برادر! دیگر بار، در کام ناامیدی بودیم که امیدی به ماندنمان خواند. پیامبران بزرگ برخاستند، #زرتشت بزرگ، #مانی بزرگ، بودای بزرگ، #کنفوسیوس حکیم، #لائوتسوی عمیق...
روزنهای به نجات گشوده شده بود. خدایان برای نجات ما از ذلت و بردگی، پیامبران #منجی خویش را #بسیج کرده بودند، تا #ایمان و پرستش را جانشین ستمگری و بردگی کنند. اما برادر! این مبعوثین خدایان، از خانه بعثتشان فرود میآمدند و بیهیچ اعتنایی به ما و هیچ نام و یادی از ما، راهی کاخ و قصری میشدند.
کنفوسیوس حکیم که آن همه از #جامعه و #انسان گفت و باور کردیم و دیدیم که به وزارت «لو» رفت و ندیم شاهزادگان #چین شد. و #بودا که خود #شاهزاده بزرگ «بنارس» بود از همهی ما برید و در درون خود برای رفتن به «نیروانا»- که نمیدانم کجاست- ریاضتهای بزرگ و اندیشههای بزرگ آفرید!
و «زرتشت» در #آذربایجان مبعوث شد و بیآنکه با ما تازیانه خوردگان و عزاداران دخمهها- دخمهای گور هزاران برادر، برده- سخنی بگوید، به بلخ شتافت و در سلامت دربار گشتاسب، از ما برید. و «مانی» از نور گفت و به ظلمت تاخت و روشنی را در گوش ما زندانیان ظلمت #ظلم، زمزمه کرد. گفتیم اینک اوست که نجاتمان را میخواند. اما گفتار روشنش را در کتابی پیچید و به #شاپور ساسانی هدیه کرد و در تاجگذاریاش خطبه خواند و افتخارش همه این شد که در رکاب «شاپور» سرندیب و هند و بلخ را گشت و بعد این چنینمان شکست و شکستمان را سرود که: «آنکه شکست میخورد از ذات ظلمت است و آنکه پیروز میشود از ذات نور!» و مگر نه این است که ما شکست خوردگان همیشهی سرتاسر #تاریخ هستیم!
برادر! تو قربانی این بناهای بزرگ، برگور شدی و من قربانی این قصرهای عظیم. و ناگهان دیدم که در کنار #فرعون ها و #قارون ها- که بر بردگیمان میخریدند و به بیگاریمان میکشیدند- دیگرانی نیز به نام جانشینان این پیامبران سرکشیدند، روحانیان رسمی..!
از #فلسطین گرفته تا #ایران، تا #مصر، تا #چین، تا هر جا که جامعهای و تمدنی هست در کنار این #اهرام و این قصرهای بزرگ، برای ساختن معابد پرشکوه باید سنگ میکشیدیم. و بعد، نمایندگان #خدا و جانشینان این پیامبران، ما را دستبندی دیگر زدند و به نام #زکات غارتی دیگر کردند و به نام #جهاد در راه #دین، به میدانهایی دیگر فرستادند، تا جایی که ناگزیرمان میکردند که در برابر خدایان در مذبح معبدها و در کنار بتها، کودکانمان را قربانی کنیم.
نمیدانی برادر، که تمامی معبدها انباشته از خون فرزندان معصوم ماست و ما هزاران سال- بدبختتر از تو و سرنوشت تو- گور و قصر و معبد ساختیم و خدایان در کنار فرعونها و در کنار قارونها و نمایندگانشان باز به جانمان افتادند!
سه پنجم همهی افلاک ایران را موبدان خداوند و اهورا! از ما گرفتند و ما برای آنها #رعیت و #برده و «سرو» بودیم و چهار پنجم همهی زمینهای فرانک را کشیشان خداوند از ما گرفتند. برای معابد بیگاری کردیم و همهی خاکهای عظیم #رم و معبدهای بزرگ #چین را ساختیم و مردیم.
پیروزی از آن موبدان و کشیشان و روحانیون ادیان و فرعونها و قارونها بود و من که هزاران سال پیش از تو زیستم و مرگ همهی برادران و هم نژادانم را دیدم، احساس کردم که خدایان نیز به بردگان کینه میورزند و دین نیز برای بردگی ما بند دیگری است و موبدان و کشیشان و روحانیون ادیان نیز ابزار دیگری برای تحکیم این قصرها و گورها و توجیه این نظامند.
و بعد همچنانکه حکیمان و دانشمندان بزرگ- که از ما بهتر میاندیشند و میفهمند! مردانی چون #ارسطو- میگویند که برخی برای بردگی و گروهی برای آقایی است که به این دنیا میآیند!، یقین کردم که ما برای بردگی به دنیا آمدیم و جز این سرنوشتی نداریم و سرنوشت مقدرمان باربری و ستم کشی و تازیانه خوردن و تحقیر شدن و نجس تلقی شدن و بردگی است و جز این دیگر هیچ...
اما برادر! ناگهان خبر یافتیم که مردی از کوه فرود آمده است و در کنار معبدی فریاد زده است که: «من از جانب خدا آمدهام».
و من باز بر خود لرزیدم که باز فریبی تازه برای ستمی تازه. اما چون زبان به گفتن گشود، باورم نشد:
من از جانب خدا آمدهام که خدا اراده کرده است تا بر همهی بردگان و بیچارگان زمین منت بگذارد و آنان را پیشوایان جهان و وارثان زمین قرار دهد.
شگفتا! چگونه است که خدا، با بردگان و بیچارگان سخن میگوید و به آنها مژده نجات و نوید رهبری و وراثت بر زمین میدهد؟
✅ @Shariati_Group
روزنهای به نجات گشوده شده بود. خدایان برای نجات ما از ذلت و بردگی، پیامبران #منجی خویش را #بسیج کرده بودند، تا #ایمان و پرستش را جانشین ستمگری و بردگی کنند. اما برادر! این مبعوثین خدایان، از خانه بعثتشان فرود میآمدند و بیهیچ اعتنایی به ما و هیچ نام و یادی از ما، راهی کاخ و قصری میشدند.
کنفوسیوس حکیم که آن همه از #جامعه و #انسان گفت و باور کردیم و دیدیم که به وزارت «لو» رفت و ندیم شاهزادگان #چین شد. و #بودا که خود #شاهزاده بزرگ «بنارس» بود از همهی ما برید و در درون خود برای رفتن به «نیروانا»- که نمیدانم کجاست- ریاضتهای بزرگ و اندیشههای بزرگ آفرید!
و «زرتشت» در #آذربایجان مبعوث شد و بیآنکه با ما تازیانه خوردگان و عزاداران دخمهها- دخمهای گور هزاران برادر، برده- سخنی بگوید، به بلخ شتافت و در سلامت دربار گشتاسب، از ما برید. و «مانی» از نور گفت و به ظلمت تاخت و روشنی را در گوش ما زندانیان ظلمت #ظلم، زمزمه کرد. گفتیم اینک اوست که نجاتمان را میخواند. اما گفتار روشنش را در کتابی پیچید و به #شاپور ساسانی هدیه کرد و در تاجگذاریاش خطبه خواند و افتخارش همه این شد که در رکاب «شاپور» سرندیب و هند و بلخ را گشت و بعد این چنینمان شکست و شکستمان را سرود که: «آنکه شکست میخورد از ذات ظلمت است و آنکه پیروز میشود از ذات نور!» و مگر نه این است که ما شکست خوردگان همیشهی سرتاسر #تاریخ هستیم!
برادر! تو قربانی این بناهای بزرگ، برگور شدی و من قربانی این قصرهای عظیم. و ناگهان دیدم که در کنار #فرعون ها و #قارون ها- که بر بردگیمان میخریدند و به بیگاریمان میکشیدند- دیگرانی نیز به نام جانشینان این پیامبران سرکشیدند، روحانیان رسمی..!
از #فلسطین گرفته تا #ایران، تا #مصر، تا #چین، تا هر جا که جامعهای و تمدنی هست در کنار این #اهرام و این قصرهای بزرگ، برای ساختن معابد پرشکوه باید سنگ میکشیدیم. و بعد، نمایندگان #خدا و جانشینان این پیامبران، ما را دستبندی دیگر زدند و به نام #زکات غارتی دیگر کردند و به نام #جهاد در راه #دین، به میدانهایی دیگر فرستادند، تا جایی که ناگزیرمان میکردند که در برابر خدایان در مذبح معبدها و در کنار بتها، کودکانمان را قربانی کنیم.
نمیدانی برادر، که تمامی معبدها انباشته از خون فرزندان معصوم ماست و ما هزاران سال- بدبختتر از تو و سرنوشت تو- گور و قصر و معبد ساختیم و خدایان در کنار فرعونها و در کنار قارونها و نمایندگانشان باز به جانمان افتادند!
سه پنجم همهی افلاک ایران را موبدان خداوند و اهورا! از ما گرفتند و ما برای آنها #رعیت و #برده و «سرو» بودیم و چهار پنجم همهی زمینهای فرانک را کشیشان خداوند از ما گرفتند. برای معابد بیگاری کردیم و همهی خاکهای عظیم #رم و معبدهای بزرگ #چین را ساختیم و مردیم.
پیروزی از آن موبدان و کشیشان و روحانیون ادیان و فرعونها و قارونها بود و من که هزاران سال پیش از تو زیستم و مرگ همهی برادران و هم نژادانم را دیدم، احساس کردم که خدایان نیز به بردگان کینه میورزند و دین نیز برای بردگی ما بند دیگری است و موبدان و کشیشان و روحانیون ادیان نیز ابزار دیگری برای تحکیم این قصرها و گورها و توجیه این نظامند.
و بعد همچنانکه حکیمان و دانشمندان بزرگ- که از ما بهتر میاندیشند و میفهمند! مردانی چون #ارسطو- میگویند که برخی برای بردگی و گروهی برای آقایی است که به این دنیا میآیند!، یقین کردم که ما برای بردگی به دنیا آمدیم و جز این سرنوشتی نداریم و سرنوشت مقدرمان باربری و ستم کشی و تازیانه خوردن و تحقیر شدن و نجس تلقی شدن و بردگی است و جز این دیگر هیچ...
اما برادر! ناگهان خبر یافتیم که مردی از کوه فرود آمده است و در کنار معبدی فریاد زده است که: «من از جانب خدا آمدهام».
و من باز بر خود لرزیدم که باز فریبی تازه برای ستمی تازه. اما چون زبان به گفتن گشود، باورم نشد:
من از جانب خدا آمدهام که خدا اراده کرده است تا بر همهی بردگان و بیچارگان زمین منت بگذارد و آنان را پیشوایان جهان و وارثان زمین قرار دهد.
شگفتا! چگونه است که خدا، با بردگان و بیچارگان سخن میگوید و به آنها مژده نجات و نوید رهبری و وراثت بر زمین میدهد؟
✅ @Shariati_Group
✡ نگاهی به نقش و نفوذ صهیونیسم در سلطنت پهلوی
📌بررسی امپراتوری نامرئی #روچیلدها و سیطرهٔ آن بر همهٔ شئون دنیای غرب، جایگاه تعیینکنندهٔ #صهیونیسم را در تنظیم سیاستهای خاورمیانهای قدرتهای اصلی غرب نشان میدهد. استراتژی صبورانهٔ خاندان روچیلد بهمنظور تأسیس «تمدن بزرگ یهود» در #خاورمیانه از نیمهٔ قرن نوزدهم آغاز شد و بهسوی هدف خود گامهایی خاموش و سنجیده برداشت. #ایران در استراتژی روچیلدها جایگاه اساسی داشت و لذا میتوانیم صعود سلطنت #رضاخان را گامی از سوی صهیونیسم بهمنظور تأمین شرایط لازم برای تأسیس تمدن #یهود در خاورمیانه ارزیابی کنیم.
📌این گام توسط #اردشیر_ریپورتر به فرجام رسید و رژیمی ضد اسلامی و لائیک استقرار یافت که وظیفه داشت با سرکوب #فرهنگ #اسلامی #مردم ایران، این نیروی عظیم را از منطقهٔ خاورمیانه بیگانه و منزوی سازد. همزمان در خاورمیانهٔ عربی نیز رژیمهای پوشالی و خلقالسّاعه تأسیس گردید.
در بطن این محیطِ مناسب بود که توسط روچیلدها «اسکان یهودیانِ فقیر #اروپا در #فلسطین» توسعه یافت و سرانجام، در سال ١٩۴٨م، با مداخلهٔ #آمریکا و #انگلیس تحت پوشش #سازمان_ملل به تأسیس دولت #اسرائیل، بهعنوان کانون اولیهٔ «تمدن بزرگ یهود» انجامید.
📌با تأسیس دولت غاصب اسرائیل، عوامل ایرانیِ #بریتانیا بهسود اسرائیل وارد صحنه شدند. ویلیام شوکراس در کتاب «آخرین سفر شاه» مینویسد:
در ١٩۴٨ که دولت اسرائیل تأسیس شد، ایران به یهودیان عراقی که برخلاف یهودیان ایرانی مورد سرکوب قرار گرفته بودند، اجازه داد از طریق ایران به اسرائیل فرار کنند.
در این هنگام یکی از وظایف اصلی #موساد این بود که مهاجرت یهودیان به اسرائیل را تسهیل کند. دولت ایران به مأموران موساد اجازه داد در #تهران فعالیت کنند، یعنی بهعبارت دیگر از بدو تأسیس دولت اسرائیل، ایران از اعراب حمایت لفظی میکرد و به اسرائیل کمک پنهانی میداد. از اسناد بایگانی اسرائیل معلوم میشود که اسرائیل شناسائی دوفاکتوی خود را [در دی ١٣٢٨ / ژانویه ١٩۵٠] با پرداخت رشوهٔ قابل توجهی به #محمد_ساعد نخستوزیر وقت ایران بهدست آورد. نخستوزیر، مطالبهٔ ۴٠٠هزار دلار کرد تا موافقت هیئت وزیران را جلب و #شاه را متقاعد سازد که شناسایی دوفاکتوی اسرائیل، خدمت به منافع ملی ایران است!
📌دومین دوران رسوخ صهیونیسم در ایران با ورود #شاپور_ریپورتر آغاز گردید که بهعنوان عاملِ لرد روچیلد سوم به تعیین کنندهترین چهرهٔ جاسوسی غرب در دربار #پهلوی بدل شد.
#پیتر_رایت، کارمند بازنشسته MI5، در کتاب جنجالی خود (شناسایی و شکار #جاسوس) مینویسد:
👈لرد #ویکتور_روچیلد، با استفاده از دوستیاش با #شاه ایران و ادارهٔ برخی از عوامل جاسوسی در خاورمیانه مانند سِر ریپورتر که رل تعیین کنندهای در عملیات خاورمیانهای MI6 داشت، روابط خود را با دستگاه اطلاعاتی انگلستان حفظ میکرد. پیتر رایت از شاپور ریپورتر بهعنوان یک چهرهٔ مستقل اطلاعاتی که در رابطه با لرد ویکتور روچیلد عمل میکرد و ارتباطات او با MI6 از طریق روابط شخصی روچیلد و رئیس کل MI6 تأمین میشد، یاد میکند. این شیوهٔ ارتباط به وضوح نشان میدهد که در واقع شاپور ریپورتر پیش از آنکه مأمور اینتلیجنس سرویس باشد، عامل درجهٔ اول سرویس اطلاعاتی صهیونیستها، بهخصوص لرد ناتانیل مایر ویکتور روچیلد، عضو انجمن سلطنتی [انگلیس] و بهعنوان یک علاقهمند پرشور اسرائیل که ریاست انستیتوی علوم وایزمن و دانشگاه عبری #اورشلیم را به عهده داشت، بود!
✅ @Shariati_Group
✍ #عبدالله_شهبازی
📌بررسی امپراتوری نامرئی #روچیلدها و سیطرهٔ آن بر همهٔ شئون دنیای غرب، جایگاه تعیینکنندهٔ #صهیونیسم را در تنظیم سیاستهای خاورمیانهای قدرتهای اصلی غرب نشان میدهد. استراتژی صبورانهٔ خاندان روچیلد بهمنظور تأسیس «تمدن بزرگ یهود» در #خاورمیانه از نیمهٔ قرن نوزدهم آغاز شد و بهسوی هدف خود گامهایی خاموش و سنجیده برداشت. #ایران در استراتژی روچیلدها جایگاه اساسی داشت و لذا میتوانیم صعود سلطنت #رضاخان را گامی از سوی صهیونیسم بهمنظور تأمین شرایط لازم برای تأسیس تمدن #یهود در خاورمیانه ارزیابی کنیم.
📌این گام توسط #اردشیر_ریپورتر به فرجام رسید و رژیمی ضد اسلامی و لائیک استقرار یافت که وظیفه داشت با سرکوب #فرهنگ #اسلامی #مردم ایران، این نیروی عظیم را از منطقهٔ خاورمیانه بیگانه و منزوی سازد. همزمان در خاورمیانهٔ عربی نیز رژیمهای پوشالی و خلقالسّاعه تأسیس گردید.
در بطن این محیطِ مناسب بود که توسط روچیلدها «اسکان یهودیانِ فقیر #اروپا در #فلسطین» توسعه یافت و سرانجام، در سال ١٩۴٨م، با مداخلهٔ #آمریکا و #انگلیس تحت پوشش #سازمان_ملل به تأسیس دولت #اسرائیل، بهعنوان کانون اولیهٔ «تمدن بزرگ یهود» انجامید.
📌با تأسیس دولت غاصب اسرائیل، عوامل ایرانیِ #بریتانیا بهسود اسرائیل وارد صحنه شدند. ویلیام شوکراس در کتاب «آخرین سفر شاه» مینویسد:
در ١٩۴٨ که دولت اسرائیل تأسیس شد، ایران به یهودیان عراقی که برخلاف یهودیان ایرانی مورد سرکوب قرار گرفته بودند، اجازه داد از طریق ایران به اسرائیل فرار کنند.
در این هنگام یکی از وظایف اصلی #موساد این بود که مهاجرت یهودیان به اسرائیل را تسهیل کند. دولت ایران به مأموران موساد اجازه داد در #تهران فعالیت کنند، یعنی بهعبارت دیگر از بدو تأسیس دولت اسرائیل، ایران از اعراب حمایت لفظی میکرد و به اسرائیل کمک پنهانی میداد. از اسناد بایگانی اسرائیل معلوم میشود که اسرائیل شناسائی دوفاکتوی خود را [در دی ١٣٢٨ / ژانویه ١٩۵٠] با پرداخت رشوهٔ قابل توجهی به #محمد_ساعد نخستوزیر وقت ایران بهدست آورد. نخستوزیر، مطالبهٔ ۴٠٠هزار دلار کرد تا موافقت هیئت وزیران را جلب و #شاه را متقاعد سازد که شناسایی دوفاکتوی اسرائیل، خدمت به منافع ملی ایران است!
📌دومین دوران رسوخ صهیونیسم در ایران با ورود #شاپور_ریپورتر آغاز گردید که بهعنوان عاملِ لرد روچیلد سوم به تعیین کنندهترین چهرهٔ جاسوسی غرب در دربار #پهلوی بدل شد.
#پیتر_رایت، کارمند بازنشسته MI5، در کتاب جنجالی خود (شناسایی و شکار #جاسوس) مینویسد:
👈لرد #ویکتور_روچیلد، با استفاده از دوستیاش با #شاه ایران و ادارهٔ برخی از عوامل جاسوسی در خاورمیانه مانند سِر ریپورتر که رل تعیین کنندهای در عملیات خاورمیانهای MI6 داشت، روابط خود را با دستگاه اطلاعاتی انگلستان حفظ میکرد. پیتر رایت از شاپور ریپورتر بهعنوان یک چهرهٔ مستقل اطلاعاتی که در رابطه با لرد ویکتور روچیلد عمل میکرد و ارتباطات او با MI6 از طریق روابط شخصی روچیلد و رئیس کل MI6 تأمین میشد، یاد میکند. این شیوهٔ ارتباط به وضوح نشان میدهد که در واقع شاپور ریپورتر پیش از آنکه مأمور اینتلیجنس سرویس باشد، عامل درجهٔ اول سرویس اطلاعاتی صهیونیستها، بهخصوص لرد ناتانیل مایر ویکتور روچیلد، عضو انجمن سلطنتی [انگلیس] و بهعنوان یک علاقهمند پرشور اسرائیل که ریاست انستیتوی علوم وایزمن و دانشگاه عبری #اورشلیم را به عهده داشت، بود!
✅ @Shariati_Group
✍ #عبدالله_شهبازی
Telegram
.