شادی چرا رمیده؟ آتش چرا فسرده؟
#سروش_دباغ
هیچ جای قرآن گفته نشده مقبره پیامبر دار الشفاء است، تا چه رسد به مقبره امامان و امام زادگان؟ در سوره «اسراء» هم که آمده است: «وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنِینَ»؛ مراد، شفا و رحمت بودنِ مضامین بلند قرآن برای مومنان است و لا غیر. بکار بستن عقل متعارف و از دستاوردهای علم زمانه بهره بردن و از آن تبعیت کردن، هم متناسب و متلائم با مضامین قرآنی است، هم با سیره پیامبر اسلام سازگار است؛ از اینرو روشن است که در وضعیت بغرنج کنونی باید به سیره عقلا رجوع کرد و سخنان بی مبنا و غیرعاقلانه را فرو نهاد. اسباب تاسف است که هر چه پیش آمده ایم، برخی از مسئولان و کارنابلدان، بر طبل خرافه گستری کوبیده و در بسطِ «جهل مقدس» کوشیده اند:
«جاهلان سرورشدستند و ز بیم / عاقلان سرها کشیده در گلیم
هین روان کن ای امام المتقین / این خیال اندیشگان را تا یقین»
اصل مطلب را میتوانید در اینجا بخوانید.
@HosseinPourfaraj
#سروش_دباغ
از متن
: سید محمد سعیدی، تولیت حرم حضرت معصومه که می گوید: «این حرم مقدس را دارالشفا میدانیم، دارالشفا یعنی مردم بیایند و از امراض روحی و جسمی شفا بگیرند»، لختی با خود نمی اندیشد که اگر اینگونه بود، چرا اولین مواردِ بیماری با ویروس کرونا در شهر قم دیده و ثبت شده است؟ مضافا بر این، چرا بیماران به بیمارستان های تهران منتقل شده و برای درمان در قم نمانده اند و شفا نگرفته اند؟! چگونه می توان در این شرایط، غیر مسئولانه و فارغدلانه، مردم را به آمدن به حرم و شفا گرفتن از امراض جسمی و روحی دعوت کرد و به تعبیر سعدی در گلستان، رونق مسلمانی را برد و اسباب طعن خلایق را فراهم کرد؟هیچ جای قرآن گفته نشده مقبره پیامبر دار الشفاء است، تا چه رسد به مقبره امامان و امام زادگان؟ در سوره «اسراء» هم که آمده است: «وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنِینَ»؛ مراد، شفا و رحمت بودنِ مضامین بلند قرآن برای مومنان است و لا غیر. بکار بستن عقل متعارف و از دستاوردهای علم زمانه بهره بردن و از آن تبعیت کردن، هم متناسب و متلائم با مضامین قرآنی است، هم با سیره پیامبر اسلام سازگار است؛ از اینرو روشن است که در وضعیت بغرنج کنونی باید به سیره عقلا رجوع کرد و سخنان بی مبنا و غیرعاقلانه را فرو نهاد. اسباب تاسف است که هر چه پیش آمده ایم، برخی از مسئولان و کارنابلدان، بر طبل خرافه گستری کوبیده و در بسطِ «جهل مقدس» کوشیده اند:
«جاهلان سرورشدستند و ز بیم / عاقلان سرها کشیده در گلیم
هین روان کن ای امام المتقین / این خیال اندیشگان را تا یقین»
اصل مطلب را میتوانید در اینجا بخوانید.
@HosseinPourfaraj
Zeitoons
شادی چرا رمیده؟ آتش چرا فسرده؟
شادی چرا رمیده؟ آتش چرا فسرده؟ | سایت مستقل تحلیلی خبری
باز این چه ابر بود که ما را فروگرفت
#سروش_دباغ
«حرفهایم مثل یک تکه چمن روش بود / من به آنان گفتم / آفتابی لب درگاه شماست / که اگر در بگشایید به رفتار شما می تابد»[۱]
سلام آقا فرید[۲]،
خاطرات انبوهی من و تو را به گذشته های دور وصل کرده، روزگاری که دبستانی بودیم و به مدرسه « نیکان» می رفتیم و همکلاسی و همشاگردی و همسایه بودیم و در سفر و حضر، تابستان و زمستان، اوقات را با یکدیگر سپری می کردیم. فلک به نحوی چرخید و اوضاع به گونه ای رقم خورد که میان ما فاصله ای عمیق افتاد؛ تو بالا رفتی و همصحبت صدر نشینانِ عالم سیاست گشتی و من هم، چنانکه افتد و دانی، به سبب فشارهای سیاسی سهمگینی که بر خانواده ام رفت، مجبور به ترکِ آن آب و خاک شدم و بیش از نُه سال است که در این سوی کره خاکی سکنی گزیده و به کار و بار و درس و مشق مشغولم.
سالهاست از احوالت بی خبرم. اخیرا در اخبار خواندم که آزمایش ویروس کرونایت مثبت شده، از این بابت ناراحت شدم؛ بهبود و سلامتیات را به دعا از جانِ جهان خواستارم. «تنت به ناز طبییان نیازمند مباد»، امیدوارم در اولین فرصت لباس عافیت بپوشی و بستر بیماری را ترک کنی. چند روز پیش، ویدئویی دیدم که در یکی از برنامه های تلویزیون در استان قم، فردی درباره بیماری و مثبت شدن آزمایش کرونایت که در نوشته ای بدان پرداخته بودی، به طنز نکاتی را طرح کرد. از نوشته بعدی ات بر می آمد که از آن برنامه ناراحت و ناخرسند شده ای. در اولین فرصت، فرد یاد شده در تلویزیون ظاهرا شد و تلویحا عذرخواهی کرد و تاکید کرد که جز مطایبه، قصد و غرضی نداشته است. می فهمم که از شنیدن آن سخنان ناراحت شده ای و خانوادگی ناراحت شده اید؛ خصوصا که می دانم مدرسه « فرهنگ» را برای تو نساخته بودند و آن سخنان ناروا بود و در جای خود، در یکی از درسگفتارهایم، از نفسِ تاسیس مدرسه « فرهنگ » دفاع کردم و آنرا خدمتی به نهادینه شدنِ علوم انسانی در کشور قلمداد کردم؛[۳] اما کاش قدری خویشتن داری می کردید و می گذاشتید و می گذشتید و عبور می کردید؛ چرا که اکثریت قریب به اتفاق مردم، عذرخواهیِ آن بنده خدا را به حساب باور شخصی اش نگذاشته؛ بلکه از چشم نزدیکِی خانواده شما به هسته سخت قدرت دیدند. از من می پرسی، این امر، کمکی نکرد و آب رفته را به جوی باز نگرداند و در مجموع آثار منفی اش بر نتایج مثبت احتمالی، غلبه داشت.
افزون بر این، اگر تاب آوردن و تحمل کردن یک برنامه طنز سخت است و آزاردهنده، بد نیست یکدم خود را به جای انبوه روشنفکران، هنرمندان و اهل قلمی بگذاری که طی چند دهه اخیر، بارها مورد طعن و تخفیف و توهین و تهمت توسط رسانه ملی قرار گرفته اند. یک بار به این انسانهای شریف و خدوم و بی پناه، اجازه ظاهر شدن و دفاع از خود در تلویزیون داده شده ؟ برنامه « هویت» در دهه هفتاد شمسی را خاطرت هست؟ همچنین، طی نُه سال اخیر، هجمه های مکرر و بی امانی علیه رهبران محصورِ جنبش سبز، میرحسین موسوی، زهرا رهنورد و مهدی کروبیِ نازنین، از سیمای جمهوری اسلامی پخش شده؛ یکبار به آنها اجازه دفاع داده شده ؟؟ کلاهت را قاضی کن و با خودت در خلوت بیندیش که به مصداق:
متن کامل در زیتون
@HosseinPourfaraj
#سروش_دباغ
«حرفهایم مثل یک تکه چمن روش بود / من به آنان گفتم / آفتابی لب درگاه شماست / که اگر در بگشایید به رفتار شما می تابد»[۱]
سلام آقا فرید[۲]،
خاطرات انبوهی من و تو را به گذشته های دور وصل کرده، روزگاری که دبستانی بودیم و به مدرسه « نیکان» می رفتیم و همکلاسی و همشاگردی و همسایه بودیم و در سفر و حضر، تابستان و زمستان، اوقات را با یکدیگر سپری می کردیم. فلک به نحوی چرخید و اوضاع به گونه ای رقم خورد که میان ما فاصله ای عمیق افتاد؛ تو بالا رفتی و همصحبت صدر نشینانِ عالم سیاست گشتی و من هم، چنانکه افتد و دانی، به سبب فشارهای سیاسی سهمگینی که بر خانواده ام رفت، مجبور به ترکِ آن آب و خاک شدم و بیش از نُه سال است که در این سوی کره خاکی سکنی گزیده و به کار و بار و درس و مشق مشغولم.
سالهاست از احوالت بی خبرم. اخیرا در اخبار خواندم که آزمایش ویروس کرونایت مثبت شده، از این بابت ناراحت شدم؛ بهبود و سلامتیات را به دعا از جانِ جهان خواستارم. «تنت به ناز طبییان نیازمند مباد»، امیدوارم در اولین فرصت لباس عافیت بپوشی و بستر بیماری را ترک کنی. چند روز پیش، ویدئویی دیدم که در یکی از برنامه های تلویزیون در استان قم، فردی درباره بیماری و مثبت شدن آزمایش کرونایت که در نوشته ای بدان پرداخته بودی، به طنز نکاتی را طرح کرد. از نوشته بعدی ات بر می آمد که از آن برنامه ناراحت و ناخرسند شده ای. در اولین فرصت، فرد یاد شده در تلویزیون ظاهرا شد و تلویحا عذرخواهی کرد و تاکید کرد که جز مطایبه، قصد و غرضی نداشته است. می فهمم که از شنیدن آن سخنان ناراحت شده ای و خانوادگی ناراحت شده اید؛ خصوصا که می دانم مدرسه « فرهنگ» را برای تو نساخته بودند و آن سخنان ناروا بود و در جای خود، در یکی از درسگفتارهایم، از نفسِ تاسیس مدرسه « فرهنگ » دفاع کردم و آنرا خدمتی به نهادینه شدنِ علوم انسانی در کشور قلمداد کردم؛[۳] اما کاش قدری خویشتن داری می کردید و می گذاشتید و می گذشتید و عبور می کردید؛ چرا که اکثریت قریب به اتفاق مردم، عذرخواهیِ آن بنده خدا را به حساب باور شخصی اش نگذاشته؛ بلکه از چشم نزدیکِی خانواده شما به هسته سخت قدرت دیدند. از من می پرسی، این امر، کمکی نکرد و آب رفته را به جوی باز نگرداند و در مجموع آثار منفی اش بر نتایج مثبت احتمالی، غلبه داشت.
افزون بر این، اگر تاب آوردن و تحمل کردن یک برنامه طنز سخت است و آزاردهنده، بد نیست یکدم خود را به جای انبوه روشنفکران، هنرمندان و اهل قلمی بگذاری که طی چند دهه اخیر، بارها مورد طعن و تخفیف و توهین و تهمت توسط رسانه ملی قرار گرفته اند. یک بار به این انسانهای شریف و خدوم و بی پناه، اجازه ظاهر شدن و دفاع از خود در تلویزیون داده شده ؟ برنامه « هویت» در دهه هفتاد شمسی را خاطرت هست؟ همچنین، طی نُه سال اخیر، هجمه های مکرر و بی امانی علیه رهبران محصورِ جنبش سبز، میرحسین موسوی، زهرا رهنورد و مهدی کروبیِ نازنین، از سیمای جمهوری اسلامی پخش شده؛ یکبار به آنها اجازه دفاع داده شده ؟؟ کلاهت را قاضی کن و با خودت در خلوت بیندیش که به مصداق:
متن کامل در زیتون
@HosseinPourfaraj
ادیان و "دنیای کاریکاتوری"
نقبی بر یکی از تعبیرات #سروش_دباغ
#حسین_پورفرج
دکتر سروش دباغ تعبیر جالبی از خرافات دینی دارد؛ "دنیای کاریکاتوری". دنیایی که در آن قوانینِ طبیعت هیچکارهاند و گویی محلی از اعراب ندارند. کلام زیر از این روشنفکری دینی را بخوانید:
یک "دنیای کاریکاتوری" (دنیاییست) که در آن همه چیز اتفاق میافتد و قوانین طبیعت در آن محلی از اعراب ندارند. اینکه از ضریحی چوبی و فلزی انتظار معجزه و شفا به معنای متعارفش را داشته باشیم، آنهم بگونهی الگوپذیر، در زمرهی امور ناموجه است... کما اینکه حوادث اخیر نیز موید و مکمل همین معناست...*
البته این سخن هرگز به معنای حذف سویههای متعالی هستی نیست و از منظری خداناباورانه بیان نشده است. دوباره از این فیلسوف اخلاق بخوانید:
"اینکه (خرافات دینی) بلمره اعتقاد به ساحت قدسی در هستی را پس بزند، من چنین باوری ندارم".**
برای من اصطلاح "دنیای کاریکاتوری" بسیار جذاب و برگرفتنیست. بیتردید همهی ادیان جهان در مسیر تاریخی خود کم و بیش "دنیایی کارکاتوری" را تجربه کردهاند و اینگونه از کارکرد و معنای اصلیشان کمی یا بسیاری دور ماندهاند. وجود خرافات گوناگون در ادیان هیچگاه به نقطهی صفر نمیرسد و تا ادیان پا برجایند، خرافات نیز پابرجایند. دورکیم در باب خودکشی چه میگفت؟! این ادعا بسیار نزدیک به ادعای اوست. این جامعهشناس فرانسوی مدعی بود که جامعهی بدون خودکشی محلی از اعراب ندارد و شما در هر جامعهای میزان استانداردی از این عمل اجتماعی را میبینید. نسبت خرافه با دین تاریخی نیز تقریباً همینگونه است. البته فاجعه زمانی رخ میدهد که خرافات دینی (چنانکه سروش دباغ نیز میآورد)، الگویِ درست دینداری، و"دین اصیل" لقب بگیرند و مبدل به "دینداری معیار" شوند. اگر با مضامین نهجالبلاغه آشنا باشید، این امام همام در توصیف حضور و غیاب خوارج در جامعهی اسلامی نیز دقیقا همین نگاه را دارند و معتقدند هیچگاه جامعهی اسلامی عاری از جماعت خشکمذهبان نخواهد بود: "به خدا سوگند، آنها نطفههای در پشت مردان و رحم مادران خواهند بود كه هر زمان شاخى از آنها سر برآورد و آشكارا شود قطع مىگردد تا اينكه آخرشان دزدها و راهزنان خواهند شد"(نهجالبلاغه، خطبه شصتم).
نتیجتاً، همهی ادیان به تعبیر درست "سروش دباغ" واجد "دنیایی کاریکاتوریاند" و در خود انواع خرافات را پروراندهاند. البته من برآنم که شیوع خرافات دینی عموماً به مسئلهی "جهل عاشقانه" و دینداری بیدانش و بینش برمیگردد و کمتر غرضورزانه و از سر دشمنی است.
پینوشت:
* و ** کنفرانس تلگرامی با موضوع ابعاد اجتماعی و فرهنگی پدیدهی کرونا/در تالار گفتگو و مدارا.
@HosseinPourfaraj
نقبی بر یکی از تعبیرات #سروش_دباغ
#حسین_پورفرج
دکتر سروش دباغ تعبیر جالبی از خرافات دینی دارد؛ "دنیای کاریکاتوری". دنیایی که در آن قوانینِ طبیعت هیچکارهاند و گویی محلی از اعراب ندارند. کلام زیر از این روشنفکری دینی را بخوانید:
یک "دنیای کاریکاتوری" (دنیاییست) که در آن همه چیز اتفاق میافتد و قوانین طبیعت در آن محلی از اعراب ندارند. اینکه از ضریحی چوبی و فلزی انتظار معجزه و شفا به معنای متعارفش را داشته باشیم، آنهم بگونهی الگوپذیر، در زمرهی امور ناموجه است... کما اینکه حوادث اخیر نیز موید و مکمل همین معناست...*
البته این سخن هرگز به معنای حذف سویههای متعالی هستی نیست و از منظری خداناباورانه بیان نشده است. دوباره از این فیلسوف اخلاق بخوانید:
"اینکه (خرافات دینی) بلمره اعتقاد به ساحت قدسی در هستی را پس بزند، من چنین باوری ندارم".**
برای من اصطلاح "دنیای کاریکاتوری" بسیار جذاب و برگرفتنیست. بیتردید همهی ادیان جهان در مسیر تاریخی خود کم و بیش "دنیایی کارکاتوری" را تجربه کردهاند و اینگونه از کارکرد و معنای اصلیشان کمی یا بسیاری دور ماندهاند. وجود خرافات گوناگون در ادیان هیچگاه به نقطهی صفر نمیرسد و تا ادیان پا برجایند، خرافات نیز پابرجایند. دورکیم در باب خودکشی چه میگفت؟! این ادعا بسیار نزدیک به ادعای اوست. این جامعهشناس فرانسوی مدعی بود که جامعهی بدون خودکشی محلی از اعراب ندارد و شما در هر جامعهای میزان استانداردی از این عمل اجتماعی را میبینید. نسبت خرافه با دین تاریخی نیز تقریباً همینگونه است. البته فاجعه زمانی رخ میدهد که خرافات دینی (چنانکه سروش دباغ نیز میآورد)، الگویِ درست دینداری، و"دین اصیل" لقب بگیرند و مبدل به "دینداری معیار" شوند. اگر با مضامین نهجالبلاغه آشنا باشید، این امام همام در توصیف حضور و غیاب خوارج در جامعهی اسلامی نیز دقیقا همین نگاه را دارند و معتقدند هیچگاه جامعهی اسلامی عاری از جماعت خشکمذهبان نخواهد بود: "به خدا سوگند، آنها نطفههای در پشت مردان و رحم مادران خواهند بود كه هر زمان شاخى از آنها سر برآورد و آشكارا شود قطع مىگردد تا اينكه آخرشان دزدها و راهزنان خواهند شد"(نهجالبلاغه، خطبه شصتم).
نتیجتاً، همهی ادیان به تعبیر درست "سروش دباغ" واجد "دنیایی کاریکاتوریاند" و در خود انواع خرافات را پروراندهاند. البته من برآنم که شیوع خرافات دینی عموماً به مسئلهی "جهل عاشقانه" و دینداری بیدانش و بینش برمیگردد و کمتر غرضورزانه و از سر دشمنی است.
پینوشت:
* و ** کنفرانس تلگرامی با موضوع ابعاد اجتماعی و فرهنگی پدیدهی کرونا/در تالار گفتگو و مدارا.
@HosseinPourfaraj
جهان پس از کرونا، آیا نگاه انسان به خدا و مذهب تغییر میکند؟!
برنامهای تلویزیونی با حضور دکتر #سروش_دباغ
دیروز در برنامه « جهان پس از کرونا: آیا نگاه انسان به خدا و مذهب تعبیر می کند؟» ، به اتفاق عرفان کسرایی و منصور برجی در تلویزیون « ایران اینرنشنال» شرکت کردم. هنگام نقد سخنِ دوست گرامی،عرفان کسرایی، نکته ای را توضیح دادم که خوش دارم از منظری دیگر بدان بپردازم. کارن آرمسترانگ، مورخ خوش قلمِ ندانم انگار ( agnostic)، در کتاب خواندنیِ The Case for God که هشت سال پس از واقعه یازده سپتامبر منتشر شده، از دوگانه خداناباوری مهاجم ( militant atheism) و بنیاد گرایی دینی ( religious fundamentalism) یاد می کند و به درستی آنها را دو روی یک سه می انگارد. به نزد من، اگر بنیادگرایی دینی، باطل و رماننده است، که هست؛ به همان میزان خداناباوری مهاجم هم نادرست و رهزن است و راهی به جایی نمی برد. اعتقادات دینداران را « افسانه های کودکانه» خواندن، متضمنِ خارج شدن از جاده انصاف و تدبیراست و فرو نهادنِ آداب گفتگو؛ همچنانکه تخفیف کردنِ عقاید خداناباوران توسط خداباوران نادرست است. به عنوان فردی خدا باور که با خدای تنزیهی و الاهیات تنزیهی بر سر مهر است و در این باب نوشته و سخن گفته و خداناباوری را به لحاظ معرفتی ناموجه می داند؛ درعین حال هیچوقت معتقداتِ خداناباوران را در زمره افسانه های کودکانه قلمداد نکرده ام.
تربیت فلسفیِ روشمند اقتضاء می کند که طمانینه و خویشتنداریِ بیشتری داشته باشیم و از هیچ موضعی به نحو ایدئولوژیک دفاع نکنیم و جزمیتی در کار و بار فکری مان دیده نشود. لحن و نحوه استدلالِ عرفان کسرایی، که نسب نامه نئوداروینیستیِ پررنگی دارد؛ مرا به یاد سخنان پوزیتویست های اوایل قرن بیستم می اندازد که گویی کشف تازه ای و فتح خیبری کرده و طوری از علم تجربی سخن می گفتند که گویی وحی منزل است و الفِ اول و یای آخر و تنها منبع معرفت بخش؛ مدعایی که بطلانش توسط فیلسوفان و معرفت شناسان زیادی در قرن بیستم بر آفتاب افکنده شد. آلفرد ائر، از اعضای مشهور حلقه وین، که در بسط و نشر آراء پوزیتیوست های منطقی سهم بسیاری داشت؛ در سالهای آخر عمرش در دهه هشتاد میلادی قرن بیستم، درگفتگوی با برایان مگی، صادقانه گفت: اشکال ما این بود که امور را بیش از آنچه بودند، ساده میانگاشتیم.
روزگاری که ایران بودم و فلسفه تحلیلی تدریس می کردم؛ چند جلسه به آراء فیسلوفان حلقه وین می پرداختم؛ آرائی که تشت بطلانشان از بام برافتاده و امروز قائلان کمی دارد. اسباب تعجب است که دوست فلسفه خوانده ما، در روزگار کنونی، با جزمیت از آرائی دفاع می کند که در ترازوی تحقیق، به نزد کثیری وزنی ندارد. فیلسوفان دینِ طراز اولِ خداباوری در دنیای کنونی، افرادی نظیر آلستون، پلنتینگا، سوئین برن، تریگ... از مدعیات خود در آثار خویش دفاع کرده و ادله ای له وجود ساحتِ قدسی هستی اقامه کرده اند. می توان با ادله ایشان مخالف بود؛ اما بعید می دانم بتوان این فلاسفه هوشمند را که در مراکز معتبر آکادمیک در دهه های اخیر مشغول تحقیق و تدریس بوده اند، افرادی قلمداد کرد که دل در گروی « افسانه های کودکانه» دارند. قصه، پیچیده تر و تو برتو تر است و این نزاع معرفتیِ درازآهنگ، هنوز پاسخی فیصله بخش نیافته است؛ که « هزار باده ناخورده در رگ تاک است»:
«چشم ها را باید شست/ جور دیگر باید دید».
لینک تماشای برنامه در اینجا.
@Soroushdabbagh_Official
@HosseinPourfaraj
برنامهای تلویزیونی با حضور دکتر #سروش_دباغ
دیروز در برنامه « جهان پس از کرونا: آیا نگاه انسان به خدا و مذهب تعبیر می کند؟» ، به اتفاق عرفان کسرایی و منصور برجی در تلویزیون « ایران اینرنشنال» شرکت کردم. هنگام نقد سخنِ دوست گرامی،عرفان کسرایی، نکته ای را توضیح دادم که خوش دارم از منظری دیگر بدان بپردازم. کارن آرمسترانگ، مورخ خوش قلمِ ندانم انگار ( agnostic)، در کتاب خواندنیِ The Case for God که هشت سال پس از واقعه یازده سپتامبر منتشر شده، از دوگانه خداناباوری مهاجم ( militant atheism) و بنیاد گرایی دینی ( religious fundamentalism) یاد می کند و به درستی آنها را دو روی یک سه می انگارد. به نزد من، اگر بنیادگرایی دینی، باطل و رماننده است، که هست؛ به همان میزان خداناباوری مهاجم هم نادرست و رهزن است و راهی به جایی نمی برد. اعتقادات دینداران را « افسانه های کودکانه» خواندن، متضمنِ خارج شدن از جاده انصاف و تدبیراست و فرو نهادنِ آداب گفتگو؛ همچنانکه تخفیف کردنِ عقاید خداناباوران توسط خداباوران نادرست است. به عنوان فردی خدا باور که با خدای تنزیهی و الاهیات تنزیهی بر سر مهر است و در این باب نوشته و سخن گفته و خداناباوری را به لحاظ معرفتی ناموجه می داند؛ درعین حال هیچوقت معتقداتِ خداناباوران را در زمره افسانه های کودکانه قلمداد نکرده ام.
تربیت فلسفیِ روشمند اقتضاء می کند که طمانینه و خویشتنداریِ بیشتری داشته باشیم و از هیچ موضعی به نحو ایدئولوژیک دفاع نکنیم و جزمیتی در کار و بار فکری مان دیده نشود. لحن و نحوه استدلالِ عرفان کسرایی، که نسب نامه نئوداروینیستیِ پررنگی دارد؛ مرا به یاد سخنان پوزیتویست های اوایل قرن بیستم می اندازد که گویی کشف تازه ای و فتح خیبری کرده و طوری از علم تجربی سخن می گفتند که گویی وحی منزل است و الفِ اول و یای آخر و تنها منبع معرفت بخش؛ مدعایی که بطلانش توسط فیلسوفان و معرفت شناسان زیادی در قرن بیستم بر آفتاب افکنده شد. آلفرد ائر، از اعضای مشهور حلقه وین، که در بسط و نشر آراء پوزیتیوست های منطقی سهم بسیاری داشت؛ در سالهای آخر عمرش در دهه هشتاد میلادی قرن بیستم، درگفتگوی با برایان مگی، صادقانه گفت: اشکال ما این بود که امور را بیش از آنچه بودند، ساده میانگاشتیم.
روزگاری که ایران بودم و فلسفه تحلیلی تدریس می کردم؛ چند جلسه به آراء فیسلوفان حلقه وین می پرداختم؛ آرائی که تشت بطلانشان از بام برافتاده و امروز قائلان کمی دارد. اسباب تعجب است که دوست فلسفه خوانده ما، در روزگار کنونی، با جزمیت از آرائی دفاع می کند که در ترازوی تحقیق، به نزد کثیری وزنی ندارد. فیلسوفان دینِ طراز اولِ خداباوری در دنیای کنونی، افرادی نظیر آلستون، پلنتینگا، سوئین برن، تریگ... از مدعیات خود در آثار خویش دفاع کرده و ادله ای له وجود ساحتِ قدسی هستی اقامه کرده اند. می توان با ادله ایشان مخالف بود؛ اما بعید می دانم بتوان این فلاسفه هوشمند را که در مراکز معتبر آکادمیک در دهه های اخیر مشغول تحقیق و تدریس بوده اند، افرادی قلمداد کرد که دل در گروی « افسانه های کودکانه» دارند. قصه، پیچیده تر و تو برتو تر است و این نزاع معرفتیِ درازآهنگ، هنوز پاسخی فیصله بخش نیافته است؛ که « هزار باده ناخورده در رگ تاک است»:
«چشم ها را باید شست/ جور دیگر باید دید».
لینک تماشای برنامه در اینجا.
@Soroushdabbagh_Official
@HosseinPourfaraj
YouTube
چشم انداز: جهان پساکرونا ، آیا نگاه انسان به خدا و مذهب تغییر می کند؟
در این برنامه همراه با سروش دباغ ، پژوهشگر دین و فلسفه، کشیش منصور برجی، پژوهشگر دینی، عرفان کسرائی، پژوهشگر فلسفه علم به بررسی نگاه انسان به خدا و مذهب پس از کرونا می پردازیم.
کانال یوتیوب ایران اینترنشنال رو دنبال کنید:
https://www.youtube.com/c/IRAN…
کانال یوتیوب ایران اینترنشنال رو دنبال کنید:
https://www.youtube.com/c/IRAN…
سروش دباغ؛ قدم در طریقتِ تفسیر
#سیدهادی_طباطبایی
از متن: #سروش_دباغ معتقد است که دو گونه تفسیر از قرآن، سبب شده تا روح کلام وحی در نظر نیاید و در پسِ تفسیرهای ناروا، قربان شود. یکی تفسیرهای سنتی از وحی است و دیگری تفسیر علمی از آن. در نگرش سنتی به وحی، مفسر انتظار هرگونه رطب و یابسی را از قرآن میبرد. ظاهر کلام را در نظر میآورد و هرچه در متن وحی است را بر میکشد و برای امروز دینداران قابل تأسی میداند. در این نگرش، نه زمینه و زمانهی وحی در نظر آورده میشود و نه گره گشاییهای متن برای امروز بشر مورد توجه قرار میگیرد. اگر در قرآن سخن از قطع دست و پا رفته، اگر از تنبیه زنان سخنی در میان آمده، اگر احکام کنیز و برده را پیش کشیده، در تفسیر سنتی، ظاهرِ همهی آیات را مقبول و معقول دانسته و آن را مو به مو برای دوران معاصر نیز قابل تبعیت میدانند. دباغ این نحوه نگرش به متن را باور ندارد. او با موضوع «قرائت داعشی از قرآن»به نقد اینگونه تلقیها پرداخته و آن را تفسیری ناروا از متن میداند.
دباغ حتی دلبستن و بسنده کردن به جنبههای فقهی قرآن را نیز مورد نقد قرار میدهد. به باور او، کسانی که با سویهای صرفاً فقهی به سراغ قرآن میروند، در خوانش قرآن و فهمیدنِ جامعِ آن دچار خطاهایی جدی خواهند شد. وی بر همین اساس عنوان میکند که: اگر این کتابِ مقدس فقط متضمن احکام فقهی بود، بعید بود که ماندگار شود و دلی را برباید. نمیشود بوسیله ی باید و نباید، دل کسی را جذب کرد. مخاطبانِ پیامبر(ص) نیز در ابتدا مفتون احکام فقهی قرآن نشدند، بلکه این مخاطبان به دلیل این که تغییر جهت و پیامهای هستی شناسانه و اخلاقی در پیام پیامبر(ص) دیدند، مفتون و مسحور او شدند.
اصل مقاله را در اینجا بخوانید.
@Soroushdabbagh_Official
@HosseinPourfaraj
#سیدهادی_طباطبایی
از متن: #سروش_دباغ معتقد است که دو گونه تفسیر از قرآن، سبب شده تا روح کلام وحی در نظر نیاید و در پسِ تفسیرهای ناروا، قربان شود. یکی تفسیرهای سنتی از وحی است و دیگری تفسیر علمی از آن. در نگرش سنتی به وحی، مفسر انتظار هرگونه رطب و یابسی را از قرآن میبرد. ظاهر کلام را در نظر میآورد و هرچه در متن وحی است را بر میکشد و برای امروز دینداران قابل تأسی میداند. در این نگرش، نه زمینه و زمانهی وحی در نظر آورده میشود و نه گره گشاییهای متن برای امروز بشر مورد توجه قرار میگیرد. اگر در قرآن سخن از قطع دست و پا رفته، اگر از تنبیه زنان سخنی در میان آمده، اگر احکام کنیز و برده را پیش کشیده، در تفسیر سنتی، ظاهرِ همهی آیات را مقبول و معقول دانسته و آن را مو به مو برای دوران معاصر نیز قابل تبعیت میدانند. دباغ این نحوه نگرش به متن را باور ندارد. او با موضوع «قرائت داعشی از قرآن»به نقد اینگونه تلقیها پرداخته و آن را تفسیری ناروا از متن میداند.
دباغ حتی دلبستن و بسنده کردن به جنبههای فقهی قرآن را نیز مورد نقد قرار میدهد. به باور او، کسانی که با سویهای صرفاً فقهی به سراغ قرآن میروند، در خوانش قرآن و فهمیدنِ جامعِ آن دچار خطاهایی جدی خواهند شد. وی بر همین اساس عنوان میکند که: اگر این کتابِ مقدس فقط متضمن احکام فقهی بود، بعید بود که ماندگار شود و دلی را برباید. نمیشود بوسیله ی باید و نباید، دل کسی را جذب کرد. مخاطبانِ پیامبر(ص) نیز در ابتدا مفتون احکام فقهی قرآن نشدند، بلکه این مخاطبان به دلیل این که تغییر جهت و پیامهای هستی شناسانه و اخلاقی در پیام پیامبر(ص) دیدند، مفتون و مسحور او شدند.
اصل مقاله را در اینجا بخوانید.
@Soroushdabbagh_Official
@HosseinPourfaraj
دینآنلاین
سروش دباغ؛ قدم در طریقتِ تفسیر | دینآنلاین
Forwarded from سروش دباغ
سخنرانی سروش دباغ:
" طنز الاهیاتی و اعتراض الاهیاتی"
حلقه مجازی " دیدگاه نو" ، شهریور ۹۹
با حضور:
عبدالکریم سروش
علی میرسپاسی
حسن یوسفی اشکوری
نوید بازرگان
داوود فیرحی
احمد صدری
یاسر میردامادی
حسین کمالی
حسین قاضیان
و .....
دکتر #سروش_دباغ
@SoroushDabbagh_official
🔻🔻🔻
" طنز الاهیاتی و اعتراض الاهیاتی"
حلقه مجازی " دیدگاه نو" ، شهریور ۹۹
با حضور:
عبدالکریم سروش
علی میرسپاسی
حسن یوسفی اشکوری
نوید بازرگان
داوود فیرحی
احمد صدری
یاسر میردامادی
حسین کمالی
حسین قاضیان
و .....
دکتر #سروش_دباغ
@SoroushDabbagh_official
🔻🔻🔻
Forwarded from Deleted Account
مجموعه جستارها با موضوع "مضامین اخلاقی و اگزیستانسیل قرآن کریم"
دکتر #سروش_دباغ
(در ۷ بخش)
بخش اول
https://t.me/Soroushdabbagh_Official/5199
بخش دوم
https://t.me/Soroushdabbagh_Official/5221
بخش سوم
https://t.me/Soroushdabbagh_Official/5259
بخش چهارم
https://t.me/Soroushdabbagh_Official/5274
بخش پنجم
https://t.me/Soroushdabbagh_Official/5295
🔻🔻🔻🔻🔻
🆔@SoroushDabbagh_official
دکتر #سروش_دباغ
(در ۷ بخش)
بخش اول
https://t.me/Soroushdabbagh_Official/5199
بخش دوم
https://t.me/Soroushdabbagh_Official/5221
بخش سوم
https://t.me/Soroushdabbagh_Official/5259
بخش چهارم
https://t.me/Soroushdabbagh_Official/5274
بخش پنجم
https://t.me/Soroushdabbagh_Official/5295
🔻🔻🔻🔻🔻
🆔@SoroushDabbagh_official
Telegram
سروش دباغ
🔻مضامین اخلاقی و اگزیستنسیلِ قرآن(۱)
✍ سروش دباغ
✔️عنوان بحث را «مضامینِ اخلاقی و اگزیستنسیل قرآن» گذاشتهام. در این مباحث عموماً به سُوَر مکّی قرآن عنایت دارم. پیش از طرح این بحث، به بخش قرآنشناسی سایتم نگاه میکردم. مباحثی بود که در سالیانِ گذشته در مرکز…
✍ سروش دباغ
✔️عنوان بحث را «مضامینِ اخلاقی و اگزیستنسیل قرآن» گذاشتهام. در این مباحث عموماً به سُوَر مکّی قرآن عنایت دارم. پیش از طرح این بحث، به بخش قرآنشناسی سایتم نگاه میکردم. مباحثی بود که در سالیانِ گذشته در مرکز…
Forwarded from سروش دباغ
جلسه نقد و بررسی کتاب " رد آبی روایت"،
دیماه ۹۹
با حضور:
حسین پورفرج
فرهاد روئین
حسین کاجی
و:
سروش دباغ
دکتر #سروش_دباغ
@SoroushDabbagh_official
🔻🔻🔻
دیماه ۹۹
با حضور:
حسین پورفرج
فرهاد روئین
حسین کاجی
و:
سروش دباغ
دکتر #سروش_دباغ
@SoroushDabbagh_official
🔻🔻🔻
Forwarded from سروش دباغ
جلسه نقد و بررسی کتاب " رد آبی روایت"،
جلد دوم، اسفند ۹۹
با حضور:
احسان ابراهیمی
حسین پورفرج
فرهاد رویین
سروش علوی
و:
سروش دباغ
دکتر #سروش_دباغ
@SoroushDabbagh_official
🔻🔻🔻
جلد دوم، اسفند ۹۹
با حضور:
احسان ابراهیمی
حسین پورفرج
فرهاد رویین
سروش علوی
و:
سروش دباغ
دکتر #سروش_دباغ
@SoroushDabbagh_official
🔻🔻🔻
📚لینک خرید"کتاب شوخطبعیخدایان"کلیک کنید.
کتاب "#شوخطبعی_خدایان" به قلم #حسین_پورفرج به همت #نشر_اریش به زیور چاپ آراست.
سخن نویسندهی کتاب:
کتاب #شوخطبعی_خدایان حاصل تاملات من در باب "ایمان و اخلاق" است؛ کتابی آسیبشناختی و انتقادی. کتابی که در آن از ایمان فریضهمدار و تکلیفی فراتر رفتهام، و نیز چنگ به اخلاق عملی زدهام. در این اثر کوچک، شاید شگفتیهای بزرگی بیابید. مطالعهی آن را به شما پیشنهاد میکنم.
اما چند تقدیر و تشکر؛ در چاپ اثر حاضر سخت مدیون دوستانی فرهیختهام. ابتدا دکتر #سروش_دباغ. (چنانکه در کتاب نیز آوردهام،) معلمی ایشان بر من افتخاریست بس بزرگ. نکتهسنجیهای عالمانهی ایشان همیشه دستگیر این خام رهنیافته بوده است. دوم و سوم، دوستان نازنینام #سیدهادی_طباطبایی و #رضا_سجادینژاد. در این سالیان این دو عزیز همیشه حامی و همراه من بودهاند. از ایشان فروتنانه سپاسگزارم. دست هر سه عزیز را به گرمی میفشارم. در پایان، از خانم دکتر تقیزاده، مدیریت نشر اریش نیز کمال سپاس و امتنان را دارم.
با مهر و ادب
#حسین_پورفرج
@HosseinPourfaraj
@arishpub
کتاب "#شوخطبعی_خدایان" به قلم #حسین_پورفرج به همت #نشر_اریش به زیور چاپ آراست.
سخن نویسندهی کتاب:
کتاب #شوخطبعی_خدایان حاصل تاملات من در باب "ایمان و اخلاق" است؛ کتابی آسیبشناختی و انتقادی. کتابی که در آن از ایمان فریضهمدار و تکلیفی فراتر رفتهام، و نیز چنگ به اخلاق عملی زدهام. در این اثر کوچک، شاید شگفتیهای بزرگی بیابید. مطالعهی آن را به شما پیشنهاد میکنم.
اما چند تقدیر و تشکر؛ در چاپ اثر حاضر سخت مدیون دوستانی فرهیختهام. ابتدا دکتر #سروش_دباغ. (چنانکه در کتاب نیز آوردهام،) معلمی ایشان بر من افتخاریست بس بزرگ. نکتهسنجیهای عالمانهی ایشان همیشه دستگیر این خام رهنیافته بوده است. دوم و سوم، دوستان نازنینام #سیدهادی_طباطبایی و #رضا_سجادینژاد. در این سالیان این دو عزیز همیشه حامی و همراه من بودهاند. از ایشان فروتنانه سپاسگزارم. دست هر سه عزیز را به گرمی میفشارم. در پایان، از خانم دکتر تقیزاده، مدیریت نشر اریش نیز کمال سپاس و امتنان را دارم.
با مهر و ادب
#حسین_پورفرج
@HosseinPourfaraj
@arishpub