مادها_در_تاریخ_ایران،_دکتر_شهرام_جلیلیان.pdf
7 MB
مادها در تاریخ ایران، دکتر شهرام جلیلیان، پیشگفتارِ تاریخِ ماد به گزارشِ دانشنامهی ایرانیکا
#ماد_شناسی
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
@atorabanorg
#ماد_شناسی
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
@atorabanorg
پژوهشگاه ایران شناسی
هُووَخشَترَه، دیاکونوف(شماره ۴/پایانی) #ماد_شناسی #ایرانشناسی #پژوهشگاه_ایرانشناسی بنابه گفتهی هرودوت، سکاها پس از حمله به آناتولی و احتمالاً شمالِ ایران، نوعی حکومتِ پادشاهی در محدودهی دریاچهی ارومیه و یا شاید شمالِ بنیان نهادند؛ اما هووخشتره رهبرانشان…
یادکردهای عهدِعتیق در این جستار
#ماد_شناسی
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
برگردانها از TOB، برگردانِ بینالکلیسایی با نامِ کتابمقدسِ ترسایان میباشد:
حزقیال ۳۲: ۲۲_۳۰
در آنجا آشور است و تمامیِ فوجش گرداگردِ گورش: همگی قربانیانی که به شمشیر افتادهاند. گورِ او را در ژرفاهای گودال قرار دادهاند، و فوجش گرداگردِ گورش میباشد: همگی قربانیانی که به شمشیر افتادهاند، آنان که وحشت را بر زمینِ زندگان حکمفرما کرده بودند.
در آنجا ایلام است و تمامِ انبوهِ جماعتش گرداگردِ گورش: همگی قربانیانی که به شمشیر افتادهاند. ایشان، ختنه نشده، به سرزمینِ ژرفاها فرود آمدهاند، آنان که وحشت را بر زمینِ زندگان حکمفرما کرده بودند، و شرمساریِ خود را بههمراهِ آنان که به گودال فرومیرود، حمل کردهاند. در وسطِ قربانیان، بسترِ او را در میانِ انبوهِ جماعتش گذاشتهاند[که]گرداگردِ گورش[میباشد]: همگی نامختونانی که قربانیانِ شمشیرند، زیرا وحشتِ ایشان بر زمینِ زندگان حاکم بود، و ایشان شرمساریِ خویش را بههمراهِ آنان که به گودال فرومیروند، حمل کردهاند. ایشان را در وسطِ قربانیان قراردادهاند.
در آنجا ماشک، توبال و تمامِ انبوهِ جماعتش گرداگردِ گورش میباشند: همگی نامختونانی که زخمِ شمشیر خوردهاند، چرا که وحشت را بر زمین حکمفرما ساخته بودند. ایشان بههمراهِ قهرمانانی که در گذشته افتادهاند، نخوابیدهاند،(قهرمانانی)که با سلاحهای جنگیِ خویش به شئول فرود آمدهاند، که شمشیرشان را زیرِ سرشان قرار داده بودند و سپرهاشان بر استخوانهاشان گذارده شده بود، چرا که وحشتِ قهرمانان بر زمینِ زندگان[حاکم شده بود]. اما تو بههمراهِ قربانیانِ شمشیر، در میانِ نامختونان خواهی خوابید.
در آنجا ادوم است، پادشاهانش و جمله سرورانش که با وجودِ دلاوریشان، بههمراهِ قربانیانِ شمشیر نهاده شدهاند. ایشان بههمراهِ نامختونان و بههمراهِ آنان که به گودال فرومیروند خوابیدهاند.
در آنجا سرورانِ شمال هستند، همگی و جمیعِ صیدونیان که با وجودِ وحشتی که شجاعتشان پدید میآورد، خجالتزده، بههمراهِ قربانیانِ[شمشیر]فرود آمدهاند. ایشان ختنه نشده، بههمراهِ قربانیانِ شمشیر خوابیدهاند و شرمساریِ خود را بههمراهِ آنان که به گودال فرومیروند، حمل کردهاند.
حزقیال ۳۸: ۲_۶
ای پسرِ انسان، رویِ خود بهسوی جوج ثابت نگاهدار،[به]سرزمینِ ماجوج، سرورِ اعلای ماشک و توبال، و برعلیهِ او نبوت کن؛ به او بگو: چنین سخن میگوید خداوند یهوه: اینک من برعلیهِ تو هستم، ای جوج، سرورِ اعلای ماشک و توبال. تو را برخواهم گرداند، و قلابها را بر آروارههایت¹ خواهم گذارد و تو را روانهی لشکرکشی خواهم ساخت، تو را و تمامِ لشکرت را، اسبان و سواران را که همگی شکوهمندانه ملبس هستند، فوجهای بیشمار را، با سپرهای بزرگ و کوچک، که همگی شمشیر را بهکار میبرند: پارسیها و کوشیها و مردمانِ فوط همراهِ ایشان، همگی با سپرهای بزرگ و کلاهخود، جومر و تمامِ سپاهیانش، بیتتوجرمه که از اعماقِ شمال با تمامیّ سپاهیانش(میآید)، قومهای بسیار با تو.
یادداشت:
۱. منظور قلابهایی است که به بینی و فکِ اسیرانِ جنگی میبستند تا آنان را مانندِ حیوانات برانند. ر.ک: حزقیال ۱۹: ۹؛ ۲۹: ۴.
@atorabanorg
#ماد_شناسی
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
برگردانها از TOB، برگردانِ بینالکلیسایی با نامِ کتابمقدسِ ترسایان میباشد:
حزقیال ۳۲: ۲۲_۳۰
در آنجا آشور است و تمامیِ فوجش گرداگردِ گورش: همگی قربانیانی که به شمشیر افتادهاند. گورِ او را در ژرفاهای گودال قرار دادهاند، و فوجش گرداگردِ گورش میباشد: همگی قربانیانی که به شمشیر افتادهاند، آنان که وحشت را بر زمینِ زندگان حکمفرما کرده بودند.
در آنجا ایلام است و تمامِ انبوهِ جماعتش گرداگردِ گورش: همگی قربانیانی که به شمشیر افتادهاند. ایشان، ختنه نشده، به سرزمینِ ژرفاها فرود آمدهاند، آنان که وحشت را بر زمینِ زندگان حکمفرما کرده بودند، و شرمساریِ خود را بههمراهِ آنان که به گودال فرومیرود، حمل کردهاند. در وسطِ قربانیان، بسترِ او را در میانِ انبوهِ جماعتش گذاشتهاند[که]گرداگردِ گورش[میباشد]: همگی نامختونانی که قربانیانِ شمشیرند، زیرا وحشتِ ایشان بر زمینِ زندگان حاکم بود، و ایشان شرمساریِ خویش را بههمراهِ آنان که به گودال فرومیروند، حمل کردهاند. ایشان را در وسطِ قربانیان قراردادهاند.
در آنجا ماشک، توبال و تمامِ انبوهِ جماعتش گرداگردِ گورش میباشند: همگی نامختونانی که زخمِ شمشیر خوردهاند، چرا که وحشت را بر زمین حکمفرما ساخته بودند. ایشان بههمراهِ قهرمانانی که در گذشته افتادهاند، نخوابیدهاند،(قهرمانانی)که با سلاحهای جنگیِ خویش به شئول فرود آمدهاند، که شمشیرشان را زیرِ سرشان قرار داده بودند و سپرهاشان بر استخوانهاشان گذارده شده بود، چرا که وحشتِ قهرمانان بر زمینِ زندگان[حاکم شده بود]. اما تو بههمراهِ قربانیانِ شمشیر، در میانِ نامختونان خواهی خوابید.
در آنجا ادوم است، پادشاهانش و جمله سرورانش که با وجودِ دلاوریشان، بههمراهِ قربانیانِ شمشیر نهاده شدهاند. ایشان بههمراهِ نامختونان و بههمراهِ آنان که به گودال فرومیروند خوابیدهاند.
در آنجا سرورانِ شمال هستند، همگی و جمیعِ صیدونیان که با وجودِ وحشتی که شجاعتشان پدید میآورد، خجالتزده، بههمراهِ قربانیانِ[شمشیر]فرود آمدهاند. ایشان ختنه نشده، بههمراهِ قربانیانِ شمشیر خوابیدهاند و شرمساریِ خود را بههمراهِ آنان که به گودال فرومیروند، حمل کردهاند.
حزقیال ۳۸: ۲_۶
ای پسرِ انسان، رویِ خود بهسوی جوج ثابت نگاهدار،[به]سرزمینِ ماجوج، سرورِ اعلای ماشک و توبال، و برعلیهِ او نبوت کن؛ به او بگو: چنین سخن میگوید خداوند یهوه: اینک من برعلیهِ تو هستم، ای جوج، سرورِ اعلای ماشک و توبال. تو را برخواهم گرداند، و قلابها را بر آروارههایت¹ خواهم گذارد و تو را روانهی لشکرکشی خواهم ساخت، تو را و تمامِ لشکرت را، اسبان و سواران را که همگی شکوهمندانه ملبس هستند، فوجهای بیشمار را، با سپرهای بزرگ و کوچک، که همگی شمشیر را بهکار میبرند: پارسیها و کوشیها و مردمانِ فوط همراهِ ایشان، همگی با سپرهای بزرگ و کلاهخود، جومر و تمامِ سپاهیانش، بیتتوجرمه که از اعماقِ شمال با تمامیّ سپاهیانش(میآید)، قومهای بسیار با تو.
یادداشت:
۱. منظور قلابهایی است که به بینی و فکِ اسیرانِ جنگی میبستند تا آنان را مانندِ حیوانات برانند. ر.ک: حزقیال ۱۹: ۹؛ ۲۹: ۴.
@atorabanorg
پژوهشگاه ایران شناسی
هُووَخشَترَه، دیاکونوف(شماره ۴/پایانی) #ماد_شناسی #ایرانشناسی #پژوهشگاه_ایرانشناسی بنابه گفتهی هرودوت، سکاها پس از حمله به آناتولی و احتمالاً شمالِ ایران، نوعی حکومتِ پادشاهی در محدودهی دریاچهی ارومیه و یا شاید شمالِ بنیان نهادند؛ اما هووخشتره رهبرانشان…
ایشتوویگو، رودیگر اشمیت(شماره ۱)
#ماد_شناسی
#کوروش
#هخامنشی
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
ایشتوویگو، واپسین شاهِ ماد بود. نامِ وی در منابعِ یونانی "آستواگی" و "ایشتوویگوس" یا "آستویگاس" ذکر شده و در منابعِ بابلی، ایش-تو-مِ-گُ(Iš-tu-me-gu)نوشته شدهاست. امروزه تصورِ رایج بر این است که این نامها برگرفته از صورتِ پارسیِ باستانِ رشتی-وَایگَ بهمعنیِ "نیزهگردان" است.¹ شکلِ رایجِ این نام در زبانِ یونانی، وضوحاً تصحیف از ریشهی پارسیِ آن است. این نام در زبانِ ایلامی چند بار در لوحههای باروی تختجمشید بهصورتِ ایش-تی-ایر-ایش-تی-مَن-کَ نوشته شدهاست که وابستهبودنِ آنها با نامِ ایشتوویگو، موردِ مناقشه است.²
ایشتوویگو، فرزندِ هووخشتره است که بهواسطهی ازدواج با آرینیس، دخترِ الیاتس و خواهرِ کرزوس، شوهر خواهرِ کرزوس شاهِ لیدیه است. وی پس از مرگِ پدرش هووخشتره، بهجای او بر تخت نشست و بنابه گفتهی هرودوت بهمدتِ ۳۵ سال یعنی احتمالاً در بینِ سالهای ۵۸۴ تا ۵۵۰ پیش از میلاد حکومت کرد. او پدرِ ماندانا، همسرِ کمبوجیهی اول بود و به همین ترتیب، پدربزرگِ فرمانروای بزرگِ ایرانیان، کوروشِ دوم محسوب میشود که بهدستِ هماو در حدودِ سالِ ۵۵۰ پیش از میلاد، حکومتش سرنگون شد.
برپایهی داستانی که هرودوت گزارش میکند، و از گزارشهای هارپاگیها در لیکیه تبعیت کردهاست(اعقابِ هارپاگِ مادی)، کوروش(که کودکی و جوانیِ او بسیار خارقالعاده توصیف شده)با تحریکِ هارپاگ به شورش علیهِ ایشتوویگو ترغیب شد(در کتابِ نیکولای دمشقی(Nicolaus of Damascus F66 J)، اُباروسِ پارسی چنین نقشی دارد). کوروش پس از این، خود را بهعنوانِ فرماندهی پارسها که در آرزوی رهایی از سلطهی مادها بودند منصوب کرد. در پایان، ایشتوویگو شکست خورد و کوروش او را زندانی کرد. اما آزاری به او نرساند. ایشتوویگو بعدها به مرگِ طبیعی درگذشت. برپایهی گفتههای کتزیاس(Ctesias F9 J)، که گزارشهای او دربارهی ایشتوویگو غیرِقابلِ اطمینان است، ایشتوویگو توسطِ اُباروس، خدمتکارِ کوروش و بدونِ اطلاعِ شاه به قتل رسید. این اتفاق زمانی رخ داد که او از بارسانیا، جایی که احتمالاً در این زمان ساتراپِ آن جا بود، به دربار آورده میشد(Justin 1. 6. 16).
یادداشتها:
1. E. A . Grantovskiī, Ronnyaya istorya iranskikh plemyon Peredneī Azii(The Early History of The Iranian Tribes of Near Asia), Moscow, 1970, P. 330f; M. Mayrhofer, Onomastica Persepolitana, Vienna, 1937, P. 171 no. 8. 684; W. Hintz, Altiranisches Sparchgut der Nebenüberlieferungen, Wiesbaden, 1975, P. 208.
2. Mayrhofer, loc. cit., and Hinz, op. cit., P. 207 and 208.
بنمایه: تاریخ ماد به گزارش دانشنامهی ایرانیکا، ترجمهی شهرام جلیلیان/محمد حیدرزاده، اهواز، انتشارات دانشگاه شهید چمران اهواز، چاپ اول ۱۳۹۶، رویهی ۱۷۰ و ۱۷۱
@atorabanorg
#ماد_شناسی
#کوروش
#هخامنشی
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
ایشتوویگو، واپسین شاهِ ماد بود. نامِ وی در منابعِ یونانی "آستواگی" و "ایشتوویگوس" یا "آستویگاس" ذکر شده و در منابعِ بابلی، ایش-تو-مِ-گُ(Iš-tu-me-gu)نوشته شدهاست. امروزه تصورِ رایج بر این است که این نامها برگرفته از صورتِ پارسیِ باستانِ رشتی-وَایگَ بهمعنیِ "نیزهگردان" است.¹ شکلِ رایجِ این نام در زبانِ یونانی، وضوحاً تصحیف از ریشهی پارسیِ آن است. این نام در زبانِ ایلامی چند بار در لوحههای باروی تختجمشید بهصورتِ ایش-تی-ایر-ایش-تی-مَن-کَ نوشته شدهاست که وابستهبودنِ آنها با نامِ ایشتوویگو، موردِ مناقشه است.²
ایشتوویگو، فرزندِ هووخشتره است که بهواسطهی ازدواج با آرینیس، دخترِ الیاتس و خواهرِ کرزوس، شوهر خواهرِ کرزوس شاهِ لیدیه است. وی پس از مرگِ پدرش هووخشتره، بهجای او بر تخت نشست و بنابه گفتهی هرودوت بهمدتِ ۳۵ سال یعنی احتمالاً در بینِ سالهای ۵۸۴ تا ۵۵۰ پیش از میلاد حکومت کرد. او پدرِ ماندانا، همسرِ کمبوجیهی اول بود و به همین ترتیب، پدربزرگِ فرمانروای بزرگِ ایرانیان، کوروشِ دوم محسوب میشود که بهدستِ هماو در حدودِ سالِ ۵۵۰ پیش از میلاد، حکومتش سرنگون شد.
برپایهی داستانی که هرودوت گزارش میکند، و از گزارشهای هارپاگیها در لیکیه تبعیت کردهاست(اعقابِ هارپاگِ مادی)، کوروش(که کودکی و جوانیِ او بسیار خارقالعاده توصیف شده)با تحریکِ هارپاگ به شورش علیهِ ایشتوویگو ترغیب شد(در کتابِ نیکولای دمشقی(Nicolaus of Damascus F66 J)، اُباروسِ پارسی چنین نقشی دارد). کوروش پس از این، خود را بهعنوانِ فرماندهی پارسها که در آرزوی رهایی از سلطهی مادها بودند منصوب کرد. در پایان، ایشتوویگو شکست خورد و کوروش او را زندانی کرد. اما آزاری به او نرساند. ایشتوویگو بعدها به مرگِ طبیعی درگذشت. برپایهی گفتههای کتزیاس(Ctesias F9 J)، که گزارشهای او دربارهی ایشتوویگو غیرِقابلِ اطمینان است، ایشتوویگو توسطِ اُباروس، خدمتکارِ کوروش و بدونِ اطلاعِ شاه به قتل رسید. این اتفاق زمانی رخ داد که او از بارسانیا، جایی که احتمالاً در این زمان ساتراپِ آن جا بود، به دربار آورده میشد(Justin 1. 6. 16).
یادداشتها:
1. E. A . Grantovskiī, Ronnyaya istorya iranskikh plemyon Peredneī Azii(The Early History of The Iranian Tribes of Near Asia), Moscow, 1970, P. 330f; M. Mayrhofer, Onomastica Persepolitana, Vienna, 1937, P. 171 no. 8. 684; W. Hintz, Altiranisches Sparchgut der Nebenüberlieferungen, Wiesbaden, 1975, P. 208.
2. Mayrhofer, loc. cit., and Hinz, op. cit., P. 207 and 208.
بنمایه: تاریخ ماد به گزارش دانشنامهی ایرانیکا، ترجمهی شهرام جلیلیان/محمد حیدرزاده، اهواز، انتشارات دانشگاه شهید چمران اهواز، چاپ اول ۱۳۹۶، رویهی ۱۷۰ و ۱۷۱
@atorabanorg
ایشتوویگو، رودیگر اشمیت(شماره ۲/پایانی)
#ماد_شناسی
#کوروش
#هخامنشی
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
منابعِ کلاسیکی که دربارهی نبردِ ایشتوویگو و کوروش گزارش دادهاند، نیکولاسِ دمشقی(F66 J)و ژوستن(16_7. 6. 1)هستند. آنها گزارش میدهند که رویهمرفته سه نبرد رخ داد: "کوروش و نیروهای پارسی دو بار شکست خوردند و گریختند و تنها در نبردِ سوم در نزدیکیِ کوههای پاسارگاد پیروز شدند". در کوروشنامهی کسنوفون هیچ اشارهای به نبرد میانِ کوروش و ایشتوویگو وجود ندارد. اما منبعی معتبر از همان عصر که گزارشی از وقایع را بهدست میدهد و متأسفانه بسیار کوتاه است، دو سنگنوشته از نبونئید، شاهِ بابلاست: "در سالِ ۵۵۲_۵۵۳ پیش از میلاد،(سالِ سومِ پادشاهیِ نبونئید)، کوروش، شاهِ انشان، خراجگذارِ ایشتوویگو، شاهِ ماد، علیهِ سرورِ خود پیشروی کرد"؛ "در سالِ ۵۵۰_۵۴۹(سالِ ششمِ پادشاهیِ نبونئید)، سپاهِ ایشتوویگو سرکشی کرد و شاه را به زنجیر کشیده و به کوروش سپردند، او را بهشکلِ یک زندانی به میهنش بردند. کوروش سیم و زر، و دیگر کالاهای گرانبهای هگمتانه را به غنیمت گرفت".¹ با سقوطِ هگمتانه، استقلالِ ماد به پایان رسید و پس از آن، توسطِ پارسها رهبری و اداره شد.
منابعِ باستانی تقریباً هیچچیزی دربارهی حکومتِ ایشتوویگو گزارش نکردهاند و داوریِ نهایی دربارهی شخصیتِ او ناممکن است. از اینرو گزارشِ منفیِ هرودوت(که در آن ایشتوویگو همچون پادشاهی مستبد و ظالم نشان داده شده است)و گزارشِ نامطلوبِ کتسیاس، هر دو مغرضانهاند.
یادداشت:
1. The Prophecy of Nabunidus by the God Marduk on the Abu Habba Clynder Inscription, col. I, II. 28f. And The Nabunidus Chronicle, col. II, 11. 1f., both texts in S. Smith, Babylonian Historical Texts, London, 1924, P. 44f, 110f.
بنمایه: تاریخ ماد به گزارش دانشنامهی ایرانیکا، ترجمهی شهرام جلیلیان/محمد حیدرزاده، اهواز، انتشارات دانشگاه شهید چمران اهواز، چاپ اول ۱۳۹۶، رویهی ۱۷۱ و ۱۷۲
@atorabanorg
#ماد_شناسی
#کوروش
#هخامنشی
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
منابعِ کلاسیکی که دربارهی نبردِ ایشتوویگو و کوروش گزارش دادهاند، نیکولاسِ دمشقی(F66 J)و ژوستن(16_7. 6. 1)هستند. آنها گزارش میدهند که رویهمرفته سه نبرد رخ داد: "کوروش و نیروهای پارسی دو بار شکست خوردند و گریختند و تنها در نبردِ سوم در نزدیکیِ کوههای پاسارگاد پیروز شدند". در کوروشنامهی کسنوفون هیچ اشارهای به نبرد میانِ کوروش و ایشتوویگو وجود ندارد. اما منبعی معتبر از همان عصر که گزارشی از وقایع را بهدست میدهد و متأسفانه بسیار کوتاه است، دو سنگنوشته از نبونئید، شاهِ بابلاست: "در سالِ ۵۵۲_۵۵۳ پیش از میلاد،(سالِ سومِ پادشاهیِ نبونئید)، کوروش، شاهِ انشان، خراجگذارِ ایشتوویگو، شاهِ ماد، علیهِ سرورِ خود پیشروی کرد"؛ "در سالِ ۵۵۰_۵۴۹(سالِ ششمِ پادشاهیِ نبونئید)، سپاهِ ایشتوویگو سرکشی کرد و شاه را به زنجیر کشیده و به کوروش سپردند، او را بهشکلِ یک زندانی به میهنش بردند. کوروش سیم و زر، و دیگر کالاهای گرانبهای هگمتانه را به غنیمت گرفت".¹ با سقوطِ هگمتانه، استقلالِ ماد به پایان رسید و پس از آن، توسطِ پارسها رهبری و اداره شد.
منابعِ باستانی تقریباً هیچچیزی دربارهی حکومتِ ایشتوویگو گزارش نکردهاند و داوریِ نهایی دربارهی شخصیتِ او ناممکن است. از اینرو گزارشِ منفیِ هرودوت(که در آن ایشتوویگو همچون پادشاهی مستبد و ظالم نشان داده شده است)و گزارشِ نامطلوبِ کتسیاس، هر دو مغرضانهاند.
یادداشت:
1. The Prophecy of Nabunidus by the God Marduk on the Abu Habba Clynder Inscription, col. I, II. 28f. And The Nabunidus Chronicle, col. II, 11. 1f., both texts in S. Smith, Babylonian Historical Texts, London, 1924, P. 44f, 110f.
بنمایه: تاریخ ماد به گزارش دانشنامهی ایرانیکا، ترجمهی شهرام جلیلیان/محمد حیدرزاده، اهواز، انتشارات دانشگاه شهید چمران اهواز، چاپ اول ۱۳۹۶، رویهی ۱۷۱ و ۱۷۲
@atorabanorg
دربارهی اَنگارس Angares شاعرِ حماسهسرای مادی، فردریک ویندیشمن
#ماد_شناسی
#کوروش
#هخامنشی
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
فمیوس شاعری در نقلِ هومر(Homer)کسی که نامدارترینِ شجاعان است، ذکر میکند، میگوید:
"این عادت را بربریان همچنان که دینو در کتابِ خود موسوم به پرسیکا ذکر کرده است، داشتهاند. زیرا شاعران شجاعتِ کوروشِ اول و جنگِ وی را علیهِ استیاگس را پیشبینی کرده بود. وی میگوید، زمانی که کوروش به پارس رفت، نخست به ملاقاتِ گرزداران و سپس نگهبانان رفت، در همین هنگام استیاگس نیز در مجلسِ ضیافتی با یارانِ خود به عیش و عشرت نشسته بود، در خاتمهی مجلس انگارس که از شاعرانِ نامدارِ عصر بود، ضمنِ سرودهای چنین پیشگویی کرده بود: جانوری درشتاندام، خطرناکتر از گرازِ وحشی به شکارگاه فرستاده شده است؛ به زودی او پس از جنگیدن با دشمنانِ بسیار با دیگران به حکمرانیِ مملکت خواهد پرداخت. اما زمانی که استیاگس از او پرسید، چه حیوانی؟ پاسخ شنید، "کوروشِ پارسی"، استیاگس از این پیشگویی به شک و بیمِ فراوان افتاده و رسولی به پارس اعزام داشته و فرمان به احضارِ وی داد. ولی این کارِ بیهودهای بود"... .
نامِ انگارسِ شاعر اَنگیراسیِ وِدا Angiras برای ما باقی مانده و سرودش شاملِ آرمانی است عامهپسند، که در متنِ اوستا تجسّمِ بخشِ پیروزیِ "وِرِثرَغنَه" بهرام بوده و در قالبِ گرازی خشمگین با پنجههای تیز و خونریز و دندانهایی بلند و بُرنده جلوهگر است.
📚 زرتشت در گاثاها، ویلهلم گیگر، والتر هینتس، فردریک ویندیشمن، ترجمه و پژوهش هاشم رضی، تهران، انتشارات سخن، چاپ اول ۱۳۸۲، ص ۳۱۲_۳۱۴
@atorabanorg
#ماد_شناسی
#کوروش
#هخامنشی
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
فمیوس شاعری در نقلِ هومر(Homer)کسی که نامدارترینِ شجاعان است، ذکر میکند، میگوید:
"این عادت را بربریان همچنان که دینو در کتابِ خود موسوم به پرسیکا ذکر کرده است، داشتهاند. زیرا شاعران شجاعتِ کوروشِ اول و جنگِ وی را علیهِ استیاگس را پیشبینی کرده بود. وی میگوید، زمانی که کوروش به پارس رفت، نخست به ملاقاتِ گرزداران و سپس نگهبانان رفت، در همین هنگام استیاگس نیز در مجلسِ ضیافتی با یارانِ خود به عیش و عشرت نشسته بود، در خاتمهی مجلس انگارس که از شاعرانِ نامدارِ عصر بود، ضمنِ سرودهای چنین پیشگویی کرده بود: جانوری درشتاندام، خطرناکتر از گرازِ وحشی به شکارگاه فرستاده شده است؛ به زودی او پس از جنگیدن با دشمنانِ بسیار با دیگران به حکمرانیِ مملکت خواهد پرداخت. اما زمانی که استیاگس از او پرسید، چه حیوانی؟ پاسخ شنید، "کوروشِ پارسی"، استیاگس از این پیشگویی به شک و بیمِ فراوان افتاده و رسولی به پارس اعزام داشته و فرمان به احضارِ وی داد. ولی این کارِ بیهودهای بود"... .
نامِ انگارسِ شاعر اَنگیراسیِ وِدا Angiras برای ما باقی مانده و سرودش شاملِ آرمانی است عامهپسند، که در متنِ اوستا تجسّمِ بخشِ پیروزیِ "وِرِثرَغنَه" بهرام بوده و در قالبِ گرازی خشمگین با پنجههای تیز و خونریز و دندانهایی بلند و بُرنده جلوهگر است.
📚 زرتشت در گاثاها، ویلهلم گیگر، والتر هینتس، فردریک ویندیشمن، ترجمه و پژوهش هاشم رضی، تهران، انتشارات سخن، چاپ اول ۱۳۸۲، ص ۳۱۲_۳۱۴
@atorabanorg
در تختجمشید، مادها و پارسها به نشانهی دوستی، دستِ یکدیگر را گرفتهاند(اتحادِ مادها و پارسیان)، ادوین یامائوچی
#ماد_شناسی
#هخامنشی
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
@atorabanorg
#ماد_شناسی
#هخامنشی
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
@atorabanorg
پژوهشگاه ایران شناسی
Photo
آیسخولوس که یک سردار و نویسندهی معروفِ آتنی در عصرِ داریوش و خشایارشا است، هنگامِ یادکرد از سپاهِ هخامنشیان آن را لشکرِ ماد میخواند، که نشان از پیوندِ عمیقِ مادها و پارسیان در دورانِ هخامنشی دارد، نمایشنامهی پارسیان
#ماد_شناسی
#هخامنشی
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
@atorabanorg
#ماد_شناسی
#هخامنشی
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
@atorabanorg
شورشِ مادها در ابتدای حکومتِ داریوش، به چه انگیزه بوده است؟
#ماد_شناسی
#هخامنشی
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
پییر لوکوک در این باره توضیح میدهد که: این شورش را چندان نباید جنگِ قومیتی دانست، زیرا اتحادِ این دو قوم قبلاً بدونِ مشکلی به دستِ کوروش انجام شده بود. و در دورانِ داریوش هم مادها دارای احترام و ارج بودند.
@atorabanorg
#ماد_شناسی
#هخامنشی
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
پییر لوکوک در این باره توضیح میدهد که: این شورش را چندان نباید جنگِ قومیتی دانست، زیرا اتحادِ این دو قوم قبلاً بدونِ مشکلی به دستِ کوروش انجام شده بود. و در دورانِ داریوش هم مادها دارای احترام و ارج بودند.
@atorabanorg
شکوه و عظمت اکباتان در سده دوم پیش از میلاد به روایت پوليبيوس مورخ یونانی
#ماد_شناسی
#ایرانشناسی
پوليبيوس، مورخ یونانی سده دوم پیش از میلاد تصویر درخشان و پر آب و تابی از شکوه و عظمت اکباتان ترسیم می کند:
آن جا همواره مقر سلطنتی مادها بوده است و گفته می شود که از لحاظ ثروت و عظمت بناهایش از تمام شهرهای دیگر برتر بوده است. این شهر بر دامنه های کوه اورونتس قرار گرفته و دیواری ندارد اما ارگی دارد که استحکاماتش از قدرت عجیبی برخوردارند و در زیر آن، قصری قرار گرفته است... که حدود هفت اِستاد (۱) محیط آن است و عظمت بناهای جداگانه اش یاد آور ثروت بنیانگذاران اصلی آن است. قطعات چوبی ساختمانها همگی از چوب سدر و سرو بود، اما هیچ یک از آنها بی حفاظ رها نشده بود، و تیر سقفها، قسمت های سقف و ستونهای رواق ها و ستون بندی ها همگی با نقره یا طلا آبکاری شده و همه کفپوش ها از نقره بودند.(ص ۳۸)
(Polybius 10.27.5-10)
۱)بیش از یک کیلومتر
مأخذ:کورت، آمِلی. هخامنشیان. ترجمه: مرتضی ثاقب فر. انتشارات ققنوس. سال ۱۳۷۸ رویه۳۸
@atorabanorg
#ماد_شناسی
#ایرانشناسی
پوليبيوس، مورخ یونانی سده دوم پیش از میلاد تصویر درخشان و پر آب و تابی از شکوه و عظمت اکباتان ترسیم می کند:
آن جا همواره مقر سلطنتی مادها بوده است و گفته می شود که از لحاظ ثروت و عظمت بناهایش از تمام شهرهای دیگر برتر بوده است. این شهر بر دامنه های کوه اورونتس قرار گرفته و دیواری ندارد اما ارگی دارد که استحکاماتش از قدرت عجیبی برخوردارند و در زیر آن، قصری قرار گرفته است... که حدود هفت اِستاد (۱) محیط آن است و عظمت بناهای جداگانه اش یاد آور ثروت بنیانگذاران اصلی آن است. قطعات چوبی ساختمانها همگی از چوب سدر و سرو بود، اما هیچ یک از آنها بی حفاظ رها نشده بود، و تیر سقفها، قسمت های سقف و ستونهای رواق ها و ستون بندی ها همگی با نقره یا طلا آبکاری شده و همه کفپوش ها از نقره بودند.(ص ۳۸)
(Polybius 10.27.5-10)
۱)بیش از یک کیلومتر
مأخذ:کورت، آمِلی. هخامنشیان. ترجمه: مرتضی ثاقب فر. انتشارات ققنوس. سال ۱۳۷۸ رویه۳۸
@atorabanorg
نقش برجسته مرد «مادی» حُدمتگذار. از نقوش تخت جمشید. که اینک در زمره افراد «نقش داریوش» در موزه ایران باستان نگاهداری می شود، و چنانکه دیده می شود بر روی لباس این مرد، چند خط به نشانه چین خوردگی ساخته شده است.
#ماد_شناسی
#هخامنشی
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
مأخذ: ضیاءپور.جلیل، پوشاک هخامنشی ها و مادی ها در تخت جمشید، از انتشارات وزارت فرهنگ و هنر، سال ۱۳۵۰ (ص ۱۴۵)
@atorabanorg
#ماد_شناسی
#هخامنشی
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
مأخذ: ضیاءپور.جلیل، پوشاک هخامنشی ها و مادی ها در تخت جمشید، از انتشارات وزارت فرهنگ و هنر، سال ۱۳۵۰ (ص ۱۴۵)
@atorabanorg
نقش برجسته سردر آرامگاه صخره ای در قیز قاپان،قرن چهارم پیش از میلاد
#ماد_شناسی
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
#باستانشناسی
مأخذ: پرادا،ایدت، هنر ایران باستان، انتشارات دانشگاه تهران، ۲۵۳۷ شاهنشاهی
@atorabanorg
#ماد_شناسی
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
#باستانشناسی
مأخذ: پرادا،ایدت، هنر ایران باستان، انتشارات دانشگاه تهران، ۲۵۳۷ شاهنشاهی
@atorabanorg
نقش برجسته مردان «مادی» در تخت جمشید. چنانکه دیده می شود: یقه پیراهن مرد سمت راست نقش، نیم گرد ملایم (بازتر از نیم گرد) ساخته شده است.
#ماد_شناسی
#هخامنشی
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
#باستانشناسی
مأخذ: ضیاءپور.جلیل، پوشاک هخامنشی ها و مادی ها در تخت جمشید، از انتشارات وزارت فرهنگ و هنر، سال ۱۳۵۰ (ص ۱۵۴)
@atorabanorg
#ماد_شناسی
#هخامنشی
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
#باستانشناسی
مأخذ: ضیاءپور.جلیل، پوشاک هخامنشی ها و مادی ها در تخت جمشید، از انتشارات وزارت فرهنگ و هنر، سال ۱۳۵۰ (ص ۱۵۴)
@atorabanorg
پوشش عمومی یک نفر مادی
#ماد_شناسی
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
#باستانشناسی
مأخذ: ضیاء پور.جلیل، پوشاک باستانی ایرانیان از کهنترین زمان تا پایان شاهنشاهی ساسانیان، از انتشارات هنرهای زیبای کشور، فروردین ماه ۱۳۴۳ (ص ۳۱)
@atorabanorg
#ماد_شناسی
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
#باستانشناسی
مأخذ: ضیاء پور.جلیل، پوشاک باستانی ایرانیان از کهنترین زمان تا پایان شاهنشاهی ساسانیان، از انتشارات هنرهای زیبای کشور، فروردین ماه ۱۳۴۳ (ص ۳۱)
@atorabanorg
تاج در دورهی مادها و هخامنشیان، پیتر کالمیر
#ماد_شناسی
#هخامنشی
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
دیهیم یا نیمتاج، نواری پیچیده شده به دورِ سر است که هم میتواند با تاجِ کنگرهدار پوشیده شود و هم با تیارا. شاهانِ آشورِ نو(سدهی نهم تا هفتم پ.م.)، دیهیم را به همراهِ کلاهی بلند شبیه به کلاهِ قرمزِ منگولهدار بر سر میکردند و تاجِ ولیعهد تنها متشکل از دیهیم بوده؛ ممکن است هخامنشیان این سنت را از آنها وام گرفته باشند. هنگامی که داریوشِ یکم آپولو را ستایش میکرد(Polyaenus, 7. 12)، تیارا و کندیسِ خود را به کناری مینهاد و فقط دیهیم بر سر میگذاشت؛ همچنین امتیازِ بر سر گذاشتنِ دیهیم به نزدیکانِ شاه اعطا شد و اعضای هفت خانوادهی اشرافی نیز اجازه داشتند که دیهیم بر سر کنند و جلوی آن را گِرِه بزنند. از بینِ همهی ویژگیهای تاجِ شاهانهی ایرانی، اسکندر شاید تحتتأثیرِ بابلیها، تنها دیهیم را اقتباس کرد(Arrian, Anabasis, 7. 22)و این تاج، به نمادِ اصلیِ همهی حکومتهای دورهی هلنی، از جمله اشکانیان تبدیل شد. به نظر میرسد که تاجِ کنگرهدار به همراهِ ردای باستانیِ ایرانی، بهعنوانِ بخشی از ساز و برگهای کشیشهای فنیقیه باقی مانده بود.
بنمایه: تاریخ ماد به گزارش دانشنامهی ایرانیکا، ترجمهی شهرام جلیلیان/محمد حیدرزاده، اهواز، دانشگاه شهید چمران اهواز، چاپ اول ۱۳۹۶، رویهی ۱۵۵
@atorabanorg
#ماد_شناسی
#هخامنشی
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
دیهیم یا نیمتاج، نواری پیچیده شده به دورِ سر است که هم میتواند با تاجِ کنگرهدار پوشیده شود و هم با تیارا. شاهانِ آشورِ نو(سدهی نهم تا هفتم پ.م.)، دیهیم را به همراهِ کلاهی بلند شبیه به کلاهِ قرمزِ منگولهدار بر سر میکردند و تاجِ ولیعهد تنها متشکل از دیهیم بوده؛ ممکن است هخامنشیان این سنت را از آنها وام گرفته باشند. هنگامی که داریوشِ یکم آپولو را ستایش میکرد(Polyaenus, 7. 12)، تیارا و کندیسِ خود را به کناری مینهاد و فقط دیهیم بر سر میگذاشت؛ همچنین امتیازِ بر سر گذاشتنِ دیهیم به نزدیکانِ شاه اعطا شد و اعضای هفت خانوادهی اشرافی نیز اجازه داشتند که دیهیم بر سر کنند و جلوی آن را گِرِه بزنند. از بینِ همهی ویژگیهای تاجِ شاهانهی ایرانی، اسکندر شاید تحتتأثیرِ بابلیها، تنها دیهیم را اقتباس کرد(Arrian, Anabasis, 7. 22)و این تاج، به نمادِ اصلیِ همهی حکومتهای دورهی هلنی، از جمله اشکانیان تبدیل شد. به نظر میرسد که تاجِ کنگرهدار به همراهِ ردای باستانیِ ایرانی، بهعنوانِ بخشی از ساز و برگهای کشیشهای فنیقیه باقی مانده بود.
بنمایه: تاریخ ماد به گزارش دانشنامهی ایرانیکا، ترجمهی شهرام جلیلیان/محمد حیدرزاده، اهواز، دانشگاه شهید چمران اهواز، چاپ اول ۱۳۹۶، رویهی ۱۵۵
@atorabanorg
شهرستانهای ایران در عصر ماد
#ماد_شناسی
#ایرانشناسی
نامهای ستارهدار ریشهی آریایی دارند.
📚بن مایه: میراحمدی. مریم، تاریخ تحولات ایرانشناسی، ج ۱، تهران، طهوری، چاپ اول ۱۳۸۹، رویه ۷۱
@atorabanorg
#ماد_شناسی
#ایرانشناسی
نامهای ستارهدار ریشهی آریایی دارند.
📚بن مایه: میراحمدی. مریم، تاریخ تحولات ایرانشناسی، ج ۱، تهران، طهوری، چاپ اول ۱۳۸۹، رویه ۷۱
@atorabanorg
دژ مادی کیشه سو. از روی نقش برجسته آشوری در دورشاروگین کشف شده است. حدود اواخر قرن هشتم پ.م.
#ماد_شناسی
#باستانشناسی
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
مأخذ: ملک زاده.فرخ، مجله هنر و مردم
از انتشارات وزارت فرهنگ و هنر،دوره جدید - شماره هفتاد و ششم، بهمن ماه ۱۳۴۷
@atorabanorg
#ماد_شناسی
#باستانشناسی
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
مأخذ: ملک زاده.فرخ، مجله هنر و مردم
از انتشارات وزارت فرهنگ و هنر،دوره جدید - شماره هفتاد و ششم، بهمن ماه ۱۳۴۷
@atorabanorg
بشقاب نقره ای از زیویه. قرن هشتم پ.م.
#ماد_شناسی
#ایرانشناسی
#باستانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
مأخذ: ملک زاده.فرخ، مجله هنر و مردم
از انتشارات وزارت فرهنگ و هنر، دوره جدید - شماره هفتاد و ششم، بهمن ۱۳۴۷
@atorabanorg
#ماد_شناسی
#ایرانشناسی
#باستانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
مأخذ: ملک زاده.فرخ، مجله هنر و مردم
از انتشارات وزارت فرهنگ و هنر، دوره جدید - شماره هفتاد و ششم، بهمن ۱۳۴۷
@atorabanorg
دخمه یا مقبره قیز قاپان(=دروازه دختر یا دختر دُزد) نزدیک سلیمانیه حدود قرن ۷_۶ پ.م.
#ماد_شناسی
#ایرانشناسی
#باستانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
مأخذ: ملک زاده.فرخ، مجله هنر و مردم
از انتشارات وزارت فرهنگ و هنر، دوره جدید - شماره هفتاد و ششم، بهمن ۱۳۴۷
@atorabanorg
#ماد_شناسی
#ایرانشناسی
#باستانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
مأخذ: ملک زاده.فرخ، مجله هنر و مردم
از انتشارات وزارت فرهنگ و هنر، دوره جدید - شماره هفتاد و ششم، بهمن ۱۳۴۷
@atorabanorg
سینه بند طلا از زیویه هنر ماننائی«مادی» حدود قرن هشتم پ.م.
#ماد_شناسی
#ایرانشناسی
#باستانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
مأخذ: ملک زاده.فرخ، مجله هنر و مردم
از انتشارات وزارت فرهنگ و هنر، دوره جدید - شماره هفتاد و ششم، بهمن ماه ۱۳۴۷
@atorabanorg
#ماد_شناسی
#ایرانشناسی
#باستانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
مأخذ: ملک زاده.فرخ، مجله هنر و مردم
از انتشارات وزارت فرهنگ و هنر، دوره جدید - شماره هفتاد و ششم، بهمن ماه ۱۳۴۷
@atorabanorg
پژوهشگاه ایران شناسی
سینه بند طلا از زیویه هنر ماننائی«مادی» حدود قرن هشتم پ.م. #ماد_شناسی #ایرانشناسی #باستانشناسی #پژوهشگاه_ایرانشناسی مأخذ: ملک زاده.فرخ، مجله هنر و مردم از انتشارات وزارت فرهنگ و هنر، دوره جدید - شماره هفتاد و ششم، بهمن ماه ۱۳۴۷ @atorabanorg
سینه پوش زرین(پلاک طلای)گنجینه ی زیویه
#ماد_شناسی
#باستانشناسی
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
مهمترین قطعه ی گنجینه ی زیویه و به حق زیباترینِ آن، سینه پوش طلای زیبا و منحصر به فردی است با(ابعاد:قطر ۳۹ سانتیمتر)است که هم به جهت اهمیت باستانشناسانه و هم اینکه سالم و کامل بدست آمده است، از جمله با ارزش ترین قطعات این گنجینه می باشد. این اثر منحصر به فرد پس از کشف، توسط روستاییان به ۱۵ بخش تقسیم شد که پس از مدتی توسط کارشناسان و مسئولان وقت موزه ی ایران باستان جمع آوری شده و هنگامی که همه قطعات در کنار هم قرار گرفتند، گردن آویزی بدیع با نقوش اسرار آمیز اساطیری زیبا نمایان شد که در زمره با ارزشترین قطعات موزه ی ایران باستان و بلکه ایران است. کاربرد این اثر که بعنوان سینه پوش و آویز سینه نیز نامیده شده است، هنوز چندان مشخص نیست فقط آنقدر می دانیم که این شیء مطمئنا یک نوع سپر دفاعی نیست، چرا که اولا بسیار ظریف و شکننده است و با هر حرکتی به راحتی خم می شود و هم اینکه نقوش فراوان اساطیری بکار رفته بر روی آن استفاده ی آنرا بعنوان نوعی زره غیر ممکن می کند. چارلز ویکلسون نیز در مقاله ی(گنجینه ی زیویه)احتمال اینکه آنرا در یک مراسم تدفینی به لباس متوفی نصب کرده باشند را مطرح کرده است که البته رسم بستن عناصر زیورآلات زرین به لباس های تدفینی در نمونه های بدست آمده سکایی بیشتر از هر جا رایج است و در میان آشوریان و پارسیان کمتر دیده شده است که البته به نظر نگارنده کاملا غیر محتمل می باشد، چرا که اولا هیچ آثاری از تدفین و بقایای استخوانی از محفظه حاوی گنجینه ی بدست نیامده و ثانیا سکایی بودن این گنجینه کاملا مسجل نیست...(ص.۳۶_۳۵)
مأخذ: شیخی.مهتا. آثار گنجینه زیویه. تهران. پازینه. سال ۱۳۹۲
@atorabanorg
#ماد_شناسی
#باستانشناسی
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
مهمترین قطعه ی گنجینه ی زیویه و به حق زیباترینِ آن، سینه پوش طلای زیبا و منحصر به فردی است با(ابعاد:قطر ۳۹ سانتیمتر)است که هم به جهت اهمیت باستانشناسانه و هم اینکه سالم و کامل بدست آمده است، از جمله با ارزش ترین قطعات این گنجینه می باشد. این اثر منحصر به فرد پس از کشف، توسط روستاییان به ۱۵ بخش تقسیم شد که پس از مدتی توسط کارشناسان و مسئولان وقت موزه ی ایران باستان جمع آوری شده و هنگامی که همه قطعات در کنار هم قرار گرفتند، گردن آویزی بدیع با نقوش اسرار آمیز اساطیری زیبا نمایان شد که در زمره با ارزشترین قطعات موزه ی ایران باستان و بلکه ایران است. کاربرد این اثر که بعنوان سینه پوش و آویز سینه نیز نامیده شده است، هنوز چندان مشخص نیست فقط آنقدر می دانیم که این شیء مطمئنا یک نوع سپر دفاعی نیست، چرا که اولا بسیار ظریف و شکننده است و با هر حرکتی به راحتی خم می شود و هم اینکه نقوش فراوان اساطیری بکار رفته بر روی آن استفاده ی آنرا بعنوان نوعی زره غیر ممکن می کند. چارلز ویکلسون نیز در مقاله ی(گنجینه ی زیویه)احتمال اینکه آنرا در یک مراسم تدفینی به لباس متوفی نصب کرده باشند را مطرح کرده است که البته رسم بستن عناصر زیورآلات زرین به لباس های تدفینی در نمونه های بدست آمده سکایی بیشتر از هر جا رایج است و در میان آشوریان و پارسیان کمتر دیده شده است که البته به نظر نگارنده کاملا غیر محتمل می باشد، چرا که اولا هیچ آثاری از تدفین و بقایای استخوانی از محفظه حاوی گنجینه ی بدست نیامده و ثانیا سکایی بودن این گنجینه کاملا مسجل نیست...(ص.۳۶_۳۵)
مأخذ: شیخی.مهتا. آثار گنجینه زیویه. تهران. پازینه. سال ۱۳۹۲
@atorabanorg