🌈🍀چکامه سبز🤍💚
214 subscribers
3.18K photos
371 videos
59 files
237 links
Download Telegram
درخت لخت پاییز را
شبها...
در پیش چشمان بسته ماه
در آغوش میفشارم
و تا بر آمدن خورشید رسوا
بوسه باران شعرش می کنم

#فرزاد_سنایی


@chekamehsabz🍀
Forwarded from 🌈🍀چکامه سبز🤍💚 (Marjaneh)
شیرین زبانیهایم برایت را
من لبم را...
حسرت چیدنش برایت را
من لبم را...
درخت آرزو کردم "برایت" را
"فرخی" شد و دوختنش
"عین القصات" و...
آتش و نفت و بوریا

بوسه بر لب دوخته ام شیرین است
باورکن...
آتش قضات گلستان ابراهیم است
ایمانت کو؟!
من...
دستم قلم است
لنگ لنگان می روم
وای....
پای اندیشه ام خورد به سنگ

#فرزاد_سنایی


@chekamehsabz🍀
من استعاره کدامین واژه عاصیم
که با سین سکوت واج آرائیم

در دلبری های هم آغوشانه تبر و بت،
و بوسه های شوکرانی جام
نفس یک ماهی،
در عمق یک رودخانه می گیرد.

سجل گم کرده کدامین نیاکانم؟
نمی دانم!
جیوه این آینه سال هاست ریخته است!

بوی اشک می آید،
بوی خون...
و مرده واژه های سلاخی ساطور حرامیان
خاطره رقص قلم،
با ساز صریر
سمفونی مردگان است.

من املای واژه ایم،
که به غلط مرا بر این صفحه نوشتند.

#فرزاد_سنایی
#سال94


@chekamehsabz🍀
گفتم از عشق چیزی بنویسم
شاید...
از دوست داشتن
و از تو، آن دوم شخص مفرد معروف
شاید...
------
با سر انگشت کوچکش به شیشه ام زد
رها میان "تو" و "او" من
"گل می خری آقا"
و نگاهش به صندلی خالی کنار من!
چراغ سبز شد
و بوق تحمل سرازیر!
و ای کاش...
ای کاش...
ای کاش...
چراغهای جهان همه قرمز بودند...!

#فرزاد_سنایی


@chekamehsabz🍀
Forwarded from 🌈🍀چکامه سبز🤍💚 (Marjaneh)
برق خانه ما رفت،
آن شبی که قلم و کاغذ و من
عطش نوشتن داشتیم.
ومن سالهاست درحسرت نوشتن واژه ها
چقدر تاریکم!
برق خانه ما رفت،
شبی که در فکر یک نان
تا به صبح اندیشه ام کپک زد...
و من سالهاست در حسرت شعله آتش یک تنور
چقدرحقیرم!
برق خانه ما رفت
و شمع ها...
بیهوده نذری در دهان سقا خانه ها...!

#فرزاد_سنایی


@chekamehsabz🍀
واژه آجر است،
می نویسی دیوار.
چهار دیواری و اختیار
و زیر سقفش ،
به اجبار قافیه می شوی بیمار.
واژه می شود زندگی،
آن سوتر این بیت !
درماندگی... بیچارگی.

واژه آجر است
از خشت اولش
تا ثریا،
بنایش،
فالش می خواند!!

#فرزاد_سنایی


@chekamehsabz🍀
" زندانی عاشق"

در "غزل حصار" بیت چشمانت,
قافیه را باختم...
در "قصر" آغوش خواب هر شبت.
چوب خط عمر منست,
دیوار درد این " اوین"

#فرزاد_سنایی


@chekamehsabz🍀
اگر در این مجال غرقه شدیم
که این اخرین مکان تنهایی است
بگذار ساده بگویم حرف دلم را
بوسه یک فریب تماشایی است

#آنی
#فرزاد_سنایی


@chekamehsabz🍀
Forwarded from اتچ بات
‍ "برای بم"

و زمین آرام بود
سکوتی ابدی انگار
یکی در خواب بود
یکی رج آخر را میزد پای دار قالی
یکی در اوج لذت شبانه
یکی قهقهه میزد، دنیا به کامش انگار
آن یکی خدا خدا میکرد
مست نیایش
فارغ از دنیا که انگار
اما او ...
سم به زمین، شیهه بر آسمان
بیقرار ...
بیتاب ...
و زبانی اما ...
آری،
" و زمین لرزید "
آنها در خاک
در خواب،
او بر خاک، بیدار
سم به زمین،
شیهه بر آسمان
بیقرار
بیتاب
و زبانی اما ...

#فرزاد_سنایی


@chekamehsabz🍀
#شعر_مشترک

وقتی قرارت،
زیر زمین است
مترو چه عاشقانه است...

#فرزاد_سنایی

*

و چشم هایی که آدمها را
ورق می زند
تا ابهام دور سایه ات....

#مرجانه_جعفریان

*


و انتظاری خوش
برای درآغوش کشیدن
بانوی آب و آیینه

#فاطمه_هاشمی

*

آغوشی از جنس صداقت
به قدمت ابدیت
همچون چشمانش

#فیروزه

*


بوسه های بوی تند سیگارت
آسم مرا تشدید نمیکند!!
عاشقی با تو چقدر فرق دارد...

#مهتاب_خاکپور

*

من با چه کسی کاش به آتش بکشم ؟
بامن چه کسی راست ترین منظومه دنیا بود ؟
فریاد چه کسی خواب مرا آشوب کرد ؟
نه
من با خودِ ، خود هم بی ثمر درگیرم
هیچ کسی باب وجودم نمی شد !


#بلال_اصغری

*


لحظه های
از نفس ایستادن
برای دیدن
برای با تو خندیدن


#مهناز_رضازاده


@chekamehsabz🍀
نیمه تاریک مرا با هزار چراغ هم اگر روشن کنی،
چیزی برای بردن پیدا نمی کنی
من آن جغد شوم عاشق روزم!
که هزار بار شب را کوکو کردم
و هنوز دیکته خورشید را تمرین می کنم!

#فرزاد_سنایی



@chekamehsabz🍀
"رودخانه صورتی"

تو را آبی زیباست،
که تا هست رودی...
بسپار به لب های او
صورتی را،
که تا هست نیستش !

#فرزاد_سنایی


@chekamehsabz🍀
نیمه تاریک مرا ،
با هزار چراغ هم اگر روشن کنی،
چیزی برای بردن پیدا نمی کنی
من آن جغد شوم عاشق روزم!
که هزار بار شب را کوکو کردم
و هنوز دیکته خورشید را تمرین می کنم!

#فرزاد_سنایی


@chekamehsabz🍀
"(شاید این یک گودو نویسی باشد تا شعر")


در پس کوچه های یک آوا
در پس کوچه های یک خیابان
در پس کوچه های یک شلخته خوانی
در پس کوچه های ظرف های سینک آشپزخانه
در پس کوچه های رخوتناک یک سکس ناکام
در پس کوچه های لباسهای چروکیده
در پس کوچه های یک کتاب فلسفه
در پس کوچه های ته مانده یک چای تلخ
در پس کوچه های مشت یک اعتراض خیابانی
در پس کوچه های یک دوره گرد انکرالاصوات
در پس کوچه های یک شعر ناتمام
در پس کوچه های کودکیم
من...
من...
من جا مانده ام.
و اینجا کسی مرا پیدا نخواهد کرد
شاید فردا
در میان نت یک آوا
یا در رگه های فال فنجان قهوه یک عاشق
راز جاماندگیم را گفتم.

(پ.ن: تو این این واژه ها را شعر نخوان و باور مکن...اسپند لعنت را در میان پسکوچه های جا ماندگیها دود کن...شاید کسی از دورها ببیند )

#فرزاد_سنایی
#مهر97


@chekamehsabz🍀
#شعر_مشترک

وقتی قرارت،
زیر زمین است
مترو چه عاشقانه است...

#فرزاد_سنایی

*

و چشم هایی که آدمها را
ورق می زند
تا ابهام دور سایه ات....

#مرجانه_جعفریان

*

و انتظاری خوش
برای درآغوش کشیدن
بانوی آب و آیینه

#فاطمه_هاشمی

*

آغوشی از جنس صداقت
به قدمت ابدیت
همچون چشمانش

#فیروزه

*

بوسه های بوی تند سیگارت
آسم مرا تشدید نمیکند!!
عاشقی با تو چقدر فرق دارد...

#مهتاب_خاکپور

*

من با چه کسی کاش به آتش بکشم ؟
بامن چه کسی راست ترین منظومه دنیا بود ؟
فریاد چه کسی خواب مرا آشوب کرد ؟
نه
من با خودِ ، خود هم بی ثمر درگیرم
هیچ کسی باب وجودم نمی شد !


#بلال_اصغری

*

لحظه های
از نفس ایستادن
برای دیدن
برای با تو خندیدن


#مهناز_رضازاده


@chekamehsabz🍀
سه قطره خون ...
در گرگ میش غروبی سخت دلگیر
با لاشه کفتری به دهان میگذشت
سگی ولگرد و چرکین.
سه قطره خون ...
در کوچه میپیچید
سوز و زوزه بادی چونان کارد بر استخوان
و جیغ کشدار گربه ماده آبستن خرابه آنسوتر.
سه قطره خون ...
کو کوی بوف کور شوم در شبی بر لب دیفال،
نگاهش به کتابهای سوخته و سقف دود گرفته
دوخته شد،
شیشه شکسته از دستش افتاد.

#فرزاد_سنایی
#دستخط
#رد_پای_قلم

@chekamehsabz🍀
Forwarded from 🌈🍀چکامه سبز🤍💚 (م ج)
سه قطره خون ...
در گرگ میش غروبی سخت دلگیر
با لاشه کفتری به دهان میگذشت
سگی ولگرد و چرکین.
سه قطره خون ...
در کوچه میپیچید
سوز و زوزه بادی چونان کارد بر استخوان
و جیغ کشدار گربه ماده آبستن خرابه آنسوتر.
سه قطره خون ...
کو کوی بوف کور شوم در شبی بر لب دیفال،
نگاهش به کتابهای سوخته و سقف دود گرفته
دوخته شد،
شیشه شکسته از دستش افتاد.

#فرزاد_سنایی
#دستخط
#رد_پای_قلم

@chekamehsabz🍀
این روزها امید را مثل کفش هر روز صبح میپوشم و با اینکه اندازه پام نیست
در مسابقه دوی سرعت شرکت میکنم و شب که به خانه برمیگردم با تاولهای این بی اندازگی کفش تا صبح خواب درد و سوزش میبینم اما باز صبحی دیگر...
و میدانم آخر این کفش روزی اندازه پایم خواهد شد...

"از درد نوشته های این روزها"

#فرزاد_سنایی

@chekamehsabz🍀
#عکسواره

روزنه امید را
از ردّ خون رفتم....
.
.
‌.
.
...راهی بگو
این آه لعنت را،
خِرمنِ سوختگانم
در فالم، زمزمه کردی
"همه را گو باد ببر"

دود شدم...
دود شدم...
این ردّ خون...
به کجا می بَرَدَم آخِر
"گو بیا سیل غم و خانه ز بنیاد ببر..."

#فرزاد_سنایی

@chekamehsabz🍀
کابوس رقص پا,
سحرگاه مرا سرخ می خواهد,
وثیقه واژه ای را منتظرم
در انفرادی الف اندیشه ام.

#فرزاد_سنایی

@chekamehsabz🍀