✅ معنیهای گوناگون واژهی شِـل
واژه شِل در هر منطقه زبانی مازندران شاید چند تا معنی داشته باشد. این واژهی تبری، در فارسی با دو واژه شَل و شُل همخانواده هست.
واژه شِل در ضربالمثل «خمیر که شل بَویـئِه، لاک اُ پَس دِنِه» (خمیر که آبکی شود، تغار چوبی هم آب ترشح میکند و خمیر را شُلتر میکند) هم بکار رفته و کنایه از آدم بدشانس و یا بدبیاریهای پشت سر هم دارد.
۱. شل: کسی که پایش مشکل دارد و نمیتواند مانند دیگران به درستی راه برود. گاهی به افرادی که مشکل راه رفتن مادرزادی یا تصادفی دارند شل گویند. اکبر شِل.
۲. آبکی شدن چیزی:
پِلا شل بَویئه. خمیر شل بویئه.
۳. از دست دادن اراده:
پِسی شل بَویئه (ارادهاش را از دست داده. های و هویش خوابید).
۴. خستگی و یا از پا افتادن انسان و جاندار اهلی:
انده راه بُردمِه شِل بَویمِه. گوسپِن شل بَویئِه. (که ممکن است انسان و حیوان پس از استراحت و تیمار، دوباره به حالت عادی برگردد).
۵. آدم کم تحرک:
شل کین مارکِرک رِه بَموندِستِن. مانند مرغ مادر، تنبل و کم تحرک بودن.
۶. شِلاب (شل + آب):
باران شلاقی و شدید.
۷. آهسته و شل کردن چیزی یا کاری. رَسِن ره شِل هدائن (ریسمان را کمی شل کن)/ شِل هادِه تِن جِه بَرِسِم (آهستهتر برو تا من هم به تو برسم).
۸. کنایه از شلاقی زدن ضربه دست. دَس رِه شِل دِمبِه و زَمبِه تِن تِگ ره (دستم را شل میکنم و میکوبم دهنت)
هم چنین واژه شِلِش به معنی زمین سست و باتلاقی و نیز ترکیبهای شِلشِلی بُردن (لنگلنگان راه رفتن)، شِلشِلی بَزوئن (تمارض به شَل بودن) نیز از واژه شِل گرفته شده است.
▫️(اگر واژهها و معنیهای دیگری از شِل میدانید، لطفا برایم به نشانی @E_Azmoude بفرستید تا به این نوشته اضافه شود.)
📝 عیناله آزموده. پژوهشگر فرهنگ عامه مازندران
▫️روستای بالاده، چهاردانگه ساری
▫️منبع: کانال سادوای بالاده @SadvaBaladeh
🆔 هاوست، کانال فرهنگ و هنر مازندران @Haavest
#واژه_شل
#شل
#معنی
#زبان_مازندرانی
#روستای_بالاده
#چهاردانگه
#ساری
#عین_اله_آزموده
واژه شِل در هر منطقه زبانی مازندران شاید چند تا معنی داشته باشد. این واژهی تبری، در فارسی با دو واژه شَل و شُل همخانواده هست.
واژه شِل در ضربالمثل «خمیر که شل بَویـئِه، لاک اُ پَس دِنِه» (خمیر که آبکی شود، تغار چوبی هم آب ترشح میکند و خمیر را شُلتر میکند) هم بکار رفته و کنایه از آدم بدشانس و یا بدبیاریهای پشت سر هم دارد.
۱. شل: کسی که پایش مشکل دارد و نمیتواند مانند دیگران به درستی راه برود. گاهی به افرادی که مشکل راه رفتن مادرزادی یا تصادفی دارند شل گویند. اکبر شِل.
۲. آبکی شدن چیزی:
پِلا شل بَویئه. خمیر شل بویئه.
۳. از دست دادن اراده:
پِسی شل بَویئه (ارادهاش را از دست داده. های و هویش خوابید).
۴. خستگی و یا از پا افتادن انسان و جاندار اهلی:
انده راه بُردمِه شِل بَویمِه. گوسپِن شل بَویئِه. (که ممکن است انسان و حیوان پس از استراحت و تیمار، دوباره به حالت عادی برگردد).
۵. آدم کم تحرک:
شل کین مارکِرک رِه بَموندِستِن. مانند مرغ مادر، تنبل و کم تحرک بودن.
۶. شِلاب (شل + آب):
باران شلاقی و شدید.
۷. آهسته و شل کردن چیزی یا کاری. رَسِن ره شِل هدائن (ریسمان را کمی شل کن)/ شِل هادِه تِن جِه بَرِسِم (آهستهتر برو تا من هم به تو برسم).
۸. کنایه از شلاقی زدن ضربه دست. دَس رِه شِل دِمبِه و زَمبِه تِن تِگ ره (دستم را شل میکنم و میکوبم دهنت)
هم چنین واژه شِلِش به معنی زمین سست و باتلاقی و نیز ترکیبهای شِلشِلی بُردن (لنگلنگان راه رفتن)، شِلشِلی بَزوئن (تمارض به شَل بودن) نیز از واژه شِل گرفته شده است.
▫️(اگر واژهها و معنیهای دیگری از شِل میدانید، لطفا برایم به نشانی @E_Azmoude بفرستید تا به این نوشته اضافه شود.)
📝 عیناله آزموده. پژوهشگر فرهنگ عامه مازندران
▫️روستای بالاده، چهاردانگه ساری
▫️منبع: کانال سادوای بالاده @SadvaBaladeh
🆔 هاوست، کانال فرهنگ و هنر مازندران @Haavest
#واژه_شل
#شل
#معنی
#زبان_مازندرانی
#روستای_بالاده
#چهاردانگه
#ساری
#عین_اله_آزموده