♦️چشماندازی نظری در بارهی خیزشهای اجتماعیی ایران:
ادامهی قسمت دوازدهم: پیآمدهای گزینهی سرکوب
✍️ حسن محدثیی گیلوایی
۳ آذر ۱۴۰۱
اینجا است که میتوانیم از پیآمد پنجم انتخاب گزینهی سرکوب از سوی نظام سیاسی سخن بگوییم. اینها پیآمدهایی هستند که زنجیروار یکی پس از دیگری از راه میرسند و یکی آن دیگری را یحتمل فرا میخواند. سرکوب تام از سوی نظام سیاسی وقتی که از حدی بالاتر میرود، امکان و شرایط اعتراض و واکنش یا حتا مداخلهی احتمالیی نیروهای محیط خارجیی نظام اجتماعی (محیط داخلی همان جامعهای است که حکومت میخواهد کنترل اش کند و محیط خارجی، کشورهای منطقه و جهان هستند) را پدید آورد. وقتی که سرکوب یک جنبش اجتماعی بسیار افزایش مییابد و خشونت زیادی بهکار گرفته میشود، بخشی از نیروهای جنبش ممکن است متوجه نیروهای محیط خارجی شوند و از آنها کمک بخواهند.
کاستلز از نیروهای محیط خارجی با عنوان «محیط ژئوپولیتیکی» یاد میکند (کاستلز، ۱۳۹۶: ۹۲). نیروهای این محیط اگر مداخلهی غیرمستقیم بکنند و بهنحو غیرمستقیم به جنبش اجتماعی کمک کنند و علیه نظام سیاسیی مستقر عمل کنند، آنوقت باید دید این مداخلهی غیرمستقیم چهقدر میتواند مؤثر باشد. اقداماتی نظیر محکوم کردن در سازمان ملل و اقدام به تحریمها و تنگتر کردن دایرهی تحریمها، بیرون کشیدن سفرا و قطع ارتباط سیاسی و قطع هر گونه مذاکره و مبادله با نظام سیاسیی موجود از جملهی این نوع مداخلهی غیرمستقیم در تقابل جنبش اجتماعی و نظام سیاسی است. در این وضعیت به خاطر وجود شرایط برادریی رنج (brotherhood of pain) که محصول وضعیت فاجعهبار ناشی از این تقابل خشونتبار است، وحدت ملی در کشور بهخطر نمیافتد.
اما گاهی نیروهای محیط خارجی یا همان «محیط ژئوپولیتیکی» به مرحلهی مداخلهی مستقیم در کشور وارد میشوند؛ این دقیقاً اتفاقی است که در کشورهایی نظیر لیبی، عراق، افغانستان، سوریه، و یمن در دو دههی اخیر رخ داد. در این شرایط است که بستر نسبتاً مساعدی برای تجزیهی کشور شکل میگیرد. در این حالت وقتی تجزیه یک گزینهی محتملالوقوع میشود که نیروهای مداخلهی کنندهی خارجی یکپارجه نباشند و با هم تخاصم داشته باشند. نمونهی برجستهی این پدیده، دو کشور یمن و سوریه هستند. کاستلز بهخوبی این وضعیت را در مورد سوریه تشریح کرده است (همان: ۹۲).
در این محیط خارجی، نظام سیاسیی ما هماکنون به کشورهایی مثل روسیه که همسایهی ایران است و چین متکی شده است. اما چین معمولاً در وضعیت تنش بینالمللی حمایت فوقالعاده نمیکند و بیشتر میکوشد منافع خود را حفظ کند و روسیه نیز اینک در ضعیفترین شرایط خود قرار دارد و در باتلاق جنگ با اوکراین گرفتار آمده است. همکاریی نسبیی حکومت ایران با روسیه در این وضعیت نیز بیش از پیش محیط خارجی را علیه آن کرده است.
لاجرم انتخاب گزینهی سرکوب پیآمدهای بس متنوعی دارد و طیفی از سقوط اخلاقی تا سقوط سیاسی و تا تجزیهی کشور را میتواند پوشش بدهد و این همه بستهگی به روندی دارد که طی میشود؛ اینکه نیروهای این تقابل و نیز نیروهای محیط داخلی و خارجی چهگونه عمل خواهند کرد.
اینجا چشمانداز نظریام در بارهی جنبشهای اجتماعیی ایران در کلیات به پایان میرسد؛ اگرچه بحث از جزئیات میتواند با تفصیل بیشتر دنبال شود؛ نظیر طرح پرسشهایی نظیر اینکه رهبران عملیاتی و میدانی و فکریی جنبش اجتماعی چهگونه پیدا میشوند و در چه مراحلی ظاهر میشوند؟ یا چرا افرادی که سرمایهی ناظر به شهرت دارند (نظیر سِلِبرتیها) در این جنبش نقش مهمتری از بسیاری از گروههای مرجع دیگر دارند؟
در قسمت بعدی که قسمت آخر این بحث طولانی است، مهمترین استنباطات نظریام را بر مبنای این دوازده قسمت صورتبندی خواهم کرد و بحث را به پایان خواهم برد.
#سرکوب
#رژیم_سیاسی
#خیزش_اجتماعی
@NewHasanMohaddesi
ادامهی قسمت دوازدهم: پیآمدهای گزینهی سرکوب
✍️ حسن محدثیی گیلوایی
۳ آذر ۱۴۰۱
اینجا است که میتوانیم از پیآمد پنجم انتخاب گزینهی سرکوب از سوی نظام سیاسی سخن بگوییم. اینها پیآمدهایی هستند که زنجیروار یکی پس از دیگری از راه میرسند و یکی آن دیگری را یحتمل فرا میخواند. سرکوب تام از سوی نظام سیاسی وقتی که از حدی بالاتر میرود، امکان و شرایط اعتراض و واکنش یا حتا مداخلهی احتمالیی نیروهای محیط خارجیی نظام اجتماعی (محیط داخلی همان جامعهای است که حکومت میخواهد کنترل اش کند و محیط خارجی، کشورهای منطقه و جهان هستند) را پدید آورد. وقتی که سرکوب یک جنبش اجتماعی بسیار افزایش مییابد و خشونت زیادی بهکار گرفته میشود، بخشی از نیروهای جنبش ممکن است متوجه نیروهای محیط خارجی شوند و از آنها کمک بخواهند.
کاستلز از نیروهای محیط خارجی با عنوان «محیط ژئوپولیتیکی» یاد میکند (کاستلز، ۱۳۹۶: ۹۲). نیروهای این محیط اگر مداخلهی غیرمستقیم بکنند و بهنحو غیرمستقیم به جنبش اجتماعی کمک کنند و علیه نظام سیاسیی مستقر عمل کنند، آنوقت باید دید این مداخلهی غیرمستقیم چهقدر میتواند مؤثر باشد. اقداماتی نظیر محکوم کردن در سازمان ملل و اقدام به تحریمها و تنگتر کردن دایرهی تحریمها، بیرون کشیدن سفرا و قطع ارتباط سیاسی و قطع هر گونه مذاکره و مبادله با نظام سیاسیی موجود از جملهی این نوع مداخلهی غیرمستقیم در تقابل جنبش اجتماعی و نظام سیاسی است. در این وضعیت به خاطر وجود شرایط برادریی رنج (brotherhood of pain) که محصول وضعیت فاجعهبار ناشی از این تقابل خشونتبار است، وحدت ملی در کشور بهخطر نمیافتد.
اما گاهی نیروهای محیط خارجی یا همان «محیط ژئوپولیتیکی» به مرحلهی مداخلهی مستقیم در کشور وارد میشوند؛ این دقیقاً اتفاقی است که در کشورهایی نظیر لیبی، عراق، افغانستان، سوریه، و یمن در دو دههی اخیر رخ داد. در این شرایط است که بستر نسبتاً مساعدی برای تجزیهی کشور شکل میگیرد. در این حالت وقتی تجزیه یک گزینهی محتملالوقوع میشود که نیروهای مداخلهی کنندهی خارجی یکپارجه نباشند و با هم تخاصم داشته باشند. نمونهی برجستهی این پدیده، دو کشور یمن و سوریه هستند. کاستلز بهخوبی این وضعیت را در مورد سوریه تشریح کرده است (همان: ۹۲).
در این محیط خارجی، نظام سیاسیی ما هماکنون به کشورهایی مثل روسیه که همسایهی ایران است و چین متکی شده است. اما چین معمولاً در وضعیت تنش بینالمللی حمایت فوقالعاده نمیکند و بیشتر میکوشد منافع خود را حفظ کند و روسیه نیز اینک در ضعیفترین شرایط خود قرار دارد و در باتلاق جنگ با اوکراین گرفتار آمده است. همکاریی نسبیی حکومت ایران با روسیه در این وضعیت نیز بیش از پیش محیط خارجی را علیه آن کرده است.
لاجرم انتخاب گزینهی سرکوب پیآمدهای بس متنوعی دارد و طیفی از سقوط اخلاقی تا سقوط سیاسی و تا تجزیهی کشور را میتواند پوشش بدهد و این همه بستهگی به روندی دارد که طی میشود؛ اینکه نیروهای این تقابل و نیز نیروهای محیط داخلی و خارجی چهگونه عمل خواهند کرد.
اینجا چشمانداز نظریام در بارهی جنبشهای اجتماعیی ایران در کلیات به پایان میرسد؛ اگرچه بحث از جزئیات میتواند با تفصیل بیشتر دنبال شود؛ نظیر طرح پرسشهایی نظیر اینکه رهبران عملیاتی و میدانی و فکریی جنبش اجتماعی چهگونه پیدا میشوند و در چه مراحلی ظاهر میشوند؟ یا چرا افرادی که سرمایهی ناظر به شهرت دارند (نظیر سِلِبرتیها) در این جنبش نقش مهمتری از بسیاری از گروههای مرجع دیگر دارند؟
در قسمت بعدی که قسمت آخر این بحث طولانی است، مهمترین استنباطات نظریام را بر مبنای این دوازده قسمت صورتبندی خواهم کرد و بحث را به پایان خواهم برد.
#سرکوب
#رژیم_سیاسی
#خیزش_اجتماعی
@NewHasanMohaddesi
Forwarded from حسن معین - خودشناسی
♦️چشماندازی نظری در بارهی خیزشهای اجتماعیی ایران/ قسمت دوازدهم: پیآمدهای گزینهی سرکوب
✍️ حسن محدثیی گیلوایی
۳ آذر ۱۴۰۱
🔗 لینک قسمتهای قبلی
قسمت اول، قسمت دوم، قسمت سوم، ادامه قسمت سوم، قسمت چهارم، قسمت پنجم، ادامه قسمت پنجم، قسمت ششم، ادامه قسمت ششم، قسمت هفتم، ادامه قسمت هفتم، قسمت هشتم، قسمت نهم، ادامه قسمت نهم، ادامه قسمت نهم، قسمت دهم، ادامه قسمت دهم(یک، دو)، قسمت یازدهم(یک، دو، سه، چهار، پنج)، قسمت دوازدهم( یک، دو، سه، چهار)
در قسمت بعدی که قسمت آخر این بحث طولانی است، مهمترین استنباطات نظریام را بر مبنای این دوازده قسمت صورتبندی خواهم کرد و بحث را به پایان خواهم برد.
اینجا دربارهی مطالعات جامعهشناختی محدثی نکاتی نوشته بودم.
✍️ حسن محدثیی گیلوایی
۳ آذر ۱۴۰۱
🔗 لینک قسمتهای قبلی
قسمت اول، قسمت دوم، قسمت سوم، ادامه قسمت سوم، قسمت چهارم، قسمت پنجم، ادامه قسمت پنجم، قسمت ششم، ادامه قسمت ششم، قسمت هفتم، ادامه قسمت هفتم، قسمت هشتم، قسمت نهم، ادامه قسمت نهم، ادامه قسمت نهم، قسمت دهم، ادامه قسمت دهم(یک، دو)، قسمت یازدهم(یک، دو، سه، چهار، پنج)، قسمت دوازدهم( یک، دو، سه، چهار)
در قسمت بعدی که قسمت آخر این بحث طولانی است، مهمترین استنباطات نظریام را بر مبنای این دوازده قسمت صورتبندی خواهم کرد و بحث را به پایان خواهم برد.
اینجا دربارهی مطالعات جامعهشناختی محدثی نکاتی نوشته بودم.
Telegram
زیر سقف آسمان
♦️چشماندازی نظری در بارهی خیزشهای اجتماعیی ایران/ قسمت دوازدهم: پیآمدهای گزینهی سرکوب
✍️ حسن محدثیی گیلوایی
۳ آذر ۱۴۰۱
#سرکوب
#رژیم_سیاسی
#خیزش_اجتماعی
@NewHasanMohaddesi
✍️ حسن محدثیی گیلوایی
۳ آذر ۱۴۰۱
#سرکوب
#رژیم_سیاسی
#خیزش_اجتماعی
@NewHasanMohaddesi
♦️چشماندازی نظری در بارهی خیزشهای اجتماعیی ایران:
قسمت آخر: مفروضات، مفاهیم اصلی، و نتیجهگیری
✍️ حسن محدثیی گیلوایی
۱۱ آذر ۱۴۰۱
من از سال ۱۳۸۸ بهنحو جدی درگیر بحث خیزشها و جنبشهای اجتماعی شده ام و هر بار در بارهی آنها نوشته ام. اینک طیی بحثی طولانی که مفاد و محتوای آن در بحبوحهی چند خیزش و جنبش پرورده شده و در میانهی یک جنبش سراسری نوشته شده (از ۲۸ مهر ۱۴۰۱ تا ۱۱ آذر ۱۴۰۱) و مبتنی است بر مطالعهی مجموعهی خیزشها و جنبشهایی که در ایران بعد از انقلاب رخ داده است، کوشیدم چشماندازی نظری برای تحلیل خیزشها و جنبشهای ایرانی در چهار دههی اخیر ارائه کنم. اینک نخست مفاهیم و قضایای پایه و مفروضات و سپس استنباطات نظریی حاصله از آن را صورتبندی میکنم.
نخست از خیزش اجتماعی سخن گفتم و آن را از جنبش متمایز ساختم. خیزش اجتماعی عبارت است از کنشهای جمعیی خودانگیختهای که ناشی از نارضایتیی اجتماعی اند و در آن نارضایتیی گروهی از افراد بهنحو جمعی امکان بروز مییابد. برخلاف جنبش اجتماعی، خیزش فاقد هر گونه برنامهریزی و مدیریت و سازمانیافتهگی و هدف است و یک مقصر را بهمنزلهی نشانگاه یا آماج در برابر خود برساختشده دارد.
مفهوم پایه در این چشماندازی نظری، نارضایتیی اجتماعی بود که آن را بر اساس ناخشنودی افراد از عملکرد یک نظام اجتماعی توضیح دادم و سه علت برای ناخشنودی برشمردم. بر این اساس، انواع نارضایتی را ذکر کردم و آنها را به نارضایتیی فردیی شخصی، نارضایتیی فردیی اجتماعی، نارضایتیی اجتماعیی جمعی، نارضایتیی اجتماعیی جزنگر و نارضایتیی اجتماعیی کلنگر، نارضایتیی اجتماعیی غیرمزمن، نارضایتیی اجتماعیی مزمن، نارضایتیی اجتماعیی مدیریت شده، و نارضایتیی اجتماعیی رها یا غیرمدیریتشده تقسیم کردم و برخی از آنها، نظیر نارضایتیی اجتماعیی متمرکز و نارضایتیی اجتماعی مدیریت نشده و نارضایتیی اجتماعیی مزمن، را در مقایسه با دیگر اشکال نارضایتی، بیشتر تهدید کننده دانستم.
بر پایهی این مفاهیم از انباشت نارضایتی و وضعیت نارضایتیی انفجاری در طیی یک روند نسبتاً طولانی سخن گفتم. انباشت نارضایتیی اجتماعی را نیز به دو نوع غیرمتمرکز و متمرکز تقسیم کردم و سپس از این بحث کردم که انباشت نارضایتیی اجتماعی میتواند از رهگذر افزایش در گسترده (نارضایتیی اقشار متنوع جامعه) و افزایش در شدت (مدت نارضایتی و تعدد نارضایتی)، وضعیت نارضایتیی انفجاری پدید آورد. آنگاه با توجه به آنچه در دهههای اخیر در ایران رخ داده، خیزشها و جنبشهای اجتماعی را واجد دو وجه زبرین و زیرین (به ترتیب اولی شکل و ریخت و دومی کالبد یا بدنه) دانستم و در وجه زیرین یا بدنهی خیزش (یا جنبش) از چند متغیر انباشت نارضایتی، حافظهی اجتماعیی سلبی، و برساخت اجتماعیی مقصر بحث کردم و در وجه زبرین از عامل ماشه و سپس از عامل شتابزا و تغذیهکننده سخن گفتم و انواع عامل ماشه و نیز کارکردهای آن را شرح دادم.
در سویهی دیگر بحث، مؤلفهها و مشخصههای یک نظام اجتماعی را مورد بحث قرار دادم و گفتم که هر نظام اجتماعی دستکم از چهار ساز و کار تغذیهکنندهی مادی و فرامادی، تنظیم کننده و همآهنگیآفرین، ساز و کار اعمال قدرت، و ساز و کار تدبیر تشکیل شده است و واجد سه نوع بقای محیطی و درونی و مکانیکی است و اینک بقای محیطی آن بسیار نامطلوب و دچار مشکل جدی است و بقای درونیی آن به خطر افتاده و توانش تدبیر آن نیز بسیار پایین است، زیرا نظام سیاسی دچار خلأ خبرهگانی است. نظام سیاسی با روندی از عملکرد نامطلوب و کژکارکرد نیروهای محیط داخلی و خارجی را علیه خود بسیج کرده است. در سال ۱۴۰۰ با یکدستسازیی حکومت بدترین تصمیمات ممکن گرفته شد (برخلاف تحلیل گمراهکنندهی امثال دکتر احمد زیدآبادی که یکدست شدن نظام را مطلوب تحلیل میکرد، من آن را برای نظام سیاسی فاجعهبار میدانستم).
سپس به اشکال مواجهه با جنبش اجتماعی پرداختم و توضیح دادم که در این وضعیت مواجههی از نوع مداخله و برخورد مستقیم از نوع سرکوب تام برگزیده شده است و این امر در پیی سرکوب خیزشها و جنبشهای متعدد، یک «جنبش سازشناپذیر» را به تعبیر مانوئل کاستلز شکل داده و راههای مذاکرهی احتمالی را بین دو طرف مسدود کرده است. انواع سهگانهی سرکوب و وجوه ششگانهی آن مورد بحث قرار گرفت و آنگاه جدول انواع تقابل جنبش و انواع نظام اجتماعی را ترسیم کردم و نوع تقابل میان جنبش اجتماعی و نظام سیاسی را در وضعیت کنونی مورد بحث قرار دادم.
ادامه دارد. 👇👇👇
#سرکوب
#رژیم_سیاسی
#خیزش_اجتماعی
@NewHasanMohaddesi
قسمت آخر: مفروضات، مفاهیم اصلی، و نتیجهگیری
✍️ حسن محدثیی گیلوایی
۱۱ آذر ۱۴۰۱
من از سال ۱۳۸۸ بهنحو جدی درگیر بحث خیزشها و جنبشهای اجتماعی شده ام و هر بار در بارهی آنها نوشته ام. اینک طیی بحثی طولانی که مفاد و محتوای آن در بحبوحهی چند خیزش و جنبش پرورده شده و در میانهی یک جنبش سراسری نوشته شده (از ۲۸ مهر ۱۴۰۱ تا ۱۱ آذر ۱۴۰۱) و مبتنی است بر مطالعهی مجموعهی خیزشها و جنبشهایی که در ایران بعد از انقلاب رخ داده است، کوشیدم چشماندازی نظری برای تحلیل خیزشها و جنبشهای ایرانی در چهار دههی اخیر ارائه کنم. اینک نخست مفاهیم و قضایای پایه و مفروضات و سپس استنباطات نظریی حاصله از آن را صورتبندی میکنم.
نخست از خیزش اجتماعی سخن گفتم و آن را از جنبش متمایز ساختم. خیزش اجتماعی عبارت است از کنشهای جمعیی خودانگیختهای که ناشی از نارضایتیی اجتماعی اند و در آن نارضایتیی گروهی از افراد بهنحو جمعی امکان بروز مییابد. برخلاف جنبش اجتماعی، خیزش فاقد هر گونه برنامهریزی و مدیریت و سازمانیافتهگی و هدف است و یک مقصر را بهمنزلهی نشانگاه یا آماج در برابر خود برساختشده دارد.
مفهوم پایه در این چشماندازی نظری، نارضایتیی اجتماعی بود که آن را بر اساس ناخشنودی افراد از عملکرد یک نظام اجتماعی توضیح دادم و سه علت برای ناخشنودی برشمردم. بر این اساس، انواع نارضایتی را ذکر کردم و آنها را به نارضایتیی فردیی شخصی، نارضایتیی فردیی اجتماعی، نارضایتیی اجتماعیی جمعی، نارضایتیی اجتماعیی جزنگر و نارضایتیی اجتماعیی کلنگر، نارضایتیی اجتماعیی غیرمزمن، نارضایتیی اجتماعیی مزمن، نارضایتیی اجتماعیی مدیریت شده، و نارضایتیی اجتماعیی رها یا غیرمدیریتشده تقسیم کردم و برخی از آنها، نظیر نارضایتیی اجتماعیی متمرکز و نارضایتیی اجتماعی مدیریت نشده و نارضایتیی اجتماعیی مزمن، را در مقایسه با دیگر اشکال نارضایتی، بیشتر تهدید کننده دانستم.
بر پایهی این مفاهیم از انباشت نارضایتی و وضعیت نارضایتیی انفجاری در طیی یک روند نسبتاً طولانی سخن گفتم. انباشت نارضایتیی اجتماعی را نیز به دو نوع غیرمتمرکز و متمرکز تقسیم کردم و سپس از این بحث کردم که انباشت نارضایتیی اجتماعی میتواند از رهگذر افزایش در گسترده (نارضایتیی اقشار متنوع جامعه) و افزایش در شدت (مدت نارضایتی و تعدد نارضایتی)، وضعیت نارضایتیی انفجاری پدید آورد. آنگاه با توجه به آنچه در دهههای اخیر در ایران رخ داده، خیزشها و جنبشهای اجتماعی را واجد دو وجه زبرین و زیرین (به ترتیب اولی شکل و ریخت و دومی کالبد یا بدنه) دانستم و در وجه زیرین یا بدنهی خیزش (یا جنبش) از چند متغیر انباشت نارضایتی، حافظهی اجتماعیی سلبی، و برساخت اجتماعیی مقصر بحث کردم و در وجه زبرین از عامل ماشه و سپس از عامل شتابزا و تغذیهکننده سخن گفتم و انواع عامل ماشه و نیز کارکردهای آن را شرح دادم.
در سویهی دیگر بحث، مؤلفهها و مشخصههای یک نظام اجتماعی را مورد بحث قرار دادم و گفتم که هر نظام اجتماعی دستکم از چهار ساز و کار تغذیهکنندهی مادی و فرامادی، تنظیم کننده و همآهنگیآفرین، ساز و کار اعمال قدرت، و ساز و کار تدبیر تشکیل شده است و واجد سه نوع بقای محیطی و درونی و مکانیکی است و اینک بقای محیطی آن بسیار نامطلوب و دچار مشکل جدی است و بقای درونیی آن به خطر افتاده و توانش تدبیر آن نیز بسیار پایین است، زیرا نظام سیاسی دچار خلأ خبرهگانی است. نظام سیاسی با روندی از عملکرد نامطلوب و کژکارکرد نیروهای محیط داخلی و خارجی را علیه خود بسیج کرده است. در سال ۱۴۰۰ با یکدستسازیی حکومت بدترین تصمیمات ممکن گرفته شد (برخلاف تحلیل گمراهکنندهی امثال دکتر احمد زیدآبادی که یکدست شدن نظام را مطلوب تحلیل میکرد، من آن را برای نظام سیاسی فاجعهبار میدانستم).
سپس به اشکال مواجهه با جنبش اجتماعی پرداختم و توضیح دادم که در این وضعیت مواجههی از نوع مداخله و برخورد مستقیم از نوع سرکوب تام برگزیده شده است و این امر در پیی سرکوب خیزشها و جنبشهای متعدد، یک «جنبش سازشناپذیر» را به تعبیر مانوئل کاستلز شکل داده و راههای مذاکرهی احتمالی را بین دو طرف مسدود کرده است. انواع سهگانهی سرکوب و وجوه ششگانهی آن مورد بحث قرار گرفت و آنگاه جدول انواع تقابل جنبش و انواع نظام اجتماعی را ترسیم کردم و نوع تقابل میان جنبش اجتماعی و نظام سیاسی را در وضعیت کنونی مورد بحث قرار دادم.
ادامه دارد. 👇👇👇
#سرکوب
#رژیم_سیاسی
#خیزش_اجتماعی
@NewHasanMohaddesi
♦️چشماندازی نظری به خیزشهای اجتماعیی ایران:
ادامهی قسمت آخر: مفروضات، مفاهیم اصلی، و نتیجهگیری
✍️ حسن محدثیی گیلوایی
۱۱ آذر ۱۴۰۱
همچنین، کل بحث من چند مفروض بنیادی داشت:
۱) خیزشها در صورت تداوم، میتوانند به جنبش اجتماعی بدل شوند. جنبش اجتماعی برخلاف خیزش اجتماعی، واجد حداقلی از سازماندهی، برنامهریزی، مدیریت و نیز واجد اهدافی معین است.
۲) هستیی هر خیزش اجتماعی و هر جنبش اجتماعی با هستیی یک نظام اجتماعی پیوندی گریزناپذیر دارد. بنابراین، بحث از روند تحول یک خیزش اجتماعی یا یک جنبش اجتماعی و بحث از آیندهی آن بدون توجه به وضعیت و عملکرد نظام اجتماعیی مربوطه بحثی ناقص و ابتر است و به خطاهای فاحشی میانجامد.
۳) هر نظام اجتماعی و از جمله نظام سیاسی، خواهی نخواهی، نارضایتیی اجتماعی میآفریند. حکمرانی بدون ایجاد نارضایتیی اجتماعی غیرممکن است. وعدهی یک حکمرانیی بدون نارضایتی، وعدهای کذب است یا فریبی بیش نیست. آنچه نظامهای اجتماعی را از این نظر از هم متمایز میسازد، نحوهی ایجاد نارضایتی و نیز نحوهی مواجههی با آن است.
۴) انباشت نارضایتیی اجتماعیی افراد عضو اقشار مختلف جامعه، برای تبدیل از امری فردی به کنشی جمعی نیازمند دو نوع پیوند دهندهی عینی و انفسی (ابژکتیو و سوبژکتیو) دارد. عامل ماشه پیوند دهندهی عینی و حافظهی اجتماعیی سلبی و برساخت اجتماعیی مقصر پیوند دهندههای سوبژکتیو اند.
۵. هر خیزش اجتماعی یا جنبش اجتماعی از رسانههای زمانهی خودشان استفاده میکند. رسانهها معمولاً در خیزشها و جنبشهای اجتماعی فاقد نقش علّی اند بلکه در بستری از انباشت نارضایتیی اجتماعی، نقشی کمکی و تقویت کننده دارند و چنانچه بستر واجد انباشت نارضایتی فراهم نباشد، رسانهها از ایجاد خیزش یا جنبش اجتماعی ناتوان اند و فقط در برخی موارد که زمینهای اجتماعی برای امری فراهم باشد، میتوانند اَشکالی از کنش جمعیی بسیار کمتوان و کوتاهمدت نظیر شیدایی و تجمعات محدود و ضعیف و پراکنده پدید آوردند.
۶. خیزشهای اجتماعی نمیمیرند بلکه ممکن است بروزات میدانیشان از بین برود اما برخی از مولّفهها و نیروهایش در قالبهای اجتماعیی جدیدی به حیات خود ادامه میدهند. تنها از رهگذر از بین بردن نارضایتیها یا از بین رفتن نظام اجتماعی است که بدنهی خیزشهای اجتماعی کم و بیش از بین میرود. با این حال، باز هم خاطرههای خیزشها و جنبشها در حافظهی اجتماعی بهنحوی به حیات خود ادامه میدهند.
نتیجهگیری: استنباطات نظریی نیازمند بررسیی تجربی
هر چشمانداز یا چارچوب نظری میبایست سرانجام به طرح برخی قضایای نظری یا تئورمها در بارهی موضوع ختم شود و امکان بررسیی تجربیی آن چشمانداز نظری را فراهم سازد. در غیر این صورت، فقط در حد یک تحلیل یا اظهار نظر شخصی در بارهی موضوع باقی میماند و به حد یک چارچوب نظری ارتقا نمییابد. بر اساس آنچه گفته شد، اکنون میتوانم نتایج نظریی بحثام را در فرازهای زیر صورتبندی کنم:
۱) این خیزش اجتماعی بزرگمقیاس و کشوری است، زیرا محصول وضعیت نارضایتیی انفجاری است. هم گسترهی نارضایتی در آن وسیع است و هم شدت نارضایتی در آن بالا است. نشانههای کشوری بودن جنبش صرفاً تعداد زیاد شهرهای درگیر در جنبش نیست، بلکه درگیریی انفسیی برخی اعضای اکثریت خانوادههای کشور نیز نشانهی مهمی است.
۲. نارضایتیی اجتماعی در این خیزش هم به صورت انباشت منتشر و هم به صورت انباشت متمرکز وجود دارد. از این رو، منبع سوخت یا تغذیهی این خیزش اجتماعی، نیرومند و مستمر است. حتا اگر جنبش مهار شود، این منبع تغذیه برای خیزشهای بعدی کار خواهد کرد و آنها را هم تغذیه خواهد نمود و تا زمانی که این نارضایتیها مدیریت موثری نشوند (یعنی خواستههای ناراضیان برآورده نشوند)، میتوان احتمال وقوع خیزشهای بعدی را داد.
۳) نارضایتیها در حال حاضر بیشتر کلنگر است و معطوف به کلیت سیستم اجتماعیی مربوطه (یعنی حکومت) و اساس آن است. از این رو، سویهای رادیکال دارد. ما اکنون بهخاطر بستهشدن تمام راههای اصلاح (که از سال ۱۳۷۶ تا ۱۴۰۰ دنبال شده است)، در وضعیتی رادیکالیستی بهسر میبریم. در وضعیت رادیکالیستی، جامعه موقتاً میل به دو قطبی شدن مییابد و حتا تیم ملیی فوتبال نیز قربانیی این روند قطبی شدن میشود.
ادامه دارد. 👇👇👇
#سرکوب
#رژیم_سیاسی
#خیزش_اجتماعی
@NewHasanMohaddesi
ادامهی قسمت آخر: مفروضات، مفاهیم اصلی، و نتیجهگیری
✍️ حسن محدثیی گیلوایی
۱۱ آذر ۱۴۰۱
همچنین، کل بحث من چند مفروض بنیادی داشت:
۱) خیزشها در صورت تداوم، میتوانند به جنبش اجتماعی بدل شوند. جنبش اجتماعی برخلاف خیزش اجتماعی، واجد حداقلی از سازماندهی، برنامهریزی، مدیریت و نیز واجد اهدافی معین است.
۲) هستیی هر خیزش اجتماعی و هر جنبش اجتماعی با هستیی یک نظام اجتماعی پیوندی گریزناپذیر دارد. بنابراین، بحث از روند تحول یک خیزش اجتماعی یا یک جنبش اجتماعی و بحث از آیندهی آن بدون توجه به وضعیت و عملکرد نظام اجتماعیی مربوطه بحثی ناقص و ابتر است و به خطاهای فاحشی میانجامد.
۳) هر نظام اجتماعی و از جمله نظام سیاسی، خواهی نخواهی، نارضایتیی اجتماعی میآفریند. حکمرانی بدون ایجاد نارضایتیی اجتماعی غیرممکن است. وعدهی یک حکمرانیی بدون نارضایتی، وعدهای کذب است یا فریبی بیش نیست. آنچه نظامهای اجتماعی را از این نظر از هم متمایز میسازد، نحوهی ایجاد نارضایتی و نیز نحوهی مواجههی با آن است.
۴) انباشت نارضایتیی اجتماعیی افراد عضو اقشار مختلف جامعه، برای تبدیل از امری فردی به کنشی جمعی نیازمند دو نوع پیوند دهندهی عینی و انفسی (ابژکتیو و سوبژکتیو) دارد. عامل ماشه پیوند دهندهی عینی و حافظهی اجتماعیی سلبی و برساخت اجتماعیی مقصر پیوند دهندههای سوبژکتیو اند.
۵. هر خیزش اجتماعی یا جنبش اجتماعی از رسانههای زمانهی خودشان استفاده میکند. رسانهها معمولاً در خیزشها و جنبشهای اجتماعی فاقد نقش علّی اند بلکه در بستری از انباشت نارضایتیی اجتماعی، نقشی کمکی و تقویت کننده دارند و چنانچه بستر واجد انباشت نارضایتی فراهم نباشد، رسانهها از ایجاد خیزش یا جنبش اجتماعی ناتوان اند و فقط در برخی موارد که زمینهای اجتماعی برای امری فراهم باشد، میتوانند اَشکالی از کنش جمعیی بسیار کمتوان و کوتاهمدت نظیر شیدایی و تجمعات محدود و ضعیف و پراکنده پدید آوردند.
۶. خیزشهای اجتماعی نمیمیرند بلکه ممکن است بروزات میدانیشان از بین برود اما برخی از مولّفهها و نیروهایش در قالبهای اجتماعیی جدیدی به حیات خود ادامه میدهند. تنها از رهگذر از بین بردن نارضایتیها یا از بین رفتن نظام اجتماعی است که بدنهی خیزشهای اجتماعی کم و بیش از بین میرود. با این حال، باز هم خاطرههای خیزشها و جنبشها در حافظهی اجتماعی بهنحوی به حیات خود ادامه میدهند.
نتیجهگیری: استنباطات نظریی نیازمند بررسیی تجربی
هر چشمانداز یا چارچوب نظری میبایست سرانجام به طرح برخی قضایای نظری یا تئورمها در بارهی موضوع ختم شود و امکان بررسیی تجربیی آن چشمانداز نظری را فراهم سازد. در غیر این صورت، فقط در حد یک تحلیل یا اظهار نظر شخصی در بارهی موضوع باقی میماند و به حد یک چارچوب نظری ارتقا نمییابد. بر اساس آنچه گفته شد، اکنون میتوانم نتایج نظریی بحثام را در فرازهای زیر صورتبندی کنم:
۱) این خیزش اجتماعی بزرگمقیاس و کشوری است، زیرا محصول وضعیت نارضایتیی انفجاری است. هم گسترهی نارضایتی در آن وسیع است و هم شدت نارضایتی در آن بالا است. نشانههای کشوری بودن جنبش صرفاً تعداد زیاد شهرهای درگیر در جنبش نیست، بلکه درگیریی انفسیی برخی اعضای اکثریت خانوادههای کشور نیز نشانهی مهمی است.
۲. نارضایتیی اجتماعی در این خیزش هم به صورت انباشت منتشر و هم به صورت انباشت متمرکز وجود دارد. از این رو، منبع سوخت یا تغذیهی این خیزش اجتماعی، نیرومند و مستمر است. حتا اگر جنبش مهار شود، این منبع تغذیه برای خیزشهای بعدی کار خواهد کرد و آنها را هم تغذیه خواهد نمود و تا زمانی که این نارضایتیها مدیریت موثری نشوند (یعنی خواستههای ناراضیان برآورده نشوند)، میتوان احتمال وقوع خیزشهای بعدی را داد.
۳) نارضایتیها در حال حاضر بیشتر کلنگر است و معطوف به کلیت سیستم اجتماعیی مربوطه (یعنی حکومت) و اساس آن است. از این رو، سویهای رادیکال دارد. ما اکنون بهخاطر بستهشدن تمام راههای اصلاح (که از سال ۱۳۷۶ تا ۱۴۰۰ دنبال شده است)، در وضعیتی رادیکالیستی بهسر میبریم. در وضعیت رادیکالیستی، جامعه موقتاً میل به دو قطبی شدن مییابد و حتا تیم ملیی فوتبال نیز قربانیی این روند قطبی شدن میشود.
ادامه دارد. 👇👇👇
#سرکوب
#رژیم_سیاسی
#خیزش_اجتماعی
@NewHasanMohaddesi
♦️چشماندازی نظری به خیزشهای اجتماعیی ایران:
ادامهی قسمت آخر: ...
✍️ حسن محدثیی گیلوایی
۱۱ آذر ۱۴۰۱
👆۴. خشونت شدید لفظی و فیزیکیای که در این جنبش اجتماعی دیده میشود و چه بسا رفتهرفته بیشتر هم بشود، هم ناشی از شدت نارضایتی است و هم ناشی از حافظهی اجتماعیی منفی و هم ناشی از تحقیر ناراضیان توسط نیروهای نظام سیاسی و بهرسمیت نشناختن آنها است. اما بیش از هر چیز سرکوب تام جنبش است که سبب افزایش خشونت از سوی معترضان میشود. بنابراین، هر قدر که حکومت خشونت بیشتری بهکار گیرد، به همان نسبت طرف مقابل را به روی آوری به خشونتگری بیش از پیش ترغیب میکند و خشونتگریی آن را افزایش خواهد داد. بدین ترتیب، به طرف مقابل خشونت آموزانده و حتا دیکته میشود.
۵) بدون انجام اصلاحات اساسی و تلاش صادقانه و اعتمادآفرین برای برآوردن نارضایتیها و اجابت خواستهها، امکان حل و فصل وضعیت خصومتآمیز بین مردم تغذیهکنندهی جنبش اجتماعی از یک سو و حکومت از سوی دیگر وجود ندارد. در صورت عدم حرکت در این مسیر، خیزشهای بعدی نیرومندتر و وسیعتر و خشونتبارتر و مخربتر خواهند بود.
۶) به دلیل تهی شدن سیستم اجتماعی (رژیم سیاسی) از خبرهگان کاربلد، توانش تدبیر سیستم در مواجهه با وضع کنونی و برخورد با ناراضیان نه تنها مطلوب نیست بلکه عملاً علیه خود سیستم عمل میکند و حیات درونیی سیستم را بیشتر به خطر میاندازد؛ به جای آنکه به بقای آن کمک کند. در دهههای اخیر نهادهایی چون شورای نگهبان و دیگر سازمانهای گزینشگر بهشدت ضدکارکردی عمل کرده اند.
۷) معترضان حاضر در خیابانها بخش کوچکی از ناراضیان را تشکیل میدهند. ناراضیان را نیز میتوان به دو گروه بالقوه و بالفعل تقسیم کرد. بخش بزرگتر ناراضیان مترصد زمانی هستند که ماشین سرکوب ناکارآمد گردد و از هزینههای حضور در میدان اعتراض کاسته شود. بسیار محتمل است چنین پدیدهای در ماههای میانیی نیمهی نخست سال جدید دیده شود.
۸) با تداوم جنبش، ساز و کارهای سرکوب بهتدریج ضعیفتر و ضعیفتر میشود. انتخاب گزینهی سرکوب تام در برابر جنبشهای سراسری و بزرگ بسیار مخاطرهآمیز است. اگر سرکوب جنبش روندی فرسایشی و طولانی را طی کند، بسیار مستعد آن است که به ضد خود بدل شود و منجر به ناکارآمدیی ماشین سرکوب شود؛ زیرا نیروها میبایست بهلحاظ معنوی و ایدهئولوژیک و نیز بهلحاظ مادی مداوماً تقویت شوند اما پتانسیل و امکانات نظام برای انجام آن در این شرایط بحرانی کمتر و کمتر میشود.
۹) تداوم طولانیی تقابل خشونتبار نیروهای جنبش و حکومت میتواند بهتدریج پای مداخلهی نیروهای محیط خارجی (به قول کاستلز محیط ژئوپولیتکی) را سبب شود و شرایط را برای نظام سیاسی سختتر کند. البته در مورد این جنبش بهنظر میرسد این مداخلات، غیرمستقیم (نظیر بیرونسازیی سفرا و فشارهایی از این دست) خواهد بود و به ساز و کارهای سیاسی بسنده خواهد شد و منتهی به مداخلهی مستقیم نیروهای خارجی در کشور نمیشود. به همین دلیل خظر تجزیه برای کشور تقریبا غیرمحتمل خواهد بود، زیرا در شرایط کنونی فرآیند اجتماعیی فعال شده در شرایط فاجعهبار یعنی برادریی رنج، همبستهگیی اجتماعیی نیرومندی را در میان مردم درگیر پدید آورده است.
۱۰) در بستر اجتماعیای که رسانههای الکترونیک در آن نقش مهمی دارند، جنبشهای سراسری و بزرگ جدید واجد پنج نوع رهبری هستند: رهبران برنامهریز که دانش مبارزه را عرضه و توزیع میکنند و ادبیات مبارزه را خلق میکنند، رهبران انگیزهبخش و نمادین که الهامبخشی میکنند و موجب تقویت انگیزهی افراد برای پیوستن به جنبش و تداوم و پیگیریی آن میشوند و بیشتر کار رسانهای میکنند، رهبران عملیاتی که در درون میدان وارد کار عملیاتی میشوند و هدایت میدان را عملاً بهدست میگیرند، و رهبران فکری و ایدهئولوژیک که انسجام فکری ایجاد میکنند و اهداف را بهنحو نظری مورد بحث قرار میدهند و خط و مشیها را تئوریزه میکنند، و رهبریی سیاسی که سرانجام هدایت عملیی حرکت را بهدست میگیرند و بقیه را به اطاعت فرا میخوانند و با نیروهای مختلف داخلی و خارجی وارد گفتوگو و مذاکره میشوند. در جنبشهای کلاسیک حداکثر دو نوع رهبریی فکری و سیاسی وجود داشت که گاهی این دو نقش نیز در فرد معینی جمع میشد. اما وضع در جنبشهای جدید بسیار متفاوت است. اکنون نکتهی مهم این بحث این است که در شرایطی که ماشین سرکوب بسیار نیرومند است، این دستهی آخر یعنی رهبران سیاسی ظاهر نمیشوند و زمانی پیدا میشوند که امکان فعالیت و رهبریشان فراهم شود. بنابراین، رهبریی نوع پنجم یعنی رهبران سیاسی در این نوع جنبشها ممکن است بسیار دیرتر ظهور کنند و به صحنه بیایند؛ یعنی در زمانی که افق امنتری برای فعالیت اینگونه افراد شکل میگیرد.
ادامه 👇👇👇
#خیزش_اجتماعی
@NewHasanMohaddesi
ادامهی قسمت آخر: ...
✍️ حسن محدثیی گیلوایی
۱۱ آذر ۱۴۰۱
👆۴. خشونت شدید لفظی و فیزیکیای که در این جنبش اجتماعی دیده میشود و چه بسا رفتهرفته بیشتر هم بشود، هم ناشی از شدت نارضایتی است و هم ناشی از حافظهی اجتماعیی منفی و هم ناشی از تحقیر ناراضیان توسط نیروهای نظام سیاسی و بهرسمیت نشناختن آنها است. اما بیش از هر چیز سرکوب تام جنبش است که سبب افزایش خشونت از سوی معترضان میشود. بنابراین، هر قدر که حکومت خشونت بیشتری بهکار گیرد، به همان نسبت طرف مقابل را به روی آوری به خشونتگری بیش از پیش ترغیب میکند و خشونتگریی آن را افزایش خواهد داد. بدین ترتیب، به طرف مقابل خشونت آموزانده و حتا دیکته میشود.
۵) بدون انجام اصلاحات اساسی و تلاش صادقانه و اعتمادآفرین برای برآوردن نارضایتیها و اجابت خواستهها، امکان حل و فصل وضعیت خصومتآمیز بین مردم تغذیهکنندهی جنبش اجتماعی از یک سو و حکومت از سوی دیگر وجود ندارد. در صورت عدم حرکت در این مسیر، خیزشهای بعدی نیرومندتر و وسیعتر و خشونتبارتر و مخربتر خواهند بود.
۶) به دلیل تهی شدن سیستم اجتماعی (رژیم سیاسی) از خبرهگان کاربلد، توانش تدبیر سیستم در مواجهه با وضع کنونی و برخورد با ناراضیان نه تنها مطلوب نیست بلکه عملاً علیه خود سیستم عمل میکند و حیات درونیی سیستم را بیشتر به خطر میاندازد؛ به جای آنکه به بقای آن کمک کند. در دهههای اخیر نهادهایی چون شورای نگهبان و دیگر سازمانهای گزینشگر بهشدت ضدکارکردی عمل کرده اند.
۷) معترضان حاضر در خیابانها بخش کوچکی از ناراضیان را تشکیل میدهند. ناراضیان را نیز میتوان به دو گروه بالقوه و بالفعل تقسیم کرد. بخش بزرگتر ناراضیان مترصد زمانی هستند که ماشین سرکوب ناکارآمد گردد و از هزینههای حضور در میدان اعتراض کاسته شود. بسیار محتمل است چنین پدیدهای در ماههای میانیی نیمهی نخست سال جدید دیده شود.
۸) با تداوم جنبش، ساز و کارهای سرکوب بهتدریج ضعیفتر و ضعیفتر میشود. انتخاب گزینهی سرکوب تام در برابر جنبشهای سراسری و بزرگ بسیار مخاطرهآمیز است. اگر سرکوب جنبش روندی فرسایشی و طولانی را طی کند، بسیار مستعد آن است که به ضد خود بدل شود و منجر به ناکارآمدیی ماشین سرکوب شود؛ زیرا نیروها میبایست بهلحاظ معنوی و ایدهئولوژیک و نیز بهلحاظ مادی مداوماً تقویت شوند اما پتانسیل و امکانات نظام برای انجام آن در این شرایط بحرانی کمتر و کمتر میشود.
۹) تداوم طولانیی تقابل خشونتبار نیروهای جنبش و حکومت میتواند بهتدریج پای مداخلهی نیروهای محیط خارجی (به قول کاستلز محیط ژئوپولیتکی) را سبب شود و شرایط را برای نظام سیاسی سختتر کند. البته در مورد این جنبش بهنظر میرسد این مداخلات، غیرمستقیم (نظیر بیرونسازیی سفرا و فشارهایی از این دست) خواهد بود و به ساز و کارهای سیاسی بسنده خواهد شد و منتهی به مداخلهی مستقیم نیروهای خارجی در کشور نمیشود. به همین دلیل خظر تجزیه برای کشور تقریبا غیرمحتمل خواهد بود، زیرا در شرایط کنونی فرآیند اجتماعیی فعال شده در شرایط فاجعهبار یعنی برادریی رنج، همبستهگیی اجتماعیی نیرومندی را در میان مردم درگیر پدید آورده است.
۱۰) در بستر اجتماعیای که رسانههای الکترونیک در آن نقش مهمی دارند، جنبشهای سراسری و بزرگ جدید واجد پنج نوع رهبری هستند: رهبران برنامهریز که دانش مبارزه را عرضه و توزیع میکنند و ادبیات مبارزه را خلق میکنند، رهبران انگیزهبخش و نمادین که الهامبخشی میکنند و موجب تقویت انگیزهی افراد برای پیوستن به جنبش و تداوم و پیگیریی آن میشوند و بیشتر کار رسانهای میکنند، رهبران عملیاتی که در درون میدان وارد کار عملیاتی میشوند و هدایت میدان را عملاً بهدست میگیرند، و رهبران فکری و ایدهئولوژیک که انسجام فکری ایجاد میکنند و اهداف را بهنحو نظری مورد بحث قرار میدهند و خط و مشیها را تئوریزه میکنند، و رهبریی سیاسی که سرانجام هدایت عملیی حرکت را بهدست میگیرند و بقیه را به اطاعت فرا میخوانند و با نیروهای مختلف داخلی و خارجی وارد گفتوگو و مذاکره میشوند. در جنبشهای کلاسیک حداکثر دو نوع رهبریی فکری و سیاسی وجود داشت که گاهی این دو نقش نیز در فرد معینی جمع میشد. اما وضع در جنبشهای جدید بسیار متفاوت است. اکنون نکتهی مهم این بحث این است که در شرایطی که ماشین سرکوب بسیار نیرومند است، این دستهی آخر یعنی رهبران سیاسی ظاهر نمیشوند و زمانی پیدا میشوند که امکان فعالیت و رهبریشان فراهم شود. بنابراین، رهبریی نوع پنجم یعنی رهبران سیاسی در این نوع جنبشها ممکن است بسیار دیرتر ظهور کنند و به صحنه بیایند؛ یعنی در زمانی که افق امنتری برای فعالیت اینگونه افراد شکل میگیرد.
ادامه 👇👇👇
#خیزش_اجتماعی
@NewHasanMohaddesi
♦️چشماندازی نظری در بارهی خیزشهای اجتماعیی ایران:
ادامهی قسمت آخر: مفروضات، مفاهیم اصلی، و نتیجهگیری
✍️ حسن محدثیی گیلوایی
۱۱ آذر ۱۴۰۱
👆انتظار میرود برای این جنبش ما در پنج یا شش ماه بعدی تبلور و ظهور این چهرههای سیاسی را ببینیم.
۱۱) افرادی که به تعبیر رندال کالینز واجد سرمایهی اجتماعیی ناظر به شهرت (reputational capital) هستند (سیلیبرتیها)، در این جنبش اجتماعی نقش مهمی دارند؛ برخلاف روحانیان که به خاطر عملکردشان و نوع حضور اجتماعیشان در چند دههی اخیر در این جنبش اجتماعی اغلب مغضوب و منفور اند. دلیل آن این است که مطابق با آخرین تحقیقات جامعهشناختیای که رسماً توسط وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی منتشر شده است، هماکنون این مشاهیر رسانهای (سیلیبرتیها) که در شبکههای اجتماعی اعتبار و نفوذ بالایی دارند، جزو مهمترین گروههای اجتماعیی مرجع کشور هستند و روحانیان جزو دستهی نهم در رتبهبندیی گروههای مرجع اند. این در حالی است که در جنبش انقلابیی ۱۳۵۷ روحانیان و روشنفکران جزو مهمترین گروههای مرجع بوده اند. بنابراین، ایفای نقش رهبریی انگیزهبخش و الهامبخش و نمادین توسط برخی از این مشاهیر رسانهای (برخی از فوتبالیستها و سینماگران) بهروشنی قابل توضیح دادن است و چنین توضیحی از منطق جامعهشناختیی قابل دفاعی برخوردار است.
اما بحث نهایی اینکه یک چارچوب نظریی کارآمد و توانمند باید بتواند علاوه بر آنکه پدیدهی مورد بحث را بهخوبی توضیح دهد و ابعاد آن را بهقوت تشریح کند، میبایست بتواند پیشبینیهای نسبتاً دقیقی هم ارائه کند و روند حرکت پدیده را بهنحو نسبتاً درستی حدس بزند. من بر حسب این بینش نظری تاکنون چند پیشبینی کرده ام و تا این لحظه دو مورد آن تحقق یافته است. نخستین آن پیشبینیای بود که در مناظرهی ۱۳ دی ۱۳۹۶ در بحبوحهی یک خیزش اجتماعی گفتم و این ادعا را مطرح کردم که از این پس فواصل خیزشهای اجتماعی کمتر خواهد شد. در همانجا بحثام را بر مفهوم نظام اجتماعی متمرکز کردم و تحقق هفت مشخصه را به نظام سیاسیی موجود پیشنهاد کردم:
«یکم: سازگاری و انسجام: یک نظام مطلوب [مشروع] باید بتواند درون نظام خود سازگاری داشته باشد.
دوم: [معطوف به حل مساله] باشد. پیدا کردن راه حلهایی برای مخاطرات احتمالی درون نظام.
سوم: دارای پویایی درونی باشد. از طریق گردش نخبگانی و آوردن نیروهای تازه نفس به عرصه اجتماعی- سیاسی (خود بازتولید کنندگی).
چهارم: عقلانیت داشته باشد. از حداقلی از عقلانیت برخوردار باشد تا بتواند مسائلاش را بازشناسی کرده و برای بقای خودش تامین منابع بکند.
پنجم: [واکنش مناسب داشته باشد.] نسبت به تغییرات محیط واکنشهای مناسب داشته باشد.
ششم: [بازخوردپذیر باشد] . باید قادر باشد تا از محیط خودش [جامعه] باز خورد دریافت کند. نسبت به اتفاقاتی که در محیط روی میدهد بی اعتنا نباشد و به آنها واکنش مطلوب نشان دهد.
هفتم: [خوداندیش] باشد. باید بتواند خودش را تبدیل به موضوع خودش بکند و در باب خودش بازاندیشی کند».
اما اکنون فرصت برای تحقق این موارد از دست رفته است. من همچنین، در ۶ خرداد ۱۴۰۱ (۱۱۲ روز قبل از وقوع خیزش اجتماعیی ۲۵ شهریور ۱۴۰۱) از احتمال بالای وقوع یک خیزش اجتماعی نوشتم و خواهان تجدید نظر اساسی در شرایط شدم:
«وقتی وضعیت اینگونه میشود، هر اتّفاقی در هر ابعادی که رخ دهد (حتا فرو ریختن یک ساختمان در یک شهر)، نیز به مدیریت کلان ربط داده میشود و مقصر، درست یا غلط، در کلانترین سطح جستوجو میشود. باری، وضعیت نارضایتیی انفجاری تجدید نظری اساسی را طلب میکند. من دستکم پیشنهاد میکنم هر چه سریعتر پژوهشهایی جامعهشناختی در مورد سنجش میزان نارضایتی در دستور کار قرار گیرد. حاجت به تکرار نظرات کارشناسان متعددی اقتصادی برای اقدام عاجل برای بهبود وضع اقتصادیی مردم نیست. تکرار آن توضیح واضحات بهنظر میرسد.»
دستکم انتظار میرفت نظام سیاسی، فشار اقتصادی بر مردم را با نیل به توافق با طرفهای مذاکرهی بینالمللی (معاهدهی موسوم به برجام) تا حدی مرتفع میکرد اما از این مهم نیز کاملاً غفلت شد.
هر دو پیشبینیی فوق قبل از وقوع جنبش انجام گرفته و منتشر شده اند. اما آیا دیگر پیشبینیهای این چشمانداز نظری تحقق خواهد یافت یا خیر؟ این چیزی است که نیازمند گذشت زمان خیلی بیشتری است و باید منتظر بمانیم و رویدادهای سال ۱۴۰۲ را نظاره کنیم. اکنون (۱۱ آذر ۱۴۰۱) صد و نوزده روز تا آغاز سال جدید فاصله داریم.
از حوصله و توجه شما مخاطبان ارجمند برای دنبال کردن این بحث طولانی که از ۲۸ مهر ۱۴۰۱ نوشتن آن را آغاز کرده ام، بسیار تشکر میکنم و به زودی کل این مقالهی بلند را در قالب پی دی اف یکجا تقدیم خواهم کرد!
پایان
#سرکوب
#رژیم_سیاسی
#خیزش_اجتماعی
@NewHasanMohaddesi
ادامهی قسمت آخر: مفروضات، مفاهیم اصلی، و نتیجهگیری
✍️ حسن محدثیی گیلوایی
۱۱ آذر ۱۴۰۱
👆انتظار میرود برای این جنبش ما در پنج یا شش ماه بعدی تبلور و ظهور این چهرههای سیاسی را ببینیم.
۱۱) افرادی که به تعبیر رندال کالینز واجد سرمایهی اجتماعیی ناظر به شهرت (reputational capital) هستند (سیلیبرتیها)، در این جنبش اجتماعی نقش مهمی دارند؛ برخلاف روحانیان که به خاطر عملکردشان و نوع حضور اجتماعیشان در چند دههی اخیر در این جنبش اجتماعی اغلب مغضوب و منفور اند. دلیل آن این است که مطابق با آخرین تحقیقات جامعهشناختیای که رسماً توسط وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی منتشر شده است، هماکنون این مشاهیر رسانهای (سیلیبرتیها) که در شبکههای اجتماعی اعتبار و نفوذ بالایی دارند، جزو مهمترین گروههای اجتماعیی مرجع کشور هستند و روحانیان جزو دستهی نهم در رتبهبندیی گروههای مرجع اند. این در حالی است که در جنبش انقلابیی ۱۳۵۷ روحانیان و روشنفکران جزو مهمترین گروههای مرجع بوده اند. بنابراین، ایفای نقش رهبریی انگیزهبخش و الهامبخش و نمادین توسط برخی از این مشاهیر رسانهای (برخی از فوتبالیستها و سینماگران) بهروشنی قابل توضیح دادن است و چنین توضیحی از منطق جامعهشناختیی قابل دفاعی برخوردار است.
اما بحث نهایی اینکه یک چارچوب نظریی کارآمد و توانمند باید بتواند علاوه بر آنکه پدیدهی مورد بحث را بهخوبی توضیح دهد و ابعاد آن را بهقوت تشریح کند، میبایست بتواند پیشبینیهای نسبتاً دقیقی هم ارائه کند و روند حرکت پدیده را بهنحو نسبتاً درستی حدس بزند. من بر حسب این بینش نظری تاکنون چند پیشبینی کرده ام و تا این لحظه دو مورد آن تحقق یافته است. نخستین آن پیشبینیای بود که در مناظرهی ۱۳ دی ۱۳۹۶ در بحبوحهی یک خیزش اجتماعی گفتم و این ادعا را مطرح کردم که از این پس فواصل خیزشهای اجتماعی کمتر خواهد شد. در همانجا بحثام را بر مفهوم نظام اجتماعی متمرکز کردم و تحقق هفت مشخصه را به نظام سیاسیی موجود پیشنهاد کردم:
«یکم: سازگاری و انسجام: یک نظام مطلوب [مشروع] باید بتواند درون نظام خود سازگاری داشته باشد.
دوم: [معطوف به حل مساله] باشد. پیدا کردن راه حلهایی برای مخاطرات احتمالی درون نظام.
سوم: دارای پویایی درونی باشد. از طریق گردش نخبگانی و آوردن نیروهای تازه نفس به عرصه اجتماعی- سیاسی (خود بازتولید کنندگی).
چهارم: عقلانیت داشته باشد. از حداقلی از عقلانیت برخوردار باشد تا بتواند مسائلاش را بازشناسی کرده و برای بقای خودش تامین منابع بکند.
پنجم: [واکنش مناسب داشته باشد.] نسبت به تغییرات محیط واکنشهای مناسب داشته باشد.
ششم: [بازخوردپذیر باشد] . باید قادر باشد تا از محیط خودش [جامعه] باز خورد دریافت کند. نسبت به اتفاقاتی که در محیط روی میدهد بی اعتنا نباشد و به آنها واکنش مطلوب نشان دهد.
هفتم: [خوداندیش] باشد. باید بتواند خودش را تبدیل به موضوع خودش بکند و در باب خودش بازاندیشی کند».
اما اکنون فرصت برای تحقق این موارد از دست رفته است. من همچنین، در ۶ خرداد ۱۴۰۱ (۱۱۲ روز قبل از وقوع خیزش اجتماعیی ۲۵ شهریور ۱۴۰۱) از احتمال بالای وقوع یک خیزش اجتماعی نوشتم و خواهان تجدید نظر اساسی در شرایط شدم:
«وقتی وضعیت اینگونه میشود، هر اتّفاقی در هر ابعادی که رخ دهد (حتا فرو ریختن یک ساختمان در یک شهر)، نیز به مدیریت کلان ربط داده میشود و مقصر، درست یا غلط، در کلانترین سطح جستوجو میشود. باری، وضعیت نارضایتیی انفجاری تجدید نظری اساسی را طلب میکند. من دستکم پیشنهاد میکنم هر چه سریعتر پژوهشهایی جامعهشناختی در مورد سنجش میزان نارضایتی در دستور کار قرار گیرد. حاجت به تکرار نظرات کارشناسان متعددی اقتصادی برای اقدام عاجل برای بهبود وضع اقتصادیی مردم نیست. تکرار آن توضیح واضحات بهنظر میرسد.»
دستکم انتظار میرفت نظام سیاسی، فشار اقتصادی بر مردم را با نیل به توافق با طرفهای مذاکرهی بینالمللی (معاهدهی موسوم به برجام) تا حدی مرتفع میکرد اما از این مهم نیز کاملاً غفلت شد.
هر دو پیشبینیی فوق قبل از وقوع جنبش انجام گرفته و منتشر شده اند. اما آیا دیگر پیشبینیهای این چشمانداز نظری تحقق خواهد یافت یا خیر؟ این چیزی است که نیازمند گذشت زمان خیلی بیشتری است و باید منتظر بمانیم و رویدادهای سال ۱۴۰۲ را نظاره کنیم. اکنون (۱۱ آذر ۱۴۰۱) صد و نوزده روز تا آغاز سال جدید فاصله داریم.
از حوصله و توجه شما مخاطبان ارجمند برای دنبال کردن این بحث طولانی که از ۲۸ مهر ۱۴۰۱ نوشتن آن را آغاز کرده ام، بسیار تشکر میکنم و به زودی کل این مقالهی بلند را در قالب پی دی اف یکجا تقدیم خواهم کرد!
پایان
#سرکوب
#رژیم_سیاسی
#خیزش_اجتماعی
@NewHasanMohaddesi
چشماندازی_نظری_در_بارهی_خیزشهای_اجتماعیی_ایران.pdf
1.4 MB
♦️چشماندازی نظری در بارهی خیزشهای اجتماعیی ایران / نسخهی کامل و ویرایش شده
✍️حسن محدّثیی گیلوایی
۱۷ آذر ۱۴۰۱
🔻درآمد
نوشتن این بحث بلند و طولانی را در بحبوجهی یک جنبش اجتماعیی سراسری و از ۲۸ مهر ۱۴۰۱ آغاز کرده ام و در ۱۱ آذر به پایان رسانده ام. الان که این نوشته را برای بازنشر کامل آن ویرایش میکنم، ۱۷ آذر ۱۴۰۱ است و جنبش همچنان ادامه دارد. نوشتن در بحبوحهی یک جنبش همراه با پیگیریی اخبار هر روزهی آن و نیز همراه با مطالعهی دیگر خیزشهای اجتماعی و جنبشهای اجتماعی در دهههای اخیر در ایران، به من این امکان را داده است که به زمینهی اجتماعیی بروز آنها بیشتر توجّه کنم. کوشیدم تا جاییکه ممکن است در عین مفهومسازیی لازم برای تبیین و توضیح این پدیده، مفاهیمی قابل فهم برای مخاطب عام را بهکار بگیرم و تا جاییکه ممکن است دقیق سخن بگویم و از کلّیگویی پرهیز کنم. امیدوار ام این نوشته مورد توجّه مخاطبان ارجمند قرار گیرد. انتشار عمومیی آن به من فرصت دریافت نقدهای صاحبنظران ارجمند و آموختن بیشتر را میدهد.
#رژیم_سیاسی
#خیزش_اجتماعی
#جنبش_اجتماعی
@NewHasanMohaddesi
✍️حسن محدّثیی گیلوایی
۱۷ آذر ۱۴۰۱
🔻درآمد
نوشتن این بحث بلند و طولانی را در بحبوجهی یک جنبش اجتماعیی سراسری و از ۲۸ مهر ۱۴۰۱ آغاز کرده ام و در ۱۱ آذر به پایان رسانده ام. الان که این نوشته را برای بازنشر کامل آن ویرایش میکنم، ۱۷ آذر ۱۴۰۱ است و جنبش همچنان ادامه دارد. نوشتن در بحبوحهی یک جنبش همراه با پیگیریی اخبار هر روزهی آن و نیز همراه با مطالعهی دیگر خیزشهای اجتماعی و جنبشهای اجتماعی در دهههای اخیر در ایران، به من این امکان را داده است که به زمینهی اجتماعیی بروز آنها بیشتر توجّه کنم. کوشیدم تا جاییکه ممکن است در عین مفهومسازیی لازم برای تبیین و توضیح این پدیده، مفاهیمی قابل فهم برای مخاطب عام را بهکار بگیرم و تا جاییکه ممکن است دقیق سخن بگویم و از کلّیگویی پرهیز کنم. امیدوار ام این نوشته مورد توجّه مخاطبان ارجمند قرار گیرد. انتشار عمومیی آن به من فرصت دریافت نقدهای صاحبنظران ارجمند و آموختن بیشتر را میدهد.
#رژیم_سیاسی
#خیزش_اجتماعی
#جنبش_اجتماعی
@NewHasanMohaddesi
♦️پیآمدهای اعدام معترضان در بحبوحهی جنبش اجتماعیی سراسری
✍️ حسن محدثیی گیلوایی
۱۸ آذر ۱۴۰۱
همانطوری که محتمل مینمود، حکومت در مسیر اجرای گزینهی سرکوب تام که شش وجه آن را قبلاً شرح داده ام، آخرین اقدام کوچک مقیاس را در سطح فردی آزمود و یکی از معترضان را به اتهام محاربه اعدام نمود. من در مورد مسائل حقوقی چیز چندانی نمیدانم و در بارهی آن سخن نمیگویم. در این باره دیگران قطعاً اولاتر به سخنگویی هستند. اما میتوانم از پیآمدهای اجتماعی و سیاسیی این اقدام سخن بگویم. پیآمدهای این اقدام چیست؟
پیآمد اول: همانطور که همکار عزیز ام آقای عقیل دغاغله بهدرستی نوشته اند، حکومت کوشید برای کشته شدههای جنبش اجتماعی روایت رسمی بسازد و مسوولیت کشته شدن آنان را به گردن نگیرد. برای نخستین بار در زبان فارسی کلمهای جدید برای این کار ساخته شد: «کشتهسازی». من در جستوجوهایم در تاریخ زبان فارسی چنین اصطلاحی را به این معنا پیدا نکرده ام (اگر کسی در این باره اطّلاعی دارد مرا نیز لطفا مطّلع سازد). اما اعدام معترضان را دیگر نمیتوان به پای کس دیگری نوشت یا از بیماریهای روانی و غیر روانی و زمینهای سخن گفت. مسؤولیت چنین اقدامی رسماً بر عهدهی حکومت نهاده میشود.
https://t.me/adagha/396
پیآمد دوم: اما اگر بپذیریم که اعدام معترضان به قصد مرعوب کردن آنان صورت گرفته باشد، باید گفت که نه تنها این هدف محقق نمیشود بلکه بر عکس اعدام معترضان، خشم و خشونت معترضان و ناراضیان را بیشتر میسازد و مردم مخالف حکومت را بیش از پیش در اهداف رادیکالشان متحد میسازد. این اقدام به مردم معترض پیام میدهد که حکومت هرگز حاضر نیست تن به مصالحه بدهد و میخواهد با مخالفان خود تا انتها بجنگد. چنین پیامی میتواند به چرخهی خشونت و انتقامگیری دامن بزند و وضع خطرناکتری را برای جامعه رقم بزند. اعدام معترضان در وضعیت جنبش سراسری و وضعیت رادیکالیستی عملاً سوخت رساندن به جنبش اجتماعی و شتاب بخشیدن به آن است و همچون عامل شتابزا عمل میکند.
پیآمد سوم: نتیجهی دیگر اعدام معترضان متحد کردن محیط خارجی یا «محیط ژئوپولیتیک» (نظام سیاسی به تعبیر کاستلز) علیه نظام سیاسی است و میتواند کشورهای متحد غربی و همپیمانانشان را به اقدامات شدیدتری علیه نظام سیاسی برانگیزاند.
پیآمد چهارم: پیآمد چهارم این است که نظام سیاسی با ناکارآمد شدن انتخابهای قبلی به این نتیجه برسد که باید به مرحلهی بعد برود و شکل بسیار خشنتر و بزرگمقیاستری را برای سرکوب برگزیند. اینچنین انتخابی میتواند شرایط را برای خود نظام سیاسی هر چه دشوارتر سازد و تمام راههای برگشت را برای تصمیمات اصلاحگرانه ببندد و هیچ راه بازگشتی برای سیستم باقی نگذارد.
بنابراین، پیشنهاد من این است که همهی اشکال سرکوب هر چه سریعتر متوقف شود. این راه هرگز به نتیجهی مطلوبی برای کشور و برای خود نظام سیاسی نمیانجامد. تنها راه کمهزینه پذیرش اَشکالی از اصلاح رادیکال است.
#اعدام
#خیزش_اجتماعی
#جنبش_اجتماعی
@NewHasanMohaddesi
✍️ حسن محدثیی گیلوایی
۱۸ آذر ۱۴۰۱
همانطوری که محتمل مینمود، حکومت در مسیر اجرای گزینهی سرکوب تام که شش وجه آن را قبلاً شرح داده ام، آخرین اقدام کوچک مقیاس را در سطح فردی آزمود و یکی از معترضان را به اتهام محاربه اعدام نمود. من در مورد مسائل حقوقی چیز چندانی نمیدانم و در بارهی آن سخن نمیگویم. در این باره دیگران قطعاً اولاتر به سخنگویی هستند. اما میتوانم از پیآمدهای اجتماعی و سیاسیی این اقدام سخن بگویم. پیآمدهای این اقدام چیست؟
پیآمد اول: همانطور که همکار عزیز ام آقای عقیل دغاغله بهدرستی نوشته اند، حکومت کوشید برای کشته شدههای جنبش اجتماعی روایت رسمی بسازد و مسوولیت کشته شدن آنان را به گردن نگیرد. برای نخستین بار در زبان فارسی کلمهای جدید برای این کار ساخته شد: «کشتهسازی». من در جستوجوهایم در تاریخ زبان فارسی چنین اصطلاحی را به این معنا پیدا نکرده ام (اگر کسی در این باره اطّلاعی دارد مرا نیز لطفا مطّلع سازد). اما اعدام معترضان را دیگر نمیتوان به پای کس دیگری نوشت یا از بیماریهای روانی و غیر روانی و زمینهای سخن گفت. مسؤولیت چنین اقدامی رسماً بر عهدهی حکومت نهاده میشود.
https://t.me/adagha/396
پیآمد دوم: اما اگر بپذیریم که اعدام معترضان به قصد مرعوب کردن آنان صورت گرفته باشد، باید گفت که نه تنها این هدف محقق نمیشود بلکه بر عکس اعدام معترضان، خشم و خشونت معترضان و ناراضیان را بیشتر میسازد و مردم مخالف حکومت را بیش از پیش در اهداف رادیکالشان متحد میسازد. این اقدام به مردم معترض پیام میدهد که حکومت هرگز حاضر نیست تن به مصالحه بدهد و میخواهد با مخالفان خود تا انتها بجنگد. چنین پیامی میتواند به چرخهی خشونت و انتقامگیری دامن بزند و وضع خطرناکتری را برای جامعه رقم بزند. اعدام معترضان در وضعیت جنبش سراسری و وضعیت رادیکالیستی عملاً سوخت رساندن به جنبش اجتماعی و شتاب بخشیدن به آن است و همچون عامل شتابزا عمل میکند.
پیآمد سوم: نتیجهی دیگر اعدام معترضان متحد کردن محیط خارجی یا «محیط ژئوپولیتیک» (نظام سیاسی به تعبیر کاستلز) علیه نظام سیاسی است و میتواند کشورهای متحد غربی و همپیمانانشان را به اقدامات شدیدتری علیه نظام سیاسی برانگیزاند.
پیآمد چهارم: پیآمد چهارم این است که نظام سیاسی با ناکارآمد شدن انتخابهای قبلی به این نتیجه برسد که باید به مرحلهی بعد برود و شکل بسیار خشنتر و بزرگمقیاستری را برای سرکوب برگزیند. اینچنین انتخابی میتواند شرایط را برای خود نظام سیاسی هر چه دشوارتر سازد و تمام راههای برگشت را برای تصمیمات اصلاحگرانه ببندد و هیچ راه بازگشتی برای سیستم باقی نگذارد.
بنابراین، پیشنهاد من این است که همهی اشکال سرکوب هر چه سریعتر متوقف شود. این راه هرگز به نتیجهی مطلوبی برای کشور و برای خود نظام سیاسی نمیانجامد. تنها راه کمهزینه پذیرش اَشکالی از اصلاح رادیکال است.
#اعدام
#خیزش_اجتماعی
#جنبش_اجتماعی
@NewHasanMohaddesi
Telegram
ریزوم | عقیل دغاقله
اعدام ها چه چیز را تغییر می دهند؟
🖊عقیل دغاقله
حکومت با این اعدام ها دنبال تغییر میدان بازی است. هدفش تنها ایجاد رعب نیست. جان هایی را به گروگان گرفته تا مردم به «آزادشان کنید» و «اعدامشان نکنید» برسند. تا مورد خطاب قرار گیرد -و با همین مورد خطاب قرار…
🖊عقیل دغاقله
حکومت با این اعدام ها دنبال تغییر میدان بازی است. هدفش تنها ایجاد رعب نیست. جان هایی را به گروگان گرفته تا مردم به «آزادشان کنید» و «اعدامشان نکنید» برسند. تا مورد خطاب قرار گیرد -و با همین مورد خطاب قرار…
Forwarded from زیر سقف آسمان
آیا_خیزش_اجتماعیی_شهریور_۱۴۰۱_ضد_دینی_است.pdf
547.5 KB
♦️آیا خیزش اجتماعیی شهریور ۱۴۰۱، ضدّ دینی است؟ گفتوگویی تلگرامی با حسن محدثیی گیلوایی
۱۱ مهر ۱۴۰۱
🔻مقدمه
بهعنوان محقّق جامعهشناسی و جامعهشناسیی دین میبایست در بارهی ویژهگیهای خیزش شهریور ۱۴۰۱ سخن بگویم و آن را بهدور از احساسات و جانبداریهای مثبت یا منفی بررسی کنم و این کاری است که در بارهی اغلب خیزشهای دهههای اخیر انجام داده ام. لاجرم این بار نیز با زبانی خشک و بیاحساس در بارهی این خیزش اجتماعی و مسائل آن سخن میگویم. معمولاً یکی از موضوعات مهم در بارهی خیزشهای اجتماعی در ایران، نسبت هر خیزش اجتماعیی مورد نظر با دین است. دین هزاران سال در ایران در کنار سیاست از مهمترین نهادهای اجتماعی بوده است و امکان نداشته خیزش اجتماعیای رخ دهد و عناصر و محتواهای دینی در آن وجود نداشته باشد و خیزش را بهنحوی تغذیه نکند. ما میدانیم که در خیزشهای اجتماعیی مهمّی چون نهضت مشروطه، ملی شدن نفت، خیزش ۱۳۴۲، انقلاب ۱۳۵۷، و حتّا خیزش ۱۳۸۸، عناصر و محتواهای دینی حضور پررنگی داشته اند.
... پرسش مهم اکنون این است که آیا این خیزش اجتماعی، جهتگیریای ضدّ دینی دارد؟
#دین
#خیزش_اجتماعی
@NewHasanMohaddesi
۱۱ مهر ۱۴۰۱
🔻مقدمه
بهعنوان محقّق جامعهشناسی و جامعهشناسیی دین میبایست در بارهی ویژهگیهای خیزش شهریور ۱۴۰۱ سخن بگویم و آن را بهدور از احساسات و جانبداریهای مثبت یا منفی بررسی کنم و این کاری است که در بارهی اغلب خیزشهای دهههای اخیر انجام داده ام. لاجرم این بار نیز با زبانی خشک و بیاحساس در بارهی این خیزش اجتماعی و مسائل آن سخن میگویم. معمولاً یکی از موضوعات مهم در بارهی خیزشهای اجتماعی در ایران، نسبت هر خیزش اجتماعیی مورد نظر با دین است. دین هزاران سال در ایران در کنار سیاست از مهمترین نهادهای اجتماعی بوده است و امکان نداشته خیزش اجتماعیای رخ دهد و عناصر و محتواهای دینی در آن وجود نداشته باشد و خیزش را بهنحوی تغذیه نکند. ما میدانیم که در خیزشهای اجتماعیی مهمّی چون نهضت مشروطه، ملی شدن نفت، خیزش ۱۳۴۲، انقلاب ۱۳۵۷، و حتّا خیزش ۱۳۸۸، عناصر و محتواهای دینی حضور پررنگی داشته اند.
... پرسش مهم اکنون این است که آیا این خیزش اجتماعی، جهتگیریای ضدّ دینی دارد؟
#دین
#خیزش_اجتماعی
@NewHasanMohaddesi
♦️جنبش نسل زد: برخی پرسش و پاسخها؛ درسها و راه حلها
✍️ دکتر محمد منصورنژاد
۱۲ دی ۱۴۰۱
در پی جنبش نسل زد (z) با شعار اصلی «زن زندگی آزادی»؛ این پرسش برای همه آنانی که نگاه به آینده دارند مطرح است که قرار است چه اتفاقی بیفتد؟ مطالبه اصلی معترضان چیست و به چه شکلی می خواهند بدان دست یابند؟
الف) ۴ پاسخ:
۱. انقلاب: رایکالترین خواسته «انقلاب» است و تاسیس نظامی از اساس تازه. اما در باب سازوکار دسترسی به این شعار راه روشنی در پیش نیست و دست کم این پرسش مبهم وجود دارد که با تعداد و میزان معترضان فعلی، آیا اصلا انقلاب ممکن است؟
۲. تغییر ساختاری مسالمت آمیز: سطح دیگر خواسته تاسیس «مجلس موسسان» است که خودبه خود وظیفه اش نوشتن قانون اساسی جدید، متناسب با مطالبات معترضان است. این شیوه گذار، گرچه مسالمت آمیز به نظر می رسد، ولی ابهامش آن است که چرا اصحاب قدرت رضایت می دهند تا قانون اساسی موجود، که شالوده نظام فعلی است تغییر کند؟ (در حالی که حتی در مقابل تغییر در قانون عادی مثل حجاب، نیز مقاومت می کنند!).
۳. بازنگری اساسی در شیوه تدبیر: خواسته سطح نازلتر آن است که حکومت برخلاف رویه و روند موجود، به قانون اساسی فعلی بازگردد و به ویژه اصول فصل «حاکمیت مردم» را تحقق بخشد. نتیجه خود بخود تقلیل نقش نهادهای انتصابی و تقویت نقش نهادهای انتخابی است. اما ابهام این ایده آن است که اگر کار به این سهولت بود، پس چرا تا کنون و ظرف بیش از چهاردهه، چنین نشد؟ مگر قانون اساسی «میثاقنامه» مردم و مقامات نبود؟ چه شد که به اصول جمهوریت این میثاق، خیانت شد؟
۴. اصلاحات محدود: برخی خواسته های حداقلی تری را مطرح می کنند. مثلا ایده اصلاح سیاستها؛ تغییر برخی مقامات، و در بهترین حالت مراجعه به آرای عمومی در برخی مسایل مهم (حجاب اجباری؛ فیلترینگ و....). اما ابهام این ایده آن است جریانی که سالها برای باصطلاح «حاکمیت یکدست» تلاش و مهندسی نموده و حتی خودی هایش را بر روی این ایده ذبح نموده و این سالها هزینه «انتخابات تقلبی» را به جان خرید، و... آیا حاضر است دوباره مثلا به عصر مثل اصلاحات باز گردد؟ به ویژه اینان که متوهمانه فکر می کند در جهان در ابعادی، حتی ابرقدرتی هستند! و در داخل هم این معترضان را با نیم ساعت صحبت مجاب و عاشق خود می کنند!
۵. ....
ب) نیم نگاهی به دیگران
کسانی که با سیستم حکومتی «انگلستان» آشنایی داشته باشند، چند نکته درس و عبرت آموز برای همگان دارد. از جمله:
۱.مردمساری در آن کشور یک شبه اتفاق نیفتاد و بالای 8 قرن سابقه دارد و اندک اندک مردم به حقوقشان رسیدند و این تنها در سال 1928 بود که آخرين قدم در راه دموكراتيك شدن برداشته شد و تمامي زنان و مردان انگليسيِ بالاي 21 سال، صاحب حق رأي مساوي شدند!
۲. از دو مجلس «عوام» و «اعیان» (لردها)، سالها مجلس عوام به جهت کم اهمیت بودنش در پایتخت و کنار مجلس اعیان اجازه تشکیلات و جلسه نداشت. اما با نیرومند شدن نهادهای مدنی و مردمی، در این کشور امروزه این مجلس اعیان است که تا حد بالایی به حاشیه رانده شده است.
۳. بلوغ سیاسی و فرهنگی در این کشور تا این حد است که در مجلس عوام؛ «اپوزیسیون» نماینده رسمی دارد و سیاست های حزب حاکم را به شدت و شفافیت، نقد می کند!
۴. در آن کشور در کنار قوانین موضوعه؛ قانون «کامن لا» (نانوشته مبتنی بر سنتها و رویه ها) وجود دارد که اگر قوانین عادی در موضوعی به بن بست رسید، برای کارآمدی، از قواعد کامن لا، استفاده می کنند. (آنگونه نیست که همه مشکل لازم به قانون نویسی داشته باشد.)
ج) چه باید کرد؟
اما در ایران بالاخره چه باید کرد؟ چه شد که پس از بالای یک قرن تصویب قوانین عهد مشروطه و سپس این همه قوانین در بیش از چهاردهه اخیر، تا این حد قوانینی که حقوق مردم را تقویت می کند، کاملا به حاشیه رفت و درست عکس مسیر انگلستان را می پیماییم؟ در تاملی بر این پرسش چند نکته جای طرح دارد:
۱. بلاشک فقدان و یا ضعف نهادهای مدنی و حزبی (احزاب مردمی و از بطن ملت)، سبب شدند که نهادهای رسمی و حاکم، به مرور به استیلای کامل برسند و دستاوردهای مصلحان و مردم دست کم در تاریخ معاصر ایران را درو کنند! راه حل هم مشخص است. لازم است مراجع اقتدار از جریان های مختلف، برای فعالیتهای نهادینه و منسجم چارهاندیشی و اقدام کنند.
ادامه دارد. 👇👇👇
#نسل_زد
#منصورنژاد
#خیزش_اجتماعی
@NewHasanMohaddesi
✍️ دکتر محمد منصورنژاد
۱۲ دی ۱۴۰۱
در پی جنبش نسل زد (z) با شعار اصلی «زن زندگی آزادی»؛ این پرسش برای همه آنانی که نگاه به آینده دارند مطرح است که قرار است چه اتفاقی بیفتد؟ مطالبه اصلی معترضان چیست و به چه شکلی می خواهند بدان دست یابند؟
الف) ۴ پاسخ:
۱. انقلاب: رایکالترین خواسته «انقلاب» است و تاسیس نظامی از اساس تازه. اما در باب سازوکار دسترسی به این شعار راه روشنی در پیش نیست و دست کم این پرسش مبهم وجود دارد که با تعداد و میزان معترضان فعلی، آیا اصلا انقلاب ممکن است؟
۲. تغییر ساختاری مسالمت آمیز: سطح دیگر خواسته تاسیس «مجلس موسسان» است که خودبه خود وظیفه اش نوشتن قانون اساسی جدید، متناسب با مطالبات معترضان است. این شیوه گذار، گرچه مسالمت آمیز به نظر می رسد، ولی ابهامش آن است که چرا اصحاب قدرت رضایت می دهند تا قانون اساسی موجود، که شالوده نظام فعلی است تغییر کند؟ (در حالی که حتی در مقابل تغییر در قانون عادی مثل حجاب، نیز مقاومت می کنند!).
۳. بازنگری اساسی در شیوه تدبیر: خواسته سطح نازلتر آن است که حکومت برخلاف رویه و روند موجود، به قانون اساسی فعلی بازگردد و به ویژه اصول فصل «حاکمیت مردم» را تحقق بخشد. نتیجه خود بخود تقلیل نقش نهادهای انتصابی و تقویت نقش نهادهای انتخابی است. اما ابهام این ایده آن است که اگر کار به این سهولت بود، پس چرا تا کنون و ظرف بیش از چهاردهه، چنین نشد؟ مگر قانون اساسی «میثاقنامه» مردم و مقامات نبود؟ چه شد که به اصول جمهوریت این میثاق، خیانت شد؟
۴. اصلاحات محدود: برخی خواسته های حداقلی تری را مطرح می کنند. مثلا ایده اصلاح سیاستها؛ تغییر برخی مقامات، و در بهترین حالت مراجعه به آرای عمومی در برخی مسایل مهم (حجاب اجباری؛ فیلترینگ و....). اما ابهام این ایده آن است جریانی که سالها برای باصطلاح «حاکمیت یکدست» تلاش و مهندسی نموده و حتی خودی هایش را بر روی این ایده ذبح نموده و این سالها هزینه «انتخابات تقلبی» را به جان خرید، و... آیا حاضر است دوباره مثلا به عصر مثل اصلاحات باز گردد؟ به ویژه اینان که متوهمانه فکر می کند در جهان در ابعادی، حتی ابرقدرتی هستند! و در داخل هم این معترضان را با نیم ساعت صحبت مجاب و عاشق خود می کنند!
۵. ....
ب) نیم نگاهی به دیگران
کسانی که با سیستم حکومتی «انگلستان» آشنایی داشته باشند، چند نکته درس و عبرت آموز برای همگان دارد. از جمله:
۱.مردمساری در آن کشور یک شبه اتفاق نیفتاد و بالای 8 قرن سابقه دارد و اندک اندک مردم به حقوقشان رسیدند و این تنها در سال 1928 بود که آخرين قدم در راه دموكراتيك شدن برداشته شد و تمامي زنان و مردان انگليسيِ بالاي 21 سال، صاحب حق رأي مساوي شدند!
۲. از دو مجلس «عوام» و «اعیان» (لردها)، سالها مجلس عوام به جهت کم اهمیت بودنش در پایتخت و کنار مجلس اعیان اجازه تشکیلات و جلسه نداشت. اما با نیرومند شدن نهادهای مدنی و مردمی، در این کشور امروزه این مجلس اعیان است که تا حد بالایی به حاشیه رانده شده است.
۳. بلوغ سیاسی و فرهنگی در این کشور تا این حد است که در مجلس عوام؛ «اپوزیسیون» نماینده رسمی دارد و سیاست های حزب حاکم را به شدت و شفافیت، نقد می کند!
۴. در آن کشور در کنار قوانین موضوعه؛ قانون «کامن لا» (نانوشته مبتنی بر سنتها و رویه ها) وجود دارد که اگر قوانین عادی در موضوعی به بن بست رسید، برای کارآمدی، از قواعد کامن لا، استفاده می کنند. (آنگونه نیست که همه مشکل لازم به قانون نویسی داشته باشد.)
ج) چه باید کرد؟
اما در ایران بالاخره چه باید کرد؟ چه شد که پس از بالای یک قرن تصویب قوانین عهد مشروطه و سپس این همه قوانین در بیش از چهاردهه اخیر، تا این حد قوانینی که حقوق مردم را تقویت می کند، کاملا به حاشیه رفت و درست عکس مسیر انگلستان را می پیماییم؟ در تاملی بر این پرسش چند نکته جای طرح دارد:
۱. بلاشک فقدان و یا ضعف نهادهای مدنی و حزبی (احزاب مردمی و از بطن ملت)، سبب شدند که نهادهای رسمی و حاکم، به مرور به استیلای کامل برسند و دستاوردهای مصلحان و مردم دست کم در تاریخ معاصر ایران را درو کنند! راه حل هم مشخص است. لازم است مراجع اقتدار از جریان های مختلف، برای فعالیتهای نهادینه و منسجم چارهاندیشی و اقدام کنند.
ادامه دارد. 👇👇👇
#نسل_زد
#منصورنژاد
#خیزش_اجتماعی
@NewHasanMohaddesi
👆۲. ممکن است گفته شود این کار زمانبر است و این ایده بدرد شرایط کنونی نمی خورد! گرچه این اشکال خالی از وجه نیست، اما نکته مهمی هم در اینجا وجود دارد. زیرا هر حرکت جمعی و به ویژه هزینه بر، انگیزه و عزمی جزم می طلبد و این انگیزه ها همواره در شرایط عادی و معمولی کمتر از شرایط حاد و بحرانی تهییج و برانگیخته می شوند. به عبارت دیگر بهترین زمان جهت هر گونه تلاش برای نزدیک شدن به هم، موقعی است که شعله ای در درون فرد و برون از او برپاست. در حین حرکت و جنبش هاست که افراد می توانند همدیگر را بیابند، وزن همدیگر را بسنجند، افراد خلاق تر را شناسایی کنند، تمرین کار جمعی نمایند و....
۳. اقدامات نهادینه تر ارباب قدرت را با پاسخگویی وا می دارد. هر چقدر این تشکل های مردمی نیرومندتر و هماهنگتر باشد، کارآمد تر خواهند بود.
۴. درنهایت، نگارنده سالهاست که می گوید و می نویسد: از «دولت ضعیف» به ویژه در این سامان، دفاع نمی کند. ایران عزیز دشمن دارد و برای مقابله با بیگانگان، نیاز به دولت قوی دارد. اما دولت قوی، بدون حضور تشکل ها و نهادهای مدنی نیرومند، گسترده و پایدار، خواه ناخواه به استبداد و دیکتاتوری ختم می شود.
#نسل_زد
#منصورنژاد
#خیزش_اجتماعی
@NewHasanMohaddesi
۳. اقدامات نهادینه تر ارباب قدرت را با پاسخگویی وا می دارد. هر چقدر این تشکل های مردمی نیرومندتر و هماهنگتر باشد، کارآمد تر خواهند بود.
۴. درنهایت، نگارنده سالهاست که می گوید و می نویسد: از «دولت ضعیف» به ویژه در این سامان، دفاع نمی کند. ایران عزیز دشمن دارد و برای مقابله با بیگانگان، نیاز به دولت قوی دارد. اما دولت قوی، بدون حضور تشکل ها و نهادهای مدنی نیرومند، گسترده و پایدار، خواه ناخواه به استبداد و دیکتاتوری ختم می شود.
#نسل_زد
#منصورنژاد
#خیزش_اجتماعی
@NewHasanMohaddesi
Forwarded from زیر سقف آسمان
چشماندازی_نظری_در_بارهی_خیزشهای_اجتماعیی_ایران.pdf
1.4 MB
♦️چشماندازی نظری در بارهی خیزشهای اجتماعیی ایران / نسخهی کامل و ویرایش شده
✍️حسن محدّثیی گیلوایی
۱۷ آذر ۱۴۰۱
🔻درآمد
نوشتن این بحث بلند و طولانی را در بحبوجهی یک جنبش اجتماعیی سراسری و از ۲۸ مهر ۱۴۰۱ آغاز کرده ام و در ۱۱ آذر به پایان رسانده ام. الان که این نوشته را برای بازنشر کامل آن ویرایش میکنم، ۱۷ آذر ۱۴۰۱ است و جنبش همچنان ادامه دارد. نوشتن در بحبوحهی یک جنبش همراه با پیگیریی اخبار هر روزهی آن و نیز همراه با مطالعهی دیگر خیزشهای اجتماعی و جنبشهای اجتماعی در دهههای اخیر در ایران، به من این امکان را داده است که به زمینهی اجتماعیی بروز آنها بیشتر توجّه کنم. کوشیدم تا جاییکه ممکن است در عین مفهومسازیی لازم برای تبیین و توضیح این پدیده، مفاهیمی قابل فهم برای مخاطب عام را بهکار بگیرم و تا جاییکه ممکن است دقیق سخن بگویم و از کلّیگویی پرهیز کنم. امیدوار ام این نوشته مورد توجّه مخاطبان ارجمند قرار گیرد. انتشار عمومیی آن به من فرصت دریافت نقدهای صاحبنظران ارجمند و آموختن بیشتر را میدهد.
#رژیم_سیاسی
#خیزش_اجتماعی
#جنبش_اجتماعی
@NewHasanMohaddesi
✍️حسن محدّثیی گیلوایی
۱۷ آذر ۱۴۰۱
🔻درآمد
نوشتن این بحث بلند و طولانی را در بحبوجهی یک جنبش اجتماعیی سراسری و از ۲۸ مهر ۱۴۰۱ آغاز کرده ام و در ۱۱ آذر به پایان رسانده ام. الان که این نوشته را برای بازنشر کامل آن ویرایش میکنم، ۱۷ آذر ۱۴۰۱ است و جنبش همچنان ادامه دارد. نوشتن در بحبوحهی یک جنبش همراه با پیگیریی اخبار هر روزهی آن و نیز همراه با مطالعهی دیگر خیزشهای اجتماعی و جنبشهای اجتماعی در دهههای اخیر در ایران، به من این امکان را داده است که به زمینهی اجتماعیی بروز آنها بیشتر توجّه کنم. کوشیدم تا جاییکه ممکن است در عین مفهومسازیی لازم برای تبیین و توضیح این پدیده، مفاهیمی قابل فهم برای مخاطب عام را بهکار بگیرم و تا جاییکه ممکن است دقیق سخن بگویم و از کلّیگویی پرهیز کنم. امیدوار ام این نوشته مورد توجّه مخاطبان ارجمند قرار گیرد. انتشار عمومیی آن به من فرصت دریافت نقدهای صاحبنظران ارجمند و آموختن بیشتر را میدهد.
#رژیم_سیاسی
#خیزش_اجتماعی
#جنبش_اجتماعی
@NewHasanMohaddesi
♦️از خیزش تا جنبش: پاسخی به نقد دکتر علائی
✍ الهام محمدی
۱۵ دی ۱۴۰۱
آقای علایی جامعهشناس محترم! مقالهی دکتر محدثی را مطالعه کرده و به نقد مبادرت ورزیدهاند.
https://t.me/sociologicalperspectives/2538
اولا باید خدمت ایشان عرض کنم که نقد و بررسی فقط به معنای نشان دادن ایرادات یک نوشتار نیست، بلکه برشمردن نکات قوت در یک نوشتار و نشان دادن اهمیت اینکه نوشتار از چه جهتی مهم هست و یا بیان اینکه نوشتار چه پرتویی را برای نمایاندن حقیقت بهدرستی تابانده است امری مهم در نقد است، زیرا نویسنده با فضای ذهنیی مخاطب بیشتر مانوس خواهد شد و بازخورد نکات مثبت قطعا در نوشتههای بعدی او آثار مثبتی خواهد داشت.
نکتهی دوم اینکه دربخش اولِ (فرستهی نخست) این مقاله، دکتر محدثی، خیزش اجتماعی را تعریف کرده و فرق بین خیزش و جنبش رو بیان کرده و در ادامه به عواملی که باعث شکلگیریی خیزش اجتماعی میشود را برشمرده. خواننده با دنبال کردن وقایعی که بعد فوت خانم مهسا امینی رخ داده، شکلگیریی خیزش اجتماعی را در بادی امر در این معنا و مفهوم تبیین شده، استنباط خواهد کرد. با دنبال کردن حوادث سه ماه اخیر در کشور و شکلگیریی اعتراضهای گسترده در دانشگاهها و برخی شهرهای ایران و با به میدان آمدن چهرههای محبوب مردم مانند رسول خادم و علی دایی و حمایت هنرمندان رشتههای مختلف مانند موسیقیدانهای معروف و صاحب نامی مانند علی قمصری و کیهانکلهر، و حمایت بازیگران مشهور و حرفهای و استعفای چند مجری از صدا و سیما و حرکات نمادینی که ورزشکاران رشتههای مختلف در میدان مسابقه در حمایت از اعتراضات از خود نشان دادن و... رفتهرفته خیزش به جنبش اجتماعی بدل شد. حال اینکه در بخش " نتیجهگیری: استنباطات نظری نیازمند بررسی تجربی" در قسمت(۱) پدیدهی اجتماعی رخ داده را جنبش توصیف کرده هیچ منافاتی با محتوای ارائهشده در مقاله ندارد، و در شمارهی (۲) همین بخش از کلمهی خیزش استفاده شده، با توجه به اینکه در ابتدای امر با خیزشی اجتماعی مواجه بودیم، اشکال اساسیای به این نوشتار وارد نمیکند.
اما این جمله در مقالهی "نگرشها و اصول تنگنظرانه ایدهئولوژیک که در آن وفاداری به سیستم بسیار مهمتر از برخورداری از تخصص و شایستگی حرفهای است، میتواند سیستم را با خلاء خبرهگانی مواجه سازد." برای من خیلی از این لحاظ که اندیشمندان و نخبگان ملت چقدر دلسوزانه و صادقانه و عالمانه به این سیستم هشدار دادن اما افسوس که مغزهای تهی فرق بین یک منتقد دلسوز و متخصص را با افرادی که با زیست انگلی به بدنهی سیستم چسبیدهاند و چاپلوسی و وفادارای به اصول سیستم را دستمایهی اترازق خود قراردادهاند را نمیفهمد و خودش با طرد منتقد سبب تخریب و کوتاهیی عمر خویش میگردد. اگر کمترین عقلانیتی در این سیستم بود به صداهایی که از نخبگان اقتصادی و سیاسی و جامعهشناسی و...گوش میداد و با جدیگرفتن هشدارها و نه حمل بر سیاهنمایی و دستمایهی ابزار سرکوب قرار دادن، بلکه با درست دیدن واقعیت موجود و بکارگیری توانش تدبیر بهترین راهحل رو برای مرتفعکردن مشکلات کشور برمیگزید.
برای من باعث تاسف است که یک جامعهشناس از خواندن یک مقاله که سعی در تبیین پدیدهای اجتماعی را داشته نه توانسته، نقاط قوتاش را برشمرد و نه توانسته مفهوم یا مولفهای به تعاریف مندرج در مقاله بیفزاید و تبیین این پدیده رو یک گام به جلو ببرد و متفرعنانه در ابتدای نقد دعوت به تجدیدنظر میکند. بنظر میآید که واژهی نقد هم مثل خیلی از واژهگان در کانتکست برخی از آقایان از معنا و مفهوم تهی شده و بیشتر ابزاری برای خردهگیریهای کودکانه هست تا ابزاری برایِ گفتوگوهای سازنده و پیشبرنده و عمقدهندهی شناختما از مفاهیم و پدیدههایی مانند خیزش و جنبشهای اجتماعی، زیرا که شناخت درست این پدیدهها، نقش مهمی در مواجههی درست ما با واقعیتهای اجتماعی و بدنبال آن نقش مهمی در سرنوشت ما خواهد داشت.
#خیزش_اجتماعی
#جنبش_اجتماعی
@NewHasanMohaddesi
✍ الهام محمدی
۱۵ دی ۱۴۰۱
آقای علایی جامعهشناس محترم! مقالهی دکتر محدثی را مطالعه کرده و به نقد مبادرت ورزیدهاند.
https://t.me/sociologicalperspectives/2538
اولا باید خدمت ایشان عرض کنم که نقد و بررسی فقط به معنای نشان دادن ایرادات یک نوشتار نیست، بلکه برشمردن نکات قوت در یک نوشتار و نشان دادن اهمیت اینکه نوشتار از چه جهتی مهم هست و یا بیان اینکه نوشتار چه پرتویی را برای نمایاندن حقیقت بهدرستی تابانده است امری مهم در نقد است، زیرا نویسنده با فضای ذهنیی مخاطب بیشتر مانوس خواهد شد و بازخورد نکات مثبت قطعا در نوشتههای بعدی او آثار مثبتی خواهد داشت.
نکتهی دوم اینکه دربخش اولِ (فرستهی نخست) این مقاله، دکتر محدثی، خیزش اجتماعی را تعریف کرده و فرق بین خیزش و جنبش رو بیان کرده و در ادامه به عواملی که باعث شکلگیریی خیزش اجتماعی میشود را برشمرده. خواننده با دنبال کردن وقایعی که بعد فوت خانم مهسا امینی رخ داده، شکلگیریی خیزش اجتماعی را در بادی امر در این معنا و مفهوم تبیین شده، استنباط خواهد کرد. با دنبال کردن حوادث سه ماه اخیر در کشور و شکلگیریی اعتراضهای گسترده در دانشگاهها و برخی شهرهای ایران و با به میدان آمدن چهرههای محبوب مردم مانند رسول خادم و علی دایی و حمایت هنرمندان رشتههای مختلف مانند موسیقیدانهای معروف و صاحب نامی مانند علی قمصری و کیهانکلهر، و حمایت بازیگران مشهور و حرفهای و استعفای چند مجری از صدا و سیما و حرکات نمادینی که ورزشکاران رشتههای مختلف در میدان مسابقه در حمایت از اعتراضات از خود نشان دادن و... رفتهرفته خیزش به جنبش اجتماعی بدل شد. حال اینکه در بخش " نتیجهگیری: استنباطات نظری نیازمند بررسی تجربی" در قسمت(۱) پدیدهی اجتماعی رخ داده را جنبش توصیف کرده هیچ منافاتی با محتوای ارائهشده در مقاله ندارد، و در شمارهی (۲) همین بخش از کلمهی خیزش استفاده شده، با توجه به اینکه در ابتدای امر با خیزشی اجتماعی مواجه بودیم، اشکال اساسیای به این نوشتار وارد نمیکند.
اما این جمله در مقالهی "نگرشها و اصول تنگنظرانه ایدهئولوژیک که در آن وفاداری به سیستم بسیار مهمتر از برخورداری از تخصص و شایستگی حرفهای است، میتواند سیستم را با خلاء خبرهگانی مواجه سازد." برای من خیلی از این لحاظ که اندیشمندان و نخبگان ملت چقدر دلسوزانه و صادقانه و عالمانه به این سیستم هشدار دادن اما افسوس که مغزهای تهی فرق بین یک منتقد دلسوز و متخصص را با افرادی که با زیست انگلی به بدنهی سیستم چسبیدهاند و چاپلوسی و وفادارای به اصول سیستم را دستمایهی اترازق خود قراردادهاند را نمیفهمد و خودش با طرد منتقد سبب تخریب و کوتاهیی عمر خویش میگردد. اگر کمترین عقلانیتی در این سیستم بود به صداهایی که از نخبگان اقتصادی و سیاسی و جامعهشناسی و...گوش میداد و با جدیگرفتن هشدارها و نه حمل بر سیاهنمایی و دستمایهی ابزار سرکوب قرار دادن، بلکه با درست دیدن واقعیت موجود و بکارگیری توانش تدبیر بهترین راهحل رو برای مرتفعکردن مشکلات کشور برمیگزید.
برای من باعث تاسف است که یک جامعهشناس از خواندن یک مقاله که سعی در تبیین پدیدهای اجتماعی را داشته نه توانسته، نقاط قوتاش را برشمرد و نه توانسته مفهوم یا مولفهای به تعاریف مندرج در مقاله بیفزاید و تبیین این پدیده رو یک گام به جلو ببرد و متفرعنانه در ابتدای نقد دعوت به تجدیدنظر میکند. بنظر میآید که واژهی نقد هم مثل خیلی از واژهگان در کانتکست برخی از آقایان از معنا و مفهوم تهی شده و بیشتر ابزاری برای خردهگیریهای کودکانه هست تا ابزاری برایِ گفتوگوهای سازنده و پیشبرنده و عمقدهندهی شناختما از مفاهیم و پدیدههایی مانند خیزش و جنبشهای اجتماعی، زیرا که شناخت درست این پدیدهها، نقش مهمی در مواجههی درست ما با واقعیتهای اجتماعی و بدنبال آن نقش مهمی در سرنوشت ما خواهد داشت.
#خیزش_اجتماعی
#جنبش_اجتماعی
@NewHasanMohaddesi
Telegram
رویکردهای جامعه شناختی؛ "گفتمان وفاق"
✅ناهمخوانی در تحلیل محدثی از حوادث اخیر کشور؛ از حیث کاربست مفهومی!
✍دکتر محمدحسن علایی (جامعهشناس)
دکتر حسن محدثی در مقام یک جامعهشناس انتقادی از آنجایی که از انتقاد بیشتر از تمجید استقبال می کند از مجموعه ی محسنات و نقاط قوتی که بر تحلیل های وی در…
✍دکتر محمدحسن علایی (جامعهشناس)
دکتر حسن محدثی در مقام یک جامعهشناس انتقادی از آنجایی که از انتقاد بیشتر از تمجید استقبال می کند از مجموعه ی محسنات و نقاط قوتی که بر تحلیل های وی در…
Audio
مدرسه مطالعات هویت باشگاه اندیشه برگزار کرد:
نشستهای دربارهی بحران؛
جلسه نقد و بررسی مقالهی
«چشماندازهای نظری درباره خیزشهای اجتماعی ایران»
با حضور
دکتر حسن محدثیگیلوایی (مؤلف)
و دکتر سیدجواد میریمینق (ناقد)
و برنامه
پرسش و پاسخ
پنجشنبه ۱۵ دی ۱۴۰۱
ساعت ۱۷ الی ۲۰
خیابان انقلاب، خیابان وصال شیرازی، کوچه نایبی، پلاک ۲۳، شبستان باشگاه اندیشه
#مطالعات_هویت #درباره_بحران #باشگاه_اندیشه
@bashgahandishe
@seyedjavadmiri
#خیزش_اجتماعی
#جنبش_اجتماعی
@NewHasanMohaddesi
نشستهای دربارهی بحران؛
جلسه نقد و بررسی مقالهی
«چشماندازهای نظری درباره خیزشهای اجتماعی ایران»
با حضور
دکتر حسن محدثیگیلوایی (مؤلف)
و دکتر سیدجواد میریمینق (ناقد)
و برنامه
پرسش و پاسخ
پنجشنبه ۱۵ دی ۱۴۰۱
ساعت ۱۷ الی ۲۰
خیابان انقلاب، خیابان وصال شیرازی، کوچه نایبی، پلاک ۲۳، شبستان باشگاه اندیشه
#مطالعات_هویت #درباره_بحران #باشگاه_اندیشه
@bashgahandishe
@seyedjavadmiri
#خیزش_اجتماعی
#جنبش_اجتماعی
@NewHasanMohaddesi
♦️چشماندازی نظری در بارهی خیزشهای اجتماعیی ایران / ویرایش دوم، ۳۰ دی ۱۴۰۱
✍ حسن محدثیی گیلوایی
سپاس از دوستان عزیز در حلقهی تجریش برای انتشار این مقالهی بلند. منتظر نقدهای این بزرگواران هستم.
https://www.tajrishcircle.org/g1/
#خیزش_اجتماعی
#جنبش_اجتماعی
@NewHasanMohaddesi
✍ حسن محدثیی گیلوایی
سپاس از دوستان عزیز در حلقهی تجریش برای انتشار این مقالهی بلند. منتظر نقدهای این بزرگواران هستم.
https://www.tajrishcircle.org/g1/
#خیزش_اجتماعی
#جنبش_اجتماعی
@NewHasanMohaddesi
آیا باز هم بلوچستان مستثناست.pdf
762.2 KB
♦️آیا باز هم بلوچستان مستثنا است؟
✍️ داریوش مبارکی
کارشناس ارشد جامعهشناسی
۴ اسفند ۱۴۰۱
#دین
#مبارکی
#عبدالحمید
#خیزش_اجتماعی
#جنبش_اجتماعی
@NewHasanMohaddesi
✍️ داریوش مبارکی
کارشناس ارشد جامعهشناسی
۴ اسفند ۱۴۰۱
#دین
#مبارکی
#عبدالحمید
#خیزش_اجتماعی
#جنبش_اجتماعی
@NewHasanMohaddesi
حسن محدثی گیلوایی: چشم اندازی نظری در باره خیزشهای اجتماعی ایران
✍ حسن محدثی گیلوایی
♦️چشماندازی نظری در بارهی خیزشهای اجتماعی ایران
🎤 صدای ِ آقای محسن رسولی
محدثی: این فایل صوتی را برخی عزیزان لطف کرده اند و برای من ارسال کرده اند. خوشحال ام از دیده شدن این مقاله. من منتظر بودم روزی این مقاله به زبانهای دیگر نیز ترجمه بشود و وارد ادبیات نظریی مربوط به جنبشهای اجتماعی بشود. شاید روزی چنین اتفاقی هم بیافتد. آرزو که بر ما عیب نیست.
قدردانی میکنم از بزرگوارانی که این همه زحمت کشیده اند! من خود هرگز چنین امکاناتی در اختیار نداشته ام.
https://linktr.ee/tribunpluse
#جنبش_اجتماعی
#خیزش_اجتماعی
@NewHasanMohaddesi
♦️چشماندازی نظری در بارهی خیزشهای اجتماعی ایران
🎤 صدای ِ آقای محسن رسولی
محدثی: این فایل صوتی را برخی عزیزان لطف کرده اند و برای من ارسال کرده اند. خوشحال ام از دیده شدن این مقاله. من منتظر بودم روزی این مقاله به زبانهای دیگر نیز ترجمه بشود و وارد ادبیات نظریی مربوط به جنبشهای اجتماعی بشود. شاید روزی چنین اتفاقی هم بیافتد. آرزو که بر ما عیب نیست.
قدردانی میکنم از بزرگوارانی که این همه زحمت کشیده اند! من خود هرگز چنین امکاناتی در اختیار نداشته ام.
https://linktr.ee/tribunpluse
#جنبش_اجتماعی
#خیزش_اجتماعی
@NewHasanMohaddesi
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
♦️فاجعهی پس از جنبش اجتماعی و یأس سیاه
سخنرانی در همآیش «استیصال یا انتظار؟ پنجمین کنفرانس سالیانهی سرمایهی انسانی» / پنجشنبه ۹ شهریور ۱۴۰۲/ ساعت ۴ تا ۶ بعد از ظهر (تالار خواجه نصیر مرکز همایشهای صدا و سیما)
🎤حسن محدثیی گیلوایی
بازنشر: ۱۱ دی ۱۴۰۲
وعده داده بودم محتوای این سخنرانی را تقدیم مخاطبان محترم بکنم و اینک به لطف دوستان توفیق این کار را یافتم. از دوستان و سروران عزیز در مؤسسهی روما (برگزار کنندهی کنفرانس) بابت در اختیار گذاشتن ویدئوی این سخنرانی و اجازهی انتشار آن بسیار سپاسگزار ام!
برای دیدن و شنیدن سایر سخنرانیهای این کنفرانس، میتوانید به لینک زیر مراجعه نمایید: 👇
http://www.youtube.com/channel/UCOa8_lodETkV42NzD0UASEw
#یأس
#امید
#فاجعه
#یأس_سیاه
#خیزش_اجتماعی
#جنبش_اجتماعی
#زمینهی_مولد_استیصال_و_یأس_سیاه
@NewHasanMohaddesi
سخنرانی در همآیش «استیصال یا انتظار؟ پنجمین کنفرانس سالیانهی سرمایهی انسانی» / پنجشنبه ۹ شهریور ۱۴۰۲/ ساعت ۴ تا ۶ بعد از ظهر (تالار خواجه نصیر مرکز همایشهای صدا و سیما)
🎤حسن محدثیی گیلوایی
بازنشر: ۱۱ دی ۱۴۰۲
وعده داده بودم محتوای این سخنرانی را تقدیم مخاطبان محترم بکنم و اینک به لطف دوستان توفیق این کار را یافتم. از دوستان و سروران عزیز در مؤسسهی روما (برگزار کنندهی کنفرانس) بابت در اختیار گذاشتن ویدئوی این سخنرانی و اجازهی انتشار آن بسیار سپاسگزار ام!
برای دیدن و شنیدن سایر سخنرانیهای این کنفرانس، میتوانید به لینک زیر مراجعه نمایید: 👇
http://www.youtube.com/channel/UCOa8_lodETkV42NzD0UASEw
#یأس
#امید
#فاجعه
#یأس_سیاه
#خیزش_اجتماعی
#جنبش_اجتماعی
#زمینهی_مولد_استیصال_و_یأس_سیاه
@NewHasanMohaddesi
Forwarded from زیر سقف آسمان
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
♦️فاجعهی پس از جنبش اجتماعی و یأس سیاه
سخنرانی در همآیش «استیصال یا انتظار؟ پنجمین کنفرانس سالیانهی سرمایهی انسانی» / پنجشنبه ۹ شهریور ۱۴۰۲/ ساعت ۴ تا ۶ بعد از ظهر (تالار خواجه نصیر مرکز همایشهای صدا و سیما)
🎤حسن محدثیی گیلوایی
بازنشر: ۱۱ دی ۱۴۰۲
وعده داده بودم محتوای این سخنرانی را تقدیم مخاطبان محترم بکنم و اینک به لطف دوستان توفیق این کار را یافتم. از دوستان و سروران عزیز در مؤسسهی روما (برگزار کنندهی کنفرانس) بابت در اختیار گذاشتن ویدئوی این سخنرانی و اجازهی انتشار آن بسیار سپاسگزار ام!
برای دیدن و شنیدن سایر سخنرانیهای این کنفرانس، میتوانید به لینک زیر مراجعه نمایید: 👇
http://www.youtube.com/channel/UCOa8_lodETkV42NzD0UASEw
#یأس
#امید
#فاجعه
#یأس_سیاه
#خیزش_اجتماعی
#جنبش_اجتماعی
#زمینهی_مولد_استیصال_و_یأس_سیاه
@NewHasanMohaddesi
سخنرانی در همآیش «استیصال یا انتظار؟ پنجمین کنفرانس سالیانهی سرمایهی انسانی» / پنجشنبه ۹ شهریور ۱۴۰۲/ ساعت ۴ تا ۶ بعد از ظهر (تالار خواجه نصیر مرکز همایشهای صدا و سیما)
🎤حسن محدثیی گیلوایی
بازنشر: ۱۱ دی ۱۴۰۲
وعده داده بودم محتوای این سخنرانی را تقدیم مخاطبان محترم بکنم و اینک به لطف دوستان توفیق این کار را یافتم. از دوستان و سروران عزیز در مؤسسهی روما (برگزار کنندهی کنفرانس) بابت در اختیار گذاشتن ویدئوی این سخنرانی و اجازهی انتشار آن بسیار سپاسگزار ام!
برای دیدن و شنیدن سایر سخنرانیهای این کنفرانس، میتوانید به لینک زیر مراجعه نمایید: 👇
http://www.youtube.com/channel/UCOa8_lodETkV42NzD0UASEw
#یأس
#امید
#فاجعه
#یأس_سیاه
#خیزش_اجتماعی
#جنبش_اجتماعی
#زمینهی_مولد_استیصال_و_یأس_سیاه
@NewHasanMohaddesi
فاجعهی_پس_از_جنبش_اجتماعی_و_یأس_سیاه.pdf
652.1 KB
♦️پاورپوینت سخنرانیی فاجعهی پس از جنبش اجتماعی و یأس سیاه
پاورپوینت سخنرانی در همآیش «استیصال یا انتظار؟ پنجمین کنفرانس سالیانهی سرمایهی انسانی» / پنجشنبه ۹ شهریور ۱۴۰۲/ ساعت ۴ تا ۶ بعد از ظهر (تالار خواجه نصیر مرکز همایشهای صدا و سیما)
🎤حسن محدثیی گیلوایی
بازنشر: ۱۵ دی ۱۴۰۲
#یأس
#امید
#فاجعه
#یأس_سیاه
#خیزش_اجتماعی
#جنبش_اجتماعی
#زمینهی_مولد_استیصال_و_یأس_سیاه
@NewHasanMohaddesi
پاورپوینت سخنرانی در همآیش «استیصال یا انتظار؟ پنجمین کنفرانس سالیانهی سرمایهی انسانی» / پنجشنبه ۹ شهریور ۱۴۰۲/ ساعت ۴ تا ۶ بعد از ظهر (تالار خواجه نصیر مرکز همایشهای صدا و سیما)
🎤حسن محدثیی گیلوایی
بازنشر: ۱۵ دی ۱۴۰۲
#یأس
#امید
#فاجعه
#یأس_سیاه
#خیزش_اجتماعی
#جنبش_اجتماعی
#زمینهی_مولد_استیصال_و_یأس_سیاه
@NewHasanMohaddesi