لیبراسیون/لیبرالیسم
7.41K subscribers
2.68K photos
813 videos
89 files
516 links
🕊 گسترش گفتمان لیبرالیسم-محوریت آزادی فردی و اجتماعی-فردگرایی و شهروندی-اندیشۀ انتقادی و خردگرایی-حاکمیت قانون سکولار-دموکراسی-مدرنیتۀ سیاسی-جامعه مدنی-مالکیت خصوصی 🌌
#بازگشت_به_مشروطه
#ملی_گرایی
#لیبرالیسم_محافظه‌کار
#ناسیونالیسم_لیبرال
Download Telegram
⚫️"نظام توتالیتر با خواسته‌هایش فرد را گام به گام و در پوشش ایدئولوژی دنبال می‌کند. به همین دلیل زندگی در این نظام آکنده از فریبکاری و دروغ است: تحقیر کامل فرد، آزادی واقعی قلمداد می‌شود، محروم کردن از اطلاعات را، دسترسی به اطلاعات می‌نامند، دستکاری و جهت دادن به‌ افکار عمومی را، نظارت مردم بر قدرت مى‌خوانند، خودسری قدرت را احترام به نظام قضایی، سرکوب فرهنگ را تعالی آن، نبود آزادی بیان را عالی‌ترین شکل آزادی، مسخره‌بازی انتخاباتی را بالاترین نوع دموکراسی، ممنوعیت استقلال اندیشه را علمی‌ترین جهان‌بینی، و اشغال کشور دیگر را کمک برادرانه می‌نامند.

🔴حاکمیت گرفتار دروغ‌بافی‌های خویش می‌شود و به همین دلیل، باید تاریخ گذشته را به طور مداوم جعل کند، او حال را جعل می‌کند، آینده را جعل می‌کند. داده‌های آماری را جعل می‌کند. وانمود می‌کند که دستگاه پلیسی بسیار نیرومندی ندارد، به رعایت حقوق بشر تظاهر می‌کند. مدعی است که کسی را سرکوب نمی‌کند. وانمود می‌کند که از هيچكس هراسی ندارد. تظاهر به عدم تظاهر می‌کند."

#واسلاو_هاول


⚪️هاول در سال ۱۹۸۹ اولین رئیس‌جمهور غیرکمونیست حکومت چکسلواکی شد، وی نقشی کلیدی در پیروزی #انقلاب چکسلواکی داشت، انقلابی بدون خونریزی که منجر به فروپاشی حکومتِ کمونیستی چکسلواکی شد.

@cafe_andishe95
🔰18دسامبر زادروز
#واسلاو_هاول نمایشنامه نویس، شاعر و سیاستمدار اهل چک بود.

او از بنیانگذاران جنبش منشور هفت بود که به همین جرم چندین بار در دوره حکومت سابق چک و اسلواکی زندانی شد.

با فروپاشی حکومتهای کمونیستی در سال ۱۹۸۹ تا ۱۹۹۲ رییس جمهور چک واسلواکی و پس از انقلاب آرام ۱۹۹۲ دوباره عهده دار مقام #ریاست_جمهوری_چک شد.

#هاول شاهکار خود ، خرامیدنی حزین داستان سیاستمداری که بیمِ بازگشت به محبس دارد را پس از آزادی از زندانِ چهار ساله نوشت.
از جمله دیگر شاهکاری هاول ، قدرت ضعیفان در وصف دوران بعد از توتالیتاریسم است .
از میان نمایشنامه های او میتوان به میهمانی باغ، یادداشت، وسوسه، لارگوی غمزده و مشکل فزاینده تمرکز اشاره کرد.

نامه هایی به اولگا، ادبیات و صبر و یادداشت هایی درباب اخلاق، سیاست، تمدن از آثار دیگر اوست.

#هاول به عنوان سیاستمدار اخلاق گرا و ضدخشونت و نیز قهرمان ملی چهر های شناخته شده است.
او در دسامبر 2011 و در سن 75 سالگی درگذشت.



🎙بخشی از #سخنرانی هاول با عنوان" مسئولیت روشنفکران"( سخنرانی در دانشگاه ویکتوریا در ولینگتن، مارس 1995):


من، مانند پوپر، بر این اعتقادم که سیاستمداران، دانشمندان، مدیران بخش خصوصی، و دیگر مردم نباید به دام این گمان راهی بیفتند که آنها می توانند کل جهان را بفهمند و با اقدام واحدی آن را تغيير دهند.
کسی که در پی بهبود جهان است باید در نهایت احتیاط و تیز حتی گام به گام پیش برود ، و پیوسته مراقب حوادث ناشی از تغییرات باشد.
در عین حال، به نظر من-شاید اینجا کمی با پوپر اختلاف پیدا کنم- باید از تمامی روابط متقابل جهانی که می توان به دست آورد آگاه بود، و فراموش نکرد که در ورای شناخت ما رشته بی انتهایی روابط متقابل دیگر نیز هست

من در دوران نسبتا کوتاه اقامت خود در دپار، به اصطلاح، سیاست عالی بارها به این نتیجه رسیده‌ام که این تنها راهی است که باید رفت.


اکثر مخاطرات کنونی جهان و بسیاری از مشکلات آن را می توان رفع کرد.
اگر روشن بین باشیم، اگر به جای منافع آنی و گروهی خود منافع جمعی را در نظر بگیریم .

این هشیاری، البته نباید هیچگاه به صورت اعتقادی گستاخانه و آرمانی در آید و در نتیجه گمان بریم که تنها ما حقیقت تمامی این همبستگی های متقابل را می دانیم.

بر عکس، هشیاری ما می باید از احترامی ژرف و فروتنانه به این همبستگی ها و نظم مرموز آنها نشأت پذیرد.
...و اما تکلیف روشنفکران باسیاست چیست؟
در این زمینه هم سوء تفاهم زیاد وجود دارد.
نظر من خیلی ساده است:

هر جا به روشنفکران آرمانگرا بر خوردید، بانگ خطر آنها را پشت گوش اندازید ، و اگر وارد سیاست شوند، حرفشان را حتی کمتر باور کنید.

ولی نوع دیگر روشنفکران - آنهایی که به همبستگی همه چیز این جهان توجه دارند، آنهایی که با فروتنی، و نیز احساس مسؤولیت هر چه بیشتر، به جهان نزدیک می شوند، آنهایی که به خاطر آنچه نیک است دست به نبرد می زنند.
به این روشنفکران با دقت تمام گوش دهید، خواه در مقام بسیار مورد نیاز منتقد مستقل، قدرت و سیاست را در آینه ادراک خود باز تابند، و خواه خود مستقیما در سیاست درگیر باشند.

این دو نقش با هم تفاوت کلی دارد.
حرف دوست من، تیموتی کارتن آش، درباره روشنفکران درست است.
ولی این بدان معنا نیست که باید به بهانه آنکه جای این گونه روشنفکران فقط در دانشگاهها یا در رسانه های گروهی است، پای آنها را از حیطه سیاست برید.
من، بر عکس، عمیقا اعتقاد دارم که هر چه مشارکت مستقیم این افراد در سیاست عملی بیشتر، جهانی بهتر به وجود خواهد آمد.

سیاست طبیعتا اشخاصی را وا می دارد تا به مطالب کوتاه مدت، و نه چیزهایی که صد سال دیگر روی می دهد، بپردازند، تا توجه خود را معطوف موضوعهای حائز اهمیت در انتخابات بعدی کنند، تا در عوض مصالح جامعه بشر علایق گروهی خود را در نظر گیرند تا چیزهایی بگویند که به گوش همه خوش آید، و نه چیزهایی که مردم میل ندارند بشنوند، و تا حتی در برخورد با حقیقت هم دست از احتیاط برندارند.
ولی اینها دلیل نمی شود که روشنفکران را از سیاست کنار گذاریم؛ بر عکس چالش این است که آنها را هر چه بیشتر به سیاست فرا خوانیم.

برای تصمیم گرفتن درباره سرنوشت تمدن به هم پیوسته جهانی، کسی مجهزتر از کسانی که بیش از همه به ژرفای این همبستگیها واقف اند، بیش از همه بدانها حرمت می نهند، و بیش از همه با کل جهان برخورد مسؤول دارند؟

🔋منبع اصلی از The New York Review ، مورخ ۲۲ ژوئن ۱۹۹۵
مترجم : حسن کامشاد
@cafe_andishe95