Forwarded from ایران فردا
🔴 دریغا سحابي! دریغا ایران!
🔷 رضا دبیر
@iranfardamag
🔺 نام سحابی ها در تاریخ ایران معاصر با سیاست ورزی خردمندانه و نجیبانه عجین گردیده است.
🔹از سحابی بزرگ که خود از نسل اول حلقه نواندیشی بود و در بازگشت از اروپا ، از یک سو با اتکا به دانش و غنای تئوریک و قرائتی متکی بر بینش علمی و ره آوردهای علوم انسانی ، طیف وسیعی از طبقه تحصیل کرده و دانشگاهي را در مواجهه با امواج ایدولوژی تازه نفس مارکسيسم از مدار خود کم بینی به در آورد و از دیگر سو بخش عمده ای از حیات طیبه خویش را مصروف مبارزه با استبداد داخلی، استیلای خارجی،توسعه دانش و فرهنگ ، تعمیق مطالبات مشروع مردم و دفاع از منافع و حاکمیت ملی نمود تاعزت الله سحابی که در چنین کانونی آمیخته از خرد ، فرهنگ و اصالت برکشید و بالید و از همان اوان نوجوانی تا آخرین روزهای حیات پرثمر خویش با بهره مندی از اعتدال خردمندانه،ذهن منطقی و روشمند، بیش از نیم سده در هوای آزادی، حاکمیت ملی و عدالت دَم زد .
🔺کانت در ویژگی " عصر روشنگری " میگوید:
🔹روشنگری،رهایی انسان است از ناتوانی فکری.
علت این ناتوانی در کم بودن نیروی فهم نیست،در کم بودن جرات فهمیدن است!
🔺اگر با این تعریف موافق باشیم،بدون تردید سحابی عیار روشنفکر خردمند ایرانی ست که تاریخ و فرهنگ خود را میشناسد،دغدغه انسان را فارغ از همه تعینات دارد و بزرگی ایران و روشنفکر ایرانی را در سهیم شدن به جریان و اندیشه جهانی با بهره مندی از توان بالقوه بومی میداند.
🔹سحابي به مدد ذهن نقاد و تحلیل گر،فاصله تاریخی "ما "و "دنیای متجدد" را به فراست دریافت و با وقوف به فاصله معنادار به غیبت عنصر ایرانی از" نوزایی "و "روشنگری" به ارزیابی بُن مایه های" تمدن" و "مدنیت "پرداخت،از همین رو ماهنامه "ایران فردا" از همان نخستین شماره خوددر خرداد ۱۳۷۱ با وقوف به ضرورت این امر به تبیین و مفهوم سازی" توسعه" و " جامعه مدنی " پرداخت،دو مقوله ای که پیش از این درکانتکست روشنفکر ایرانی،به صورت جدی مورد ارزیابی و نگرش قرار نگرفته بود.
🔺 مطالعه و بازبینی آثار و حیات سیاسی و اجتماعی سحابی،مبّین آن است که وی با آزاداندیشی و مدارا در عالی ترین سطح و آگاهی به حقیقت متلاطم تاریخ و عرصه خطیر و پُر خطر سیاست ورزی،چه راه دور و درازی در ضدیت با جهل و خرافه، استبداد داخلی و استیلای خارجی و دفاع از آزادی های سیاسی و اجتماعی را پاک دامنانه طی نموده است.
🔹یکی ازجلوه های دلبستگی سحابی به ایران، نگرانی وی در باب "قومیت " و " تمامیت ارضی ایران "بود و این نگرانی و دغدغه جز با باریک اندیشی و ذهنی تحلیل گر و احاطه نسبت به فراز و فرودها و گوشه های تاریک تاریخ ایران به دست نیامده بود.
🔺 با نام سحابی اول بار در سال۵۸که به همراه جمعی از همفکران خود از نهضت آزادی انشعاب کرده بود،آشنا شدم اما نخستین دیدار با زنده یاد سحابی در ۲۹خرداد ۱۳۶۴ در منزل مرحوم محبی و در بزرگداشت شریعتی، اتفاق افتاد .
🔹معمولا در ورودی سمت راست اتاق پذیرایی می نشست،آرام ، موقر و کم سخن! باموهایی یک دست سیاه.کمتر در بحث ها وارد میشد،بیشتر شنونده بود و اگر سخن می گفت سخنانش منضبط و منسجم بود.این دیدار بعدها و بارها تکرار شد و به رغم گذرایام اما همچنان موقر،نجیب وبا آرامشی غبطه برانگیز که بازتابی از آرامش درونی وی بود.
🔺و آخرین دیدار شامگاه روز جمعه ۵خرداد ۱۳۹۰در بیمارستان مدرس تهران !
🔹این بار نیز در سمت راست اتاق آی سی یو خوابیده بود، مردی که همواره سعی بر آن داشت در سمت راست و درست تاریخ قرار گیرد. با همان آرامش و وقاری که در نخستین دیدار از وی دیده بودم اما با موهایی یک دست سپید و چهره ای که آمیزه ای از سرخی و سفیدی بود.
🔺با بغضی در گلو به او خیره شدم به مردی که با نرمی، لطافت،شفافیت درون و صفای دل و دوری از تبختر و تورم نفس، با استعدادی کم نظیر در ایجاد همدلی و سلوک رفتاری مبتنی بر مدارا و مسامحه ، طیفی وسیع از جریان ها و گرایشات سیاسی و بعضا متفاوت در حلقه وی گردهم آمده بودند.
🔹در تذکرة الاولیا عطار،نقلی ست منسوب به شیخ بسطامی:
🔺 بیست سالی بر بستانی بگذرد تا چون ما گلی بشکفد!
🔹بی شک بایزید به رسم خودستایی و غرور،این سخن را بر زبان نرانده و اگر سخنی چون " سبحان اعظم ما شانی " به راستی گفته او باشد،به طنز گفته تا پرده از دعوی درویشان دروغین برافکند اما در روزگار ما،آن طنز بایزید به واقعیتی بدل گشته و آن اینکه بسیاری از خردمندان سپهر سیاست و فرهنگ چون رخت از این جهان بر می بندند،گلی چون آنان نمی شکفد!
🔺مصداق کلام شیخ بسطام را از این سخن شفیعی کدکنی در باره زریاب خوئی وام میگیرم:
" دریغا سحابي! دریغا ایران "
#رضا_دبیر
#ایران_فردا
#هاله_سحابی
#یدالله_سحابی
#عزتالله_سحابی
#یازدهمین_یادمان
https://bit.ly/3x2k4HD
https://t.me/iranfardamag
🔷 رضا دبیر
@iranfardamag
🔺 نام سحابی ها در تاریخ ایران معاصر با سیاست ورزی خردمندانه و نجیبانه عجین گردیده است.
🔹از سحابی بزرگ که خود از نسل اول حلقه نواندیشی بود و در بازگشت از اروپا ، از یک سو با اتکا به دانش و غنای تئوریک و قرائتی متکی بر بینش علمی و ره آوردهای علوم انسانی ، طیف وسیعی از طبقه تحصیل کرده و دانشگاهي را در مواجهه با امواج ایدولوژی تازه نفس مارکسيسم از مدار خود کم بینی به در آورد و از دیگر سو بخش عمده ای از حیات طیبه خویش را مصروف مبارزه با استبداد داخلی، استیلای خارجی،توسعه دانش و فرهنگ ، تعمیق مطالبات مشروع مردم و دفاع از منافع و حاکمیت ملی نمود تاعزت الله سحابی که در چنین کانونی آمیخته از خرد ، فرهنگ و اصالت برکشید و بالید و از همان اوان نوجوانی تا آخرین روزهای حیات پرثمر خویش با بهره مندی از اعتدال خردمندانه،ذهن منطقی و روشمند، بیش از نیم سده در هوای آزادی، حاکمیت ملی و عدالت دَم زد .
🔺کانت در ویژگی " عصر روشنگری " میگوید:
🔹روشنگری،رهایی انسان است از ناتوانی فکری.
علت این ناتوانی در کم بودن نیروی فهم نیست،در کم بودن جرات فهمیدن است!
🔺اگر با این تعریف موافق باشیم،بدون تردید سحابی عیار روشنفکر خردمند ایرانی ست که تاریخ و فرهنگ خود را میشناسد،دغدغه انسان را فارغ از همه تعینات دارد و بزرگی ایران و روشنفکر ایرانی را در سهیم شدن به جریان و اندیشه جهانی با بهره مندی از توان بالقوه بومی میداند.
🔹سحابي به مدد ذهن نقاد و تحلیل گر،فاصله تاریخی "ما "و "دنیای متجدد" را به فراست دریافت و با وقوف به فاصله معنادار به غیبت عنصر ایرانی از" نوزایی "و "روشنگری" به ارزیابی بُن مایه های" تمدن" و "مدنیت "پرداخت،از همین رو ماهنامه "ایران فردا" از همان نخستین شماره خوددر خرداد ۱۳۷۱ با وقوف به ضرورت این امر به تبیین و مفهوم سازی" توسعه" و " جامعه مدنی " پرداخت،دو مقوله ای که پیش از این درکانتکست روشنفکر ایرانی،به صورت جدی مورد ارزیابی و نگرش قرار نگرفته بود.
🔺 مطالعه و بازبینی آثار و حیات سیاسی و اجتماعی سحابی،مبّین آن است که وی با آزاداندیشی و مدارا در عالی ترین سطح و آگاهی به حقیقت متلاطم تاریخ و عرصه خطیر و پُر خطر سیاست ورزی،چه راه دور و درازی در ضدیت با جهل و خرافه، استبداد داخلی و استیلای خارجی و دفاع از آزادی های سیاسی و اجتماعی را پاک دامنانه طی نموده است.
🔹یکی ازجلوه های دلبستگی سحابی به ایران، نگرانی وی در باب "قومیت " و " تمامیت ارضی ایران "بود و این نگرانی و دغدغه جز با باریک اندیشی و ذهنی تحلیل گر و احاطه نسبت به فراز و فرودها و گوشه های تاریک تاریخ ایران به دست نیامده بود.
🔺 با نام سحابی اول بار در سال۵۸که به همراه جمعی از همفکران خود از نهضت آزادی انشعاب کرده بود،آشنا شدم اما نخستین دیدار با زنده یاد سحابی در ۲۹خرداد ۱۳۶۴ در منزل مرحوم محبی و در بزرگداشت شریعتی، اتفاق افتاد .
🔹معمولا در ورودی سمت راست اتاق پذیرایی می نشست،آرام ، موقر و کم سخن! باموهایی یک دست سیاه.کمتر در بحث ها وارد میشد،بیشتر شنونده بود و اگر سخن می گفت سخنانش منضبط و منسجم بود.این دیدار بعدها و بارها تکرار شد و به رغم گذرایام اما همچنان موقر،نجیب وبا آرامشی غبطه برانگیز که بازتابی از آرامش درونی وی بود.
🔺و آخرین دیدار شامگاه روز جمعه ۵خرداد ۱۳۹۰در بیمارستان مدرس تهران !
🔹این بار نیز در سمت راست اتاق آی سی یو خوابیده بود، مردی که همواره سعی بر آن داشت در سمت راست و درست تاریخ قرار گیرد. با همان آرامش و وقاری که در نخستین دیدار از وی دیده بودم اما با موهایی یک دست سپید و چهره ای که آمیزه ای از سرخی و سفیدی بود.
🔺با بغضی در گلو به او خیره شدم به مردی که با نرمی، لطافت،شفافیت درون و صفای دل و دوری از تبختر و تورم نفس، با استعدادی کم نظیر در ایجاد همدلی و سلوک رفتاری مبتنی بر مدارا و مسامحه ، طیفی وسیع از جریان ها و گرایشات سیاسی و بعضا متفاوت در حلقه وی گردهم آمده بودند.
🔹در تذکرة الاولیا عطار،نقلی ست منسوب به شیخ بسطامی:
🔺 بیست سالی بر بستانی بگذرد تا چون ما گلی بشکفد!
🔹بی شک بایزید به رسم خودستایی و غرور،این سخن را بر زبان نرانده و اگر سخنی چون " سبحان اعظم ما شانی " به راستی گفته او باشد،به طنز گفته تا پرده از دعوی درویشان دروغین برافکند اما در روزگار ما،آن طنز بایزید به واقعیتی بدل گشته و آن اینکه بسیاری از خردمندان سپهر سیاست و فرهنگ چون رخت از این جهان بر می بندند،گلی چون آنان نمی شکفد!
🔺مصداق کلام شیخ بسطام را از این سخن شفیعی کدکنی در باره زریاب خوئی وام میگیرم:
" دریغا سحابي! دریغا ایران "
#رضا_دبیر
#ایران_فردا
#هاله_سحابی
#یدالله_سحابی
#عزتالله_سحابی
#یازدهمین_یادمان
https://bit.ly/3x2k4HD
https://t.me/iranfardamag
Telegraph
🔴 دریغا سحابي!دریغا ایران!
🔷 رضا دبیر @iranfardamag 🔺 نام سحابی ها در تاریخ ایران معاصر با سیاست ورزی خردمندانه و نجیبانه عجین گردیده است. 🔹از سحابی بزرگ که خود از نسل اول حلقه نواندیشی بود و در بازگشت از اروپا ، از یک سو با اتکا به دانش و غنای تئوریک و قرائتی متکی بر بینش علمی…
Forwarded from ایران فردا
🔴 احیای نظام کارشناسیِ ملی و موانعِ پیشِ روی آن*- بخش اول
▪️ سیدحسین موسوی
@iranfardamag
🔸 یادبود یازدهمین سالگرد شهادت هدی (رضازادهی) صابر
( زادهی ۲۴ اسفند۱۳۳۷ – درگذشتهی ۲۱ خرداد ۱۳۹۰ )
به کمالِ رضوی
🔻 انقلابیون معمولاً قشری نیستند که صاحبان تجربه اداری باشند و کسانی هم که مسئول کارها شدند، بسیاری از روندها را طبیعتاً تجربه نکرده و دانش آن را هم نداشتند.(از متن کتاب، در گفتگو با مرحوم حسین عظیمی، ص 260)
انقلاب در حقیقت با کادر جلو نیامد، کادری که آمادگی خدمت داشته باشد. (از متن کتاب، در گفتگو با مرحوم علی اکبر معین فر، ص 158) 🔺
🔸بحرانها چون شعلههای آتش به هر سو زبانه میکشند. کلیتِ ناکارآمد، عموم را به ستوه آورده و به غایت عصبانی ساخته است. بحرانِ معیشتی و گران کردنِ زنده ماندن، تأمین حداقلها را دشوار ساخته و کرامت آدمیان را به مخاطره انداخته است. هر کسی چیزی میگوید. یکی گلایه میکند، دیگری ناسزا میدهد، آن یکی منزوی شده، دیگری ناامید است و ... . موقعیت به غایت دشواری است به نحوی که هرگونه دعوتی به تأنی، تأمل و درنگ، با خشونت و طرد و تخاصم مواجه میشود. حوصلهها ته کشیده و چنین به نظر میرسد که همت عمومی برای افقگشایی آب رفته است. در موقعیتی که گفته میشود فردگرایی جامعه ایران را درنوردیده، اعتماد عمومی و سرمایه اجتماعی به پایینترین حد خود رسیده و افق پیشِ رو اگر نگوییم به پوچی و ویرانیِ تمامعیار گرایش دارد، دست کم مبهم و مهآلود است.
▪️ ظهور اندیشههای بدیع و بدیل، اما در تاریکترین موقعیتها اتفاق افتاده است. به نحوی که گفته میشود هر امکانی به رهایی و پیش گذاشتن هر طرح و ایدهای برای خروج از موقعیت سراسر بحرانزا، درست در پرتنشترین لحظات رخ میدهد و محقق میشود. نوعی رابطهی تضادمند که هر خطری در بستر خود، میلی به رستگاریِ جمعی را نیز نهادینه کرده و آبستن یک دورهی تازه است. چیزی نو که میل بدان تا کنون در محمل تاریخ و خاطرهی یک جامعه مانده، دوام آورده و به پیش آمده است. میلی که گرایش به سعادتمندیِ عمومی دارد. گرایشی که از پسِ دشواریها، لحظهی شگفتِ پیروزی را انتظار میکشد و خود در تکاپوی آن، تقلا میکند. به نظر میرسد وضعیت عمومیِ ما شبیه به چنین لحظهای است: پشتِ دیوارِ بیروزنه، مسلح به امید، نور را مترصد ماندن و محنت را صبوری کردن.
🔸در این یادداشت قصد آن داریم که اثر سترگِ شهید هدی صابر، «پنجاه سال برنامهریزی» را مورد بازخوانی قرار دهیم. واقعیت آن است که ظرفیتبخشی به نهادهای دولتی و تقویت نظامِ حکمرانی در تاریخ معاصر ایران، عمدتاً کمتر مورد نظر و توجه نیروهای سیاسی و فکری بوده است. اگر نگوییم آقا هدی تنها کسی است، اما دست کم یکی از معدود مبارزانی است که برای فهمِ مصائب و دشواریهایی که نظام سیاسی با آن مواجه بوده، فروگذار نکرده است. مسئلهای که صرف تقابل سیاسی نیروها با بدنه حاکمیت، توانِ حل معضلاتش را نخواهد داشت و ترمیم روندهای ناکارآمد، جز با تلاشِ طاقتفرسای نیروی کارشناسی با پرنسیپهای ملی، در بدنه نظام کارشناسی کشور، میسر نخواهد شد. این درک دورانی را آقا هدی به ما میآموزد که در صورتی که دولت ملی مدرن در ایران با توانمندی خاص به خود برای ایفای کارویژههای خُرد و کلان ایجاد نشود، رفتوآمدهای سیاسی دولتها به خودیِ خود بار مشکلات را از دوش ملت بر نخواهد داشت؛ رخدادی که هم نهضت مشروطه و هم انقلاب 57 با آن دست به گریبان بوده و هستند.
▪️ این کتاب یکی از مهمترین آثاری است که برای فهم مشکلات دستگاههای حاکمیتی در ایران منتشر شده است و جز با خواندن تمام و کمالِ آن، حق مطلب ادا نخواهد شد، با این حال تلاش خواهیم کرد از خلال مهمترین گفتگوها، پراهمیتترین نکات را برکشیم و پیشِ رو بگذاریم. گفتگوهایی که با سرآمدهای نظام کارشناسی ایران در صد سال اخیر صورت گرفته و از این حیث، نکات و دغدغههای هر یک، انبانی از دانش و تجربه را میآموزاند....
متن کامل :
https://bit.ly/3tmpQmv
#ایران_فردا
#هدی_صابر
#کمال_رضوی
#یازدهمین_یادمان
#سیدحسین_موسوی
https://t.me/iranfardamag
▪️ سیدحسین موسوی
@iranfardamag
🔸 یادبود یازدهمین سالگرد شهادت هدی (رضازادهی) صابر
( زادهی ۲۴ اسفند۱۳۳۷ – درگذشتهی ۲۱ خرداد ۱۳۹۰ )
به کمالِ رضوی
🔻 انقلابیون معمولاً قشری نیستند که صاحبان تجربه اداری باشند و کسانی هم که مسئول کارها شدند، بسیاری از روندها را طبیعتاً تجربه نکرده و دانش آن را هم نداشتند.(از متن کتاب، در گفتگو با مرحوم حسین عظیمی، ص 260)
انقلاب در حقیقت با کادر جلو نیامد، کادری که آمادگی خدمت داشته باشد. (از متن کتاب، در گفتگو با مرحوم علی اکبر معین فر، ص 158) 🔺
🔸بحرانها چون شعلههای آتش به هر سو زبانه میکشند. کلیتِ ناکارآمد، عموم را به ستوه آورده و به غایت عصبانی ساخته است. بحرانِ معیشتی و گران کردنِ زنده ماندن، تأمین حداقلها را دشوار ساخته و کرامت آدمیان را به مخاطره انداخته است. هر کسی چیزی میگوید. یکی گلایه میکند، دیگری ناسزا میدهد، آن یکی منزوی شده، دیگری ناامید است و ... . موقعیت به غایت دشواری است به نحوی که هرگونه دعوتی به تأنی، تأمل و درنگ، با خشونت و طرد و تخاصم مواجه میشود. حوصلهها ته کشیده و چنین به نظر میرسد که همت عمومی برای افقگشایی آب رفته است. در موقعیتی که گفته میشود فردگرایی جامعه ایران را درنوردیده، اعتماد عمومی و سرمایه اجتماعی به پایینترین حد خود رسیده و افق پیشِ رو اگر نگوییم به پوچی و ویرانیِ تمامعیار گرایش دارد، دست کم مبهم و مهآلود است.
▪️ ظهور اندیشههای بدیع و بدیل، اما در تاریکترین موقعیتها اتفاق افتاده است. به نحوی که گفته میشود هر امکانی به رهایی و پیش گذاشتن هر طرح و ایدهای برای خروج از موقعیت سراسر بحرانزا، درست در پرتنشترین لحظات رخ میدهد و محقق میشود. نوعی رابطهی تضادمند که هر خطری در بستر خود، میلی به رستگاریِ جمعی را نیز نهادینه کرده و آبستن یک دورهی تازه است. چیزی نو که میل بدان تا کنون در محمل تاریخ و خاطرهی یک جامعه مانده، دوام آورده و به پیش آمده است. میلی که گرایش به سعادتمندیِ عمومی دارد. گرایشی که از پسِ دشواریها، لحظهی شگفتِ پیروزی را انتظار میکشد و خود در تکاپوی آن، تقلا میکند. به نظر میرسد وضعیت عمومیِ ما شبیه به چنین لحظهای است: پشتِ دیوارِ بیروزنه، مسلح به امید، نور را مترصد ماندن و محنت را صبوری کردن.
🔸در این یادداشت قصد آن داریم که اثر سترگِ شهید هدی صابر، «پنجاه سال برنامهریزی» را مورد بازخوانی قرار دهیم. واقعیت آن است که ظرفیتبخشی به نهادهای دولتی و تقویت نظامِ حکمرانی در تاریخ معاصر ایران، عمدتاً کمتر مورد نظر و توجه نیروهای سیاسی و فکری بوده است. اگر نگوییم آقا هدی تنها کسی است، اما دست کم یکی از معدود مبارزانی است که برای فهمِ مصائب و دشواریهایی که نظام سیاسی با آن مواجه بوده، فروگذار نکرده است. مسئلهای که صرف تقابل سیاسی نیروها با بدنه حاکمیت، توانِ حل معضلاتش را نخواهد داشت و ترمیم روندهای ناکارآمد، جز با تلاشِ طاقتفرسای نیروی کارشناسی با پرنسیپهای ملی، در بدنه نظام کارشناسی کشور، میسر نخواهد شد. این درک دورانی را آقا هدی به ما میآموزد که در صورتی که دولت ملی مدرن در ایران با توانمندی خاص به خود برای ایفای کارویژههای خُرد و کلان ایجاد نشود، رفتوآمدهای سیاسی دولتها به خودیِ خود بار مشکلات را از دوش ملت بر نخواهد داشت؛ رخدادی که هم نهضت مشروطه و هم انقلاب 57 با آن دست به گریبان بوده و هستند.
▪️ این کتاب یکی از مهمترین آثاری است که برای فهم مشکلات دستگاههای حاکمیتی در ایران منتشر شده است و جز با خواندن تمام و کمالِ آن، حق مطلب ادا نخواهد شد، با این حال تلاش خواهیم کرد از خلال مهمترین گفتگوها، پراهمیتترین نکات را برکشیم و پیشِ رو بگذاریم. گفتگوهایی که با سرآمدهای نظام کارشناسی ایران در صد سال اخیر صورت گرفته و از این حیث، نکات و دغدغههای هر یک، انبانی از دانش و تجربه را میآموزاند....
متن کامل :
https://bit.ly/3tmpQmv
#ایران_فردا
#هدی_صابر
#کمال_رضوی
#یازدهمین_یادمان
#سیدحسین_موسوی
https://t.me/iranfardamag
Telegraph
🔴 احیای نظام کارشناسیِ ملی و موانعِ پیشِ روی آن*- بخش اول
▪️ سید حسین موسوی 🔸 یادبود یازدهمین سالگرد شهادت هدی (رضازادهی) صابر ( زادهی ۲۴ اسفند۱۳۳۷ – درگذشتهی ۲۱ خرداد 1390 ) به کمالِ رضوی 🔻 انقلابیون معمولاً قشری نیستند که صاحبان تجربه…
Forwarded from ایران فردا
🔴 «جهشی خجسته به درون ابدیت /1»
🔸 یادبود یازدهمین سالگرد شهادت هدی صابر
( زادهی ۲۴ اسفند۱۳۳۷ – درگذشتهی ۲۱ خرداد ۱۳۹۰ )
💠 محمد حیدرزاده
@iranfardamag
🔸 در سالیان اخیر پس از درگذشت اندوهبار هدی صابر، دیگرانی از او چه در زمینه آثار فکری بجا ماندهی وی و چه در زمینه زیست پهلوان مآبانهاش گفته و نوشتهاند اما کمتر کسی به چگونگی مرگ او نه از آن حیث که چه اتفاقاتی درون زندان منجر به آن لحظهی دردناک شد بلکه از این حیث که آن «چگونه مرگی» بود؟ پرداخته است. در واقع شاید دلیل اینکه کمتر پرداخته شد و یا شاید پرداخته نشد این باشد که« نزدیکی» به چنین مرگی (اگر اساسا بتوان آن را مرگ نامید!) بسی هراسانگیز باشد. پر واضح است که اینجا مقصود از نزدیکی یک نزدیکی هستیشناسانه است. هستیشناسی قِسمی مرگ! مرگی چنان قدرتمند که گویی جایی برای فهم کردن خود باقی نمیگذارد. این نوشته تلاشی است برای آنکه بتواند مرگ او را تا حدی قابل فهم گرداند اگر میسر باشد.
▪️ هدی صابر قبل از آنکه بمیرد مرده بود، او آنگاه که خبر درگذشت هاله سحابی در روز تشییع پدر را شنید در دم جان سپرد، ظلمی چنان بزرگ رقم خورده بود که تنها با مردن میتوانست تسلی یابد! اما اگر مرگ هدی را در همین عبارت خلاصه کنیم ظلمی مضاعف در حق او مرتکب شدهایم. اما این چگونه مرگی است؟
🔸 همه آنانی که صابر را میشناختند بر این امر صحه میگذارند که او مردی دیندار و مومن بود و سخت با خدای خویش در راز و نیاز، چه بسا که درسگفتارهای بلند او با عنوان «باب بگشا» نیز تصدیقگر نکته مزبور باشد. لحظهی بحرانی در فهم مرگ او نیز از اینجا بر میخیزد که ما در بیانیهی اعتصاب غذای او با عبارتی غریب روبرو میشویم: «بدون طرح هیچ گونه مطالبه و خواسته شخصی، دست به اعتصاب غذای تر میزنیم و با آب و چای و قند و نمک، سر میکنیم». عبارتی که در بادی امر چیزی جز مرگ خودخواسته را بر ذهن متبادر نمیکند! که با قدری گستاخی و بیپروایی میتوان گفت که دست به خودکشی زده است. اما این جز سخنی سبک و کم مایه نخواهد بود. چگونه میشود کسی که آنچنان به زندگی موحدانه خو گرفته است این آموزهی آفریدگار خویش را فراموش کند که خودکشی گناهی بس بزرگ است؟ خیر این چیزی نخواهد بود که بتوان به مرگ هدا نسبت داد بلکه فرسنگها از آن به دور است. دشوارهی مرگ هدا دقیقا از همین جا بر میخیزد که آن دیندار سختکوش چگونه مرگی این چنین را رقم میزند؟ آیا میتوان آن را در نظامی اخلاقی قابل فهم گرداند؟
▪️ یکی از دشوارترین نظامهای اخلاقی از آن کانت است و به زعم برخی نیز دشوارترین نظام اخلاقی موجود است. چنانکه خود کانت در بنیاد مابعدالطبیعه اخلاق خاطرنشان میکند: «اگرچه شاید هرگز کارهایی [از روی وظیفه اخلاقی] روی نداده است که از سرچشمههایی چنین پاک برخاسته باشد، لیکن اینکه این یا آن کار در واقعِ جهان روی داده است یا نه اصلا موضوع بحث نیست، بلکه مهم این است که عقل به خودی خود و مستقل از هرگونه تجربه، حکم میکند که چه کارهایی باید انجام گیرد، و از این رو کارهایی که شاید جهان تاکنون رنگ آنها را به خود ندیده است... عقل به نحوی تعطیلناپذیر آنها را به ما فرمان میدهد... »...
متن کامل :
https://bit.ly/3aNZHGB
#ایران_فردا
#هدی_صابر
#محمد_حیدرزاده
#یازدهمین_یادمان_شهادت
https://t.me/iranfardamag
🔸 یادبود یازدهمین سالگرد شهادت هدی صابر
( زادهی ۲۴ اسفند۱۳۳۷ – درگذشتهی ۲۱ خرداد ۱۳۹۰ )
💠 محمد حیدرزاده
@iranfardamag
🔸 در سالیان اخیر پس از درگذشت اندوهبار هدی صابر، دیگرانی از او چه در زمینه آثار فکری بجا ماندهی وی و چه در زمینه زیست پهلوان مآبانهاش گفته و نوشتهاند اما کمتر کسی به چگونگی مرگ او نه از آن حیث که چه اتفاقاتی درون زندان منجر به آن لحظهی دردناک شد بلکه از این حیث که آن «چگونه مرگی» بود؟ پرداخته است. در واقع شاید دلیل اینکه کمتر پرداخته شد و یا شاید پرداخته نشد این باشد که« نزدیکی» به چنین مرگی (اگر اساسا بتوان آن را مرگ نامید!) بسی هراسانگیز باشد. پر واضح است که اینجا مقصود از نزدیکی یک نزدیکی هستیشناسانه است. هستیشناسی قِسمی مرگ! مرگی چنان قدرتمند که گویی جایی برای فهم کردن خود باقی نمیگذارد. این نوشته تلاشی است برای آنکه بتواند مرگ او را تا حدی قابل فهم گرداند اگر میسر باشد.
▪️ هدی صابر قبل از آنکه بمیرد مرده بود، او آنگاه که خبر درگذشت هاله سحابی در روز تشییع پدر را شنید در دم جان سپرد، ظلمی چنان بزرگ رقم خورده بود که تنها با مردن میتوانست تسلی یابد! اما اگر مرگ هدی را در همین عبارت خلاصه کنیم ظلمی مضاعف در حق او مرتکب شدهایم. اما این چگونه مرگی است؟
🔸 همه آنانی که صابر را میشناختند بر این امر صحه میگذارند که او مردی دیندار و مومن بود و سخت با خدای خویش در راز و نیاز، چه بسا که درسگفتارهای بلند او با عنوان «باب بگشا» نیز تصدیقگر نکته مزبور باشد. لحظهی بحرانی در فهم مرگ او نیز از اینجا بر میخیزد که ما در بیانیهی اعتصاب غذای او با عبارتی غریب روبرو میشویم: «بدون طرح هیچ گونه مطالبه و خواسته شخصی، دست به اعتصاب غذای تر میزنیم و با آب و چای و قند و نمک، سر میکنیم». عبارتی که در بادی امر چیزی جز مرگ خودخواسته را بر ذهن متبادر نمیکند! که با قدری گستاخی و بیپروایی میتوان گفت که دست به خودکشی زده است. اما این جز سخنی سبک و کم مایه نخواهد بود. چگونه میشود کسی که آنچنان به زندگی موحدانه خو گرفته است این آموزهی آفریدگار خویش را فراموش کند که خودکشی گناهی بس بزرگ است؟ خیر این چیزی نخواهد بود که بتوان به مرگ هدا نسبت داد بلکه فرسنگها از آن به دور است. دشوارهی مرگ هدا دقیقا از همین جا بر میخیزد که آن دیندار سختکوش چگونه مرگی این چنین را رقم میزند؟ آیا میتوان آن را در نظامی اخلاقی قابل فهم گرداند؟
▪️ یکی از دشوارترین نظامهای اخلاقی از آن کانت است و به زعم برخی نیز دشوارترین نظام اخلاقی موجود است. چنانکه خود کانت در بنیاد مابعدالطبیعه اخلاق خاطرنشان میکند: «اگرچه شاید هرگز کارهایی [از روی وظیفه اخلاقی] روی نداده است که از سرچشمههایی چنین پاک برخاسته باشد، لیکن اینکه این یا آن کار در واقعِ جهان روی داده است یا نه اصلا موضوع بحث نیست، بلکه مهم این است که عقل به خودی خود و مستقل از هرگونه تجربه، حکم میکند که چه کارهایی باید انجام گیرد، و از این رو کارهایی که شاید جهان تاکنون رنگ آنها را به خود ندیده است... عقل به نحوی تعطیلناپذیر آنها را به ما فرمان میدهد... »...
متن کامل :
https://bit.ly/3aNZHGB
#ایران_فردا
#هدی_صابر
#محمد_حیدرزاده
#یازدهمین_یادمان_شهادت
https://t.me/iranfardamag
Telegraph
🔴 «جهشی خجسته به درون ابدیت[1]»
( زادهی ۲۴ اسفند۱۳۳۷ – درگذشتهی ۲۱ خرداد 1390) [1] ترس و لرز، رشیدیان (68،1397) بر 💠 محمد حیدرزاده @iranfardamag 🔸 در سالیان اخیر پس از درگذشت اندوهبار هدی صابر، دیگرانی از او چه در زمینه آثار فکری بجا ماندهی وی و چه در زمینه زیست پهلوان مآبانهاش…