🌈🍀چکامه سبز🤍💚
231 subscribers
3.17K photos
365 videos
58 files
236 links
Download Telegram
خیابان دوازدهم،انتهای خیابان
پیامبری شاعر ظهور می‌کند
و این نعش ورم کرده‌ی زمستان را برمی‌دارد می‌برد به دوردستها...
دستانش را سوی آسمان می‌گیرد
آن وقت است که تمام ابرها پروانه می‌شوند و می‌ریزند بر سرِ زمین
و شعری سبز از دهان زمین سرازیر می‌شود
سوی هر کوچه و پس‌کوچه‌ای
پری باغ را به رقص می‌آورد تا برگهای دامنش را بنشاند گوشه‌ی لبِ درختان
باد را می‌خواند. همان غول خفته‌ی چموش را
تا از بستر خواب برخیزد و شکوفه‌ها را ریسه کند و به گردن کودکان بیندازد
شکایت‌نامه‌ای هم می‌نویسد از باران
تا ببارد و ببارد
و بشوید شیشه‌ها و قلبها را
قلبها را....


#فیروزه

@chekamehsabz🍀
.
می‌شود
خورشیدم کنی
بتابانی‌ام بر خویش...

می‌شود
ابرم کنی
بارانم کنی بر خویش...

می‌شود
ماهم کنی
خوابم کنی در خویش...

می‌شود
در تو خوابید
و هرگز بیدار نشد...
می‌شود....

#فیروزه

@chekamehsabz🍀
کدام شعر
از تو شعرتر؟
که از جوارحم
نور می‌تابد به وقت تو....

#فیروزه

@chekamehsabz🍀

امروز ، روز جهانی #شعر است...
#عکسواره

بیا خیال کنیم
عقربه‌ها مرده‌اند

بیا خیال کنیم
در آن سوی میانسالی
در آن سوی فراموشی
کودکی‌ست...

که آنسوی این چاله
دریاست
و با قایق کاغذی
ماهی بگیریم

بیا در خواب کودکی
دست دراز کنیم
که ستاره در دستمان نور بریزد

بیا آنقدر لِی لِی کنیم
تا به خورشید برسیم

بیا خیال کنیم....

#فیروزه

@chekamehsabz🍀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
"Inside out"
"Animation"

و این
چهره‌ی بزک‌کرده‌ی آدمی
سلسله‌ای از نقاب‌هاست...
آن هنگام
که آخرین نقاب
از آخرین چهره
فرو افتد
روز صلح انسان با خویش است...

#فیروزه

@chekamehsabz🍀
کاش تو همان ناگهان باشی
بارش باران بی‌امان باشی

من همه چشم باشم و آنگه
لحظه‌ای در میان جان باشی

#فیروزه_مهدیانی

@chekamehsabz🍀
#عکسواره

اسب وحشی
از سلول انفرادی به
گله‌ی گورخرها نگاه می‌کرد
و شب
با فکر نعل و افسار شعری نوشت

" من همه‌ی اسب‌های جهانم
من و آزادی
دارایی دشتیم
پا پس بکش
ای انقطاع رهایی
پا پس بکش
ای حصر یال‌افشانی

آی گورخرهای رها...
من فردا
اسب خانگی‌ام

حتی این شعر هم
از تملک من خارج است
پس بتازید بر آن
بتازید... "

#فیروزه

@chekamehsabz🍀
Forwarded from اثیری... (فیروزه)
دودمانم برآب
آب در شوره زار
و شور بر ترکِ دستانم...

ما بدنبال نور بودیم
اما دیدیم
شب‌تابی تن‌فروشی می‌کند

آه ،ای خدایان سیاسی
ای دهان‌های تردست
دودمانتان بر باد...


#فیروزه

@Astral_one
باز مانده‌ایم
در تنگنای تاریکی
دست را تبر زدیم تا پلکانی شود برای رهایی
اما دریغ
هنوز گیجیم از آوار این همه مصیبت
و عجیب که به درد خو گرفته‌ایم

به انتظارنشسته‌ایم
به انتظار دستی از ماورا
که پایان دهد به رنج
که پایان دهد به درد عمیق این سالیان سیاه

یا شاید
تاریخ انقضای عمرمان به سرآید !

و به زودی
پیام‌آوران تاریکی
در محبس تنگ و تاریک دیگری
پنهانمان خواهند کرد

باید پر بکشیم...
باید پرواز کنیم...

#فیروزه

@chekamehsabz🍀
گویم وطن....
دیگر چه به جامانده از وطن؟
آری
همان که بر خوان نعمتش
به چپاول خزیده‌اید
آری شما دهان به سینه‌ی شیطان گرفته‌اید
نرهای سربه مهر
با زوزه ی خشاب
هر لحظه هر زمان
تاریک کرده‌اید 
فصل بقاء ما...

هم‌بند من بیا
اینک تو هم بگو
با آن دهان پرشده از خاک وخون بگو

از کوههای خم شده
از لاله‌ها که سر
بر آستان زمین
واژگون شدند

از چارپایه‌ها
که آسان و بی‌درنگ
از زیر پای زندگی ما کشیده شد
از این تب حزین که بیرون نمی‌رود
از شب ،سیاهیِ بی‌انتها بگو


ما منتشر شده از عمق فاجعه
در هر نفس به فکر رهیدن ز دردها
در هر نشانه به خیال امیدها
در ما مجال زندگی از دست رفته است
ما مرگ را به دعا سجده می‌کنیم

ای نیشتر بترس...
این بند،بندِ ما
لبریزتر شده از خشم و رنج ما
با اولین شکاف
در خون سرخ ما
تو غرق می‌شوی
تو غرق می‌شوی...

#فیروزه

@chekamehsabz🍀

                         
#عکسواره

چاه چشمانت
گلوله را حبس می‌کند به عمق

راستی
چگونه‌ای در فراق اشک

این چکیده‌ی حزن
این بدیل خون
چون انگبین شیرین شیرین
چون هجای آزادی خونین،خونین
که می‌ریزد با وقار...

بگو که چشمه‌ها در چشمت خشکیده‌اند
بگو از حبس مزه‌ی نور...
بگو از این غشا شکسته‌ی رویا...

#فیروزه_مهدیانی

@chekamehsabz🍀
#عکسواره

خواب می‌جوشد
از
بند،بندِ استخوان
چراغها پرسه می‌زنند
روی مردمکها...
نفس فقیر است
در خرابه‌های گلو...

و من
همچون گیاهی خشک
که خواب جوانه می‌بیند
بالاخره؛
روزی؛
در انعقاد سپیده
پر خواهم زد...

#فیروزه

@chekamehsabz🍀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در این فقدان هولناک
بریز سردی اندامت را
بر این حافظه‌ی مذاب
بریز
تا بی‌تو
درد
دوام آورد
بر زخمهایم

کاش؛
قرینه‌ات بودم....

#فیروزه_مهدیانی

@chekamehsabz🍀
.
خواب می‌جوشد
از
بند،بندِ استخوان
چراغها پرسه می‌زنند
روی مردمکها...
نفس فقیر است
در خرابه‌های گلو...

و من
همچون گیاهی خشک
که خواب جوانه می‌بیند
بالاخره؛
روزی؛
در انعقاد سپیده
پر خواهم زد...

#فیروزه

@chekamehsabz🍀
#عکسواره

سالهاست که ایستاده‌ام به عور
با رعشه‌های مدام
چونان که هر بار
نیمم
نیم دیگرم را می‌بلعد

من هر سپیده
بر آینه تکثیر می‌شوم
و هر تکه ام به سویی گسیل می‌شود
با نقابی از لبخند

و هر شبانه
بر تنم
جراحتی حلول می‌کند
عمیق...

این زخم‌های موذب
سالهاست که تاب آورده‌اند
به خیالی لذیذ

کاش پیله‌ام به پروانگیم بیارزد...

#فیروزه_مهدیانی

@chekamehsabz🍀
#عکسواره

جایی میان تنت
می‌خواهم؛
همچون گاهواره
گرم
آرام
رام...

#فیروزه

@chekamehsabz🍀
#عکسواره

تیغ به رگ‌،
از خون خود، شراب،گیری و مست‌‌ باشی
انگشتان ذکرگو بچرخانی
و کلاه از سر واقعه برداری

دریغ...
که این حادثه‌ی جوشنده
خون هزار ماه است
و برای تو
فقط فرصتِ استحاله‌ی نامها...

#فیروزه_مهدیانی

@chekamehsabz🍀