Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
اولین برنامه زنده تلویزیونی که بعد از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ پخش شد. ۲۲ بهمن ۵۷
#فیلم
#ایرانشناسی
@atorabanorg
#فیلم
#ایرانشناسی
@atorabanorg
ادبیات ماد باستان(شماره ۱)
#ماد_شناسی
#ایرانشناسی
هیچ اسناد مکتوبی به زبان مادی و به سکایی باستان دردست نیست، و معلوم نیست که آیا کدامیک، از دو زبان تاکنون به نگارش درآمدهاند. در دوران هخامنشی بایگانیها و آرشیوها نه در پرسپولیس، شوش و بابل، بلکه همچنین در اکباتان پایتخت ماد نگهداری میشدند(قس. فصل ششم عزرا، بند ۲)؛ با همهی احتمالات حکومت ماد نیز بایگانی و آرشیوهایی را حفظ میکرد، لیکن چنین نبوده که هر اسنادی که بهوسیلهی آنها حفظ میشده و به زبان مادی نوشته شده باشد. هرودوت(کتاب اول، بند ۱۰۰)گزارش میدهد که دیاکو، که باشکال مختلف در طول قرن هشتم مدتها حکومت نمود، اعلام کردی داوری و دادرسی در مورد امور و قضایا بصورت نوشته به او تسلیم شود. هرچند، این گفتار بیشتر به این معنی و منظور نیست که خطهای خارجی دارای اهمیت بوده، که می بایست به زبان مادی به پادشاه خوانده شود، خلاصهی امور خواهان(موعی)و خوانده(مدعی علیه)را آنها به زبان خودشان یادداشت میکردند.
آی.ام. دیاکونوف معتقد است که کتیبهی خط میخی پارسی باستان اغلب به منظور استثنایی توسط مادها بکار میرفت، باید ترجمهی موجود مقابل گفتار داریوش در بیستون، سطر ۷۰ § را در نظر گرفت، با توجه به این مورد، این پادشاه نخستین بار"به(زبان)ایرانی"کتیبهای نویسانده است. وجود شاعران دربار ماد در نیمهی اول قرن ششم پیش از میلاد توسط دینون گزارش شده است. آنها مطلب شان را از موجودی نمایش سنتی(۱)گرفتند.(ص ۱۴)
یادداشت:
1. εĺθlσμἐϖα
بن مایه: گرشویچ.ایلیا، بویس.مری ادبیات دوران ایران باستان، ترجمه یدالله منصوری، تهران، فروهر، چاپ اول ۱۳۷۷
@atorabanorg
#ماد_شناسی
#ایرانشناسی
هیچ اسناد مکتوبی به زبان مادی و به سکایی باستان دردست نیست، و معلوم نیست که آیا کدامیک، از دو زبان تاکنون به نگارش درآمدهاند. در دوران هخامنشی بایگانیها و آرشیوها نه در پرسپولیس، شوش و بابل، بلکه همچنین در اکباتان پایتخت ماد نگهداری میشدند(قس. فصل ششم عزرا، بند ۲)؛ با همهی احتمالات حکومت ماد نیز بایگانی و آرشیوهایی را حفظ میکرد، لیکن چنین نبوده که هر اسنادی که بهوسیلهی آنها حفظ میشده و به زبان مادی نوشته شده باشد. هرودوت(کتاب اول، بند ۱۰۰)گزارش میدهد که دیاکو، که باشکال مختلف در طول قرن هشتم مدتها حکومت نمود، اعلام کردی داوری و دادرسی در مورد امور و قضایا بصورت نوشته به او تسلیم شود. هرچند، این گفتار بیشتر به این معنی و منظور نیست که خطهای خارجی دارای اهمیت بوده، که می بایست به زبان مادی به پادشاه خوانده شود، خلاصهی امور خواهان(موعی)و خوانده(مدعی علیه)را آنها به زبان خودشان یادداشت میکردند.
آی.ام. دیاکونوف معتقد است که کتیبهی خط میخی پارسی باستان اغلب به منظور استثنایی توسط مادها بکار میرفت، باید ترجمهی موجود مقابل گفتار داریوش در بیستون، سطر ۷۰ § را در نظر گرفت، با توجه به این مورد، این پادشاه نخستین بار"به(زبان)ایرانی"کتیبهای نویسانده است. وجود شاعران دربار ماد در نیمهی اول قرن ششم پیش از میلاد توسط دینون گزارش شده است. آنها مطلب شان را از موجودی نمایش سنتی(۱)گرفتند.(ص ۱۴)
یادداشت:
1. εĺθlσμἐϖα
بن مایه: گرشویچ.ایلیا، بویس.مری ادبیات دوران ایران باستان، ترجمه یدالله منصوری، تهران، فروهر، چاپ اول ۱۳۷۷
@atorabanorg
ادبیات ماد باستان(شماره ۲/پایانی)
#ماد_شناسی
#ایرانشناسی
آنطوری که نمونههای داستانهای حماسی مادی را کتزیاس در نظر گرفته، گزارش وقایعی است که به برقراری تسلط و برتری مادی منجر میشود، و تعبیر وی از داستان پارسوندیِ(۱)پارسی[چنین است]:
او(پارسوندی)توسط ناناروس بابلی(۲)اسیر شد او در اظهار عشق اخیرش از یک زن غیرقابل تشخیص میگردد، ارباب مادیاش آرتئوس(۳)حاکم مادی او را آزاد ساخت، وی بسوی کاد یوسی یوی(۴)میرود، و آنها را در یک شکست شایعه شده، مادها رهبری میکند. طبیعتا داستان شاید به حماسی پارسی تعلق دارد، درست مثل رمان زریادس(۵)و ادتیس(۶)، که چارلز میتلن(۷)به عنوان یک قصهی پارسی مجددا نقل میکند؛ به عقیدهی مری بویس یک نوع افسانهی مادی مرتبط با آیین یک ایزد و خدای عشق را دربردارد.
قصهی رمانتیکی که در منابع متعدد یافت میشود، لیکن کتزیاس آنرا با میل و ذوق استثنایی نقل میکند، که از استریانگایوس(۸)مادی است، که به ملکهی سکایی زرینایا(۹)عشق ورزید، در خواستگاری و درخواست خویش شکست خورد و زندگی اش را از دست داد. قطعهای را دینون از انگرس(۱۰) نقل می کند، مشهورترین(۱۱)(نوعی سرود)دربارهی آستیاگ(۱۲)سروده شده، نشان میدهد شاعر تماما به خطری اشاره میکند که تخت سلطنتش از سوی کوروش مورد تهدید واقع میشده است. بطوری که ماحصل شعر مذهبی مادی از بین رفت باید یادآوری شود قطعهی(۱۳)در دوران هخامنشی توسط مغ(۱۴)سروده میشد(هرودوت، کتاب اول، بند ۱۳۲)، که آنها اعضای کلان یا طبقهی مادی بودند، از این طبقه روحانیان به استخدام درمیآمدند.(ص ۱۴_۱۳)
یادداشتها:
1. Parsondes
2. Nanaros
3. Artaeus
4. Kadusioi
5. Zariadres
6. Odatis
7. Charles of Mytilene
8. Stryangaios
9. Zarinaia
10. Angares
11. ώδοι
12. Astyages
13. θεοδουιαι
14. Magi
بن مایه: گرشویچ.ایلیا، بویس.مری، ادبیات دوران ایران باستان، ترجمه یدالله منصوری، تهران، فروهر، چاپ اول ۱۳۷۷
@atorabanorg
#ماد_شناسی
#ایرانشناسی
آنطوری که نمونههای داستانهای حماسی مادی را کتزیاس در نظر گرفته، گزارش وقایعی است که به برقراری تسلط و برتری مادی منجر میشود، و تعبیر وی از داستان پارسوندیِ(۱)پارسی[چنین است]:
او(پارسوندی)توسط ناناروس بابلی(۲)اسیر شد او در اظهار عشق اخیرش از یک زن غیرقابل تشخیص میگردد، ارباب مادیاش آرتئوس(۳)حاکم مادی او را آزاد ساخت، وی بسوی کاد یوسی یوی(۴)میرود، و آنها را در یک شکست شایعه شده، مادها رهبری میکند. طبیعتا داستان شاید به حماسی پارسی تعلق دارد، درست مثل رمان زریادس(۵)و ادتیس(۶)، که چارلز میتلن(۷)به عنوان یک قصهی پارسی مجددا نقل میکند؛ به عقیدهی مری بویس یک نوع افسانهی مادی مرتبط با آیین یک ایزد و خدای عشق را دربردارد.
قصهی رمانتیکی که در منابع متعدد یافت میشود، لیکن کتزیاس آنرا با میل و ذوق استثنایی نقل میکند، که از استریانگایوس(۸)مادی است، که به ملکهی سکایی زرینایا(۹)عشق ورزید، در خواستگاری و درخواست خویش شکست خورد و زندگی اش را از دست داد. قطعهای را دینون از انگرس(۱۰) نقل می کند، مشهورترین(۱۱)(نوعی سرود)دربارهی آستیاگ(۱۲)سروده شده، نشان میدهد شاعر تماما به خطری اشاره میکند که تخت سلطنتش از سوی کوروش مورد تهدید واقع میشده است. بطوری که ماحصل شعر مذهبی مادی از بین رفت باید یادآوری شود قطعهی(۱۳)در دوران هخامنشی توسط مغ(۱۴)سروده میشد(هرودوت، کتاب اول، بند ۱۳۲)، که آنها اعضای کلان یا طبقهی مادی بودند، از این طبقه روحانیان به استخدام درمیآمدند.(ص ۱۴_۱۳)
یادداشتها:
1. Parsondes
2. Nanaros
3. Artaeus
4. Kadusioi
5. Zariadres
6. Odatis
7. Charles of Mytilene
8. Stryangaios
9. Zarinaia
10. Angares
11. ώδοι
12. Astyages
13. θεοδουιαι
14. Magi
بن مایه: گرشویچ.ایلیا، بویس.مری، ادبیات دوران ایران باستان، ترجمه یدالله منصوری، تهران، فروهر، چاپ اول ۱۳۷۷
@atorabanorg
افسانهی مادی هیستاسپ و زریادر به روایت خارس میتیلنی
#ماد_شناسی
#ایرانشناسی
خارس از مردم میتیلنی در کتاب دهم اثر خود"سرگذشت هایی از پیرامون اسکندر"می نویسد:روی داده است که کسانی که هیچگاه یکدیگر را به چشم ندیده اند،در رویا یکدیگر را دیده و به هم دل باخته اند.خارس سپس چنین روایت می کند:هیستاسپ(۱)برادر کِهتری داشت به نام زریادر(۲)که به گفته ی مردم ایران(=پارس)پسران آفرودیت و آدونیس(۳)بودند.پادشاهی ماد و سرزمین فرودینِ آن به هیستاسپ رسیده بود و سرزمین بالای دروازه ی خزر (کاسپیان)تا برسد به تانایس(۴)(رود دُن)به زریادر.هُمارت(۵) پادشاه کشور ماراثوی(۶)،یعنی سرزمین آن سوی تانایس،دختری داشت به نام اُداتیس(۷).
در کتاب های تاریخ درباره ی این دختر نوشته اند که او زریادر را در خواب دید و بدو دل باخت.درست همین اتفاق بر زریادر نیز روی داد.از آن پس هر دو به سبب آن رویا پیوسته در آرزوی دیدن یکدیگر بودند. اُداتیس زیباترین زن در سراسر آسیای کوچک بود و زریادر نیز مردی برازنده بود.سرانجام زریادر برای رسیدن به آرزویی که تاب و خواب از او برده بود،نزد هُمارت کس فرستاد و دختر او را به زنی خواست،ولی همارت با این پیوند موافقت نکرد،زیرا او پسر نداشت و از این رو می خواست دخترش را به مردی از پیرامونیان خود دهد. چیزی نگذشت،همارت نژادگان کشور و دوستان و پیوستگان خود را فراخواند تا پیوند دخترش را جشن بگیرد،ولی در این باره که دخترش را به همسری به چه کسی خواهد داد چیزی نگفت.هنگامی که شادی و سرور به اوج خود رسید،پدر دخترش را پیش خود به بزم خواند و در حالی که مهمانان سراپا گوش شده بودند بدو گفت:
فرزند دلبند من، ما اینجا برای پیوند تو گرد آمده ایم.اکنون تو به یکایک این جوانان بنگر و سپس جامی را از باده پر کن و به دست مرد برگزیده ی خود ده!زیرا تو در آینده همسر او نامیده خواهی شد.اُداتیس همه ی مردان را یکی پس از دیگری نگریست و چون زریادر را در میان آنان نیافته اشک ریزان از آنجا رفت،چرا که پیش از آن خبر برگزاری این بزم را به زریادر رسانده بود.و اما زریادر که در تانایس سراپرده زده بود،پنهانی از میان سپاه گذشت و تنها به همراهی گردونه ران خود شبانه راهی به درازی هشتصد استادیون را پشت سر گذاشت.سپس چون به نزدیکی دهی که در آنجا جشن برپا کرده بودند رسید،گردونه ران را با گردونه و هر چه داشت در جایی معین بر جای نهاد، بالاپوشی اسکیتی بر دوش افکند و به راه افتاد تا رسید بدانجا که مهمانان گرد آمده بودند و در آنجا چشمش به اُداتیس افتاد که در کنار گنجه ی ظروف ایستاده بود و اشک ریزان،آهسته در جامی باده می ریخت.زریادر خود را به اُداتیس رسانید و گفت:اُداتیس مهربان،من زریادر،اکنون در پیش توام، همانگونه که خواسته بودی! اُداتیس از شادی به شور آمد،جام را از باده پر کرد و به دست زریادر داد.زریادر اُداتیس را برگرفت و به سوی گردونه ی خود شتافت و از آنجا گریختند.بندگان و پرستاران با آنکه از دلباختگی اُداتیس و رفتن او با زریادر آگاه بودند،در پاسخ هُمارت مُهر خاموشی بر لب نهادند و یا خود را پاک به بی خبری زدند. مردم غیریونانیِ آسیای کوچک نیز سرگذشت این دلداگی را می شناسند و داستان آن سخت به پسند مردم است.آنها حتی این سرگذشت را در پرستشگاه ها و کاخ های شاهی و خانه های شخصی می نگارند و بسیاری از نژادگان دختران خود را اُداتیس می نامند.(ص ۵۷_۵۵)
یادداشتها:
1. Hystaspes
2. Zariadres
3. Adonis
4. Tanais
5. Homartes
6. Marathoi
7. Odatis
بن مایه: آثِنایوس ناوکراتیس(سده دوم میلادی)، ایرانیات در کتاب بزم فرزانگان، ترجمه جلال خالقی مطلق، تهران، مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی، کانون فردوسی ۱۳۸۶
@atorabanorg
#ماد_شناسی
#ایرانشناسی
خارس از مردم میتیلنی در کتاب دهم اثر خود"سرگذشت هایی از پیرامون اسکندر"می نویسد:روی داده است که کسانی که هیچگاه یکدیگر را به چشم ندیده اند،در رویا یکدیگر را دیده و به هم دل باخته اند.خارس سپس چنین روایت می کند:هیستاسپ(۱)برادر کِهتری داشت به نام زریادر(۲)که به گفته ی مردم ایران(=پارس)پسران آفرودیت و آدونیس(۳)بودند.پادشاهی ماد و سرزمین فرودینِ آن به هیستاسپ رسیده بود و سرزمین بالای دروازه ی خزر (کاسپیان)تا برسد به تانایس(۴)(رود دُن)به زریادر.هُمارت(۵) پادشاه کشور ماراثوی(۶)،یعنی سرزمین آن سوی تانایس،دختری داشت به نام اُداتیس(۷).
در کتاب های تاریخ درباره ی این دختر نوشته اند که او زریادر را در خواب دید و بدو دل باخت.درست همین اتفاق بر زریادر نیز روی داد.از آن پس هر دو به سبب آن رویا پیوسته در آرزوی دیدن یکدیگر بودند. اُداتیس زیباترین زن در سراسر آسیای کوچک بود و زریادر نیز مردی برازنده بود.سرانجام زریادر برای رسیدن به آرزویی که تاب و خواب از او برده بود،نزد هُمارت کس فرستاد و دختر او را به زنی خواست،ولی همارت با این پیوند موافقت نکرد،زیرا او پسر نداشت و از این رو می خواست دخترش را به مردی از پیرامونیان خود دهد. چیزی نگذشت،همارت نژادگان کشور و دوستان و پیوستگان خود را فراخواند تا پیوند دخترش را جشن بگیرد،ولی در این باره که دخترش را به همسری به چه کسی خواهد داد چیزی نگفت.هنگامی که شادی و سرور به اوج خود رسید،پدر دخترش را پیش خود به بزم خواند و در حالی که مهمانان سراپا گوش شده بودند بدو گفت:
فرزند دلبند من، ما اینجا برای پیوند تو گرد آمده ایم.اکنون تو به یکایک این جوانان بنگر و سپس جامی را از باده پر کن و به دست مرد برگزیده ی خود ده!زیرا تو در آینده همسر او نامیده خواهی شد.اُداتیس همه ی مردان را یکی پس از دیگری نگریست و چون زریادر را در میان آنان نیافته اشک ریزان از آنجا رفت،چرا که پیش از آن خبر برگزاری این بزم را به زریادر رسانده بود.و اما زریادر که در تانایس سراپرده زده بود،پنهانی از میان سپاه گذشت و تنها به همراهی گردونه ران خود شبانه راهی به درازی هشتصد استادیون را پشت سر گذاشت.سپس چون به نزدیکی دهی که در آنجا جشن برپا کرده بودند رسید،گردونه ران را با گردونه و هر چه داشت در جایی معین بر جای نهاد، بالاپوشی اسکیتی بر دوش افکند و به راه افتاد تا رسید بدانجا که مهمانان گرد آمده بودند و در آنجا چشمش به اُداتیس افتاد که در کنار گنجه ی ظروف ایستاده بود و اشک ریزان،آهسته در جامی باده می ریخت.زریادر خود را به اُداتیس رسانید و گفت:اُداتیس مهربان،من زریادر،اکنون در پیش توام، همانگونه که خواسته بودی! اُداتیس از شادی به شور آمد،جام را از باده پر کرد و به دست زریادر داد.زریادر اُداتیس را برگرفت و به سوی گردونه ی خود شتافت و از آنجا گریختند.بندگان و پرستاران با آنکه از دلباختگی اُداتیس و رفتن او با زریادر آگاه بودند،در پاسخ هُمارت مُهر خاموشی بر لب نهادند و یا خود را پاک به بی خبری زدند. مردم غیریونانیِ آسیای کوچک نیز سرگذشت این دلداگی را می شناسند و داستان آن سخت به پسند مردم است.آنها حتی این سرگذشت را در پرستشگاه ها و کاخ های شاهی و خانه های شخصی می نگارند و بسیاری از نژادگان دختران خود را اُداتیس می نامند.(ص ۵۷_۵۵)
یادداشتها:
1. Hystaspes
2. Zariadres
3. Adonis
4. Tanais
5. Homartes
6. Marathoi
7. Odatis
بن مایه: آثِنایوس ناوکراتیس(سده دوم میلادی)، ایرانیات در کتاب بزم فرزانگان، ترجمه جلال خالقی مطلق، تهران، مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی، کانون فردوسی ۱۳۸۶
@atorabanorg
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
آوای ایران
#ترانه
#ایرانشناسی
خوانندگان: ایرج(حسین خواجه امیری) و سالار عقیلی
آهنگ از مهیار فیروزبخت و بابک زرین،
شعر از بامداد جویباری و افشین یداللهی
تنظیم امیر فیروزبخت و بابک زرین
@atorabanorg
#ترانه
#ایرانشناسی
خوانندگان: ایرج(حسین خواجه امیری) و سالار عقیلی
آهنگ از مهیار فیروزبخت و بابک زرین،
شعر از بامداد جویباری و افشین یداللهی
تنظیم امیر فیروزبخت و بابک زرین
@atorabanorg
وجه تسمیه همدان / هگمتانه (شماره ۱)
#ایرانشناسی
#ماد_شناسی
هَمَدان(۱) در فراگویی امروزین، که در فارسی نوین و عربی کهن «هَمَذان(۲)» فراگفته در فارسی میانه «أهمذان(۳) یا پهلوی «اهمتان(۴)» از صورت مادی (فارسی) باستان «هنگمتانه / هگمتانه» (۵) تداول یافته، که تلفظ آن دراكدی(۶)، در عیلامی(۷)، در یونانی(۸)، در سریانی(۹)( آرامی:(۱۰)، در عبری(۱۱) (هفتادی:(۱۲) و در ارمنی(۱۳) بوده است. کلمه مادی کهن «هنگمتانه (۱۴)» را که در نویکنده های فارسی باستان آمده به معنای «شهر گرد آمدگان» یا «محل اجتماع» دانسته اند، از آنرو که موافق با هرودوت اتحادیه قبایل «ماد» در آنجا تشکیل شد بسا که با کلمه اَوِستایی (۱۵) (= مجمع عشیرتی) سنجش پذیر باشد. ليكن معنای «محل اجتماع» صرف از برای کلمه «هنگمتان» اصولاً درست نباشد، توجيهات لغوی کِنت که آن را نظر به جزء(۱۶) (= رفته) از ریشه (۱۷) (= رفتن) مرکب با پیشوند «- Ha» وجهی از(۱۸) (=باهم، مع / ,(۱۹) - (۲۰) و پسوند و صنفی « na-» یاد کرده، اساسی ندارد و غیر محقق است. (ص ۲۱ _ ۲۲)
۱)Hamadan
۲)Hamāđan
۳)Ahmāđan
۴)Ahmaťan
۵)Ha < n > gmatana
۶)a - ga - ma - ta - nu
۷)ag - ma - da - na
۸)EKbatana / Agbatana
۹)Ahmēđan
۱۰)Ahmeta
۱۱)Ahmeta / Akhmeta
۱۲)Amadam
۱۳)Ahmatan
۱۴)Ha(n)gmatana
۱۵)hanjamana
۱۶)gmata
۱۷)gam
۱۸)ham
۱۹)together
۲۰)with
مأخذ: ، همدان نامه(بیست گفتار درباره مادستان)، نشر مادستان(همدان)، پاییز ۱۳۸۰
@atorabanorg
#ایرانشناسی
#ماد_شناسی
هَمَدان(۱) در فراگویی امروزین، که در فارسی نوین و عربی کهن «هَمَذان(۲)» فراگفته در فارسی میانه «أهمذان(۳) یا پهلوی «اهمتان(۴)» از صورت مادی (فارسی) باستان «هنگمتانه / هگمتانه» (۵) تداول یافته، که تلفظ آن دراكدی(۶)، در عیلامی(۷)، در یونانی(۸)، در سریانی(۹)( آرامی:(۱۰)، در عبری(۱۱) (هفتادی:(۱۲) و در ارمنی(۱۳) بوده است. کلمه مادی کهن «هنگمتانه (۱۴)» را که در نویکنده های فارسی باستان آمده به معنای «شهر گرد آمدگان» یا «محل اجتماع» دانسته اند، از آنرو که موافق با هرودوت اتحادیه قبایل «ماد» در آنجا تشکیل شد بسا که با کلمه اَوِستایی (۱۵) (= مجمع عشیرتی) سنجش پذیر باشد. ليكن معنای «محل اجتماع» صرف از برای کلمه «هنگمتان» اصولاً درست نباشد، توجيهات لغوی کِنت که آن را نظر به جزء(۱۶) (= رفته) از ریشه (۱۷) (= رفتن) مرکب با پیشوند «- Ha» وجهی از(۱۸) (=باهم، مع / ,(۱۹) - (۲۰) و پسوند و صنفی « na-» یاد کرده، اساسی ندارد و غیر محقق است. (ص ۲۱ _ ۲۲)
۱)Hamadan
۲)Hamāđan
۳)Ahmāđan
۴)Ahmaťan
۵)Ha < n > gmatana
۶)a - ga - ma - ta - nu
۷)ag - ma - da - na
۸)EKbatana / Agbatana
۹)Ahmēđan
۱۰)Ahmeta
۱۱)Ahmeta / Akhmeta
۱۲)Amadam
۱۳)Ahmatan
۱۴)Ha(n)gmatana
۱۵)hanjamana
۱۶)gmata
۱۷)gam
۱۸)ham
۱۹)together
۲۰)with
مأخذ: ، همدان نامه(بیست گفتار درباره مادستان)، نشر مادستان(همدان)، پاییز ۱۳۸۰
@atorabanorg
وجه تسمیه همدان/ هگمتانه (شماره ۲)
#ماد_شناسی
#ایرانشناسی
توجيه واقعی در تسميه «هنگمتانه» آن که(۱) عیلامشناس اظهار نموده، بدین که بسا به معنای «دِژِ مادها» بوده، زیرا که تعبير عیلامی آن به صورت(۲) همانا به معنای «سرزمین مادان» باشد، تا چه می دانیم که غالباً نامزَند (۳)ها به پایتخت آنها اطلاق شود، صورت نام جای(۴) پذیرد. بدین سان، کلمه مادی «هنگمتان» مركب از اسم جمع (۵)(= انجمن) و اسم قوم «مادان»(۶) می باشد؛ اگر در جزء اول با «هنجمنه» اوستایی سنجش پذیر است (که همان «انجمن» فارسی نو باشد) جزء اول این کلمه(۷) در فارسی باستان ریشه ندارد)؛ هر چند در هر دو جزء مزبور (۸) هجاهای(۹) با تبدل واکهای ha (مادی) به ah (پهلوی) - چنان که در مورد(۱۰) (مادی) به صورت (۱۱) (پهلوی) و ham به an (ارمنی) در مورد(۱۲) دیده می شود، قاعده واحدی مطرد است. وجه تلفظ «ن» با «ی» یا بالعكس هم منتها حسب ادغام «g» ماقبل «m» بهم در پهلوی به صورت «m» تنها، نیز تبدل حرفهای «t» به «d» در کلمه(۱۳) (مادی) بالجمله فرگشت آن را به صورتهای(۱۴)(پهلوی) و(۱۵) فارسی موجب شده است. باری، هنگ /hang مادی از جمله به معنای «قوم و قبیله، لشکر و سپاه» باشد، که دقیقاً معادل با «kara» فارسی باستان به معنای (۱۶) است، و برابر آن در لاتینی(۱۷)، در آلمانی(۱۸)، در انگلیسی(۱۹)، چنان که با(۲۰) روسی به معنای «هنگ» (یکان سپاهی) و «توده سپاهی» (۲۱) هم سنجش پذیر است. ولی «هنگه» (۲۲) به معنای «مجمع و میقات» است، که شاید به مفهوم «کارو» (۲۳) یا «کار» (۲۴) اکدی به معنای «لنگرگاه، سرای، ماندگاه یا «حصار» باشد. به هر حال «هگمته» فارسی باستان را لئومان(۲۵) با شکل(۲۶) ودائی بر سنجیده؛ نیز تهجی آن را از(۲۷) به صورت(۲۸) بررسی کرده اند.(ص ۲۲ _ ۲۳)
۱)A,Poebel
۲)Hal. Mata . na
۳)Ethnonym
۴)Toponym
۵)hang
۶)Mata + na
۷)hanj / anj
۸)hang / hanj
۹)ham / han و
۱۰)Hangmatana
۱۱)Ahmadan
۱۲)hangam / angam
۱۳)Hangmatana
۱۴)Ahmadan
۱۵)Hamadan
۱۶)People, Army
۱۷)Populus
۱۸)(Volk) Bulka
۱۹)folk
۲۰)Polk
۲۱)army
۲۲)hanga
۲۳)karu
۲۴)kar
۲۵)M. L . Leumann
۲۶)Samagmata
۲۷)ha [ma] Tamara
۲۸)ha(ma) mata
مأخذ: اذکائی.پرویز، همدان نامه(بیست گفتار درباره مادستان)، نشر مادستان(همدان)، پاییز ۱۳۸۰
@atorabanorg
#ماد_شناسی
#ایرانشناسی
توجيه واقعی در تسميه «هنگمتانه» آن که(۱) عیلامشناس اظهار نموده، بدین که بسا به معنای «دِژِ مادها» بوده، زیرا که تعبير عیلامی آن به صورت(۲) همانا به معنای «سرزمین مادان» باشد، تا چه می دانیم که غالباً نامزَند (۳)ها به پایتخت آنها اطلاق شود، صورت نام جای(۴) پذیرد. بدین سان، کلمه مادی «هنگمتان» مركب از اسم جمع (۵)(= انجمن) و اسم قوم «مادان»(۶) می باشد؛ اگر در جزء اول با «هنجمنه» اوستایی سنجش پذیر است (که همان «انجمن» فارسی نو باشد) جزء اول این کلمه(۷) در فارسی باستان ریشه ندارد)؛ هر چند در هر دو جزء مزبور (۸) هجاهای(۹) با تبدل واکهای ha (مادی) به ah (پهلوی) - چنان که در مورد(۱۰) (مادی) به صورت (۱۱) (پهلوی) و ham به an (ارمنی) در مورد(۱۲) دیده می شود، قاعده واحدی مطرد است. وجه تلفظ «ن» با «ی» یا بالعكس هم منتها حسب ادغام «g» ماقبل «m» بهم در پهلوی به صورت «m» تنها، نیز تبدل حرفهای «t» به «d» در کلمه(۱۳) (مادی) بالجمله فرگشت آن را به صورتهای(۱۴)(پهلوی) و(۱۵) فارسی موجب شده است. باری، هنگ /hang مادی از جمله به معنای «قوم و قبیله، لشکر و سپاه» باشد، که دقیقاً معادل با «kara» فارسی باستان به معنای (۱۶) است، و برابر آن در لاتینی(۱۷)، در آلمانی(۱۸)، در انگلیسی(۱۹)، چنان که با(۲۰) روسی به معنای «هنگ» (یکان سپاهی) و «توده سپاهی» (۲۱) هم سنجش پذیر است. ولی «هنگه» (۲۲) به معنای «مجمع و میقات» است، که شاید به مفهوم «کارو» (۲۳) یا «کار» (۲۴) اکدی به معنای «لنگرگاه، سرای، ماندگاه یا «حصار» باشد. به هر حال «هگمته» فارسی باستان را لئومان(۲۵) با شکل(۲۶) ودائی بر سنجیده؛ نیز تهجی آن را از(۲۷) به صورت(۲۸) بررسی کرده اند.(ص ۲۲ _ ۲۳)
۱)A,Poebel
۲)Hal. Mata . na
۳)Ethnonym
۴)Toponym
۵)hang
۶)Mata + na
۷)hanj / anj
۸)hang / hanj
۹)ham / han و
۱۰)Hangmatana
۱۱)Ahmadan
۱۲)hangam / angam
۱۳)Hangmatana
۱۴)Ahmadan
۱۵)Hamadan
۱۶)People, Army
۱۷)Populus
۱۸)(Volk) Bulka
۱۹)folk
۲۰)Polk
۲۱)army
۲۲)hanga
۲۳)karu
۲۴)kar
۲۵)M. L . Leumann
۲۶)Samagmata
۲۷)ha [ma] Tamara
۲۸)ha(ma) mata
مأخذ: اذکائی.پرویز، همدان نامه(بیست گفتار درباره مادستان)، نشر مادستان(همدان)، پاییز ۱۳۸۰
@atorabanorg
نظام اجتماعی و فرهنگی در عصر اشکانی(شماره ۱)
#اشکانی
#ایرانشناسی
اشکانیان، ساختار جامعه و فرهنگ خود را بر سرزمینی بنانهادند، که مدتها فرهنگ مقدونی-یونانی بر آنجا حکمفرما بود. تماس متقابل تمدن و فرهنگ شرق و یونان، زمینهی مساعدی را برای رشد حیات اجتماعی، تاسیسات فرهنگی و مناسبات بازرگانی ایجاد کرده بود. همراهی صنعتگران با سپاهیان اسکندر، تجارت اجتماعی و معیارهای فرهنگی با خود به سرزمین ایران آورد که با سنت ها و آداب و رسوم بومی آمیخته شد. زبان یونانی، زبان رسمی شد و در کنار زبان پهلوی-پارتی و لهجههای مختلف این سرزمین پهناور، رشد و گسترش یافت. تماس این فرهنگها، تاثیرات متقابل داشت و در شرایط جدید سیاسی، بارور شد و در حیات اجتماعی، زندگانی فرهنگی، شیوهی معماری و قشربندی جامعه تغییرات عمیقی ایجاد کرد. حتی پس از انقراض دولت مقدونی-یونانی و نیز سلوکیان و روی کار آمدن دولت های ایرانی و ملی، این تاثیرات قابل رویت بود.
تشکیلات اجتماعی و فرهنگی اشکانیان بر اساس اقوام، دودمان و خاندان بود و این امر، نقش مهمی را ایفا میکرد. بزرگان قوم و نجبا، جایگاه خاصی داشتند. وظایف مردمان عادی نیز بر حسب شغل و موقعیت، مشخص بود و سلسله مراتب اجتماعی به شدت رعایت میشد. پایین ترین ردهی اجتماعی را بردگان داشتند، اگر چه در مناسبات تولیدی عصر اشکانی، یکی از عوامل مهم بهشمار میرفتند. تشکیلات اجتماعی بردهداری به تکامل امپراتوری روم نبود، اما در جامعهی اشکانی نقش موثری داشت. برده داری اغلب پس از جنگها و در صورت فتح منطقهای رشد میکرد و مردمان سرزمین مغلوب، به شکل برده رد و بدل میشدند.
در اوایل سلطنت مهرداد(۱۸۰ تا ۱۳۸ ق.م)که مهرداد مبادرت به کشورگشایی کرده بود، خوزستان، پارس و بابل به متصرفات اشکانی افزوده شد و از جانب او، شخصی به نام"گیمر"به حکومت بابل منصوب شد."گیمر"پس از انتصاب برای جلوگیری از شورش احتمالی، عدهی زیادی از بابلیان را به سرزمین ماد گسیل داشت و آنان در ماد به عنوان"برده"فروخته شدند (گزارش دیودور سیسیلی، بخش ۳۴، ص ۴۴۳). نقش مهمی که بردگان در عصر اشکانی در اراضی کشاورزی، کارگاههای خانگی و یا معادن ایفا میکردند، از وجود اصطلاحات متداول این دوران، بهتر مشخص می شود.(ج ۱ _ ص ۵۸۹_۵۸۸)
بن مایه: میراحمدی.مریم، تاریخ تحولات ایرانشناسی، ج ۱، تهران، طهوری، چاپ اول ۱۳۸۹
@atorabanorg
#اشکانی
#ایرانشناسی
اشکانیان، ساختار جامعه و فرهنگ خود را بر سرزمینی بنانهادند، که مدتها فرهنگ مقدونی-یونانی بر آنجا حکمفرما بود. تماس متقابل تمدن و فرهنگ شرق و یونان، زمینهی مساعدی را برای رشد حیات اجتماعی، تاسیسات فرهنگی و مناسبات بازرگانی ایجاد کرده بود. همراهی صنعتگران با سپاهیان اسکندر، تجارت اجتماعی و معیارهای فرهنگی با خود به سرزمین ایران آورد که با سنت ها و آداب و رسوم بومی آمیخته شد. زبان یونانی، زبان رسمی شد و در کنار زبان پهلوی-پارتی و لهجههای مختلف این سرزمین پهناور، رشد و گسترش یافت. تماس این فرهنگها، تاثیرات متقابل داشت و در شرایط جدید سیاسی، بارور شد و در حیات اجتماعی، زندگانی فرهنگی، شیوهی معماری و قشربندی جامعه تغییرات عمیقی ایجاد کرد. حتی پس از انقراض دولت مقدونی-یونانی و نیز سلوکیان و روی کار آمدن دولت های ایرانی و ملی، این تاثیرات قابل رویت بود.
تشکیلات اجتماعی و فرهنگی اشکانیان بر اساس اقوام، دودمان و خاندان بود و این امر، نقش مهمی را ایفا میکرد. بزرگان قوم و نجبا، جایگاه خاصی داشتند. وظایف مردمان عادی نیز بر حسب شغل و موقعیت، مشخص بود و سلسله مراتب اجتماعی به شدت رعایت میشد. پایین ترین ردهی اجتماعی را بردگان داشتند، اگر چه در مناسبات تولیدی عصر اشکانی، یکی از عوامل مهم بهشمار میرفتند. تشکیلات اجتماعی بردهداری به تکامل امپراتوری روم نبود، اما در جامعهی اشکانی نقش موثری داشت. برده داری اغلب پس از جنگها و در صورت فتح منطقهای رشد میکرد و مردمان سرزمین مغلوب، به شکل برده رد و بدل میشدند.
در اوایل سلطنت مهرداد(۱۸۰ تا ۱۳۸ ق.م)که مهرداد مبادرت به کشورگشایی کرده بود، خوزستان، پارس و بابل به متصرفات اشکانی افزوده شد و از جانب او، شخصی به نام"گیمر"به حکومت بابل منصوب شد."گیمر"پس از انتصاب برای جلوگیری از شورش احتمالی، عدهی زیادی از بابلیان را به سرزمین ماد گسیل داشت و آنان در ماد به عنوان"برده"فروخته شدند (گزارش دیودور سیسیلی، بخش ۳۴، ص ۴۴۳). نقش مهمی که بردگان در عصر اشکانی در اراضی کشاورزی، کارگاههای خانگی و یا معادن ایفا میکردند، از وجود اصطلاحات متداول این دوران، بهتر مشخص می شود.(ج ۱ _ ص ۵۸۹_۵۸۸)
بن مایه: میراحمدی.مریم، تاریخ تحولات ایرانشناسی، ج ۱، تهران، طهوری، چاپ اول ۱۳۸۹
@atorabanorg
تاریخ معماری صفه پرسپولیس(تخت جمشید) (شماره ۱)
#هخامنشی
#باستانشناسی
#معماری_ایرانی
#ایرانشناسی
صفه تخت جمشید ۴۹۰ _ ۵۱۵ ق.م
تاریخ شروع عملیات اولین ساختمان روی صفه معلوم نیست. با وجودی که تمایل داریم فکر کنیم داریوش بنیانگزار پارسه(تخت جمشید) بوده است، احتمال می رود که قبل از دوران داریوش شهری در همسایگی نزدیک، به نام پارسه وجود داشته است. دو مولف متاخر(ژوستین و دیودوروس سیکولوس) بعداً اعلام کردند که تخت جمشید با کوروش و کمبوجیه در ارتباط بودهاست، ولی این گواهی اعتبار ندارد. تخت رستم به وسیله تعدادی از محققان به عنوان آرامگاه کمبوجیه شناخته شده است، ولی تصور من بر آن است که محتمل تر است آنجا از آرامگاه داریوش باشد، و خانم تیلیا پیشنهاد کرده است که کاخ تخت رستم و کاخ نزدیک باغ فیروزی، تاریخی کهنه تر از صفه تخت جمشید دارند. کهنه ترین ذکری که از پارسه به عمل آمده در متون تابلت های حصار تخت جمشید است. ۱۷۱۳ عدد از این تابلت ها که با سال تاریخ گذاری شده اند به سالهای پس از سلطنت داریوش تعلق دارند. سیزدهمین سال برابر است با ۵۰۹/۸ ق.م پارسه برای اولین بار در سال چهاردهم ذکر شده است و در سال بعد افزار مندان در پارسه جیره های خود را از دانه های گیاهی دریافت کرده اند. در سالهای بعد پرداخت به افزار مندان پارسه ادامه یافته است. لزومی ندارد که این صنعتگران روی صفّه کار کرده باشند بلکه ممکن است در شهر و یا در کاخهایی که در دشت بودند به کار پرداخته باشند. کتیبه داریوش روی دیوار جنوبی سکوی صفّه (کاخ داریوش تاریخی پس از فتح هندوستان دارد و احتمالاً قبل از هجوم اقوام اسکاودرا. متاسفانه تاریخ این حوادث نا مطمئن است و حذف کردن یک قوم ویژه از مردم نمی تواند شاهد معتبری برای تعیین تاریخ باشد، ولی این احتمال وجود دارد که کتیبه کاخ داریوش بین ۵۱۵ تا ۵۰۵ ق.م نوشته شده باشد. تحقیقات اخیر نشان داده اند که پلکانهای اصلی در دو مرحله ساخته شده اند. (ص ۱۶۶ _ ۱۶۷)
مأخذ: رُف.مایکل، نقش برجسته ها و حجاران تخت جمشید، ترجمه: هوشنگ غیاثی نژاد، انتشارات گنجینه هنر، سازمان میراث فرهنگی، سال ۱۳۸۱
@atorabanorg
#هخامنشی
#باستانشناسی
#معماری_ایرانی
#ایرانشناسی
صفه تخت جمشید ۴۹۰ _ ۵۱۵ ق.م
تاریخ شروع عملیات اولین ساختمان روی صفه معلوم نیست. با وجودی که تمایل داریم فکر کنیم داریوش بنیانگزار پارسه(تخت جمشید) بوده است، احتمال می رود که قبل از دوران داریوش شهری در همسایگی نزدیک، به نام پارسه وجود داشته است. دو مولف متاخر(ژوستین و دیودوروس سیکولوس) بعداً اعلام کردند که تخت جمشید با کوروش و کمبوجیه در ارتباط بودهاست، ولی این گواهی اعتبار ندارد. تخت رستم به وسیله تعدادی از محققان به عنوان آرامگاه کمبوجیه شناخته شده است، ولی تصور من بر آن است که محتمل تر است آنجا از آرامگاه داریوش باشد، و خانم تیلیا پیشنهاد کرده است که کاخ تخت رستم و کاخ نزدیک باغ فیروزی، تاریخی کهنه تر از صفه تخت جمشید دارند. کهنه ترین ذکری که از پارسه به عمل آمده در متون تابلت های حصار تخت جمشید است. ۱۷۱۳ عدد از این تابلت ها که با سال تاریخ گذاری شده اند به سالهای پس از سلطنت داریوش تعلق دارند. سیزدهمین سال برابر است با ۵۰۹/۸ ق.م پارسه برای اولین بار در سال چهاردهم ذکر شده است و در سال بعد افزار مندان در پارسه جیره های خود را از دانه های گیاهی دریافت کرده اند. در سالهای بعد پرداخت به افزار مندان پارسه ادامه یافته است. لزومی ندارد که این صنعتگران روی صفّه کار کرده باشند بلکه ممکن است در شهر و یا در کاخهایی که در دشت بودند به کار پرداخته باشند. کتیبه داریوش روی دیوار جنوبی سکوی صفّه (کاخ داریوش تاریخی پس از فتح هندوستان دارد و احتمالاً قبل از هجوم اقوام اسکاودرا. متاسفانه تاریخ این حوادث نا مطمئن است و حذف کردن یک قوم ویژه از مردم نمی تواند شاهد معتبری برای تعیین تاریخ باشد، ولی این احتمال وجود دارد که کتیبه کاخ داریوش بین ۵۱۵ تا ۵۰۵ ق.م نوشته شده باشد. تحقیقات اخیر نشان داده اند که پلکانهای اصلی در دو مرحله ساخته شده اند. (ص ۱۶۶ _ ۱۶۷)
مأخذ: رُف.مایکل، نقش برجسته ها و حجاران تخت جمشید، ترجمه: هوشنگ غیاثی نژاد، انتشارات گنجینه هنر، سازمان میراث فرهنگی، سال ۱۳۸۱
@atorabanorg
تاریخ معماری صفه پرسپولیس(تخت جمشید) (شماره ۲)
#هخامنشی
#باستانشناسی
#معماری_ایرانی
#ایرانشناسی
ساختمان آپادانا احتمالاً در اوایل قرن پنجم ق.م آغاز شد، و احتمالا قبل از اینکه نقوش برجسته تراشیده شوند دیوار و ستونها کامل شده بودند. دیوار شرقی اصلی آپادانا به وسیله آقا و خانم تیلیا تحت بررسی قرار گرفته است. دیوار اصلی صفه در غرب آپادانا به وسیله هینس بررسی شده است. توجه داشته باشید که بخش جنوبی این دیوار در مقابل کاخ داریوش بعداً به طرف غرب گسترش بیشتری یافت. زه کشی های زیر زمینی، که آب باران را از روی صفه منتقل می کردند، بایستی جزیی از طرح اولیه بوده باشند. منبع آب و کانالهای روی تپه مشرف بر صفه نیز بایستی از کارهای اولیه بوده باشند تا از شسته شدن دیوارهای خشتی روی صفه جلوگیری کنند. چیزهای دیگری که مشمول این طرح بوده اند عبارتند از برش اصلی در بستر صخره نزدیک کاخ خشایار و در امتداد حاشیه شرقی سکو.
خزانه داری سه مرحله اصلی ساختمانی بوده است. تاریخ این ساختمانها مشخص نیست، ولی احتمال دارد آخرین مرحله آن همزمان به ساختمان اندرونی بوده باشد. وجود یک ورودی جنوبی، که بعداً بسته شد، به وسیله آقا و خانم تیلیا به اثبات رسیده است.(ص ۱۶۸)
مأخذ: رُف.مایکل، نقش برجسته ها و حجاران تخت جمشید، ترجمه: هوشنگ غیاثی نژاد، انتشارات گنجینه هنر، سازمان میراث فرهنگی، سال ۱۳۸۱
@atorabanorg
#هخامنشی
#باستانشناسی
#معماری_ایرانی
#ایرانشناسی
ساختمان آپادانا احتمالاً در اوایل قرن پنجم ق.م آغاز شد، و احتمالا قبل از اینکه نقوش برجسته تراشیده شوند دیوار و ستونها کامل شده بودند. دیوار شرقی اصلی آپادانا به وسیله آقا و خانم تیلیا تحت بررسی قرار گرفته است. دیوار اصلی صفه در غرب آپادانا به وسیله هینس بررسی شده است. توجه داشته باشید که بخش جنوبی این دیوار در مقابل کاخ داریوش بعداً به طرف غرب گسترش بیشتری یافت. زه کشی های زیر زمینی، که آب باران را از روی صفه منتقل می کردند، بایستی جزیی از طرح اولیه بوده باشند. منبع آب و کانالهای روی تپه مشرف بر صفه نیز بایستی از کارهای اولیه بوده باشند تا از شسته شدن دیوارهای خشتی روی صفه جلوگیری کنند. چیزهای دیگری که مشمول این طرح بوده اند عبارتند از برش اصلی در بستر صخره نزدیک کاخ خشایار و در امتداد حاشیه شرقی سکو.
خزانه داری سه مرحله اصلی ساختمانی بوده است. تاریخ این ساختمانها مشخص نیست، ولی احتمال دارد آخرین مرحله آن همزمان به ساختمان اندرونی بوده باشد. وجود یک ورودی جنوبی، که بعداً بسته شد، به وسیله آقا و خانم تیلیا به اثبات رسیده است.(ص ۱۶۸)
مأخذ: رُف.مایکل، نقش برجسته ها و حجاران تخت جمشید، ترجمه: هوشنگ غیاثی نژاد، انتشارات گنجینه هنر، سازمان میراث فرهنگی، سال ۱۳۸۱
@atorabanorg
تاریخ معماری صفه پرسپولیس(تخت جمشید) (شماره ۳)
#هخامنشی
#باستانشناسی
#معماری_ایرانی
#ایرانشناسی
صفه تخت جمشید ۴۸۰ تا ۴۹۰ ق.م
دیوارهای استحکاماتی خشتی ممکن است به درستی پس از دوره مربوط به شکل ۱۵۳ بوده باشند، ولی احتمالا بخشی از طرح اصلی بوده اند. دروازه خشایار و پلکانهای اصلی احتمالاً همزمان بوده اند و در اوایل دوران سلطنت خشایار شاه ساخته شده اند. چون او ساختمانهای دوران پدر خود را در کتیبه دروازه ورودی ذکر کرده است .(کاخ خشایار) همچنین به نشانه های چکش دندانه دار و نوع گیره جدید روی محجر پلکانها که تاریخی بعد از داریوش را ارائه می کنند توجه کنید. آپادانا به وسیله خشایارشاه که کتیبه های خود را روی قطعات آجرهای لعابدار و روی حجاری های برجسته گذاشته کامل شده است. تعدادی گیره های کهن تر در روی سکوی ضلع شرقی و روی سکوی صفه در جلوی سرسرای غربی وجود دارد، که ممکن است نشانگر آن باشند که این ساختمانها در دوران سلطنت داریوش ساخته شده اند. کاخ داریوش به وسیله داریوش آغاز و به وسیله خشایار شاه به پایان رسید. نوع گیره ها تاریخ اولیه را تأیید می کند. شکل عجیب گوشه شمال غربی مرحله دوم خزانه احتمالاً برای تناسب داشتن با ساختمان دیگری در این منطقه بوده است که وقتی اندرونی ساخته شد؛ از ساختن آن صرف نظر گردید. (ص ۱۶۸)
مأخذ: رُف.مایکل، نقش برجسته ها و حجاران تخت جمشید، ترجمه: هوشنگ غیاثی نژاد، انتشارات گنجینه هنر، سازمان میراث فرهنگی، سال ۱۳۸۱
@atorabanorg
#هخامنشی
#باستانشناسی
#معماری_ایرانی
#ایرانشناسی
صفه تخت جمشید ۴۸۰ تا ۴۹۰ ق.م
دیوارهای استحکاماتی خشتی ممکن است به درستی پس از دوره مربوط به شکل ۱۵۳ بوده باشند، ولی احتمالا بخشی از طرح اصلی بوده اند. دروازه خشایار و پلکانهای اصلی احتمالاً همزمان بوده اند و در اوایل دوران سلطنت خشایار شاه ساخته شده اند. چون او ساختمانهای دوران پدر خود را در کتیبه دروازه ورودی ذکر کرده است .(کاخ خشایار) همچنین به نشانه های چکش دندانه دار و نوع گیره جدید روی محجر پلکانها که تاریخی بعد از داریوش را ارائه می کنند توجه کنید. آپادانا به وسیله خشایارشاه که کتیبه های خود را روی قطعات آجرهای لعابدار و روی حجاری های برجسته گذاشته کامل شده است. تعدادی گیره های کهن تر در روی سکوی ضلع شرقی و روی سکوی صفه در جلوی سرسرای غربی وجود دارد، که ممکن است نشانگر آن باشند که این ساختمانها در دوران سلطنت داریوش ساخته شده اند. کاخ داریوش به وسیله داریوش آغاز و به وسیله خشایار شاه به پایان رسید. نوع گیره ها تاریخ اولیه را تأیید می کند. شکل عجیب گوشه شمال غربی مرحله دوم خزانه احتمالاً برای تناسب داشتن با ساختمان دیگری در این منطقه بوده است که وقتی اندرونی ساخته شد؛ از ساختن آن صرف نظر گردید. (ص ۱۶۸)
مأخذ: رُف.مایکل، نقش برجسته ها و حجاران تخت جمشید، ترجمه: هوشنگ غیاثی نژاد، انتشارات گنجینه هنر، سازمان میراث فرهنگی، سال ۱۳۸۱
@atorabanorg
تاریخ معماری صفه پرسپولیس(تخت جمشید) (شماره ۴)
#هخامنشی
#باستانشناسی
#معماری_ایرانی
#ایرانشناسی
صفه تخت جمشید ۴۷۰ تا ۴۸۰ ق.م
آبگیر سنگی عظیم الجثّه در نزدیکی دروازه خشایار تاریخ مسلمی ندارد و حکمت وجودی آن نامعلوم است، تاریخ تالار اصلی ساختمان مرکزی در بالا مورد بحث قرار گرفت و در آنجا من پیشنهاد کردم که این تالار ممکن است در اواخر سلطنت خشایار ساخته شده باشد؛ بنابراین مناسبتر است که به شکل ۱۵۵ تعلق داشته باشد، لیکن تمایز بین تالار اصلی و پلکانهای شمالی. در این صورت، ثبت نمی گردید. تاریخ پلکانهای جنوبی نیز مسلم نیست، ولی آنها نیز ممکن است مربوط به پایان دوران خشایار و یا آغاز دوران اردشیر اول باشند. اندرونی به وسیله یکی از کتیبه های خشایار شاه تاریخ گذاری شده است، که این کتیبه در گوشه جنوب غربی بال اصلی دفن شده بود. هیچ دلیلی وجود ندارد که نشان دهد بال غربی در همان زمان ساخته نشده است. بخش غربی مراحل اول و دوم خزانه در موقع ساختن اندرونی از بین رفته است و احتمال دارد که مرحله سوم نیز در همان زمان ساخته شده باشد. به ورودی دوباره استقرار یافته در بخش جنوبی دیوار غربی که اشمیت به آن اشاره نکرده است توجه کنید. کاخ خشایار و پلکانهای شرقی و غربی آن کتیبه خشایار شاه را به تنهایی دارند، و بنابراین محتمل است در دوران او آغاز و كامل شده باشند. تاریخ کاخ D نامطمئن است. (ص ۱۶۸)
مأخذ: رُف.مایکل، نقش برجسته ها و حجاران تخت جمشید، ترجمه: هوشنگ غیاثی نژاد، انتشارات گنجینه هنر، سازمان میراث فرهنگی، سال ۱۳۸۱
@atorabanorg
#هخامنشی
#باستانشناسی
#معماری_ایرانی
#ایرانشناسی
صفه تخت جمشید ۴۷۰ تا ۴۸۰ ق.م
آبگیر سنگی عظیم الجثّه در نزدیکی دروازه خشایار تاریخ مسلمی ندارد و حکمت وجودی آن نامعلوم است، تاریخ تالار اصلی ساختمان مرکزی در بالا مورد بحث قرار گرفت و در آنجا من پیشنهاد کردم که این تالار ممکن است در اواخر سلطنت خشایار ساخته شده باشد؛ بنابراین مناسبتر است که به شکل ۱۵۵ تعلق داشته باشد، لیکن تمایز بین تالار اصلی و پلکانهای شمالی. در این صورت، ثبت نمی گردید. تاریخ پلکانهای جنوبی نیز مسلم نیست، ولی آنها نیز ممکن است مربوط به پایان دوران خشایار و یا آغاز دوران اردشیر اول باشند. اندرونی به وسیله یکی از کتیبه های خشایار شاه تاریخ گذاری شده است، که این کتیبه در گوشه جنوب غربی بال اصلی دفن شده بود. هیچ دلیلی وجود ندارد که نشان دهد بال غربی در همان زمان ساخته نشده است. بخش غربی مراحل اول و دوم خزانه در موقع ساختن اندرونی از بین رفته است و احتمال دارد که مرحله سوم نیز در همان زمان ساخته شده باشد. به ورودی دوباره استقرار یافته در بخش جنوبی دیوار غربی که اشمیت به آن اشاره نکرده است توجه کنید. کاخ خشایار و پلکانهای شرقی و غربی آن کتیبه خشایار شاه را به تنهایی دارند، و بنابراین محتمل است در دوران او آغاز و كامل شده باشند. تاریخ کاخ D نامطمئن است. (ص ۱۶۸)
مأخذ: رُف.مایکل، نقش برجسته ها و حجاران تخت جمشید، ترجمه: هوشنگ غیاثی نژاد، انتشارات گنجینه هنر، سازمان میراث فرهنگی، سال ۱۳۸۱
@atorabanorg
تاریخ معماری صفه پرسپولیس(تخت جمشید) (شماره ۵)
#هخامنشی
#باستانشناسی
#معماری_ایرانی
#ایرانشناسی
صفه تخت جمشید ۴۵۰ تا ۴۷۰ ق.م.
تالار صد ستون به طور کلی تصور می شود که به وسیله خشایار آغاز و به وسیله اردشیر اول تکمیل شده است. و تاریخ پلکانهای شمالی ساختمان مرکزی در بالا به بحث گذاشته شد و نتیجه ای که در بررسی به آن می رسیم این است که آنها در دوران سلطنت اردشیر اول به تالار اصلی افزوده شده اند. تالار اصلی با همسانی خود با تالار صد ستون نیز ممکن است به همین طرح تعلق داشته است. احتمال می رود که قطعات مرکزی آپادانا به خزانه منتقل شده باشند و در اوان همان زمانی که پلکانهای شمالی ساختمان مرکزی ساخته شده اند جایگزین شده باشند. بلوکهای سایبان از نقوش برجسته خزانه که در پلکانهای شمالی G مجدداً مورد استفاده قرار گرفته اند ممکن است در همان زمان و شاید دیرتر منتقل شده باشند. نمای جنوبی کهن تر کاخ G، که موجودیت آن به وسیله هینس از روی نشانه های موجود روی بستر صخره استنتاج شده است بدون تاریخ است، ولی ممکن است مربوط به همین دوره باشد. لیکن محل کاخ G مرتفع ترین نقطه روی صفه است، و غیر محتمل می نماید که نه داریوش و نه خشایار ازاین منطقه استفاده نکرده باشند. هیچ دلیلی وجود ندارد که فرض کنیم ساختمانهای کلاه فرنگی در ضلع غربی آپادانا در این زمان افزوده شده باشند. در حقیقت ممکن است آنها بخشی از طرح اصلی آپادانا بوده باشند، ولی به نظر می رسد که در کنار سراسری بلند آپادانا نوعی تناقض شمرده شوند. کاخ اردشیر یکم به وسیله خشایار شاه آغاز و به وسیله اردشیر یکم تکمیل گردید. در همین زمان دیوار صفه بین کاخ داریوش و کاخ اردشیر اول به طرف غرب ادامه یافت تا اجازه دهد ساختمان آن کاخ ساخته شود. پایه های ستونهای زیر کاخ اردشیر اول (کاخ U) دارای تاریخ مطمئنی نیستند. اشمیت نظر داده است این ساختمان کلاه فرنگی مربوط به زمان پس از هخامنشی است. (ص ۱۶۸ _ ۱۷۲)
مأخذ: رُف.مایکل، نقش برجسته ها و حجاران تخت جمشید، ترجمه: هوشنگ غیاثی نژاد، انتشارات گنجینه هنر، سازمان میراث فرهنگی، سال ۱۳۸۱
@atorabanorg
#هخامنشی
#باستانشناسی
#معماری_ایرانی
#ایرانشناسی
صفه تخت جمشید ۴۵۰ تا ۴۷۰ ق.م.
تالار صد ستون به طور کلی تصور می شود که به وسیله خشایار آغاز و به وسیله اردشیر اول تکمیل شده است. و تاریخ پلکانهای شمالی ساختمان مرکزی در بالا به بحث گذاشته شد و نتیجه ای که در بررسی به آن می رسیم این است که آنها در دوران سلطنت اردشیر اول به تالار اصلی افزوده شده اند. تالار اصلی با همسانی خود با تالار صد ستون نیز ممکن است به همین طرح تعلق داشته است. احتمال می رود که قطعات مرکزی آپادانا به خزانه منتقل شده باشند و در اوان همان زمانی که پلکانهای شمالی ساختمان مرکزی ساخته شده اند جایگزین شده باشند. بلوکهای سایبان از نقوش برجسته خزانه که در پلکانهای شمالی G مجدداً مورد استفاده قرار گرفته اند ممکن است در همان زمان و شاید دیرتر منتقل شده باشند. نمای جنوبی کهن تر کاخ G، که موجودیت آن به وسیله هینس از روی نشانه های موجود روی بستر صخره استنتاج شده است بدون تاریخ است، ولی ممکن است مربوط به همین دوره باشد. لیکن محل کاخ G مرتفع ترین نقطه روی صفه است، و غیر محتمل می نماید که نه داریوش و نه خشایار ازاین منطقه استفاده نکرده باشند. هیچ دلیلی وجود ندارد که فرض کنیم ساختمانهای کلاه فرنگی در ضلع غربی آپادانا در این زمان افزوده شده باشند. در حقیقت ممکن است آنها بخشی از طرح اصلی آپادانا بوده باشند، ولی به نظر می رسد که در کنار سراسری بلند آپادانا نوعی تناقض شمرده شوند. کاخ اردشیر یکم به وسیله خشایار شاه آغاز و به وسیله اردشیر یکم تکمیل گردید. در همین زمان دیوار صفه بین کاخ داریوش و کاخ اردشیر اول به طرف غرب ادامه یافت تا اجازه دهد ساختمان آن کاخ ساخته شود. پایه های ستونهای زیر کاخ اردشیر اول (کاخ U) دارای تاریخ مطمئنی نیستند. اشمیت نظر داده است این ساختمان کلاه فرنگی مربوط به زمان پس از هخامنشی است. (ص ۱۶۸ _ ۱۷۲)
مأخذ: رُف.مایکل، نقش برجسته ها و حجاران تخت جمشید، ترجمه: هوشنگ غیاثی نژاد، انتشارات گنجینه هنر، سازمان میراث فرهنگی، سال ۱۳۸۱
@atorabanorg
نظام اجتماعی و فرهنگی در عصر اشکانی(شماره ۲)
#اشکانی
#ایرانشناسی
واژهی"بندک"(۱)اصطلاح"اَنشهریک"(۲)و"رَسیک"(۳)نیز گاه برای بردگان بهکار میرفت."انشهریک"مقامی خاص داشت و در اراضی ارباب، به کار کشاورزی مشغول بود. این اراضی"دستکرت"(۴)نام داشت و بردگان این زمینها، جزئی از اموال صاحب اراضی محسوب میشدند. به همین دلیل امکان داشت که در صورت فروش املاک، بردگانی که در اراضی"دستکرت" کار می کردند، به صاحب جدید منتقل شوند.
اراضی"دستکرت"از نظر وسعت، متفاوت بود. در این نوع زمینها گاه تا پانصد برده بهکار مشغول بودند. برخی نیز با وسعت کمتر، با دو سه برده اداره میشد. گذشته از تولد بردگان در اسارت، گرفتن اسیران جنگی هم دائما تعداد آنان را تغییر میداد. این اسیران جدید جنگی، با نام"انشهریک"، در اصل به معنی"بیگانه" هم خوانده میشدند.
بردهی"انشهریک"طبق رسوم میتوانست به نوعی آزادی که معمولا به میزان یک دهم و یا یک چهارم بود، برسد. در این صورت، به برده از محصولی که وی بر روی آن اراضی کار و کشت کرده و بخشی از ثمره ی زحمت او محسوب میشده است، به نسبت یک دهم و یا یک چهارم، تعلق میگرفته. بردهی انشهریک اجازه داشت که این حق را به فرزندان خود منتقل کند. رسم هدیه دادن بردگانِ انشهریک وجود داشت. علاوه بر آن صاحب برده میتوانست او را بهعنوان"گروگان"و یا"وثیقه"چیزی و یا بهصورت وجه الضمان بهطور موقت به طلبکار بدهد تا در ازای بدهی صاحب برده برای فرد جدید، کاری انجام دهد.
بردگی به علت مقروض بودن شخص نیز پیش میآمد. یعنی شخص مقروض موظف به انجام برخی کارها برای طلبکار میشد. یکی از چرم نوشتههای دورا_اروپوس، دلالت بر همین نوع بردگی دارد که مفاد آن را میتوان"پیمان اسارت"نامید. در آن سند، مردی از دهکدهی"پالیگا"(۵)که در ساحل فرات قرار داشت و جزو منطقهی دورا_اروپوس محسوب میشد، به علت بدهی خود به رئیس ارگ یا قلعه"ارکاپت"(۶)که مقدار آن ۴۰۰ درهم وام بود، مجبور به انجام"خدمت بردگی"در ازای بدهی خود شده است. او موظف شد که"بدون اجازهی ارباب جدید"هرگز و"نه شب و نه روز"غیبت نکند تا قرض خود را بپردازد.(ج ۱ _ ص ۵۹۰ _ ۵۸۹)
یادداشتها:
1. Bandak
2. Anšahrik
3. Rasik
4. Dast kart
5. Paliga
6. Arka-pat
بن مایه: میراحمدی.مریم، تاریخ تحولات ایرانشناسی، ج ۱، تهران، طهوری، چاپ اول ۱۳۸۹
@atorabanorg
#اشکانی
#ایرانشناسی
واژهی"بندک"(۱)اصطلاح"اَنشهریک"(۲)و"رَسیک"(۳)نیز گاه برای بردگان بهکار میرفت."انشهریک"مقامی خاص داشت و در اراضی ارباب، به کار کشاورزی مشغول بود. این اراضی"دستکرت"(۴)نام داشت و بردگان این زمینها، جزئی از اموال صاحب اراضی محسوب میشدند. به همین دلیل امکان داشت که در صورت فروش املاک، بردگانی که در اراضی"دستکرت" کار می کردند، به صاحب جدید منتقل شوند.
اراضی"دستکرت"از نظر وسعت، متفاوت بود. در این نوع زمینها گاه تا پانصد برده بهکار مشغول بودند. برخی نیز با وسعت کمتر، با دو سه برده اداره میشد. گذشته از تولد بردگان در اسارت، گرفتن اسیران جنگی هم دائما تعداد آنان را تغییر میداد. این اسیران جدید جنگی، با نام"انشهریک"، در اصل به معنی"بیگانه" هم خوانده میشدند.
بردهی"انشهریک"طبق رسوم میتوانست به نوعی آزادی که معمولا به میزان یک دهم و یا یک چهارم بود، برسد. در این صورت، به برده از محصولی که وی بر روی آن اراضی کار و کشت کرده و بخشی از ثمره ی زحمت او محسوب میشده است، به نسبت یک دهم و یا یک چهارم، تعلق میگرفته. بردهی انشهریک اجازه داشت که این حق را به فرزندان خود منتقل کند. رسم هدیه دادن بردگانِ انشهریک وجود داشت. علاوه بر آن صاحب برده میتوانست او را بهعنوان"گروگان"و یا"وثیقه"چیزی و یا بهصورت وجه الضمان بهطور موقت به طلبکار بدهد تا در ازای بدهی صاحب برده برای فرد جدید، کاری انجام دهد.
بردگی به علت مقروض بودن شخص نیز پیش میآمد. یعنی شخص مقروض موظف به انجام برخی کارها برای طلبکار میشد. یکی از چرم نوشتههای دورا_اروپوس، دلالت بر همین نوع بردگی دارد که مفاد آن را میتوان"پیمان اسارت"نامید. در آن سند، مردی از دهکدهی"پالیگا"(۵)که در ساحل فرات قرار داشت و جزو منطقهی دورا_اروپوس محسوب میشد، به علت بدهی خود به رئیس ارگ یا قلعه"ارکاپت"(۶)که مقدار آن ۴۰۰ درهم وام بود، مجبور به انجام"خدمت بردگی"در ازای بدهی خود شده است. او موظف شد که"بدون اجازهی ارباب جدید"هرگز و"نه شب و نه روز"غیبت نکند تا قرض خود را بپردازد.(ج ۱ _ ص ۵۹۰ _ ۵۸۹)
یادداشتها:
1. Bandak
2. Anšahrik
3. Rasik
4. Dast kart
5. Paliga
6. Arka-pat
بن مایه: میراحمدی.مریم، تاریخ تحولات ایرانشناسی، ج ۱، تهران، طهوری، چاپ اول ۱۳۸۹
@atorabanorg
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
باستانشناسی مهاجرت پارسیان نخستین(گذر از پادشاهی عیلام به شاهنشاهی هخامنشی)
#تمدن_ایلام
#هخامنشی
#باستانشناسی
#ایرانشناسی
#فیلم
سخنران: محمد تقی عطایی
این سخنرانی در تاریخ ۱۱ آذرماه سال ۱۳۹۶ در خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد
@atorabanorg
#تمدن_ایلام
#هخامنشی
#باستانشناسی
#ایرانشناسی
#فیلم
سخنران: محمد تقی عطایی
این سخنرانی در تاریخ ۱۱ آذرماه سال ۱۳۹۶ در خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد
@atorabanorg
تاریخ معماری صفه پرسپولیس(تخت جمشید) (شماره ۶)
#هخامنشی
#باستانشناسی
#ایرانشناسی
#معماری_ایرانی
صفه تخت جمشید ۳۳۰ تا ۴۵۰ ق.م.
دیوار شرقی تالار اصلی تالار صد ستونی دارای یک نمای پشت بند دار و تورفته است، ولی این نباید خیلی وقت بیش از آنکه اطاقهای واقع در امتداد ضلع شرقی اضافه شدند و تالار ۳۲ ستون بنا شد، ساخته شده باشند. تاریخ دروازه ناتمام نامطمئن است. اگر قبل از دوران سلطنت اردشیر سوم آغاز و سپس ترک شده باشد، چرا این حکمران کاری در باره آن انجام نداده است؟ وضعیت ناتمام آن تالار صد ستون را برای اجرای مراسم با اهمیت نامناسب می سازد. آرامگاه جنوبی احتمالا برای اردشیر دوم ساخته شده است و آرامگاه شمالی برای اردشیر سوم. اردشیر سوم پلکانهای غربی کاخ داریوش و آبگیر و زه کش را در گوشه شمال غربی کاخ افزوده است. اردشیر سوم همچنین نمای جنوبی کاخ G (کاخ اردشیر سوم) را که بعداً به محل کاخ H منتقل شد ساخته است. تاریخ محجر شاخدار در اطراف کاخ H نامطمئن است و به احتمال قوی نباید به این طرح تعلق داشته باشد. کار سنگی خامی که در بستن ورودی جنوبی و همچنین در شرق و در پایان دیوار جنوبی مورد استفاده قرار گرفته است. خانم تیلیا را به این جهت سوق داده است که اظهار نظر کند که هر دوی این تغییرات در اواخر دوره هخامنشی بوده، لیکن تاریخ وقوع آن نامطمئن است. ساختمانهای نامرغوب پادگان و اتاقهای ثانویه واقع در خیابان بین اندرونی و خزانه نیز احتمالاً در اواخر دوره هخامنشی ساخته شده اند.(ص ۱۷۲)
مأخذ: رُف.مایکل، نقش برجسته ها و حجاران تخت جمشید، ترجمه: هوشنگ غیاثی نژاد، انتشارات گنجینه هنر، سازمان میراث فرهنگی، سال ۱۳۸۱
@atorabanorg
#هخامنشی
#باستانشناسی
#ایرانشناسی
#معماری_ایرانی
صفه تخت جمشید ۳۳۰ تا ۴۵۰ ق.م.
دیوار شرقی تالار اصلی تالار صد ستونی دارای یک نمای پشت بند دار و تورفته است، ولی این نباید خیلی وقت بیش از آنکه اطاقهای واقع در امتداد ضلع شرقی اضافه شدند و تالار ۳۲ ستون بنا شد، ساخته شده باشند. تاریخ دروازه ناتمام نامطمئن است. اگر قبل از دوران سلطنت اردشیر سوم آغاز و سپس ترک شده باشد، چرا این حکمران کاری در باره آن انجام نداده است؟ وضعیت ناتمام آن تالار صد ستون را برای اجرای مراسم با اهمیت نامناسب می سازد. آرامگاه جنوبی احتمالا برای اردشیر دوم ساخته شده است و آرامگاه شمالی برای اردشیر سوم. اردشیر سوم پلکانهای غربی کاخ داریوش و آبگیر و زه کش را در گوشه شمال غربی کاخ افزوده است. اردشیر سوم همچنین نمای جنوبی کاخ G (کاخ اردشیر سوم) را که بعداً به محل کاخ H منتقل شد ساخته است. تاریخ محجر شاخدار در اطراف کاخ H نامطمئن است و به احتمال قوی نباید به این طرح تعلق داشته باشد. کار سنگی خامی که در بستن ورودی جنوبی و همچنین در شرق و در پایان دیوار جنوبی مورد استفاده قرار گرفته است. خانم تیلیا را به این جهت سوق داده است که اظهار نظر کند که هر دوی این تغییرات در اواخر دوره هخامنشی بوده، لیکن تاریخ وقوع آن نامطمئن است. ساختمانهای نامرغوب پادگان و اتاقهای ثانویه واقع در خیابان بین اندرونی و خزانه نیز احتمالاً در اواخر دوره هخامنشی ساخته شده اند.(ص ۱۷۲)
مأخذ: رُف.مایکل، نقش برجسته ها و حجاران تخت جمشید، ترجمه: هوشنگ غیاثی نژاد، انتشارات گنجینه هنر، سازمان میراث فرهنگی، سال ۱۳۸۱
@atorabanorg
تاریخ معماری صفه پرسپولیس(تخت جمشید) (شماره ۷)
#هخامنشی
#باستانشناسی
#معماری_ایرانی
#ایرانشناسی
صفه تخت جمشید پس از ۳۳۰ ق.م.
در اواخر زمان هخامنشیان کاخ H و کاخ داریوش مجدداً مورد استفاده قرار گرفتند ونمای کاخ اردشیر سوم (کاخ G) به سازه کاخ پیوست - تاریخ این اشغال مجدد نامطمئن است. اندرونی و کاخ داریوش به وسیله مسافران ساسانی بازدید شد، که شماها و کتیبه هایی در آنها به جا گذاشتند. عناصر سنگی بسیاری از تخت جمشید در قصر ابونصر در نزدیکی خارج شيراز یافت شده است که ممکن است در اوایل دوره اسلامی به در سالآنجا منتقل شده باشد. اسامی بازدید کنندگان بعدی به وسیله لرد کرزن به فهرست درآمده است. علیرغم محدودیت های موجود در این شکل ارائه این طرحها نظریه آشکاری از چگونگی گسترش محل و تغییر طرح در حین اجرای پیشرفت کار ارائه می کنند. عملیات ساختمانی بایستی در طول دوران سلطنت داریوش و خشایار شاه ادامه می داشته و فقط در اواسط دوران سلطنت اردشیر اول بوده است که آن محل می توانسته به عنوان یک مرکز سکونتی و انجام مراسم مورد استفاده قرار گیرد. سفیران و اعضای دربار شکوه کامل تخت جمشید را پنجاه سال بعد از آغاز کار در آنجا توانسته اند مشاهده کنند، و حتی در آن زمان هم ساختمانهایی بوده که هنوز تکمیل نشده بودند.(ص ۱۷۲)
مأخذ: رُف.مایکل، نقش برجسته ها و حجاران تخت جمشید، ترجمه: هوشنگ غیاثی نژاد، انتشارات گنجینه هنر، سازمان میراث فرهنگی، سال ۱۳۸۱
@atorabanorg
#هخامنشی
#باستانشناسی
#معماری_ایرانی
#ایرانشناسی
صفه تخت جمشید پس از ۳۳۰ ق.م.
در اواخر زمان هخامنشیان کاخ H و کاخ داریوش مجدداً مورد استفاده قرار گرفتند ونمای کاخ اردشیر سوم (کاخ G) به سازه کاخ پیوست - تاریخ این اشغال مجدد نامطمئن است. اندرونی و کاخ داریوش به وسیله مسافران ساسانی بازدید شد، که شماها و کتیبه هایی در آنها به جا گذاشتند. عناصر سنگی بسیاری از تخت جمشید در قصر ابونصر در نزدیکی خارج شيراز یافت شده است که ممکن است در اوایل دوره اسلامی به در سالآنجا منتقل شده باشد. اسامی بازدید کنندگان بعدی به وسیله لرد کرزن به فهرست درآمده است. علیرغم محدودیت های موجود در این شکل ارائه این طرحها نظریه آشکاری از چگونگی گسترش محل و تغییر طرح در حین اجرای پیشرفت کار ارائه می کنند. عملیات ساختمانی بایستی در طول دوران سلطنت داریوش و خشایار شاه ادامه می داشته و فقط در اواسط دوران سلطنت اردشیر اول بوده است که آن محل می توانسته به عنوان یک مرکز سکونتی و انجام مراسم مورد استفاده قرار گیرد. سفیران و اعضای دربار شکوه کامل تخت جمشید را پنجاه سال بعد از آغاز کار در آنجا توانسته اند مشاهده کنند، و حتی در آن زمان هم ساختمانهایی بوده که هنوز تکمیل نشده بودند.(ص ۱۷۲)
مأخذ: رُف.مایکل، نقش برجسته ها و حجاران تخت جمشید، ترجمه: هوشنگ غیاثی نژاد، انتشارات گنجینه هنر، سازمان میراث فرهنگی، سال ۱۳۸۱
@atorabanorg
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
گارکاه موسیقی کودکان و نوجوانان - بخش اول
#فیلم
#ایرانشناسی
گفتگویی با استاد سعید خدیری(بنیان گذار کارگاه موسیقی کودکان و نوجوانان) سازمان رادیو و تلویزیون ملی ایران قبل از انقلاب
@atorabanorg
#فیلم
#ایرانشناسی
گفتگویی با استاد سعید خدیری(بنیان گذار کارگاه موسیقی کودکان و نوجوانان) سازمان رادیو و تلویزیون ملی ایران قبل از انقلاب
@atorabanorg
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
گارکاه موسیقی کودکان و نوجوانان - بخش دوم
#فیلم
#ایرانشناسی
گفتگویی با استاد سعید خدیری(بنیان گذار کارگاه موسیقی کودکان و نوجوانان) سازمان رادیو و تلویزیون ملی ایران قبل از انقلاب
@atorabanorg
#فیلم
#ایرانشناسی
گفتگویی با استاد سعید خدیری(بنیان گذار کارگاه موسیقی کودکان و نوجوانان) سازمان رادیو و تلویزیون ملی ایران قبل از انقلاب
@atorabanorg
نظام اجتماعی و فرهنگی در عصر اشکانی(شماره ۳)
#اشکانی
#ایرانشناسی
در اراضی کشاورزی،"جوامع روستایی"نیز بهعلت تجمع زارعان بهوجود میآمد. سه چرم نوشتهی مکشوفه در اورامان، مربوط به"قرارداد فروش یک تاکستان"، حاکی از"جماعت روستایی"اشکانیان است. یکی از اعضای همین "جماعت روستایی"قطعه زمین تاکستانی را به فروش میرساند. اگرچه فاصلهی زمانی این اسناد، نزدیک به یک قرن است، اما نکات مهمی از ویژگیهای اراضی دورهی اشکانی را بیان میکند. اول اینکه"جماعت روستایی "اجازهی فروش و انتقال زمین خود را داشتهاند. اما مالک جدید بهدلیل اینکه میزان مالیات و یا خراج پرداختی به دولت را طبق محاسبات دولتی میبایست پرداخت کند، کماکان موظف به رعایت سهم خراج زمین جدید خود بود وگرنه میبایست جریمهی نقدی هنگفتی پرداخت کند.این جریمهها، نیمی به"خزانهی شاهی"و نیمی نیز به"صندوق جماعت روستایی"تعلق میگرفت.
"جماعت روستایی"در هنگام پرداخت مالیات، به صورت یک"واحد مالیات" عمل میکرد. البته اعضای این جوامع میتوانستند میزان مالیات را بین خود سر شکن کنند."وصول مالیات"بلافاصله در"دفترخانه"به ثبت میرسید و کل آن در"بایگانی"حفظ و نگهداری میشد."مامور وصول مالیات"از جانب مرکز تعیین میشد و فقط زیر نظر شاه به انجام وظیفه میپرداخت. وی در شهرها و نیز دهات، همکارانی را به کمک میگرفت.(ج ۱_ص ۵۹۰)
بن مایه: میراحمدی.مریم، تاریخ تحولات ایرانشناسی، ج ۱، تهران، طهوری، چاپ اول ۱۳۸۹
@atorabanorg
#اشکانی
#ایرانشناسی
در اراضی کشاورزی،"جوامع روستایی"نیز بهعلت تجمع زارعان بهوجود میآمد. سه چرم نوشتهی مکشوفه در اورامان، مربوط به"قرارداد فروش یک تاکستان"، حاکی از"جماعت روستایی"اشکانیان است. یکی از اعضای همین "جماعت روستایی"قطعه زمین تاکستانی را به فروش میرساند. اگرچه فاصلهی زمانی این اسناد، نزدیک به یک قرن است، اما نکات مهمی از ویژگیهای اراضی دورهی اشکانی را بیان میکند. اول اینکه"جماعت روستایی "اجازهی فروش و انتقال زمین خود را داشتهاند. اما مالک جدید بهدلیل اینکه میزان مالیات و یا خراج پرداختی به دولت را طبق محاسبات دولتی میبایست پرداخت کند، کماکان موظف به رعایت سهم خراج زمین جدید خود بود وگرنه میبایست جریمهی نقدی هنگفتی پرداخت کند.این جریمهها، نیمی به"خزانهی شاهی"و نیمی نیز به"صندوق جماعت روستایی"تعلق میگرفت.
"جماعت روستایی"در هنگام پرداخت مالیات، به صورت یک"واحد مالیات" عمل میکرد. البته اعضای این جوامع میتوانستند میزان مالیات را بین خود سر شکن کنند."وصول مالیات"بلافاصله در"دفترخانه"به ثبت میرسید و کل آن در"بایگانی"حفظ و نگهداری میشد."مامور وصول مالیات"از جانب مرکز تعیین میشد و فقط زیر نظر شاه به انجام وظیفه میپرداخت. وی در شهرها و نیز دهات، همکارانی را به کمک میگرفت.(ج ۱_ص ۵۹۰)
بن مایه: میراحمدی.مریم، تاریخ تحولات ایرانشناسی، ج ۱، تهران، طهوری، چاپ اول ۱۳۸۹
@atorabanorg