان یک ارزش اجتماعی بپذیرند. کاری که بسیار زمان بر و دشوار است.

...........................................
مطلبی از کانال نویسنده: @fardinalikhah
به قلم « دکتر فردین علیخواه » جامعه شناس

@drbgholampour
✂️📃📎📌

🖌اضطراب منزلت

در جوامع سنتی شاید کسب منزلت یا جایگاه اجتماعی خیلی دشوار بود، ولی به همین نسبت از دست دادن اون هم سخت بود.
مثلا اگر یک «لرد» نمی خواست دیگه «لرد» باشه، کارش به اندازه‌ای سخت بود که یک «کارگر» دیگه نخواد کارگر باشه.

آنچه مهم بود هویت فرد در زمان تولد بود، نه چیزی که ممکن بود در زندگی‌اش با توانایی‌های خودش به دست بیاره.

در واقع #هویت ذاتی یا سرشتی فرد مهم بود، نه کاری که می کرد!

آرزوی بزرگ #جوامع_مدرن این بود که معادله را به کلی زیر و رو کنند.
امتیاز ها و محرومیت‌های ارثی را از بین ببرند. بطوری که رتبه اجتماعی افراد وابسته به دست آوردهای آنها باشه (که اغلب معنایش دست آوردهای مالی بود).

در این صورت دیگه #منزلت_اجتماعی چندان ربطی به #هویت_تغییر_ناپذیر افراد (که از نسلی به نسل دیگر منتقل می شد) نداشت؛ بلکه به عملکرد فرد درون اقتصادی سرسخت و اجتماعی که به سرعت در حال #تغییر بود، وابسته می شد.
و طبیعتا با توجه به ماهیت وضعیت اقتصادی ( که ثبات لازم رو نداره و وابسته به سرعت رشد تمدن متغیره) ، بارزترین ویژگی تلاش برای #کسب_منزلت بی ثباتی خواهد بود‌.

وقتی به آینده فکر میکنیم می دونیم که ممکنه مورد تایید همکاران یا رقیبان مون قرار نگیریم.
ممکنه بفهمیم که توانایی‌های لازم را برای رسیدن به اهدافمان نداریم یا ممکنه در تورم و افت و خیزهای بازار گرفتار جریان ناخوشایندی بشیم. درهرصورت هر شکستی با موفقیت احتمالی دیگران پیوند میخوره.

اینچنین هست که #اضطراب لازمه‌ء این آرزوی معاصرهست!

چراکه سرزندگی و انگیزه حاصل از #کسب_جایگاه_مطلوب در سلسله مراتب اجتماعی به عوامل پیش‌بینی ناپذیر زیادی وابسته است.

ادامه دارد...

https://t.me/drbgholampour
www.drgholampour.com