شاه #فرار نکرد
بازخوانی یادداشتی از #صادق_زیباکلام
شاه درنهایت فقط میخواست برود. همه آرمانها، تصویر و تصورات و رؤیاهای ۲۵ ساله او در ظهر عید فطر سال ۵۷ (۱۳ شهریور) - ظرف کمتر از یک ساعت که او با هلیکوپتر سیل جمعیت را در خیابان شریعتی میبیند- به هم میریزد. آن جمعیت که بیش از یکمیلیون نفر تخمین زده میشد همه آن تصورات را که مخالفان جمعی #مارکسیست و #مذهبیون قشری (ارتجاع سرخ و سیاه) #روشنفکران ناراضی و #دانشجویان فریبخورده هستند را در هم ریخت. «جان استمپل» در آن ایام دبیر دوم سفارت آمریکا در تهران بود و بعد ماجرای گروگانها، در درآمد کتابش «پیرامون انقلاب اسلامی» مینویسد که دیدن صدها هزار مخالف و ناراضی همچون صاعقهای بر #شاه وارد شد. آن شوک آنچنان مؤثر و قوی بود که باعث فلج فکری و ذهنی شاه شد. کم نبودند فرماندهان نظامی همچون سپهبد نصیری، خسروداد، سپهبد رحیمی و فرمانداران نظامی تهران، سرلشکر ناجی و مأموران نظامی اصفهان، سرلشکر نشاط رییس گارد جاویدان، ارتشبد غلامعلی اویسی و... که با اشاره شاه حاضر بودند ۱۷ شهریور را ادامه دهند اما شاه به آنها مجوز نداد. اینکه چرا شاه حاضر به #کشتار نشد احتمالاً موضوعی است که پایانی نخواهد داشت. برای اینکه چه رأیی درباره محمدرضا پهلوی صادر کنیم میتوان پرسید که آیا عدم تمایل وی به خونریزی ناشی از روحیه وطنپرستی و تنفرش از خشونت بود و اینکه نمیخواست در #تاریخ بهعنوان پادشاهی نامش ثبت شود که با کشتار مردم تاجوتختش را حفظ کرده یا اینکه عدم تمایلش به #خونریزی بهواسطه آن بود که به این نقطه رسیده بود که کشتار، فایدهای ندارد چون اولاً مخالفان وی تقریباً همه مردم را شامل میشود و ثانیاً اینکه #آمریکاییها و #انگلیسیها به هر دلیلی تصمیم به تغییر و برکناری وی گرفته و مقاومت بیفایده بود؟
متن کامل یادداشت: bit.ly/1OoHQ3W
Sadegh Zibakalam
@Tavaana_Tavaanatech
فایل پی دی اف مطلب صادق زیباکلام در دو قسمت در ادامه تقدیم می گردد، به همراه یک ویدئوی مرتبط
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
بازخوانی یادداشتی از #صادق_زیباکلام
شاه درنهایت فقط میخواست برود. همه آرمانها، تصویر و تصورات و رؤیاهای ۲۵ ساله او در ظهر عید فطر سال ۵۷ (۱۳ شهریور) - ظرف کمتر از یک ساعت که او با هلیکوپتر سیل جمعیت را در خیابان شریعتی میبیند- به هم میریزد. آن جمعیت که بیش از یکمیلیون نفر تخمین زده میشد همه آن تصورات را که مخالفان جمعی #مارکسیست و #مذهبیون قشری (ارتجاع سرخ و سیاه) #روشنفکران ناراضی و #دانشجویان فریبخورده هستند را در هم ریخت. «جان استمپل» در آن ایام دبیر دوم سفارت آمریکا در تهران بود و بعد ماجرای گروگانها، در درآمد کتابش «پیرامون انقلاب اسلامی» مینویسد که دیدن صدها هزار مخالف و ناراضی همچون صاعقهای بر #شاه وارد شد. آن شوک آنچنان مؤثر و قوی بود که باعث فلج فکری و ذهنی شاه شد. کم نبودند فرماندهان نظامی همچون سپهبد نصیری، خسروداد، سپهبد رحیمی و فرمانداران نظامی تهران، سرلشکر ناجی و مأموران نظامی اصفهان، سرلشکر نشاط رییس گارد جاویدان، ارتشبد غلامعلی اویسی و... که با اشاره شاه حاضر بودند ۱۷ شهریور را ادامه دهند اما شاه به آنها مجوز نداد. اینکه چرا شاه حاضر به #کشتار نشد احتمالاً موضوعی است که پایانی نخواهد داشت. برای اینکه چه رأیی درباره محمدرضا پهلوی صادر کنیم میتوان پرسید که آیا عدم تمایل وی به خونریزی ناشی از روحیه وطنپرستی و تنفرش از خشونت بود و اینکه نمیخواست در #تاریخ بهعنوان پادشاهی نامش ثبت شود که با کشتار مردم تاجوتختش را حفظ کرده یا اینکه عدم تمایلش به #خونریزی بهواسطه آن بود که به این نقطه رسیده بود که کشتار، فایدهای ندارد چون اولاً مخالفان وی تقریباً همه مردم را شامل میشود و ثانیاً اینکه #آمریکاییها و #انگلیسیها به هر دلیلی تصمیم به تغییر و برکناری وی گرفته و مقاومت بیفایده بود؟
متن کامل یادداشت: bit.ly/1OoHQ3W
Sadegh Zibakalam
@Tavaana_Tavaanatech
فایل پی دی اف مطلب صادق زیباکلام در دو قسمت در ادامه تقدیم می گردد، به همراه یک ویدئوی مرتبط
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
کار زارِ و حال نزار روحانیت دولتی
حسین قاضیان
goo.gl/RK1gFk
زمانی بود که روحانیان شیعی(و «مذهبیها» به طور کلی)برای رقابت با رقیبان مارکسیست و بعضاً لیبرال خود دست در کار تحقیق و نوشتن بودند.اگر از کیفیت عموماً نازل آن تحقیقها و نوشتهها دربگذریم، دست کم میشد گفت که روحانیتی که در غار اصحاب کهف زندگی نمیکرد،تلاش داشت در جهان اندیشه با سلاح اندیشه (و البته آمیخته به پروپاگاندا) و در سطح جامعهی مدنی وارد کارزار شود.
از پس انقلاب، بویژه در دوران رهبر دوم جمهوری اسلامی،روحانیت هرچه بیشتر دولتی شد و به جای اقناع در سطح جامعهی مدنی، بیش از گذشته به زور در سطح حکومتی متوسل شد.درنتیجه، روحانیانی که در خدمت مرکز قدرت نبودند و هنوز سر در کار تحقیق و نوشتن داشتند،هرچه بیشتر به حاشیه رانده شدند.در نهایت دور و بر دستگاه رهبری را روحانیان کم مایهی سیاسی و روضهخوانان و مداحان پر کردند.
رهبر،راضی از خالی شدن میدان از روحانیت مزاحم،فرموده بودند که «سنت مداحی در بین جامعه ما خوشبختانه رواج پیدا کرده است، قبلها بود،اما محدود بود؛امروز این سفره، گسترده شده است؛ این میدان،باز شده است.» در این میدان باز شده،مداحان قدر دیدند و بر صدر نشستند. برای داشتن بازاری که صرفاً به محرم و صفر محدود نباشد،برای هر چیزی روضه و نوحهای سرودند. دیگر مهم نبود که موضوع نوحه، پسر خالهی نوه عموی امامزاده قاسم باشد یا جنگ در سوریه و «مدافعان حرم». مهم نانی بود که باید در این میدان باز شده به نرخ روز عرضه میشد و دکان مداحی را پر رونقتر از دکان دیگر صنوف روحانیت میکرد.
این طور بود که شعر و مداحی جای استدلال را هم گرفت. چرا که به نظر رهبر(خطاب به مداحان)«گاهی یک بیت شعری که شما میخوانید، از یک ساعت بحث مستدل یک گویندهی ماهر تأثیرش در دلها بیشتر است.»
درواقع،در این جهان متنوع و متکثر از اندیشهها و سبکها، رهبری برای دفاع از قلعهی حکومت خود، مدافع دیگری به جز مداحان باقی نگذاشته است. به همین دلیل برای مقابله با «دشمن»، دشمنی که دارد«...علیه باور به اسلام، باور به کارآمدی نظام اسلامی و باور به امکان تداوم نظام اسلامی کار میکند.» باید به مداحی متوسل شد:«از راه اینترنت هم میشود جواب آنها را داد، اما ما وسیلههایی داریم که این وسیلهها منحصربهفرد است. یکی از آنها همین شما هستید، یکی از آنها همین جامعه مداحند.»
اینان قرار است از راه روضه و مداحی از «کارآمدی نظام اسلامی و باور به امکان تداوم نظام اسلامی» دفاع کنند. این است کارِ زار و حال نزار روحانیت دولتی.
مرتبط:
دموکراسی و نقش شهروندان
http://bit.ly/2d6CP5B
@Tavaana_TavaanaTech
حسین قاضیان
goo.gl/RK1gFk
زمانی بود که روحانیان شیعی(و «مذهبیها» به طور کلی)برای رقابت با رقیبان مارکسیست و بعضاً لیبرال خود دست در کار تحقیق و نوشتن بودند.اگر از کیفیت عموماً نازل آن تحقیقها و نوشتهها دربگذریم، دست کم میشد گفت که روحانیتی که در غار اصحاب کهف زندگی نمیکرد،تلاش داشت در جهان اندیشه با سلاح اندیشه (و البته آمیخته به پروپاگاندا) و در سطح جامعهی مدنی وارد کارزار شود.
از پس انقلاب، بویژه در دوران رهبر دوم جمهوری اسلامی،روحانیت هرچه بیشتر دولتی شد و به جای اقناع در سطح جامعهی مدنی، بیش از گذشته به زور در سطح حکومتی متوسل شد.درنتیجه، روحانیانی که در خدمت مرکز قدرت نبودند و هنوز سر در کار تحقیق و نوشتن داشتند،هرچه بیشتر به حاشیه رانده شدند.در نهایت دور و بر دستگاه رهبری را روحانیان کم مایهی سیاسی و روضهخوانان و مداحان پر کردند.
رهبر،راضی از خالی شدن میدان از روحانیت مزاحم،فرموده بودند که «سنت مداحی در بین جامعه ما خوشبختانه رواج پیدا کرده است، قبلها بود،اما محدود بود؛امروز این سفره، گسترده شده است؛ این میدان،باز شده است.» در این میدان باز شده،مداحان قدر دیدند و بر صدر نشستند. برای داشتن بازاری که صرفاً به محرم و صفر محدود نباشد،برای هر چیزی روضه و نوحهای سرودند. دیگر مهم نبود که موضوع نوحه، پسر خالهی نوه عموی امامزاده قاسم باشد یا جنگ در سوریه و «مدافعان حرم». مهم نانی بود که باید در این میدان باز شده به نرخ روز عرضه میشد و دکان مداحی را پر رونقتر از دکان دیگر صنوف روحانیت میکرد.
این طور بود که شعر و مداحی جای استدلال را هم گرفت. چرا که به نظر رهبر(خطاب به مداحان)«گاهی یک بیت شعری که شما میخوانید، از یک ساعت بحث مستدل یک گویندهی ماهر تأثیرش در دلها بیشتر است.»
درواقع،در این جهان متنوع و متکثر از اندیشهها و سبکها، رهبری برای دفاع از قلعهی حکومت خود، مدافع دیگری به جز مداحان باقی نگذاشته است. به همین دلیل برای مقابله با «دشمن»، دشمنی که دارد«...علیه باور به اسلام، باور به کارآمدی نظام اسلامی و باور به امکان تداوم نظام اسلامی کار میکند.» باید به مداحی متوسل شد:«از راه اینترنت هم میشود جواب آنها را داد، اما ما وسیلههایی داریم که این وسیلهها منحصربهفرد است. یکی از آنها همین شما هستید، یکی از آنها همین جامعه مداحند.»
اینان قرار است از راه روضه و مداحی از «کارآمدی نظام اسلامی و باور به امکان تداوم نظام اسلامی» دفاع کنند. این است کارِ زار و حال نزار روحانیت دولتی.
مرتبط:
دموکراسی و نقش شهروندان
http://bit.ly/2d6CP5B
@Tavaana_TavaanaTech
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. کار زارِ و حال نزار #روحانیت دولتی حسین قاضیان زمانی بود که #روحانیان شیعی(و «مذهبیها» به طور کلی)برای رقابت با رقیبان #مارکسیست و بعضاً لیبرال خود دست در کار #تحقیق و #نوشتن بودند.اگر از کیفیت عموماً نازل آن تحقیقها و نوشتهها دربگذریم، دست کم میشد…