زیر سقف آسمان
10.2K subscribers
2.7K photos
587 videos
414 files
3.05K links
زیر سقف آسمان مقام یک جست‌وجوگر است.
آرشیو تأملات و پژوهش های دکتر حسن محدثی
جامعه شناس و استاد دانشگاه

تماس:
@Ziresagfeasman2017
Download Telegram
فاجعه‌ی_پس_از_جنبش_اجتماعی_و_یأس_سیاه.pdf
652.1 KB
♦️پاورپوینت سخن‌رانی‌ی فاجعه‌ی پس از جنبش اجتماعی و یأس سیاه

پاورپوینت سخن‌رانی در هم‌آیش «استیصال یا انتظار؟ پنجمین کنفرانس سالیانه‌ی سرمایه‌ی انسانی» / پنج‌شنبه ۹ شهریور ۱۴۰۲/ ساعت ۴ تا ۶ بعد از ظهر
(تالار خواجه نصیر مرکز همایش‌های صدا و سیما)

🎤حسن محدثی‌ی گیلوایی
بازنشر: ۱۵ دی ۱۴۰۲



#یأس
#امید
#فاجعه
#یأس_سیاه
#خیزش_اجتماعی
#جنبش_اجتماعی
#زمینه‌ی_مولد_استیصال_و_یأس_سیاه


@NewHasanMohaddesi
♦️امید در تاریکی

حسن محدثی‌ی گیلوایی

۲۶ دی ۱۴۰۲


در مسیر سفر ام دارم کتاب امید در تاریکی را می‌خوانم. چه‌قدر بر کنش و بر جنبش اجتماعی به‌عنوان منابع زاینده‌ی امید تاکید دارد و چه‌قدر با افکار ام هم سنخ است.

امید در این نگاه، ربطی به آخرالزمان و کنش‌گر الاهی یا تحولات و روی‌دادهای متاتاریخی و قیامت‌بینانه ندارد.

نیروی امیدآفرین همان کنش‌های ما است؛ به‌ویژه در لحظه‌ای که کنش‌های ما مردم عادی هم‌سو می‌شود و جنبشی می‌آفریند.

و چه‌قدر این جمله اش آشنا است:

"در هر صورت اعمال ما مهم هستند و تاریخ پر از مردمی است که تاثیرشان پس از مرگ قدرت بیشتری داشته است."

این یعنی این‌که مقاومت ما و کنش‌های ما حتا پس از مرگ ما حضور دارند و اثرگذار اند. این یعنی این‌که حتا مرگ نیز پایان ما نیست. ما این‌جاییم و کنش می‌کنیم. پس روز نو و فرصت نو مبارک!

آری امید در تاریکی! امید در ظلمات! امید در عصر عسرت! امید در درون وضع فاجعه‌بار! ما به یاس سیاه تن نخواهیم داد.

#امید
#کنش
#جنبش
#یاس_سیاه

@NewHasanMohaddesi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
♦️سرانجام زنده‌گی پیروز می‌شود
بازنشر: ۴ بهمن ۱۴۰۲

در این جهان هیچ قدرتی وجود ندارد، هیچ نیرویی که بتواند در مقابل میل ما به زندگی و در برابر عشق ما به زندگی پیروز شود... «روبرتو بنینی»

منبع: کانال تلگرام هنر کلمه
https://t.me/kalame_art


#امید
#نیروی_زنده‌گی

@NewHasanMohaddesi
اگر در وجود ات امید رسیدن بهاری زنده باشد، همه‌ی زمستان‌ها می‌گذرند. گل نرگس در زمستان‌ نوید بهار می‌دهد. آری زمستان می‌گذرد. من دل ام صد بهار می‌خواهد، با گرمای خنک بهشتی. آیا می‌رسد بهاری که غربت‌مان را بکشد؟!
۱۳ بهمن ۱۴۰۲


#امید

@NewHasanMohaddesi
♦️سال جدید بر همه‌ی ایرانیان در همه‌ی جای جهان مبارک!

حسن محدثی‌ی گیلوایی
۱ فروردین ۱۴۰۳

آرزو می‌کنم سال ۱۴۰۳ سال متفاوتی در تاریخ ایران باشد و تحول شادی‌بخشی در آن رخ بدهد و امید اجتماعی و شادی‌ در میان ایرانیان به اوج خود برسد! امیدوار ام مردم ما به تحقق رویاهای خود در سال ۱۴۰۳ برای ساختن جامعه‌ای مطلوب‌تر و انسانی‌تر نزدیک شوند!

یاد همه‌ی کسانی را که برای ساختن جامعه‌ای به‌تر تلاش کردند و برای آن به اشکال گوناگون هزینه دادند، گرامی می‌دارم!

ما با رویاها و امیدمان زنده‌گی می‌کنیم و برای به‌تر شدن دنیای‌مان بیش از پیش تلاش می‌کنیم.

#امید
#رویا
#عاملیت
#سال_نو

@NewHasanMohaddesi
♦️ایران همیشه جامعه‌ای دینی بوده است: ورود ایران به عصر پسادینی

✍️ حسن محدثی‌ی گیلوایی

۱۹ فروردین ۱۴۰۳

پیش از این گفته ام که ما متوجه عظمت تحوّلی که هم اکنون در ایران رخ داده نیستیم؛ چون در وسط این تحولات نفس می‌کشیم. ایران برای نخستین بار در تاریخ اش، وارد عصر پسادینی‌ی خود شده است. جامعه‌ی ایران همیشه جامعه‌ای دینی بوده است. به فراز زیر از کتاب «حکیم رازی (حکمت طبیعی و نظام فلسفیِ) محمد بن زکریای صیرفی» نوشته‌ی پرویز سپیتمان (اذکائی) توجه نمایید و ببینید این فراز چه می‌گوید:

«از دیرباز زندگی ایرانی جماعت را مبتنی بر اصل «دینی» یاد کرده‌اند، هم این‌که لغت «دین» یک کلمة ایرانی با مفهوم عمیق وجدان و شعور انسانی، امروزه این معنا با تعریف نهایی «فلسفه» پهلو می‌زند و مرادف است. منتها از دیرباز محققان بر این عقیده‌ بوده‌اند که «دین» اختصاص به ایرانیان و «فلسفه» اختصاص به یونانیان داشته؛ حال آن‌که حسب واقع در نزد فرزانگان ایران «دین» و «حکمت» هر دو مقولة واحدی است. به گفتة اقبال لاهوری در اشاره به فلسفة ایران باستان: «تعقّل فلسفی ایران شاید بر اثر نفوذ فرهنگ‌های سامی سخت با دین آمیخته است، اندیشمندان نوآور همواره بنیانگذاران جنبش‌های دینی بوده‌اند»» (سپیتمان، ۱۳۸۴: ۶۲۱-۶۲۰؛ تهران: طرح نو، چاپ دوم).

تمام این تاریخ، تاریخی دینی بوده است. حکومت‌های دینی نیز از دل این تاریخ بروز و ظهور یافته اند. اما اکنون جامعه دچار یک دگردیسی‌ی عظیم است. در چنین دگردیسی‌ای نظام ارزشی‌ی کهن فرو می‌ریزد و تا تشکیل و برقراری‌ی نظام‌ ارزشی‌ی نوین، جامعه با مشکلات و مسایل دردناکی مواجه خواهد بود و سازگار شدن با این تحولات عظیم با درد و رنج هم‌راه خواهد بود. اما جامعه‌ی ما وارد افق جدیدی از حیات خود خواهد شد و این بسیار امیدوار کننده است. از این رو، ما نیازمند نظریه‌پردازی‌ی اجتماعی برای ایران فردا -ایران پسادینی- هستیم.

ما در مرحله‌ی مهمی از تاریخ کنش‌گری‌ی ایران هستیم که معطوف است به بدل شدن رعیت مدرن ایران به شهروند. این مسیرِ معطوف به شهروند شدن انسان ایرانی، مسیر مبارک و ارزش‌‌مندی است. پس چرا باید مأیوس و ناامید باشیم؟! برای نخستین بار در تاریخ ایران قرار است شهروند ایرانی زاده شود. ما در انقلاب مشروطه پای در تاریخ کنش‌گری‌ی ایران نهاده ایم و تاریخ بنده‌گی را پشت سر نهاده ایم و اکنون در بزن‌گاه مهمی قرار داریم و باید یکایک ما مسؤولیت تاریخی‌ی مهم خویش را در مسیر شهروندی بپذیریم.

#دین
#امید
#جامعه‌ی_دینی
#تاریخ_بنده‌گی
#تاریخ_کنش‌گری
#جامعه‌ی_پسادینی


@NewHasanMohaddesi
♦️تأملی در انگاره‌ی ایرانِ پسادینی

یوسف شیخی
۱۹ فروردین ۱۴۰۳

انگاره به مثابه تصویر خیالی قدرتمندی است که آدمی را مرعوب خود می‌سازد و ریشه در نوعی بازنمایی واقعیت دارد و البته بیگانه با واقعیت نیز نیست.

اگر در مفهوم انگاره‌ی ایرانِ پسادینی دقیق شویم درواقع ما در ایران معاصر با پدیده‌ی زوال تدریجی ریا و تظاهر و اجبار دینی و کمرنگ شدن نمادهای دینی در جامعه و شخصی شدن دین مواجه هستیم، به طوری که دین دیگر الهام بخش کنش سیاسی یا اجتماعی یا فرهنگی نخواهد بود، لذا ورود به ایران پسادینی را بر اساس شواهد تجربی و آماری مؤسسات افکارسنجی ایرانیان می‌توان به نحو موجبه جزئیه پذیرفت.

از نظر مصداقی نیز، دین سیاسی و البته دین سنتی در شکل ارائه شده توسط کارگزاران دینی که در پیوند با پنهان کاری و آبروپرستی به عنوان خصیصه‌ی فرهنگ ایرانی و نیز اجبار و الزام برخاسته از دگردیسی احکام فقه اجتهادی به قانون، به تدریج در حال رنگ باختن از ساحت اجتماعی است.

البته نباید از این نکته غافل شد که در ایران معاصر، ما شاهد رنگین کمانی از عقاید و باورهای دینی غیررسمی و هترودکسی ها هستیم که در مسیری معکوس با سکولاریزاسیون دین رسمی و اسلام ارتدوکسی کشور، در برخی موارد به سمت قرائت‌های سلفی و بنیادگرا با طیف‌های متنوع از معتدل تا افراطی در حرکت هستند. نباید غافل شد که با ظهور مجدد طالبان، در نواحی حاشیه‌ای کشور، گرایش‌های سلفی تقویت شده و زمینه‌ی بهتری برای ظهور و بروز یافته‌اند.

زمینه‌ی دیگر تقویت جریان‌های‌ سلفی تقابل با مدرنیته، به دلیل احساس خطر از جانب سنت مدرن و نگرانی از زوال سنت قدمایی است، این جریان‌ها بستر مناسبی برای برآمدن مجدد اسلام سیاسی البته با گرایش اهل تسنن خواهد بود. این جریان گاه ممکن است به دلیل آزمودگی، گاه برای موجه سازی خود در افکار عمومی مواضعی لیبرال اتخاذ نماید، اما چهره‌ی واقعی آن در بزنگاه ها خود را آشکار می‌سازد از جمله تبریک به دولت جدید طالبان. جریان دیوبندیه که خاستگاه فکری طالبان است با سلفیان شرق کشور از نظر خاستگاه مشترک هستند.

جریان‌های سلفی در شمال و غرب کشور هم مدارس و نمایندگانی دارند.
این جریان‌های بالقوه می‌توانند از گسل‌های اجتماعی موجود در مواقع بحران به نفع خود سود جویند.

لذا خوش بینی دکتر محدثی نسبت به بسط مدرنیسم در ایران و تثبیت ایران پسادینی چندان موجه نمی‌نماید.
به نظر می‌رسد ما با جامعه‌ای شبه مدرن و توسعه نایافته و پیچیده مواجه هستیم که در فقدان نهادهای مدنی و اقتدار سیاسی، محمل گسست های قومی و مذهبی است.
پیامد بسط مدرنیته و غربی سازی در جهان، علاوه بر شکل‌گیری جنبش‌های بنیادگرا، محملی برای افسون زدگی جدید و باورهای آخرالزمانی و معنویت های نوپدید، حتی در قلب کشورهای توسعه یافته‌ی مدرن نیز فراهم ساخته است که نیم نگاهی هم به سیاست دارند.
فرهنگ یک جامعه دارای دکمه‌ی روشن و خاموش نیست که بتوان اراده گرایانه آن را در مسیری به خصوص قرار داد و حتی مقطعی دقیق برای آغاز عصری نوین در نظر گرفت، اما في الجمله می‌توان پذیرفت که در بخش‌های قابل توجهی از جامعه ما وارد گفتمان جدیدی شده‌ایم که می‌توان از آن به پسادینی تعبیر نمود، اما تعمیم آن به کلیت جامعه و میزان پایداری یا علت مندی و دلیل مندی آن در شرایط امتناع فعلی چندان قطعی و روشن نیست.

با احترام

#دین
#امید
#یوسف_شیخی
#جامعه‌ی_دینی
#تاریخ_بنده‌گی
#تاریخ_کنش‌گری
#جامعه‌ی_پسادینی


@NewHasanMohaddesi
♦️در باره‌ی جامعه‌ی پسادینی

حسن محدثی‌ی گیلوایی

۱۹ فروردین ۱۴۰۳


در پاسخ به دوستان و سروران عزیز ام، برادران ارج‌مند، یوسف شیخی‌ی عزیز و سیدمحمود نجاتی‌ی عزیز و به احترام‌شان خوب است نکاتی عرض کنم و البته قبل از هر چیزی باید از این بزرگ‌واران صمیمانه بابت توجه به بحث تشکر بکنم!

نخست باید عرض بکنم که در دوران طولانی‌ی دانش‌‌اندوزی و دانش‌پژوهی ام یکی از چیزهایی که آموختم این بود که اصرار در کاربرد مفاهیم محققان و متفکران جوامع دیگر، خواهی نخواهی ما را به افرادی مقلد بدل خواهد ساخت. تمام تلاش محقق مقلد این خواهد بود که واقعیت‌های جامعه‌ی خود اش را با جامه‌ی مفاهیم دیگران بپوشاند.

لاجرم، من در اواخر زمان دانش‌جویی از این کار یک‌بار برای همیشه توبه کردم و دریافتم که باید بدون تقلید از دیگران، پدیده‌های اجتماعی‌ی خودمان را توضیح بدهیم و تبیین کنیم.

پس مفهوم جامعه‌ی پسادینی بر اساس اندیشه‌های دیگران ساخته و پرداخته نشده است. مناسب ندیده ام که از مفاهیم سکولاریزاسیون (دنیوی شدن) یا مفاهیم دیگر که بار معانی‌ی ماخوذ از فرهنگ‌های دیگر را حمل می‌کنند، استفاده کنم.

پیش از این گفتم که برای فهم جامعه‌ی پسادینی نخست باید جامعه‌ی دینی را فهم کنیم.

جامعه‌ی دینی جامعه‌ای است که به دگراندیشی (در این‌جا یعنی به‌نحو غیر دینی اندیشیدن) و به دگرزیستی (در این‌جا یعنی به‌نحو غیر دینی زیستن) در عرصه‌ی عمومی و فضاهای اجتماعی امکان نمی‌دهد و در آن چنین چیزی وجود ندارد. اگر دگراندیشی‌ی غیر دینی و دگرزیستی‌ی غیردینی هم وجود داشته باشد، پنهان و در خفا جریان دارد.

تاریخ دینی هم تاریخ چنین جامعه‌ای است. در تاریخ دینی، نهاد دین، نهاد نهادها است. تمام زنده‌گی متاثر و تحت شمول نهاد دین است.

حکومت دینی حکومتی است که خود را به کمک اندیشه و عناصر فرهنگ دینی موجه‌سازی می‌کند و این موجه‌سازی می‌تواند گاه همه‌جانبه یا غیر همه‌جانبه باشد. در تمام این تاریخ، جز در عصر پهلوی، حکومت‌های ایرانی به‌درجات مختلف خود را مستظهر به اندیشه‌ی دینی می‌کردند و نوعی دین رسمی را ترویج می‌کردند. به همین دلیل هم بوده حریان‌های دینی‌ی دیگر در این تاریخ همیشه طرد شده اند و پی‌روان‌شان کم و بیش تحت تعقیب بوده و آزار بوده اند؛ جز در دوره‌ی مغولان که حاکمان چندخداپرست و لاجرم اهل مدارای دینی بوده اند و اشکال مختلف زنده‌گی کم و بیش ممکن شده اند. پهلوی‌ها اما در باب دین همیشه دوگانه‌گرا بوده اند. به‌عنوان مثال، ابوریحان بیرونی در تحقیق ماللهند می‌گوید که دین زردشت از همان زمان زردشت، بدل به دینی حکومتی شده است.

اما جامعه‌ی پسادینی جامعه‌ای که در آن دگراندیشی‌‌ی غیردینی (غیر دینی اندیشیدن) و دگرزیستی‌ی غیر دینی (غیر دینی یا حتا ضد دینی زیستن) در سطح عمومی و نه در خفا ممکن شده است. هیچ‌گاه در تاریخ ایران ما با چنین پدیده‌ای مواجه نبوده ایم؛ الا در عصر پهلوی که به ضرب و زور حکومت و به‌نحو آمرانه اشکالی از تظاهر به زیست غیر دینی در برخی از اقشار وجود داشته اما بطن جامعه کاملا دینی بوده است؛ یعنی چه بسا بخشی از اعضای خانواده‌ی خود شاهان پهلوی هم کم و بیش درگیر زیست و فرهنگ دینی بوده اند.

از این رو، می‌توان هم به‌نحو تئوریک و هم به‌نحو تجربی (خواه بر اساس داده‌های تاریخی و خواه بر اساس پژوهش‌های تجربی در ایران معاصر) از ایده‌ی ورود جامعه‌ی ما به عصر پسا دینی دفاع کرد.

امیدوار ام مقاله ام در این باره تکمیل شود و بتوانم در ماه‌های آینده آن را منتشر کنم؛ اگر چه در گفت‌وگو با دکتر شجاعی‌ی زند آن را یک‌بار به تفصیل توضیح داده ام. 👇👇👇

🔻در یوتیوب:
https://youtu.be/KIIzbYbCKuY

🔻در آپارات:
https://www.aparat.com/v/mnTKv

#دین
#امید
#یوسف_شیخی
#جامعه‌ی_دینی
#تاریخ_بنده‌گی
#تاریخ_کنش‌گری
#جامعه‌ی_پسادینی


@NewHasanMohaddesi
قدغن- شهیار قنبری
@DARIUSH_PARASTESH
♦️ آثار موسیقایی / ۱۱

ترانه‌ی زیبای قدغن
شاعر، آهنگ‌ساز، و خوانتده: شهیار قنبری



آبی دریا، قدغن
شوق تماشا، قدغن
عشق دو ماهی، قدغن
با همو تنها، قدغن...

🔻در باره‌ی شهیار قنبری:
https://t.me/mosighi_andishe/22044

#امید
#مهاجرت
#خودکشی
#شهریار_قنبری


@NewHasanMohaddesi
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎼 قدغن

شاعر، آهنگساز و خواننده: شهیار قنبری

تنظیم‌کننده: آرمیک


#امید
#مهاجرت
#خودکشی
#شهریار_قنبری


@NewHasanMohaddesi
♦️مرگ خایی بوشو کرباسده (یا گیلان)

✍️
امید مرجئی
لندن / ۶ مرداد ۱۴۰۳


درود استاد
سه روز پیش متن خاطره زیبایی از شما خواندم، پدر بعد از ازدواج از گیلوا به‌ کرباسده کوچ می‌کند و شنیدن آهنگ شجریان با نشستن روی تلار خانه و دیدن مناظر زیبای مزارع شالیزار و جنگل با شعر شاعر خوب و به‌ یاد ماندنی همشهری‌مان (م' الف'سایه) و اینکه پدر تاب تحمل نداشت و با انتقاد و حقیقت‌گویی خانه‌نشین شد. چه خوش سعادتی!

اما من در مورد (مرگ یا مرد) خایی بوشو گیلان که در ایران ثبت شده خود اين مثل در گیلان به همان شکل که آورده اید (مرگ' مرد) خایی بوشو کرباسده مرسوم است.

می‌دانم که شما علت آن را بهتر از من می‌دانید، برای دیگر دوستان می‌نویسم. در زمان های نه چندان دور بعد از پیروزی کمونیست‌[های] شوروی بر حکومت تزاری روسیه، لنین و خصوصن استالین با کشتار و شکنجه مردم و تشکیل اردوگاه کار اجباری همراه با شروع قحطی و کمبود امکانات معیشتی و گرانی، برای یافتن کار و آذوقه برای خود و خانواده به سمت ایران آمده و بعدن هم‌وطنان استان‌های شمالی و غربی ایران نیز برای کار به گیلان آمده و مصداق مثل‌های بالا رواج پیدا کرد به‌ همین دلیل در گیلان سکونت غیر بومی کاملن مشهود است؛ از آستارا، تالش، بندر انزلی و ديگر شهرهای گيلان به‌ علت درآمد بهتر و زندگی راحت‌تر.

اما علت دیگر مثال آورده شده در مورد مرد می‌خواهی برو گیلان یا کرباسده: مقابله گیلانیان (دیلم) در مقابل مغول. لاهیجان و منطقه شرق گیلان (بیه پیش) محل استقرار سپاه و ارتش بود. از کرباسده شروع تا لاهیجان ختم‌ می‌شد. از دست یازیدن مغول در امان ماند. حالا مرد خایی بوشو گیلان (کرباسده).


#گیلان
#کرباسده
#امید_مرجایی
#تاریخ_گیلان

@NewHasanMohaddesi