به بهانهی سالگرد درگذشت غلامحسین ساعدی
غلامحسین ساعدی، واهمهی بینشان
غلامحسین ساعدی معروف به «گوهر مراد»، سیزدهم دیماه ۱۳۱۴ در تبریز به دنیا آمد. عبدالحسین دستغیب منتقد ادبی بر این نظر است که «گوهر مراد» نام اثری عرفانی است از حزین لاهیجی اما ساعدی میگوید که این نام را زمانی که در یک گورستان نزدیک خانهاش در تبریز قدم میزده از روی سنگ مزاری که به دختری جوان تعلق داشت برداشته است که بر روی سنگ نوشته شده بود گوهر ِ مراد.
نام گوهر مراد از گورستانی در تبریز تا پرلاشز فرانسه سفر کرد و بر گوری دیگر آرام گرفت.
هنوز سالهای دههی چهل نیامده بود که ساعدی به عنوان نویسنده و نمایشنامهنویسی مطرح بر سر زبانها افتاد. «چوببهدستهای ورزیل» و «پنج نمایشنامه دربارهی انقلاب مشروطه» نام ساعدی را در ردیف نمایشنامهنویسان مطرح ایران مطرح ساخت. نمایشنامهی «گرگها» که برای اولینبار در شمارهی دوم «کتاب ماه» منتشر شد به زبان مادریاش یعنی ترکی نوشته شده است.
غلامحسین ساعدی در «ساعدی به روایت ساعدی» در مورد نوشتن به زبان فارسی چنین مینویسد: «آنقدر توی سر من زدند که مجبور شدم به فارسی بنویسم… نثری که انتخاب کردم خشک نیست. میخواهم زبان فارسی را بار بیاورم. من تُرک حتمن باید این کار را بکنم. زبان ستون فرهنگی یک ملت عظیم است.»
انقلاب که پیروز شد هر روز بیش از گذشته عرصه بر او تنگ شد.ساعدی میگوید که هیچگاه قصد خروج از کشور نداشته است اما شرایط به گونهای شد که او چارهای جز این تبعید خودخواسته نداشته است. ساعدی در کتاب «ساعدی به روایت ساعدی» مینویسد: «من به هیچ صورت نمیخواستم کشور خودم را ترک کنم ولی رژیم #توتالیتر جمهوری اسلامی که همهی احزاب و گروههای سیاسی و فرهنگی را به شدت #سرکوب میکرد، به دنبال من هم بود. ابتدا با تهدیدهای تلفنی شروع شده بود. در روزهای اول #انقلاب #ایران بیشتر از #داستاننویسی و #نمایشنامهنویسی که کار اصلی من است مجبور بودم که برای سه روزنامهی معتبر و عمدهی کشور مقاله بنویسم. یک هفتهنامه هم به نام آزادی مسئولیت عمدهاش با من بود. در تکتک مقالهها من رو در رو با رژیم ایستاده بودم. پیش از قلع و قمع و نابودکردن روزنامهها، بعد از نشر هر مقاله، تلفنهای تهدیدآمیزی میشد تا آنجا که مجبور شدم از خانه فرار کنم و مدت یک سال در یک اتاق زیر شیروانی زندگی نیمهمخفی داشتیم و باز ماموران رژیم در به در دنبال من بودند...»
ساعدی هیچگاه نتوانست با خارج از کشور سازگار شود. میگفت «تنها #نوشتن باعث شده که من دست به خودکشی نزنم.» او در غربت بسیار بداخلاق شده بود.
میگفت: «زندگی در #تبعید یعنی زندگی در جهنم. بسیار بداخلاق شدهام و نمیدانم دیگران چگونه مرا تحمل میکنند.» سه فیلم سینمایی بر اساس فیلمنامههای ساعدی ساخته شده است که هر سه از فیلمهای مطرح ایران بوده و هستند. #گاو و #دایره_مینا با کارگردانی داریوش #مهرجویی و آرامش در حضور دیگران با کارگردانی ناصر #تقوایی. از آثار ساعدی میتوان به وای مغلوب، مار در معبد، ماه عسل، ضحاک که نمایشنامه هستند و همچنین مجموعه داستانهای #شبنشینی_باشکوه، #عزاداران_بیل، #واهمههای_بینشان و #ترس_و_لرز اشاره کرد.
غلامحسین #ساعدی در سحرگاه دوم آذرماه ۱۳۶۴ پس از یک خونریزی داخلی در بیمارستان سنتآنتوان پاریس درگذشت و در قطعهی ۸۵ گورستان پرلاشز در نزدیکی آرامگاه صادق هدایت به خاک سپرده شد.
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/TmvFzz
#توانا
@Tavaana_TavaanaTech
سخنرانی ساعدی در انجمن گوته تقدیم همراهان توانا می شود.
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
غلامحسین ساعدی، واهمهی بینشان
غلامحسین ساعدی معروف به «گوهر مراد»، سیزدهم دیماه ۱۳۱۴ در تبریز به دنیا آمد. عبدالحسین دستغیب منتقد ادبی بر این نظر است که «گوهر مراد» نام اثری عرفانی است از حزین لاهیجی اما ساعدی میگوید که این نام را زمانی که در یک گورستان نزدیک خانهاش در تبریز قدم میزده از روی سنگ مزاری که به دختری جوان تعلق داشت برداشته است که بر روی سنگ نوشته شده بود گوهر ِ مراد.
نام گوهر مراد از گورستانی در تبریز تا پرلاشز فرانسه سفر کرد و بر گوری دیگر آرام گرفت.
هنوز سالهای دههی چهل نیامده بود که ساعدی به عنوان نویسنده و نمایشنامهنویسی مطرح بر سر زبانها افتاد. «چوببهدستهای ورزیل» و «پنج نمایشنامه دربارهی انقلاب مشروطه» نام ساعدی را در ردیف نمایشنامهنویسان مطرح ایران مطرح ساخت. نمایشنامهی «گرگها» که برای اولینبار در شمارهی دوم «کتاب ماه» منتشر شد به زبان مادریاش یعنی ترکی نوشته شده است.
غلامحسین ساعدی در «ساعدی به روایت ساعدی» در مورد نوشتن به زبان فارسی چنین مینویسد: «آنقدر توی سر من زدند که مجبور شدم به فارسی بنویسم… نثری که انتخاب کردم خشک نیست. میخواهم زبان فارسی را بار بیاورم. من تُرک حتمن باید این کار را بکنم. زبان ستون فرهنگی یک ملت عظیم است.»
انقلاب که پیروز شد هر روز بیش از گذشته عرصه بر او تنگ شد.ساعدی میگوید که هیچگاه قصد خروج از کشور نداشته است اما شرایط به گونهای شد که او چارهای جز این تبعید خودخواسته نداشته است. ساعدی در کتاب «ساعدی به روایت ساعدی» مینویسد: «من به هیچ صورت نمیخواستم کشور خودم را ترک کنم ولی رژیم #توتالیتر جمهوری اسلامی که همهی احزاب و گروههای سیاسی و فرهنگی را به شدت #سرکوب میکرد، به دنبال من هم بود. ابتدا با تهدیدهای تلفنی شروع شده بود. در روزهای اول #انقلاب #ایران بیشتر از #داستاننویسی و #نمایشنامهنویسی که کار اصلی من است مجبور بودم که برای سه روزنامهی معتبر و عمدهی کشور مقاله بنویسم. یک هفتهنامه هم به نام آزادی مسئولیت عمدهاش با من بود. در تکتک مقالهها من رو در رو با رژیم ایستاده بودم. پیش از قلع و قمع و نابودکردن روزنامهها، بعد از نشر هر مقاله، تلفنهای تهدیدآمیزی میشد تا آنجا که مجبور شدم از خانه فرار کنم و مدت یک سال در یک اتاق زیر شیروانی زندگی نیمهمخفی داشتیم و باز ماموران رژیم در به در دنبال من بودند...»
ساعدی هیچگاه نتوانست با خارج از کشور سازگار شود. میگفت «تنها #نوشتن باعث شده که من دست به خودکشی نزنم.» او در غربت بسیار بداخلاق شده بود.
میگفت: «زندگی در #تبعید یعنی زندگی در جهنم. بسیار بداخلاق شدهام و نمیدانم دیگران چگونه مرا تحمل میکنند.» سه فیلم سینمایی بر اساس فیلمنامههای ساعدی ساخته شده است که هر سه از فیلمهای مطرح ایران بوده و هستند. #گاو و #دایره_مینا با کارگردانی داریوش #مهرجویی و آرامش در حضور دیگران با کارگردانی ناصر #تقوایی. از آثار ساعدی میتوان به وای مغلوب، مار در معبد، ماه عسل، ضحاک که نمایشنامه هستند و همچنین مجموعه داستانهای #شبنشینی_باشکوه، #عزاداران_بیل، #واهمههای_بینشان و #ترس_و_لرز اشاره کرد.
غلامحسین #ساعدی در سحرگاه دوم آذرماه ۱۳۶۴ پس از یک خونریزی داخلی در بیمارستان سنتآنتوان پاریس درگذشت و در قطعهی ۸۵ گورستان پرلاشز در نزدیکی آرامگاه صادق هدایت به خاک سپرده شد.
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/TmvFzz
#توانا
@Tavaana_TavaanaTech
سخنرانی ساعدی در انجمن گوته تقدیم همراهان توانا می شود.
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
توانا آموزشکده جامعهمدنی ایران
غلامحسین ساعدی؛ واهمهی بینشان - توانا آموزشکده جامعهمدنی ایران
غلامحسین ساعدی معروف به «گوهر مراد»، سیزدهم دی ماه ۱۳۱۴ در تبریز به دنیا آمد. عبدالحسین دستغیب، منتقد ادبی بر این نظر است که «گوهر مراد» نام اثری عرفانی از حزین لاهیجی است اما ساعدی میگوید که این نام را زمانی که در یک گورستان نزدیک خانهاش در تبریز قدم…
از 11 اسفند 1374 که از چنبرهی سعید امامی و باند مخوفش به آلمان گریختم، تا 11 اسفند 1394 بیست سال گذشت. تمام این مدت در روشنایی راه رفتم و کار کردم؛ انگار در آکواریوم زندگی میکنم. میخواستم همه ببینند کجا میروم؟ کجا میآیم؟ با کی میروم؟ با کی میآیم؟ چرا میروم؟... از کار و نوشتار تا مرز زندگیام را برای خوانندگانم نوشتم و گفتم. حالا تصمیم گرفتهام روز 11 اسفند در روشنایی به تهران برگردم. هیچ چیزی هم نمیتواند مانع برگشتنم شود، هیچ چیز. میتواند؟
منبع: فیسبوک نویسنده
عباس معروفی فارغ التحصیل هنرهای زیبای تهران در رشته هنرهای دراماتیک است و حدود یازده سال معلم ادبیات در دبیرستانهای تهران بودهاست.
نخستین مجموعه داستان او با نام «روبه روی آفتاب» در سال ۱۳۵۹ در تهران منتشر شد. پیش و پس از آن نیز داستانهای او در برخی مطبوعات به چاپ میرسید اما با انتشار «سمفونی مردگان» بود که نامش به عنوان نویسنده تثبیت شد.
در سال ۱۳۶۹ مجله ادبی «گردون» را پایه گذاری کرد و بطور جدی به کار مطبوعات ادبی روی آورد. سبک و روال وی در این نشریه با انتظارات دولت ایران مغایر بود و موجب فشارهای پی در پی و سرانجام محاکمه و توقیف آن شد.
معروفی به خاطر موضع گیری علیه حکومت ایران بارها بازجویی شد.
معروفی در پی توقیف «گردون» و به علت فشارهای سیاسی، ناگزیر به ترک وطن شد. او به آلمان رفت و مدتی از بورس «خانه هاینریش بل» بهره گرفت. اما پس از آن برای گذران زندگی دست به کارهای مختلف زد؛ مدتی به عنوان مدیر یک هتل کار کرد و پس از آن «خانه هنر و ادبیات هدایت» را که کتابفروشی بزرگی است در خیابان کانت برلین، بنیاد نهاد و به کار کتابفروشی مشغول شد. و کلاسهای داستان نویسی خود را نیز در همان محل تشکیل داد و در حال حاضر از طریق این کارها روزگار میگذراند.
رمان
سمفونی مردگان (۱۳۶۸)
سال بلوا (۱۳۷۱)
پیکر فرهاد
فریدون سه پسر داشت (۱۳۸۲)
ذوب شده (۱۳۸۸)
تماما مخصوص (۱۳۸۹)
مجموعه داستان
پیش روی آفتاب (۱۳۵۹)
آخرین نسل برتر (۱۳۶۵)
عطر یاس (۱۳۷۱)
دریاروندگان جزیره آبیتر (۱۳۸۲)
آن شصت هزار، آن شصت نفر
نمایشنامه
تا کجا با منی (۶۲-۱۳۶۱)
ورگ (۱۳۶۵)
دلی بای و آهو (۱۳۶۶)
آونگ خاطرههای ما (سه نمایشنامه) (۱۳۸۲)
این در حالیست که در هفدهمین سالگرد قتل نویسندگان و فعالان سیاسی ایرانی به سر می بریم و هنوز آمران این قتل ها معرفی و مجازات نشده اند.
یکی از قربانیان آن جنایات، مجید شریف، هم از اندیشمندان و نویسندگانی بود که بعد از سال ها #تبعید به #ایران بازگشته بود.
آیا #معروفی می تواند دوباره در ایران #نویسندگی کند و #مجله و #روزنامه منتشر کند؟
قسمتی از برنامه پرتره صدای آمریکا که سال گذشته درباره عباس معروفی بود، تقدیم می کنیم.
@Tavaana_TavaanaTech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
منبع: فیسبوک نویسنده
عباس معروفی فارغ التحصیل هنرهای زیبای تهران در رشته هنرهای دراماتیک است و حدود یازده سال معلم ادبیات در دبیرستانهای تهران بودهاست.
نخستین مجموعه داستان او با نام «روبه روی آفتاب» در سال ۱۳۵۹ در تهران منتشر شد. پیش و پس از آن نیز داستانهای او در برخی مطبوعات به چاپ میرسید اما با انتشار «سمفونی مردگان» بود که نامش به عنوان نویسنده تثبیت شد.
در سال ۱۳۶۹ مجله ادبی «گردون» را پایه گذاری کرد و بطور جدی به کار مطبوعات ادبی روی آورد. سبک و روال وی در این نشریه با انتظارات دولت ایران مغایر بود و موجب فشارهای پی در پی و سرانجام محاکمه و توقیف آن شد.
معروفی به خاطر موضع گیری علیه حکومت ایران بارها بازجویی شد.
معروفی در پی توقیف «گردون» و به علت فشارهای سیاسی، ناگزیر به ترک وطن شد. او به آلمان رفت و مدتی از بورس «خانه هاینریش بل» بهره گرفت. اما پس از آن برای گذران زندگی دست به کارهای مختلف زد؛ مدتی به عنوان مدیر یک هتل کار کرد و پس از آن «خانه هنر و ادبیات هدایت» را که کتابفروشی بزرگی است در خیابان کانت برلین، بنیاد نهاد و به کار کتابفروشی مشغول شد. و کلاسهای داستان نویسی خود را نیز در همان محل تشکیل داد و در حال حاضر از طریق این کارها روزگار میگذراند.
رمان
سمفونی مردگان (۱۳۶۸)
سال بلوا (۱۳۷۱)
پیکر فرهاد
فریدون سه پسر داشت (۱۳۸۲)
ذوب شده (۱۳۸۸)
تماما مخصوص (۱۳۸۹)
مجموعه داستان
پیش روی آفتاب (۱۳۵۹)
آخرین نسل برتر (۱۳۶۵)
عطر یاس (۱۳۷۱)
دریاروندگان جزیره آبیتر (۱۳۸۲)
آن شصت هزار، آن شصت نفر
نمایشنامه
تا کجا با منی (۶۲-۱۳۶۱)
ورگ (۱۳۶۵)
دلی بای و آهو (۱۳۶۶)
آونگ خاطرههای ما (سه نمایشنامه) (۱۳۸۲)
این در حالیست که در هفدهمین سالگرد قتل نویسندگان و فعالان سیاسی ایرانی به سر می بریم و هنوز آمران این قتل ها معرفی و مجازات نشده اند.
یکی از قربانیان آن جنایات، مجید شریف، هم از اندیشمندان و نویسندگانی بود که بعد از سال ها #تبعید به #ایران بازگشته بود.
آیا #معروفی می تواند دوباره در ایران #نویسندگی کند و #مجله و #روزنامه منتشر کند؟
قسمتی از برنامه پرتره صدای آمریکا که سال گذشته درباره عباس معروفی بود، تقدیم می کنیم.
@Tavaana_TavaanaTech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
عمل جراحی مهدی کروبی موفقیتآمیز انجام شد
مهدی کروبی، دبیر کل حزب اعتماد ملی و رهبر در حصر جنبش سبز عمل جراحی موفقیتآمیزی را پشت سر گذاشت. حسین کروبی، فرزند وی ضمن ملاقات با او در بیمارستان حضور یافت و از سلامت وی کسب اطمینان کرد. همچنین به گزارش وبسایت کلمه حسین فریدون، دستیار حسن روحانی نیز با مهدی کروبی دیدار کرده و آرزوی سلامت و بهبودی داشته است.
علت عمل جراحی بر روی پای مهدی کروبی نقص آسانسور محل حصر و زمینخوردگی، شکستگی مفاصل و زانوی چای چپ وی بوده است. همچنین وی دچار دوبل ساق پای چپ شده است. فاطمه کروبی، همسر مهدی کروبی در گفتگویی با سحامنیوز در این باره توضیحات بیشتری را ارائه کرده است: «چند روز پیش بدلیل نقض فنی دستگاه بالابری که به طور موقت در منزل نصب شده بود، آقای کروبی به نحو خطرناکی بر زمین افتادند. شرایط نگهداری سه ساله ایشان در خانه امن اطلاعات آسیبهای زیادی به جسم ایشان وارد کرد. تنها از هنگامی که به منزل خودمان منتقل شدند دسترسی به هوای آزاد و نور آفتاب امکانپذیر شد و منعی برای رفتن به حیاط منزل نبوده و نیست، اما به دلیل شرایط جسمی و درد زانو – عمل جراحی سنگینی سال گذشته روی زانو و کمرشان داشتند – عملا کمتر میتوانستند از حیاط منزل استفاده کنند. سه ماه پیش تصمیم گرفته شد وسیلهای برای این کار تهیه شود، که نمی شود اسم آن را آسانسور گذاشت؛ و بالابری ساده و موقت بود. متاسفانه چند روز پیش به علت نقض فنی٬ هنگامی که ایشان درب را برای پیاده شدن باز میکنند٬ در همان لحظه بالابر به حرکت در میآید و ایشان بطور ناگواری بر زمین میافتند. در نتیجه مفصل زانوی پای چپ شان آسیب میبیند، همچنین منجر به شکستگی دوبل از ناحیه ساق پای چپ می شود. خدا را شاکریم که اتفاق ناگوارتری نیفتاد و سر ایشان آسیب ندید.»
خانم کروبی در این گفتگو افزوده است: «پس از حادثه٬ نیروهای امنیتی درون منزل تلاش خودشان را انجام دادند، آمبولانس آمد و حاج آقا به بیمارستان منتقل و بستری شدند، شرایط بد شکستگی، عمل جراحی را اجتناب ناپذیر ساخت.»
براساس اخبار منتشر شده دکتر هاشمی، وزیر بهداشت و #درمان و آموزش پزشکی نیز از مهدی کروبی دیدار کرده و در جریان پرونده درمانی وی قرار گرفته است.
#مهدی_کروبی، رهبر در حصر جنبش سبز قریب چهار سال است که در حصر به سر میبرد و طی این مدت تحت شش عمل جراحی دیسک کمر، زانو، مجرای ادرار، چشم و قلب نیز قرار گرفته است.
فاطمه کروبی همچنین توضیحاتی از وضعیت روحی وی ارائه داده و افزوده است که #روحیه دبیر کل حزب اعتماد ملی عالی است: «روحیه شان عالی ست. از انتخاب مسیرشان خرسندند و خدا را شاکر. شدائد و سختی ها را با روی باز تحمل میکنند و از هیچ کس انتظار و توقعی ندارند. احساس میکنند به تکلیف شرعی و ملیشان عمل کردند. از کسی که سالهای جوانی اش را در #زندان و #تبعید گذرانده و در دورانی که میتوانست سرخوش از سوابقش به اسم مصلحت عافیت طلبی پیشه کند، اما پا به پای مردم در صحنهها حاضر شد، جز این انتظار نیست. سالهاست که تهمت ها و هتاکیها را میشنود و میخواند بدون آنکه دقیقهای فرصت دفاع داشته باشد. اینهم از رسم روزگار ماست. جای تاسف است که میبینم برخی از ائمه جمعه به خاطر مصالح زودگذر دنیا، آخرت خود و باور مردم را چنین معامله میکنند، با علم به کذب بودن گفتههای شان از ۸۸ تا همین روزها #دروغ و #تهمت را از تربیون نماز جمعه #ترویج میکنند، در حالیکه پنج دقیقه فرصت پاسخ و سخن گفتن را به طرف مقابل خود نمیدهند. اینهم بگذرد.»
#مهدیکروبی
#حصر
#جنبشسبز
@Tavaana_TavaanaTech
مهدی کروبی، دبیر کل حزب اعتماد ملی و رهبر در حصر جنبش سبز عمل جراحی موفقیتآمیزی را پشت سر گذاشت. حسین کروبی، فرزند وی ضمن ملاقات با او در بیمارستان حضور یافت و از سلامت وی کسب اطمینان کرد. همچنین به گزارش وبسایت کلمه حسین فریدون، دستیار حسن روحانی نیز با مهدی کروبی دیدار کرده و آرزوی سلامت و بهبودی داشته است.
علت عمل جراحی بر روی پای مهدی کروبی نقص آسانسور محل حصر و زمینخوردگی، شکستگی مفاصل و زانوی چای چپ وی بوده است. همچنین وی دچار دوبل ساق پای چپ شده است. فاطمه کروبی، همسر مهدی کروبی در گفتگویی با سحامنیوز در این باره توضیحات بیشتری را ارائه کرده است: «چند روز پیش بدلیل نقض فنی دستگاه بالابری که به طور موقت در منزل نصب شده بود، آقای کروبی به نحو خطرناکی بر زمین افتادند. شرایط نگهداری سه ساله ایشان در خانه امن اطلاعات آسیبهای زیادی به جسم ایشان وارد کرد. تنها از هنگامی که به منزل خودمان منتقل شدند دسترسی به هوای آزاد و نور آفتاب امکانپذیر شد و منعی برای رفتن به حیاط منزل نبوده و نیست، اما به دلیل شرایط جسمی و درد زانو – عمل جراحی سنگینی سال گذشته روی زانو و کمرشان داشتند – عملا کمتر میتوانستند از حیاط منزل استفاده کنند. سه ماه پیش تصمیم گرفته شد وسیلهای برای این کار تهیه شود، که نمی شود اسم آن را آسانسور گذاشت؛ و بالابری ساده و موقت بود. متاسفانه چند روز پیش به علت نقض فنی٬ هنگامی که ایشان درب را برای پیاده شدن باز میکنند٬ در همان لحظه بالابر به حرکت در میآید و ایشان بطور ناگواری بر زمین میافتند. در نتیجه مفصل زانوی پای چپ شان آسیب میبیند، همچنین منجر به شکستگی دوبل از ناحیه ساق پای چپ می شود. خدا را شاکریم که اتفاق ناگوارتری نیفتاد و سر ایشان آسیب ندید.»
خانم کروبی در این گفتگو افزوده است: «پس از حادثه٬ نیروهای امنیتی درون منزل تلاش خودشان را انجام دادند، آمبولانس آمد و حاج آقا به بیمارستان منتقل و بستری شدند، شرایط بد شکستگی، عمل جراحی را اجتناب ناپذیر ساخت.»
براساس اخبار منتشر شده دکتر هاشمی، وزیر بهداشت و #درمان و آموزش پزشکی نیز از مهدی کروبی دیدار کرده و در جریان پرونده درمانی وی قرار گرفته است.
#مهدی_کروبی، رهبر در حصر جنبش سبز قریب چهار سال است که در حصر به سر میبرد و طی این مدت تحت شش عمل جراحی دیسک کمر، زانو، مجرای ادرار، چشم و قلب نیز قرار گرفته است.
فاطمه کروبی همچنین توضیحاتی از وضعیت روحی وی ارائه داده و افزوده است که #روحیه دبیر کل حزب اعتماد ملی عالی است: «روحیه شان عالی ست. از انتخاب مسیرشان خرسندند و خدا را شاکر. شدائد و سختی ها را با روی باز تحمل میکنند و از هیچ کس انتظار و توقعی ندارند. احساس میکنند به تکلیف شرعی و ملیشان عمل کردند. از کسی که سالهای جوانی اش را در #زندان و #تبعید گذرانده و در دورانی که میتوانست سرخوش از سوابقش به اسم مصلحت عافیت طلبی پیشه کند، اما پا به پای مردم در صحنهها حاضر شد، جز این انتظار نیست. سالهاست که تهمت ها و هتاکیها را میشنود و میخواند بدون آنکه دقیقهای فرصت دفاع داشته باشد. اینهم از رسم روزگار ماست. جای تاسف است که میبینم برخی از ائمه جمعه به خاطر مصالح زودگذر دنیا، آخرت خود و باور مردم را چنین معامله میکنند، با علم به کذب بودن گفتههای شان از ۸۸ تا همین روزها #دروغ و #تهمت را از تربیون نماز جمعه #ترویج میکنند، در حالیکه پنج دقیقه فرصت پاسخ و سخن گفتن را به طرف مقابل خود نمیدهند. اینهم بگذرد.»
#مهدیکروبی
#حصر
#جنبشسبز
@Tavaana_TavaanaTech
سال ۱۹۵۴ در کنار همه مشخصات دیگرش، به خاطر ابعاد فوقالعاده جابجایی جمعیتیاش در تاریخ اروپا شاخص است. در همه جای قاره اروپا صدها هزار نفر از مردم یا از #تبعید شوروی باز میگشتند، یا از کار اجباری در آلمان، از اردوگاههای بیگاری اسرای جنگی، از مخفیگاهها و سرپناهها از همه نوعاش. جادهها و راههای مالرو و کورهراهها و قطارها مملو از مردم ژولیده و گرسنه و کثیف بود.
صحنههایی که در ایستگاههای راهآهن دیده میشد از همه هولناکتر بود: مادران گرسنگی کشیده و فرزندان بیمار و گاه تمام یک خانواده که روی سکوی سیمانی چرکین بیتوته کرده بودند و روزها طول میکشید تا انتظارشان سرآید و قطار بعدی برسد. آنها در خطر بیماریهای واگیردار و گرسنگی مزمن بودند. اما در شهر لودج در مرکز لهستان گروهی از #زنان مصمم شدند که نگذارند فاجعه از این بدتر شود. لیگ زنان لهستان که اعضای پیشین لیگا کوبیت ادارهاش میکردند، سازمانی خیریه و میهندوست بود که در سال ۱۹۱۳ شکل گرفته بود. آنها در این شرایط کار زیادی پیش رو داشتند. در ایستگاه قطار لودج شروع به فراهم آوردن سرپناه برای زنان و بچهها کردند و برای آنها غذای گرم و دارو و پتو تهیه کردند. آنها پرستاران و افراد #داوطلب را هم دور کار جمع آوردند.
لینک دانلود رایگان« پرده آهنین٬ مقهور کردن اروپای شرقی »نوشتهی «آن اپلباوم»:http://bit.ly/1ObbtaO
@Tavaana_Tavaanatech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
صحنههایی که در ایستگاههای راهآهن دیده میشد از همه هولناکتر بود: مادران گرسنگی کشیده و فرزندان بیمار و گاه تمام یک خانواده که روی سکوی سیمانی چرکین بیتوته کرده بودند و روزها طول میکشید تا انتظارشان سرآید و قطار بعدی برسد. آنها در خطر بیماریهای واگیردار و گرسنگی مزمن بودند. اما در شهر لودج در مرکز لهستان گروهی از #زنان مصمم شدند که نگذارند فاجعه از این بدتر شود. لیگ زنان لهستان که اعضای پیشین لیگا کوبیت ادارهاش میکردند، سازمانی خیریه و میهندوست بود که در سال ۱۹۱۳ شکل گرفته بود. آنها در این شرایط کار زیادی پیش رو داشتند. در ایستگاه قطار لودج شروع به فراهم آوردن سرپناه برای زنان و بچهها کردند و برای آنها غذای گرم و دارو و پتو تهیه کردند. آنها پرستاران و افراد #داوطلب را هم دور کار جمع آوردند.
لینک دانلود رایگان« پرده آهنین٬ مقهور کردن اروپای شرقی »نوشتهی «آن اپلباوم»:http://bit.ly/1ObbtaO
@Tavaana_Tavaanatech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
«از دستمال گریه من روسری کنند»
موزیک ویدیوی «روسری» تازه ترین کار خواننده ۲۹ ساله ساکن لس آنجلس شادی امینی است که برای اولین بار از طریق تارنمای رادیو فردا منتشر می شود.
شادی امینی امسال اولین آلبوم خود را با ترانه هایی از سروده های خود و کارهایی بر روی اشعار دو غزل سرای معاصر مهدی موسوی و فاطمه اختصاری منتشر کرد.
دو شاعری که از غزل سرایان پست مدرن در ایران شناخته می شوند و چندی پیش از سوی دادگاه انقلاب اسلامی در تهران به اتهام آنچه توهین به مقدسات نامیده شد، به حبس های طولانی مدت محکوم شدند.
حاصل صدور این حکم برای این دو #شاعر، ترک ایران بود.
حال شادی امینی با تک آهنگ «روسری» بر روی شعری از مهدی موسوی بازگشته است.
سیروس کردونی کارگردان جوانی که تا کنون کارهای پرمخاطبی را بر روی ترانه های «هیاهو» با صدای گوگوش و «چشمات» با صدای مهرنوش ساخته است، کار ساخت ویدیو کلیپ این آهنگ را بر عهده داشته است.
او برای کارگردانی این کار به سراغ فضایی کاملا غیر تجاری رفته است مساله ای که ترانه روسری را از سایر کارهای این کارگردان متمایز می کند.
هرچه غزل مهدی موسوی سربسته و در ایهام می کوشد مفاهیم خود را رها سازد، سیروس کردونی این ایهام را با مدد گرفتن از فضاسازی ها، بریده روزنامه ها و تصاویر کشته شدگان قلم، می شکند.
استفاده از صدای هوشنگ #گلشیری نویسنده معاصر در ابتدای این ویدیوکلیپ یادآور دوران موسوم به قتل های زنجیره ای است که طی آن روشنفکران ایرانی در دهه هفتاد خورشیدی به دست آنچه که حکومت ایران عوامل خودسر وزارت اطلاعات نامید، کشته شدند.
شادی امینی می گوید که به هنر سیاسی اعتقاد ندارد ولی معتقد است «بی تفاوتی» ذات هنر نبوده و نیست. او به همین خاطر این ترانه را به «تمام آزاد اندیشانی که به جرم قلم و هنر محاکمه و در این راه قربانی شده اند»، تقدیم کرده است.
از آهنگساز این کار نامی در میان نیست، شادی امینی پیشتر نیز کارهایی داشته است که از آهنگساز آن به دلیل سکونت در ایران نامی برده نشده است.
اما تنظیم این کار را هومن تهرانی فارغالتحصیل رشته موسیقی از دانشگاه هنر تهران که هم اکنون در خارج از ایران به فعالیت مشغول است در فضای موسیقیهای لانج، آمبینت و موسیقی الکترونیک غربی به انجام رسانده است.
محمد ضرغامی- Radio Farda
"روسری"
تسلیم باد/ رفتن ِ نامـوس ِ باغ ها
آواز دسته جمعی و شاد ِ کلاغ ها
جنگل به خون نشست ... درختان تبر شدند
و بار مـــی بــرنــــــد کماکان الاغ هــــــــا!
لعنت به ساده لوحی ات و آن دل ِ خرت!
بهتت زده! شکسته در این شــهر باورت
به دست دوست یا که به آغوش امن عشق
این بار اعتمـــاد کنــــــی خاک بـــــر سرت!!
از یاد مـــی برند مــــرا دیگـــــری کنند
از دستمال ِ گریه ی من روسری کنند
در کلّ شهر، خاله زنک ها نشسته اند
درباره ی زنـــی کــــه منــم داوری کنند
چشم تو را که اسم شبش آفتاب بود
با ابرهای غمــــزده خاکستــــری کنند
ما درد می کشیم که جوجه فسیل ها!
در وصف عشق و زیر کمر شاعری کنند
از بحث روزنامـــه ســــــر ِ کارمـــزدها
از بوی دست های تو در جیب دزدها
از انحراف من وسط ِ مستقیـــــم هـــــا!
از عشق جاودانه ی ما پشت سیم ها!!
از آدمی که مثل تو از ماه آمده ست
از اینهمه بپرس:
چرا حال من بد است؟!!
ترانه: سید مهدی موسوی
تنظیم: هامون تهرانی
کارگردان: سیروس کردونی
و با تشکر دوستان زیادی که در تهیه و تولید این اثر ما را همراهی کردند ...
و همینطور شما که با انتشار آن ما را حمایت می کنید.
#روسری، با شعری از سید مهدی موسوی که بعد از دریافت حکم ده سال زندان هم اکنون در #تبعید به سر می برد و تنظیم هامون تهرانی، تقدیم شده است به تمام آزاد اندیشانی که به جرم قلم و هنر، محاکمه و در این راه قربانی شده اند.
@Tavaana_Tavaanatech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
موزیک ویدیوی «روسری» تازه ترین کار خواننده ۲۹ ساله ساکن لس آنجلس شادی امینی است که برای اولین بار از طریق تارنمای رادیو فردا منتشر می شود.
شادی امینی امسال اولین آلبوم خود را با ترانه هایی از سروده های خود و کارهایی بر روی اشعار دو غزل سرای معاصر مهدی موسوی و فاطمه اختصاری منتشر کرد.
دو شاعری که از غزل سرایان پست مدرن در ایران شناخته می شوند و چندی پیش از سوی دادگاه انقلاب اسلامی در تهران به اتهام آنچه توهین به مقدسات نامیده شد، به حبس های طولانی مدت محکوم شدند.
حاصل صدور این حکم برای این دو #شاعر، ترک ایران بود.
حال شادی امینی با تک آهنگ «روسری» بر روی شعری از مهدی موسوی بازگشته است.
سیروس کردونی کارگردان جوانی که تا کنون کارهای پرمخاطبی را بر روی ترانه های «هیاهو» با صدای گوگوش و «چشمات» با صدای مهرنوش ساخته است، کار ساخت ویدیو کلیپ این آهنگ را بر عهده داشته است.
او برای کارگردانی این کار به سراغ فضایی کاملا غیر تجاری رفته است مساله ای که ترانه روسری را از سایر کارهای این کارگردان متمایز می کند.
هرچه غزل مهدی موسوی سربسته و در ایهام می کوشد مفاهیم خود را رها سازد، سیروس کردونی این ایهام را با مدد گرفتن از فضاسازی ها، بریده روزنامه ها و تصاویر کشته شدگان قلم، می شکند.
استفاده از صدای هوشنگ #گلشیری نویسنده معاصر در ابتدای این ویدیوکلیپ یادآور دوران موسوم به قتل های زنجیره ای است که طی آن روشنفکران ایرانی در دهه هفتاد خورشیدی به دست آنچه که حکومت ایران عوامل خودسر وزارت اطلاعات نامید، کشته شدند.
شادی امینی می گوید که به هنر سیاسی اعتقاد ندارد ولی معتقد است «بی تفاوتی» ذات هنر نبوده و نیست. او به همین خاطر این ترانه را به «تمام آزاد اندیشانی که به جرم قلم و هنر محاکمه و در این راه قربانی شده اند»، تقدیم کرده است.
از آهنگساز این کار نامی در میان نیست، شادی امینی پیشتر نیز کارهایی داشته است که از آهنگساز آن به دلیل سکونت در ایران نامی برده نشده است.
اما تنظیم این کار را هومن تهرانی فارغالتحصیل رشته موسیقی از دانشگاه هنر تهران که هم اکنون در خارج از ایران به فعالیت مشغول است در فضای موسیقیهای لانج، آمبینت و موسیقی الکترونیک غربی به انجام رسانده است.
محمد ضرغامی- Radio Farda
"روسری"
تسلیم باد/ رفتن ِ نامـوس ِ باغ ها
آواز دسته جمعی و شاد ِ کلاغ ها
جنگل به خون نشست ... درختان تبر شدند
و بار مـــی بــرنــــــد کماکان الاغ هــــــــا!
لعنت به ساده لوحی ات و آن دل ِ خرت!
بهتت زده! شکسته در این شــهر باورت
به دست دوست یا که به آغوش امن عشق
این بار اعتمـــاد کنــــــی خاک بـــــر سرت!!
از یاد مـــی برند مــــرا دیگـــــری کنند
از دستمال ِ گریه ی من روسری کنند
در کلّ شهر، خاله زنک ها نشسته اند
درباره ی زنـــی کــــه منــم داوری کنند
چشم تو را که اسم شبش آفتاب بود
با ابرهای غمــــزده خاکستــــری کنند
ما درد می کشیم که جوجه فسیل ها!
در وصف عشق و زیر کمر شاعری کنند
از بحث روزنامـــه ســــــر ِ کارمـــزدها
از بوی دست های تو در جیب دزدها
از انحراف من وسط ِ مستقیـــــم هـــــا!
از عشق جاودانه ی ما پشت سیم ها!!
از آدمی که مثل تو از ماه آمده ست
از اینهمه بپرس:
چرا حال من بد است؟!!
ترانه: سید مهدی موسوی
تنظیم: هامون تهرانی
کارگردان: سیروس کردونی
و با تشکر دوستان زیادی که در تهیه و تولید این اثر ما را همراهی کردند ...
و همینطور شما که با انتشار آن ما را حمایت می کنید.
#روسری، با شعری از سید مهدی موسوی که بعد از دریافت حکم ده سال زندان هم اکنون در #تبعید به سر می برد و تنظیم هامون تهرانی، تقدیم شده است به تمام آزاد اندیشانی که به جرم قلم و هنر، محاکمه و در این راه قربانی شده اند.
@Tavaana_Tavaanatech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
کسی میگفت اگر من در فرودگاهی باشم به قصد پرواز و #مهاجرت و دوری از وطن اگر این تصنیف «وطن» #همایون_شجریان با شعر زیبای سیاوش کسرایی را بشنوم بیشک پای سفر و مهاجرت نخواهم داشت و از همانجا باز خواهم گشت. بسیاری مهاجرت کردند و یا #تبعید شدند و از وطن دورند و هر بار که این تصنیف را میشنوند دلشان میلرزد و دوست دارند در خانهی مادری-پدری باشند.
همینروزها - نوزدهم بهمنماه- سالگرد درگذشت سیاوش کسرایی، #شاعر این تصنیف است. بیست سال از مرگ #سیاوش_کسرایی گذشت.
این تصنیف زیبا را تقدیم میکنیم به همهی همراهان #توانا و همهی کسانی که پای بازگشتشان به #وطن شکسته شده است.
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
همینروزها - نوزدهم بهمنماه- سالگرد درگذشت سیاوش کسرایی، #شاعر این تصنیف است. بیست سال از مرگ #سیاوش_کسرایی گذشت.
این تصنیف زیبا را تقدیم میکنیم به همهی همراهان #توانا و همهی کسانی که پای بازگشتشان به #وطن شکسته شده است.
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
خدیجه ...
اینجا روستای «سرزه چارکان»، یکی از دهها روستای #قحطیزده و #خشک #بشاگرد. یکی از همانها که سالهاست فراموش شده. جایی دور، انتهای بیابان. #تبعید در نیستی.
مردم اینجا آب ندارند. برق ندارند. گاز ندارند. محرومند از سادهترین #حقوق_زیستن و یک جایی در این #محرومیت و #نیستی خدیجه زندگی میکند. دختری چهارساله که با خانوادهای هشت نفره و «بیسواد» در روستای سرزه روزگار میگذراند. چهار سال خاموش، بی نور و رنگ. خدیجه و برادرش «دیستروفی قرینه» دارند، این یعنی چیزی نزدیک به نابینایی مطلق. دردی اضافه بر بقیه نداشتنها و محرومیتها. زندگی خدیجه در جایی میگذرد که بقیه خانوارهایش هم اوضاع چندان خوبی ندارند، در «سرزه چارکان»، دور و بی آب و علف، که گویی تابحال گذر هیچ فرد و مسوول و سازمانی آنجا نیفتاده است.
عکس: همت خواهی - ایسنا
عکس های بیشتر را اینجا ببینید:
http://goo.gl/wvDvle
ویدئویی با استفاده از این عکس ها تقدیم می شود.
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
اینجا روستای «سرزه چارکان»، یکی از دهها روستای #قحطیزده و #خشک #بشاگرد. یکی از همانها که سالهاست فراموش شده. جایی دور، انتهای بیابان. #تبعید در نیستی.
مردم اینجا آب ندارند. برق ندارند. گاز ندارند. محرومند از سادهترین #حقوق_زیستن و یک جایی در این #محرومیت و #نیستی خدیجه زندگی میکند. دختری چهارساله که با خانوادهای هشت نفره و «بیسواد» در روستای سرزه روزگار میگذراند. چهار سال خاموش، بی نور و رنگ. خدیجه و برادرش «دیستروفی قرینه» دارند، این یعنی چیزی نزدیک به نابینایی مطلق. دردی اضافه بر بقیه نداشتنها و محرومیتها. زندگی خدیجه در جایی میگذرد که بقیه خانوارهایش هم اوضاع چندان خوبی ندارند، در «سرزه چارکان»، دور و بی آب و علف، که گویی تابحال گذر هیچ فرد و مسوول و سازمانی آنجا نیفتاده است.
عکس: همت خواهی - ایسنا
عکس های بیشتر را اینجا ببینید:
http://goo.gl/wvDvle
ویدئویی با استفاده از این عکس ها تقدیم می شود.
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
بازگشت عبدالفتاح سلطانی به زندان پس از عدم تمدید مرخصی
عبدالفتاح سلطانی، #وکیل و #مدافع حقوق بشر روز شنبه، بیست و چهارم بهمن ماه به زندان بازگشت. بازگشت وی پس از یک ماه مرخصی صورت گرفت و این در حالی است که پس از پنج سال اولین مرخصی وی بوده است.
#عبدالفتاح_سلطانی که وکالت بسیاری از مدافعان #حقوق_بشر را بر عهده داشته است آخرین بار نوزدهم شهریورماه ۱۳۹۰ #بازداشت شد و حکم اولیه صادر شده برای وی از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب اسلامی ۱۸ سال #حبس و #تبعید در شهرستان برازجان بود. وی همچنین به مدت ۲۰ سال از حرفهی وکالت محروم شد. حکم وی بعدا در دادگاه تجدید نظر کاهش یافت. معصومه دهقان، همسر وی در صفحه شخصی فیسبوکش پس از بازگشت وی به #زندان مینویسد:
«از نوزدهم ۱۳۹۰ رفت که بیاید... ۱۸ سال حکم ظالمانه بر دوشش نشاندند، تجدید نظر به ۱۳ سال کاهش داد... خسته نشد و بار دلتنگی و زور قدرتمندان را با شکیبایی تحمل کرد. با قانون تجمیع به ده سال حبس رضایت دادند و پس از قریب ۵ سال ۲۷ دی ماه ۱۳۹۴ به مرخصی آمد ...اما امروز شنبه ۲۴ بهمن به خانهی دومش که به او تحمیل کردهاند بازگشت... خانهای نه زیبا، نه راحت!
آن جا خانهی او نیست!!!
طاقت بیار رفیق!
خسته نشو راه دراز است و قلندر بیدار!»
درباره عبدالفتاح سلطانی در توانا بخوانید:
https://goo.gl/g5QSla
@Tavaana_TavaanaTech
عبدالفتاح سلطانی، #وکیل و #مدافع حقوق بشر روز شنبه، بیست و چهارم بهمن ماه به زندان بازگشت. بازگشت وی پس از یک ماه مرخصی صورت گرفت و این در حالی است که پس از پنج سال اولین مرخصی وی بوده است.
#عبدالفتاح_سلطانی که وکالت بسیاری از مدافعان #حقوق_بشر را بر عهده داشته است آخرین بار نوزدهم شهریورماه ۱۳۹۰ #بازداشت شد و حکم اولیه صادر شده برای وی از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب اسلامی ۱۸ سال #حبس و #تبعید در شهرستان برازجان بود. وی همچنین به مدت ۲۰ سال از حرفهی وکالت محروم شد. حکم وی بعدا در دادگاه تجدید نظر کاهش یافت. معصومه دهقان، همسر وی در صفحه شخصی فیسبوکش پس از بازگشت وی به #زندان مینویسد:
«از نوزدهم ۱۳۹۰ رفت که بیاید... ۱۸ سال حکم ظالمانه بر دوشش نشاندند، تجدید نظر به ۱۳ سال کاهش داد... خسته نشد و بار دلتنگی و زور قدرتمندان را با شکیبایی تحمل کرد. با قانون تجمیع به ده سال حبس رضایت دادند و پس از قریب ۵ سال ۲۷ دی ماه ۱۳۹۴ به مرخصی آمد ...اما امروز شنبه ۲۴ بهمن به خانهی دومش که به او تحمیل کردهاند بازگشت... خانهای نه زیبا، نه راحت!
آن جا خانهی او نیست!!!
طاقت بیار رفیق!
خسته نشو راه دراز است و قلندر بیدار!»
درباره عبدالفتاح سلطانی در توانا بخوانید:
https://goo.gl/g5QSla
@Tavaana_TavaanaTech
توانا
عبدالفتاح سلطانی؛ وکیل مدافع آزادی
سلطانی در یک نگاه
اهدای عنوان قهرمان آزادی مطبوعات جهان به احمد زیدآبادی
بنیاد بینالمللی مطبوعات اعلام کرده است که عنوان «قهرمان آزادی مطبوعات جهان» در سال جاری به احمد زیدآبادی، روزنامهنگار ایرانی، کارشناس مسائل خاورمیانه و فعال سیاسی تعلق گرفته است.
این جایزه قرار است که پیش از نوروز ۱۳۹۵ و در جریان کنگره جهانی و مجمع عمومی بنیاد بینالمللی مطبوعات اهدا شود. این کنگره امسال در دوحه پایتخت قطر برگزار میشود.
بنیاد بینالمللی مطبوعات هر سال این جایزه را به روزنامهنگارانی اهدا میکند که اصول #روزنامهنگاری را در شرایط دشوار پاس داشتهاند و به برقراری جریان آزاد اطلاعات کمک کردهاند.
بنابر گفته این بنیاد زیدآبادی به دلیل آنکه «در کشور خود با وجود آزار و اذیت مقامات، شجاعانه برای #آزادی_بیان، #حقوق_بشر و مردم سالاری مبارزه کرده» به این عنوان نائل شده است.
#زیدآبادی از سال ۱۳۶۸ فعالیت روزنامهنگاری خود را آغاز کرد و در روزنامههای زیادی از جمله اطلاعات، همشهری و صبحامروز قلم زده است. او در جریان انتخابات بحثبرانگیز سال ۱۳۸۸ بازداشت شد. دادگاه انقلاب او را به شش سال زندان، پنج سال تبعید به گناباد و محرومیت #مادامالعمر از هرگونه فعالیت سیاسی و تحلیل محکوم کرد.
او مرداد سال جاری بعد از آمدن به مرخصی از #تبعید مشمول عفو عید فطر قرار گرفت و از زندان آزاد شد.
زندگینامه #احمدزیدآبادی را در توانا بخوانید:
https://goo.gl/yMjBMh
@Tavaana_TavaanaTech
بنیاد بینالمللی مطبوعات اعلام کرده است که عنوان «قهرمان آزادی مطبوعات جهان» در سال جاری به احمد زیدآبادی، روزنامهنگار ایرانی، کارشناس مسائل خاورمیانه و فعال سیاسی تعلق گرفته است.
این جایزه قرار است که پیش از نوروز ۱۳۹۵ و در جریان کنگره جهانی و مجمع عمومی بنیاد بینالمللی مطبوعات اهدا شود. این کنگره امسال در دوحه پایتخت قطر برگزار میشود.
بنیاد بینالمللی مطبوعات هر سال این جایزه را به روزنامهنگارانی اهدا میکند که اصول #روزنامهنگاری را در شرایط دشوار پاس داشتهاند و به برقراری جریان آزاد اطلاعات کمک کردهاند.
بنابر گفته این بنیاد زیدآبادی به دلیل آنکه «در کشور خود با وجود آزار و اذیت مقامات، شجاعانه برای #آزادی_بیان، #حقوق_بشر و مردم سالاری مبارزه کرده» به این عنوان نائل شده است.
#زیدآبادی از سال ۱۳۶۸ فعالیت روزنامهنگاری خود را آغاز کرد و در روزنامههای زیادی از جمله اطلاعات، همشهری و صبحامروز قلم زده است. او در جریان انتخابات بحثبرانگیز سال ۱۳۸۸ بازداشت شد. دادگاه انقلاب او را به شش سال زندان، پنج سال تبعید به گناباد و محرومیت #مادامالعمر از هرگونه فعالیت سیاسی و تحلیل محکوم کرد.
او مرداد سال جاری بعد از آمدن به مرخصی از #تبعید مشمول عفو عید فطر قرار گرفت و از زندان آزاد شد.
زندگینامه #احمدزیدآبادی را در توانا بخوانید:
https://goo.gl/yMjBMh
@Tavaana_TavaanaTech
Tavaana
احمد زیدآبادی؛ روزنامهنگاری از جنس شهامت
چشمانداز
به مناسبت تولد آنجلو پولوس ، #شاعرسینما
«در زمانه غمناکی بهسر میبریم که چندان مجال امیدواری به آدم نمیدهد. معلوم است که حیرانم و گاهی فکر میکنم به سالهای سپری شده، هنگامی که به تغییر باور داشتیم. آن وقتها آسمان در دسترس بود، اما دستمان نرسید ستارهها را بچینیم و بخت از کفمان رفت. البته این حرفها به این معنی نیست که خود را در نومیدی غوطهور کنیم. باید با دید انتقادی به وضع حاضر نگاه کنیم. شاید نسل آتی هشیارتر باشد و دنیای بهتری بسازد. ما رؤیاهایمان را نباید از دست بدهیم. هرگز! مارچلو ماسترویانی در فیلم «گام معلق لک لک» میگوید که فرقی نمیکند با کدام کلید در را بگشاییم، همیشه امکان یک رؤیای مشترک هست.»
در فارسی به او #آنجلوپولوس نیز میگویند و بیشتر به این نام شهرت دارد هر چند که نام او «تئودوروس انگلوپولُس» است. به او به خاطر خلق تصاویر #شاعرانه، #شاعر تصویر و یا شاعر #سینما نیز نام برده میشود.انگلوپولُس در سینمایش سرنوشت تراژیک آدم را به تصویر میکشد. او در فیلمهایش سرنوشت #انسان را در نسبت با #جنگ و #تبعید و #فقر و آوارگی و #تنهایی روایت میکند. بسیاری از این فیلمها روایت تجربههای شخصی این کارگردان مشهور یونانی است.
یکی از فیلمهای معروف انگلوپولُس، «گام معلق لکلک» نام دارد. این فیلم داستان شهری مرزی در یونان است که جمع کثیری از پناهندگان سیاسی در آن پراکندهاند و سرگردان. این #پناهندگان با فقر شدید و با حداقل امکانات و در هوایی نامناسب منتظر اجازهی عبور هستند. یک خبرنگار در این شهر با پیرمردی مواجه میشود که شباهتی زیاد با نویسندهای دارد که چند سال پیش به شکل مرموزی ناپدید شده است. در این فیلم #انگلوپولُس بر مفهوم مرز و همینطور نژاد و مرگ تاکید میکند و آن را به نقد میکشد. در این فیلم مفهوم مرز نیز به نقد گرفته میشود. «مرز در فیلم ایهامی است میان دو کشور و همچنین میان مرگ و زندگی. جایی که هر دو اینها عجیب به یکدیگر نزدیکند اما تلاشی مرموز سعی دارد این دو را از یکدیگر جدا کند. مرز چیست؟ چرا به وجود آمده؟ چه میکند؟ مرد نظامی ( سروان) میگوید:
«موقعیت مرزها را میدانید. خاک یونان کنار این خط تمام میشود. یک قدم دیگر بردارم جای دیگرم یا مردهام.» کارگردان میگوید :«مرز جان آدمها را میگیرد.» مرز به زندگی انسان گره خورده است. محصولی انسانی که علیه او و هستی او به پا خاسته است.» «گام معلق لکلکها» محصول سال ۱۹۹۱ است. این فیلم بهعنوان یکی از مطرحترین آثار سینمای اروپا در دهه نود میلادی، شناخته میشود که موجب شهرت بیشتر اگلوپولس شد.
«نگاه خیرهی اولیس» در انتقاد به جنگ و حاکمیت #ایدئولوژیک و تاثیر آن در نابودی هویتهای انسانی است. فیلم داستان کارگردانی را روایت میکند که پس از ۳۵ سال به زادگاهش باز گشته تا شاهد اکران فیلماش باشد. اما در همان شب اکران به دنبال یافتن سه حلقه فیلمی که توسط دو برادر به نامهای میلتوس و یاماناکیس در سال ۱۹۰۵ گرفته شده و اولین فیلمهای بالکان است؛ زادگاهش را ترک میکند . سراسر داستان در جستجوی او برای یافتن این سه حلقه فیلم که تصاویری از آدمهای معمولی فارغ از نژاد، سیاست، دوستی ودشمنی است؛ میگذرد. برادران یاماناکیس نمادی از #صلح و #دوستی ساختهاند. آنها هر چه در آن ابهام وتضاد بود و هر چه در این جهان بر سر آن کشمکش بود را ثبت کردهاند.
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/3hGkqc
@Tavaana_TavaanaTech
«در زمانه غمناکی بهسر میبریم که چندان مجال امیدواری به آدم نمیدهد. معلوم است که حیرانم و گاهی فکر میکنم به سالهای سپری شده، هنگامی که به تغییر باور داشتیم. آن وقتها آسمان در دسترس بود، اما دستمان نرسید ستارهها را بچینیم و بخت از کفمان رفت. البته این حرفها به این معنی نیست که خود را در نومیدی غوطهور کنیم. باید با دید انتقادی به وضع حاضر نگاه کنیم. شاید نسل آتی هشیارتر باشد و دنیای بهتری بسازد. ما رؤیاهایمان را نباید از دست بدهیم. هرگز! مارچلو ماسترویانی در فیلم «گام معلق لک لک» میگوید که فرقی نمیکند با کدام کلید در را بگشاییم، همیشه امکان یک رؤیای مشترک هست.»
در فارسی به او #آنجلوپولوس نیز میگویند و بیشتر به این نام شهرت دارد هر چند که نام او «تئودوروس انگلوپولُس» است. به او به خاطر خلق تصاویر #شاعرانه، #شاعر تصویر و یا شاعر #سینما نیز نام برده میشود.انگلوپولُس در سینمایش سرنوشت تراژیک آدم را به تصویر میکشد. او در فیلمهایش سرنوشت #انسان را در نسبت با #جنگ و #تبعید و #فقر و آوارگی و #تنهایی روایت میکند. بسیاری از این فیلمها روایت تجربههای شخصی این کارگردان مشهور یونانی است.
یکی از فیلمهای معروف انگلوپولُس، «گام معلق لکلک» نام دارد. این فیلم داستان شهری مرزی در یونان است که جمع کثیری از پناهندگان سیاسی در آن پراکندهاند و سرگردان. این #پناهندگان با فقر شدید و با حداقل امکانات و در هوایی نامناسب منتظر اجازهی عبور هستند. یک خبرنگار در این شهر با پیرمردی مواجه میشود که شباهتی زیاد با نویسندهای دارد که چند سال پیش به شکل مرموزی ناپدید شده است. در این فیلم #انگلوپولُس بر مفهوم مرز و همینطور نژاد و مرگ تاکید میکند و آن را به نقد میکشد. در این فیلم مفهوم مرز نیز به نقد گرفته میشود. «مرز در فیلم ایهامی است میان دو کشور و همچنین میان مرگ و زندگی. جایی که هر دو اینها عجیب به یکدیگر نزدیکند اما تلاشی مرموز سعی دارد این دو را از یکدیگر جدا کند. مرز چیست؟ چرا به وجود آمده؟ چه میکند؟ مرد نظامی ( سروان) میگوید:
«موقعیت مرزها را میدانید. خاک یونان کنار این خط تمام میشود. یک قدم دیگر بردارم جای دیگرم یا مردهام.» کارگردان میگوید :«مرز جان آدمها را میگیرد.» مرز به زندگی انسان گره خورده است. محصولی انسانی که علیه او و هستی او به پا خاسته است.» «گام معلق لکلکها» محصول سال ۱۹۹۱ است. این فیلم بهعنوان یکی از مطرحترین آثار سینمای اروپا در دهه نود میلادی، شناخته میشود که موجب شهرت بیشتر اگلوپولس شد.
«نگاه خیرهی اولیس» در انتقاد به جنگ و حاکمیت #ایدئولوژیک و تاثیر آن در نابودی هویتهای انسانی است. فیلم داستان کارگردانی را روایت میکند که پس از ۳۵ سال به زادگاهش باز گشته تا شاهد اکران فیلماش باشد. اما در همان شب اکران به دنبال یافتن سه حلقه فیلمی که توسط دو برادر به نامهای میلتوس و یاماناکیس در سال ۱۹۰۵ گرفته شده و اولین فیلمهای بالکان است؛ زادگاهش را ترک میکند . سراسر داستان در جستجوی او برای یافتن این سه حلقه فیلم که تصاویری از آدمهای معمولی فارغ از نژاد، سیاست، دوستی ودشمنی است؛ میگذرد. برادران یاماناکیس نمادی از #صلح و #دوستی ساختهاند. آنها هر چه در آن ابهام وتضاد بود و هر چه در این جهان بر سر آن کشمکش بود را ثبت کردهاند.
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/3hGkqc
@Tavaana_TavaanaTech
توانا
تئودوروس انگلوپولُس؛ شاعر سینما
در فارسی به او آنجلو پولوس نیز میگویند و بیشتر به این نام شهرت دارد هر چند که نام او «تئودوروس انگلوپولُس» است. به او به خاطر خلق تصاویر شاعرانه، شاعر تصویر و یا شاعر سینما نیز گفته میشود.
غنوشی؛ مردی که نمیخواهد «خمینی» باشد
پس از ۲۲ سال پناهندگی سیاسی در تبعید توسط دولت تونس و پس از سقوط دولت دیکتاتوری بن علی در ۲۰۱۱، راشد غنوشی در آستانه بازگشت به کشورش (۳۱ ژانویه ۲۰۱۱) گفت که «من خمینی نیستم». او با این سخن کوتاه ولی گویا خط فاصلی بین حکومت مطلوب خود در تونس و حکومتی که آیتالله خمینی در ایران پایهگذاری کرد، کشید.
این سخن آن هم از زبان یکی از برجستهترین رهبران اسلامگرای جهان در آن هنگام بازتاب فراوانی داشت، به ویژه اینکه با پیروزی انقلاب اسلامی و طی چند بار سفرش به ایران بر کسی پوشیده نبود که راشد غنوشی از ستایشگران آیتالله خمینی است. آیتالله خمینی نماد بارز «اسلام سیاسی» در قرن بیستم بود که با پیوند زدن سیاست و دیانت انقلابی را رقم زد که توانست بنیاد حکومت اسلامی [نام کتاب آیتالله خمینی] مورد نظرش را بنا نهد.
حال که انقلاب در تونس بنعلی را از قدرت به زیر کشیده و غنوشی عازم کشورش بود تا در بنیاد نهادن نظام جدید کشورش شریک باشد، گفتن اینکه من خمینی نیستم، آیا فاصله گرفتن او از اسلام سیاسی باید معنا میشد؟ آیا غنوشی به پیشینه فکری خود پشت کرده بود؟ آیا او دیگر به دنیال تأسیس حکومت اسلامی نبود؟
در پاسخ به این پرسش برخی بر این باور بودند که این سخن غنوشی جز فریبی برای افکار عمومی نبود تا در آستانه بازگشتش به تونس (مانند بازگشت آیتالله خمینی از فرانسه به ایران) از حجم نگرانیها بکاهد و تصور نشود که او در صدد بنیاد نهادن نظامی ایدئولوژیک از نوع جمهوری اسلامی ایران در تونس است.
غنوشی و انقلاب اسلامی
با تحولات جهان عرب (به اصطلاح بهار عربی) که از تونس آغاز و تا بحرین وزیدن گرفت، جمهوری اسلامی در مدعای بیپایه خود که «این تحولات نه بهار عربی بلکه بیداری اسلامیِ ملهَم از انقلاب اسلامی» است، ناگزیر چشم از این سخن غنوشی فرو بست که گفت من خمینی نیستم. چنین سخنی هرگز در محافل سیاسی ایران بررسی نشد که چرا غنوشی دیگر خود را دنبالهرو آیتالله خمینی نمیداند اگر تحولات عرب ملهم از انقلاب اسلامی است؟
ولی آنجا که نیاز به بهره بردن از نام غنوشی بود، سید هادی خسروشاهی کتابی را از مجموعه مقالات و سخنرانیهای غنوشی منتشر کرد و عنوان آن را «حرکت امام خمینی و تجدید حیات اسلام» نام نهاد که در پانزدهمین سال جمهوری اسلامی (۱۳۷۲) منتشر شد.
غنوشی و پذیرش اسلام #سکولار
بر خلاف کسانی که آن سخن غنوشی را حمل بر دروغ و فریب میدانستند، بودند کسانی که رگههایی از تغییر را در اندیشه سیاسی غنوشی مشاهده میکردند و سخن او را نه فریب بلکه نمادی از تجدید نظر او در اسلام سیاسی میدانستند.
اگر آیتالله #خمینی ۱۵ سال از تبعید خود را در نجف و تنها چهار ماه پایانی آن را در دهکدهای کوچک (نوفل لوشاتو) در حاشیه پاریس اقامت گزیده بود، غنوشی بیشترین سالها از ۲۲ سال #تبعید خود را در بریتانیا سپری کرده بود. این تماس نزدیک با جهان غرب، تأثیرات خود را بر غنوشی ۷۱ ساله به هنگام بازگشت به تونس گذاشته بود.
با مراجعت به تونس و به رغم پافشاری بسیاری، غنوشی نه نامزد ریاست جمهوری شد و نه حزبش نامزدی برای ریاست جمهوری معرفی کرد. بر خلاف آیتالله خمینی که اصلاً باوری به فعالیت حزبی نداشت، غنوشی اهتمام اصلی خود را بازسازی حزبش اعلام کرد.
راه مسالمتآمیزی که غنوشی و حزبش برای تعامل با دیگر جریانات سیاسی تونس پیشه کرد، در سال ۲۰۱۲ جایزه ارزشمند «چَتم هاوس برای آزادی اندیشه» و در سال ۲۰۱۴ جایزه «ابن رشد برای اندیشه آزاد» را برایش همراه آورد.
مسیر تحول #آزاداندیشی #غنوشی و حزبش که هرگز متوسل به سلاح نشدند تا آنجا ادامه یافت که در تازهترین نماد تغییرات ژرفی که در او و حزبش پدیدار شده، غنوشی در آخرین گردهمایی حزب مواضعی را اتخاذ کرد که شگفتانگیزتر از آن سخنش شد که گفته بود من خمینی نیستم.
منبع: رادیو فردا
@Tavaana_TavaanaTech
پس از ۲۲ سال پناهندگی سیاسی در تبعید توسط دولت تونس و پس از سقوط دولت دیکتاتوری بن علی در ۲۰۱۱، راشد غنوشی در آستانه بازگشت به کشورش (۳۱ ژانویه ۲۰۱۱) گفت که «من خمینی نیستم». او با این سخن کوتاه ولی گویا خط فاصلی بین حکومت مطلوب خود در تونس و حکومتی که آیتالله خمینی در ایران پایهگذاری کرد، کشید.
این سخن آن هم از زبان یکی از برجستهترین رهبران اسلامگرای جهان در آن هنگام بازتاب فراوانی داشت، به ویژه اینکه با پیروزی انقلاب اسلامی و طی چند بار سفرش به ایران بر کسی پوشیده نبود که راشد غنوشی از ستایشگران آیتالله خمینی است. آیتالله خمینی نماد بارز «اسلام سیاسی» در قرن بیستم بود که با پیوند زدن سیاست و دیانت انقلابی را رقم زد که توانست بنیاد حکومت اسلامی [نام کتاب آیتالله خمینی] مورد نظرش را بنا نهد.
حال که انقلاب در تونس بنعلی را از قدرت به زیر کشیده و غنوشی عازم کشورش بود تا در بنیاد نهادن نظام جدید کشورش شریک باشد، گفتن اینکه من خمینی نیستم، آیا فاصله گرفتن او از اسلام سیاسی باید معنا میشد؟ آیا غنوشی به پیشینه فکری خود پشت کرده بود؟ آیا او دیگر به دنیال تأسیس حکومت اسلامی نبود؟
در پاسخ به این پرسش برخی بر این باور بودند که این سخن غنوشی جز فریبی برای افکار عمومی نبود تا در آستانه بازگشتش به تونس (مانند بازگشت آیتالله خمینی از فرانسه به ایران) از حجم نگرانیها بکاهد و تصور نشود که او در صدد بنیاد نهادن نظامی ایدئولوژیک از نوع جمهوری اسلامی ایران در تونس است.
غنوشی و انقلاب اسلامی
با تحولات جهان عرب (به اصطلاح بهار عربی) که از تونس آغاز و تا بحرین وزیدن گرفت، جمهوری اسلامی در مدعای بیپایه خود که «این تحولات نه بهار عربی بلکه بیداری اسلامیِ ملهَم از انقلاب اسلامی» است، ناگزیر چشم از این سخن غنوشی فرو بست که گفت من خمینی نیستم. چنین سخنی هرگز در محافل سیاسی ایران بررسی نشد که چرا غنوشی دیگر خود را دنبالهرو آیتالله خمینی نمیداند اگر تحولات عرب ملهم از انقلاب اسلامی است؟
ولی آنجا که نیاز به بهره بردن از نام غنوشی بود، سید هادی خسروشاهی کتابی را از مجموعه مقالات و سخنرانیهای غنوشی منتشر کرد و عنوان آن را «حرکت امام خمینی و تجدید حیات اسلام» نام نهاد که در پانزدهمین سال جمهوری اسلامی (۱۳۷۲) منتشر شد.
غنوشی و پذیرش اسلام #سکولار
بر خلاف کسانی که آن سخن غنوشی را حمل بر دروغ و فریب میدانستند، بودند کسانی که رگههایی از تغییر را در اندیشه سیاسی غنوشی مشاهده میکردند و سخن او را نه فریب بلکه نمادی از تجدید نظر او در اسلام سیاسی میدانستند.
اگر آیتالله #خمینی ۱۵ سال از تبعید خود را در نجف و تنها چهار ماه پایانی آن را در دهکدهای کوچک (نوفل لوشاتو) در حاشیه پاریس اقامت گزیده بود، غنوشی بیشترین سالها از ۲۲ سال #تبعید خود را در بریتانیا سپری کرده بود. این تماس نزدیک با جهان غرب، تأثیرات خود را بر غنوشی ۷۱ ساله به هنگام بازگشت به تونس گذاشته بود.
با مراجعت به تونس و به رغم پافشاری بسیاری، غنوشی نه نامزد ریاست جمهوری شد و نه حزبش نامزدی برای ریاست جمهوری معرفی کرد. بر خلاف آیتالله خمینی که اصلاً باوری به فعالیت حزبی نداشت، غنوشی اهتمام اصلی خود را بازسازی حزبش اعلام کرد.
راه مسالمتآمیزی که غنوشی و حزبش برای تعامل با دیگر جریانات سیاسی تونس پیشه کرد، در سال ۲۰۱۲ جایزه ارزشمند «چَتم هاوس برای آزادی اندیشه» و در سال ۲۰۱۴ جایزه «ابن رشد برای اندیشه آزاد» را برایش همراه آورد.
مسیر تحول #آزاداندیشی #غنوشی و حزبش که هرگز متوسل به سلاح نشدند تا آنجا ادامه یافت که در تازهترین نماد تغییرات ژرفی که در او و حزبش پدیدار شده، غنوشی در آخرین گردهمایی حزب مواضعی را اتخاذ کرد که شگفتانگیزتر از آن سخنش شد که گفته بود من خمینی نیستم.
منبع: رادیو فردا
@Tavaana_TavaanaTech
بیگناه، عدالت را چشم انتظارم!
نامه ضیا نبوی به آملیلاریجانی
سیدضیا نبوی، فعال دانشجویی که بیش از هفت سال زندانیاست ، در نامهای به آملی لاریجانی رییس قوه قضاییه از تلخی اتهام خود گفته و امیدی که هنوز به برقراری عدالت در دستگاه قضا دارد. او نوشته است که هرچند میتوانسته با نوشتن عفونامه خیلی پیشترها آزاد شود اما ترجیح میدهد با اعاده حیثت سنگینی و غیرواقعی بودن اتهام خود را اثبات کند.
به گزارش کلمه، این زندانی سیاسی با بیان اینکه پس از این همه سال زندان دیگر خشمگین و عصبانی نیست، نوشت: اینکه شهروندان از تحمل بیعدالتی احساس خشم و عصبانیت نکنند به گمانم دردنشانی است که از کمرنگ شدن اعتماد و اتکایشان به دستگاه قضا خبر میدهد.
ضیا نبوی دانشجوی ستاره دار و عضو شورای دفاع از حق تحصیل بعد از حوادث ۸۸ بازداشت و به بند ۲۰۹ منتقل شد. او شب ۲۵ خرداد ۸۸ به همراه تنی چند از دوستانش بازداشت و از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب اسلامی به قضاوت قاضی پیرعباسی، به ۱۵ سال زندان و ۷۴ ضربه شلاق محکوم شد. این حکم در دادگاه تجدیدنظر به ده سال حبس در تبعید تبدیل شد.
وی در مهر ماه ۸۹ به زندان کارون تبعید و چندی پیش به زندان سمنان منتقل شد.
goo.gl/vYyAEr
متن کامل نامه این فعال دانشجویی زندانی را در کلمه بخوانید:http://bit.ly/2ddJfOy
درباره ضیا نبوی بیشتر بخوانید:
http://bit.ly/1pac6zx
شرح شکنجه های ضیا نبوی، دانشجوی تبعیدی:
http://bit.ly/1jWFYUd
برخی مشاهدات در مورد وضعیت حاضر زندانهای ایران
http://bit.ly/2cVZ4Ih
حقوق زندانی
http://bit.ly/1XC6UrO
ویدیو: ضيا نبوی ترانهای از داریوش میخواند:
http://bit.ly/2cEhG3q
@Tavaana_TavaanaTech
نامه ضیا نبوی به آملیلاریجانی
سیدضیا نبوی، فعال دانشجویی که بیش از هفت سال زندانیاست ، در نامهای به آملی لاریجانی رییس قوه قضاییه از تلخی اتهام خود گفته و امیدی که هنوز به برقراری عدالت در دستگاه قضا دارد. او نوشته است که هرچند میتوانسته با نوشتن عفونامه خیلی پیشترها آزاد شود اما ترجیح میدهد با اعاده حیثت سنگینی و غیرواقعی بودن اتهام خود را اثبات کند.
به گزارش کلمه، این زندانی سیاسی با بیان اینکه پس از این همه سال زندان دیگر خشمگین و عصبانی نیست، نوشت: اینکه شهروندان از تحمل بیعدالتی احساس خشم و عصبانیت نکنند به گمانم دردنشانی است که از کمرنگ شدن اعتماد و اتکایشان به دستگاه قضا خبر میدهد.
ضیا نبوی دانشجوی ستاره دار و عضو شورای دفاع از حق تحصیل بعد از حوادث ۸۸ بازداشت و به بند ۲۰۹ منتقل شد. او شب ۲۵ خرداد ۸۸ به همراه تنی چند از دوستانش بازداشت و از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب اسلامی به قضاوت قاضی پیرعباسی، به ۱۵ سال زندان و ۷۴ ضربه شلاق محکوم شد. این حکم در دادگاه تجدیدنظر به ده سال حبس در تبعید تبدیل شد.
وی در مهر ماه ۸۹ به زندان کارون تبعید و چندی پیش به زندان سمنان منتقل شد.
goo.gl/vYyAEr
متن کامل نامه این فعال دانشجویی زندانی را در کلمه بخوانید:http://bit.ly/2ddJfOy
درباره ضیا نبوی بیشتر بخوانید:
http://bit.ly/1pac6zx
شرح شکنجه های ضیا نبوی، دانشجوی تبعیدی:
http://bit.ly/1jWFYUd
برخی مشاهدات در مورد وضعیت حاضر زندانهای ایران
http://bit.ly/2cVZ4Ih
حقوق زندانی
http://bit.ly/1XC6UrO
ویدیو: ضيا نبوی ترانهای از داریوش میخواند:
http://bit.ly/2cEhG3q
@Tavaana_TavaanaTech
Instagram
1,096 Likes, 12 Comments - توانا: آموزشكده جامعه مدنى (@tavaana) on Instagram: “. بیگناه، #عدالت را چشم انتظارم! نامه #ضیا_نبوی به آملیلاریجانی سیدضیا نبوی، فعال دانشجویی که…
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
موزیک ویدئوی چمدان
کاری از شادی امینی
شعر از سیدمهدی موسوی
این آهنگ به تمام کسانی که مهاجرت برایشان اجباری شده تقدیم میشود.
https://youtu.be/TL_8I_FsD4A
@shadiaminimusic
توضیحات شادی امینی دربارهی این اثر
#شادی_امینی #مهدی_موسوی #چمدان #موزیک_ویدئو #مهاجرت #تبعید
@Tavaana_TavaanaTech
کاری از شادی امینی
شعر از سیدمهدی موسوی
این آهنگ به تمام کسانی که مهاجرت برایشان اجباری شده تقدیم میشود.
https://youtu.be/TL_8I_FsD4A
@shadiaminimusic
توضیحات شادی امینی دربارهی این اثر
#شادی_امینی #مهدی_موسوی #چمدان #موزیک_ویدئو #مهاجرت #تبعید
@Tavaana_TavaanaTech
آموزشکده توانا
موزیک ویدئوی چمدان کاری از شادی امینی شعر از سیدمهدی موسوی این آهنگ به تمام کسانی که مهاجرت برایشان اجباری شده تقدیم میشود. https://youtu.be/TL_8I_FsD4A @shadiaminimusic توضیحات شادی امینی دربارهی این اثر #شادی_امینی #مهدی_موسوی #چمدان #موزیک_ویدئو…
موزیک ویدئوی چمدان
کاری از شادی امینی
شعر از سیدمهدی موسوی
این آهنگ به تمام کسانی که مهاجرت برایشان اجباری شده تقدیم میشود.
شادی امینی در مورد این اثر نوشته است:
وارسن شایر میگوید "کسی وطنش را ترک نمیکند مگر وطنش دهان کوسه باشد. کسی بچههایش را با قایق راهی نمیکند مگر دریا از خشکی امنتر باشد."
من فکر می کردم مهاجرت و دلتنگی برای خانه عادی میشود. اکنون سالها از مهاجرت من میگذرد و تازه متوجه شدهام دلتنگی برای وطن، از آن زخم هاست که تا ابد ردش بر قلب آدمی میماند.
خیلی از ما مهاجرت نکردیم، بلکه تبعید شدیم تا خوشبختی را جای دیگری جستجو کنیم. تا تمام خوشبختیهای کوچک و بزرگ خانهی اجدادیمان را جا بگذاریم و به خودمان دلداری بدهیم که انتخاب درستی کردهایم. در حالی که خیلی وقتها اصلا انتخابی در کار نبوده است. دوستی که از تدریس محروم شده است، عزیزی که به خاطر مذهبش از دانشگاه اخراج میشود، شاعری که کارگاه ادبیاتش بسته و کتابش ممنوع میشود، خوانندهای که صدایش جرم شمرده میشود، فیلمسازی که فیلمش اکران نخواهد شد، کارگری که نانش آجر شده است و...
مهاجرت برای این آدمها انتخاب نیست،
جبری است با نام حقیقی تبعید.
این آهنگ به تمام کسانی که مهاجرت برایشان اجباری شده تقدیم میشود. ویدئوی این کار را خودم کارگردانی کردهام.
سطر آخر این ترانه را بارها در شرایط سخت از خودم پرسیدهام:
"من که قرار بود قوی باشم
بر روی گونههام چرا اشک است؟"
همچنین ترانه علاوه بر مضمون تبعید، به ناامیدی از موج اصلاحات و اتمام تاریخ مصرف آن نیز اشاره دارد. اصلاحاتی که نمیتوان گفت بیمصرف بود، اما کارکرد حقیقیاش تمدید عمر دیکتاتوری بود و بس. وعدهی امید برای ما آب و نان نشد که نشد. خیلی چیزها را به اسم اصلاحطلبی سند زدند که اگر از یک قدم عقبتر تماشا کنیم، میبینیم آنان که داعیهی اصلاحات داشتند، نهتنها کاری از پیش نبردند، بلکه یا سنگ انداختند یا سکوت معنیدار کردند.
من ناامید نیستم. چون میدانم قرار است فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم.
در پایان از دکتر سید مهدی موسوی برای این شعر زییا و هامون تهرانی برای تنظیم این اثر ممنونم.همچنین ممنونم از اسمهایی که نمیتوانم بگویمشان... اسمهایی که به گونه ای دیگر گرفتار تبعیدند.
https://youtu.be/TL_8I_FsD4A
@shadiaminimusic
#شادی_امینی #مهدی_موسوی #چمدان #موزیک_ویدئو #مهاجرت #تبعید
@Tavaana_TavaanaTech
کاری از شادی امینی
شعر از سیدمهدی موسوی
این آهنگ به تمام کسانی که مهاجرت برایشان اجباری شده تقدیم میشود.
شادی امینی در مورد این اثر نوشته است:
وارسن شایر میگوید "کسی وطنش را ترک نمیکند مگر وطنش دهان کوسه باشد. کسی بچههایش را با قایق راهی نمیکند مگر دریا از خشکی امنتر باشد."
من فکر می کردم مهاجرت و دلتنگی برای خانه عادی میشود. اکنون سالها از مهاجرت من میگذرد و تازه متوجه شدهام دلتنگی برای وطن، از آن زخم هاست که تا ابد ردش بر قلب آدمی میماند.
خیلی از ما مهاجرت نکردیم، بلکه تبعید شدیم تا خوشبختی را جای دیگری جستجو کنیم. تا تمام خوشبختیهای کوچک و بزرگ خانهی اجدادیمان را جا بگذاریم و به خودمان دلداری بدهیم که انتخاب درستی کردهایم. در حالی که خیلی وقتها اصلا انتخابی در کار نبوده است. دوستی که از تدریس محروم شده است، عزیزی که به خاطر مذهبش از دانشگاه اخراج میشود، شاعری که کارگاه ادبیاتش بسته و کتابش ممنوع میشود، خوانندهای که صدایش جرم شمرده میشود، فیلمسازی که فیلمش اکران نخواهد شد، کارگری که نانش آجر شده است و...
مهاجرت برای این آدمها انتخاب نیست،
جبری است با نام حقیقی تبعید.
این آهنگ به تمام کسانی که مهاجرت برایشان اجباری شده تقدیم میشود. ویدئوی این کار را خودم کارگردانی کردهام.
سطر آخر این ترانه را بارها در شرایط سخت از خودم پرسیدهام:
"من که قرار بود قوی باشم
بر روی گونههام چرا اشک است؟"
همچنین ترانه علاوه بر مضمون تبعید، به ناامیدی از موج اصلاحات و اتمام تاریخ مصرف آن نیز اشاره دارد. اصلاحاتی که نمیتوان گفت بیمصرف بود، اما کارکرد حقیقیاش تمدید عمر دیکتاتوری بود و بس. وعدهی امید برای ما آب و نان نشد که نشد. خیلی چیزها را به اسم اصلاحطلبی سند زدند که اگر از یک قدم عقبتر تماشا کنیم، میبینیم آنان که داعیهی اصلاحات داشتند، نهتنها کاری از پیش نبردند، بلکه یا سنگ انداختند یا سکوت معنیدار کردند.
من ناامید نیستم. چون میدانم قرار است فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم.
در پایان از دکتر سید مهدی موسوی برای این شعر زییا و هامون تهرانی برای تنظیم این اثر ممنونم.همچنین ممنونم از اسمهایی که نمیتوانم بگویمشان... اسمهایی که به گونه ای دیگر گرفتار تبعیدند.
https://youtu.be/TL_8I_FsD4A
@shadiaminimusic
#شادی_امینی #مهدی_موسوی #چمدان #موزیک_ویدئو #مهاجرت #تبعید
@Tavaana_TavaanaTech
Telegram
آموزشکده توانا
موزیک ویدئوی چمدان
کاری از شادی امینی
شعر از سیدمهدی موسوی
این آهنگ به تمام کسانی که مهاجرت برایشان اجباری شده تقدیم میشود.
https://youtu.be/TL_8I_FsD4A
@shadiaminimusic
توضیحات شادی امینی دربارهی این اثر
#شادی_امینی #مهدی_موسوی #چمدان #موزیک_ویدئو…
کاری از شادی امینی
شعر از سیدمهدی موسوی
این آهنگ به تمام کسانی که مهاجرت برایشان اجباری شده تقدیم میشود.
https://youtu.be/TL_8I_FsD4A
@shadiaminimusic
توضیحات شادی امینی دربارهی این اثر
#شادی_امینی #مهدی_موسوی #چمدان #موزیک_ویدئو…
Forwarded from کانال رسمی شیرین عبادی
@shirinebadiofficial
نامه مهم #نرگس_محمدی پس از تبعید خشونتبار به #زندان_زنجان - بخش اول
سوگند میخورم تا زندهام از فریاد بر ظلم، گفتن حق و حمایت از مظلومان دست برنخواهم داشت.
نرگس محمدی در روز سوم دی ماه با فریب رئیس زندان اوین #غلامرضا ضیایی به بهانه ملاقات فوری با وکیلش از بند خارج شد و سپس شخص ضیایی به همراه ماموران زندان و ماموران وزارت اطلاعات او را با خشونت و ضرب و شتم در حالی که دستش آسیب جدی دیده بود با زور وارد آمبولانسی کرده و به #زندان_زنجان منتقل کردند.
دلیل #تبعید نرگس محمدی این است که او و هفت زن زندانی سیاسی دیگر در بند زنان #زندان_اوین در حمایت از #کشتار_مردم_معترض در #آبانماه_خونین در داخل زندان به تحصن دست زدند.
در نامه چهار صفحهای که نرگس محمدی از داخل زندان زنجان ارسال کرده است اشاره شده که در زمان خروج اجباری او از داخل زندان، او مقاومت کرده که با ضرب و شتم و توهین و هتک حرمت رئیس زندان #غلامرضا_ضیایی روبهرو شده است.
برای خواندن نامه پستهای بعدی را دنبال کنید.
https://t.me/shirinebadiofficial
نامه مهم #نرگس_محمدی پس از تبعید خشونتبار به #زندان_زنجان - بخش اول
سوگند میخورم تا زندهام از فریاد بر ظلم، گفتن حق و حمایت از مظلومان دست برنخواهم داشت.
نرگس محمدی در روز سوم دی ماه با فریب رئیس زندان اوین #غلامرضا ضیایی به بهانه ملاقات فوری با وکیلش از بند خارج شد و سپس شخص ضیایی به همراه ماموران زندان و ماموران وزارت اطلاعات او را با خشونت و ضرب و شتم در حالی که دستش آسیب جدی دیده بود با زور وارد آمبولانسی کرده و به #زندان_زنجان منتقل کردند.
دلیل #تبعید نرگس محمدی این است که او و هفت زن زندانی سیاسی دیگر در بند زنان #زندان_اوین در حمایت از #کشتار_مردم_معترض در #آبانماه_خونین در داخل زندان به تحصن دست زدند.
در نامه چهار صفحهای که نرگس محمدی از داخل زندان زنجان ارسال کرده است اشاره شده که در زمان خروج اجباری او از داخل زندان، او مقاومت کرده که با ضرب و شتم و توهین و هتک حرمت رئیس زندان #غلامرضا_ضیایی روبهرو شده است.
برای خواندن نامه پستهای بعدی را دنبال کنید.
https://t.me/shirinebadiofficial
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«اینجا محل #تبعید من است. مجازات من دوری و انگشت زدن های روزانهام نیست، دیدن مکرر این صحنههاست، این بار شما را هم شریک می کنم».
- ویدئو و متن برگرفته از توییتر آقای سینا انتصاری، از دروایش گنابادی و «متهم» سیاسی عقیدتی که به شهر میرجاوه در بلوچستان تبعید شده است.
به احترام حریم خصوصی این کودکان، صورت آنها توسط «توانا» پنهان شده است.
خامنهای عمامهاش را بگذارد بالاتر تا ببیند تحت کنترل او در ایران چه میگذرد!
#خامنه_ای #بلوچستان #فلاکت #میرجاوه
@Tavaana_TavaanaTech
- ویدئو و متن برگرفته از توییتر آقای سینا انتصاری، از دروایش گنابادی و «متهم» سیاسی عقیدتی که به شهر میرجاوه در بلوچستان تبعید شده است.
به احترام حریم خصوصی این کودکان، صورت آنها توسط «توانا» پنهان شده است.
خامنهای عمامهاش را بگذارد بالاتر تا ببیند تحت کنترل او در ایران چه میگذرد!
#خامنه_ای #بلوچستان #فلاکت #میرجاوه
@Tavaana_TavaanaTech
آموزشکده توانا باخبر شده است که جناب «خیرالله لقایی» پدر گرامی «ساقی لقایی» - از روزنامهنگاران برجسته ایرانی - درگذشته است.
ساقی لقایی که اکنون در تبعید در ایالات متحده زندگی میکند این اندوه را در حالی تحمل میکند که امکان بازگشت به ایران و حضور در مراسم خاکسپاری و یادبود را ندارد.
ستمی که جمهوری اسلامی بر روزنامهنگاران مستقل و منتقد تحمیل کرده است از جمله مواردی است که میتوان از آن به عنوان نمونهای مثالزدنی از نامردمی بودن یک حکومت در درازای تاریخ یاد کرد.
آموزشکده توانا این اندوه بزرگ را به ساقی لقایی و خانواده گرامی او تسلیت میگوید و آرزو میکند او در غربت بتواند با شکیبایی این اندوه بزرگ را تحمل کند.
#روزنامه_نگاران #تبعید #نه_به_جمهوری_اسلامی #ساقی_لقایی
@Tavaana_TavaanaTech
آموزشکده توانا باخبر شده است که جناب «خیرالله لقایی» پدر گرامی «ساقی لقایی» - از روزنامهنگاران برجسته ایرانی - درگذشته است.
ساقی لقایی که اکنون در تبعید در ایالات متحده زندگی میکند این اندوه را در حالی تحمل میکند که امکان بازگشت به ایران و حضور در مراسم خاکسپاری و یادبود را ندارد.
ستمی که جمهوری اسلامی بر روزنامهنگاران مستقل و منتقد تحمیل کرده است از جمله مواردی است که میتوان از آن به عنوان نمونهای مثالزدنی از نامردمی بودن یک حکومت در درازای تاریخ یاد کرد.
آموزشکده توانا این اندوه بزرگ را به ساقی لقایی و خانواده گرامی او تسلیت میگوید و آرزو میکند او در غربت بتواند با شکیبایی این اندوه بزرگ را تحمل کند.
#روزنامه_نگاران #تبعید #نه_به_جمهوری_اسلامی #ساقی_لقایی
@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
به مناسبت سالگرد درگذشت نادر نادرپور؛ شاعری در غربت
نادر نادرپور؛ شاعر ایران پرستی که در تبعید خاموش شد
۲۹ بهمنماه سالگرد درگذشت نادر نادرپور است. این شاعر و نویسنده و مترجم سرشناس ایرانی و از اعضای کانون نویسندگان ایران در ۱۶ خرداد ۱۳۰۸ در تهران به دنیا آمد. او فرزند «تقی میرزا» از نوادگان رضاقلی میرزا فرزند ِ ارشد ِ نادرشاه افشار بود...
نادر نادرپور از پیش از انقلاب با انقلاب مذهبی مشکل داشت. او در گفتوگویی که سالها بعد با سیمین بهبهانی شاعر نامآوازه دارد و در یکی از تلویزیونهای بروممرزی پخش شده میگوید که دلیل مخالفتش با انقلاب مذهبی این بوده که از همان ابتدا میدیده که این انقلاب، انحراف از مسیر آزادیخواهیای بوده است که گذشتگان ما در انقلاب مشروطه خواهان آن بودهاند.
لینک یوتیوب:
bit.ly/2sBTsww
فرمت نوشتاری:
https://goo.gl/aLzkiu
#اسلایدشو #نادر_نادرپور #انقلاب۵۷ #شاعر #مهاجرت #تبعید #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
نادر نادرپور؛ شاعر ایران پرستی که در تبعید خاموش شد
۲۹ بهمنماه سالگرد درگذشت نادر نادرپور است. این شاعر و نویسنده و مترجم سرشناس ایرانی و از اعضای کانون نویسندگان ایران در ۱۶ خرداد ۱۳۰۸ در تهران به دنیا آمد. او فرزند «تقی میرزا» از نوادگان رضاقلی میرزا فرزند ِ ارشد ِ نادرشاه افشار بود...
نادر نادرپور از پیش از انقلاب با انقلاب مذهبی مشکل داشت. او در گفتوگویی که سالها بعد با سیمین بهبهانی شاعر نامآوازه دارد و در یکی از تلویزیونهای بروممرزی پخش شده میگوید که دلیل مخالفتش با انقلاب مذهبی این بوده که از همان ابتدا میدیده که این انقلاب، انحراف از مسیر آزادیخواهیای بوده است که گذشتگان ما در انقلاب مشروطه خواهان آن بودهاند.
لینک یوتیوب:
bit.ly/2sBTsww
فرمت نوشتاری:
https://goo.gl/aLzkiu
#اسلایدشو #نادر_نادرپور #انقلاب۵۷ #شاعر #مهاجرت #تبعید #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech