🌈🍀چکامه سبز🤍💚
215 subscribers
3.18K photos
370 videos
59 files
237 links
Download Telegram
لبخند می‌زند!
در این چهره‌ی بیگانه
دنبال چشم‌های آشنایی می‌گردم
آلزایمر! چقدر سپید است
کودکیست، بازیگوش که سکوت را لابه‌لای
سلول‌هایم آرام آرام با مدادش
سیاه می‌کند
مرغ عشق بی‌جفتی که گوشه‌ی قفس آوازش
را گم کرده و بال و پر عاشقانه‌هایش را
چیده‌اند
فراموشی
ملحفه‌ایست که تمام لکه‌هایش زدوده شده و
روی بند رخت بی‌اختیار
تاب می‌خورد
انگار
دیوارهای این خانه همیشه ساکتند
از این پنجره‌های کور و کر
صدایی به بیرون پرتاب نمی‌شود
دهان دوخته‌ام
ساعت‌ها بیگانه‌تر از همیشه‌اند و
زمان
بیهوده‌ترین اتفاقی که ثانیه‌های این قرنطینه
را دور می‌زند
گیج می‌زنم به رخوت دائمی ضلع‌های
مساوی این مربع
اتاقی که هرچقدر طول و عرضش را متر می‌کنی
محیطی‌ست که جز چند خاطره‌ی مخدوش
هیچ چیز را به یادت نمی‌آورد
آه خاطرات!
ویروس هایی مُسری‌اند
دهان باز کنی در بندبندت تلنبار می‌شوند
نگاهش می‌کنم!
اندوه از چشم هایم نشت می‌کند
لبخند می‌زند
خنده هایش مرا می آشوبد
نفسم تنگ و
بختکی گلویم را می‌فشارد
هِی زن!
این صدایی که در حنجره ات خناق گرفته
خفه‌ات می‌کند.

#روژان_ب


@chekamehsabz🍀
#عکسواره

من بودم
تو آمدی
ماندی
عشق شدم..

من بودم
تو رفتی
من هستم
عشق تنها شد...

#روژان_ب


@chekamehsabz🍀
از خود گذشته‌ایم
هزاران هزار سال...
افتاده بر زمین
با چشم‌های پر شده از حسرتی عظیم
بالی همه شکسته و قلبی شکسته‌تر
با شانه‌های خم شده
از کوه خسته‌تر...

گفتند: “جنس دوم جادوی خلقتیم”
هم زاده‌ی چپیم
هم خوابمان چپ است....
دستهایمان بسته
در آرزوی زیر پا...بهشت!!
با چشم های تا ابد کبود...
ماندیم در یکی نبود و
هیچ کس نبود...

با اینهمه، ولی
ما هرچه کمتریم
در عشق سرتریم
با عطر سیب سرخ
از جنس نور ناب
ما با خدای عاطفه‌ها هم برابریم...

#روژان_ب


@chekamehsabz🍀
نام من زن است
همانم که
پنجره‌ها همیشه
چشم‌ انتظار رسیدنم هستند
برسم
پرده‌ها را کنار بزنم
زندگی را
به خانه دعوت کنم
و نور را
و عشق را ...

#روژان_ب


@chekamehsabz🍀
از آسمان سیب می‌بارد
میان خرمن گندم
و خون بهای هبوط
سقوط می‌کند
به ظلمتی عمیق..
اینجا
در اعماق خاکستریِ تبعید
شانه‌های شکسته‌ی ما
سالهاست
سنگینی جنون و عصیان را
به دوش می‌کشد..
میان طوفان قصه‌ها
راه را از کلاغی پرسیده‌ایم
که خودش
هیچوقت
به خانه‌اش نرسیده بود...

#روژان_ب


@chekamehsabz🍀
چگونه باتو بگویم که دل قرارش نیست ؟!
از این غروبِ ستــمگر ، چقـــدر بیــــزارم

#روژان_ب


@chekamehsabz🍀
پیامبر مونثی هستم
زاده از بطنی پاک
فرود امده از
ابری مسموم
و
دنیایی که جز غُل و زنجیر
چیزی نبود
بگو نوح کجاست؟!
سوار شوم برسفینه‌ی نجاتش
که آلودگی این دنیا
را با هفت دریا
نتوان شست...

#روژان_ب


@chekamehsabz🍀
سال‌ها هم برود مهر تو در جان من است
آسمان چشم من و یاد تو باران من است
عطر آغوش تو همیشه نگهبان من است
تو نباشی به خدا لحظه‌ی پایان من است

#روژان_ب

@chekamehsabz🍀
ما خرده نگیریم به هر پرده‌دری
ماندیم در انبوه همین بی‌خبری
آرامش و امید نداریم دگر
از ماست که بر ماست چنین دربدری

#روژان_ب
#دستخط
#رد_پای_قلم

@chekamehsabz🍀
شعر را
در من تنیدند
وقتی پدرم رفت
وقتی از پنجره‌ی کبود بهشت
رد پای باران چشمانم را
دنبال میکرد

#روژان_ب
#دستخط
#رد_پای_قلم

@chekamehsabz🍀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دفتر خاطره‌ام باز شد و
شاخه‌ی پیچک تنهایی دل
رو به آن پنجره‌ی حسرت، باز
تا به بالای سپیدار غم‌انگیز
کشیده است
دست به بن‌بست نیاز
و امان از دل‌ِتنگی که در این وقت غروب
دل سپرده‌ست به آن نغمه‌ی ساز
و نشسته‌ست
به خلوتگه دل
یک پرنده
سر آن شاخه‌ی احساسِ غریبانه‌ی پر سوز و گداز
و چه زیبا کشیده‌ست به حزن
قصه‌ام را به تنِ یک آواز
در گلوگاه شبِ دلهره‌ام
می‌دود قطره‌ی اشکی
به ته زندگیش
می‌چکد بر سر آن باغچه‌ی پژمرده
که گل احساسم
در تب عشق محالش شده راز

#روژان_ب


@chekamehsabz🍀
#عکسواره

من گنجی‌ام
در تالار بیستون
یا خونی‌ام جاری
در نهان جان مادر
یا خشکیِ نجات بخشم
رخ نموده در طوفان
بادبان بخوابان
که من همان امیدِ ناگهانم
چون ماهی
که در روشنای روز می‌تابد...

#روژان_ب


@chekamehsabz🍀
ما نماز به سوی دیوار می‌خوانیم
طواف دیوار می‌کنیم
تکیه به دیوار می‌زنیم
و نغمه‌مان
مدیحه‌ای است برای «آزادی»...

#روژان_ب


@chekamehsabz🍀
هیچ جنبنده‌ای
در این دنیا
لطیف تر از قلب تو
نفس را
به رگ‌های عشق تزریق نمی‌کند
آنقدر که با هر تپش
پیچک یاسی
از سینه‌ی زندگی بیرون می‌زند

بوی پرواز می‌دهی

بال‌هایت را بگشا ای عشق...

#روژان_ب


@chekamehsabz🍀
عشق را
ناعادلانه قسمت کردیم
من دل دادم
او دل ربود
من به نیمه استوایی روحش
مسافر شدم
او به نیمه قطبی من ماوا کرد
مرزها بسته شد

نگاهش را دزدید
دستانش را به سرمای زمستان هدیه داد
در حجم ناباوری
از نیاز و خواستنم
مرا به دورترین نقطه‌ی هستی تبعید کرد

من گیج و مبهوت
در شمالی‌ترین نقطه
او سرد و بی تفاوت
در جنوبی‌ترین نقطه...

#روژان_ب


@chekamehsabz🍀
#عکسواره

‍ همراه این جماعت محصور
در ''جنون''
اندوه را
به برهوت ذهنم کشیده‌ام
گویی
تجسم رنجی است بی‌امان
آنگاه که
ساقِ صاعقه ضربه می‌زند
وخُرناس آسمان
در خواب‌ها کابوس می‌شود
رنج می‌بارد
گویی آخرین جای عالم است
مبهم‌ترین نگاه
رو به سیاه چاله‌ی
افکاری‌ست
که چهره‌ی
آینه‌های شهر را
به بردگی کشیده است
و پیکر مسخ شده‌اش را
به مجازاتِ
اسارتش می‌کشاند
اینجا
بی‌پناهی
دار مجازات بی‌گناهیست
در به دری
شکست‌ناپذیر است
طرح مبهمی
از هزار آینه‌ی خونین
که در تجسمی
امکان‌ناپذیز
زنجیر پریشانی را
گره‌گره میبافد
در ایوانِ تاریک شبهای بی‌پایان
و باز هم دختری که خیالش را گم کرده است

#روژان_ب

@chekamehsabz🍀
می‌نوازد
یکشب سرد و سیاه
باز آهنگی غمین
در بزم ماه
می‌پرد پلک ستاره
رو به اندوه نشسته
در نگاه آسمان
باز
ابرهای پاره پاره
صف به صف
می‌دهند تن را به رقص،
در شبی گیسو دراز...
ماه
می‌پاچد
به این چادر سیاه
پولک نقره نشان
تا حریر شب در این بزم غریب
از دل این
آسمان بیقرار
اشک شوقی را نشانَد
بر دل مجنون خواب
چشم‌هایش حیران
دستهایش بسته
سینه‌اش یخ بسته
جان او زندان است
رو به این
حس غریبانه‌ی در خواب فرورفته‌ی خویش‌..
خفته پرواز درون قفسی
و اسارت به تنش
دوخته شده...
قامتش نقش اسارت بکشاند
به شب بی پایان...

#روژان_ب


@chekamehsabz🍀
بی تو، انتها ندارند شبها
وساعت‌ها
حول هیچ ثانیه‌ای
چرخ نمی‌زنند
و در مُدَور هیچ سری
فکرت به یاد نمی‌آید

بر اجاق احساس تو
آتشی شعله نمی‌کشد!

دنیا دیگر
جای ماندن نیست
پرنده‌ای محبوس
ازجدار شیشه‌ای قلبم پرید

نفس‌ نمی‌کشد
خیالت ذره‌ای درلحظه‌ها
گلویم لال مانده
در فریادِ آوای نامت
و هیچ نجوایی
در گوشم نمی‌پیچد
جز صدایِ
آرامی از سنگی سرد
که لمس می‌کند
پیکر بی‌جانم را

آغوش می‌گشاید خاک
وقتی دستانِ دلتنگی
مرا در سکوت دفن می‌کنند
"پری محزونی که
هیچ نی‌لبکی"
صدای نواختن عشقش
را به گوشَت نرساند ...

مزاری رو به بادم
بدون شمعی روشن ...

#روژان_ب


@chekamehsabz🍀
می‌شد اگر
میان پریشانی باد
دست بیاندازم
و آرامش دریا را
در چشمهای سبز جنگل
پخش کنم
یا ماه را
به آرامش برکه بخوانم
می‌شد اگر
خدای عشق را
به آفرینش جاری سرخ
میان قلب‌های مرده
وا دارم
شاید می‌توانستم
پوست خراشیده‌ام را
از زیر پای کرگدنی زخمی
که شاخ به شاخ
زندگی شده است
بیرون بکشم...

#روژان_ب

@chekamehsabz🍀
موسیقی خانه‌ی ازلی انسان است
هر انسانی مافی‌الضمیر خود را بیان میکند
و موسیقی چیزی نیست جز بخش بزرگی از
سیستم ایمنی ما در برابر ویرانی، ناامیدی، بیابان‌زایی و ناشعری...
روح نیز چیزی نیست مگر مجموعه‌ای ازنُت‌های سرگردان،
که هر بار با خیالِ شامخِ نردبان نظام موسیقایی درآمیخته و آفریده‌هایش عطر و تجلی تراویدند...

#روژان_ب

@chekamehsabz🍀