جامعه‌شناسی افق‌نگر ـ دکتر احمد بخارایی
3.93K subscribers
68 photos
21 videos
1 file
680 links
تلاش من در جهت توصیف، تبیین و تحلیل پدیده‌ها و مسائل اجتماعی ایران معطوف به «آینده» است… منتظر دریافت نظر شما پیرامون تحلیل ارایه شده هستم. با سپاس: 👈 https://t.me/drbokharaei

www.dr-bokharaei.com

Ahmad Bokharaei, Sociologist
Download Telegram
❇️ #شطحیات_اجتماعی (۱)

🗓
شنبه ۷ فروردین ۱۴۰۰

پراکنده خواهم‌گفت زیرا «زیاده»، منسجم گفته‌ایم و «زیاد»، شنیده‌ نشده‌ایم!

بهار هزار و چهارصد

آشفته‌حالی اصلاح‌طلبان

🖋 #احمد_بخارایی، جامعه‌شناس

۱ـ آمده‌اند و برای دفاع از روند #اصلاح‌طلبی، آن را به سه سطح حداقلی، میانی و حداکثری تقسیم کرده‌اند و شکل خوبش را که حداکثری است، «ساختاری» نام نهاده‌اند. می‌خواهند بگویند که انجام #اصلاحات ساختاری امکان‌پذیر است. حال چگونه می‌توان ماهی را از فضای بیرون از آب، مطلع کرد؟ وقتی در اصول اول و دوم #قانون_اساسی، همه چیز موکول به تفسیر فقهای جامع‌الشرایط است چگونه می‌توان #ساختار_حقوقی (بخوانید: قانون اساسی) را «اصلاح ساختاری» کرد؟ با کدام ترفند و عصای موسی می‌توان ساختار حقوقی‌ای که «گزینش ـ محوری» را فریاد می‌زند و بالطبع، مشارکت‌ستیز می‌شود را اساساً ترمیم (بخوانید: متحول) کرد؟

۲ـ می‌گویند «#بحران» نداریم. البته درست می‌گویند زیرا اگر #مسائل_اجتماعی ملموس را حل‌ناشده تلقی کنیم، دیگر مسائل پهن‌دامنه‌ای که ملموس نیستند گویی وجود ندارند. به یاد آورید داستان تصویر مار و نوشته‌ی مار را! درست است #بحران_بی‌آبی و #بحران_امر_جنسی و #بحران_دروغ‌پراکنی نداریم زیرا هنوز اندر خم یک کوچه با بحران #بی‌کاری دست به گریبانیم و بنابر‌این آن بحران‌های سه‌گانه‌ی قبلی، تجملاتی تلقی می‌شوند!

۳ـ تعریف «بحران» چیست؟ اگر کلی بگوییم که خودمان هم متوجه نشویم یعنی: «بیش‌ترشدن #پتانسیل_تخریب نسبت به پتانسیل عمومی موجود». حال می‌توان گفت: چون پتانسیل #ایدئولوژیک بالایی داریم و همه چیز را می‌توانیم به مقدرات الهی ارجاع دهیم و فرهنگ #شیعه‌گری کارآمدی برای #حاکمیت در صحنه، عرض اندام می‌کند پس تا اطلاع ثانوی پتانسیل عمومی خوبی داریم و بنابراین «بحران نداریم»!

۴ـ تلاش می‌کنند با طرح «اصلاح‌طلبی به مثابه اصلاح ساختاری»، اواخر #خرداد_۱۴۰۰ مردم را به رأی‌دادن ترغیب کنند. نمی‌دانم معنای «#مشارکت» چیست که حتی به مشارکت پنجاه درصدی هم راضی‌اند و آن پنجاه درصد دیگر را کجا می‌خواهند به حساب آورند اما علی‌الظاهر، «مشارکت» مبتنی بر «#مشروعیت» و آن هم مبتنی بر «#اعتماد» است. به نظر می‌رسد، خروجی و نتیجه‌ی اعتماد در یک #جامعه، تحقق «هم‌دلی» است. اما این هم‌دلی، چه شرط لازمی دارد؟ یعنی نخستین گام اعتمادافزایی چیست؟ به نظر می‌رسد ابتدا «هم‌فکری» نیاز است. اگر جماعتی، هم‌فکر نباشند که دیگر، هم‌نشینی و هم‌گامی و نهایتاً هم‌دلی، اتفاق نمی‌افتد. اینک کجا است آن «هم‌فکری»؟ اصولیون، هم‌فکرند اما آیا میان منادیان اصلاح‌طلبی، هم‌فکری وجود دارد؟ آیا میان روشن‌اندیشان با #اصلاح‌طلبان هم‌فکری وجود دارد؟ کجا است ریسمان واحدی که بین این همه ایرانی داخل و خارج، پیوند فکری برقرار کند؟ فقط یک درک مبهم اما کم‌و‌بیش واحد، از ایرانیّت است و بس!

۵ـ به نظر می‌رسد یک بحران ناپیدا، بیش از هر چیز چهره‌ی آینده را زخمی خواهد کرد و آن هم #بحران_نومیدی است. مطالبه‌گرها نومید و خسته‌اند که البته این برای قدرت‌پرستان، نوید خوبی به همراه دارد که دیگر کسی غر نزند و به آن‌چه مقدر شده رضایت دهد. اما در منظر جامعه‌شناختی، امّ‌البحران‌ها، بحران نومیدی و خسته‌گی از مطالبه‌گری است. حالا دیگر جایی برای صحبت در خصوص #بحران_هویت و #بحران_توزیع باقی نمی‌ماند.

تا خرداد ۱۴۰۰ و ایام انتخابات، باز هم از این #شطحیات خواهیم گفت.

| t.me/dr_bokharaei

⚠️ درخواست: بازپخش پست‌ها لطفاً مستقیم از کانال یا با درج پیوند پست و نام کانال صورت پذیرد.

🎞🎙🖌 دیگر یادداشت‌ها و سخن‌رانی‌ها 👇

| Instagram | YouTube | SoundCloud | Site |
❇️ #شطحیات_اجتماعی (۲)

🗓 دوشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۰

پراکنده خواهم گفت زیرا «زیاده»، منسجم گفته‌ایم و «زیاد»، شنیده‌ نشده‌ایم!

بهار هزار و چهارصد

نگاه از دور: «فرا نگاهی» به دست‌وپا زدن حاکمیت!

🖋 #احمد_بخارایی، جامعه‌شناس

۱ـ این روزها خیلی‌ها ابراز نگرانی می‌کنند. از چی؟ از تفاهم‌نامه #ایران و #چین که قرار است طی قراردادهای بعدی حدود ۴۰۰ میلیارد دلار از سوی چینی‌ها در ایران طی ۲۵ سال در صنایع نفت، گاز، راه‌آهن و جاده‌سازی سرمایه‌گذاری شود. عمدتاً #معترضان دو دسته‌اند و اعتراض‌ها متوجه دو امر است: الف ـ به مفاد تفاهم‌نامه، فلذا می‌گویند طبق اصل ۱۵۳ #قانون_اساسی، هر گونه قرارداد که موجب سلطه‌ی بیگانه بر منابع طبیعی، اقتصادی، فرهنگ، ارتش و دیگر شؤن کشور گردد ممنوع است. ب ـ به طرف داخلی که «#حاکمیت_ایران» است و استدلال می‌کنند که چین با این همکاری به تداوم حیات نامشروع #حاکمیت در ایران مدد می‌رساند. نامشروع بودن را هم مبتنی بر نمایندگی نکردن همه‌ی ملت از سوی حاکمیت #مستبد می‌دانند.

۲ـ معترضان در گروه نخست که هنوز از محتوای تفاهم‌نامه مطلع نیستند کلی‌گویی می‌کنند. بنابراین، این سیاست‌گذاری حکومتی را «بهانه»ای برای ابراز مخالفت خود قرار می‌دهند. چه می‌شود که هر حرکت سیاست‌گذارانه، با مخالفت جمع کثیری از مردم در یک #جامعه مواجه می‌شود؟ معترضان در گروه دوم که تعرض واضحی به اصل تفاهم‌نامه ندارند با توجه به قدرت گرفتن طرف ایرانی در خرده‌نظام سیاسی، نگران تمدید حیات حاکمیتی هستند که گوش‌هایش، کر و چشم‌هایش، کور است و واقعیت‌های متکثر اجتماعی را در یک چارچوب تنگ #ایدئولوژیک نمی‌تواند مشاهده کند. بنابراین با زبان بی‌زبانی به طرف چینی می‌گویند که فعلاً دست نگه دار تا ما #قدرت بگیریم و آن وقت با ما توافق‌نامه امضا کن. خیلی ساده!

۳ـ در هر دو گروه فوق که خیل عظیمی از اهالی اجتماعی در داخل و خارج از کشور را نمایندگی می‌کنند یک امر، مشترک است و آن متزلزل بودن حاکمیت و قدرت در ایران است. گویی «#مقبولیت_سیاسی» حاکمیت در ایران با تنگنای نفس‌گیر مواجه است. می‌گویند «#مشروعیت» (Legitimacy) یک #نظام_سیاسی مبتنی بر چهار عامل: حقانیت، قانون‌مندی، کارآمدی و مقبولیت است. نظام سیاسی در ایران «حقانیت» خود را از منبع فرهنگ ماورایی #شیعی کسب کرده، و نیز «قانون‌مندی» خود را در تبعیت از اصول مشوّش قانون اساسی و نیز قانون‌های نیم‌بند مجلسی که نمایندگان تهرانش ۱۲درصد رأی واجدان اعطای رأی در این حوزه‌ی انتخابیه را کسب کرده‌اند نشان می‌دهد و هم‌چنین «کارآمدی»اش برای طرفدارانش، در حد رضایت‌بخش نسبی است به گونه‌ای که گاه «تب» را به «مرگ» ترجیح می‌دهند تا نکند در غیاب این #حکومت_شیعی، کفار حاکم شوند و نیز دسته‌ای دیگر که اعتقادی به #ایدئولوژی در عرصه‌ی عمومی ندارند اما این آب را به اندازه کافی «گل‌آلود» می‌بینند از آن ماهی می‌گیرند و بر ثروت خود می‌افزایند. در این وانفسای سیاسی، به نظر می‌رسد سه عامل از چهار عامل مشروعیت‌بخش، در صحنه عرض اندام می‌کنند پس #مشروعیت_سیاسی در ایران با #بحران مواجه نیست. حال چه می‌توان گفت؟

۴ـ لازم است در تعریف مشروعیت سیاسی، تجدید نظر کنیم و بگوییم که «مقبولیت» (Acceptability) نه یک جزء در میان اجزای مشروعیت سیاسی، بلکه به موازات آن دارای وزن است و به بیان دیگر مقبولیت سیاسی، نه «قسمی» از مشروعیت سیاسی، بلکه «قسیم» آن است و این دو «#پایداری_سیاسی» را می‌سازند. حالا می‌گویم: ما در ایران با «#بحران_مقبولیت_سیاسی» مواجه‌ایم!

۵ـ در یک خانواده، پدر تلاش می‌کند برای فرزندانش امکانات رفاهی فراهم آورد و دل‌سوز است اما بر اساس الگوهای سنتی خود می‌خواهد امرونهی کند. در این خانواده، پدر و تلاشش ارج ندارد و تلاش نکردنش، گاه بهتر خواهد بود زیرا برای رفاه فرزندش، ماشین می‌خرد اما همان ماشین بلای جان فرزند می‌شود. پدر اندیشیده بود که فرزند با آن ماشین ممکن است به عتبات عالیات سفر کند اما او با دوستانش به هم‌نشینی‌های شبانه می‌رود و در دود غرق می‌شود و آن می‌شود که امروز در ایران، «گل‌گشی»، گل می‌کند و هنجار می‌شود! چه رابطه‌ای مشاهده می‌شود بین آن پدر و این پدر؟ این پدر معنوی و این #رهبر_معظم هم فکر می‌کند که همه‌ی تلاشش برای استعلای #دین و میهن است اما چقدر فاصله است بین ذهن و عین! حالا اگر همه‌ی دنیا هم بیایند و به این حاکمیت کمک کنند تا ایران، توانمند شود بسا من و شما باز هم به همه دنیا معترض شویم. چرا؟ زیرا «مقبولیت نظام سیاسی» در ایران با بحران مواجه است و این همه‌ منابع انسانی و غیر انسانی دارد به هرز می‌رود. به نظر می‌رسد باتلاق تاریخی در انتظار ما است. شاید در آینده‌ای نه چندان دور، متاسفانه تنازعات، جنبه‌ی #قومی و فراگیر پیدا کند!

| t.me/dr_bokharaei

🎞🎙🖌 دیگر یادداشت‌ها و سخن‌رانی‌ها 👇

| Instagram | YouTube | SoundCloud | Site |
❇️ #شطحیات_اجتماعی (۳)

🗓 چهار‌شنبه ۱۱ فروردین ۱۴۰۰

پراکنده خواهم‌گفت زیرا «زیاده»، منسجم گفته‌ایم و «زیاد»، شنیده‌ نشده‌ایم!

بهار هزار و چهارصد

«#بحران_مقبولیت» #نظام_شیعی در ایران

🖋
#احمد_بخارایی، جامعه‌شناس

۱ـ در شطحیات (۲) گفته‌بودم که #نظام_سیاسی در ایران از میان چهار مؤلفه‌ی «#مشروعیت_سیاسی» در سه مؤلفه، مشکل بحران‌‌آفرین ندارد که عبارتند از: حقانیت، قانون‌مندی و کارآمدی (البته با تعاریفی که گذشت!) اما در مؤلفه‌ی چهارم یعنی «#مقبولیت» (Acceptability) با بحران مواجه است که این به تنهایی هم‌وزن همه‌ی آن سه عنصر قبلی در #ناپایداری_سیاسی در ایران است. دوستان خواستند بیش‌تر توضیح دهم.

۲ـ «بحران مقبولیت» مانند هر پدیده‌ای از چهار زاویه معطوف به سه زمان، قابل تحلیل است.
۲ـ۱ـ به اعتبار تبارشناسی #جامعه:
الف ـ ما با «بحران مقبولیت» مواجهیم زیرا به اعتبار بستر فرهنگی و مذهبی، اینک و هم‌چنان تندیس «#ولایت ـ #امت» در میادین شهر‌ها به جای «#دولت ـ #ملت» خود را می‌نمایاند که نزد برخی تاریخ گذشته است.
ب ـ ما با «بحران مقبولیت» مواجهیم زیرا به اعتبار بستر جهانی، الگوهای حکومت‌مداری در ایران با روند #جهانی‌شدن ناساز است.

۲ـ۲ـ به اعتبار «شکل» در زمان اکنون:
الف ـ ما با «بحران مقبولیت» مواجهیم زیرا به طور عریان مشاهده می‌شود که مقولاتی مانند «#عشق» و «#صلح» و «#دیگرخواهی» به حاشیه رفته‌اند و زندگی، علی الظاهر تکراری و تا حدودی خالی از معنا شده است.
ب ـ ما با «بحران مقبولیت» مواجهیم زیرا در کوچه و خیابان مشاهده می‌شود که #انسانیت، نحیف شده است و #کودکان_کار و خیابان تا کمر به داخل ظرف زباله خم شده‌اند.

۲ـ۳ـ به اعتبار «محتوا» در زمان اکنون:
ما با «بحران مقبولیت» مواجهیم زیرا …
ـ در روند تصمیم‌سازی، نقش «عاملیت» به سطح حداقلی کاهش یافته، از #رأی دادن‌ها تا اصلاح ساختارها،
ـ فضای دهشتناک نئولیبرالی کج و ماوج حاکم، نوکیسه‌ها را همچنان ارتقاء می‌بخشد و فرصت خوبی برای اهالی زدوبند فراهم کرده است تا با «ریش مصلحتی»، به ریشه بزنند،
ـ «تخصص‌محوری» از ترس «تعهد‌محوری» به کنجی خزیده و #عقلانیت، نحیف شده است،
ـ وحشت #حاکمیت از رعایایش، به کم‌اعتمادی مردم به حاکمیت منجر شده است،
ـ از #مذهب، استفاده‌ی ابزاری شده است،
ـ کاریزمایی فرمانده، تبدیل به فرماندهی کاریزمای تاریخ‌گذشته، شده است.

۲ـ۴ـ به اعتبار پی‌آمدها:
ما با «بحران مقبولیت» مواجهیم زیرا …
ـ حس بیهودگی، گریبان خیلی‌ها را می‌فشارد در صحنه‌های خالی از محتوا مانند رأی‌دادن‌ها تا اصلاح ساختارها،
ـ نرخ #بی‌کاری بالاست و آزار‌دهنده،
ـ #آموزش در مدارس و دانش‌گاه‌ها، سست و کم‌مایه‌اند،
ـ زندان‌ها به جای «ترمیم متهم»، مشوّق تکرار جرم‌اند،
ـ با فضای هوشمند مجازی، مقابله می‌شود تا هم‌چنان با کنکاش حوزه‌ی خصوصی، مدار فکری کنش‌گران به سمت مدار #ایدئولوژیک حاکمیت، جهت یابد،
ـ مدافعان #آزادی و حتی مدافعان زیبایی و سلامت طبیعت، به حبس می روند،
ـ نارضایتی از «آن‌چه هست» (با فرض خوب‌بودن نسبت به برخی کشور‌های کم‌تر توسعه‌یافته) رو به افزایش است.

۳ـ هفده شاخص در تشدید «بحران مقبولیت» نظام سیاسی در ایران را متذکر شدم. می‌خواهم بگویم نیمی از این موارد (هشت‌و‌نیم شاخص!) کفایت می‌کند که پایداری یک نظام سیاسی، متزلزل شود. از نبود «#دموکراسی» حرفی نزدم چرا که همه‌ی این موارد هفده‌گانه، قبل از تحقق دموکراسی از امکان تحقق به طور نسبی برخوردارند، پس: دموکراسی پیش‌کش حاکمیت! در شطحیات (۲) نوشتم و اینک باز می‌گویم که وجود «بحران مقبولیت» در نظام سیاسی در هر جامعه‌ای باتلاقی می‌آفریند که حاکمیت هر قدر هم خیر‌خواهانه هر توافق‌نامه‌ای را با هر صاحب قدرتی امضا کند به ضد خود تبدیل می‌شود! فکر کنیم، فکر کردن خوب است.

تا خرداد ۱۴۰۰ و ایام #انتخابات، باز هم از این #شطحیات خواهم گفت.

| t.me/dr_bokharaei

🎞🎙🖌 دیگر یادداشت‌ها و سخن‌رانی‌ها 👇

| Instagram | YouTube | SoundCloud | Site |
❇️ #شطحیات_اجتماعی (۴)

🗓 شنبه ۱۴ فروردین ۱۴۰۰

پراکنده خواهم گفت زیرا «زیاده»، منسجم گفته‌ایم و «زیاد»، شنیده‌ نشده‌ایم!

بهار هزار و چهارصد

رویای «#اصلاحات_ساختاری»!

🖋
#احمد_بخارایی | جامعه‌شناس

۱ـ
چه تفاوتی وجود دارد بین «#ساختار» و «ساختاری»؟ اولی از زمره‌ی «مصادیق» است و دومی از جمله‌ی «مفاهیم» مانند پدر و پدری. به عنوان مثال، «#ساختار_اقتصادی» یعنی آن‌چه هست و مشاهده می‌شود (در مقام قانون یا اجرا) و «اقتصاد ساختاری» یعنی اقتصادی که ریشه‌دار است به گونه‌ای که تکانه‌های اجتماعی با موج بالا، کم‌تر تخریبش ‌می‌کند. بنابراین «اصلاح ساختار»، یعنی بازسازی در ساختار‌های اجتماعی موجود، مثلاً در #ساختار_حقوقی اگر اقتدار نسبی #ولایت_فقیه به اقتدار مطلق ولایت فقیه، تغییر یابد(چنان‌که یافت!) یک اصلاح ساختار معطوف به #ایدئولوژی تحقق یافته. این ایدئولوژی می‌تواند در اصلاحات ساختاری هم نقش‌آفرین باشد. بر همین اساس، #انقلاب_۵۷ در ایران هم که برخی از یک زاویه، «#ارتجاعی» قلمدادش کرده‌اند یک اصلاحات ساختاری است. پس در مقوله‌ی «#اصلاحات ساختاری» ماهیتاً یک تغییر اساسی و گاه انقلاب نیز نهفته‌ است.

۲ـ «اصلاح» یک مفهوم است که وقتی به موضوعی، ضمیمه می‌شود تازه معنای ملموس می‌یابد. می‌گوییم: اصلاح نباتات یا اصلاح انسان‌ها که هر یک معنای مشخصی پیدا می‌کند. از اصلاح نباتات تا اصلاح انسان‌ها فاصله از زمین تا آسمان است زیرا در اولی، مبنای اصلاح، امر موجود است و روشش، تدریجی با توجه به ظرفیت‌های نباتی است اما در دومی یعنی «اصلاح انسان» ماهیت آدمی ممکن است تغییر یابد و چه‌قدر فاصله است بین انسان «دیگر‌کُش» با انسان «دیگر‌خواه» طی روند اصلاح انسان! در اجتماع هم این گونه است. یک #حکومت_مستبد دست به «اصلاح ساختار»هایش می‌زند تا بر اساس ظرفیت‌های موجودش با روش‌های نوین و اصلاح‌شده هم‌چنان به حیاتش بقا بخشد. اما در نقطه‌ی مقابل، آزاداندیشان به دنبال «اصلاحات ساختاری» هستند تا نهایتاً این #حاکمیت از دیگر‌کشی به دیگر‌خواهی تغییر یابد. پس اولی به دنبال «تثبیت» است و دومی به دنبال «تغییر».

۳ـ هر چه #ساختار_سیاسی نفوذناپذیرتر و چغرتر باشد روند «اصلاحات ساختاری» خشونت‌بارتر می‌شود. سال ۵۵ تا ۵۷ را در نظر آورید. اگر حکومت #شاه در مقابل هیجانات انقلابی، مقاومت بیش‌تری می‌کرد روند انقلاب خشونت بارتر و هزینه‌برتر و طولانی‌تر می‌شد. به نظر می‌رسد در ماهیت «اصلاح ساختاری»، نوعی تغییر نهفته است که اگر #نظام_سیاسی برنتابد نهایتاً به شورش‌های پهن‌دامنه ختم می‌شود. حال اگر این شورش‌های پهن‌دامنه از سوی یک ایدئولوژی هدایت شود «انقلاب» نام می‌گیرد و الّا یک «تغییر» است. پس این‌که برخی می‌گویند «#رفرمیسم» در مقابل «#انقلاب» است خطا است. انقلاب، شکل ویژه‌ای از اصلاحات ساختاری است، مگر آن‌که گفته‌شود اساسا «اصلاحات ساختاری»، مفهومی #پارادوکسیکال است.

۴ـ نقش «#عاملیت» در «اصلاح ساختار» در ایران کنونی، مبتنی بر جنبه‌های ویژه‌ای مانند #کاریزما بودن یا ثروت‌مند بودن یا خانواده‌دار بودن در امر #قدرت است اما نقش «عاملیت» در «اصلاح ساختاری» مبتنی بر اراده و #عقلانیت جمعی یا تخصص یا واقع‌گرایی یا جهان‌وطنی است. بنابراین همه‌جا «عاملیت»، دارای نقش است اما این کجا و آن کجا!

۵ـ هر چه ساختارهای چهارگانه‌ی اجتماعی (اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی) بیش‌تر و بیش‌تر در هم تنیده باشند انجام اصلاحات ساختاری، بیش‌تر و بیش‌تر به تغییرات تؤام با زور نزدیک‌تر می‌شود زیرا گریزی از آن نیست مانند انجام #سزارین برای مادری که نمی‌تواند طبیعی بزاید. این خون‌بار خواهد‌بود و حتی ممکن است جان مادر برای تولد فرزند به خطر بیفتد اما چاره‌ای نیست چون اگر جز این باشد خطر، جان هر دو یعنی مادر و فرزند را تهدید می‌کند. «#گذار_دموکراتیک» به مثابه «#استراتژی تغییر»، گاه امکان‌ناپذیر است آن‌جا که ساختارها در هم تنیده و نفوذ ناپذیرند و نقش «عاملیت» در «اصلاحات ساختاری» ناهم‌سو با #منافع حاکمیت تلقی می‌شود.

۶ـ از «#امر_مطلوب» تا «#امر_ممکن»، گاه فاصله از زمین تا آسمان است. بله، همه موافقیم که «عدم خشونت‌طلبی» در روند اصلاحات ساختاری، امری «مطلوب» است اما آیا با توجه به موارد مذکور، انجام این توصیه امری «ممکن» است؟ نمی‌خواهیم شعر بگوییم که زیبا و دل‌نواز است می‌خواهیم از واقعیات عبوس سخن بگوییم.

۷ـ به نظر می‌رسد آنان که به خطا، «#انقلابی‌گری» را در نقطه‌ی مقابل «اصلاح‌طلبی ساختاری» قرار داده‌اند ابتدا به خود و سپس به دیگران آدرس غلط داده‌اند. انقلاب، نهایت اصلاحات ساختاری معطوف به ایدئولوژی است که مرحله قبل از آن و فارغ از ایدئولوژی، «#تحول‌خواهی» است. این… | ادامه👇:
http://blog.dr-bokharaei.com/2021/04/blog-post.html?#more

| دیگر یادداشت‌ها و سخن‌رانی‌ها:

| Instagram | YouTube | SoundCloud | Site |
❇️ #شطحیات_اجتماعی (۵)

🗓 دوشنبه ۱۶ فروردین ۱۴۰۰

پراکنده خواهم گفت زیرا «زیاده»، منسجم گفته‌ایم و «زیاد»، شنیده‌ نشده‌ایم!

بهار هزار و چهارصد

«#کرونا»ی #ایدئولوژیک

🖋
#احمد_بخارایی | جامعه‌شناس

یک سال پیش در تاریخ ۱۴ فروردین ۱۳۹۹ در بند ۳ یک یاداشت برای روزنامه‌ی ایران نوشتم:

«پس از دوره‌ی عرض اندام «#کووید_۱۹»، نقش «دولت‌ها» در کنترل و مدیریت کلان جوامع بیش از پیش مورد توجه قرار خواهدگرفت. در این میان، دولت‌هایی که عرصه‌های اقتصادی را با چالش مواجه ساخته‌‌اند و آن را با محوریت «#ایدئولوژی» در هم آمیخته‌اند با بحران روبه‌رو خواهندشد زیرا صلاحیت‌شان از سوی اعضای #جامعه مورد داوری قرار خواهد‌گرفت»! این‌جا👇
https://t.me/dr_bokharaei/357

اینک دقیقاً یک سال از آن تاریخ گذشته و هم‌چنان می‌بینیم که اندر خم یک کوچه‌ایم و معلوم نیست در این جمعیت بیش از هشتادمیلیونی، آن صد یا دویست‌هزار نفری که مشخص نیست چه محلولی را به جای #واکسن تزریقانده‌ شده‌اند چه حالی دارند! در انگلیس بیش از چهل درصد مردم واکسینه شده‌اند و این‌جا یکی در مقام #رهبری می‌گوید که حق خرید واکسن از غرب را ندارید، این یکی در مقام رئیس #دولت می‌گوید که ما واکسن را به هر طریقی تهیه خواهیم‌کرد و هم او دیروز هم گفته: «عبادت مردم و مناسک مردم، مهم است» و پریروز در کابینه‌اش تصمیم گرفته‌بود که جاده‌ها را بگشایند و پس‌پریروز هم می‌گفت که مردم ناچارند کار کنند و قس علی‌هذا …! اینک این آشفته‌بازار کووید ۱۹ و این هم مرگ و میرهایی که در راه است. اگر چند سال دیگر هم بگذرد و اگر بنا به درخواست جمع #اصلاح‌طلبان_حکومتی و #اصول‌گرایان، «#حاکمیت_یگانه» اعم از نظامی و غیر نظامی سر کار آید هم‌چنان معتقدم #اقتصاد_شیعی‌مسلک (بخوانید: صلح‌ستیز) راه به جایی نخواهدبرد و هم‌چنان انسان‌ها جان‌شان کم‌ارزش است!

تا خرداد ۱۴۰۰ و ایام #انتخابات، باز هم از این #شطحیات خواهم گفت.

| t.me/dr_bokharaei

🎞🎙🖌 دیگر یادداشت‌ها و سخن‌رانی‌ها 👇

| Instagram | YouTube | SoundCloud | Site |
❇️ #شطحیات_اجتماعی (۶)

🗓 چهارشنبه ۱۸ فروردین ۱۴۰۰

پراکنده خواهم گفت زیرا «زیاده»، منسجم گفته‌ایم و «زیاد»، شنیده‌ نشده‌ایم!

بهار هزار و چهارصد

#دوقطبی شدن #شخصیت: دوقطبی شدن #جامعه

🖋
#احمد_بخارایی | جامعه‌شناس

#خودکشی #آزاده_نامداری (یا خودکشانده، نمی‌دانم) مانند هر پدیده‌ای در متن زمانی و مکانی و اجتماعی خودش قابل تحلیل است. ایشان در شرایطی که #صداوسیما در #اعتراف‌گیری اجباری و #شکنجه #آزادی‌خواهان، شریک جرم بود در قاب تلویزیون ظاهر می‌شود و #چادر و #حجاب حکومتی را تشویق می‌کند. این در حالی بود که برخی #زنان برای رفع #حجاب_اجباری، تلاش می‌کردند و هزینه می‌دادند. او می‌خواست (یا می‌خواستندش!) به مشهوریت یک شبه و تنعمات ناشی از آن برسد. طبیعی است که #کشف_حجاب او در خارج، خبرساز و منتشر شود.‌ یحتمل، نهایتاً نتوانست فشار روحی ـ روانی را تحمل کند. یا این‌که از عمل‌کرد گذشته‌ی خود و «خواهی نشوی رسوا، هم‌رنگ جماعت شو»یی که با ژست حامی چادر گرفته‌بود شرم‌ناک بود. نمی‌دانم … به هر حال متأسفانه جامعه‌ی ما در شرایط #جنگ نرم یا سرد متمایل(!) به جنگ سخت یا گرم به سر می‌برد. جامعه دوقطبی شده‌است و این یکی از نشانه‌های #فروپاشی_اجتماعی است.

تا خرداد ۱۴۰۰ و ایام #انتخابات، باز هم از این #شطحیات خواهم گفت.

| t.me/dr_bokharaei

🎞🎙🖌 دیگر یادداشت‌ها و سخن‌رانی‌ها 👇

| Instagram | YouTube | SoundCloud | Site |
❇️ #شطحیات_اجتماعی (۷)

🗓 شنبه ۲۱ فروردین ۱۴۰۰

پراکنده خواهم گفت زیرا «زیاده»، منسجم گفته‌ایم و «زیاد»، شنیده‌ نشده‌ایم!

بهار هزار و چهارصد

آغازیدن از «#مرگ»!

🖋
#احمد_بخارایی | جامعه‌شناس

«مرگ» به معنای رفتن یا بازگشتن؟

۱ـ اهالی «#دیانت»، «مرگ» را حلقه‌ای بین «بودن» و «شدن» می‌پندارند. اهالی «بودن»، دنیای خود را تولد و مرگی می‌دانند که «نقدِ بودن» را به چیز دیگری که «شاید» نقدتر یا پندار خودساخته باشد ترجیح نمی‌دهند. «#نقد» را می‌چسبند تا اگر به آن رسیدند شایسته‌گی «نقدتر» را هم داشته‌باشند هر چند صرفاً ذهنی باشد. پس از پایان زندگی که «مرگ» است آغاز می‌کنیم و به امروز ره‌سپار می‌شویم. شروع از پایان ...!

۲ـ «مرگ» را می‌توان پایان همه چیز تلقّی کرد یا معلول تباهی و خرابی بدن دانست. مرگ را می‌توان رهایی روح از قید بدن، پندار کرد تا حرکت جوهری‌اش را ادامه دهد و هم‌چنان «#بدن» را خوار شمرد که در زمان مرگ، کهنه و درمانده شده‌است. «مرگ»، هر چه باشد ترس‌ناک است و برای همین، برخی آن را آغاز فلسفه‌پردازی یا برخی دیگر، علت نهایی ادیان دانسته‌اند. همه این‌ها به این دلیل است که انسان، شاید تنها موجودی است که به حتمی بودن مردنش «#آگاهی» دارد! با «#اضطراب» ناشی از این آگاهی چه باید کرد؟ برخی به همان «نقدتر» که گفتم روی می‌آورند تا آرام شوند و برخی دیگر با ترجیح نقد به نقدتر در «فضای اکنون»، مرگ را آغازی برای بازگشت به عقب و «#آینده» را سکّوی نگاهی به «اکنون» قرار می‌دهند تا به گونه‌ای رفتار کنند که به هنگام مرگ، «#آرامش» را در آغوش گیرند. پس خمیرمایه‌ی فهم مرگ، «آرامش» است.

۳ـ «آرامش» یک تفسیر است، پس یک «دلیل» و امر ذهنی است. چرا کم‌تر در مورد مرگ، گفت‌و‌شنود می‌کنیم؟ زیرا هنوز به «تفسیر»ی از آرامش، دست نیافته‌ایم. چرا از مرگ به عنوان تنها اصل ثابت زندگی، فرار می‌کنیم؟ میرداماد فیلسوف می‌گوید: «تلخی مرگ در ترسیدن از آن است، پس از تلخی مرگ نترسید!» این نترسیدن و آن احساس «آرامش»ی که گفتم چه زمانی حاصل می‌آید؟ آیا این حصول، از جنس «انشا» و توصیه و امر و نهی است یا از جنس «دریافت» و ورود به حواس پنج‌گانه؟ فلاسفه‌ی الهی مانند میردامادها عمدتاً به «انشا» و توصیه‌ی فلسفی روی آورده‌اند و ذهن را متوجه جهان دیگری کرده‌اند. اما فلاسفه‌ی «اکنون‌گرا»، تفسیر مرگ را با تفسیر از «زندگی» پیوند زده‌اند. حال، پای «زندگی» به صحنه باز می‌شود تا آن تفسیر و ترس و آرامش و … باز‌تعریف شوند.

۴ـ «زندگی» چیست؟ از شعر تا شعور می‌توان به آن پاسخ داد. «زندگی» از عشق بخشیدن به آن تا عشق ورزیدن آن به دیگران، جریان دارد. پس هسته‌ی مرکزی زندگی، «#عشق» است. عشق‌ورزی، «چشم تیزبین» و «احساس قوی» می‌خواهد. اگر چنین باشد صدای روییدن چمن هم شنیده می‌شود! «چشم» و «احساس» مگر از لوازم «فهم» نیست؟ اگر هست، پس «مقوله‌ی عشق» با «مقوله‌ی فهم» رابطه‌ی تنگاتنگی دارد. یعنی آن که نمی‌فهمد پس نمی‌تواند عشق بورزد! این معنایش این نیست که آن که می‌فهمد، لزوماً عشق می‌ورزد! پس موضو‌عاتی مانند: عشق، زندگی، فهم و همه‌ی مفاهیمی که «اکنون» را می‌سازند در هم تنیده‌اند.

۵ـ فهم از زندگی، تابع «رضایت» است. شاید هم نه؛ «رضایت»، تابع «فهم از زندگی» است. بل‌که هر دو تابع یکدیگرند! یک «فنر» را از زوایای گوناگون بنگرید. «رضایت»، تابع وضعیت مکانی و زمانی است. در زمان‌های دورتر «رضایت»، ساده بود مانند رضایت از زندگی یک روستایی نسبت به پیرامونش. «اکنون» رضایت چند لایه است. اینک رضایت با «#حیات_اجتماعی» پیوندی گسست‌ناپذیر دارد. حیات اجتماعی برای یک کودک و برای یک نوجوان تا یک کهن‌سال منظره‌های متفاوتی دارد. وقتی سخن از «منظره» می‌شود «انتظارات» و به دنبالش، «#اخلاق» به صحنه می‌آیند. علاوه بر این اختلاف در مناظر و انتظارات، انسانِ امروز فرامکانی است یعنی در فضای مجازی، مرزها را درمی‌نوردد. پس انسان امروز، پیچیده است اما پیچیدگی در عین «سادگی»، زیرا هنوز انسان است و به دنبال «فهم» و تفسیر و هضم زندگی! انسان، گرگ انسان نیست. انسان، عشق انسان است اما اگر این «عشق»، به انسان داده نشود او شاید بشود گرگ دیگری و خشم بورزد تا آنجا که بشود «گرگ خود» و خود را بدرد با چاقو یا مخدّر!

۶ـ «#رضایت_فردی» تابع «#رضایت_اجتماعی» است. رضایت اجتماعی تابع «شرایط اجتماعی» است. شرایط اجتماعی در سه سطح خُرد، میانه و کلان از وضع خانواده تا اوضاع سازمان‌ها و نهایتاً پویایی ساختارها، تابع «#نظام_حکم‌رانی» است. نظام حکم‌رانی تابع «#مشروعیت #قدرت» است. مشروعیت قدرت تابع «پذیرش مردمان» است. پس: «آغاز»، پایان شد و «پایان»، آغاز! یعنی از «رضایت فردی» تا «پذیرش فردی» که به ظاهر،… | ادامه: 👇
http://blog.dr-bokharaei.com/2021/04/blog-post_10.html#more

🎞🎙🖌 دیگر یادداشت‌ها و سخن‌رانی‌ها:

| Instagram | YouTube | SoundCloud | Site |
❇️ #شطحیات_اجتماعی (۸)

🗓 دوشنبه ۲۳ فروردین ۱۴۰۰

پراکنده خواهم گفت زیرا «زیاده»، منسجم گفته‌ایم و «زیاد»، شنیده‌ نشده‌ایم!

بهار هزار و چهارصد

«#مرگ» کرونایی: «#آگاهی» اجتماعی!

🖋
#احمد_بخارایی | جامعه‌شناس

بمیرید بمیرید در این عشق (بخوانید: کرونا) بمیرید ـ در این عشق چو مردید همه روح پذیرید
بمیرید بمیرید و زین مرگ مترسید ـ کز این خاک برآیید سماوات (بخوانید: آگاهی) بگیرید

دیروز بود که یکی از روزنامه‌نگاران به دنبال اصرارش در روزهای قبل، دوباره در واتس‌اپ پیام داد:
او: سلام دکتر بخارایی عزیز. درباره‌ی یادداشت به نتیجه‌ای رسیدین؟ بالاخره لطف شما شامل حال من میشه؟
من: سلام. باور کنید چیز جدیدی به ذهنم نمی‌رسه که برای یادداشت مناسب باشه. مگر این‌که شما پرسش‌های جدیدی در مورد #کرونا داشته باشید.
او: بحث بیش‌تر حول محور افزایش ابتلا و مرگ به دلیل وجود کرونای انگلیسی هست و ادامه‌ی روند دورکاری‌ها و اعمال #قرنطینه و رعایت پروتکل‌ها توسط مردم.
من: می‌دونم. واقعاً این مطلب جدیدی نیست.
او: بله کرونا که همونه فقط با شدت بیش‌تر.
من: مطالب قبلی را می‌توانید تکرار کنید. باید پرسش جدیدی داشت.
او: محور یادداشتی که گفتن اینه: رفتار مردم در مواجهه با محدودیت‌های کرونایی.
من: می‌دونم چی در ذهن‌شون هست. پرسش‌های تکراری و کلی … هر وقت #دولت_ایران مانند #دولت_انگلیس ۸۰درصد درآمد ماهانه‌ی کسبه و دیگران را بدون استثنا به آن‌ها هر ماه پرداخت کرد آن وقت می‌توان با مردم از لزوم رعایت قواعد قرنطینه سخن گفت.
او: البته این درست نیست که همه‌ی تقصیرها رو گردن #دولت بندازیم مشکل جای دیگست متأسفانه و البته که مردم هم نباید دست به خودکشی بزنن.
من: دقت نکردید چی گفتم. از شکم گرسنه یا از مردمی که در ناآرامی به سر می‌برن نباید انتظار داشت که در خانه بنشینند.
او: بله یقیناً این هم درسته ولی می‌شه سر کار رفت و در عین حال پروتکل‌ها رو هم رعایت کرد.
من: خیر نمی‌شه. این حرف‌ها لاکچری است فکر می‌کنم.
او: البته تحریم‌ها کمر اقتصاد رو شکسته و مقصر اصلی دولت نیست.
من: علت #تحریم؟؟؟؟
او: اون از بالاتر از دولت آب می‌خوره، خودتون که در جریانین.
من: این دولت‌ها کارگزار آن مقام بالاتر بوده‌اند. جز این است؟
او: اینام موندن تو امپاس. دیگه چیزی به آخر عمر دولت نمونده ولی همونطور که میدونین با رفتن اینام هیچ اتفاق جدیدی نمیفته.
من: درسته، موافقم. به همین خاطر سال‌هاست که فریاد می‌زنیم از این نظام ایدئولوژیک، آبی گرم نمی‌شود. پس بهتر است با «مردن» دیگران، به خود آییم. پس کرونا کارکرد مثبت دارد …
او: چه کارکرد مثبت وحشتناکی!
من: در جامعه‌ای که به طور طبیعی نمی‌زاید، چاره ای جز سزارین توأم با خطر نیست.
او: چه جمله‌ی دردآور و چه مثال به‌جا و زیبایی، زیبا از نظر هم‌خوانی با اصل مطلب.
من: حالا باز هم علاقه‌مند هستید این مطالب را در روزنامه‌تان منتشر کنید؟
او: منم بخوام نمی‌شه. ای کاش روزی برسه که بشه ولی امر محاله.
من: شما اگر مسئول #روزنامه بودید منتشر می‌کردید؟
او: #اعدام نمی‌شدم آیا؟ حقایق رو باید گفت ولی خطوط قرمز این اجازه رو نمیده!
… و این بود گفت‌و‌گوی ما در واتس‌اپ.

| نتیجه:

۱ـ مردمی که تن به «#مرگ_اجتماعی» داده‌اند سهل است که تن به #مرگ_فردی هم بدهند. چو صد آید نود هم نزد ما است! فایده‌اش این است که اگر این مرگ‌های ناشی از ویروس کرونای امروز و ویروس‌های بعدی که در راه است هر قدر زیادتر شود و ما بیش‌تر بمیریم شاید دیگران بعدها بیش‌تر فکر کنند که «#نظام_حکم‌رانی» در تشدید تلفات، چه نقشی دارد و این پدیده، «آگاهی‌بخش» است.

۲ـ در «مرگ اجتماعی»، روزنامه‌نگارانش مجبور به کارهایی می‌شوند که به آن‌ها اعتقادی ندارند و نیز اگر بخواهند ایفای نقش کنند از عواقبش می‌ترسند. پس در جامعه‌ی ما، قبل از این‌که از کرونا بمیریم، مرده بودیم. باز می‌گردم به دو بیت بالا از مولانا که: بمیریم شاید آگاهی یابند!

تا خرداد ۱۴۰۰ و ایام #انتخابات، باز هم از این #شطحیات خواهم گفت.

| t.me/dr_bokharaei

🎞🎙🖌 دیگر یادداشت‌ها و سخن‌رانی‌ها:

| Instagram | YouTube | SoundCloud | Site |
❇️ #شطحیات_اجتماعی (۹)

🗓 چهارشنبه ۲۵ فروردین ۱۴۰۰

پراکنده خواهم گفت زیرا «زیاده»، منسجم گفته‌ایم و «زیاد»، شنیده‌ نشده‌ایم!

بهار هزار و چهارصد

خوابِ ما: #کیف‌قاپی!

🖋
#احمد_بخارایی | جامعه‌شناس

۱ـ یکی از عزیزانی که این شطحیات را دنبال می‌کند و از جمله‌ی صاحبان #اعتقاد_دینی هم هست برایم نوشت: «شرایط اجتماعی امروز چنان شده که رمق و انگیزه‌ی هیچ کاری را ندارم و نیمی از انرژی و زمان مفیدم به این می‌گذرد که بتوانم نسبت به وقایع پیرامون، خودم را توجیه و آن‌ها را تفسیر کنم. باورتان می‌شود در یک ماه گذشته در محله‌ای که زندگی می‌کنیم دو کیف‌قاپی خشن برای خانمم و خواهر خانمم اتفاق افتاده؟ یعنی اول کتک می‌زنند و بعد کیف و گوشی را بر می‌دارند. چه کسی پاسخ‌گوی این حس #ناامنی و #ترس و آسیب فیزیکی خواهد بود؟»!

۲ـ ساده بگویم: مادر همه‌ی مشکلات در همه جا «#بی‌کاری» است. پدر مشکلات، «کم‌گرایشی» به «#نظام_حکم‌رانی» است. ما در ایران با هر دو عامل دست به گریبانیم. داستان این نیست که فعلاً «#تحریم» هستیم و اگر آزاد شویم مشکلات، حل خواهد شد چرا که آن زمانی که تحریم نبودیم باز هم نرخ بی‌کاری، سیر صعودی داشت. از سوی دیگر چون توزیع عادلانه‌ی فرصت‌ها از ابتدای دوره‌ی سازندگی در زمان جناب #هاشمی_رفسنجانی تاکنون نداشته‌ایم (و قبل از آن هم که همه سرشان گرم بود به #دیگر‌کشی در داخل و سپس در #جنگ با عراق) این امید وجود ندارد که در شرایط توزیع ناعادلانه‌ی فرصت‌ها (بخوانید: توزیع فرصت‌ها بین برخی از #مؤمنین علی‌الباطن و بسیاری از متظاهرین) نرخ بی‌کاری کاهش پیدا کند. از سوی دیگر همین مرزبندی بین خودی و غیر خودی، آشفته‌بازاری درست کرده که آن «گرایش» و اعتقاد به نظام حکم‌رانی را با بحران عمیق مواجه ساخته است.

۳ـ #جامعه، پریشان‌احوال است پس برای پاسخ‌گویی به نیازهای اولیه و ثانویه، بسیاری از مجرمان مجبور به ارتکاب مجدد #جرم هستند و کیف‌قاپی‌ها افزون خواهدشد. از یک سو به نظر می‌رسد اینک بسیاری از «ناهنجاری‌ها»، «#هنجار» شده‌اند و دشوار است جامعه از کاری که عادت کرده است دست بشوید و #ترک_اعتیاد کند! پس جرایم، تکرار خواهند شد (خوشا به حال منادیان #انقلاب که هنوز می‌گویند مرغ یک پا دارد و خود را توجیه می‌کنند!). از دیگر سو، چون کم‌تر قادر به تحلیل جامعه‌شناختی کلان‌نگر نسبت به وقایع و #مسائل_اجتماعی پیرامون‌مان هستیم و حتی #روشن‌فکران دین‌مدار هم کم‌تر راضی می‌شوند که بپذیرند الگوهای کهن رفتاری و فکری مذهبی در قرن نوین و حتی در قرون گذشته پاسخ‌گو نیستند و نبوده‌اند مرتب سعی می‌کنیم توجیه کنیم. فلذا هنوز به #انتخابات_خرداد_۱۴۰۰ دل بسته‌ایم که اگر فلان #اصلاح‌طلب_حکومتی تأیید صلاحیت شود چه‌ها که نخواهد شد! نهایت این‌که ما خود «مسئول» حس ناامنی و ترس‌مان هستیم.

تا خرداد ۱۴۰۰ و ایام #انتخابات، باز هم از این #شطحیات خواهم گفت.

| t.me/dr_bokharaei

🎞🎙🖌 دیگر یادداشت‌ها و سخن‌رانی‌ها:

| Instagram | YouTube | SoundCloud | Site |
❇️ #شطحیات_اجتماعی (۱۰)

🗓 شنبه ۲۸ فروردین ۱۴۰۰

پراکنده خواهم گفت زیرا «زیاده»، منسجم گفته‌ایم و «زیاد»، شنیده‌ نشده‌ایم!

بهار هزار و چهارصد

سوء‌هاضمه‌ی #فمینیستی!

🖋
#احمد_بخارایی | جامعه‌شناس

۱ـ با دانشجویان ارشد #جامعه‌شناسی، درس «#جامعه‌شناسی_زنان» را به صورت مجازی در هفته‌ی گذشته داشتم. سخن از «#تبعیض_جنسیتی» بود. یکی از دانشجو‌یان از ارومیه که در #آموزش_و_پرورش، #معلم ریاضی است در ضمن این‌که موافق بود که #تبعیض جنسیتی وجود دارد در آخر صحبتش گفت: «الحمد‌لله نرخ #اشتغال زنان در پست‌های مدیریتی بالاتر در ادارات آموزش و پرورش ارومیه تقریباً دو برابر شده». این «الحمد لله»ی که او گفت ذهنم را درگیر کرد.

۲ـ به #دانشجو گفتم: فرض کنید سفره‌ای پهن شده‌ و غذای چهار نفر در آن آماده است حال آن‌که روز قبل در همین سفره، دو غذا وجود داشت. حالا غذا چند برابر شده‌است؟
گفت: دو برابر
گفتم: بسیار خوب. حالا فرض کنید ده نفر نیازمند غذا هستند و دور این سفره نشسته‌اند. حالا اگر این ده نفر از ۲۰‌درصد غذای‌‌شان به لحاظ مقدار و کیفیت صرف نظر کنند پس هر یک به چند درصد غذا نیاز دارد؟
گفت: ۸۰ درصد
گفتم: حالا آن چهار ظرف غذا (که نسبت به روز قبل دو برابر شده‌بود) چند درصد نیاز این ده نفر را که هر یک به هشتاد‌ درصد غذا هم راضی هستند پاسخ می‌دهد؟
گفت: ۵۰ درصد
گفتم: حالا این ده نفر با آن چهار ظرف غذا اگر بخواهند سر کنند آیا حداقل با پنجاه درصد توقع و انتظارشان، سفره را در پایان ترک نخواهند‌کرد و هنوز پنجاه درصد انتظارشان بی‌پاسخ باقی نخواهد ماند؟
اندکی تأمل کرد و گفت: بله درسته!
گفتم: حالا اگر این روزها تکرار شوند آیا آن افراد دچار سوء‌ هاضمه نخواهند شد؟
گفت: بله.
گفتم: پس چرا گفتید: «الحمدلله»، دو برابر شده‌است؟
گفت: متوجه نمی‌شوم منظورتان چیست!
گفتم: عزیز من، مثال آن ده نفر در اطراف سفره غذا، زنان در جامعه‌ی قرن بیست‌و‌یکمی ایران هستند که در فضای جهانی تنفس می‌کنند و آگاه به توانایی و آزادی خودشان شده‌اند و سطح توقع و انتظارات‌شان، حداقل در سطح همان هشتاد‌ درصد غذای مورد نیاز برای آن ده نفر است اما نیمی از این توقع و انتظار در این «سفره اجتماعی» پاسخ داده نمی‌شود یعنی نیمی بلاتکلیف باقی مانده‌است. پس با بحران پاسخ‌گویی به انتظارات و توقعات #زنان (بخوانید: زنان و مردان تحوّل‌جو) در ایران مواجهیم.
با اندکی خنده گفت: درست می‌گویید. از این جهت ندیده‌بودم.
گفتم: آن دو برابر شدن واگذاری پست‌های بالای اداری به زنان، همانند همان دو برابر شدن غذاها در سفره و نهایتاً پاسخ‌گویی به پنجاه‌درصد نیاز زنان است، پس این نشان از وجود «#بحران_مقبولیت» برای #نظام_سیاسی و #حکم‌رانی در ایران دارد.
گفت: می‌شود بیش‌تر توضیح دهید؟
گفتم: در مورد «بحران مقبولیت» و #فروپاشی_اجتماعی حرف‌های نا‌خوانده زیادی در کانال تلگرامی‌ام گفته‌ام اما خلاصه این‌که لوکوموتیو حکم‌رانی در ایران از قافله‌ی تحول‌جویی #شهروندان، عقب مانده و این فاصله، بیش‌تر و بیش‌تر می‌شود و بنابراین «مقبول» نمی‌افتد و هزینه‌ها را هدر می‌دهد و منابع را می‌سوزاند و به نتیجه‌ای هم نخواهدرسید. پس آیا حالا هم خواهی گفت: «الحمدلله»؟
خندید و گفت: خیر!

۳ـ سوء هاضمه چیست؟ آن را «دش‌گواری» هم گفته‌اند که نشانش، «درد شکم» است و می‌تواند منجر به «زخم گوارشی» شود. این سوء هاضمه، باعث «نفخ» و «آروغ» و «تهوّع» می‌شود. اینک به جای کلمات داخل گیومه بگذارید: #نارضایتی، پرخاش‌گری، تجمیع انتظارات، اعتراض‌های پراکنده و استفراغ #جامعه! حالا می‌شود: دش‌گواری اجتماعی زنان (همان: سوءهاضمه‌ی فمینیستی) که با «#نارضایتی_اجتماعی» مشخص می‌شود اینک منجر به «#پرخاش‌گری» و #خشونت‌ورزی و نیز موجب «تجمیع انتظارات» و «اعتراض‌های پراکنده» زنان شده و نهایتاً موجب «استفراغ جامعه‌»‌ی زنان (بخوانید: همه‌ی #مدنیت‌طلبان) خواهد شد یعنی آن‌چه را بلعیده‌اند بالا خواهند آورد و خیرش را به شرّش و «عطایش را به لقایش» خواهند بخشید. نه الحمد لله!

۴ـ می‌دانید که «بهمن» با انبوه برف، خطر‌بار می‌شود و آن در کشورهای در حال توسعه با «بهمن‌شکن» مواجه می‌شود تا قبل از رسیدن به زمین هموار، کم‌تر آسیب‌رسان شود اما در ایران #شیعی، بهمن‌ها (بخوانید:بحران‌ها) هم‌چنان در سراسیبی تند در حرکتند و این هم نشانی دیگر از «فروپاشی اجتماعی» است.

تا خرداد ۱۴۰۰ و ایام #انتخابات، باز هم از این #شطحیات خواهم گفت.

| t.me/dr_bokharaei

🎞🎙🖌 دیگر یادداشت‌ها و سخن‌رانی‌ها:

| Instagram | YouTube | SoundCloud | Site |