حرفای خوابیدنکی
109 subscribers
140 photos
120 videos
177 links
خیلی از حرفای مهم وقتی گفته می‌شن که خوابیدیم.
اینجا خوابیدنکی حرفای مهم و غیرمهم می‌زنم. درهم و برهم!

ویدئوهای #حرفای_خوابیدنکی
https://instagram.com/MohamadAliMomeni

http://aparat.com/khabidanaki
Download Telegram
حتی در برش کامپیوتری هم #درخت را قطع نکنیم!

امروز روی فایل شنیداری تصنیف «ژاله خون شد» از جاودانه‌های #گروه_شیدا و #عارف کاری کردم و خواستم در این‌باره به «مکرمه شوشتری» دبیر سایت «چلچراغ» توضیحی بدهم. از صفحه آغازین لپ‌تاپ (Desktop) عکس (screenshot) گرفتم.
کاشف به‌عمل آمدم که:
۱-تصویر آغازین لپ‌تاپم با آهنگ «ژاله خون شد» هماهنگ است.
۲- دربرش کامپیوتری هم حتی دلم نیامده بود درخت را ببرم!

به‌این وسیله خواستم از خودم تشکر کنم! 😁
و نیز از #مکرمه_شوشتری که حس خوب شنیدن این #تصنیف را به من داد. می‌توانید در کانال چلچراغ @ChelCheraghMag گوش کنید.

https://telegram.me/MohamadAliMomeni/176
📷
همین که دو #درخت #چنار رو به خاطر چهار تا دونه #خط_عابر_پیاده ناقابل قطع نکردن، جای تعجب و تشکر داره!
حالا بمونه که می‌شد خط عابر رو کمی اونورتر کشید که جای رفتن توی درخت، لااقل بخوره به #پل.
همون تشکر!

⁉️ پرسش شب:
چرا راننده‌ها و عابرها «خط عابر پیاده» رو به هیچ کجاشون حساب نمی‌کنن؟!

۱- خب آخه چطوری؟ من از شما می‌پرسم!
۲- خط‌کشندگان حساب نکردن، اونا هم حساب نمی‌کنن.
۳- می‌خوان حساب کنن، ولی دهن‌شون اتو می‌شه.
۴- چون هیچ کجاشون طاقت درخت رو نداره!

@MohamadAliMomeni
https://instagram.com/p/BK8sY1SAdvT/
Forwarded from 40CHERAGH
🌳درخت‌پیت‌کاری با حضور فردوسی!
#محمدعلی_مومنی

من تا روز درختکاری امسال که محمود و اسفندیار و حمید «درخت‌‌پیت‌کاری» کردند یک جور دیگری درباره پیت و میخ و بیل فکر می‌کردم. مثلا فکر می‌کردم آدم‌ها معمولا «میخ‌شان را محکم می‌کوبند.» دیروز به شکل کاملا اورگانیکی فهمیدیم که «درخت‌شان را هم محکم می‌کارند.» برای محکم‌کاری بیشتر حتی با پیت می‌کارند که به آن #درخت_پیت_کاری می‌گویند. («درخت‌پیت» با «برد پیت» هیچ نسبتی ندارد!)

درباره #پیت هم یک ضرب‌المثل‌ شرم‌آور می‌گفتند. من هم فکر می‌کردم پیت فقط به درد همین یک کار زشت می‌خورد. ولی فهمیدم حتی با یک پیت می‌شود به سوژه خبرگزاری‌ها تبدیل شد. بستگی داره پیت دست چه کسی باشد. احمدی‌نژاد دست به پیت بزند، می‌شود خبر!

یا همین بیل! قبلا از بیل فقط برای کشاورزی و بنایی و خاک‌بازی استفاده می‌شد. از روز درخت‌پیت‌کاری بیل رسما وارد ادبیات سیاسی شد. کیف کردید که با بیل چه مشابهتی بین محمود و حمید درست کردند؟ یک بیل دست محمود، یک بیل در دست حمید‍! دیگر کد سیاسی از این بهتر؟! احتمالا همین بیل نشانه انتخاباتی حمید باشد تا روحانی کلیدش را در بیاورد، حمید هم بیل را از پر کمرش بکشد بیرون. به این وضعیت می‌گویند رقابت مسلحانه!

اتفاق جالب بعدی گرد و خاک‌گیری روح حکیم ابوالقاسم فردوسی در آستانه نوروز بود. احمدی‌نژاد حرف‌هایی درباره شاهنامه زد که روح آن حکیم بزرگ بندری زده است.
اسفندیار هم تعریف جدیدی از حماسه داد که با آن چیزها که توی کتاب‌هاست فرق دارد. احتمالا بر اساس حماسه دولت نهم و پس از نهم این تعریف را ساخته.

بعد از دولت نهم و پس از نهم که با کلنگ آمد، منتظر باشید که حمیدشان با بیل در راه است.
@Chelcheraghmag
🌳 گیرم که قبض و بلیت کاغذی نگیریم
با جنگل‌خواران تپل‌مپل
چه می‌کنید؟!

#درخت #محیط_زیست
@MohamadAliMomeni
حرفای خوابیدنکی
Photo
درخت هم گویا مفید است!

از عجایب زمانه ما اینکه باید درباره فایده‌ها و اهمیت #درخت هم تبلیغات کنیم و بگیم که «درخت مفیده! صافش نکنین!»

منافع شخصی اونقدر بین ما اولویت داره که هر کدوم از ما ناگهان تصمیم می‌گیریم درختی رو قطع کنیم، یا اول بخکشونیم و بعد از بین ببریمش.
یکی از خنده‌دارترین‌ توجیه‌هامون هم اینه که «برگ‌هاش هی می‌ریزه تو خونه ما!» یا خنده‌دارتر اینکه «جلو نمای خونه ما رو گرفته! من نماسازی کردم که معلوم باشه.»

فکر کردم بهتره بیرون از فضای مجازی، و عملیاتی هم از درخت‌های کوچه‌مون مراقبت کنم. چند تا کاغذ به شاخه‌هاشون آویختم که بدونن این درخت‌ها هواخواه، دوستدار و حامی دارن.

به نظرم ما دچار بی‌عملی شده‌ایم. اما واکنش همسایه‌ها و رهگذرها به این کاغذها مثبت و خوشحال‌کننده بود. اونها از این کار خوش‌شون اومد و حمایت کردن.
رهگذرها هم عموما می‌ایستن و اینها رو می‌خونن.
به جای نمایش #درختکاری بهتره #درخت‌داری کنیم.

شما هم برای درختان کاری کنین و به این پویش بپیوندین.
#پویش_پاسداشت_درختان

عکس‌ها را اینجا ببینید 👇
📸 t.me/MohamadAliMomeni/682

@MohamadAliMomeni
پایین ابر، خبرهاییه

#جناح_خشکسالی_جناح_سیل
قسمت ۸

معمولا هر وقت گرونی می‌شه، رییس‌جمهورها دوس دارن حرف‌های علمی و هیجان‌انگیز بزنن که از آلام مردم بکاهن.
سال ۹۷ آقا روحانی از نگاه بی‌شرمانه ابرها به پایین خودشون خبر داد. نه این که نگاه کردن به پایین اشکال داشته باشه. اینکه ابر بر اساس پایینش تصمیم بگیره بباره یا نباره، بده! ما که آدمیم تصمیم‌گیری‌هامون در مناطق بالایی که بهش مغز می‌گن انجام می‌شه. شایدم مغز ابر اون پایین باشه!
خیلی‌ها هم خندیدن که آقا #روحانی حرف بانمک زده.

ولی ثابت شده که اگه پایین، #درخت باشه، ابر سهمیه بیشتری می‌ترکه! معمولا توی گرونی مردم شاکی‌ان، رییس‌جمهورها بگن ماست سفیده هم، جوک می‌سازن و می‌گن: اینا الکی می‌گن! باور نکنین.
وگرنه نگاه کردن به پایین و دزدیده شدن ابر، کاملا ثابت شده است.
سال ۹۸ از این حرف‌های علمی زیاد می‌شنویم!

#محمدعلی_مومنی
ماهنامه #خط_خطی

متن کامل را اینجا بخوانید.

☘️ @MohamadAliMomeni

من از انهدام شب حرف می‌زنم
نگاهی به پروژه «درخت‌کشی با نور»

تا به حال گذرتان به خیابان‌های شب‌رنگی افتاده؟ خیابان‌هایی با درخت‌های بنفش، قرمز، آبی! خیابان‌های چشمک‌زن!

می‌دانستید که #شب #درخت هم به خواب می‌رود و نور چرخه زیستی‌اش را مختل می‌کند و پرنده‌های درخت‌نشین را هم فراری می‌دهد؟
حتی وقتی خواننده‌ای می‌خواند «تهران شب از تو دور است/ تهران همیشه نور است» (تهران / امیر کریمی) این وضعیت زیبا نیست.

تاریکی آخرین پناهگاه آدمی بود، که با همه زیبایی‌هایش دارد از دست می‌رود.

🎇 نورهای ظلمت‌زا
دراندوه غلبه نور بر تاریکی
محمدعلی مومنی

🎆 برای شب‌های بزک‌شده اراک
آینده روشن، با درختان روشن
عادله راد

🎆 شهر درختان همیشه بیدار
ریحانه جولایی

🎇 نور همیشه روشنایی نیست!
گفت‌وگو با حامد میرزا خلیلی، پژوهنده آلودگی‌های نوری

🎇 درد دل شازده کوچولو با درخت رنگی رنگی
تو چقدر خوشگلی
رویا صدر

🎇 طرح موفق تیستو سبزانگشتی برای تزیین حاشیه‌های شهری
لیلا پابلی

طرح‌آغاز پرونده: روشنک محمدی

دعوت می‌کنم
۱- این پرونده را در مجله #چلچراغ ۷۶۵ بخوانید. حالا روی پیشخان دکه‌ها و در مرکزهای شهر کتاب در دسترس است. نسخه الکترونیک هم در جار و فیدیبو ست.
۲- اگر این موضوع و مطالب پرونده را پسندیدید، یک نسخه از این شماره را به شهرداری شهرتان بدهید و توصیه کنید، بخوانند.
۳- کمک کنید این پرونده دیده شود، با همرسانی و اشتراک‌گذاری

#نورپردازی #رنگ #نور #شهر #آلودگی_نوری #تاریکی

instagram.com/p/B3SWtHZBkI1

☘️ @MohamadAliMomeni
درخت‌های طاغوتی!

شما تا حالا درخت‌های طاغوتی دیده‌اید؟ گونه جدیدی از درخت. ما دیده‌ایم! در میدانی در شهرمان #پیشوا که به آن گاراژ می‌گفتند و بعد از انقلاب شد میدان امام خمینی.

یکی از کارکنان سابق شهرداری می‌گفت: در اجرای طرح بهسازی میدان، دیدم کاج‌های بلند و قدیمی را بریده‌اند. با حیرت به مسئول اجرایی پروژه گفتم «درخت‌ها رو چرا قطع کردین؟!» گفت «ولش کن بابا! درخت‌ها واسه دوره طاغوت بود!»
شانس آوردیم ایشان در کشور کاره‌ای نشد.
اینچنین با تقسیم‌بندی سیاسی درختان، آن میدان زیبا تبدیل شد به یکی از مضحک‌ترین میدان‌های جهان که در وسطش دیوار کشیده‌اند!

مردمی عجیبیم. در روز درختکاری هوس کاشتن نهال می‌کنیم و از آن طرف درخت‌های قدیمی را می‌بریم و می‌کشیم.

مادام ژان #دیولافوا، باستان‌شناس و جهانگرد فرانسوی که سه بار به ایران سفر کرد، در گزارشی از شهر من، که آن موقع دهی بود، نوشته که یکی گنبد فیروزه‌ای امامزاده توجهش را جلب کرده و دیگری درختان بلندبالایش و نوشته «درختان سرو بلندبالا در مسجد مانند سروهای قبرستان ایوب اسلامبول شکوهی داشتند.»
نیست که ببیند آپارتمان‌ها، دکل‌ها، آنتن‌ها و تابلوها جای آن‌همه درخت را گرفته‌اند.

حالا در #روز_درختکاری تصویری از آن میدان قدیمی و میدان جدید را می‌گذارم که خودتان قضاوت کنید وقتی از #درختکاری حرف می‌زنیم از چه حرف می‌زنیم؟! آن هم #درختان_طاغوتی.

سعی کردم تصویر میدان جدید را از زاویه همان عکس قدیمی ثبت کنم. تزاحم تصویر اجازه نداد. با اینحال گرفتم. از زاویه دیگر هم تنها میدان-دیوار جهان را عکاسی کردم که از لطف دیدنش محروم نشوید.

پی‌نوشت:
این یادداشت را با یاد #اسکندر_فیروز، بنیانگذار سازمان محیط زیست ایران، نوشتم که دیروز ۱۴ اسفند ۹۸ درگذشت. او هم مثل درخت‌ها به طاغوتی بودن متهم شد.

#محمدعلی_مومنی
#درخت
@MohamadAliMomeni

instagram.com/p/B9XL2cTpQqc
عشق عذری به بهار

اگر به شور و شوق باشد، برای من آن بخش از #نوروز جذابیت دارد که هنوز نرسیده. وقتی رسید هر روزش روزی است مثل روزهای دیگر سال. اما وقتی نرسیده،‌ نه!
مثل «عشق عذری» است. عشقی که در آن نمی‌رسی. عاشق همیشه در تمنا و تقلاست. حتی اگر دری به تخته‌ای بخورد که به لیلی برسد، خودش سوسه می‌آید که نرسد! عاشقان عذری می‌گویند «وقتی می‌رسی، عشق تمام است. به سرمنزل رسیده» اما عشق عذری، در تکاپوی بودن است برای رسیدن.
برای من هم نوروز در روزهای پیش از آن تعریف می‌شود. در تکاپوی ماه اسفند.

این فقط یک نگره ذوقی، عاطفی و عرفانی نیست. نوروز جشن نو شدن #طبیعت است. در روزگار گذشته که طبیعت رنجور از جور آدمی نبود و می‌توانست خودی نشان بدهد، زمستان سخت بود. پدیده «گرمایش هوا» هنوز نبود که برف و باران را برنجاند. زمستان همان بود که به‌استعاره شاعرانه اخوان سقف آسمانش کوتاه بود و درختانش بلورآجین.
فصل خوردن از انباشته غذا گذشته بود. اندوخته‌ای که در روزهای پایان زمستان کم‌کم ته می‌کشید. پس آمدن بهار در دل‌ها شوقی زنده می‌کرد به امکان حیات و زیستن. شوق دوباره کشتن و گرم شدن از نور آفتاب. شوق رنگ و رو گرفتن درختان.

اما حالا چه فرق می‌کند چه فصل از سال باشد؟ ما رنگ و روی بهار را به کدام درخت شهر ببینیم؟ درخت‌ها را بریده‌ایم، که جای خودرو را باز کنیم. باغ‌ها را از میان بردیم که برج بسازیم.
#درخت مهمترین نمایه #بهار است. کم‌کم جوانه می‌زند و سر و روی زمین سبز می‌شود.
چه فرق می‌کند نوروز بیاید یا نه؟ لباس بهار برای تن درخت و کوه و دشت و رود دوخته شده. نه برای اندام برج‌ها و ساختمان شیشه‌ای و سیمانی. ساختمان‌ها و پل‌ها در همه فصل‌ها به همان شکلند که بودند.
گلخانه‌ها در چله زمستان، خاک را از خواب بیدار کرده‌اند به اضافه‌کاری که خوراکی بپروراند. انبارها هم پر از خوراکی است. ما بر نظام طبیعت مسلط شده‌ایم. آدمی حکم می‌کند. بهار مجال سخن ندارد.
نوروز وقتی شوق‌برانگیز می‌شود که از عادت‌زدگی رها شویم و جوانه امید در دلمان زنده شود.

فروردین روزگاری جشن تمایز بود. جشن بیرون آمدن از خانه‌های برف‌گرفته. جستن از بیماری‌ها و خوف مرگ و میر زمستانی. جشن شکسته شدن حصر زمستان و بیرون رفتن از خانه. جشن تازه کردن دیدار.

آدمی جشن باستانی نوروز را از معنا تهی کرد. نه فقط به این دلیل که ساز و کار زندگی اجتماعی‌اش تغییر کرد. می‌شد این شیوه تغییر کرده باشد اما همچنان به صدای گنجشک و سار و قمری و کلاغ مجال شنیده شدن می‌داد.

اما خوشوقتم بگویم که هنوز اسفند سر خم نکرده. همچنان به رسم پیشین ماه امید است.
مهم نیست که شهر آینه بهار نیست. حالا بیش از پرستو، انسان‌هایی که «وقت دارند که سربلند باشند و آفتاب را در آسمان ببینند» نویددهنده بهارند. با سرازیر شدن به بازار تجریش و مولوی. با تسخیر خیابان‌ها و پیاده‌روها. با گرفتن اسکناس نو در روزگار کارت‌های اعتباری.
بی‌آنکه نوروز و بهار طبیعتی در کار باشد، ناخودآگاه تاریخی‌ وا می‌داردشان به رفت و روب خانه. به خریدن لباس‌های نو. به بازارگردی. به چیدن سفره هفت‌سین.

اما فقط هم نوروز نیست که برای من عذری است.
اسفند را بیشتر از نوروز دوست می‌دارم. چرا که در راه رسیدنیم. تحویل سال نو یعنی شمارش برای پایانش. همان روز اول می‌گوییم دوازده روز دیگر تمام است.

من پرتقال‌های سبز را مثل اسفند دوست دارم. پرتقال نارسی که تا پوستش را می‌کنی، عطرش همه جا را برمی‌دارد. حبه‌هایش تعلیق میان ترشی و شیرینی است. همان که دلخوشی حالا حالاها هست.

چای دم نکشیده را از چای دم‌کشیده بیشتر دوست می‌دارم. نه چای تازه‌دم! چای دم‌نکشیده! شفاف است و بوی تر و تازگی‌ دارد. امید داری که یکبار دیگر هم آب ببندی و قوری عزیز در نهایت سخاوتمندی یک چای دیگر بدهد.

آش کال را از آش جا افتاده بیشتر دوست می‌دارم. مامان تا رشته می‌ریزد و دو تا قل می‌خورد از روی آتش برش می‌دارد و ما کال هورت می‌کشیم. با سبزی‌هایی که هنوز رنگ‌شان در قل‌قل آش نپریده.

گرگ و میش بامدادان را از صبح بیشتر دوست می‌دارم. خیالت آسوده از شب رفته است و دلگرمی به روز پیش رو. این را پرنده‌های چشم باز نکرده به حرف آمده می‌گویند.

کوکه‌های درختان، برگ‌های تازه رسته و گل‌های تازه روییده را از درختان سبز تیره تابستان بیشتر دوست می‌دارم.

در همه اینها امیدی هست. امید به رسیدن، به دم کشیدن، به جا افتادن. به قد کشیدن.
آنچه برای من شوق برانگیز است، همین ادامه داشتن و امیدواری است.
من مجله‌ها را هم از آخر به اول می‌خوانم. راستش را بخواهید دوست ندارم تمام شود. می‌خواهم شروع شود!


#محمدعلی_مومنی
چلچراغ ۷۷۶ - ویژه نوروز ۱۳۹۹

☘️ @MohamadAliMomeni

instagram.com/p/B-Cx49Fph42