آموزشکده توانا
60.3K subscribers
28.5K photos
35.2K videos
2.53K files
18.2K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
پناهجویان ایران لب‌هایشان را در مرز یونان دوختند

چند پناهجوی ایرانی همراه با دو پناهجوی دیگر لب‌هایشان را در مرز مقدونیه با یونان دوختند. این پناهجویان در اعتراض به جلوگیری از ورود آنان به خاک اروپا دست به تحصن و اعتصاب غذا زده‌اند. اخبار منتشر شده حاکی از آن است که این پناهجویان در گروه اقتصادی رده‌بندی شده‌اند و به همین دلیل اجازه ترک مرز مقدونیه به آنها داده نشده است.

روزنامه گاردین در این باره نوشته است که به پناهجویانی که احتمال می‌رود #اقتصادی باشند یعنی به خاطر شرایط بد اقتصادی اقدام به فرار از کشور کرده‌اند اجازه ورود به خاک اروپا داده نمی‌شود. اما پناهندگان کشورهای دیگر از سوریه، عراق و افغانستان با سرعت و سهولت بیشتری پذیرش می‌شوند.

در عکس‌های منتشر شده از این اعتصاب یکی از ایرانیان روی سینه‌اش نوشته است « برای آزادی» و دو نفر دیگر روی پیشانی نام «ایران» را نوشته‌اند. اخبار #تحصن و #اعتصاب پناهندگان در بسیاری از رسانه‌های مطرح جهانی بازتابی وسیع در پی داشته است.

#پناهندگان
#ایران
#یونان

#توانا در تلگرام:
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
از کمپ #پناهندگان تا خیاط‌‌خانه‌ای برای خود

#ناتالی_دائمی ۳۲ ساله در حالی که پنج ساله بود به همراه خانواده‌اش ایران را ترک کرد. چهار سال از بهترین سال‌های کودکی‌اش در کمپ پناهندگان سپری شده است. پس از آن خانواده‌اش توانایی مالی اجاره آپارتمان پیدا کردند و کمپ را ترک کردند. پدرش صاحب کارخانه آجرسازی در ایران بود اما به خاطر مسائل سیاسی مجبور به ترک وطن و رفتن به کشور سوئد شد. ناتالی آن روزها را به خوبی به خاطر دارد: «همه چیز را باید پشت سر می‌گذاشتیم و به کشوری دیگر #مهاجرت می‌کردیم.»

زندگی پر فراز و نشیب ناتالی انگیزه‌ای شده بود تا کمک کردن به دیگران یکی از دغدغه‌هایش باشد. در کودکی می‌خواست پزشک شود اما پس از گرفتن چند درس در رشته شیمی به کشور آمریکا رفت تا با مرکزی که به جوانان بی‌خانمان کمک می‌کرد داوطلبانه کار کند. خودش می‌گوید آنجا به این موضوع پی برد که پزشکی تنها حرفه‌ای نیست که بتواند با آن به دیگران کمک کند و زندگی مردم را تغییر مثبت دهد.

نگاه ناتالی به زندگی و راه‌های مختلف دستیابی به هدفش پس از این دوران تغییرات زیادی می‌کند. تصمیم می‌گیرد تا هدف مشخصی را دنبال کند. او می‌گوید: «روزی کتاب انجیل را در دست گرفتم و صفحه‌ای از آن را باز کردم.» صفحه‌ای آمد که در آن به حرفه خیاطی و لباس‌دوزی اشاره شده بود. پس از آن ناتالی تصمیم ‌می‌گیرد به شکل جدی حرفه جدیدش را دنبال کند: «خیاطی برای نمایش زیبایی و شکوه.»

ناتالی با کمک دوستانی که پشتیبانش بودند، در مدرسه نام‌نویسی کرد تا در رشته کسب و کار تحصیل کند. حالا او در کنار تحصیل در رشته کسب و کار، خیاطی و طراحی الگوهای مختلف را انجام می‌دهد؛ کاری که به آن علاقه فراوانی دارد به‌طوری که گاهی شب و نیمه شب تا دیروقت سوزن چرخ خیاطی‌اش را نخ می‌کند و کارهای مشتریان را انجام می‌دهد. حتی به خودش فشار می‌آورد تا پیش از رفتن به رختخواب بخشی از لباس را تمام کند و کار را زودتر انجام دهد.

شغل فعلی ناتالی #مدیریت #فروش در کمپانی T-Project Showroom است. کمپانی‌ای که محصولات چرمی و لباس‌های زنانه برای بهترین مارک‌های دنیای فشن تهیه می‌کند. اما مسئولیت اصلی ناتالی در این کمپانی فراتر از عنوان شغلی‌اش می‌رود. روزها در محل کار مشتریان جدیدی دارد، کارهای اداری شرکت را انجام می‌دهد و رابط بین مارک‌های مشهور و تولید‌کنندگان ایتالیایی‌ست. تنها وقتی که برای خیاطی پیدا می‌کند شب‌هاست. ناتالی می‌گوید که تمام وقت‌ اضافی‌اش را صرف علاقه‌اش به #خیاطی می‌کند؛ ساعت‌هایی که در آپارتمانش در بروکلین دست به طراحی مدل‌های جدید و ساخت الگو می‌زند. برخی از مشتریان ناتالی عروس‌هایی هستند که با سفارشات بزرگ و گران قیمت سراغش می‌آیند. او از جایی سرمایه نمی‌گیرد و دستیاری هم ندارد. گاهی آخر هفته‌ها هم کار می‌کند تا سفارشات و کارهای جدید را به دست مشتریان برساند.

بیش‌تر مشتری‌های ناتالی نامش را از دیگر مشتریان شنیده‌اند یا برخی از روی سایتش او را پیدا کرده‌اند. ناتالی می‌گوید که کمک به زنان برای پوشیدن لباس عروسی زیبا همان کمکی‌ست که بیش‌تر مواقع در ذهن داشته است. او بخشی از درآمد حاصل از کارش را به سازمان Restore NYC می‌بخشد. جایی که قربانیان قاچاق زنان را حمایت و سعی می‌کند آن‌ها را به زندگی بازگرداند. او به زنانی کمک می‌کند که شخصا آ‌ن‌ها را نمی‌بیند.

تنها امید #ناتالی این است که روزی کارش طراحی و دوخت لباس باشد. می‌خواهد در کنار #لباس عروسی، ژاکت، لباس‌های مهمانی و پوشاک‌های مختلف #زنانه تهیه کند. ناتالی می‌گوید تا روز رسیدن به رویاهایش روزها کار می‌کند و شب‌ها سوزن می‌زند و هر روز به خودش یادآوری می‌کند: «ارزشش را خواهد داشت.»

در توانا بخوانید:‌ https://tavaana.org/fa/Natalie%2520Daemi
@Tavaana_Tavaanatech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
سهمیه المپیک قهرمان ملی دیروز و پناهنده امروز

ورزش #زنان- قهرمان سابق تکواندوی ایران که به بلژیک پناهنده شده بود، با پرچم فدراسیون جهانی تکواندو در المپیک ریو شرکت خواهد کرد.

به گزارش ورزش زنان، راحله آسمانی با شرایطی که کمیته بین‌المللی المپیک (IOC) برای #پناهندگان ایجاد کرده است توانست در مسابقات کسب سهمیه المپیک در قاره اروپا شرکت کرده و سهمیه المپیک ریو را بگیرد.

فدراسیون جهانی #تکواندو در ماه گذشته اعلام کرد با همکاری IOC این اجازه به پناهندگان داده می‌شود تا در مسابقات کسب سهمیه شرکت کنند که نام #راحله_آسمانی نیز در بین بهترین ورزشکاران از سوی IOC به چشم می‌خورد.

آسمانی که به علت کمبود مسابقات بین المللی، مشکلات خروج از کشور و نبود فرصت ظهور در تیم ملی به بلژیک #پناهنده شده است، در وزن 57 کیلو موفق شد سهمیه المپیک ریو را بگیرد.

دارنده مدال نقره بازی‌های آسیایی در آخرین صحبت هایش در ماه گذشته در شبکه فن آف فلندرز بلژیک درباره حضورش در بلژیک گفته بود: ایران یا بلژیک مهم نیست، مهم حضورم در #المپیک و رسیدن به رویاهایم است.

برگرفته از صفحه‌ی Women sport ورزش زنان

#ورزش‌_زنان

مطالب #توانا را بدون فیلتر در تلگرام دنبال کنید:
@Tavaana_TavaanaTech
ستون‌هایی به بلندای جلیقه‌های نجات پناهندگان

آی ویوی، هنرمند معترض چینی دیوار ساختمان محل ارکستر آلمان را با جلیقه‌های نجات پناهندگان پوشاند. آی‌ ویوی در حرکتی اعتراضی به سیاست‌های کشورهای اروپایی در قبال پناهندگان بیش از ۱۴ هزار جلیقه نارجی رنگ نجات رها شده از ساحل لسبوس یونان را جمع‌آوری کرده و ستون‌های این ساختمان را با آنها پوشاند.

حرکت اعتراضی این هنرمند چینی در همکاری با سینمای #صلح صورت گرفته است. این #هنرمند می‌گوید هر جلیقه نجات نمایانگر یکی از #پناهندگان در ساحل لسبوس یونان است.

منبع: اینستاگرام آی ویوی

@Tavaana_TavaanaTech
داستان #مهاجر سوری: از شنا برای #نجات جان تا #المپیک ۲۰۱۶
bit.ly/1Ro2Irp
تنها هفت ماه پیش بود که یسرا ماردینی، مهاجری سوری برای نجات جانش #سوریه را ترک کرد. او با خواهرش ساعت‌ها در دریا #شنا کرد تا به ساحلی امن رسید. اما حالا بعد از گذشت آن روزها در حال آموزش دیدن برای المپیک ۲۰۱۶ است.
یسرای ۱۸ ساله امیدوار است که به عضویت تیم پناهندگان دربیاید و با پرچم پناهندگان در المپیک شهریورماه شهر ریودوژانیرو شرکت کند. سهمیه #پناهندگان بین پنج تا ده عضو است که در حال حاضر ۴۳ ورزشکار از کشورهای مختلف برای این سهمیه‌ها رقابت می‌کنند. داستان معجزه‌آسا و عجیب یسرا ...bit.ly/1Ro2Irp
@Tavaana_TavaanaTech
به مناسبت تولد آنجلو پولوس ، #شاعرسینما

«در زمانه غمناکی به‌سر می‌بریم که چندان مجال امیدواری به آدم نمی‌دهد. معلوم است که حیرانم و گاهی فکر می‌کنم به سال‌های سپری شده، هنگامی که به تغییر باور داشتیم. آن وقت‌ها آسمان در دسترس بود، اما دستمان نرسید ستاره‌ها را بچینیم و بخت از کف‌مان رفت. البته این حرف‌ها به این معنی نیست که خود را در نومیدی غوطه‌ور کنیم. باید با دید انتقادی به وضع حاضر نگاه کنیم. شاید نسل آتی هشیار‌تر باشد و دنیای بهتری بسازد. ما رؤیا‌هایمان را نباید از دست بدهیم. هرگز! مارچلو ماسترویانی در فیلم «گام معلق لک لک» می‌گوید که فرقی نمی‌کند با کدام کلید در را بگشاییم، همیشه امکان یک رؤیای مشترک هست.»

در فارسی به او #آنجلوپولوس نیز می‌گویند و بیش‌تر به این نام شهرت دارد هر چند که نام او «تئودوروس انگلوپولُس» است. به او به خاطر خلق تصاویر #شاعرانه، #شاعر تصویر و یا شاعر #سینما نیز نام برده می‌شود.انگلوپولُس در سینمایش سرنوشت تراژیک آدم را به تصویر می‌کشد. او در فیلم‌هایش سرنوشت #انسان را در نسبت با #جنگ و #تبعید و #فقر و آوارگی و #تنهایی روایت می‌کند. بسیاری از این فیلم‌ها روایت‌ تجربه‌های شخصی این کارگردان مشهور یونانی است.

یکی از فیلم‌های معروف انگلوپولُس، «گام معلق لک‌لک» نام دارد. این فیلم داستان شهری مرزی در یونان است که جمع کثیری از پناهندگان سیاسی در آن پراکنده‌اند و سرگردان. این #پناهندگان با فقر شدید و با حداقل امکانات و در هوایی نامناسب منتظر اجازه‌ی عبور هستند. یک خبرنگار در این شهر با پیرمردی مواجه می‌شود که شباهتی زیاد با نویسنده‌ای دارد که چند سال پیش به شکل مرموزی ناپدید شده است. در این فیلم #انگلوپولُس بر مفهوم مرز و همین‌طور نژاد و مرگ تاکید می‌کند و آن را به نقد می‌کشد. در این فیلم مفهوم مرز نیز به نقد گرفته می‌شود. «مرز در فیلم ایهامی است میان دو کشور و هم‌چنین میان مرگ و زندگی. جایی که هر دو این‌ها عجیب به یک‌دیگر نزدیکند اما تلاشی مرموز سعی دارد این دو را از یک‌دیگر جدا کند. مرز چیست؟ چرا به وجود آمده؟ چه می‌کند؟ مرد نظامی ( سروان) می‌گوید:

«موقعیت مرزها را می‌دانید. خاک یونان کنار این خط تمام می‌شود. یک قدم دیگر بردارم جای دیگرم یا مرده‌ام.» کارگردان می‌گوید :«مرز جان آدم‌ها را می‌گیرد.» مرز به زندگی انسان گره خورده است. محصولی انسانی که علیه او و هستی او به پا خاسته است.» «گام معلق لک‌لک‌ها» محصول سال ۱۹۹۱ است. این فیلم به‌عنوان یکی از مطرح‌ترین آثار سینمای اروپا در دهه نود میلادی، شناخته می‌شود که موجب شهرت بیش‌تر اگلوپولس شد.

«نگاه خیره‌ی اولیس» در انتقاد به جنگ و حاکمیت #ایدئولوژیک و تاثیر آن در نابودی هویت‌های انسانی است. فیلم داستان کارگردانی را روایت می‌کند که پس از ۳۵ سال به زادگاهش باز گشته تا شاهد اکران فیلم‌اش باشد. اما در همان شب اکران به دنبال یافتن سه حلقه فیلمی که توسط دو برادر به نام‌های میلتوس و یاماناکیس در سال ۱۹۰۵ گرفته شده و اولین فیلم‌های بالکان است؛ زادگاهش را ترک می‌کند . سراسر داستان در جستجوی او برای یافتن این سه حلقه فیلم که تصاویری از آدم‌های معمولی فارغ از نژاد، سیاست، دوستی ودشمنی است؛ می‌گذرد. برادران یاماناکیس نمادی از #صلح و #دوستی ساخته‌اند. آن‌ها هر چه در آن ابهام وتضاد بود و هر چه در این جهان بر سر آن کشمکش بود را ثبت کرده‌اند.

بیش‌تر بخوانید:
https://goo.gl/3hGkqc


@Tavaana_TavaanaTech
انجلینا جولی هنرپیشه معروف آمریکایی و فرستاده ویژه کمیساریای پناهندگان سازمان ملل از اردوگاه پناهندگان سوری در اردن دیدار کرد. خانم جولی می گوید این پناهندگان نیاز فوری به کمکهای بشردوستانه دارند.
#آنجلیناجولی #پناهجویان

این فیلم کوتاه را در اینستاگرام توانا ببینید:
https://www.instagram.com/p/BKRHhQhh-zp/

در مورد حقوق پناهندگان بیش‌تر بدانید:
http://bit.ly/2bJ9Io7

http://bit.ly/2bKbGSi

http://bit.ly/2brWX0r



@Tavaana_TavaanaTech
مدرسه‌ای برای کودکان بازمانده از تحصیل در گرگان

موسسه «کنشگران توسعه پارس» سازمانی مردم‌نهاد است که در راستای آموزش به کودکان کار، کودکان بازمانده از تحصیل و فرزندان مهاجران و پناهندگان فعالیت می‌کند. در ایران بیش از سه میلیون و پانصد کودک ۶ تا ۱۷ ساله زندگی می‌کنند که از تحصیل بازمانده‌اند؛ آنها یا به مدرسه نرفته‌اند یا در طول سال‌های تحصیلی به دلایل مختلف از تحصیل بازمانده‌اند. این تصاویر از یکی از مدارسی‌ست که «کنشگران توسعه پارس» در گرگان برای تحصیل کودکان بازمانده از تحصیل ایجاد کرده است.
ارتقا کیفیت زندگی، بهداشت جسمانی و روانی و سوادآموزی کودکان مهاجران، کودکان کار و خیابان وظیفه‌ای دولتی است.
اما عملاً سازمان‌های دولتی نمی‌توانند این خدمات و سرویس‌های لازم برای کودکان کار و کودکان مهار را پوشش بدهند و از این رو کار به دوش سازمان‌های مردم‌نهاد افتاده است.

بیشتر دانش آموزان این مدارس، کودکانی هستند – که چه ایرانی و چه مهاجر – ناچارند برای تأمین مخارج خود و خانواده کار کنند.

برخی از دانش آموزان از خانواده‌های مهاجر افغانستانی هستند که با اینکه در سال‌های اخیر موضوع تحصیل کودکان مهاجر از لحاظ قانونی حل شده است، اما تحصیلات آنها عملاً در فضای مدارس دولتی با مشکل روبه‌روست.

با وجود دستور علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، مبنی بر حق تحصیل دانش آموزان افغانستانی – عملاً برخی از مدارس دولتی کودکان مهاجر را ثبت‌نام نمی‌کنند.

یکی از بهانه‌ها برای ثبت‌نام کودکان افغانستانی در مدارس، موضوع کارت اقامت مهاجران افغانستانی است. مهاجران "غیرقانونی" کارت اقامت ندارند.

آنهایی که کارت اقامت دارند هم اگر کارت‌شان مربوط به منطقه‌ای خاص باشد، در سایر مناطق ثبت‌نام نمی‌شوند. به عبارتی به این وسیله حرکت خانواده‌های افغانستانی کنترل می‌شود.

از طرفی دیگر، برخی مدارس دولتی یا خودگردان به‌صورت خودسر از اتباع خارجی بابت ثبت‌نام پول شهریه می‌گیرند.

مدارس به دلایل گوناگون از جمله کمک به مدرسه از مهاجران بین ۵۰ تا ۴۰۰ هزار تومان شهریه می‌گیرند و در صورت عدم پرداخت این مبلغ، کارنامه دانش‌آموز را تحویل نمی‌دهند و از ثبت‌نام او برای سال آینده خودداری می‌کنند.

همین شهریه‌های خودسر مدارس موجب شده که خانواده‌های مهاجر که چند فرزند دارند برای تحصیل بین فرزندان خود انتخاب کنند و برخی از فرزندان – که بیشتر هم دختران هستند – از تحصیل باز بمانند.

کنشگران توسعه پارس، هزینه‌های این مدارس که از محل صندوق ذخیره‌ی خود و کمک‌های مردمی و نهادهای دولتی تأمین می‌کند.
معلمان این مدرسه هم افراد داوطلب هستند.

منبع: رادیو زمانه
http://ow.ly/AYh4304yud3

حقوق کودک و نوجوان از تولد تا 18 سالگی:
https://goo.gl/ZPPyAd

این کتاب بسیار سودمند است:
چگونه یک سازمان غیردولتی کوچک و جمع و جور بسازیم؟
https://goo.gl/P07KUr

@Tavaana_TavaanaTech
مدارا با کوتاه آمدن هم‌طراز نیست

اعلامیه اصول مدارا، در بیست و هشتمین نشست کنفرانس عمومی سازمان یونسکو، که از ٢٥ اکتبر تا ١٦ نوامبر ١٩٩٥ در پاریس برگزار شد، توسط کشورهای عضو یونسکو اعلام و تصویب شد.

کشورهای عضو یونسکو با تأکید بر این نکته که مدارا تنها یک اصل بسیار با ارزش نیست، بلکه پیش‌شرط ضروری برای صلح و #رشد اقتصادی و اجتماعی همه ملت‌ها است، به ضرورت گسترش فکر مدارا در جوامع بشری،اشاره نموده و اعلامیه اصول مدار را در شش ماده (مفهوم مدارا، مدارا و دولت، ابعاد اجتماعی، آموزش و پرورش، تعهد برای عمل، روز جهانی مدارا تنظیم نمودند.

نامدارایی، تهدیدی برای صلح

اعلامیه اصول مدارا در آغاز با اشاره منشور یونسکو، منشور سازمان ملل متحد و تآکید بر #آزادی عقیده که اصل خدشه ناپذیر اعلامیه جهانی حقوق بشر است، به میثاق های شناخته شده بین‌المللی توجه می‌دهد و با نگرانی از رشد نامدارایی و خشونت و #تروریسم، نژادپرستی و بیگانه ستیزی و یهودی ستیزی، به حاشیه راندن و تبعیض علیه اقلیت‌های ملی، قومی، مذهبی و زبانی، اذیت و آزار #پناهندگان... و گروه‌های آسیب پذیر جامعه...، تصریح می‌کند همه اینها تحکیم صلح و #دمکراسی را در سطح ملی و بین‌المللی تهدید کرده و مانع #توسعه می‌شوند.

مدارا با کوتاه آمدن هم‌طراز نیست

در ماده یکم #اصول مزبور ضمن تعریف مدارا قید شده است: مدارا با کوتاه آمدن، تمکین یا چشم‌پوشی هم‌طراز نیست... مدارا به معنای #پذیرش این واقعیت است که همه انسانها، با تمامی اختلافات ظاهری، موقعیتی، زبانی، رفتاری و ارزشی، حق آن را دارند که در #صلح زندگی کنند و همانطور که هستند، باشند. به علاوه تحمیل دیدگاه‌های شخصی به دیگران مجاز نیست.

در ماده دوم تآکید شده مدارا در سطح عملکرد دولتی مستلزم #عدالت و #بی‌طرفی در دستگاه #قانون‌گذاری، در کاربرد قوانین، در دادگستری و نظام اداری است. همچنین لازمه این امر برخوردار شدن بدون #تبعیض تک تک افراد از امکانات اقتصادی و اجتماعی است.

در ماده سوم با توجه به ویژگیهای دوران جدید (جهانی‌شدن اقتصاد، روز افزونی تحرک، #ارتباطات، #همزیستی و وابستگی متقابل، مهاجرت‌های گسترده و رانده شدن کل ساکنین مناطق، شهرنشینی و #دگرگونی الگوهای اجتماعی) تآکید شده مدارا از هر زمان دیگری مهم‌تر است. چرا که هر بخش از جهان نمودی از گوناگونی است و نامدارئی و نفاق بگونه‌ای فزاینده هر منطقه‌ای را تهدید می‌کند و این امر به یک کشور محدود نمی‌شود، بلکه یک خطر جهانی است.

در ماده چهارم قید شده یکی از عاجل‌ترین اهداف آموزشی تربیت برای مدارا است و ضرورت دارد جهت تعلیم مدارا متدهای آموزش عقلانی و با برنامه تنظیم گردند که به روشنگری درباره ریشه‌های فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و مذهبی نامدارائی پرداخته – و از این طریق علل عمیق‌تر #خشونت و محروم‌سازی را روشن کنند.

در ماده پنجم کشورهای عضو #یونسکو تعهد می‌کنند مدارا و #عدم_خشونت را از طریق برنامه‌ها و سازمانها در سطوح آموزشی، علمی، فرهنگی و ارتباطات #ترویج نمایند و در ماده ششم با هدف بیدار کردن افکار عمومی در باره مسئله مدارا، روشن کردن خطرات #نامدارائی و تاکید بر تلاش عملی خود، ۱۶ نوامبر را روز جهانی #مدارا اعلام می‌کنند.
@Tavaana_TavaanaTech
«حالا که این همه علیه سیاست های تبعیض نژادی ترامپ مطلب می نویسیم، بد نیست یک نگاهی هم به فهرست شهرهایی در ایران بیندازیم که ورود مهاجران بویژه افغان ها و عراقی ها به آن ممنوع است.ممنوعیت ورود مهاجران افغانستانی و عراقی و بقیه به این همه شهر اگر نژادپرستی نیست، چیست؟ما هم به اندازه کافی سیاست های تبعیض امیز را در ایران نسبت به مهاجران اجرا کرده ایم، ما هم به اندازه کافی نژاد پرست هستیم....به رفتار ترامپ اعتراض می کنیم، به اجرای سیاست های مشابه در کشور خودمان هم اعتراض کنیم.اعتراضی هرچند کوچک...»

اسامی شهرها و محدودیت ها را در جدول زیر ببینید.

برگرفته از صفحه Jila Baniyaghoob روزنامه‌نگار ساکن ایران

شما چه فکر می‌کنید؟
goo.gl/cJHGmW

مطالب مرتبط:

همدلی، راهی به سوی زیستن در صلح و آشتی
http://bit.ly/2fs2aWl

مهمانان ناخوانده: نقض حقوق پناهندگان و مهاجرین افغان توسط ايران
http://bit.ly/2jEBZfJ

پناهندگان
http://bit.ly/2drC2tx

https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
پناه نزدیک است
کاری از مانا نیستانی
goo.gl/rWHPFy

امروز - ۲۰ ژوئن- #روز_جهانی_پناهندگان است.

پیاده آمده بودم، پیاده خواهم رفت

بیستم ژوئن، ۳۰ خرداد روز جهانی پناهندگان و آوارگان نام‌گذاری شده است. بنابر آمار سازمان ملل، حدود شصت میلیون نفر در جهان به اجبار از محل زندگی خود آواره شده‌اند که ۵۱ درصد آنان کمتر از ۱۸ سال دارند.
به همین مناسبت بخش‌هایی از شعر بازگشت محمدکاظم کاظمی، شاعر افغان را به تمام آن‌ها که به اجبار از سرزمین خود رانده‌ شدند تقدیم می‌کنیم. کاظمی در سال ۱۳۶۳ به ایران آمد و پس از اتمام دوره دبیرستان، کارشناسی خود را رشته مهندسی عمران از دانشگاه فردوسی مشهد گرفت. از سال ۱۳۶۵ فعالیت‌های ادبی خود را آغاز کرد. انتشار مثنوی «بازگشت» او در فروردین ۱۳۷۰ مایه شهرت او شد.

غروب در نفس گرم جاده خواهم رفت
پیاده آمده بودم، پیاده خواهم رفت

طلسم غربتم امشب شکسته خواهد شد
و سفره‌ای که تهی بود بسته خواهد شد

و در حوالی شب‌های عید همسایه
صدای گریه نخواهی شنید همسایه

همان غریبه که قلک نداشت خواهد رفت
و کودکی که عروسک نداشت خواهد رفت

منم تمام افق را به رنج گردیده
منم که هر که مرا دیده، در گذر دیده

به هر چه آینه تصویری از شکست من است
به سنگ سنگ بناها، نشان دست من است

اگر به لطف و اگر به قهر می‌شناسندم
تمام مردم این شهر می‌شناسندم

شکسته می‌گذرم امشب از کنار شما
و شرمسارم از الطاف بی‌شمار شما

من از سکوت شب سردتان خبر دارم
شهید داده‌ام، از دردتان خبر دارم

تو زخم دیدی اگر تازیانه من خوردم
تو سنگ خوردی اگر آب و دانه من خوردم

اگرچه تلخ شد آرامش همیشه‌تان
اگرچه کودک من سنگ زد به شیشه‌تان

دم سفر مپسندید نا امید مرا
ولو دروغ، عزیزان، حلال کنید مرا

تمام آنچه ندارم، نهاده، خواهم رفت
پیاده آمده بودم، پیاده خواهم رفت


مطالب توانا مربوط به حقوق پناهندگان را بخوانید:

راهنمای پناهجویان ایرانی در ترکیه
https://goo.gl/K6uhEg

نجات آخرین کنیسه شهر
https://goo.gl/AEvHRL

غول نوپدید، اثر اما لازاروس
https://goo.gl/N59w49

جلسه چهارم پشتیبانی از حقوق دگرباشان جنسی: پناهندگی و پناه‌جویی
https://goo.gl/dbgbRF

در مورد حقوق پناهندگان بیش‌تر بدانید:
http://bit.ly/2bJ9Io7

http://bit.ly/2bKbGSi

http://bit.ly/2brWX0r

@Tavaana_TavaanaTech
- «من در ایران حق تعلیم نداشتم»
bit.ly/2HJSmYE

جمهوری اسلامی ایران در دانشگاه کابل نمایشگاه کتاب برگزار کرده است.

یک دانشجوی افغانستانی در این نمایشگاه حضور پیدا کرده است و به اعتراض نوشته است:‌«من در ایران حق تعلیم نداشتم».

مسئولان جمهوری اسلامی چه پاسخی برای این دانشجو دارند؟

منابع توانا درباره رواداری:
bit.ly/1RtZYec

#افغانستان #حق_تحصیل #پناهندگان_افغانستانی

@Tavaana_TavaanaTech
پناه نزدیک است
کاری از مانا نیستانی
goo.gl/rWHPFy

امروز - ۲۰ ژوئن- #روز_جهانی_پناهندگان است.

پیاده آمده بودم، پیاده خواهم رفت

بیستم ژوئن، ۳۰ خرداد روز جهانی پناهندگان و آوارگان نام‌گذاری شده است. بنابر آمار سازمان ملل، حدود شصت میلیون نفر در جهان به اجبار از محل زندگی خود آواره شده‌اند که ۵۱ درصد آنان کمتر از ۱۸ سال دارند.
به همین مناسبت بخش‌هایی از شعر بازگشت محمدکاظم کاظمی، شاعر افغان را به تمام آن‌ها که به اجبار از سرزمین خود رانده‌ شدند تقدیم می‌کنیم. کاظمی در سال ۱۳۶۳ به ایران آمد و پس از اتمام دوره دبیرستان، کارشناسی خود را رشته مهندسی عمران از دانشگاه فردوسی مشهد گرفت. از سال ۱۳۶۵ فعالیت‌های ادبی خود را آغاز کرد. انتشار مثنوی «بازگشت» او در فروردین ۱۳۷۰ مایه شهرت او شد.

غروب در نفس گرم جاده خواهم رفت
پیاده آمده بودم، پیاده خواهم رفت

طلسم غربتم امشب شکسته خواهد شد
و سفره‌ای که تهی بود بسته خواهد شد

و در حوالی شب‌های عید همسایه
صدای گریه نخواهی شنید همسایه

همان غریبه که قلک نداشت خواهد رفت
و کودکی که عروسک نداشت خواهد رفت

منم تمام افق را به رنج گردیده
منم که هر که مرا دیده، در گذر دیده

به هر چه آینه تصویری از شکست من است
به سنگ سنگ بناها، نشان دست من است

اگر به لطف و اگر به قهر می‌شناسندم
تمام مردم این شهر می‌شناسندم

شکسته می‌گذرم امشب از کنار شما
و شرمسارم از الطاف بی‌شمار شما

من از سکوت شب سردتان خبر دارم
شهید داده‌ام، از دردتان خبر دارم

تو زخم دیدی اگر تازیانه من خوردم
تو سنگ خوردی اگر آب و دانه من خوردم

اگرچه تلخ شد آرامش همیشه‌تان
اگرچه کودک من سنگ زد به شیشه‌تان

دم سفر مپسندید نا امید مرا
ولو دروغ، عزیزان، حلال کنید مرا

تمام آنچه ندارم، نهاده، خواهم رفت
پیاده آمده بودم، پیاده خواهم رفت


مطالب توانا مربوط به حقوق پناهندگان را بخوانید:

راهنمای پناهجویان ایرانی در ترکیه
https://goo.gl/K6uhEg

نجات آخرین کنیسه شهر
https://goo.gl/AEvHRL

غول نوپدید، اثر اما لازاروس
https://goo.gl/N59w49

جلسه چهارم پشتیبانی از حقوق دگرباشان جنسی: پناهندگی و پناه‌جویی
https://goo.gl/dbgbRF

در مورد حقوق پناهندگان بیش‌تر بدانید:
http://bit.ly/2bJ9Io7

http://bit.ly/2bKbGSi

http://bit.ly/2brWX0r

@Tavaana_TavaanaTech
هورا برای تیم ملی فوتبال ایران؟!

«دوست نداشتم در این مورد چیزی بگویم یا بنویسم، ولی ظاهرا مشکل خیلی هاست:

زمانی در ایران به عنوان یک آوارهِ خوش شانس زندگی میکردم: آواره ای که می توانست به مدرسه برود و درس بخواند. یادم است کودکی بودم که هنوز تفاوت شهروند و آواره را نمی دانست. طرفدار تیم فوتبال استقلال بودم. تازه نوشتن را یاد گرفته بودم، و هر کجا که میشد فورا می نوشتم " درود بر استقلال!" از تختهِ کلاس گرفته تا کفِ خیابان و یا دیوارِ محله.

همیشه بازی های تیم ملی فوتبالِ ایران را دوست داشتم, دنبال می کردم و برایشان هورا می کشیدم. اما خیلی طول نکشید تا فهمیدم که من در اینجا "دیگری" هستم, حتی اگر زبان ام، فرهنگ ام، تاریخ ام، دین ام، فکر کردن و زندگی کردن ام شبیه باشد. با اینکه دوستان ایرانی زیادی داشتم/دارم، و آنها نیز من را دوست داشتند، ولی باز هم من در نهایت یک "افغانیِ خوب" بودم. بماند که کلمه افغانی در آنجا معادل فحش استفاده میشد: اکثریت جامعه ایرانی ظرفیت پذیرشِ منِ همسایهِ همزبانِ هم تاریخِ هم نژادِ هم فرهنگ را نداشت.

بزرگتر (عاقل تر؟) که شدم، دیگر نمی توانستم برای تیم استقلال یا تیم ملی ایران هورا بکشم. عقل ام می گفت خوب است که تیم ملی ایران ببرد. خوب است که مردم ایران شاد باشند. خوب است که دوستان ایرانی ام از این شادی لبخند بزنند. هر چه نباشد من هم در همین جامعه زندگی میکنم. شاد بودن ایرانی ها و خندیدن ایرانی ها، باعث شادی و خندیدن غیرمستقیم ما هم هست. به خودم میگفتم بهتر از این است که تلویزون ایران طنزهایی با شخصیت های کمیک افغانی و با نام هایی مثل شنبه، یکشنبه، نیسان.... نمایش دهد تا ایرانیان را شاد کند، و ما را ناراحت!

ولی همیشه یک موضوع آزارم میداد: چرا نمی توانم مانند ایرانی ها با تمام وجود برای تیم ملی ایران هورا بکشم؟ چرا عقل و منطق ام از بُرد تیم ملی ایران شاد میشود، ولی قلب ام همچنان سرد است؟ گاهی حتی خودم را سرزنش میکردم. خودم را نمک نشناس می خواندم،... ولی انگار فایده ای نداشت! این دل سرسازگاری نداشت.

اولین سالی که به سوئیس آمدم، همزمان با مسابقات جام ملت های اروپا بود. در دفتر کوچکی مشغولِ یک کار تحقیقاتی شدم. فضای صمیمیِ دفتر، همکاری و انسانیت دوستانِ سوئیسی، همیشه شرمنده ام میکرد. یکی شان من را دعوت میکرد که به خانه شان رفته و با خانواده آنها فوتبال تماشا کنم. دیگری من را به مسابقات فوتبال خودشان می برد. آن یکی به شام دعوت ام می کرد، و قبلش یک بازی فوتبال کوچک دوستانه تدارک می دید... یکدفعه دیدم فقط بعد از چند ماه زندگی در سوئیس، من به اندازه سوئیسی ها مشتاق پیروزی تیم ملی شان هستم، به قول معروف از تهِ دلم برای پیروزی سوئیس هورا می کشم. موقع گل زدن سوئیس در آغوش همدیگر می پریم. موقع گل خوردن سوئیس، من دپرس تر از آنها می شوم. پای یک مانیتور کنارآنها می نشینم، بازی را با آنها تماشا میکنم و به اندازه آنها التهاب دارم.

همیشه از بازیکنان و تیم ملی فوتبال آلمان خوشم می‌آمد: سبک بازی، انسجام، دیسیپلین و استایل شان برایم خوشایند بود. زمانی که به آلمان آمدم، با آغوش گرم از طرف اکثریت این جامعه پذیرفته شدم، از فرصت های برابر برخوردار شدم و شانس جذب شدن در جامعه را پیدا کردم. حالا نوع علاقه‌ام به تیم فوتبال آلمان هم تغییر کرده است: بدون هیچ دلیلی از تیم ملی آلمان خوشم می‌آید، می‌خواهم بازی را ببرند. همین. میخواهم برای پیروزی‌شان هورا بکشم: دیگر حتی عقل و منطق هم افسارش را به دست دل سپرده است».

- این نوشته یکی از همراهان افغانستانی ماست. شما درباره نگاه او چگونه می‌اندیشید؟

- تصویر تزیینی‌ست و جمعی از دانش آموزان افغانستانی در ایران را نشان می‌دهد.

https://bit.ly/2Kgk8xG

منابع توانا در حوزه رواداری را از دست ندهید:
bit.ly/1RtZYec

#افغانستان #فوتبال #پناهندگان_افغانستانی

@Tavaana_TavaanaTech