زیر سقف آسمان
10.1K subscribers
2.74K photos
594 videos
416 files
3.08K links
زیر سقف آسمان مقام یک جست‌وجوگر است.
آرشیو تأملات و پژوهش های دکتر حسن محدثی
جامعه شناس و استاد دانشگاه

تماس:
@Ziresagfeasman2017
Download Telegram
♦️معرفی‌ی برادر عزیز ام محقق ارج‌مند آقای یوسف شیخی
۱۰ مرداد ۱۴۰۲

🔸از آقای شیخی‌ی عزیز خواهش کردم تصویر و مختصری از رزومه‌شان را برای من بفرستند تا مخاطبان محترم کانال ایشان را بیش‌تر بشناسند. بسیار سپاس‌گزار ام از ایشان! امیدوار ام از این پس در این‌جا از ایشان بیش‌تر بخوانیم و بشنویم و بهره ببریم!

👇👇👇

#یوسف_شیخی

@NewHasanMohaddesi
♦️رزومه یا معرفی‌نامه‌ی مختصر آموزشی و پژوهشی‌ و نگارشی‌ی محقق ارج‌مند آقای یوسف شیخی
۱۰ مرداد ۱۴۰۲


به نام حضرت دوست
که هر چه داریم از اوست

یوسف شیخی
متولد سال ۱۳۶۳، تبریز.
ساکن شهر جدید گلبهار، خراسان رضوی.

تحصیلات‌:
ارشد ادبیات نمایشی گرایش فیلمنامه نویسی از دانشکده صداوسیمای قم؛ ارشد کلام اسلامی گرایش سلفی پژوهی از مرکز تخصصی مطالعات تطبیقی مذاهب اسلامی مشهد، دانش آموخته حوزه‌های علمیه قم و مشهد (خارج فقه و اصول).
تحصیلات‌ ابتدایی و متوسطه را در تبریز گذراندم و پس از کسب دیپلم رشته تجربی، سال ۱۳۸۰ برای تحصیل علوم دینی وارد حوزه علمیه قم شدم. پس از اتمام دروس سطح، سال ۱۳۹۴ به حوزه مشهد منتقل شدم.

اساتيد حوزه:
شورگشتی (لمعه/فقه)، محمد ملکی (لمعه/فقه)، مرحوم محمدرضا اعتمادی (مکاسب/فقه)، موسوی (کفایه/اصول)، مرحوم آیت‌الله محمد شاه آبادی (شذرات المعارف/عرفان؛ بخشی از اسفار/فلسفه)، دکتر محمدحسین حشمت پور (شرح اشارات/فلسفه)، سید محمد بایگی (شرح منظومه/فلسفه)، آیت‌الله سید حسن آل مجدد (اصول فقه و مبانی رجال اهل سنت)

اساتید دانشگاه و دوره های آزاد:
عبدالحی شماسی (نمایشنامه نویسی)، داریوش مؤدبیان (کارگردانی)، دکتر احمد عزتی پرور (شرح حافظ/ادبیات تطبیقی)، علیرضا محمودی ایرانمهر (داستان نویسی)، حمیدرضا شکارسری (شعر سپید)، دکتر موسوی گیلانی (فلسفه هنر اسلامی)، حجت الاسلام دکتر هادی صادقی (فلسفه رسانه)، دکتر امیر مازیار (زیبایی شناسی هنر مدرن)، دکتر امیر نصری (فلسفه هنر مدرن)، دکتر اصغر فهیمی فر (فلسفه هنر افلاطون و ارسطو)، دکتر خان بیگی (فلسفه کانت)، مرحوم رضا بابایی (شرح مثنوی/ ادبیات تطبیقی)،  حجت الاسلام دکتر افضل آبادی(جریان شناسی سلفیه)، مهمترین استادم در نویسندگی جناب <استاد رحمت الله امیدوار> بوده است که افتخار داشتم در یک دوره فشرده سه ساله در محضر استاد، برنامه جامعی از تمارین خلاقیت و <خواندنی ها، نوشتنی ها و دیدنی‌ها> را بگذرانم که حاصل آن آشنایی با بخش عمده ای از آثار برجسته ادبی و سینمایی ایران و جهان بود.

تدریس تاریخ فلسفه، مبانی فلسفه غرب، روش نقد و تحلیل و برخی دروس دروس میان رشته ای در دانشگاه ها و مؤسسات آموزش عالی غیرانتفاعی قم و مشهد از سال ۱۳۹۱، معلّم قرآن و معارف اسلامی در مدارس غیرانتفاعی مشهد از سال ۱۳۹۴، تدریس جریان شناسی سلفیه از سال ۱۳۹۹ در مرکز مطالعات تطبیقی مذاهب اسلامی مشهد

کارشناس مباحث فلسفی در سلسله جلسات تخصصی مطالعات میان رشته ای <سینما و فلسفه> در کنار منتقد سینما استاد مهدی رضایی (حدود ۴۰ جلسه)

کارشناس مهمان در برنامه رادیویی «دانش و دانشوران» خراسان رضوی با موضوعات فلسفه علم، فلسفه ذهن، متافیزیک، جبر و اختیار و... (بیش از ۱۰ برنامه رادیویی)

آثار و تألیفات:

📚کتاب‌ها
📚ظرفیت شناسی ژانرهای سینمایی برای ارائه مفاهیم دینی، اداره کل پژوهش‌های اسلامی صداوسیما، ۱۳۹۶
📚فیلم‌نامه‌ی هیو (انتشارات شمشاد، در انتظار نشر)
📚فیلم‌نامه‌ی بایرام (منتشر نشده)
📚مجموعه فیلمنامه‌های کوتاه (منتشر نشده)
📚جستارهای فلسفی (منتشر نشده)
📚مجموعه شعر "یک خط راست میان برف" (منتشر نشده)
📚مجموعه شعر "ران‌های چوبین تهران"(منتشر نشده)
📚مجموعه داستان کوتاه "گویند پیوسته نمد سیاه می‌پوشید" (منتشر نشده)
📚فرایند فرماسیون فیلمنامه دینی (منتشر نشده)
📚مجموعه مقالات سینمایی (منتشر نشده)
📚ابن تیمیه متخیّل (در دست نگارش)
📚معنای زندگی از دیدگاه خیام و بکت (در دست ویرایش)

📖مقالات
♦️بررسی تصویرسازی سینمایی در شعر معاصر (نشریه فیروزه، ۱۳۸۶)
♦️هری پاتر و قاره گمشده روح (نشریه فیروزه، ۱۳۸۶)
♦️دشواری های تعریف (نشریه فیروزه، ۱۳۸۷)
♦️زیبایی شناسی و ذهنیت از کانت تا نیچه (نشریه فیروزه، ۱۳۸۸)
♦️عقرب در سلاخ خانه شماره ۱۹ (نشریه فیروزه، ۱۳۸۸)
♦️زیبایی شناسی کانت با تأکید بر جایگاه اثر هنری در آراء او(فصلنامه زیباشناخت، ۱۳۸۸)
♦️سینمای دینی و پایان دوران (فصلنامه تصویرنامه، ۱۳۹۲)
♦️تأثیر دیدگاه‌های دینی در ژانرهای سینمایی(فصلنامه دین و رسانه، ۱۳۹۵)
♦️هستی شناسی سینمای دینی؛ تأملی در امکان و ضرورت سینمای دینی (ماهنامه عصر اندیشه، ۱۳۹۸)
♦️دیالکتیک تئاتر معاصر؛ مسئله این است انسان (فصلنامه تصویر خیال شیرین  ۱۳۹۸)
♦️راستی آزمایی انتساب سلفی گری به قبل از ابن تیمیه (پژوهشنامه مذاهب کلامی، ۱۳۹۹)
♦️نگاهی به رویکردهای الاهیاتی در مواجهه با نقد دین (منتشر نشده)
♦️بررسی مولفه‌های پست مدرنیسم در سینما(فصلنامه مطالعات میان رشته ای هنر و علوم انسانی/در انتظار نشر)
♦️راستی آزمایی انتساب وهابیت به ابن تیمیه با تأکید بر مسئله ایمان و کفر (پژوهشنامه مذاهب کلامی/در انتظار نشر)
♦️و...


#رزومه
#یوسف_شیخی

@NewHasanMohaddesi
♦️نظری بر سیر تکوین کلان روایت فکری دکتر حسن محدثی؛ «فرایند دگرگشت سنت تمدنی» یا بسط تئوریک عمق بحران بی‌اعتباری سنت اسلامی-ایرانی/۱

✍️
یوسف شیخی
۲۲ دی ۱۴۰۲

تاریخ به مثابه پیوستاری از گسست‌هاست (بنیامین، والتر، «تزهایی در باب فلسفه‌ی تاریخ»، ترجمه‌ی مراد فرهادپور، ارغنون، ش11و12، 1375، ص 325).

نگارنده این جمله‌ی والتر بنیامین را به عنوان مطلع سخن خود برگزید تا اشارتی داشته باشد به ماهیت نگاهی آشنایی زدایانه و مرئی سازانه به روند تحولات تاریخی که طی آن پژوهشگر می‌کوشد تاریخ را نه به مثابه روایتی خطی و پایا، بلکه گسسته و پاشا ببیند. به نظر می‌رسد کلان روایت دکتر محدثی نیز گزارش این گسست ها باشد، گسست هایی که تاریخ‌نگاری ایدئولوژیک اعم از دین گرا یا ملی‌گرا ناتوان از دیدن آنهاست.

اراده‌ی دانش‌پژوهانه ی غلبه بر خودکارشدگی ذهن نسبت به پدیده‌های پیرامونی، موجب می‌گردد در مقام پرسشگری بایستیم و به مرئی سازی واقعیت‌های موجودی بپردازیم که فرهنگ آتوریته محور و تنبلی آکادمیک و تعصبات و ترس از گشوده ماندن پرونده‌های باورهای نااندیشیده، مانع از دیدن آنها شده‌اند و این داستانِ دیالکتیک درونی هر جست وجوگری است که به جای خُسبیدن بر بالش اعتقاد، و سرّ مگوسازیِ ناپرساییِ تاریخیِ خود، زیستن زیر سقف آسمان‌های جهان را برگزیده است.

چندی پیش به بهانه‌ی سخنرانی استاد ارجمند جناب دکتر حسن محدثی درباره‌ی مرحوم دکتر شریعتی با عنوان «آخوند کراواتی»، نگارنده در یادداشتی به نقد دیدگاه ایشان درباره‌ی ایده‌ی «عصر پسادینی» پرداخت. برخی نقدهای دیگر نیز در ادامه نگاشته شد و خوشبختانه نگارش این نقدها و نیز عنایت دانش‌پژوهانه ی ایشان به ابهام‌های موجود، موجب گردید تا استاد محترم در سلسله یادداشت‌هایی که در کانال تلگرامی «زیر سقف آسمان» منتشر شده‌اند، به واکاوی و تفصیل بیشتر ایده‌ی خود بپردازند و پرده از - به تعبیر نگارنده - یک کلان روایت فکری بردارند که می‌توان با وامگیری از سخن ایشان آن را «فرایند تجدید یا دگرگشت سنت تمدنی» نامید. یادداشت اخیر ایشان تحت عنوان «فرق سنت تمدنی و سنت‌های اجتماعی» و نیز مطلبی که پیش‌تر تحت عنوان «سنت و معانی گوناگون آن: کوششی در ابهام زدایی» نگاشته بودند، و نیز استعاره‌ی «ملک مشترک استحماری: گفتگو با نسل جدید»، به نظر می‌رسد همگی به نوعی در خدمت بسط و گسترش و تفصیل اجمالی است که با ایده‌ی «عصر پسادینی» طرح نموده‌اند، اما نگارنده بر این باور است که ایده‌ی «عصر پسادینی» خود خرده روایتی از کلان روایت تجدید سنت محسوب می‌شود. دکتر محدثی آرام آرام و به تدریج در حال تکمیل قطعات یک پازل یا خرده روایت‌های یک کلان روایت فکری است که از قضا با آغاز سده‌ی پانزدهم شمسی تقارن یافته است. می‌توان این تقارن را هم طلیعه ی یک دگردیسی عظیم تحت عنوان آغاز فرایند تجدید سنت قدمایی به سنت مدرن دید و هم می‌توان با حسی نوستالژیک به سنت دیرپای بربادرفته نگریست و گریست، و هراسان از تغییر، مرثیه خوانِ بی اعتبارگشتگی سنت در معنای فراجامعه شناختی آن شد. از نظر راقم این سطور نقد پروژه‌ی فکری در حال تکوین دکتر محدثی وقتی ممکن می‌شود که قطعات آن به مثابه یک پازل در ذهن خواننده‌ی فعال و هوشمند کامل گشته و عناصر سازنده و نحوه‌ی ترکیب این عناصر در کنار هم، دریافت، فهم، تحلیل و نهایتا ارزیابی گردد.

ایشان در یادداشت «سنت و معانی گوناگون آن: کوششی در ابهام زدایی» به واقع کوشیدند با تبیین معانی هفتگانه ی سنت (سنت دینی در دو شکل درون دینی و برون دینی، سنت سیاسی، سنت ادبی و هنری، سنت نظری، سنت اجتماعی، سنت در معنای ترکیبی از اندیشه و الگوی عمل، و سنت در معنای فراجامعه شناختی) آشکار سازند که اساسا وقتی از بی‌اعتبار شدن سنت اسلامی-ایرانی سخن می‌گویند، مرادشان با وامگیری از بحث جان بی. تامسون سنت در معنای فراجامعه شناسانه ی آن است که شامل وجوه هرمنوتیک (بعد معرفت شناختی و نوع نگاه مسلط به عالم و آدم)، هویت مندی (اعم از هویت جمعی و فردی)، مشروعیت سیاسی (چرایی و موضوعیت اطاعت) و هنجارین (شیوه‌ی زندگی) می‌شود.

ادامه دارد👇👇👇



🔸🔹مطالب مورد ارجاع آقای شیخی

🔻عصر پسادینی
https://t.me/NewHasanMohaddesi/9025

🔻آخوند کراواتی
https://t.me/NewHasanMohaddesi/9010

🔻یادداشت یوسف شیخی
https://t.me/c/1469226622/39165

🔻ملک مشترک استحماری
https://t.me/NewHasanMohaddesi/9089

🔻سنت و معانی‌ی گوناگون آن
https://t.me/NewHasanMohaddesi/9048

🔻فرق سنت تمدنی و سنت‌های اجتماعی
https://t.me/NewHasanMohaddesi/9998


#سنت
#سنت_تمدنی
#یوسف_شیخی
#سنت_اجتماعی


@NewHasanMohaddesi
♦️نظری بر سیر تکوین کلان روایت فکری دکتر حسن محدثی؛ «فرایند دگرگشت سنت تمدنی» یا بسط تئوریک عمق بحران بی‌اعتباری سنت اسلامی-ایرانی/۲

✍️
یوسف شیخی
۲۲ دی ۱۴۰۲

بنابراین سنت بی‌اعتبار شده در نظر ایشان همان سنتی است که اسکلت و اساس فرهنگ و میراث فرهنگی و اجتماعی جامعه را شکل می‌دهد، نه در شش معنای پیش گفته که همگی بخشی از فرهنگ محسوب می‌شوند و نهایتا در معنای سنت دینی دین پژوهانه یا برون دینی به مجموعه‌ی عظیم میراث و فرهنگ دینی اشاره دارند. درواقع وجه مایز سنت فراجامعه شناختی با دیگر معانیِ سنت، دربردارندگی و جامعیت آن نسبت به ابعاد مختلف میراث و مؤلفه‌های فرهنگی یک جامعه است، چنانکه علاوه بر امور اجتماعی، سیاسی و دینی به ابعاد معرفتی و فلسفی نیز دلالت دارد.


استاد محدثی با وام‌گیری از ذوق ادبی‌شان در آفرینش استعاره‌ی «ملک مشترک استحماری»، نشان دادند که در ایده‌ی «عصر پسادینی» به نقدهای وارد شده از سوی پروژه‌ی رقیب (روشنفکری دینی) که قبلا خود در ساحت آن می‌زیستند و در پی انسانی ساختن معرفت دینی بوده‌اند، التفات داشته و کاملا واقف اند و تلاش این کوشندگان عرصه‌ی دین، در تئوری پردازیِ دو وجهی ساختن دین تحت ایده‌هایی چون «مذهب علیه مذهب» را ذیل مرحله‌ی دوره‌ی انکشاف سنت ارزیابی نموده و آن را انحرافی آگاهانه یا ناآگاهانه از اصل موضوع؛ یعنی کارکرد دین به مثابه قدرت یا نیروی استحمارکننده تحلیل نمودند. دکتر محدثی ضمن اذعان به کارکردهای مثبت دین از جمله امیدبخش بودن و آرامش بخش بودن، معتقدند، با بی‌اعتبار شدن سنت به معنای فراجامعه شناختی آن، دیگر بحث از خانه تکانی و انکشاف سنت بی‌محمل خواهد بود. به زعم ایشان در دوره تجدید سنت و با اسباب کشی از این ملک مشترک استحماری، می‌توان در ملک معنویت این کارکردها را جست و جو نمود.

به نظر می‌رسد یادداشت اخیر ایشان به عنوان «فرق سنت تمدنی و سنت‌های اجتماعی» به نوعی صورتبندی تازه‌ از یادداشت «سنت و معانی گوناگون آن: کوششی در ابهام زدایی» و مطالبی است که در سخنرانی «آخوند کراواتی» بیان داشتند، به عبارتی دیگر به زعم نگارنده، سنت تمدنی اشارتی است به سنت به معنای فراجامعه شناختیِ آن و سنت اجتماعی نیز سنت‌های ششگانه ی پیش گفته را نمایندگی می‌کند و دکتر محدثی همچنان می‌کوشد عمق بحران رخداده در سنت را آشکار سازد.

راقم این سطور نقدهای دکتر محدثی به مولوی و نیز سلسله یادداشت‌های انتقادی ایشان درباره کوروش و داریوش و تاریخ نگاری باستان گرایانه را نیز خرده روایت‌هایی ذیل این کلان روایت تجدید سنت تمدنی و بسط بحران بی‌اعتباری سنت قدمایی در مواجهه با سنت مدرن ارزیابی می‌کند.

مسئله این است که سنت اسلامی-ایرانی در مواجهه با سنت مدرن به مثابه بدیل خود دچار چالشی بنیادین و بحران بی‌اعتباری گشته است، هر چند ایشان معتقدند این بی‌اعتباری در اسکت و اساس نظام سنت قدمایی است نه همه‌ی عناصر فرهنگ و میراث اسلامی-ایرانی.

نگارنده بعدها یادداشتی را نیز در نقد مقاله‌ی «تحلیل جامعه‌شناختی و تاریخی رویداد عاشورا» با عنوان «ملاحظاتی انتقادی در ریشه های ناتوانی: تاریخ تمدن اسلامی به مثابه تاریخ تیره یا تاریخ درخشش‌های تیره در انتقال مسالمت‌آمیز قدرت؟» نگاشت که قرار شد آن را تکمیل نماید، اما رخدادها و مسائلی تا امروز مانع از تحقق این امر شد. هر چند اشتغالات علمی و پژوهشی نگارنده و چند پروژه‌ای که در دست نگارش داشت، در این تأخیر دخیل بودند، اما دلیل اصلی آن وجود برخی ابهام‌ها در ذهن راقم این سطور و تلاش در جهت رسیدن به یک سامان ذهنی از سیر تکوین کلان روایت فکری دکتر محدثی بود. به زعم نگارنده، آن مقاله‌ی دکتر محدثی -که پیاده شده‌ی سخنرانی ایشان با عنوان «ناتوانی در انتقال مسالمت آمیز قدرت، مشکل سیاسی اصلی در تمدن اسلامی: تحلیل جامعه شناختی و تاریخی رویداد عاشورا» بود- نیز قطعه‌ای دیگر از پازل و خرده روایتی ذیل آن ابر روایت پیش گفته در بسط تئوریک عمق بحران سنت اسلامی-ایرانی است؛ چرا که بی‌اعتبار شدن سنت، ماهیتی برآیندی یا خلق الساعة ندارد، بلکه فرایندی است که در مواجهه با سنت بدیل خود (عالم مدرن) و با عبور از مقاومت اولیه (دوره‌ی انکشاف سنت) و عدم فائق آمدن بر چالش‌ها، به سمت عمیق‌تر شدن گسست‌های معرفت‌شناختی، هویتی، مشروعیتی، و هنجارین می‌رود. لذا نگارنده بر آن است تا مطلب «ملاحظاتی در ریشه‌های ناتوانی» را با توجه به درک و دریافت و تحلیل امروزش از پروژه‌ی فکری دکتر محدثی و با افزوده‌هایی به زودی تکمیل و ارائه نماید.

با احترام


🔸محدثی: سپاس‌گزار ام از برادر عزیز فرهیخته ام آقای شیخی‌ و قدردانی‌ می‌کنم از زحمات ایشان و پی‌گیری‌‌ی فکری‌ی ایشان! چه می‌توانم گفت جز قدردانی و تشکر؟ کاش این نگاه جست‌وجوگر و انتقادی‌اندیشانه تکثیر شود!

🔸مطالب مورد ارجاع:

https://t.me/NewHasanMohaddesi/7555


#سنت
#یوسف_شیخی



@NewHasanMohaddesi
♦️از رنج‌ها و لذت‌های زیستِ جست‌وجوگرانه

یوسف شیخی
۲۱ بهمن ۱۴۰۲

🔸مطالعه‌ی یادداشت اخیر دکتر محدثی عزیز رنج و لذتی توأمان را برای راقم این سطور در پی داشت. لذت از روایت شیفتگی و شیدایی و شیرینی جستجوگری و رنج از مصائب زیست جست‌وجوگرانه در روزگار دوزخی ما. زندگی پژوهشگرانه حالتی است مربوط به اوضاع و احوال مرزی (boundary situation). زندگی عادی ظرفی نیست که گنجایش شور جست‌وجوگری را داشته باشد. می‌توان به تأسی از مرحوم رضا براهنی این حالت به‌خصوص را <جنون نوشتن> و یا به تبعیت از زیگموند فروید حالت پارانوئیدی (paranoid) نامید که البته غیر از اختلال شخصیت پارانوئیدی است و درباره‌ی بیشتر متفکران و روشنفکران و هنرمندان و نویسندگان بزرگ تاریخ این حالات گزارش شده است مثل داستایوفسکی، ادگار آلن پو، ون گوگ و....

🔸تمایل به تابوشکنی، آوانگاردیسم و پیشرو بودن، به چالش کشیدن اقتدارها و تردید در باورهای مقدس شده و نظام‌های متصلب فکری، زیستن در دامنه‌ی خطر از ویژگی‌های روحیه‌ی پژوهشگرانه است. می‌توان همچون یاسپرس آن را زندگی بندبازانه یا به قول نیچه خانه ساختن بر دهانه‌ی آتشفشان نیز نامید. این خطر کردن‌ها در مسیر تقریر حقیقت گاه با آرمان دیگر جست‌وجوگر؛ یعنی تقلیل مرارت نمی‌سازد و اینجاست که به قول استاد ملکیان وجه تراژیک زندگی روشنفکری رخ می‌نماید.

🔸وجه تراژیک دیگر زیست جست‌وجوگرانه این است که عرصه‌ی پژوهشگری در این ملک چندان اجر و قربی ندارد و شاید یکی از علت‌های مشکلات و مسائل ناخوشایندی که در حال حاضر جامعه‌ی افسون زده‌ی و دوزخی ما گریبانگیر آنهاست، همین عدم توجه به نظرات پژوهشگران و محققین دانشگاهی و حوزوی است که می‌کوشند بیرون از منازعات بی‌حاصل و هیاهوهای رسانه‌ای استقلال فکری و اصول حرفه‌ای خود را حفظ کنند.

🔸پژوهش کاری دشوار و دیریاب است و سیری بطئی و کند دارد، اما نتایج آن به شرط تداوم و به ژرفا و عمق موضوع رفتن، قابل بهره برداری برای متخصصین آن رشته خواهد بود، لذا عجله برای یک پژوهش همچون سم کشنده است.

🔸شیرینی پژوهش وقتی است که در روند کار به مطلب یا ایده‌ی تازه‌ای دست می‌یابی و شیرینی آخر اینکه حاصل پژوهش جایی منتشر شود و در معرض قضاوت اهل نظر و ارباب معرفت و فضیلت و فرهنگ قرار گیرد.

🔸پژوهش در این ملک چندان آورده‌ی مالی ندارد، لذا معمولا شغل دوم یا سوم افراد است و همین واقعیت نیز رنج‌آور است، چرا که لازمه‌ی رسیدن به عمق پژوهش متمرکز شدن همه هوش و حواس آدمی بر روی موضوع تحقیق است و ناراحت کننده ترین مسئله در پژوهش این است که در میانه‌ی کار مجبور باشی نوشتن و مطالعه را رها کنی و به امور نامربوط روزمره یا شغلی بپردازی. شخصا بسیاری از پژوهش‌ها را با شب بیداری و گذشتن از خواب و استراحت به ثمر رسانده‌ام. اگر عشق به دانایی و معرفت و حقیقت نباشد هیچ پژوهشی به ثمر نخواهد رسید.

🔸پژوهشگری؛ یعنی عمیق شدن و خواندن و خواندن و خواندن در موضوعی و سپس نوشتن و نوشتن و نوشتن تا شاید در این میانه اتفاقی نو بیافتد و ایده‌ای تازه از راه رسد.

🔸حرف پژوهشگر یکی نیست، ممکن است نظرات و دیدگاهش طی سالیان تغییراتی عمده پیدا کند، چرا که با هیچ دیدگاه و اندیشه‌ای جز حقیقت عقد اخوت نبسته است و از این باب وی را با متعصبین عنود و یک دنده در بزنگاه خانه تکانی سروکار خواهد افتاد. یک پژوهشگر همواره آماده‌ی خانه تکانی اساسی و حتی اسباب کشی از خانه‌ی اندیشه‌ی قدیم به خانه‌ی اندیشه‌ی جدید است و با کهنه پرستی و تعصب کور میانه‌ای ندارد و شعار او این است:
"هین سخن تازه بگو تا دو جهان تازه شود/ وا رهد از حد جهان بی حد و اندازه شود"

بااحترام

#نوشتن
#مقاله‌نویسی
#یوسف_شیخی

@NewHasanMohaddesi
♦️تأملی در انگاره‌ی ایرانِ پسادینی

یوسف شیخی
۱۹ فروردین ۱۴۰۳

انگاره به مثابه تصویر خیالی قدرتمندی است که آدمی را مرعوب خود می‌سازد و ریشه در نوعی بازنمایی واقعیت دارد و البته بیگانه با واقعیت نیز نیست.

اگر در مفهوم انگاره‌ی ایرانِ پسادینی دقیق شویم درواقع ما در ایران معاصر با پدیده‌ی زوال تدریجی ریا و تظاهر و اجبار دینی و کمرنگ شدن نمادهای دینی در جامعه و شخصی شدن دین مواجه هستیم، به طوری که دین دیگر الهام بخش کنش سیاسی یا اجتماعی یا فرهنگی نخواهد بود، لذا ورود به ایران پسادینی را بر اساس شواهد تجربی و آماری مؤسسات افکارسنجی ایرانیان می‌توان به نحو موجبه جزئیه پذیرفت.

از نظر مصداقی نیز، دین سیاسی و البته دین سنتی در شکل ارائه شده توسط کارگزاران دینی که در پیوند با پنهان کاری و آبروپرستی به عنوان خصیصه‌ی فرهنگ ایرانی و نیز اجبار و الزام برخاسته از دگردیسی احکام فقه اجتهادی به قانون، به تدریج در حال رنگ باختن از ساحت اجتماعی است.

البته نباید از این نکته غافل شد که در ایران معاصر، ما شاهد رنگین کمانی از عقاید و باورهای دینی غیررسمی و هترودکسی ها هستیم که در مسیری معکوس با سکولاریزاسیون دین رسمی و اسلام ارتدوکسی کشور، در برخی موارد به سمت قرائت‌های سلفی و بنیادگرا با طیف‌های متنوع از معتدل تا افراطی در حرکت هستند. نباید غافل شد که با ظهور مجدد طالبان، در نواحی حاشیه‌ای کشور، گرایش‌های سلفی تقویت شده و زمینه‌ی بهتری برای ظهور و بروز یافته‌اند.

زمینه‌ی دیگر تقویت جریان‌های‌ سلفی تقابل با مدرنیته، به دلیل احساس خطر از جانب سنت مدرن و نگرانی از زوال سنت قدمایی است، این جریان‌ها بستر مناسبی برای برآمدن مجدد اسلام سیاسی البته با گرایش اهل تسنن خواهد بود. این جریان گاه ممکن است به دلیل آزمودگی، گاه برای موجه سازی خود در افکار عمومی مواضعی لیبرال اتخاذ نماید، اما چهره‌ی واقعی آن در بزنگاه ها خود را آشکار می‌سازد از جمله تبریک به دولت جدید طالبان. جریان دیوبندیه که خاستگاه فکری طالبان است با سلفیان شرق کشور از نظر خاستگاه مشترک هستند.

جریان‌های سلفی در شمال و غرب کشور هم مدارس و نمایندگانی دارند.
این جریان‌های بالقوه می‌توانند از گسل‌های اجتماعی موجود در مواقع بحران به نفع خود سود جویند.

لذا خوش بینی دکتر محدثی نسبت به بسط مدرنیسم در ایران و تثبیت ایران پسادینی چندان موجه نمی‌نماید.
به نظر می‌رسد ما با جامعه‌ای شبه مدرن و توسعه نایافته و پیچیده مواجه هستیم که در فقدان نهادهای مدنی و اقتدار سیاسی، محمل گسست های قومی و مذهبی است.
پیامد بسط مدرنیته و غربی سازی در جهان، علاوه بر شکل‌گیری جنبش‌های بنیادگرا، محملی برای افسون زدگی جدید و باورهای آخرالزمانی و معنویت های نوپدید، حتی در قلب کشورهای توسعه یافته‌ی مدرن نیز فراهم ساخته است که نیم نگاهی هم به سیاست دارند.
فرهنگ یک جامعه دارای دکمه‌ی روشن و خاموش نیست که بتوان اراده گرایانه آن را در مسیری به خصوص قرار داد و حتی مقطعی دقیق برای آغاز عصری نوین در نظر گرفت، اما في الجمله می‌توان پذیرفت که در بخش‌های قابل توجهی از جامعه ما وارد گفتمان جدیدی شده‌ایم که می‌توان از آن به پسادینی تعبیر نمود، اما تعمیم آن به کلیت جامعه و میزان پایداری یا علت مندی و دلیل مندی آن در شرایط امتناع فعلی چندان قطعی و روشن نیست.

با احترام

#دین
#امید
#یوسف_شیخی
#جامعه‌ی_دینی
#تاریخ_بنده‌گی
#تاریخ_کنش‌گری
#جامعه‌ی_پسادینی


@NewHasanMohaddesi
♦️در باره‌ی جامعه‌ی پسادینی

حسن محدثی‌ی گیلوایی

۱۹ فروردین ۱۴۰۳


در پاسخ به دوستان و سروران عزیز ام، برادران ارج‌مند، یوسف شیخی‌ی عزیز و سیدمحمود نجاتی‌ی عزیز و به احترام‌شان خوب است نکاتی عرض کنم و البته قبل از هر چیزی باید از این بزرگ‌واران صمیمانه بابت توجه به بحث تشکر بکنم!

نخست باید عرض بکنم که در دوران طولانی‌ی دانش‌‌اندوزی و دانش‌پژوهی ام یکی از چیزهایی که آموختم این بود که اصرار در کاربرد مفاهیم محققان و متفکران جوامع دیگر، خواهی نخواهی ما را به افرادی مقلد بدل خواهد ساخت. تمام تلاش محقق مقلد این خواهد بود که واقعیت‌های جامعه‌ی خود اش را با جامه‌ی مفاهیم دیگران بپوشاند.

لاجرم، من در اواخر زمان دانش‌جویی از این کار یک‌بار برای همیشه توبه کردم و دریافتم که باید بدون تقلید از دیگران، پدیده‌های اجتماعی‌ی خودمان را توضیح بدهیم و تبیین کنیم.

پس مفهوم جامعه‌ی پسادینی بر اساس اندیشه‌های دیگران ساخته و پرداخته نشده است. مناسب ندیده ام که از مفاهیم سکولاریزاسیون (دنیوی شدن) یا مفاهیم دیگر که بار معانی‌ی ماخوذ از فرهنگ‌های دیگر را حمل می‌کنند، استفاده کنم.

پیش از این گفتم که برای فهم جامعه‌ی پسادینی نخست باید جامعه‌ی دینی را فهم کنیم.

جامعه‌ی دینی جامعه‌ای است که به دگراندیشی (در این‌جا یعنی به‌نحو غیر دینی اندیشیدن) و به دگرزیستی (در این‌جا یعنی به‌نحو غیر دینی زیستن) در عرصه‌ی عمومی و فضاهای اجتماعی امکان نمی‌دهد و در آن چنین چیزی وجود ندارد. اگر دگراندیشی‌ی غیر دینی و دگرزیستی‌ی غیردینی هم وجود داشته باشد، پنهان و در خفا جریان دارد.

تاریخ دینی هم تاریخ چنین جامعه‌ای است. در تاریخ دینی، نهاد دین، نهاد نهادها است. تمام زنده‌گی متاثر و تحت شمول نهاد دین است.

حکومت دینی حکومتی است که خود را به کمک اندیشه و عناصر فرهنگ دینی موجه‌سازی می‌کند و این موجه‌سازی می‌تواند گاه همه‌جانبه یا غیر همه‌جانبه باشد. در تمام این تاریخ، جز در عصر پهلوی، حکومت‌های ایرانی به‌درجات مختلف خود را مستظهر به اندیشه‌ی دینی می‌کردند و نوعی دین رسمی را ترویج می‌کردند. به همین دلیل هم بوده حریان‌های دینی‌ی دیگر در این تاریخ همیشه طرد شده اند و پی‌روان‌شان کم و بیش تحت تعقیب بوده و آزار بوده اند؛ جز در دوره‌ی مغولان که حاکمان چندخداپرست و لاجرم اهل مدارای دینی بوده اند و اشکال مختلف زنده‌گی کم و بیش ممکن شده اند. پهلوی‌ها اما در باب دین همیشه دوگانه‌گرا بوده اند. به‌عنوان مثال، ابوریحان بیرونی در تحقیق ماللهند می‌گوید که دین زردشت از همان زمان زردشت، بدل به دینی حکومتی شده است.

اما جامعه‌ی پسادینی جامعه‌ای که در آن دگراندیشی‌‌ی غیردینی (غیر دینی اندیشیدن) و دگرزیستی‌ی غیر دینی (غیر دینی یا حتا ضد دینی زیستن) در سطح عمومی و نه در خفا ممکن شده است. هیچ‌گاه در تاریخ ایران ما با چنین پدیده‌ای مواجه نبوده ایم؛ الا در عصر پهلوی که به ضرب و زور حکومت و به‌نحو آمرانه اشکالی از تظاهر به زیست غیر دینی در برخی از اقشار وجود داشته اما بطن جامعه کاملا دینی بوده است؛ یعنی چه بسا بخشی از اعضای خانواده‌ی خود شاهان پهلوی هم کم و بیش درگیر زیست و فرهنگ دینی بوده اند.

از این رو، می‌توان هم به‌نحو تئوریک و هم به‌نحو تجربی (خواه بر اساس داده‌های تاریخی و خواه بر اساس پژوهش‌های تجربی در ایران معاصر) از ایده‌ی ورود جامعه‌ی ما به عصر پسا دینی دفاع کرد.

امیدوار ام مقاله ام در این باره تکمیل شود و بتوانم در ماه‌های آینده آن را منتشر کنم؛ اگر چه در گفت‌وگو با دکتر شجاعی‌ی زند آن را یک‌بار به تفصیل توضیح داده ام. 👇👇👇

🔻در یوتیوب:
https://youtu.be/KIIzbYbCKuY

🔻در آپارات:
https://www.aparat.com/v/mnTKv

#دین
#امید
#یوسف_شیخی
#جامعه‌ی_دینی
#تاریخ_بنده‌گی
#تاریخ_کنش‌گری
#جامعه‌ی_پسادینی


@NewHasanMohaddesi
♦️گفت‌وگوی یوسف شیخی و دکتر نجاتی‌ی حسینی در باره‌ی شریعتی و ایده‌ئولوژی
۲۲ فروردین ۱۴۰۳


🔸یوسف شیخی:

سلام و احترام

ایدئولوژی دارای معانی مثبت و منفی متعددی است، البته امروزه به دلیل اینکه بیشتر روشنفکران و متفکران معاصر ایران، همچون مرحوم شایگان، مرحوم طباطبایی و دکتر سروش در آثارشان ایدئولوژی را به معنای منفی آن (آگاهی کاذب برای فریب توده‌ها یا معنای مارکسیستی و لنینیستی آن به مثابه نوعی برنامه‌ی عمل حزبی) به کار برده‌اند و می‌برند این معنا رایج گشته است، در حالی‌که ایدئولوژی دارای معانی مثبتی نیز هست (از جمله خودآگاهی اجتماعی و طبقاتی و اندیشه‌ی متعهد اجتماعی) که در آثار مرحوم شریعتی که ناظر بر نقد اجتماعی دین هستند ظاهرا با یک اندیشه‌ی متعهد اجتماعی مواجه هستیم.

البته در باب ایدئولوژیک بودن دین یا نبودن آن و اساسا ضرورت ایدئولوژیک نمودن دین که مرحوم شریعتی از آن سخن می‌گفت دیدگاه‌های متکثری وجود دارد، اما مشکل اینجاست که عموما افراد یک معنای غالب مثبت یا منفی ایدئولوژی را بر اساس فهم رایج زمان مدنظر می‌گیرند و به تبیین مفهومی دقیق آن نمی‌پردازند که این مسئله گاه به نوعی خطای معرفت‌شناختی منجر می‌شود.
هرچند این برداشت من است شاید جناب دکتر نجاتی حسینی توضیح دیگری داشته باشند.

🔹دکتر نجاتی‌ی حسینی:

با سلام و عرض ادب
در متن به تصریح معنای مثبت ایدولوژی منظور شده است .و شریعتی نیز به گواه آثارش و تحلیل ها وتفسیرهایش از اسلام نبوی و تشیع علوی ایدئولوژی را تکنیک مبارزه با نظامهای کفر و شرک می داند .هر چند همانگونه که شما نیز تصریح کرده اید در علوم انسانی و فلسفه معانی مثبت و منفی از ایدئولوژی وجود دارد . با اینحال تعریف مثبت تر رایج از ایدئولوژی در علوم اجتماعی
به عنوان جهان بینی و اتوپیا و استراتژی در کار شریعتی نیز وجود دارد.


🔸یوسف شیخی:

سلام و درود جناب دکتر نجاتی حسینی عزیز!
از عنایت تان به روشن شدن مفاهیم بحث و توضیحات تکمیلی شما سپاسگزارم!
اینکه به <اندیشه‌ی متعهدانه اجتماعی> در تعریف مرحوم شریعتی از ایدئولوژی اشاره کردم، ناظر بر کنش روشنفکرانه شریعتی بود که آن را از دیگر اصحاب ایدئولوژی مجزا می‌سازد. طبق مفهوم سازی شریعتی از ایدئولوژی به نظر می‌رسد ما با مفهومی مواجه هستیم که حوزه‌ی نظری و عملی را توأمان مدنظر دارد و همین توجه او به سویه‌ی مغفول مانده‌ی تعهد اجتماعی، ترمیم کننده‌ی شکاف میان حوزه‌ی نظریه و عمل در سایر تعاریف موجود از ایدئولوژی است. در تأیید جمله‌ی آخر کامنت شما و اشاره ابتدای کامنت تان به تکنیک مبارزه، و التفات به وجه جمع آنها، شریعتی خود تصریح می‌کند:
"ایدئولوژی سه عنصر اصلی و اساسی دارد؛ نخست، یک پایه نظری، (جهان‌بینی) که ممکن است صادق یا کاذب باشد، دوم نظام ارزش‌ها که ملاک‌هایی برای نقد وضع موجود ارائه می‌دهند و سوم طرح‌ها و مدل‌هایی برای تغییرات اجتماعی و نظام ومناسبات بدیل" (شریعتی، علی، جهان­بینی و ایدئولوژی، مجموعه آثار، ج ۲۳، تهران: شرکت سهامی انتشار، ۱۳۷۲، ص ۱۸۹ ).
لذا علی رغم زمینه و زمانه‌ی چپ زده و پرآشوبی که شریعتی در آن می‌زیست و عمر کوتاهی که داشت و شفاهی بودن بسیاری از آثار که بر اساس نیاز زمان به سرعت و گاه بدون تأنی لازم شکل می‌گرفت، به زعم راقم این سطور، ایشان دارای مبنای فلسفی مشخصی در ایدئولوژیک ساختن دین بوده‌اند و به نظر می‌رسد می‌توان از دل آثار متکثر وی به یک طرح مشخصی در مفهوم سازی ایدئولوژی دست یازید که حلقه‌ی وصل آن همان توجه به سویه‌ی تعهد اجتماعی اندیشه‌ی دینی است.

با احترام


#ایده‌ئولوژی
#علی_شریعتی
#یوسف_شیخی
#نجاتی_حسینی

@NewHasanMohaddesi
♦️علی‌ی شریعتی، ایده‌ئولوگ و نظریه‌‌پرداز اجتماعی‌ی دینی: پاسخی به دکتر نجاتی‌ی حسینی

✍️ حسن محدّثی‌

۲۲ فروردین ۱۴۰۳

از نوشته‌های برادر عزیز ام دکتر نجاتی‌ی حسینی چنین استنباط می‌‌شود که شریعتی «جامعه‌شناس دین»، «جامعه‌شناس دینی»، و «فیلسوف اجتماعی» است:

«آن مفصل تئوریکی که در آثار علی شریعتی برای این شناخت پرمایه باید کاویده شود، چیست؟ پاسخ مفروض و مختار نگارنده در این جستار در نسبت با این پرسش که در عنوان آن نیز برجسته شده، چنین است:

الف) «جامعه‌شناسی دین» وبری، دورکیمی و مارکسی مورد استفاده شریعتی، به‌عنوان «ایده» علمی؛

ب) «جامعه‌شناسی دینی» خلاق و اصیل شکل گرفته در آثار شریعتی، به‌عنوان «عقیده» ایدئولوژیک؛

ج) «فلسفه تاریخی و متافیزیکی» فهم شده و بازنمایی شده توسط شریعتی، به‌عنوان بافتار تحقق «حقیقت متعین رادیکال»؛

د) «فلسفه اجتماعی و دینی» طراحی شده توسط شریعتی، به‌عنوان «عمل» انقلابی» (نجاتی‌ی حسینی، ۳۰ خرداد ۱۴۰۱، https://isfahan.iqna.ir/fa/news/4065337/).

من در هیچ‌یک از موارد فوق با ایشان موافق نیستم. از آن‌جا که فلسفه‌ی تاریخ شاخه‌ای از فلسفه است و فلسفه‌ی اجتماعی نیز در ذیل نظامی فلسفی شکل می‌گیرد (معنای ماقبل مدرن فلسفه‌ی اجتماعی) یا نیازمند تاملات فلسفی در باره‌ی جامعه و جهان اجتماعی و زیست اجتماعی و واقعیت اجتماعی است (معنای مدرن فلسفه‌ی اجتماعی)، شریعتی را نمی‌توان با چنین صفاتی توصیف کرد. شریعتی هیچ اثر فلسفی ارائه نداده و نیز نظام فلسفی نپروده و هیچ دیدگاه فلسفی در باره‌ی تاریخ ارایه نکرده است؛ مگر این‌که معنای تخصّصی‌ی فلسفه را کنار بگذاریم و به این کلمه توسّع ببخشیم.

هم‌چنین، رساله‌ی کارشناسی‌ی ارشد ام در باره‌ی جامعه‌شناسی‌ی دین در کار شریعتی بود و در آن‌جا نشان دادم که شریعتی جامعه‌شناس دین نیست بل‌که یک معتقد است و فاقد انتقادی‌اندیشی‌ی لازم برای کار جامعه‌شناسانه در باره‌ی دین است و جز پاره‌ افکار درخشان در این باره، چیز قابل اعتنای دیگری ندارد.

«جامعه‌شناسی‌ی دینی» هم از نظر من مفهومی مرضی و مسأله‌دار و آسیب‌شناختی است و هنوز هم طرف‌داران اش معلوم نکرده اند چه‌گونه چیزی است و از نظر من محصول خلط معرفتی است.

از نظر من شریعتی در وهله‌ی نخست ایده‌ئولوگی اسلام‌گرا است و در وهله‌ی دوم یک نظریه‌پرداز اجتماعی‌ی دینی. درست است که شریعتی با جامعه‌شناسی آشنایی دارد و گاه تحلیل‌هایی جامعه‌شناختی ارایه می‌کند، اما هیچ اثر جامعه‌شناختی‌ی مشخصی ندارد و ایده‌های جامعه‌شناسانه‌ی پراکنده اش هم‌راه است با افکار دینی و هنجارین. هیچ کار تجربی‌ی جامعه‌شناختی در کارنامه‌ی شریعتی وجود ندارد.

او فیلسوف اجتماعی و فیلسوف تاریخ هم نیست زیرا نه در باره‌ی جامعه و نه در باره‌ی تاریخ بحثی فلسفی ارایه نکرده است؛ اگر چه او در برخی از آثار اش بر اساس اندیشه‌ی شیعی، مراحلی برای تاریخ برشمرده و این کار نیز در ادامه‌ی موجه‌سازی‌ی اندیشه‌ی شیعی و نظام اعتقادی اش بوده است.

شریعتی ایده‌ئولوگی اسلام‌گرا است و نوع ایده‌ئولوگ بودن او هم‌راه با انتقادی اندیشی / critical thinking نیست زیرا او یک معتقد تمام‌عیار است و هرگز در آثار خود با بنیادهای اعتقادی اش مواجهه‌ای انتقادی اندیشانه نداشته است. او معتقد به حقایق لایتغیر دینی بوده است. مشکل مهم ایده‌ئولوژی از هر نوع اش پدید آوردن چنبره‌ای اعتقادی است. یک ایده‌ئولوگ در وهله‌ی نخست می‌کوشد از زیر سقف اعتقاد خارج نشود. اما یک جست‌وجوگر انتقادی‌اندیش در زیر سقف آسمان نفس می‌کشد و لزومی نمی‌بیند در هر صورت به یک نظام اعتقادی وفادار باشد. همه‌ی نظام‌های اعتقادی فرد را به سمت مدافعه‌گری از نظام اعتقادی اش وا می‌دارند.

تنها انسان جست‌وجوگر انتقادی‌اندیش است که آماده‌گی دارد و می‌تواند به‌طور مداوم با باورهای خویش به‌نحو انتقادی مواجه شود. اما شریعتی در به‌ترین حالت، یک اعتقادی‌اندیش بازاندیش است.

در زیر سقف اعتقاد (محدثی، ۱۳۸۳) به‌طور مستند نشان داده ام که در مقایسه‌ی بین اسلام و مسیحیت، شریعتی نتوانسته است سوگیری‌های اعتقادی‌ی خود را مهار کند.

در به‌ترین حالت می‌توانیم بگوییم که علاوه بر ایده‌ئولوگ بودن، علی‌ی شریعتی هم‌چنین نظریه‌پرداز اجتماعی‌ی دینی است؛ یعنی می‌کوشد برای جامعه‌ اش بر اساس میراث دینی و تفکر اجتماعی‌ی مدرن یک نظریه ارایه می‌کند. اگر چه این کار او کامل نشده و به‌نحو نظام‌مند هم نبوده اما می‌توان اضلاع مهمی از یک نظریه‌ی اجتماعی‌ی دینی را از آرا و آثار او استخراج کرد.

لازم به یادآوری است که من بین نظریه‌ی جامعه‌شناختی و نظریه‌ی اجتماعی تفاوت قایل هستم و در مقاله‌ی زیر در باره‌ی فرق بین آن‌ها سخن گفته ام.👇

http://www.jss-isa.ir/article_21475_ed6ad30bd239d74c539b3627191f1fdd.pdf

#ایده‌ئولوژی
#علی_شریعتی
#یوسف_شیخی
#نجاتی_حسینی

@NewHasanMohaddesi
🔸🔸🔸نقد🔸🔸🔸

انتشار مقاله‌ی جدید یوسف شیخی در نقد مقاله‌ی حسن محدثی گیلوایی

👇👇👇👇




♦️تحلیل گفتمانی ناتوانی در انتقال مسالمت آمیز قدرت به عنوان مشکل سیاسی اصلی در تمدن اسلامی

ملاحظاتی دَه­گانه بر نگاهِ شکستۀ حسن محدثی در تحلیل جامعه‌شناختی و تاریخی رویداد عاشورا

یوسف شیخی
تاریخ انتشار: ۴ شهریور ۱۴۰۳

https://www.zeitoons.com/115380





مقاله‌ی نقد شده👇👇👇👇


🔻تحلیل جامعه‌شناختی و تاریخی رویداد عاشورا

ناتوانی در انتقال مسالمت‌آمیز قدرت مشکل سیاسی اصلی در تمدن اسلامی

حسن محدثی گیلوایی
تاریخ انتشار: ۲۷ آبان ۱۳۹۵

https://www.zeitoons.com/21091


#عاشورا
#یوسف_شیخی
#تحلیل_تاریخی_جامعه‌شناختی

@NewHasanMohaddesi