دوری از من
بسیار دور
شبیه پرستویی کوچ کرده دوری
و من پنجره ای بیقرارِ باران
کاش بباری بر من
ناگهانی، عجیب و زیبا
شبیه باران میان تابستانی داغ
وآن روز دور نیست
که فنجان چای من کنار تو سرد شود

#ترنم
#دستخط
#رد_پای_قلم

@chekamehsabz🍀

و آسمان غمناک جمعه
نت های بی حوصله و نازک
اندکی پسمانده ی یخ زده ی عشق
عصر افسرده را به شب یلدایی
بدل می‌کند
حالم را
کمی شراب سرخ. وحشی
کمی خیال راحت
روزهای کودکی
در خانه های کاهگلی قدیمی
خوش میکند


#مهناز_رضازاده
#دستخط
#رد_پای_قلم


@chekamehsabz🍀

داشتنت
وسوسه ای
هولناک
همچون
زبانه های جنون تائیس

برتخت جمشید.....


#فیروزه
#دستخط
#رد_پای_قلم

@chekamehsabz🍀

مغزم ،

بند رخت خاطراتت شده

زیر آسمانی

که تا ابد بارانیست ...

#افشین_د
#دستخط
#رد_پای_قلم

@chekamehsabz🍀

سه قطره خون ...
در گرگ میش غروبی سخت دلگیر
با لاشه کفتری به دهان میگذشت
سگی ولگرد و چرکین.
سه قطره خون ...
در کوچه میپیچید
سوز و زوزه بادی چونان کارد بر استخوان
و جیغ کشدار گربه ماده آبستن خرابه آنسوتر.
سه قطره خون ...
کو کوی بوف کور شوم در شبی بر لب دیفال،
نگاهش به کتابهای سوخته و سقف دود گرفته
دوخته شد،
شیشه شکسته از دستش افتاد.

#فرزاد_سنایی
#دستخط
#رد_پای_قلم

@chekamehsabz🍀

بر فراز کوهها برف مانده است
بر سر طاقچه دلم حرف مانده است
رفتنت بدیع است و هنوز میسوزاند
طلوعت میسر نشد،اندکی صبر مانده است
راستی ز وفا برای دل گفتی
وفا نماند ،بر گوشه چشمم اشک مانده است
گذر عمر ایام را پیر کرد
به یاد ایام تو ،
فراوان درد مانده است


سوختیم عبرت شدیم برای پروانه
در حسرت دیدارت
قدم قدم تا انتظار راه مانده است

اسفند ۹۷

#حسین_ش
#دستخط
#رد_پای_قلم

@chekamehsabz🍀

دیگرگونه ها !
آدمها را
به اوج می کشاند
و شادمانگی !
فرزند نوپای ناهمگونی ست
...
امروز
فردای دیروز نیست
و خورشید !
هر روز
زمینی نو می زاید !
روشن تر
افزون تر
آگاه تر
.....

#مرجانه_جعفریان
#دستخط
#رد_پای_قلم

@chekamehsabz🍀

میان خیل بودن های ناکام
بیا همره مرا، تا بودنم، باش

به تنپوشی برای قلب عریان
بیا همچون نخی بر سوزنم باش

تو تنهایی، منم تنهای تنها
بیا تا ما شویم ای چهره گلگون

بیا در قصه ی این زندگانی
تو لیلی باش و من باشم چو مجنون

تو را من چشم در راهم بیایی
بیا چشمان من روشن بگردان

بیا در قلب من شوری به پا کن
که تقدیمت کنم من هر دم این جان

#مرتضی_نادری
#دستخط
#رد_پای_قلم

@chekamehsabz🍀

دوست دارم بعد از مرگم دوباره خاک شوم.
شاید از من درختی بروید،
که حداقل تگیه گاهی برای عابری خسته،
یا سایه ایی برای آرامش یک گربه
در ظهر گرم تابستان باشد...!
.
#محمدرضا_م
#دستخط
#رد_پای_قلم


@chekamehsabz🍀

گلی آوردی برای آشتی
چه دیر اما ،،،
دیگر حتی
بوی قدمهایت

ز یاد رفته بود

#فریبا
#دستخط
#رد_پای_قلم

@chekamehsabz🍀

و یک روز خواهد آمد که پاییز با شکوفه های آتش
و درختان با ناقوس های رنگارنگ
و زمین با جوانه های تازه روییده از سینه های به خون نشسته
و نمناکی آسمان خاکستری پاییز
و یک عکس قدیمی خانوادگی بر دیواری رو به زوال
حلقه های اشکمان را به سخره میگیرد
ما سفر کرده ایم...

#شهرزاد_مقدادی
#دستخط
#رد_پای_قلم

@chekamehsabz🍀

ما خرده نگیریم به هر پرده‌دری
ماندیم در انبوه همین بی‌خبری
آرامش و امید نداریم دگر
از ماست که بر ماست چنین دربدری

#روژان_ب
#دستخط
#رد_پای_قلم

@chekamehsabz🍀

نوازشم نکن
در گوشِ هزار خواهش زنجیر شده
زمزمه نکن
شیرینی لذت جوانه زدن را
من سالهاست بیزارم
از این زخمهای نیمه کاره
که نه می کشند و نه علاجی دارند
من سالهاست گریخته ام
از این پرواز های دروغین که تنها
خیال حسرت پروازند
نوازشم نکن
گرمای دستهایت آب می کند
صیقل این پیله ی یخی را که برخود تنیده ام
باور کن
در پس این پیله ی سپید
شکوه پرواز نیست
تنها
جنازه ی مثله شده ی پروانه ایست
که بالهایش را بریده اند

#مریم_ک
#دستخط
#رد_پای_قلم

@chekamehsabz🍀

شعر را
در من تنیدند
وقتی پدرم رفت
وقتی از پنجره‌ی کبود بهشت
رد پای باران چشمانم را
دنبال میکرد

#روژان_ب
#دستخط
#رد_پای_قلم

@chekamehsabz🍀

سه قطره خون ...
در گرگ میش غروبی سخت دلگیر
با لاشه کفتری به دهان میگذشت
سگی ولگرد و چرکین.
سه قطره خون ...
در کوچه میپیچید
سوز و زوزه بادی چونان کارد بر استخوان
و جیغ کشدار گربه ماده آبستن خرابه آنسوتر.
سه قطره خون ...
کو کوی بوف کور شوم در شبی بر لب دیفال،
نگاهش به کتابهای سوخته و سقف دود گرفته
دوخته شد،
شیشه شکسته از دستش افتاد.

#فرزاد_سنایی
#دستخط
#رد_پای_قلم

@chekamehsabz🍀