❇️ چند جرعه مرگ چند؟
📰 گفتوگوی احمد بخارایی با خبرگزاری جمهوری اسلامی (IRNA)
🗓 سهشنبه ۱۷ مهر ۱۳۹۷
#احمد_بخارایی #جامعه #مشروب #الکل #مرگ
*چرا و چگونه
… میزان بالای مصرف این مشروبات حتی در ایام محرم که انتظار میرود بنا بر سنتها روند نزولی داشته باشد اما ندارد، یک واقعیت است …
… براساس گزارشهای غیررسمی مصرف مشروبات الکلی بالا است و واردات آن از خارج نیز یک صنعت و تجارت به شمار میرود …
*چرا مشروبات تقلبی
… مصرف مشروبات الکلی در کشورهای خارجی حد مشخصی دارد و اینگونه نیست که فردی در یک وعده به طور افراطی از مشروبات الکلی استفاده کند، در ایران نوع مصرف افسارگسیخته و چارچوبشکنانه به معنای مصرف بیش از حد است …
… میزان ساخت مشروبات الکلی در داخل سه تا چهار برابر مشروبات وارداتی است، این مواد وارداتی گرانتر از نوع دستساز و داخلی است و فقر، افراد را به مصرف مشروبات دستساز داخلی سوق میدهد …
… افرادی که مشروبات داخلی میسازند از آنجاکه تعهدی ندارند در ساخت آن از مواد سمی نیز استفاده میکنند که عواقبی به دنبال دارد و تنها بخشی از آن به گوش ما میرسد چراکه ممکن است افراد آسیب هم ببینند و به مراکز درمانی نیز مراجعه کنند اما این موضوع در فضای عمومی مطرح نشود …
*در جست و جوی شادی
… در سطح خرد هر انسانی لذتطلب است و در خصوص مصرف مشروبات الکلی نیز صدق میکند. این مسئله در ایران جنبهی افراطی پیدا میکند زیرا به دلیل ناکافی بودن احساس رضایت در جامعه افراد را به جمعهای خصوصیِ هممشرب که میتوانند باهم همپیاله شوند سوق میدهد …
… نظام اجتماعی نیز نظامی نیست که انسانها از بودن و زندگی خود احساس خوبی داشته باشند و زمانی که افراد احساس کنند موجود مثبتی نیستند با بحران هویت مواجه میشوند …
… مسائلی از جمله بیکاری نیز به این مسئله دامن میزند و وضعیت نابسامان اقتصادی، بحران هویت را افزایش میدهد و از سوی دیگر اهرمهای بازدارندهی مذهبی نیز کمرنگ شده است …
*چه باید کرد؟
… علت ساختاری در سطح کلان در این نوع رفتارها و الگوهای مصرف تعیین کننده است؛ زمانی که در جامعه با مشکلات ساختاری مواجهیم تعارض بین خواست درصد قابل توجهی از مردم و خواست نظام سیاسی حاکم به وجود میآید و هرچه این تضاد افزایش پیدا کند میزان آسیبهای اجتماعی نیز زیاد میشود …
… سرچشمهی آلودگی از منبع است و سیاستگذاریهای سالهای اخیر نمیتواند آلودگیهای مسیر را از بین ببرد …
… افراد با همهی دنیا در ارتباط هستند و همهی الگوها مقابل چشمها است بنابراین دورهی تحکم گذشته است …
👈 متن کامل گفتوگو
📰 گفتوگوی احمد بخارایی با خبرگزاری جمهوری اسلامی (IRNA)
🗓 سهشنبه ۱۷ مهر ۱۳۹۷
#احمد_بخارایی #جامعه #مشروب #الکل #مرگ
*چرا و چگونه
… میزان بالای مصرف این مشروبات حتی در ایام محرم که انتظار میرود بنا بر سنتها روند نزولی داشته باشد اما ندارد، یک واقعیت است …
… براساس گزارشهای غیررسمی مصرف مشروبات الکلی بالا است و واردات آن از خارج نیز یک صنعت و تجارت به شمار میرود …
*چرا مشروبات تقلبی
… مصرف مشروبات الکلی در کشورهای خارجی حد مشخصی دارد و اینگونه نیست که فردی در یک وعده به طور افراطی از مشروبات الکلی استفاده کند، در ایران نوع مصرف افسارگسیخته و چارچوبشکنانه به معنای مصرف بیش از حد است …
… میزان ساخت مشروبات الکلی در داخل سه تا چهار برابر مشروبات وارداتی است، این مواد وارداتی گرانتر از نوع دستساز و داخلی است و فقر، افراد را به مصرف مشروبات دستساز داخلی سوق میدهد …
… افرادی که مشروبات داخلی میسازند از آنجاکه تعهدی ندارند در ساخت آن از مواد سمی نیز استفاده میکنند که عواقبی به دنبال دارد و تنها بخشی از آن به گوش ما میرسد چراکه ممکن است افراد آسیب هم ببینند و به مراکز درمانی نیز مراجعه کنند اما این موضوع در فضای عمومی مطرح نشود …
*در جست و جوی شادی
… در سطح خرد هر انسانی لذتطلب است و در خصوص مصرف مشروبات الکلی نیز صدق میکند. این مسئله در ایران جنبهی افراطی پیدا میکند زیرا به دلیل ناکافی بودن احساس رضایت در جامعه افراد را به جمعهای خصوصیِ هممشرب که میتوانند باهم همپیاله شوند سوق میدهد …
… نظام اجتماعی نیز نظامی نیست که انسانها از بودن و زندگی خود احساس خوبی داشته باشند و زمانی که افراد احساس کنند موجود مثبتی نیستند با بحران هویت مواجه میشوند …
… مسائلی از جمله بیکاری نیز به این مسئله دامن میزند و وضعیت نابسامان اقتصادی، بحران هویت را افزایش میدهد و از سوی دیگر اهرمهای بازدارندهی مذهبی نیز کمرنگ شده است …
*چه باید کرد؟
… علت ساختاری در سطح کلان در این نوع رفتارها و الگوهای مصرف تعیین کننده است؛ زمانی که در جامعه با مشکلات ساختاری مواجهیم تعارض بین خواست درصد قابل توجهی از مردم و خواست نظام سیاسی حاکم به وجود میآید و هرچه این تضاد افزایش پیدا کند میزان آسیبهای اجتماعی نیز زیاد میشود …
… سرچشمهی آلودگی از منبع است و سیاستگذاریهای سالهای اخیر نمیتواند آلودگیهای مسیر را از بین ببرد …
… افراد با همهی دنیا در ارتباط هستند و همهی الگوها مقابل چشمها است بنابراین دورهی تحکم گذشته است …
👈 متن کامل گفتوگو
Telegram
جامعهشناسی افقنگر ـ دکتر احمد بخارایی
تلاش من در جهت توصیف، تبیین و تحلیل پدیدهها و مسائل اجتماعی ایران معطوف به «آینده» است… منتظر دریافت نظر شما پیرامون تحلیل ارایه شده هستم. با سپاس: 👈 https://t.me/drbokharaei
www.dr-bokharaei.com
Ahmad Bokharaei, Sociologist
www.dr-bokharaei.com
Ahmad Bokharaei, Sociologist
❇️ آیا برای شرکت در #انتخابات #مجلس_شورای_اسلامی در اسفند ۱۳۹۸ باید تجدید نظر کرد؟
🗓 دوشنبه ۲۷ آبان ۱۳۹۸
| #احمد_بخارایی، #جامعهشناس |
| یادداشت ۱۰ | دهمین مکث:
«خشم و خون»
در دل «خروش و خون» و در سومین روز اعتراضات خشمناک آبان ۹۸ این قلم مینویسد.
⟩⟩ ۱ـ صبح پنجشنبهی گذشته مورخ ۲۳ آبان ۱۳۹۸ یعنی یک روز پیش از سهمیهبندی و افزایش نرخ #بنزین به یک جمع خصوصی پانزده نفره متشکّل از ده جامعهشناس حوزهی انحرافات اجتماعی و پنج فرد میزبان به دعوت سازمان اجتماعی #وزارت_کشور با میانجیگری یک پژوهشگاه در موضوع «علل و عوامل #خشونتورزی در #جامعه» به گفتوشنود دعوت شده بودیم. در این نشست سه ساعته، ده #جامعه_شناس شامل پژوهشگرانی مانند آقایان #سعید_مدنی، #حسن_سراجزاده، #عباس_عبدی و نیز دیگر خانمها و آقایان از اعضای هیأت علمی دانشگاههای الزّهرا، شهید بهشتی و علامه طباطبایی حضور داشتند. یکی از اعضای گروه پنجنفرهی میزبان که علیالظّاهر دکترای جامعهشناسی هم داشت و مسئول یکی از سازمانهای نظرسنجی وابسته به حکومت نیز بود در ابتدای جلسه عنوان داشت که «ما تاکنون هر چه جامعهشناس دعوت و از آنها راهکار پیرامون کنترل و کاهش خشونت اجتماعی طلب کردهایم عمدتاً از وجود ساختارهای بیمار در جامعه سخن گفتهاند. حال فرض کنید ما با این مباحث آشنا هستیم. اینک بگویید برای جامعهی ما که دچار تب چهل درجه است چه باید کرد؟»
⟩⟩ ۲ـ وقتی نوبت به من رسید حدود پانزده دقیقه حرفهایی زدم که برخوردار از محورهای شش گانه زیر بود:
⟩ اول ـ جامعهی ما دچار «#مرگ_اجتماعی» شده است نه آنکه تب چهلدرجه داشته باشد و پیشفرض آن «جامعهشناس محترم درون حاکمیتی» اشتباه، فلذا پرسشش هم غلط است و پرسش غلط، پاسخ ندارد.
⟩ دوم ـ یک جامعهشناس فارغ از ارزشهای سوگیرانه و مذهبمحور در ایران مانند یک پزشک نیست که نسخهپیچ برای سرماخوردگی باشد بلکه در مقام «تحلیل» حتماً به «ساختارها» توجه دارد و پس از تحلیل جامعهشناسانه است که یک «سیاستگذار» با تکیه بر این تحلیلهای کلان در سطوح میانه و خُرد به تدوین سیاست، میتواند بپردازد. پس آن دسته از جامعهشناسانی که میخواهند برای کاهش «تب» در یک «جامعهی مرده» نسخه بپیچند خود بسا مصداق یک «جامعهشناس مرده» باشند.
⟩ سوم ـ آنچه در سالهای گذشته بارها گفته بودیم شنیده نشد و آنچه هم که امروز میگوییم دیر شنیده خواهد شد. «خشونت» در جامعهی ما به شکل «هرم» از رأس، جریان یافته و به سطح قاعدهی هرم جاری شده و مردم را در بر گرفته است.
⟩ چهارم ـ در ایران، #ساختار_سیاسی «خشونتزا» است و در «#ساختار_حقوقی» و #قانون_اساسی با قانونمندشدن مرز میان خودی و غیرخودی و تبعیض، «خشونت» نهادینه و در #ساختار_اقتصادی که خشونتآفرین است بازتولید شده است.
⟩ پنجم ـ لازم است مسئلهی «#خشونت» در جامعه، «#برساخت» (#reconstruction) و از سوی رسانهها «بازنمایی» شود تا «وجود» خشونت اجتماعی علاوه بر جنبهی «عینی»، برخوردار از جنبه «ذهنی» شود. پس از این مرحله، امکانپذیر است که به عنوان یک «مسئله» به روش دیالکتیکی و آزاد به بحث پیرامون «#خشونت_اجتماعی» بنشینیم.
⟩ ششم ـ در جامعهای که جامعهشناسانش اجازهی حضور آزاد در صداوسیمایش را ندارند و در جامعهای که روزنامهها و جرایدش اجازهی نشر آزاد تحلیلها را ندارند «#خشونت» در ابعاد وسیعش به زیر پوست شهرها و به لایههای پنهان جامعه نفوذ میکند و به شکلهای آسیبرسان در سطوح مختلف جامعه و تعاملات اجتماعی ظاهر میشود.
⟩⟩ ۳ـ هنوز از آن نشست بیش از بیستوچهار ساعت نگذشته بود که با اعلان سهمیهبندی و گرانشدن بنزین شاهد خشونتورزی معترضان بودیم و مشخص شد که کدام نگاه و چه تحلیلی از وضعیت فعلی جامعه صحیحتر به نظر میرسد. اینک پرسش این است که: آیا این خشمها فقط به «افزایش نرخ بنزین» یا به مجموع خشمهای نهفته و فروخورده در بین قشرهای مختلف جامعه مربوط میشود؟! هر چند پاسخ این پرسش را میدانید اما در «مکث»های بعدی به آن خواهم پرداخت.
⟩⟩ ۴ـ اینجا و اینک در «دهمین مکث» برای شرکت در انتخابات مجلس در اسفند ۹۸ یادآوری میشود که «نشاید» نظامی (بخوانید: بینظمی اجتماعی) تقویت شود که «خشونت» را نهادینه کرده است و #اصلاحطلب و اصولگرایش، «تدبیر بروز خشم» را نمیدانند و نظام را به «ناکارآمدی اجتماعی» و فرزندان شما و من را به لبهی پرتگاه سوق دادهاند.
⚠️ درخواست: بازپخش پستها در هرجا، لطفاً مستقیم از کانال (forward) یا با درج پیوند پست و کانال «جامعهشناسی افقنگر» (t.me/dr_bokharaei/…postID) صورت پذیرد؛ هرگونه تغییر در ترکیب و چیدمان پست، شایسته نیست.
🎞🎙🖌 دیگر یادداشتها و سخنرانیها 👇
| Instagram | YouTube | SoundCloud | Site |
🗓 دوشنبه ۲۷ آبان ۱۳۹۸
| #احمد_بخارایی، #جامعهشناس |
| یادداشت ۱۰ | دهمین مکث:
«خشم و خون»
در دل «خروش و خون» و در سومین روز اعتراضات خشمناک آبان ۹۸ این قلم مینویسد.
⟩⟩ ۱ـ صبح پنجشنبهی گذشته مورخ ۲۳ آبان ۱۳۹۸ یعنی یک روز پیش از سهمیهبندی و افزایش نرخ #بنزین به یک جمع خصوصی پانزده نفره متشکّل از ده جامعهشناس حوزهی انحرافات اجتماعی و پنج فرد میزبان به دعوت سازمان اجتماعی #وزارت_کشور با میانجیگری یک پژوهشگاه در موضوع «علل و عوامل #خشونتورزی در #جامعه» به گفتوشنود دعوت شده بودیم. در این نشست سه ساعته، ده #جامعه_شناس شامل پژوهشگرانی مانند آقایان #سعید_مدنی، #حسن_سراجزاده، #عباس_عبدی و نیز دیگر خانمها و آقایان از اعضای هیأت علمی دانشگاههای الزّهرا، شهید بهشتی و علامه طباطبایی حضور داشتند. یکی از اعضای گروه پنجنفرهی میزبان که علیالظّاهر دکترای جامعهشناسی هم داشت و مسئول یکی از سازمانهای نظرسنجی وابسته به حکومت نیز بود در ابتدای جلسه عنوان داشت که «ما تاکنون هر چه جامعهشناس دعوت و از آنها راهکار پیرامون کنترل و کاهش خشونت اجتماعی طلب کردهایم عمدتاً از وجود ساختارهای بیمار در جامعه سخن گفتهاند. حال فرض کنید ما با این مباحث آشنا هستیم. اینک بگویید برای جامعهی ما که دچار تب چهل درجه است چه باید کرد؟»
⟩⟩ ۲ـ وقتی نوبت به من رسید حدود پانزده دقیقه حرفهایی زدم که برخوردار از محورهای شش گانه زیر بود:
⟩ اول ـ جامعهی ما دچار «#مرگ_اجتماعی» شده است نه آنکه تب چهلدرجه داشته باشد و پیشفرض آن «جامعهشناس محترم درون حاکمیتی» اشتباه، فلذا پرسشش هم غلط است و پرسش غلط، پاسخ ندارد.
⟩ دوم ـ یک جامعهشناس فارغ از ارزشهای سوگیرانه و مذهبمحور در ایران مانند یک پزشک نیست که نسخهپیچ برای سرماخوردگی باشد بلکه در مقام «تحلیل» حتماً به «ساختارها» توجه دارد و پس از تحلیل جامعهشناسانه است که یک «سیاستگذار» با تکیه بر این تحلیلهای کلان در سطوح میانه و خُرد به تدوین سیاست، میتواند بپردازد. پس آن دسته از جامعهشناسانی که میخواهند برای کاهش «تب» در یک «جامعهی مرده» نسخه بپیچند خود بسا مصداق یک «جامعهشناس مرده» باشند.
⟩ سوم ـ آنچه در سالهای گذشته بارها گفته بودیم شنیده نشد و آنچه هم که امروز میگوییم دیر شنیده خواهد شد. «خشونت» در جامعهی ما به شکل «هرم» از رأس، جریان یافته و به سطح قاعدهی هرم جاری شده و مردم را در بر گرفته است.
⟩ چهارم ـ در ایران، #ساختار_سیاسی «خشونتزا» است و در «#ساختار_حقوقی» و #قانون_اساسی با قانونمندشدن مرز میان خودی و غیرخودی و تبعیض، «خشونت» نهادینه و در #ساختار_اقتصادی که خشونتآفرین است بازتولید شده است.
⟩ پنجم ـ لازم است مسئلهی «#خشونت» در جامعه، «#برساخت» (#reconstruction) و از سوی رسانهها «بازنمایی» شود تا «وجود» خشونت اجتماعی علاوه بر جنبهی «عینی»، برخوردار از جنبه «ذهنی» شود. پس از این مرحله، امکانپذیر است که به عنوان یک «مسئله» به روش دیالکتیکی و آزاد به بحث پیرامون «#خشونت_اجتماعی» بنشینیم.
⟩ ششم ـ در جامعهای که جامعهشناسانش اجازهی حضور آزاد در صداوسیمایش را ندارند و در جامعهای که روزنامهها و جرایدش اجازهی نشر آزاد تحلیلها را ندارند «#خشونت» در ابعاد وسیعش به زیر پوست شهرها و به لایههای پنهان جامعه نفوذ میکند و به شکلهای آسیبرسان در سطوح مختلف جامعه و تعاملات اجتماعی ظاهر میشود.
⟩⟩ ۳ـ هنوز از آن نشست بیش از بیستوچهار ساعت نگذشته بود که با اعلان سهمیهبندی و گرانشدن بنزین شاهد خشونتورزی معترضان بودیم و مشخص شد که کدام نگاه و چه تحلیلی از وضعیت فعلی جامعه صحیحتر به نظر میرسد. اینک پرسش این است که: آیا این خشمها فقط به «افزایش نرخ بنزین» یا به مجموع خشمهای نهفته و فروخورده در بین قشرهای مختلف جامعه مربوط میشود؟! هر چند پاسخ این پرسش را میدانید اما در «مکث»های بعدی به آن خواهم پرداخت.
⟩⟩ ۴ـ اینجا و اینک در «دهمین مکث» برای شرکت در انتخابات مجلس در اسفند ۹۸ یادآوری میشود که «نشاید» نظامی (بخوانید: بینظمی اجتماعی) تقویت شود که «خشونت» را نهادینه کرده است و #اصلاحطلب و اصولگرایش، «تدبیر بروز خشم» را نمیدانند و نظام را به «ناکارآمدی اجتماعی» و فرزندان شما و من را به لبهی پرتگاه سوق دادهاند.
⚠️ درخواست: بازپخش پستها در هرجا، لطفاً مستقیم از کانال (forward) یا با درج پیوند پست و کانال «جامعهشناسی افقنگر» (t.me/dr_bokharaei/…postID) صورت پذیرد؛ هرگونه تغییر در ترکیب و چیدمان پست، شایسته نیست.
🎞🎙🖌 دیگر یادداشتها و سخنرانیها 👇
| Instagram | YouTube | SoundCloud | Site |
Instagram
Ahmad Bokharaei احمد بخارایی ـ
تلاش من در جهت توصیف، تبیین و تحلیل پدیدهها و #مسائل_اجتماعی #ایران معطوف به «آینده» است… منتظر دریافت دیدگاه شما پیرامون تحلیل ارائه شده هستم. با سپاس ⟩⟩ پیامگیر: https://t.me/drbokharaei . ⟩⟩ بیشتر در: www.dr-bokharaei.com . در دل «خروش و خون» و در سومین…
❇️ #اعتماد به مسئولان به حداقل رسیده است
🗓 شنبه ۳۰ فروردین ۱۳۹۹
📰 گزارش روزنامهی صدای اصلاحات دربارهی اعتماد اجتماعی در بحران کرونا در گفتوگو با #احمد_بخارایی | منتشرشده در شنبه ۳۰ فروردین ۱۳۹۹، شمارهی ۱۰۵۴
👈 نمایش گزارش:
🔍 بخشهایی از سخنان من:
… در ایران ترجیح #منافع فردی بر منافع جمعی است و در جامعه اجزای آن در جای خود قرار نگرفتهاند. گسست موجود در جامعه باعث میشود که هیچ عضوی احساس وظیفه نکند و در وضعیت #بحران به وجود آمده، فرهنگ رفتاری چهارچوب و نظم خاصی نداشته باشد. بسیاری خود را در خانه حبس میکنند که خودشان آلوده نشوند و نه دیگران. برخی هم با انتشار شوخیها و رقصها در صدد القای شادی و امید به جامعه برمیآیند که البته اینها کارساز و کاربردی است و جایگزین خلأ انجام وظیفهی مسئولانی است که این مهم را در صدا و سیما و دیگر رسانه ها نادیده گرفتهاند …
… یک فرهنگ پویا باید عناصر ناکارآمد را کنار گذاشته و اجازه دهد که عناصر کارامدش رشد کرده و با پذیرش عناصر جدید از فرهنگهای دیگر و با پذیرش تغییرات، امکان تکامل فرهنگی فراهم آید. ناگفته نماند که فرهنگ جامعهی ما هیجانی است و عمدتاً فاقد عنصر عقلانیت است و بیشتر بر اساس «تقلید» عمل میکند
تا استدلال؛ همین است که به اصطلاح با یک غوره سردیاش میکند و با یک مویز، گرمی! …
… عدم احساس امنیت در جامعه و نیز عدم امید به آینده در کنار توزیع ناعادلانهی فرصتها
باعث میشود که تقدم امنیت فردی بر امنیت جمعی تشدید شود و همین عامل، سبب تشدید اهمیت یافتن خود و پیرامون خود میگردد که در
نتیجه مسائلی چون «#احتکار» پدید میآید. یعنی بسیاری از مسائل فرهنگی و اجتماعی در یک فضای هیجانی و خودخواهانه، بازتولید میشوند …
… در بحران #کرونا باید گفت که کارکرد مثبت آن بسیار فراتر از کارکرد منفیاش است. مهمترین بعد مثبت این بحران را میتوان در توجه و حسابگری در موازین عقلانی دانست که علاوه بر خانهنشینی و افزایش آستانهی تحمل، این #بیکاری میتواند پایههای تعقل را به واسطه #مطالعه و گذران صحیح #اوقات_فراغت محکمتر کند. متأسفانه در جامعهی امروز افراد
در تلاش هستند که از یکدیگر جلو بزنند و به سوی ناکجاآبادی در حال حرکت هستند که برای بالارفتن خود از دیگران پله میسازند. این الگوی
رفتاری در بسیاری از بخشهای اجتماعی نهادینه شده و روند پرشتاب زندگی و دویدنهای مستمر که با ناآگاهی از چرایی این فعالیتهای شتابدار همراه است را ویروس کرونا به مثابه کشیدن یک ترمز دستی، کند کرده است. حالا این فرصت پیش آمده که افراد از خود بپرسند که به کجا چنین شتابان؟ به چه منظور است که گویی انسان ملزم شده مقام و ثروت بر روی مقام و ثروت گذارد و تظاهر و ژست بیشتر بر دیگران روا دارد؟ فرصتی فراهمشده که از خود بپرسیم که چه هستیم و که هستیم و به کجا می رویم؟ این بحران سبب شده که با «#مرگ» پیوند یافته و به این واقعیت پیرامونی بیاندیشیم که هیچ کس جاودانه نیست و باید در یک جایی این ترمز دستی کشیده میشد. این تأمل برای جامعه ضروری بود و در زمرهی کارکردهای مثبت شیوع ویروس کرونا و نیز وقوع بحران اخیر در جامعه قرار دارد …
… #جامعه از فقدان نظام ارگانیک رنج می برد
و به جای آن که به مثابه احساس سرما در بدن که باعث میشود کتفها به هم نزدیکتر شوند تا تحمل بیشتری داشته باشند در جامعه چنین
رویکردی وجود ندارد و علاوه بر اطلاعرسانیهای غیرشفاف و سیستم بهداشتی ناقص، اعتماد به مسئولان هم به حداقل رسیده و فاصلهها بیشتر و بیشتر شده است. کرونا به فرصتی تبدیل شده که افراد به تفکر واداشته شوند و اطراف خود را با دقت بیشتر مورد سنجش قرار دهند و به اصلاح آن بپردازند …
… #مرگ که تنها اتفاق بیبدیل زندگی انسانها است را میتوان در سه حلقه مورد بررسی قرار داد که حلقهی سوم آن، ترس از مرگ است که علت اصلیاش علاقه به زنده بودن و لذت بردن از جلوههای زندگی است که این دلیل، همان حلقهی دوم است که انسان را به واسطهی پول و مقام به عنوان مظهر حضور در محیط اجتماعی و کنشگری، به زندگی وابسته میکند. اما حلقهی اول به فرهنگ و پیشفرضها ربط دارد که به موجب آن با مسائلی پیوند میخورد که ویژگی سیریناپذیری یافته و علیرغم چشیدن طعم واقعی زندگی و لذتهای آن، هیچگاه آن را کافی نمیداند. این امر در ایرانیها به واسطهی اندوختههای مالی فراوان و زیادهطلبیهای بیانتها بر اساس الگوهای مصرف و فرهنگ چشم هم چشمی، بیشتر به چشم میآید و در اصل همان هیجانیبودن انسان در غیاب «استدلال» است که این انسان مسلمان ایرانی از آنچه دارد احساس میکند لذت کافی را نمیبرد …
⚠️ بازپخش پستها مستقیم یا پیوندِ پست و نام کانال، بدون تغییر چیدمان انجام شود.
🎞🎙🖌 دیگر یادداشتها و سخنرانیها 👇
| Instagram | YouTube | SoundCloud | Site |
🗓 شنبه ۳۰ فروردین ۱۳۹۹
📰 گزارش روزنامهی صدای اصلاحات دربارهی اعتماد اجتماعی در بحران کرونا در گفتوگو با #احمد_بخارایی | منتشرشده در شنبه ۳۰ فروردین ۱۳۹۹، شمارهی ۱۰۵۴
👈 نمایش گزارش:
🔍 بخشهایی از سخنان من:
… در ایران ترجیح #منافع فردی بر منافع جمعی است و در جامعه اجزای آن در جای خود قرار نگرفتهاند. گسست موجود در جامعه باعث میشود که هیچ عضوی احساس وظیفه نکند و در وضعیت #بحران به وجود آمده، فرهنگ رفتاری چهارچوب و نظم خاصی نداشته باشد. بسیاری خود را در خانه حبس میکنند که خودشان آلوده نشوند و نه دیگران. برخی هم با انتشار شوخیها و رقصها در صدد القای شادی و امید به جامعه برمیآیند که البته اینها کارساز و کاربردی است و جایگزین خلأ انجام وظیفهی مسئولانی است که این مهم را در صدا و سیما و دیگر رسانه ها نادیده گرفتهاند …
… یک فرهنگ پویا باید عناصر ناکارآمد را کنار گذاشته و اجازه دهد که عناصر کارامدش رشد کرده و با پذیرش عناصر جدید از فرهنگهای دیگر و با پذیرش تغییرات، امکان تکامل فرهنگی فراهم آید. ناگفته نماند که فرهنگ جامعهی ما هیجانی است و عمدتاً فاقد عنصر عقلانیت است و بیشتر بر اساس «تقلید» عمل میکند
تا استدلال؛ همین است که به اصطلاح با یک غوره سردیاش میکند و با یک مویز، گرمی! …
… عدم احساس امنیت در جامعه و نیز عدم امید به آینده در کنار توزیع ناعادلانهی فرصتها
باعث میشود که تقدم امنیت فردی بر امنیت جمعی تشدید شود و همین عامل، سبب تشدید اهمیت یافتن خود و پیرامون خود میگردد که در
نتیجه مسائلی چون «#احتکار» پدید میآید. یعنی بسیاری از مسائل فرهنگی و اجتماعی در یک فضای هیجانی و خودخواهانه، بازتولید میشوند …
… در بحران #کرونا باید گفت که کارکرد مثبت آن بسیار فراتر از کارکرد منفیاش است. مهمترین بعد مثبت این بحران را میتوان در توجه و حسابگری در موازین عقلانی دانست که علاوه بر خانهنشینی و افزایش آستانهی تحمل، این #بیکاری میتواند پایههای تعقل را به واسطه #مطالعه و گذران صحیح #اوقات_فراغت محکمتر کند. متأسفانه در جامعهی امروز افراد
در تلاش هستند که از یکدیگر جلو بزنند و به سوی ناکجاآبادی در حال حرکت هستند که برای بالارفتن خود از دیگران پله میسازند. این الگوی
رفتاری در بسیاری از بخشهای اجتماعی نهادینه شده و روند پرشتاب زندگی و دویدنهای مستمر که با ناآگاهی از چرایی این فعالیتهای شتابدار همراه است را ویروس کرونا به مثابه کشیدن یک ترمز دستی، کند کرده است. حالا این فرصت پیش آمده که افراد از خود بپرسند که به کجا چنین شتابان؟ به چه منظور است که گویی انسان ملزم شده مقام و ثروت بر روی مقام و ثروت گذارد و تظاهر و ژست بیشتر بر دیگران روا دارد؟ فرصتی فراهمشده که از خود بپرسیم که چه هستیم و که هستیم و به کجا می رویم؟ این بحران سبب شده که با «#مرگ» پیوند یافته و به این واقعیت پیرامونی بیاندیشیم که هیچ کس جاودانه نیست و باید در یک جایی این ترمز دستی کشیده میشد. این تأمل برای جامعه ضروری بود و در زمرهی کارکردهای مثبت شیوع ویروس کرونا و نیز وقوع بحران اخیر در جامعه قرار دارد …
… #جامعه از فقدان نظام ارگانیک رنج می برد
و به جای آن که به مثابه احساس سرما در بدن که باعث میشود کتفها به هم نزدیکتر شوند تا تحمل بیشتری داشته باشند در جامعه چنین
رویکردی وجود ندارد و علاوه بر اطلاعرسانیهای غیرشفاف و سیستم بهداشتی ناقص، اعتماد به مسئولان هم به حداقل رسیده و فاصلهها بیشتر و بیشتر شده است. کرونا به فرصتی تبدیل شده که افراد به تفکر واداشته شوند و اطراف خود را با دقت بیشتر مورد سنجش قرار دهند و به اصلاح آن بپردازند …
… #مرگ که تنها اتفاق بیبدیل زندگی انسانها است را میتوان در سه حلقه مورد بررسی قرار داد که حلقهی سوم آن، ترس از مرگ است که علت اصلیاش علاقه به زنده بودن و لذت بردن از جلوههای زندگی است که این دلیل، همان حلقهی دوم است که انسان را به واسطهی پول و مقام به عنوان مظهر حضور در محیط اجتماعی و کنشگری، به زندگی وابسته میکند. اما حلقهی اول به فرهنگ و پیشفرضها ربط دارد که به موجب آن با مسائلی پیوند میخورد که ویژگی سیریناپذیری یافته و علیرغم چشیدن طعم واقعی زندگی و لذتهای آن، هیچگاه آن را کافی نمیداند. این امر در ایرانیها به واسطهی اندوختههای مالی فراوان و زیادهطلبیهای بیانتها بر اساس الگوهای مصرف و فرهنگ چشم هم چشمی، بیشتر به چشم میآید و در اصل همان هیجانیبودن انسان در غیاب «استدلال» است که این انسان مسلمان ایرانی از آنچه دارد احساس میکند لذت کافی را نمیبرد …
⚠️ بازپخش پستها مستقیم یا پیوندِ پست و نام کانال، بدون تغییر چیدمان انجام شود.
🎞🎙🖌 دیگر یادداشتها و سخنرانیها 👇
| Instagram | YouTube | SoundCloud | Site |
❇️ پرشدن خلأ ارتباطی و درک بیشتر خانوادهها
🗓 چهارشنب ۳ اردیبهشت ۱۳۹۹
📰 گزارش روزنامهی همشهری از تغییر سبک زندگی در بحران #کرونا در گفتوگو با #احمد_بخارایی، مسعود غفاری و علی انتظاری | منتشرشده در دوشنبه ۱ اردیبهشت ۱۳۹۹، شمارهی ۷۹۲۱
👈 نمایش گزارش:
بخشهایی از سخنان من:
… برخلاف تصور عموم، کارکردهای مثبت ویروس #کرونا از ابعاد منفی آن بیشتر بوده است. «ما تا قبل از شیوع ویروس کرونا در جامعهای زندگی میکردیم که اعضای #خانواده مانند جریانی پرشتاب در حال دور شدن از یکدیگر بودند. سیل بیتفاوتی اعضای خانواده به هم در حال از بین بردن مفهوم و کارکرد خانواده بود اما، با شیوع بیماری و جبر حاکم بر آنکه افراد را ناگزیر به بودن در کنار هم کرد شاهد آن بودیم که برخی اعضای خانواده ها به هم نزدیک شده و گسلهای ارتباطی خود با هم را تا حدودی جبران کردند». افزایش گفتمان میان اعضای خانواده به تغییر سبک زندگی منجر شده است، و «خانوادهها اکنون در مقایسه با دوران قبل از کرونا، درک بهتری نسبت به یکدیگر پیدا کردهاند. این موضوع را میتوان از کارکردهای مثبت کرونا در جامعه محسوب کرد» …
تقویت و رنگباختن استدلالها
… تغییر رفتارهای هیجانی به استدلالی در حوزهی #بهداشت عمومی دیگر کارکرد مثبت کرونا در فرهنگ و سبک زندگی مردم بوده است؛ «تا قبل از دورهی کرونا، رفتارهای اجتماعی در کشور مبتنی بر استدلال و احتساب هزینه ـ فایده نبود و رفتارها عمدتاً بر مبنای هیجانزدگی شکل میگرفت. بعد از شیوع بیماری، بسیاری از مردم موقتاً حساب هزینه ـ فایده کرده و با ترجیح دادن استدلالهای بهداشتی به جای رفتارهای احساسی و هیجانی کوشیدند از سلامت خود مراقبت کنند. این موضوع به حدی فراگیر شده است که توجه به بهداشت فردی و رعایت اصول تضمینکنندهی سلامت مبتنی بر یافتههای علمی اکنون به بخشی از زندگی مردم تبدیل شده است و افرادی که این اصول را رعایت نمیکنند مورد شماتت اجتماعی قرار میگیرند»...
… «فرهنگ ما #فرهنگ هیجانی و تقلیدی است. بر این اساس در اردیبهشت ماه مشاهده میشود که هر چه آمار مرگ بالاتر میرود برخلاف انتظارها تعداد کسانی که در خیابان ماسک میزنند کمتر میشود. هر فردی به دیگری که ماسک ندارد نگاه میکند و با تقلید از او ماسک نمیزند. این به رفتار هیجانی ما برمیگردد. جامعهی ما بهدلیل فرهنگ کمتر تکاملیافته و کمتر متحولشده با عنصر تقلید و هیجان روبهرو شده است و باید این رفتار را به شکل منسجمی تغییر داد» …
پذیرش واقعیت جاودانهنبودن
… پذیرش واقعیت #مرگ درس دیگری است که کرونا به صاحبان #قدرت و #ثروت و #مردم داده است؛ «پدیدهای به نام مرگ واقعیتی است که ما در این زندگی پرشتاب و پرتلاطم خود کمتر به آن توجه کردهایم. فراموشکردن اینکه مرگ روزی از راه میرسد باعث شده است افراد بیشتر از حد نیاز خود و خانواده بهدنبال پول و کسب قدرت و ثروت باشند. اینکه چنین رفتاری از مردم سر میزند ناشی از جنبههای ساختاری جامعه است چرا که مردم به رویه و روش صاحبان قدرت در جامعه عمل میکنند. یادآوری اینکه مرگ به همهی افراد نزدیک است سبب شده بسیاری در خانواده حفظ سلامت خود را در اولویت قرار داده و کمتر به فکر کسب درآمد و بهدستآوردن قدرت باشند. این رفتار را میتوان در ساختارها و لایههای مختلف جامعه بهخوبی مشاهده کرد» …
جلب اعتماد مردم به توانمندیها
… «شاید مهمترین کارکرد مثبت کرونا را در ابعاد کلان اجتماعی بتوان در ارزیابی مردم از مقدار توانمندی حاکمان کشورها در برخورد با بیماری دانست. اینکه #دولتها و #حکومتها تا چه اندازه هنر برخورد با #بحران را دارند به سبک زندگی مردم جهت میدهد. هر چه این توانمندی بالا باشد، مردم #اعتماد بیشتری به حاکمان پیدا کرده و به این ترتیب دوام و قوام خانوادهها بیشتر میشود اما، اگر مردم اعتماد کافی به حاکمان در برخورد با بحرانهایی مانند کرونا یا هر بحران دیگری نداشته باشند هر یک از آحاد جامعه راه خود را برای برخورد با بحران در پیش خواهد گرفت». «کرونا به ما پیام میدهد که افراد ضعیف و ناتوان را هدف میگیرد و آنها را از بین میبرد. این موضوع در سطح اجتماعی نیز تکرار میشود. جوامعی که ساختارهای ضعیف اجتماعی دارند و نمیتوانند سری میان سرها در بیاورند در …
⚠️ درخواست: بازپخش پستها در هرجا، لطفاً مستقیم از کانال (forward) یا با درج پیوند پست و کانال «جامعهشناسی افقنگر» (t.me/dr_bokharaei/…postID) صورت پذیرد؛ هرگونه تغییر در ترکیب و چیدمان پست، شایسته نیست.
🎞🎙🖌 دیگر یادداشتها و سخنرانیها 👇
| Instagram | YouTube | SoundCloud | Site |
🗓 چهارشنب ۳ اردیبهشت ۱۳۹۹
📰 گزارش روزنامهی همشهری از تغییر سبک زندگی در بحران #کرونا در گفتوگو با #احمد_بخارایی، مسعود غفاری و علی انتظاری | منتشرشده در دوشنبه ۱ اردیبهشت ۱۳۹۹، شمارهی ۷۹۲۱
👈 نمایش گزارش:
بخشهایی از سخنان من:
… برخلاف تصور عموم، کارکردهای مثبت ویروس #کرونا از ابعاد منفی آن بیشتر بوده است. «ما تا قبل از شیوع ویروس کرونا در جامعهای زندگی میکردیم که اعضای #خانواده مانند جریانی پرشتاب در حال دور شدن از یکدیگر بودند. سیل بیتفاوتی اعضای خانواده به هم در حال از بین بردن مفهوم و کارکرد خانواده بود اما، با شیوع بیماری و جبر حاکم بر آنکه افراد را ناگزیر به بودن در کنار هم کرد شاهد آن بودیم که برخی اعضای خانواده ها به هم نزدیک شده و گسلهای ارتباطی خود با هم را تا حدودی جبران کردند». افزایش گفتمان میان اعضای خانواده به تغییر سبک زندگی منجر شده است، و «خانوادهها اکنون در مقایسه با دوران قبل از کرونا، درک بهتری نسبت به یکدیگر پیدا کردهاند. این موضوع را میتوان از کارکردهای مثبت کرونا در جامعه محسوب کرد» …
تقویت و رنگباختن استدلالها
… تغییر رفتارهای هیجانی به استدلالی در حوزهی #بهداشت عمومی دیگر کارکرد مثبت کرونا در فرهنگ و سبک زندگی مردم بوده است؛ «تا قبل از دورهی کرونا، رفتارهای اجتماعی در کشور مبتنی بر استدلال و احتساب هزینه ـ فایده نبود و رفتارها عمدتاً بر مبنای هیجانزدگی شکل میگرفت. بعد از شیوع بیماری، بسیاری از مردم موقتاً حساب هزینه ـ فایده کرده و با ترجیح دادن استدلالهای بهداشتی به جای رفتارهای احساسی و هیجانی کوشیدند از سلامت خود مراقبت کنند. این موضوع به حدی فراگیر شده است که توجه به بهداشت فردی و رعایت اصول تضمینکنندهی سلامت مبتنی بر یافتههای علمی اکنون به بخشی از زندگی مردم تبدیل شده است و افرادی که این اصول را رعایت نمیکنند مورد شماتت اجتماعی قرار میگیرند»...
… «فرهنگ ما #فرهنگ هیجانی و تقلیدی است. بر این اساس در اردیبهشت ماه مشاهده میشود که هر چه آمار مرگ بالاتر میرود برخلاف انتظارها تعداد کسانی که در خیابان ماسک میزنند کمتر میشود. هر فردی به دیگری که ماسک ندارد نگاه میکند و با تقلید از او ماسک نمیزند. این به رفتار هیجانی ما برمیگردد. جامعهی ما بهدلیل فرهنگ کمتر تکاملیافته و کمتر متحولشده با عنصر تقلید و هیجان روبهرو شده است و باید این رفتار را به شکل منسجمی تغییر داد» …
پذیرش واقعیت جاودانهنبودن
… پذیرش واقعیت #مرگ درس دیگری است که کرونا به صاحبان #قدرت و #ثروت و #مردم داده است؛ «پدیدهای به نام مرگ واقعیتی است که ما در این زندگی پرشتاب و پرتلاطم خود کمتر به آن توجه کردهایم. فراموشکردن اینکه مرگ روزی از راه میرسد باعث شده است افراد بیشتر از حد نیاز خود و خانواده بهدنبال پول و کسب قدرت و ثروت باشند. اینکه چنین رفتاری از مردم سر میزند ناشی از جنبههای ساختاری جامعه است چرا که مردم به رویه و روش صاحبان قدرت در جامعه عمل میکنند. یادآوری اینکه مرگ به همهی افراد نزدیک است سبب شده بسیاری در خانواده حفظ سلامت خود را در اولویت قرار داده و کمتر به فکر کسب درآمد و بهدستآوردن قدرت باشند. این رفتار را میتوان در ساختارها و لایههای مختلف جامعه بهخوبی مشاهده کرد» …
جلب اعتماد مردم به توانمندیها
… «شاید مهمترین کارکرد مثبت کرونا را در ابعاد کلان اجتماعی بتوان در ارزیابی مردم از مقدار توانمندی حاکمان کشورها در برخورد با بیماری دانست. اینکه #دولتها و #حکومتها تا چه اندازه هنر برخورد با #بحران را دارند به سبک زندگی مردم جهت میدهد. هر چه این توانمندی بالا باشد، مردم #اعتماد بیشتری به حاکمان پیدا کرده و به این ترتیب دوام و قوام خانوادهها بیشتر میشود اما، اگر مردم اعتماد کافی به حاکمان در برخورد با بحرانهایی مانند کرونا یا هر بحران دیگری نداشته باشند هر یک از آحاد جامعه راه خود را برای برخورد با بحران در پیش خواهد گرفت». «کرونا به ما پیام میدهد که افراد ضعیف و ناتوان را هدف میگیرد و آنها را از بین میبرد. این موضوع در سطح اجتماعی نیز تکرار میشود. جوامعی که ساختارهای ضعیف اجتماعی دارند و نمیتوانند سری میان سرها در بیاورند در …
⚠️ درخواست: بازپخش پستها در هرجا، لطفاً مستقیم از کانال (forward) یا با درج پیوند پست و کانال «جامعهشناسی افقنگر» (t.me/dr_bokharaei/…postID) صورت پذیرد؛ هرگونه تغییر در ترکیب و چیدمان پست، شایسته نیست.
🎞🎙🖌 دیگر یادداشتها و سخنرانیها 👇
| Instagram | YouTube | SoundCloud | Site |
❇️ #شطحیات_اجتماعی (۷)
🗓 شنبه ۲۱ فروردین ۱۴۰۰
پراکنده خواهم گفت زیرا «زیاده»، منسجم گفتهایم و «زیاد»، شنیده نشدهایم!
بهار هزار و چهارصد
آغازیدن از «#مرگ»!
🖋 #احمد_بخارایی | جامعهشناس
«مرگ» به معنای رفتن یا بازگشتن؟
۱ـ اهالی «#دیانت»، «مرگ» را حلقهای بین «بودن» و «شدن» میپندارند. اهالی «بودن»، دنیای خود را تولد و مرگی میدانند که «نقدِ بودن» را به چیز دیگری که «شاید» نقدتر یا پندار خودساخته باشد ترجیح نمیدهند. «#نقد» را میچسبند تا اگر به آن رسیدند شایستهگی «نقدتر» را هم داشتهباشند هر چند صرفاً ذهنی باشد. پس از پایان زندگی که «مرگ» است آغاز میکنیم و به امروز رهسپار میشویم. شروع از پایان ...!
۲ـ «مرگ» را میتوان پایان همه چیز تلقّی کرد یا معلول تباهی و خرابی بدن دانست. مرگ را میتوان رهایی روح از قید بدن، پندار کرد تا حرکت جوهریاش را ادامه دهد و همچنان «#بدن» را خوار شمرد که در زمان مرگ، کهنه و درمانده شدهاست. «مرگ»، هر چه باشد ترسناک است و برای همین، برخی آن را آغاز فلسفهپردازی یا برخی دیگر، علت نهایی ادیان دانستهاند. همه اینها به این دلیل است که انسان، شاید تنها موجودی است که به حتمی بودن مردنش «#آگاهی» دارد! با «#اضطراب» ناشی از این آگاهی چه باید کرد؟ برخی به همان «نقدتر» که گفتم روی میآورند تا آرام شوند و برخی دیگر با ترجیح نقد به نقدتر در «فضای اکنون»، مرگ را آغازی برای بازگشت به عقب و «#آینده» را سکّوی نگاهی به «اکنون» قرار میدهند تا به گونهای رفتار کنند که به هنگام مرگ، «#آرامش» را در آغوش گیرند. پس خمیرمایهی فهم مرگ، «آرامش» است.
۳ـ «آرامش» یک تفسیر است، پس یک «دلیل» و امر ذهنی است. چرا کمتر در مورد مرگ، گفتوشنود میکنیم؟ زیرا هنوز به «تفسیر»ی از آرامش، دست نیافتهایم. چرا از مرگ به عنوان تنها اصل ثابت زندگی، فرار میکنیم؟ میرداماد فیلسوف میگوید: «تلخی مرگ در ترسیدن از آن است، پس از تلخی مرگ نترسید!» این نترسیدن و آن احساس «آرامش»ی که گفتم چه زمانی حاصل میآید؟ آیا این حصول، از جنس «انشا» و توصیه و امر و نهی است یا از جنس «دریافت» و ورود به حواس پنجگانه؟ فلاسفهی الهی مانند میردامادها عمدتاً به «انشا» و توصیهی فلسفی روی آوردهاند و ذهن را متوجه جهان دیگری کردهاند. اما فلاسفهی «اکنونگرا»، تفسیر مرگ را با تفسیر از «زندگی» پیوند زدهاند. حال، پای «زندگی» به صحنه باز میشود تا آن تفسیر و ترس و آرامش و … بازتعریف شوند.
۴ـ «زندگی» چیست؟ از شعر تا شعور میتوان به آن پاسخ داد. «زندگی» از عشق بخشیدن به آن تا عشق ورزیدن آن به دیگران، جریان دارد. پس هستهی مرکزی زندگی، «#عشق» است. عشقورزی، «چشم تیزبین» و «احساس قوی» میخواهد. اگر چنین باشد صدای روییدن چمن هم شنیده میشود! «چشم» و «احساس» مگر از لوازم «فهم» نیست؟ اگر هست، پس «مقولهی عشق» با «مقولهی فهم» رابطهی تنگاتنگی دارد. یعنی آن که نمیفهمد پس نمیتواند عشق بورزد! این معنایش این نیست که آن که میفهمد، لزوماً عشق میورزد! پس موضوعاتی مانند: عشق، زندگی، فهم و همهی مفاهیمی که «اکنون» را میسازند در هم تنیدهاند.
۵ـ فهم از زندگی، تابع «رضایت» است. شاید هم نه؛ «رضایت»، تابع «فهم از زندگی» است. بلکه هر دو تابع یکدیگرند! یک «فنر» را از زوایای گوناگون بنگرید. «رضایت»، تابع وضعیت مکانی و زمانی است. در زمانهای دورتر «رضایت»، ساده بود مانند رضایت از زندگی یک روستایی نسبت به پیرامونش. «اکنون» رضایت چند لایه است. اینک رضایت با «#حیات_اجتماعی» پیوندی گسستناپذیر دارد. حیات اجتماعی برای یک کودک و برای یک نوجوان تا یک کهنسال منظرههای متفاوتی دارد. وقتی سخن از «منظره» میشود «انتظارات» و به دنبالش، «#اخلاق» به صحنه میآیند. علاوه بر این اختلاف در مناظر و انتظارات، انسانِ امروز فرامکانی است یعنی در فضای مجازی، مرزها را درمینوردد. پس انسان امروز، پیچیده است اما پیچیدگی در عین «سادگی»، زیرا هنوز انسان است و به دنبال «فهم» و تفسیر و هضم زندگی! انسان، گرگ انسان نیست. انسان، عشق انسان است اما اگر این «عشق»، به انسان داده نشود او شاید بشود گرگ دیگری و خشم بورزد تا آنجا که بشود «گرگ خود» و خود را بدرد با چاقو یا مخدّر!
۶ـ «#رضایت_فردی» تابع «#رضایت_اجتماعی» است. رضایت اجتماعی تابع «شرایط اجتماعی» است. شرایط اجتماعی در سه سطح خُرد، میانه و کلان از وضع خانواده تا اوضاع سازمانها و نهایتاً پویایی ساختارها، تابع «#نظام_حکمرانی» است. نظام حکمرانی تابع «#مشروعیت #قدرت» است. مشروعیت قدرت تابع «پذیرش مردمان» است. پس: «آغاز»، پایان شد و «پایان»، آغاز! یعنی از «رضایت فردی» تا «پذیرش فردی» که به ظاهر،… | ادامه: 👇
http://blog.dr-bokharaei.com/2021/04/blog-post_10.html#more
🎞🎙🖌 دیگر یادداشتها و سخنرانیها:
| Instagram | YouTube | SoundCloud | Site |
🗓 شنبه ۲۱ فروردین ۱۴۰۰
پراکنده خواهم گفت زیرا «زیاده»، منسجم گفتهایم و «زیاد»، شنیده نشدهایم!
بهار هزار و چهارصد
آغازیدن از «#مرگ»!
🖋 #احمد_بخارایی | جامعهشناس
«مرگ» به معنای رفتن یا بازگشتن؟
۱ـ اهالی «#دیانت»، «مرگ» را حلقهای بین «بودن» و «شدن» میپندارند. اهالی «بودن»، دنیای خود را تولد و مرگی میدانند که «نقدِ بودن» را به چیز دیگری که «شاید» نقدتر یا پندار خودساخته باشد ترجیح نمیدهند. «#نقد» را میچسبند تا اگر به آن رسیدند شایستهگی «نقدتر» را هم داشتهباشند هر چند صرفاً ذهنی باشد. پس از پایان زندگی که «مرگ» است آغاز میکنیم و به امروز رهسپار میشویم. شروع از پایان ...!
۲ـ «مرگ» را میتوان پایان همه چیز تلقّی کرد یا معلول تباهی و خرابی بدن دانست. مرگ را میتوان رهایی روح از قید بدن، پندار کرد تا حرکت جوهریاش را ادامه دهد و همچنان «#بدن» را خوار شمرد که در زمان مرگ، کهنه و درمانده شدهاست. «مرگ»، هر چه باشد ترسناک است و برای همین، برخی آن را آغاز فلسفهپردازی یا برخی دیگر، علت نهایی ادیان دانستهاند. همه اینها به این دلیل است که انسان، شاید تنها موجودی است که به حتمی بودن مردنش «#آگاهی» دارد! با «#اضطراب» ناشی از این آگاهی چه باید کرد؟ برخی به همان «نقدتر» که گفتم روی میآورند تا آرام شوند و برخی دیگر با ترجیح نقد به نقدتر در «فضای اکنون»، مرگ را آغازی برای بازگشت به عقب و «#آینده» را سکّوی نگاهی به «اکنون» قرار میدهند تا به گونهای رفتار کنند که به هنگام مرگ، «#آرامش» را در آغوش گیرند. پس خمیرمایهی فهم مرگ، «آرامش» است.
۳ـ «آرامش» یک تفسیر است، پس یک «دلیل» و امر ذهنی است. چرا کمتر در مورد مرگ، گفتوشنود میکنیم؟ زیرا هنوز به «تفسیر»ی از آرامش، دست نیافتهایم. چرا از مرگ به عنوان تنها اصل ثابت زندگی، فرار میکنیم؟ میرداماد فیلسوف میگوید: «تلخی مرگ در ترسیدن از آن است، پس از تلخی مرگ نترسید!» این نترسیدن و آن احساس «آرامش»ی که گفتم چه زمانی حاصل میآید؟ آیا این حصول، از جنس «انشا» و توصیه و امر و نهی است یا از جنس «دریافت» و ورود به حواس پنجگانه؟ فلاسفهی الهی مانند میردامادها عمدتاً به «انشا» و توصیهی فلسفی روی آوردهاند و ذهن را متوجه جهان دیگری کردهاند. اما فلاسفهی «اکنونگرا»، تفسیر مرگ را با تفسیر از «زندگی» پیوند زدهاند. حال، پای «زندگی» به صحنه باز میشود تا آن تفسیر و ترس و آرامش و … بازتعریف شوند.
۴ـ «زندگی» چیست؟ از شعر تا شعور میتوان به آن پاسخ داد. «زندگی» از عشق بخشیدن به آن تا عشق ورزیدن آن به دیگران، جریان دارد. پس هستهی مرکزی زندگی، «#عشق» است. عشقورزی، «چشم تیزبین» و «احساس قوی» میخواهد. اگر چنین باشد صدای روییدن چمن هم شنیده میشود! «چشم» و «احساس» مگر از لوازم «فهم» نیست؟ اگر هست، پس «مقولهی عشق» با «مقولهی فهم» رابطهی تنگاتنگی دارد. یعنی آن که نمیفهمد پس نمیتواند عشق بورزد! این معنایش این نیست که آن که میفهمد، لزوماً عشق میورزد! پس موضوعاتی مانند: عشق، زندگی، فهم و همهی مفاهیمی که «اکنون» را میسازند در هم تنیدهاند.
۵ـ فهم از زندگی، تابع «رضایت» است. شاید هم نه؛ «رضایت»، تابع «فهم از زندگی» است. بلکه هر دو تابع یکدیگرند! یک «فنر» را از زوایای گوناگون بنگرید. «رضایت»، تابع وضعیت مکانی و زمانی است. در زمانهای دورتر «رضایت»، ساده بود مانند رضایت از زندگی یک روستایی نسبت به پیرامونش. «اکنون» رضایت چند لایه است. اینک رضایت با «#حیات_اجتماعی» پیوندی گسستناپذیر دارد. حیات اجتماعی برای یک کودک و برای یک نوجوان تا یک کهنسال منظرههای متفاوتی دارد. وقتی سخن از «منظره» میشود «انتظارات» و به دنبالش، «#اخلاق» به صحنه میآیند. علاوه بر این اختلاف در مناظر و انتظارات، انسانِ امروز فرامکانی است یعنی در فضای مجازی، مرزها را درمینوردد. پس انسان امروز، پیچیده است اما پیچیدگی در عین «سادگی»، زیرا هنوز انسان است و به دنبال «فهم» و تفسیر و هضم زندگی! انسان، گرگ انسان نیست. انسان، عشق انسان است اما اگر این «عشق»، به انسان داده نشود او شاید بشود گرگ دیگری و خشم بورزد تا آنجا که بشود «گرگ خود» و خود را بدرد با چاقو یا مخدّر!
۶ـ «#رضایت_فردی» تابع «#رضایت_اجتماعی» است. رضایت اجتماعی تابع «شرایط اجتماعی» است. شرایط اجتماعی در سه سطح خُرد، میانه و کلان از وضع خانواده تا اوضاع سازمانها و نهایتاً پویایی ساختارها، تابع «#نظام_حکمرانی» است. نظام حکمرانی تابع «#مشروعیت #قدرت» است. مشروعیت قدرت تابع «پذیرش مردمان» است. پس: «آغاز»، پایان شد و «پایان»، آغاز! یعنی از «رضایت فردی» تا «پذیرش فردی» که به ظاهر،… | ادامه: 👇
http://blog.dr-bokharaei.com/2021/04/blog-post_10.html#more
🎞🎙🖌 دیگر یادداشتها و سخنرانیها:
| Instagram | YouTube | SoundCloud | Site |
Telegram
جامعهشناسی افقنگر ـ دکتر احمد بخارایی
تلاش من در جهت توصیف، تبیین و تحلیل پدیدهها و مسائل اجتماعی ایران معطوف به «آینده» است… منتظر دریافت نظر شما پیرامون تحلیل ارایه شده هستم. با سپاس: 👈 https://t.me/drbokharaei
www.dr-bokharaei.com
Ahmad Bokharaei, Sociologist
www.dr-bokharaei.com
Ahmad Bokharaei, Sociologist
❇️ #شطحیات_اجتماعی (۸)
🗓 دوشنبه ۲۳ فروردین ۱۴۰۰
پراکنده خواهم گفت زیرا «زیاده»، منسجم گفتهایم و «زیاد»، شنیده نشدهایم!
بهار هزار و چهارصد
«#مرگ» کرونایی: «#آگاهی» اجتماعی!
🖋 #احمد_بخارایی | جامعهشناس
بمیرید بمیرید در این عشق (بخوانید: کرونا) بمیرید ـ در این عشق چو مردید همه روح پذیرید
بمیرید بمیرید و زین مرگ مترسید ـ کز این خاک برآیید سماوات (بخوانید: آگاهی) بگیرید
دیروز بود که یکی از روزنامهنگاران به دنبال اصرارش در روزهای قبل، دوباره در واتساپ پیام داد:
او: سلام دکتر بخارایی عزیز. دربارهی یادداشت به نتیجهای رسیدین؟ بالاخره لطف شما شامل حال من میشه؟
من: سلام. باور کنید چیز جدیدی به ذهنم نمیرسه که برای یادداشت مناسب باشه. مگر اینکه شما پرسشهای جدیدی در مورد #کرونا داشته باشید.
او: بحث بیشتر حول محور افزایش ابتلا و مرگ به دلیل وجود کرونای انگلیسی هست و ادامهی روند دورکاریها و اعمال #قرنطینه و رعایت پروتکلها توسط مردم.
من: میدونم. واقعاً این مطلب جدیدی نیست.
او: بله کرونا که همونه فقط با شدت بیشتر.
من: مطالب قبلی را میتوانید تکرار کنید. باید پرسش جدیدی داشت.
او: محور یادداشتی که گفتن اینه: رفتار مردم در مواجهه با محدودیتهای کرونایی.
من: میدونم چی در ذهنشون هست. پرسشهای تکراری و کلی … هر وقت #دولت_ایران مانند #دولت_انگلیس ۸۰درصد درآمد ماهانهی کسبه و دیگران را بدون استثنا به آنها هر ماه پرداخت کرد آن وقت میتوان با مردم از لزوم رعایت قواعد قرنطینه سخن گفت.
او: البته این درست نیست که همهی تقصیرها رو گردن #دولت بندازیم مشکل جای دیگست متأسفانه و البته که مردم هم نباید دست به خودکشی بزنن.
من: دقت نکردید چی گفتم. از شکم گرسنه یا از مردمی که در ناآرامی به سر میبرن نباید انتظار داشت که در خانه بنشینند.
او: بله یقیناً این هم درسته ولی میشه سر کار رفت و در عین حال پروتکلها رو هم رعایت کرد.
من: خیر نمیشه. این حرفها لاکچری است فکر میکنم.
او: البته تحریمها کمر اقتصاد رو شکسته و مقصر اصلی دولت نیست.
من: علت #تحریم؟؟؟؟
او: اون از بالاتر از دولت آب میخوره، خودتون که در جریانین.
من: این دولتها کارگزار آن مقام بالاتر بودهاند. جز این است؟
او: اینام موندن تو امپاس. دیگه چیزی به آخر عمر دولت نمونده ولی همونطور که میدونین با رفتن اینام هیچ اتفاق جدیدی نمیفته.
من: درسته، موافقم. به همین خاطر سالهاست که فریاد میزنیم از این نظام ایدئولوژیک، آبی گرم نمیشود. پس بهتر است با «مردن» دیگران، به خود آییم. پس کرونا کارکرد مثبت دارد …
او: چه کارکرد مثبت وحشتناکی!
من: در جامعهای که به طور طبیعی نمیزاید، چاره ای جز سزارین توأم با خطر نیست.
او: چه جملهی دردآور و چه مثال بهجا و زیبایی، زیبا از نظر همخوانی با اصل مطلب.
من: حالا باز هم علاقهمند هستید این مطالب را در روزنامهتان منتشر کنید؟
او: منم بخوام نمیشه. ای کاش روزی برسه که بشه ولی امر محاله.
من: شما اگر مسئول #روزنامه بودید منتشر میکردید؟
او: #اعدام نمیشدم آیا؟ حقایق رو باید گفت ولی خطوط قرمز این اجازه رو نمیده!
… و این بود گفتوگوی ما در واتساپ.
| نتیجه:
۱ـ مردمی که تن به «#مرگ_اجتماعی» دادهاند سهل است که تن به #مرگ_فردی هم بدهند. چو صد آید نود هم نزد ما است! فایدهاش این است که اگر این مرگهای ناشی از ویروس کرونای امروز و ویروسهای بعدی که در راه است هر قدر زیادتر شود و ما بیشتر بمیریم شاید دیگران بعدها بیشتر فکر کنند که «#نظام_حکمرانی» در تشدید تلفات، چه نقشی دارد و این پدیده، «آگاهیبخش» است.
۲ـ در «مرگ اجتماعی»، روزنامهنگارانش مجبور به کارهایی میشوند که به آنها اعتقادی ندارند و نیز اگر بخواهند ایفای نقش کنند از عواقبش میترسند. پس در جامعهی ما، قبل از اینکه از کرونا بمیریم، مرده بودیم. باز میگردم به دو بیت بالا از مولانا که: بمیریم شاید آگاهی یابند!
تا خرداد ۱۴۰۰ و ایام #انتخابات، باز هم از این #شطحیات خواهم گفت.
| t.me/dr_bokharaei
🎞🎙🖌 دیگر یادداشتها و سخنرانیها:
| Instagram | YouTube | SoundCloud | Site |
🗓 دوشنبه ۲۳ فروردین ۱۴۰۰
پراکنده خواهم گفت زیرا «زیاده»، منسجم گفتهایم و «زیاد»، شنیده نشدهایم!
بهار هزار و چهارصد
«#مرگ» کرونایی: «#آگاهی» اجتماعی!
🖋 #احمد_بخارایی | جامعهشناس
بمیرید بمیرید در این عشق (بخوانید: کرونا) بمیرید ـ در این عشق چو مردید همه روح پذیرید
بمیرید بمیرید و زین مرگ مترسید ـ کز این خاک برآیید سماوات (بخوانید: آگاهی) بگیرید
دیروز بود که یکی از روزنامهنگاران به دنبال اصرارش در روزهای قبل، دوباره در واتساپ پیام داد:
او: سلام دکتر بخارایی عزیز. دربارهی یادداشت به نتیجهای رسیدین؟ بالاخره لطف شما شامل حال من میشه؟
من: سلام. باور کنید چیز جدیدی به ذهنم نمیرسه که برای یادداشت مناسب باشه. مگر اینکه شما پرسشهای جدیدی در مورد #کرونا داشته باشید.
او: بحث بیشتر حول محور افزایش ابتلا و مرگ به دلیل وجود کرونای انگلیسی هست و ادامهی روند دورکاریها و اعمال #قرنطینه و رعایت پروتکلها توسط مردم.
من: میدونم. واقعاً این مطلب جدیدی نیست.
او: بله کرونا که همونه فقط با شدت بیشتر.
من: مطالب قبلی را میتوانید تکرار کنید. باید پرسش جدیدی داشت.
او: محور یادداشتی که گفتن اینه: رفتار مردم در مواجهه با محدودیتهای کرونایی.
من: میدونم چی در ذهنشون هست. پرسشهای تکراری و کلی … هر وقت #دولت_ایران مانند #دولت_انگلیس ۸۰درصد درآمد ماهانهی کسبه و دیگران را بدون استثنا به آنها هر ماه پرداخت کرد آن وقت میتوان با مردم از لزوم رعایت قواعد قرنطینه سخن گفت.
او: البته این درست نیست که همهی تقصیرها رو گردن #دولت بندازیم مشکل جای دیگست متأسفانه و البته که مردم هم نباید دست به خودکشی بزنن.
من: دقت نکردید چی گفتم. از شکم گرسنه یا از مردمی که در ناآرامی به سر میبرن نباید انتظار داشت که در خانه بنشینند.
او: بله یقیناً این هم درسته ولی میشه سر کار رفت و در عین حال پروتکلها رو هم رعایت کرد.
من: خیر نمیشه. این حرفها لاکچری است فکر میکنم.
او: البته تحریمها کمر اقتصاد رو شکسته و مقصر اصلی دولت نیست.
من: علت #تحریم؟؟؟؟
او: اون از بالاتر از دولت آب میخوره، خودتون که در جریانین.
من: این دولتها کارگزار آن مقام بالاتر بودهاند. جز این است؟
او: اینام موندن تو امپاس. دیگه چیزی به آخر عمر دولت نمونده ولی همونطور که میدونین با رفتن اینام هیچ اتفاق جدیدی نمیفته.
من: درسته، موافقم. به همین خاطر سالهاست که فریاد میزنیم از این نظام ایدئولوژیک، آبی گرم نمیشود. پس بهتر است با «مردن» دیگران، به خود آییم. پس کرونا کارکرد مثبت دارد …
او: چه کارکرد مثبت وحشتناکی!
من: در جامعهای که به طور طبیعی نمیزاید، چاره ای جز سزارین توأم با خطر نیست.
او: چه جملهی دردآور و چه مثال بهجا و زیبایی، زیبا از نظر همخوانی با اصل مطلب.
من: حالا باز هم علاقهمند هستید این مطالب را در روزنامهتان منتشر کنید؟
او: منم بخوام نمیشه. ای کاش روزی برسه که بشه ولی امر محاله.
من: شما اگر مسئول #روزنامه بودید منتشر میکردید؟
او: #اعدام نمیشدم آیا؟ حقایق رو باید گفت ولی خطوط قرمز این اجازه رو نمیده!
… و این بود گفتوگوی ما در واتساپ.
| نتیجه:
۱ـ مردمی که تن به «#مرگ_اجتماعی» دادهاند سهل است که تن به #مرگ_فردی هم بدهند. چو صد آید نود هم نزد ما است! فایدهاش این است که اگر این مرگهای ناشی از ویروس کرونای امروز و ویروسهای بعدی که در راه است هر قدر زیادتر شود و ما بیشتر بمیریم شاید دیگران بعدها بیشتر فکر کنند که «#نظام_حکمرانی» در تشدید تلفات، چه نقشی دارد و این پدیده، «آگاهیبخش» است.
۲ـ در «مرگ اجتماعی»، روزنامهنگارانش مجبور به کارهایی میشوند که به آنها اعتقادی ندارند و نیز اگر بخواهند ایفای نقش کنند از عواقبش میترسند. پس در جامعهی ما، قبل از اینکه از کرونا بمیریم، مرده بودیم. باز میگردم به دو بیت بالا از مولانا که: بمیریم شاید آگاهی یابند!
تا خرداد ۱۴۰۰ و ایام #انتخابات، باز هم از این #شطحیات خواهم گفت.
| t.me/dr_bokharaei
🎞🎙🖌 دیگر یادداشتها و سخنرانیها:
| Instagram | YouTube | SoundCloud | Site |
Telegram
جامعهشناسی افقنگر ـ دکتر احمد بخارایی
تلاش من در جهت توصیف، تبیین و تحلیل پدیدهها و مسائل اجتماعی ایران معطوف به «آینده» است… منتظر دریافت نظر شما پیرامون تحلیل ارایه شده هستم. با سپاس: 👈 https://t.me/drbokharaei
www.dr-bokharaei.com
Ahmad Bokharaei, Sociologist
www.dr-bokharaei.com
Ahmad Bokharaei, Sociologist
⟩ فراخوان شرکت در نظرسنجی پژوهشی
| آدینه ۱۲ امرداد ۱۴۰۳
عزیزان، بر من منت بگذارید و لطف کنید دقايقی را صرف پاسخگویی به پرسشنامهای کنید در مورد «#مرگ»!
کتابی نوشتم با عنوان «مرگ و زندگی: #جامعهشناسی و #فلسفه» که فصل پایانیاش به نتایج این پژوهش اختصاص دارد.
پیشاپیش سر تعظیم فرود میآورم به اندیشه و انتخاب شما. اگر دوستان و اعضای گروههای مجازی دیگر را آگاه و ترغیب به پاسخگویی کنید موجب سپاس افزون است.
با احترام
#احمد_بخارایی، امرداد ۱۴۰۳
درود به شما و سپاس فراوان
| فرم نظرسنجی:👇
https://links.dr-bokharaei.com/research-survey
⚠️ درخواست: بازپخش پستها در هرجا، لطفاً مستقیم از کانال یا با درج پیوند پست و نام کانال صورت پذیرد؛ هرگونه تغییر در ترکیب و چیدمان پست، شایسته نیست.
| دیگر یادداشتها و سخنرانیها 👇
| Instagram | YouTube | Site |
| آدینه ۱۲ امرداد ۱۴۰۳
عزیزان، بر من منت بگذارید و لطف کنید دقايقی را صرف پاسخگویی به پرسشنامهای کنید در مورد «#مرگ»!
کتابی نوشتم با عنوان «مرگ و زندگی: #جامعهشناسی و #فلسفه» که فصل پایانیاش به نتایج این پژوهش اختصاص دارد.
پیشاپیش سر تعظیم فرود میآورم به اندیشه و انتخاب شما. اگر دوستان و اعضای گروههای مجازی دیگر را آگاه و ترغیب به پاسخگویی کنید موجب سپاس افزون است.
با احترام
#احمد_بخارایی، امرداد ۱۴۰۳
درود به شما و سپاس فراوان
| فرم نظرسنجی:👇
https://links.dr-bokharaei.com/research-survey
⚠️ درخواست: بازپخش پستها در هرجا، لطفاً مستقیم از کانال یا با درج پیوند پست و نام کانال صورت پذیرد؛ هرگونه تغییر در ترکیب و چیدمان پست، شایسته نیست.
| دیگر یادداشتها و سخنرانیها 👇
| Instagram | YouTube | Site |
Google Docs
پایان نظرسنجی
مهلت پاسخگویی به نظرسنجی پژوهشی دربارهی «مرگ» به پایان رسیده است
با سپاس از مشارکت کنندگان
نتایج در سایت منتشر خواهد شد:
dr-bokharaei.com
با سپاس از مشارکت کنندگان
نتایج در سایت منتشر خواهد شد:
dr-bokharaei.com
⟩ خودکشی «دیگرخواهانه» و سیاسی کیانوش سنجری!
| آدینه ۲۵ آبان ۱۴۰۳
| #احمد_بخارایی:
۱ـ بنا به روایت پایگاه خبری «دیدار نیوز»، #علی_ربیعی؛ دستیار اجتماعی رئیسجمهور نوشت:
«ـ فرایند #خودکشی مرحوم #سنجری باید دستمایهی واکاوی علل و توجه به روان اجتماعی باشد.
ـ در سالهای اخیر خودکشی در رزیدنتها یا نوجوانان، آژیر هشداردهندهای برای بحث و بررسی این مشکل بود که به خوبی از سوی سیاستگذاران و تصمیمسازان به آن پرداخته نشد.
ـ #مرگ، خود معمایی مرموز است اما خودکشی چیستانی غریب و لاینحل است.»
۲ـ آقای #ربیعی که از جمله «مردانی برای همهی فصول» در #جمهوری_اسلامی و اینک نیز دستیار اجتماعی #رئیسجمهور است در بیان خود:
۲ـ۱: مسئلهی خودکشی #کیانوش_سنجری را به «#روان_اجتماعی» تقلیل داده و این خودکشی را هموزن و همردیف دیگر خودکشیهای معمول #جوانان در جامعه قرار داده است!
۲ـ۲: این خودکشی را مصداق «مرگ»ی همچون همهی مرگها که غریب و مرموزند خوانده است!
۳ـ سادهسازی #خودکشی_سیاسی کیانوش سنجری از سوی عقول کوچک صورت میپذیرد. این خودکشی سرشار از پیامهای دیگرخواهانه و مظهر #اعتراض بلند سیاسی به سیاست جمهوری اسلامی است. کیانوش سرشار از #عدالتخواهی بود. او با مرگ انتخابی خود، ناقوس بیدارباش را در گوش سنگین سیاستورزان به صدا درآورد. او زنده بودن سبکسرانه را وانهاد و زندگی سرشار از مسئولیت و دیگرخواهی را فریاد زد. مرگ او، زندگی است.
۴ـ در جمهوری اسلامی دو نوع خودکشی رواج یافته: الف: خودکشی ناشی از شرایطی که نظام سیاسی آفریده (از جمله اعوان و انصار راست و چپ همین آقای علی ربیعی)، ب: خودکشی «سیاست» در قالب «خودزنی» که یکی از هنرهای نظام جمهوری اسلامی است.
| یادداشتی دیگر در اینباره:👇
https://t.me/dr_bokharaei/943
| دیگر یادداشتها و سخنرانیها: 👇
| dr-bokharaei.com
| https://www.youtube.com/@AhmadBokharaei?hl=fa
| t.me/dr_bokharaei
| آدینه ۲۵ آبان ۱۴۰۳
| #احمد_بخارایی:
۱ـ بنا به روایت پایگاه خبری «دیدار نیوز»، #علی_ربیعی؛ دستیار اجتماعی رئیسجمهور نوشت:
«ـ فرایند #خودکشی مرحوم #سنجری باید دستمایهی واکاوی علل و توجه به روان اجتماعی باشد.
ـ در سالهای اخیر خودکشی در رزیدنتها یا نوجوانان، آژیر هشداردهندهای برای بحث و بررسی این مشکل بود که به خوبی از سوی سیاستگذاران و تصمیمسازان به آن پرداخته نشد.
ـ #مرگ، خود معمایی مرموز است اما خودکشی چیستانی غریب و لاینحل است.»
۲ـ آقای #ربیعی که از جمله «مردانی برای همهی فصول» در #جمهوری_اسلامی و اینک نیز دستیار اجتماعی #رئیسجمهور است در بیان خود:
۲ـ۱: مسئلهی خودکشی #کیانوش_سنجری را به «#روان_اجتماعی» تقلیل داده و این خودکشی را هموزن و همردیف دیگر خودکشیهای معمول #جوانان در جامعه قرار داده است!
۲ـ۲: این خودکشی را مصداق «مرگ»ی همچون همهی مرگها که غریب و مرموزند خوانده است!
۳ـ سادهسازی #خودکشی_سیاسی کیانوش سنجری از سوی عقول کوچک صورت میپذیرد. این خودکشی سرشار از پیامهای دیگرخواهانه و مظهر #اعتراض بلند سیاسی به سیاست جمهوری اسلامی است. کیانوش سرشار از #عدالتخواهی بود. او با مرگ انتخابی خود، ناقوس بیدارباش را در گوش سنگین سیاستورزان به صدا درآورد. او زنده بودن سبکسرانه را وانهاد و زندگی سرشار از مسئولیت و دیگرخواهی را فریاد زد. مرگ او، زندگی است.
۴ـ در جمهوری اسلامی دو نوع خودکشی رواج یافته: الف: خودکشی ناشی از شرایطی که نظام سیاسی آفریده (از جمله اعوان و انصار راست و چپ همین آقای علی ربیعی)، ب: خودکشی «سیاست» در قالب «خودزنی» که یکی از هنرهای نظام جمهوری اسلامی است.
| یادداشتی دیگر در اینباره:👇
https://t.me/dr_bokharaei/943
| دیگر یادداشتها و سخنرانیها: 👇
| dr-bokharaei.com
| https://www.youtube.com/@AhmadBokharaei?hl=fa
| t.me/dr_bokharaei
Telegram
جامعهشناسی افقنگر ـ دکتر احمد بخارایی
⟩ «خودکشی» یک بزرگمرد در اعتراض به دیکتاتوری در جمهوری اسلامی!
| پنجشنبه ۲۴ آبان ۱۴۰۳
| #احمد_بخارایی: کیانوش (مهدی) سنجری حدود چهار ماه در انفرادی بود … سالها زندانی بود … #شکنجه شده بود … غل و زنجیر به دست و پایش بستند … به شدت تلاش میکردند تحقیرش…
| پنجشنبه ۲۴ آبان ۱۴۰۳
| #احمد_بخارایی: کیانوش (مهدی) سنجری حدود چهار ماه در انفرادی بود … سالها زندانی بود … #شکنجه شده بود … غل و زنجیر به دست و پایش بستند … به شدت تلاش میکردند تحقیرش…