🔷🔆میراث غنی شهید دکتر کاظم سامی
✍ فرید مرجایی
🔹دهه ها گذشته، بالای در مطب ایشان تابلویی نصب شده بود که: ویزیت برای مستمندان مجانی است. این یک شعار نبود، بلکه تبلور جهان بینی عدالتخواهانه و مسئولیت اجتماعی دکتر سامی بود. قبل از انقلاب در زندان، وی به عنوان پزشک به همه سر زده و به همه می رسید. در همان مقطع در زندان با مرحوم آیت الله منتظری آشنایی پیدا کرد.
🔹دکتر سامی پس از پیروزی ظاهری استبداد پهلوی بر جنبش ملی/ مصدقی، میدان مبارزه را خالی نگذاشت و در کنار دوست و همراه خود دکتر حبیب الله پیمان در چارچوب جنبش جاما به مبارزه علیه رژیم دیکتاتوری شاه تا پیروزی انقلاب ادامه داد.
🔸به عنوان وزیر بهداری، یا وکیل مجلس، وی با پشت کار برنامه مترقی بهداشت عمومی را مطرح کرد. اگر الگوی سوسیال دموکراسی بومی در ایران شکل گیرد، میراث دکتر کاظم سامی یکی از آیکان های آن می باشد.
#یادداشت
#یادها_خاطرات
#کاظم_سامی
#اکنون_ما_شریعتی
عکس : از سمت راست دکتر سامی ، مهندس بازرگان ، دکتر پیمان
✅ @FaridMarjai
🆔 @Shariati40
✍ فرید مرجایی
🔹دهه ها گذشته، بالای در مطب ایشان تابلویی نصب شده بود که: ویزیت برای مستمندان مجانی است. این یک شعار نبود، بلکه تبلور جهان بینی عدالتخواهانه و مسئولیت اجتماعی دکتر سامی بود. قبل از انقلاب در زندان، وی به عنوان پزشک به همه سر زده و به همه می رسید. در همان مقطع در زندان با مرحوم آیت الله منتظری آشنایی پیدا کرد.
🔹دکتر سامی پس از پیروزی ظاهری استبداد پهلوی بر جنبش ملی/ مصدقی، میدان مبارزه را خالی نگذاشت و در کنار دوست و همراه خود دکتر حبیب الله پیمان در چارچوب جنبش جاما به مبارزه علیه رژیم دیکتاتوری شاه تا پیروزی انقلاب ادامه داد.
🔸به عنوان وزیر بهداری، یا وکیل مجلس، وی با پشت کار برنامه مترقی بهداشت عمومی را مطرح کرد. اگر الگوی سوسیال دموکراسی بومی در ایران شکل گیرد، میراث دکتر کاظم سامی یکی از آیکان های آن می باشد.
#یادداشت
#یادها_خاطرات
#کاظم_سامی
#اکنون_ما_شریعتی
عکس : از سمت راست دکتر سامی ، مهندس بازرگان ، دکتر پیمان
✅ @FaridMarjai
🆔 @Shariati40
Forwarded from بنياد فرهنگی دكتر علی شريعتی
🔸🔹خاطرات محمدجعفر یاحقی
🔸دانشجوی رشته ادبیات در دانشکده ادبیات مشهد و شاگرد شریعتی
محمدجعفر یاحقی، استاد ادبیات دانشگاه فردوسی مشهد، اخیرا در گفتوگویی با خبرگزاری ایبنا به ذکر خاطراتی از سالهای دانشجویی خود در دانشکده ادبیات مشهد و اساتیدی چون شفیعی کدکنی و شریعتی پرداخته است. بخشی از این گفتوگو که خاطرات وی از شریعتی را شامل میشود در زیر میآید:
🔸از کلاسهای جذاب صحبت کردید و معتقد هستید که فضای آموزشی باید به شکلی باشد که برای دانشجو جذابیت ایجاد کند. در زمان دانشجویی کلاسهای کدام استاد چنین ویژگی داشت و باعث میشد تا از حضور در کلاس درس لذت ببرید؟
🔹در زمان دانشجویی ما کلاسهای دکتر شریعتی به همین شکل بود و هیچ گونه قاعده و قانونی نداشت. او هروقت دلش میخواست به کلاس میآمد؛ تا هر زمان که دلش میخواست کلاس را ادامه میداد؛ اصلا هر چیزی که دوست داشت آموزش میداد؛ از همه اینها مهمتر سر کلاس حرفهای قشنگ و جذابی میزد که دانشجویان از شنیدن این حرفها هیچ وقت خسته نمیشدند.
🔹چرا حرفهای او برای شما دانشجویان جذاب بود؟
🔸دکتر شریعتی کاراکتر خاصی داشت. شاید شما تعجب کنید اما او سر کلاس رسما سیگار میکشید و این کار را ترک نمیکرد. هرگز دفتر حضور و غیاب نداشت. شریعتی قدرت تجزیه و تحلیلاش و ارتباط آسمان و زمیناش خیلی قوی بود. او بهترین کسی است که از ادبیات در جهت پیشبرد اهدافش استفاده کرده است و حتی ما ادبیاتیها نتوانستیم از ادبیات به اندازه او برای پیشبرد کار و نفوذ کلاممان استفاده کنیم. بنابراین ادبیات به او خیلی کمک کرد. او قادر بود صحبتهای معمولی و پیشپاافتاده که همه میدانستیم را به شکلی بیان کند که حتی مخالفان نیز جذب او شوند. در دهه 40 دانشجوی دکتر شریعتی بودیم و در آن زمان 99 درصد دانشجویان به شکل رسمی کمونیسم بودند؛ حتی کسانی مثل من با دیدگاه میانهرو و خنثی انگشتشمار بودند، به شکلی که اصلا دیده نمیشدند؛ اما بد نیست که بدانید همان بچههای چپ چنان جذب صحبتهای شریعتی میشدند که حرف او را قبول میکردند. شریعتی آسمان و ریسمان را شرق و غرب را به هم ارتباط میداد و از حرفهای کهنه مسائل جدید و تازه میساخت. مجموعه این عوامل است که آن کاراکتر را میسازد و او را به یک انسان فوقالعاده تبدیل میکند.
🔹چقدر از آن ویژگیهای دکتر شریعتی در کلاسهای درس شما نیز نمایان است؟
🔸من هرگز نمیتوانم نمونهای مثل شریعتی باشم؛ اما خودم سعی میکنم که دانشجویان را محدود نکنم تا شرایط برای آنها سخت شود. شاید من قدرت تجزیه و تحلیل شریعتی را نداشته باشم؛ اما سعی کردم تا از ادبیات به شکل خوب و مناسبی استفاده کنم.
(منبع: خبرگزاری ایبنا)
#مصاحبه
#یادها_خاطرات
#بنیاد_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
ادامه گفتگو در لینک زیر 👇👇
http://drshariati.org/?p=21053&preview=true
🔸دانشجوی رشته ادبیات در دانشکده ادبیات مشهد و شاگرد شریعتی
محمدجعفر یاحقی، استاد ادبیات دانشگاه فردوسی مشهد، اخیرا در گفتوگویی با خبرگزاری ایبنا به ذکر خاطراتی از سالهای دانشجویی خود در دانشکده ادبیات مشهد و اساتیدی چون شفیعی کدکنی و شریعتی پرداخته است. بخشی از این گفتوگو که خاطرات وی از شریعتی را شامل میشود در زیر میآید:
🔸از کلاسهای جذاب صحبت کردید و معتقد هستید که فضای آموزشی باید به شکلی باشد که برای دانشجو جذابیت ایجاد کند. در زمان دانشجویی کلاسهای کدام استاد چنین ویژگی داشت و باعث میشد تا از حضور در کلاس درس لذت ببرید؟
🔹در زمان دانشجویی ما کلاسهای دکتر شریعتی به همین شکل بود و هیچ گونه قاعده و قانونی نداشت. او هروقت دلش میخواست به کلاس میآمد؛ تا هر زمان که دلش میخواست کلاس را ادامه میداد؛ اصلا هر چیزی که دوست داشت آموزش میداد؛ از همه اینها مهمتر سر کلاس حرفهای قشنگ و جذابی میزد که دانشجویان از شنیدن این حرفها هیچ وقت خسته نمیشدند.
🔹چرا حرفهای او برای شما دانشجویان جذاب بود؟
🔸دکتر شریعتی کاراکتر خاصی داشت. شاید شما تعجب کنید اما او سر کلاس رسما سیگار میکشید و این کار را ترک نمیکرد. هرگز دفتر حضور و غیاب نداشت. شریعتی قدرت تجزیه و تحلیلاش و ارتباط آسمان و زمیناش خیلی قوی بود. او بهترین کسی است که از ادبیات در جهت پیشبرد اهدافش استفاده کرده است و حتی ما ادبیاتیها نتوانستیم از ادبیات به اندازه او برای پیشبرد کار و نفوذ کلاممان استفاده کنیم. بنابراین ادبیات به او خیلی کمک کرد. او قادر بود صحبتهای معمولی و پیشپاافتاده که همه میدانستیم را به شکلی بیان کند که حتی مخالفان نیز جذب او شوند. در دهه 40 دانشجوی دکتر شریعتی بودیم و در آن زمان 99 درصد دانشجویان به شکل رسمی کمونیسم بودند؛ حتی کسانی مثل من با دیدگاه میانهرو و خنثی انگشتشمار بودند، به شکلی که اصلا دیده نمیشدند؛ اما بد نیست که بدانید همان بچههای چپ چنان جذب صحبتهای شریعتی میشدند که حرف او را قبول میکردند. شریعتی آسمان و ریسمان را شرق و غرب را به هم ارتباط میداد و از حرفهای کهنه مسائل جدید و تازه میساخت. مجموعه این عوامل است که آن کاراکتر را میسازد و او را به یک انسان فوقالعاده تبدیل میکند.
🔹چقدر از آن ویژگیهای دکتر شریعتی در کلاسهای درس شما نیز نمایان است؟
🔸من هرگز نمیتوانم نمونهای مثل شریعتی باشم؛ اما خودم سعی میکنم که دانشجویان را محدود نکنم تا شرایط برای آنها سخت شود. شاید من قدرت تجزیه و تحلیل شریعتی را نداشته باشم؛ اما سعی کردم تا از ادبیات به شکل خوب و مناسبی استفاده کنم.
(منبع: خبرگزاری ایبنا)
#مصاحبه
#یادها_خاطرات
#بنیاد_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
ادامه گفتگو در لینک زیر 👇👇
http://drshariati.org/?p=21053&preview=true
Audio
🔷🔸همخوانی خانوادگی ترانهٔ «مرا ببوس»، با صدای علی و پوران و مونای شریعتی، برای احسان (در خارج)
تهران ۱۳۵۵
#یادها_خاطرات
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
تهران ۱۳۵۵
#یادها_خاطرات
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
Forwarded from بنياد فرهنگی دكتر علی شريعتی
🔷📰 آیا حمله به کانون که خانه من حساب میشود، توهین به من نیست؟
🔸💢اعتراض استاد محمدتقی شریعتی به یکی از روزنامههای صبح
📌 روزنامه میزان شماره ۶۹
تاریخ: پنجشنبه ۱۳ آذر ۱۳۵۹
🔆مشهد ـ خبرنگار میزان: در رابطه با مصاحبه روزنامه جمهوری اسلامی با استاد محمدتقی شریعتی، این اطلاعیه دیروز از سوی استاد شریعتی در اختیار خبرنگار میزان در مشهد قرار گرفت.
🔆در روزنامه جمهوری اسلامی در شماره ۴۳۲، دوشنبه ۱۰ آذر ماه صفحه اول راجع به مصاحبه من، مرقوم شده بود که به من توهین و حمله نشده است. البته کسی کسی به من حمله مستقیم نکرد ولی از اول که ماشین من وارد کوچه شد، علیه دوستان من شعار داده و مرگ بر فلان و فلان میگفتند. آیا این توهین به من نیست و اساساً حمله به کانون که خانهی من حساب میشود، توهین به من نیست؟ و با اینکه در حین سخنرانی من صدای شعارهای آنها به سالن سخنرانی میرسد با قطع کردن بلندگوها و شکستن شیشه و خراب کردن دیوارها توهین به من نیست؟ با اینکه به محض بیرون رفتن من از سالن سخنرانی تلفن را شکستند، توهین به من نیست؟
🔆متاسفانه شب مصاحبه حال من بد بود و تب داشتم. این بود که مجدداً با زحمت با روزنامه جمهوری اسلامی تماس گرفتم و مقداری از خرابکاریهای آنها را گفتم، خرابکاریهائی مانند آتش زدن پرده کانون و خراب کردن دیوار آن.
🔆بنابراین اگرچه به من حمله نشد، ولی توهینات زیاد شده آنچه در سخنرانیهای آقای رئیسجمهور و سخنرانیهای مشهد و مطالبی که در مجلس شورا گفته شده خبر حمله مستقیم به من بقیهاش به من حقیقت دارد و به طوریکه در مصاحبه عرض شد عدهای در داخل کوچه علیه خود من هم شعار میدادند و یکسری خرابکاریهای دیگر که همهاش بخاطرم نمانده است.
#کانون_نشر_حقایق
#یادها_خاطرات
#سی_دومین_سالگرد_هجرت
#محمد_تقی_شریعتی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
🔸💢اعتراض استاد محمدتقی شریعتی به یکی از روزنامههای صبح
📌 روزنامه میزان شماره ۶۹
تاریخ: پنجشنبه ۱۳ آذر ۱۳۵۹
🔆مشهد ـ خبرنگار میزان: در رابطه با مصاحبه روزنامه جمهوری اسلامی با استاد محمدتقی شریعتی، این اطلاعیه دیروز از سوی استاد شریعتی در اختیار خبرنگار میزان در مشهد قرار گرفت.
🔆در روزنامه جمهوری اسلامی در شماره ۴۳۲، دوشنبه ۱۰ آذر ماه صفحه اول راجع به مصاحبه من، مرقوم شده بود که به من توهین و حمله نشده است. البته کسی کسی به من حمله مستقیم نکرد ولی از اول که ماشین من وارد کوچه شد، علیه دوستان من شعار داده و مرگ بر فلان و فلان میگفتند. آیا این توهین به من نیست و اساساً حمله به کانون که خانهی من حساب میشود، توهین به من نیست؟ و با اینکه در حین سخنرانی من صدای شعارهای آنها به سالن سخنرانی میرسد با قطع کردن بلندگوها و شکستن شیشه و خراب کردن دیوارها توهین به من نیست؟ با اینکه به محض بیرون رفتن من از سالن سخنرانی تلفن را شکستند، توهین به من نیست؟
🔆متاسفانه شب مصاحبه حال من بد بود و تب داشتم. این بود که مجدداً با زحمت با روزنامه جمهوری اسلامی تماس گرفتم و مقداری از خرابکاریهای آنها را گفتم، خرابکاریهائی مانند آتش زدن پرده کانون و خراب کردن دیوار آن.
🔆بنابراین اگرچه به من حمله نشد، ولی توهینات زیاد شده آنچه در سخنرانیهای آقای رئیسجمهور و سخنرانیهای مشهد و مطالبی که در مجلس شورا گفته شده خبر حمله مستقیم به من بقیهاش به من حقیقت دارد و به طوریکه در مصاحبه عرض شد عدهای در داخل کوچه علیه خود من هم شعار میدادند و یکسری خرابکاریهای دیگر که همهاش بخاطرم نمانده است.
#کانون_نشر_حقایق
#یادها_خاطرات
#سی_دومین_سالگرد_هجرت
#محمد_تقی_شریعتی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
Telegram
attach📎
Forwarded from بنياد فرهنگی دكتر علی شريعتی
🔷🔆منزل ساتمپتون (محل شهادت)
🔸نشانی: انگلستان، بندر ساتمپتون 📌 ۵۶/۳/۲۹
🔆علی شریعتی که با نام علی مزینانی از ایران خارج شده بود، در تاریخ 26 اردیبهشت با پرواز غیر مستقیم به انگلستان و بندر ساتامپتون منزل پسر دایی همسرش علی فکوهی می رود تا منتظر فرزندان و همسرش شود که قرار بود پس از یک ماه به او بپیوندند.
🔆 شریعتی تا یک روز قبل از مرگش در منزل علی فکوهی زندگی می کرد(از ۲۶ اردیبهشت تا ۲۹ خرداد ۱۳۵۶) و با ورود فرزندانش در ۲۸ خرداد خانه ای را در همان شهر و در همان روز اجاره می کند. اقامت او در این مکان کمتر از ۲۴ ساعت است. شریعتی سحرگاه ۲۹ خرداد ۱۳۵۶ با مرگی مشکوک از دنیا می رود.
#ساتمپتون
#یادها_خاطرات
#دکتر_علی_شریعتی
#چهل_دومین_یادمان
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
Forwarded from بنياد فرهنگی دكتر علی شريعتی
🔷🗒مراسم خاکسپاری شریعتی به روایت دکتر ابراهیم یزدی
🔆منبع: کتاب «شصت سال صبوری و شکوری»، انتشارات کویر، چاپ ۱۳۹۴، جلد دوم، ص ۳۷۹ تا ۳۹۷
📌تاریخ: ۱۳۹۴
🔆"پس از ورودم به لندن، اولین مسئلهای که حائز اهمیت بود، مراسم غسل و کفن کردن جنازه بود. با توجه به هیاهوهایی که علیه دکتر شریعتی در تهران در یکی دو سال قبل از آن صورت گرفته بود، و مخالفین، شریعتی را سنی یا وهابی معرفی میکردند و حتی از آرم حسینیّه ارشاد، نام ابوبکر و عمر را استخراج کرده بودند، مراسم غسل و کفن وی اهمیت پیدا کرده بود. بنابراین من شخصاً با آقای مجتهد شبستری که امام مرکز اسلامی هامبورگ بودند، تماس تلفنی گرفتم و خواهش کردم برای این مراسم به لندن تشریف بیاورند و ایشان با روی باز پذیرفتند و آمدند. قبل از سفر به لندن، با ارسال تلگرافی شهادت دکتر شریعتی را به اطلاع آیتاللّه خمینی رساندم:
🔆امام خمینی ۲۱/ ۶/ ۷۷ ـ نجف اشرف ـ عراق ۳۱ خرداد ۵۶
شهادت نابههنگام علی شریعتی را در روز یکشنبه ۲۹ خرداد در انگلستان، در هجرت به اطلاع میرساند. توضیح بیشتر انشاءاللّه حضوری. والسلام. ابراهیم یزدی
🔆بعد از ظهر روز جمعه سوم تیر ۱۳۵۶ جنازه آن شهید توسط آقای مجتهد شبستری امام مسجد هامبورگ و آقایان حسن حبیبی و عبدالکریم سروش و خود من در مسجد امام دوباره غسل داده و بر آن نماز خوانده شد. همراه با این فعالیتها تدارکاتی برای تشییع جنازه در لندن و برگزاری مراسم یادبود، توسط اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا و انجمن اسلامی دانشجویان در آمریکا و خانواده شریعتی دیده شد. در روز شنبه ۴ تیرماه بنا به دعوت انجمنهای نامبرده در بالا، تشییع جنازه باشکوهی در لندن ـ از میدان آکسفورد تا مسجد امام باره ـ صورت گرفت. و سپس مراسم ختم در محل مسجد مزبور برگزار شد.
🔆 در مورد محل خاکسپاری جنازه دکتر اختلافهایی بروز پیدا کرد. همسر آن شهید اصرار داشت که جنازه برای خاکسپاری به ایران منتقل شود. وقتی ایشان وارد لندن شدند بهشدت ناراحت بودند. اما تحویل جنازه به ایران یعنی دادن امکان به دولت ایران که با برگزاری مراسم رسمی اولاً تأیید کند، که خروج او از تهران، با موافقت خود آنها بوده است و ثانیاً، ادعاهای مخالفین شریعتی را که او با ساواک همکاری میکند، تأیید شود. برخی دیگر از دوستان، از جمله محمد منتظری، اصرار داشتند که به جای زینبیّه جنازه در نجف به خاک سپرده شود. اما این نیز چند ایراد اساسی داشت. اولاً هیچکس مطمئن نبود که مقامات دولت عراق، جنازه را که برای حمل تحویل میگیرند، به دولت ایران تحویل ندهند. ثانیاً با توجه به هیاهوها و جنجالهایی که جمعی از روحانیون علیه شریعتی به راه انداخته بودند و نامهای که مطهری درباره شریعتی به آیتاللّه خمینی نوشته بود و مذاکراتی که با ایشان در لندن داشتم که در صفحات بعد، آن را شرح دادهام احتمال این که آیتاللّه خمینی برای نماز جنازه حاضر شوند، بسیار بعید بود. این عدم حضور به هیچوجه به مصلحت جنبش در آن زمان نبود. بنابراین بهترین گزینه، همان خاکسپاری در زینبیّه بود. بعد از انجام مراسم خاک سپاری در زینبیّه که شرح آن خواهد آمد، شادروان استاد محمدتقی شریعتی، طی نامهای از خاکسپاری در زینبیّه و سایر اقدامات انجام شده تشکر کردند (دفتر دوم ـ نامهها).
🔆 بهرغم مشکلات قانونی بسیاری که وجود داشت، به خواست و عنایت پروردگار و همت دوستان دکتر شریعتی، و زحماتی که آقای امام موسی صدر کشیدند و موافقت مقامات سوری را جلب کردند، جنازه در روز یکشنبه ۵ تیرماه ۱۳۵۶ با هواپیمای سوریه از لندن به دمشق حمل شد. و در فرودگاه دمشق امام موسی صدر، دکتر مصطفی چمران، دکتر مفتح، دکتر صادق طباطبایی و تنی چند از علمای شیعه لبنان، روحانیون حوزه علمیه نجف، دوستان و شاگردان و علاقهمندان علی تا ۵ صبح در انتظار بودند. کمتر چشمی بود که گریان نباشد. پس از انجام تشریفات لازم با مشایعت همراهان مستقیماً به حرم مطهر حضرت زینب برده شد و در کنار ضریح حضرت زینب(ع) که شریعتی او را بعد از فاطمه(ع) بزرگترین زن تاریخ میدانست، قرار داده شد. از ساعت ۱۰ صبح بهتدریج نمایندگان سازمانهای انقلابی سیاسی و انجمنهای اسلامی و جمعی از مسلمانان علاقمند، ایرانی و غیر ایرانی در حرم مطهر حضور بههم رسانیدند. خبر بهسرعت در بین مسلمانان پخش شد. بسیاری از زوّار ایرانی که کم و بیش از خدمات علی باخبر بودند و در حرم جمع شدند.
#یادها_خاطرات
#ابراهیم_یزدی
#چهل_دومین_یادمان_شریعتی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
📌برای مشاهده مطالعه کامل متن به آدرس زیر و یا گزینه instant view مراجعه کنید
https://telegra.ph/مراسم-خاکسپاری-شریعتی-به-روایت-دکتر-ابراهیم-یزدی-06-20
🔆منبع: کتاب «شصت سال صبوری و شکوری»، انتشارات کویر، چاپ ۱۳۹۴، جلد دوم، ص ۳۷۹ تا ۳۹۷
📌تاریخ: ۱۳۹۴
🔆"پس از ورودم به لندن، اولین مسئلهای که حائز اهمیت بود، مراسم غسل و کفن کردن جنازه بود. با توجه به هیاهوهایی که علیه دکتر شریعتی در تهران در یکی دو سال قبل از آن صورت گرفته بود، و مخالفین، شریعتی را سنی یا وهابی معرفی میکردند و حتی از آرم حسینیّه ارشاد، نام ابوبکر و عمر را استخراج کرده بودند، مراسم غسل و کفن وی اهمیت پیدا کرده بود. بنابراین من شخصاً با آقای مجتهد شبستری که امام مرکز اسلامی هامبورگ بودند، تماس تلفنی گرفتم و خواهش کردم برای این مراسم به لندن تشریف بیاورند و ایشان با روی باز پذیرفتند و آمدند. قبل از سفر به لندن، با ارسال تلگرافی شهادت دکتر شریعتی را به اطلاع آیتاللّه خمینی رساندم:
🔆امام خمینی ۲۱/ ۶/ ۷۷ ـ نجف اشرف ـ عراق ۳۱ خرداد ۵۶
شهادت نابههنگام علی شریعتی را در روز یکشنبه ۲۹ خرداد در انگلستان، در هجرت به اطلاع میرساند. توضیح بیشتر انشاءاللّه حضوری. والسلام. ابراهیم یزدی
🔆بعد از ظهر روز جمعه سوم تیر ۱۳۵۶ جنازه آن شهید توسط آقای مجتهد شبستری امام مسجد هامبورگ و آقایان حسن حبیبی و عبدالکریم سروش و خود من در مسجد امام دوباره غسل داده و بر آن نماز خوانده شد. همراه با این فعالیتها تدارکاتی برای تشییع جنازه در لندن و برگزاری مراسم یادبود، توسط اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا و انجمن اسلامی دانشجویان در آمریکا و خانواده شریعتی دیده شد. در روز شنبه ۴ تیرماه بنا به دعوت انجمنهای نامبرده در بالا، تشییع جنازه باشکوهی در لندن ـ از میدان آکسفورد تا مسجد امام باره ـ صورت گرفت. و سپس مراسم ختم در محل مسجد مزبور برگزار شد.
🔆 در مورد محل خاکسپاری جنازه دکتر اختلافهایی بروز پیدا کرد. همسر آن شهید اصرار داشت که جنازه برای خاکسپاری به ایران منتقل شود. وقتی ایشان وارد لندن شدند بهشدت ناراحت بودند. اما تحویل جنازه به ایران یعنی دادن امکان به دولت ایران که با برگزاری مراسم رسمی اولاً تأیید کند، که خروج او از تهران، با موافقت خود آنها بوده است و ثانیاً، ادعاهای مخالفین شریعتی را که او با ساواک همکاری میکند، تأیید شود. برخی دیگر از دوستان، از جمله محمد منتظری، اصرار داشتند که به جای زینبیّه جنازه در نجف به خاک سپرده شود. اما این نیز چند ایراد اساسی داشت. اولاً هیچکس مطمئن نبود که مقامات دولت عراق، جنازه را که برای حمل تحویل میگیرند، به دولت ایران تحویل ندهند. ثانیاً با توجه به هیاهوها و جنجالهایی که جمعی از روحانیون علیه شریعتی به راه انداخته بودند و نامهای که مطهری درباره شریعتی به آیتاللّه خمینی نوشته بود و مذاکراتی که با ایشان در لندن داشتم که در صفحات بعد، آن را شرح دادهام احتمال این که آیتاللّه خمینی برای نماز جنازه حاضر شوند، بسیار بعید بود. این عدم حضور به هیچوجه به مصلحت جنبش در آن زمان نبود. بنابراین بهترین گزینه، همان خاکسپاری در زینبیّه بود. بعد از انجام مراسم خاک سپاری در زینبیّه که شرح آن خواهد آمد، شادروان استاد محمدتقی شریعتی، طی نامهای از خاکسپاری در زینبیّه و سایر اقدامات انجام شده تشکر کردند (دفتر دوم ـ نامهها).
🔆 بهرغم مشکلات قانونی بسیاری که وجود داشت، به خواست و عنایت پروردگار و همت دوستان دکتر شریعتی، و زحماتی که آقای امام موسی صدر کشیدند و موافقت مقامات سوری را جلب کردند، جنازه در روز یکشنبه ۵ تیرماه ۱۳۵۶ با هواپیمای سوریه از لندن به دمشق حمل شد. و در فرودگاه دمشق امام موسی صدر، دکتر مصطفی چمران، دکتر مفتح، دکتر صادق طباطبایی و تنی چند از علمای شیعه لبنان، روحانیون حوزه علمیه نجف، دوستان و شاگردان و علاقهمندان علی تا ۵ صبح در انتظار بودند. کمتر چشمی بود که گریان نباشد. پس از انجام تشریفات لازم با مشایعت همراهان مستقیماً به حرم مطهر حضرت زینب برده شد و در کنار ضریح حضرت زینب(ع) که شریعتی او را بعد از فاطمه(ع) بزرگترین زن تاریخ میدانست، قرار داده شد. از ساعت ۱۰ صبح بهتدریج نمایندگان سازمانهای انقلابی سیاسی و انجمنهای اسلامی و جمعی از مسلمانان علاقمند، ایرانی و غیر ایرانی در حرم مطهر حضور بههم رسانیدند. خبر بهسرعت در بین مسلمانان پخش شد. بسیاری از زوّار ایرانی که کم و بیش از خدمات علی باخبر بودند و در حرم جمع شدند.
#یادها_خاطرات
#ابراهیم_یزدی
#چهل_دومین_یادمان_شریعتی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
📌برای مشاهده مطالعه کامل متن به آدرس زیر و یا گزینه instant view مراجعه کنید
https://telegra.ph/مراسم-خاکسپاری-شریعتی-به-روایت-دکتر-ابراهیم-یزدی-06-20
Telegraph
مراسم خاکسپاری شریعتی به روایت دکتر ابراهیم یزدی
🖋 دکتر ابراهیم یزدی 📘منبع: کتاب «شصت سال صبوری و شکوری»، انتشارات کویر، چاپ ۱۳۹۴، جلد دوم، ص ۳۷۹ تا ۳۹۷ 📌تاریخ: ۱۳۹۴ "پس از ورودم به لندن، اولین مسئلهای که حائز اهمیت بود، مراسم غسل و کفن کردن جنازه بود. با توجه به هیاهوهایی که علیه دکتر شریعتی در تهران…
Forwarded from احسان شريعتی Ehsan Shariati
🔷🔸در بزرگداشت تلاشگری حقوقی
🖋احسان شریعتی
🔸 پس از توقیف روزنامهٔ «آیندگان» روزنامهٔ «صبح آزادگان» جایگزین آن شد. شغل این روزنامه این بود که روزانه از موضع راست افراطی به نشر منظم اکاذیب و اتهامات علیه دگراندیشان و منتقدان وضع موجود بپردازد. روزی ما را هم متهم به گرایش به گروه «فرقان» کرده بود. به مسئول روزنامه زنگ زدیم که تکذیب کند. گفتند: «اگر بخواهیم این چیزها را تکذیب کنیم باید روزی دو نشریه منتشر کنیم!» دوستان توصیه کردند که علیه این روزنامه شکایت رسمی کنیم. لذا روزی با مادر به ساختمان دادگستری رفتیم و برای طرح شکایت با مرحوم بهشتی ملاقات کردیم. ایشان را پیشتر در اروپا دیده بودم و از جمله در مجلس بزرگداشت دکتر شریعتی در فرانکفورت. ایشان پس از قدری نصیحت با این مضمون که مانند خود دکتر شریعتی باشید که در طرح انتقادات بسیار ظریف و با ذوق بود و مثلا روزی در پاسخ به انتقادات تند مرحوم مطهری گفته بود که استاد کمی «کافر غضب» هستند، ما را برای ثبت شکایت به دفتر مرحوم موسویاردبیلی در طبقهٔ زیر همان ساختمان ارجاع دادند. به دفتر ایشان رفتیم، سر-و-صدایی بلند بود، مادر یکی از زندانیان آمده بود و شکایت داشت. ایشان هم پس از قدری نصیحت که در ایام فتنه، بهتعبیر حضرت امیر، همچون «بچه شتر نر باش نه سواری بده و نه شیر»، شکایت را ثبت کردند.
🔹پس از این اقدام قانونی در آن روزگار پُرآشوب دیگر هیچ تعقیب قضاییای ندیدیم و ندانستیم که بهواقع این کار چه فایدهای داشت. بههرحال اما، این اقدام نوعی اعتراض مدنی به شیوع بیماری بداخلاقی شبهانقلابی رسانههای تسخیرشده توسط گرایشات اقتدارگرا و «انحصارطلب» بود (بیآزرمی و بیپرنسیپی اخلاقی البته بعدها با مشارکت برخی رسانههای موسوم به «نولیبرال» از انحصار آن جناح خارج شد).
🔸غرض از نقل این خاطره در هفتهٔ قوهٔ قضاییه بازاندیشی شیوهٔ مناسب و مسالمتآمیز مبارزه با آلودگی فضای سیاسی از دو منظر حقوقی و اخلاقی است. در برابر طرح انواع اتهام و افترای بیپایه و گاه متناقض از سوی رقبا و مخالفان فکری و سیاسی، بهترین روش مقابله کدامست؟ سکوت؟ (روشی که دکتر شریعتی در پیش گرفته بود و مناقشهٔ متناقض پیرامون او پس از او هم ادامه یافت) طرح دعوی و شکایت قانونی در محاکم قضایی؟ (شیوهای که مانند نمونهٔ فوق اغلب بلاتعقیب میماند)
بهترین روش پاسخگویی بهظاهر و بهنظر ما، به کارگیری مجموعهٔ شیوههای نمونهوار و نمادینی است که نقشی روشنگر افکار عمومی و افشاگر زشتی «رفتار»های غیراخلاقی و غیرمدنی (و نه افشای اشخاص) را بازی کند. روشهای دفاع حقوقی، برغم محدودیتهای قانونی و موقعیت قضایی موجود، با این چشمانداز، میتواند چنین نقش مثبتی را در دفاع از حقوق انسانی و شهروندی و حقوق اقلیتهای قومی ومذهبی و (رفع تبعیض) جنسیتی، و دفاع ازمحیطزیست، و میراث فرهنگی، و ...، ایفا کند.
#یادها_خاطرات
#بهشتی
#قوه_قضاییه
#یادداشت
#احسان_شریعتی
✅ @Dr_ehsanshariati
🖋احسان شریعتی
🔸 پس از توقیف روزنامهٔ «آیندگان» روزنامهٔ «صبح آزادگان» جایگزین آن شد. شغل این روزنامه این بود که روزانه از موضع راست افراطی به نشر منظم اکاذیب و اتهامات علیه دگراندیشان و منتقدان وضع موجود بپردازد. روزی ما را هم متهم به گرایش به گروه «فرقان» کرده بود. به مسئول روزنامه زنگ زدیم که تکذیب کند. گفتند: «اگر بخواهیم این چیزها را تکذیب کنیم باید روزی دو نشریه منتشر کنیم!» دوستان توصیه کردند که علیه این روزنامه شکایت رسمی کنیم. لذا روزی با مادر به ساختمان دادگستری رفتیم و برای طرح شکایت با مرحوم بهشتی ملاقات کردیم. ایشان را پیشتر در اروپا دیده بودم و از جمله در مجلس بزرگداشت دکتر شریعتی در فرانکفورت. ایشان پس از قدری نصیحت با این مضمون که مانند خود دکتر شریعتی باشید که در طرح انتقادات بسیار ظریف و با ذوق بود و مثلا روزی در پاسخ به انتقادات تند مرحوم مطهری گفته بود که استاد کمی «کافر غضب» هستند، ما را برای ثبت شکایت به دفتر مرحوم موسویاردبیلی در طبقهٔ زیر همان ساختمان ارجاع دادند. به دفتر ایشان رفتیم، سر-و-صدایی بلند بود، مادر یکی از زندانیان آمده بود و شکایت داشت. ایشان هم پس از قدری نصیحت که در ایام فتنه، بهتعبیر حضرت امیر، همچون «بچه شتر نر باش نه سواری بده و نه شیر»، شکایت را ثبت کردند.
🔹پس از این اقدام قانونی در آن روزگار پُرآشوب دیگر هیچ تعقیب قضاییای ندیدیم و ندانستیم که بهواقع این کار چه فایدهای داشت. بههرحال اما، این اقدام نوعی اعتراض مدنی به شیوع بیماری بداخلاقی شبهانقلابی رسانههای تسخیرشده توسط گرایشات اقتدارگرا و «انحصارطلب» بود (بیآزرمی و بیپرنسیپی اخلاقی البته بعدها با مشارکت برخی رسانههای موسوم به «نولیبرال» از انحصار آن جناح خارج شد).
🔸غرض از نقل این خاطره در هفتهٔ قوهٔ قضاییه بازاندیشی شیوهٔ مناسب و مسالمتآمیز مبارزه با آلودگی فضای سیاسی از دو منظر حقوقی و اخلاقی است. در برابر طرح انواع اتهام و افترای بیپایه و گاه متناقض از سوی رقبا و مخالفان فکری و سیاسی، بهترین روش مقابله کدامست؟ سکوت؟ (روشی که دکتر شریعتی در پیش گرفته بود و مناقشهٔ متناقض پیرامون او پس از او هم ادامه یافت) طرح دعوی و شکایت قانونی در محاکم قضایی؟ (شیوهای که مانند نمونهٔ فوق اغلب بلاتعقیب میماند)
بهترین روش پاسخگویی بهظاهر و بهنظر ما، به کارگیری مجموعهٔ شیوههای نمونهوار و نمادینی است که نقشی روشنگر افکار عمومی و افشاگر زشتی «رفتار»های غیراخلاقی و غیرمدنی (و نه افشای اشخاص) را بازی کند. روشهای دفاع حقوقی، برغم محدودیتهای قانونی و موقعیت قضایی موجود، با این چشمانداز، میتواند چنین نقش مثبتی را در دفاع از حقوق انسانی و شهروندی و حقوق اقلیتهای قومی ومذهبی و (رفع تبعیض) جنسیتی، و دفاع ازمحیطزیست، و میراث فرهنگی، و ...، ایفا کند.
#یادها_خاطرات
#بهشتی
#قوه_قضاییه
#یادداشت
#احسان_شریعتی
✅ @Dr_ehsanshariati
Telegram
attach📎
Forwarded from بنياد فرهنگی دكتر علی شريعتی
🔷📽کلیپی از سخنان آیت الله طالقانی در مراسم بزرگداشت دکتر علی شریعتی
📌 ۲۶ اردیبهشت ۱۳۵۸
🔆دومین سالروز خروج شریعتی از ایران
🔸زمین چمن دانشگاه تهران
#یادها_خاطرات
#مراسم_شریعتی
#محمود_طالقانی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
https://www.youtube.com/watch?v=LSZpYHLtmYo
📌 ۲۶ اردیبهشت ۱۳۵۸
🔆دومین سالروز خروج شریعتی از ایران
🔸زمین چمن دانشگاه تهران
#یادها_خاطرات
#مراسم_شریعتی
#محمود_طالقانی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
https://www.youtube.com/watch?v=LSZpYHLtmYo
YouTube
سخنان آیت الله طالقانی درمراسم دکتر شریعتی
سخنرانی آیت الله سیدمحمود طالقانی، ۲۶ اردیبهشت ۱۳۵۸ (دومین سالروز خروج شریعتی از ایران) در زمین چمن دانشگاه تهران می باشد در این مراسم که مسئولیت آن را «کمیتهٔ برگزارکنندهٔ مراسم روز شریعتی» و خانوادهٔ شریعتی به عهده داشتند، چهره هایی چون استاد محمدتقی شریعتی،…
Forwarded from بنياد فرهنگی دكتر علی شريعتی
🔷📰 آیا حمله به کانون که خانه من حساب میشود، توهین به من نیست؟
🔸💢اعتراض استاد محمدتقی شریعتی به یکی از روزنامههای صبح
📌 روزنامه میزان شماره ۶۹
تاریخ: پنجشنبه ۱۳ آذر ۱۳۵۹
🔆مشهد ـ خبرنگار میزان: در رابطه با مصاحبه روزنامه جمهوری اسلامی با استاد محمدتقی شریعتی، این اطلاعیه دیروز از سوی استاد شریعتی در اختیار خبرنگار میزان در مشهد قرار گرفت.
🔆در روزنامه جمهوری اسلامی در شماره ۴۳۲، دوشنبه ۱۰ آذر ماه صفحه اول راجع به مصاحبه من، مرقوم شده بود که به من توهین و حمله نشده است. البته کسی کسی به من حمله مستقیم نکرد ولی از اول که ماشین من وارد کوچه شد، علیه دوستان من شعار داده و مرگ بر فلان و فلان میگفتند. آیا این توهین به من نیست و اساساً حمله به کانون که خانهی من حساب میشود، توهین به من نیست؟ و با اینکه در حین سخنرانی من صدای شعارهای آنها به سالن سخنرانی میرسد با قطع کردن بلندگوها و شکستن شیشه و خراب کردن دیوارها توهین به من نیست؟ با اینکه به محض بیرون رفتن من از سالن سخنرانی تلفن را شکستند، توهین به من نیست؟
🔆متاسفانه شب مصاحبه حال من بد بود و تب داشتم. این بود که مجدداً با زحمت با روزنامه جمهوری اسلامی تماس گرفتم و مقداری از خرابکاریهای آنها را گفتم، خرابکاریهائی مانند آتش زدن پرده کانون و خراب کردن دیوار آن.
🔆بنابراین اگرچه به من حمله نشد، ولی توهینات زیاد شده آنچه در سخنرانیهای آقای رئیسجمهور و سخنرانیهای مشهد و مطالبی که در مجلس شورا گفته شده خبر حمله مستقیم به من بقیهاش به من حقیقت دارد و به طوریکه در مصاحبه عرض شد عدهای در داخل کوچه علیه خود من هم شعار میدادند و یکسری خرابکاریهای دیگر که همهاش بخاطرم نمانده است.
#یادها_خاطرات
#روزنامه_میزان
#کانون_نشر_حقایق
#محمد_تقی_شریعتی
#همگام_تا_دوم_آذر
#هشتاد_ششمین_تولد_شمع
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
🔸💢اعتراض استاد محمدتقی شریعتی به یکی از روزنامههای صبح
📌 روزنامه میزان شماره ۶۹
تاریخ: پنجشنبه ۱۳ آذر ۱۳۵۹
🔆مشهد ـ خبرنگار میزان: در رابطه با مصاحبه روزنامه جمهوری اسلامی با استاد محمدتقی شریعتی، این اطلاعیه دیروز از سوی استاد شریعتی در اختیار خبرنگار میزان در مشهد قرار گرفت.
🔆در روزنامه جمهوری اسلامی در شماره ۴۳۲، دوشنبه ۱۰ آذر ماه صفحه اول راجع به مصاحبه من، مرقوم شده بود که به من توهین و حمله نشده است. البته کسی کسی به من حمله مستقیم نکرد ولی از اول که ماشین من وارد کوچه شد، علیه دوستان من شعار داده و مرگ بر فلان و فلان میگفتند. آیا این توهین به من نیست و اساساً حمله به کانون که خانهی من حساب میشود، توهین به من نیست؟ و با اینکه در حین سخنرانی من صدای شعارهای آنها به سالن سخنرانی میرسد با قطع کردن بلندگوها و شکستن شیشه و خراب کردن دیوارها توهین به من نیست؟ با اینکه به محض بیرون رفتن من از سالن سخنرانی تلفن را شکستند، توهین به من نیست؟
🔆متاسفانه شب مصاحبه حال من بد بود و تب داشتم. این بود که مجدداً با زحمت با روزنامه جمهوری اسلامی تماس گرفتم و مقداری از خرابکاریهای آنها را گفتم، خرابکاریهائی مانند آتش زدن پرده کانون و خراب کردن دیوار آن.
🔆بنابراین اگرچه به من حمله نشد، ولی توهینات زیاد شده آنچه در سخنرانیهای آقای رئیسجمهور و سخنرانیهای مشهد و مطالبی که در مجلس شورا گفته شده خبر حمله مستقیم به من بقیهاش به من حقیقت دارد و به طوریکه در مصاحبه عرض شد عدهای در داخل کوچه علیه خود من هم شعار میدادند و یکسری خرابکاریهای دیگر که همهاش بخاطرم نمانده است.
#یادها_خاطرات
#روزنامه_میزان
#کانون_نشر_حقایق
#محمد_تقی_شریعتی
#همگام_تا_دوم_آذر
#هشتاد_ششمین_تولد_شمع
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
Telegram
🖇 attach
Forwarded from بنياد فرهنگی دكتر علی شريعتی
🔷🔆مارا به سختجانی خود، اینگمان نبود
📌به یاد استاد محمدتقی شریعتی ، جان شعلهور
🖋 افسانه شریعتی مزینانی
🔆هوا هنوز گرگ و میش بود که دررا میکوبیدند، از همان ابتدا کوبشها شدید بود و با هرتأخیری، شدت بیشتری میگرفت، خبر، خوش نبود میدانستیم باز حکایت مکرر "بردنها " است ، ساواک هربار که برای بردن پدر و برادر میآمد، صبح علیالطلوع را انتخاب میکرد،بخود میلرزیدیم و بیشتر از همه مادربود که به التماس میافتاد:
آقا! علیجان! چیز خطرناکی اگرهست قایم کنیم ، و همیشه چیزخطرناک بود،
بسرعت کتابها یا اطلاعیهها و عکسهایی که نباید بدست آنها میافتادرا مخفی میکردیم. همیشه درجواب سؤال پدر و برادر که چه شده؟ چهخبراست؟
پاسخ این بود که هیچ، فقط شمارا میبریم تا به چندسؤال پاسخ بدهید
و برمیگردید ، والبته برگشتنها خیلی طول میکشید ، چشمبراهی، عادتمان شدهبود، گاه خبرهایی که درز میکرد خوشایند نبود، بیقرار میشدیم اما فقط کارمان دعابود.
🔆پس از ماهها که میآمدند، همه به گردشان حلقه میزدیم ، همه را نمیگفتند اما آنچه میگفتند هم درد داشت و هم غرور،قیافههاشان تکیدهبود و خسته بنظر میآمدند اما روحیه، قوی بود و محکم ، باخودت میگفتی کدام شعله ، چنین گرمشان میکند؟
🔆از فردایش خانه شلوغ میشد اقوام و فامیل میآمدند و سخنها همه حول سیاست بود و حال و هوای زندان .
روزگار چنین گذشت و ....
پس از انقلاب ، روزی که برای دیدن پدر رفتم تابلویی جلب نظرم کردکه برسردر خانه نصب شده بود :
🔆بخاطر رعایت حال استاد ، ازبحث سیاسی خودداری کنید!
درخانه پس از احوالپرسی ، از پدر سؤال کردم آیا آن روزگارانی که چنان پرشور و مشتاق، مبارزه میکردید، چنین روزی را پیشبینی میکردید؟ اندوهی آشکار ، سیمای پاکش را پرکرد، مکثی کرد و گفت باباجان ما به تکلیف عمل میکنیم ،
گفتم اگر داداش بود؟
با تلخخندی جواب داد : خوب شد نبود،
از اطاق بیرون زدم .
🔆بي شكوه و غريب و رهگذرند
يادهاي دگر ، چو برق و چو باد
ياد تو پرشكوه و جاويد است؛
وآشناي قديم دل... اما
اي دريغ،اي دريغ، اي دريغ...
(اخوان)
#یادداشت_اختصاصی
#یادها_خاطرات
#کانون_نشر_حقایق
#محمد_تقی_شریعتی
#همگام_تا_دوم_آذر
#هشتاد_ششمین_تولد_شمع
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
📌به یاد استاد محمدتقی شریعتی ، جان شعلهور
🖋 افسانه شریعتی مزینانی
🔆هوا هنوز گرگ و میش بود که دررا میکوبیدند، از همان ابتدا کوبشها شدید بود و با هرتأخیری، شدت بیشتری میگرفت، خبر، خوش نبود میدانستیم باز حکایت مکرر "بردنها " است ، ساواک هربار که برای بردن پدر و برادر میآمد، صبح علیالطلوع را انتخاب میکرد،بخود میلرزیدیم و بیشتر از همه مادربود که به التماس میافتاد:
آقا! علیجان! چیز خطرناکی اگرهست قایم کنیم ، و همیشه چیزخطرناک بود،
بسرعت کتابها یا اطلاعیهها و عکسهایی که نباید بدست آنها میافتادرا مخفی میکردیم. همیشه درجواب سؤال پدر و برادر که چه شده؟ چهخبراست؟
پاسخ این بود که هیچ، فقط شمارا میبریم تا به چندسؤال پاسخ بدهید
و برمیگردید ، والبته برگشتنها خیلی طول میکشید ، چشمبراهی، عادتمان شدهبود، گاه خبرهایی که درز میکرد خوشایند نبود، بیقرار میشدیم اما فقط کارمان دعابود.
🔆پس از ماهها که میآمدند، همه به گردشان حلقه میزدیم ، همه را نمیگفتند اما آنچه میگفتند هم درد داشت و هم غرور،قیافههاشان تکیدهبود و خسته بنظر میآمدند اما روحیه، قوی بود و محکم ، باخودت میگفتی کدام شعله ، چنین گرمشان میکند؟
🔆از فردایش خانه شلوغ میشد اقوام و فامیل میآمدند و سخنها همه حول سیاست بود و حال و هوای زندان .
روزگار چنین گذشت و ....
پس از انقلاب ، روزی که برای دیدن پدر رفتم تابلویی جلب نظرم کردکه برسردر خانه نصب شده بود :
🔆بخاطر رعایت حال استاد ، ازبحث سیاسی خودداری کنید!
درخانه پس از احوالپرسی ، از پدر سؤال کردم آیا آن روزگارانی که چنان پرشور و مشتاق، مبارزه میکردید، چنین روزی را پیشبینی میکردید؟ اندوهی آشکار ، سیمای پاکش را پرکرد، مکثی کرد و گفت باباجان ما به تکلیف عمل میکنیم ،
گفتم اگر داداش بود؟
با تلخخندی جواب داد : خوب شد نبود،
از اطاق بیرون زدم .
🔆بي شكوه و غريب و رهگذرند
يادهاي دگر ، چو برق و چو باد
ياد تو پرشكوه و جاويد است؛
وآشناي قديم دل... اما
اي دريغ،اي دريغ، اي دريغ...
(اخوان)
#یادداشت_اختصاصی
#یادها_خاطرات
#کانون_نشر_حقایق
#محمد_تقی_شریعتی
#همگام_تا_دوم_آذر
#هشتاد_ششمین_تولد_شمع
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
Forwarded from بنياد فرهنگی دكتر علی شريعتی
🔷🔆سالهای آموزگاری با مدرک دکتری
🔆پوران شریعترضوی از سال ۱۳۳۷ همزمان با اخذ مدرک لیسانس ادبیات از دانشکده ادبیات دانشگاه مشهد به استخدام فرهنگ در آمده و تدریس در دبستان شاهدخت مشهد را آغاز میکند. پس از بازگشت از فرانسه (۱۳۴۳) علیرغم دریافت مدرک دکتری در ادبیات تطبیقی به تدریس در دبیرستانهای دخترانه مشهد (ارض اقدس، رفعت، انوشیروان دادگر) مشغول میشود. در سال ۱۳۵۲ و به دنبال انتقال یافتن به تهران پوران شریعترضوی به عنوان راهنمای تعلیماتی در ناحیه ۱۳ شهر تهران (مناطق جنوبی شهر) در استخدام فرهنگ میماند و پس از پیروزی انقلاب، به دنبال ۴ سال تعلیق اداری سرانجام در سال ۱۳۶۲ بازنشسته میشود.
#یاد_پوران
#یادها_خاطرات
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
🔆پوران شریعترضوی از سال ۱۳۳۷ همزمان با اخذ مدرک لیسانس ادبیات از دانشکده ادبیات دانشگاه مشهد به استخدام فرهنگ در آمده و تدریس در دبستان شاهدخت مشهد را آغاز میکند. پس از بازگشت از فرانسه (۱۳۴۳) علیرغم دریافت مدرک دکتری در ادبیات تطبیقی به تدریس در دبیرستانهای دخترانه مشهد (ارض اقدس، رفعت، انوشیروان دادگر) مشغول میشود. در سال ۱۳۵۲ و به دنبال انتقال یافتن به تهران پوران شریعترضوی به عنوان راهنمای تعلیماتی در ناحیه ۱۳ شهر تهران (مناطق جنوبی شهر) در استخدام فرهنگ میماند و پس از پیروزی انقلاب، به دنبال ۴ سال تعلیق اداری سرانجام در سال ۱۳۶۲ بازنشسته میشود.
#یاد_پوران
#یادها_خاطرات
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
🔷🔸یادی از استاد طاهرآقا
🖋سیدخلیل حسینی
📌آذر ماه ۱۳۹۹/ کانال اکنون ما و شریعتی
🔸از بخت شکر دارم و از روزگار هم !
و این بختیاری ، آشنایی با استاد طاهر آقا و خانوادۀ ارجمند اوست .
🔹سال ۱۳۵۷ نوجوانی بودم که دل در گرو آرمان های انقلاب اسلامی داشتم . سری پرشور و دلی امیدوار و دلبستۀ سخنان رهبر انقلاب که ساده و صمیمی از آیندۀ ایران اسلامی می گفت .
🔸 و البته آشنایی با نوشته ها و چهره هایی چون : دکتر محمد مصدق ، آیت الله طالقانی ، مهندس بازرگان ، استاد محمدتقی شریعتی ، دکتر علی شریعتی ، استاد مرتضی مطهری ، استاد طاهر احمدزاده و ... که به آن شور ، رنگی از معرفت می زدند و دری به آگاهی می گشودند .
بی اغراق ، به همه جا سر می زدم . خانۀ آیت الله شیرازی در چهار راه نادری مشهد ، پاتوق هر روزۀ من و برادرم آقا سید رضا بود . که - عمر و عزتش افزون باد ! - تا این که انقلاب پیروز شد.
🔹 روز های تلخ و شیرینش را به خوبی به یاد دارم و اکنون نیز یاد آن ایام را، چون آفتاب نیمروزی در پیش چشم دارم : سیل خروشان جمعیتی که هر روز به بهانه ای در خیابان ها جاری می شد ، نهم و دهم دیماه خونین مشهد ، روزهای تاسوعا و عاشورا، روز پیشباز از استاد طاهر آقا در راه آهن مشهد و شور و حماسه ای که در سخن او و در جمع حاضران دیدم ، از آن جمله است .
🔹گفتنی است که من نخست نام فرزندان شهید او - مسعود و مجید - را شنیده بودم پس از آن با وی آشنا شدم . بسیار مشتاق بودم ، پدری که چنین فرزندانی نزد او پرورش یافته بودند و " از نظر فکری و عقیدتی به انتخاب های متفاوت و مستقلی " (۱) از او رسیده بودند را از نزدیک ببیینم .
🔸این توفیق ، نخستین بار در راه آهن مشهد رخ داد و پای سخنان دردمندانۀ او نشستم .
در سخنانش علاوه بر آن شور و حماسه ، رواداری و مدارا موج می زند که نشانۀ گرایش های انسانی و معنوی او بود .
🔹" درک ایشان از جهان بینی خیلی ساده و مابه ازای انسانی و اجتماعی آن روشن بود ؛ یعنی تنها یک جهان بینی مذهبی ، فلسفی و کلامی نبود ، بلکه ترجمان و مابه ازای روشن اجتماعی داشت که در انتخاب ها و گزینش های تاریخی درستی که ایشان داشتند ، یعنی انتخاب نهضت ملی به رهبری دکتر مصدق و ... نقش داشت . " (۲)
در نگاه او انسان شٱنی بلند و ارجمند یافته بود و انسانیت بسی ارج و قرب و منزلت داشت . انتخاب های متفاوت و متنوع تا هنگامی که رنگ انسانی داشت و در مسیر آرمان های انسانی و عدالت جویانه قرار می گرفت ، نزد او عزیز و گرامی بود. ...
🔸در سال های پس از انقلاب آثار و احوال وی را با شوق و گاه با نگرانی پی می گرفتم و از بن جان برایش دعا می کردم که " هر کجا هست ، خدایا به سلامت دارش ! " . گاه پای صحبتش می نشستم . سخنرانی های او در کانون دوم و " تبیین ضرورت تاریخی تاسیس کانون نشر حقایق اسلامی " برایم جذاب و شنیدنی بود . پس از آن "حادثه ها " که بر او رفت ، زبان در کام کشید و کمتر سخن می گفت ، مگر در جمعی همدل و درد آشنا . ...
🔸گاه توفیق دیدارش را می یافتم . در برخی از مناسبت ها به منزل دکتر سرجمعی می آمد . سخن نمی گفت. گوش می داد . مغموم و متفکرانه .
🔹و همچنان که آرام آمده بود ، آرام می رفت .
اما آثار قلمی ، سخنرانی ها و مصاحبه های او را همچنان دنبال می کردم . به ویژه آنچه در برخی نشریات مجال نشر می یافت یا آنچه را در آرشیو مطبوعات می یافتم ، همه را در مطالعه می گرفتم. از مقالات : فرصت ها را مغتنم شماریم ، ایمان و آگاهی ، جهان بینی جهانشمول مولانا ، از به کار بردن کلمات کلی در قانون اساسی باید پرهیز شود ، بیست ماه پربار "نگاهی گذرا به فصلی از زندگی زنده یاد دکتر علی شریعتی " ، تداوم حیات سیاسی در اختناق .
🔸از مصاحبه ها : بستر تاریخی پیدایش اندیشه های شریعتی ، دغدغه های بزرگداشت آل احمد در مشهد ، تحلیلی از نهضت ملی .
از سخنرانی ها : رژیم شاه کشاورزی را به نابودی کشانده بود ، شناخت شخصیت استاد محمدتقی شریعتی ، تبیین ضرورت تاریخی کانون نشر حقایق اسلامی جلسات اول و دوم و سوم و چهارم . از آن جمله بود .
٭٭٭
📎 برای مطالعه کامل متن به آدرس زیر و یا گزینه instant view مراجعه کنید.
#یادداشت_اختصاصی
#طاهر_احمدزاده
#یادها_خاطرات
#اکنون_ما_شریعتی
🆔@Shariati40
https://bit.ly/3l7ZpK5
🖋سیدخلیل حسینی
📌آذر ماه ۱۳۹۹/ کانال اکنون ما و شریعتی
🔸از بخت شکر دارم و از روزگار هم !
و این بختیاری ، آشنایی با استاد طاهر آقا و خانوادۀ ارجمند اوست .
🔹سال ۱۳۵۷ نوجوانی بودم که دل در گرو آرمان های انقلاب اسلامی داشتم . سری پرشور و دلی امیدوار و دلبستۀ سخنان رهبر انقلاب که ساده و صمیمی از آیندۀ ایران اسلامی می گفت .
🔸 و البته آشنایی با نوشته ها و چهره هایی چون : دکتر محمد مصدق ، آیت الله طالقانی ، مهندس بازرگان ، استاد محمدتقی شریعتی ، دکتر علی شریعتی ، استاد مرتضی مطهری ، استاد طاهر احمدزاده و ... که به آن شور ، رنگی از معرفت می زدند و دری به آگاهی می گشودند .
بی اغراق ، به همه جا سر می زدم . خانۀ آیت الله شیرازی در چهار راه نادری مشهد ، پاتوق هر روزۀ من و برادرم آقا سید رضا بود . که - عمر و عزتش افزون باد ! - تا این که انقلاب پیروز شد.
🔹 روز های تلخ و شیرینش را به خوبی به یاد دارم و اکنون نیز یاد آن ایام را، چون آفتاب نیمروزی در پیش چشم دارم : سیل خروشان جمعیتی که هر روز به بهانه ای در خیابان ها جاری می شد ، نهم و دهم دیماه خونین مشهد ، روزهای تاسوعا و عاشورا، روز پیشباز از استاد طاهر آقا در راه آهن مشهد و شور و حماسه ای که در سخن او و در جمع حاضران دیدم ، از آن جمله است .
🔹گفتنی است که من نخست نام فرزندان شهید او - مسعود و مجید - را شنیده بودم پس از آن با وی آشنا شدم . بسیار مشتاق بودم ، پدری که چنین فرزندانی نزد او پرورش یافته بودند و " از نظر فکری و عقیدتی به انتخاب های متفاوت و مستقلی " (۱) از او رسیده بودند را از نزدیک ببیینم .
🔸این توفیق ، نخستین بار در راه آهن مشهد رخ داد و پای سخنان دردمندانۀ او نشستم .
در سخنانش علاوه بر آن شور و حماسه ، رواداری و مدارا موج می زند که نشانۀ گرایش های انسانی و معنوی او بود .
🔹" درک ایشان از جهان بینی خیلی ساده و مابه ازای انسانی و اجتماعی آن روشن بود ؛ یعنی تنها یک جهان بینی مذهبی ، فلسفی و کلامی نبود ، بلکه ترجمان و مابه ازای روشن اجتماعی داشت که در انتخاب ها و گزینش های تاریخی درستی که ایشان داشتند ، یعنی انتخاب نهضت ملی به رهبری دکتر مصدق و ... نقش داشت . " (۲)
در نگاه او انسان شٱنی بلند و ارجمند یافته بود و انسانیت بسی ارج و قرب و منزلت داشت . انتخاب های متفاوت و متنوع تا هنگامی که رنگ انسانی داشت و در مسیر آرمان های انسانی و عدالت جویانه قرار می گرفت ، نزد او عزیز و گرامی بود. ...
🔸در سال های پس از انقلاب آثار و احوال وی را با شوق و گاه با نگرانی پی می گرفتم و از بن جان برایش دعا می کردم که " هر کجا هست ، خدایا به سلامت دارش ! " . گاه پای صحبتش می نشستم . سخنرانی های او در کانون دوم و " تبیین ضرورت تاریخی تاسیس کانون نشر حقایق اسلامی " برایم جذاب و شنیدنی بود . پس از آن "حادثه ها " که بر او رفت ، زبان در کام کشید و کمتر سخن می گفت ، مگر در جمعی همدل و درد آشنا . ...
🔸گاه توفیق دیدارش را می یافتم . در برخی از مناسبت ها به منزل دکتر سرجمعی می آمد . سخن نمی گفت. گوش می داد . مغموم و متفکرانه .
🔹و همچنان که آرام آمده بود ، آرام می رفت .
اما آثار قلمی ، سخنرانی ها و مصاحبه های او را همچنان دنبال می کردم . به ویژه آنچه در برخی نشریات مجال نشر می یافت یا آنچه را در آرشیو مطبوعات می یافتم ، همه را در مطالعه می گرفتم. از مقالات : فرصت ها را مغتنم شماریم ، ایمان و آگاهی ، جهان بینی جهانشمول مولانا ، از به کار بردن کلمات کلی در قانون اساسی باید پرهیز شود ، بیست ماه پربار "نگاهی گذرا به فصلی از زندگی زنده یاد دکتر علی شریعتی " ، تداوم حیات سیاسی در اختناق .
🔸از مصاحبه ها : بستر تاریخی پیدایش اندیشه های شریعتی ، دغدغه های بزرگداشت آل احمد در مشهد ، تحلیلی از نهضت ملی .
از سخنرانی ها : رژیم شاه کشاورزی را به نابودی کشانده بود ، شناخت شخصیت استاد محمدتقی شریعتی ، تبیین ضرورت تاریخی کانون نشر حقایق اسلامی جلسات اول و دوم و سوم و چهارم . از آن جمله بود .
٭٭٭
📎 برای مطالعه کامل متن به آدرس زیر و یا گزینه instant view مراجعه کنید.
#یادداشت_اختصاصی
#طاهر_احمدزاده
#یادها_خاطرات
#اکنون_ما_شریعتی
🆔@Shariati40
https://bit.ly/3l7ZpK5
Telegraph
یادی از استاد طاهرآقا
سیدخلیل حسینی از بخت شکر دارم و از روزگار هم ! و این بختیاری ، آشنایی با استاد طاهر آقا و خانوادۀ ارجمند اوست . سال ۱۳۵۷ نوجوانی بودم که دل در گرو آرمان های انقلاب اسلامی داشتم . سری پرشور و دلی امیدوار و دلبستۀ سخنان رهبر انقلاب که ساده و صمیمی از آیندۀ ایران…
🔷🔸مرثیه ای برای حافظه ها
📌با یاد طاهر احمدزاده
🖋سوسن شریعتی
🔸طاهر احمدزاده درسال 1300 متولد شد و در تاریخ آذر 1396از دنيا رفت. او قرن ما را همچون کنشگر، همچون قربانی، همچون ناظر پا به پای هیاهوهایش آمد و از پا نیفتاد : از شهریور بیست ، نهضت ملی شدن نفت، مبارزات سیاسی دهه چهل وپنجاه ، انقلاب ایران ، استقرار نظام پس از ان ، تا بحران دهه شصت كه ديگر آرام-آرام صحنه را ترک کرد قبل از اینکه زندگی را رها کند. این پابه پایی با لحظات پر تنش تاریخ ما به زیست او نیز موقعیتی اورژانسی بخشید: به ثبت نرسیده، شفاهی، دستخوش قبض وبسط؛ عمری اگرچه طولانی اما نشسته بر باد، دستخوش طوفان و مدام در معرض نابودی. درست شبیه بخشي از ديروز ما كه در پناه-پسقله های حافظه های تکه پاره و سرگردان و بی مکان چرخ می خورد، چرخ می خورد تا بالاخره با مرگ صاحبانش بر خاک افتد: نه خاني آمده و نه خاني رفته.
🔹پل ریکور حافظه ها را در معرض سه خطر مي داند: ا- دست کاری شدن. 2-ممنوع شدن.3-دستوری شدن.
🔸 در کنار این سه تهدید، زیست های اورژانسی در تاریخ معاصر ما نيز که فرصت ثبت شدن پیدا نمی کنند را هم باید افزود. همین است که بی سرپناه می مانند و اگر موفق شوند بقا يابند فقط شکل و شمایل زمزمه دارند و شایعه؛ يك دهان به دهان ِ وفادار اما نامطمئن. در چنین وضعیتی است که آدم ها و حضورشان ضروری می شوند. به تعبیر پی یر نورا، مورخ فرانسوی، خود بدل می شوند به "مکان حافظه". جایی که حافظه های چندپاره در آنجا گره می خورند و یک نام را بدل به یک آدرس می کنند. مکانی برای یادآوری:
🔹«اماکن حافظه رفرانس های اساسیِ تاریخ ِفرهنگی یک قوم هستند. مکان حافظه می تواند یک بنا باشد، یک شخص مهم، یک موزه، آرشیوها، یک سمبول یا یک نهاد...» . (پي ير نورا)
🔸فراخواندن و به رسمیت شناختن این اماکن حافظه تکیه گاهی ضروری برای وجدان تاریخی جامعه است تا با آینده مواجهه ای بی ترس داشته باشد. به گفته پي ير نورا، تنوع اماکن(از اشیا، تا حوادث)، تنوع و تکثر حافظه ها را نمایندگی می کند؛ تنوع و تکثری که در عین حال ضامن تمامیت یک اجتماع است. از همین رو فراموشی، دست كاري و یکسان سازی این اماکن كه غالباً به نام ایجاد وحدت ملی از سوی قدرت ها انجام می گیرد نه تنها ریشه کن شدن تاریخی امر اجتماعی را موجب می شود بلکه با نادیده گرفتن و به رسمیت نشناختن این تنوع، عملاً حافظه ها را به رقبای پنهان و خاموش یکدیگر بدل می سازد و تمامیت مطلوب را بدل به تکه پاره های رقیب ساخته و میدان را کارزار حافظه ها می کند. در برابر اين خطر تنها راه به ثبت رساندن تعدد واقعیت ها و نشان دادن تنوع حافظه ها، یا به عبارتی چند صدایی كردن دیروز است.
🔹با مرگ احمدزاده، يكي از اين صداهاست كه خاموش شده قبل از اين كه به گوش ها رسيده باشد؛ بخشی از حافظه معاصر است كه به خاک سپرده می شود قبل از اينكه به تاريخ سپرده شود. از همین رو ما نه تنها سوگوار مرگ احمدزاده هستیم كه سوگوار خود معاصرمان نيز هستيم كه شفاهی، فراموش شده، به حاشيه رانده شده و بي سر پناه مانده و تااطلاع ثانوي دلخوش و دلگرم بود و هست به حضور و بقای اين نام ها و آدرس ها. بخش اعظم دیروز ما هنوز تاریخ نشده و به یمن همین نام ها و از خلال ان هاست که ما توانسته ایم تا به امروز، دیروز خود را به یاد آوریم. انها در حياتشان يك تذكر بوده اند؛ تذكري تاريخي و هويتي كه رنگارنگ بوده است و كوشش مي شود تك پارچه تعريف گردد. آنها مثل یک بزرگتر بالای سر "أنچه گذشت" ايستاده بودند که مبادا دستخوش دروغ و مسخ و فراموشی شود. رفتن آنها نه تنها جایی خالی ایجاد می کند بلکه بخشی از خود ما را هم با خود می برد. مي ماند يك "ما"ي يتيم، بي صاحب و بي آدرس.مگر اينكه زنده ها دست به كار شوند.
#یادها_خاطرات
#طاهر_احمدزاده
#یادداشت
#سوسن_شریعتی
#اکنون_ما_شریعتی
🆔 @Shariati40
📸عکس: درب منزل استاد طاهر احمدزاده مشهد
📌با یاد طاهر احمدزاده
🖋سوسن شریعتی
🔸طاهر احمدزاده درسال 1300 متولد شد و در تاریخ آذر 1396از دنيا رفت. او قرن ما را همچون کنشگر، همچون قربانی، همچون ناظر پا به پای هیاهوهایش آمد و از پا نیفتاد : از شهریور بیست ، نهضت ملی شدن نفت، مبارزات سیاسی دهه چهل وپنجاه ، انقلاب ایران ، استقرار نظام پس از ان ، تا بحران دهه شصت كه ديگر آرام-آرام صحنه را ترک کرد قبل از اینکه زندگی را رها کند. این پابه پایی با لحظات پر تنش تاریخ ما به زیست او نیز موقعیتی اورژانسی بخشید: به ثبت نرسیده، شفاهی، دستخوش قبض وبسط؛ عمری اگرچه طولانی اما نشسته بر باد، دستخوش طوفان و مدام در معرض نابودی. درست شبیه بخشي از ديروز ما كه در پناه-پسقله های حافظه های تکه پاره و سرگردان و بی مکان چرخ می خورد، چرخ می خورد تا بالاخره با مرگ صاحبانش بر خاک افتد: نه خاني آمده و نه خاني رفته.
🔹پل ریکور حافظه ها را در معرض سه خطر مي داند: ا- دست کاری شدن. 2-ممنوع شدن.3-دستوری شدن.
🔸 در کنار این سه تهدید، زیست های اورژانسی در تاریخ معاصر ما نيز که فرصت ثبت شدن پیدا نمی کنند را هم باید افزود. همین است که بی سرپناه می مانند و اگر موفق شوند بقا يابند فقط شکل و شمایل زمزمه دارند و شایعه؛ يك دهان به دهان ِ وفادار اما نامطمئن. در چنین وضعیتی است که آدم ها و حضورشان ضروری می شوند. به تعبیر پی یر نورا، مورخ فرانسوی، خود بدل می شوند به "مکان حافظه". جایی که حافظه های چندپاره در آنجا گره می خورند و یک نام را بدل به یک آدرس می کنند. مکانی برای یادآوری:
🔹«اماکن حافظه رفرانس های اساسیِ تاریخ ِفرهنگی یک قوم هستند. مکان حافظه می تواند یک بنا باشد، یک شخص مهم، یک موزه، آرشیوها، یک سمبول یا یک نهاد...» . (پي ير نورا)
🔸فراخواندن و به رسمیت شناختن این اماکن حافظه تکیه گاهی ضروری برای وجدان تاریخی جامعه است تا با آینده مواجهه ای بی ترس داشته باشد. به گفته پي ير نورا، تنوع اماکن(از اشیا، تا حوادث)، تنوع و تکثر حافظه ها را نمایندگی می کند؛ تنوع و تکثری که در عین حال ضامن تمامیت یک اجتماع است. از همین رو فراموشی، دست كاري و یکسان سازی این اماکن كه غالباً به نام ایجاد وحدت ملی از سوی قدرت ها انجام می گیرد نه تنها ریشه کن شدن تاریخی امر اجتماعی را موجب می شود بلکه با نادیده گرفتن و به رسمیت نشناختن این تنوع، عملاً حافظه ها را به رقبای پنهان و خاموش یکدیگر بدل می سازد و تمامیت مطلوب را بدل به تکه پاره های رقیب ساخته و میدان را کارزار حافظه ها می کند. در برابر اين خطر تنها راه به ثبت رساندن تعدد واقعیت ها و نشان دادن تنوع حافظه ها، یا به عبارتی چند صدایی كردن دیروز است.
🔹با مرگ احمدزاده، يكي از اين صداهاست كه خاموش شده قبل از اين كه به گوش ها رسيده باشد؛ بخشی از حافظه معاصر است كه به خاک سپرده می شود قبل از اينكه به تاريخ سپرده شود. از همین رو ما نه تنها سوگوار مرگ احمدزاده هستیم كه سوگوار خود معاصرمان نيز هستيم كه شفاهی، فراموش شده، به حاشيه رانده شده و بي سر پناه مانده و تااطلاع ثانوي دلخوش و دلگرم بود و هست به حضور و بقای اين نام ها و آدرس ها. بخش اعظم دیروز ما هنوز تاریخ نشده و به یمن همین نام ها و از خلال ان هاست که ما توانسته ایم تا به امروز، دیروز خود را به یاد آوریم. انها در حياتشان يك تذكر بوده اند؛ تذكري تاريخي و هويتي كه رنگارنگ بوده است و كوشش مي شود تك پارچه تعريف گردد. آنها مثل یک بزرگتر بالای سر "أنچه گذشت" ايستاده بودند که مبادا دستخوش دروغ و مسخ و فراموشی شود. رفتن آنها نه تنها جایی خالی ایجاد می کند بلکه بخشی از خود ما را هم با خود می برد. مي ماند يك "ما"ي يتيم، بي صاحب و بي آدرس.مگر اينكه زنده ها دست به كار شوند.
#یادها_خاطرات
#طاهر_احمدزاده
#یادداشت
#سوسن_شریعتی
#اکنون_ما_شریعتی
🆔 @Shariati40
📸عکس: درب منزل استاد طاهر احمدزاده مشهد
📸پوران شریعت رضوی (شریعتی)بر مزار برادر:
🔸" آذر سال ۱۳۱۱ ماه تولد برادرم آذر شریعت رضوی بود.۱۶ آذر ۱۳۳۲روز شهادت او. نامش نیز آذر.
دست تقدیر با او چه کرد؟
🔹پوران شریعت رضوی همراه با مادرش بر مزار برادر و دیگر شهدای دانشگاه.
📌امامزاده عبدالله-۱۳۵۸
امروز هر دو در کنار این سه به خاک سپرده شده اند.
#یادها_خاطرات
#روز_دانشجو
#جنبش_دانشجویی
#اکنون_ما_شریعتی
🆔 @Shariati40
🔸" آذر سال ۱۳۱۱ ماه تولد برادرم آذر شریعت رضوی بود.۱۶ آذر ۱۳۳۲روز شهادت او. نامش نیز آذر.
دست تقدیر با او چه کرد؟
🔹پوران شریعت رضوی همراه با مادرش بر مزار برادر و دیگر شهدای دانشگاه.
📌امامزاده عبدالله-۱۳۵۸
امروز هر دو در کنار این سه به خاک سپرده شده اند.
#یادها_خاطرات
#روز_دانشجو
#جنبش_دانشجویی
#اکنون_ما_شریعتی
🆔 @Shariati40
🔷🔸یادی از یک «مهاجر»: شهید محمود رحیمخانی
🔸«...آنها تحت تآثیر آثار دکتر علی شریعتی بر مفهوم هجرت تأکید می کردند و بر این باور بودند که «هجرت مقدمه ی جهاد است و صبر ضامن اجرای آن» و از اینرو نام «مهاجرین خلق» را برای خود برگزیدند...»
#اکنون_ما_شریعتی
#یادها_خاطرات
🆔 @Shariati40
https://bit.ly/3aTQ32S
🔸«...آنها تحت تآثیر آثار دکتر علی شریعتی بر مفهوم هجرت تأکید می کردند و بر این باور بودند که «هجرت مقدمه ی جهاد است و صبر ضامن اجرای آن» و از اینرو نام «مهاجرین خلق» را برای خود برگزیدند...»
#اکنون_ما_شریعتی
#یادها_خاطرات
🆔 @Shariati40
https://bit.ly/3aTQ32S
Telegraph
یادی از یک «مهاجر»: شهید محمود رحیمخانی
محمود رحیمخانی، شهید والا مقام و گرانقدر انقلاب، از دانشجویان دانشگاه علم و صنعت و از شاگردان نزدیک دکتر علی شریعتی بود که پس از گذرندان حدود 4 سال حبس و تحمل شکنجههای طاقتفرسای شکنجهگران ساواک، در اواخر بهمن ماه سال 1357 جزو آخرین نفرات از زندانیان سیاسی…
Forwarded from بنياد فرهنگی دكتر علی شريعتی
🔷🔆بیست ماه پر بار
🖋طاهر احمدزاده
📌منبع: توس (شماره ۶۶۷)
🔆تاریخ: ۱۸ تیر ۱۳۷۵
🔆بررسی همه جانبهٔ زندگی و آثار و عقاید و اندیشههای زنده یاد دکتر علی شریعتی، نیازمند بحثی گسترده است که در محدوده این مقاله نمی گنجد. لذا در این نوشته، تنها، نگاهی گذرا به مقطعی از زندگی فکری و سیاسی رو خواهیم داشت که با توجه به آثار سازنده آن، اگر آن را حساس ترین و سرنوشت سازترین مرحله زندگی او بنامیم، سخنی اغراق آمیز نخواهد بود؛ مرحلهای که کمتر مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.
📌برای مطالعه کامل مصاحبه به لینک زیر مراجعه شود.
http://drshariati.org/?p=26152
#یادها_خاطرات
#طاهر_احمدزاده
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔@Shariati_SCF
🖋طاهر احمدزاده
📌منبع: توس (شماره ۶۶۷)
🔆تاریخ: ۱۸ تیر ۱۳۷۵
🔆بررسی همه جانبهٔ زندگی و آثار و عقاید و اندیشههای زنده یاد دکتر علی شریعتی، نیازمند بحثی گسترده است که در محدوده این مقاله نمی گنجد. لذا در این نوشته، تنها، نگاهی گذرا به مقطعی از زندگی فکری و سیاسی رو خواهیم داشت که با توجه به آثار سازنده آن، اگر آن را حساس ترین و سرنوشت سازترین مرحله زندگی او بنامیم، سخنی اغراق آمیز نخواهد بود؛ مرحلهای که کمتر مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.
📌برای مطالعه کامل مصاحبه به لینک زیر مراجعه شود.
http://drshariati.org/?p=26152
#یادها_خاطرات
#طاهر_احمدزاده
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔@Shariati_SCF
Forwarded from طرحی از یک زندگی
📸پوران شریعت رضوی بر مزار برادر: آذر سال ۱۳۱۱ ماه تولد برادرم آذر شریعت رضوی بود.۱۶ آذر ۱۳۳۲روز شهادت او. نامش نیز آذر.
دست تقدیر با او چه کرد؟
در قاب عکس: پوران شریعت رضوی ( همسر دکتر علی شریعتی ) همراه با مادرش بر مزار برادر و دیگر شهدای دانشگاه سال ۱۳۵۸
امامزاده عبدالله-
#یادها_خاطرات
#روز_دانشجو
#جنبش_دانشجویی
@Shariati40
@LlFEls
دست تقدیر با او چه کرد؟
در قاب عکس: پوران شریعت رضوی ( همسر دکتر علی شریعتی ) همراه با مادرش بر مزار برادر و دیگر شهدای دانشگاه سال ۱۳۵۸
امامزاده عبدالله-
#یادها_خاطرات
#روز_دانشجو
#جنبش_دانشجویی
@Shariati40
@LlFEls
Forwarded from بنياد فرهنگی دكتر علی شريعتی
🔷🔸علی جور دیگری است
🖋علی اکبر سرجمعی
📌شاگرد و پزشک استاد شریعتی و از دوستان ایام جوانی شریعتی، عضو کانون نشر حقایق اسلامی، پزشک اطفال
📌منبع: مصاحبه با بنیاد فرهنگی دکتر شریعتی
تاریخ: تیرماه ۱۳۸۸
🔸من به لحاظ شناسنامه ای دو سال از علی شریعتی کوچک ترم [و از نظر واقعی یک سال بزرگتر (با لبخند) ]! من با علی آقا هم کلاسی نبودم . دو سال از او کوچکتر بودم . اولین بار با او در جلسات کانون نشر و منزل پدری شون آشنا شدم. ما بیشتر با استاد شریعتی محشور بودیم و در کانون نشر حقایق اسلامی رفت و آمد داشتیم. وقتی شنیدیم شریعتی در حسینیه ارشاذ سخنرانی می کند و غوغا به راه انداخته تعجب کردیم و گفتیم:” برو یره! یعنی از استاد شریعتی هم بهتر؟” جواب این بود که استاد شریعتی بزرگ است اما اصلا این علی جور دیگری است”. خود آقا [استادشریعتی]هم همین اعتقاد را داشت. ما علی را قبل از این همه بچه میدانستیم. این همه حرکت و این همه زایش و این همه پویش نبود.
🔸بر می گردم به همان ایام جوانی. شریعتی آندره ژید خوان بود. کتاب او را می آورد خانه ما و می نشست پشت کرسی و من هم برایش خوراکی می آوردم و بلند بلند کتاب را می خواند. کم کم بچه های دیگر هم می آمدند (مثلا دکتر دل آسایی) و برای جمع کتاب می خواند. کتاب ها بیشتر کتب ادبی بود؛ بیشتر ادبیات بود، بیشتر نعمت[میرزازاده] و آقای شفیعی کدکنی، اظهار نظر می کردند… من که شعر بلد نیستم.
🔸حواس پرتی های علی آقا هم همیشه زبانزد بود. یادم می آید خدمت استاد بودیم.(اوایل دهه سی) دیدم مادر علی آقا حال ندارد. فشار خونش را گرفتیم و بالا بود. گفت:” دیشب این علی ما را کشت.” گفتم چه کار کرده، گفت:” ما معمولا پشت در می شینم تا علی بیاد. علی آمده بود دم در حیاط خودشون. هی منتظر بود که در باز شود و از خودش می پرسیده چرا در را باز نمی کنند. اقلا سه ساعت تو فکر بوده. مادرش هم پشت در نشسته (می خندد) دست آخر یادش آمده که اصلاً در نزده! مادرش مریض شده بود! بله دیگر! از ساعت یک تا ساعت چهار صبح. سه ساعت! از این جریانات زیاد است در زندگی شریعتی نوجوان و جوان.
🔸یکی دیگر از خصوصیات شریعتی حاضر جوابی او بود. من وزنم ده کیلو اضافه بود. گفته بودند اگر ده کیلو وزنت کم بشود آدم میشوی. می رفتم باشگاه. یک شب علی آقا با آقای دکتر دلاسایی از در باشگاه رد می شدند. از در باشگاه آمدم بیرون و این دو نفر را دیدم. گفت آقا این جا چه کار می کنی؟ “گفتم من ده کیلو وزنم زیاده و گفته اند ده کیلو وزنت کم بشود آدم میشوی”. دکتر شریعتی گفت:” تو این ده کیلو را هیچ وقت کم نمی کنی!”
🔸یک روز با علی جلسهای داشتیم .از حرم آمده بودیم و می خواستیم برویم خانه دکتر دادستان در بالاخیابون. عجله هم داشتیم. سر راه برخورد کردیم با محمود خان سالاری که استاد زبان بود. مرد بسیار مؤدب، فروتن. همینطور سلام دادیم تا رد شویم. ایشان جواب داد و محبت کرد و احوال مرا پرسید، احوال علی و استاد را پرسید. همین جور هی پرسید هی پرسید، حالا من دلم جوش می زند که جلسه دیر میشود. من دغدغه جلسه داشتم ولی علی نداشت. بعد که جدا شدیم گفتم که: عجب مردی واقعا، چه مرد شریفی، چهقد آدم های خوبی، چه قدر خوب بود اگر آدم ها یاد می گرفتند این جوری باشند. علی گفت :”اگه آدم ها این جوری باشند که باید عوض همه کار وایمیستادن همش احوال پرسی که !”
📌ادامه متن در لینک زیر
https://drshariati.org/?p=8540
#یادها_خاطرات
#علی_اکبر_سرجمعی
#کانون_نشر_حقایق
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
🖋علی اکبر سرجمعی
📌شاگرد و پزشک استاد شریعتی و از دوستان ایام جوانی شریعتی، عضو کانون نشر حقایق اسلامی، پزشک اطفال
📌منبع: مصاحبه با بنیاد فرهنگی دکتر شریعتی
تاریخ: تیرماه ۱۳۸۸
🔸من به لحاظ شناسنامه ای دو سال از علی شریعتی کوچک ترم [و از نظر واقعی یک سال بزرگتر (با لبخند) ]! من با علی آقا هم کلاسی نبودم . دو سال از او کوچکتر بودم . اولین بار با او در جلسات کانون نشر و منزل پدری شون آشنا شدم. ما بیشتر با استاد شریعتی محشور بودیم و در کانون نشر حقایق اسلامی رفت و آمد داشتیم. وقتی شنیدیم شریعتی در حسینیه ارشاذ سخنرانی می کند و غوغا به راه انداخته تعجب کردیم و گفتیم:” برو یره! یعنی از استاد شریعتی هم بهتر؟” جواب این بود که استاد شریعتی بزرگ است اما اصلا این علی جور دیگری است”. خود آقا [استادشریعتی]هم همین اعتقاد را داشت. ما علی را قبل از این همه بچه میدانستیم. این همه حرکت و این همه زایش و این همه پویش نبود.
🔸بر می گردم به همان ایام جوانی. شریعتی آندره ژید خوان بود. کتاب او را می آورد خانه ما و می نشست پشت کرسی و من هم برایش خوراکی می آوردم و بلند بلند کتاب را می خواند. کم کم بچه های دیگر هم می آمدند (مثلا دکتر دل آسایی) و برای جمع کتاب می خواند. کتاب ها بیشتر کتب ادبی بود؛ بیشتر ادبیات بود، بیشتر نعمت[میرزازاده] و آقای شفیعی کدکنی، اظهار نظر می کردند… من که شعر بلد نیستم.
🔸حواس پرتی های علی آقا هم همیشه زبانزد بود. یادم می آید خدمت استاد بودیم.(اوایل دهه سی) دیدم مادر علی آقا حال ندارد. فشار خونش را گرفتیم و بالا بود. گفت:” دیشب این علی ما را کشت.” گفتم چه کار کرده، گفت:” ما معمولا پشت در می شینم تا علی بیاد. علی آمده بود دم در حیاط خودشون. هی منتظر بود که در باز شود و از خودش می پرسیده چرا در را باز نمی کنند. اقلا سه ساعت تو فکر بوده. مادرش هم پشت در نشسته (می خندد) دست آخر یادش آمده که اصلاً در نزده! مادرش مریض شده بود! بله دیگر! از ساعت یک تا ساعت چهار صبح. سه ساعت! از این جریانات زیاد است در زندگی شریعتی نوجوان و جوان.
🔸یکی دیگر از خصوصیات شریعتی حاضر جوابی او بود. من وزنم ده کیلو اضافه بود. گفته بودند اگر ده کیلو وزنت کم بشود آدم میشوی. می رفتم باشگاه. یک شب علی آقا با آقای دکتر دلاسایی از در باشگاه رد می شدند. از در باشگاه آمدم بیرون و این دو نفر را دیدم. گفت آقا این جا چه کار می کنی؟ “گفتم من ده کیلو وزنم زیاده و گفته اند ده کیلو وزنت کم بشود آدم میشوی”. دکتر شریعتی گفت:” تو این ده کیلو را هیچ وقت کم نمی کنی!”
🔸یک روز با علی جلسهای داشتیم .از حرم آمده بودیم و می خواستیم برویم خانه دکتر دادستان در بالاخیابون. عجله هم داشتیم. سر راه برخورد کردیم با محمود خان سالاری که استاد زبان بود. مرد بسیار مؤدب، فروتن. همینطور سلام دادیم تا رد شویم. ایشان جواب داد و محبت کرد و احوال مرا پرسید، احوال علی و استاد را پرسید. همین جور هی پرسید هی پرسید، حالا من دلم جوش می زند که جلسه دیر میشود. من دغدغه جلسه داشتم ولی علی نداشت. بعد که جدا شدیم گفتم که: عجب مردی واقعا، چه مرد شریفی، چهقد آدم های خوبی، چه قدر خوب بود اگر آدم ها یاد می گرفتند این جوری باشند. علی گفت :”اگه آدم ها این جوری باشند که باید عوض همه کار وایمیستادن همش احوال پرسی که !”
📌ادامه متن در لینک زیر
https://drshariati.org/?p=8540
#یادها_خاطرات
#علی_اکبر_سرجمعی
#کانون_نشر_حقایق
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF