💠 این مردمان به نِفاقْ خوش دل می شوند،
و به راستی غمگین می شوند.
او را گفتم:
«تو مرد بزرگی، و در عصرْ یگانه یی».
خوش دل شُد و دست من گرفت و گفت:
«مُشتاق بودم و مُقَصِّر بودم».
و پارسال به او راستی گفتم،
خَصْمِ من شُد و دشمن شُد.
عجب نیست این؟
با مردمانْ به نفاق می باید زیست، تا در میان ایشان با خوشی باشی.
همین که راستی آغاز کردی، به کوه و بیابان برون می باید رفت.
که میان خَلْق راه نیست.
#شمس_تبریزی
✅ @Shariati_Group
شمس اگر می توانست نِفاق کند، به اِصطلاحْ مُجسمه اش را از طلا می گرفتند:
من اگر نِفاق تَوانِسْتَمی کردن، مرا در زَر گرفتَنْدی.
اما پادشاهِ بی تاج و تختی مانندِ او، چه نیازی به نفاق دارد؟ نفسِ گرم و زبان گَزَنده و نگاه تیز و اعتماد به نفس عظیم و صِراحَت و قاطعیّتِ او حتّی پس از گذشت نزدیک به هشت قرن، هنوز از دل کلمات مقالات می جوشد و خواننده را اَفْسون می کُند.
لحن شمس به راستی پیامبر گونه است. خودش گفته است:
«سخنِ عاشقانْ هیبتی دارد».
شمس، خشن و گاه بی رَحْم جلوه می کُند. این ویژگی رفتاریِ او، چُنان که از جایْ جای مقالات می توان دریافت، کارکِردِ دوگانه یی دارد. از یک سو پوشش یا سپری است که دل نازک و حَسّاس و زودرنج خود را در پس آن نهان می کرد. شمس بسیار مهربان بود. در دوران معلّمی شاگردانی داشت که چند سالی با او انس گرفته بودند و دلبستۀ او شده بودند و او هیچ گاه در یک جا ماندگار نشده بود، نگران بود که مبادا شاگردان با رفتن او لطمۀ روحی ببینند. بنابراین می بایست به گونه یی رفتار می کرد که مهر و علاقه شاگردان را به خود سَرد کند:
جماعتی شاگردان داشتم، از روی مِهْر و نصیحت[=خیر خواهی] ایشان را جَفایی می گفتم. می گفتند که : «آن وقت که کودک بودیم پیش او، ازین دشنام ها نمی داد. مگر سودایی[=دیوانه] شده است!» مِهرها را می شِکَستم.
از سوی دیگر از نظرگاهِ شمس، خشونت یا به تَعبیرِ او «جَفا» و «بی مهری» معیار شناختن آدم ها بود. تنها جفا می توانست جوهرۀ مُدّعیان را بَرمَلا کُند. اگر جفای او دیگران را می رَماند و گُریزان می کرد، چه بهتر، آخِر او گوهر داشت و نمی خواست دست هیچ نالایقی به آن برسد. صاحب نظری می جُست وان گَهی او جفای خود را خرج هر کسی نمی کرد، جفای او خاصِ دوستان بود:
هر که را دوست دارم، جفا پیش آرم، اگر آن را قبول کرد، من خودْ همچنین گلوله از آن او باشم. وفا[=مهر و مَحَبَّت] خود چیزی است که آن را با بچه پنج ساله بِکُنی معتقد شود و دوستدار شود، اِلّا کارْ جفا دارد[=اصل جفاست].
نویسنده: شادروان استاد کاظم برگ نیسی
✅ @Shariati_Group
و به راستی غمگین می شوند.
او را گفتم:
«تو مرد بزرگی، و در عصرْ یگانه یی».
خوش دل شُد و دست من گرفت و گفت:
«مُشتاق بودم و مُقَصِّر بودم».
و پارسال به او راستی گفتم،
خَصْمِ من شُد و دشمن شُد.
عجب نیست این؟
با مردمانْ به نفاق می باید زیست، تا در میان ایشان با خوشی باشی.
همین که راستی آغاز کردی، به کوه و بیابان برون می باید رفت.
که میان خَلْق راه نیست.
#شمس_تبریزی
✅ @Shariati_Group
شمس اگر می توانست نِفاق کند، به اِصطلاحْ مُجسمه اش را از طلا می گرفتند:
من اگر نِفاق تَوانِسْتَمی کردن، مرا در زَر گرفتَنْدی.
اما پادشاهِ بی تاج و تختی مانندِ او، چه نیازی به نفاق دارد؟ نفسِ گرم و زبان گَزَنده و نگاه تیز و اعتماد به نفس عظیم و صِراحَت و قاطعیّتِ او حتّی پس از گذشت نزدیک به هشت قرن، هنوز از دل کلمات مقالات می جوشد و خواننده را اَفْسون می کُند.
لحن شمس به راستی پیامبر گونه است. خودش گفته است:
«سخنِ عاشقانْ هیبتی دارد».
شمس، خشن و گاه بی رَحْم جلوه می کُند. این ویژگی رفتاریِ او، چُنان که از جایْ جای مقالات می توان دریافت، کارکِردِ دوگانه یی دارد. از یک سو پوشش یا سپری است که دل نازک و حَسّاس و زودرنج خود را در پس آن نهان می کرد. شمس بسیار مهربان بود. در دوران معلّمی شاگردانی داشت که چند سالی با او انس گرفته بودند و دلبستۀ او شده بودند و او هیچ گاه در یک جا ماندگار نشده بود، نگران بود که مبادا شاگردان با رفتن او لطمۀ روحی ببینند. بنابراین می بایست به گونه یی رفتار می کرد که مهر و علاقه شاگردان را به خود سَرد کند:
جماعتی شاگردان داشتم، از روی مِهْر و نصیحت[=خیر خواهی] ایشان را جَفایی می گفتم. می گفتند که : «آن وقت که کودک بودیم پیش او، ازین دشنام ها نمی داد. مگر سودایی[=دیوانه] شده است!» مِهرها را می شِکَستم.
از سوی دیگر از نظرگاهِ شمس، خشونت یا به تَعبیرِ او «جَفا» و «بی مهری» معیار شناختن آدم ها بود. تنها جفا می توانست جوهرۀ مُدّعیان را بَرمَلا کُند. اگر جفای او دیگران را می رَماند و گُریزان می کرد، چه بهتر، آخِر او گوهر داشت و نمی خواست دست هیچ نالایقی به آن برسد. صاحب نظری می جُست وان گَهی او جفای خود را خرج هر کسی نمی کرد، جفای او خاصِ دوستان بود:
هر که را دوست دارم، جفا پیش آرم، اگر آن را قبول کرد، من خودْ همچنین گلوله از آن او باشم. وفا[=مهر و مَحَبَّت] خود چیزی است که آن را با بچه پنج ساله بِکُنی معتقد شود و دوستدار شود، اِلّا کارْ جفا دارد[=اصل جفاست].
نویسنده: شادروان استاد کاظم برگ نیسی
✅ @Shariati_Group
در سرزمینی که فقهایش #مولانا و #شمس را اهل ضلالت میدانند، دیگر هدایت هیچ معنایی ندارد.
خدایا از آن ضلالت مولانایی و از آن روشنایی شمس نصیبی به من برسان
«که رحم اگر نکند مدّعی، خدا بکند»
ع.نظرآهاری
✅ @Shariati_Group
خدایا از آن ضلالت مولانایی و از آن روشنایی شمس نصیبی به من برسان
«که رحم اگر نکند مدّعی، خدا بکند»
ع.نظرآهاری
✅ @Shariati_Group
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🗓 هفتم مهر ماه، بزرگداشت شمس تبریزی
روز بزرگداشت قلّۀ #عرفان و ادب پارسی، مرید و مراد #مولانا، صاحب اعجاز کلام، خورشید تابان منظومه عاشقان، گرمی و سُرور دل عارفان، #شمس تبریزی، بر همۀ دوستداران شمس و مولانا مبارک باد
شمس تبریز که مشهورتر از خورشید است
من که همسایهٔ شمسم چو قمر مشهورم
✅ @Shariati_Group
روز بزرگداشت قلّۀ #عرفان و ادب پارسی، مرید و مراد #مولانا، صاحب اعجاز کلام، خورشید تابان منظومه عاشقان، گرمی و سُرور دل عارفان، #شمس تبریزی، بر همۀ دوستداران شمس و مولانا مبارک باد
شمس تبریز که مشهورتر از خورشید است
من که همسایهٔ شمسم چو قمر مشهورم
✅ @Shariati_Group
گروه شریعتی
🔰 چالش #اسلام و قدرت (۹) اظهارات شنیدنی و تأمل برانگیز دکتر #کدیور در جلسهی نهم نقد نظریات دکتر #سروش 📣 شیپور را از سر گشادش زدن! 🔹«الهیات شکنجه» روشنفکر خداناباور، الگوی ادعای «پیامبر اقتدارگرا»ی #روشنفکر دینی بوده است. 🔸بندگی خداوند اختیاری است، اما…
🔰 چالش #اسلام و قدرت (۱۰)
اظهارات شنیدنی و تأمل برانگیز دکتر #کدیور در جلسهی دهم نقد نظریات دکتر #سروش
📌 از قیاسش خنده آمد خلق را ..!
🔹در ادعای «پیامبر اقتدارگرا»، #قرآن «تالیف محمد» با مثنوی و دیوان شمس، سرودههای حضرت #مولانا مقایسه شده، برای اصلاح نقیصه «خوف نامه» محصول تجربه #پیامبر اقتدارگرا و «سلطانی عبوس، خشن» بنام الله، #مثنوی و دیوان #شمس سنجه، شاقول و «کتاب مرجع» قرآن معرفی شدهاند، تا «عشق و طرب صوفیانه» به «خوف و خشیت قرآنی» اضافه شده، تا نقصان «قرآن» اصلاح شود.
🔸بعد از نقد شواهد قرآنی و روایی ادعا، در نخستین جلسهی بخش دوم به ده پرسش مهم پاسخ داده میشود.
🔹تبلیغ «اسلام تک ساحتی» بجای «اسلام چند ساحتی» چه عوارضی دارد؟
🔸تفکیک #عرفان به دو مکتب متقابل خوفی و عشقی، تقسیم متعارف عرفان اسلامی است یا خوانش قابل تأمل مستشرقان؟
🔹ترجیح «عرفان عشقی» بر «عرفان ذوالعینین» چگونه قابل اثبات است؟
🔸مقایسه قرآن (کتاب #اسلام چند ساحتی) با کتب اسلام تک ساحتی عارفانه، از جمله با مثنوی چگونه قابل دفاع است؟
📄 مطالعه متن کامل PDF
🎥 مشاهده فایل تصویری
🎙 شنیدن فایل صوتی
👥 پرسش و پاسخ
✅ @Shariati_Group
اظهارات شنیدنی و تأمل برانگیز دکتر #کدیور در جلسهی دهم نقد نظریات دکتر #سروش
📌 از قیاسش خنده آمد خلق را ..!
🔹در ادعای «پیامبر اقتدارگرا»، #قرآن «تالیف محمد» با مثنوی و دیوان شمس، سرودههای حضرت #مولانا مقایسه شده، برای اصلاح نقیصه «خوف نامه» محصول تجربه #پیامبر اقتدارگرا و «سلطانی عبوس، خشن» بنام الله، #مثنوی و دیوان #شمس سنجه، شاقول و «کتاب مرجع» قرآن معرفی شدهاند، تا «عشق و طرب صوفیانه» به «خوف و خشیت قرآنی» اضافه شده، تا نقصان «قرآن» اصلاح شود.
🔸بعد از نقد شواهد قرآنی و روایی ادعا، در نخستین جلسهی بخش دوم به ده پرسش مهم پاسخ داده میشود.
🔹تبلیغ «اسلام تک ساحتی» بجای «اسلام چند ساحتی» چه عوارضی دارد؟
🔸تفکیک #عرفان به دو مکتب متقابل خوفی و عشقی، تقسیم متعارف عرفان اسلامی است یا خوانش قابل تأمل مستشرقان؟
🔹ترجیح «عرفان عشقی» بر «عرفان ذوالعینین» چگونه قابل اثبات است؟
🔸مقایسه قرآن (کتاب #اسلام چند ساحتی) با کتب اسلام تک ساحتی عارفانه، از جمله با مثنوی چگونه قابل دفاع است؟
📄 مطالعه متن کامل PDF
🎥 مشاهده فایل تصویری
🎙 شنیدن فایل صوتی
👥 پرسش و پاسخ
✅ @Shariati_Group
🟢 محمد، پیشوای تاریخیِ پارسایان شب و شیران روز
🔸به مناسبت فرارسیدن سالروز #مبعث رسول #اسلام، خاتم النبیین
″… چنین است سیمای مذهبی که #رسالت «رهبری آینده انسان» را بر دوش گرفته است و ازین است که جامه خاتمیت بر اندام مذهبی برازنده است که خدایش هم سیمای #یهوه را دارد و هم سیمای تئوس را، کتابش هم حکمت #تورات را دارد و هم مواعظ #انجیل را، و پیامبرش هم دماغ #موسی را و هم دل #عیسی را و پروردگانش هم سیمای چریکی را دارند که زندگی را جز نبرد به خاطر «#آزادی و #مردم» نمیدانند و آن را تنها و تنها «عقیده و مبارزه» میخوانند و هم سیمای حکیمی را که «مرکب دانشمندان را از خون شهیدان برتر» میشمارند و به قلم و نوشته سوگند میخورند، و هم سیمای عارفی را که دل از نام و نان و زندگی و فریبها و بازیچههای پستش برکندهاند و دور از جهان، جهانی در خویش آفریدهاند و با عشقهای بزرگ، دردهای عزیز و زیستن هایی نه بر روی خاک آشنا گشتهاند، در خلوت عظیم و زیبای خویش زندگی میکنند و شمع جمعیت تنهایی خویشند...
#محمد خود با دو خط زیبا و صریح، سیمای اینان را تصویر کرده است که: «پارسایان شباند و شیران روز».
بدین گونه است که تنها محمد و رسالت چند بعدی و دو «جهته»اش شایستگی آن را دارند که آرزوی بزرگ «انسان امروز» را تحقق بخشند.
تجربه تلخی که از سرنوشت تمدنهای #تاریخ به دست آوردهایم، نوسان دائمی جامعهها است میان #دنیا و #آخرت، معنویت و مادیت، فردیت و جمعیت، جسم و روح، عظمت اخلاق و #قدرت زندگی، عمق #فرهنگ و اوج #تمدن، دل و دماغ، #عقل و #احساس، #علم و #دین، اصالت و مصلحت، لذت و #تقوی، زیبایی و سود، عینیت و ذهنیت... و بهتر زیستن و بالاخره، #واقعیت و #حقیقت، #رئالیسم و #ایدهآلیسم، که همواره بشریت را بیمار و معیوب داشته و از «محرومیت» و «انحراف» رنجور ساخته است و اکنون نیز، در طول حیات درازش بر روی زمین، بیش از همیشه از چنین بیماریای رنج میبرد، رنجی که جهان را با همهی فراخی، بر او تنگ کرده است. افقهای روشن زندگی را، همه، سیاه و شوم میبیند و #انسان را تنهای بیسامان و آواره، و آفرینش را دستگاهی ابله و پوچ؛ به گونهای که بدبینی و تلخاندیشی و یأس شوم فلسفی، روح و اندیشهی قرن ما را تباه ساخته و #مذهب عام روشنفکران امروز جهان شده است، تا آنجا که منحنی #جنون و انتحار، هماهنگ با فرهنگ و مدنیت بزرگ انسان امروز، به شتاب صعود میکند و اینده او را هولناک و پریشان و رقت بار ساخته است.
رسالت روشنفکران اصیل امروز جهان جز این نیست که تمدن #اروپا را در #هند برپا کنند و #تصوف هند را در کالبد مادی اروپا بدمند؛ «ذهنیت» #شرق را به #غرب برند و «عینیت» غرب را به شرق آورند؛ با آتش #شمس، جان #ارسطو را بسوزانند و به «چشمان خشک» #بیکن نم اشکی بخشند؛ شمشیر #قیصر را به دست مسیح دهند و بیتابی #حلاج را در قلب #کانت بخشند؛ بر حصار آتن دروازهای از #رم بگشایند و بالاخره، از «سنای رم» و «آکادمیای آتن» و «کلیسای عیسی» یک «مسجد» بنیاد کنند و به گفته #الکسیس_کارل : «هم زیبایی علم را بشناسند و هم زیبایی #خدا را و به سخن #پاسکال همچنان گوش دهند که به سخن #دکارت » ...″
✅ @Shariati_Group
📚 معلم علےشریعتے
مجموعه آثار ۳۰ / #اسلام_شناسی / سیمای محمد
🔸به مناسبت فرارسیدن سالروز #مبعث رسول #اسلام، خاتم النبیین
″… چنین است سیمای مذهبی که #رسالت «رهبری آینده انسان» را بر دوش گرفته است و ازین است که جامه خاتمیت بر اندام مذهبی برازنده است که خدایش هم سیمای #یهوه را دارد و هم سیمای تئوس را، کتابش هم حکمت #تورات را دارد و هم مواعظ #انجیل را، و پیامبرش هم دماغ #موسی را و هم دل #عیسی را و پروردگانش هم سیمای چریکی را دارند که زندگی را جز نبرد به خاطر «#آزادی و #مردم» نمیدانند و آن را تنها و تنها «عقیده و مبارزه» میخوانند و هم سیمای حکیمی را که «مرکب دانشمندان را از خون شهیدان برتر» میشمارند و به قلم و نوشته سوگند میخورند، و هم سیمای عارفی را که دل از نام و نان و زندگی و فریبها و بازیچههای پستش برکندهاند و دور از جهان، جهانی در خویش آفریدهاند و با عشقهای بزرگ، دردهای عزیز و زیستن هایی نه بر روی خاک آشنا گشتهاند، در خلوت عظیم و زیبای خویش زندگی میکنند و شمع جمعیت تنهایی خویشند...
#محمد خود با دو خط زیبا و صریح، سیمای اینان را تصویر کرده است که: «پارسایان شباند و شیران روز».
بدین گونه است که تنها محمد و رسالت چند بعدی و دو «جهته»اش شایستگی آن را دارند که آرزوی بزرگ «انسان امروز» را تحقق بخشند.
تجربه تلخی که از سرنوشت تمدنهای #تاریخ به دست آوردهایم، نوسان دائمی جامعهها است میان #دنیا و #آخرت، معنویت و مادیت، فردیت و جمعیت، جسم و روح، عظمت اخلاق و #قدرت زندگی، عمق #فرهنگ و اوج #تمدن، دل و دماغ، #عقل و #احساس، #علم و #دین، اصالت و مصلحت، لذت و #تقوی، زیبایی و سود، عینیت و ذهنیت... و بهتر زیستن و بالاخره، #واقعیت و #حقیقت، #رئالیسم و #ایدهآلیسم، که همواره بشریت را بیمار و معیوب داشته و از «محرومیت» و «انحراف» رنجور ساخته است و اکنون نیز، در طول حیات درازش بر روی زمین، بیش از همیشه از چنین بیماریای رنج میبرد، رنجی که جهان را با همهی فراخی، بر او تنگ کرده است. افقهای روشن زندگی را، همه، سیاه و شوم میبیند و #انسان را تنهای بیسامان و آواره، و آفرینش را دستگاهی ابله و پوچ؛ به گونهای که بدبینی و تلخاندیشی و یأس شوم فلسفی، روح و اندیشهی قرن ما را تباه ساخته و #مذهب عام روشنفکران امروز جهان شده است، تا آنجا که منحنی #جنون و انتحار، هماهنگ با فرهنگ و مدنیت بزرگ انسان امروز، به شتاب صعود میکند و اینده او را هولناک و پریشان و رقت بار ساخته است.
رسالت روشنفکران اصیل امروز جهان جز این نیست که تمدن #اروپا را در #هند برپا کنند و #تصوف هند را در کالبد مادی اروپا بدمند؛ «ذهنیت» #شرق را به #غرب برند و «عینیت» غرب را به شرق آورند؛ با آتش #شمس، جان #ارسطو را بسوزانند و به «چشمان خشک» #بیکن نم اشکی بخشند؛ شمشیر #قیصر را به دست مسیح دهند و بیتابی #حلاج را در قلب #کانت بخشند؛ بر حصار آتن دروازهای از #رم بگشایند و بالاخره، از «سنای رم» و «آکادمیای آتن» و «کلیسای عیسی» یک «مسجد» بنیاد کنند و به گفته #الکسیس_کارل : «هم زیبایی علم را بشناسند و هم زیبایی #خدا را و به سخن #پاسکال همچنان گوش دهند که به سخن #دکارت » ...″
✅ @Shariati_Group
📚 معلم علےشریعتے
مجموعه آثار ۳۰ / #اسلام_شناسی / سیمای محمد
Telegram
.