#علمای_صالح (۸۰)
┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄
🔻آیت الله محمد جواد علوی بروجردی:
آقای لرزاده، معمار مسجد اعظم، برای من نقل میکرد که میخواستیم در مسجد اعظم چاه بزنیم. به ما گفتند متخصص این کار آقایی است به نام اسفندیار یگانگی که مؤسسه و بنگاهی در خیابان سعدی دارند و کارشان بسیار خوب است، اما زرتشتیاند.
با مرحوم آيت الله العظمى بروجردی مطرح کردیم و ایشان هم استقبال کرد. آنها هم اظهار آمادگی کردند. منتها ما وحشت داشتیم که در زمین وقف شده برای مسجد، زرتشتیها چاه بزنند. با موافقت آقای بروجردی آنها آمدند و چاه زدند و چاه خیلی خوبی هم از کار درآمد و از عجایب آن اینکه آب این چاه شیرینتر از چاههای اطرافش است.
چاههایی که داخل رودخانه است شور است، اما PH آب این چاه خیلی پایینتر است. این چاه را زدند و موتور گذاشتند و تا انتها کار را به نحو احسن انجام دادند. آقای لرزاده میگفت به سراغشان رفتم و گفتم صورت حساب بدهید، اما امروز و فردا میکردند.
تا این که یک روز خود اسفندیار، که مدیر بنگاه بود، گفت صورت حساب دادن ما یک شرط دارد. شرطش این است که ما آقای بروجردی را از نزدیک ملاقات کنیم. آقای لرزاده میگفت من نمیتوانستم از طرف ایشان قولی بدهم و بعید میدانستم که آقای بروجردی بپذیرند. با این حال پیش آقای بروجردی رفتم و ماجرا را به ایشان گفتم.
آقای بروجردی بسیار استقبال کرد و گفت چرا نگفتی بیایند. به هر حال با یگانگی خدمت آقای بروجردی رفتیم. ایشان در اتاق کناری زیر کرسی نشسته بود وچون بسیار پیر بود نمیتوانست به هنگام ورود افراد از جا بلند شود. یگانگی وارد شد و خدمت آقای بروجردی، که مرجع تقلید شیعه بود، رفت.
دست و پایش را گم کرده بود. به آقای بروجردی چسبید و پیشانی، گونهها و دستش را بوسید. لرزاده به من گفت که آقای بروجردی در این بوسیدنها نه خودش را عقب کشید و نه دستش را این طرف و آن طرف کرد که حاکی از آن باشد که ایشان کافر و نجس است. کاملاً مانند رفتاری که با مسلمانان داشت با او مواجه شد.
یگانگی کنار آقای بروجردی نشست و دست آقای بروجردی را گرفت. آقای بروجردی مطلقاً دستش را نکشید و مدتی دست در دست هم بودند. آقای بروجردی هم از ایشان تعریف کرد و گفت شنیدهام که کار خوبی کردی و آقای لرزاده از شما تعریف میکرد، اما چرا صورت حساب نمیدهی.
یگانگی گفت برای همین خواستم خدمت شما بیایم و عرض کنم که اجازه بدهید در کار خیری که شما کردهاید من هم سهیم باشم. شما مسجدی برای خدا ساختهاید. اجازه دهید ما هم به اندازه این چاه در بنایی که شما ساختهاید سهیم باشیم.
آقای بروجردی در گرفتن مبالغ کلان اخلاق خاصی داشتند و مخصوصاً از سهم امام در مسجد خرج نمیکردند و به راحتی به پیشنهاد افراد برای کمک کردن پاسخ مثبت نمیدادند. آقای لرزاده کاملاً با این روحیه آقای بروجردی آشنا بود. با این حال تا یگانگی این پیشنهاد را داد، آقای بروجردی پذیرفت.
آقای لرزاده میگفت برای من تازگی داشت که آقای بروجردی چنین چیزی را قبول کرد. مرحوم آقای میرزا ابوالحسن روحانی، به آقای بروجردی گفت حالا که آقای یگانگی این همه به شما اظهار ارادت دارد به او امر بفرمایید که مسلمان شود.
آقای لرزاده میگفت آقای بروجردی وقتی ناراحت و عصبانی میشدند صورت و گوش ایشان قرمز میشد. خود من هم دیده بودم. چون ایشان وقتی فوت شدند من ۱۰ سالم بود. آقای بروجردی از شنیدن آن حرف عصبانی شدند و سرشان را پایین انداختند و هیچ نگفتند. آقای اسفنديار یگانگی با این حرف قدری کوچک شد.
آقای بروجردی بعداز این که این حالتشان برطرف شد سرشان را بلند کردند و به ایشان گفتند: «آقای حاج میرزا ابوالحسن! من دعا میکنم خداوند اخلاص آقای یگانگی را به ما بدهد». تا حدی این وضعیت جبران شد.
بعد هم که آقای یگانگی میخواست برود آقای بروجردی با اینکه بسیار پیر بود و به سختی ميتوانست از جا بلند شود، برخاست و او را چند قدم بدرقه کرد تا جبران آن کلام را بکند.
این اصل قصه است و تتمهای هم دارد. بعدها این چاه، در زمان نوه آقای بروجردی، که متولی مسجد بود، خراب شده بود. ایشان میگفت در پروندهها گشتیم و آدرس بنگاه آنها را پیدا کردیم. در همان خیابان سعدی چند مغازه بود که نوشته بودند بنگاه اسفندیار یگانگی و پسران. به آنها گفتیم که چاه خراب شده است.
آنها گفتند که چاه را ما زدهایم و میآییم درست میکنیم. آمدند و چاه را تعمیر کردند و باز هم صورت حساب نمیدادند. به بنگاه آنها مراجعه کردیم. معلوم شد خود اسفندیار فوت شده و بچههایش متصدی بنگاه هستند.
یکی از پسرانش که مدیر عامل بنگاه بود، ملاقاتی با من گذاشت و پرونده را آورد و گفت پدر ما نوشته است که این چاه را ما برای آقای بروجردی و مسجد اعظم زدیم.
تا وقتی این بنگاه هست و شما بچهها هستید، هر کاری این چاه داره بدون دریافت پول موظفید انجام دهید و این وصیت من به شما است.
#نقد_زرتشتی_گری
➖➖➖➖
@borrhan
┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄
🔻آیت الله محمد جواد علوی بروجردی:
آقای لرزاده، معمار مسجد اعظم، برای من نقل میکرد که میخواستیم در مسجد اعظم چاه بزنیم. به ما گفتند متخصص این کار آقایی است به نام اسفندیار یگانگی که مؤسسه و بنگاهی در خیابان سعدی دارند و کارشان بسیار خوب است، اما زرتشتیاند.
با مرحوم آيت الله العظمى بروجردی مطرح کردیم و ایشان هم استقبال کرد. آنها هم اظهار آمادگی کردند. منتها ما وحشت داشتیم که در زمین وقف شده برای مسجد، زرتشتیها چاه بزنند. با موافقت آقای بروجردی آنها آمدند و چاه زدند و چاه خیلی خوبی هم از کار درآمد و از عجایب آن اینکه آب این چاه شیرینتر از چاههای اطرافش است.
چاههایی که داخل رودخانه است شور است، اما PH آب این چاه خیلی پایینتر است. این چاه را زدند و موتور گذاشتند و تا انتها کار را به نحو احسن انجام دادند. آقای لرزاده میگفت به سراغشان رفتم و گفتم صورت حساب بدهید، اما امروز و فردا میکردند.
تا این که یک روز خود اسفندیار، که مدیر بنگاه بود، گفت صورت حساب دادن ما یک شرط دارد. شرطش این است که ما آقای بروجردی را از نزدیک ملاقات کنیم. آقای لرزاده میگفت من نمیتوانستم از طرف ایشان قولی بدهم و بعید میدانستم که آقای بروجردی بپذیرند. با این حال پیش آقای بروجردی رفتم و ماجرا را به ایشان گفتم.
آقای بروجردی بسیار استقبال کرد و گفت چرا نگفتی بیایند. به هر حال با یگانگی خدمت آقای بروجردی رفتیم. ایشان در اتاق کناری زیر کرسی نشسته بود وچون بسیار پیر بود نمیتوانست به هنگام ورود افراد از جا بلند شود. یگانگی وارد شد و خدمت آقای بروجردی، که مرجع تقلید شیعه بود، رفت.
دست و پایش را گم کرده بود. به آقای بروجردی چسبید و پیشانی، گونهها و دستش را بوسید. لرزاده به من گفت که آقای بروجردی در این بوسیدنها نه خودش را عقب کشید و نه دستش را این طرف و آن طرف کرد که حاکی از آن باشد که ایشان کافر و نجس است. کاملاً مانند رفتاری که با مسلمانان داشت با او مواجه شد.
یگانگی کنار آقای بروجردی نشست و دست آقای بروجردی را گرفت. آقای بروجردی مطلقاً دستش را نکشید و مدتی دست در دست هم بودند. آقای بروجردی هم از ایشان تعریف کرد و گفت شنیدهام که کار خوبی کردی و آقای لرزاده از شما تعریف میکرد، اما چرا صورت حساب نمیدهی.
یگانگی گفت برای همین خواستم خدمت شما بیایم و عرض کنم که اجازه بدهید در کار خیری که شما کردهاید من هم سهیم باشم. شما مسجدی برای خدا ساختهاید. اجازه دهید ما هم به اندازه این چاه در بنایی که شما ساختهاید سهیم باشیم.
آقای بروجردی در گرفتن مبالغ کلان اخلاق خاصی داشتند و مخصوصاً از سهم امام در مسجد خرج نمیکردند و به راحتی به پیشنهاد افراد برای کمک کردن پاسخ مثبت نمیدادند. آقای لرزاده کاملاً با این روحیه آقای بروجردی آشنا بود. با این حال تا یگانگی این پیشنهاد را داد، آقای بروجردی پذیرفت.
آقای لرزاده میگفت برای من تازگی داشت که آقای بروجردی چنین چیزی را قبول کرد. مرحوم آقای میرزا ابوالحسن روحانی، به آقای بروجردی گفت حالا که آقای یگانگی این همه به شما اظهار ارادت دارد به او امر بفرمایید که مسلمان شود.
آقای لرزاده میگفت آقای بروجردی وقتی ناراحت و عصبانی میشدند صورت و گوش ایشان قرمز میشد. خود من هم دیده بودم. چون ایشان وقتی فوت شدند من ۱۰ سالم بود. آقای بروجردی از شنیدن آن حرف عصبانی شدند و سرشان را پایین انداختند و هیچ نگفتند. آقای اسفنديار یگانگی با این حرف قدری کوچک شد.
آقای بروجردی بعداز این که این حالتشان برطرف شد سرشان را بلند کردند و به ایشان گفتند: «آقای حاج میرزا ابوالحسن! من دعا میکنم خداوند اخلاص آقای یگانگی را به ما بدهد». تا حدی این وضعیت جبران شد.
بعد هم که آقای یگانگی میخواست برود آقای بروجردی با اینکه بسیار پیر بود و به سختی ميتوانست از جا بلند شود، برخاست و او را چند قدم بدرقه کرد تا جبران آن کلام را بکند.
این اصل قصه است و تتمهای هم دارد. بعدها این چاه، در زمان نوه آقای بروجردی، که متولی مسجد بود، خراب شده بود. ایشان میگفت در پروندهها گشتیم و آدرس بنگاه آنها را پیدا کردیم. در همان خیابان سعدی چند مغازه بود که نوشته بودند بنگاه اسفندیار یگانگی و پسران. به آنها گفتیم که چاه خراب شده است.
آنها گفتند که چاه را ما زدهایم و میآییم درست میکنیم. آمدند و چاه را تعمیر کردند و باز هم صورت حساب نمیدادند. به بنگاه آنها مراجعه کردیم. معلوم شد خود اسفندیار فوت شده و بچههایش متصدی بنگاه هستند.
یکی از پسرانش که مدیر عامل بنگاه بود، ملاقاتی با من گذاشت و پرونده را آورد و گفت پدر ما نوشته است که این چاه را ما برای آقای بروجردی و مسجد اعظم زدیم.
تا وقتی این بنگاه هست و شما بچهها هستید، هر کاری این چاه داره بدون دریافت پول موظفید انجام دهید و این وصیت من به شما است.
#نقد_زرتشتی_گری
➖➖➖➖
@borrhan
[ کانال برهان ]
#علمای_صالح (۸۰) ┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄ 🔻آیت الله محمد جواد علوی بروجردی: آقای لرزاده، معمار مسجد اعظم، برای من نقل میکرد که میخواستیم در مسجد اعظم چاه بزنیم. به ما گفتند متخصص این کار آقایی است به نام اسفندیار یگانگی که مؤسسه و بنگاهی در خیابان سعدی دارند و کارشان…
فایل pdf کتاب روضات الجنات ، في أحوال العلماء والسادات ؛ به قلم ميرزا محمد باقر موسوى خوانسارى (متوفای ۱۳۱۳هجری قمری) در هشت جلد در کانال «کتابخانه برهان» بارگذاری شد↓↓↓↓
https://t.me/borrhanlibrary/5535
🔖این کتاب به دو بخش تقسیم شده است:
فقهاى شیعه و اعلام غیر از فقهاى شیعه (شامل علماى غیر فقیه از هر دو فرقه شیعه و سنى)؛ کتاب حاضر بر اساس حروف الفبا تنظیم شده است ؛ مثلاً اسامى فقهاى شیعه که نامشان با همزه شروع شده، اسامى حکمایى که نامشان با همزه شروع شده، اسامى دیگر فضلاى شیعه و سنى که نامشان با همزه شروع شده، اسامى ادبا و... آمده است .
https://t.me/borrhanlibrary/5535
🔖این کتاب به دو بخش تقسیم شده است:
فقهاى شیعه و اعلام غیر از فقهاى شیعه (شامل علماى غیر فقیه از هر دو فرقه شیعه و سنى)؛ کتاب حاضر بر اساس حروف الفبا تنظیم شده است ؛ مثلاً اسامى فقهاى شیعه که نامشان با همزه شروع شده، اسامى حکمایى که نامشان با همزه شروع شده، اسامى دیگر فضلاى شیعه و سنى که نامشان با همزه شروع شده، اسامى ادبا و... آمده است .
#حرکت_حسینی (۴۷)
#معرفت_امام (۱۹۲) #شبهات_محرم
⁉️❔آیا سیدالشهداء علیهالسلام از آنچه برایشان پیش آمد آگاه بودند یا خیر؟
💡با دقت بخوانید!
┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄
#قسمت_چهارم
🟨 امام علیهالسلام چگونه حوادث آینده را میدانست.
تنها به دوحدیث کافی در بابِ
« أَنَّ الْأَئِمَّةَ ع يَعْلَمُونَ مَتَى يَمُوتُونَ وَ أَنَّهُمْ لَا يَمُوتُونَ إِلَّا بِاخْتِيَارٍ مِنْهُمْ» اشاره میکنیم:
❶حدیث اول این باب که بصورت کلی است؛
❷حدیث آخر این باب که در خصوص سید الشهداء علیهالسلام است؛
و احادیث فیما بین را رها نمودیم تا معلوم بشود منکرین علم امام به زمان و مکان شهادت و مغرضین ، اصول شیعه را هدف قرار دادهاند. حساب تعارف و این چیزها نبوده و نیست که مثلاً یک حدیث فلان جا بوده و نویسندۀ فلان کتاب آن را ندیده است! اینها اصول شیعه است.
🔸در روایت اول باب فوق ، روایت صحیحة ابو بصیر ج۱ ص۱۵۳ کتاب شریف کافی آمده است:
قال قال ابو عبدالله علیه السلام، اَیَّ امامٍ لا یَعلَم ما یصیبُه واِلَی ما یَصیر فَلَیس ذلک بحجّة لّلهِ علی خَلقَه.
#ترجمه : آن امامی که نمیداند که چه بر سرش میآید و سرانجام کارش به کجا منتهی می شود؛ حجت خدا بر خلق او نیست.
🔸در روایت آخر آمده است : حدیث صحیحة عبدالملک بن اَعینَ عن ابی جعفر علیه السلام: قال انزل الله تعالی النَصَرَ علی الحسینِ علیه السلام حَتّی ما کان بینَ السَّماءِ والارضِ ثمَّ خُیَّر بین النصر اَو لِقاءِ الله فَاختار لِقاءَ الله.
🔖#ترجمه و شرح روایت : خدا یاری را بر امام حسین علیهالسلام نازل کرد و این یاری به حسب زمانی ، زمانی بود که ارادۀ الهی از مقام تقدیر گذشته بود؛ در روایت آمده میان آسمان وزمین بود؛ که تشبیه است. یعنی طوری بود که دیگر مانعی وجود نداشت و فرمان و جهاتش صادر شده بود؛ آن گاه به اراده و اختیار سید الشهداء گذاشته شد؛ که اگر میخواهی پیروز خواهی شد؛ یا اینکه به لقاء خدا می رسی؛ و حضرت علیهالسلام لقاء الله را انتخاب فرمود.
🔻برای درک بیشتر ، مطلب ذیل را با تامل مطالعه کنید:
🔸در همین کتاب باب بعدی در صحیحة ضریس کناسی، محمد بن یحیی و.. آمده است:
قال: سمعتُ ابا جعفرٍ علیه السلام یقول و عنده أناسٌ مِن اصحابه، عَجِبتُ مِن قومٍ یَتَوَلَّوناُ ویَجعَلونا أئمّةً و یَصفُون انَّ طاعَتَنا مُفتَرضةٌ علیهم کَطاعة رسول الله (ص) ثُمَّ یَکسِرونَ حُجَّتَهُم ویَخصِمونَ اَنفسَهُم بِضَعفِ قُلوبِهِم فَیَنقصونَا حقَّنا و یَعیبونَ ذلک علی مَن اَعطاهُ الله بُرهانَ حَقِّ مَعرفَتنا و التسلیمَ لأمرنا اَتَرَونَ اَنَّ الله تبارک و تعالی اِفتَرضَ طاعةَ اولیاءه عَلی عِبادِه ثم یُخفي عَنهم اَخبارَ السماواتِ والارضِ و یَقطَعُ عَنهم موادَّ العِلمِ فیما یَرِدُ عَلَیهِم مِمّا فیهِ قوام دینهم؟ فقال لَه ُحمران (برادر زرارة بن اعین ثقۀ معروف) جُعِلتُ فداک اَرأیتَ ما کان مِن اَمرِقیام علی بن ابی طالب وَ الحَسَنِ وَالحُسینَ عَلَیهما السلام وَخُرُوجهم وَقیامِهِم بِدینِ الله عزَّ ذکرِهُ وَما اُصیبُوا مِنَ قَتلِ الطواغیت ایّاهم والَظَفربهم حَتّی قُتِلوا و غُلبوا
فقال ابوجعفر علیه السلام یا حمران انَّ الله تبارکَ وَتَعالی قَد کانَ قَدَّرَ ذلک عَلَیهمِ وقضاهُ و اَمضاهُ وَحَکَمَهُ عَلی سَبیلِ الاِختیارِ ثمَّ اَجراه فَبِتقدُّم علم مِن رسول الله (ص) قامَ علیٌّ والحسن و الحسینُ و بعلمٍ صَمَتَ من صمت مِنّا وَ لَو اَنَّهم یا حمران حیثُ نَزَلَ بِهِم ما نَزَلَ من اَمرِ الله عزوَجلّ و اظهار الطواغیتِ علیهم سَأَلوا الله عزّ و جلّ أن یَدَفعَ عَنهُم ذلک و اَلَحّوا علیه فی طَلَبِ ازالة مُلکِ الطواغیت و ذهابِ مُلکهِمِ اذاً لاجاب و دفع ذلک عنهم ثم کان انقضاء مدة الطواغیت و ذهاب ملکهم أسرع من سلک منظوم انقطع فتبدد و ما کان ذلک الذی أصابهم یا حمران لذنبٍ اقترفوه و لا لعقوبةِ معصیةٍ خالفوا الله فیها و لکن لمنازلٍ و کرامةٍ من الله أراد أن یبلغوها فلا تذهبنَّ بک المذاهبُ فیهِم.
👇👇👇ادامه👇👇👇
#معرفت_امام (۱۹۲) #شبهات_محرم
⁉️❔آیا سیدالشهداء علیهالسلام از آنچه برایشان پیش آمد آگاه بودند یا خیر؟
💡با دقت بخوانید!
┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄
#قسمت_چهارم
🟨 امام علیهالسلام چگونه حوادث آینده را میدانست.
تنها به دوحدیث کافی در بابِ
« أَنَّ الْأَئِمَّةَ ع يَعْلَمُونَ مَتَى يَمُوتُونَ وَ أَنَّهُمْ لَا يَمُوتُونَ إِلَّا بِاخْتِيَارٍ مِنْهُمْ» اشاره میکنیم:
❶حدیث اول این باب که بصورت کلی است؛
❷حدیث آخر این باب که در خصوص سید الشهداء علیهالسلام است؛
و احادیث فیما بین را رها نمودیم تا معلوم بشود منکرین علم امام به زمان و مکان شهادت و مغرضین ، اصول شیعه را هدف قرار دادهاند. حساب تعارف و این چیزها نبوده و نیست که مثلاً یک حدیث فلان جا بوده و نویسندۀ فلان کتاب آن را ندیده است! اینها اصول شیعه است.
🔸در روایت اول باب فوق ، روایت صحیحة ابو بصیر ج۱ ص۱۵۳ کتاب شریف کافی آمده است:
قال قال ابو عبدالله علیه السلام، اَیَّ امامٍ لا یَعلَم ما یصیبُه واِلَی ما یَصیر فَلَیس ذلک بحجّة لّلهِ علی خَلقَه.
#ترجمه : آن امامی که نمیداند که چه بر سرش میآید و سرانجام کارش به کجا منتهی می شود؛ حجت خدا بر خلق او نیست.
🔸در روایت آخر آمده است : حدیث صحیحة عبدالملک بن اَعینَ عن ابی جعفر علیه السلام: قال انزل الله تعالی النَصَرَ علی الحسینِ علیه السلام حَتّی ما کان بینَ السَّماءِ والارضِ ثمَّ خُیَّر بین النصر اَو لِقاءِ الله فَاختار لِقاءَ الله.
🔖#ترجمه و شرح روایت : خدا یاری را بر امام حسین علیهالسلام نازل کرد و این یاری به حسب زمانی ، زمانی بود که ارادۀ الهی از مقام تقدیر گذشته بود؛ در روایت آمده میان آسمان وزمین بود؛ که تشبیه است. یعنی طوری بود که دیگر مانعی وجود نداشت و فرمان و جهاتش صادر شده بود؛ آن گاه به اراده و اختیار سید الشهداء گذاشته شد؛ که اگر میخواهی پیروز خواهی شد؛ یا اینکه به لقاء خدا می رسی؛ و حضرت علیهالسلام لقاء الله را انتخاب فرمود.
🔻برای درک بیشتر ، مطلب ذیل را با تامل مطالعه کنید:
🔸در همین کتاب باب بعدی در صحیحة ضریس کناسی، محمد بن یحیی و.. آمده است:
قال: سمعتُ ابا جعفرٍ علیه السلام یقول و عنده أناسٌ مِن اصحابه، عَجِبتُ مِن قومٍ یَتَوَلَّوناُ ویَجعَلونا أئمّةً و یَصفُون انَّ طاعَتَنا مُفتَرضةٌ علیهم کَطاعة رسول الله (ص) ثُمَّ یَکسِرونَ حُجَّتَهُم ویَخصِمونَ اَنفسَهُم بِضَعفِ قُلوبِهِم فَیَنقصونَا حقَّنا و یَعیبونَ ذلک علی مَن اَعطاهُ الله بُرهانَ حَقِّ مَعرفَتنا و التسلیمَ لأمرنا اَتَرَونَ اَنَّ الله تبارک و تعالی اِفتَرضَ طاعةَ اولیاءه عَلی عِبادِه ثم یُخفي عَنهم اَخبارَ السماواتِ والارضِ و یَقطَعُ عَنهم موادَّ العِلمِ فیما یَرِدُ عَلَیهِم مِمّا فیهِ قوام دینهم؟ فقال لَه ُحمران (برادر زرارة بن اعین ثقۀ معروف) جُعِلتُ فداک اَرأیتَ ما کان مِن اَمرِقیام علی بن ابی طالب وَ الحَسَنِ وَالحُسینَ عَلَیهما السلام وَخُرُوجهم وَقیامِهِم بِدینِ الله عزَّ ذکرِهُ وَما اُصیبُوا مِنَ قَتلِ الطواغیت ایّاهم والَظَفربهم حَتّی قُتِلوا و غُلبوا
فقال ابوجعفر علیه السلام یا حمران انَّ الله تبارکَ وَتَعالی قَد کانَ قَدَّرَ ذلک عَلَیهمِ وقضاهُ و اَمضاهُ وَحَکَمَهُ عَلی سَبیلِ الاِختیارِ ثمَّ اَجراه فَبِتقدُّم علم مِن رسول الله (ص) قامَ علیٌّ والحسن و الحسینُ و بعلمٍ صَمَتَ من صمت مِنّا وَ لَو اَنَّهم یا حمران حیثُ نَزَلَ بِهِم ما نَزَلَ من اَمرِ الله عزوَجلّ و اظهار الطواغیتِ علیهم سَأَلوا الله عزّ و جلّ أن یَدَفعَ عَنهُم ذلک و اَلَحّوا علیه فی طَلَبِ ازالة مُلکِ الطواغیت و ذهابِ مُلکهِمِ اذاً لاجاب و دفع ذلک عنهم ثم کان انقضاء مدة الطواغیت و ذهاب ملکهم أسرع من سلک منظوم انقطع فتبدد و ما کان ذلک الذی أصابهم یا حمران لذنبٍ اقترفوه و لا لعقوبةِ معصیةٍ خالفوا الله فیها و لکن لمنازلٍ و کرامةٍ من الله أراد أن یبلغوها فلا تذهبنَّ بک المذاهبُ فیهِم.
👇👇👇ادامه👇👇👇
Telegram
attach 📎
🔖 #ترجمه و شرح : می فرماید من شنیدم امام باقر در جمع عده ای از یاران و اصحابشان که در محضر ایشان بودند فرمود:
«من تعجب میکنم از عده ای که اظهار پذیرش ولایت ما را میکنند؛ و آن را مورد پذیرش قرار دادهاند؛ و ما را به عنوان امام معرفی میکنند؛ و چنین اظهار میکنند که اطاعت ما همانند فرمان بردن نسبت به خاتم انبیاء ص، بر آنها واجب است؛ لکن اینها به دست خود، دلیلی را که دارند میشکنند؛ آن را ابطال میکنند؛ خودشان خود را مغلوب میکنند. [«خصم عدوه» یعنی دشمنش را مغلوب کرد. «خصم نفسه» یعنی خودش خود را مغلوب کرد.] چون اینها ضعیف دل هستند و آن قدرت شخصیت را ندارند که در پای عقیده واقعی خویش بایستند؛ پس از حقی که ما داریم میکاهند؛ و نسبت به کسانی که خدا به اندازۀ شایسته حق ولایت ما را به آنان عطا فرموده است؛ و به اندازۀ لازم به آنان نسبت به ما خضوع عطا کرده است عیبجویی و خرده گیری میکنند.
[چطور؟ تا اینجا هنوز از صحبت امام نمیدانیم که اینها با چه چیزی اعتقادشان را خراب میکنند.] آیا فکر میکنید که خدا اطاعت اولیاء خود را بر بندگانش واجب شمرده، آنگاه آگاهیهای آسمان و زمین را از این اولیاء خود مخفی مینماید؟ و آن رابطه و مدد علمی را از آنها قطع میکند؟ علمی که پایداری دین وابسته به آن است؟ [ تا اینجای سخن امام باقر ع شخص ممکن است بگوید معنای این سخن آنست که خدا کسی را که امام کرده اخبار آسمان و زمین، یعنی مسائل مربوط به احکام را به او میآموزد؛ که اشتباه است. زیرا احکام فقط از طریق خاتم انبیا میرسد؛ که آن یک بحث جداگانه است.]
حمران [خیلی مودب] سؤال میکند : فدایت شوم! شما چه میفرمائید؟ [حتی به صورت سؤال هم بیان نمیکند.] میگوید: «آیا شما این طور میبینید که امیرالمومنین ع و امام حسن ع و امام حسین ع به دین خدا قیام کردند و اینها به عنوان قیام خروج کردند و آنچه به اینها رسید که سرکشان زمان آنان را کشتند؛ [هم امیرالمومنین ع را کشتند؛ هم امام حسن و هم سیدالشهداء ع را کشتند؛] و اینها مغلوب شدند و کشته شدند؟» [این معنایش این است که خوب اگر اینها آگاه بودند چطور اقدام به قیام کردند؟ امیر المؤمنین ع که آگاه است، چگونه قیام می کند؟ امام حسن ع که آگاه است چگونه قیام می کند؟ در حالی که می داند که به او زهر میدهند؟ و سید الشهدا چگونه قیام میکند در حالی که سرنوشت خود را میداند؟]
حضرت میفرمایند: «ای حمران، خداوند تبارک و تعالی این مطلب را بر اینها مقدر کرده؛ و تقدیر حتمی هم کرده است؛ اما انتخاب این حکم الهی به اختیار خودشان بوده است؛ قبلا با اینها در میان گذاشت و قبول کردند؛ [راضی به تقدیر الهی بودند که مثلاً امر حتمی است که شما چهار سال و هشت ماه حکومت میکنید؛ و شمشیر #ابن_ملجم در فلان جا و فلان لحظه و فلانگونه چنین خواهد کرد؛ و شهادت شما چنین واقع خواهد شد؛ و حضرت مجتبی و سید الشهداء نیز چنین بودند.] از راه علمی که از پیش، از طریق خاتم انبیا به امیر المومنین و حسنین رسیده بود، اینها بپاخاستند؛ و آن کسانی از ما که سکوت اختیار کردند، از طریق آگاهیی که خاتم انبیا به آنها داده بود سکوت پیشه کردند. او وظیفه داشت قیام بکند؛ در حالی که پایان کارش معلوم بود و این نیز وظیفه داشت ساکت باشد؛ در حالی که پایان کارش معلوم بود. [خلاصه حضرت میفرماید] اگر چنانچه در وقتی که امر خدا نسبت به آنها در مقام اجرا بود؛ و اینها میدیدند که الان طاغوت زمان بر آنها چیره میشود، اگر از خدا میخواستند که خدا سلطنت طاغوت را بر طرف کند؛ و اصرار میکردند، خدا این کار را میکرد. [مقام آنها پیش خدا این بود که با آنکه قبلاً قول داده و پذیرفته بودند؛ و با وجود قول سابق اگر از خدا میخواستند، خدا از آنان دفع بلا میکرد.] در آن هنگام نابودی و از میان رفتن ملک و سلطنت طاغوت ها و متلاشی شدن سلطنت آنها سریع تر از پاره شدن نخ تسبیحی بود که دانه های آن از هم گسسته میشد و میپاشید. این محنت ها و مصائبی که بدانان رسید به خاطر گناه یا نافرمانی الهی که مرتکب شده باشند نبود و اگر آن امامان دچار چنین گرفتاری هایی شدند، به علت انتخاب خودشان بود؛ که لقاء الله و دستیابی به جایگاه و کرامت الهی را بر پیروزی دنیوی ترجیح دادند. خداوند میخواست آنان بدان کرامتها دست یابند و نه عقوبت نافرمانی و یا به خاطر (والعیاذ بالله) گناهی که مرتکب شده باشند. لذا مبادا که دیدگاهها و آرای این و آن تو را به انحراف بکشاند.»
.
✅🔚✅ شاه بیت حدیث این است که حضرت میفرماید که تو اگر شیعه هستی، چطور میآیی و میگوئی من شیعه هستم؛ و امامت کسی را قبول دارم؛ و هر چه بگوید گوش میدهم؛ اما خود آن امام نمیداند این کاری که می کند عاقبتش چیست؟ شما با این سخن در واقع، اساس امامت او را ابطال کردید. پس به حساب خصوصیات ائمه انکار علم آنان، و این که آنها از پایان کار خبر دارند، ابطال امامت آنان است.
➖➖➖➖➖
@borrhan
«من تعجب میکنم از عده ای که اظهار پذیرش ولایت ما را میکنند؛ و آن را مورد پذیرش قرار دادهاند؛ و ما را به عنوان امام معرفی میکنند؛ و چنین اظهار میکنند که اطاعت ما همانند فرمان بردن نسبت به خاتم انبیاء ص، بر آنها واجب است؛ لکن اینها به دست خود، دلیلی را که دارند میشکنند؛ آن را ابطال میکنند؛ خودشان خود را مغلوب میکنند. [«خصم عدوه» یعنی دشمنش را مغلوب کرد. «خصم نفسه» یعنی خودش خود را مغلوب کرد.] چون اینها ضعیف دل هستند و آن قدرت شخصیت را ندارند که در پای عقیده واقعی خویش بایستند؛ پس از حقی که ما داریم میکاهند؛ و نسبت به کسانی که خدا به اندازۀ شایسته حق ولایت ما را به آنان عطا فرموده است؛ و به اندازۀ لازم به آنان نسبت به ما خضوع عطا کرده است عیبجویی و خرده گیری میکنند.
[چطور؟ تا اینجا هنوز از صحبت امام نمیدانیم که اینها با چه چیزی اعتقادشان را خراب میکنند.] آیا فکر میکنید که خدا اطاعت اولیاء خود را بر بندگانش واجب شمرده، آنگاه آگاهیهای آسمان و زمین را از این اولیاء خود مخفی مینماید؟ و آن رابطه و مدد علمی را از آنها قطع میکند؟ علمی که پایداری دین وابسته به آن است؟ [ تا اینجای سخن امام باقر ع شخص ممکن است بگوید معنای این سخن آنست که خدا کسی را که امام کرده اخبار آسمان و زمین، یعنی مسائل مربوط به احکام را به او میآموزد؛ که اشتباه است. زیرا احکام فقط از طریق خاتم انبیا میرسد؛ که آن یک بحث جداگانه است.]
حمران [خیلی مودب] سؤال میکند : فدایت شوم! شما چه میفرمائید؟ [حتی به صورت سؤال هم بیان نمیکند.] میگوید: «آیا شما این طور میبینید که امیرالمومنین ع و امام حسن ع و امام حسین ع به دین خدا قیام کردند و اینها به عنوان قیام خروج کردند و آنچه به اینها رسید که سرکشان زمان آنان را کشتند؛ [هم امیرالمومنین ع را کشتند؛ هم امام حسن و هم سیدالشهداء ع را کشتند؛] و اینها مغلوب شدند و کشته شدند؟» [این معنایش این است که خوب اگر اینها آگاه بودند چطور اقدام به قیام کردند؟ امیر المؤمنین ع که آگاه است، چگونه قیام می کند؟ امام حسن ع که آگاه است چگونه قیام می کند؟ در حالی که می داند که به او زهر میدهند؟ و سید الشهدا چگونه قیام میکند در حالی که سرنوشت خود را میداند؟]
حضرت میفرمایند: «ای حمران، خداوند تبارک و تعالی این مطلب را بر اینها مقدر کرده؛ و تقدیر حتمی هم کرده است؛ اما انتخاب این حکم الهی به اختیار خودشان بوده است؛ قبلا با اینها در میان گذاشت و قبول کردند؛ [راضی به تقدیر الهی بودند که مثلاً امر حتمی است که شما چهار سال و هشت ماه حکومت میکنید؛ و شمشیر #ابن_ملجم در فلان جا و فلان لحظه و فلانگونه چنین خواهد کرد؛ و شهادت شما چنین واقع خواهد شد؛ و حضرت مجتبی و سید الشهداء نیز چنین بودند.] از راه علمی که از پیش، از طریق خاتم انبیا به امیر المومنین و حسنین رسیده بود، اینها بپاخاستند؛ و آن کسانی از ما که سکوت اختیار کردند، از طریق آگاهیی که خاتم انبیا به آنها داده بود سکوت پیشه کردند. او وظیفه داشت قیام بکند؛ در حالی که پایان کارش معلوم بود و این نیز وظیفه داشت ساکت باشد؛ در حالی که پایان کارش معلوم بود. [خلاصه حضرت میفرماید] اگر چنانچه در وقتی که امر خدا نسبت به آنها در مقام اجرا بود؛ و اینها میدیدند که الان طاغوت زمان بر آنها چیره میشود، اگر از خدا میخواستند که خدا سلطنت طاغوت را بر طرف کند؛ و اصرار میکردند، خدا این کار را میکرد. [مقام آنها پیش خدا این بود که با آنکه قبلاً قول داده و پذیرفته بودند؛ و با وجود قول سابق اگر از خدا میخواستند، خدا از آنان دفع بلا میکرد.] در آن هنگام نابودی و از میان رفتن ملک و سلطنت طاغوت ها و متلاشی شدن سلطنت آنها سریع تر از پاره شدن نخ تسبیحی بود که دانه های آن از هم گسسته میشد و میپاشید. این محنت ها و مصائبی که بدانان رسید به خاطر گناه یا نافرمانی الهی که مرتکب شده باشند نبود و اگر آن امامان دچار چنین گرفتاری هایی شدند، به علت انتخاب خودشان بود؛ که لقاء الله و دستیابی به جایگاه و کرامت الهی را بر پیروزی دنیوی ترجیح دادند. خداوند میخواست آنان بدان کرامتها دست یابند و نه عقوبت نافرمانی و یا به خاطر (والعیاذ بالله) گناهی که مرتکب شده باشند. لذا مبادا که دیدگاهها و آرای این و آن تو را به انحراف بکشاند.»
.
✅🔚✅ شاه بیت حدیث این است که حضرت میفرماید که تو اگر شیعه هستی، چطور میآیی و میگوئی من شیعه هستم؛ و امامت کسی را قبول دارم؛ و هر چه بگوید گوش میدهم؛ اما خود آن امام نمیداند این کاری که می کند عاقبتش چیست؟ شما با این سخن در واقع، اساس امامت او را ابطال کردید. پس به حساب خصوصیات ائمه انکار علم آنان، و این که آنها از پایان کار خبر دارند، ابطال امامت آنان است.
➖➖➖➖➖
@borrhan
Telegram
attach 📎
[ کانال برهان ]
#حرکت_حسینی (۴۷) #معرفت_امام (۱۹۲) #شبهات_محرم ⁉️❔آیا سیدالشهداء علیهالسلام از آنچه برایشان پیش آمد آگاه بودند یا خیر؟ 💡با دقت بخوانید! ┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄ #قسمت_چهارم 🟨 امام علیهالسلام چگونه حوادث آینده را میدانست. تنها به دوحدیث کافی در بابِ « أَنَّ…
🔹علم امام معصوم به ما فی الأرحام..
✍️امام صادق عليه السلام فرمودند: بخدا قسم به ما علم گذشتگان و آيندگان داده شده. مردى از اصحاب امام عرضكرد: فدايت شوم آيا شما از علم غیب اطلاع داريد؟
🔸فرمود: واى بر تو! من نطفههائى كه در صلب مردان و رحم زنان هست میدانم. گسترش دهيد سينههاى خودتان را، و بينا باشيد و بر دل بسپاريد، ما حجت خداى تعالى در ميان مردم هستیم، احدی تحمل فضائل ما را ندارد مگر سينۀ مؤمنی كه نيرويش به اندازۀ نیروی كوه تهامه باشد، جز با اجازه خدا ! بخدا قسم اگر من بخواهم میتوانم سنگریزههایی كه بر روى كوه تهامه است بشمارم، در هر روز و شب ريگها بوجود مىآيند مثل زاد و ولد مردم، بخدا قسم شما با يكديگر به دشمنى میپردازيد! بعد از من تا آنجا كه بجان يكديگر مىافتيد!
📗مناقب آل أبي طالب، جلد ۴، صفحه ۲۷۱
#معرفت_امام
@borrhan
✍️امام صادق عليه السلام فرمودند: بخدا قسم به ما علم گذشتگان و آيندگان داده شده. مردى از اصحاب امام عرضكرد: فدايت شوم آيا شما از علم غیب اطلاع داريد؟
🔸فرمود: واى بر تو! من نطفههائى كه در صلب مردان و رحم زنان هست میدانم. گسترش دهيد سينههاى خودتان را، و بينا باشيد و بر دل بسپاريد، ما حجت خداى تعالى در ميان مردم هستیم، احدی تحمل فضائل ما را ندارد مگر سينۀ مؤمنی كه نيرويش به اندازۀ نیروی كوه تهامه باشد، جز با اجازه خدا ! بخدا قسم اگر من بخواهم میتوانم سنگریزههایی كه بر روى كوه تهامه است بشمارم، در هر روز و شب ريگها بوجود مىآيند مثل زاد و ولد مردم، بخدا قسم شما با يكديگر به دشمنى میپردازيد! بعد از من تا آنجا كه بجان يكديگر مىافتيد!
📗مناقب آل أبي طالب، جلد ۴، صفحه ۲۷۱
#معرفت_امام
@borrhan
فایل pdf کتاب فضائل پنج تن در صحاح ششگانه اهل سنت تألیف: سید مرتضی فیروز آبادی یزدی در کانال کتابخانه برهان بارگذاری شد↓↓↓↓↓
https://t.me/borrhanlibrary/5547
🔻فضائل خمسه طیبه در صحاح ششگانه اهل سنت از ساعدى خراسانى است كه ترجمهاى است، به زبان فارسى بر كتاب فضائل الخمسه من الصحاح السته از محقق فيروز آبادى 1410ق.
#قاعده_الزام
#نقل_فضایل_از_کتب_مخالفین
https://t.me/borrhanlibrary/5547
🔻فضائل خمسه طیبه در صحاح ششگانه اهل سنت از ساعدى خراسانى است كه ترجمهاى است، به زبان فارسى بر كتاب فضائل الخمسه من الصحاح السته از محقق فيروز آبادى 1410ق.
#قاعده_الزام
#نقل_فضایل_از_کتب_مخالفین
[ کانال برهان ]
فایل pdf کتاب فضائل پنج تن در صحاح ششگانه اهل سنت تألیف: سید مرتضی فیروز آبادی یزدی در کانال کتابخانه برهان بارگذاری شد↓↓↓↓↓ https://t.me/borrhanlibrary/5547 🔻فضائل خمسه طیبه در صحاح ششگانه اهل سنت از ساعدى خراسانى است كه ترجمهاى است، به زبان فارسى بر كتاب…
✅ خمسه طیبه علیهمالسلام اولين اشخاصى كه وارد بهشت ميشوند.
4723-أَخْبَرَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ بَطَّةَ الْأَصْبَهَانِيُّ، ثنا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ زَكَرِيَّا الْأَصْبَهَانِيُّ، ثنا إِسْمَاعِيلُ بْنُ عَمْرٍو الْبَجَلِيُّ، ثنا الْأَجْلَحُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْكِنْدِيُّ، عَنْ حَبِيبِ بْنِ ثَابِتٍ، عَنْ عَاصِمِ بْنِ ضَمْرَةَ، عَنْ عَلِيٍّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: أَخْبَرَنِي رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «أَنَّ أَوَّلَ مَنْ يَدْخُلُ الْجَنَّةَ أَنَا وَفَاطِمَةُ وَالْحَسَنُ وَالْحُسَيْنُ» قُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، فَمُحِبُّونَا؟ قَالَ: «مِنْ وَرَائِكُمْ»
#ترجمه : عاصم بن ابی ضمره از حضرت امیر (عليهالسلام) روایت ميکند که حضرت رسول خدا(صلىاللهعلیهوآلهوسلم) فرمود: اولین کسیکه وارد بهشت میشود، من و فاطمه (سلاماللهعلیها) و حسن(عليهالسلام) و حسین(عليهالسلام) هستیم.عرض کردم: ای رسول خدا! پس محبان ما چه میشوند؟ فرمود: پشت سرِ ما.
📕المستدرك على الصحيحين؛ الحاكم، أبو عبد الله 164/3
#نقل_فضایل_از_کتب_مخالفین (۱۳۳۰)
#قاعده_الزام
@borrhan
4723-أَخْبَرَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ بَطَّةَ الْأَصْبَهَانِيُّ، ثنا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ زَكَرِيَّا الْأَصْبَهَانِيُّ، ثنا إِسْمَاعِيلُ بْنُ عَمْرٍو الْبَجَلِيُّ، ثنا الْأَجْلَحُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْكِنْدِيُّ، عَنْ حَبِيبِ بْنِ ثَابِتٍ، عَنْ عَاصِمِ بْنِ ضَمْرَةَ، عَنْ عَلِيٍّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: أَخْبَرَنِي رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «أَنَّ أَوَّلَ مَنْ يَدْخُلُ الْجَنَّةَ أَنَا وَفَاطِمَةُ وَالْحَسَنُ وَالْحُسَيْنُ» قُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، فَمُحِبُّونَا؟ قَالَ: «مِنْ وَرَائِكُمْ»
#ترجمه : عاصم بن ابی ضمره از حضرت امیر (عليهالسلام) روایت ميکند که حضرت رسول خدا(صلىاللهعلیهوآلهوسلم) فرمود: اولین کسیکه وارد بهشت میشود، من و فاطمه (سلاماللهعلیها) و حسن(عليهالسلام) و حسین(عليهالسلام) هستیم.عرض کردم: ای رسول خدا! پس محبان ما چه میشوند؟ فرمود: پشت سرِ ما.
📕المستدرك على الصحيحين؛ الحاكم، أبو عبد الله 164/3
#نقل_فضایل_از_کتب_مخالفین (۱۳۳۰)
#قاعده_الزام
@borrhan
وقایع اول صفر:
-ورود سر مطهر سیدالشهدا علیه السلام به شام ؛ شجره ملعونه (:بنیامیه) این روز را بدین جهت عید قرار دادند!
(مصباح کفعمی۵۹۶/۲)
-ورود اهل بیت علیهم السلام به دمشق.
(معالی السبطین۱۴۰/۲)
💔مصائب شام همان مصائب عاشوراست. قسمت اول آن قتل و ذبح بود؛ و قسمت دوم سَبْی و اَسْر.
برای فرد بزرگ و بزرگ زاده #اسارت و #تحقیر سختتر و غیر قابل تحملتر از قتل است.
@borrhan
-ورود سر مطهر سیدالشهدا علیه السلام به شام ؛ شجره ملعونه (:بنیامیه) این روز را بدین جهت عید قرار دادند!
(مصباح کفعمی۵۹۶/۲)
-ورود اهل بیت علیهم السلام به دمشق.
(معالی السبطین۱۴۰/۲)
💔مصائب شام همان مصائب عاشوراست. قسمت اول آن قتل و ذبح بود؛ و قسمت دوم سَبْی و اَسْر.
برای فرد بزرگ و بزرگ زاده #اسارت و #تحقیر سختتر و غیر قابل تحملتر از قتل است.
@borrhan
#ابوبکر_شناسی (۲۸)
📆 اول صفر سال ۳۸هجریقمری ، آغاز جنگ صفین
🔻آشنایی با فرزند ارشد ابوبکر که در جنگهای #صفین و #جمل به قتال با امیرالمؤمنین علیهالسلام پرداخت!
✖️عبدالرحمان بن ابوبکر
┄┅━🔹𖣐﴾﷽﴿𖣐🔹━┅┄
همسر اول ابوبکر ؛ امّ رومان : در آغاز زن عبدالله بن حارث بن سَخبَره بود که میگویند پس از مرگ عبدالله بن سخبره در جاهلیت، ابوبکر او را به همسری گرفت. ابوبکر از امّرومان دو فرزند به نامهای عبدالرحمان و #عایشه دارد.(۱)
فرزندان امّرومان از ازدواج قبلی ، خواهران و برادران عایشه و عبدالرحمن از طرف مادر هستند.
به ظاهر شخصیت امّرومان چندان پسندیده نبوده است که این نکته از نزاع کلامی که بین عبدالله بن عباس و عایشه در جنگ #جمل صورت پذیرفت روشن میگردد. (۲)
میگویند او در سالهای آخر بعثت ایمان آورده ، و در سال اول هجری به مدینه هجرت کرده است. فوت او را سال ۶هجری نوشتهاند.(۳)
علی رغم فضائلی که عایشه دختر امّرومان در وصف او میگوید که او را سابق در اسلام میشناسد ، زنی از حوریان بهشتی معرفیاش میکند، پیامبر به سر قبرش میآیند....در منابع اهل تسنن هیچ حدیثی از او نقل نشده است و گویی او چندان به حضور رسول خدا صلی الله علیه و آله نرسیده بوده است.
در حالیکه فاصلهٔ درِ منزل او تا مسجد به چند متر هم نمیرسیده است❗️ منزلی در کنار مسجدالنبی که رسولخدا صلیالله علیه و آله آن را به ابوبکر بخشیدند.(۴)
عبدالرحمان بن ابوبکر بزرگترین فرزند ابوبکر است(۵) که او را عبدالعُزّی (۶) (: بنده عزی؛ بت بزرگ جاهلیت) نام نهاده بود و پیامبر اسم او را پس از اسلامِ دیر هنگام وی، به عبدالرحمن تغییر دادند؛(۷)
میگویند وی پس از ماجرای #حدیبیه و در سال ۷ هجری ایمان آورده است.(۸) ظاهراً اسلام او به این دلیل بود که پیامبر این شرط را گذاشته بودند که در صورت ایمان آوردن افراد ، آنان از الطاف نبوی بهرهمند میشوند؛ عبدالرحمان نیز پس از ایمان آوردن به لطف پیامبر از خرمای #خیبر بهرهمند گردید.(۹)
وی در جنگ #احد در صف مشرکان بود و پدر را که در سپاه اسلام بود به هماوردی طلبید.
🔻حکایتی از عایشه نشان میدهد که گویا او در ماجرای #شهادت_رسولخدا صلی الله علیه و آله و مسموم کردن ایشان نقش داشته است؛ علاوه بر ماجرای بحث برانگیز «لَدود» - خوراندن دارو به پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله توسط عایشه در روز یکشنبه ۲۷/صفر -
ادعا شده است که در صبح دوشنبه ۲۸صفر نیز عبدالرحمان که باید در سپاه اسامه باشد به رسول خدا چوب مسواکی را داده است که به تصریح عایشه بعد از مسواک حال پیامبر که کمی بهتر بود ، بد میشود و بعد از اندک زمانی از دنیا میروند ...(۱۰)
➖➖➖➖➖
۱- استیعاب ج۲ص۷۵۷
۲- اخبار الدوله العباسیه ص۱۲۵-۱۲۶
۳- انساب الاشراف ج۱۰ص۱۰۱
۴- تاریخ طبری ج۳ص۴۱۹-۴۲۰(این خانه همان خانهای است که ابوبکر در آن خانه با مرگ ملاقات کرد.)
۵- تاریخ الخمیس ج۲ص۲۳۷ و...
۶- امتاع الاسماع ج۶ص۱۵۲
۷و۸- اسدالغابة ج۳ص۳۶۳
۹- البدایة و النهايه ج۸ ص۸۸ و تاریخ طبری ج۳ ص۱۹۸ و....
۱۰- طبقات الکبری ج۲ص۱۸
«1⃣»
📆 اول صفر سال ۳۸هجریقمری ، آغاز جنگ صفین
🔻آشنایی با فرزند ارشد ابوبکر که در جنگهای #صفین و #جمل به قتال با امیرالمؤمنین علیهالسلام پرداخت!
✖️عبدالرحمان بن ابوبکر
┄┅━🔹𖣐﴾﷽﴿𖣐🔹━┅┄
همسر اول ابوبکر ؛ امّ رومان : در آغاز زن عبدالله بن حارث بن سَخبَره بود که میگویند پس از مرگ عبدالله بن سخبره در جاهلیت، ابوبکر او را به همسری گرفت. ابوبکر از امّرومان دو فرزند به نامهای عبدالرحمان و #عایشه دارد.(۱)
فرزندان امّرومان از ازدواج قبلی ، خواهران و برادران عایشه و عبدالرحمن از طرف مادر هستند.
به ظاهر شخصیت امّرومان چندان پسندیده نبوده است که این نکته از نزاع کلامی که بین عبدالله بن عباس و عایشه در جنگ #جمل صورت پذیرفت روشن میگردد. (۲)
میگویند او در سالهای آخر بعثت ایمان آورده ، و در سال اول هجری به مدینه هجرت کرده است. فوت او را سال ۶هجری نوشتهاند.(۳)
علی رغم فضائلی که عایشه دختر امّرومان در وصف او میگوید که او را سابق در اسلام میشناسد ، زنی از حوریان بهشتی معرفیاش میکند، پیامبر به سر قبرش میآیند....در منابع اهل تسنن هیچ حدیثی از او نقل نشده است و گویی او چندان به حضور رسول خدا صلی الله علیه و آله نرسیده بوده است.
در حالیکه فاصلهٔ درِ منزل او تا مسجد به چند متر هم نمیرسیده است❗️ منزلی در کنار مسجدالنبی که رسولخدا صلیالله علیه و آله آن را به ابوبکر بخشیدند.(۴)
عبدالرحمان بن ابوبکر بزرگترین فرزند ابوبکر است(۵) که او را عبدالعُزّی (۶) (: بنده عزی؛ بت بزرگ جاهلیت) نام نهاده بود و پیامبر اسم او را پس از اسلامِ دیر هنگام وی، به عبدالرحمن تغییر دادند؛(۷)
میگویند وی پس از ماجرای #حدیبیه و در سال ۷ هجری ایمان آورده است.(۸) ظاهراً اسلام او به این دلیل بود که پیامبر این شرط را گذاشته بودند که در صورت ایمان آوردن افراد ، آنان از الطاف نبوی بهرهمند میشوند؛ عبدالرحمان نیز پس از ایمان آوردن به لطف پیامبر از خرمای #خیبر بهرهمند گردید.(۹)
وی در جنگ #احد در صف مشرکان بود و پدر را که در سپاه اسلام بود به هماوردی طلبید.
🔻حکایتی از عایشه نشان میدهد که گویا او در ماجرای #شهادت_رسولخدا صلی الله علیه و آله و مسموم کردن ایشان نقش داشته است؛ علاوه بر ماجرای بحث برانگیز «لَدود» - خوراندن دارو به پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله توسط عایشه در روز یکشنبه ۲۷/صفر -
ادعا شده است که در صبح دوشنبه ۲۸صفر نیز عبدالرحمان که باید در سپاه اسامه باشد به رسول خدا چوب مسواکی را داده است که به تصریح عایشه بعد از مسواک حال پیامبر که کمی بهتر بود ، بد میشود و بعد از اندک زمانی از دنیا میروند ...(۱۰)
➖➖➖➖➖
۱- استیعاب ج۲ص۷۵۷
۲- اخبار الدوله العباسیه ص۱۲۵-۱۲۶
۳- انساب الاشراف ج۱۰ص۱۰۱
۴- تاریخ طبری ج۳ص۴۱۹-۴۲۰(این خانه همان خانهای است که ابوبکر در آن خانه با مرگ ملاقات کرد.)
۵- تاریخ الخمیس ج۲ص۲۳۷ و...
۶- امتاع الاسماع ج۶ص۱۵۲
۷و۸- اسدالغابة ج۳ص۳۶۳
۹- البدایة و النهايه ج۸ ص۸۸ و تاریخ طبری ج۳ ص۱۹۸ و....
۱۰- طبقات الکبری ج۲ص۱۸
«1⃣»
Telegram
attach 📎
🔻 تاریخ نقش او را در جنگهای ردّه و #فتوحات پررنگ نشان میدهد(۱۱) و داستان مشهور عشق او به «لیلی بنت جودی» در همین فتح شام را تقریباً تمام منابع نقل کردهاند که حکایتگر شخصیت زنباره اوست.
در آغاز این داستان عبدالرحمان در سفری تجاری در جاهلیت لیلی را در شام میبیند و به او دل میبندد. پس از گذشت نزدیک به سی سال و پیش از فتح شام شرط میکند که باید لیلی بنت جودی را به عنوان غنیمت به او بدهند. عمر که فتح شام در زمان او صورت گرفت، این تقاضا را میپذیرند.
در فتح شام، این زن به عنوان کنیز به عبدالرحمن داده میشود.
عبدالرحمان او را به مدینه میبرد، در وصف لیلی شعر میسراید و بیش از دیگر زنانش به او توجه میکند. گویی این بیتوجهی به دیگر زنانش آن چنان بوده که آنان زبان به اعتراض میگشایند. این عشق آتشین با افتادن دو دندان ثنای لیلی، به بیتوجهی و نفرت مطلق تبدیل میشود و عبدالرحمن او را به سوی اهلش در شام روان میسازد.
فراز و فرود این عشق عجیب به آن میزان بود که عایشه، عبدالرحمان را متهم میکند که «در راه عشق و نفرت لیلی راه افراط را پیش گرفته است.»(۱۲) ؛
#معاویه نیز اینگونه عبدالرحمن را توصیف میکند: «و اما پسر ابوبکر (یعنی عبدالرحمن) او کسی است که اگر ببیند رفیق هایش کاری انجام داده اند،(چشم بسته) همان کار را انجام می دهد. هیچ هم و غمی ندارد مگر خوشگذرانی و لهو و زن ها = وأما ابن أبي بكر فهو رجل إن رأى أصحابه صنعوا شيئا صنع مثله، ليست له همة إلا في النساء واللهو»(۱۳)
❗️و عجیب آن که در منابع اهل تسنن با این همه اوصاف او را از «زهاد» میدانند.(۱۴)
به هر روی او در جنگ جمل در کنار عایشه میجنگد (۱۵: اسکن در پست قبل) و پس از آن از سرای #معاویه سر در می آورد و در #صفین در کنار او قرار میگیرد(۱۶: ر.ک: تصویر الحاقی)؛ مرگ او را به سال ۵۳هجری در حوالی مکه گزارش دادهاند(۱۷) و عایشه پس از مرگ عبدالرحمان بر مزار وی به سوگواری ایامی را میگذراند.(۱۸) به ظاهر علت اصلی مرگ وی، مخالفت با معاویه در بیعت گرفتن علنی برای #یزید است.
✖️از احادیث غیر قابل قبولی که حکایتگر میزان صداقت اوست! این حدیث است که عبدالرحمان ادعا میکند:
❗️«پیامبر [در بیماری خویش] قلم و دواتی خواستند و سپس پشیمان شدند و گفتند: خدا و مومنان جز ابوبکر را [به عنوان خلیفه] نمیخواهند!» (۱۹)
این امر علاوه بر نشان دادن خباثت عبدالرحمان و سقیفهگران، اگر او به راستی شنونده ماجرای قلم و دوات (#قرطاس) باشد، نشان میدهد که او نیز در زمانی در خانه پیامبر حضور داشته است که میباید قاعدتاً در سپاه اسامه حضور بهم رسانیده باشد.
➖➖➖➖➖
۱۰- طبقات الکبری ج۲ص۱۸
۱۱- تاریخ طبری ج۳ص۲۹۰
۱۲- اسدالغابة ج۳ ص۳۶۴
۱۳-البدایه و النهایه ج۸ص۱۲۳
۱۴- شذرات الذهب ج۱ ص۲۵۱
۱۵-استیعاب ج۲ص۸۲۵
۱۶-الکامل ج۳ص۳۳۰
۱۷- استیعاب ج۲ص۸۲۶
۱۸- استیعاب ج۲ص۸۲۶ - اسدالغابة ج۳ص۳۶۴
۱۹- اسدالغابة ج۳ص۳۶۳
🆔 @borrhan
در آغاز این داستان عبدالرحمان در سفری تجاری در جاهلیت لیلی را در شام میبیند و به او دل میبندد. پس از گذشت نزدیک به سی سال و پیش از فتح شام شرط میکند که باید لیلی بنت جودی را به عنوان غنیمت به او بدهند. عمر که فتح شام در زمان او صورت گرفت، این تقاضا را میپذیرند.
در فتح شام، این زن به عنوان کنیز به عبدالرحمن داده میشود.
عبدالرحمان او را به مدینه میبرد، در وصف لیلی شعر میسراید و بیش از دیگر زنانش به او توجه میکند. گویی این بیتوجهی به دیگر زنانش آن چنان بوده که آنان زبان به اعتراض میگشایند. این عشق آتشین با افتادن دو دندان ثنای لیلی، به بیتوجهی و نفرت مطلق تبدیل میشود و عبدالرحمن او را به سوی اهلش در شام روان میسازد.
فراز و فرود این عشق عجیب به آن میزان بود که عایشه، عبدالرحمان را متهم میکند که «در راه عشق و نفرت لیلی راه افراط را پیش گرفته است.»(۱۲) ؛
#معاویه نیز اینگونه عبدالرحمن را توصیف میکند: «و اما پسر ابوبکر (یعنی عبدالرحمن) او کسی است که اگر ببیند رفیق هایش کاری انجام داده اند،(چشم بسته) همان کار را انجام می دهد. هیچ هم و غمی ندارد مگر خوشگذرانی و لهو و زن ها = وأما ابن أبي بكر فهو رجل إن رأى أصحابه صنعوا شيئا صنع مثله، ليست له همة إلا في النساء واللهو»(۱۳)
❗️و عجیب آن که در منابع اهل تسنن با این همه اوصاف او را از «زهاد» میدانند.(۱۴)
به هر روی او در جنگ جمل در کنار عایشه میجنگد (۱۵: اسکن در پست قبل) و پس از آن از سرای #معاویه سر در می آورد و در #صفین در کنار او قرار میگیرد(۱۶: ر.ک: تصویر الحاقی)؛ مرگ او را به سال ۵۳هجری در حوالی مکه گزارش دادهاند(۱۷) و عایشه پس از مرگ عبدالرحمان بر مزار وی به سوگواری ایامی را میگذراند.(۱۸) به ظاهر علت اصلی مرگ وی، مخالفت با معاویه در بیعت گرفتن علنی برای #یزید است.
✖️از احادیث غیر قابل قبولی که حکایتگر میزان صداقت اوست! این حدیث است که عبدالرحمان ادعا میکند:
❗️«پیامبر [در بیماری خویش] قلم و دواتی خواستند و سپس پشیمان شدند و گفتند: خدا و مومنان جز ابوبکر را [به عنوان خلیفه] نمیخواهند!» (۱۹)
این امر علاوه بر نشان دادن خباثت عبدالرحمان و سقیفهگران، اگر او به راستی شنونده ماجرای قلم و دوات (#قرطاس) باشد، نشان میدهد که او نیز در زمانی در خانه پیامبر حضور داشته است که میباید قاعدتاً در سپاه اسامه حضور بهم رسانیده باشد.
➖➖➖➖➖
۱۰- طبقات الکبری ج۲ص۱۸
۱۱- تاریخ طبری ج۳ص۲۹۰
۱۲- اسدالغابة ج۳ ص۳۶۴
۱۳-البدایه و النهایه ج۸ص۱۲۳
۱۴- شذرات الذهب ج۱ ص۲۵۱
۱۵-استیعاب ج۲ص۸۲۵
۱۶-الکامل ج۳ص۳۳۰
۱۷- استیعاب ج۲ص۸۲۶
۱۸- استیعاب ج۲ص۸۲۶ - اسدالغابة ج۳ص۳۶۴
۱۹- اسدالغابة ج۳ص۳۶۳
🆔 @borrhan
Telegram
attach 📎
فایل pdf مقاله «پیشگویی رسول الله درباره جنگ صفین و جمل نتایج برون دینی و درون دینی» در کانال «کتابخانه برهان» بارگذاری شد↓↓↓↓↓
https://t.me/borrhanlibrary/5553
🔻در این مقاله به #پیشگویی رسولخدا درباره شهادت جناب عمار یاسر در #صفین و نیز ماجرای #جمل و کلاب حواَب پرداخته شده است.
در واقع میخواهیم بدانیم که بررسی بیطرفانهٔ تاریخی در این زمینه چه حکم میکند؟ آیا صدور این پیشگویی ها از رسول الله قابل اثبات است؟ آیا می توان این موارد را برهان بر نبوت ایشان دانست؟ آیا کتب مقدس یهود و نصاری نیز پیشگویی صحیح را علامت حقانیت نبی میدانند؟ آیا آن پیامبر گرامی برای فتنه صفین و جمل ، حجتهای واضح و عمومی در جهت تشخیص حق و باطل قرار داده بودند؟
✅🔚 نتیجه آنکه میبیند که این پیشگویی ها از جانب آن رسول گرامی ، به وسیله کسانی نقل و تایید شده که محتوای آن بر ضد خودشان بوده و نمیتوان آن ها را مجعول شمرد.
از طرفی پیشگویی های بسیاری از خاتم الانبیا با معیار های بی طرفانه قابل اثبات هستند که هم حجتی برای روشن شدن موارد اختلافی بین مسلمین هستند و هم از دلایل نبوت و اعجاز ایشان برای غیر مسلمین به شمار میروند.
https://t.me/borrhanlibrary/5553
🔻در این مقاله به #پیشگویی رسولخدا درباره شهادت جناب عمار یاسر در #صفین و نیز ماجرای #جمل و کلاب حواَب پرداخته شده است.
در واقع میخواهیم بدانیم که بررسی بیطرفانهٔ تاریخی در این زمینه چه حکم میکند؟ آیا صدور این پیشگویی ها از رسول الله قابل اثبات است؟ آیا می توان این موارد را برهان بر نبوت ایشان دانست؟ آیا کتب مقدس یهود و نصاری نیز پیشگویی صحیح را علامت حقانیت نبی میدانند؟ آیا آن پیامبر گرامی برای فتنه صفین و جمل ، حجتهای واضح و عمومی در جهت تشخیص حق و باطل قرار داده بودند؟
✅🔚 نتیجه آنکه میبیند که این پیشگویی ها از جانب آن رسول گرامی ، به وسیله کسانی نقل و تایید شده که محتوای آن بر ضد خودشان بوده و نمیتوان آن ها را مجعول شمرد.
از طرفی پیشگویی های بسیاری از خاتم الانبیا با معیار های بی طرفانه قابل اثبات هستند که هم حجتی برای روشن شدن موارد اختلافی بین مسلمین هستند و هم از دلایل نبوت و اعجاز ایشان برای غیر مسلمین به شمار میروند.
🔻صحنههایی از جنگ #صفین
اميرالمؤمنين (عليهالسلام)ميفرمايد كه #معاويه (لعنةاللهعليه) و سپاهش اهل قرآن نيستند و قرآن را قبول ندارند (يعنى كافرند)
سب جناب #مالک_اشتر (رضوان الله تعالی علیه) بر قاريان سپاه معاویه
اميرالمؤمنين (عليهالسلام)خطاب به معاويه (لعنةاللهعليه)و سپاهش كه قرآنها را بر نيزه كرده بودند فرمودند: من كتاب ناطق خداوند هستم
در اين روايت اميرالمؤمنين (عليهالسلام) #ابوموسى_اشعرى (لعنةاللهعليه)را شخصى ضعيف العقل معرفى ميكنند
و ميفرمایند ميل او به طرف دشمن ماست(يعنى معاويه لعنةاللهعليه)
#عمروعاص (لعنةاللهعليه)و ابوموسى (لعنةاللهعليه)يكديگر را شتم و لعن ميكنند
📕نام کتاب : إرشاد القلوب نویسنده : الديلمي، حسن بن محمد جلد : 2 صفحه : 71
http://lib.eshia.ir/70317/2/71
ترجمه :
http://lib.eshia.ir/12804/2/84
📋 فهرست به روز شده «آرشیو برهان» در موضوع صفین↓↓↓↓↓
https://t.me/borrhan2/501
اميرالمؤمنين (عليهالسلام)ميفرمايد كه #معاويه (لعنةاللهعليه) و سپاهش اهل قرآن نيستند و قرآن را قبول ندارند (يعنى كافرند)
سب جناب #مالک_اشتر (رضوان الله تعالی علیه) بر قاريان سپاه معاویه
اميرالمؤمنين (عليهالسلام)خطاب به معاويه (لعنةاللهعليه)و سپاهش كه قرآنها را بر نيزه كرده بودند فرمودند: من كتاب ناطق خداوند هستم
در اين روايت اميرالمؤمنين (عليهالسلام) #ابوموسى_اشعرى (لعنةاللهعليه)را شخصى ضعيف العقل معرفى ميكنند
و ميفرمایند ميل او به طرف دشمن ماست(يعنى معاويه لعنةاللهعليه)
#عمروعاص (لعنةاللهعليه)و ابوموسى (لعنةاللهعليه)يكديگر را شتم و لعن ميكنند
📕نام کتاب : إرشاد القلوب نویسنده : الديلمي، حسن بن محمد جلد : 2 صفحه : 71
http://lib.eshia.ir/70317/2/71
ترجمه :
http://lib.eshia.ir/12804/2/84
📋 فهرست به روز شده «آرشیو برهان» در موضوع صفین↓↓↓↓↓
https://t.me/borrhan2/501