به مناسبت سالگرد درگذشت ِ ژاله اصفهانی، شاعر ِ امید
بسیاری از ما این شعر زیبا را شنیدهایم:
«زندگی صحنهی یکتای هنرمندی ماست
هرکسی نغمهی خود خواند و از صحنه رود
صحنه پیوسته به جاست
خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد»
این بخشی است از شعر زیبای ژاله اصفهانی، شاعر گرانقدر با عنوان «#شادبودن هنر است».
مستانه اصفهانی که به ژاله اصفهانی شهرت دارد و به نام #شاعر امید نیز شناخته میشود .
شناسنامهی ژاله او را متولد سال ۱۳۰۰ نسان میهد اما گویا این سن شناسنامهای درست نیست و این شناسنامه را از آنرو تهیه کرده بودند که بتوانند او را پیش از رسیدن به سن قانونی شوهر بدهند. پدرش دوست نداشت که ژاله به مدرسه برود و دوست داشت هر چه زودتر او را به خانهی بخت بفرستد اما مادرش چنین نبود.
مادر دوست داشت که ژاله برای خودش کسی بشود و اینگونه شد که نه ژاله زود شوهر کرد و نه از مدرسه بازماند. ژاله خودش میگوید که آنزمان مقابل آینه میایستاده است و له آن دختر در آینه دستور میداده که تو باید آدم بشوی. تو را میکشم اگر بخواهی هیچ و پوچ باشی. ژاله اولین شعرش را در سن هفت سالگی سرود.
او در سال ۱۳۲۳ در دانشکدهی ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران به تحصیل پرداخت. نخستین مجموعهی شعر ژاله با نام «گلهای خود رو» را در دوران دانشجوییاش و در سن بیستودو سالگی سرود. در استخدام بانک ملی با عالیه جهانگیری همسر نیما یوشیج که در آن روزها هنوز شهرت نداشت آشنا شد و از این طریق به دیدار #نیما یوشیج رفت. ژاله در نخستین و آخرین کنگره #نویسندگان ایران که در سال ۱۳۲۵ در تهران برگزار شد شرکت کرد و در مقابل بزرگانی مانند ملکالشعرای #بهار و علیاصغر #حکمت و بدیعالزمان #فروزانفر شعری از خود خواند که مورد تحسین و تشویق این بزرگان قرار گرفت.
ژاله اصفهانی از سال ۱۹۶۵ عضو اتحادیه نویسندگان تاجیکستان بوده است و آثار او در این کشور علاقهمندان بسیار دارد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی ژاله اصفهانی مانند بسیاری از #روشنفکران ایرانی گمان کردند که #آزادی به ایران پا گذاشته است و از اینرو تصمیم گرفت که به ایران بازگردد.
ژاله در سال ۱۳۵۹ در سن شصت سالگی به ایران بازگشت اما در ایران #بازداشت شد و مدتی را در #زندان #اوین گذراند و پس از آن بر اثر فشار مجبور شد که به لندن #مهاجرت کند. دکتر #ژاله_اصفهانی روز هفتم آذرماه ۱۳۸۶ در سن هشتادوشش سالگی در بیمارستانی در شهر لندن درگذشت.
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/GKkguq
#توانا
توانا در تلگرام:
@Tavaana_TavaanaTech
بسیاری از ما این شعر زیبا را شنیدهایم:
«زندگی صحنهی یکتای هنرمندی ماست
هرکسی نغمهی خود خواند و از صحنه رود
صحنه پیوسته به جاست
خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد»
این بخشی است از شعر زیبای ژاله اصفهانی، شاعر گرانقدر با عنوان «#شادبودن هنر است».
مستانه اصفهانی که به ژاله اصفهانی شهرت دارد و به نام #شاعر امید نیز شناخته میشود .
شناسنامهی ژاله او را متولد سال ۱۳۰۰ نسان میهد اما گویا این سن شناسنامهای درست نیست و این شناسنامه را از آنرو تهیه کرده بودند که بتوانند او را پیش از رسیدن به سن قانونی شوهر بدهند. پدرش دوست نداشت که ژاله به مدرسه برود و دوست داشت هر چه زودتر او را به خانهی بخت بفرستد اما مادرش چنین نبود.
مادر دوست داشت که ژاله برای خودش کسی بشود و اینگونه شد که نه ژاله زود شوهر کرد و نه از مدرسه بازماند. ژاله خودش میگوید که آنزمان مقابل آینه میایستاده است و له آن دختر در آینه دستور میداده که تو باید آدم بشوی. تو را میکشم اگر بخواهی هیچ و پوچ باشی. ژاله اولین شعرش را در سن هفت سالگی سرود.
او در سال ۱۳۲۳ در دانشکدهی ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران به تحصیل پرداخت. نخستین مجموعهی شعر ژاله با نام «گلهای خود رو» را در دوران دانشجوییاش و در سن بیستودو سالگی سرود. در استخدام بانک ملی با عالیه جهانگیری همسر نیما یوشیج که در آن روزها هنوز شهرت نداشت آشنا شد و از این طریق به دیدار #نیما یوشیج رفت. ژاله در نخستین و آخرین کنگره #نویسندگان ایران که در سال ۱۳۲۵ در تهران برگزار شد شرکت کرد و در مقابل بزرگانی مانند ملکالشعرای #بهار و علیاصغر #حکمت و بدیعالزمان #فروزانفر شعری از خود خواند که مورد تحسین و تشویق این بزرگان قرار گرفت.
ژاله اصفهانی از سال ۱۹۶۵ عضو اتحادیه نویسندگان تاجیکستان بوده است و آثار او در این کشور علاقهمندان بسیار دارد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی ژاله اصفهانی مانند بسیاری از #روشنفکران ایرانی گمان کردند که #آزادی به ایران پا گذاشته است و از اینرو تصمیم گرفت که به ایران بازگردد.
ژاله در سال ۱۳۵۹ در سن شصت سالگی به ایران بازگشت اما در ایران #بازداشت شد و مدتی را در #زندان #اوین گذراند و پس از آن بر اثر فشار مجبور شد که به لندن #مهاجرت کند. دکتر #ژاله_اصفهانی روز هفتم آذرماه ۱۳۸۶ در سن هشتادوشش سالگی در بیمارستانی در شهر لندن درگذشت.
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/GKkguq
#توانا
توانا در تلگرام:
@Tavaana_TavaanaTech
توانا
ژاله اصفهانی، شاعر ِ امید
توانا- مستانه اصفهانی که به ژاله اصفهانی شهرت دارد و به نام شاعر امید نیز شناخته میشود در سال ۱۳۰۰ شمسی در اصفهان دیده به جهان گشود. او در سیزده سالگی تصمیم گرفت که نامش را به ژاله تغییر دهد. او پس
به بهانهی زادروز به.آذین، #نویسنده و #مترجم
کمتر رمانخوانی است که رمانهای «جان شیفته» و «ژان کریستف»، اثر #رومن_رولان و یا «دُنِ آرام» نوشتهی میخائیل #شولوخف را نخوانده باشد. مترجم این آثار ارزشمند ِ ادبیات کسی نیست جز محمود اعتمادزاده. محمود اعتمادزاده مشهور به م.ا. #بهآذین، نویسنده و مترجم شناختهشدهی ایرانی در بیستوسوم دیماه ۱۲۹۳ شمسی در کوچهی خُمِیران چهلتن ِ شهر #رشت و در یک خانوادهی «بازرگان-خردهمالک» به دنیا آمد.
در سال ۱۳۲۲ یا ۲۳ عضو حزب توده شد. او خلاف بسیاری از #روشنفکران زمانهاش که مدتی عضو حزب توده شدند و بعد گسستند تا پایان عضو حزب توده باقی ماند. پس از انقلاب اسلامی بهآذین تحت تاثیر حزب توده از #کانون_نویسندگان که خود از بنیانگذاران آن بود و در هیات دبیران آن فعالیت داشت جدا شد و به تعبیری انشعاب کرد و «شورای #نویسندگان و #هنرمندان» را بنا نهاد.
باقر پرهام در مورد این ماجرا چنین میگوید: «نکتهی عجیب برای ما این بود که میدیدیم اعتراضهای کانون به موارد نقض آزادی بیان و امنیت کارکنان مطبوعات، مطبوع طبع تودهایهای کانون نیست و هر روز که میگذرد، در این مورد به خصوص، بیشتر مورد اعتراض آنان در داخل کانون قرار میگیریم، چندان که دیگر میدیدیم که اینها دارند به راستی عرصه را بر ما تنگتر میکنند و اگر بخواهیم به دلخواهشان عمل کنیم، در واقع باید بپذیریم که کانون چیزی نباشد جز زائدهی بیبو و خاصیتی از حکومت تازه تاسیس اسلامی.» #مدارا و حتا #همکاری حزب توده با جمهوری اسلامی چندان نپائید و جمهوری اسلامی آنها را نیز قلع و قمع کرد. بهآذین در ۱۷ بهمنماه ۱۳۶۱ و در جریان دستگیریهای گستردهی اعضای حزب توده ایران دستگیر شد.
بهآذین در برنامهای تلویزیونی که توسط جمهوری اسلامی به نمایش درمیآمد مجبور شد علیه خود #اعتراف کند و به نفی #ایدئولوژی خود و حزب #توده بپردازد. بهآذین در خاطرات خود در مورد بازداشتش چنین مینویسد: «در نيمه بيداری گرم و آسودهی بامداد، نزديک ساعت ھفت روز يكشنبه ۱۷ بھمن ۱۳۶۱، زنگ بلند و مكرّر و ناشكيبای در خانه باقيماندهی خواب را از چشمانم پراند. كه میتوانست باشد، چه میخواست؟در خانه، من بودم و ھمسرم: من شصت و ھشت و او شصت وچھارساله. تا از بستر برخيزم و چيزی بپوشم و در باز كنم، صدای قدمھايی كه باشتاب پشتبام خانه را مینورديدند به من ھشدار داد كه آنچه در اين چند ھفته انتظارش میرفت به سراغم آمده است.»
بهآذین باور ندارد که به این شکل #بازداشت شود چرا که خود را هم مسیر با انقلاب میداند: «رهرو راه انقلاب بودهام و هستم، و با نظام برخاسته از #انقلاب، هرچند که با من سر ناسازگاری داشته باشد، نمیخواهم ناسازگار باشم... من خود را با بازجوی جوان و قدرت انقلابی که او نمایندهی آن بود در یک صف میدانستم. انقلاب را من نزدیک چهل سال خواسته بودم و در راه آن پیوسته در بالاترین حد امکانم کوشیده و رنج برده بودم، و اکنون با صورت اسلامی آن که سرانجام پیروز گشته بود، کمترین دشمنی یا ستیز نداشتم...»
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/4AEMIj
@Tavaana_TavaanaTech
کمتر رمانخوانی است که رمانهای «جان شیفته» و «ژان کریستف»، اثر #رومن_رولان و یا «دُنِ آرام» نوشتهی میخائیل #شولوخف را نخوانده باشد. مترجم این آثار ارزشمند ِ ادبیات کسی نیست جز محمود اعتمادزاده. محمود اعتمادزاده مشهور به م.ا. #بهآذین، نویسنده و مترجم شناختهشدهی ایرانی در بیستوسوم دیماه ۱۲۹۳ شمسی در کوچهی خُمِیران چهلتن ِ شهر #رشت و در یک خانوادهی «بازرگان-خردهمالک» به دنیا آمد.
در سال ۱۳۲۲ یا ۲۳ عضو حزب توده شد. او خلاف بسیاری از #روشنفکران زمانهاش که مدتی عضو حزب توده شدند و بعد گسستند تا پایان عضو حزب توده باقی ماند. پس از انقلاب اسلامی بهآذین تحت تاثیر حزب توده از #کانون_نویسندگان که خود از بنیانگذاران آن بود و در هیات دبیران آن فعالیت داشت جدا شد و به تعبیری انشعاب کرد و «شورای #نویسندگان و #هنرمندان» را بنا نهاد.
باقر پرهام در مورد این ماجرا چنین میگوید: «نکتهی عجیب برای ما این بود که میدیدیم اعتراضهای کانون به موارد نقض آزادی بیان و امنیت کارکنان مطبوعات، مطبوع طبع تودهایهای کانون نیست و هر روز که میگذرد، در این مورد به خصوص، بیشتر مورد اعتراض آنان در داخل کانون قرار میگیریم، چندان که دیگر میدیدیم که اینها دارند به راستی عرصه را بر ما تنگتر میکنند و اگر بخواهیم به دلخواهشان عمل کنیم، در واقع باید بپذیریم که کانون چیزی نباشد جز زائدهی بیبو و خاصیتی از حکومت تازه تاسیس اسلامی.» #مدارا و حتا #همکاری حزب توده با جمهوری اسلامی چندان نپائید و جمهوری اسلامی آنها را نیز قلع و قمع کرد. بهآذین در ۱۷ بهمنماه ۱۳۶۱ و در جریان دستگیریهای گستردهی اعضای حزب توده ایران دستگیر شد.
بهآذین در برنامهای تلویزیونی که توسط جمهوری اسلامی به نمایش درمیآمد مجبور شد علیه خود #اعتراف کند و به نفی #ایدئولوژی خود و حزب #توده بپردازد. بهآذین در خاطرات خود در مورد بازداشتش چنین مینویسد: «در نيمه بيداری گرم و آسودهی بامداد، نزديک ساعت ھفت روز يكشنبه ۱۷ بھمن ۱۳۶۱، زنگ بلند و مكرّر و ناشكيبای در خانه باقيماندهی خواب را از چشمانم پراند. كه میتوانست باشد، چه میخواست؟در خانه، من بودم و ھمسرم: من شصت و ھشت و او شصت وچھارساله. تا از بستر برخيزم و چيزی بپوشم و در باز كنم، صدای قدمھايی كه باشتاب پشتبام خانه را مینورديدند به من ھشدار داد كه آنچه در اين چند ھفته انتظارش میرفت به سراغم آمده است.»
بهآذین باور ندارد که به این شکل #بازداشت شود چرا که خود را هم مسیر با انقلاب میداند: «رهرو راه انقلاب بودهام و هستم، و با نظام برخاسته از #انقلاب، هرچند که با من سر ناسازگاری داشته باشد، نمیخواهم ناسازگار باشم... من خود را با بازجوی جوان و قدرت انقلابی که او نمایندهی آن بود در یک صف میدانستم. انقلاب را من نزدیک چهل سال خواسته بودم و در راه آن پیوسته در بالاترین حد امکانم کوشیده و رنج برده بودم، و اکنون با صورت اسلامی آن که سرانجام پیروز گشته بود، کمترین دشمنی یا ستیز نداشتم...»
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/4AEMIj
@Tavaana_TavaanaTech
توانا
م.الف. بهآذین؛ جان شیفتهی ادبیات
کمتر رمانخوانی است که رمانهای «جان شیفته» و «ژان کریستف»، اثر رومن رولان و یا «دُنِ آرام» نوشتهی میخائیل شولوخف را نخوانده باشد. مترجم این آثار ارزشمند ادبیات کسی نیست جز محمود اعتمادزاده.
شاه #فرار نکرد
بازخوانی یادداشتی از #صادق_زیباکلام
شاه درنهایت فقط میخواست برود. همه آرمانها، تصویر و تصورات و رؤیاهای ۲۵ ساله او در ظهر عید فطر سال ۵۷ (۱۳ شهریور) - ظرف کمتر از یک ساعت که او با هلیکوپتر سیل جمعیت را در خیابان شریعتی میبیند- به هم میریزد. آن جمعیت که بیش از یکمیلیون نفر تخمین زده میشد همه آن تصورات را که مخالفان جمعی #مارکسیست و #مذهبیون قشری (ارتجاع سرخ و سیاه) #روشنفکران ناراضی و #دانشجویان فریبخورده هستند را در هم ریخت. «جان استمپل» در آن ایام دبیر دوم سفارت آمریکا در تهران بود و بعد ماجرای گروگانها، در درآمد کتابش «پیرامون انقلاب اسلامی» مینویسد که دیدن صدها هزار مخالف و ناراضی همچون صاعقهای بر #شاه وارد شد. آن شوک آنچنان مؤثر و قوی بود که باعث فلج فکری و ذهنی شاه شد. کم نبودند فرماندهان نظامی همچون سپهبد نصیری، خسروداد، سپهبد رحیمی و فرمانداران نظامی تهران، سرلشکر ناجی و مأموران نظامی اصفهان، سرلشکر نشاط رییس گارد جاویدان، ارتشبد غلامعلی اویسی و... که با اشاره شاه حاضر بودند ۱۷ شهریور را ادامه دهند اما شاه به آنها مجوز نداد. اینکه چرا شاه حاضر به #کشتار نشد احتمالاً موضوعی است که پایانی نخواهد داشت. برای اینکه چه رأیی درباره محمدرضا پهلوی صادر کنیم میتوان پرسید که آیا عدم تمایل وی به خونریزی ناشی از روحیه وطنپرستی و تنفرش از خشونت بود و اینکه نمیخواست در #تاریخ بهعنوان پادشاهی نامش ثبت شود که با کشتار مردم تاجوتختش را حفظ کرده یا اینکه عدم تمایلش به #خونریزی بهواسطه آن بود که به این نقطه رسیده بود که کشتار، فایدهای ندارد چون اولاً مخالفان وی تقریباً همه مردم را شامل میشود و ثانیاً اینکه #آمریکاییها و #انگلیسیها به هر دلیلی تصمیم به تغییر و برکناری وی گرفته و مقاومت بیفایده بود؟
متن کامل یادداشت: bit.ly/1OoHQ3W
Sadegh Zibakalam
@Tavaana_Tavaanatech
فایل پی دی اف مطلب صادق زیباکلام در دو قسمت در ادامه تقدیم می گردد، به همراه یک ویدئوی مرتبط
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
بازخوانی یادداشتی از #صادق_زیباکلام
شاه درنهایت فقط میخواست برود. همه آرمانها، تصویر و تصورات و رؤیاهای ۲۵ ساله او در ظهر عید فطر سال ۵۷ (۱۳ شهریور) - ظرف کمتر از یک ساعت که او با هلیکوپتر سیل جمعیت را در خیابان شریعتی میبیند- به هم میریزد. آن جمعیت که بیش از یکمیلیون نفر تخمین زده میشد همه آن تصورات را که مخالفان جمعی #مارکسیست و #مذهبیون قشری (ارتجاع سرخ و سیاه) #روشنفکران ناراضی و #دانشجویان فریبخورده هستند را در هم ریخت. «جان استمپل» در آن ایام دبیر دوم سفارت آمریکا در تهران بود و بعد ماجرای گروگانها، در درآمد کتابش «پیرامون انقلاب اسلامی» مینویسد که دیدن صدها هزار مخالف و ناراضی همچون صاعقهای بر #شاه وارد شد. آن شوک آنچنان مؤثر و قوی بود که باعث فلج فکری و ذهنی شاه شد. کم نبودند فرماندهان نظامی همچون سپهبد نصیری، خسروداد، سپهبد رحیمی و فرمانداران نظامی تهران، سرلشکر ناجی و مأموران نظامی اصفهان، سرلشکر نشاط رییس گارد جاویدان، ارتشبد غلامعلی اویسی و... که با اشاره شاه حاضر بودند ۱۷ شهریور را ادامه دهند اما شاه به آنها مجوز نداد. اینکه چرا شاه حاضر به #کشتار نشد احتمالاً موضوعی است که پایانی نخواهد داشت. برای اینکه چه رأیی درباره محمدرضا پهلوی صادر کنیم میتوان پرسید که آیا عدم تمایل وی به خونریزی ناشی از روحیه وطنپرستی و تنفرش از خشونت بود و اینکه نمیخواست در #تاریخ بهعنوان پادشاهی نامش ثبت شود که با کشتار مردم تاجوتختش را حفظ کرده یا اینکه عدم تمایلش به #خونریزی بهواسطه آن بود که به این نقطه رسیده بود که کشتار، فایدهای ندارد چون اولاً مخالفان وی تقریباً همه مردم را شامل میشود و ثانیاً اینکه #آمریکاییها و #انگلیسیها به هر دلیلی تصمیم به تغییر و برکناری وی گرفته و مقاومت بیفایده بود؟
متن کامل یادداشت: bit.ly/1OoHQ3W
Sadegh Zibakalam
@Tavaana_Tavaanatech
فایل پی دی اف مطلب صادق زیباکلام در دو قسمت در ادامه تقدیم می گردد، به همراه یک ویدئوی مرتبط
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
#توانا منتشر کرد : #اصلاح_اندیشه_اسلامی, نوشته نصر حامد ابوزید
بعد از ۱۱ سپتامبر، از دید رسانهها و نوشتارهای غربی اسلام تقریبا معادل #بنیادگرایی شده است. با این حال، این یکسانانگاری هر چقدر هم که وسعت یافته باشد، با تاریخ غنی فکر سیاسی در اسلام ناهمخوان است. #نصرحامدابوزید، دانشور نامدار مصری، در کتاب حاضر با نظر به طیف آثار مسلمانان معاصر نشان میدهد که چه دیدگاههای متنوعی از نظر سیاسی، مذهبی و فرهنگی در آثار این مسلمانان وجود دارد و چگونه هر کدام از این دیدگاهها نشانگر گفتمانی از گفتمانهای سیاسی در جهان مسلماننشین است.
«اصلاح اندیشه اسلامی» به بررسی آثار #روشنفکران مسلمان از مصرگرفته تا ایران و اندونزی میپردازد و تلاشهای این روشنفکران درشکستن چارچوب تفسیر سنتی و فقهی از اسلام را زیر ذره بین می گذارد. #ابوزید نشان میدهد که بسیاری از #اندیشوران #مسلمان از اسلامی جانبداری میکنند که دید فرهنگی روشنگرانهای دارد و همزمان بر #ایمان فردی تاکید میکنند. او آنگاه به بررسی میزان کامیابی این #اصلاحگران مسلمان دربر ساختن #ایدئولوژی اصیل و احیاشده اسلامی میپردازد و این نکته را جستجو میکند که تا چه حد این اندیشوران توانستهاند خود را از دام #سنتگرایان در ارائه تصویری منفی از غرب برهانند.
کتاب «اصلاح اندیشه اسلامی» پژوهشی درخشان، مختصر و با زبانی غیر فنی است که در پیوند کامل با نیازهای زمانه ما نگاشته شده است و تحلیلی بایسته از امروز و آینده #اسلام به دست میدهد.
#مترجم این اثر #یاسرمیردامادی است.
لینک دانلود: bit.ly/1JRhqJ8
@Tavaana_Tavaanatech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
بعد از ۱۱ سپتامبر، از دید رسانهها و نوشتارهای غربی اسلام تقریبا معادل #بنیادگرایی شده است. با این حال، این یکسانانگاری هر چقدر هم که وسعت یافته باشد، با تاریخ غنی فکر سیاسی در اسلام ناهمخوان است. #نصرحامدابوزید، دانشور نامدار مصری، در کتاب حاضر با نظر به طیف آثار مسلمانان معاصر نشان میدهد که چه دیدگاههای متنوعی از نظر سیاسی، مذهبی و فرهنگی در آثار این مسلمانان وجود دارد و چگونه هر کدام از این دیدگاهها نشانگر گفتمانی از گفتمانهای سیاسی در جهان مسلماننشین است.
«اصلاح اندیشه اسلامی» به بررسی آثار #روشنفکران مسلمان از مصرگرفته تا ایران و اندونزی میپردازد و تلاشهای این روشنفکران درشکستن چارچوب تفسیر سنتی و فقهی از اسلام را زیر ذره بین می گذارد. #ابوزید نشان میدهد که بسیاری از #اندیشوران #مسلمان از اسلامی جانبداری میکنند که دید فرهنگی روشنگرانهای دارد و همزمان بر #ایمان فردی تاکید میکنند. او آنگاه به بررسی میزان کامیابی این #اصلاحگران مسلمان دربر ساختن #ایدئولوژی اصیل و احیاشده اسلامی میپردازد و این نکته را جستجو میکند که تا چه حد این اندیشوران توانستهاند خود را از دام #سنتگرایان در ارائه تصویری منفی از غرب برهانند.
کتاب «اصلاح اندیشه اسلامی» پژوهشی درخشان، مختصر و با زبانی غیر فنی است که در پیوند کامل با نیازهای زمانه ما نگاشته شده است و تحلیلی بایسته از امروز و آینده #اسلام به دست میدهد.
#مترجم این اثر #یاسرمیردامادی است.
لینک دانلود: bit.ly/1JRhqJ8
@Tavaana_Tavaanatech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
لغت سامیزدات نخستین بار توسط نیکلای گلازکوف، شاعر روس به کار برده شد و معنی آن «من خودم منتشر میکنم» است. سامیزدات شامل #مقالات سیاسی، اخبار، #رمان، #شعر و نیز کارهای توقیف شده خارجیان بود که در بین مخالفان و #روشنفکران بلوک شرق دست به دست میشد. عوامل مختلفی باعث ایجاد انگیزه در آفرینندگان سامیزدات شد. سامیزدات بیشتر سیستمی برای نشر بود تا برای به وجود آوردن اتحادی ایدئولوژیک.
در آغاز بسیاری از #نویسندگان، #شاعران و موسیقیدانان به دنبال این بودند که آثار خود را در خارج از چهارچوب محدودیت رسانههای دولتی، عرضه کنند. آنها سامیزدات را برای نشر آثاری به کار گرفتند که برای رسانههای رسمی و یا صنعت ضبط موسیقی غیر قابل قبول بود.
در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ که فضای سیاسی محدودتر شد، بقیه مخالفان از نشریات زیرزمینی برای انتقاد از رژیم در زمینه رعایت نکردن #حقوق_بشر و نیز تخطی از قوانین بینالمللی استفاده کردند.
هر چند بسیاری از سامیزداتها سیاسی نبودند، ولی بسیاری از آثار ادبی معتبر اتحاد شوروی که انتقادهای تندی به رژیم داشتند، به صورت زیرزمینی چاپ و توزیع شدند. وارلام شالاموف و آلکساندرسولژنیتسین زندانیان سابق #گولاگ استالین، هر دو داستانهایی نوشتند که به خاطر #افشاگری درباره اردوگاههای #کاراجباری استالین، مورد تحسین قرار گرفته و توجه جهانی را به خود جلب کرد. اردوگاههایی که میلیونها نفر از #شهروندان اتحاد شوروی در آنها به زندان افتاده و نهایتا تعداد زیادی از گرسنگی مردند....
متن کامل این تجربه را در فایل زیر بخوانید
@Tavaana_TavaanaTech
در آغاز بسیاری از #نویسندگان، #شاعران و موسیقیدانان به دنبال این بودند که آثار خود را در خارج از چهارچوب محدودیت رسانههای دولتی، عرضه کنند. آنها سامیزدات را برای نشر آثاری به کار گرفتند که برای رسانههای رسمی و یا صنعت ضبط موسیقی غیر قابل قبول بود.
در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ که فضای سیاسی محدودتر شد، بقیه مخالفان از نشریات زیرزمینی برای انتقاد از رژیم در زمینه رعایت نکردن #حقوق_بشر و نیز تخطی از قوانین بینالمللی استفاده کردند.
هر چند بسیاری از سامیزداتها سیاسی نبودند، ولی بسیاری از آثار ادبی معتبر اتحاد شوروی که انتقادهای تندی به رژیم داشتند، به صورت زیرزمینی چاپ و توزیع شدند. وارلام شالاموف و آلکساندرسولژنیتسین زندانیان سابق #گولاگ استالین، هر دو داستانهایی نوشتند که به خاطر #افشاگری درباره اردوگاههای #کاراجباری استالین، مورد تحسین قرار گرفته و توجه جهانی را به خود جلب کرد. اردوگاههایی که میلیونها نفر از #شهروندان اتحاد شوروی در آنها به زندان افتاده و نهایتا تعداد زیادی از گرسنگی مردند....
متن کامل این تجربه را در فایل زیر بخوانید
@Tavaana_TavaanaTech
۳۷ سال پیش در ۲۶ بهمنماه ...
«خیلیها نظرشون اینه که #انقلاب به این خاطر تحقق پیدا کرد که #آزادی و #عدالت و #استقلال و #حقوق_بشر در ایران پیاده بشه و انقلابیون و مردمی که در خیابان آمدند کاملا به خاطر این بود. حوادث بعد از انقلاب و همان روزهای اولیه و اینکه اکثر مردم و انقلابیان به این حرکتها اعتراضی نکردند نشان میدهد که منظور اکثر انقلابیون از آزادی و عدالت و حقوق بشر چیزی نبود که جهان آزاد و مردم آزاده جهان از آن میفهمیدند و اینکه میگن انقلاب از مسیرش منحرف شد و اولش این نبود بیشتر به یه شوخی میمونه. مثالی میزنم. در نیمهشب پنجشنبه ۲۶ بهمنماه ۱۳۵۷ یعنی حدود چهار روز بعد از پیروزی انقلاب اسلامی سرلشکر منوچهر خسروداد آخرین فرمانده هوانیروز شاهنشاهی ایران و سپهبد مهدی رحیمی آخرین فرماندار نظامی تهران و نعمتالله نصیری، سومین رئیس ساواک و سرلشکر رضا ناجی بر پشت بام مدرسهی رفاه #تیرباران شدند.
اصلا اینها جنایتکار حرفهای بودند آیا در عرض سه روز میشود حتا یک جنایتکار را بدون حق داشتن #وکیل و #دادرسی عادلانه #محاکمه و #اعدام کرد؟ اینکه متهم باید وکیل داشته باشد و داردسی عادلانه باشد و همهی جوانب اتهام بررسی شود و متهم حق دفاع داشته باشد چیزی نیست که در آن زمان در جهان نبوده باشد و کسی از آن چیزی نشنیده باشد و بدون شک بسیاری از انقلابیان با این موضوعات آشنایی کامل داشتند اما آیا اعتراضی هم شد که چرا این رفتارهای مغایر با حقوق بشر و آزادی و عدالت انجام میشود؟ وقتی اعتراضی نمیبینیم یا خیلی ناچیز است اعتراضها به این دلیل است که بیشتر انقلابیون این اعدامها را متضاد با آزادی و استقلال و عدالتی که به آن باور داشتند نمیدیدند.
خیلی نگذشت که بعدش #زنان هم مجبور شدند #حجاب داشته باشند و همینطور نتوانند دیگر #قاضی بشوند یا #ترانه بخوانند و غیره و البته باز هم اعتراض چندانی نمیبینیم از سوی انقلابیان و حتا #روشنفکران و این نشون میده که انقلابیون چیزهایی را آزادی و عدالت میدونستن که با معادلهاش در جهان آزاد فرق اساسی داشت.»
نظر شما در مورد این نوشتهی یکی از همراهان توانا چیست؟
(شما نیز میتوانید نظرات و نوشتههای خود را برای توانا ارسال کنید تا به صلاحدید خودتان با نام یا بدون نام منتشر شود. نظرات منتشرشده لزوما نظرات توانا نیست.)
می توانید نظراتتان در مورد این پست را در اینستاگرام توانا و یا فیسبوک توانا زیر پست مربوطه بنویسید
@Tavaana_TavaanaTech
«خیلیها نظرشون اینه که #انقلاب به این خاطر تحقق پیدا کرد که #آزادی و #عدالت و #استقلال و #حقوق_بشر در ایران پیاده بشه و انقلابیون و مردمی که در خیابان آمدند کاملا به خاطر این بود. حوادث بعد از انقلاب و همان روزهای اولیه و اینکه اکثر مردم و انقلابیان به این حرکتها اعتراضی نکردند نشان میدهد که منظور اکثر انقلابیون از آزادی و عدالت و حقوق بشر چیزی نبود که جهان آزاد و مردم آزاده جهان از آن میفهمیدند و اینکه میگن انقلاب از مسیرش منحرف شد و اولش این نبود بیشتر به یه شوخی میمونه. مثالی میزنم. در نیمهشب پنجشنبه ۲۶ بهمنماه ۱۳۵۷ یعنی حدود چهار روز بعد از پیروزی انقلاب اسلامی سرلشکر منوچهر خسروداد آخرین فرمانده هوانیروز شاهنشاهی ایران و سپهبد مهدی رحیمی آخرین فرماندار نظامی تهران و نعمتالله نصیری، سومین رئیس ساواک و سرلشکر رضا ناجی بر پشت بام مدرسهی رفاه #تیرباران شدند.
اصلا اینها جنایتکار حرفهای بودند آیا در عرض سه روز میشود حتا یک جنایتکار را بدون حق داشتن #وکیل و #دادرسی عادلانه #محاکمه و #اعدام کرد؟ اینکه متهم باید وکیل داشته باشد و داردسی عادلانه باشد و همهی جوانب اتهام بررسی شود و متهم حق دفاع داشته باشد چیزی نیست که در آن زمان در جهان نبوده باشد و کسی از آن چیزی نشنیده باشد و بدون شک بسیاری از انقلابیان با این موضوعات آشنایی کامل داشتند اما آیا اعتراضی هم شد که چرا این رفتارهای مغایر با حقوق بشر و آزادی و عدالت انجام میشود؟ وقتی اعتراضی نمیبینیم یا خیلی ناچیز است اعتراضها به این دلیل است که بیشتر انقلابیون این اعدامها را متضاد با آزادی و استقلال و عدالتی که به آن باور داشتند نمیدیدند.
خیلی نگذشت که بعدش #زنان هم مجبور شدند #حجاب داشته باشند و همینطور نتوانند دیگر #قاضی بشوند یا #ترانه بخوانند و غیره و البته باز هم اعتراض چندانی نمیبینیم از سوی انقلابیان و حتا #روشنفکران و این نشون میده که انقلابیون چیزهایی را آزادی و عدالت میدونستن که با معادلهاش در جهان آزاد فرق اساسی داشت.»
نظر شما در مورد این نوشتهی یکی از همراهان توانا چیست؟
(شما نیز میتوانید نظرات و نوشتههای خود را برای توانا ارسال کنید تا به صلاحدید خودتان با نام یا بدون نام منتشر شود. نظرات منتشرشده لزوما نظرات توانا نیست.)
می توانید نظراتتان در مورد این پست را در اینستاگرام توانا و یا فیسبوک توانا زیر پست مربوطه بنویسید
@Tavaana_TavaanaTech
سالگرد درگذشت یاشار کمال نویسندهی معترض ترک
یک سال از مرگ یاشار کمال گذشت.
یاشار کمال در۶ اکتبر ۱۹۲۳ در روستایی کردنشین به نام «همیته» که امروزه «گوکچه دام» نیز خوانده میشود در استان عثمانیهی ترکیه به دنیا آمد. او در گفتوگویی با آلن بوسه نویسندهی فرانسوی که از دوستانش بود میگوید: «بعد از کلی حساب و کتاب حدس میزنم تاریخ تولدم ۱۹۲۳ باشد. چه بسا همین حدس و گمان هم اشتباه باشد. از قرار زمانی متولد شدم که عشایر از ییلاق برمیگشتند. مردم حوالی ما اواخر اکتبر برمیگردند. دستکم به این تاریخ میشود اعتماد کرد. پدر و مادر کمال سالها پس از تولد او برایش شناسنامه گرفته بودند و کارمند ثبت احوال تاریخ ششم اکتبر ۱۹۲۳ را به دلخواه خود وارد شناسنامه او کرده بود.»
نام اصلی او «کمال صادق گوکچَلی» بود. والدین او به سختی در شهر کردنشین «وان» روزگار میگذراندند. یاشار نیز کودکی بسیار دشواری از سر گذراند و کودکی ۵ ساله بود که در یک تصادف یک چشم خود را از دست داد. در کودکی شاهد آن بود که پدرش هنگام نمازخواندن در مسجدی به قتل رسید. دیدن قتل پدر چنان تاثیر تلخی بر کمال گذاشت که او را به لکنت زبان مبتلا کرد و پس از هفت سال از این لکنت رهایی یافت. کودکی کمال در زمانهی جنگ جهانی اول و تاسیس جمهوری ترکیه و تلاش #آتاتورک برای مدرنیزه کردن کشور ترکیه سپری شد. یاشار در سن ۹ سالگی به مدرسه رفت و شغلهای متفاوتی را در زندگی تجربه کرد؛ شغلهایی همچون چوپانی، کفاشی، کارگری،رانندگی تراکتور و …. او میگوید بهترین دوران زندگیام زمانی بوده که رانندهی تراکتور بودهام. بعدها کمال به خاطر عقاید سیاسیاش در دفاع از حقوق اقلیتها، کردها و ارمنیها و علویها چندین بار دستگیر شد. او در جایی گفته است که زندان بیتردید مدرسهی #ادبیات معاصر ترکیه است.
یاشار اولین بار وقتی بازداشت شد که تنها ۱۷ سال داشت. او میگوید در بازداشتی که در سال ۱۹۵۰ صورت گرفت #شکنجه شده است. او در سال ۱۹۷۱ هم #بازداشت شد که به دلیل فشارهای بینالمللی آزاد شد. یاشار کمال بار دیگر در سال ۱۹۹۵ به دلیل نوشتن مقالهای که در هفتهنامهی آلمانی «اشپیگل» منتشر شده بود به بیست ماه #زندان محکوم شد که بار دیگر فشارهای بینالمللی موحب شد که او آزاد شود. یاشار کمال در این مقاله دولت ترکیه را مورد انتقاد قرار داده بود که با سیاستهای غلط فرهنگی خود و نیز #سرکوب خشن کردها و #روشنفکران مرتکب «جنایت علیه بشریت» شده است.
یاشار کمال در عمر #نویسندگی خود جوایز متعددی را کسب کرده است. او در سال ۱۹۷۳ نامزد جایزهی #نوبل ادبیات شدیاشار در سال ۱۹۷۷ جایزهی #صلح #ناشران و #کتابفروشان آلمان را از آن خود کرد. یاشار کمال در سال ۲۰۰۸ میلادی ارزشمندترین جایزهی #ادبی کشور ترکیه را از آن خود. این جایزه که توسط عبدالله گل به او تقدیم میشد عذرخواهی تلویحی دولت ترکیه به خاطر رفتارهای غیرانسانی دولتهای ترکیه را با خود همراه داشت. یاشار کمال در ابتدا جایزه را نپذیرفت اما با شنیدن استدلالهای موافقان ِ پذیرش جایزه که میگفتند کسب این جایزه میتواند به بهبود وضعیت #حقوق_بشر در #ترکیه منجر شود این جایزه را پذیرفت.
#یاشارکمال، روز شنبه ۲۸ فوریه ۲۰۱۵، در ۹۱ سالگی در بیمارستانی در استانبول درگذشت.
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/TzY8HU
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
یک سال از مرگ یاشار کمال گذشت.
یاشار کمال در۶ اکتبر ۱۹۲۳ در روستایی کردنشین به نام «همیته» که امروزه «گوکچه دام» نیز خوانده میشود در استان عثمانیهی ترکیه به دنیا آمد. او در گفتوگویی با آلن بوسه نویسندهی فرانسوی که از دوستانش بود میگوید: «بعد از کلی حساب و کتاب حدس میزنم تاریخ تولدم ۱۹۲۳ باشد. چه بسا همین حدس و گمان هم اشتباه باشد. از قرار زمانی متولد شدم که عشایر از ییلاق برمیگشتند. مردم حوالی ما اواخر اکتبر برمیگردند. دستکم به این تاریخ میشود اعتماد کرد. پدر و مادر کمال سالها پس از تولد او برایش شناسنامه گرفته بودند و کارمند ثبت احوال تاریخ ششم اکتبر ۱۹۲۳ را به دلخواه خود وارد شناسنامه او کرده بود.»
نام اصلی او «کمال صادق گوکچَلی» بود. والدین او به سختی در شهر کردنشین «وان» روزگار میگذراندند. یاشار نیز کودکی بسیار دشواری از سر گذراند و کودکی ۵ ساله بود که در یک تصادف یک چشم خود را از دست داد. در کودکی شاهد آن بود که پدرش هنگام نمازخواندن در مسجدی به قتل رسید. دیدن قتل پدر چنان تاثیر تلخی بر کمال گذاشت که او را به لکنت زبان مبتلا کرد و پس از هفت سال از این لکنت رهایی یافت. کودکی کمال در زمانهی جنگ جهانی اول و تاسیس جمهوری ترکیه و تلاش #آتاتورک برای مدرنیزه کردن کشور ترکیه سپری شد. یاشار در سن ۹ سالگی به مدرسه رفت و شغلهای متفاوتی را در زندگی تجربه کرد؛ شغلهایی همچون چوپانی، کفاشی، کارگری،رانندگی تراکتور و …. او میگوید بهترین دوران زندگیام زمانی بوده که رانندهی تراکتور بودهام. بعدها کمال به خاطر عقاید سیاسیاش در دفاع از حقوق اقلیتها، کردها و ارمنیها و علویها چندین بار دستگیر شد. او در جایی گفته است که زندان بیتردید مدرسهی #ادبیات معاصر ترکیه است.
یاشار اولین بار وقتی بازداشت شد که تنها ۱۷ سال داشت. او میگوید در بازداشتی که در سال ۱۹۵۰ صورت گرفت #شکنجه شده است. او در سال ۱۹۷۱ هم #بازداشت شد که به دلیل فشارهای بینالمللی آزاد شد. یاشار کمال بار دیگر در سال ۱۹۹۵ به دلیل نوشتن مقالهای که در هفتهنامهی آلمانی «اشپیگل» منتشر شده بود به بیست ماه #زندان محکوم شد که بار دیگر فشارهای بینالمللی موحب شد که او آزاد شود. یاشار کمال در این مقاله دولت ترکیه را مورد انتقاد قرار داده بود که با سیاستهای غلط فرهنگی خود و نیز #سرکوب خشن کردها و #روشنفکران مرتکب «جنایت علیه بشریت» شده است.
یاشار کمال در عمر #نویسندگی خود جوایز متعددی را کسب کرده است. او در سال ۱۹۷۳ نامزد جایزهی #نوبل ادبیات شدیاشار در سال ۱۹۷۷ جایزهی #صلح #ناشران و #کتابفروشان آلمان را از آن خود کرد. یاشار کمال در سال ۲۰۰۸ میلادی ارزشمندترین جایزهی #ادبی کشور ترکیه را از آن خود. این جایزه که توسط عبدالله گل به او تقدیم میشد عذرخواهی تلویحی دولت ترکیه به خاطر رفتارهای غیرانسانی دولتهای ترکیه را با خود همراه داشت. یاشار کمال در ابتدا جایزه را نپذیرفت اما با شنیدن استدلالهای موافقان ِ پذیرش جایزه که میگفتند کسب این جایزه میتواند به بهبود وضعیت #حقوق_بشر در #ترکیه منجر شود این جایزه را پذیرفت.
#یاشارکمال، روز شنبه ۲۸ فوریه ۲۰۱۵، در ۹۱ سالگی در بیمارستانی در استانبول درگذشت.
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/TzY8HU
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
tavaana.org
یاشار کمال، نویسندهی معترض ترک | Tavaana Article
توانا - در خبرها آمده است که یاشار کمال، نویسنده سرشناس ترک که اواخر دیماه به علت تنگی نفس و مشکلات تنفسی به بیمارستان منتقل شده بود امروز شنبه ۲۸ فوریه برابر با نهم اسفندماه ۱۳۹۳ در بخش مراقبتهای ویژهی دانشکدهی پزشکی دانشگاه استانبول درگذشت. یاشار کمال…
تازه از توانا
ما و مدرنیت:
گفتوگو با داریوش آشوری
داریوش آشوری یکی از متفکران برجسته ایران در دوره معاصر است که از بسیاری جهات خصلت های اصلی تجربه مدرنیته را در کار و اندیشه خود نمایندگی می کند. آشوری از سویی یک روشنفکر تمام عیار است و بنابرین نماینده ای بسزا از جمع پیام آوران مدرنیته برای ما ست و از سویی دیگر ادیب و لغت شناس و فرهنگ نویس است و بنابرین بخش مهمی از بازشناسی هویت ایرانی در قلمرو زبان فارسی را در کار و بار خود نشان می دهد. آشوری که هم با سنت ایرانی آشنا ست و هم از پیشگامان مدرنیته یا #مدرنیت ایرانی است از شمار معدود کسانی است که می توان با او در باره سنت و تجدد گفت و گو کرد و از اشراف ایشان به سویه های مختلف بحث آموخت.
در این گفت و گوی بلند که بر پایه مجموعه مقالات او به نام ما و مدرنیت صورت گرفته او مروری می کند بر تجدد به شیوه ای که ایرانیان شناختند و به مسائل آن پرداختند. بعلاوه بازبینی تازه ای از مباحث آن کتاب است که اندیشه های او را در سه دهه پیش نشان می دهد. گفت و گو با این مساله آغاز می شود که آیا رابطه #سنت و تجدد رابطه تقابلی است یا تکمیلی؟ و سپس به تجربه سنت و مدرنیسم در اروپا می پردازد و انقلاب سال 1357 را تحلیل می کند و مفاهیمی مثل توسعه و پیشرفت و نگاه #روشنفکران و دولت را به آن زیر ذره بین می گذارد. در بخشی از گفت و گو نیز مطالعه آشوری در باره حافظ محل بحث است و اینکه چگونه کسی که پیشگام اندیشه های #تجدد است به یکی از قله های سنت ادبی فارسی توجه می کند.
«در واقع همه این موضوع ها به هم مرتبط هستند. کاری که من با زبان فارسی و لغت شناسی در حوزه علوم انسانی و فلسفه می کنم یا در بحث "زبان باز" و همچنین کاری که یک دورانی در تحلیل شعر و هنرها انجام می دادم اینها همه به هم پیوند دارد. برای بعضی عجیب بود که یک آدم چگونه در حوزه های مختلفی می نویسد پس به نظرشان می رسید که همه این ها سطحی یا بی پایه است. اما واقعیت این است که این موضوعات برای من پیوسته هستند و اگر من از یک حوزه به حوزه دیگر می روم، آن مسئله اصلی همواره همراه من است و آن مسئله ای است که من از سن نوزده، بیست سالگی با خودم داشته ام و مسئله است که همه هم نسل های ما دارند و نسل های کنونی ایرانی هم دارند که ما در این دنیا چه کسی هستیم و ارتباط ما با این دنیا چیست؟ مدرنیته چیست و من چگونه می توانم مدرن باشم یا چگونه مدرنیته را بفهمم؟ و اینجاست که مثلا فهم حافظ از این منظر و کوشش برای یک چنین کار تحلیلی جزو این پروژه عمومی فهم #مدرنیته برای من است.»
لینک دانلود:
https://goo.gl/ywXhPv
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇
ما و مدرنیت:
گفتوگو با داریوش آشوری
داریوش آشوری یکی از متفکران برجسته ایران در دوره معاصر است که از بسیاری جهات خصلت های اصلی تجربه مدرنیته را در کار و اندیشه خود نمایندگی می کند. آشوری از سویی یک روشنفکر تمام عیار است و بنابرین نماینده ای بسزا از جمع پیام آوران مدرنیته برای ما ست و از سویی دیگر ادیب و لغت شناس و فرهنگ نویس است و بنابرین بخش مهمی از بازشناسی هویت ایرانی در قلمرو زبان فارسی را در کار و بار خود نشان می دهد. آشوری که هم با سنت ایرانی آشنا ست و هم از پیشگامان مدرنیته یا #مدرنیت ایرانی است از شمار معدود کسانی است که می توان با او در باره سنت و تجدد گفت و گو کرد و از اشراف ایشان به سویه های مختلف بحث آموخت.
در این گفت و گوی بلند که بر پایه مجموعه مقالات او به نام ما و مدرنیت صورت گرفته او مروری می کند بر تجدد به شیوه ای که ایرانیان شناختند و به مسائل آن پرداختند. بعلاوه بازبینی تازه ای از مباحث آن کتاب است که اندیشه های او را در سه دهه پیش نشان می دهد. گفت و گو با این مساله آغاز می شود که آیا رابطه #سنت و تجدد رابطه تقابلی است یا تکمیلی؟ و سپس به تجربه سنت و مدرنیسم در اروپا می پردازد و انقلاب سال 1357 را تحلیل می کند و مفاهیمی مثل توسعه و پیشرفت و نگاه #روشنفکران و دولت را به آن زیر ذره بین می گذارد. در بخشی از گفت و گو نیز مطالعه آشوری در باره حافظ محل بحث است و اینکه چگونه کسی که پیشگام اندیشه های #تجدد است به یکی از قله های سنت ادبی فارسی توجه می کند.
«در واقع همه این موضوع ها به هم مرتبط هستند. کاری که من با زبان فارسی و لغت شناسی در حوزه علوم انسانی و فلسفه می کنم یا در بحث "زبان باز" و همچنین کاری که یک دورانی در تحلیل شعر و هنرها انجام می دادم اینها همه به هم پیوند دارد. برای بعضی عجیب بود که یک آدم چگونه در حوزه های مختلفی می نویسد پس به نظرشان می رسید که همه این ها سطحی یا بی پایه است. اما واقعیت این است که این موضوعات برای من پیوسته هستند و اگر من از یک حوزه به حوزه دیگر می روم، آن مسئله اصلی همواره همراه من است و آن مسئله ای است که من از سن نوزده، بیست سالگی با خودم داشته ام و مسئله است که همه هم نسل های ما دارند و نسل های کنونی ایرانی هم دارند که ما در این دنیا چه کسی هستیم و ارتباط ما با این دنیا چیست؟ مدرنیته چیست و من چگونه می توانم مدرن باشم یا چگونه مدرنیته را بفهمم؟ و اینجاست که مثلا فهم حافظ از این منظر و کوشش برای یک چنین کار تحلیلی جزو این پروژه عمومی فهم #مدرنیته برای من است.»
لینک دانلود:
https://goo.gl/ywXhPv
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇
روزنامه کیهان چند روز پیش از ایرج افشار نوشته بود و اینکه او جاسوس بوده و حامی بهائیان و چیزهایی مشابه این. از طرفی سنگ مزار ایرج افشار نیز دزدیده میشود و مزار بدون سنگ میماند که عکس آن در رسانههای منتشر میشود.
goo.gl/YfAEhi
ایرج افشار که بود؟
ایرج افشار ایرانشناسی کمنظیر و شاید بشود گفت بینطیر بود. او وحببهوجب از خاک ایران را با پای پیاده گشته بود.
ایرج افشار، ۱۶ مهرماه امسال ۹۱ ساله میشود. ایرج افشار ۱۲ اسفندماه به دلیل بیماری در بیمارستان جم تهران بستری شد و در روز ۱۸ اسفند ۱۳۸۹ در سن ۸۵ سالگی درگذشت.
در روزگاری که روشنفکری و اهل تحقیق بودن به زیر ِ سیطرهی روشنفکران انقلابی و عموما کمسواد نادیده گرفته شد و جلال آلاحمدها و فردیدها روشنفکران برجستهی این دیار شدند، بودند کسانی که با دانش سرشار خود تحقیق میکردند و آثار درخشانی از خود بر جای گذاشتند که گاهی شاید ما نام این بزرگان را هم نشنیده باشیم.
ایرج افشار یکی از این محققان و اندیشمندان است که نسل جوان ما کمتر با او و با آثار او آشناست.
ایرج افشار ۱۶ مهرماه ۱۳۰۴ در شهر یزد دیده به جهان گشود. پدر ایرج، محمود افشار یزدی از شخصیتهای فرهنگی و ایراندوست زمانهی خود بود. ایرج افشار تحصیلات ابتدایی خود را در دبستان «زرتشتیان» و «شاپور تجریش» به انجام رساند و پس از آن وارد دبیرستان فیروز بهرام شد. دبیرستان فیروز بهرام یکی از دبیرستانهای قدیمی و زرتشتی شهر تهران است که در سال ۱۳۱۱بنا نهاده شد. افشار از سال ۱۳۲۴ تا ۱۳۲۸ در دانشکدهی حقوق دانشگاه تهران در رشتهی قضایی تحصیل کرد و رسالهی خود را در دورهی لیسانس با عنوان «اقلیتها در ایران» ارائه داد. افشار از سال ۱۳۲۹ به عنوان دبیر در دبیرستانهای تهران به تدریس مشغول شد. او در سال ۱۳۳۰به دانشگاه تهران منتقل شد و در کتابخانهی دانشکدهی حقوق، که بزرگترین کتابخانهی دانشکدهای ایران در آن سالها بود، به کتابداری مشغول شد و فنون کتابداری را هم از راه علمی و هم تجربی آموخت.
افشار مدتی نیز سردبیری مجلهی مهر را عهدهدار بود و سپس با همکاری تعدادی از دوستان نزدیکش که همهگی از شخصیتهای فرهنگی نامداربودند از جمله عباس زریاب خویی، منوچهر ستوده، و مصطفی مقربی، مجلهی «فرهنگ ایرانزمین» را در سال ۱۳۳۱ تاسیس کرد.
او همزمان با همکاری با کتابخانهی ملی ایران، نخستین دفتر کتابهای ایران را انتشار داد که آغازگر تدوین و انتشار کتابشناسی ملی بود.افشار در سال ۱۳۳۵ به کشور فرانسه سفر کرد و در دورهای آموزشی، که یونسکو بانی آن بود، با فن کتابداری جدید و موازین نوین و مبانی نظری علم کتابشناسی آشنا شد. ایرج افشار تا سال تا سال ۱۳۴۲ و به مدت ۷ سال به کارهای مختلفی دست زد که البته همه با یکدیگر ارتباطی داشتند از جمله تدریس کتابداری جدید در دانشسرای عالی، سردبیری مجلهی راهنمای کتاب، تاسیس باشگاه کتاب با همکاری احسان یار شاطر که به نام انجمن کتاب معروف است و همچنین ارائه خدماتی نو به دوستداران کتاب و کتابخوانی و انتشار نشریههای نسخههای خطی با همکاری محمدتقی دانشپژوه (۱۳۵۷-۱۳۴۰)، مدیریت کتابخانه ملی و آغاز فعالیتهای جدید در کتابخانه و سازماندهی نسخههای چاپی و خطی، مدیریت مرکز تحقیقات کتابشناسی دانشگاه تهران نمونهای از این کارهای بسیار است.
جلد اول فهرست مقالات فارسی، شامل دادههای کتابشناختی ۶۰۰۰ مقاله به زبان فارسی در نشریههای ایرانشناسی و فرهنگی ایران و خارج که افشار اندیشهی تدوین آن را سالها پیش از آن در سر میپروراند در سال ۱۳۴۰ انتشار مییابد. ...
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/gldiIK
@Tavaana_TavaanaTech
goo.gl/YfAEhi
ایرج افشار که بود؟
ایرج افشار ایرانشناسی کمنظیر و شاید بشود گفت بینطیر بود. او وحببهوجب از خاک ایران را با پای پیاده گشته بود.
ایرج افشار، ۱۶ مهرماه امسال ۹۱ ساله میشود. ایرج افشار ۱۲ اسفندماه به دلیل بیماری در بیمارستان جم تهران بستری شد و در روز ۱۸ اسفند ۱۳۸۹ در سن ۸۵ سالگی درگذشت.
در روزگاری که روشنفکری و اهل تحقیق بودن به زیر ِ سیطرهی روشنفکران انقلابی و عموما کمسواد نادیده گرفته شد و جلال آلاحمدها و فردیدها روشنفکران برجستهی این دیار شدند، بودند کسانی که با دانش سرشار خود تحقیق میکردند و آثار درخشانی از خود بر جای گذاشتند که گاهی شاید ما نام این بزرگان را هم نشنیده باشیم.
ایرج افشار یکی از این محققان و اندیشمندان است که نسل جوان ما کمتر با او و با آثار او آشناست.
ایرج افشار ۱۶ مهرماه ۱۳۰۴ در شهر یزد دیده به جهان گشود. پدر ایرج، محمود افشار یزدی از شخصیتهای فرهنگی و ایراندوست زمانهی خود بود. ایرج افشار تحصیلات ابتدایی خود را در دبستان «زرتشتیان» و «شاپور تجریش» به انجام رساند و پس از آن وارد دبیرستان فیروز بهرام شد. دبیرستان فیروز بهرام یکی از دبیرستانهای قدیمی و زرتشتی شهر تهران است که در سال ۱۳۱۱بنا نهاده شد. افشار از سال ۱۳۲۴ تا ۱۳۲۸ در دانشکدهی حقوق دانشگاه تهران در رشتهی قضایی تحصیل کرد و رسالهی خود را در دورهی لیسانس با عنوان «اقلیتها در ایران» ارائه داد. افشار از سال ۱۳۲۹ به عنوان دبیر در دبیرستانهای تهران به تدریس مشغول شد. او در سال ۱۳۳۰به دانشگاه تهران منتقل شد و در کتابخانهی دانشکدهی حقوق، که بزرگترین کتابخانهی دانشکدهای ایران در آن سالها بود، به کتابداری مشغول شد و فنون کتابداری را هم از راه علمی و هم تجربی آموخت.
افشار مدتی نیز سردبیری مجلهی مهر را عهدهدار بود و سپس با همکاری تعدادی از دوستان نزدیکش که همهگی از شخصیتهای فرهنگی نامداربودند از جمله عباس زریاب خویی، منوچهر ستوده، و مصطفی مقربی، مجلهی «فرهنگ ایرانزمین» را در سال ۱۳۳۱ تاسیس کرد.
او همزمان با همکاری با کتابخانهی ملی ایران، نخستین دفتر کتابهای ایران را انتشار داد که آغازگر تدوین و انتشار کتابشناسی ملی بود.افشار در سال ۱۳۳۵ به کشور فرانسه سفر کرد و در دورهای آموزشی، که یونسکو بانی آن بود، با فن کتابداری جدید و موازین نوین و مبانی نظری علم کتابشناسی آشنا شد. ایرج افشار تا سال تا سال ۱۳۴۲ و به مدت ۷ سال به کارهای مختلفی دست زد که البته همه با یکدیگر ارتباطی داشتند از جمله تدریس کتابداری جدید در دانشسرای عالی، سردبیری مجلهی راهنمای کتاب، تاسیس باشگاه کتاب با همکاری احسان یار شاطر که به نام انجمن کتاب معروف است و همچنین ارائه خدماتی نو به دوستداران کتاب و کتابخوانی و انتشار نشریههای نسخههای خطی با همکاری محمدتقی دانشپژوه (۱۳۵۷-۱۳۴۰)، مدیریت کتابخانه ملی و آغاز فعالیتهای جدید در کتابخانه و سازماندهی نسخههای چاپی و خطی، مدیریت مرکز تحقیقات کتابشناسی دانشگاه تهران نمونهای از این کارهای بسیار است.
جلد اول فهرست مقالات فارسی، شامل دادههای کتابشناختی ۶۰۰۰ مقاله به زبان فارسی در نشریههای ایرانشناسی و فرهنگی ایران و خارج که افشار اندیشهی تدوین آن را سالها پیش از آن در سر میپروراند در سال ۱۳۴۰ انتشار مییابد. ...
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/gldiIK
@Tavaana_TavaanaTech
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. روزنامه کیهان چند روز پیش از #ایرج_افشار نوشته بود و اینکه او #جاسوس بوده و حامی #بهائیان و چیزهایی مشابه این. از طرفی #سنگ_مزار ایرج افشار نیز دزدیده میشود و مزار بدون سنگ میماند که عکس آن در رسانههای منتشر میشود. . ایرج افشار که بود؟ . ایرج افشار…
خشایار دیهیمی؛ آواز با صدای دیگران
goo.gl/3tYKob
خشایار دیهیمی از مشهورترین مترجمان ایرانیست که نزدیک به ۳۷ سال است، کار ترجمه میکند. او که دارای مدرک مهندسی شیمی است، ابتدا در حوزه تحصیلی خود فعال بود، اما پس از چندی مسیر زندگیاش را به سمت مترجمی عوض کرد و تاکنون بیش از ۱۲۰ عنوان کتاب ترجمه کرده است. ترجمههای او حوزههای مختلف فلسفی، سیاسی و ادبی را در بر میگیرند.
او که در آغاز دهه هفتاد زندگیاش به سر میبرد، همچنان مترجمی پرکار محسوب میشود و ویراستاری برجسته نیز به حساب میآید. علاوه بر ترجمه و ویراستاری، در جامعه مدنی نیز حضوری پررنگ و فعال دارد. او در دوره «اصلاحات» برای روزنامهها مقاله سیاسی مینوشت و در ادوار مختلف انتخابات ریاست جمهوری از کاندیداهای اصلاحطلب و اعتدالگرا حمایت کرده است. اگرچه او این حمایتها را "حمایت مشروط" میداند. او کار روشنفکر را نقد کردن میداند و اگرچه سیاست را امر شریفی میپندارد اما روشنفکران را از وابستگی حزبی بر حذر میدارد. او در جملهای گویا درباره نسبت سیاست و خودش میگوید: «من آدم روزنامه هستم. آدم شبنامه نیستم.»....
بیشتر بخوانید:
https://tavaana.org/fa/KhashayarDeihimi
@Tavaana_TavaanaTech
goo.gl/3tYKob
خشایار دیهیمی از مشهورترین مترجمان ایرانیست که نزدیک به ۳۷ سال است، کار ترجمه میکند. او که دارای مدرک مهندسی شیمی است، ابتدا در حوزه تحصیلی خود فعال بود، اما پس از چندی مسیر زندگیاش را به سمت مترجمی عوض کرد و تاکنون بیش از ۱۲۰ عنوان کتاب ترجمه کرده است. ترجمههای او حوزههای مختلف فلسفی، سیاسی و ادبی را در بر میگیرند.
او که در آغاز دهه هفتاد زندگیاش به سر میبرد، همچنان مترجمی پرکار محسوب میشود و ویراستاری برجسته نیز به حساب میآید. علاوه بر ترجمه و ویراستاری، در جامعه مدنی نیز حضوری پررنگ و فعال دارد. او در دوره «اصلاحات» برای روزنامهها مقاله سیاسی مینوشت و در ادوار مختلف انتخابات ریاست جمهوری از کاندیداهای اصلاحطلب و اعتدالگرا حمایت کرده است. اگرچه او این حمایتها را "حمایت مشروط" میداند. او کار روشنفکر را نقد کردن میداند و اگرچه سیاست را امر شریفی میپندارد اما روشنفکران را از وابستگی حزبی بر حذر میدارد. او در جملهای گویا درباره نسبت سیاست و خودش میگوید: «من آدم روزنامه هستم. آدم شبنامه نیستم.»....
بیشتر بخوانید:
https://tavaana.org/fa/KhashayarDeihimi
@Tavaana_TavaanaTech
Instagram
.
خشایار دیهیمی؛ آواز با صدای دیگران
#خشایار_دیهیمی از مشهورترین مترجمان ایرانیست که نزدیک به ۳۷ سال است، کار ترجمه میکند. او که دارای مدرک #مهندسی_شیمی است، ابتدا در حوزه تحصیلی خود فعال بود، اما پس از چندی مسیر زندگیاش را به سمت مترجمی عوض کرد و تاکنون…
خشایار دیهیمی؛ آواز با صدای دیگران
#خشایار_دیهیمی از مشهورترین مترجمان ایرانیست که نزدیک به ۳۷ سال است، کار ترجمه میکند. او که دارای مدرک #مهندسی_شیمی است، ابتدا در حوزه تحصیلی خود فعال بود، اما پس از چندی مسیر زندگیاش را به سمت مترجمی عوض کرد و تاکنون…
مسعود فراستی از حکم اعدام تا توبه مسلمانی
مسعود فراستی که در سال ۶۰ به اعدام محکوم شده بود، در زندان توبه کرد و از طرفداران نظام اسلامی درآمد. فراستی میگوید که تحت تاثیر شکنجهگرش قرار گرفته است.
goo.gl/j3UZRN
مسعود فراستی در همهی این سالها به روشنفکران ایران حمله کرده است و سینماگران مستقل ایران را مورد هجمه قرار داده است. او همواره تلاش داشته است که خود را فردی ارزشی معرفی کند.
آنچه بسیاری میدانند این است که مسعود فراستی به گفتهی خودش بیشتر حکومتی است تا منتقدی مستقل و شاید از همینجا باشد که مدام چهرهاش را در سیمای جمهوری اسلامی میبینیم. اما آنچه شاید جمع کثیری از مخاطبان عام تلویزیون ندانند پیشینهی مسعود فراستی است. شاید بسیاری ندانند که مسعود فراستی از یک زندانی محکوم به اعدام سال ۱۳۶۰ به یک طرفدار جمهوری اسلامی رسیده است.
مسعود فراستی میگوید هنگامی که به وسیلهی بازجویش که جوان دانشجوی فوق لیسانس علوم سیاسی بود شکنجه میشده - بخوانید تعزیر- به حقانیت جمهوری اسلامی پی برده و دست از باورهای خویش کشیده و توبه کرده است.
مسعود فراستی در گفتوگویی در مورد سابقهی فعالیت سیاسیاش که منجر به حکم اعدام شد و در برابر این پرسش که آیا شما طرفدار انقلاب اسلامی هستید میگوید: «بله! طرفدار انقلاب اسلامی هستم».
آنگاه در مواجهه با این پرسش که آیا بعد از انقلاب مشکلی برایتان به وجود نیامد میگوید:
«بله! بعضی اوقات زندان بودم.» پرسشگر میپرسد که شنیدهام که حکم سنگینی هم داشتید که فراستی پاسخ میدهد: «اعدام!»
مسعود فراستی در سال ۱۳۶۰ به دلیل فعالیتهای سیاسیاش محکوم به اعدام میشود.
او چرایی این حکم را اینگونه توضیح میدهد:
«برای اینکه جزو یکی از گروههای چپ بودم. چپ به قول آن موقع خودمان غیر وابسته. فکر میکردیم. تفکری همچنان وابسته است. چپ غیر تودهای، چون تودهایها غیر از اینکه وابستگی جبههای داشتند، وابستگی جیبی هم داشتند. به ایران آمدیم و از انقلاب دفاع کردیم. در جایی هم نکشیدیم. من هم شل شدم. نه فقط من، عدهای از بچهها اینطوری شدند. در ما انشعاب شد، عدهای مسلحانه علیه حکومت شدند. طیف من منفعل شدند. گفتند این راه غلط است، ولی منفعل شدند. راهی هم جز این نداشتیم، چون مردم آن طرف بودند. ما هم علیه مردم نبودیم. نمیدانستیم چکار کنیم. در یک سال و خردهای آخر کاملاً به بنبست رسیدیم و همه را در یک شب گرفتند.»
فراستی سپس توضیح میدهد که وقتی قرار بود شکنجه - فراستی میگوید تعزیر- بشود از زیر چشمبند، جوان شکنجهگر را دیده که کتی پاره بر تن داشته و از گوشهی چشمش اشک روان بود. این شکنجهگر فراستی را طبق گفتهی خودش تحت تاثیر قرار میدهد به صورتی که فراستی شروع میکند به «خرخوانی» و ۴۰۰ کتاب در حوزهی اسلام و مسلمانی میخواند و از یک چپ مائوئیست به یک مسلمان طرفدار حکومت اسلامی تبدیل میشود.
http://bit.ly/2gsnyKi
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
مسعود فراستی که در سال ۶۰ به اعدام محکوم شده بود، در زندان توبه کرد و از طرفداران نظام اسلامی درآمد. فراستی میگوید که تحت تاثیر شکنجهگرش قرار گرفته است.
goo.gl/j3UZRN
مسعود فراستی در همهی این سالها به روشنفکران ایران حمله کرده است و سینماگران مستقل ایران را مورد هجمه قرار داده است. او همواره تلاش داشته است که خود را فردی ارزشی معرفی کند.
آنچه بسیاری میدانند این است که مسعود فراستی به گفتهی خودش بیشتر حکومتی است تا منتقدی مستقل و شاید از همینجا باشد که مدام چهرهاش را در سیمای جمهوری اسلامی میبینیم. اما آنچه شاید جمع کثیری از مخاطبان عام تلویزیون ندانند پیشینهی مسعود فراستی است. شاید بسیاری ندانند که مسعود فراستی از یک زندانی محکوم به اعدام سال ۱۳۶۰ به یک طرفدار جمهوری اسلامی رسیده است.
مسعود فراستی میگوید هنگامی که به وسیلهی بازجویش که جوان دانشجوی فوق لیسانس علوم سیاسی بود شکنجه میشده - بخوانید تعزیر- به حقانیت جمهوری اسلامی پی برده و دست از باورهای خویش کشیده و توبه کرده است.
مسعود فراستی در گفتوگویی در مورد سابقهی فعالیت سیاسیاش که منجر به حکم اعدام شد و در برابر این پرسش که آیا شما طرفدار انقلاب اسلامی هستید میگوید: «بله! طرفدار انقلاب اسلامی هستم».
آنگاه در مواجهه با این پرسش که آیا بعد از انقلاب مشکلی برایتان به وجود نیامد میگوید:
«بله! بعضی اوقات زندان بودم.» پرسشگر میپرسد که شنیدهام که حکم سنگینی هم داشتید که فراستی پاسخ میدهد: «اعدام!»
مسعود فراستی در سال ۱۳۶۰ به دلیل فعالیتهای سیاسیاش محکوم به اعدام میشود.
او چرایی این حکم را اینگونه توضیح میدهد:
«برای اینکه جزو یکی از گروههای چپ بودم. چپ به قول آن موقع خودمان غیر وابسته. فکر میکردیم. تفکری همچنان وابسته است. چپ غیر تودهای، چون تودهایها غیر از اینکه وابستگی جبههای داشتند، وابستگی جیبی هم داشتند. به ایران آمدیم و از انقلاب دفاع کردیم. در جایی هم نکشیدیم. من هم شل شدم. نه فقط من، عدهای از بچهها اینطوری شدند. در ما انشعاب شد، عدهای مسلحانه علیه حکومت شدند. طیف من منفعل شدند. گفتند این راه غلط است، ولی منفعل شدند. راهی هم جز این نداشتیم، چون مردم آن طرف بودند. ما هم علیه مردم نبودیم. نمیدانستیم چکار کنیم. در یک سال و خردهای آخر کاملاً به بنبست رسیدیم و همه را در یک شب گرفتند.»
فراستی سپس توضیح میدهد که وقتی قرار بود شکنجه - فراستی میگوید تعزیر- بشود از زیر چشمبند، جوان شکنجهگر را دیده که کتی پاره بر تن داشته و از گوشهی چشمش اشک روان بود. این شکنجهگر فراستی را طبق گفتهی خودش تحت تاثیر قرار میدهد به صورتی که فراستی شروع میکند به «خرخوانی» و ۴۰۰ کتاب در حوزهی اسلام و مسلمانی میخواند و از یک چپ مائوئیست به یک مسلمان طرفدار حکومت اسلامی تبدیل میشود.
http://bit.ly/2gsnyKi
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. مسعود فراستی از حکم اعدام تا توبه مسلمانی #مسعود_فراستی که در سال ۶۰ به #اعدام محکوم شده بود، در #زندان #توبه کرد و از طرفداران نظام اسلامی درآمد. فراستی میگوید که تحت تاثیر شکنجهگرش قرار گرفته است. مسعود فراستی در همهی این سالها به #روشنفکران ایران…
یکی از همراهان توانا با ارسال این عکس نوشته است:
«دیگه سایهی رفسنجانی روی دوش خامنهای سنگینی نمیکنه و در این نبرد بیامان قدرت خامنهای نفس راحتی میکشه. هر چند آقای هاشمی نیز فرد خوشنامی نبود و بر مردم نحیف ایران ستم فروانی کرد و منتقدانش را به زندان انداخت و در قتلهای روشنفکران دگراندیش نقش داشت اما رقابتش با خامنهای باعث شده بود که آب خوش از گلوی خامنهای پایین نرود و امشب آقای خامنهای خواب راحتی میکند که خاطرهگوی «امام راحل» به امام پیوسته است.
goo.gl/TrrxBH
شما چه فکر میکنید؟
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
«دیگه سایهی رفسنجانی روی دوش خامنهای سنگینی نمیکنه و در این نبرد بیامان قدرت خامنهای نفس راحتی میکشه. هر چند آقای هاشمی نیز فرد خوشنامی نبود و بر مردم نحیف ایران ستم فروانی کرد و منتقدانش را به زندان انداخت و در قتلهای روشنفکران دگراندیش نقش داشت اما رقابتش با خامنهای باعث شده بود که آب خوش از گلوی خامنهای پایین نرود و امشب آقای خامنهای خواب راحتی میکند که خاطرهگوی «امام راحل» به امام پیوسته است.
goo.gl/TrrxBH
شما چه فکر میکنید؟
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
Instagram
.
یکی از همراهان توانا با ارسال این عکس نوشته است: «دیگه سایهی #رفسنجانی روی دوش #خامنهای سنگینی نمیکنه و در این نبرد بیامان قدرت خامنهای نفس راحتی میکشه. هر چند آقای هاشمی نیز فرد خوشنامی نبود و بر مردم نحیف ایران ستم فروانی کرد و منتقدانش را به #زندان…
یکی از همراهان توانا با ارسال این عکس نوشته است: «دیگه سایهی #رفسنجانی روی دوش #خامنهای سنگینی نمیکنه و در این نبرد بیامان قدرت خامنهای نفس راحتی میکشه. هر چند آقای هاشمی نیز فرد خوشنامی نبود و بر مردم نحیف ایران ستم فروانی کرد و منتقدانش را به #زندان…
داریوش شایگان: «نسل ما گند زد!»
داریوش شایگان - متفکر و روشنفکر ایرانی - که در مقطع انقلاب اسلامی از هواداران تغییر نظام پادشاهی بود، در گفتگویی که اخیرا با نشریه «اندیشه پویا» داشت به سختی از خود و همفکران همدوره اش انتقاد کرد. او در بخش هایی از این گفتگو چنین گفت؛
«ایران در سالهای دهههای چهل و پنجاه داشت جهش میکرد. ما از آسیای جنوب شرقی آن موقع جلوتر بودیم، ولی بعد آنها پیش افتادند و موفقتر شدند. علت عدم موفقیت ما به نظر من این است که ما شتاب تغییرات را تحمل نکردیم. حالا چرا؟ نمیدانم. همچنین ما روشنفکران آن دوره هم پرت بودیم و تحلیل درستی از جایگاه خود در جامعه و جامعۀ خود در جهان نداشتیم.»
«میتوانم این را به عنوان یک اعتراف بگویم که ما روشنفکران جایگاه خود را ندانستیم و جامعه را خراب کردیم. یکی دیگر از آسیبهای جامعۀ ما در آن هنگام چپزدگی شدید بود که با اتفاقات بیستوهشتم مرداد هم تشدید شد، و قهرمانگرایی بیش از پیش در جامعه فراگیر شد.»
«ما باید گام نهادن در مسیر صنعت و پیشرفت را از مونتاژ آغاز میکردیم. جالب بود که روشنفکران آن دوره از این مونتاژ به بورژوازی کمپرادور یاد میکردند.»
«بسیاری از روشنفکران اروپایی نیز چپزده بودند، منتها در آنجا تعادل برقرار بود. رمون آرونی بود در مقابل سارتر ولی اینجا رمون آرونی نبود، کسی جلوی چپها نبود. ما با اسطورهها زندگی میکنیم و این بسیار بد است و یکی از نتایج چپزدگی است.»
«نسل کنونی جوانان ایران، شعورشان از نسل ما بسیار بیشتر است، زیرا در دنیای دیگری زندگی میکنند. مخصوصاً زنان ایرانی بسیار جهش کردهاند. باید اعتراف کنم شرمندهام که نسل ما گند زد!»
goo.gl/7fxkQ7
از شماره ۳۵ اندیشه پویا، مرداد ۹۵
مرتبط؛
شریعت، حکومت اسلامی و حقوق بشر
http://bit.ly/2h5DS5B
ما و مدرنیت: گفتوگو با داریوش آشوری
http://bit.ly/1sWmjsV
@Tavaana_TavaanaTech
داریوش شایگان - متفکر و روشنفکر ایرانی - که در مقطع انقلاب اسلامی از هواداران تغییر نظام پادشاهی بود، در گفتگویی که اخیرا با نشریه «اندیشه پویا» داشت به سختی از خود و همفکران همدوره اش انتقاد کرد. او در بخش هایی از این گفتگو چنین گفت؛
«ایران در سالهای دهههای چهل و پنجاه داشت جهش میکرد. ما از آسیای جنوب شرقی آن موقع جلوتر بودیم، ولی بعد آنها پیش افتادند و موفقتر شدند. علت عدم موفقیت ما به نظر من این است که ما شتاب تغییرات را تحمل نکردیم. حالا چرا؟ نمیدانم. همچنین ما روشنفکران آن دوره هم پرت بودیم و تحلیل درستی از جایگاه خود در جامعه و جامعۀ خود در جهان نداشتیم.»
«میتوانم این را به عنوان یک اعتراف بگویم که ما روشنفکران جایگاه خود را ندانستیم و جامعه را خراب کردیم. یکی دیگر از آسیبهای جامعۀ ما در آن هنگام چپزدگی شدید بود که با اتفاقات بیستوهشتم مرداد هم تشدید شد، و قهرمانگرایی بیش از پیش در جامعه فراگیر شد.»
«ما باید گام نهادن در مسیر صنعت و پیشرفت را از مونتاژ آغاز میکردیم. جالب بود که روشنفکران آن دوره از این مونتاژ به بورژوازی کمپرادور یاد میکردند.»
«بسیاری از روشنفکران اروپایی نیز چپزده بودند، منتها در آنجا تعادل برقرار بود. رمون آرونی بود در مقابل سارتر ولی اینجا رمون آرونی نبود، کسی جلوی چپها نبود. ما با اسطورهها زندگی میکنیم و این بسیار بد است و یکی از نتایج چپزدگی است.»
«نسل کنونی جوانان ایران، شعورشان از نسل ما بسیار بیشتر است، زیرا در دنیای دیگری زندگی میکنند. مخصوصاً زنان ایرانی بسیار جهش کردهاند. باید اعتراف کنم شرمندهام که نسل ما گند زد!»
goo.gl/7fxkQ7
از شماره ۳۵ اندیشه پویا، مرداد ۹۵
مرتبط؛
شریعت، حکومت اسلامی و حقوق بشر
http://bit.ly/2h5DS5B
ما و مدرنیت: گفتوگو با داریوش آشوری
http://bit.ly/1sWmjsV
@Tavaana_TavaanaTech
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. داریوش شایگان: «نسل ما گند زد!» . #داریوش_شایگان - متفکر و #روشنفکر ایرانی - که در مقطع انقلاب اسلامی از هواداران تغییر نظام پادشاهی بود، در گفتگویی که اخیرا با نشریه «اندیشه پویا» داشت به سختی از خود و همفکران همدوره اش انتقاد کرد. او در بخش هایی از این…
بیژن اشتری مترجم معاصر در صفحه اینستاگرامی خود نوشت:
«بدا به حال آن مملکتی که روشنفکرانش به بیراهه رفته باشند. امروز داشتم کتابخانه ام را مرتب میکردم و چشمم خورد به کتاب هایی که براهنی و ساعدی و شاملو و پرهام و...در دهه پنجاه نوشته یا ترجمه کرده بودند.بی اغراق همه کتاب ها یک مضمون واحد را دنبال میکرد و آن امپریالیسم ستیزی و استعمار ستیزی است.دریغ از یک کتاب تالیفی یا ترجمه ای درباره دموکراسی.»
.
او سپس انقلاب ۱۳۵۷ را برآیند همین تفکر میداند و ادامه میدهد:
«انقلاب ۵۷ چیزی را به روشنفکران داد که آنها تقریبا یک دهه درباره ارزشمندی آن نوشته و گفته بودند.نظامی روی کار آمد که امپریالیسم ستیز و آمریکاستیز بود. یادمان نرفته که اولین بار یک سازمان چپگرا،که مورد تایید تقریبا عموم روشنفکران ما بود، سفارت آمریکا را اشغال کرد و یادمان نرفته که پس از اشغال سفارت آمریکا توسط دانشجویان خط امام،شاملو و ساعدی و پرهام و دیگر بزرگان الیت روشنفکری کشور نامه تائید آمیزی بر این حرکت نوشتند و منتشر کردند.یادمان نرفته که چپی ها روی دیوارها می نوشتند سپاه پاسداران را به سلاح سنگین مجهز کنید و یا می نوشتند همه ساواکی ها اعدام باید گردند.»
.
نظر شما همراهان چیست؟
#جمهوری_اسلامی
#ایران #روشنفکران #غرب_ستیزی
@Tavaana_TavaanaTech
«بدا به حال آن مملکتی که روشنفکرانش به بیراهه رفته باشند. امروز داشتم کتابخانه ام را مرتب میکردم و چشمم خورد به کتاب هایی که براهنی و ساعدی و شاملو و پرهام و...در دهه پنجاه نوشته یا ترجمه کرده بودند.بی اغراق همه کتاب ها یک مضمون واحد را دنبال میکرد و آن امپریالیسم ستیزی و استعمار ستیزی است.دریغ از یک کتاب تالیفی یا ترجمه ای درباره دموکراسی.»
.
او سپس انقلاب ۱۳۵۷ را برآیند همین تفکر میداند و ادامه میدهد:
«انقلاب ۵۷ چیزی را به روشنفکران داد که آنها تقریبا یک دهه درباره ارزشمندی آن نوشته و گفته بودند.نظامی روی کار آمد که امپریالیسم ستیز و آمریکاستیز بود. یادمان نرفته که اولین بار یک سازمان چپگرا،که مورد تایید تقریبا عموم روشنفکران ما بود، سفارت آمریکا را اشغال کرد و یادمان نرفته که پس از اشغال سفارت آمریکا توسط دانشجویان خط امام،شاملو و ساعدی و پرهام و دیگر بزرگان الیت روشنفکری کشور نامه تائید آمیزی بر این حرکت نوشتند و منتشر کردند.یادمان نرفته که چپی ها روی دیوارها می نوشتند سپاه پاسداران را به سلاح سنگین مجهز کنید و یا می نوشتند همه ساواکی ها اعدام باید گردند.»
.
نظر شما همراهان چیست؟
#جمهوری_اسلامی
#ایران #روشنفکران #غرب_ستیزی
@Tavaana_TavaanaTech
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. بیژن اشتری مترجم معاصر در صفحه اینستاگرامی خود نوشت: . «بدا به حال آن مملکتی که روشنفکرانش به بیراهه رفته باشند. امروز داشتم کتابخانه ام را مرتب میکردم و چشمم خورد به کتاب هایی که براهنی و ساعدی و شاملو و پرهام و...در دهه پنجاه نوشته یا ترجمه کرده بودند.بی…
عشقبازی "روشنفکران" زیر نور ماه
در بحبوحه انقلاب ۵۷ شماری از انقلابیون ادعا کردند که تصویر خمینی در ماه دیده شده است.
طرح از رضا عقیلی
@rezacartoon
https://bit.ly/3sY4Twb
#کارتون #انقلاب۵۷ #انقلاب_اسلامی #خمینی #خرافه #روشنفکران
@Tavaana_TavaanaTech
در بحبوحه انقلاب ۵۷ شماری از انقلابیون ادعا کردند که تصویر خمینی در ماه دیده شده است.
طرح از رضا عقیلی
@rezacartoon
https://bit.ly/3sY4Twb
#کارتون #انقلاب۵۷ #انقلاب_اسلامی #خمینی #خرافه #روشنفکران
@Tavaana_TavaanaTech
در این تصویر نظر و نگاه برخی از روشنفکران و شاعران و ادیبان برجسته ایرانی در سال ۱۳۵۸ را میخوانید.
آنها از دولت بازرگان انتقاد میکردند که چرا به اندازه کافی انقلابی نیست.
شما درباره نقش این روشنفکران در انقلاب ۵۷ چگونه میاندیشید؟
#جمهوری_اسلامی #روشنفکران_انقلابی #پادشاهان_پهلوی #انقلاب۵۷ #دولت_بازرگان
@Tavaana_TavaanaTech
آنها از دولت بازرگان انتقاد میکردند که چرا به اندازه کافی انقلابی نیست.
شما درباره نقش این روشنفکران در انقلاب ۵۷ چگونه میاندیشید؟
#جمهوری_اسلامی #روشنفکران_انقلابی #پادشاهان_پهلوی #انقلاب۵۷ #دولت_بازرگان
@Tavaana_TavaanaTech