Forwarded from انجمن جامعه شناسی ایران
همراستا با پنجمین همایش کنکاشهای مفهومی و نظری دربارۀ جامعۀ ایران
🔸ناهمسانی دولت و جامعه مدنی
✍علیرضا رجایی (دکترای علوم سیاسی، پژوهشگر علوم سیاسی و روزنامهنگار)
http://yun.ir/5zuxj7
1. مهمترین ویژگی جامعۀ ایران در تاریخ معاصر چیست؟
بهطور کلّی تمامی پرسشها بر روی یک موضوع و مفهوم اساسی متمرکز هستند. مهمترین ویژگی تاریخ معاصر ما مواجهه با تجدّد است و تناقضها، تنشها وتحوّلات بنیادینِ امروز ما همگی از همین مواجهه ناشی میشوند. بهطور مشخص این صرفاً یک درگیری نظری نیست، بل¬که همۀ شئون تاریخ ما به عمیقترین شکل درگیر همین مسالهاند. بنیانهای مستحکم اجتماعی، تاریخی و فرهنگیِ سنّت دیرین ما بهآسانی امکان همزیستی با مظاهر و بنیانهای تجدد را نداشتند و در عینحال بنبستهای تاریخ گذشته، گشایش و پذیرش این دگرگونی را ضروری میساختند.
بهدلیل همین ضرورت بود که دیکتاتوری سیاسی برای گذر از مقاومتهای ضدتجدّد بهنحو دیگری خلق گردید. این دیکتاتوریِ نوساز هرچقدر که توانست در رگ و پی جامعه ما از هر جهت نفوذ کرد، امّا هرگز نتوانست بر بنیانهای تاریخی- اجتماعی سنّت که عمیقاً ریشه در مذهب داشت غلبه کند. حاصل اینکه در کنار روایتهای متعارضی از تجدّد سیاسی که سطحی از مبارزه دائمی را میان طبقات نوپدیدِ پس از مشروطه بهوجود آورد، در کرانهای وسیعتر این پایگاه اجتماعی و تاریخی سنّت بود که با درهمآمیختگیِ با ناسیونالیسم، قدرت بسیج افزونتری یافت و جریان نوسازیِ متّکی به پشتیبانی دیکتاتوری سیاسی را از صحنه بیرون راند.
امّا بیشاز نیمقرن توسعۀ شتابان در همۀ ابعاد اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی، چنان در تاروپود و زوایا و زیستجهان ما نفوذ و بسط یافته بود که طی چهل و چند سال اخیر، تجدّد توانست به آرامی بساط خود را همچنان در تاریخ ما گستردهتر کند. اکنون جامعۀ ایران در یکیاز مهمترین- و شاید هم مهمترین-گردنههای تاریخی خود قرار دارد و از این منظر موقعیّتی یگانه در میان تمامی کشورهای اسلامی دارد. سرنوشت نهایی و چگونگی عبور از این گردنه، نه تنها تصویر کلّیِ تاریخِ آیندۀ ما بلکه به احتمال فراوان، تا حدّ زیادی آیندۀ کلّی منطقۀ خاورمیانه را نیز روشن خواهد ساخت.
ادامه این مطلب را روی وب سایت انجمن جامعه شناسی ایران بخوانید.
yun.ir/phzqc
@iran_sociology
#انجمن_جامعه_شناسی_ایران
🔸ناهمسانی دولت و جامعه مدنی
✍علیرضا رجایی (دکترای علوم سیاسی، پژوهشگر علوم سیاسی و روزنامهنگار)
http://yun.ir/5zuxj7
1. مهمترین ویژگی جامعۀ ایران در تاریخ معاصر چیست؟
بهطور کلّی تمامی پرسشها بر روی یک موضوع و مفهوم اساسی متمرکز هستند. مهمترین ویژگی تاریخ معاصر ما مواجهه با تجدّد است و تناقضها، تنشها وتحوّلات بنیادینِ امروز ما همگی از همین مواجهه ناشی میشوند. بهطور مشخص این صرفاً یک درگیری نظری نیست، بل¬که همۀ شئون تاریخ ما به عمیقترین شکل درگیر همین مسالهاند. بنیانهای مستحکم اجتماعی، تاریخی و فرهنگیِ سنّت دیرین ما بهآسانی امکان همزیستی با مظاهر و بنیانهای تجدد را نداشتند و در عینحال بنبستهای تاریخ گذشته، گشایش و پذیرش این دگرگونی را ضروری میساختند.
بهدلیل همین ضرورت بود که دیکتاتوری سیاسی برای گذر از مقاومتهای ضدتجدّد بهنحو دیگری خلق گردید. این دیکتاتوریِ نوساز هرچقدر که توانست در رگ و پی جامعه ما از هر جهت نفوذ کرد، امّا هرگز نتوانست بر بنیانهای تاریخی- اجتماعی سنّت که عمیقاً ریشه در مذهب داشت غلبه کند. حاصل اینکه در کنار روایتهای متعارضی از تجدّد سیاسی که سطحی از مبارزه دائمی را میان طبقات نوپدیدِ پس از مشروطه بهوجود آورد، در کرانهای وسیعتر این پایگاه اجتماعی و تاریخی سنّت بود که با درهمآمیختگیِ با ناسیونالیسم، قدرت بسیج افزونتری یافت و جریان نوسازیِ متّکی به پشتیبانی دیکتاتوری سیاسی را از صحنه بیرون راند.
امّا بیشاز نیمقرن توسعۀ شتابان در همۀ ابعاد اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی، چنان در تاروپود و زوایا و زیستجهان ما نفوذ و بسط یافته بود که طی چهل و چند سال اخیر، تجدّد توانست به آرامی بساط خود را همچنان در تاریخ ما گستردهتر کند. اکنون جامعۀ ایران در یکیاز مهمترین- و شاید هم مهمترین-گردنههای تاریخی خود قرار دارد و از این منظر موقعیّتی یگانه در میان تمامی کشورهای اسلامی دارد. سرنوشت نهایی و چگونگی عبور از این گردنه، نه تنها تصویر کلّیِ تاریخِ آیندۀ ما بلکه به احتمال فراوان، تا حدّ زیادی آیندۀ کلّی منطقۀ خاورمیانه را نیز روشن خواهد ساخت.
ادامه این مطلب را روی وب سایت انجمن جامعه شناسی ایران بخوانید.
yun.ir/phzqc
@iran_sociology
#انجمن_جامعه_شناسی_ایران
Forwarded from ایران فردا
🔴 آموزههای سحابی
یادبود یازدهمین سالگرد درگذشت مهندس عزتالله سحابی
( متولد ۱۹ اردیبهشت ۱۳۰۹، تهران – درگذشتهی ۱۰ خرداد ۱۳۹۰، تهران )
❇️ کمال اطهاری
@iranfardamag
🔺 عزتالله سحابی از زمرهی معدود پیشکسوتان سیاسی ایران است که تاثیری تعیینکننده بر روشنفکران و جنبشهای جامعهی مدنی در دوران حاضر در فکر و عمل داشتهاند. برای من نیز که امکان همکاری فکری نزدیک با ایشان را در چارچوب نشریهی ایران فردا داشتم، جایی بسیار ممتاز بخصوص از لحاظ منش و رویکرد سیاسی داشته است. آیین بزرگداشت ایشان فرصتی است که مروری بر آموزههای فکری و سیاسی سحابی داشته باشیم که راهنمایی ارزنده برای بهثمر نشستن جنبشهای امروز ایران هستند. برای تفسیر راهبردهایی که از آموزههای سحابی برمیآید، من از رویکرد گرامشی بهره گرفتهام.
▪️ یک، بیشک سحابی روشنفكر ارگانيك جامعهی ایران برای دستیابی به توسعه بود. روشنفكران ارگانيك میکوشد به جامعه آگاهي همگون در زمينه هاي فرهنگي، سياسي و اقتصادي در جهت تکامل اجتماعی ببخشند. قصد آنها همگون و همراستاسازیِ ارادههاي فردي ناهمگون مردم در جهت توسعه است. آنها باید با زمینهسازی برای تحول اخلاقی و فکری، اراده جمعیِ ملی_ مردمی را در جهت تحقق شکلی والاتر از تمدن سازمان دهند. این مهم میسر نمیشود مگر با تدوین مدل اجتماعی شایستهی جهان امروز، و سحابی هوشمندانه با انتشار نشریه ایران فردا و دعوت از تحریریهای دارای گرایشهای متفاوت، نه در قالب تنگ یک حزب، میکوشید روشنفکران جامعهی مدنی را در جهت تدوین یک برنامهی حداقل برای تحقق آزادی، عدالت و توسعه در ایران همراستا سازد.
🔺 دو، تقدم امر ملی بر مذهبی نزد سحابی آموزهای اساسی است. «ملی» یعنی منتسب بودن به محدودهای جفرافیایی که مرز آن در طول تاریخ شکل گرفته، و خرد جمعی و پیوندهایی استوار (سرمایههای اجتماعی و نمادین) پدید آورده که مجموعهای از مردم (از اقوام و زبانهای گوناگون) حاضراند با یک زبان ملی گفتگو کنند، و با هم فعالیتی مشترک در چارچوب نهادی واحد در جهت توسعه و بهروزی همگان داشته باشند. در واقع شرط لازم برای کوشش همگانی برای برپایی یک مدل یا نظام نهادی نوین، همین پیوند ملی است. فارغ از این که مردم به چه مذهبی اعتقاد داشته یا نداشته باشند. از همینرو سحابی به اصلاحطلبان انتقادی مهم داشت که شما منافع نظام را بر منافع ملی ارجح میدانید، اما کوششی بیفایده میکنید، چون جناح حاکم که نظام را بنا بر منافع خوبش تعریف نموده، بههیچ رو این اطاعت شما را نمیپذیرد و خواهان حذف کامل شما است. این تقدم امر ملی را از زاویهی دیگری نیز میتوان باز کرد، و آن تقدم تضاد داخلی بر خارجی برای پیمودن مسیر تکامل اجتماعی است. ازینرو هیچ گرایش سیاسی از ایدئولوژی مذهبی گرفته تا انترناسیونالیسم کارگری نمیتواند بر امر ملی تقدم یابد.
▪️ سه، اصلاحطلبی سحابی برای حفظ نظام نبود؛ وی عمیقا معتقد بود که مردم باید تصمیم بگیرند که با یک نظام چه کنند. وی با تسلیمطلبی به نام اصلاحطلبی همانقدر مخالف بود که با برخوردهای ارادهگرایانه. اگر بخواهیم به زبان گرامشی آموزهی سحابی را بیان کنیم، هر فعالیت رهاییبخشی باید از عقل سلیم (common sense) مردم حرکت کند و وظیفهی روشنفکر ارگانیک تبدیل عقل سلیم به عقل ممیز (good sense) یا تشخیص سره از ناسره توسط مردم است. همهی حرکات اجتماعی و سیاسی روشنفکران ارگانیک باید در همین جهت باشد. با این رویکرد بود که گرامشی جنگ مواضع را بهجای دوگانهی انقلاب یا اصلاح مطرح نمود. جنگ مواضع یعنی این که بهجای اکتفا به مقابله به لیبرالیزم جهانی، یا اکتفا به تحریم انتخابات، و یا نفی بیکفایتی حکومت؛ روشنفکران برای حل مسائل جامعه، از سکونتگاههای غیررسمی گرفته، تا تغییرات اقلیمی، و تحقق اقتصاد دانشبنیان و... دارای برنامه باشند. در این صورت است که رفرم فکری و اخلاقی در جامعه رخ میدهد و اراده جمعیِ ملی_ مردمی برای ایجاد جامعهی نوین وحدت مییابد....
متن کامل :
https://bit.ly/3GulfUH
#ایران_فردا
#کمال_اطهاری
#عزتالله_سحابی
#روشنفکر_ارگانیک
#یازدهمین_سالگرد_درگذشت
https://t.me/iranfardamag
یادبود یازدهمین سالگرد درگذشت مهندس عزتالله سحابی
( متولد ۱۹ اردیبهشت ۱۳۰۹، تهران – درگذشتهی ۱۰ خرداد ۱۳۹۰، تهران )
❇️ کمال اطهاری
@iranfardamag
🔺 عزتالله سحابی از زمرهی معدود پیشکسوتان سیاسی ایران است که تاثیری تعیینکننده بر روشنفکران و جنبشهای جامعهی مدنی در دوران حاضر در فکر و عمل داشتهاند. برای من نیز که امکان همکاری فکری نزدیک با ایشان را در چارچوب نشریهی ایران فردا داشتم، جایی بسیار ممتاز بخصوص از لحاظ منش و رویکرد سیاسی داشته است. آیین بزرگداشت ایشان فرصتی است که مروری بر آموزههای فکری و سیاسی سحابی داشته باشیم که راهنمایی ارزنده برای بهثمر نشستن جنبشهای امروز ایران هستند. برای تفسیر راهبردهایی که از آموزههای سحابی برمیآید، من از رویکرد گرامشی بهره گرفتهام.
▪️ یک، بیشک سحابی روشنفكر ارگانيك جامعهی ایران برای دستیابی به توسعه بود. روشنفكران ارگانيك میکوشد به جامعه آگاهي همگون در زمينه هاي فرهنگي، سياسي و اقتصادي در جهت تکامل اجتماعی ببخشند. قصد آنها همگون و همراستاسازیِ ارادههاي فردي ناهمگون مردم در جهت توسعه است. آنها باید با زمینهسازی برای تحول اخلاقی و فکری، اراده جمعیِ ملی_ مردمی را در جهت تحقق شکلی والاتر از تمدن سازمان دهند. این مهم میسر نمیشود مگر با تدوین مدل اجتماعی شایستهی جهان امروز، و سحابی هوشمندانه با انتشار نشریه ایران فردا و دعوت از تحریریهای دارای گرایشهای متفاوت، نه در قالب تنگ یک حزب، میکوشید روشنفکران جامعهی مدنی را در جهت تدوین یک برنامهی حداقل برای تحقق آزادی، عدالت و توسعه در ایران همراستا سازد.
🔺 دو، تقدم امر ملی بر مذهبی نزد سحابی آموزهای اساسی است. «ملی» یعنی منتسب بودن به محدودهای جفرافیایی که مرز آن در طول تاریخ شکل گرفته، و خرد جمعی و پیوندهایی استوار (سرمایههای اجتماعی و نمادین) پدید آورده که مجموعهای از مردم (از اقوام و زبانهای گوناگون) حاضراند با یک زبان ملی گفتگو کنند، و با هم فعالیتی مشترک در چارچوب نهادی واحد در جهت توسعه و بهروزی همگان داشته باشند. در واقع شرط لازم برای کوشش همگانی برای برپایی یک مدل یا نظام نهادی نوین، همین پیوند ملی است. فارغ از این که مردم به چه مذهبی اعتقاد داشته یا نداشته باشند. از همینرو سحابی به اصلاحطلبان انتقادی مهم داشت که شما منافع نظام را بر منافع ملی ارجح میدانید، اما کوششی بیفایده میکنید، چون جناح حاکم که نظام را بنا بر منافع خوبش تعریف نموده، بههیچ رو این اطاعت شما را نمیپذیرد و خواهان حذف کامل شما است. این تقدم امر ملی را از زاویهی دیگری نیز میتوان باز کرد، و آن تقدم تضاد داخلی بر خارجی برای پیمودن مسیر تکامل اجتماعی است. ازینرو هیچ گرایش سیاسی از ایدئولوژی مذهبی گرفته تا انترناسیونالیسم کارگری نمیتواند بر امر ملی تقدم یابد.
▪️ سه، اصلاحطلبی سحابی برای حفظ نظام نبود؛ وی عمیقا معتقد بود که مردم باید تصمیم بگیرند که با یک نظام چه کنند. وی با تسلیمطلبی به نام اصلاحطلبی همانقدر مخالف بود که با برخوردهای ارادهگرایانه. اگر بخواهیم به زبان گرامشی آموزهی سحابی را بیان کنیم، هر فعالیت رهاییبخشی باید از عقل سلیم (common sense) مردم حرکت کند و وظیفهی روشنفکر ارگانیک تبدیل عقل سلیم به عقل ممیز (good sense) یا تشخیص سره از ناسره توسط مردم است. همهی حرکات اجتماعی و سیاسی روشنفکران ارگانیک باید در همین جهت باشد. با این رویکرد بود که گرامشی جنگ مواضع را بهجای دوگانهی انقلاب یا اصلاح مطرح نمود. جنگ مواضع یعنی این که بهجای اکتفا به مقابله به لیبرالیزم جهانی، یا اکتفا به تحریم انتخابات، و یا نفی بیکفایتی حکومت؛ روشنفکران برای حل مسائل جامعه، از سکونتگاههای غیررسمی گرفته، تا تغییرات اقلیمی، و تحقق اقتصاد دانشبنیان و... دارای برنامه باشند. در این صورت است که رفرم فکری و اخلاقی در جامعه رخ میدهد و اراده جمعیِ ملی_ مردمی برای ایجاد جامعهی نوین وحدت مییابد....
متن کامل :
https://bit.ly/3GulfUH
#ایران_فردا
#کمال_اطهاری
#عزتالله_سحابی
#روشنفکر_ارگانیک
#یازدهمین_سالگرد_درگذشت
https://t.me/iranfardamag
Telegraph
🔴 آموزههای سحابی
( متولد ۱۹ اردیبهشت ۱۳۰۹، تهران – درگذشتهی ۱۰ خرداد ۱۳۹۰، تهران ) ❇️ کمال اطهاری @iranfardamag 🔺 عزتالله سحابی از زمرهی معدود پیشکسوتان سیاسی ایران است که تاثیری تعیینکننده بر روشنفکران و جنبشهای جامعهی مدنی در دوران حاضر در فکر و عمل داشتهاند.…
Forwarded from دغدغههای ایران
💢 یادمان یازدهمین سالگرد
درگذشت ِعزتالله سحابی و
شهادت هاله سحابی و هدی صابر
🔻 13 و 20 خرداد 1401
🔹 جمعه 13 خرداد 1401 :
ناکامیها، بحرانها و فرصتها
🔸 با حضور :
کمال اطهاری، علی دینی ترکمانی ،
علیرضا رجایی، امیر طیرانی و فاطمه گوارایی
🔺 جمعه 20 خرداد 1401 :
وحدت نیروها در بحران امروز
🔹 با حضور :
عماد باقی، محمد توسلی، حامد سحابی ،
احسان شریعتی،مقصود فراستخواه و آذرمنصوری
▪️ کلاب هاوس: برای فردای ایران
لینک جلسه:
https://www.clubhouse.com/join/%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D9%81%D8%B1%D8%A7%D8%AF%DB%8C-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86/23JTyItm/PGewqv0D?utm_medium=ch_invite&utm_campaign=YaOlrfSiqoL34vnjjkzkFw-215266
کانال تلگرام :
t.me/bfi1400
https://t.me/DaghdagheIran
درگذشت ِعزتالله سحابی و
شهادت هاله سحابی و هدی صابر
🔻 13 و 20 خرداد 1401
🔹 جمعه 13 خرداد 1401 :
ناکامیها، بحرانها و فرصتها
🔸 با حضور :
کمال اطهاری، علی دینی ترکمانی ،
علیرضا رجایی، امیر طیرانی و فاطمه گوارایی
🔺 جمعه 20 خرداد 1401 :
وحدت نیروها در بحران امروز
🔹 با حضور :
عماد باقی، محمد توسلی، حامد سحابی ،
احسان شریعتی،مقصود فراستخواه و آذرمنصوری
▪️ کلاب هاوس: برای فردای ایران
لینک جلسه:
https://www.clubhouse.com/join/%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D9%81%D8%B1%D8%A7%D8%AF%DB%8C-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86/23JTyItm/PGewqv0D?utm_medium=ch_invite&utm_campaign=YaOlrfSiqoL34vnjjkzkFw-215266
کانال تلگرام :
t.me/bfi1400
https://t.me/DaghdagheIran
یادمان
به یادِ آن سه یارِ خُردادی
وَ باز
می آیَد
خُرداد
*
با یادِ آن
دَهَ ش
یازدَهَ ش
بیست و یکَ ش
*
وَ باز
می آیَد
یادمان
*
تا
زیرِ بارِ این هَمِه آوار
از یاد نَبَریم
ایران را
آب و آبادی را
شادی را
آزادی را
*
تا
زیرِ بارِ این هَمِه آوار
از یاد نَبَریم
آسمانِ آبی را
هُدی را
هالِه را
عِزَّتِ سَحابی را ...
سعید شهرتاش
خرداد ماه 1401
به یادِ آن سه یارِ خُردادی
وَ باز
می آیَد
خُرداد
*
با یادِ آن
دَهَ ش
یازدَهَ ش
بیست و یکَ ش
*
وَ باز
می آیَد
یادمان
*
تا
زیرِ بارِ این هَمِه آوار
از یاد نَبَریم
ایران را
آب و آبادی را
شادی را
آزادی را
*
تا
زیرِ بارِ این هَمِه آوار
از یاد نَبَریم
آسمانِ آبی را
هُدی را
هالِه را
عِزَّتِ سَحابی را ...
سعید شهرتاش
خرداد ماه 1401
Forwarded from دغدغههای ایران
فقدان هاله
✍️ بهناز کیانی
♦️ امروز و امشب سالگرد رحلت جانگداز شادروان مهندس سحابی عزیز و شهادت خواهرم هاله خانم عزیز و گرامی است. مصیبت بس سخت و عظمی که در برابرش هیچ کلامی نمی تواند به تعریف ان بپردازد.
♦️سحابی ها همیشه در تاریخ ایران یک اسوه مبارزاتی بوده اند. هاله بانو خواهر بی ادعا و آرام جانی که وجودش تماما طمانینه بود و از صمیم وجودش الهام بخش اطمینان بود.
♦️این وجود آرام بخش حتی تا لحظه آخر عمر، آن دم که در حال تشیع پیکر پاک پدرش همراه او بودم و شب قبل از آن که به اطمینان و رعایت قانون و آرامش سفارش می کرد پدیدار بود. بنابرین او تجسم آرامش و متانت و شجاعت بود. این وضعیت شاخص شهیده هاله سحابی بود.
♦️بعضی فقدانها سخت است فقدان پدران، مادران، همسران، خواهران، برادران، فرزندان، دوستان، عزیزان، یاران و از همه مهمتر فقدان مراد و پیر آدمی که غم جانکاه و سختی است. با هر باوری و آئینی که باشی باز نمی توانی از نبود آنها تو با امید به آینده تسلی یابی.
♦️فقدان، نبودن، چه کلمات سختی، فقدان هاله همانند فقدان قطعه ای از جسم، جان و روان آدمی است. مگر می شود کمبود جان و روان را به این سادگی به طاق نسیان سپرد.
♦️فقدان هاله عزیز فقدان سختی و ناباورانه است. فقدان خواهر دینی، که هرگاه ناامیدی به آدمی دست می داد با سخنانش و روحیه اش مایه تسلی و عزم سعی و جهد بود. فقدان خواهر دینی با آن چهره آرام بخش و نورانی و بی ادعا اما مایه امید چگونه به نسیان می توان سپرد و یادش تو را آزار ندهد.
♦️فقدان کسی که نمی توان نبود او را برای خود ترسیم و توجیه کنید. فقدانی که برگشتی برای آن متصور نیست الا در آخرت و روز قیامت، بای ذنب قتلت.
♦️هاله سحابی که در فرانسه تحصیل کرده بود با شروع جنگ و شرکت در آن، در جبهه به پرستاری رزمندگان و تیمار مجروحین پرداخت. بدون ادعا و منت همانند یک ایرانی وطن دوست اما خناسان تاب نیاورده و مانع شدند.
♦️هاله خانم بعدا به فعالیت اجتماعی و فرهنگی مشغول شد. در کنار ان به نوشتن پرداخت و تفسیر قرآن را پیشه کرد، همراه آن به پی گیری امور زندانیان سیاسی و خانواده های آنها پرداخت. بخصوص بعد از دستگیری فله ای ملی مذهبی ها که پدر محبوبش هم جزوی از آنها بود.
♦️برای پیگیری وضع زندانیان ملی مذهبی آستین همت بالا زد و با سایر زنان اعضای گروه زندانی کمپین های روشنگری و پیگیری وضعیت زندانیان، از شهری به شهر دیگر دست به سفر زد تا وضعیت این اسیران را به اطلاع عموم مردم برساند و برای این موضوع یک لحظه از پای ننشست.
♦️وی بعد از جریانات و اعتراضات تقلب در انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ و تشکیل جمعیت مادران پارک ملت در ارتباط با پیگیری و اعتراض به دستگیریها و شهدا و زندانیان سیاسی اهتمام ورزید و یک لحظه از رسالت خویش غفلت ننمود.
♦️اما پاسداران ظلمت این اهتمام و همت او برای پیگیری و اعتراض را نتوانستند تحمل کنند و وی را دستگیر و با محاکمه اش، او را محکوم به حبس کردند. به هنگام حادثه بیماری پدر او در حبس بود و در ایام آخر و در فوت پدرش رهایی یافت. اما چه سود که همان خناسان رهایی او را آبدی ساختند.
♦️ بانوی که نشان داد یک زن هم می تواند به فعالیت اجتماعی و فرهنگی و سیاسی بپردازد و همزمان هم مادر لایق و روشنگری صدیق و پیگیر باشد. فعالیت هاله خانم نشانی بود که برای یک زن ایرانی مسلمان آزاده هیچ مانعی در جهت مبارزه برای آزادی وعدالت موجود نیست.
ای کاروان آهسته ران که آرام جانم می رود.
وان دل که با خود داشتم با دلستانم می رود.
https://t.me/DaghdagheIran
✍️ بهناز کیانی
♦️ امروز و امشب سالگرد رحلت جانگداز شادروان مهندس سحابی عزیز و شهادت خواهرم هاله خانم عزیز و گرامی است. مصیبت بس سخت و عظمی که در برابرش هیچ کلامی نمی تواند به تعریف ان بپردازد.
♦️سحابی ها همیشه در تاریخ ایران یک اسوه مبارزاتی بوده اند. هاله بانو خواهر بی ادعا و آرام جانی که وجودش تماما طمانینه بود و از صمیم وجودش الهام بخش اطمینان بود.
♦️این وجود آرام بخش حتی تا لحظه آخر عمر، آن دم که در حال تشیع پیکر پاک پدرش همراه او بودم و شب قبل از آن که به اطمینان و رعایت قانون و آرامش سفارش می کرد پدیدار بود. بنابرین او تجسم آرامش و متانت و شجاعت بود. این وضعیت شاخص شهیده هاله سحابی بود.
♦️بعضی فقدانها سخت است فقدان پدران، مادران، همسران، خواهران، برادران، فرزندان، دوستان، عزیزان، یاران و از همه مهمتر فقدان مراد و پیر آدمی که غم جانکاه و سختی است. با هر باوری و آئینی که باشی باز نمی توانی از نبود آنها تو با امید به آینده تسلی یابی.
♦️فقدان، نبودن، چه کلمات سختی، فقدان هاله همانند فقدان قطعه ای از جسم، جان و روان آدمی است. مگر می شود کمبود جان و روان را به این سادگی به طاق نسیان سپرد.
♦️فقدان هاله عزیز فقدان سختی و ناباورانه است. فقدان خواهر دینی، که هرگاه ناامیدی به آدمی دست می داد با سخنانش و روحیه اش مایه تسلی و عزم سعی و جهد بود. فقدان خواهر دینی با آن چهره آرام بخش و نورانی و بی ادعا اما مایه امید چگونه به نسیان می توان سپرد و یادش تو را آزار ندهد.
♦️فقدان کسی که نمی توان نبود او را برای خود ترسیم و توجیه کنید. فقدانی که برگشتی برای آن متصور نیست الا در آخرت و روز قیامت، بای ذنب قتلت.
♦️هاله سحابی که در فرانسه تحصیل کرده بود با شروع جنگ و شرکت در آن، در جبهه به پرستاری رزمندگان و تیمار مجروحین پرداخت. بدون ادعا و منت همانند یک ایرانی وطن دوست اما خناسان تاب نیاورده و مانع شدند.
♦️هاله خانم بعدا به فعالیت اجتماعی و فرهنگی مشغول شد. در کنار ان به نوشتن پرداخت و تفسیر قرآن را پیشه کرد، همراه آن به پی گیری امور زندانیان سیاسی و خانواده های آنها پرداخت. بخصوص بعد از دستگیری فله ای ملی مذهبی ها که پدر محبوبش هم جزوی از آنها بود.
♦️برای پیگیری وضع زندانیان ملی مذهبی آستین همت بالا زد و با سایر زنان اعضای گروه زندانی کمپین های روشنگری و پیگیری وضعیت زندانیان، از شهری به شهر دیگر دست به سفر زد تا وضعیت این اسیران را به اطلاع عموم مردم برساند و برای این موضوع یک لحظه از پای ننشست.
♦️وی بعد از جریانات و اعتراضات تقلب در انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ و تشکیل جمعیت مادران پارک ملت در ارتباط با پیگیری و اعتراض به دستگیریها و شهدا و زندانیان سیاسی اهتمام ورزید و یک لحظه از رسالت خویش غفلت ننمود.
♦️اما پاسداران ظلمت این اهتمام و همت او برای پیگیری و اعتراض را نتوانستند تحمل کنند و وی را دستگیر و با محاکمه اش، او را محکوم به حبس کردند. به هنگام حادثه بیماری پدر او در حبس بود و در ایام آخر و در فوت پدرش رهایی یافت. اما چه سود که همان خناسان رهایی او را آبدی ساختند.
♦️ بانوی که نشان داد یک زن هم می تواند به فعالیت اجتماعی و فرهنگی و سیاسی بپردازد و همزمان هم مادر لایق و روشنگری صدیق و پیگیر باشد. فعالیت هاله خانم نشانی بود که برای یک زن ایرانی مسلمان آزاده هیچ مانعی در جهت مبارزه برای آزادی وعدالت موجود نیست.
ای کاروان آهسته ران که آرام جانم می رود.
وان دل که با خود داشتم با دلستانم می رود.
https://t.me/DaghdagheIran
Telegram
دغدغههای ایران
ما را در اینستگرام هم دنبال کنید:
https://instagram.com/daghdaghe.iran?utm_medium=copy_link
https://instagram.com/daghdaghe.iran?utm_medium=copy_link
Forwarded from انجمن جامعه شناسی ایران
هم راستای پنجمین همایش کنکاشهای مفهومی و نظری دربارة جامعة ایران
🔸توسعه نیافتگی، مهمترین ویژگی جامعۀ ایران
✍ سعید مدنی(دکترای جرمشناسی، نویسنده و پژوهشگر اجتماعی)
yun.ir/grfljd
1. مهمترین ویژگی جامعه ایران در تاریخ معاصر چیست؟
شاید در میان انبوه بحرانها و پیچیدگیهای کنونی جامعۀ ایران تأکید بر یک ویژگی دشوار و یا حتّی خطا باشد. اما با اغماض میتوان توسعهنیافتگی را صورت کلی مهمترین ویژگی جامعۀ ایران دانست. فارغ از تظاهر توسعهنیافتگی در اقتصاد، اجتماع و سیاست و فرهنگ، علّت غایی مسائل و مشکلات ایران را میتوان استبداد یا فقدان نظام دمکراتیک دانست. بنابراین از زاویۀ دید علّتشناختی مهمترین ویژگی جامعة ایران استبدادزدگی است.
به این ترتیب، امروز انبوهی از بحرانهای کوچک و بزرگ حیات اجتماعی جامعۀ ایران را تهدید میکنند که هر یک بخشی از ویژگیهای این جامعۀ را شکل میدهد، و استبدادزدگی عامترین ویژگی است که میتوان برای این جامعه برشمرد.
ادامه این مطلب را روی وب سایت انجمن جامعه شناسی ایران بخوانید.
yun.ir/m2z1u6
@iran_sociology
#انجمن_جامعه_شناسی_ایران
🔸توسعه نیافتگی، مهمترین ویژگی جامعۀ ایران
✍ سعید مدنی(دکترای جرمشناسی، نویسنده و پژوهشگر اجتماعی)
yun.ir/grfljd
1. مهمترین ویژگی جامعه ایران در تاریخ معاصر چیست؟
شاید در میان انبوه بحرانها و پیچیدگیهای کنونی جامعۀ ایران تأکید بر یک ویژگی دشوار و یا حتّی خطا باشد. اما با اغماض میتوان توسعهنیافتگی را صورت کلی مهمترین ویژگی جامعۀ ایران دانست. فارغ از تظاهر توسعهنیافتگی در اقتصاد، اجتماع و سیاست و فرهنگ، علّت غایی مسائل و مشکلات ایران را میتوان استبداد یا فقدان نظام دمکراتیک دانست. بنابراین از زاویۀ دید علّتشناختی مهمترین ویژگی جامعة ایران استبدادزدگی است.
به این ترتیب، امروز انبوهی از بحرانهای کوچک و بزرگ حیات اجتماعی جامعۀ ایران را تهدید میکنند که هر یک بخشی از ویژگیهای این جامعۀ را شکل میدهد، و استبدادزدگی عامترین ویژگی است که میتوان برای این جامعه برشمرد.
ادامه این مطلب را روی وب سایت انجمن جامعه شناسی ایران بخوانید.
yun.ir/m2z1u6
@iran_sociology
#انجمن_جامعه_شناسی_ایران
Forwarded from ایران فردا
🔴 هاله : هستیِ مقاومتِ نامیرا
🔸 یادبود یازدهمین سالگرد شهادت هالهی سحابی
(زادهی ۱۵ بهمن ۱۳۳۶ ، تهران – درگذشتهی ۱۱ خرداد ۱۳۹۰ ، تهران)
❇️ مینو مرتاضی
@iranfardamag
هاله جان سلام
🔺 امروز ساعت هشت صبح دقیقا یازده سال یعنی چهار هزار و پانزده روز است که تو کمی دورتر از ما ایستاده ایی و خموشانه مارا می نگری . راستی یادم امد اگر سال های کبیسه را حساب کنیم چهار هزار و هفده روز است که آن نمیدانم کجا هستی . چهار هزار و هفده روز است که زبانم نمی چرخد بگویم نیستی . مگر می شود "هستی" آشکار تورا انکار کرد؟ مثلا همین دوهفته پیش و در آستانه چهار هزارمین سال سفرت ، درکرانه باختری و نزدیک غزه شیرین ابو عاقله خبرنگار فلسطینی راماموران معذور با خونسردی تمام جلوی چشم همه در یک آن به خاک و خون کشاندند. شیرین به خاکی که عاشق اش بود غلطید و در آغوش خاک ملکوتی شد. فردای ان روز در مراسم رسمی تدفین شیرین همان ها که شیرین را کشتند به تابوت پیچیده در پرچم میهنش حمله بردند و تابوتش را زمین زدند تا پرچم فلسطین را لگد مال کنند. همه ما و حتی "دیگرانِ " به یاد به خاک غلطیدن تو افتادیم. ما ساکت ماندیم . اما دیگران این یاد آوری را مکتوب کردند. هاله جان مگر یک وجه قوی نامیرایی و ماندگاری این نیست که یاد و نام و خاطره ات بر جان و زبان کسانی بنشیند که زمانی تو برایشان "دیگری " بودی. اما امروزکه منش شان تغییر کرده و به سوی انصاف روی آورده اند درلحظهی شفاف حقیقت رخدادهایی که در مرز میان حق و باطل و واقعیت و آرمان روی می دهد ترا در مقام بانویی ایستاده بر بلندای آرمان حقیقت جویی و حق خواهی به خاطر می آورند و محترمت می شمارند. هاله جان خودت به یاد داری شعری را که در باره حقیقت سروده بودی؟
حقیقت لایه نازکی است/ میان دو توده وهمناک ابر
ابری سرخ از هیاهوهای داغ/ابری کبود ازهراس های سرد
▪️ اما هاله جان دغدغه یافتن پاسخ یک پرسش از تو رهایم نمی کند: هاله جان اینجا هنوز هم حقیقت پیچیده در بین لایهی ابرهاست. در واقع راستش را بخواهی هاله جان اساسا کمتر کسی در این جا به فکر حقیقت هست. چون در حال حاضر به گفته دانشمندان زیست شناسی اعتماد کرده ایم که به واقعیت های قابل مشاهده هم اعتمادی نیست. چون اغلب واقعیت به خطای دید آغشته است. از این رو چون هرکس از نگاه فردی به رخدادها واقعیتی متفاوت از فرد دیگر را درک می کند. ما با واقعیت ها مواجهیم . پس هیچ راهکارو پاسخ معین و شفافی برای تحلیل و تبیین واقعیت های موجود نمی توان یافت.
🔺 شاید مردم برای رهایی از تله فردیت های رشد یافته و تنهایی هاشان خیلی بیش تراز زمانی که تو این جا بودی به فضای مجازی مملو از فردیت های پنهان و آشکار پناه برده اند.. حالا فضای مجازی که قرار بود باندازه شیشه نازک تنهایی سهراب باشد ؛ زیر آوار اخبارراست و دروغ در تاریکی وهم انگیزی فرو رفته است.راستی هاله جان در جهان تو که بر حقیقت ناب بنا شده ؛ آیا همه چیز شفاف شفاف است ؟ برای همین دنیایی که در ان بسر می بری را جهان باقی نامیده اند؟ چون حقیقت باید چیزی ماورای واقعیت های برساخته از فردیت های متفاوت و متنوع باشند. چه بسا شرط بقای جهان این باشد که در آن انسان «هویت» انسانی اش را در رابطه تضادی با «دیگری» نسازد. مثل طبیعت که خاک و آب و خورشید و باد را در چرخه ایی از حیات بکار می گیرد. در چرخه حیات و هستی باران «دیگری» ابر، ودرخت «دیگری» خاک و نسیم «دیگری» طوفان و زمین «دیگری» خورشید نیستند.
▪️ هاله جان این تقسیمات پیچیده هویتی که براساس فردیت و طبقه و جنسیت و مذهب و قوم شکل گرفته اند و بر جهان انسان ها حکم می رانند به نحو شگفت اوری در برابر ویروس باهوش و مقاومی به نام "کرونا" کم آوردند و کوتاه آمدند. حتما خبر داری که بیش از دوسال است که مردم در اغلب نقاط جهان درگیر ویروس با هوش و مرگباری باسم کرونا شده اند. این ویروس از اعماق تاریخ و بدو پیدایش حیات روی کره زمین آمده است و برای مدت دوسال علم و سیاست و اقتصاد و........در سراسر جهان پیشرفته و مجهز به انواع سلاح های مواجهه با خطرات و بحران هارا زمینگیر کرد. برای ماندگاری و بقا دنبال جان های زنده می گردد. بقایش را با جهش های به موقع حفظ کرده است. دانشمندان برای زنده ماندن انسان ها در برابر این ویروس هوشمند ؛ مجبور شدند ساختار R N A ادم هارا دستکاری کنند.....
متن کامل :
https://bit.ly/3x5V4iS
#ایران_فردا
#هاله_سحابی
#مینو_مرتاضی
#یازدهمین_سالگرد_شهادت
https://t.me/iranfardamag
🔸 یادبود یازدهمین سالگرد شهادت هالهی سحابی
(زادهی ۱۵ بهمن ۱۳۳۶ ، تهران – درگذشتهی ۱۱ خرداد ۱۳۹۰ ، تهران)
❇️ مینو مرتاضی
@iranfardamag
هاله جان سلام
🔺 امروز ساعت هشت صبح دقیقا یازده سال یعنی چهار هزار و پانزده روز است که تو کمی دورتر از ما ایستاده ایی و خموشانه مارا می نگری . راستی یادم امد اگر سال های کبیسه را حساب کنیم چهار هزار و هفده روز است که آن نمیدانم کجا هستی . چهار هزار و هفده روز است که زبانم نمی چرخد بگویم نیستی . مگر می شود "هستی" آشکار تورا انکار کرد؟ مثلا همین دوهفته پیش و در آستانه چهار هزارمین سال سفرت ، درکرانه باختری و نزدیک غزه شیرین ابو عاقله خبرنگار فلسطینی راماموران معذور با خونسردی تمام جلوی چشم همه در یک آن به خاک و خون کشاندند. شیرین به خاکی که عاشق اش بود غلطید و در آغوش خاک ملکوتی شد. فردای ان روز در مراسم رسمی تدفین شیرین همان ها که شیرین را کشتند به تابوت پیچیده در پرچم میهنش حمله بردند و تابوتش را زمین زدند تا پرچم فلسطین را لگد مال کنند. همه ما و حتی "دیگرانِ " به یاد به خاک غلطیدن تو افتادیم. ما ساکت ماندیم . اما دیگران این یاد آوری را مکتوب کردند. هاله جان مگر یک وجه قوی نامیرایی و ماندگاری این نیست که یاد و نام و خاطره ات بر جان و زبان کسانی بنشیند که زمانی تو برایشان "دیگری " بودی. اما امروزکه منش شان تغییر کرده و به سوی انصاف روی آورده اند درلحظهی شفاف حقیقت رخدادهایی که در مرز میان حق و باطل و واقعیت و آرمان روی می دهد ترا در مقام بانویی ایستاده بر بلندای آرمان حقیقت جویی و حق خواهی به خاطر می آورند و محترمت می شمارند. هاله جان خودت به یاد داری شعری را که در باره حقیقت سروده بودی؟
حقیقت لایه نازکی است/ میان دو توده وهمناک ابر
ابری سرخ از هیاهوهای داغ/ابری کبود ازهراس های سرد
▪️ اما هاله جان دغدغه یافتن پاسخ یک پرسش از تو رهایم نمی کند: هاله جان اینجا هنوز هم حقیقت پیچیده در بین لایهی ابرهاست. در واقع راستش را بخواهی هاله جان اساسا کمتر کسی در این جا به فکر حقیقت هست. چون در حال حاضر به گفته دانشمندان زیست شناسی اعتماد کرده ایم که به واقعیت های قابل مشاهده هم اعتمادی نیست. چون اغلب واقعیت به خطای دید آغشته است. از این رو چون هرکس از نگاه فردی به رخدادها واقعیتی متفاوت از فرد دیگر را درک می کند. ما با واقعیت ها مواجهیم . پس هیچ راهکارو پاسخ معین و شفافی برای تحلیل و تبیین واقعیت های موجود نمی توان یافت.
🔺 شاید مردم برای رهایی از تله فردیت های رشد یافته و تنهایی هاشان خیلی بیش تراز زمانی که تو این جا بودی به فضای مجازی مملو از فردیت های پنهان و آشکار پناه برده اند.. حالا فضای مجازی که قرار بود باندازه شیشه نازک تنهایی سهراب باشد ؛ زیر آوار اخبارراست و دروغ در تاریکی وهم انگیزی فرو رفته است.راستی هاله جان در جهان تو که بر حقیقت ناب بنا شده ؛ آیا همه چیز شفاف شفاف است ؟ برای همین دنیایی که در ان بسر می بری را جهان باقی نامیده اند؟ چون حقیقت باید چیزی ماورای واقعیت های برساخته از فردیت های متفاوت و متنوع باشند. چه بسا شرط بقای جهان این باشد که در آن انسان «هویت» انسانی اش را در رابطه تضادی با «دیگری» نسازد. مثل طبیعت که خاک و آب و خورشید و باد را در چرخه ایی از حیات بکار می گیرد. در چرخه حیات و هستی باران «دیگری» ابر، ودرخت «دیگری» خاک و نسیم «دیگری» طوفان و زمین «دیگری» خورشید نیستند.
▪️ هاله جان این تقسیمات پیچیده هویتی که براساس فردیت و طبقه و جنسیت و مذهب و قوم شکل گرفته اند و بر جهان انسان ها حکم می رانند به نحو شگفت اوری در برابر ویروس باهوش و مقاومی به نام "کرونا" کم آوردند و کوتاه آمدند. حتما خبر داری که بیش از دوسال است که مردم در اغلب نقاط جهان درگیر ویروس با هوش و مرگباری باسم کرونا شده اند. این ویروس از اعماق تاریخ و بدو پیدایش حیات روی کره زمین آمده است و برای مدت دوسال علم و سیاست و اقتصاد و........در سراسر جهان پیشرفته و مجهز به انواع سلاح های مواجهه با خطرات و بحران هارا زمینگیر کرد. برای ماندگاری و بقا دنبال جان های زنده می گردد. بقایش را با جهش های به موقع حفظ کرده است. دانشمندان برای زنده ماندن انسان ها در برابر این ویروس هوشمند ؛ مجبور شدند ساختار R N A ادم هارا دستکاری کنند.....
متن کامل :
https://bit.ly/3x5V4iS
#ایران_فردا
#هاله_سحابی
#مینو_مرتاضی
#یازدهمین_سالگرد_شهادت
https://t.me/iranfardamag
Telegraph
🔴 هاله : هستیِ مقاومتِ نامیرا
(زادهی ۱۵ بهمن ۱۳۳۶ ، تهران – درگذشتهی ۱۱ خرداد ۱۳۹۰ ، تهران) ❇️ مینو مرتاضی @iranfardamag هاله جان سلام 🔺 امروز ساعت هشت صبح دقیقا یازده سال یعنی چهار هزار و پانزده روز است که تو کمی دورتر از ما ایستاده ایی و خموشانه مارا می نگری . راستی یادم امد…
Forwarded from احسان شريعتی Ehsan Shariati
🔷🔸«ویرانآباد»
دیگر هرگز مباد!
🖋احسان شریعتی
🔹فاجعهی فروپاشی برج هیولایی متروپول آبادان کوس فساد سازمانیافتهی «خصولتی» را در زمینهی ساختوسازهای بیرویه و شبهکلانشهرسازیهای بیضابطه و «عنکبوتی» فروکوفت. خوزستان بازشهید را دیگربار به «خیزستان» مبدل ساخت. سراسر ایران را به سوگ نشاند.
🔸اقشار گوناگون مردم در اقصی نقاط کشور برای اظهار همبستگی با هموطنان قربانی فاجعه به صحنه آمدند و با مطالبهی محاکمهی کلیهی دستاندرکاران این بساط و بازار سوداگری تبهکارانه، خواستار افشای حقیقت و اجرای عدالت برای جلوگیری از تکرار فاجعهسازیهای «زنجیرهای» شدند (پلاسکو، سینااطهر، و..).
از این پس، مؤثرترین راه مقابله با فروپاشی یا «ساختارشکنی» مُهلک بسازبفروشان خصولتی، «ساختارگشایی» است، واسازی تخریبگر ساختارهای معیوب و شکننده از شهری گرفته تا قضایی و اقتصادی و سیاسی.
🔸تقویت و استمرار همبستگی و مقاومت ملی و مدنی، خشونتپرهیز اما مصمم و پایدار، و طرح مطالبات معین علمی-عملی در تمامی حوزههای حقوقی (مجازات جنایت، بزهکاری، فساد و اختلاس و دزدی و..)، اجتماعی(توقف روند خودسرانهی ساختوسازهای مجاز اما فاقد صلاحیت و نظارت، و سیاستهای اقتصادی سوداگرانه از نوع «بگذار بورزند، بگذار بروند»)، و سیاسی (گذار از اشرافیتسالاری روحانی، نظامی، تجاری به مردمسالاری و جمهوریت)، میتواند امید به توفیق خط و مشی تغییروتحولطلبی ساختاری را در دل جامعه زنده سازد.
#فساد_ساختاری
#خصولتی
#متروپل
#آبادان
#یادداشت
#احسان_شریعتی
✅ @Dr_ehsanshariati
دیگر هرگز مباد!
🖋احسان شریعتی
🔹فاجعهی فروپاشی برج هیولایی متروپول آبادان کوس فساد سازمانیافتهی «خصولتی» را در زمینهی ساختوسازهای بیرویه و شبهکلانشهرسازیهای بیضابطه و «عنکبوتی» فروکوفت. خوزستان بازشهید را دیگربار به «خیزستان» مبدل ساخت. سراسر ایران را به سوگ نشاند.
🔸اقشار گوناگون مردم در اقصی نقاط کشور برای اظهار همبستگی با هموطنان قربانی فاجعه به صحنه آمدند و با مطالبهی محاکمهی کلیهی دستاندرکاران این بساط و بازار سوداگری تبهکارانه، خواستار افشای حقیقت و اجرای عدالت برای جلوگیری از تکرار فاجعهسازیهای «زنجیرهای» شدند (پلاسکو، سینااطهر، و..).
از این پس، مؤثرترین راه مقابله با فروپاشی یا «ساختارشکنی» مُهلک بسازبفروشان خصولتی، «ساختارگشایی» است، واسازی تخریبگر ساختارهای معیوب و شکننده از شهری گرفته تا قضایی و اقتصادی و سیاسی.
🔸تقویت و استمرار همبستگی و مقاومت ملی و مدنی، خشونتپرهیز اما مصمم و پایدار، و طرح مطالبات معین علمی-عملی در تمامی حوزههای حقوقی (مجازات جنایت، بزهکاری، فساد و اختلاس و دزدی و..)، اجتماعی(توقف روند خودسرانهی ساختوسازهای مجاز اما فاقد صلاحیت و نظارت، و سیاستهای اقتصادی سوداگرانه از نوع «بگذار بورزند، بگذار بروند»)، و سیاسی (گذار از اشرافیتسالاری روحانی، نظامی، تجاری به مردمسالاری و جمهوریت)، میتواند امید به توفیق خط و مشی تغییروتحولطلبی ساختاری را در دل جامعه زنده سازد.
#فساد_ساختاری
#خصولتی
#متروپل
#آبادان
#یادداشت
#احسان_شریعتی
✅ @Dr_ehsanshariati
Forwarded from کانون بعثتِ اخلاق
✔️ درسگفتار
عدالت اجتماعی و توزیعی
[نظریهها و کاربستها]
دوره اول: نظریهها
شروع دوره: از دوشنبه ۱۶ خرداد ساعت ۱۸
به مدت ۷ جلسه (هر هفته یک جلسه)
ثبت نام در این دوره رایگان بوده و به صورت مجازی برگزار خواهد شد
🔸دکتر جواد حیدری
پژوهشگر اندیشه سیاسی و عضو هیات علمی دانشگاه شاهد
▫️برای ثبتنام به یکی از شمارههای
۰۹۱۵۹۱۵۴۶۳۴
۰۹۱۵۴۱۲۳۵۶۷
پیام دهید.یا با آی دی کانون بعثت در تلگرام( @Besateakhlaghadmin )در ارتباط باشید.
🌱 @besateakhlagh
عدالت اجتماعی و توزیعی
[نظریهها و کاربستها]
دوره اول: نظریهها
شروع دوره: از دوشنبه ۱۶ خرداد ساعت ۱۸
به مدت ۷ جلسه (هر هفته یک جلسه)
ثبت نام در این دوره رایگان بوده و به صورت مجازی برگزار خواهد شد
🔸دکتر جواد حیدری
پژوهشگر اندیشه سیاسی و عضو هیات علمی دانشگاه شاهد
▫️برای ثبتنام به یکی از شمارههای
۰۹۱۵۹۱۵۴۶۳۴
۰۹۱۵۴۱۲۳۵۶۷
پیام دهید.یا با آی دی کانون بعثت در تلگرام( @Besateakhlaghadmin )در ارتباط باشید.
🌱 @besateakhlagh
🔷🔸هنر شگفت ویرانی سازی
🖋محمد جواد غلامرضا کاشی
🔸ویرانی سازی اتفاق حیرت انگیزی است که از دست ما برآمده است. آنهم در آبادان، که سالهاست مردمانش در انتظار آبادانیاند. آنجا به جای ساختن ویرانیها، ویرانی ساختهاند. بنایی که فروریخت، از همان روز نخست ویرانه ساخته شد. ویرانی اخلاق، ویرانی اقل وجدان انسانی، ویرانی زندگی و اعتماد. همه به خوبی میدانند که داستان منحصر به این یک بنا نبوده و نیست. ماجرا عمیقتر از این است. این یک بنا از سنگ و سیمان و آهن بود، بناهای ویران ساخته دیگری هم هست که هر روز جایی فرو میریزد بی آنکه این همه سر و صدا کند.
🔹بدویهای هزاران سال پیش، اگر وحشی و دگر ستیز و خشن بودند، جوانمرد و از جان گذشته و دلیر هم بودند. بدویهای ظهور کرده در عصر مدنیت، پست و دون صفت و سست عنصرند.
ما در یک شتاب حیرتانگیز به سمت عمق بدویت پیش میرویم. بدویت یک وضعیت پشت سر ما نیست. پیش روی ماست. بدویت در روزگار ما، ویروس خطرناکی است که در اندام زندگی مدنی رسوخ میکند، به تدریج تار وپودش را سست میکند و هر روز جایی سقفی را بر سر ساکنانش خراب.
🔸بدوی به ارزشهای مدنی آگاه نیست. به همین جهت مواریث زندگی مدنی را تکه پاره میکند، آتش میزند و از این طریق احساس قدرت میکند. ما در این سالها همین کار را به کرات کردهایم. اما نه به شکل ساده و سرراست بدویان. در لباس هنردوست، دیندار، فرهیخته، اهل دانش و فضل، کارشناس و سیاستمدار ظاهر شدیم اما دقیقاً به همین جهت، خانه هنر، دین، فرهیختگی، دانش و فضل و تخصص علمی و سیاست را به آتش کشیدهایم. به خیال انقلابی بودن، همه شئونات اجتماعی و فرهنگی و سیاسی را به سخره گرفتیم. پا برهنه بارگاه هنر و علم و دین و مناسبات پایدار انسانی را مورد هجوم قرار دادیم تا به خیال خود، وضعی دگر در جهان برپا کنیم، اما حاصل ویران سازی بود و ویران سازیهای مکرر. حاصل ظهور ناسازههای بدیع است: شهر بدوی، دمکراسی بدوی، بروکراسی بدوی، دانشگاه بدوی، اقتصاد بدوی، تامین معاش بدوی و ....
🔹بدویت شتاب میگیرد. برای ممانعت از شتابگیری و گسترش آن باید کاری کنیم. فکر میکنم نخستین گام جلو آئینه ایستادن و تماشا کردن بدویتی است که همه به نحوی، کم یا بیش به آن دچاریم. یا عامل بدویتایم یا قربانیاش. گاهی این هستیم گاهی آن. گام دوم، تبدیل کردن بدویت و مدنیت به معیار اصلی داوری در امور است. پیش از آنکه از راستی و ناراستی اخلاق و دین و معنویت و سیاست بپرسیم، از نسبتاش با بدویت بپرسیم. این یا آن اعتقاد و عمل، چه نسبتی با مدنیت دارد چه نسبتی با بدویت؟
مدنیت رو به سوی ساختن دارد. حتی اگر شده از پاره ویرانههای قدیم. مدنیت محتاط است و دلنگران دیگران. مدنیت به امر انسانی میاندیشد. قوم و خویش و قبیله خود را ثانوی میکند.
🔸 مدنیت امکانهای محدود زندگی را قدر میشناسد و در جهت بسط و غنا بخشی به آنها تلاش میکند. آرمانگرا هم هست، اما از خلال امکانهای محدود موجود به آهستگی راهی به سمت آن میگشاید. درست مثل آرمان ساختن یک قنات بزرگ از دل کویر، که از خلال تلاشهای چندین نسل امکانپذیر میشود. بدوی اما عجول است. هرچه هست را بازیچه و حقیر میشمارد. ویرانگر است به خیال فرصتی که برای ساختن دست دهد. ملاحظه اقلیت پیرامون خود را دارد. دشمن هر کسی است که از او نیست. کسالت زندگی روزمره او را بی تاب میکند، پس به جنگ زندگی میرود. البته از آن روزی هم باید ترسید که تصمیم بگیرد زندگی کند آنگاه حریص و شهوت ران و زیاده خواه و تجاوز پیشه است. بازهم ویرانگر است اگرچه در هیاتی مهوعتر و حقیر.
#ویرانی_سازی
#آبادان
#یادداشت
#جواد_کاشی
🆔 @Shariati40
🖋محمد جواد غلامرضا کاشی
🔸ویرانی سازی اتفاق حیرت انگیزی است که از دست ما برآمده است. آنهم در آبادان، که سالهاست مردمانش در انتظار آبادانیاند. آنجا به جای ساختن ویرانیها، ویرانی ساختهاند. بنایی که فروریخت، از همان روز نخست ویرانه ساخته شد. ویرانی اخلاق، ویرانی اقل وجدان انسانی، ویرانی زندگی و اعتماد. همه به خوبی میدانند که داستان منحصر به این یک بنا نبوده و نیست. ماجرا عمیقتر از این است. این یک بنا از سنگ و سیمان و آهن بود، بناهای ویران ساخته دیگری هم هست که هر روز جایی فرو میریزد بی آنکه این همه سر و صدا کند.
🔹بدویهای هزاران سال پیش، اگر وحشی و دگر ستیز و خشن بودند، جوانمرد و از جان گذشته و دلیر هم بودند. بدویهای ظهور کرده در عصر مدنیت، پست و دون صفت و سست عنصرند.
ما در یک شتاب حیرتانگیز به سمت عمق بدویت پیش میرویم. بدویت یک وضعیت پشت سر ما نیست. پیش روی ماست. بدویت در روزگار ما، ویروس خطرناکی است که در اندام زندگی مدنی رسوخ میکند، به تدریج تار وپودش را سست میکند و هر روز جایی سقفی را بر سر ساکنانش خراب.
🔸بدوی به ارزشهای مدنی آگاه نیست. به همین جهت مواریث زندگی مدنی را تکه پاره میکند، آتش میزند و از این طریق احساس قدرت میکند. ما در این سالها همین کار را به کرات کردهایم. اما نه به شکل ساده و سرراست بدویان. در لباس هنردوست، دیندار، فرهیخته، اهل دانش و فضل، کارشناس و سیاستمدار ظاهر شدیم اما دقیقاً به همین جهت، خانه هنر، دین، فرهیختگی، دانش و فضل و تخصص علمی و سیاست را به آتش کشیدهایم. به خیال انقلابی بودن، همه شئونات اجتماعی و فرهنگی و سیاسی را به سخره گرفتیم. پا برهنه بارگاه هنر و علم و دین و مناسبات پایدار انسانی را مورد هجوم قرار دادیم تا به خیال خود، وضعی دگر در جهان برپا کنیم، اما حاصل ویران سازی بود و ویران سازیهای مکرر. حاصل ظهور ناسازههای بدیع است: شهر بدوی، دمکراسی بدوی، بروکراسی بدوی، دانشگاه بدوی، اقتصاد بدوی، تامین معاش بدوی و ....
🔹بدویت شتاب میگیرد. برای ممانعت از شتابگیری و گسترش آن باید کاری کنیم. فکر میکنم نخستین گام جلو آئینه ایستادن و تماشا کردن بدویتی است که همه به نحوی، کم یا بیش به آن دچاریم. یا عامل بدویتایم یا قربانیاش. گاهی این هستیم گاهی آن. گام دوم، تبدیل کردن بدویت و مدنیت به معیار اصلی داوری در امور است. پیش از آنکه از راستی و ناراستی اخلاق و دین و معنویت و سیاست بپرسیم، از نسبتاش با بدویت بپرسیم. این یا آن اعتقاد و عمل، چه نسبتی با مدنیت دارد چه نسبتی با بدویت؟
مدنیت رو به سوی ساختن دارد. حتی اگر شده از پاره ویرانههای قدیم. مدنیت محتاط است و دلنگران دیگران. مدنیت به امر انسانی میاندیشد. قوم و خویش و قبیله خود را ثانوی میکند.
🔸 مدنیت امکانهای محدود زندگی را قدر میشناسد و در جهت بسط و غنا بخشی به آنها تلاش میکند. آرمانگرا هم هست، اما از خلال امکانهای محدود موجود به آهستگی راهی به سمت آن میگشاید. درست مثل آرمان ساختن یک قنات بزرگ از دل کویر، که از خلال تلاشهای چندین نسل امکانپذیر میشود. بدوی اما عجول است. هرچه هست را بازیچه و حقیر میشمارد. ویرانگر است به خیال فرصتی که برای ساختن دست دهد. ملاحظه اقلیت پیرامون خود را دارد. دشمن هر کسی است که از او نیست. کسالت زندگی روزمره او را بی تاب میکند، پس به جنگ زندگی میرود. البته از آن روزی هم باید ترسید که تصمیم بگیرد زندگی کند آنگاه حریص و شهوت ران و زیاده خواه و تجاوز پیشه است. بازهم ویرانگر است اگرچه در هیاتی مهوعتر و حقیر.
#ویرانی_سازی
#آبادان
#یادداشت
#جواد_کاشی
🆔 @Shariati40
Forwarded from دغدغههای ایران
❇️ به نام هستیبخش
⭕️ جرّاحی معیشت مردم و فروریزش متروپل الیگارشی حاکم
🔺 با مشاهدهی انتخابات مدیریتشدهی ۱۴۰۰ مشخص بود که اکثریت جامعهی ایران، به این دولت انتصابیِ یکدست شده امیدی نمیبندد و در ابتدا نیز تنها به نظارهگری اقدامهای داخلی و خارجی آن بسنده خواهدکرد. بهنحوی ویژه برای چنین دولتی ضروری بود که حداقل برای تنشهای خارجی و مسالهی تحریم راهحلّی پیدا کند تا واکنش نسبت به حاکمیت، به دخالتهای ناروا و مخرّب خارجی نینجامد. اما ناتوانیِ قابل انتظار در ایجاد اندکی بهبود در زندگی عمومی مردم، باعث شدهاست که بار دیگر جنبشهای اجتماعی از لایههای زیرین جامعه سربرکشد و تا زمان استمرار بحرانها نیز فرو نخواهدنشست. چشم انداز کلّی و اجتماعی این است که دیگر صدا با سکوت آشتی نخواهد کرد زیرا حاکمیت با تداوم این روند، جامعه را مجبور میکند که درد و رنجِ فراگیری جنبش را برای دستیابی به بهروزی و توسعه، به جان بخرد.
🔹 در حالی که سرزمین ما بوضوح دچار عقبافتادگی عمیق رشد و توسعه است، مذاکرات رفع تحریمها نه برای توسعه و رفاه ایران بلکه بیشتر معطوف به چشماندازِ افزایشِ قدرتِنظامی است و حاکمیت، خود را مجاز میداند که رفاه و توسعهی ملت را قربانی این بلندپروازی نظامی کند. از سوی دیگر، پس از پایان یافتن امکانِ کسب رانت از درآمد نفت، این تورم است که به نام واقعی کردن قیمتها کسب رانت را برای حاکمیت و در جهت تداوم مخرّبِ قدرت، ثروت و مالکیت انحصاری بر منابعِ این جامعه، ممکن میکند. امّا واقعی کردن قیمتها تنها هنگامی به توسعه و رفاه میانجامد که الگو، برنامه و سیاستِ اجتماعی برای آنها وجود داشته باشد ولی حاکمیت به جای تدوین و تبعیت از الگویی توسعهبخش و متّکی به نیروهای یکپارچهی اجتماعی و سیاسی، باز هم خبر از جرّاحی ملّت میدهد و برای نگاه داشت ملّت زیر تیغ جراحی خود، به سرکوب متوسل می شود. باید پرسید دیگر چه مانده که شما جراحی نکردهاید؟ آن جرّاحی که نام می برید اول باید تراکم فروشی، شرکتهای خصولتی، انحصارات، تیولداریِ شرکتها، قاچاق دولتی، بنگاه داریِ بانک ها و... را در برگیرد.
🔺 اگر دوران جنگ را با نخست وزیرِ درحصرگرفتارش کنار بگذاریم (و نیز بجز ارادهای که خاتمی در دور دوم انتخاب خود برای تدوین یک برنامهی جامعِ توسعهی دانشبنیانِ متکی بر عدالتِ اجتماعی داشت) دولتها در ایران گاه به اسم حفظ نظام و گاه تعدیل اقتصادی، دست به جرّاحی برای جداسازی دستاوردهای انقلاب از تن جامعه زدهاند. نخست، مغزهای متفکر و خلّاق را از تن دانشگاهها، و آزادیهای صنفی و سیاسی را از تن حوزهی مدنی و سیاسی جدا ساختند؛ بعد نه تنها قانون زمین شهری، بلکه قوانین شهری و آمایشی را نیز زائد دانسته، تن شهر و طبیعت را از شهروندان جداساخته، با تراکمفروشی، بر آنها چوب حراج زدند؛ در گام بعد و به اسم سیاست تعدیل، قانون کار را برای کارگاههای زیر ۱۰ نفر اضافی دانستند و رفاه کارگران را به دور انداختند؛ همچنین در مرحلهای دیگر مالکیت اجتماعی مردم را بر شرکتها سلب کردند و آن را برای رانتجویی و تیولداری به انواع شرکتهای خصولتی و نهادهای وابسته به نظامیان واگذار کردند؛ بعدتر با شعار ما می توانیم، برنامهی توسعهی دانشبنیان و سازمان برنامه و بودجه را زائد دانستند تا باقیماندهی حقوق اقتصادی و اجتماعی جامعه را تاراج کنند و طبقهی متوسط را به دور اندازند؛ سرانجام نیز با دادن یارانهی نقدی، به استقبال تحریم رفتند تا کاسبان تحریم، اشتغال و رفاه و توسعهی جامعه را قربانی حقوق هسته ای کنند... و اینک نیز در آخرین مرحله، نوبت به: صیانت دولت از خود درمقابلِ آزادی مردم و جامعه مدنی در فضای مجازی؛ چوب حراج زدن به میراث فرهنگی؛ و بدتر از همه، جرّاحیِ حداقلِّ توانِ معیشتیِ باقیمانده برای مردم رسیدهاست.
🔺 از سازمان برنامه و بودجهی دولت یکدستِ حاضر، بهجای برنامهی هفتمِ توسعه و طرح آمایش و سیاستِ جامعِ اجتماعی، ساطور سلّاخیِ معیشت مردم برآمدهاست. گروهی از تطاولگران پیشین نیز خود را به تیم جدید چسباندهاند تا خونی که به دیوار میپاشد را بپوشانند و همچون گذشته از بخشی از رانتِ واردات خودرو، فروش میراث فرهنگی و درآمدهای احتمالیِ پس از رفع تحریم و... بهرهمند بمانند.
متن و اسامی کامل :
https://bit.ly/3M0W0KE
https://t.me/DaghdagheIran
⭕️ جرّاحی معیشت مردم و فروریزش متروپل الیگارشی حاکم
🔺 با مشاهدهی انتخابات مدیریتشدهی ۱۴۰۰ مشخص بود که اکثریت جامعهی ایران، به این دولت انتصابیِ یکدست شده امیدی نمیبندد و در ابتدا نیز تنها به نظارهگری اقدامهای داخلی و خارجی آن بسنده خواهدکرد. بهنحوی ویژه برای چنین دولتی ضروری بود که حداقل برای تنشهای خارجی و مسالهی تحریم راهحلّی پیدا کند تا واکنش نسبت به حاکمیت، به دخالتهای ناروا و مخرّب خارجی نینجامد. اما ناتوانیِ قابل انتظار در ایجاد اندکی بهبود در زندگی عمومی مردم، باعث شدهاست که بار دیگر جنبشهای اجتماعی از لایههای زیرین جامعه سربرکشد و تا زمان استمرار بحرانها نیز فرو نخواهدنشست. چشم انداز کلّی و اجتماعی این است که دیگر صدا با سکوت آشتی نخواهد کرد زیرا حاکمیت با تداوم این روند، جامعه را مجبور میکند که درد و رنجِ فراگیری جنبش را برای دستیابی به بهروزی و توسعه، به جان بخرد.
🔹 در حالی که سرزمین ما بوضوح دچار عقبافتادگی عمیق رشد و توسعه است، مذاکرات رفع تحریمها نه برای توسعه و رفاه ایران بلکه بیشتر معطوف به چشماندازِ افزایشِ قدرتِنظامی است و حاکمیت، خود را مجاز میداند که رفاه و توسعهی ملت را قربانی این بلندپروازی نظامی کند. از سوی دیگر، پس از پایان یافتن امکانِ کسب رانت از درآمد نفت، این تورم است که به نام واقعی کردن قیمتها کسب رانت را برای حاکمیت و در جهت تداوم مخرّبِ قدرت، ثروت و مالکیت انحصاری بر منابعِ این جامعه، ممکن میکند. امّا واقعی کردن قیمتها تنها هنگامی به توسعه و رفاه میانجامد که الگو، برنامه و سیاستِ اجتماعی برای آنها وجود داشته باشد ولی حاکمیت به جای تدوین و تبعیت از الگویی توسعهبخش و متّکی به نیروهای یکپارچهی اجتماعی و سیاسی، باز هم خبر از جرّاحی ملّت میدهد و برای نگاه داشت ملّت زیر تیغ جراحی خود، به سرکوب متوسل می شود. باید پرسید دیگر چه مانده که شما جراحی نکردهاید؟ آن جرّاحی که نام می برید اول باید تراکم فروشی، شرکتهای خصولتی، انحصارات، تیولداریِ شرکتها، قاچاق دولتی، بنگاه داریِ بانک ها و... را در برگیرد.
🔺 اگر دوران جنگ را با نخست وزیرِ درحصرگرفتارش کنار بگذاریم (و نیز بجز ارادهای که خاتمی در دور دوم انتخاب خود برای تدوین یک برنامهی جامعِ توسعهی دانشبنیانِ متکی بر عدالتِ اجتماعی داشت) دولتها در ایران گاه به اسم حفظ نظام و گاه تعدیل اقتصادی، دست به جرّاحی برای جداسازی دستاوردهای انقلاب از تن جامعه زدهاند. نخست، مغزهای متفکر و خلّاق را از تن دانشگاهها، و آزادیهای صنفی و سیاسی را از تن حوزهی مدنی و سیاسی جدا ساختند؛ بعد نه تنها قانون زمین شهری، بلکه قوانین شهری و آمایشی را نیز زائد دانسته، تن شهر و طبیعت را از شهروندان جداساخته، با تراکمفروشی، بر آنها چوب حراج زدند؛ در گام بعد و به اسم سیاست تعدیل، قانون کار را برای کارگاههای زیر ۱۰ نفر اضافی دانستند و رفاه کارگران را به دور انداختند؛ همچنین در مرحلهای دیگر مالکیت اجتماعی مردم را بر شرکتها سلب کردند و آن را برای رانتجویی و تیولداری به انواع شرکتهای خصولتی و نهادهای وابسته به نظامیان واگذار کردند؛ بعدتر با شعار ما می توانیم، برنامهی توسعهی دانشبنیان و سازمان برنامه و بودجه را زائد دانستند تا باقیماندهی حقوق اقتصادی و اجتماعی جامعه را تاراج کنند و طبقهی متوسط را به دور اندازند؛ سرانجام نیز با دادن یارانهی نقدی، به استقبال تحریم رفتند تا کاسبان تحریم، اشتغال و رفاه و توسعهی جامعه را قربانی حقوق هسته ای کنند... و اینک نیز در آخرین مرحله، نوبت به: صیانت دولت از خود درمقابلِ آزادی مردم و جامعه مدنی در فضای مجازی؛ چوب حراج زدن به میراث فرهنگی؛ و بدتر از همه، جرّاحیِ حداقلِّ توانِ معیشتیِ باقیمانده برای مردم رسیدهاست.
🔺 از سازمان برنامه و بودجهی دولت یکدستِ حاضر، بهجای برنامهی هفتمِ توسعه و طرح آمایش و سیاستِ جامعِ اجتماعی، ساطور سلّاخیِ معیشت مردم برآمدهاست. گروهی از تطاولگران پیشین نیز خود را به تیم جدید چسباندهاند تا خونی که به دیوار میپاشد را بپوشانند و همچون گذشته از بخشی از رانتِ واردات خودرو، فروش میراث فرهنگی و درآمدهای احتمالیِ پس از رفع تحریم و... بهرهمند بمانند.
متن و اسامی کامل :
https://bit.ly/3M0W0KE
https://t.me/DaghdagheIran
Telegraph
⭕️ جرّاحی معیشت مردم و فروریزش متروپل الیگارشی حاکم
❇️ به نام هستیبخش 🔺 با مشاهدهی انتخابات مدیریتشدهی ۱۴۰۰ مشخص بود که اکثریت جامعهی ایران، به این دولت انتصابیِ یکدست شده امیدی نمیبندد و در ابتدا نیز تنها به نظارهگری اقدامهای داخلی و خارجی آن بسنده خواهدکرد. بهنحوی ویژه برای چنین دولتی ضروری…
🔷🔸داغ خرداد؛ داغ هاله
🖋ریحانه طباطبایی
🔹این متن را چند سال پیش برای هاله خانم سحابی نوشته بودم، آن روز که این متن را نوشتم هنوز انقدر داغ ندیده بودیم و به داغهای خرداد، داغ آبادان اضافه نشده بود، هنوز از داغ آبان و پرواز اوکراین بی خبر بودیم و نمی دانستیم با مدیریت بحران کرونا هر فصل و ماه که نه هر روزمان پر از داغ میشود.
🔸خواستم مطلب جدیدتری بنویسم اما نتوانستم حرف جدیدتری نیست جز آنکه چه خوب این روزگارمان را نمیبینید، هرچند که اگر بودید الان در آبادان کنار مردم بودید:
🔹خرداد را مرور میکنم، انگار همین دیروز بود، شاید هم بیشتر، اما هرچه بود ۱۰ سال پیش نبود، انگار نه انگار که ده سال از آن روزها گذشته است.
خرداد برای ما ماه حادثههاست، ماه مصیبتها، ماه واقعهها، خرداد هم دوم دارد و هم سوم، هم بیست و دوم و هم آن روز که هاله رفت.
🔸چند سال پیش بود؛ انگار خیلی سال پیش، بخواهی حساب کنی ۱۰ سال میشود، اما انگار ۱۰۰ سال پیش بود، شاید هم بیشتر به عقب بر میگردی، دلت غنج میرود؛ دوست نداری از آن روزها بیرون بیایی، روزهایی که رنگ بود و شور، دلت همان روزها و سالها را میخواهد، دلت میخواهد خرداد در نیمه همان سال متوقف شود، قبل رسیدن به تاریخ کهریزک و قبل رسیدن به خرداد ۹۰، همان خردادی که هاله رفت.
🔹بمانی در همان سال که هنوز سبز بود و بوی بهار میداد و تقویم را ورق نزنی تا برسی به روزی که که دختر زیر تابوت پدر رفت، همان روزها که عزت ایران رفت و دختر هم در پیاش، همان روزها که هدی صابر آنقدر اعتصاب غذا کرد تا دیگر جانی برایش نماند و رفت پیش آنها که بیشتر از زندگی دوستشان داشت.
🔸خردادها ورق میخورند، یک به یک تا روز آخر، حکمها تمام شد، احمدینژاد رفت، بازی دیگری رقم خورد، حادثههای دیگری بر سینه خرداد نشست، خرداد باز هم پرحادثه ماند اما هیچ واقعهای، هیچ حادثهای داغ هاله نشد که برای همیشه خرداد را زیر و رو کرد، دختر زیر تابوت پدر بود، روز قبل از حادثه، با لبخندی آرام کنار تابوت پدر نشسته بود و قران میخواند، نصیحتهای پدر را برای جوانان پرشور که برای بدرقه آمده بودند زمزمه میکرد، "مراقب ایران باشید"، "مبادا خشم و کینه بر شما غلبه کند"، "آرام باشید" و... باز هم "مراقب ایران باشید". نگران بود از مراسم فردا، از آن همه مامور دور خانه، از جوانان پرشور، اما نمیدانست که خودش داغ خرداد میشود، نمیدانست که دوری از پدری که از زندان آمده بود تا بر بالینش پروین اعتصامی بخواند یک روز بیشتر نخواهد بود.
🔹هاله زیر تابوت پدر بود، آرام، میخواست او را تا آرامگاه بدرقه کند، که آمدند، همه چیز در دقیقهای برهم خورد و هاله دیگر برنخاست، هاله شد دختری که زیر تابوت پدر رفت، آن روز برای همیشه در تاریخ خرداد سیاه ماند، روزی که پدر و دختر با هم در خاک شدند.
#هاله_سحابی
#داغ_خرداد
#یادداشت
#ریحانه_طباطبایی
🆔@Shariati40
🖋ریحانه طباطبایی
🔹این متن را چند سال پیش برای هاله خانم سحابی نوشته بودم، آن روز که این متن را نوشتم هنوز انقدر داغ ندیده بودیم و به داغهای خرداد، داغ آبادان اضافه نشده بود، هنوز از داغ آبان و پرواز اوکراین بی خبر بودیم و نمی دانستیم با مدیریت بحران کرونا هر فصل و ماه که نه هر روزمان پر از داغ میشود.
🔸خواستم مطلب جدیدتری بنویسم اما نتوانستم حرف جدیدتری نیست جز آنکه چه خوب این روزگارمان را نمیبینید، هرچند که اگر بودید الان در آبادان کنار مردم بودید:
🔹خرداد را مرور میکنم، انگار همین دیروز بود، شاید هم بیشتر، اما هرچه بود ۱۰ سال پیش نبود، انگار نه انگار که ده سال از آن روزها گذشته است.
خرداد برای ما ماه حادثههاست، ماه مصیبتها، ماه واقعهها، خرداد هم دوم دارد و هم سوم، هم بیست و دوم و هم آن روز که هاله رفت.
🔸چند سال پیش بود؛ انگار خیلی سال پیش، بخواهی حساب کنی ۱۰ سال میشود، اما انگار ۱۰۰ سال پیش بود، شاید هم بیشتر به عقب بر میگردی، دلت غنج میرود؛ دوست نداری از آن روزها بیرون بیایی، روزهایی که رنگ بود و شور، دلت همان روزها و سالها را میخواهد، دلت میخواهد خرداد در نیمه همان سال متوقف شود، قبل رسیدن به تاریخ کهریزک و قبل رسیدن به خرداد ۹۰، همان خردادی که هاله رفت.
🔹بمانی در همان سال که هنوز سبز بود و بوی بهار میداد و تقویم را ورق نزنی تا برسی به روزی که که دختر زیر تابوت پدر رفت، همان روزها که عزت ایران رفت و دختر هم در پیاش، همان روزها که هدی صابر آنقدر اعتصاب غذا کرد تا دیگر جانی برایش نماند و رفت پیش آنها که بیشتر از زندگی دوستشان داشت.
🔸خردادها ورق میخورند، یک به یک تا روز آخر، حکمها تمام شد، احمدینژاد رفت، بازی دیگری رقم خورد، حادثههای دیگری بر سینه خرداد نشست، خرداد باز هم پرحادثه ماند اما هیچ واقعهای، هیچ حادثهای داغ هاله نشد که برای همیشه خرداد را زیر و رو کرد، دختر زیر تابوت پدر بود، روز قبل از حادثه، با لبخندی آرام کنار تابوت پدر نشسته بود و قران میخواند، نصیحتهای پدر را برای جوانان پرشور که برای بدرقه آمده بودند زمزمه میکرد، "مراقب ایران باشید"، "مبادا خشم و کینه بر شما غلبه کند"، "آرام باشید" و... باز هم "مراقب ایران باشید". نگران بود از مراسم فردا، از آن همه مامور دور خانه، از جوانان پرشور، اما نمیدانست که خودش داغ خرداد میشود، نمیدانست که دوری از پدری که از زندان آمده بود تا بر بالینش پروین اعتصامی بخواند یک روز بیشتر نخواهد بود.
🔹هاله زیر تابوت پدر بود، آرام، میخواست او را تا آرامگاه بدرقه کند، که آمدند، همه چیز در دقیقهای برهم خورد و هاله دیگر برنخاست، هاله شد دختری که زیر تابوت پدر رفت، آن روز برای همیشه در تاریخ خرداد سیاه ماند، روزی که پدر و دختر با هم در خاک شدند.
#هاله_سحابی
#داغ_خرداد
#یادداشت
#ریحانه_طباطبایی
🆔@Shariati40
🔷🔸مادر صلح
🔸هاله سحابی، نواندیش دینی، فعال ملیمذهبی، فعال صلح، فعال حقوقبشر، فعال حقوق زنان، شاعر، نقاش، فرزند مهندس عزتالله سحابی و نوه دکتر یدالله سحابی بود.
🔹وی که در جریان اعتراضات پس از انتخابات ۱۳۸۸ به دو سال حبس محکوم شده بود و به دلیل مرگ پدرش عزتالله سحابی اجازهٔ مرخصی گرفته بود، در مراسم تشییع جنازه پدرش در حالی که به ربودن جنازه او توسط افراد ناشناس اعتراض میکرده مورد ضرب و شتم قرار گرفته و ساعتی بعد جان سپرد.
🔸هاله دلی دریایی داشت، مدارایی مثال زدنی و روحی سازشناپذیر. او در اعتراض به بیحرمتی به جنازه پدرش در روز تشییع توسط کسانی که صبح با دستان خود برایشان صبحانه آماده کرده و برده بود به شهادت رسید.
🔹نرگس محمدی یار و شاگرد هاله سحابی بود و بسیار از او تاثیر پذیرفته است. هاله نمادی از زن خودسالاری بود که شریعتی از او دم میزد. یک زن اسوه در مکتب نواندیشی دینی. زنی فعال در دینپژوهی نوگرا، حقوق زنان، حقوق بشر، صلح، عدالتخواه و آزادیخواه. دریغا که هاله مظلوم و ناشناخته مانده است.
🔸در روزگاری که سلبریتیها و فرومایگان و میانمایگان سیاسی، فمنیستی، فرهنگی و.. در فضای مجازی مطرح شده و برکشیده میشوند، باید از انسان اصیل سخن گفت، باید از هاله سحابیها سخن گفت تا نسلهای جدید الگوهای مناسبی داشته باشند.
🔹او پس از پدر پر کشید... مردهگانِ این سال عاشقترینِ زندهگان بودهاند.. هاله سحابی عاشقترین زندگان بود..
📌برگرفته از صفحه اینستاگرام (رسانه تحلیلی نو اندیشی دینی )
#هاله_سحابی
#نرگس_محمدی
#مادر_صلح
#اکنون
🆔 @Shariati40
🔸هاله سحابی، نواندیش دینی، فعال ملیمذهبی، فعال صلح، فعال حقوقبشر، فعال حقوق زنان، شاعر، نقاش، فرزند مهندس عزتالله سحابی و نوه دکتر یدالله سحابی بود.
🔹وی که در جریان اعتراضات پس از انتخابات ۱۳۸۸ به دو سال حبس محکوم شده بود و به دلیل مرگ پدرش عزتالله سحابی اجازهٔ مرخصی گرفته بود، در مراسم تشییع جنازه پدرش در حالی که به ربودن جنازه او توسط افراد ناشناس اعتراض میکرده مورد ضرب و شتم قرار گرفته و ساعتی بعد جان سپرد.
🔸هاله دلی دریایی داشت، مدارایی مثال زدنی و روحی سازشناپذیر. او در اعتراض به بیحرمتی به جنازه پدرش در روز تشییع توسط کسانی که صبح با دستان خود برایشان صبحانه آماده کرده و برده بود به شهادت رسید.
🔹نرگس محمدی یار و شاگرد هاله سحابی بود و بسیار از او تاثیر پذیرفته است. هاله نمادی از زن خودسالاری بود که شریعتی از او دم میزد. یک زن اسوه در مکتب نواندیشی دینی. زنی فعال در دینپژوهی نوگرا، حقوق زنان، حقوق بشر، صلح، عدالتخواه و آزادیخواه. دریغا که هاله مظلوم و ناشناخته مانده است.
🔸در روزگاری که سلبریتیها و فرومایگان و میانمایگان سیاسی، فمنیستی، فرهنگی و.. در فضای مجازی مطرح شده و برکشیده میشوند، باید از انسان اصیل سخن گفت، باید از هاله سحابیها سخن گفت تا نسلهای جدید الگوهای مناسبی داشته باشند.
🔹او پس از پدر پر کشید... مردهگانِ این سال عاشقترینِ زندهگان بودهاند.. هاله سحابی عاشقترین زندگان بود..
📌برگرفته از صفحه اینستاگرام (رسانه تحلیلی نو اندیشی دینی )
#هاله_سحابی
#نرگس_محمدی
#مادر_صلح
#اکنون
🆔 @Shariati40
Forwarded from دغدغههای ایران
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
✅ تا آخر راه (مروری فشرده بر زندگی سیاسی مهندس سحابی)
🔹فیلمی از مهدی کوهیان
🔺به کوشش و پژوهش سعید مدنی
🔹فیلمی از مهدی کوهیان
🔺به کوشش و پژوهش سعید مدنی
Forwarded from باشگاه اندیشه
گزارش سه دیدار با آیةالله خمینی
احسان شریعتی
🔸در ماه مهر ۱۳۵۷، هنگامیکه در شهر اکس-آن-پرووانس فرانسه، تازه وارد دانشگاه (و رشتهٔ فلسفه) شده بودم، ناگهان روزی از مرحوم حسن حبیبی شنیدیم که پلیس صدام به اقامتگاه آیةالله خمینی ریخته و قصد اخراج ایشان از عراق را دارد، به مقصد یک کشور عربی دیگر مانند کویت یا الجزایر؛ و دوستان نهضتآزادی در خارج کشور در حال مذاکره با مقامات فرانسوی اند، برای آوردن ایشان پاریس.
🔹چند روز پس از ورود به پاریس (جمعه ۱۴ مهر ۱۳۵۷) و به منزل یکی از دوستان آقای بنیصدر، بالاخره ایشان در خانهٔ ویلایی آقای دکتر عسکری، یکی از دوستان جامایی زندهیاد دکتر سامی، در شهرک نوفل-لو-شاتو در حومهٔ پاریس اقامت گزیدند و من در آنجا به دیدارشان رفتم و در آن هنگام در این منزل فقط زنده یاد دکتر ابراهیم یزدی بود که مرا به ایشان معرفی کرد و خود از اتاق خارج شد.
🔸 در این نخستین ملاقات در فضای خلوت، با ایشان گفتگوی ساده و صمیمانهتری داشتیم: از حال استاد (محمدتقی) شریعتی پرسیدند و از کار خود من، که چه میخوانی؟ و گفتم: فلسفه. و توصیه کردند که «فلسفه شرق و اسلام را فراموش نکن!» همچنین دربارهٔ تحریکات محافل واپسگرا علیه دکتر(علی) شریعتی، گفتند: «خیلیها پیش من آمدند که علیه ایشان مطلبی بگیرند و من سکوت کردم...»
🔹دومین ملاقات، چند ماه بعد، پیش آمد که روزی دکتر منصور فرهنگ قصد مصاحبهای با ایشان را داشت برای مطبوعات امریکا، و ما با تعدادی از شخصیتهای حاضر در آنجا، مانند آقایان لاهوتی، موسویاردبیلی، موسویخوئینیها، دکتر یزدی، صادق قطبزاده، و ..، سیداحمد آقای خمینی، در این نشست حضور داشتیم.
در ابتدا، دکتر فرهنگ از آقا پرسید: «نقش عرفان در اندیشه و حرکت شما چه بوده است؟» ایشان فرمودند: «هیچ نقشی!» کمی تعجب کردم و پیش خود فکر کردم که شاید از تیپ و لهجهٔ امریکایی دکتر منصور خوششان نیآمده باشد (دکتر فرهنگ استاد علوم سیاسی دانشگاه کالیفرنیا بود و مدتها در امریکا اقامت داشت و تحتتأثیر آشنایی با دکتر شریعتی، در این ایام کار-و-بارش را در آنجا رها کرده بود و برای خدمت به انقلاب به پاریس آمده بود).
🔸دومین پرسش وی این بود که نقش روشنفکرانی چون بازرگان و طالقانی، و بويژه شریعتی، در زمینهسازی فکری انقلاب چه بوده است؟ باز ایشان گفتند: «هیچ نقشی!» و پس از مکثی افزودند: «حتی برخی از این آقایان را بر سر منابر میکوبیدند و پیرامونشان اختلافنظرهایی بهوجودآمده بود، اما امروزه در شهر و روستا شاهد «وحدت کلمه» هستیم که باید مراقب بود از بین نرود.» (نقل بهمضمون) پیش خود حدس زدم که احتمالا آمدن اخیر برخی از روحانیون نزد ایشان و بدگویی و سعایت از پیروان شریعتی در موضع ایشان تأثیری گذاشته باشد. در اینجا بود که ناگهان سیداحمدآقا وارد بحث شد و پرسید: «نقش خود شما در انقلاب چه بوده است؟» ایشان باز هم تکرار کرد: «هیچ نقشی! چون من از سال ۴۲ تا کنون، ۱۵ سال است که از مردم دعوت به حرکت میکنم و اجابت نمیکنند، اما امروزه، الهی شده و چنین نهضتی بهراه افتاده و چنین وحدتی پیدا شده!»
این پاسخ آخر، ارزیابی فلسفی خاص آقای خمینی را نشان میداد که در آنزمان بهنظرم متأثر از نوعی جهانبینی تاریخی-تقدیری ابنعربیوار میآمد (که بهتعبیر جامی: حقیقت را به هر دوری ظهوریست / ز اسمی بر جهان افتاده نوریست).
🔹 سومین ملاقات زمانی بود که ایشان به ایران برگشته و مقیم قم شده بودند. روزی با استاد شریعتی (و دوستانی چون مرحوم میناچی و ..)، برای دیدار با آیات عظام شریعتمداری و خمینی به بیوت ایشان رفتیم. در این دیدارهای محترمانه آنچه نظرم را در آنزمان بیشتر جلب کرد تفاوت برخورد این دو مرجع با مریدان بود (و بویژه در امر دریافت وجوهات شرعی)، که شرحش در این مجال نمیگنجد. در پاسخ به پرسشی کلی که استاد شریعتی در این مجلس مطرح کرد، تا آنجا که به خاطر دارم آیةالله خمینی بهطورکلی باز بر ترجیح خود مبنی بر عدم موضعگیری له-یا-علیه حرکت فکری دکتر شریعتی، بهدلیل امکان سوءاستفاده مغرضان و معاندان، تأکید کرد.
🔸 بعدها به این نتیجه رسیدم که از منظر تبارشناسی فکری ، تفکر و موضع فقهی-سیاسی آیةالله خمینی در میانهٔ دو مکتب نجف (آخوند خراسانی -ملا محمدکاظم – و ..، شاگردش نائینی، حامیان مشروطه)، و مکتب سامرا (شیخ فضلالله نوری، شاگرد میرزای شیرازی، حامی «مشروطهٔ مشروعه»)، قرار داشته و ترکیب و تألیفی از آن دو آبشخور تاریخی و فقاهتی بوده است. پیش از انقلاب روشنفکران و مردم بیشتر با وجه اول این سنت و میراث در خانوادهٔ فکری روحانیت سیاسی و مبارز آشنایی داشتند، و پس از انقلاب بهتدریج وجه دوم غلبه یافت و به گفتمان رسمی جناح غالب نظام تبدیل شد، و این دوگانگی تبارشناختی فکری-تاریخی در قانون اساسی فعلی نیز بیش از پیش تجلی بارزتری یافت.
@bashgahandishe
@Dr_ehsanshariati
احسان شریعتی
🔸در ماه مهر ۱۳۵۷، هنگامیکه در شهر اکس-آن-پرووانس فرانسه، تازه وارد دانشگاه (و رشتهٔ فلسفه) شده بودم، ناگهان روزی از مرحوم حسن حبیبی شنیدیم که پلیس صدام به اقامتگاه آیةالله خمینی ریخته و قصد اخراج ایشان از عراق را دارد، به مقصد یک کشور عربی دیگر مانند کویت یا الجزایر؛ و دوستان نهضتآزادی در خارج کشور در حال مذاکره با مقامات فرانسوی اند، برای آوردن ایشان پاریس.
🔹چند روز پس از ورود به پاریس (جمعه ۱۴ مهر ۱۳۵۷) و به منزل یکی از دوستان آقای بنیصدر، بالاخره ایشان در خانهٔ ویلایی آقای دکتر عسکری، یکی از دوستان جامایی زندهیاد دکتر سامی، در شهرک نوفل-لو-شاتو در حومهٔ پاریس اقامت گزیدند و من در آنجا به دیدارشان رفتم و در آن هنگام در این منزل فقط زنده یاد دکتر ابراهیم یزدی بود که مرا به ایشان معرفی کرد و خود از اتاق خارج شد.
🔸 در این نخستین ملاقات در فضای خلوت، با ایشان گفتگوی ساده و صمیمانهتری داشتیم: از حال استاد (محمدتقی) شریعتی پرسیدند و از کار خود من، که چه میخوانی؟ و گفتم: فلسفه. و توصیه کردند که «فلسفه شرق و اسلام را فراموش نکن!» همچنین دربارهٔ تحریکات محافل واپسگرا علیه دکتر(علی) شریعتی، گفتند: «خیلیها پیش من آمدند که علیه ایشان مطلبی بگیرند و من سکوت کردم...»
🔹دومین ملاقات، چند ماه بعد، پیش آمد که روزی دکتر منصور فرهنگ قصد مصاحبهای با ایشان را داشت برای مطبوعات امریکا، و ما با تعدادی از شخصیتهای حاضر در آنجا، مانند آقایان لاهوتی، موسویاردبیلی، موسویخوئینیها، دکتر یزدی، صادق قطبزاده، و ..، سیداحمد آقای خمینی، در این نشست حضور داشتیم.
در ابتدا، دکتر فرهنگ از آقا پرسید: «نقش عرفان در اندیشه و حرکت شما چه بوده است؟» ایشان فرمودند: «هیچ نقشی!» کمی تعجب کردم و پیش خود فکر کردم که شاید از تیپ و لهجهٔ امریکایی دکتر منصور خوششان نیآمده باشد (دکتر فرهنگ استاد علوم سیاسی دانشگاه کالیفرنیا بود و مدتها در امریکا اقامت داشت و تحتتأثیر آشنایی با دکتر شریعتی، در این ایام کار-و-بارش را در آنجا رها کرده بود و برای خدمت به انقلاب به پاریس آمده بود).
🔸دومین پرسش وی این بود که نقش روشنفکرانی چون بازرگان و طالقانی، و بويژه شریعتی، در زمینهسازی فکری انقلاب چه بوده است؟ باز ایشان گفتند: «هیچ نقشی!» و پس از مکثی افزودند: «حتی برخی از این آقایان را بر سر منابر میکوبیدند و پیرامونشان اختلافنظرهایی بهوجودآمده بود، اما امروزه در شهر و روستا شاهد «وحدت کلمه» هستیم که باید مراقب بود از بین نرود.» (نقل بهمضمون) پیش خود حدس زدم که احتمالا آمدن اخیر برخی از روحانیون نزد ایشان و بدگویی و سعایت از پیروان شریعتی در موضع ایشان تأثیری گذاشته باشد. در اینجا بود که ناگهان سیداحمدآقا وارد بحث شد و پرسید: «نقش خود شما در انقلاب چه بوده است؟» ایشان باز هم تکرار کرد: «هیچ نقشی! چون من از سال ۴۲ تا کنون، ۱۵ سال است که از مردم دعوت به حرکت میکنم و اجابت نمیکنند، اما امروزه، الهی شده و چنین نهضتی بهراه افتاده و چنین وحدتی پیدا شده!»
این پاسخ آخر، ارزیابی فلسفی خاص آقای خمینی را نشان میداد که در آنزمان بهنظرم متأثر از نوعی جهانبینی تاریخی-تقدیری ابنعربیوار میآمد (که بهتعبیر جامی: حقیقت را به هر دوری ظهوریست / ز اسمی بر جهان افتاده نوریست).
🔹 سومین ملاقات زمانی بود که ایشان به ایران برگشته و مقیم قم شده بودند. روزی با استاد شریعتی (و دوستانی چون مرحوم میناچی و ..)، برای دیدار با آیات عظام شریعتمداری و خمینی به بیوت ایشان رفتیم. در این دیدارهای محترمانه آنچه نظرم را در آنزمان بیشتر جلب کرد تفاوت برخورد این دو مرجع با مریدان بود (و بویژه در امر دریافت وجوهات شرعی)، که شرحش در این مجال نمیگنجد. در پاسخ به پرسشی کلی که استاد شریعتی در این مجلس مطرح کرد، تا آنجا که به خاطر دارم آیةالله خمینی بهطورکلی باز بر ترجیح خود مبنی بر عدم موضعگیری له-یا-علیه حرکت فکری دکتر شریعتی، بهدلیل امکان سوءاستفاده مغرضان و معاندان، تأکید کرد.
🔸 بعدها به این نتیجه رسیدم که از منظر تبارشناسی فکری ، تفکر و موضع فقهی-سیاسی آیةالله خمینی در میانهٔ دو مکتب نجف (آخوند خراسانی -ملا محمدکاظم – و ..، شاگردش نائینی، حامیان مشروطه)، و مکتب سامرا (شیخ فضلالله نوری، شاگرد میرزای شیرازی، حامی «مشروطهٔ مشروعه»)، قرار داشته و ترکیب و تألیفی از آن دو آبشخور تاریخی و فقاهتی بوده است. پیش از انقلاب روشنفکران و مردم بیشتر با وجه اول این سنت و میراث در خانوادهٔ فکری روحانیت سیاسی و مبارز آشنایی داشتند، و پس از انقلاب بهتدریج وجه دوم غلبه یافت و به گفتمان رسمی جناح غالب نظام تبدیل شد، و این دوگانگی تبارشناختی فکری-تاریخی در قانون اساسی فعلی نیز بیش از پیش تجلی بارزتری یافت.
@bashgahandishe
@Dr_ehsanshariati
Forwarded from ایران فردا
🔴 دریغا سحابي! دریغا ایران!
🔷 رضا دبیر
@iranfardamag
🔺 نام سحابی ها در تاریخ ایران معاصر با سیاست ورزی خردمندانه و نجیبانه عجین گردیده است.
🔹از سحابی بزرگ که خود از نسل اول حلقه نواندیشی بود و در بازگشت از اروپا ، از یک سو با اتکا به دانش و غنای تئوریک و قرائتی متکی بر بینش علمی و ره آوردهای علوم انسانی ، طیف وسیعی از طبقه تحصیل کرده و دانشگاهي را در مواجهه با امواج ایدولوژی تازه نفس مارکسيسم از مدار خود کم بینی به در آورد و از دیگر سو بخش عمده ای از حیات طیبه خویش را مصروف مبارزه با استبداد داخلی، استیلای خارجی،توسعه دانش و فرهنگ ، تعمیق مطالبات مشروع مردم و دفاع از منافع و حاکمیت ملی نمود تاعزت الله سحابی که در چنین کانونی آمیخته از خرد ، فرهنگ و اصالت برکشید و بالید و از همان اوان نوجوانی تا آخرین روزهای حیات پرثمر خویش با بهره مندی از اعتدال خردمندانه،ذهن منطقی و روشمند، بیش از نیم سده در هوای آزادی، حاکمیت ملی و عدالت دَم زد .
🔺کانت در ویژگی " عصر روشنگری " میگوید:
🔹روشنگری،رهایی انسان است از ناتوانی فکری.
علت این ناتوانی در کم بودن نیروی فهم نیست،در کم بودن جرات فهمیدن است!
🔺اگر با این تعریف موافق باشیم،بدون تردید سحابی عیار روشنفکر خردمند ایرانی ست که تاریخ و فرهنگ خود را میشناسد،دغدغه انسان را فارغ از همه تعینات دارد و بزرگی ایران و روشنفکر ایرانی را در سهیم شدن به جریان و اندیشه جهانی با بهره مندی از توان بالقوه بومی میداند.
🔹سحابي به مدد ذهن نقاد و تحلیل گر،فاصله تاریخی "ما "و "دنیای متجدد" را به فراست دریافت و با وقوف به فاصله معنادار به غیبت عنصر ایرانی از" نوزایی "و "روشنگری" به ارزیابی بُن مایه های" تمدن" و "مدنیت "پرداخت،از همین رو ماهنامه "ایران فردا" از همان نخستین شماره خوددر خرداد ۱۳۷۱ با وقوف به ضرورت این امر به تبیین و مفهوم سازی" توسعه" و " جامعه مدنی " پرداخت،دو مقوله ای که پیش از این درکانتکست روشنفکر ایرانی،به صورت جدی مورد ارزیابی و نگرش قرار نگرفته بود.
🔺 مطالعه و بازبینی آثار و حیات سیاسی و اجتماعی سحابی،مبّین آن است که وی با آزاداندیشی و مدارا در عالی ترین سطح و آگاهی به حقیقت متلاطم تاریخ و عرصه خطیر و پُر خطر سیاست ورزی،چه راه دور و درازی در ضدیت با جهل و خرافه، استبداد داخلی و استیلای خارجی و دفاع از آزادی های سیاسی و اجتماعی را پاک دامنانه طی نموده است.
🔹یکی ازجلوه های دلبستگی سحابی به ایران، نگرانی وی در باب "قومیت " و " تمامیت ارضی ایران "بود و این نگرانی و دغدغه جز با باریک اندیشی و ذهنی تحلیل گر و احاطه نسبت به فراز و فرودها و گوشه های تاریک تاریخ ایران به دست نیامده بود.
🔺 با نام سحابی اول بار در سال۵۸که به همراه جمعی از همفکران خود از نهضت آزادی انشعاب کرده بود،آشنا شدم اما نخستین دیدار با زنده یاد سحابی در ۲۹خرداد ۱۳۶۴ در منزل مرحوم محبی و در بزرگداشت شریعتی، اتفاق افتاد .
🔹معمولا در ورودی سمت راست اتاق پذیرایی می نشست،آرام ، موقر و کم سخن! باموهایی یک دست سیاه.کمتر در بحث ها وارد میشد،بیشتر شنونده بود و اگر سخن می گفت سخنانش منضبط و منسجم بود.این دیدار بعدها و بارها تکرار شد و به رغم گذرایام اما همچنان موقر،نجیب وبا آرامشی غبطه برانگیز که بازتابی از آرامش درونی وی بود.
🔺و آخرین دیدار شامگاه روز جمعه ۵خرداد ۱۳۹۰در بیمارستان مدرس تهران !
🔹این بار نیز در سمت راست اتاق آی سی یو خوابیده بود، مردی که همواره سعی بر آن داشت در سمت راست و درست تاریخ قرار گیرد. با همان آرامش و وقاری که در نخستین دیدار از وی دیده بودم اما با موهایی یک دست سپید و چهره ای که آمیزه ای از سرخی و سفیدی بود.
🔺با بغضی در گلو به او خیره شدم به مردی که با نرمی، لطافت،شفافیت درون و صفای دل و دوری از تبختر و تورم نفس، با استعدادی کم نظیر در ایجاد همدلی و سلوک رفتاری مبتنی بر مدارا و مسامحه ، طیفی وسیع از جریان ها و گرایشات سیاسی و بعضا متفاوت در حلقه وی گردهم آمده بودند.
🔹در تذکرة الاولیا عطار،نقلی ست منسوب به شیخ بسطامی:
🔺 بیست سالی بر بستانی بگذرد تا چون ما گلی بشکفد!
🔹بی شک بایزید به رسم خودستایی و غرور،این سخن را بر زبان نرانده و اگر سخنی چون " سبحان اعظم ما شانی " به راستی گفته او باشد،به طنز گفته تا پرده از دعوی درویشان دروغین برافکند اما در روزگار ما،آن طنز بایزید به واقعیتی بدل گشته و آن اینکه بسیاری از خردمندان سپهر سیاست و فرهنگ چون رخت از این جهان بر می بندند،گلی چون آنان نمی شکفد!
🔺مصداق کلام شیخ بسطام را از این سخن شفیعی کدکنی در باره زریاب خوئی وام میگیرم:
" دریغا سحابي! دریغا ایران "
#رضا_دبیر
#ایران_فردا
#هاله_سحابی
#یدالله_سحابی
#عزتالله_سحابی
#یازدهمین_یادمان
https://bit.ly/3x2k4HD
https://t.me/iranfardamag
🔷 رضا دبیر
@iranfardamag
🔺 نام سحابی ها در تاریخ ایران معاصر با سیاست ورزی خردمندانه و نجیبانه عجین گردیده است.
🔹از سحابی بزرگ که خود از نسل اول حلقه نواندیشی بود و در بازگشت از اروپا ، از یک سو با اتکا به دانش و غنای تئوریک و قرائتی متکی بر بینش علمی و ره آوردهای علوم انسانی ، طیف وسیعی از طبقه تحصیل کرده و دانشگاهي را در مواجهه با امواج ایدولوژی تازه نفس مارکسيسم از مدار خود کم بینی به در آورد و از دیگر سو بخش عمده ای از حیات طیبه خویش را مصروف مبارزه با استبداد داخلی، استیلای خارجی،توسعه دانش و فرهنگ ، تعمیق مطالبات مشروع مردم و دفاع از منافع و حاکمیت ملی نمود تاعزت الله سحابی که در چنین کانونی آمیخته از خرد ، فرهنگ و اصالت برکشید و بالید و از همان اوان نوجوانی تا آخرین روزهای حیات پرثمر خویش با بهره مندی از اعتدال خردمندانه،ذهن منطقی و روشمند، بیش از نیم سده در هوای آزادی، حاکمیت ملی و عدالت دَم زد .
🔺کانت در ویژگی " عصر روشنگری " میگوید:
🔹روشنگری،رهایی انسان است از ناتوانی فکری.
علت این ناتوانی در کم بودن نیروی فهم نیست،در کم بودن جرات فهمیدن است!
🔺اگر با این تعریف موافق باشیم،بدون تردید سحابی عیار روشنفکر خردمند ایرانی ست که تاریخ و فرهنگ خود را میشناسد،دغدغه انسان را فارغ از همه تعینات دارد و بزرگی ایران و روشنفکر ایرانی را در سهیم شدن به جریان و اندیشه جهانی با بهره مندی از توان بالقوه بومی میداند.
🔹سحابي به مدد ذهن نقاد و تحلیل گر،فاصله تاریخی "ما "و "دنیای متجدد" را به فراست دریافت و با وقوف به فاصله معنادار به غیبت عنصر ایرانی از" نوزایی "و "روشنگری" به ارزیابی بُن مایه های" تمدن" و "مدنیت "پرداخت،از همین رو ماهنامه "ایران فردا" از همان نخستین شماره خوددر خرداد ۱۳۷۱ با وقوف به ضرورت این امر به تبیین و مفهوم سازی" توسعه" و " جامعه مدنی " پرداخت،دو مقوله ای که پیش از این درکانتکست روشنفکر ایرانی،به صورت جدی مورد ارزیابی و نگرش قرار نگرفته بود.
🔺 مطالعه و بازبینی آثار و حیات سیاسی و اجتماعی سحابی،مبّین آن است که وی با آزاداندیشی و مدارا در عالی ترین سطح و آگاهی به حقیقت متلاطم تاریخ و عرصه خطیر و پُر خطر سیاست ورزی،چه راه دور و درازی در ضدیت با جهل و خرافه، استبداد داخلی و استیلای خارجی و دفاع از آزادی های سیاسی و اجتماعی را پاک دامنانه طی نموده است.
🔹یکی ازجلوه های دلبستگی سحابی به ایران، نگرانی وی در باب "قومیت " و " تمامیت ارضی ایران "بود و این نگرانی و دغدغه جز با باریک اندیشی و ذهنی تحلیل گر و احاطه نسبت به فراز و فرودها و گوشه های تاریک تاریخ ایران به دست نیامده بود.
🔺 با نام سحابی اول بار در سال۵۸که به همراه جمعی از همفکران خود از نهضت آزادی انشعاب کرده بود،آشنا شدم اما نخستین دیدار با زنده یاد سحابی در ۲۹خرداد ۱۳۶۴ در منزل مرحوم محبی و در بزرگداشت شریعتی، اتفاق افتاد .
🔹معمولا در ورودی سمت راست اتاق پذیرایی می نشست،آرام ، موقر و کم سخن! باموهایی یک دست سیاه.کمتر در بحث ها وارد میشد،بیشتر شنونده بود و اگر سخن می گفت سخنانش منضبط و منسجم بود.این دیدار بعدها و بارها تکرار شد و به رغم گذرایام اما همچنان موقر،نجیب وبا آرامشی غبطه برانگیز که بازتابی از آرامش درونی وی بود.
🔺و آخرین دیدار شامگاه روز جمعه ۵خرداد ۱۳۹۰در بیمارستان مدرس تهران !
🔹این بار نیز در سمت راست اتاق آی سی یو خوابیده بود، مردی که همواره سعی بر آن داشت در سمت راست و درست تاریخ قرار گیرد. با همان آرامش و وقاری که در نخستین دیدار از وی دیده بودم اما با موهایی یک دست سپید و چهره ای که آمیزه ای از سرخی و سفیدی بود.
🔺با بغضی در گلو به او خیره شدم به مردی که با نرمی، لطافت،شفافیت درون و صفای دل و دوری از تبختر و تورم نفس، با استعدادی کم نظیر در ایجاد همدلی و سلوک رفتاری مبتنی بر مدارا و مسامحه ، طیفی وسیع از جریان ها و گرایشات سیاسی و بعضا متفاوت در حلقه وی گردهم آمده بودند.
🔹در تذکرة الاولیا عطار،نقلی ست منسوب به شیخ بسطامی:
🔺 بیست سالی بر بستانی بگذرد تا چون ما گلی بشکفد!
🔹بی شک بایزید به رسم خودستایی و غرور،این سخن را بر زبان نرانده و اگر سخنی چون " سبحان اعظم ما شانی " به راستی گفته او باشد،به طنز گفته تا پرده از دعوی درویشان دروغین برافکند اما در روزگار ما،آن طنز بایزید به واقعیتی بدل گشته و آن اینکه بسیاری از خردمندان سپهر سیاست و فرهنگ چون رخت از این جهان بر می بندند،گلی چون آنان نمی شکفد!
🔺مصداق کلام شیخ بسطام را از این سخن شفیعی کدکنی در باره زریاب خوئی وام میگیرم:
" دریغا سحابي! دریغا ایران "
#رضا_دبیر
#ایران_فردا
#هاله_سحابی
#یدالله_سحابی
#عزتالله_سحابی
#یازدهمین_یادمان
https://bit.ly/3x2k4HD
https://t.me/iranfardamag
Telegraph
🔴 دریغا سحابي!دریغا ایران!
🔷 رضا دبیر @iranfardamag 🔺 نام سحابی ها در تاریخ ایران معاصر با سیاست ورزی خردمندانه و نجیبانه عجین گردیده است. 🔹از سحابی بزرگ که خود از نسل اول حلقه نواندیشی بود و در بازگشت از اروپا ، از یک سو با اتکا به دانش و غنای تئوریک و قرائتی متکی بر بینش علمی…