.
دشتهایی چه فراخ
کوههایی چه بلند
در گلستانه چه بوی علفی میآمد
من در این آبادی،
پی چیزی میگشتم
پی خوابی شاید
پی نوری،
ریگی،
لبخندی
من چه سبزم امروز
و چه اندازه تنم هوشیار است
نکند اندوهی،
سر رسد از پس کوه
زندگی خالی نیست
مهربانی هست،
سیب هست،
ایمان هست
آری
تا شقایق هست،
زندگی باید کرد
در دل من چیزی است،
مثل یک بیشه نور،
مثل خواب دم صبح
و چنان بیتابم،
که دلم می خواهد
بدوم تا ته دشت،
بروم تا سر کوه
دورها آوایی است،
که مرا می خواند
#سهراب سپهری
دشتهایی چه فراخ
کوههایی چه بلند
در گلستانه چه بوی علفی میآمد
من در این آبادی،
پی چیزی میگشتم
پی خوابی شاید
پی نوری،
ریگی،
لبخندی
من چه سبزم امروز
و چه اندازه تنم هوشیار است
نکند اندوهی،
سر رسد از پس کوه
زندگی خالی نیست
مهربانی هست،
سیب هست،
ایمان هست
آری
تا شقایق هست،
زندگی باید کرد
در دل من چیزی است،
مثل یک بیشه نور،
مثل خواب دم صبح
و چنان بیتابم،
که دلم می خواهد
بدوم تا ته دشت،
بروم تا سر کوه
دورها آوایی است،
که مرا می خواند
#سهراب سپهری
.
چه خوش است ناله من به نوا رسیده باشد
دل پاشکسته من به دوا رسیده باشد
نفس آن زمان بر آرم به فراغت از ته دل
که غبار هستی من به هوا رسیده باشد
همه روز بیقرام همه شب در انتظارم
که دل رمیده من به کجا رسیده باشد
به کسی بود مسلم سفر دیار وحدت
که درون خانه باشد همه جا رسیده باشد
پر جبرئیل اینجا گره شکست دارد
به دلیل عقل زاهد به کجا رسیده باشد
اثر جمال یوسف ز جبین گرگ تابد
واگر آبگینه دل به صفا رسیده باشد
به کجا رسیده باشد تک و پوی عقل ناقص
چو به کنه رای کوری ز عصا رسیده باشد
کسی آگهست صائب زتب نهانی من
که به مغز استخوانها چو هما رسیده باشد
#صائب_تبریزی
چه خوش است ناله من به نوا رسیده باشد
دل پاشکسته من به دوا رسیده باشد
نفس آن زمان بر آرم به فراغت از ته دل
که غبار هستی من به هوا رسیده باشد
همه روز بیقرام همه شب در انتظارم
که دل رمیده من به کجا رسیده باشد
به کسی بود مسلم سفر دیار وحدت
که درون خانه باشد همه جا رسیده باشد
پر جبرئیل اینجا گره شکست دارد
به دلیل عقل زاهد به کجا رسیده باشد
اثر جمال یوسف ز جبین گرگ تابد
واگر آبگینه دل به صفا رسیده باشد
به کجا رسیده باشد تک و پوی عقل ناقص
چو به کنه رای کوری ز عصا رسیده باشد
کسی آگهست صائب زتب نهانی من
که به مغز استخوانها چو هما رسیده باشد
#صائب_تبریزی
.
خاک تپید
هوا موجی زد
علفها ریزش رویا را در چشمانم شنیدند؛
میان دو دست تمنایم روییدی
در من تراویدی ...!
#سهراب_سپهری |
خاک تپید
هوا موجی زد
علفها ریزش رویا را در چشمانم شنیدند؛
میان دو دست تمنایم روییدی
در من تراویدی ...!
#سهراب_سپهری |
䀀戀愀爀愀礀攀开攀猀琀攀栀稀愀爀 㳘䏟
㤆䔆ㄆ 䔆✆ 蘆䠆 䔆䠆Ⰶ찆 ⠆䜆 ⼆ㄆ찆✆ 꼆〆㐆⨆ 䠆 ㄆ䄆⨆
❤️
عمر ما چو موجی به دریا گذشت و رفت
استاد : علیرضا افتخاری
🎶🎶🎶
عمر ما چو موجی به دریا گذشت و رفت
استاد : علیرضا افتخاری
🎶🎶🎶
.
من به چشمم دلبران ناز دیدم بیشمار
از تو اما ناز رو تر نیست ای زیبا نگار
می زند صد طعنه بر چشمان آهو چشم تو
ماه می گردد به گردت بارها دیوانه وار
ای پریچهر ای پریزاد ای پریوش ،گلپری
این همه زیبایی ات کرده ست قلبم را دچار
با دل و جانم شدم درگیر احساست گلم
در پی صید تو بودم ،صید گشتم از قرار
دلبری هایت به جسم مرده ام جان می دهد
بر کویر خشک قلبم ابر شادی را ببار
راه و رسم دلبری را خوب می دانی و من
خوب می بازم دل و دین را به پای عشق یار
#اسماعیل_حاج_علیان
من به چشمم دلبران ناز دیدم بیشمار
از تو اما ناز رو تر نیست ای زیبا نگار
می زند صد طعنه بر چشمان آهو چشم تو
ماه می گردد به گردت بارها دیوانه وار
ای پریچهر ای پریزاد ای پریوش ،گلپری
این همه زیبایی ات کرده ست قلبم را دچار
با دل و جانم شدم درگیر احساست گلم
در پی صید تو بودم ،صید گشتم از قرار
دلبری هایت به جسم مرده ام جان می دهد
بر کویر خشک قلبم ابر شادی را ببار
راه و رسم دلبری را خوب می دانی و من
خوب می بازم دل و دین را به پای عشق یار
#اسماعیل_حاج_علیان
من نمی آیم به هوش از پند، بیهوشم گذار
بحر من ساحل نخواهد گشت، در جوشم گذار
گفتگوی توبه می ریزد نمک در ساغرم
پنبه بردار از سر مینا و در گوشم گذار
از خمار می گرانی می کند سر بر تنم
تا سبک گردم سبوی باده بر دوشم گذار
کرده ام قالب تهی از اشتیاقت عمرهاست
قامت چون شمع در محراب آغوشم گذار
گر به هوشیاری حجاب حسن مانع می شود
در سرمستی سری یک بار بر دوشم گذار
شرح شبهای دراز هجر از زلف است بیش
پنبه ای بر لب از آن صبح بنا گوشم گذار
می چکد چون شمع صائب آتش از گفتار من
صرفه در گویایی من نیست، خاموشم گذار
#صائب تبریزی
بحر من ساحل نخواهد گشت، در جوشم گذار
گفتگوی توبه می ریزد نمک در ساغرم
پنبه بردار از سر مینا و در گوشم گذار
از خمار می گرانی می کند سر بر تنم
تا سبک گردم سبوی باده بر دوشم گذار
کرده ام قالب تهی از اشتیاقت عمرهاست
قامت چون شمع در محراب آغوشم گذار
گر به هوشیاری حجاب حسن مانع می شود
در سرمستی سری یک بار بر دوشم گذار
شرح شبهای دراز هجر از زلف است بیش
پنبه ای بر لب از آن صبح بنا گوشم گذار
می چکد چون شمع صائب آتش از گفتار من
صرفه در گویایی من نیست، خاموشم گذار
#صائب تبریزی
.
نامه رسید زان جهان بهر مراجعت برم
عزم رجوع میکنم، رخت به چرخ میبرم
گفت که: « ارجعی » شنو، باز به شهر خویش رو
گفتم: « تا بیامدم، دلشده و مسافرم
آن چمن و شکرستان، هیچ نرفت از دلم
من بدرونه واصلم، من به حظیره حاظرم
چون به سباغ طیر تو اوج هوا مخوف شد
بسته شدست راه من، زانک به تن کبوترم
حضرت_مولانا
نامه رسید زان جهان بهر مراجعت برم
عزم رجوع میکنم، رخت به چرخ میبرم
گفت که: « ارجعی » شنو، باز به شهر خویش رو
گفتم: « تا بیامدم، دلشده و مسافرم
آن چمن و شکرستان، هیچ نرفت از دلم
من بدرونه واصلم، من به حظیره حاظرم
چون به سباغ طیر تو اوج هوا مخوف شد
بسته شدست راه من، زانک به تن کبوترم
حضرت_مولانا
..
شاید باید جهان را رها کرد
و فنجانی چای خورد☕️
مبادا که خودمان را از یاد ببریم
بی گمان لایق ترین فرد در زندگیمان
اول خودمان هستیم
21 می روز جهانی چای گرامی☕️🫖
شاید باید جهان را رها کرد
و فنجانی چای خورد☕️
مبادا که خودمان را از یاد ببریم
بی گمان لایق ترین فرد در زندگیمان
اول خودمان هستیم
21 می روز جهانی چای گرامی☕️🫖
.
خرداد زَنیست عاشق
که از جای بوسه های معشوقه
بر دستانِ بهاری اش غنچه های یاس
شکوفه میزند.
خرداد پایانِ بهار است و
آغاز دوست داشتنِ دوباره ی "تو"
توسکوتی میانِ کلامم دیده نمیشوی
توهیاهوی میانِ قلبم شنیده نمیشوی
تو همان کلمه ی مقدس عشقی
میان تک تک واژهایم
من تو را احساس میکنم
با تو عاشقانه حرف می زنم
با تو راه می روم
با تو نفس میکشم
وبا تو در خیالم زندگی میکنم .
من با خیالت میروم تا بی خیالی ها..
#مینو_ پناهپور
🌹 خرداد مبارک 🌹
خرداد زَنیست عاشق
که از جای بوسه های معشوقه
بر دستانِ بهاری اش غنچه های یاس
شکوفه میزند.
خرداد پایانِ بهار است و
آغاز دوست داشتنِ دوباره ی "تو"
توسکوتی میانِ کلامم دیده نمیشوی
توهیاهوی میانِ قلبم شنیده نمیشوی
تو همان کلمه ی مقدس عشقی
میان تک تک واژهایم
من تو را احساس میکنم
با تو عاشقانه حرف می زنم
با تو راه می روم
با تو نفس میکشم
وبا تو در خیالم زندگی میکنم .
من با خیالت میروم تا بی خیالی ها..
#مینو_ پناهپور
🌹 خرداد مبارک 🌹
َ
در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع
شب نشین کوی سربازان و رندانم چو شمع
روز و شب خوابم نمیآید به چشم غم پرست
بس که در بیماری هجر تو گریانم چو شمع
رشته صبرم به مقراض غمت ببریده شد
همچنان در آتش مهر تو سوزانم چو شمع
#حافظ
در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع
شب نشین کوی سربازان و رندانم چو شمع
روز و شب خوابم نمیآید به چشم غم پرست
بس که در بیماری هجر تو گریانم چو شمع
رشته صبرم به مقراض غمت ببریده شد
همچنان در آتش مهر تو سوزانم چو شمع
#حافظ
محفل اشعار
. خرداد زَنیست عاشق که از جای بوسه های معشوقه بر دستانِ بهاری اش غنچه های یاس شکوفه میزند. خرداد پایانِ بهار است و آغاز دوست داشتنِ دوباره ی "تو" توسکوتی میانِ کلامم دیده نمیشوی توهیاهوی میانِ قلبم شنیده نمیشوی تو همان کلمه ی مقدس عشقی میان تک تک واژهایم…
.
خردادِ عزیز !
خوش آمدی ...
با این که می دانم در کوله ات ، چیزی جز خاطره ی امتحانات و بویِ تندِ بیقراری نداری ...
با این که می دانم ، هرگز شبیهِ اردیبهشت ، صورتی و دلبرانه نخواهی بود ،
با این که با هوایت غریبه ام ...
ولی من آن قدر در خیالم ، حال و هوایِ نابِ اردیبهشت را کِش می دهم ؛
تا حواسم از تو و تکرارِ روزهایت پرت شود ...
مشکل از تو نیست ...
ما از هوایِ تکراریِ این روزها خسته ایم ...
دنبالِ معجزه می گردیم ،
و تو اصلا شبیهِ معجزه نیستی ...
در نگاهِ من ؛
تو با تابستان ،
هیچ فرقی نداری ...
لطفا میانِ صفحاتِ معمولی ات ؛
دو سه خط ، بارانِ غیرِ معمولی مهمانمان کن ...
شاید از حضورت کمی ذوق کردیم ...
#نرگس_صرافیان_طوفان
خردادِ عزیز !
خوش آمدی ...
با این که می دانم در کوله ات ، چیزی جز خاطره ی امتحانات و بویِ تندِ بیقراری نداری ...
با این که می دانم ، هرگز شبیهِ اردیبهشت ، صورتی و دلبرانه نخواهی بود ،
با این که با هوایت غریبه ام ...
ولی من آن قدر در خیالم ، حال و هوایِ نابِ اردیبهشت را کِش می دهم ؛
تا حواسم از تو و تکرارِ روزهایت پرت شود ...
مشکل از تو نیست ...
ما از هوایِ تکراریِ این روزها خسته ایم ...
دنبالِ معجزه می گردیم ،
و تو اصلا شبیهِ معجزه نیستی ...
در نگاهِ من ؛
تو با تابستان ،
هیچ فرقی نداری ...
لطفا میانِ صفحاتِ معمولی ات ؛
دو سه خط ، بارانِ غیرِ معمولی مهمانمان کن ...
شاید از حضورت کمی ذوق کردیم ...
#نرگس_صرافیان_طوفان