🔷🔸دفاع از استقلال دانشگاه به عنوان دستاورد یک تاریخ مبارزاتی
🖋سارا شریعتی
🔹شصت و نهمین سالگرد ۱۶ آذر ۱۳۳۲، روز دانشجو را در حالی گرامی میداریم که دانشگاه در یکی از آسیبپذیرترین دورانهای تاریخ خویش بهسر می برد. از دورهی "دانشگاه مبدا همهی تحولات یک کشور" است، به شرایطی رسیدهایم که محدودسازی و مداخلات وسیع سیاسی، فضای این نهاد مستقل علم و فرهنگ را بهشدت ملتهب و تحریکپذیر کرده است. احضار، بازداشت یا مشروط کردن دانشجویان بهدلایل سیاسی که در تاریخ دانشگاه پُرسابقه است، با موارد کمسابقهتری چون ممنوعالخروج و ممنوعالورود کردن دانشجویان، حضور لباس شخصیها در صحن دانشگاه، استفاده از نیروهای ناآشنا در حراست، ناامنی خوابگاهها و محرومیت ناگهانی از خدمات دانشجویی (خوابگاه و غذاخوری و...) همراه شده و به این همه، تعلیق یا اخراج شماری از اساتید بهدلایل غیرعلمی نیز افزوده شده است (بهعنوان نمونه دکتر حسین مصباحیان، دکتر محمد راغب و پیشتر دکتر رضا امیدی، دکتر محمد فاضلی، دکتر آرش اباذری، و...). در این شرایط بسیاری از اساتید، نسبت به مداخلات سیاسی و امنیتی شدن جو دانشگاه هشدار دادند و خواستار تداوم کار اساتید، آزادی دانشجویان و امنیت پس از آزادی آنها برای تداوم تحصیلات عالی خود شدند.
🔸این وضعیت، مسالهی استقلال/خودگردانی نهادی دانشگاه را دیگر بار به موضوع حاد روز بدل ساخته است. استقلالی که بر آزادی تولید معرفت علمی و توزیع آن از طریق آموزش و انتشار مبتنی است. تنها از این طریق است که میتوان بهتعبیر دورکیم به "حیات دانشگاهی" اندیشید و از استقلال دانش و پژوهش های دانشگاهی در برابر سانسور و ممیزی دفاع کرد؛ و چنانکه تصریح میکند: "دانشگاه فقط جمع چند دانشکده نیست؛ بلکه یک کلیت طبیعی و بیانگر وحدت علوم و همبستگی منافع است."
🔹در تاریخ دانشگاه در ایران، فکر استقلال دانشگاه با طرح تفکیک آن از وزارت فرهنگ «جهت ادارهی امور علمی و اداری خود بهصورت مستقیم و مستقل»، از زمان علیاکبر سیاسی، ریاست وقت دانشگاه تهران، مطرح شد و بهعنوان یکی از "خدمات" وی یاد میشد. این استقلال شکننده، هر بار در مواردی چون حکم تصفیه دوازده استاد دانشگاه (دکتر معظمی، مهندس بازرگان، دکتر سحابی، دکتر قریب، و..) توسط قدرت سیاسی و مقاومت در برابر آن، مجددا زیر سوال قرار میگرفت. اما با واقعهی ۱۶ آذر ۱۳۳۲، چند ماه پس از کودتای ۲۸ مرداد، و تعرض پلیس به صحن دانشگاه و کشته شدن سه دانشجو، مطالبهی استقلال دانشگاه وارد مرحلهی جدیدی شد. از آن تاریخ به بعد، استقلال دانشگاه بهعنوان دستاورد جنبش دانشجویی ایران شناخته میشود.
🔸 دستاوردها اما آیا بازگشتناپذیر اند؟ خیر! دستاوردها شکننده اند. تجربه نشان میدهد که چنانچه دستاوردها را یادآوری و غنی نسازیم و از آنها مراقبت نکنیم، هر لحظه در خطر از دست رفتن و بازگشت به نقطهی صفر خواهیم بود. اگر استقلال دانشگاه یکی از شاخصهای توسعهیافتگی جامعهها است، اگر علیرغم همه محدودیتهای ساختاری، مدیریت مستقل «حیات دانشگاهی» یک مطالبهی عمومی حداقلی است، اگر دانشگاه، سرمایه ها، عادتوارهها، هنجارها و اصول حرفهای خود را دارا ست و انتظامبخشی به این مجموعه جز از جانب خود دانشگاهیان مطلوب و ممکن نیست، انتظار میرود که جامعهی دانشگاهی نسبت به این شرایط واکنش نشان دهد و همچنانکه پیشتر، در برابر تعرض قدرت اقتصادی، سیاست مالی شدن آموزش عالی، رشد دانشگاههای خصوصی، فروش مدارک تحصیلی، و تبدیل دانشگاه به بنگاه اقتصادی ..، واکنش نشان داده است، امروز نیز نسبت به استقلال دانشگاه تعصب ورزد، و در برابر مداخلات وسیع سیاسی و امنیتی هشدار دهد و هر گونه سیاست سرکوب را محکوم سازد.
🔹هفته گذشته، دانشجویان قایقهای کاغذی ساختند و در حوض یکی از پارکهای دانشگاه رها کردند. گفته شد این کار به یادبود کیان عزیز و قایق کوچکی بود که او برای شرکت در جشنوارهی علمی ساخته بود، در عین حال این عمل، یادآور شعر معروف سهراب سپهری نیز بود: «قایقی خواهم ساخت. خواهم انداخت به آب. دور خواهم شد دور، از این خاک غریب». دراین حرکت دانشجویی، قایق میتواند بهعنوان نمادی دوگانه فهم شود: نماد حضور و مشارکت (قایق کیان) و نماد رفتن و دور شدن (قایق سپهری). آرزو کنیم و اقدام، تا با قربانی شدن کیان به عنوان نماد اولی، به آب انداختن قایقها فقط بهمعنای دور شدن و مهاجرت نباشد و این «خاک غریب»، از حضور و مشارکت بهترین فرزندانش محروم نگردد.
🔸در آستانهی ۱۶ آذر، روز دانشجو، از استقلال دانشگاه بهعنوان دستاورد یک تاریخ مبارزاتی دفاع کنیم. بازگرداندن اساتید اخراجی به دانشگاه و آزادی دانشجویان و امنیت پس از آزادی آنها، شرط نخست وجود و استمرار «حیات دانشگاهی» است.
#یادداشت_اختصاصی
#سارا_شریعتی
#جنبش_دانشجویی
#استقلال_دانشگاه
🆔 @Shariati40
🖋سارا شریعتی
🔹شصت و نهمین سالگرد ۱۶ آذر ۱۳۳۲، روز دانشجو را در حالی گرامی میداریم که دانشگاه در یکی از آسیبپذیرترین دورانهای تاریخ خویش بهسر می برد. از دورهی "دانشگاه مبدا همهی تحولات یک کشور" است، به شرایطی رسیدهایم که محدودسازی و مداخلات وسیع سیاسی، فضای این نهاد مستقل علم و فرهنگ را بهشدت ملتهب و تحریکپذیر کرده است. احضار، بازداشت یا مشروط کردن دانشجویان بهدلایل سیاسی که در تاریخ دانشگاه پُرسابقه است، با موارد کمسابقهتری چون ممنوعالخروج و ممنوعالورود کردن دانشجویان، حضور لباس شخصیها در صحن دانشگاه، استفاده از نیروهای ناآشنا در حراست، ناامنی خوابگاهها و محرومیت ناگهانی از خدمات دانشجویی (خوابگاه و غذاخوری و...) همراه شده و به این همه، تعلیق یا اخراج شماری از اساتید بهدلایل غیرعلمی نیز افزوده شده است (بهعنوان نمونه دکتر حسین مصباحیان، دکتر محمد راغب و پیشتر دکتر رضا امیدی، دکتر محمد فاضلی، دکتر آرش اباذری، و...). در این شرایط بسیاری از اساتید، نسبت به مداخلات سیاسی و امنیتی شدن جو دانشگاه هشدار دادند و خواستار تداوم کار اساتید، آزادی دانشجویان و امنیت پس از آزادی آنها برای تداوم تحصیلات عالی خود شدند.
🔸این وضعیت، مسالهی استقلال/خودگردانی نهادی دانشگاه را دیگر بار به موضوع حاد روز بدل ساخته است. استقلالی که بر آزادی تولید معرفت علمی و توزیع آن از طریق آموزش و انتشار مبتنی است. تنها از این طریق است که میتوان بهتعبیر دورکیم به "حیات دانشگاهی" اندیشید و از استقلال دانش و پژوهش های دانشگاهی در برابر سانسور و ممیزی دفاع کرد؛ و چنانکه تصریح میکند: "دانشگاه فقط جمع چند دانشکده نیست؛ بلکه یک کلیت طبیعی و بیانگر وحدت علوم و همبستگی منافع است."
🔹در تاریخ دانشگاه در ایران، فکر استقلال دانشگاه با طرح تفکیک آن از وزارت فرهنگ «جهت ادارهی امور علمی و اداری خود بهصورت مستقیم و مستقل»، از زمان علیاکبر سیاسی، ریاست وقت دانشگاه تهران، مطرح شد و بهعنوان یکی از "خدمات" وی یاد میشد. این استقلال شکننده، هر بار در مواردی چون حکم تصفیه دوازده استاد دانشگاه (دکتر معظمی، مهندس بازرگان، دکتر سحابی، دکتر قریب، و..) توسط قدرت سیاسی و مقاومت در برابر آن، مجددا زیر سوال قرار میگرفت. اما با واقعهی ۱۶ آذر ۱۳۳۲، چند ماه پس از کودتای ۲۸ مرداد، و تعرض پلیس به صحن دانشگاه و کشته شدن سه دانشجو، مطالبهی استقلال دانشگاه وارد مرحلهی جدیدی شد. از آن تاریخ به بعد، استقلال دانشگاه بهعنوان دستاورد جنبش دانشجویی ایران شناخته میشود.
🔸 دستاوردها اما آیا بازگشتناپذیر اند؟ خیر! دستاوردها شکننده اند. تجربه نشان میدهد که چنانچه دستاوردها را یادآوری و غنی نسازیم و از آنها مراقبت نکنیم، هر لحظه در خطر از دست رفتن و بازگشت به نقطهی صفر خواهیم بود. اگر استقلال دانشگاه یکی از شاخصهای توسعهیافتگی جامعهها است، اگر علیرغم همه محدودیتهای ساختاری، مدیریت مستقل «حیات دانشگاهی» یک مطالبهی عمومی حداقلی است، اگر دانشگاه، سرمایه ها، عادتوارهها، هنجارها و اصول حرفهای خود را دارا ست و انتظامبخشی به این مجموعه جز از جانب خود دانشگاهیان مطلوب و ممکن نیست، انتظار میرود که جامعهی دانشگاهی نسبت به این شرایط واکنش نشان دهد و همچنانکه پیشتر، در برابر تعرض قدرت اقتصادی، سیاست مالی شدن آموزش عالی، رشد دانشگاههای خصوصی، فروش مدارک تحصیلی، و تبدیل دانشگاه به بنگاه اقتصادی ..، واکنش نشان داده است، امروز نیز نسبت به استقلال دانشگاه تعصب ورزد، و در برابر مداخلات وسیع سیاسی و امنیتی هشدار دهد و هر گونه سیاست سرکوب را محکوم سازد.
🔹هفته گذشته، دانشجویان قایقهای کاغذی ساختند و در حوض یکی از پارکهای دانشگاه رها کردند. گفته شد این کار به یادبود کیان عزیز و قایق کوچکی بود که او برای شرکت در جشنوارهی علمی ساخته بود، در عین حال این عمل، یادآور شعر معروف سهراب سپهری نیز بود: «قایقی خواهم ساخت. خواهم انداخت به آب. دور خواهم شد دور، از این خاک غریب». دراین حرکت دانشجویی، قایق میتواند بهعنوان نمادی دوگانه فهم شود: نماد حضور و مشارکت (قایق کیان) و نماد رفتن و دور شدن (قایق سپهری). آرزو کنیم و اقدام، تا با قربانی شدن کیان به عنوان نماد اولی، به آب انداختن قایقها فقط بهمعنای دور شدن و مهاجرت نباشد و این «خاک غریب»، از حضور و مشارکت بهترین فرزندانش محروم نگردد.
🔸در آستانهی ۱۶ آذر، روز دانشجو، از استقلال دانشگاه بهعنوان دستاورد یک تاریخ مبارزاتی دفاع کنیم. بازگرداندن اساتید اخراجی به دانشگاه و آزادی دانشجویان و امنیت پس از آزادی آنها، شرط نخست وجود و استمرار «حیات دانشگاهی» است.
#یادداشت_اختصاصی
#سارا_شریعتی
#جنبش_دانشجویی
#استقلال_دانشگاه
🆔 @Shariati40
Forwarded from احسان شريعتی Ehsan Shariati
🔷🔸«مسئله»ی روز دانشجو چه بود و چیست؟
🖋احسان شریعتی
🔸مسئلهی ویژهی ۱۶ آذر ۱۳۳۲، «روز دانشجو» و نماد جنبش دانشجویی، تجاوز نیروی نظامی به حریم دانشگاه و پایمال شدن اصل استقلال نهاد آگاهی، فرهنگ، و آموزش بود. اینکه دانشگاه در دفاع از اصل استقلال و آزادی کشور در ماههای پس از کودتای انگلیسی-آمریکایی، علیه دولت ملی و مردمی مصدق، همچنان مقاومت میکرد، به دلیل استقلال نسبی نهاد دانشگاه بود که از جمله، پیشتر در مجلس چهاردهم (بهمن ۱۳۲۳) به پیشنهاد دکتر مصدق، با تصویب تبصرهی استقلال عملکرد مالی دانشگاه، خروج دانشگاه از سیطرهی به تعبیر او «مفتش وزارت دارایی»، تا حدودی فراهم آمده بود.
🔹در ۶۹مین سالگشت این واقعه و ۴۴ سال پس از وقوع انقلابی علیه استبداد و وابستگی، در حالی که مسئلهی خاص استقلال دانشگاه و مداخلهی نیروهای شبهنظامی و امنیتی در آن همچنان در کشور مطرح است، در تبلیغات رسمی و بنرهای شهرداری در شهر میخوانیم که موضوع اصلی روز دانشجو و شهادت دانشجویان نه دفاع از آزادی و استقلال دانشگاه (و کشور) که صرف «مخالفت با آمریکا» بوده است!
🔸از اتفاق، در روز ۱۶ آذر برخلاف روزهای قبل که ناآرام و صحنهی اعتراضات دانشجویی علیه استبداد و استعمار بود، دانشگاه آرام و دانشجویان در کلاسهای درس مشغول فراگیری بودند که بناگاه پلیس و نیروی نظامی به بهانهی تمسخر دانشجویان و به قصد بازداشت آنها به کریدور دانشکدهی فنی وارد میشوند و مدیریت دانشکده به اعتراض زنگ تعطیلی کلاس را به صدا درمیآورد و با خروج دانشجویان، اعتراض طبیعی دانشجویان و تیراندازی سربازان رخ میدهد. این که قصد نیروی نظامی از این اقدام تحریکآمیز چه بوده، در آنزمان مورد تفسیرهای گوناکون قرار میگرفت، از جمله این که رژیم کودتا میخواسته به قدرتهای حامی خود ضرورت اعمال اقتدار را بهدلیل استمرار اعتراضات نشان دهد.
🔹در هر حال و با هر تفسیری و به رغم تغییر موقعیتهای تاریخی و نظامهای سیاسی، پیام روز دانشجو دفاع از آزادی و استقلال دانشگاه و از حرمت و حقوق دانشجو بمثابه ی موتور آن نهاد است.
🔸هنگامی که استاد و دانشجو نتوانند در دانشگاه (و همهی جوانان در جامعه) در امنیت و آزادی با «سلاحِ نقد» به بررسی و سنجش وضع موجود و درافکندن طرحهای راهبردی بپردازند، امری که بنابه تعریف جایگاه و کارکرد از جمله وظایف آنها در همهی سپهرها ست، چنانکه تجربهی تاریخ نشان داد، از ۱۳۳۲ تا ۱۳۵۷، از اقصی نقاط کشور صدای «نقدِ سلاح» برخواهد خاست و به گفتمان یک دوران بدل خواهد گشت و مسئول آن وضعیت نیز بنابه تعریف مسئولان خواند بود.
🔸بزرگداشت راستین روز دانشجو و فراگیری درسها و پاسداشت دستآوردهای آن رخداد تاریخی، آزادی و بازگشت تمامی دانشجویان (و جوانان) و استادان (و فعالان عرصهی فرهنگ و هنر) بازداشت شده و یا از کار برکنارشده در این روزها ست و طرحِ مطالبه و درخواست روشن توقف و قطع مداخلهی قدرتهای سیاسی و امنیتی بروندانشگاهی در «حیات دانشگاه و دانشجو» و شناسایی حق استقلال و هویت نهاد آگاهی و فرهنگ، دانش و پژوهش، آموزش و پرورش، و آزادی و امنیت بیان و انتقاد و اعتراض. انسداد این راه روشن گشودن کورهراههای دشمنی، دشنام و دشنه، خواهد بود...
#آزادی_دانشگاه
#جنبش_دانشجویی
#استقلال_دانشگاه
#یادداشت
#احسان_شریعتی
✅ @Dr_ehsanshariati
🖋احسان شریعتی
🔸مسئلهی ویژهی ۱۶ آذر ۱۳۳۲، «روز دانشجو» و نماد جنبش دانشجویی، تجاوز نیروی نظامی به حریم دانشگاه و پایمال شدن اصل استقلال نهاد آگاهی، فرهنگ، و آموزش بود. اینکه دانشگاه در دفاع از اصل استقلال و آزادی کشور در ماههای پس از کودتای انگلیسی-آمریکایی، علیه دولت ملی و مردمی مصدق، همچنان مقاومت میکرد، به دلیل استقلال نسبی نهاد دانشگاه بود که از جمله، پیشتر در مجلس چهاردهم (بهمن ۱۳۲۳) به پیشنهاد دکتر مصدق، با تصویب تبصرهی استقلال عملکرد مالی دانشگاه، خروج دانشگاه از سیطرهی به تعبیر او «مفتش وزارت دارایی»، تا حدودی فراهم آمده بود.
🔹در ۶۹مین سالگشت این واقعه و ۴۴ سال پس از وقوع انقلابی علیه استبداد و وابستگی، در حالی که مسئلهی خاص استقلال دانشگاه و مداخلهی نیروهای شبهنظامی و امنیتی در آن همچنان در کشور مطرح است، در تبلیغات رسمی و بنرهای شهرداری در شهر میخوانیم که موضوع اصلی روز دانشجو و شهادت دانشجویان نه دفاع از آزادی و استقلال دانشگاه (و کشور) که صرف «مخالفت با آمریکا» بوده است!
🔸از اتفاق، در روز ۱۶ آذر برخلاف روزهای قبل که ناآرام و صحنهی اعتراضات دانشجویی علیه استبداد و استعمار بود، دانشگاه آرام و دانشجویان در کلاسهای درس مشغول فراگیری بودند که بناگاه پلیس و نیروی نظامی به بهانهی تمسخر دانشجویان و به قصد بازداشت آنها به کریدور دانشکدهی فنی وارد میشوند و مدیریت دانشکده به اعتراض زنگ تعطیلی کلاس را به صدا درمیآورد و با خروج دانشجویان، اعتراض طبیعی دانشجویان و تیراندازی سربازان رخ میدهد. این که قصد نیروی نظامی از این اقدام تحریکآمیز چه بوده، در آنزمان مورد تفسیرهای گوناکون قرار میگرفت، از جمله این که رژیم کودتا میخواسته به قدرتهای حامی خود ضرورت اعمال اقتدار را بهدلیل استمرار اعتراضات نشان دهد.
🔹در هر حال و با هر تفسیری و به رغم تغییر موقعیتهای تاریخی و نظامهای سیاسی، پیام روز دانشجو دفاع از آزادی و استقلال دانشگاه و از حرمت و حقوق دانشجو بمثابه ی موتور آن نهاد است.
🔸هنگامی که استاد و دانشجو نتوانند در دانشگاه (و همهی جوانان در جامعه) در امنیت و آزادی با «سلاحِ نقد» به بررسی و سنجش وضع موجود و درافکندن طرحهای راهبردی بپردازند، امری که بنابه تعریف جایگاه و کارکرد از جمله وظایف آنها در همهی سپهرها ست، چنانکه تجربهی تاریخ نشان داد، از ۱۳۳۲ تا ۱۳۵۷، از اقصی نقاط کشور صدای «نقدِ سلاح» برخواهد خاست و به گفتمان یک دوران بدل خواهد گشت و مسئول آن وضعیت نیز بنابه تعریف مسئولان خواند بود.
🔸بزرگداشت راستین روز دانشجو و فراگیری درسها و پاسداشت دستآوردهای آن رخداد تاریخی، آزادی و بازگشت تمامی دانشجویان (و جوانان) و استادان (و فعالان عرصهی فرهنگ و هنر) بازداشت شده و یا از کار برکنارشده در این روزها ست و طرحِ مطالبه و درخواست روشن توقف و قطع مداخلهی قدرتهای سیاسی و امنیتی بروندانشگاهی در «حیات دانشگاه و دانشجو» و شناسایی حق استقلال و هویت نهاد آگاهی و فرهنگ، دانش و پژوهش، آموزش و پرورش، و آزادی و امنیت بیان و انتقاد و اعتراض. انسداد این راه روشن گشودن کورهراههای دشمنی، دشنام و دشنه، خواهد بود...
#آزادی_دانشگاه
#جنبش_دانشجویی
#استقلال_دانشگاه
#یادداشت
#احسان_شریعتی
✅ @Dr_ehsanshariati
🔷🔸برای عباس(یا همان محمدعلی کامفیروزی)
🖋آرمان ذاکری
🔸لیسانس حقوقش را که گرفت، امتحان کانون را که داد و بعد از کلی کشمکش توانست پروانهاش را بگیرد، میتوانست برود دور زندگی معمولیاش. برود و بعد از کودکی نداشتهای که همه در یتیمی گذشت، زندگی خودش را بسازد و بارش را ببندد. هوشش را داشت، زبر و زرنگیاش را هم داشت، ارتباطاتش را هم داشت، الان میتوانست یک وکیل ثروتمند باشد، سفر خارجیاش را برود، کیف و حالش را بکند و زندگی نرمال داشته باشد، بیهیچ تنشی.
از آن بیشتر مثل آب خوردن میتوانست بیعت کند و تندروی کند و رشد کند ... قاعدهای که اینها روزها پیروی از آن کار و بارت را سکه میکند. میتوانست برود داخل سیستم و به آلاف و الوف برسد... بشود جزئی از الیگارشی حاکم.
🔹پسربچه شهید حسن کامفیروزی که دوستانش عباس صدایش میکنند، از کودکی نه پدر داشت و نه مادر و من شاهدم که همۀ ایامِ کودکی و نوجوانی و جوانی را روی پای خودش و کمک خانوادهاش ایستاد و مستقل ماند، نخواست سر کار خویش گیرد و بارش را ببندد و چشم به روی ظلم ببندد، خواست کنارِ مردمش باشد. خواست انسان باشد و انسانی زندگی کند.
🔸از همان آغاز وکالت، رفت سراغ مظلومها. سراغ مطرودها. آنها که کسی را نداشتند، نه فقط سیاسیها، آدمهای معمولی، همان مستضعفین که حالا کار و بار واژهاش هم از سکه افتاده. آنها که بلد نبودند از حقشان دفاع کنند، آنها که راه دادسرا و دادگاه را هم بلد نبودند، آنها که دفاع از حق و حقوقشان خطر داشت. به جای اینکه جیبش را با پول وکالت پر کند، نگذاشت جیب مظلومین، به خاطر دادگاهی شدن، خالی شود، به جای اینکه وقتش را صرف خودش کند، ساعتها و ساعتها با روی باز به این و آن مشاوره رایگان حقوقی داد. کفش آهنی به پا میکرد، از شنیدن توهین و تحقیر ابایی نداشت، همهکار میکرد، به زبان واقعی خودش را به آب و آتش میزد تا رنج یکی را کم کند، تا یکی را نجات دهد. همیشه میگفت کوچک زیباست. میگفت ما کار بزرگی نمیکنیم ولی همین کوچکها بزرگند. حالا عباس در زندان است، او که کاری نمیکرد جز وکالت. همه میدانستند و میدانند. و مگر قویکردن جامعه برای دفاع از خود کار کمی است؟ مهر تأییدی دیگر بر اصلاحناپذیری ساختار قدرت. حتی در مواردی تا این حد ساده. حتی احضاریه برایش نیامده بود... و مردمی که مظلومند، اما راه خود را پیدا کردهاند.
🔹فکر میکنم در این فصل سردی که در آن به سر میبریم، میان این همه ظلم و خونریزی و فاجعه، این همه کشته و زخمی و زندانی و اخراجی و تعلیقی، که اخبارش هر روز میرسد و دم به دم ما را خشمگینتر و عزادارتر و نگرانتر میکند، ماجرای عباس که چیزی نیست، با خودم میگویم حتما مثل بار قبل که زود بیرون آمد این بار هم بیرون میآید. به خودم دلداری میدهم که زود میآید.
🔸اما یادم میافتد به خواهرش که با دل نگرانی گفت وکلا میگویند یکماهی داخل خواهد بود... و من گفتم خانم کامفیروزی یک ماه که چیزی نیست ...
🔹حالا فکر میکنم چه حرف بیخودی زدهام، یکلحظهاش هم دشوار است، زمانی که متوقف میشود، زخمهایی که میمانند ... تجربههایی که فقط خانوادهها آن را میفهمند. فقط تجربۀ مرگ عزیز نیست، هر لحظهاش جانکاه است.
نباید بگذاریم این چیزها برایمان عادی شود. هیچ لحظهایاش ... هیچ برههایاش ... هیچ اقدامیاش ... .
باز دوباره به خودم میگویم، حتما وقتی آدمها این متن را بخوانند میگویند طوری نشده که. در مقایسه با دل مادر ستار و سهراب و مهسا و کیان و بقیه.
🔸چه میشود کرد اما. آدمی است و دوستی. دل آدم میگیرد و با همین احساس دوباره وارد جهان زخمخوردهها میشود، جهان آسیبدیدهها، مظلومها، آنها که حامی ندارند، کسی پشتشان نیست، همانها که عباس پشتشان بود.
عباس سراسر شور زندگی است، شرافتمندانه وکالت کرده است و به سهم خود نگذاشته است یتیمان جامعه، آنها که بیپناه بودند، بیپناهی را تجربه کنند. شاید چون تجربه خودش بوده است ...باز خواهد آمد و زندگی از سر خواهد گرفت، در جهانی آزاد.
🔹حالا اما شهید حسن کامفیروزی هرجا که باشد میتواند به فرزندش افتخار کند، فرزندی که راهش را استوار پی گرفته است: راه مردم.
#راه_مردم
#جامعه_بی_پناه
#محمد_علی_کامفیروزی
#یادداشت
#آرمان_ذاکری
#اکنون
🆔@Shariati40
🖋آرمان ذاکری
🔸لیسانس حقوقش را که گرفت، امتحان کانون را که داد و بعد از کلی کشمکش توانست پروانهاش را بگیرد، میتوانست برود دور زندگی معمولیاش. برود و بعد از کودکی نداشتهای که همه در یتیمی گذشت، زندگی خودش را بسازد و بارش را ببندد. هوشش را داشت، زبر و زرنگیاش را هم داشت، ارتباطاتش را هم داشت، الان میتوانست یک وکیل ثروتمند باشد، سفر خارجیاش را برود، کیف و حالش را بکند و زندگی نرمال داشته باشد، بیهیچ تنشی.
از آن بیشتر مثل آب خوردن میتوانست بیعت کند و تندروی کند و رشد کند ... قاعدهای که اینها روزها پیروی از آن کار و بارت را سکه میکند. میتوانست برود داخل سیستم و به آلاف و الوف برسد... بشود جزئی از الیگارشی حاکم.
🔹پسربچه شهید حسن کامفیروزی که دوستانش عباس صدایش میکنند، از کودکی نه پدر داشت و نه مادر و من شاهدم که همۀ ایامِ کودکی و نوجوانی و جوانی را روی پای خودش و کمک خانوادهاش ایستاد و مستقل ماند، نخواست سر کار خویش گیرد و بارش را ببندد و چشم به روی ظلم ببندد، خواست کنارِ مردمش باشد. خواست انسان باشد و انسانی زندگی کند.
🔸از همان آغاز وکالت، رفت سراغ مظلومها. سراغ مطرودها. آنها که کسی را نداشتند، نه فقط سیاسیها، آدمهای معمولی، همان مستضعفین که حالا کار و بار واژهاش هم از سکه افتاده. آنها که بلد نبودند از حقشان دفاع کنند، آنها که راه دادسرا و دادگاه را هم بلد نبودند، آنها که دفاع از حق و حقوقشان خطر داشت. به جای اینکه جیبش را با پول وکالت پر کند، نگذاشت جیب مظلومین، به خاطر دادگاهی شدن، خالی شود، به جای اینکه وقتش را صرف خودش کند، ساعتها و ساعتها با روی باز به این و آن مشاوره رایگان حقوقی داد. کفش آهنی به پا میکرد، از شنیدن توهین و تحقیر ابایی نداشت، همهکار میکرد، به زبان واقعی خودش را به آب و آتش میزد تا رنج یکی را کم کند، تا یکی را نجات دهد. همیشه میگفت کوچک زیباست. میگفت ما کار بزرگی نمیکنیم ولی همین کوچکها بزرگند. حالا عباس در زندان است، او که کاری نمیکرد جز وکالت. همه میدانستند و میدانند. و مگر قویکردن جامعه برای دفاع از خود کار کمی است؟ مهر تأییدی دیگر بر اصلاحناپذیری ساختار قدرت. حتی در مواردی تا این حد ساده. حتی احضاریه برایش نیامده بود... و مردمی که مظلومند، اما راه خود را پیدا کردهاند.
🔹فکر میکنم در این فصل سردی که در آن به سر میبریم، میان این همه ظلم و خونریزی و فاجعه، این همه کشته و زخمی و زندانی و اخراجی و تعلیقی، که اخبارش هر روز میرسد و دم به دم ما را خشمگینتر و عزادارتر و نگرانتر میکند، ماجرای عباس که چیزی نیست، با خودم میگویم حتما مثل بار قبل که زود بیرون آمد این بار هم بیرون میآید. به خودم دلداری میدهم که زود میآید.
🔸اما یادم میافتد به خواهرش که با دل نگرانی گفت وکلا میگویند یکماهی داخل خواهد بود... و من گفتم خانم کامفیروزی یک ماه که چیزی نیست ...
🔹حالا فکر میکنم چه حرف بیخودی زدهام، یکلحظهاش هم دشوار است، زمانی که متوقف میشود، زخمهایی که میمانند ... تجربههایی که فقط خانوادهها آن را میفهمند. فقط تجربۀ مرگ عزیز نیست، هر لحظهاش جانکاه است.
نباید بگذاریم این چیزها برایمان عادی شود. هیچ لحظهایاش ... هیچ برههایاش ... هیچ اقدامیاش ... .
باز دوباره به خودم میگویم، حتما وقتی آدمها این متن را بخوانند میگویند طوری نشده که. در مقایسه با دل مادر ستار و سهراب و مهسا و کیان و بقیه.
🔸چه میشود کرد اما. آدمی است و دوستی. دل آدم میگیرد و با همین احساس دوباره وارد جهان زخمخوردهها میشود، جهان آسیبدیدهها، مظلومها، آنها که حامی ندارند، کسی پشتشان نیست، همانها که عباس پشتشان بود.
عباس سراسر شور زندگی است، شرافتمندانه وکالت کرده است و به سهم خود نگذاشته است یتیمان جامعه، آنها که بیپناه بودند، بیپناهی را تجربه کنند. شاید چون تجربه خودش بوده است ...باز خواهد آمد و زندگی از سر خواهد گرفت، در جهانی آزاد.
🔹حالا اما شهید حسن کامفیروزی هرجا که باشد میتواند به فرزندش افتخار کند، فرزندی که راهش را استوار پی گرفته است: راه مردم.
#راه_مردم
#جامعه_بی_پناه
#محمد_علی_کامفیروزی
#یادداشت
#آرمان_ذاکری
#اکنون
🆔@Shariati40
Forwarded from کانال خبری بامدادنو
🔴 دربارۀ مناظرههای اقتصادی میان نئولیبرالها و اسلامگراها: در غیابِ جریانِ سوم (علیه غلبۀ راستگرایی و غیاب دموکراسیخواهی)
#یادداشت_اختصاصی
#دیدگاه_نو
✍دکتر آرمان ذاکری
🔸 این روزها صدا و سیما مشغول پخش مناظرههایی است اقتصادی میان دو جریانِ راستِ دارایِ پایگاه قدرتمند در حاکمیت: نئولیبرالها و اسلامگراها. نخست مناظره میان آقای غنینژاد و آقای درخشان(در برنامۀ جهانآرا) و حالا مناظره میان حسین صمصامی و امیرحسین خالقی(دربرنامۀ شیوه).
🔸 دو جریانی که در ساختار قدرت حاضرند و این روزها اختلاف میانشان بالا گرفته است. ما به این دو جریان به مثابه دو تیپ ایدهآل نگاه میکنیم. آنها به ویژه در دورۀ بعد از جنگ به تناوب در دولتهای مختلف، سکانِ سیاستگذاری اقتصادی کشور را در دست داشتهاند.
🔸 نئولیبرالها در دولتهای هاشمی و خاتمی و روحانی و اسلامگراها در دولتهای احمدینژاد و رئیسی. علاوه بر آن اسلامگراها سکانِ هدایت مجموعۀ گستردهای از بنگاههای اقتصادی حاکمیتی را هم در دست داشتهاند: از بنیاد مستضعفان و کمیتۀ امداد تا ستاد اجرایی فرمان امام(بنیاد برکت) و قرارگاه خاتم و آستان قدس.
🔸 اما چرا این روزها صدا و سیما میان این دو طیف مناظره برگزار میکند؟
👈 در اینجا بخوانید
❇️ @baamdadeno
#یادداشت_اختصاصی
#دیدگاه_نو
✍دکتر آرمان ذاکری
🔸 این روزها صدا و سیما مشغول پخش مناظرههایی است اقتصادی میان دو جریانِ راستِ دارایِ پایگاه قدرتمند در حاکمیت: نئولیبرالها و اسلامگراها. نخست مناظره میان آقای غنینژاد و آقای درخشان(در برنامۀ جهانآرا) و حالا مناظره میان حسین صمصامی و امیرحسین خالقی(دربرنامۀ شیوه).
🔸 دو جریانی که در ساختار قدرت حاضرند و این روزها اختلاف میانشان بالا گرفته است. ما به این دو جریان به مثابه دو تیپ ایدهآل نگاه میکنیم. آنها به ویژه در دورۀ بعد از جنگ به تناوب در دولتهای مختلف، سکانِ سیاستگذاری اقتصادی کشور را در دست داشتهاند.
🔸 نئولیبرالها در دولتهای هاشمی و خاتمی و روحانی و اسلامگراها در دولتهای احمدینژاد و رئیسی. علاوه بر آن اسلامگراها سکانِ هدایت مجموعۀ گستردهای از بنگاههای اقتصادی حاکمیتی را هم در دست داشتهاند: از بنیاد مستضعفان و کمیتۀ امداد تا ستاد اجرایی فرمان امام(بنیاد برکت) و قرارگاه خاتم و آستان قدس.
🔸 اما چرا این روزها صدا و سیما میان این دو طیف مناظره برگزار میکند؟
👈 در اینجا بخوانید
❇️ @baamdadeno
Telegraph
دربارۀ مناظرههای اقتصادی میان نئولیبرالها و اسلامگراها: در غیابِ جریانِ سوم(علیه غلبهی راستگرایی و غیاب دموکراسیخواهی)
بامدادنو-آرمان ذاکری این روزها صدا و سیما مشغول پخش مناظرههایی است اقتصادی میان دو جریانِ راستِ دارایِ پایگاه قدرتمند در حاکمیت: نئولیبرالها و اسلامگراها. نخست مناظره میان آقای غنینژاد و آقای درخشان(در برنامۀ جهانآرا) و حالا مناظره میان حسین صمصامی…
🔹🔸خرمشهر، خرمشهر نشد
🖋کمال اسعدی
🔺هنوز جای زخمهای عمیق و تاولهای داغ بر دیوارهای شهر دیده میشود، درد و رنجها به گونهای دیگر همچنان فریاد میکشد. اصلا گویا جنگ هنوز اینجا ادامه دارد و خرمشهر واگن جداشده از ریل توسعه کشور است. انباشت مشکلات در خرمشهر درحال تبدیل شدن به توده سرطانی است که بیتوجهی و بیمهریها به این شهر در دولتهای مختلف و مسئولین سیاسی کشور به گسترش پیدا کردن این توده منحوس در خرمشهر کمک کرده است. خرمشهری که روزگاری به بهشت سرمایهداران شهرت داشت و بزرگترین ومهمترین باراندازها، گمرکات را داشت و همچنین با وجود نخلها از حیث تولید خرما بالاترین بهرهبرداری را داشته است. شهروندان خرمشهری در رفاه اقتصادی نسبی همانند شهرهای بزرگ ایران روزگار می گذراندند. ولی سالهاست که خرمشهر حال خوشی ندارد و خرمشهراین جانباز شهرهای ایران با دارا بودن ویژگیهای متفاوت جغرافیایی منحصربهفرد خود که میتواند نمونهای از شهرهای پیشتاز بندری وتوریستی درمنطقه خلیج فارس باشد با مشکلات زیست محیطی و بحران آب و بیکاری جوانان در طی چند دهه اخیر دسته پنجه نرم میکند.
🔺اما میتوان این مصائب را دستهبندی و همچنین تصمیمگیریهای موثردر بهبود نسبی اوضاع خرمشهرگرفت، که در این جهت از دیدگاه نگارنده این موارد را برشمرد:
🔺1- تجارت و بندر آزاد، مدیریت یکپارچه ومنطقه ازاد به سبک کیش وقشم در خرمشهر شکل بگیرد و توسعه حمل نقل ریلی وهوایی وکشتیرانی تا زمینه تجارت و بازرگانی وفرصتهای شغلی فراهم شود.
🔺2- اهدای اعتبارات ویژه به بخشهای کشاورزی وشیلات که افراد فعال در این بخش ها تقویت وهمچنین در جهت توسعه زمینه فعالیت خود بتوانندکارگاههای کوچکی را در جهت بسته بندی وعرضه محصولات خودبه استانهای همجوار ایجاد کنند.
🔺3- تشویق بخش خصوصی به سرمایهگذاری و بهبود فضای شهری در خرمشهر، متاسفانه باتوجه به خرابیها و عدم امنیت نسبی سرمایهگذاری در خرمشهر بخش خصوصی تمایل چندانی به سرمایهگذاری پیدا نمیکنند که باید زیرساختهای شهری در خرمشهر نوسازی شود. براساس گزارشی که از سوی مرکز پژوهشهای مجلس منتشر شد چندین هزاردستگاه ساختمان مخروبه و نیمه کاره در خرمشهر وجود دارد که به حال خود رهاشده که باید هرچه سریعتر تعین تکلیف شود که از آسیبهای این محل ها ناامنی درشهر و تجمع حیوانات شده است وچهره شهر را ناموجه کرده و آسیبهای اجتماعی وفرهنگی فراوانی نیز درپی دارد. همچنین از ظرفیتهای موجود درحوزه سرمایه گذاری بخش توریسم خرمشهر است که باتوجه به فرهنگ و سنتهای موجود منطقهای و جغرافیای زمینه مساعدی برای فعال شدن در حوزه توریسم خارجی وداخلی دارد که همه این ها نیازمند اصلاحات و ایجاد چهرهای جدید در شهر، که نیازمند توجه ویژه مسئولان به این شهر است تا فضای رغبت وسرمایه گذاری بخش خصوصی بیشترو فرصتهای شغلی بیشتری ایجادشود.
🔺4- متاسفانه محرومیتهای آموزشی وعدم امکانات آموزشی در کنار بیکاری زمینه مهاجرت از خرمشهر به دیگر شهرها نیز شده است که نیازمند توجه وزارت اموزش وپرورش و بخش فنی حرفه ای در ایجاد بخش ها باکیفیت آموزشی و فنی حرفهای در جهت تربیت نیروی انسانی توانمند ومتخصص و تبدیل کردن نیروانسانی ساده به یک فرد کارآمد که نیازهای شغلی ایجاد شده در منطقه خرمشهر را تامین کند. امیدواریم با برداشت گامهای موثردر کاهش درد ورنجهای این شهر برداشت. خرمشهر و خوزستان که حقی بزرگی بر گردن تک تک شهروندان ایرانی دارندکه باید تابلوی جمعیت خرمشهر 80میلیون نفر را در ورودی ذهن همه دغدغه مندان و ایرانیان قرارگیرد تا آبادانی و توسعه و بهسازی خرمشهر صورت گیرد و فتحی بزرگتر حاصل شود.
#خرمشهر
#جنگ
#بازسازی
#یادداشت
#بازنشر
#اکنون
🆔 @shariati40
🖋کمال اسعدی
🔺هنوز جای زخمهای عمیق و تاولهای داغ بر دیوارهای شهر دیده میشود، درد و رنجها به گونهای دیگر همچنان فریاد میکشد. اصلا گویا جنگ هنوز اینجا ادامه دارد و خرمشهر واگن جداشده از ریل توسعه کشور است. انباشت مشکلات در خرمشهر درحال تبدیل شدن به توده سرطانی است که بیتوجهی و بیمهریها به این شهر در دولتهای مختلف و مسئولین سیاسی کشور به گسترش پیدا کردن این توده منحوس در خرمشهر کمک کرده است. خرمشهری که روزگاری به بهشت سرمایهداران شهرت داشت و بزرگترین ومهمترین باراندازها، گمرکات را داشت و همچنین با وجود نخلها از حیث تولید خرما بالاترین بهرهبرداری را داشته است. شهروندان خرمشهری در رفاه اقتصادی نسبی همانند شهرهای بزرگ ایران روزگار می گذراندند. ولی سالهاست که خرمشهر حال خوشی ندارد و خرمشهراین جانباز شهرهای ایران با دارا بودن ویژگیهای متفاوت جغرافیایی منحصربهفرد خود که میتواند نمونهای از شهرهای پیشتاز بندری وتوریستی درمنطقه خلیج فارس باشد با مشکلات زیست محیطی و بحران آب و بیکاری جوانان در طی چند دهه اخیر دسته پنجه نرم میکند.
🔺اما میتوان این مصائب را دستهبندی و همچنین تصمیمگیریهای موثردر بهبود نسبی اوضاع خرمشهرگرفت، که در این جهت از دیدگاه نگارنده این موارد را برشمرد:
🔺1- تجارت و بندر آزاد، مدیریت یکپارچه ومنطقه ازاد به سبک کیش وقشم در خرمشهر شکل بگیرد و توسعه حمل نقل ریلی وهوایی وکشتیرانی تا زمینه تجارت و بازرگانی وفرصتهای شغلی فراهم شود.
🔺2- اهدای اعتبارات ویژه به بخشهای کشاورزی وشیلات که افراد فعال در این بخش ها تقویت وهمچنین در جهت توسعه زمینه فعالیت خود بتوانندکارگاههای کوچکی را در جهت بسته بندی وعرضه محصولات خودبه استانهای همجوار ایجاد کنند.
🔺3- تشویق بخش خصوصی به سرمایهگذاری و بهبود فضای شهری در خرمشهر، متاسفانه باتوجه به خرابیها و عدم امنیت نسبی سرمایهگذاری در خرمشهر بخش خصوصی تمایل چندانی به سرمایهگذاری پیدا نمیکنند که باید زیرساختهای شهری در خرمشهر نوسازی شود. براساس گزارشی که از سوی مرکز پژوهشهای مجلس منتشر شد چندین هزاردستگاه ساختمان مخروبه و نیمه کاره در خرمشهر وجود دارد که به حال خود رهاشده که باید هرچه سریعتر تعین تکلیف شود که از آسیبهای این محل ها ناامنی درشهر و تجمع حیوانات شده است وچهره شهر را ناموجه کرده و آسیبهای اجتماعی وفرهنگی فراوانی نیز درپی دارد. همچنین از ظرفیتهای موجود درحوزه سرمایه گذاری بخش توریسم خرمشهر است که باتوجه به فرهنگ و سنتهای موجود منطقهای و جغرافیای زمینه مساعدی برای فعال شدن در حوزه توریسم خارجی وداخلی دارد که همه این ها نیازمند اصلاحات و ایجاد چهرهای جدید در شهر، که نیازمند توجه ویژه مسئولان به این شهر است تا فضای رغبت وسرمایه گذاری بخش خصوصی بیشترو فرصتهای شغلی بیشتری ایجادشود.
🔺4- متاسفانه محرومیتهای آموزشی وعدم امکانات آموزشی در کنار بیکاری زمینه مهاجرت از خرمشهر به دیگر شهرها نیز شده است که نیازمند توجه وزارت اموزش وپرورش و بخش فنی حرفه ای در ایجاد بخش ها باکیفیت آموزشی و فنی حرفهای در جهت تربیت نیروی انسانی توانمند ومتخصص و تبدیل کردن نیروانسانی ساده به یک فرد کارآمد که نیازهای شغلی ایجاد شده در منطقه خرمشهر را تامین کند. امیدواریم با برداشت گامهای موثردر کاهش درد ورنجهای این شهر برداشت. خرمشهر و خوزستان که حقی بزرگی بر گردن تک تک شهروندان ایرانی دارندکه باید تابلوی جمعیت خرمشهر 80میلیون نفر را در ورودی ذهن همه دغدغه مندان و ایرانیان قرارگیرد تا آبادانی و توسعه و بهسازی خرمشهر صورت گیرد و فتحی بزرگتر حاصل شود.
#خرمشهر
#جنگ
#بازسازی
#یادداشت
#بازنشر
#اکنون
🆔 @shariati40
Forwarded from احسان شريعتی Ehsan Shariati
🔷🔸 و اما آموزهٔ او چه بود؟
🖋احسان شریعتی
📌در ۴۶مین سالیادِ «ش.م.ع.»
🔹امسال بار دیگر بهدلیل شرایط ویژهٔ کشور مراسم مرسوم سالیاد دکتر شریعتی از سوی بنیاد وخانواده بهشکل رسمی در مرکز برگزار نشد. به دعوت علاقهمندان آن معلم مردم اما در روستای مزینان، خاستگاه خانوادگی وی و نیز از سوی فرهنگیان در شهر سبزوار نشستهایی برگزار شد و قرار بود بنده سخن بگویم. مقامات امنیتی محل لیکن ناگهان پیش از مراسم اطلاع دادند که دستورالعمل آمده که فلانی نمیتواند سخن بگوید. در نتیجه در هنگام تشکر از حضور مردم در این نشست با اشاره به همین محدودیت عرض کردم که بیان را شاید بتوان ممنوع ساخت اما اندیشیدن را مگر میتوان؟ ادامهٔ بزرگداشت و گفتگو سپس در نشستهای محدودتر و خانگی با فرهنگیان سبزوار ادامه یافت.
🔸در بازگشت به تهران در خیابان شریعتی دیدیم که شهرداری بنرهایی نصب کرده بود حاوی نقل قولهایی "دربارهٔ" شریعتی همچون یک «چهرهٔ پرسوز و پیگیر برای حاکمیت اسلام»! یاد مراسم سال ۶۰ افتادم که به منزل دکتر شریعتی حمله شد و پدر وی استاد محمدتقی لحظه ای بیهوش و بنده هم از پی ضرب و جرح نیروی فشار به بیمارستان شریعتی منتقل و در آنجا پرسنل بیمارستان با تعجب میپرسیدند پس چگونه در همان ساعات تلویزیون از شریعتی تجلیل میکند!
آیا این نوع استفاده های سوء و دفاع های بد بیشتر برای بیاعتبار کردن شخصیتهای فکری ملی و مرامی نیست؟ واقعیت این است که اگر مردم از اندیشهٔ شریعتی در زمان نهضت و انقلاب استقبال کرده بودند و به تعبیر آقایان به درد دوران «تخریب» میخورد، در دوران «تأسیس» نظام تا کنون میراث فکری او و بهطور کلی نواندیشی دینی و روشنگری مذهبی از سوی گفتمان و کلام رسمی نظام و حاکمیت بهعنوان اندیشهای «التقاطی» و غیرناب یا غیرشرعی-غیرفقاهتی حذف و طرد شد. نام شریعتی اما همچنان بهطور صوری بر برخی خیابانها و مدارس و بیمارستانها و.. ماند و در همه جا نتوانستند (همچون ارومیه و ..) حذف کنند و یادگار همان دوران آغازین انقلابی است که هنوز در آن همهٔ گرایشهای فکری ملی و مردمی حضور داشتند.
🔹برغم غیاب مراسم رسمی و متمرکز در این ایام ۴۶مین سالیاد شریعتی، نشستها و نوشتارهای بسیاری بیشتر «پیرامون» او، خواه با نقد و بررسی «تأثیرات» میراث فکری و یا حملاتی و دفاعیاتی له و علیه «شخص» وی برگزار و منتشر شده است. به موضوعیت اندیشه و فعلیت طرحافکنی و راهکار وی در موقعیت کنونی و در برابر معضلات و بحرانهای جاری برای رفع موانع و شکستن بنبستهای وضع موجود، کمتر پرداخته شد.
🔸موضوع اندیشهٔ شریعتی، فراسوی حاشیهپردازیهای «پیرامونی»، فراخوان به نوعی خودآگاهی است و نقد باخودبیگانگی یا به تعبیر وی «استحمار» کهنه (تحجر شریعت، تصلب فقاهت و استبداد سنت دینی) و استحمار نو («آگاهی کاذب» ایدئولوژیهای مدرن). جهانبینی یکتاگرایی یا «توحیدِ» وی «زندگی» را با «نان، آزادی، و فرهنگ» (در برابر زر و زور و تزویر) تعریف میکرد؛ همان تثلیث عدالت(سوسیالیسم منهای دولت گرایی)، آزادی (منهای سرمایه داری) و عرفان (نه تصوف بلکه جوهر اخلاقی-معنوی همهٔ ادیان و "خداپرستی منهای آخوندیسم")، تا بتوان سپس به «ایمان و دوست داشتن» راستین رسید. ما هنوز و بیش از دیروز به این نقد، امکان نوزایی فرهنگی و پیرایش دین از خرافه و امتناع، ارتجاع و استبداد سنتی-و-بنیادگرای دینی نیازمندیم، و به آن روایت از مذهب که ما را به دوستی میهن و مردم، زن و زندگی، آزادی و برابری، توسعه و تعالی فراخواند.
🔹در سطح جهانروا و فراگیر نیز، در عصر «پساها»یا پایان ایدئولوژیهای پسادینی و «واسازی فراروایات» که فصل تشکیک و نومیدی است، و بی اعتقادی به امیدهای واهی گذشته، خواه در سده های وسطی و خواه در عصر مدرن (زیر سیطره ایمان و یا حاکمیت عقل)، نیاز داریم به «امید»ی نو و ایمانی دیگر، از سنخ «مسئولیت»(نسبت به هستی-طبیعت)، «ارجشناسی»(نسبت به دیگری)، و«یکتویی»(متکی به خود).
🔸خوانش و روش موسوم به «نوشریعتی» در این راستا و با چنین چشماندازی در این سالیاد، به بزرگداشت واقعی یعنی نقد و بررسی اندیشه و ارتقا و اعتلای راه آن آموزگار، "با و در برابر او"، می نشیند.
#یادداشت
#ممنوع_سخنرانی
#آزادی_اندیشیدن
#زن_زندگی_آزادی
#چهل_و_ششمین_یادمان
✅ @Dr_ehsanshariati
📌تصویر پیوست: خانه دکتر شریعتی کاهک مزینان
🖋احسان شریعتی
📌در ۴۶مین سالیادِ «ش.م.ع.»
🔹امسال بار دیگر بهدلیل شرایط ویژهٔ کشور مراسم مرسوم سالیاد دکتر شریعتی از سوی بنیاد وخانواده بهشکل رسمی در مرکز برگزار نشد. به دعوت علاقهمندان آن معلم مردم اما در روستای مزینان، خاستگاه خانوادگی وی و نیز از سوی فرهنگیان در شهر سبزوار نشستهایی برگزار شد و قرار بود بنده سخن بگویم. مقامات امنیتی محل لیکن ناگهان پیش از مراسم اطلاع دادند که دستورالعمل آمده که فلانی نمیتواند سخن بگوید. در نتیجه در هنگام تشکر از حضور مردم در این نشست با اشاره به همین محدودیت عرض کردم که بیان را شاید بتوان ممنوع ساخت اما اندیشیدن را مگر میتوان؟ ادامهٔ بزرگداشت و گفتگو سپس در نشستهای محدودتر و خانگی با فرهنگیان سبزوار ادامه یافت.
🔸در بازگشت به تهران در خیابان شریعتی دیدیم که شهرداری بنرهایی نصب کرده بود حاوی نقل قولهایی "دربارهٔ" شریعتی همچون یک «چهرهٔ پرسوز و پیگیر برای حاکمیت اسلام»! یاد مراسم سال ۶۰ افتادم که به منزل دکتر شریعتی حمله شد و پدر وی استاد محمدتقی لحظه ای بیهوش و بنده هم از پی ضرب و جرح نیروی فشار به بیمارستان شریعتی منتقل و در آنجا پرسنل بیمارستان با تعجب میپرسیدند پس چگونه در همان ساعات تلویزیون از شریعتی تجلیل میکند!
آیا این نوع استفاده های سوء و دفاع های بد بیشتر برای بیاعتبار کردن شخصیتهای فکری ملی و مرامی نیست؟ واقعیت این است که اگر مردم از اندیشهٔ شریعتی در زمان نهضت و انقلاب استقبال کرده بودند و به تعبیر آقایان به درد دوران «تخریب» میخورد، در دوران «تأسیس» نظام تا کنون میراث فکری او و بهطور کلی نواندیشی دینی و روشنگری مذهبی از سوی گفتمان و کلام رسمی نظام و حاکمیت بهعنوان اندیشهای «التقاطی» و غیرناب یا غیرشرعی-غیرفقاهتی حذف و طرد شد. نام شریعتی اما همچنان بهطور صوری بر برخی خیابانها و مدارس و بیمارستانها و.. ماند و در همه جا نتوانستند (همچون ارومیه و ..) حذف کنند و یادگار همان دوران آغازین انقلابی است که هنوز در آن همهٔ گرایشهای فکری ملی و مردمی حضور داشتند.
🔹برغم غیاب مراسم رسمی و متمرکز در این ایام ۴۶مین سالیاد شریعتی، نشستها و نوشتارهای بسیاری بیشتر «پیرامون» او، خواه با نقد و بررسی «تأثیرات» میراث فکری و یا حملاتی و دفاعیاتی له و علیه «شخص» وی برگزار و منتشر شده است. به موضوعیت اندیشه و فعلیت طرحافکنی و راهکار وی در موقعیت کنونی و در برابر معضلات و بحرانهای جاری برای رفع موانع و شکستن بنبستهای وضع موجود، کمتر پرداخته شد.
🔸موضوع اندیشهٔ شریعتی، فراسوی حاشیهپردازیهای «پیرامونی»، فراخوان به نوعی خودآگاهی است و نقد باخودبیگانگی یا به تعبیر وی «استحمار» کهنه (تحجر شریعت، تصلب فقاهت و استبداد سنت دینی) و استحمار نو («آگاهی کاذب» ایدئولوژیهای مدرن). جهانبینی یکتاگرایی یا «توحیدِ» وی «زندگی» را با «نان، آزادی، و فرهنگ» (در برابر زر و زور و تزویر) تعریف میکرد؛ همان تثلیث عدالت(سوسیالیسم منهای دولت گرایی)، آزادی (منهای سرمایه داری) و عرفان (نه تصوف بلکه جوهر اخلاقی-معنوی همهٔ ادیان و "خداپرستی منهای آخوندیسم")، تا بتوان سپس به «ایمان و دوست داشتن» راستین رسید. ما هنوز و بیش از دیروز به این نقد، امکان نوزایی فرهنگی و پیرایش دین از خرافه و امتناع، ارتجاع و استبداد سنتی-و-بنیادگرای دینی نیازمندیم، و به آن روایت از مذهب که ما را به دوستی میهن و مردم، زن و زندگی، آزادی و برابری، توسعه و تعالی فراخواند.
🔹در سطح جهانروا و فراگیر نیز، در عصر «پساها»یا پایان ایدئولوژیهای پسادینی و «واسازی فراروایات» که فصل تشکیک و نومیدی است، و بی اعتقادی به امیدهای واهی گذشته، خواه در سده های وسطی و خواه در عصر مدرن (زیر سیطره ایمان و یا حاکمیت عقل)، نیاز داریم به «امید»ی نو و ایمانی دیگر، از سنخ «مسئولیت»(نسبت به هستی-طبیعت)، «ارجشناسی»(نسبت به دیگری)، و«یکتویی»(متکی به خود).
🔸خوانش و روش موسوم به «نوشریعتی» در این راستا و با چنین چشماندازی در این سالیاد، به بزرگداشت واقعی یعنی نقد و بررسی اندیشه و ارتقا و اعتلای راه آن آموزگار، "با و در برابر او"، می نشیند.
#یادداشت
#ممنوع_سخنرانی
#آزادی_اندیشیدن
#زن_زندگی_آزادی
#چهل_و_ششمین_یادمان
✅ @Dr_ehsanshariati
📌تصویر پیوست: خانه دکتر شریعتی کاهک مزینان
🔷🔸 رقابت پوچ کیلومترها
🖋 محسنحسام مظاهری
🔹در سالهای اخیر، شاهد شکلگیری نسل جدیدی از اجتماعات آیینی شهری (مانند پیادهروی غدیر) هستیم که نوعاً با عاملیت مستقیم حاکمیت و سازمانهای دولتی و حکومتی طراحی و اجرا میشوند. این نسل جدید اما با الگوی سنتی اجتماعات آیینی تفاوتهای مهم بسیاری دارد…
🔸رقابت پوچ و بیمعنایی ایجاد میشود بین شهرها (در واقع: مقامات و ذینفعان محلی) بر سر هرچه بزرگتر و باشکوهتر برگزارکردن اجتماع شهر خود. با چه هدفی؟ برای آنکه به چشمِ بیایند. برای آنکه روی آنتن بروند. آنقدر قابل بشوند تا تلویزیون سراسری نشانشان بدهد. تا در اخبار اسمشان گنجانده شود. تا رزومهی مقامات و ذینفعان تکمیل شود.
🔹یک موج انسانی یکدست و یکشکل که خوراک تبلیغات و پروپاگاندای رسانهای است. سربازان یک مانور خیابانی که بعدها همین حضور «پرشور و حماسهآفرین»شان در شرایط فقدان یا بیاعتباری سازوکارهای علمی و کمی جامعهسنجی، بشود مستند تعریف جامعه و تعیین گرایش «مردم». در بزنگاههایی از جنس اعتراضات اجتماعی بشود مستند حاکمیت برای تعریف اکثریت مردم. تعریف رسانهزدهای که محصول همین نمایشهای تودهای است: اربعین، اعتکاف، راهپیمایی غدیر، مراسم احیا، سلام فرمانده و...
🔸وقتی تکثر از بین رفت و جامعهی مذهبی آیینگزار به توده تبدیل شد، دیگر هدایت و مدیریتش دشوار نیست. توده، خوراک فکری تودهای میخواهد، نشانگان تودهای میخواهد، رسانهی تودهای میخواهد، دین تودهای میخواهد. توده اسیر تبلیغات و پروپاگانداست. توده خمیری بیاراده است در دست قدرت. و اینگونه است که سرمایهی هویتهای خرد و متکثر مذهبی در مسیر رقابت پوچ کیلومترها با هم خرد میشود و از بین میرود.
🔹این میان، رقتبار است وضعیت برخی جریانهای سنتگرا و هویتگرای شیعی که سادهدلانه و از نظرگاه منافع فرقهای، دلخوش به «گسترش نام امیرالمؤمنین» اند و در تکمیل این طراحی ـ که به تخریب سرمایهی مردمی تشیع میانجامد ـ با ارادهی سیاسی همدستی میکنند.
📎منبع و متن کامل
https://telegra.ph/رقابت-پوچ-کیلومترها-07-07
#یادداشت
#اکنون
🆔 @Shariati40
🖋 محسنحسام مظاهری
🔹در سالهای اخیر، شاهد شکلگیری نسل جدیدی از اجتماعات آیینی شهری (مانند پیادهروی غدیر) هستیم که نوعاً با عاملیت مستقیم حاکمیت و سازمانهای دولتی و حکومتی طراحی و اجرا میشوند. این نسل جدید اما با الگوی سنتی اجتماعات آیینی تفاوتهای مهم بسیاری دارد…
🔸رقابت پوچ و بیمعنایی ایجاد میشود بین شهرها (در واقع: مقامات و ذینفعان محلی) بر سر هرچه بزرگتر و باشکوهتر برگزارکردن اجتماع شهر خود. با چه هدفی؟ برای آنکه به چشمِ بیایند. برای آنکه روی آنتن بروند. آنقدر قابل بشوند تا تلویزیون سراسری نشانشان بدهد. تا در اخبار اسمشان گنجانده شود. تا رزومهی مقامات و ذینفعان تکمیل شود.
🔹یک موج انسانی یکدست و یکشکل که خوراک تبلیغات و پروپاگاندای رسانهای است. سربازان یک مانور خیابانی که بعدها همین حضور «پرشور و حماسهآفرین»شان در شرایط فقدان یا بیاعتباری سازوکارهای علمی و کمی جامعهسنجی، بشود مستند تعریف جامعه و تعیین گرایش «مردم». در بزنگاههایی از جنس اعتراضات اجتماعی بشود مستند حاکمیت برای تعریف اکثریت مردم. تعریف رسانهزدهای که محصول همین نمایشهای تودهای است: اربعین، اعتکاف، راهپیمایی غدیر، مراسم احیا، سلام فرمانده و...
🔸وقتی تکثر از بین رفت و جامعهی مذهبی آیینگزار به توده تبدیل شد، دیگر هدایت و مدیریتش دشوار نیست. توده، خوراک فکری تودهای میخواهد، نشانگان تودهای میخواهد، رسانهی تودهای میخواهد، دین تودهای میخواهد. توده اسیر تبلیغات و پروپاگانداست. توده خمیری بیاراده است در دست قدرت. و اینگونه است که سرمایهی هویتهای خرد و متکثر مذهبی در مسیر رقابت پوچ کیلومترها با هم خرد میشود و از بین میرود.
🔹این میان، رقتبار است وضعیت برخی جریانهای سنتگرا و هویتگرای شیعی که سادهدلانه و از نظرگاه منافع فرقهای، دلخوش به «گسترش نام امیرالمؤمنین» اند و در تکمیل این طراحی ـ که به تخریب سرمایهی مردمی تشیع میانجامد ـ با ارادهی سیاسی همدستی میکنند.
📎منبع و متن کامل
https://telegra.ph/رقابت-پوچ-کیلومترها-07-07
#یادداشت
#اکنون
🆔 @Shariati40
Telegraph
رقابت پوچ کیلومترها
چگونه سرمایهی هویتهای خرد مذهبی در آیینهای انبوه تودهای ازبین میرود ۱ اجتماع دستهها و هیئتها در مناسبتهای بزرگ آیینی و مشخصاً عاشورا سنتی است که قدمتش لااقل به دورهی صفویه میرسد. در این اجتماعات که نوعاً در میدان مرکزی یا بازار بزرگ شهرها یا حرمها…
🔷🔸از این تیر تا آن مرداد
🖋سوسن شریعتی
📌منبع: روزنامه شرق
🔺تاریخ؛ ۱ مرداد ۱۳۹۱
🔹در تاریخ سیاسی ما لحظات پرشکوه همچون ۳۰ تیر ۱۳۳۱بسیار است. گفته میشود لحظه، چرا که در بسیاری اوقات به سال نمیکشد. لحظاتی که در آن مردم، نمایندگان آنها، رهبران، گرایشات سیاسی با اعتمادبهنفس و اعتماد به دیگری یکپارچه و مقتدر و البته بیدریغ و جان بر کف به قصد بود کردن نابودهای؛ آزادی، قانون، استقلال و... دوشادوش به صف میشوند؛ ترسها، عقل حسابگر، بدبینی و نیز حس موذی ملعبه شدن را به کناری میگذارند و باورشان میشود قدرتند و ترسناک.
🔸۳۰ تیر ۱۳۳۱ یکی از همان لحظات بیبدیل تجربه قدرت برای ملت است. اراده عمومی شکل میگیرد و در عرض پنج روز محقق میشود. دیگر نه تصمیم شاه، نه تهدیدهای قوام، نه لشکرکشی خیابانی، نه کشتار، نه چانهزنی از بالا، نه بدهبستانهای سیاسان، هیچکدام قادر به جلوگیری از تحقق اراده مردم نیستند. دیگر کسی از خود نمیپرسد «از کجا معلوم» یا اینکه «کار خودشان» است یا مثلا اینکه «به چه قیمت؟» برای لحظهای به نظر میآید که همه چیز معلوم است (مثلا معلوم است که میخواهند پروژه ملی شدن نفت به بنبست بخورد)، معلوم میشود کار «خودشان» نیست، کار خودمان است (یکپارچه شدن همه گرایشات سیاسی و متحد شدن رهبران) و معلوم میشود که به «هر قیمت» باید خواستههای ملت به کرسی بنشیند. گیرم شاه عزل کند (مصدق را) و نصب کند (قوام را) و قوام مدعی شود که «کشتیبان را سیاستی دگر آمد» و تهدید کند که شاید تا جایی رود که «با تصویب اکثریت پارلمان محاکم انقلابی تشکیل» خواهد داد و «روزی صد تبهکار را از هر طبقه به موجب حکم خشک و بیشفقت قانون قرین تیرهروزی» کند. گیرم ۴۲ نفر از نمایندگان سرسپرده قدرت حاضر در مجلس شورای ملی جلسه سری تشکیل دهند و به بهانه قانون ۴۲ نفری رای به زمامداری قوام دهند. گیرم توپها و تانکها خیابانها را قرق کنند. همان طبقات اجتماعیای که قوام مدعی سرکوبشان است به خیابان میریزند، همان شاه، حکمش را پس میگیرد، همان نخستوزیر پا میگذارد به فرار، همان سربازان از تیراندازی سر باز میزنند و... همان نمایندگان حکم به نخستوزیری دوباره مصدق میدهند و همه اینها به فاصله یکی، دو روز. به فاصله یکی، دو روز، قانون را مردم میگذارند و نمایندگان راستین آنها.
🔹کسی به جز شاه، مصدق را به زیادهخواهی و دیکتاتوری متهم نمیکند چرا که اختیارات بیشتر خواسته است، وقتی مردم را گواه میگیرد و استعفا میدهد کسی او را پوپولیست نمیخواند. برای همه معلوم است که خواستن اختیارات بیشتر، کمتر کردن اختیارات شاه است و زیادتر کردن اقتدار ملت. کسی به یاد دینداری یا بیدینی مصدق نمیافتد. اکثریتهای قلابی علم نمیکنند، قانونگراییهای واهی را محمل نمیسازند و... کشته شدههای ۳۰ تیر را تلف شده و قربانی جنگ قدرت نمینامند. همین است که ملت میتواند از هفت صبح ۳۰ تیر ۱۳۳۱ تا عصر همان روز حرف خود را به کرسی بنشاند و نخستوزیر مطلوبش را بر سریر قدرت بنشاند، رییس مجلس دست نشانده را برکنار کند، فرماندار نظامی وقت و رییس شهربانی را تحت تعقیب قرار دهد، سناتورها را وادار به تایید نخستوزیری مصدق کند، برادر و خواهر شاه را از ایران اخراج کند، رابطه سیاسی ایران و انگلیس را قطع کند و... قیام ۳۰ تیر به نتایج مطلوبی میرسد. پس چرا این لحظات پرشکوه یک سال دوام نمیآورد؟ شاه همان شاه است، بحران بینالمللی همان، بحران اجتماعی همان، ناامنی اجتماعی همان و در نتیجه مصدق همان مصدق و مثل قبل خواهان تمدید اختیارات. کودتایی که در پی آمد گواهی بر مشروعیت خواسته مصدق نبود؟
🔸از ۳۰ تیر ۱۳۳۱ تا ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ یک سال بیشتر نمیگذرد. نه از صفوف متحد مردم خبری است و نه از همسویی گروههای سیاسی و نه از همبستگی نمایندگان مردم: مصدق متهم به داشتن قصد تجاوز به حقوق عامه میشود و این بار نه از سوی شاه، با هیتلر مقایسه میشود، نیروهای سیاسی رو در روی هم نزاع خونین به راه میاندازند، قتلهای سیاسی توسط دوستان دیروز تدارک دیده میشود، به خانه مصدق لشکرکشی میشود و... دستان خارجی در کار است؟ بضاعت نیروهای داخلی است که شکننده است؟ این مصدق است که خسته میشود و بدبین یا این مردمند که خسته میشوند و به رهبرانشان مشکوک؟ هرچه هست معلوم است در ۲۸ مرداد باز آن سوالهای موذی به سراغ همه آمده است: «از کجا معلوم»، «کار خودشان» است و «به چه قیمت»؟
🔹لحظات پرشکوه برای هر ملتی غنیمت است و دلگرم کننده، اما افسوس که با لحظات شکوهمند نمیشود تاریخ باشکوه ساخت. سیام تیر ۱۳۳۱ گرامی باد اما با ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ چه کنیم؟
#اکنون
#محمد_مصدق
#قیام_سی_تیر
#یادداشت
#سوسن_شریعتی
#بازنشر
🆔 @Shariati40