خالد حسینی، نویسندهی جهانی اهل افغانستان و خالق بادبادکباز
«خب هرچی #ملا یادت داده ول کن، فقط یک گناه وجود دارد والسلام. آن هم #دزدی است. هر گناه دیگری هم نوعی دزدی است. میفهمی چی میگویم؟» مایوسانه آرزو کردم و گفتم کاش میفهمیدم و گفتم «نه بابا جون»!
بابا گفت: «اگر مردی را بکشی، یک زندگی را میدزدی. حق زنش را از داشتن شوهر میدزدی، حق بچههایش را از داشتن پدر میدزدی. وقتی #دروغ میگویی، حق کسی را از #دانستن حقیقت میدزدی. وقتی تقلب میکنی، حق را از انصاف میدزدی، میفهمی؟» - بادبادکباز
خالد حسینی #نویسنده سرشناس افعانستانی-آمریکایی در چهارم مارس سال ۱۹۶۵ در شهر کابل به دنیا آمد. حسینی به خاطر نوشتن دو #کتاب «بادبادکباز» و «هزار خورشیدرو» شهرت یافت. پدر و مادر خالد حسینی هر دو اهل هرات بودند. مادرش معلم فراسی و تاریخ در یک دبیرستان (لیسه) دخترانه در کابل بود. پدرش نیز دیپلمات بود که در سال ۱۹۷۶ به عنوان دیپلمات وزارت خارجه افغانستان به پاریس اعزام شد. خالد نیز به همراه خانوادهاش به پاریس رفت. در سال ۱۹۸۰ که کمونیستها در افغانستان کودتا کردند پدر خالد نیز از سفارت افغانستان برکنار شد و در پی این کودتا خانوادهی خالد از ایالات متحده تقاضای #پناهندگی سیاسی کردند که پناهندگیشان پذیرفته شد و در آمریکا ساکن شدند.
از معروفترین آثار #خالد_حسینی باید به رمان «#بادبادکباز» اشاره کرد که در افغانستان به «کاغذپران باز» ترجمه شده است و اولین کتاب خالد حسینی است. این رمان در سال ۲۰۰۳ میلادی انتشار یافت و در آمریکا و اروپا فروش خوبی داشت. در همین سال این رمان به عنوان سومین #رمان پرفروش شناخته شد.
خالد حسینی در این مورد در گفتوگویی با «جیمز نوتی» از خبرنگاران بیبیسی میگوید: «یکی از سوء تفاهم ها این است که ستم علیه زنان #افغان از دوران طالبان آغاز شده. اما واقعیت این است که در بیشتر جوامع روستایی افغانستان قرنهاست که این شیوه زندگی رواج داشته است. البته ۸۵ درصد افغانها در روستاها زندگی می کنند. موضوع آزادی زنان دست کم یکصد سال است که مطرح است. پادشاهانی بر سر این موضوع تاج و تخت خود را از دست داد اند. بین کابل #لیبرال و و جوامع بسیار #محافظهکار عشیرهای و #روستایی در این مورد تفاوت وجود دارد. در این جوامع زنان صدها سال است که همانطور که نظر طالبان است زندگی کردهاند. هر تغییری در مورد #زنان باید از داخل افغانستان صورت بگیرد و باید آرامآرام و در طول چند نسل انجام شود. باید به صدا ها و عناصر میانهرو در #افغانستان میدان داد و از آنها استفاده کرد.»
ایزابل آلنده، روزنامهنگار و نویسندهی اهل آمریکای لاتین کتاب «بادبادکباز» را یک رمان فراموشنشدنی و فوقالعاده میداند و میگوید که این داستان چنان نیرومند است که مدتها پس از خواندن آن هر چه میخوانده، بیروح به نظر میرسیده است. برخی از منتقدان میگویند از آنجا که #خالدحسینی به زبان #فارسی نمینویسد نمیتوان او را #افغانستانی به حساب آورد.
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/cM07Og
#توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«خب هرچی #ملا یادت داده ول کن، فقط یک گناه وجود دارد والسلام. آن هم #دزدی است. هر گناه دیگری هم نوعی دزدی است. میفهمی چی میگویم؟» مایوسانه آرزو کردم و گفتم کاش میفهمیدم و گفتم «نه بابا جون»!
بابا گفت: «اگر مردی را بکشی، یک زندگی را میدزدی. حق زنش را از داشتن شوهر میدزدی، حق بچههایش را از داشتن پدر میدزدی. وقتی #دروغ میگویی، حق کسی را از #دانستن حقیقت میدزدی. وقتی تقلب میکنی، حق را از انصاف میدزدی، میفهمی؟» - بادبادکباز
خالد حسینی #نویسنده سرشناس افعانستانی-آمریکایی در چهارم مارس سال ۱۹۶۵ در شهر کابل به دنیا آمد. حسینی به خاطر نوشتن دو #کتاب «بادبادکباز» و «هزار خورشیدرو» شهرت یافت. پدر و مادر خالد حسینی هر دو اهل هرات بودند. مادرش معلم فراسی و تاریخ در یک دبیرستان (لیسه) دخترانه در کابل بود. پدرش نیز دیپلمات بود که در سال ۱۹۷۶ به عنوان دیپلمات وزارت خارجه افغانستان به پاریس اعزام شد. خالد نیز به همراه خانوادهاش به پاریس رفت. در سال ۱۹۸۰ که کمونیستها در افغانستان کودتا کردند پدر خالد نیز از سفارت افغانستان برکنار شد و در پی این کودتا خانوادهی خالد از ایالات متحده تقاضای #پناهندگی سیاسی کردند که پناهندگیشان پذیرفته شد و در آمریکا ساکن شدند.
از معروفترین آثار #خالد_حسینی باید به رمان «#بادبادکباز» اشاره کرد که در افغانستان به «کاغذپران باز» ترجمه شده است و اولین کتاب خالد حسینی است. این رمان در سال ۲۰۰۳ میلادی انتشار یافت و در آمریکا و اروپا فروش خوبی داشت. در همین سال این رمان به عنوان سومین #رمان پرفروش شناخته شد.
خالد حسینی در این مورد در گفتوگویی با «جیمز نوتی» از خبرنگاران بیبیسی میگوید: «یکی از سوء تفاهم ها این است که ستم علیه زنان #افغان از دوران طالبان آغاز شده. اما واقعیت این است که در بیشتر جوامع روستایی افغانستان قرنهاست که این شیوه زندگی رواج داشته است. البته ۸۵ درصد افغانها در روستاها زندگی می کنند. موضوع آزادی زنان دست کم یکصد سال است که مطرح است. پادشاهانی بر سر این موضوع تاج و تخت خود را از دست داد اند. بین کابل #لیبرال و و جوامع بسیار #محافظهکار عشیرهای و #روستایی در این مورد تفاوت وجود دارد. در این جوامع زنان صدها سال است که همانطور که نظر طالبان است زندگی کردهاند. هر تغییری در مورد #زنان باید از داخل افغانستان صورت بگیرد و باید آرامآرام و در طول چند نسل انجام شود. باید به صدا ها و عناصر میانهرو در #افغانستان میدان داد و از آنها استفاده کرد.»
ایزابل آلنده، روزنامهنگار و نویسندهی اهل آمریکای لاتین کتاب «بادبادکباز» را یک رمان فراموشنشدنی و فوقالعاده میداند و میگوید که این داستان چنان نیرومند است که مدتها پس از خواندن آن هر چه میخوانده، بیروح به نظر میرسیده است. برخی از منتقدان میگویند از آنجا که #خالدحسینی به زبان #فارسی نمینویسد نمیتوان او را #افغانستانی به حساب آورد.
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/cM07Og
#توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Tavaana
خالد حسینی، خالق بادبادکباز
توانا-خالد حسینی نویسندهی سرشناس افعانستانی-آمریکایی در چهارم مارس سال ۱۹۶۵ در شهر کابل به دنیا آمد. حسینی به خاطر نوشتن دو کتاب «بادبادکباز» و «هزار خورشیدرو» شهرت یافت. پدر و مادر خالد حسینی هر دو اهل هرات بودند. مادرش معلم فراسی و تاریخ در یک دبیرستان…
لغت سامیزدات نخستین بار توسط نیکلای گلازکوف، شاعر روس به کار برده شد و معنی آن «من خودم منتشر میکنم» است. سامیزدات شامل #مقالات سیاسی، اخبار، #رمان، #شعر و نیز کارهای توقیف شده خارجیان بود که در بین مخالفان و #روشنفکران بلوک شرق دست به دست میشد. عوامل مختلفی باعث ایجاد انگیزه در آفرینندگان سامیزدات شد. سامیزدات بیشتر سیستمی برای نشر بود تا برای به وجود آوردن اتحادی ایدئولوژیک.
در آغاز بسیاری از #نویسندگان، #شاعران و موسیقیدانان به دنبال این بودند که آثار خود را در خارج از چهارچوب محدودیت رسانههای دولتی، عرضه کنند. آنها سامیزدات را برای نشر آثاری به کار گرفتند که برای رسانههای رسمی و یا صنعت ضبط موسیقی غیر قابل قبول بود.
در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ که فضای سیاسی محدودتر شد، بقیه مخالفان از نشریات زیرزمینی برای انتقاد از رژیم در زمینه رعایت نکردن #حقوق_بشر و نیز تخطی از قوانین بینالمللی استفاده کردند.
هر چند بسیاری از سامیزداتها سیاسی نبودند، ولی بسیاری از آثار ادبی معتبر اتحاد شوروی که انتقادهای تندی به رژیم داشتند، به صورت زیرزمینی چاپ و توزیع شدند. وارلام شالاموف و آلکساندرسولژنیتسین زندانیان سابق #گولاگ استالین، هر دو داستانهایی نوشتند که به خاطر #افشاگری درباره اردوگاههای #کاراجباری استالین، مورد تحسین قرار گرفته و توجه جهانی را به خود جلب کرد. اردوگاههایی که میلیونها نفر از #شهروندان اتحاد شوروی در آنها به زندان افتاده و نهایتا تعداد زیادی از گرسنگی مردند....
متن کامل این تجربه را در فایل زیر بخوانید
@Tavaana_TavaanaTech
در آغاز بسیاری از #نویسندگان، #شاعران و موسیقیدانان به دنبال این بودند که آثار خود را در خارج از چهارچوب محدودیت رسانههای دولتی، عرضه کنند. آنها سامیزدات را برای نشر آثاری به کار گرفتند که برای رسانههای رسمی و یا صنعت ضبط موسیقی غیر قابل قبول بود.
در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ که فضای سیاسی محدودتر شد، بقیه مخالفان از نشریات زیرزمینی برای انتقاد از رژیم در زمینه رعایت نکردن #حقوق_بشر و نیز تخطی از قوانین بینالمللی استفاده کردند.
هر چند بسیاری از سامیزداتها سیاسی نبودند، ولی بسیاری از آثار ادبی معتبر اتحاد شوروی که انتقادهای تندی به رژیم داشتند، به صورت زیرزمینی چاپ و توزیع شدند. وارلام شالاموف و آلکساندرسولژنیتسین زندانیان سابق #گولاگ استالین، هر دو داستانهایی نوشتند که به خاطر #افشاگری درباره اردوگاههای #کاراجباری استالین، مورد تحسین قرار گرفته و توجه جهانی را به خود جلب کرد. اردوگاههایی که میلیونها نفر از #شهروندان اتحاد شوروی در آنها به زندان افتاده و نهایتا تعداد زیادی از گرسنگی مردند....
متن کامل این تجربه را در فایل زیر بخوانید
@Tavaana_TavaanaTech
زادروز بزرگ علوی
بزرگ علوی و «چشمهایش»
شاید کمتر کسی باشد که با خواندن سر و کار داشته باشد و لااقل نام #رمان «چشمهایش» را نشنیده باشد. #داستان کوتاه «چمدان» نیز از داستانهای معروف این #نویسنده نامآشنای ایرانی است؛ بزرگ علوی.
بزرگ علوی در سیزدهم بهمنماه ۱۲۸۲در تهران و در خانهی پدربزرگش که از بازرگانان سرشناس تهران و از فعالان دورهی انقلاب مشروطه بود چشم بر جهان گشود. پدربزرگ ِ «بزرگ»، حاج سید محمد صراف نمایندهی دورهی اول مجلس شورای ملی از صنف تجار تهران بود. هم او بود که نام خانوادگی «علوی» را انتخاب کرد. حاج سید محمد صراف در سالهای ابتدایی اتقلاب مشروطه سه پسر خود را که پرتو و حسین و فدایی نام داشتند برای تحصیل به لوزان سوئیس و آلمان فرستاد که مورد اعتراض بازاریان مذهبی واقع شد چرا که در نگاه آنها نام فرنگ تداعیکنندهی فساد و بیبندوباری و بیدینی بود.
بزرگ علوی در آلمان دوران دبیرستان را در شهرهای مختلف سپری کرد. در دوران اقامت در آلمان در این زمان بزرگ علوی چند اثر ادبی ِ آلمانی را به زبان فارسی ترجمه کرد. پدر بزرگ علوی در سال ۱۳۰۵ با یک شکست تجاری مواجه میشود که موجب میشود که دست به خودکشی بزند. یک سال پس از مرگ پدر، بزرگ علوی از دانشگاه مونیخ فارغالتحصیل شده و به ایران بازمیگردد.
بزرگ علوی پس از بازگشت به تهران، تدریس را آغاز میکند. در همین سالها است که علوی با سه نفر دیگر یعنی صادق هدایت، مجتبی مینوی و مسعود فرزاد گروه «ربعه» را تشکیل میدهند و بحثهایی دربارهی #ادبیات مدرن به راه میاندازند.
بزرگ علوی پس از پیروزی انقلاب اسلامی و برافتادن پهلوی که از آرزوهای بزرگ علوی و دیگر چپگرایان ایرانی بود، برای مدت کوتاهی به ایران میآید اما نمیتواند در ایران بماند و دوباره به آلمانشرقی برمیگردد. بزرگ علوی سرانجام در ۲۱ بهمن ۱۳۷۵ بر اثر سکتهی قلبی فوت میکند.
از آثار مشهور بزرگ علوی علاوه بر چشمهایش و چمدان میتوان به سالاریها، موریانه، میرزا، ورقپارههای زندان و … اشاره کرد.
بزرگ علوی در ۲۱ بهمن ۱۳۷۵ درگذشت.
#بزرگ_علوی
#بزرگعلوی
@Tavaana_TavaanaTech
بزرگ علوی و «چشمهایش»
شاید کمتر کسی باشد که با خواندن سر و کار داشته باشد و لااقل نام #رمان «چشمهایش» را نشنیده باشد. #داستان کوتاه «چمدان» نیز از داستانهای معروف این #نویسنده نامآشنای ایرانی است؛ بزرگ علوی.
بزرگ علوی در سیزدهم بهمنماه ۱۲۸۲در تهران و در خانهی پدربزرگش که از بازرگانان سرشناس تهران و از فعالان دورهی انقلاب مشروطه بود چشم بر جهان گشود. پدربزرگ ِ «بزرگ»، حاج سید محمد صراف نمایندهی دورهی اول مجلس شورای ملی از صنف تجار تهران بود. هم او بود که نام خانوادگی «علوی» را انتخاب کرد. حاج سید محمد صراف در سالهای ابتدایی اتقلاب مشروطه سه پسر خود را که پرتو و حسین و فدایی نام داشتند برای تحصیل به لوزان سوئیس و آلمان فرستاد که مورد اعتراض بازاریان مذهبی واقع شد چرا که در نگاه آنها نام فرنگ تداعیکنندهی فساد و بیبندوباری و بیدینی بود.
بزرگ علوی در آلمان دوران دبیرستان را در شهرهای مختلف سپری کرد. در دوران اقامت در آلمان در این زمان بزرگ علوی چند اثر ادبی ِ آلمانی را به زبان فارسی ترجمه کرد. پدر بزرگ علوی در سال ۱۳۰۵ با یک شکست تجاری مواجه میشود که موجب میشود که دست به خودکشی بزند. یک سال پس از مرگ پدر، بزرگ علوی از دانشگاه مونیخ فارغالتحصیل شده و به ایران بازمیگردد.
بزرگ علوی پس از بازگشت به تهران، تدریس را آغاز میکند. در همین سالها است که علوی با سه نفر دیگر یعنی صادق هدایت، مجتبی مینوی و مسعود فرزاد گروه «ربعه» را تشکیل میدهند و بحثهایی دربارهی #ادبیات مدرن به راه میاندازند.
بزرگ علوی پس از پیروزی انقلاب اسلامی و برافتادن پهلوی که از آرزوهای بزرگ علوی و دیگر چپگرایان ایرانی بود، برای مدت کوتاهی به ایران میآید اما نمیتواند در ایران بماند و دوباره به آلمانشرقی برمیگردد. بزرگ علوی سرانجام در ۲۱ بهمن ۱۳۷۵ بر اثر سکتهی قلبی فوت میکند.
از آثار مشهور بزرگ علوی علاوه بر چشمهایش و چمدان میتوان به سالاریها، موریانه، میرزا، ورقپارههای زندان و … اشاره کرد.
بزرگ علوی در ۲۱ بهمن ۱۳۷۵ درگذشت.
#بزرگ_علوی
#بزرگعلوی
@Tavaana_TavaanaTech
تازه از توانا
سیر تاریخی ابداع #حقوق_بشر
اثر لین هانت
این ایده که همه افراد بشر دارای #حقوق پایه معینی هستند چطور با پذیرش عمومی روبرو شد؟ آن #تغییرات اجتماعی و سیاسی که بازتاب این پذیرش بود چگونه به وقوع پیوست؟ این پرسشهایی است که لین هانت، مورخ و استاد دانشگاه استانفورد، در #کتاب خود آن را موضوع کاوش قرار داده است.
ترجمه اختصاصی آموزشکده #توانا تمام متن کتاب خانم هانت را که در سال ۲۰۰۷ منتشر شده در بر می گیرد. فصلهای آغازین #کتاب به نمونه هایی از قرن ۱۸ در فرانسه میپردازد تا نشان دهد که چگونه گرایشهای جدید در ادبیات و هنر بر رفتارهای مورد قبول جامعه تاثیر گذاشت و در پدیدار شدن شیوههای تازهای از تفکر موثر افتاد، و نهایتا اسباب تغییرات سیاسی را فراهم ساخت. برای نمونه، رشد روزافزون خواندن #رمان کمک کرد تا موانعی که بین گروههای اجتماعی وجود داشت برداشته شود چرا که «افراد در مردمان دیگر هم همان شوق و عواطف و #همدلی هایی را یافتند که در خود می دیدند». هانت رشد حس همدلی با دیگران را با ممنوع شدن #شکنجه دولتی در فرانسه مرتبط می کند.
در همین زمان، بیانیههای رسمی مثل اعلامیه استقلال آمریکا در ۱۷۷۹ و نیز اعلامیه حقوق انسان در فرانسه به سال ۱۷۸۹ به اندیشه هایی که پیش از آن قابل تصور نبود شکلی ملموس بخشید. در زمانهای نزدیکتر به ما، اعلامیه جهانی حقوق بشر در ۱۹۴۸ به نقطه عطفی در کوشش های #عصر_مدرن برای گسترش #حقوق_اساسی تبدیل شد. هانت در کتاب خود این مطالبات را، که به اتکای این اسناد و "منطق توقف ناپذیر"ی که پدید آوردند دوره به دوره منتقل شده و نهایتا به اعطای حقوق به #اقلیت های مختلف انجامیده، بررسی می کند. این اسناد «با تکیه بر "آنچه دیگر قابل قبول نیست" کمک کردند که نقض حقوق بیش از پیش با عدم پذیرش روبرو شود».
با اینهمه، همدلی با دیگران و تدوین اسناد رسمی برای تامین حقوق بشر کافی نیست. فصل های آخر کتاب به بحث از این مساله می پردازد که چگونه حقوق بشر می تواند با روایتهای متکی به ناسیونالیسم، ایدئولوژی یا امنیت ملی به حاشیه رانده شود. با این وجود، پیام نهایی امیدوارانه است. هانت با افروختن چراغ نگاه به گذشته، راههایی را روشن می کند که مردم از طریق آن در همه جا می توانند جامعه های #عادلانه تری در آینده بسازند.
لینک دانلود رایگان:
https://goo.gl/2k8kQC
این کتاب یکی از عیدی های توانا است.
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
سیر تاریخی ابداع #حقوق_بشر
اثر لین هانت
این ایده که همه افراد بشر دارای #حقوق پایه معینی هستند چطور با پذیرش عمومی روبرو شد؟ آن #تغییرات اجتماعی و سیاسی که بازتاب این پذیرش بود چگونه به وقوع پیوست؟ این پرسشهایی است که لین هانت، مورخ و استاد دانشگاه استانفورد، در #کتاب خود آن را موضوع کاوش قرار داده است.
ترجمه اختصاصی آموزشکده #توانا تمام متن کتاب خانم هانت را که در سال ۲۰۰۷ منتشر شده در بر می گیرد. فصلهای آغازین #کتاب به نمونه هایی از قرن ۱۸ در فرانسه میپردازد تا نشان دهد که چگونه گرایشهای جدید در ادبیات و هنر بر رفتارهای مورد قبول جامعه تاثیر گذاشت و در پدیدار شدن شیوههای تازهای از تفکر موثر افتاد، و نهایتا اسباب تغییرات سیاسی را فراهم ساخت. برای نمونه، رشد روزافزون خواندن #رمان کمک کرد تا موانعی که بین گروههای اجتماعی وجود داشت برداشته شود چرا که «افراد در مردمان دیگر هم همان شوق و عواطف و #همدلی هایی را یافتند که در خود می دیدند». هانت رشد حس همدلی با دیگران را با ممنوع شدن #شکنجه دولتی در فرانسه مرتبط می کند.
در همین زمان، بیانیههای رسمی مثل اعلامیه استقلال آمریکا در ۱۷۷۹ و نیز اعلامیه حقوق انسان در فرانسه به سال ۱۷۸۹ به اندیشه هایی که پیش از آن قابل تصور نبود شکلی ملموس بخشید. در زمانهای نزدیکتر به ما، اعلامیه جهانی حقوق بشر در ۱۹۴۸ به نقطه عطفی در کوشش های #عصر_مدرن برای گسترش #حقوق_اساسی تبدیل شد. هانت در کتاب خود این مطالبات را، که به اتکای این اسناد و "منطق توقف ناپذیر"ی که پدید آوردند دوره به دوره منتقل شده و نهایتا به اعطای حقوق به #اقلیت های مختلف انجامیده، بررسی می کند. این اسناد «با تکیه بر "آنچه دیگر قابل قبول نیست" کمک کردند که نقض حقوق بیش از پیش با عدم پذیرش روبرو شود».
با اینهمه، همدلی با دیگران و تدوین اسناد رسمی برای تامین حقوق بشر کافی نیست. فصل های آخر کتاب به بحث از این مساله می پردازد که چگونه حقوق بشر می تواند با روایتهای متکی به ناسیونالیسم، ایدئولوژی یا امنیت ملی به حاشیه رانده شود. با این وجود، پیام نهایی امیدوارانه است. هانت با افروختن چراغ نگاه به گذشته، راههایی را روشن می کند که مردم از طریق آن در همه جا می توانند جامعه های #عادلانه تری در آینده بسازند.
لینک دانلود رایگان:
https://goo.gl/2k8kQC
این کتاب یکی از عیدی های توانا است.
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
سالگرد خودکشی ِ صادق هدایت، نویسندهی شهیر ایرانی
در این ویدئو کوتاه گزارشی میبینید از زندگی و خودکشی صادق هدایت با گزارشگری آیدین صالحی
سالگرد درگذشت صادق هدایت
پس از پیروزی انقلاب اسلامی کتابهایش به این بهانه که مروج یاس و خودکشی است ممنوع شد. بسیاری از ما در خانوادههایمان و از بزرگترها شنیدهایم که خواندن آثار هدایت آدم را افسرده میکند. علاوه بر ممنوعیت از طرف خانواده در بسیاری از خانهها، بزرگترها آثار هدایت را از دسترس فرزندان خود دور نگاه میداشتند. آیا به راستی هدایت مروج ِ سرخوردگی و یاس بود؟ باید گفت این انسانی که در باور برخی از عوام نوشتههایش خطرناک است، غول #ادبی ایران است و از سرشناسترین نویسندگان ایرانی در جهان. توقیف آثار هدایت بهانهای بهتر از خودکشی میخواهد که جمهوری اسلامی به آن بیاوزد چرا که بسیاری از نویسندگانی که #خودکشی کردهاند آثارشان در ایران منتشر میشود. والتر بنیامین، ریچارد براتیگان، سیلیو پلات،آرتو رکستلر، جرزی کوزینسکی، رومن گاری، ویرجینیا ولف، غزاله علیزاده و … از جمله نویسندگانی هستند که خود به زندگی خویش پایان دادهاند. با اینکه پس از پیروزی انقلاب اسلامی آثار هدایت چندان اجازهی انتشار نیافت اما نقدهای بسیاری بر آثار و زندگی هدایت نوشته شد که نشان از اهمیت این نویسنده ی شهیر ایرانی دارد. #صادق_هدایت در ۲۸ بهمنماه ۱۲۸۱ در تهران به دنیا آمد. بسیاری او را از پیشگامان داستاننویسی نوین ایران دانستهاند. آنچه بیشک موجب شهرت جهانی هدایت شده است، رمان ِ «بوف کور» این نویسنده است. #رمان بوف کور به زبانهای مختلفی از جمله انگلیسی و فرانسه ترجمه شده است. مصطفی فریدون فرزانه از دوستان #هدایت در کتاب «آشنایی با صادق هدایت» تاریخ انتشار این رمان را سال ۱۳۰۹ میداند. آغاز #کتاب بوف کور شاید از معروفترین جملاتی باشد که در #ادبیات فارسی میان مردم دست به دست شده و استفاده شده است.
«در زندگی زخمهایی است که مثل خوره روح را در انزوا میخورند و میتراشند. این دردها را نمیشود به کسی اظهار کرد؛ چون عموما عادت دارند که این دردهای باورنکردنی را جزء اتفاقات و پیشآمدهای نادر و عجیب بشمارند و اگر کسی بگوید یا بنویسد، مردم بر سَبیل عقاید جاری و عقاید خودشان سعی میکنند آن را با لبخند شکاک و تمسخرآمیز تلقی بکنند. زیرا بشر هنوز چاره و دوایی برایش پیدا نکرده و تنها داروی آن فراموشی به توسط شراب و خواب مصنوعی به وسیلهی افیون و مواد مخدره است؛ ولی افسوس که تاثیر اینگونه داروها موقت است و به جای تسکین پس از مدتی بر شدت درد میافزاید.»
صادق هدایت در ۱۹ فروردین ۱۳۳۰ در آپارتمانی اجارهای در خیابان شامپیونه با باز کردن شیر گاز و بستن محفظههای خانه به زندگی خود پایان داد و در گورستان پرلاشز، یکی از گورستانهای پاریس، قطعهی ۸۵ به خاک سپرده شد.
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/2FtTVr
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇
در این ویدئو کوتاه گزارشی میبینید از زندگی و خودکشی صادق هدایت با گزارشگری آیدین صالحی
سالگرد درگذشت صادق هدایت
پس از پیروزی انقلاب اسلامی کتابهایش به این بهانه که مروج یاس و خودکشی است ممنوع شد. بسیاری از ما در خانوادههایمان و از بزرگترها شنیدهایم که خواندن آثار هدایت آدم را افسرده میکند. علاوه بر ممنوعیت از طرف خانواده در بسیاری از خانهها، بزرگترها آثار هدایت را از دسترس فرزندان خود دور نگاه میداشتند. آیا به راستی هدایت مروج ِ سرخوردگی و یاس بود؟ باید گفت این انسانی که در باور برخی از عوام نوشتههایش خطرناک است، غول #ادبی ایران است و از سرشناسترین نویسندگان ایرانی در جهان. توقیف آثار هدایت بهانهای بهتر از خودکشی میخواهد که جمهوری اسلامی به آن بیاوزد چرا که بسیاری از نویسندگانی که #خودکشی کردهاند آثارشان در ایران منتشر میشود. والتر بنیامین، ریچارد براتیگان، سیلیو پلات،آرتو رکستلر، جرزی کوزینسکی، رومن گاری، ویرجینیا ولف، غزاله علیزاده و … از جمله نویسندگانی هستند که خود به زندگی خویش پایان دادهاند. با اینکه پس از پیروزی انقلاب اسلامی آثار هدایت چندان اجازهی انتشار نیافت اما نقدهای بسیاری بر آثار و زندگی هدایت نوشته شد که نشان از اهمیت این نویسنده ی شهیر ایرانی دارد. #صادق_هدایت در ۲۸ بهمنماه ۱۲۸۱ در تهران به دنیا آمد. بسیاری او را از پیشگامان داستاننویسی نوین ایران دانستهاند. آنچه بیشک موجب شهرت جهانی هدایت شده است، رمان ِ «بوف کور» این نویسنده است. #رمان بوف کور به زبانهای مختلفی از جمله انگلیسی و فرانسه ترجمه شده است. مصطفی فریدون فرزانه از دوستان #هدایت در کتاب «آشنایی با صادق هدایت» تاریخ انتشار این رمان را سال ۱۳۰۹ میداند. آغاز #کتاب بوف کور شاید از معروفترین جملاتی باشد که در #ادبیات فارسی میان مردم دست به دست شده و استفاده شده است.
«در زندگی زخمهایی است که مثل خوره روح را در انزوا میخورند و میتراشند. این دردها را نمیشود به کسی اظهار کرد؛ چون عموما عادت دارند که این دردهای باورنکردنی را جزء اتفاقات و پیشآمدهای نادر و عجیب بشمارند و اگر کسی بگوید یا بنویسد، مردم بر سَبیل عقاید جاری و عقاید خودشان سعی میکنند آن را با لبخند شکاک و تمسخرآمیز تلقی بکنند. زیرا بشر هنوز چاره و دوایی برایش پیدا نکرده و تنها داروی آن فراموشی به توسط شراب و خواب مصنوعی به وسیلهی افیون و مواد مخدره است؛ ولی افسوس که تاثیر اینگونه داروها موقت است و به جای تسکین پس از مدتی بر شدت درد میافزاید.»
صادق هدایت در ۱۹ فروردین ۱۳۳۰ در آپارتمانی اجارهای در خیابان شامپیونه با باز کردن شیر گاز و بستن محفظههای خانه به زندگی خود پایان داد و در گورستان پرلاشز، یکی از گورستانهای پاریس، قطعهی ۸۵ به خاک سپرده شد.
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/2FtTVr
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇
توانا آموزشکده جامعهمدنی ایران
صادق هدایت؛ پیشگام داستاننویسی ایران - توانا آموزشکده جامعهمدنی ایران
پس از پیروزی انقلاب اسلامی کتابهایش به این بهانه که مروج یأس و خودکشی است ممنوع شد. بسیاری از ما در خانوادههایمان و از بزرگترها شنیدهایم که خواندن آثار هدایت آدم را افسرده میکند. علاوه بر ممنوعیت از طرف خانواده در بسیاری از خانهها، بزرگترها آثار هدایت…
Forwarded from آموزشکده توانا
تازه از توانا
سیر تاریخی ابداع #حقوق_بشر
اثر لین هانت
این ایده که همه افراد بشر دارای #حقوق پایه معینی هستند چطور با پذیرش عمومی روبرو شد؟ آن #تغییرات اجتماعی و سیاسی که بازتاب این پذیرش بود چگونه به وقوع پیوست؟ این پرسشهایی است که لین هانت، مورخ و استاد دانشگاه استانفورد، در #کتاب خود آن را موضوع کاوش قرار داده است.
ترجمه اختصاصی آموزشکده #توانا تمام متن کتاب خانم هانت را که در سال ۲۰۰۷ منتشر شده در بر می گیرد. فصلهای آغازین #کتاب به نمونه هایی از قرن ۱۸ در فرانسه میپردازد تا نشان دهد که چگونه گرایشهای جدید در ادبیات و هنر بر رفتارهای مورد قبول جامعه تاثیر گذاشت و در پدیدار شدن شیوههای تازهای از تفکر موثر افتاد، و نهایتا اسباب تغییرات سیاسی را فراهم ساخت. برای نمونه، رشد روزافزون خواندن #رمان کمک کرد تا موانعی که بین گروههای اجتماعی وجود داشت برداشته شود چرا که «افراد در مردمان دیگر هم همان شوق و عواطف و #همدلی هایی را یافتند که در خود می دیدند». هانت رشد حس همدلی با دیگران را با ممنوع شدن #شکنجه دولتی در فرانسه مرتبط می کند.
در همین زمان، بیانیههای رسمی مثل اعلامیه استقلال آمریکا در ۱۷۷۹ و نیز اعلامیه حقوق انسان در فرانسه به سال ۱۷۸۹ به اندیشه هایی که پیش از آن قابل تصور نبود شکلی ملموس بخشید. در زمانهای نزدیکتر به ما، اعلامیه جهانی حقوق بشر در ۱۹۴۸ به نقطه عطفی در کوشش های #عصر_مدرن برای گسترش #حقوق_اساسی تبدیل شد. هانت در کتاب خود این مطالبات را، که به اتکای این اسناد و "منطق توقف ناپذیر"ی که پدید آوردند دوره به دوره منتقل شده و نهایتا به اعطای حقوق به #اقلیت های مختلف انجامیده، بررسی می کند. این اسناد «با تکیه بر "آنچه دیگر قابل قبول نیست" کمک کردند که نقض حقوق بیش از پیش با عدم پذیرش روبرو شود».
با اینهمه، همدلی با دیگران و تدوین اسناد رسمی برای تامین حقوق بشر کافی نیست. فصل های آخر کتاب به بحث از این مساله می پردازد که چگونه حقوق بشر می تواند با روایتهای متکی به ناسیونالیسم، ایدئولوژی یا امنیت ملی به حاشیه رانده شود. با این وجود، پیام نهایی امیدوارانه است. هانت با افروختن چراغ نگاه به گذشته، راههایی را روشن می کند که مردم از طریق آن در همه جا می توانند جامعه های #عادلانه تری در آینده بسازند.
لینک دانلود رایگان:
https://goo.gl/2k8kQC
این کتاب یکی از عیدی های توانا است.
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
سیر تاریخی ابداع #حقوق_بشر
اثر لین هانت
این ایده که همه افراد بشر دارای #حقوق پایه معینی هستند چطور با پذیرش عمومی روبرو شد؟ آن #تغییرات اجتماعی و سیاسی که بازتاب این پذیرش بود چگونه به وقوع پیوست؟ این پرسشهایی است که لین هانت، مورخ و استاد دانشگاه استانفورد، در #کتاب خود آن را موضوع کاوش قرار داده است.
ترجمه اختصاصی آموزشکده #توانا تمام متن کتاب خانم هانت را که در سال ۲۰۰۷ منتشر شده در بر می گیرد. فصلهای آغازین #کتاب به نمونه هایی از قرن ۱۸ در فرانسه میپردازد تا نشان دهد که چگونه گرایشهای جدید در ادبیات و هنر بر رفتارهای مورد قبول جامعه تاثیر گذاشت و در پدیدار شدن شیوههای تازهای از تفکر موثر افتاد، و نهایتا اسباب تغییرات سیاسی را فراهم ساخت. برای نمونه، رشد روزافزون خواندن #رمان کمک کرد تا موانعی که بین گروههای اجتماعی وجود داشت برداشته شود چرا که «افراد در مردمان دیگر هم همان شوق و عواطف و #همدلی هایی را یافتند که در خود می دیدند». هانت رشد حس همدلی با دیگران را با ممنوع شدن #شکنجه دولتی در فرانسه مرتبط می کند.
در همین زمان، بیانیههای رسمی مثل اعلامیه استقلال آمریکا در ۱۷۷۹ و نیز اعلامیه حقوق انسان در فرانسه به سال ۱۷۸۹ به اندیشه هایی که پیش از آن قابل تصور نبود شکلی ملموس بخشید. در زمانهای نزدیکتر به ما، اعلامیه جهانی حقوق بشر در ۱۹۴۸ به نقطه عطفی در کوشش های #عصر_مدرن برای گسترش #حقوق_اساسی تبدیل شد. هانت در کتاب خود این مطالبات را، که به اتکای این اسناد و "منطق توقف ناپذیر"ی که پدید آوردند دوره به دوره منتقل شده و نهایتا به اعطای حقوق به #اقلیت های مختلف انجامیده، بررسی می کند. این اسناد «با تکیه بر "آنچه دیگر قابل قبول نیست" کمک کردند که نقض حقوق بیش از پیش با عدم پذیرش روبرو شود».
با اینهمه، همدلی با دیگران و تدوین اسناد رسمی برای تامین حقوق بشر کافی نیست. فصل های آخر کتاب به بحث از این مساله می پردازد که چگونه حقوق بشر می تواند با روایتهای متکی به ناسیونالیسم، ایدئولوژی یا امنیت ملی به حاشیه رانده شود. با این وجود، پیام نهایی امیدوارانه است. هانت با افروختن چراغ نگاه به گذشته، راههایی را روشن می کند که مردم از طریق آن در همه جا می توانند جامعه های #عادلانه تری در آینده بسازند.
لینک دانلود رایگان:
https://goo.gl/2k8kQC
این کتاب یکی از عیدی های توانا است.
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
Forwarded from آموزشکده توانا
تازه از توانا
سیر تاریخی ابداع #حقوق_بشر
اثر لین هانت
این ایده که همه افراد بشر دارای #حقوق پایه معینی هستند چطور با پذیرش عمومی روبرو شد؟ آن #تغییرات اجتماعی و سیاسی که بازتاب این پذیرش بود چگونه به وقوع پیوست؟ این پرسشهایی است که لین هانت، مورخ و استاد دانشگاه استانفورد، در #کتاب خود آن را موضوع کاوش قرار داده است.
ترجمه اختصاصی آموزشکده #توانا تمام متن کتاب خانم هانت را که در سال ۲۰۰۷ منتشر شده در بر می گیرد. فصلهای آغازین #کتاب به نمونه هایی از قرن ۱۸ در فرانسه میپردازد تا نشان دهد که چگونه گرایشهای جدید در ادبیات و هنر بر رفتارهای مورد قبول جامعه تاثیر گذاشت و در پدیدار شدن شیوههای تازهای از تفکر موثر افتاد، و نهایتا اسباب تغییرات سیاسی را فراهم ساخت. برای نمونه، رشد روزافزون خواندن #رمان کمک کرد تا موانعی که بین گروههای اجتماعی وجود داشت برداشته شود چرا که «افراد در مردمان دیگر هم همان شوق و عواطف و #همدلی هایی را یافتند که در خود می دیدند». هانت رشد حس همدلی با دیگران را با ممنوع شدن #شکنجه دولتی در فرانسه مرتبط می کند.
در همین زمان، بیانیههای رسمی مثل اعلامیه استقلال آمریکا در ۱۷۷۹ و نیز اعلامیه حقوق انسان در فرانسه به سال ۱۷۸۹ به اندیشه هایی که پیش از آن قابل تصور نبود شکلی ملموس بخشید. در زمانهای نزدیکتر به ما، اعلامیه جهانی حقوق بشر در ۱۹۴۸ به نقطه عطفی در کوشش های #عصر_مدرن برای گسترش #حقوق_اساسی تبدیل شد. هانت در کتاب خود این مطالبات را، که به اتکای این اسناد و "منطق توقف ناپذیر"ی که پدید آوردند دوره به دوره منتقل شده و نهایتا به اعطای حقوق به #اقلیت های مختلف انجامیده، بررسی می کند. این اسناد «با تکیه بر "آنچه دیگر قابل قبول نیست" کمک کردند که نقض حقوق بیش از پیش با عدم پذیرش روبرو شود».
با اینهمه، همدلی با دیگران و تدوین اسناد رسمی برای تامین حقوق بشر کافی نیست. فصل های آخر کتاب به بحث از این مساله می پردازد که چگونه حقوق بشر می تواند با روایتهای متکی به ناسیونالیسم، ایدئولوژی یا امنیت ملی به حاشیه رانده شود. با این وجود، پیام نهایی امیدوارانه است. هانت با افروختن چراغ نگاه به گذشته، راههایی را روشن می کند که مردم از طریق آن در همه جا می توانند جامعه های #عادلانه تری در آینده بسازند.
لینک دانلود رایگان:
https://goo.gl/2k8kQC
این کتاب یکی از عیدی های توانا است.
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
سیر تاریخی ابداع #حقوق_بشر
اثر لین هانت
این ایده که همه افراد بشر دارای #حقوق پایه معینی هستند چطور با پذیرش عمومی روبرو شد؟ آن #تغییرات اجتماعی و سیاسی که بازتاب این پذیرش بود چگونه به وقوع پیوست؟ این پرسشهایی است که لین هانت، مورخ و استاد دانشگاه استانفورد، در #کتاب خود آن را موضوع کاوش قرار داده است.
ترجمه اختصاصی آموزشکده #توانا تمام متن کتاب خانم هانت را که در سال ۲۰۰۷ منتشر شده در بر می گیرد. فصلهای آغازین #کتاب به نمونه هایی از قرن ۱۸ در فرانسه میپردازد تا نشان دهد که چگونه گرایشهای جدید در ادبیات و هنر بر رفتارهای مورد قبول جامعه تاثیر گذاشت و در پدیدار شدن شیوههای تازهای از تفکر موثر افتاد، و نهایتا اسباب تغییرات سیاسی را فراهم ساخت. برای نمونه، رشد روزافزون خواندن #رمان کمک کرد تا موانعی که بین گروههای اجتماعی وجود داشت برداشته شود چرا که «افراد در مردمان دیگر هم همان شوق و عواطف و #همدلی هایی را یافتند که در خود می دیدند». هانت رشد حس همدلی با دیگران را با ممنوع شدن #شکنجه دولتی در فرانسه مرتبط می کند.
در همین زمان، بیانیههای رسمی مثل اعلامیه استقلال آمریکا در ۱۷۷۹ و نیز اعلامیه حقوق انسان در فرانسه به سال ۱۷۸۹ به اندیشه هایی که پیش از آن قابل تصور نبود شکلی ملموس بخشید. در زمانهای نزدیکتر به ما، اعلامیه جهانی حقوق بشر در ۱۹۴۸ به نقطه عطفی در کوشش های #عصر_مدرن برای گسترش #حقوق_اساسی تبدیل شد. هانت در کتاب خود این مطالبات را، که به اتکای این اسناد و "منطق توقف ناپذیر"ی که پدید آوردند دوره به دوره منتقل شده و نهایتا به اعطای حقوق به #اقلیت های مختلف انجامیده، بررسی می کند. این اسناد «با تکیه بر "آنچه دیگر قابل قبول نیست" کمک کردند که نقض حقوق بیش از پیش با عدم پذیرش روبرو شود».
با اینهمه، همدلی با دیگران و تدوین اسناد رسمی برای تامین حقوق بشر کافی نیست. فصل های آخر کتاب به بحث از این مساله می پردازد که چگونه حقوق بشر می تواند با روایتهای متکی به ناسیونالیسم، ایدئولوژی یا امنیت ملی به حاشیه رانده شود. با این وجود، پیام نهایی امیدوارانه است. هانت با افروختن چراغ نگاه به گذشته، راههایی را روشن می کند که مردم از طریق آن در همه جا می توانند جامعه های #عادلانه تری در آینده بسازند.
لینک دانلود رایگان:
https://goo.gl/2k8kQC
این کتاب یکی از عیدی های توانا است.
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
زادروز جمال میرصادقی، #داستاننویس ایرانی
#جمال_میرصادقی،داستاننویس ایرانی که تا کنون بیش از چهل #رمان، #داستان کوتاه و #نقد_ادبی نوشته است در میان کتابخوانان ایرانی چهرهای شناختهشده است. میرصادقی با «درازنای شب»، «بادها خبر از تغییر فصل میدهند» و «شبچراغ» برای جامعهی ادبی ایران نامی آشنا است.میرصادقی در آثار #ادبی خود رویدادهای سیاسی و اجتماعی و مسائل و مشکلات طبقات فرودست جامعه را بازتاب میدهد. برخی از آثار میرصادقی مدتها است که در ایران اجازهی انتشار ندارد. کتابهای «دختری با ریسمان نقرهای»، «سپیدهدمان» و کتاب «پیشکسوتهای داستان کوتاه» از جملهی این کتابها هستند. «دختری با ریسمان نقرهای» داستان مرد نقاشی است که «دختری با ریسمان نقرهای به مثابه شخصیتی ذهنی و وهمی منبع الهام او در خلق آثارش میشود.» جمال میرصادقی متولد نوزدهم اردیبهشتماه ۱۳۱۲ خورشیدی در تهران و در محلهی دردار خیابان ری است. پدر و جد پدریاش همه در تهران به دنیا آمدهاند.
میرصادقی از مادرش به نیکی یاد میکند تا جایی که میگوید:«من هر چه دارم از مادرم دارم». برخلاف مادر میرصادقی پدر را فردی قشری میداند که معتقد بود که «درسخواندن بچه را هرهریمذهب میکند» و از اینرو جمال اجازه پیدا نمیکند که بعد از دریافت تصدیق ششم ابتدایی درس بخواند و به خواست پدر ترک تحصیل میکند و وارد بازار کار میشود.
جمال مدت سه ماه در قصابی پدرش کار میکند. او در این مدت بیمار میشود و پس از بهبودیاش دیگر به خواست پدر گردن نمیگذارد و به کمک پدربزرگ و مادرش دوباره به مدرسه بازمیگردد. جمال تنها سیزده چهارده سال سن دارد که معلم سرخانه میشود و میتواند از این طریق پول توجیبی خود را تامین کند. جمال میرصادقی در سال ۱۳۳۳ و در همان زمان که در سال آخر دبیرستان در حال تحصیل است دورهی تربیت معلم میگذراند و با دریافت دیپلم وارد دانشگاه میشود و در رشتهی #ادبیات به تحصیل میپردازد.
جمال میرصادقی در گفتوگویی از اولین کتابهایی میگوید که در کودکی خوانده است و بر نویسندهشدن او تاثیر فراوان برجا گذاشته است. او زمانی را به یاد میآورد که کلاس چهارم ابتدایی درس میخواند و به دلیل اختلافاتی که مادرش با مادرشوهر داشت از خانه قهر میکند. جمال در یک روز تابستان که از این خانهنشینی خسته شده است تلاش میکند که از خانه خارج بشود اما موفق نمیشود و بیهدف وارد آبانباری میشود. او ماجرا را اینگونه به یاد میآورد: «بعد از کندوکاو در آب انبار کتابی را که جلد و کاغذهايش از فرط کهنهگی زرد شده بود پيدا کردم بنام اميرارسلان. کتاب مصوری بود که خواندنش مرا در خود غرق کرد. مادربزرگ وقتی #کتاب را در دست من ديد تلاش کرد آن را از من بگيرد.
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/JVTRVE
@Tavaana_TavaanaTech
#جمال_میرصادقی،داستاننویس ایرانی که تا کنون بیش از چهل #رمان، #داستان کوتاه و #نقد_ادبی نوشته است در میان کتابخوانان ایرانی چهرهای شناختهشده است. میرصادقی با «درازنای شب»، «بادها خبر از تغییر فصل میدهند» و «شبچراغ» برای جامعهی ادبی ایران نامی آشنا است.میرصادقی در آثار #ادبی خود رویدادهای سیاسی و اجتماعی و مسائل و مشکلات طبقات فرودست جامعه را بازتاب میدهد. برخی از آثار میرصادقی مدتها است که در ایران اجازهی انتشار ندارد. کتابهای «دختری با ریسمان نقرهای»، «سپیدهدمان» و کتاب «پیشکسوتهای داستان کوتاه» از جملهی این کتابها هستند. «دختری با ریسمان نقرهای» داستان مرد نقاشی است که «دختری با ریسمان نقرهای به مثابه شخصیتی ذهنی و وهمی منبع الهام او در خلق آثارش میشود.» جمال میرصادقی متولد نوزدهم اردیبهشتماه ۱۳۱۲ خورشیدی در تهران و در محلهی دردار خیابان ری است. پدر و جد پدریاش همه در تهران به دنیا آمدهاند.
میرصادقی از مادرش به نیکی یاد میکند تا جایی که میگوید:«من هر چه دارم از مادرم دارم». برخلاف مادر میرصادقی پدر را فردی قشری میداند که معتقد بود که «درسخواندن بچه را هرهریمذهب میکند» و از اینرو جمال اجازه پیدا نمیکند که بعد از دریافت تصدیق ششم ابتدایی درس بخواند و به خواست پدر ترک تحصیل میکند و وارد بازار کار میشود.
جمال مدت سه ماه در قصابی پدرش کار میکند. او در این مدت بیمار میشود و پس از بهبودیاش دیگر به خواست پدر گردن نمیگذارد و به کمک پدربزرگ و مادرش دوباره به مدرسه بازمیگردد. جمال تنها سیزده چهارده سال سن دارد که معلم سرخانه میشود و میتواند از این طریق پول توجیبی خود را تامین کند. جمال میرصادقی در سال ۱۳۳۳ و در همان زمان که در سال آخر دبیرستان در حال تحصیل است دورهی تربیت معلم میگذراند و با دریافت دیپلم وارد دانشگاه میشود و در رشتهی #ادبیات به تحصیل میپردازد.
جمال میرصادقی در گفتوگویی از اولین کتابهایی میگوید که در کودکی خوانده است و بر نویسندهشدن او تاثیر فراوان برجا گذاشته است. او زمانی را به یاد میآورد که کلاس چهارم ابتدایی درس میخواند و به دلیل اختلافاتی که مادرش با مادرشوهر داشت از خانه قهر میکند. جمال در یک روز تابستان که از این خانهنشینی خسته شده است تلاش میکند که از خانه خارج بشود اما موفق نمیشود و بیهدف وارد آبانباری میشود. او ماجرا را اینگونه به یاد میآورد: «بعد از کندوکاو در آب انبار کتابی را که جلد و کاغذهايش از فرط کهنهگی زرد شده بود پيدا کردم بنام اميرارسلان. کتاب مصوری بود که خواندنش مرا در خود غرق کرد. مادربزرگ وقتی #کتاب را در دست من ديد تلاش کرد آن را از من بگيرد.
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/JVTRVE
@Tavaana_TavaanaTech
توانا
جمال میرصادقی؛ داستاننویس
جمال میرصادقی،داستاننویس ایرانی که تا کنون بیش از چهل رمان، داستان کوتاه و نقد ادبی نوشته است در میان کتابخوانان ایرانی چهرهای شناختهشده است. میرصادقی با «درازنای شب»، «بادها خبر از تغییر فصل
Forwarded from آموزشکده توانا
تازه از توانا
سیر تاریخی ابداع #حقوق_بشر
اثر لین هانت
این ایده که همه افراد بشر دارای #حقوق پایه معینی هستند چطور با پذیرش عمومی روبرو شد؟ آن #تغییرات اجتماعی و سیاسی که بازتاب این پذیرش بود چگونه به وقوع پیوست؟ این پرسشهایی است که لین هانت، مورخ و استاد دانشگاه استانفورد، در #کتاب خود آن را موضوع کاوش قرار داده است.
ترجمه اختصاصی آموزشکده #توانا تمام متن کتاب خانم هانت را که در سال ۲۰۰۷ منتشر شده در بر می گیرد. فصلهای آغازین #کتاب به نمونه هایی از قرن ۱۸ در فرانسه میپردازد تا نشان دهد که چگونه گرایشهای جدید در ادبیات و هنر بر رفتارهای مورد قبول جامعه تاثیر گذاشت و در پدیدار شدن شیوههای تازهای از تفکر موثر افتاد، و نهایتا اسباب تغییرات سیاسی را فراهم ساخت. برای نمونه، رشد روزافزون خواندن #رمان کمک کرد تا موانعی که بین گروههای اجتماعی وجود داشت برداشته شود چرا که «افراد در مردمان دیگر هم همان شوق و عواطف و #همدلی هایی را یافتند که در خود می دیدند». هانت رشد حس همدلی با دیگران را با ممنوع شدن #شکنجه دولتی در فرانسه مرتبط می کند.
در همین زمان، بیانیههای رسمی مثل اعلامیه استقلال آمریکا در ۱۷۷۹ و نیز اعلامیه حقوق انسان در فرانسه به سال ۱۷۸۹ به اندیشه هایی که پیش از آن قابل تصور نبود شکلی ملموس بخشید. در زمانهای نزدیکتر به ما، اعلامیه جهانی حقوق بشر در ۱۹۴۸ به نقطه عطفی در کوشش های #عصر_مدرن برای گسترش #حقوق_اساسی تبدیل شد. هانت در کتاب خود این مطالبات را، که به اتکای این اسناد و "منطق توقف ناپذیر"ی که پدید آوردند دوره به دوره منتقل شده و نهایتا به اعطای حقوق به #اقلیت های مختلف انجامیده، بررسی می کند. این اسناد «با تکیه بر "آنچه دیگر قابل قبول نیست" کمک کردند که نقض حقوق بیش از پیش با عدم پذیرش روبرو شود».
با اینهمه، همدلی با دیگران و تدوین اسناد رسمی برای تامین حقوق بشر کافی نیست. فصل های آخر کتاب به بحث از این مساله می پردازد که چگونه حقوق بشر می تواند با روایتهای متکی به ناسیونالیسم، ایدئولوژی یا امنیت ملی به حاشیه رانده شود. با این وجود، پیام نهایی امیدوارانه است. هانت با افروختن چراغ نگاه به گذشته، راههایی را روشن می کند که مردم از طریق آن در همه جا می توانند جامعه های #عادلانه تری در آینده بسازند.
لینک دانلود رایگان:
https://goo.gl/2k8kQC
این کتاب یکی از عیدی های توانا است.
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
سیر تاریخی ابداع #حقوق_بشر
اثر لین هانت
این ایده که همه افراد بشر دارای #حقوق پایه معینی هستند چطور با پذیرش عمومی روبرو شد؟ آن #تغییرات اجتماعی و سیاسی که بازتاب این پذیرش بود چگونه به وقوع پیوست؟ این پرسشهایی است که لین هانت، مورخ و استاد دانشگاه استانفورد، در #کتاب خود آن را موضوع کاوش قرار داده است.
ترجمه اختصاصی آموزشکده #توانا تمام متن کتاب خانم هانت را که در سال ۲۰۰۷ منتشر شده در بر می گیرد. فصلهای آغازین #کتاب به نمونه هایی از قرن ۱۸ در فرانسه میپردازد تا نشان دهد که چگونه گرایشهای جدید در ادبیات و هنر بر رفتارهای مورد قبول جامعه تاثیر گذاشت و در پدیدار شدن شیوههای تازهای از تفکر موثر افتاد، و نهایتا اسباب تغییرات سیاسی را فراهم ساخت. برای نمونه، رشد روزافزون خواندن #رمان کمک کرد تا موانعی که بین گروههای اجتماعی وجود داشت برداشته شود چرا که «افراد در مردمان دیگر هم همان شوق و عواطف و #همدلی هایی را یافتند که در خود می دیدند». هانت رشد حس همدلی با دیگران را با ممنوع شدن #شکنجه دولتی در فرانسه مرتبط می کند.
در همین زمان، بیانیههای رسمی مثل اعلامیه استقلال آمریکا در ۱۷۷۹ و نیز اعلامیه حقوق انسان در فرانسه به سال ۱۷۸۹ به اندیشه هایی که پیش از آن قابل تصور نبود شکلی ملموس بخشید. در زمانهای نزدیکتر به ما، اعلامیه جهانی حقوق بشر در ۱۹۴۸ به نقطه عطفی در کوشش های #عصر_مدرن برای گسترش #حقوق_اساسی تبدیل شد. هانت در کتاب خود این مطالبات را، که به اتکای این اسناد و "منطق توقف ناپذیر"ی که پدید آوردند دوره به دوره منتقل شده و نهایتا به اعطای حقوق به #اقلیت های مختلف انجامیده، بررسی می کند. این اسناد «با تکیه بر "آنچه دیگر قابل قبول نیست" کمک کردند که نقض حقوق بیش از پیش با عدم پذیرش روبرو شود».
با اینهمه، همدلی با دیگران و تدوین اسناد رسمی برای تامین حقوق بشر کافی نیست. فصل های آخر کتاب به بحث از این مساله می پردازد که چگونه حقوق بشر می تواند با روایتهای متکی به ناسیونالیسم، ایدئولوژی یا امنیت ملی به حاشیه رانده شود. با این وجود، پیام نهایی امیدوارانه است. هانت با افروختن چراغ نگاه به گذشته، راههایی را روشن می کند که مردم از طریق آن در همه جا می توانند جامعه های #عادلانه تری در آینده بسازند.
لینک دانلود رایگان:
https://goo.gl/2k8kQC
این کتاب یکی از عیدی های توانا است.
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
Forwarded from آموزشکده توانا
تازه از توانا
سیر تاریخی ابداع #حقوق_بشر
اثر لین هانت
این ایده که همه افراد بشر دارای #حقوق پایه معینی هستند چطور با پذیرش عمومی روبرو شد؟ آن #تغییرات اجتماعی و سیاسی که بازتاب این پذیرش بود چگونه به وقوع پیوست؟ این پرسشهایی است که لین هانت، مورخ و استاد دانشگاه استانفورد، در #کتاب خود آن را موضوع کاوش قرار داده است.
ترجمه اختصاصی آموزشکده #توانا تمام متن کتاب خانم هانت را که در سال ۲۰۰۷ منتشر شده در بر می گیرد. فصلهای آغازین #کتاب به نمونه هایی از قرن ۱۸ در فرانسه میپردازد تا نشان دهد که چگونه گرایشهای جدید در ادبیات و هنر بر رفتارهای مورد قبول جامعه تاثیر گذاشت و در پدیدار شدن شیوههای تازهای از تفکر موثر افتاد، و نهایتا اسباب تغییرات سیاسی را فراهم ساخت. برای نمونه، رشد روزافزون خواندن #رمان کمک کرد تا موانعی که بین گروههای اجتماعی وجود داشت برداشته شود چرا که «افراد در مردمان دیگر هم همان شوق و عواطف و #همدلی هایی را یافتند که در خود می دیدند». هانت رشد حس همدلی با دیگران را با ممنوع شدن #شکنجه دولتی در فرانسه مرتبط می کند.
در همین زمان، بیانیههای رسمی مثل اعلامیه استقلال آمریکا در ۱۷۷۹ و نیز اعلامیه حقوق انسان در فرانسه به سال ۱۷۸۹ به اندیشه هایی که پیش از آن قابل تصور نبود شکلی ملموس بخشید. در زمانهای نزدیکتر به ما، اعلامیه جهانی حقوق بشر در ۱۹۴۸ به نقطه عطفی در کوشش های #عصر_مدرن برای گسترش #حقوق_اساسی تبدیل شد. هانت در کتاب خود این مطالبات را، که به اتکای این اسناد و "منطق توقف ناپذیر"ی که پدید آوردند دوره به دوره منتقل شده و نهایتا به اعطای حقوق به #اقلیت های مختلف انجامیده، بررسی می کند. این اسناد «با تکیه بر "آنچه دیگر قابل قبول نیست" کمک کردند که نقض حقوق بیش از پیش با عدم پذیرش روبرو شود».
با اینهمه، همدلی با دیگران و تدوین اسناد رسمی برای تامین حقوق بشر کافی نیست. فصل های آخر کتاب به بحث از این مساله می پردازد که چگونه حقوق بشر می تواند با روایتهای متکی به ناسیونالیسم، ایدئولوژی یا امنیت ملی به حاشیه رانده شود. با این وجود، پیام نهایی امیدوارانه است. هانت با افروختن چراغ نگاه به گذشته، راههایی را روشن می کند که مردم از طریق آن در همه جا می توانند جامعه های #عادلانه تری در آینده بسازند.
لینک دانلود رایگان:
https://goo.gl/2k8kQC
این کتاب یکی از عیدی های توانا است.
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
سیر تاریخی ابداع #حقوق_بشر
اثر لین هانت
این ایده که همه افراد بشر دارای #حقوق پایه معینی هستند چطور با پذیرش عمومی روبرو شد؟ آن #تغییرات اجتماعی و سیاسی که بازتاب این پذیرش بود چگونه به وقوع پیوست؟ این پرسشهایی است که لین هانت، مورخ و استاد دانشگاه استانفورد، در #کتاب خود آن را موضوع کاوش قرار داده است.
ترجمه اختصاصی آموزشکده #توانا تمام متن کتاب خانم هانت را که در سال ۲۰۰۷ منتشر شده در بر می گیرد. فصلهای آغازین #کتاب به نمونه هایی از قرن ۱۸ در فرانسه میپردازد تا نشان دهد که چگونه گرایشهای جدید در ادبیات و هنر بر رفتارهای مورد قبول جامعه تاثیر گذاشت و در پدیدار شدن شیوههای تازهای از تفکر موثر افتاد، و نهایتا اسباب تغییرات سیاسی را فراهم ساخت. برای نمونه، رشد روزافزون خواندن #رمان کمک کرد تا موانعی که بین گروههای اجتماعی وجود داشت برداشته شود چرا که «افراد در مردمان دیگر هم همان شوق و عواطف و #همدلی هایی را یافتند که در خود می دیدند». هانت رشد حس همدلی با دیگران را با ممنوع شدن #شکنجه دولتی در فرانسه مرتبط می کند.
در همین زمان، بیانیههای رسمی مثل اعلامیه استقلال آمریکا در ۱۷۷۹ و نیز اعلامیه حقوق انسان در فرانسه به سال ۱۷۸۹ به اندیشه هایی که پیش از آن قابل تصور نبود شکلی ملموس بخشید. در زمانهای نزدیکتر به ما، اعلامیه جهانی حقوق بشر در ۱۹۴۸ به نقطه عطفی در کوشش های #عصر_مدرن برای گسترش #حقوق_اساسی تبدیل شد. هانت در کتاب خود این مطالبات را، که به اتکای این اسناد و "منطق توقف ناپذیر"ی که پدید آوردند دوره به دوره منتقل شده و نهایتا به اعطای حقوق به #اقلیت های مختلف انجامیده، بررسی می کند. این اسناد «با تکیه بر "آنچه دیگر قابل قبول نیست" کمک کردند که نقض حقوق بیش از پیش با عدم پذیرش روبرو شود».
با اینهمه، همدلی با دیگران و تدوین اسناد رسمی برای تامین حقوق بشر کافی نیست. فصل های آخر کتاب به بحث از این مساله می پردازد که چگونه حقوق بشر می تواند با روایتهای متکی به ناسیونالیسم، ایدئولوژی یا امنیت ملی به حاشیه رانده شود. با این وجود، پیام نهایی امیدوارانه است. هانت با افروختن چراغ نگاه به گذشته، راههایی را روشن می کند که مردم از طریق آن در همه جا می توانند جامعه های #عادلانه تری در آینده بسازند.
لینک دانلود رایگان:
https://goo.gl/2k8kQC
این کتاب یکی از عیدی های توانا است.
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
غزاله علیزاده در «خانهی ادریسیها»
.
در یک جمعه ۲۱ ادردیبهشت ۱۳۷۵، تعدادی از ساکنان محلهای در جنگل اطراف شهر رامسر در شمال ایران و در روستای «جواهرده» جسدی را یافتند که از درختی حلقآویز شده بود. او کسی نبود جز «غزاله علیزاده» نویسندهی ایرانی و صاحب رمان مشهور دو جلدی «خانه ادریسیها»
.
غزاله علیزاده در مورد خود و زندگیاش در گفتوگویی با مجلهی ادبی «گردون»، شماره ۵۱، مهرماه ۱۳۷۴ اینچنین میگوید: «دوازده، سيزده ساله بودم، دنيا را نمیشناختم. کی دنيا را میشناسد؟ اين تودهی بیشکل مدام در حال تغيير را که دور خودش میپيچد و از يک تاريکی میرود به طرف تاريکی ديگر. در اين فاصله، ما بيش و کم رؤيا میبافيم، فکر میکنيم میشود سرشت انسان را عوض کرد، آن مايهی حيرتانگيز از حيوانيت در خود و ديگران را. ما نسلی بوديم آرمانخواه. به رستگاری اعتقاد داشتيم. هيچ تأسفی ندارم. از نگاه خالی نوجوانان فارغ از کابوس و رؤيا، حيرت میکنم. تا اين درجه وابستگی به ماديت، اگر هم نشانهی عقل معيشت باشد، باز حاکي از زوال است. ما واژههای مقدس داشتيم: آزادی، وطن، عدالت، فرهنگ، زيبايی و تجلی. تکان هر برگ بر شاخه، معنای نهفتهای داشت… اغلب دراز میکشيدم روی چمن مرطوب و خيره میشدم به آسمان. پارههای ابر گذر میکردند، اشتياق و حيرت نوجوانی بیقرار میدميدم به آسمان. در گلخانه مینشستم، بیوقفه کتاب میخواندم، نويسندگان و شاعران بزرگ را تا حد تقديس میستودم. از جهان روزمرگی، تقديس گريخته است و اين بحران جنبهی بومی ندارد. پشت مرزها هم تقديس و آرمانگرایی به انسان پشت کرده و شهرت فصلی، جنسيت و پول گريزنده، اقيانوسهای عظيم را در حد حوضچههایی تنگ فروکاسته است.» آنچه نام غزاله علیزاده را به عنوان نویسندهای صاحبسبْک و معتبر در قصهنویسی ایران به ثبت رساند انتشار رمان دو جلدی ِ «خانه ادریسیها» در سال ۱۳۷۰ بود. البته آثار دیگر علیزاده همچون «چهار راه»، «دو منظره»، «تالارها» و «شبهای تهران» همه نشانهای از تسلط نویسندهای در حیطهی کار خود است. علیزاده در همهی آثارش آرمانگرایی ایدهآلیست با دغدغههای فمینیستی است.
ویدئو از بیبیسی فارسی
بیشتر بخوانید:
https://tavaana.org/fa/GhazalehAlizadeh
#غزاله_علیزاده #خانه_ادریسیها #نویسنده #رمان #رمان_نویس
@Tavaana_TavaanaTech
.
در یک جمعه ۲۱ ادردیبهشت ۱۳۷۵، تعدادی از ساکنان محلهای در جنگل اطراف شهر رامسر در شمال ایران و در روستای «جواهرده» جسدی را یافتند که از درختی حلقآویز شده بود. او کسی نبود جز «غزاله علیزاده» نویسندهی ایرانی و صاحب رمان مشهور دو جلدی «خانه ادریسیها»
.
غزاله علیزاده در مورد خود و زندگیاش در گفتوگویی با مجلهی ادبی «گردون»، شماره ۵۱، مهرماه ۱۳۷۴ اینچنین میگوید: «دوازده، سيزده ساله بودم، دنيا را نمیشناختم. کی دنيا را میشناسد؟ اين تودهی بیشکل مدام در حال تغيير را که دور خودش میپيچد و از يک تاريکی میرود به طرف تاريکی ديگر. در اين فاصله، ما بيش و کم رؤيا میبافيم، فکر میکنيم میشود سرشت انسان را عوض کرد، آن مايهی حيرتانگيز از حيوانيت در خود و ديگران را. ما نسلی بوديم آرمانخواه. به رستگاری اعتقاد داشتيم. هيچ تأسفی ندارم. از نگاه خالی نوجوانان فارغ از کابوس و رؤيا، حيرت میکنم. تا اين درجه وابستگی به ماديت، اگر هم نشانهی عقل معيشت باشد، باز حاکي از زوال است. ما واژههای مقدس داشتيم: آزادی، وطن، عدالت، فرهنگ، زيبايی و تجلی. تکان هر برگ بر شاخه، معنای نهفتهای داشت… اغلب دراز میکشيدم روی چمن مرطوب و خيره میشدم به آسمان. پارههای ابر گذر میکردند، اشتياق و حيرت نوجوانی بیقرار میدميدم به آسمان. در گلخانه مینشستم، بیوقفه کتاب میخواندم، نويسندگان و شاعران بزرگ را تا حد تقديس میستودم. از جهان روزمرگی، تقديس گريخته است و اين بحران جنبهی بومی ندارد. پشت مرزها هم تقديس و آرمانگرایی به انسان پشت کرده و شهرت فصلی، جنسيت و پول گريزنده، اقيانوسهای عظيم را در حد حوضچههایی تنگ فروکاسته است.» آنچه نام غزاله علیزاده را به عنوان نویسندهای صاحبسبْک و معتبر در قصهنویسی ایران به ثبت رساند انتشار رمان دو جلدی ِ «خانه ادریسیها» در سال ۱۳۷۰ بود. البته آثار دیگر علیزاده همچون «چهار راه»، «دو منظره»، «تالارها» و «شبهای تهران» همه نشانهای از تسلط نویسندهای در حیطهی کار خود است. علیزاده در همهی آثارش آرمانگرایی ایدهآلیست با دغدغههای فمینیستی است.
ویدئو از بیبیسی فارسی
بیشتر بخوانید:
https://tavaana.org/fa/GhazalehAlizadeh
#غزاله_علیزاده #خانه_ادریسیها #نویسنده #رمان #رمان_نویس
@Tavaana_TavaanaTech
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. غزاله علیزاده در «خانهی ادریسیها» . در یک جمعه ۲۱ ادردیبهشت ۱۳۷۵، تعدادی از ساکنان محلهای در جنگل اطراف شهر رامسر در شمال ایران و در روستای «جواهرده» جسدی را یافتند که از درختی حلقآویز شده بود. او کسی نبود جز «غزاله علیزاده» نویسندهی ایرانی و صاحب…