♨️اخلاق مبتنی بر عقلگرایی انتقادی پوپر!
#پوپر بعد ازطرح اندیشه عقلگرایی انتقادی .معتقد است که عقلگرایی او با عقلگرایی دکارتی تفاوت دارد و در مجموع به اصل خودمختاری کانت (در نقد دوم)نزدیکتر میباشد!!
این اصل بیان این نظر است که.
ما هیچگاه نباید حکم یک مرجع قدرت را هراندازه هم که عالی مرتبه باشد ،شالوده اخلاق قرار دهیم . چرا که هرگاه با حکم یک مرجع قدرت مواجه شدیم برما است که به داوری نقادانه بنشینیم که آیا حکم اوازلحاظ اخلاقی درست است یا نه؟؟ تا به آن کردن نهیم یا آنرا نپذیریم!!
پوپر معتقد است حتا اگر ازنظر جسمی آنقدر ضعیف باشیم که نتوانیم مخالفت خود را اعلام نماییم باز هم نمیتوانیم از زیر مسئولیت خود شانه خالی کنیم.چون تصمیم نقادانه با ما است.
پوپر میگوید:
کانت این اندیشه شجاعانه را حتی در قلمرو دین نیز بکار میبرد.زیرا در برابر دین هم همین مسئولیت را برعهده داریم.
پوپر معتقد است که:
کانت علیرغم چنین اعتقادی آنها دریک مورد عقب نشینی نمود و انهم پذیرفتن اقتدار نیوتن در کیهان شناسی بود .پذیرش اقتدار نیوتن ناشی ازاین بود که نظریه او در برابر سخت ترین آزمایشها تاب آورده بود.
ومیگوید:
اگر برداشت من از کانت درست باشد،دراینصورت.
عقل گرایی انتقادی که ازان جانبداری میکنم ،مکمل فلسفه سنجشگرانه یا نقادی کانت است.
این کمال یافتگی با نظریهای انیشتن ممکن شد. زیرا اوبما آموخت که نظریه نیوتن هم به رغم موفقیت عظیم خود .ممکن است نادرست باشد.!!!!
-حسن ذاکر
@cafe_andishe95
#پوپر بعد ازطرح اندیشه عقلگرایی انتقادی .معتقد است که عقلگرایی او با عقلگرایی دکارتی تفاوت دارد و در مجموع به اصل خودمختاری کانت (در نقد دوم)نزدیکتر میباشد!!
این اصل بیان این نظر است که.
ما هیچگاه نباید حکم یک مرجع قدرت را هراندازه هم که عالی مرتبه باشد ،شالوده اخلاق قرار دهیم . چرا که هرگاه با حکم یک مرجع قدرت مواجه شدیم برما است که به داوری نقادانه بنشینیم که آیا حکم اوازلحاظ اخلاقی درست است یا نه؟؟ تا به آن کردن نهیم یا آنرا نپذیریم!!
پوپر معتقد است حتا اگر ازنظر جسمی آنقدر ضعیف باشیم که نتوانیم مخالفت خود را اعلام نماییم باز هم نمیتوانیم از زیر مسئولیت خود شانه خالی کنیم.چون تصمیم نقادانه با ما است.
پوپر میگوید:
کانت این اندیشه شجاعانه را حتی در قلمرو دین نیز بکار میبرد.زیرا در برابر دین هم همین مسئولیت را برعهده داریم.
پوپر معتقد است که:
کانت علیرغم چنین اعتقادی آنها دریک مورد عقب نشینی نمود و انهم پذیرفتن اقتدار نیوتن در کیهان شناسی بود .پذیرش اقتدار نیوتن ناشی ازاین بود که نظریه او در برابر سخت ترین آزمایشها تاب آورده بود.
ومیگوید:
اگر برداشت من از کانت درست باشد،دراینصورت.
عقل گرایی انتقادی که ازان جانبداری میکنم ،مکمل فلسفه سنجشگرانه یا نقادی کانت است.
این کمال یافتگی با نظریهای انیشتن ممکن شد. زیرا اوبما آموخت که نظریه نیوتن هم به رغم موفقیت عظیم خود .ممکن است نادرست باشد.!!!!
-حسن ذاکر
@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
⏪🔻در باب آزاداندیشی و مدارا | تا چه حد میتوان در برابر آرای مخالف، سعهصدر داشت 1️⃣- جملهای منسوب به «برتراند راسل»، فیلسوف و منطقدان انگلیسی هست که میگوید: «اگر عقیده مخالف، شما را عصبانی میکند، نشانه آن است که ناخودآگاه میدانید دلیل مناسبی برای دفاع…
4️⃣- البته فیلسوفان اختلافنظرهای بسیار و عمیقی درباره مسائل گوناگون دارند. یکی از مشهورترین اختلافنظرها در تاریخ فلسفه معاصر گفتوگوی کوتاه و بهعبارتی منازعه میان «#پوپر» و «لودویگ ویتگنشتاین» در کمبریج بوده است. هر دو فیلسوف درباره ماهیت فلسفه اختلاف داشتند. «پوپر» معتقد به وجود فلسفه بود، اما «ویتگنشتاین» از معماها و بازیهای زبانی صحبت میکرد. این ملاقات کوتاه که گویا در ٢٥ اکتبر سال ١٩٤٦ و یکسال پس از پایان جنگ جهانی دوم اتفاق افتاده، یکی از پرمناقشهترین رویاروییهای دو فیلسوف برجسته و تأثیرگذار است. روایتهای متناقض و فراوانی از این ملاقات کوتاه وجود دارد که تشخیص حقیقت را بسیار دشوار میکند. به روایت مورخان، در جریان جلسات هفتگی فلاسفه دانشگاهی انجمن علوم اخلاقی کمبریج، «پوپر» برای سخنرانی درباره وجود مسائل فلسفی دعوت شده بود. ظاهرا با بالاگرفتن بحث میان دو فیلسوف، «ویتگنشتاین» به سمت شومینه رفته و سیخ شومینه را برداشته و به علامتی شبیه به تهدید به سمت «پوپر» در هوا تکان داده است. روایت «پوپر» که در کتاب جستوجوی بیپایان در سال ١٩٧٤ منتشر شده است، میگوید «ویتگنشتاین» با حالتی عصبی با سیخ شومینه بازی میکرد. «ویتگنشتاین» از «پوپر» میخواهد یک مثال از قواعد اخلاقی ذکر کند. «پوپر» میگوید: «تهدیدنکردن میهمان سخنران با سیخ شومینه». طبق روایت «پوپر»، «ویتگنشتاین» از شنیدن این حرف برآشفت، سیخ را انداخت و در را محکم پشت سر خود کوبید و از اتاق بیرون رفت. اینکه پرونده این گفتوگوی مناقشهبرانگیز هنوز پس از گذشت ٧٠ سال بسته نشده، بیانگر آن است که بحث و تبادلنظر میان اندیشمندان تا به چه حد زیر ذرهبین است و البته به ما نشان میهد فیلسوفان بزرگ نیز ممکن است از کوره در بروند و نظرات مخالف خود را برنتابند.
|عرفان کسرایی|
@cafe_andishe95
|عرفان کسرایی|
@cafe_andishe95
⚔️شکارچی «پیامبران دروغین»⚔️
(بخش اول)
کارل رایموند #پوپر، متفکر اتریشیتبار انگلیسی، در تاریخ ۲۸ ژوئیهی ۱۹۰۲ در وین زاده شد و در تاریخ ۱۷ سپتامبر ۱۹۹۴ در لندن درگذشت. او بنیادگذار و نامدارترین نمایندهی فکری «خردگرایی انتقادی» است که خود آن را «روشنگری زمانهی ما» خوانده بود. پوپر از تاثیرگذارترین نظریهپردازان علم در قرن گذشته، یکی از مدافعان پیگیر #دموکراسی_لیبرال و از مخالفان سرسخت مارکسیسم بود. مقالهی زیر که به مناسبت بیست و پنجمین سالمرگ او تهیه شده، بر اندیشهی سیاسی او تمرکز دارد.
📍به اشاره باید گفت که از دیدگاه پوپر، قوانین طبیعت توصیفاتی با بالاترین درجهی احتمالات هستند. این قوانین اثباتپذیر نیستند، بلکه صرفا میتوان آنها را از طریق تلاشهایی منظم برای ابطال کردن آزمود. پوپر «حقیقت» را ایدهای تنظیمی میداند که آدمی در تلاش دستیابی به آن است. اما حقیقت اثباتپذیر نیست و جستجوی حقیقت را نباید با جستجو برای دستیابی به «یقین و قطعیت» یکی گرفت. بنابراین روش شناخت علمی نمیتواند چیزی جز روش سنجشگرانه و نقدی باشد: روش کشف و از میان بردن خطا، در خدمت جستجوی حقیقت و در خدمت خود حقیقت. پیشرفت علم از طریق ابطال کردن منظم تزها برپایهی تجربه و ارائهی تزهای تازهتر و دقیقتر حاصل میشود. نظریهای علمی است که آزمونپذیر باشد و بتواند نشان دهد که نظریههای پیشین کجا و چگونه نادرست و ناکارآمد بودهاند.
پوپر همین نظریه و روش علم را به نظریهی سیاسی نیز تعمیم میدهد. به باور او، نظریهی سیاسی نیز مانند فرضیهای است که باید از گذرگاه آزمون و خطا تصحیح شود و اگر در این زمینه غفلت شود، ساختارهای اجتماعی متصلب و ناکارآمد میشوند. در چنین شرایطی است که فریاد «مرد قدرتمند» از هر سو بلند میشود و زمینهی برآمد توتالیتاریسم فراهم میگردد. جامعهای که در آن نهادها میتوانند آزادانه رشد کنند، بطور قانونمند موفقتر از جامعهای است که در آن همه چیز «از بالا» تعیین میشود و مطابق فرمانهای خدشهناپذیر انجام میگیرد.
«جامعهی باز»
بر این پایه میتوان گفت که پوپر در اندیشهی سیاسی خود در جستجوی یک نظام سیاسی «سازگار با طبیعت آدمی» نیست، بلکه با تعهد به اصل خردگرایی، در پی سیاستی است که بر اصلاحات مداوم متکی باشد. به باور او، چنین سیاستی بر خلاف نظریههای سیاسی هنجاری، به یک توجیه و استدلال غایی متافیزیکی نیازی ندارد، بلکه پیش از هر چیز به تضمینهای نهادی برای آزادی علمی و تاملات انتقادی نیازمند است. فقط هنگامی که در جامعه چنین شرایطی وجود داشته باشد، میتوان انتظار داشت که در آن جامعه شناخت پیشرفت کند. پوپر نام چنین جامعهای را «جامعهی باز» میگذارد.
مهمترین ویژگی «جامعهی باز» وجود آزادی سیاسی و امکان رقابت آزاد بر سر نظریات علمی است. «جامعهی باز» نقطهی مقابل «جامعهی بسته» است که در آن به جای رقابت آزاد بر سر نظریات علمی، منظومهای از عقاید ایدئولوژیک حاکم است که ادعای انحصار حقیقت دارد. در «جامعهی باز» نقد خردگرایانه، به نابودی منتقد نمیانجامد و خشونت در حذف دیدگاهها نقشی ندارد. در «جامعهی باز» هیچ موضعی ـ تا جایی که قابل بحث بودن آن محرز باشد ـ منتفی نیست و یک اصل غیرقابل چشمپوشی این است که افکار و اندیشهها بدون سانسور مطرح شوند و امکان انتقاد در همهی حوزههای زندگی وجود داشته باشد؛ زیرا فقط از این راه است که پیشنهادهای معقولتر و هدفمندتر مجال طرح مییابند. پوپر آزادی اندیشه و آزادی گفتوگو را جزو آغازههای لیبرالیسم میداند که به هیچ توجیهی نیاز ندارند. سنت خردگرایی که از یونان باستان به فرهنگ غربی به ارث رسیده است، سنت گفتوگوی انتقادی است، سنت پژوهش و سنجش پیشنهادها یا نظریهها از گذرگاه آزمودن برای ابطال کردن.
🔻به باور پوپر، سیاستی «عقلی» است که روی خطاپذیری خرد انسانی حساب کند. از آنجا که نظریههای سیاسی بهتر فقط زمانی پدید میآیند که از خطاهای گذشته بیاموزند و برای تحقق خود رفتاری خودسنجشگر داشته باشند، چنین مدلی از سیاست ـ بر خلاف مدل هنجاری که تفاهمطلبانه است ـ بر یک جهتگیری منازعهآمیز استوار است. اما این سیاست گامهای کوچک، نه انقلابی، بلکه اصلاحطلبانه است. این مدل سیاست با اصلهای تجدیدنظرطلبانهی خود در برابر همهی دعاوی جزمگرایانهی برنامههای سیاسی میایستد و به این اعتبار در هستهی خود تکثرگرایانه است.
@cafe_andishe95
(بخش اول)
کارل رایموند #پوپر، متفکر اتریشیتبار انگلیسی، در تاریخ ۲۸ ژوئیهی ۱۹۰۲ در وین زاده شد و در تاریخ ۱۷ سپتامبر ۱۹۹۴ در لندن درگذشت. او بنیادگذار و نامدارترین نمایندهی فکری «خردگرایی انتقادی» است که خود آن را «روشنگری زمانهی ما» خوانده بود. پوپر از تاثیرگذارترین نظریهپردازان علم در قرن گذشته، یکی از مدافعان پیگیر #دموکراسی_لیبرال و از مخالفان سرسخت مارکسیسم بود. مقالهی زیر که به مناسبت بیست و پنجمین سالمرگ او تهیه شده، بر اندیشهی سیاسی او تمرکز دارد.
📍به اشاره باید گفت که از دیدگاه پوپر، قوانین طبیعت توصیفاتی با بالاترین درجهی احتمالات هستند. این قوانین اثباتپذیر نیستند، بلکه صرفا میتوان آنها را از طریق تلاشهایی منظم برای ابطال کردن آزمود. پوپر «حقیقت» را ایدهای تنظیمی میداند که آدمی در تلاش دستیابی به آن است. اما حقیقت اثباتپذیر نیست و جستجوی حقیقت را نباید با جستجو برای دستیابی به «یقین و قطعیت» یکی گرفت. بنابراین روش شناخت علمی نمیتواند چیزی جز روش سنجشگرانه و نقدی باشد: روش کشف و از میان بردن خطا، در خدمت جستجوی حقیقت و در خدمت خود حقیقت. پیشرفت علم از طریق ابطال کردن منظم تزها برپایهی تجربه و ارائهی تزهای تازهتر و دقیقتر حاصل میشود. نظریهای علمی است که آزمونپذیر باشد و بتواند نشان دهد که نظریههای پیشین کجا و چگونه نادرست و ناکارآمد بودهاند.
پوپر همین نظریه و روش علم را به نظریهی سیاسی نیز تعمیم میدهد. به باور او، نظریهی سیاسی نیز مانند فرضیهای است که باید از گذرگاه آزمون و خطا تصحیح شود و اگر در این زمینه غفلت شود، ساختارهای اجتماعی متصلب و ناکارآمد میشوند. در چنین شرایطی است که فریاد «مرد قدرتمند» از هر سو بلند میشود و زمینهی برآمد توتالیتاریسم فراهم میگردد. جامعهای که در آن نهادها میتوانند آزادانه رشد کنند، بطور قانونمند موفقتر از جامعهای است که در آن همه چیز «از بالا» تعیین میشود و مطابق فرمانهای خدشهناپذیر انجام میگیرد.
«جامعهی باز»
بر این پایه میتوان گفت که پوپر در اندیشهی سیاسی خود در جستجوی یک نظام سیاسی «سازگار با طبیعت آدمی» نیست، بلکه با تعهد به اصل خردگرایی، در پی سیاستی است که بر اصلاحات مداوم متکی باشد. به باور او، چنین سیاستی بر خلاف نظریههای سیاسی هنجاری، به یک توجیه و استدلال غایی متافیزیکی نیازی ندارد، بلکه پیش از هر چیز به تضمینهای نهادی برای آزادی علمی و تاملات انتقادی نیازمند است. فقط هنگامی که در جامعه چنین شرایطی وجود داشته باشد، میتوان انتظار داشت که در آن جامعه شناخت پیشرفت کند. پوپر نام چنین جامعهای را «جامعهی باز» میگذارد.
مهمترین ویژگی «جامعهی باز» وجود آزادی سیاسی و امکان رقابت آزاد بر سر نظریات علمی است. «جامعهی باز» نقطهی مقابل «جامعهی بسته» است که در آن به جای رقابت آزاد بر سر نظریات علمی، منظومهای از عقاید ایدئولوژیک حاکم است که ادعای انحصار حقیقت دارد. در «جامعهی باز» نقد خردگرایانه، به نابودی منتقد نمیانجامد و خشونت در حذف دیدگاهها نقشی ندارد. در «جامعهی باز» هیچ موضعی ـ تا جایی که قابل بحث بودن آن محرز باشد ـ منتفی نیست و یک اصل غیرقابل چشمپوشی این است که افکار و اندیشهها بدون سانسور مطرح شوند و امکان انتقاد در همهی حوزههای زندگی وجود داشته باشد؛ زیرا فقط از این راه است که پیشنهادهای معقولتر و هدفمندتر مجال طرح مییابند. پوپر آزادی اندیشه و آزادی گفتوگو را جزو آغازههای لیبرالیسم میداند که به هیچ توجیهی نیاز ندارند. سنت خردگرایی که از یونان باستان به فرهنگ غربی به ارث رسیده است، سنت گفتوگوی انتقادی است، سنت پژوهش و سنجش پیشنهادها یا نظریهها از گذرگاه آزمودن برای ابطال کردن.
🔻به باور پوپر، سیاستی «عقلی» است که روی خطاپذیری خرد انسانی حساب کند. از آنجا که نظریههای سیاسی بهتر فقط زمانی پدید میآیند که از خطاهای گذشته بیاموزند و برای تحقق خود رفتاری خودسنجشگر داشته باشند، چنین مدلی از سیاست ـ بر خلاف مدل هنجاری که تفاهمطلبانه است ـ بر یک جهتگیری منازعهآمیز استوار است. اما این سیاست گامهای کوچک، نه انقلابی، بلکه اصلاحطلبانه است. این مدل سیاست با اصلهای تجدیدنظرطلبانهی خود در برابر همهی دعاوی جزمگرایانهی برنامههای سیاسی میایستد و به این اعتبار در هستهی خود تکثرگرایانه است.
@cafe_andishe95