Forwarded from اللطائف الالٰهیّة - احسان الله نیلفروش زاده
.
لطیفهای از «حیاء»
🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸
↗️ http://facebook.com/ehsan.nilforoushzadeh
┅─┅─═✾🌀✾═─┅─┅
❣️『 حـَـیــاء 』 که از ریشۀ "حیّ" است، جلوۀ «حیّ» بودنِ حضرت حق تعالی است.
پس به عنوان مقدمه چند کلمه در مورد "حیّ" بودنِ حقّ تعالی بخوانیم که بحث در مورد "حیاء" بهتر روشن شود.
🍃حضرت حقّ تعالی "الحیّ القیّوم" است.
"حیّ" اگر در صورتِ ظاهر باشد، در تعیّن حیات است. یعنی زنده بودنِ ظاهری باید از آن هویدا باشد تا حیات، محسوس و مورد درک عموم واقع شود.
🔶 امّا #حی_مطلق چطور است؟
( برای شرح #اطلاق رجوع کنید به 👈 https://t.me/ehsannil1/291 )
🔷 اگر مطلقْ بودن برای "حیّ"، در حدِّ اطلاق باشد، باز هم فقط در تعیّن حیات باید آنرا دید. یعنی باید آثار حیات در این "حیّ" ظاهر باشد وگرنه آنرا "حیّ" نمیدانیم!
اینگونه "حیّ" بودن، مطلقِ حقیقی نیست. که اصلاً اطلاقِ حقیقی با قید نمیسازد.
❄️ امّا "حیّ" بودنِ حقّ تعالی، #مطلق_حقیقی است یعنی اطلاق برایش حدّ محسوب نمیشود که مقهورِ حیّ بودنِ ظاهری باشد.
بلکه او بر اطلاق حیّ بودنِ خویش نیز، اطلاق دارد. یعنی در حیّ بودن، #مطلق_علی_الاطلاق است.
⭕️ اشدّ بودنِ حیِّ مطلق، در آن حالیست که خلافِ ظاهریِ حیات، جلوهگر شود ولی باز به قوّت و اطلاق "حیّ"، بماند.
یعنی حضرت "حیّ" (عزّ و جلّ) به ولیّ مطلقِ خویش که تمامیّت و خودیّت اوست، به اطلاقِ "حیّ"، در نقطۀ مقابلِ حیاتِ ظاهری، جلوه میکند.
در نتیجه در شدیدترین وجه "حیّ" بودن؛ بجایِ ظهور در حالتِ "حیّ"، در "میّت" بودن ظاهر شده و در حالِ میّت بودن، "حیّ" است. که مولی امیرالمؤمنین علیه السلام میفرمایند:
⚜️『 إِنَّ مَيِّتَنَا لَمْ يَمُت』⚜️
همانا مُردۀ ما هرگز نمرده است.
(📚بحار الأنوار، ج26، ص: 6)
یعنی در همان نقطه که "میّت" است و صد البته که "میّت" است، "حیّ لا یموت" است و بلکه نفسِ حیات است که🔻"هُو حَيَاةٌ لَا مَوْتَ فِيهِ" ¹🔺.
که در زیارتنامۀ حضرت امام حسین علیه السلام در 15 شعبان میخوانیم 🔻" أَشْهَدُ أَنَّكَ قُتِلْتَ وَ لَمْ تَمُتْ" ²🔺.
📚 منابع:
۱. التوحيد، للصدوق، ص: 146
۲. البلد الأمين و الدرع الحصين، ص: 284
👈بنابراین حیّ مطلق، در نفیِ مطلق خودِ، باید نظر شود که :
☀️"فِي الْقِصاصِ حَياةٌ"☀️
در قصاص حیاتی هست.
(سورۀ بقره آیۀ 179)
🌿 حیّ مطلق در نهایتِ حیّ بودن، نفیِ خود میکند.
🍃 "الحیّ" در حیثیتِ جلال است که نفیِ غیر میکند.
⫸ چون غیرِ حقّ تعالی، هر چه باشد، نفسِ هلاکت و نیستی است، "الحیّ" که نفسِ حیات است، در این حیّ بودن، تمامِ غیر خود را که "نیستی" است، نفی میکند.
👈 پس "الحیّ" در حقیقت، نفیِ غیر است و #حیات، جلوۀ غیرتیّتِ مطلقۀ حقّ تعالی است.
که قرآن میفرماید:
💎 "هُوَ الْحَيُّ لا إِلهَ إِلاَّ هُو"
(سورۀ غافر آیۀ 65)
♦️ "هُوَ الْحَيُّ" معرّفیِ ذات حقّ تعالی است. که "الحیّ" کیست؟
🔷 آنکه "لا إِلهَ إِلاَّ هُو" است و دائماً در نفیِ غیر، در جهتِ اثباتِ خویش است.
این اثبات (الا هو) که به #عین_شخصی آن نفی است (لا هو)، همان "قیّوم" بودن خداوند است که در #آیة_الکرسی میخوانیم:
💎 "اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّوم"
(سورۀ بقره آیۀ 255)
🔰"اللهُ" مبتداست و "لا اله الا هو" خبرِ آن است. یعنی خودِ "اللهُ"، "لا اله الا هو" است. که در تحلیل بیان میشود:
✳️ "لا هو" ؛ جلال است و "الحیّ".
✴️ "الّا هو" ؛ جمال است و "القیّوم".
⚠️ دقت کنیم که "لا هو" به #عین_شخصی ِ "الا هو" است.
(برای شرح #عین_شخصی رجوع بفرمائید به 👈 https://t.me/ehsannil1/299)
💠 "لا اله الا هو"، مرتبهای از #مراتب_توحید است.
افضل از این مرتبه، مرتبۀ 🔻"لا هو الا هو"🔺 است.
همانطور که خودِ "الله" تعالی، 【لا الـــه الا هـــو】 است، خودِ "الله" تعالی، 🔻【لا هــو الا هـــو】🔺 است.
✿ خداوند 【لا هــو الا هـــو】 بوده و 【الحیّ القیّوم】 است.
⧉
☀️ 『 الحیّ』 بودنِ خداوند، همان 《لا هو》 بودنِ اوست. و 『 القیّوم』 بودنِ او، 《الّا هو》 بودنِ اوست که به عین شخصی یکدیگرند.
بنابراین به نفیِ "لا هو" اشیاء را حیات میدهد، و نقطۀ حیاتِ اشیاء است.
و به اثباتِ "الا هو"، آنها را قوام میدهد.
به همین مقدار به عنوان مقدمه بسنده میکنیم تا در مورد 『 حَــیـــاء』 بخوانیم:
🔹
لطیفهای از «حیاء»
🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸
↗️ http://facebook.com/ehsan.nilforoushzadeh
┅─┅─═✾🌀✾═─┅─┅
❣️『 حـَـیــاء 』 که از ریشۀ "حیّ" است، جلوۀ «حیّ» بودنِ حضرت حق تعالی است.
پس به عنوان مقدمه چند کلمه در مورد "حیّ" بودنِ حقّ تعالی بخوانیم که بحث در مورد "حیاء" بهتر روشن شود.
🍃حضرت حقّ تعالی "الحیّ القیّوم" است.
"حیّ" اگر در صورتِ ظاهر باشد، در تعیّن حیات است. یعنی زنده بودنِ ظاهری باید از آن هویدا باشد تا حیات، محسوس و مورد درک عموم واقع شود.
🔶 امّا #حی_مطلق چطور است؟
( برای شرح #اطلاق رجوع کنید به 👈 https://t.me/ehsannil1/291 )
🔷 اگر مطلقْ بودن برای "حیّ"، در حدِّ اطلاق باشد، باز هم فقط در تعیّن حیات باید آنرا دید. یعنی باید آثار حیات در این "حیّ" ظاهر باشد وگرنه آنرا "حیّ" نمیدانیم!
اینگونه "حیّ" بودن، مطلقِ حقیقی نیست. که اصلاً اطلاقِ حقیقی با قید نمیسازد.
❄️ امّا "حیّ" بودنِ حقّ تعالی، #مطلق_حقیقی است یعنی اطلاق برایش حدّ محسوب نمیشود که مقهورِ حیّ بودنِ ظاهری باشد.
بلکه او بر اطلاق حیّ بودنِ خویش نیز، اطلاق دارد. یعنی در حیّ بودن، #مطلق_علی_الاطلاق است.
⭕️ اشدّ بودنِ حیِّ مطلق، در آن حالیست که خلافِ ظاهریِ حیات، جلوهگر شود ولی باز به قوّت و اطلاق "حیّ"، بماند.
یعنی حضرت "حیّ" (عزّ و جلّ) به ولیّ مطلقِ خویش که تمامیّت و خودیّت اوست، به اطلاقِ "حیّ"، در نقطۀ مقابلِ حیاتِ ظاهری، جلوه میکند.
در نتیجه در شدیدترین وجه "حیّ" بودن؛ بجایِ ظهور در حالتِ "حیّ"، در "میّت" بودن ظاهر شده و در حالِ میّت بودن، "حیّ" است. که مولی امیرالمؤمنین علیه السلام میفرمایند:
⚜️『 إِنَّ مَيِّتَنَا لَمْ يَمُت』⚜️
همانا مُردۀ ما هرگز نمرده است.
(📚بحار الأنوار، ج26، ص: 6)
یعنی در همان نقطه که "میّت" است و صد البته که "میّت" است، "حیّ لا یموت" است و بلکه نفسِ حیات است که🔻"هُو حَيَاةٌ لَا مَوْتَ فِيهِ" ¹🔺.
که در زیارتنامۀ حضرت امام حسین علیه السلام در 15 شعبان میخوانیم 🔻" أَشْهَدُ أَنَّكَ قُتِلْتَ وَ لَمْ تَمُتْ" ²🔺.
📚 منابع:
۱. التوحيد، للصدوق، ص: 146
۲. البلد الأمين و الدرع الحصين، ص: 284
👈بنابراین حیّ مطلق، در نفیِ مطلق خودِ، باید نظر شود که :
☀️"فِي الْقِصاصِ حَياةٌ"☀️
در قصاص حیاتی هست.
(سورۀ بقره آیۀ 179)
🌿 حیّ مطلق در نهایتِ حیّ بودن، نفیِ خود میکند.
🍃 "الحیّ" در حیثیتِ جلال است که نفیِ غیر میکند.
⫸ چون غیرِ حقّ تعالی، هر چه باشد، نفسِ هلاکت و نیستی است، "الحیّ" که نفسِ حیات است، در این حیّ بودن، تمامِ غیر خود را که "نیستی" است، نفی میکند.
👈 پس "الحیّ" در حقیقت، نفیِ غیر است و #حیات، جلوۀ غیرتیّتِ مطلقۀ حقّ تعالی است.
که قرآن میفرماید:
💎 "هُوَ الْحَيُّ لا إِلهَ إِلاَّ هُو"
(سورۀ غافر آیۀ 65)
♦️ "هُوَ الْحَيُّ" معرّفیِ ذات حقّ تعالی است. که "الحیّ" کیست؟
🔷 آنکه "لا إِلهَ إِلاَّ هُو" است و دائماً در نفیِ غیر، در جهتِ اثباتِ خویش است.
این اثبات (الا هو) که به #عین_شخصی آن نفی است (لا هو)، همان "قیّوم" بودن خداوند است که در #آیة_الکرسی میخوانیم:
💎 "اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّوم"
(سورۀ بقره آیۀ 255)
🔰"اللهُ" مبتداست و "لا اله الا هو" خبرِ آن است. یعنی خودِ "اللهُ"، "لا اله الا هو" است. که در تحلیل بیان میشود:
✳️ "لا هو" ؛ جلال است و "الحیّ".
✴️ "الّا هو" ؛ جمال است و "القیّوم".
⚠️ دقت کنیم که "لا هو" به #عین_شخصی ِ "الا هو" است.
(برای شرح #عین_شخصی رجوع بفرمائید به 👈 https://t.me/ehsannil1/299)
💠 "لا اله الا هو"، مرتبهای از #مراتب_توحید است.
افضل از این مرتبه، مرتبۀ 🔻"لا هو الا هو"🔺 است.
همانطور که خودِ "الله" تعالی، 【لا الـــه الا هـــو】 است، خودِ "الله" تعالی، 🔻【لا هــو الا هـــو】🔺 است.
✿ خداوند 【لا هــو الا هـــو】 بوده و 【الحیّ القیّوم】 است.
⧉
☀️ 『 الحیّ』 بودنِ خداوند، همان 《لا هو》 بودنِ اوست. و 『 القیّوم』 بودنِ او، 《الّا هو》 بودنِ اوست که به عین شخصی یکدیگرند.
بنابراین به نفیِ "لا هو" اشیاء را حیات میدهد، و نقطۀ حیاتِ اشیاء است.
و به اثباتِ "الا هو"، آنها را قوام میدهد.
به همین مقدار به عنوان مقدمه بسنده میکنیم تا در مورد 『 حَــیـــاء』 بخوانیم:
🔹
Forwarded from اللطائف الالٰهیّة - احسان الله نیلفروش زاده
.
لطیفۀ ارتباط حیاء، استغفار و ماه رجب
🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸
↗️ http://facebook.com/ehsan.nilforoushzadeh
┅─┅─═✾🌀✾═─┅─┅
بیان شد که :
♥️ 『حــیـــاء』 ؛ ظهور "حیّ" بودنِ حضرت حقّ است. و "حیّ"، در حیثیتِ خلوت و جلال است.
(رجوع به 👈 https://t.me/ehsannil2/59)
✴️ و عرض شد که "رَجَبَ" به معنای «#حیاء_کردن» و بزرگ داشتن است.
🔰 جان عالم وجود، سیّد الانبیاء و المرسلین حضرت رسول اکرم صلّی الله و آله میفرمایند:
🔻『 رَجَبٌ شَهْرُ الِاسْتِغْفَارِ لِأُمَّتِي
أَكْثِرُوا فِيهِ الِاسْتِغْفَارَ فَإِنَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ 』🔺
🔹 رجب، ماهِ استغغفار برای امّت من است.
در آن استغفار را زیاد کنید که خداوند آمرزندۀ مهربان است.
(📚وسائل الشيعة، ج10، ص: 512)
❄️ 《استغفار》 از ریشۀ "غفر" و در باب استفعال است. که باب استفعال، معنایِ طلب کردن میدهد.
یعنی 《استغفار》 ؛ طلبِ غفرانِ حضرت غفور (جلّ جلاله) است.
⤵️ غفران در سه مرتبۀ کلّی است:
➀ فعل
➁ صفت
➂ ذات (انیّت)
✓➊ اگر در مرتبۀ افعال، طالبِ غفران حقّ بودیم (مستغفرینِ در افعال) »»
مستغفرینِ در افعال، محظوظ از توحید افعالی هستند.
✓➋ اگر در مرتبۀ صفات، طالبِ غفران حقّ بودیم (مستغفرینِ در صفات) »»
مستغفرینِ در صفات، محظوظ از توحید صفاتی هستند.
✓➌ اگر در مرتبۀ ذات، طالبِ غفران حقّ بودیم (مستغفرینِ در ذات - انیّت) »»
مستغفرینِ در ذات (انیّت)، محظوظ از توحید ذاتی هستند.
🔰 چون بخواهیم ماه رجب را آغاز کنیم، در دعای بعد از نمازِ اوّلینِ شب از ماه رجب میخوانیم:
(🔔 به شمارهگذاری و تطبیق بیانی که گذشت با دعایِ مأثور دقت بفرمائید)
🔻
➊〖 أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتُ
➋ وَ لِكُلِّ سُوءٍ عَمِلْتُ
➌ وَ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِي لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ
غَافِرُ الذَّنْبِ وَ قَابِلُ التَّوْبِ
اسْتِغْفَارَ مَنْ لَا يَمْلِكُ لِنَفْسِهِ
نَفْعاً وَ لَا ضَرّاً وَ لَا مَوْتاً وَ حَيَاةً وَ لَا نُشُوراً إِلَّا مَا شَاءَ اللَّه 〗
🔺
(📚إقبال الأعمال، ط - القديمة، ج2، ص: 628)
استغفارِ مستغفر، به اطلاقِ 『 غَــافِـــرُ』 بودنِ حقّ تعالی است.
غفران حقّ که انتها ندارد، بازگشتِ به او هیچگاه انتها نخواهد داشت.
محصولِ این استغفار، یافتنِ آن است که در دنباله فرمودند:
〖اسْتِغْفَارَ مَنْ لَا يَمْلِكُ لِنَفْسِهِ
نَفْعاً وَ لَا ضَرّاً وَ لَا مَوْتاً وَ حَيَاةً وَ لَا نُشُوراً
👈 إلَّا مَا شَاءَ اللَّه 〗
❄️ یعنی : استغفار کسی که در نقطۀ نفسیّت نفسَش مالکِ نفع و ضرر و موت و حیات و نشر نیست، 《 إِلَّا مَا شَاءَ اللَّه》.
🍥 اگر 《 إِلَّا مَا شَاءَ اللَّه》 بیان نشده بود، فقط نفیِ حدّی مالکیتِ شده بود و اثباتِ مالکیّت حقّ تعالی تا جانِ این عبد شاید در پردۀ ابهام میبود.
🍃 امّا بیانِ 《 إِلَّا مَا شَاءَ اللَّه》 یعنی تمامِ نفع و ضرر و موت وحیات و نشر را باید به اللهیّتِ الله (عزّ و جلّ) ببینیم.
دقت کنیم که استثنایِ 《 إِلَّا مَا شَاءَ اللَّه》، #استثناء_متصل است.
✿ یعنی نفع و ضرر و موت و حیات و نشر، در 《 شَاءَ اللَّه》 باید دیده شود.
(و مشیّت حقّ، خودیّت اوست).
👈 این، توحید است.
یعنی نیست خدائی جز اینکه ذات و صفت و فعل و اثر را به فراگیری و احاطۀ حقیقیِ خویش گرفته است و ؛
♦️ 『 استغفار』 ؛ برگشت به خویشتنِ خویش است. یعنی رجوع به حقّ تعالی است و فنایِ در وحدانیّت او.
◎ 『 استغفار』 ؛ رفتن از جَلوَتِ انانیّت و انیّت [اعتباری]، به خلوَت حقانیّت و حقیقت است.
❁ این، تمام حَیاء است.
◆ که انیّت، ذنب و گناه بزرگ است که فرموده باشند :
🔻"یا بنی آدم! وجودک ذنب لایقاس به ذنب"🔺
ای آدمی! همانا وجود تو گناهی است که با گناهی مقایسه کرده نمیشود.
(📚منهاج النجاح في ترجمة مفتاح الفلاح، مقدمه2، ص: 63)
⧯ ماندن به ذنب بزرگ (انیّت)، بی حیائی است.
⧮ و برگشت به حقّ، #حیاء است. ☈
🔰 حضرت سیّد الساجدیّن علی بن الحسین امام سجاد علیه السلام میفرمایند:
•►◇ ⦃ اللَّهُمَّ إِنَّ اسْتِغْفَارِي إِيَّاكَ وَ أَنَا مُصِرٌّ عَلَى مَا نَهَيْتَ قِلَّةُ «حَــيَـــاء» ⦄ ◇◄•
بار خدايا! آمرزش خواهى من از تو ، در عين حال، ادامه دادنم به آنچه از آن نهى كرده اى، بى حيايى است.
(📚البلد الأمين ، ص: 46)
🔹
لطیفۀ ارتباط حیاء، استغفار و ماه رجب
🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸
↗️ http://facebook.com/ehsan.nilforoushzadeh
┅─┅─═✾🌀✾═─┅─┅
بیان شد که :
♥️ 『حــیـــاء』 ؛ ظهور "حیّ" بودنِ حضرت حقّ است. و "حیّ"، در حیثیتِ خلوت و جلال است.
(رجوع به 👈 https://t.me/ehsannil2/59)
✴️ و عرض شد که "رَجَبَ" به معنای «#حیاء_کردن» و بزرگ داشتن است.
🔰 جان عالم وجود، سیّد الانبیاء و المرسلین حضرت رسول اکرم صلّی الله و آله میفرمایند:
🔻『 رَجَبٌ شَهْرُ الِاسْتِغْفَارِ لِأُمَّتِي
أَكْثِرُوا فِيهِ الِاسْتِغْفَارَ فَإِنَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ 』🔺
🔹 رجب، ماهِ استغغفار برای امّت من است.
در آن استغفار را زیاد کنید که خداوند آمرزندۀ مهربان است.
(📚وسائل الشيعة، ج10، ص: 512)
❄️ 《استغفار》 از ریشۀ "غفر" و در باب استفعال است. که باب استفعال، معنایِ طلب کردن میدهد.
یعنی 《استغفار》 ؛ طلبِ غفرانِ حضرت غفور (جلّ جلاله) است.
⤵️ غفران در سه مرتبۀ کلّی است:
➀ فعل
➁ صفت
➂ ذات (انیّت)
✓➊ اگر در مرتبۀ افعال، طالبِ غفران حقّ بودیم (مستغفرینِ در افعال) »»
مستغفرینِ در افعال، محظوظ از توحید افعالی هستند.
✓➋ اگر در مرتبۀ صفات، طالبِ غفران حقّ بودیم (مستغفرینِ در صفات) »»
مستغفرینِ در صفات، محظوظ از توحید صفاتی هستند.
✓➌ اگر در مرتبۀ ذات، طالبِ غفران حقّ بودیم (مستغفرینِ در ذات - انیّت) »»
مستغفرینِ در ذات (انیّت)، محظوظ از توحید ذاتی هستند.
🔰 چون بخواهیم ماه رجب را آغاز کنیم، در دعای بعد از نمازِ اوّلینِ شب از ماه رجب میخوانیم:
(🔔 به شمارهگذاری و تطبیق بیانی که گذشت با دعایِ مأثور دقت بفرمائید)
🔻
➊〖 أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتُ
➋ وَ لِكُلِّ سُوءٍ عَمِلْتُ
➌ وَ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِي لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ
غَافِرُ الذَّنْبِ وَ قَابِلُ التَّوْبِ
اسْتِغْفَارَ مَنْ لَا يَمْلِكُ لِنَفْسِهِ
نَفْعاً وَ لَا ضَرّاً وَ لَا مَوْتاً وَ حَيَاةً وَ لَا نُشُوراً إِلَّا مَا شَاءَ اللَّه 〗
🔺
(📚إقبال الأعمال، ط - القديمة، ج2، ص: 628)
استغفارِ مستغفر، به اطلاقِ 『 غَــافِـــرُ』 بودنِ حقّ تعالی است.
غفران حقّ که انتها ندارد، بازگشتِ به او هیچگاه انتها نخواهد داشت.
محصولِ این استغفار، یافتنِ آن است که در دنباله فرمودند:
〖اسْتِغْفَارَ مَنْ لَا يَمْلِكُ لِنَفْسِهِ
نَفْعاً وَ لَا ضَرّاً وَ لَا مَوْتاً وَ حَيَاةً وَ لَا نُشُوراً
👈 إلَّا مَا شَاءَ اللَّه 〗
❄️ یعنی : استغفار کسی که در نقطۀ نفسیّت نفسَش مالکِ نفع و ضرر و موت و حیات و نشر نیست، 《 إِلَّا مَا شَاءَ اللَّه》.
🍥 اگر 《 إِلَّا مَا شَاءَ اللَّه》 بیان نشده بود، فقط نفیِ حدّی مالکیتِ شده بود و اثباتِ مالکیّت حقّ تعالی تا جانِ این عبد شاید در پردۀ ابهام میبود.
🍃 امّا بیانِ 《 إِلَّا مَا شَاءَ اللَّه》 یعنی تمامِ نفع و ضرر و موت وحیات و نشر را باید به اللهیّتِ الله (عزّ و جلّ) ببینیم.
دقت کنیم که استثنایِ 《 إِلَّا مَا شَاءَ اللَّه》، #استثناء_متصل است.
✿ یعنی نفع و ضرر و موت و حیات و نشر، در 《 شَاءَ اللَّه》 باید دیده شود.
(و مشیّت حقّ، خودیّت اوست).
👈 این، توحید است.
یعنی نیست خدائی جز اینکه ذات و صفت و فعل و اثر را به فراگیری و احاطۀ حقیقیِ خویش گرفته است و ؛
♦️ 『 استغفار』 ؛ برگشت به خویشتنِ خویش است. یعنی رجوع به حقّ تعالی است و فنایِ در وحدانیّت او.
◎ 『 استغفار』 ؛ رفتن از جَلوَتِ انانیّت و انیّت [اعتباری]، به خلوَت حقانیّت و حقیقت است.
❁ این، تمام حَیاء است.
◆ که انیّت، ذنب و گناه بزرگ است که فرموده باشند :
🔻"یا بنی آدم! وجودک ذنب لایقاس به ذنب"🔺
ای آدمی! همانا وجود تو گناهی است که با گناهی مقایسه کرده نمیشود.
(📚منهاج النجاح في ترجمة مفتاح الفلاح، مقدمه2، ص: 63)
⧯ ماندن به ذنب بزرگ (انیّت)، بی حیائی است.
⧮ و برگشت به حقّ، #حیاء است. ☈
🔰 حضرت سیّد الساجدیّن علی بن الحسین امام سجاد علیه السلام میفرمایند:
•►◇ ⦃ اللَّهُمَّ إِنَّ اسْتِغْفَارِي إِيَّاكَ وَ أَنَا مُصِرٌّ عَلَى مَا نَهَيْتَ قِلَّةُ «حَــيَـــاء» ⦄ ◇◄•
بار خدايا! آمرزش خواهى من از تو ، در عين حال، ادامه دادنم به آنچه از آن نهى كرده اى، بى حيايى است.
(📚البلد الأمين ، ص: 46)
🔹
Telegram
اللطائف الالٰهیّة - احسان الله نیلفروش زاده
.
💫༺𐦍•لطیفهای از «حیـــاء»•𐦍༻
☀️
🖊️🦋 احسان الله نیلفروش زاده
↗️ https://t.me/ehsannil2/59
┅─┅─═✾🌀✾ ═─┅─┅
❣️۞『 حـَـیــاء 』 که از مادّۀ «حیّ» است، جلوۀ «حیّ» بودنِ حضرت حقّﷻ است.
پس به عنوان مقدّمه؛ چند کلمه در مورد «حیّ» بودنِ حقّ تعالی بخوانیم، تا…
💫༺𐦍•لطیفهای از «حیـــاء»•𐦍༻
☀️
🖊️🦋 احسان الله نیلفروش زاده
↗️ https://t.me/ehsannil2/59
┅─┅─═✾🌀✾ ═─┅─┅
❣️۞『 حـَـیــاء 』 که از مادّۀ «حیّ» است، جلوۀ «حیّ» بودنِ حضرت حقّﷻ است.
پس به عنوان مقدّمه؛ چند کلمه در مورد «حیّ» بودنِ حقّ تعالی بخوانیم، تا…
Forwarded from اللطائف الالٰهیّة - احسان الله نیلفروش زاده
🔹
❁ معارف بایستی از ذات باریتعالی بررسی شود.
همۀ دین، وَ بایدها و نبایدهای احکام که امر به معروف و نهی از منکر است، جلواتی از ذاتِ باریتعالی است.
که هر بایدی و نبایدی در شریعت؛ از شدّت نفی و اثباتِ ذاتِ واجب الوجود است که او،🔻『 لا هــــو الا هــــو』🔺 است.
👁🗨 دیدگاه ما نسبت به هر مطلب معرفتی باید از شخص حقیقی عالم، تا آن مطلب باشد.
چرا که " 🔸《الْمَعْرِفَةُ صُنْعُ اللَّهِ》🔸(📚دعائم الإسلام، ج1، ص: 13) . و «صنع» الهی؛ یک فعل مانند افعالِ سایرین نیست. بلکه ظهورِ فعلیّتِ محضۀ حقّ تعالی است.
و از اینکه نقطۀ اتقان و استواریِ حقّ است؛ اتقانِ هر شیئی است که فرمود ِ🔅【صُنْعَ اللَّهِ الَّذي أَتْقَنَ كُلَّ شَيْء】🔅(سورۀ نمل آیۀ 88).
⇐ ✳️ پس معرفت به هر امری و نیز هر حکمِ شریعت، از معرفت به خودِ حقّ باید باشد که؛
◣〖بِكَ عَرَفْتُكَ وَ أَنْتَ دَلَلْتَنِي عَلَيْكَ وَ دَعَوْتَنِي إِلَيْك〗◢
تو را به خودت شناختم و تو مرا بر خودت دلالت کردی و بسویِ خودت دعوت نمودی.
(📚 فرازی از دعای پر فیض عرفه)
♦️آنانکه که صرفاً در #مقام_فرق (یعنی #مقام_جلوت ، #مقام_اشاره) معارف را نظر میکنند، در تفاوتهای و فرقها گرفتار میشوند. و جمع بندی حقائق برایشان مشکل و مغلق خواهد بود.
👁🗨 امّا چنانچه به عنایات حقّ، چشم بر جمالِ #شخص_حقیقی عالم باز شد، و توحید را از مبدأ تا انزال و تنزیل و [در کلّ] تجلّیات حقّ تعالی نظر کردیم؛
نظامِ جُمَلیِ عالم را جلوۀ حضرت احد (عزّ و جلّ) خواهیم دید و مییابیم که همۀ امور، ظلِّ ممدودِ این شاخص است. و مسائل، به او ، و در او معنا میشود.
◎ چون بینش توحیدی تصحیح شد، و مشاهده شد که شخصِ حقیقی عالم، حضرتِ حقّ تعالی، عالَم و امور و شئون را فراگرفته؛
آنگاه معرفت به احکام از حضرتِ حقّ که 🔸【لا هو الا هو】🔸 است ("اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُو" / سورۀ بقره آیۀ 255) حاصل میشود. ➷
⭕️پس چون این مطلب و حقیقت را یافتیم، دقّت کنیم:
🔺◉ هر #نهی ، در شریعت؛ از شدّت نفیِ 《لا هـــو》یِ حضرت حقّ است. یعنی #جلال حقّ است که منشأ نهی از منکر میباشد.
و نواهی الهی (اموری که نهی از انجامش شده)، ظهورِ شدّتِ جلال حقّ تعالی است.
🔺◉ و هر #امر ، در شریعت؛ از شدّتِ 《الّا هـــو》یِ حضرت حقّ است. یعنی #جمال حقّ است که منشأ امر به معروف میباشد.
و اوامر الهی (اموری که امر به انجامش شده)، ظهورِ شدّتِ جمالِ حقّ تعالی است.
✅ نکته :
همانطور که خداوند، مرکّب از اجزاء نبوده بلکه بسیط است؛ امرها و نهیهای در شرع و احکام که ظهورِ 🔸【لا هو الا هو】🔸 است، یک حقیقتِ مطلقه است. و انفکاک و تباینِ «حدّی»، و جدایی بین اوامر و نواهی الهی وجود ندارد.
(مقالهای با عنوان #حق_تعالی_احدی_المعنا_است در #کانال_معرفة_الحق نگاشته شد که ان شاء الله خوانندگان این مقالات، پیشنیازهایِ این مباحث را خوانده باشند.
رجوع شود به 👈 https://telegram.me/ehsannil1/310)
🔹
❁ معارف بایستی از ذات باریتعالی بررسی شود.
همۀ دین، وَ بایدها و نبایدهای احکام که امر به معروف و نهی از منکر است، جلواتی از ذاتِ باریتعالی است.
که هر بایدی و نبایدی در شریعت؛ از شدّت نفی و اثباتِ ذاتِ واجب الوجود است که او،🔻『 لا هــــو الا هــــو』🔺 است.
👁🗨 دیدگاه ما نسبت به هر مطلب معرفتی باید از شخص حقیقی عالم، تا آن مطلب باشد.
چرا که " 🔸《الْمَعْرِفَةُ صُنْعُ اللَّهِ》🔸(📚دعائم الإسلام، ج1، ص: 13) . و «صنع» الهی؛ یک فعل مانند افعالِ سایرین نیست. بلکه ظهورِ فعلیّتِ محضۀ حقّ تعالی است.
و از اینکه نقطۀ اتقان و استواریِ حقّ است؛ اتقانِ هر شیئی است که فرمود ِ🔅【صُنْعَ اللَّهِ الَّذي أَتْقَنَ كُلَّ شَيْء】🔅(سورۀ نمل آیۀ 88).
⇐ ✳️ پس معرفت به هر امری و نیز هر حکمِ شریعت، از معرفت به خودِ حقّ باید باشد که؛
◣〖بِكَ عَرَفْتُكَ وَ أَنْتَ دَلَلْتَنِي عَلَيْكَ وَ دَعَوْتَنِي إِلَيْك〗◢
تو را به خودت شناختم و تو مرا بر خودت دلالت کردی و بسویِ خودت دعوت نمودی.
(📚 فرازی از دعای پر فیض عرفه)
♦️آنانکه که صرفاً در #مقام_فرق (یعنی #مقام_جلوت ، #مقام_اشاره) معارف را نظر میکنند، در تفاوتهای و فرقها گرفتار میشوند. و جمع بندی حقائق برایشان مشکل و مغلق خواهد بود.
👁🗨 امّا چنانچه به عنایات حقّ، چشم بر جمالِ #شخص_حقیقی عالم باز شد، و توحید را از مبدأ تا انزال و تنزیل و [در کلّ] تجلّیات حقّ تعالی نظر کردیم؛
نظامِ جُمَلیِ عالم را جلوۀ حضرت احد (عزّ و جلّ) خواهیم دید و مییابیم که همۀ امور، ظلِّ ممدودِ این شاخص است. و مسائل، به او ، و در او معنا میشود.
◎ چون بینش توحیدی تصحیح شد، و مشاهده شد که شخصِ حقیقی عالم، حضرتِ حقّ تعالی، عالَم و امور و شئون را فراگرفته؛
آنگاه معرفت به احکام از حضرتِ حقّ که 🔸【لا هو الا هو】🔸 است ("اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُو" / سورۀ بقره آیۀ 255) حاصل میشود. ➷
⭕️پس چون این مطلب و حقیقت را یافتیم، دقّت کنیم:
🔺◉ هر #نهی ، در شریعت؛ از شدّت نفیِ 《لا هـــو》یِ حضرت حقّ است. یعنی #جلال حقّ است که منشأ نهی از منکر میباشد.
و نواهی الهی (اموری که نهی از انجامش شده)، ظهورِ شدّتِ جلال حقّ تعالی است.
🔺◉ و هر #امر ، در شریعت؛ از شدّتِ 《الّا هـــو》یِ حضرت حقّ است. یعنی #جمال حقّ است که منشأ امر به معروف میباشد.
و اوامر الهی (اموری که امر به انجامش شده)، ظهورِ شدّتِ جمالِ حقّ تعالی است.
✅ نکته :
همانطور که خداوند، مرکّب از اجزاء نبوده بلکه بسیط است؛ امرها و نهیهای در شرع و احکام که ظهورِ 🔸【لا هو الا هو】🔸 است، یک حقیقتِ مطلقه است. و انفکاک و تباینِ «حدّی»، و جدایی بین اوامر و نواهی الهی وجود ندارد.
(مقالهای با عنوان #حق_تعالی_احدی_المعنا_است در #کانال_معرفة_الحق نگاشته شد که ان شاء الله خوانندگان این مقالات، پیشنیازهایِ این مباحث را خوانده باشند.
رجوع شود به 👈 https://telegram.me/ehsannil1/310)
🔹
Forwarded from اللطائف الالٰهیّة - احسان الله نیلفروش زاده (Ehsan Nil.)
🌱
🔳 چون دانستیم که ؛
•●• اوّلاً •●•
مطالب معرفتی در عالم نور است،
و عالم نور، خط کشی و قالبهای عالم حدود (که نقصِ عالم حدود است) را ندارد،
بلکه لُبّ است و بیحدّ،
و برای درکش بایستی از تعیّنات و معیاراتِ عالم حدود جدا شویم تا درکِ آن حقیقت را بنمائیم،
در نتیجه ؛
تا بر یک اسم خدا اشاره میکنیم، همۀ اسماء خدا به عینِ شخصی آن اسم، حضور دارند و به اشاره کننده نشان میدهد که خداوند احد است.
(مقالۀ احدی المعنا بودن حق تعالی را حتماً بخوانید. رجوع شود به 👈 https://telegram.me/ehsannil1/310)
☀️ تا به یکی از حضرات آل الله علیهم السلام اشاره کنیم، تمام حضرات (علیهم السلام) حضور دارند. آن هم نه حضوری از جنس عالم حدود. بلکه حضورِ عینی شخصی. یعنی یک شخصِ حقیقی هستند.
این مهمّ برای نفس و روح هم صادق است.
•●• ثانیاً •●•
این مطلبِ «شرافت مسجود شدن»، در عالم ظاهر است.
«شرافت مسجود بود» به خودی خود هست. ولی در عالَم ظاهر، با این ترتّب جلوه میکند.
یعنی نفس و روح، یک حقیقت هستند و شریف (مقامِ وحدت نوری). و آن، حضرات آل الله (ع) هستند که «نفس الله» و «روح الله» میباشند.
از حقیقتِ وحدت (مقام وحدت - خلوَت) تا در عالم اشاره (مقام فرق - جلوَت) آمدیم؛ سلطنت از آنِ نفس است و شرافت، از آنِ روح.
یعنی نفس، در سلطنت است و روح، عبدِ او و دائماً فانی در اوست.
🔅 که در عالم اشاره، نفس به روح که مدِّ اوست ظاهر میشود.
⇦پس اینکه هنگامۀ دمیده شدن روح به بدنِ حضرتِ آدم علیه السلام، مسجود ملائکه میشوند؛ روح الله، مدّ الظلّ و سایۀ "نفس الله" است و نه اینکه عَلَمِ شرافتی در مقابلِ "نفس الله" برداشته باشد.
✅ مثل اینکه:
با اینکه حضرت رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم شرافت بر تمام انبیاء الهی دارند و همۀ انبیاء الهی طبق احادیث تحتِ لواءِ حضرت رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم هستند، امّا در عالم ظاهر بعثتِ سیّد الانبیاء و المرسلین (ص) بعد از نبوّت سایر انبیاء (ع) ظاهر میشود.
یا مثلاً در قبل از بعثتِ پیامبراکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم، پیامبر اکرم (ص) در صورتِ ظاهر به دینِ حضرت ابراهیم (ع) بودند (طبق بیانی).
امّا در باطن، این حضرت ابراهیم (ع) هستند که طبق فرمایش قرآن، یکی از شیعیانِ حضرت رسول اکرم (ص) است که :
🔻【 وَ إِنَّ مِن شِيعَتِهِ لَإِبْرَاهِيمَ】🔺
(سورۀ صافات، آیۀ 83)
🔆 در نتیجه بایستی دقت کنیم که عالم نور است و معیاراتِ خودش.
پس باید منفک و فانی در آن شد و با نور انس گرفت تا خودش را به خودش نشان دهد. و نه به عالم ظاهر معلوم شود.
ان شاء الله در مقالۀ بعدی اشاراتی از تطبیقِ شخصیِ مراتبِ نفس و روح را خواهیم خواند.
"الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي حَمِدَ نَفْسَهُ وَ اسْتَحْمَدَ إِلَى خَلْقِهِ"
(📚 الدروع الواقية - سیّد بن طاووس، ص: 187)
#لطیفه_قیاس_نفس_و_روح
#احسان_الله_نیلفروش_زاده
📧 @ehsannil
💎🔹💎🔹💎🔹💎🔹 💎
🔳 چون دانستیم که ؛
•●• اوّلاً •●•
مطالب معرفتی در عالم نور است،
و عالم نور، خط کشی و قالبهای عالم حدود (که نقصِ عالم حدود است) را ندارد،
بلکه لُبّ است و بیحدّ،
و برای درکش بایستی از تعیّنات و معیاراتِ عالم حدود جدا شویم تا درکِ آن حقیقت را بنمائیم،
در نتیجه ؛
تا بر یک اسم خدا اشاره میکنیم، همۀ اسماء خدا به عینِ شخصی آن اسم، حضور دارند و به اشاره کننده نشان میدهد که خداوند احد است.
(مقالۀ احدی المعنا بودن حق تعالی را حتماً بخوانید. رجوع شود به 👈 https://telegram.me/ehsannil1/310)
☀️ تا به یکی از حضرات آل الله علیهم السلام اشاره کنیم، تمام حضرات (علیهم السلام) حضور دارند. آن هم نه حضوری از جنس عالم حدود. بلکه حضورِ عینی شخصی. یعنی یک شخصِ حقیقی هستند.
این مهمّ برای نفس و روح هم صادق است.
•●• ثانیاً •●•
این مطلبِ «شرافت مسجود شدن»، در عالم ظاهر است.
«شرافت مسجود بود» به خودی خود هست. ولی در عالَم ظاهر، با این ترتّب جلوه میکند.
یعنی نفس و روح، یک حقیقت هستند و شریف (مقامِ وحدت نوری). و آن، حضرات آل الله (ع) هستند که «نفس الله» و «روح الله» میباشند.
از حقیقتِ وحدت (مقام وحدت - خلوَت) تا در عالم اشاره (مقام فرق - جلوَت) آمدیم؛ سلطنت از آنِ نفس است و شرافت، از آنِ روح.
یعنی نفس، در سلطنت است و روح، عبدِ او و دائماً فانی در اوست.
🔅 که در عالم اشاره، نفس به روح که مدِّ اوست ظاهر میشود.
⇦پس اینکه هنگامۀ دمیده شدن روح به بدنِ حضرتِ آدم علیه السلام، مسجود ملائکه میشوند؛ روح الله، مدّ الظلّ و سایۀ "نفس الله" است و نه اینکه عَلَمِ شرافتی در مقابلِ "نفس الله" برداشته باشد.
✅ مثل اینکه:
با اینکه حضرت رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم شرافت بر تمام انبیاء الهی دارند و همۀ انبیاء الهی طبق احادیث تحتِ لواءِ حضرت رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم هستند، امّا در عالم ظاهر بعثتِ سیّد الانبیاء و المرسلین (ص) بعد از نبوّت سایر انبیاء (ع) ظاهر میشود.
یا مثلاً در قبل از بعثتِ پیامبراکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم، پیامبر اکرم (ص) در صورتِ ظاهر به دینِ حضرت ابراهیم (ع) بودند (طبق بیانی).
امّا در باطن، این حضرت ابراهیم (ع) هستند که طبق فرمایش قرآن، یکی از شیعیانِ حضرت رسول اکرم (ص) است که :
🔻【 وَ إِنَّ مِن شِيعَتِهِ لَإِبْرَاهِيمَ】🔺
(سورۀ صافات، آیۀ 83)
🔆 در نتیجه بایستی دقت کنیم که عالم نور است و معیاراتِ خودش.
پس باید منفک و فانی در آن شد و با نور انس گرفت تا خودش را به خودش نشان دهد. و نه به عالم ظاهر معلوم شود.
ان شاء الله در مقالۀ بعدی اشاراتی از تطبیقِ شخصیِ مراتبِ نفس و روح را خواهیم خواند.
"الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي حَمِدَ نَفْسَهُ وَ اسْتَحْمَدَ إِلَى خَلْقِهِ"
(📚 الدروع الواقية - سیّد بن طاووس، ص: 187)
#لطیفه_قیاس_نفس_و_روح
#احسان_الله_نیلفروش_زاده
📧 @ehsannil
💎🔹💎🔹💎🔹💎🔹 💎
Forwarded from اللطائف الالٰهیّة - احسان الله نیلفروش زاده
.
لطیفهای از «حیـــاء»
🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸
↗️ http://facebook.com/ehsan.nilforoushzadeh
┅─┅─═✾🌀✾═─┅─┅
❣️『 حـَـیــاء 』 که از ریشۀ "حیّ" است، جلوۀ «حیّ» بودنِ حضرت حق تعالی است.
پس به عنوان مقدمه چند کلمه در مورد "حیّ" بودنِ حقّ تعالی بخوانیم که بحث در مورد "حیاء" بهتر روشن شود.
🍃حضرت حقّ تعالی "الحیّ القیّوم" است.
"حیّ" اگر در صورتِ ظاهر باشد، در تعیّن حیات است. یعنی زنده بودنِ ظاهری باید از آن هویدا باشد تا حیات، محسوس و مورد درک عموم واقع شود.
🔶 امّا #حی_مطلق چطور است؟
( برای شرح #اطلاق رجوع کنید به 👈 https://t.me/ehsannil1/291 )
🔷 اگر مطلقْ بودن برای "حیّ"، در حدِّ اطلاق باشد، باز هم فقط در تعیّن حیات باید آنرا دید. یعنی باید آثار حیات در این "حیّ" ظاهر باشد وگرنه آنرا "حیّ" نمیدانیم!
اینگونه "حیّ" بودن، مطلقِ حقیقی نیست. که اصلاً اطلاقِ حقیقی با قید نمیسازد.
❄️ امّا "حیّ" بودنِ حقّ تعالی، #مطلق_حقیقی است یعنی اطلاق برایش حدّ محسوب نمیشود که مقهورِ حیّ بودنِ ظاهری باشد.
بلکه او بر اطلاق حیّ بودنِ خویش نیز، اطلاق دارد. یعنی در حیّ بودن، #مطلق_علی_الاطلاق است.
⭕️ اشدّ بودنِ حیِّ مطلق، در آن حالیست که خلافِ ظاهریِ حیات، جلوهگر شود ولی باز به قوّت و اطلاق "حیّ"، بماند.
یعنی حضرت "حیّ" (عزّ و جلّ) به ولیّ مطلقِ خویش که تمامیّت و خودیّت اوست، به اطلاقِ "حیّ"، در نقطۀ مقابلِ حیاتِ ظاهری، جلوه میکند.
در نتیجه در شدیدترین وجه "حیّ" بودن؛ بجایِ ظهور در حالتِ "حیّ"، در "میّت" بودن ظاهر شده و در حالِ میّت بودن، "حیّ" است. که مولی امیرالمؤمنین علیه السلام میفرمایند:
⚜️『 إِنَّ مَيِّتَنَا لَمْ يَمُت』⚜️
همانا مُردۀ ما هرگز نمرده است.
(📚بحار الأنوار، ج26، ص: 6)
یعنی در همان نقطه که "میّت" است و صد البته که "میّت" است، "حیّ لا یموت" است و بلکه نفسِ حیات است که🔻"هُو حَيَاةٌ لَا مَوْتَ فِيهِ" ¹🔺.
که در زیارتنامۀ حضرت امام حسین علیه السلام در 15 شعبان میخوانیم 🔻" أَشْهَدُ أَنَّكَ قُتِلْتَ وَ لَمْ تَمُتْ" ²🔺.
📚 منابع:
۱. التوحيد، للصدوق، ص: 146
۲. البلد الأمين و الدرع الحصين، ص: 284
👈بنابراین حیّ مطلق، در نفیِ مطلق خودِ، باید نظر شود که :
☀️"فِي الْقِصاصِ حَياةٌ"☀️
در قصاص حیاتی هست.
(سورۀ بقره آیۀ 179)
🌿 حیّ مطلق در نهایتِ حیّ بودن، نفیِ خود میکند.
🍃 "الحیّ" در حیثیتِ جلال است که نفیِ غیر میکند.
⫸ چون غیرِ حقّ تعالی، هر چه باشد، نفسِ هلاکت و نیستی است، "الحیّ" که نفسِ حیات است، در این حیّ بودن، تمامِ غیر خود را که "نیستی" است، نفی میکند.
👈 پس "الحیّ" در حقیقت، نفیِ غیر است و #حیات، جلوۀ غیرتیّتِ مطلقۀ حقّ تعالی است.
که قرآن میفرماید:
💎 "هُوَ الْحَيُّ لا إِلهَ إِلاَّ هُو"
(سورۀ غافر آیۀ 65)
♦️ "هُوَ الْحَيُّ" معرّفیِ ذات حقّ تعالی است. که "الحیّ" کیست؟
🔷 آنکه "لا إِلهَ إِلاَّ هُو" است و دائماً در نفیِ غیر، در جهتِ اثباتِ خویش است.
این اثبات (الا هو) که به #عین_شخصی آن نفی است (لا هو)، همان "قیّوم" بودن خداوند است که در #آیة_الکرسی میخوانیم:
💎 "اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّوم"
(سورۀ بقره آیۀ 255)
🔰"اللهُ" مبتداست و "لا اله الا هو" خبرِ آن است. یعنی خودِ "اللهُ"، "لا اله الا هو" است. که در تحلیل بیان میشود:
✳️ "لا هو" ؛ جلال است و "الحیّ".
✴️ "الّا هو" ؛ جمال است و "القیّوم".
⚠️ دقت کنیم که "لا هو" به #عین_شخصی ِ "الا هو" است.
(برای شرح #عین_شخصی رجوع بفرمائید به 👈 https://t.me/ehsannil1/299)
💠 "لا اله الا هو"، مرتبهای از #مراتب_توحید است.
افضل از این مرتبه، مرتبۀ 🔻"لا هو الا هو"🔺 است.
همانطور که خودِ "الله" تعالی، 【لا الـــه الا هـــو】 است، خودِ "الله" تعالی، 🔻【لا هــو الا هـــو】🔺 است.
✿ خداوند 【لا هــو الا هـــو】 بوده و 【الحیّ القیّوم】 است.
⧉
☀️ 『 الحیّ』 بودنِ خداوند، همان 《لا هو》 بودنِ اوست. و 『 القیّوم』 بودنِ او، 《الّا هو》 بودنِ اوست که به عین شخصی یکدیگرند.
بنابراین به نفیِ "لا هو" اشیاء را حیات میدهد، و نقطۀ حیاتِ اشیاء است.
و به اثباتِ "الا هو"، آنها را قوام میدهد.
به همین مقدار به عنوان مقدمه بسنده میکنیم تا در مورد 『 حَــیـــاء』 بخوانیم:
🔹
لطیفهای از «حیـــاء»
🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸
↗️ http://facebook.com/ehsan.nilforoushzadeh
┅─┅─═✾🌀✾═─┅─┅
❣️『 حـَـیــاء 』 که از ریشۀ "حیّ" است، جلوۀ «حیّ» بودنِ حضرت حق تعالی است.
پس به عنوان مقدمه چند کلمه در مورد "حیّ" بودنِ حقّ تعالی بخوانیم که بحث در مورد "حیاء" بهتر روشن شود.
🍃حضرت حقّ تعالی "الحیّ القیّوم" است.
"حیّ" اگر در صورتِ ظاهر باشد، در تعیّن حیات است. یعنی زنده بودنِ ظاهری باید از آن هویدا باشد تا حیات، محسوس و مورد درک عموم واقع شود.
🔶 امّا #حی_مطلق چطور است؟
( برای شرح #اطلاق رجوع کنید به 👈 https://t.me/ehsannil1/291 )
🔷 اگر مطلقْ بودن برای "حیّ"، در حدِّ اطلاق باشد، باز هم فقط در تعیّن حیات باید آنرا دید. یعنی باید آثار حیات در این "حیّ" ظاهر باشد وگرنه آنرا "حیّ" نمیدانیم!
اینگونه "حیّ" بودن، مطلقِ حقیقی نیست. که اصلاً اطلاقِ حقیقی با قید نمیسازد.
❄️ امّا "حیّ" بودنِ حقّ تعالی، #مطلق_حقیقی است یعنی اطلاق برایش حدّ محسوب نمیشود که مقهورِ حیّ بودنِ ظاهری باشد.
بلکه او بر اطلاق حیّ بودنِ خویش نیز، اطلاق دارد. یعنی در حیّ بودن، #مطلق_علی_الاطلاق است.
⭕️ اشدّ بودنِ حیِّ مطلق، در آن حالیست که خلافِ ظاهریِ حیات، جلوهگر شود ولی باز به قوّت و اطلاق "حیّ"، بماند.
یعنی حضرت "حیّ" (عزّ و جلّ) به ولیّ مطلقِ خویش که تمامیّت و خودیّت اوست، به اطلاقِ "حیّ"، در نقطۀ مقابلِ حیاتِ ظاهری، جلوه میکند.
در نتیجه در شدیدترین وجه "حیّ" بودن؛ بجایِ ظهور در حالتِ "حیّ"، در "میّت" بودن ظاهر شده و در حالِ میّت بودن، "حیّ" است. که مولی امیرالمؤمنین علیه السلام میفرمایند:
⚜️『 إِنَّ مَيِّتَنَا لَمْ يَمُت』⚜️
همانا مُردۀ ما هرگز نمرده است.
(📚بحار الأنوار، ج26، ص: 6)
یعنی در همان نقطه که "میّت" است و صد البته که "میّت" است، "حیّ لا یموت" است و بلکه نفسِ حیات است که🔻"هُو حَيَاةٌ لَا مَوْتَ فِيهِ" ¹🔺.
که در زیارتنامۀ حضرت امام حسین علیه السلام در 15 شعبان میخوانیم 🔻" أَشْهَدُ أَنَّكَ قُتِلْتَ وَ لَمْ تَمُتْ" ²🔺.
📚 منابع:
۱. التوحيد، للصدوق، ص: 146
۲. البلد الأمين و الدرع الحصين، ص: 284
👈بنابراین حیّ مطلق، در نفیِ مطلق خودِ، باید نظر شود که :
☀️"فِي الْقِصاصِ حَياةٌ"☀️
در قصاص حیاتی هست.
(سورۀ بقره آیۀ 179)
🌿 حیّ مطلق در نهایتِ حیّ بودن، نفیِ خود میکند.
🍃 "الحیّ" در حیثیتِ جلال است که نفیِ غیر میکند.
⫸ چون غیرِ حقّ تعالی، هر چه باشد، نفسِ هلاکت و نیستی است، "الحیّ" که نفسِ حیات است، در این حیّ بودن، تمامِ غیر خود را که "نیستی" است، نفی میکند.
👈 پس "الحیّ" در حقیقت، نفیِ غیر است و #حیات، جلوۀ غیرتیّتِ مطلقۀ حقّ تعالی است.
که قرآن میفرماید:
💎 "هُوَ الْحَيُّ لا إِلهَ إِلاَّ هُو"
(سورۀ غافر آیۀ 65)
♦️ "هُوَ الْحَيُّ" معرّفیِ ذات حقّ تعالی است. که "الحیّ" کیست؟
🔷 آنکه "لا إِلهَ إِلاَّ هُو" است و دائماً در نفیِ غیر، در جهتِ اثباتِ خویش است.
این اثبات (الا هو) که به #عین_شخصی آن نفی است (لا هو)، همان "قیّوم" بودن خداوند است که در #آیة_الکرسی میخوانیم:
💎 "اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّوم"
(سورۀ بقره آیۀ 255)
🔰"اللهُ" مبتداست و "لا اله الا هو" خبرِ آن است. یعنی خودِ "اللهُ"، "لا اله الا هو" است. که در تحلیل بیان میشود:
✳️ "لا هو" ؛ جلال است و "الحیّ".
✴️ "الّا هو" ؛ جمال است و "القیّوم".
⚠️ دقت کنیم که "لا هو" به #عین_شخصی ِ "الا هو" است.
(برای شرح #عین_شخصی رجوع بفرمائید به 👈 https://t.me/ehsannil1/299)
💠 "لا اله الا هو"، مرتبهای از #مراتب_توحید است.
افضل از این مرتبه، مرتبۀ 🔻"لا هو الا هو"🔺 است.
همانطور که خودِ "الله" تعالی، 【لا الـــه الا هـــو】 است، خودِ "الله" تعالی، 🔻【لا هــو الا هـــو】🔺 است.
✿ خداوند 【لا هــو الا هـــو】 بوده و 【الحیّ القیّوم】 است.
⧉
☀️ 『 الحیّ』 بودنِ خداوند، همان 《لا هو》 بودنِ اوست. و 『 القیّوم』 بودنِ او، 《الّا هو》 بودنِ اوست که به عین شخصی یکدیگرند.
بنابراین به نفیِ "لا هو" اشیاء را حیات میدهد، و نقطۀ حیاتِ اشیاء است.
و به اثباتِ "الا هو"، آنها را قوام میدهد.
به همین مقدار به عنوان مقدمه بسنده میکنیم تا در مورد 『 حَــیـــاء』 بخوانیم:
🔹
Facebook
Log in or sign up to view
See posts, photos and more on Facebook.
Forwarded from اللطائف الالٰهیّة - احسان الله نیلفروش زاده (Ehsan Nil.)
.
🕋 لطیفهی تغییرِ قبله
─═༅࿇༅ ✨🕋✨ ༅࿇༅═─
↗️ http://facebook.com/ehsan.nilforoushzadeh
─═༅࿇༅ ✨🕋✨ ༅࿇༅═─
𑁍
🍃 معنیِ «أیْنَما تُوَلّوا» چیست؟
هر طرف رو کنید، رویِ عـﷻــلے است
༆
🔰 قدم اوّل؛
مقدّمه
۞ امور در عالَمِ محدودات؛ صرفاً در تعیّن و حدِّ خودشان هستند. بعضی از امور؛ مفاهیم هستند و بعضی؛ مصادیق، امّا به هر حال مقیّد و محدودند. مثلاً مفهومِ «بشر» بودن؛ محدود به تعریفِ بشر میباشد وُ دارای مصادیقِ محدودِ مختلفی است.
۞ امّا وقتی از عالَمِ حدود، به سمت عالمِ بیحدّی و نور وارد شویم؛ «شخص» مطرح میشود، بدین معنا که؛
❖⫸ وجودِ شخصِ حقیقی در عالم نور؛ شاخص وُ عَلَم وُ علمدارِ حقیقت است وُ همهی مفاهیم وُ مصادیق، از وجودِ مبارکِ او (؏) انشاء میگردد.
❖⫸ و شخصِ حقیقی؛ #مطلق_حقیقی است. بدین معنا که؛ «#اطلاق» (☜ رهایی) برایش قید و حدّ محسوب نمیشود، بلکه از مطلق بودنِ خودش هم اطلاق دارد و حتّی از اطلاق هم اطلاق دارد، که این مطلب، همان معنای «مطلقِ عَلَی الإطلاق» بودنِ وجود است.
(برای شرح #مطلق_علی_الاطلاق
ر.ک ☜ https://t.me/ehsannil1/291)
۞ بنابراین؛ شخصِ حقیقی، در قید هیچ تعیّنی نمیگنجد. و این «#در_قید_نگنجی» وُ #اطلاق ☜ حیاتِ شخصِ حقیقی است.
❖⫸ به عنوان مثال؛
وقتی بیان میشود که «#رحمت» ☜ شخصِ حقیقی است، بدین معناست که؛ به تعیّن و ظاهرِ «رحمت» متوقف نمیشود، از این رو؛ شخصِ «رحمت»، تا نقطهی مقابل خود - که «#غضب» است - هم حاضر و ظاهر و ممدود است.
🔰 قدم دوّم؛
«شخص بودنِ قبله»
۞ در مقدّمهی فوق، بیان که شخصِ حقیقی؛ مطلقِ عَلَی الإطلاق است، بدین معنا که به حقیقتِ حیّ بودن ☜ در هیچ قیدی نمیگنجد.
❂☜ و امّا راجع به #قبله؛ حضرت امام جعفر صادق علیهالسّلام میفرمایند:
🕋 «نَحْنُ قِبْلَةُ الله»
📚بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج۲۴، ص۳۰۳
❖⫸ ضمیرِ «نَحْنُ» در روایتِ فوق؛
❂☜اشاره به مرتبهی #شخص وُ نفس وُ ذاتِ ائمّهی اطهار (؏) دارد.
❖⫸ و عبارتِ نورانیِ این روایت، از نظر ادبی؛ جملهی اسمیه است، که جملهی اسمیه ☜ دالّ بر ثبوت و استمرار است. و ثبوتِ و استمرارِ حقیقی؛ آن هنگامی محقّق است که أمرِ مستمَر، أمرِ #ذاتی باشد.
❖⫸ و همان طور که «قدرةالله» یعنی؛ قدرتِ مطلقه، و «عِلمُالله» یعنی؛ علمِ مطلقه ☜ «قبلةُالله» هم یعنی؛ قبلهی مطلقه.
۞ بنابر نِکاتِ فوق؛
«نَحْنُ قِبْلَةُ الله» یعنی ☜ حضرات ائمّهی اطهار (؏)؛ شخصِ قبلهی مطلقه هستند وُ شخصِ حقیقی بودنِ قبله، بدین معناست که؛
مکانتِ قبله به هر مکانی که ظاهر گردد (یعنی؛ هر سمت و سوئی که قبله شود) ☜ جلوات و رشحاتِ شخصِ قبلهی مطلقه؛ یعنی حضرات آلالله؏ میباشد.
و حتّی مجال به مفهومی دیگر کنار سلطنت و فراگیریِ خود نمیدهد، چه برسد به مصداق و مصادیقِ دیگر ...
۞ بنابراین؛
«قبله» ☜ یک مفهوم در کنار مفاهیم دیگر نیست که مجالِ آن را پیدا کند تا مصداق یا مصادیق پیدا کند، بلکه شخصِ حقیقی است وُ از حقیقتِ «مطلقِ عَلَی الإطلاق» بودنِ خود؛ در مصداق و مصادیق هم وارد میشود، ولی نه اینکه خلاصه در مصادیقِ حدّی شود. بلکه بهتر است به جای مصادیق، بیان شود که؛
❂☜ شخصِ حقیقی؛ جلواتِ مختلف پیدا میکند.
۞ جمعبندی آنکه؛
❂☜ در مطلبِ تغییرِ قبله، بیتُ المقدّس (به عنوانِ قبلهی اوّل)؛ جلوهای از جلواتِ شخصِ حقیقیِ «قبله» است. و چون شخصِ حقیقیِ «قبله»؛ #مطلق_علی_الاطلاق است، پس در تعیّن وُ قیدِ «بیت المقدّس»، خُشکیده و متوقّف نیست، بلکه؛ تغییرِ قبله ☜ ظهورِ #حیات وُ در قید نگنجیِ شخصِ حقیقیِ قبله (؏) است.
🕋✨
︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
🕋✨
༺•✿👇🏻ادامهی سخن👇🏻✿•༻
.
🕋 لطیفهی تغییرِ قبله
─═༅࿇༅ ✨🕋✨ ༅࿇༅═─
↗️ http://facebook.com/ehsan.nilforoushzadeh
─═༅࿇༅ ✨🕋✨ ༅࿇༅═─
𑁍
🍃 معنیِ «أیْنَما تُوَلّوا» چیست؟
هر طرف رو کنید، رویِ عـﷻــلے است
༆
🔰 قدم اوّل؛
مقدّمه
۞ امور در عالَمِ محدودات؛ صرفاً در تعیّن و حدِّ خودشان هستند. بعضی از امور؛ مفاهیم هستند و بعضی؛ مصادیق، امّا به هر حال مقیّد و محدودند. مثلاً مفهومِ «بشر» بودن؛ محدود به تعریفِ بشر میباشد وُ دارای مصادیقِ محدودِ مختلفی است.
۞ امّا وقتی از عالَمِ حدود، به سمت عالمِ بیحدّی و نور وارد شویم؛ «شخص» مطرح میشود، بدین معنا که؛
❖⫸ وجودِ شخصِ حقیقی در عالم نور؛ شاخص وُ عَلَم وُ علمدارِ حقیقت است وُ همهی مفاهیم وُ مصادیق، از وجودِ مبارکِ او (؏) انشاء میگردد.
❖⫸ و شخصِ حقیقی؛ #مطلق_حقیقی است. بدین معنا که؛ «#اطلاق» (☜ رهایی) برایش قید و حدّ محسوب نمیشود، بلکه از مطلق بودنِ خودش هم اطلاق دارد و حتّی از اطلاق هم اطلاق دارد، که این مطلب، همان معنای «مطلقِ عَلَی الإطلاق» بودنِ وجود است.
(برای شرح #مطلق_علی_الاطلاق
ر.ک ☜ https://t.me/ehsannil1/291)
۞ بنابراین؛ شخصِ حقیقی، در قید هیچ تعیّنی نمیگنجد. و این «#در_قید_نگنجی» وُ #اطلاق ☜ حیاتِ شخصِ حقیقی است.
❖⫸ به عنوان مثال؛
وقتی بیان میشود که «#رحمت» ☜ شخصِ حقیقی است، بدین معناست که؛ به تعیّن و ظاهرِ «رحمت» متوقف نمیشود، از این رو؛ شخصِ «رحمت»، تا نقطهی مقابل خود - که «#غضب» است - هم حاضر و ظاهر و ممدود است.
🔰 قدم دوّم؛
«شخص بودنِ قبله»
۞ در مقدّمهی فوق، بیان که شخصِ حقیقی؛ مطلقِ عَلَی الإطلاق است، بدین معنا که به حقیقتِ حیّ بودن ☜ در هیچ قیدی نمیگنجد.
❂☜ و امّا راجع به #قبله؛ حضرت امام جعفر صادق علیهالسّلام میفرمایند:
🕋 «نَحْنُ قِبْلَةُ الله»
📚بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج۲۴، ص۳۰۳
❖⫸ ضمیرِ «نَحْنُ» در روایتِ فوق؛
❂☜اشاره به مرتبهی #شخص وُ نفس وُ ذاتِ ائمّهی اطهار (؏) دارد.
❖⫸ و عبارتِ نورانیِ این روایت، از نظر ادبی؛ جملهی اسمیه است، که جملهی اسمیه ☜ دالّ بر ثبوت و استمرار است. و ثبوتِ و استمرارِ حقیقی؛ آن هنگامی محقّق است که أمرِ مستمَر، أمرِ #ذاتی باشد.
❖⫸ و همان طور که «قدرةالله» یعنی؛ قدرتِ مطلقه، و «عِلمُالله» یعنی؛ علمِ مطلقه ☜ «قبلةُالله» هم یعنی؛ قبلهی مطلقه.
۞ بنابر نِکاتِ فوق؛
«نَحْنُ قِبْلَةُ الله» یعنی ☜ حضرات ائمّهی اطهار (؏)؛ شخصِ قبلهی مطلقه هستند وُ شخصِ حقیقی بودنِ قبله، بدین معناست که؛
مکانتِ قبله به هر مکانی که ظاهر گردد (یعنی؛ هر سمت و سوئی که قبله شود) ☜ جلوات و رشحاتِ شخصِ قبلهی مطلقه؛ یعنی حضرات آلالله؏ میباشد.
و حتّی مجال به مفهومی دیگر کنار سلطنت و فراگیریِ خود نمیدهد، چه برسد به مصداق و مصادیقِ دیگر ...
۞ بنابراین؛
«قبله» ☜ یک مفهوم در کنار مفاهیم دیگر نیست که مجالِ آن را پیدا کند تا مصداق یا مصادیق پیدا کند، بلکه شخصِ حقیقی است وُ از حقیقتِ «مطلقِ عَلَی الإطلاق» بودنِ خود؛ در مصداق و مصادیق هم وارد میشود، ولی نه اینکه خلاصه در مصادیقِ حدّی شود. بلکه بهتر است به جای مصادیق، بیان شود که؛
❂☜ شخصِ حقیقی؛ جلواتِ مختلف پیدا میکند.
۞ جمعبندی آنکه؛
❂☜ در مطلبِ تغییرِ قبله، بیتُ المقدّس (به عنوانِ قبلهی اوّل)؛ جلوهای از جلواتِ شخصِ حقیقیِ «قبله» است. و چون شخصِ حقیقیِ «قبله»؛ #مطلق_علی_الاطلاق است، پس در تعیّن وُ قیدِ «بیت المقدّس»، خُشکیده و متوقّف نیست، بلکه؛ تغییرِ قبله ☜ ظهورِ #حیات وُ در قید نگنجیِ شخصِ حقیقیِ قبله (؏) است.
🕋✨
︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
🕋✨
༺•✿👇🏻ادامهی سخن👇🏻✿•༻
.
Facebook
Log in or sign up to view
See posts, photos and more on Facebook.
Forwarded from اللطائف الالٰهیّة - احسان الله نیلفروش زاده
🔹
🔶 #صلوات_چیست ؟
🌸 صلوات از ریشۀ "صَلَّ" است.
✾ یکی از معانی "صَلّ" یعنی "وَصَل".
👈 وصل شدن در عالم نور، فناست.
🔲 امّا چه چیز به چه چیز با صلوات وصل و فانی میشود؟
💢 مصلّیٖ (صلوات کننده) به صلوات ، فانی در مُصلّیٰ عَلیه (حضرات آل الله -ع-) میشود.
⭕️ یعنی کسی که صلوات میکند (عمداً فعل "میکند" استفاده کردم و إن شاء الله علّت را خواهیم خواند*↓)، فانی در مُصلّیٰ عَلیه میشود.
❃ توجّه فرمودید چه عرض شد؟
🔆 هر عبادتی، فانی کنندۀ عبد در معبود است.
🔅به همان اندازه که شخصی، عبادت میکند، فانی در معبود است و او نیست و معبود به "عبد" ظاهر است که حضرت امام جعفر صادق(ع) میفرمایند 〖الْعُبُودِيَّةُ جَوْهَرٌ كُنْهُهَا الرُّبُوبِيَّة〗(عبودیّت جوهرهای است که باطنش ربوبیّت است/📚مصباح الشریعه - باب عبودیّت).
پس صلوات، فانی کنندۀ مُصلّیٖ در مُصلّیٰ علیه است.
↑* ✅ نکتهای در حاشیه : ◈ ◈ ◈
🔸چرا بیان شد که 【صلوات میکند】 و عرض نشد〖صلوات میفرستد〗یا 〖صلوات میخواند〗؟!
🔹برای اینکه دقتی افزون داشته باشیم!
♦️ تحلیلاً ؛ صلوات یک صیغه دارد و یک حقیقت.
✵ صیغۀ آن؛ عبارتِ 『اللّهم صلّ علی محمّد و آل محمّد』 است.
✵ و حقیقت آن؛ حقیقتِ 《اتصال》 به واسطۀ مطلقۀ یعنی محمّد و آل محمّد صلوات الله و سلامه علیه است.
⇦ ❃ پس صلوات میکنیم و آن حقیقت تا لفظ و صیغۀ صلوات، جاری و ممدود است.
♦️نماز هم چنین است. نماز را میخوانیم یا اقامه میکنیم؟
✿اقامه میکنیم (『 يُقيمُونَ الصَّلاةَ 』 / سورۀ بقره آیۀ 3) .
❃ نماز، حضرات آل الله(ع) هستند که فرمودند 『نَحْنُ الصَّلَاةُ 』 (📚بحار الأنوار،ج24، ص: 303).
⇦ ❃ اقامۀ نماز، اقامۀ ولایت مولی امیرالمؤمنین(ع) از باطن تا ظاهر است. و کسی که ولایت آل الله(ع) را ندارد، هرچند نماز کاملاً صحیحی بخواند، نمازش قبول نیست بلکه طبق روایت با سرقت و زنا فرقی ندارد (بلکه بدتر از آن است).
اللّهم صلّ علی محمّد و آله ◈ ◈ ◈ ◈
🍃 دنبال میکنیم :
🌸 خدا هم صلوات بر حضرات آل الله (ع) میکند و اصلاً تنها خداست که میتواند صلوات بر آل الله (ع) داشته باشد و صلواتِ مؤمنین، ظهور صلوات خدا بر آل خودش (؏) است.
🔶 امّا با بیانی که گذشت (که صلوات، فانی کنندۀ مُصلّیٖ در مُصلّیٰ علیه است)؛
آیا خدا که مُصلّیٖ حضرات آل الله (ع) است، در حضرتشان فانی میشود؟
⚠️ پیش از خواندنِ پاسخ تذکّر زیر را بخوانید:
اگر تمام مطالب #کانال_معرفة_الحق با دقت و تأمّل خوانده و تصدیق نشده است، به همین مقدار از معرفتی که روزی شده، اکتفاء کنید و الباقی این مطلب را مطالعه نکنید تا إن شاء الله به صبر و ادب، باب رهیابی به این دقائق برایتان مفتوح بماند.
در مقدمه این کانال عرض شد که مبانی را در #کانال_معرفة_الحق بیان میکنیم و #کانال_الالطائف_الالهیة محفلِ حیرانی بر اساس مبنای معرفتی است.
(آدرس #کانال_معرفة_الحق 👈 https://t.me/ehsannil1 )
🔷 پاسخ :
"فانی" که به معنایِ فنا و نیستی حدّی است و سیر استکمال منظور گردد، برای خدا معنا ندارد.
امّا آن فنائی منظور است که نفس کمال است، و فانی و مفنا فیه یک حقیقت است.
فنای صلواتِ حقّ تعالی، اینچنین فنایی است و آن اضمحلال وحدت در کثرت است که وحدت در کثرت، ظاهر است.
خداوند متعال در بیحدّی و عالم نور، فانی در مُصلّیٰ علیه خویش است.
حضرات آل الله(ع)، خودیّت حق تعالی و #عین_شخصی او میباشند و اضمحلال، با در نظر گرفتنِ عین شخصی منظور نظر است و نه مطلب دیگر.
(برای شرح #عین_شخصی رجوع بفرمائید به 👈 https://t.me/ehsannil1/299)
💠 حقّ تعالی در صلوات خود [در بیحدّی و عالم نور]، مضمحل در مُصلّیٰ علیه (آل الله -ع-) میگردد.
منتها عرض شد که مُصلّیٰ علیه نیز، خودیّت خودِ حقّ است.
این فنا، نفسِ حرکت و نفسِ کمال حقّ تعالی است که دائم الصلاة بودنِ حقّ یعنی دائم الصلوٰة بودن اوست یعنی دائماً بر خودیّت خویش یعنی محمّد و آل محمّد (ص) در کمال و اطلاقِ اتصال است.
◆ صلوات، مطلق اتصال است. مطلق و نفسِ اتصال، متعلّق نمیخواهد.
♦️ صلواتِ خدا، حقیقتِ خداوندیِ خداست. صلوات حقّ تعالی، مطلقِ اتصالِ حقّ، به حقیقتِ خویش است.
که چون #مطلق_حقیقی است، پس #مطلق_علی_الاطلاق است. پس در حدّ اطلاقِ اتصال نمیماند. بلکه به عین شخصی با نفسِ خویش (یعنی حضرات آل الله علیهم السلام)، مقامِ وحدت و خفای او در مقامِ کثرت و جلای او، مضمحل است. و در همان نقطه، مقامِ کثرت و جلای او در مقامِ وحدت و خفای او مضمحل است. و این دو، دو چیز نیست، بلکه یک حقیقت است که در رفت و برگشتِ حبّی و اطلاقی و نوری بایستی دیده شود و این فنایِ خود بر خود حضرت حقّ جلّ جلاله و عظم شأنه است.
︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
༺•✿👇🏻ادامهی سخن👇🏻✿•༻
🔹
🔶 #صلوات_چیست ؟
🌸 صلوات از ریشۀ "صَلَّ" است.
✾ یکی از معانی "صَلّ" یعنی "وَصَل".
👈 وصل شدن در عالم نور، فناست.
🔲 امّا چه چیز به چه چیز با صلوات وصل و فانی میشود؟
💢 مصلّیٖ (صلوات کننده) به صلوات ، فانی در مُصلّیٰ عَلیه (حضرات آل الله -ع-) میشود.
⭕️ یعنی کسی که صلوات میکند (عمداً فعل "میکند" استفاده کردم و إن شاء الله علّت را خواهیم خواند*↓)، فانی در مُصلّیٰ عَلیه میشود.
❃ توجّه فرمودید چه عرض شد؟
🔆 هر عبادتی، فانی کنندۀ عبد در معبود است.
🔅به همان اندازه که شخصی، عبادت میکند، فانی در معبود است و او نیست و معبود به "عبد" ظاهر است که حضرت امام جعفر صادق(ع) میفرمایند 〖الْعُبُودِيَّةُ جَوْهَرٌ كُنْهُهَا الرُّبُوبِيَّة〗(عبودیّت جوهرهای است که باطنش ربوبیّت است/📚مصباح الشریعه - باب عبودیّت).
پس صلوات، فانی کنندۀ مُصلّیٖ در مُصلّیٰ علیه است.
↑* ✅ نکتهای در حاشیه : ◈ ◈ ◈
🔸چرا بیان شد که 【صلوات میکند】 و عرض نشد〖صلوات میفرستد〗یا 〖صلوات میخواند〗؟!
🔹برای اینکه دقتی افزون داشته باشیم!
♦️ تحلیلاً ؛ صلوات یک صیغه دارد و یک حقیقت.
✵ صیغۀ آن؛ عبارتِ 『اللّهم صلّ علی محمّد و آل محمّد』 است.
✵ و حقیقت آن؛ حقیقتِ 《اتصال》 به واسطۀ مطلقۀ یعنی محمّد و آل محمّد صلوات الله و سلامه علیه است.
⇦ ❃ پس صلوات میکنیم و آن حقیقت تا لفظ و صیغۀ صلوات، جاری و ممدود است.
♦️نماز هم چنین است. نماز را میخوانیم یا اقامه میکنیم؟
✿اقامه میکنیم (『 يُقيمُونَ الصَّلاةَ 』 / سورۀ بقره آیۀ 3) .
❃ نماز، حضرات آل الله(ع) هستند که فرمودند 『نَحْنُ الصَّلَاةُ 』 (📚بحار الأنوار،ج24، ص: 303).
⇦ ❃ اقامۀ نماز، اقامۀ ولایت مولی امیرالمؤمنین(ع) از باطن تا ظاهر است. و کسی که ولایت آل الله(ع) را ندارد، هرچند نماز کاملاً صحیحی بخواند، نمازش قبول نیست بلکه طبق روایت با سرقت و زنا فرقی ندارد (بلکه بدتر از آن است).
اللّهم صلّ علی محمّد و آله ◈ ◈ ◈ ◈
🍃 دنبال میکنیم :
🌸 خدا هم صلوات بر حضرات آل الله (ع) میکند و اصلاً تنها خداست که میتواند صلوات بر آل الله (ع) داشته باشد و صلواتِ مؤمنین، ظهور صلوات خدا بر آل خودش (؏) است.
🔶 امّا با بیانی که گذشت (که صلوات، فانی کنندۀ مُصلّیٖ در مُصلّیٰ علیه است)؛
آیا خدا که مُصلّیٖ حضرات آل الله (ع) است، در حضرتشان فانی میشود؟
⚠️ پیش از خواندنِ پاسخ تذکّر زیر را بخوانید:
اگر تمام مطالب #کانال_معرفة_الحق با دقت و تأمّل خوانده و تصدیق نشده است، به همین مقدار از معرفتی که روزی شده، اکتفاء کنید و الباقی این مطلب را مطالعه نکنید تا إن شاء الله به صبر و ادب، باب رهیابی به این دقائق برایتان مفتوح بماند.
در مقدمه این کانال عرض شد که مبانی را در #کانال_معرفة_الحق بیان میکنیم و #کانال_الالطائف_الالهیة محفلِ حیرانی بر اساس مبنای معرفتی است.
(آدرس #کانال_معرفة_الحق 👈 https://t.me/ehsannil1 )
🔷 پاسخ :
"فانی" که به معنایِ فنا و نیستی حدّی است و سیر استکمال منظور گردد، برای خدا معنا ندارد.
امّا آن فنائی منظور است که نفس کمال است، و فانی و مفنا فیه یک حقیقت است.
فنای صلواتِ حقّ تعالی، اینچنین فنایی است و آن اضمحلال وحدت در کثرت است که وحدت در کثرت، ظاهر است.
خداوند متعال در بیحدّی و عالم نور، فانی در مُصلّیٰ علیه خویش است.
حضرات آل الله(ع)، خودیّت حق تعالی و #عین_شخصی او میباشند و اضمحلال، با در نظر گرفتنِ عین شخصی منظور نظر است و نه مطلب دیگر.
(برای شرح #عین_شخصی رجوع بفرمائید به 👈 https://t.me/ehsannil1/299)
💠 حقّ تعالی در صلوات خود [در بیحدّی و عالم نور]، مضمحل در مُصلّیٰ علیه (آل الله -ع-) میگردد.
منتها عرض شد که مُصلّیٰ علیه نیز، خودیّت خودِ حقّ است.
این فنا، نفسِ حرکت و نفسِ کمال حقّ تعالی است که دائم الصلاة بودنِ حقّ یعنی دائم الصلوٰة بودن اوست یعنی دائماً بر خودیّت خویش یعنی محمّد و آل محمّد (ص) در کمال و اطلاقِ اتصال است.
◆ صلوات، مطلق اتصال است. مطلق و نفسِ اتصال، متعلّق نمیخواهد.
♦️ صلواتِ خدا، حقیقتِ خداوندیِ خداست. صلوات حقّ تعالی، مطلقِ اتصالِ حقّ، به حقیقتِ خویش است.
که چون #مطلق_حقیقی است، پس #مطلق_علی_الاطلاق است. پس در حدّ اطلاقِ اتصال نمیماند. بلکه به عین شخصی با نفسِ خویش (یعنی حضرات آل الله علیهم السلام)، مقامِ وحدت و خفای او در مقامِ کثرت و جلای او، مضمحل است. و در همان نقطه، مقامِ کثرت و جلای او در مقامِ وحدت و خفای او مضمحل است. و این دو، دو چیز نیست، بلکه یک حقیقت است که در رفت و برگشتِ حبّی و اطلاقی و نوری بایستی دیده شود و این فنایِ خود بر خود حضرت حقّ جلّ جلاله و عظم شأنه است.
︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
༺•✿👇🏻ادامهی سخن👇🏻✿•༻
🔹
Forwarded from اللطائف الالٰهیّة - احسان الله نیلفروش زاده
🔹
🍃۞ الغرض؛
معارف بایستی از ذاتِ حقّﷻ بررسی شود. چرا که همۀ دین، وَ بایدها و نبایدهای احکام - که امر به معروف و نهی از منکر است -؛ جلواتی از ذاتِ حقّﷻ است.
֎ بدین معنا که؛
❂☜ هر بایدی و نبایدی در شریعت؛ از شدّت نفی و اثباتِ ذاتِ واجب الوجود است.
که اوﷻ؛ 🔻『 لا هــــو الّا هــــو』🔺 است.
🍃۞ توضیح اینکه؛
👁🗨 دیدگاه ما نسبت به هر مطلبِ معرفتی، باید از شخصِ حقیقی عالم، تا آن مطلب باشد.
چرا که؛
❂☜«المَعْرِفَةُ صُنْعُ الله؛ 📚دعائم الإسلام، ج۱، ص۱۳». و #صنع_الهی؛ یک فعل مانند افعالِ سایرین نیست. بلکه ظهورِ فعلیّتِ محضۀ حقّﷻ است.
و از اینکه نقطۀ اتقان و استواریِ حقّﷻ است؛ اتقانِ هر شیئی است، چنان که قرآن میفرماید:
🔅『 صُنْعَ الله الَّذي أَتْقَنَ كُلَّ شَيْء 』🔅
📘سورۀ نمل، آیۀ ۸۸
⇐ ✳️ بنابراین؛
معرفت به هر امر، و هر حکمِ شریعت نیز؛ از معرفت به خودِ حقّﷻ باید باشد، چنان که میفرماید؛
◣〖بِكَ عَرَفْتُكَ وَ أَنْتَ دَلَلْتَنِي عَلَيْكَ وَ دَعَوْتَنِي إِلَيْك〗◢
تو را به خودت شناختم و تو مرا بر خودت دلالت کردی و بسویِ خودت دعوت نمودی.
(📚 فرازی از دعای پر فیض عرفه)
🍃۞ آنان که معارف را صرفاً در #مقام_فرق (یعنی؛ #مقام_جلوت، #مقام_اشاره) نظر میکنند، در تفاوتها و فرقها گرفتار میشوند. و جمعبندیِ حقائق برایشان مشکل و مغلق خواهد بود.
👁🗨 امّا چنانچه به عنایات حقّﷻ، چشم بر جمالِ #شخص_حقیقی عالم باز شد، و توحید را از مبدأ تا انزال و تنزیل و [در کُلِّ] تجلّیات حقّﷻ نظر کردیم؛
❂☜ نظامِ جُمَلیِ عالم را جلوۀ حضرت أحدﷻ خواهیم دید و مییابیم که همۀ امور، ظلِّ ممدودِ این شاخص است. و مسائل، به اوﷻ، و در اوﷻ معنا میشود.
◎ چون بینش توحیدی تصحیح شد، و مشاهده شد که شخصِ حقیقی عالم، حضرتِ حقّ تعالی، عالَم و امور و شئون را فراگرفته؛
آنگاه معرفت به احکام از حضرتِ حقّ که 🔸【لا هو الا هو】🔸 است ("اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُو" / سورۀ بقره آیۀ 255) حاصل میشود. ➷
⭕️پس چون این مطلب و حقیقت را یافتیم، دقّت کنیم:
🔺◉ هر #نهی، در شریعت؛ از شدّتِ نفیِ «لاهـــو»یِ حضرت حقّﷻ است. یعنی؛
❂☜#جلال حقّﷻ است که منشأ نهی از منکر میباشد. و نواهی الهی (اموری که نهی از انجامش شده)، ظهورِ شدّتِ جلال حقّﷻ است.
🔺◉ و هر #امر، در شریعت؛ از شدّتِ «الّاهـــو»یِ حضرت حقّﷻ است. یعنی؛
❂☜#جمال حقّ است که منشأ امر به معروف میباشد. و اوامر الهی (اموری که امر به انجامش شده)، ظهورِ شدّتِ جمالِ حقّﷻ است.
✅ نکته :
همانطور که خداوند، مرکّب از اجزاء نبوده بلکه بسیط است؛ امرها و نهیهای در شرع و احکام که ظهورِ 🔸【لا هو الا هو】🔸 است، یک حقیقتِ مطلقه است. و انفکاک و تباینِ «حدّی»، و جدایی بین اوامر و نواهی الهی وجود ندارد.
(مقالهای با عنوان #حق_تعالی_احدی_المعنا_است در #کانال_معرفة_الحق نگاشته شد که إن شاء الله خوانندگان این مقالات، پیشنیازهایِ این مباحث را خوانده باشند.
رجوع شود به 👈🏻 https://telegram.me/ehsannil1/310)
︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
༺•✿👇🏻ادامهی سخن👇🏻✿•༻
🔹
🍃۞ الغرض؛
معارف بایستی از ذاتِ حقّﷻ بررسی شود. چرا که همۀ دین، وَ بایدها و نبایدهای احکام - که امر به معروف و نهی از منکر است -؛ جلواتی از ذاتِ حقّﷻ است.
֎ بدین معنا که؛
❂☜ هر بایدی و نبایدی در شریعت؛ از شدّت نفی و اثباتِ ذاتِ واجب الوجود است.
که اوﷻ؛ 🔻『 لا هــــو الّا هــــو』🔺 است.
🍃۞ توضیح اینکه؛
👁🗨 دیدگاه ما نسبت به هر مطلبِ معرفتی، باید از شخصِ حقیقی عالم، تا آن مطلب باشد.
چرا که؛
❂☜«المَعْرِفَةُ صُنْعُ الله؛ 📚دعائم الإسلام، ج۱، ص۱۳». و #صنع_الهی؛ یک فعل مانند افعالِ سایرین نیست. بلکه ظهورِ فعلیّتِ محضۀ حقّﷻ است.
و از اینکه نقطۀ اتقان و استواریِ حقّﷻ است؛ اتقانِ هر شیئی است، چنان که قرآن میفرماید:
🔅『 صُنْعَ الله الَّذي أَتْقَنَ كُلَّ شَيْء 』🔅
📘سورۀ نمل، آیۀ ۸۸
⇐ ✳️ بنابراین؛
معرفت به هر امر، و هر حکمِ شریعت نیز؛ از معرفت به خودِ حقّﷻ باید باشد، چنان که میفرماید؛
◣〖بِكَ عَرَفْتُكَ وَ أَنْتَ دَلَلْتَنِي عَلَيْكَ وَ دَعَوْتَنِي إِلَيْك〗◢
تو را به خودت شناختم و تو مرا بر خودت دلالت کردی و بسویِ خودت دعوت نمودی.
(📚 فرازی از دعای پر فیض عرفه)
🍃۞ آنان که معارف را صرفاً در #مقام_فرق (یعنی؛ #مقام_جلوت، #مقام_اشاره) نظر میکنند، در تفاوتها و فرقها گرفتار میشوند. و جمعبندیِ حقائق برایشان مشکل و مغلق خواهد بود.
👁🗨 امّا چنانچه به عنایات حقّﷻ، چشم بر جمالِ #شخص_حقیقی عالم باز شد، و توحید را از مبدأ تا انزال و تنزیل و [در کُلِّ] تجلّیات حقّﷻ نظر کردیم؛
❂☜ نظامِ جُمَلیِ عالم را جلوۀ حضرت أحدﷻ خواهیم دید و مییابیم که همۀ امور، ظلِّ ممدودِ این شاخص است. و مسائل، به اوﷻ، و در اوﷻ معنا میشود.
◎ چون بینش توحیدی تصحیح شد، و مشاهده شد که شخصِ حقیقی عالم، حضرتِ حقّ تعالی، عالَم و امور و شئون را فراگرفته؛
آنگاه معرفت به احکام از حضرتِ حقّ که 🔸【لا هو الا هو】🔸 است ("اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُو" / سورۀ بقره آیۀ 255) حاصل میشود. ➷
⭕️پس چون این مطلب و حقیقت را یافتیم، دقّت کنیم:
🔺◉ هر #نهی، در شریعت؛ از شدّتِ نفیِ «لاهـــو»یِ حضرت حقّﷻ است. یعنی؛
❂☜#جلال حقّﷻ است که منشأ نهی از منکر میباشد. و نواهی الهی (اموری که نهی از انجامش شده)، ظهورِ شدّتِ جلال حقّﷻ است.
🔺◉ و هر #امر، در شریعت؛ از شدّتِ «الّاهـــو»یِ حضرت حقّﷻ است. یعنی؛
❂☜#جمال حقّ است که منشأ امر به معروف میباشد. و اوامر الهی (اموری که امر به انجامش شده)، ظهورِ شدّتِ جمالِ حقّﷻ است.
✅ نکته :
همانطور که خداوند، مرکّب از اجزاء نبوده بلکه بسیط است؛ امرها و نهیهای در شرع و احکام که ظهورِ 🔸【لا هو الا هو】🔸 است، یک حقیقتِ مطلقه است. و انفکاک و تباینِ «حدّی»، و جدایی بین اوامر و نواهی الهی وجود ندارد.
(مقالهای با عنوان #حق_تعالی_احدی_المعنا_است در #کانال_معرفة_الحق نگاشته شد که إن شاء الله خوانندگان این مقالات، پیشنیازهایِ این مباحث را خوانده باشند.
رجوع شود به 👈🏻 https://telegram.me/ehsannil1/310)
︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
༺•✿👇🏻ادامهی سخن👇🏻✿•༻
🔹
Forwarded from اللطائف الالٰهیّة - احسان الله نیلفروش زاده
.
༺𐦍•لطیفهای از «حیـــاء»•𐦍༻
☀️🌿
↗️ http://facebook.com/ehsan.nilforoushzadeh
┅─┅─═✾🌀✾═─┅─┅
❣️۞『 حـَـیــاء 』 که از مادّۀ «حیّ» است، جلوۀ «حیّ» بودنِ حضرت حقّﷻ است.
پس به عنوان مقدّمه؛ چند کلمه در مورد «حیّ» بودنِ حقّ تعالی بخوانیم، تا بحث در مورد «حیاء» بهتر روشن شود.
🍃۞ حضرت حقّﷻ؛ «الحیّ القیّوم» است.
«حیّ» اگر در صورتِ ظاهر باشد، در تعیّن حیات است. یعنی؛ زنده بودنِ ظاهری باید از آن هویدا باشد تا حیات، محسوس و مورد درکِ عموم واقع شود.
🔶 و امّا #حی_مطلق چطور است؟
[برای شرحِ #اطلاق؛
رجوع کنید به❂☜ https://t.me/ehsannil1/291]
🌿۞ اگر مطلقْ بودن برای «حیّ»؛ در حدِّ اطلاق باشد، باز هم فقط در تعیّنِ حیاتِ ظاهری باید آن را دید. یعنی؛ باید آثار حیات در این «حیّ»، ظاهر باشد، و گرنه آن را «حیّ» نمیدانیم!
🍃⇯⇦ اینگونه «حیّ» بودن، مطلقِ حقیقی نیست. چرا که اصلاً اطلاقِ حقیقی با قید نمیسازد.
🍃۞ امّا «حیّ» بودنِ حقّ تعالی؛ #مطلق_حقیقی است، بدین معنا که؛ اطلاق برایش قید و حدّ محسوب نمیشود که مقهورِ حیّ بودنِ ظاهری باشد. بلکه او بر اطلاقِ حیّ بودنِ خویش نیز، اطلاق دارد.
🍃⇯⇦که یعنی؛ در حیّ بودن، #مطلق_علی_الاطلاق است.
⭕️ اشدّ بودنِ حیِّ مطلق؛ در آن حالی است که خلافِ ظاهریِ حیات، جلوهگر شود، ولی باز به قوّت و اطلاقِ «حیّ» بماند.
🍃⇯⇦ بدین بیان که؛ حضرت «حیّﷻ» به ولیّ مطلقِ خویش که تمامیّت و خودیّتِ اوست، به اطلاقِ «حیّ»، در نقطۀ مقابلِ حیاتِ ظاهری، جلوه میکند.
در نتیجه؛
❂☜ در شدیدترین وجهِ «حیّ» بودن؛ به جایِ ظهور در حالتِ 《حـیّ》 ، در 《میّت》بودن ظاهر میشود، در حالی که به عینِ میّت بودن، 《حـیّ》 است. چنان که مولی امیرالمؤمنین (علیه السّلام) میفرمایند:
⚜️『 إِنَّ مَيِّتَنَا لَمْ يَمُت』⚜️
همانا مُردۀ ما هرگز نمرده است.
📚بحار الأنوار، ج۲۶، ص۶
🍃⇯⇦ یعنی؛ در همان نقطه که «میّت» است و صد البته که «میّت» است، «حیّ لا یموت» است و بلکه نفسِ حیات است که🔻【هُو حَيَاةٌ لَا مَوْتَ فِيهِ؛ التوحيد، للصدوق، ص۱۴۶ 】🔺.
و در زیارتنامۀ حضرت امام حسین (علیه السلام) در نیمهی شعبان نیز میخوانیم:
🔻【 أَشْهَدُ أَنَّكَ قُتِلْتَ وَ لَمْ تَمُتْ】🔺
شهادت میدهم که کشته شدهای امّا نمردهای.
📚 البلد الأمين و الدرع الحصين، ص۲۸۴
🌿۞ بنابراین؛ به 《حیّ مطلق》، در نفیِ مطلق خودِ، باید نظر شود، که قرآن میفرماید:
☀️﴿فِي الْقِصاصِ حَياةٌ﴾☀️
در قصاص حیاتی هست.
📘سورۀ بقره، آیۀ۱۷۹
🍃۞ که 《حیّ مطلق》؛ در نهایتِ 《حیّ》 بودن، نفیِ خود میکند.
🌿۞ و امّا؛
«الحیّ»؛ در حیثیتِ جلال است که نفیِ غیر میکند.
֎⫸ چون غیرِ حقّ تعالی؛ هر چه که باشد، نفسِ هلاکت و نیستی است، «الحیّ» که نفسِ حیات است، در این حیّ بودن، تمامِ غیر خود را [که «نیست» است] نفی میکند.
🍃⇯⇦ پس «الحیّ» در حقیقت؛ نفیِ غیر است، و #حیات، جلوۀ غیرتیّتِ مطلقۀ حقّ تعالی است.
که قرآن میفرماید:
💎﴿هُوَ الْحَيُّ لا إِلهَ إِلاَّ هُو﴾
📘سورۀ غافر، آیۀ۶۵
♦️☜ «هُوَ الْحَيّ»؛ معرّفیِ ذات حقّ تعالی است. که «الحیّ» کیست؟
֎⇦ آن که «لا إِلهَ إِلاَّ هُو» است، و دائماً در نفیِ غیر، در جهتِ اثباتِ خویش است.
🍃⇯⇦ و این اثبات (یعنی؛ الّا هو) که به #عین_شخصی آن نفی (یعنی؛ لا هو) است؛ همان "قیّوم" بودن خداوندﷻ است که در #آیة_الکرسی میخوانیم:
💎﴿اللهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّوم﴾
📘سورۀ بقره، آیۀ۲۵۵
🔰«اللهُ»؛ مبتداست، و «لا إله إلّا هو»؛ خبرِ آن است. یعنی؛ خودِ «اللهُ»، «لا إله إلّا هو» است. که در تحلیل بیان میشود:
✳️ «لا هو»؛ جلال است و «الحیّ»
✴️ «إلّا هو»؛ جمال است و «القیّوم»
[⚠️ دقّت کنیم که «لا هو» به #عین_شخصی ِ «إلّا هو» است. برای شرح #عین_شخصی؛
رجوع بفرمائید به❂☜ https://t.me/ehsannil1/299]
💠۞ و امّا؛ «لا إله إلّا هو»؛ مرتبهای از #مراتب_توحید است. و افضل از این مرتبه، مرتبۀ🔻«لا هــو إلّا هو»🔺 است. و همانطور که؛
خودِ «اللهُ» تعالی؛【لا هـــو إلّا هـــو】 است،
خودِ «اللهُ» تعالی؛🔻【لا هــو إلّا هـــو】🔺 است.
🌿۞ الغرض؛
خداوندی که【لا هــو إلّا هـــو】 است؛ 【الحیّ القیّوم】است.
⧉
☀️⇯⇦ که『 الحیّ』 بودنِ خداوندﷻ؛ همان 《لا هو》 بودنِ اوست.
و 『 القیّوم』 بودنِ اوﷻ؛《إلّا هو》 بودنِ اوست که به عین شخصیِ یکدیگرند.
🍃۞ بنابراین، حقّﷻ؛
❂☜ به نفیِ «لا هو»؛ اشیاء را حیات میدهد، و نقطۀ حیاتِ اشیاء است.
❂☜ و به اثباتِ «إلّا هو»؛ آنها را قوام میبخشد.
🔻و امّا؛ به همین مقدار به عنوان مقدّمه بسنده میکنیم تا در ادامه إن شاء الله لطائفی را در مورد 『 حَــیـــاء』 بخوانیم:
︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
༺•🔆👇🏻ادامهی سخن👇🏻🔆•༻
☀️🌿
༺𐦍•لطیفهای از «حیـــاء»•𐦍༻
☀️🌿
↗️ http://facebook.com/ehsan.nilforoushzadeh
┅─┅─═✾🌀✾═─┅─┅
❣️۞『 حـَـیــاء 』 که از مادّۀ «حیّ» است، جلوۀ «حیّ» بودنِ حضرت حقّﷻ است.
پس به عنوان مقدّمه؛ چند کلمه در مورد «حیّ» بودنِ حقّ تعالی بخوانیم، تا بحث در مورد «حیاء» بهتر روشن شود.
🍃۞ حضرت حقّﷻ؛ «الحیّ القیّوم» است.
«حیّ» اگر در صورتِ ظاهر باشد، در تعیّن حیات است. یعنی؛ زنده بودنِ ظاهری باید از آن هویدا باشد تا حیات، محسوس و مورد درکِ عموم واقع شود.
🔶 و امّا #حی_مطلق چطور است؟
[برای شرحِ #اطلاق؛
رجوع کنید به❂☜ https://t.me/ehsannil1/291]
🌿۞ اگر مطلقْ بودن برای «حیّ»؛ در حدِّ اطلاق باشد، باز هم فقط در تعیّنِ حیاتِ ظاهری باید آن را دید. یعنی؛ باید آثار حیات در این «حیّ»، ظاهر باشد، و گرنه آن را «حیّ» نمیدانیم!
🍃⇯⇦ اینگونه «حیّ» بودن، مطلقِ حقیقی نیست. چرا که اصلاً اطلاقِ حقیقی با قید نمیسازد.
🍃۞ امّا «حیّ» بودنِ حقّ تعالی؛ #مطلق_حقیقی است، بدین معنا که؛ اطلاق برایش قید و حدّ محسوب نمیشود که مقهورِ حیّ بودنِ ظاهری باشد. بلکه او بر اطلاقِ حیّ بودنِ خویش نیز، اطلاق دارد.
🍃⇯⇦که یعنی؛ در حیّ بودن، #مطلق_علی_الاطلاق است.
⭕️ اشدّ بودنِ حیِّ مطلق؛ در آن حالی است که خلافِ ظاهریِ حیات، جلوهگر شود، ولی باز به قوّت و اطلاقِ «حیّ» بماند.
🍃⇯⇦ بدین بیان که؛ حضرت «حیّﷻ» به ولیّ مطلقِ خویش که تمامیّت و خودیّتِ اوست، به اطلاقِ «حیّ»، در نقطۀ مقابلِ حیاتِ ظاهری، جلوه میکند.
در نتیجه؛
❂☜ در شدیدترین وجهِ «حیّ» بودن؛ به جایِ ظهور در حالتِ 《حـیّ》 ، در 《میّت》بودن ظاهر میشود، در حالی که به عینِ میّت بودن، 《حـیّ》 است. چنان که مولی امیرالمؤمنین (علیه السّلام) میفرمایند:
⚜️『 إِنَّ مَيِّتَنَا لَمْ يَمُت』⚜️
همانا مُردۀ ما هرگز نمرده است.
📚بحار الأنوار، ج۲۶، ص۶
🍃⇯⇦ یعنی؛ در همان نقطه که «میّت» است و صد البته که «میّت» است، «حیّ لا یموت» است و بلکه نفسِ حیات است که🔻【هُو حَيَاةٌ لَا مَوْتَ فِيهِ؛ التوحيد، للصدوق، ص۱۴۶ 】🔺.
و در زیارتنامۀ حضرت امام حسین (علیه السلام) در نیمهی شعبان نیز میخوانیم:
🔻【 أَشْهَدُ أَنَّكَ قُتِلْتَ وَ لَمْ تَمُتْ】🔺
شهادت میدهم که کشته شدهای امّا نمردهای.
📚 البلد الأمين و الدرع الحصين، ص۲۸۴
🌿۞ بنابراین؛ به 《حیّ مطلق》، در نفیِ مطلق خودِ، باید نظر شود، که قرآن میفرماید:
☀️﴿فِي الْقِصاصِ حَياةٌ﴾☀️
در قصاص حیاتی هست.
📘سورۀ بقره، آیۀ۱۷۹
🍃۞ که 《حیّ مطلق》؛ در نهایتِ 《حیّ》 بودن، نفیِ خود میکند.
🌿۞ و امّا؛
«الحیّ»؛ در حیثیتِ جلال است که نفیِ غیر میکند.
֎⫸ چون غیرِ حقّ تعالی؛ هر چه که باشد، نفسِ هلاکت و نیستی است، «الحیّ» که نفسِ حیات است، در این حیّ بودن، تمامِ غیر خود را [که «نیست» است] نفی میکند.
🍃⇯⇦ پس «الحیّ» در حقیقت؛ نفیِ غیر است، و #حیات، جلوۀ غیرتیّتِ مطلقۀ حقّ تعالی است.
که قرآن میفرماید:
💎﴿هُوَ الْحَيُّ لا إِلهَ إِلاَّ هُو﴾
📘سورۀ غافر، آیۀ۶۵
♦️☜ «هُوَ الْحَيّ»؛ معرّفیِ ذات حقّ تعالی است. که «الحیّ» کیست؟
֎⇦ آن که «لا إِلهَ إِلاَّ هُو» است، و دائماً در نفیِ غیر، در جهتِ اثباتِ خویش است.
🍃⇯⇦ و این اثبات (یعنی؛ الّا هو) که به #عین_شخصی آن نفی (یعنی؛ لا هو) است؛ همان "قیّوم" بودن خداوندﷻ است که در #آیة_الکرسی میخوانیم:
💎﴿اللهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّوم﴾
📘سورۀ بقره، آیۀ۲۵۵
🔰«اللهُ»؛ مبتداست، و «لا إله إلّا هو»؛ خبرِ آن است. یعنی؛ خودِ «اللهُ»، «لا إله إلّا هو» است. که در تحلیل بیان میشود:
✳️ «لا هو»؛ جلال است و «الحیّ»
✴️ «إلّا هو»؛ جمال است و «القیّوم»
[⚠️ دقّت کنیم که «لا هو» به #عین_شخصی ِ «إلّا هو» است. برای شرح #عین_شخصی؛
رجوع بفرمائید به❂☜ https://t.me/ehsannil1/299]
💠۞ و امّا؛ «لا إله إلّا هو»؛ مرتبهای از #مراتب_توحید است. و افضل از این مرتبه، مرتبۀ🔻«لا هــو إلّا هو»🔺 است. و همانطور که؛
خودِ «اللهُ» تعالی؛【لا هـــو إلّا هـــو】 است،
خودِ «اللهُ» تعالی؛🔻【لا هــو إلّا هـــو】🔺 است.
🌿۞ الغرض؛
خداوندی که【لا هــو إلّا هـــو】 است؛ 【الحیّ القیّوم】است.
⧉
☀️⇯⇦ که『 الحیّ』 بودنِ خداوندﷻ؛ همان 《لا هو》 بودنِ اوست.
و 『 القیّوم』 بودنِ اوﷻ؛《إلّا هو》 بودنِ اوست که به عین شخصیِ یکدیگرند.
🍃۞ بنابراین، حقّﷻ؛
❂☜ به نفیِ «لا هو»؛ اشیاء را حیات میدهد، و نقطۀ حیاتِ اشیاء است.
❂☜ و به اثباتِ «إلّا هو»؛ آنها را قوام میبخشد.
🔻و امّا؛ به همین مقدار به عنوان مقدّمه بسنده میکنیم تا در ادامه إن شاء الله لطائفی را در مورد 『 حَــیـــاء』 بخوانیم:
︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
༺•🔆👇🏻ادامهی سخن👇🏻🔆•༻
☀️🌿
Facebook
Log in or sign up to view
See posts, photos and more on Facebook.
Forwarded from اللطائف الالٰهیّة - احسان الله نیلفروش زاده (Ehsan Nil.)
.
🕋 لطیفهی تغییرِ قبله
─═༅࿇༅ ✨🕋✨ ༅࿇༅═─
↗️ http://facebook.com/ehsan.nilforoushzadeh
─═༅࿇༅ ✨🕋✨ ༅࿇༅═─
𑁍
🍃 معنیِ «أیْنَما تُوَلّوا» چیست؟
هر طرف رو کنید، رویِ عـﷻــلے است
༆
🔰 قدم اوّل؛
مقدّمه
۞ امور در عالَمِ محدودات؛ صرفاً در تعیّن و حدِّ خودشان هستند. بعضی از امور؛ مفاهیم هستند و بعضی؛ مصادیق، امّا به هر حال مقیّد و محدودند. مثلاً مفهومِ «بشر» بودن؛ محدود به تعریفِ بشر میباشد وُ دارای مصادیقِ محدودِ مختلفی است.
۞ امّا وقتی از عالَمِ حدود، به سمت عالمِ بیحدّی و نور وارد شویم؛ «شخص حقیقی» مطرح میشود، بدین معنا که؛
❖⫸ وجودِ شخصِ حقیقی در عالم نور؛ شاخص وُ عَلَم وُ علمدارِ حقیقت است وُ همهی مفاهیم وُ مصادیق، از وجودِ مبارکِ او (؏) انشاء میگردد.
❖⫸ و شخصِ حقیقی؛ #مطلق_حقیقی است. بدین معنا که؛ «#اطلاق» (☜ رهایی) برایش قید و حدّ محسوب نمیشود، بلکه از مطلق بودنِ خودش هم اطلاق دارد و رهاست، که این مطلب، همان معنای «مطلقِ عَلَی الإطلاق» بودنِ #وجود است.
(برای شرح #مطلق_علی_الاطلاق
ر.ک ☜ https://t.me/ehsannil1/291)
۞ بنابراین؛ شخصِ حقیقی، در قید هیچ تعیّنی نمیگنجد. و این «رها از قیود» وُ #اطلاق ☜ حیاتِ شخصِ حقیقی است.
❖⫸ به عنوان مثال؛
وقتی بیان میشود که «#رحمت» ☜ شخصِ حقیقی است، بدین معناست که؛ به تعیّن و ظاهرِ «رحمت» متوقف نمیشود، از این رو؛ شخصِ «رحمت»، تا نقطهی مقابل خود - که «#غضب» است - هم ممدوداً؛ حاضر و ظاهر است.
🔰 قدم دوّم؛
«شخص بودنِ قبله»
۞ در مقدّمهی فوق، بیان شد که شخصِ حقیقی؛ مطلقِ عَلَی الإطلاق است، بدین معنا که به حقیقتِ حیّ بودن ☜ از هر قیدی رهاست.
❂☜ و امّا راجع به #قبله؛ حضرت امام جعفر صادق علیهالسّلام میفرمایند:
🕋 «نَحْنُ قِبْلَةُ الله»
📚بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج۲۴، ص۳۰۳
❖⫸ ضمیرِ «نَحْنُ» در روایتِ فوق؛
❂☜اشاره به مرتبهی #شخص وُ نفس وُ ذاتِ ائمّهی اطهار (؏) دارد.
❖⫸ و عبارتِ نورانیِ این روایت، از نظر ادبی؛ جملهی اسمیه است، که جملهی اسمیه ☜ دالّ بر ثبوت و استمرار است. و ثبوتِ و استمرارِ حقیقی؛ آن هنگامی محقّق است که أمرِ مستمَر، أمرِ #ذاتی باشد.
❖⫸ و همان طور که مثلاً «قدرة الله» قدرتِ مطلقه است، و «عِلمُالله» علمِ مطلقه میباشد ☜ «قبلةُ الله» هم قبلهی مطلقه است.
۞ بنابر نِکاتِ فوق؛
«نَحْنُ قِبْلَةُ الله» یعنی ☜ حضرات ائمّهی اطهار (؏)؛ شخصِ قبلهی مطلقه هستند.
و اینکه شخصِ قبله هستند، بدین معناست که؛
مقام و مکانتِ قبله به هر مکانی که ظاهر گردد (یعنی؛ هر سمت و سوئی که قبله شود) ☜ جلوات و رشحاتِ شخصِ قبلهی مطلقه؛ یعنی جلواتِ حضرات آلالله؏ میباشد.
و حتّی مجال به مفهومی دیگر کنار سلطنت و فراگیریِ خود نمیدهد، چه برسد به مصداق و مصادیقِ دیگر.
۞ بنابراین؛
«قبله» ☜ یک مفهوم در کنار مفاهیم دیگر نیست که مجالِ آن را پیدا کند تا مصداق یا مصادیق داشته باشد، بلکه شخصِ حقیقی است و از حقیقتِ «مطلقِ عَلَی الإطلاق» بودنِ خود؛ به جلواتِ مختلف، متجلّی میگردد.
۞ جمعبندی آنکه؛
❂☜ در مطلبِ تغییرِ قبله، بیتُ المقدّس (به عنوانِ قبلهی اوّل)؛ جلوهای از جلواتِ شخصِ حقیقیِ «قبله» است. و چون شخصِ حقیقیِ «قبله»؛ #مطلق_علی_الاطلاق است، پس در تعیّن وُ قیدِ «بیت المقدّس»، خُشکیده و متوقّف نیست، بلکه؛ تغییرِ قبله ☜ ظهورِ #حیات و اطلاق و رهایی از قیودِ شخصِ حقیقیِ «قبله»(؏) است.
🕋✨
︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
🕋✨
༺•✿👇🏻ادامهی سخن👇🏻✿•༻
.
🕋 لطیفهی تغییرِ قبله
─═༅࿇༅ ✨🕋✨ ༅࿇༅═─
↗️ http://facebook.com/ehsan.nilforoushzadeh
─═༅࿇༅ ✨🕋✨ ༅࿇༅═─
𑁍
🍃 معنیِ «أیْنَما تُوَلّوا» چیست؟
هر طرف رو کنید، رویِ عـﷻــلے است
༆
🔰 قدم اوّل؛
مقدّمه
۞ امور در عالَمِ محدودات؛ صرفاً در تعیّن و حدِّ خودشان هستند. بعضی از امور؛ مفاهیم هستند و بعضی؛ مصادیق، امّا به هر حال مقیّد و محدودند. مثلاً مفهومِ «بشر» بودن؛ محدود به تعریفِ بشر میباشد وُ دارای مصادیقِ محدودِ مختلفی است.
۞ امّا وقتی از عالَمِ حدود، به سمت عالمِ بیحدّی و نور وارد شویم؛ «شخص حقیقی» مطرح میشود، بدین معنا که؛
❖⫸ وجودِ شخصِ حقیقی در عالم نور؛ شاخص وُ عَلَم وُ علمدارِ حقیقت است وُ همهی مفاهیم وُ مصادیق، از وجودِ مبارکِ او (؏) انشاء میگردد.
❖⫸ و شخصِ حقیقی؛ #مطلق_حقیقی است. بدین معنا که؛ «#اطلاق» (☜ رهایی) برایش قید و حدّ محسوب نمیشود، بلکه از مطلق بودنِ خودش هم اطلاق دارد و رهاست، که این مطلب، همان معنای «مطلقِ عَلَی الإطلاق» بودنِ #وجود است.
(برای شرح #مطلق_علی_الاطلاق
ر.ک ☜ https://t.me/ehsannil1/291)
۞ بنابراین؛ شخصِ حقیقی، در قید هیچ تعیّنی نمیگنجد. و این «رها از قیود» وُ #اطلاق ☜ حیاتِ شخصِ حقیقی است.
❖⫸ به عنوان مثال؛
وقتی بیان میشود که «#رحمت» ☜ شخصِ حقیقی است، بدین معناست که؛ به تعیّن و ظاهرِ «رحمت» متوقف نمیشود، از این رو؛ شخصِ «رحمت»، تا نقطهی مقابل خود - که «#غضب» است - هم ممدوداً؛ حاضر و ظاهر است.
🔰 قدم دوّم؛
«شخص بودنِ قبله»
۞ در مقدّمهی فوق، بیان شد که شخصِ حقیقی؛ مطلقِ عَلَی الإطلاق است، بدین معنا که به حقیقتِ حیّ بودن ☜ از هر قیدی رهاست.
❂☜ و امّا راجع به #قبله؛ حضرت امام جعفر صادق علیهالسّلام میفرمایند:
🕋 «نَحْنُ قِبْلَةُ الله»
📚بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج۲۴، ص۳۰۳
❖⫸ ضمیرِ «نَحْنُ» در روایتِ فوق؛
❂☜اشاره به مرتبهی #شخص وُ نفس وُ ذاتِ ائمّهی اطهار (؏) دارد.
❖⫸ و عبارتِ نورانیِ این روایت، از نظر ادبی؛ جملهی اسمیه است، که جملهی اسمیه ☜ دالّ بر ثبوت و استمرار است. و ثبوتِ و استمرارِ حقیقی؛ آن هنگامی محقّق است که أمرِ مستمَر، أمرِ #ذاتی باشد.
❖⫸ و همان طور که مثلاً «قدرة الله» قدرتِ مطلقه است، و «عِلمُالله» علمِ مطلقه میباشد ☜ «قبلةُ الله» هم قبلهی مطلقه است.
۞ بنابر نِکاتِ فوق؛
«نَحْنُ قِبْلَةُ الله» یعنی ☜ حضرات ائمّهی اطهار (؏)؛ شخصِ قبلهی مطلقه هستند.
و اینکه شخصِ قبله هستند، بدین معناست که؛
مقام و مکانتِ قبله به هر مکانی که ظاهر گردد (یعنی؛ هر سمت و سوئی که قبله شود) ☜ جلوات و رشحاتِ شخصِ قبلهی مطلقه؛ یعنی جلواتِ حضرات آلالله؏ میباشد.
و حتّی مجال به مفهومی دیگر کنار سلطنت و فراگیریِ خود نمیدهد، چه برسد به مصداق و مصادیقِ دیگر.
۞ بنابراین؛
«قبله» ☜ یک مفهوم در کنار مفاهیم دیگر نیست که مجالِ آن را پیدا کند تا مصداق یا مصادیق داشته باشد، بلکه شخصِ حقیقی است و از حقیقتِ «مطلقِ عَلَی الإطلاق» بودنِ خود؛ به جلواتِ مختلف، متجلّی میگردد.
۞ جمعبندی آنکه؛
❂☜ در مطلبِ تغییرِ قبله، بیتُ المقدّس (به عنوانِ قبلهی اوّل)؛ جلوهای از جلواتِ شخصِ حقیقیِ «قبله» است. و چون شخصِ حقیقیِ «قبله»؛ #مطلق_علی_الاطلاق است، پس در تعیّن وُ قیدِ «بیت المقدّس»، خُشکیده و متوقّف نیست، بلکه؛ تغییرِ قبله ☜ ظهورِ #حیات و اطلاق و رهایی از قیودِ شخصِ حقیقیِ «قبله»(؏) است.
🕋✨
︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
🕋✨
༺•✿👇🏻ادامهی سخن👇🏻✿•༻
.
Facebook
Log in or sign up to view
See posts, photos and more on Facebook.
Forwarded from اللطائف الالٰهیّة - احسان الله نیلفروش زاده
🔹
🔶 #صلوات_چیست ؟
🌸 صلوات از ریشۀ "صَلَّ" است.
✾ یکی از معانی "صَلّ" یعنی "وَصَل".
👈 وصل شدن در عالم نور، فناست.
🔲 امّا چه چیز به چه چیز با صلوات وصل و فانی میشود؟
💢 مصلّیٖ (صلوات کننده) به صلوات ، فانی در مُصلّیٰ عَلیه (حضرات آل الله -ع-) میشود.
⭕️ یعنی کسی که صلوات میکند (عمداً فعل "میکند" استفاده کردم و إن شاء الله علّت را خواهیم خواند*↓)، فانی در مُصلّیٰ عَلیه میشود.
❃ توجّه فرمودید چه عرض شد؟
🔆 هر عبادتی، فانی کنندۀ عبد در معبود است.
🔅به همان اندازه که شخصی، عبادت میکند، فانی در معبود است و او نیست و معبود به "عبد" ظاهر است که حضرت امام جعفر صادق(ع) میفرمایند 〖الْعُبُودِيَّةُ جَوْهَرٌ كُنْهُهَا الرُّبُوبِيَّة〗(عبودیّت جوهرهای است که باطنش ربوبیّت است/📚مصباح الشریعه - باب عبودیّت).
پس صلوات، فانی کنندۀ مُصلّیٖ در مُصلّیٰ علیه است.
↑* ✅ نکتهای در حاشیه : ◈ ◈ ◈
🔸چرا بیان شد که 【صلوات میکند】 و عرض نشد〖صلوات میفرستد〗یا 〖صلوات میخواند〗؟!
🔹برای اینکه دقتی افزون داشته باشیم!
♦️ تحلیلاً ؛ صلوات یک صیغه دارد و یک حقیقت.
✵ صیغۀ آن؛ عبارتِ 『اللّهم صلّ علی محمّد و آل محمّد』 است.
✵ و حقیقت آن؛ حقیقتِ 《اتصال》 به واسطۀ مطلقۀ یعنی محمّد و آل محمّد صلوات الله و سلامه علیه است.
⇦ ❃ پس صلوات میکنیم و آن حقیقت تا لفظ و صیغۀ صلوات، جاری و ممدود است.
♦️نماز هم چنین است. نماز را میخوانیم یا اقامه میکنیم؟
✿اقامه میکنیم (『 يُقيمُونَ الصَّلاةَ 』 / سورۀ بقره آیۀ 3) .
❃ نماز، حضرات آل الله(ع) هستند که فرمودند 『نَحْنُ الصَّلَاةُ 』 (📚بحار الأنوار،ج24، ص: 303).
⇦ ❃ اقامۀ نماز، اقامۀ ولایت مولی امیرالمؤمنین(ع) از باطن تا ظاهر است. و کسی که ولایت آل الله(ع) را ندارد، هرچند نماز کاملاً صحیحی بخواند، نمازش قبول نیست بلکه طبق روایت با سرقت و زنا فرقی ندارد (بلکه بدتر از آن است).
اللّهم صلّ علی محمّد و آله ◈ ◈ ◈ ◈
🍃 دنبال میکنیم :
🌸 خدا هم صلوات بر حضرات آل الله (ع) میکند و اصلاً تنها خداست که میتواند صلوات بر آل الله (ع) داشته باشد و صلواتِ مؤمنین، ظهور صلوات خدا بر آل خودش (؏) است.
🔶 امّا با بیانی که گذشت (که صلوات، فانی کنندۀ مُصلّیٖ در مُصلّیٰ علیه است)؛
آیا خدا که مُصلّیٖ حضرات آل الله (ع) است، در حضرتشان فانی میشود؟
⚠️ پیش از خواندنِ پاسخ تذکّر زیر را بخوانید:
اگر تمام مطالب #کانال_معرفة_الحق با دقت و تأمّل خوانده و تصدیق نشده است، به همین مقدار از معرفتی که روزی شده، اکتفاء کنید و الباقی این مطلب را مطالعه نکنید تا إن شاء الله به صبر و ادب، باب رهیابی به این دقائق برایتان مفتوح بماند.
در مقدمه این کانال عرض شد که مبانی را در #کانال_معرفة_الحق بیان میکنیم و #کانال_الالطائف_الالهیة محفلِ حیرانی بر اساس مبنای معرفتی است.
(آدرس #کانال_معرفة_الحق 👈 https://t.me/ehsannil1 )
🔷 پاسخ :
"فانی" که به معنایِ فنا و نیستی حدّی است و سیر استکمال منظور گردد، برای خدا معنا ندارد.
امّا آن فنائی منظور است که نفس کمال است، و فانی و مفنا فیه یک حقیقت است.
فنای صلواتِ حقّ تعالی، اینچنین فنایی است و آن اضمحلال وحدت در کثرت است که وحدت در کثرت، ظاهر است.
خداوند متعال در بیحدّی و عالم نور، فانی در مُصلّیٰ علیه خویش است.
حضرات آل الله(ع)، خودیّت حق تعالی و #عین_شخصی او میباشند و اضمحلال، با در نظر گرفتنِ عین شخصی منظور نظر است و نه مطلب دیگر.
(برای شرح #عین_شخصی رجوع بفرمائید به 👈 https://t.me/ehsannil1/299)
💠 حقّ تعالی در صلوات خود [در بیحدّی و عالم نور]، مضمحل در مُصلّیٰ علیه (آل الله -ع-) میگردد.
منتها عرض شد که مُصلّیٰ علیه نیز، خودیّت خودِ حقّ است.
این فنا، نفسِ حرکت و نفسِ کمال حقّ تعالی است که دائم الصلاة بودنِ حقّ یعنی دائم الصلوٰة بودن اوست یعنی دائماً بر خودیّت خویش یعنی محمّد و آل محمّد (ص) در کمال و اطلاقِ اتصال است.
◆ صلوات، مطلق اتصال است. مطلق و نفسِ اتصال، متعلّق نمیخواهد.
♦️ صلواتِ خدا، حقیقتِ خداوندیِ خداست. صلوات حقّ تعالی، مطلقِ اتصالِ حقّ، به حقیقتِ خویش است.
که چون #مطلق_حقیقی است، پس #مطلق_علی_الاطلاق است. پس در حدّ اطلاقِ اتصال نمیماند. بلکه به عین شخصی با نفسِ خویش (یعنی حضرات آل الله علیهم السلام)، مقامِ وحدت و خفای او در مقامِ کثرت و جلای او، مضمحل است. و در همان نقطه، مقامِ کثرت و جلای او در مقامِ وحدت و خفای او مضمحل است. و این دو، دو چیز نیست، بلکه یک حقیقت است که در رفت و برگشتِ حبّی و اطلاقی و نوری بایستی دیده شود و این فنایِ خود بر خود حضرت حقّ جلّ جلاله و عظم شأنه است.
︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
༺•✿👇🏻ادامهی سخن👇🏻✿•༻
🔹
🔶 #صلوات_چیست ؟
🌸 صلوات از ریشۀ "صَلَّ" است.
✾ یکی از معانی "صَلّ" یعنی "وَصَل".
👈 وصل شدن در عالم نور، فناست.
🔲 امّا چه چیز به چه چیز با صلوات وصل و فانی میشود؟
💢 مصلّیٖ (صلوات کننده) به صلوات ، فانی در مُصلّیٰ عَلیه (حضرات آل الله -ع-) میشود.
⭕️ یعنی کسی که صلوات میکند (عمداً فعل "میکند" استفاده کردم و إن شاء الله علّت را خواهیم خواند*↓)، فانی در مُصلّیٰ عَلیه میشود.
❃ توجّه فرمودید چه عرض شد؟
🔆 هر عبادتی، فانی کنندۀ عبد در معبود است.
🔅به همان اندازه که شخصی، عبادت میکند، فانی در معبود است و او نیست و معبود به "عبد" ظاهر است که حضرت امام جعفر صادق(ع) میفرمایند 〖الْعُبُودِيَّةُ جَوْهَرٌ كُنْهُهَا الرُّبُوبِيَّة〗(عبودیّت جوهرهای است که باطنش ربوبیّت است/📚مصباح الشریعه - باب عبودیّت).
پس صلوات، فانی کنندۀ مُصلّیٖ در مُصلّیٰ علیه است.
↑* ✅ نکتهای در حاشیه : ◈ ◈ ◈
🔸چرا بیان شد که 【صلوات میکند】 و عرض نشد〖صلوات میفرستد〗یا 〖صلوات میخواند〗؟!
🔹برای اینکه دقتی افزون داشته باشیم!
♦️ تحلیلاً ؛ صلوات یک صیغه دارد و یک حقیقت.
✵ صیغۀ آن؛ عبارتِ 『اللّهم صلّ علی محمّد و آل محمّد』 است.
✵ و حقیقت آن؛ حقیقتِ 《اتصال》 به واسطۀ مطلقۀ یعنی محمّد و آل محمّد صلوات الله و سلامه علیه است.
⇦ ❃ پس صلوات میکنیم و آن حقیقت تا لفظ و صیغۀ صلوات، جاری و ممدود است.
♦️نماز هم چنین است. نماز را میخوانیم یا اقامه میکنیم؟
✿اقامه میکنیم (『 يُقيمُونَ الصَّلاةَ 』 / سورۀ بقره آیۀ 3) .
❃ نماز، حضرات آل الله(ع) هستند که فرمودند 『نَحْنُ الصَّلَاةُ 』 (📚بحار الأنوار،ج24، ص: 303).
⇦ ❃ اقامۀ نماز، اقامۀ ولایت مولی امیرالمؤمنین(ع) از باطن تا ظاهر است. و کسی که ولایت آل الله(ع) را ندارد، هرچند نماز کاملاً صحیحی بخواند، نمازش قبول نیست بلکه طبق روایت با سرقت و زنا فرقی ندارد (بلکه بدتر از آن است).
اللّهم صلّ علی محمّد و آله ◈ ◈ ◈ ◈
🍃 دنبال میکنیم :
🌸 خدا هم صلوات بر حضرات آل الله (ع) میکند و اصلاً تنها خداست که میتواند صلوات بر آل الله (ع) داشته باشد و صلواتِ مؤمنین، ظهور صلوات خدا بر آل خودش (؏) است.
🔶 امّا با بیانی که گذشت (که صلوات، فانی کنندۀ مُصلّیٖ در مُصلّیٰ علیه است)؛
آیا خدا که مُصلّیٖ حضرات آل الله (ع) است، در حضرتشان فانی میشود؟
⚠️ پیش از خواندنِ پاسخ تذکّر زیر را بخوانید:
اگر تمام مطالب #کانال_معرفة_الحق با دقت و تأمّل خوانده و تصدیق نشده است، به همین مقدار از معرفتی که روزی شده، اکتفاء کنید و الباقی این مطلب را مطالعه نکنید تا إن شاء الله به صبر و ادب، باب رهیابی به این دقائق برایتان مفتوح بماند.
در مقدمه این کانال عرض شد که مبانی را در #کانال_معرفة_الحق بیان میکنیم و #کانال_الالطائف_الالهیة محفلِ حیرانی بر اساس مبنای معرفتی است.
(آدرس #کانال_معرفة_الحق 👈 https://t.me/ehsannil1 )
🔷 پاسخ :
"فانی" که به معنایِ فنا و نیستی حدّی است و سیر استکمال منظور گردد، برای خدا معنا ندارد.
امّا آن فنائی منظور است که نفس کمال است، و فانی و مفنا فیه یک حقیقت است.
فنای صلواتِ حقّ تعالی، اینچنین فنایی است و آن اضمحلال وحدت در کثرت است که وحدت در کثرت، ظاهر است.
خداوند متعال در بیحدّی و عالم نور، فانی در مُصلّیٰ علیه خویش است.
حضرات آل الله(ع)، خودیّت حق تعالی و #عین_شخصی او میباشند و اضمحلال، با در نظر گرفتنِ عین شخصی منظور نظر است و نه مطلب دیگر.
(برای شرح #عین_شخصی رجوع بفرمائید به 👈 https://t.me/ehsannil1/299)
💠 حقّ تعالی در صلوات خود [در بیحدّی و عالم نور]، مضمحل در مُصلّیٰ علیه (آل الله -ع-) میگردد.
منتها عرض شد که مُصلّیٰ علیه نیز، خودیّت خودِ حقّ است.
این فنا، نفسِ حرکت و نفسِ کمال حقّ تعالی است که دائم الصلاة بودنِ حقّ یعنی دائم الصلوٰة بودن اوست یعنی دائماً بر خودیّت خویش یعنی محمّد و آل محمّد (ص) در کمال و اطلاقِ اتصال است.
◆ صلوات، مطلق اتصال است. مطلق و نفسِ اتصال، متعلّق نمیخواهد.
♦️ صلواتِ خدا، حقیقتِ خداوندیِ خداست. صلوات حقّ تعالی، مطلقِ اتصالِ حقّ، به حقیقتِ خویش است.
که چون #مطلق_حقیقی است، پس #مطلق_علی_الاطلاق است. پس در حدّ اطلاقِ اتصال نمیماند. بلکه به عین شخصی با نفسِ خویش (یعنی حضرات آل الله علیهم السلام)، مقامِ وحدت و خفای او در مقامِ کثرت و جلای او، مضمحل است. و در همان نقطه، مقامِ کثرت و جلای او در مقامِ وحدت و خفای او مضمحل است. و این دو، دو چیز نیست، بلکه یک حقیقت است که در رفت و برگشتِ حبّی و اطلاقی و نوری بایستی دیده شود و این فنایِ خود بر خود حضرت حقّ جلّ جلاله و عظم شأنه است.
︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
༺•✿👇🏻ادامهی سخن👇🏻✿•༻
🔹