گفت‌وشنود
4.89K subscribers
3.03K photos
1.16K videos
2 files
1.44K links
در صفحه‌ی «گفت‌وشنود» مطالبی مربوط‌به «رواداری، مدارا و هم‌زیستی بین اعضای جامعه با باورهای مختلف» منتشر می‌شود.
https://dialog.tavaana.org/
Instagram.com/dialogue1402
Twitter.com/dialogue1402
Facebook.com/1402dialogue
Download Telegram
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
جمعیت با فریاد: مصلوبش کن!..

‏پونتیوس: اهل کجایی مرد!؟…
‏پونتیوس: با من حرف نمی‌زنی!؟ نمی‌دانی من قدرت دارم تو را مصلوب کنم و یا همین لحظه آزاد کنم!؟

‏عیسی: هیچ قدرت بر من نمی‌داشتی اگر از بالا به تو داده نمی‌شد. و از این جهت آن کس که من را به تو تسلیم کرد، گناهکارتر است.

‏جمعیت: اگر این شخص را رها کنی، دوست قیصر نیستی! هر که خود را پادشاه بخواند، در مقابل قیصر ایستاده است… او را بر دار کن… مصلوبش کن!…

‏پونتیوس: آیا پادشاه شما را مصلوب کنم!؟

‏جمعیت: ما غیر از قیصر پادشاهی نداریم… مصلوبش کن!… باراباس را آزاد کن!…

‏پونتیوس: من از خون این مرد مبرّی هستم!.. خود دانید!

‏—————————————-

‏برای شنیدن نسخه‌ی کامل این اپیزود در ساوند کلود به:

https://soundcloud.com/tavaana/58pbfkwxphin

و برای شنیدن نسخه‌ی کامل این اپیزود در کست‌باکس به:

‏⁦ castbox.fm/vd/649400166

و برای شنیدن نسخه‌ی کامل در صفحه‌ی گفت و شنود توانا به:

‏⁦ https://dialog.tavaana.org/podcast_others_9/

‏مراجعه کنید.

‏⁧ #دیگری‌نامه⁩ ⁧ #مسیحیت⁩ ⁧ #عیسی_مسیح⁩ ⁧ #هویت_دینی⁩ ⁧ #سیاست_هویتی⁩ ⁧ #مناظره⁩ ⁧ #گفتگو

‏⁦ @Dialogue1402⁩ ⁩
‏کنفدراسیون ایرانی؟

‏شاید همان روزها که محمد خاتمی شعار گفتگوی تمدن‌ها را طرح کرد تا جلوه‌ای زیبا به باطن انحصارطلب و تنگ‌نظر جمهوری اسلامی بدهد، باید صدای نخبگانی مانند داریوش فرهود شنیده می‌شد که می‌پرسیدند مگر در داخل قلمرو ایران بزرگ فرهنگی به گفتگو راه داده‌اید که حالا می‌خواهید بانی گفتگوی بین تمدن‌ها در سطح سیاره باشید!؟

‏ایران فرهنگی اصطلاحی‌ست که به گستردگی فرهنگی ایران اشاره می‌کند و از مرزهای سیاسی ایران فعلی فراتر می‌رود. پرفسور داریوش فرهود اگرچه متخصص علم ژنتیک است و از بنیان‌گذاران این رشته در ایران به شمار می‌رود، با این حال مطالعات انسان‌شناختی با تمرکز بر ایران دارد. از وی کتاب «ایران فرهنگی: نخستین ساکنان، فرمانروایان، پایتخت‌ها و پرچم‌های ایران» در سال ۱۳۹۲ به همت انتشارات صبا منتشر شده است.

‏در برش زیر از مصاحبه‌ی مفصل ایشان در برنامه‌ی دیدار، می‌شنوید که ایشان در مورد این اصطلاح توضیح می‌‌دهد: ایران فرهنگی به تمامی سرزمین‌هایی قابل اطلاق است که نوروز داشته باشند و زبان فارسی میان مردمش شناخته‌شده باشد. مولفه‌ی سوم به اعتقاد ایشان، دولت‌هایی‌ست که به مفهوم ایران پایبندی داشته باشند.

‏در حالی که ایشان در بخش‌های دیگری از این مصاحبه به درستی یادآوری می‌کند که هویت ایرانی در چهل و اندی سال اخیر مورد بی‌مهری مقامات فعلی قرار گرفته، می‌گوید که از سالها پیش، ایده‌ی تشکیل یک کنفدراسیون ایرانی را مطرح کرده بوده است؛ کنفدراسیونی که قرار است مانند کشورهای عضو اتحادیه‌ی اروپا، برمبنای اشتراکات فرهنگی و منافع سیاسی مشترک میان اعضاء تشکیل شود و صد البته مایه‌ی این پیوند در وهله‌ی اول همان میراث فرهنگی ایران است.

‏شوربختانه در حالی که دولت حاکم بر سرزمین اصلی ایران، اساساً خود غیر ایران‌گراست - اگر نگوییم ایران‌ستیز است - به تشکیل چنین کنفدراسیونی به سختی بتوان امید بست. فرهود می‌گوید که چنین کنفدراسیونی، کاری به مناسبت‌ها و تعصب‌های دینی نخواهد داشت. به عبارت دیگر، مفهوم فراگیر «ایران» از مرزهای هویت‌های متنوع دینی عبور می‌کند و یک چتر جامع برای مردمانی که «ایر» نامیده شده‌اند، فراهم می‌آورد. اما افسوس که پس از ۵۷ دولتی در ایران بر سر کار آمد، که همواره تلاش برای جایگزینی مفهوم «ایران» با «امت مسلمان» دارد؛ آن هم امت مسلمانی که در رأسش، شیعه‌ای تندرو و متعصب، شهروند درجه‌ی یک باشد.

‏آیا شما تشکیل کنفدراسیون ایرانی را امری مثبت تلقی می‌کنید؟ چرا؟


https://x.com/dialogue1402/status/1763289946310226116?s=46

‏⁧ #گفتگو⁩ ⁧ #رواداری⁩ ⁧ #ایران⁩ ⁧ #داریوش_فرهود⁩ ⁧ #نوروز ⁩ ⁧ #آیین⁩ ⁧ #فارسی⁩ ⁧ #وحدت_ملی⁩ ⁧ #ایرانیان⁩ ⁧ #ایر⁩ ⁧ #هویت_ملی⁩ ⁧ #هویت_دینی

‏⁦ @Dialogue1402
خنک آنکه دل شاد دارد به نوش
دیگری‌نامه
اپیزود بیست و دوم

«کوروش به خوبی می‌دانست که اگر او می‌خواهد نظر مساعد بابلی‌ها را که چنین قاطعانه به دست آورده بود همچنان حفظ نماید، نباید آن‌ها را از جشن سال نو محروم کند. همان کاری که نبونید ناکام کرد. اما ظاهرا کوروش حوصله نداشت که نقش همراه شاهانه‌ مردوک را به عهده بگیرد. چون مراسم سال نوی بابلی با ویژگی‌هایی توام بوده است که چنگی به دل کوروش نمی‌زد.

ولیعهد، کمبوجیه نیز آن را نمی‌پسندید. اما پدر می‌توانست پسر را متقاعد کند تا این نقش مقررشده‌ مناسک را به عهده بگیرد. بهای چنین کاری دادن سلطنت بابل به او بود… اما کمبوجیه که خصلتی مستبد داشت و حالا بدخلق هم شده بود، با این مشغولیت فکری که در تشریفات تحقیرکننده چه چیزی در انتظار اوست، با لباس رسمی پارسی و البته بدون کلاه‌گیس ظاهر شد. اما بدتر از آن اینکه کمبوجیه در حالی وارد معبد نبو شد که تا بن دندان مسلح بود؛ یعنی با نیزه و دشنه و تیر و کمان. بهت‌زدگی کاهن نبو را آسان می‌توان تصور کرد… با این که کاهنان بابل با دربار ایران رابطه‌ای کاملا محبت‌آمیز داشتند، رفتار کمبوجیه مسلما زیاد‌روی بود.» 


آنچه والتر هینتس اینجا می‌گوید بر مبنای تفسیر اشارات مختصر و موجزی‌ست که در وقایع‌نگاری‌های کاهنان بابل پیدا شده است. ماجرا دقیقا هر چه بوده، به اصطلاح بخیر گذشته و مناسبات کوروش و کمبوجیه را با کاهنان بابل خراب نکرده است. هینتس خیال خود را پرواز می‌دهد و می‌نویسد: 

«چانه‌زنی سیاسی سختی برای سازش متقابل پیش آمد. در اصل، کمبوجیه با خشونت تمامی «نمایش» را رد کرد. با این همه، چون نمی‌توانست بدون دریافت دبوس از دست کاهن نبو، شاه بابل شود، سرانجام کوتاه آمد و سلاح را از خود کند. اما…

برای مطالعه‌ی متن کامل این اپیزود به صفحه‌ی گفت‌وشنود مراجعه کنید در:

https://dialog.tavaana.org/others-22/

و برای شنیدن نسخه‌ی کامل این اپیزود در یوتیوب به:

https://youtu.be/xjJcyosg9zI?si=1fxLcW8K8oITU3l0

و برای شنیدن نسخه‌ی کامل در کست‌باکس به:

https://castbox.fm/vb/683641974

و برای شنیدن نسخه‌ی کامل در ساندکلود به:

https://on.soundcloud.com/7tVhtxuzLgU9nFNv9

مراجعه کنید.

#دیگری_نامه #نوروز #آکیتو #نوروز_بابلی #همبستگی_آیینی #کمبوجیه #والتر_هینتس #کوروش_کبیر #جمشید #شاهنامه #تخت_جمشید #رواداری #هویت_ملی #هویت_دینی

@Dialogue1402
«چگونه مسلمان شدیم؟»
آرمین لنگرودی

«اکنون پس از آشنایی با مفاهیم اولیه‌ عرفانی، شاید این گفته‌ی اسلام‌شناس آلمانی، اِسْوِن محمد کالیش، بیش‌تر قابل فهم باشد که در کتاب خود «ناسازگاری‌ها در تاریخ شیعه» می‌نویسد: «به گمان من شواهد بسیاری وجود دارند مبنی بر اینکه ریشه‌ی شمایل امروزی محمد، در عرفان شیعی نهفته است.»

آرمین لنگرودی در کتاب «چگونه مسلمان شدیم؟» پس از آنکه به طیف وسیعی از اندیشه‌ها و انگاره‌های غنوصی (گنوستیک) می‌پردازد و به‌ویژه از کهن‌ترین متون فرقه‌های گنوستیک مانند مانویان، مندائیان و جریان‌های مشابه مسیحی آن‌ها نقل قول مستقیم می‌کند، ادامه می‌دهد:

«نگاهی گذرا به زندگی‌نامه‌ «محمد» و «علی» بنا بر روایات اسلامی به ما این احساس را می‌دهد که این زندگی‌نامه‌ها، نه توضیح سرگذشت افرادی که پیدایش اسلام مدیون آن‌ها ست، بلکه برعکس، داستان‌هایی هستند که تنها به منظور تایید ایده‌ای ساخته شده‌اند که پیشاپیش وجود داشته است. این احساس اولیه، یک حقیقت را در خود نهان کرده و آن این است که تمامی ایدئولوژی‌های جهان، به یک ایدئولوگ (فرد سازنده‌ی ایدئولوژی) احتیاج دارند… وظیفه‌ تاریخ‌نویسان اسلامی، پرکردن دو سده تاریک تاریخی با افسانه‌هایی بود که برای وصول به آن می‌بایستی مفاهیم عرفانی با «دمیدن نَفَس» به شخصیت‌های دینی تبدیل می‌شدند. برای تبدیل مسندها، القاب و شعارهای عرفانی به افراد حقیقی، ضرورت‌ها و پیش‌شرط‌های مشخصی لازم است. در مورد اسلام این نیازها به گونه‌ای بسیار مقبول وجود داشتند.»

آرمین لنگرودی به تفصیل این ضرورت‌ها و پیش‌شرط‌هایشان را توضیح می‌دهد. به طور مختصر، تلاش خاندان بنی هاشم در قالب حکومت عباسیان برای خرید مشروعیت تئوریک برای خود، آن‌ها را به «دبیران»، یا همان اشراف‌زادگان ایرانی محتاج می‌کرد تا بتوانند در سرزمین‌های وسیع ایرانی تا بلخ و خراسان حکومت کنند. از سوی دیگر…

برای مطالعه‌ی ادامه یادداشت رجوع کنید به صفحه‌ی گفت‌وشنود:

https://dialog.tavaana.org/die-entstehung-islams-in-persien/

گفتنی‌ست که در اپیزودهای متعددی از پادکست دیگری‌نامه از جمله اپیزود پنجم و ششم و هفتم، به نومسلمان‌شدن ایرانیان در سده‌های اولیه‌ی هجری‌قمری پرداختیم.

#اسلام #مسیحیت #هویت_دینی #سیاست_هویتی

@Dialogue1402
ساسانیان و مسیحیت
ریچارد پین

برگرفته از مقاله‌ی «جهان‌وطنی‌گرایی ایرانی: ادیان جهان در دربار ساسانی»

شکلی از مسیحیت که مسیحیت سریانی یا مسیحیت شرق نامیده می‌شد، در دوران ساسانیان متاخر به عنوان یکی از ادیان رسمی قلمرو شاهنشاهی ایران به رسمیت شناخته شد. ریچارد در مقاله‌ی مفصلی، نوعی جهان‌وطنی‌گرایی را به شاهنشاهان متاخر ساسانی نسبت می‌دهد و با ذکر منابع دوران باستان، یادآوری می‌کند که سنت دعوت از نمایندگان مذاهب و فلسفه‌های مختلف که پس از رسمی شدن مسیحیت در امپراطوری روم برافتاد، در دربار ساسانی رونق گرفت و به عنوان سنتی درباری به خلفای مستقر در بغداد به ارث رسید.

در اپیزود دهم از دیگری‌نامه با نام «از ساسانیان تا سکولاریسم»، ضمن نقل و بررسی مقاله‌ی ریچارد پین، در مورد سکولاریسم گفتیم. برای دسترسی به اپیزود دهم، از لینک زیر استفاده کنید:

https://dialog.tavaana.org/podcast_others_10/

تیم پژوهشی گفت‌وشنود، به زودی مستندی با نام «چرا سکولاریسم؟» را منتشر خواهد کرد.

#دیگری_نامه #سکولاریسم #ساسانی #ساسانیان #سیاست_دینی #هویت_دینی #رواداری #جهان_وطنی_گرایی

@Dialogue1402
«تلماسه»
معرفی فیلم

می‌گه: اسم پنهانی تو چیه؟ چانی می‌گه: سی‌هایا! (Sihaya) می‌پرسه این اسم چه معنی داره؟ می‌گه: بهار بیابان! لابد از باب ادبه که جواب می‌شنوه: خیلی زیباست! اما چانی می‌گه: متنفرم ازش! چون بر مبنای یک امیدواری دروغه!

چانی در واقع می‌گه «false prophecy» که یعنی «نبوت باطل.» اغلب ما ایرانیان هم دو اسمی هستیم؛ اسمی که معمولاً عربی- اسلامی‌ست و در شناسنامه درج می‌شود و بنابراین اسم رسمی ماست و اسم دومی که معمولاً یک نام ایرانی اصیل است. آیا ما ایرانیان هم این دو اسمی بودن را همان‌گونه تجربه می‌کنیم که کاراکتر چانی در قسمت دوم فیلم «تلماسه»؟ آیا اسم رسمی ما مانند اسم پنهان چانی، بر یک دروغ بنا شده است!؟ بر یک چشم‌انداز دینی باطل و فریبنده!؟ بر چیزی در حد «بهار بیابان»!؟

آنکه مردم بومی سیاره‌ی اترکیس، «مهدی» می‌خوانند طرف صحبت چانی در این سکانس است. آنها بر سر تلماسه‌ای نشسته‌اند و «مهدی» توضیح می‌دهد که قلعه‌ی پدرانش در سیاره‌ی دیگر بر صخره‌ای بنا شده که مشرف به دریاست. اما چانی که در سیاره‌ی پوشیده از تلماسه بزرگ شده، اصلاً نمی‌داند دریا چیست و چطور می‌توان در آبی بزرگ «شیرجه» رفت! او ققط می‌داند که در بیابان، بهاری رخ نمی‌دهد. بنابراین اسم دومش، یعنی «چانی» را ترجیح می‌دهد.

از رمان علمی- تخیلی فرانک هربرت با نام «تلماسه» اقتباس‌های سینمایی متعددی انجام شده است. قسمت دوم یکی از جدیدترین این اقتباس‌ها، به کارگردانی دنی ویلنوو (Denis Villeneuve) در سال جاری میلادی (۲۰۲۴)‌ از شبکه‌های تلویزیونی پخش گردید و در دسترس علاقه‌مندان به این ژانر است. از این کارگردان پیش از این، دو فیلم دیگر از همین ژانر، یعنی «ورود» (Arrival) و بلید رانر ۲۰۴۹ (Blade Runner 2049) را تماشا کرده‌اید.

چهارچوب کلی داستان رقابت دو خانواده‌ی اشرافی…

برای مطالعه‌ی ادامه‌ی این یادداشت به صفحه‌ی گفت‌وشنود مراجعه کنید:

https://dialog.tavaana.org/dune-2/

#هویت_دینی #نبوت #نبوت_باطل #مهدی #مهدی_موعود #موعودگرایی #سوشیانس #مسیح #تلماسه

@Dialogue1402
«تلماسه»
معرفی فیلم

می‌گه: اسم پنهانی تو چیه؟ چانی می‌گه: سی‌هایا! (Sihaya) می‌پرسه این اسم چه معنی داره؟ می‌گه: بهار بیابان! لابد از باب ادبه که جواب می‌شنوه: خیلی زیباست! اما چانی می‌گه: متنفرم ازش! چون بر مبنای یک امیدواری دروغه!

چانی در واقع می‌گه «false prophecy» که یعنی «نبوت باطل.» اغلب ما ایرانیان هم دو اسمی هستیم؛ اسمی که معمولاً عربی- اسلامی‌ست و در شناسنامه درج می‌شود و بنابراین اسم رسمی ماست و اسم دومی که معمولاً یک نام ایرانی اصیل است. آیا ما ایرانیان هم این دو اسمی بودن را همان‌گونه تجربه می‌کنیم که کاراکتر چانی در قسمت دوم فیلم «تلماسه»؟ آیا اسم رسمی ما مانند اسم پنهان چانی، بر یک دروغ بنا شده است!؟ بر یک چشم‌انداز دینی باطل و فریبنده!؟ بر چیزی در حد «بهار بیابان»!؟

آنکه مردم بومی سیاره‌ی اترکیس، «مهدی» می‌خوانند طرف صحبت چانی در این سکانس است. آنها بر سر تلماسه‌ای نشسته‌اند و «مهدی» توضیح می‌دهد که قلعه‌ی پدرانش در سیاره‌ی دیگر بر صخره‌ای بنا شده که مشرف به دریاست. اما چانی که در سیاره‌ی پوشیده از تلماسه بزرگ شده، اصلاً نمی‌داند دریا چیست و چطور می‌توان در آبی بزرگ «شیرجه» رفت! او ققط می‌داند که در بیابان، بهاری رخ نمی‌دهد. بنابراین اسم دومش، یعنی «چانی» را ترجیح می‌دهد.

از رمان علمی- تخیلی فرانک هربرت با نام «تلماسه» اقتباس‌های سینمایی متعددی انجام شده است. قسمت دوم یکی از جدیدترین این اقتباس‌ها، به کارگردانی دنی ویلنوو (Denis Villeneuve) در سال جاری میلادی (۲۰۲۴)‌ از شبکه‌های تلویزیونی پخش گردید و در دسترس علاقه‌مندان به این ژانر است. از این کارگردان پیش از این، دو فیلم دیگر از همین ژانر، یعنی «ورود» (Arrival) و بلید رانر ۲۰۴۹ (Blade Runner 2049) را تماشا کرده‌اید.

چهارچوب کلی داستان رقابت دو خانواده‌ی اشرافی…

برای مطالعه‌ی ادامه‌ی این یادداشت به صفحه‌ی گفت‌وشنود مراجعه کنید:

https://dialog.tavaana.org/dune-2/

#هویت_دینی #نبوت #نبوت_باطل #مهدی #مهدی_موعود #موعودگرایی #سوشیانس #مسیح #تلماسه

@Dialogue1402
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خُنُک آنکه دل، شاد دارد به نوش!
دیگری‌نامه
اپیزود بیست و دوم

در این برنامه با نام «خنک آنکه دل شاد دارد به نوش»، تصمیم داریم که درباره‌ اهمیت آیین‌های مرتبط با نوروز در جهت حفظ هویت ملی ایرانی، صحبت کنیم.

دیگری‌نامه، همان‌طور که از نامش پیداست، محتواهایی در رابطه با هویت‌های غیر، یا هویت‌های دیگر تولید می‌کند و مناسبات میان این هویت‌ها را با هم بررسی می‌کند. امر مسلم اینکه هویت ایرانی، مانند یک چتر بزرگ می‌ماند که بسیاری از هویت‌های دیگر را زیر خود جمع می‌کند و از این حیث، هویتی بسیار فراگیر و بزرگ است. زیرمجموعه‌ این هویت ملی ایرانی، نه تنها هویت‌های قومیتی هم دیده می‌شود، بلکه تا آنجا که به هویت‌های دینی مربوط است، طیف وسیعی از هویت‌ها قابل مشاهده و شمارش است که تلاش کردیم در قسمت‌های قبل، برخی از آن‌ها را معرفی نماییم. 

اما می‌توانید پیشاپیش حدس بزنید که هویت‌های مختلف، چه دینی چه قومیتی، در پهنه‌ فلات ایران، وجوه اشتراک بسیاری با هم دارند. از سبک غذایی مشابه یا قابل مقایسه گرفته، تا حتی طرز پوشش، تا برخی شباهت‌های فیزیولوژیک و آناتومیک.

اما کنش‌های آیینی که میان مردمان فلات ایران وجود داشته و متاسفانه بخش‌های بزرگی از آن به حکم تغییر بافت اجتماعی در درازای تاریخ از بین رفته، از مهم‌ترین وجوه اشتراک مردمان این ناحیه است. از میان تمامی آیین‌هایی که میان این مردم از تاجیکستان در آسیای میانه گرفته تا عراق و ترکیه در قلب خاورمیانه رواج داشته و هنوز دارد، نوروز مهم‌ترین و مشهورترین آن‌هاست.

برای مطالعه ادامه این متن به صفحه گفت‌وشنود مراجعه کنید:

https://dialog.tavaana.org/others-22/

و برای شنیدن نسخه کامل این اپیزود در یوتیوب به:

https://youtu.be/xjJcyosg9zI?si=Xv6UDbjLaLS0HEDp

و برای شنیدن نسخه کامل در کست‌باکس به:

https://castbox.fm/vb/683641974

و برای شنیدن نسخه کامل در ساند کلود به:

https://on.soundcloud.com/7tVhtxuzLgU9nFNv9

مراجعه کنید.

#دیگری_نامه #دیگری #هویت_ملی #کنش_آیینی #هویت_آیینی #هویت_دینی #نوروز #ضحاک #جمشید #کمبوجیه #والتر_هینتس #نوروز_بابلی #آکیتو

@Dialogue1402
«چگونه مسلمان شدیم؟»
آرمین لنگرودی

«اکنون پس از آشنایی با مفاهیم اولیه‌ عرفانی، شاید این گفته‌ی اسلام‌شناس آلمانی، اِسْوِن محمد کالیش، بیش‌تر قابل فهم باشد که در کتاب خود «ناسازگاری‌ها در تاریخ شیعه» می‌نویسد: «به گمان من شواهد بسیاری وجود دارند مبنی بر اینکه ریشه‌ی شمایل امروزی محمد، در عرفان شیعی نهفته است.»

آرمین لنگرودی در کتاب «چگونه مسلمان شدیم؟» پس از آنکه به طیف وسیعی از اندیشه‌ها و انگاره‌های غنوصی (گنوستیک) می‌پردازد و به‌ویژه از کهن‌ترین متون فرقه‌های گنوستیک مانند مانویان، مندائیان و جریان‌های مشابه مسیحی آن‌ها نقل قول مستقیم می‌کند، ادامه می‌دهد:

«نگاهی گذرا به زندگی‌نامه‌ «محمد» و «علی» بنا بر روایات اسلامی به ما این احساس را می‌دهد که این زندگی‌نامه‌ها، نه توضیح سرگذشت افرادی که پیدایش اسلام مدیون آن‌ها ست، بلکه برعکس، داستان‌هایی هستند که تنها به منظور تایید ایده‌ای ساخته شده‌اند که پیشاپیش وجود داشته است. این احساس اولیه، یک حقیقت را در خود نهان کرده و آن این است که تمامی ایدئولوژی‌های جهان، به یک ایدئولوگ (فرد سازنده‌ی ایدئولوژی) احتیاج دارند… وظیفه‌ تاریخ‌نویسان اسلامی، پرکردن دو سده تاریک تاریخی با افسانه‌هایی بود که برای وصول به آن می‌بایستی مفاهیم عرفانی با «دمیدن نَفَس» به شخصیت‌های دینی تبدیل می‌شدند. برای تبدیل مسندها، القاب و شعارهای عرفانی به افراد حقیقی، ضرورت‌ها و پیش‌شرط‌های مشخصی لازم است. در مورد اسلام این نیازها به گونه‌ای بسیار مقبول وجود داشتند.»

آرمین لنگرودی به تفصیل این ضرورت‌ها و پیش‌شرط‌هایشان را توضیح می‌دهد. به طور مختصر، تلاش خاندان بنی هاشم در قالب حکومت عباسیان برای خرید مشروعیت تئوریک برای خود، آن‌ها را به «دبیران»، یا همان اشراف‌زادگان ایرانی محتاج می‌کرد تا بتوانند در سرزمین‌های وسیع ایرانی تا بلخ و خراسان حکومت کنند. از سوی دیگر…

برای مطالعه‌ی ادامه یادداشت رجوع کنید به صفحه‌ی گفت‌وشنود:

https://dialog.tavaana.org/die-entstehung-islams-in-persien/

گفتنی‌ست که در اپیزودهای متعددی از پادکست دیگری‌نامه از جمله اپیزود پنجم و ششم و هفتم، به نومسلمان‌شدن ایرانیان در سده‌های اولیه‌ی هجری‌قمری پرداختیم.

#اسلام #مسیحیت #هویت_دینی #سیاست_هویتی

@Dialogue1402
«تلماسه»
معرفی فیلم

می‌گه: اسم پنهانی تو چیه؟ چانی می‌گه: سی‌هایا! (Sihaya) می‌پرسه این اسم چه معنی داره؟ می‌گه: بهار بیابان! لابد از باب ادبه که جواب می‌شنوه: خیلی زیباست! اما چانی می‌گه: متنفرم ازش! چون بر مبنای یک امیدواری دروغه!

چانی در واقع می‌گه «false prophecy» که یعنی «نبوت باطل.» اغلب ما ایرانیان هم دو اسمی هستیم؛ اسمی که معمولاً عربی- اسلامی‌ست و در شناسنامه درج می‌شود و بنابراین اسم رسمی ماست و اسم دومی که معمولاً یک نام ایرانی اصیل است. آیا ما ایرانیان هم این دو اسمی بودن را همان‌گونه تجربه می‌کنیم که کاراکتر چانی در قسمت دوم فیلم «تلماسه»؟ آیا اسم رسمی ما مانند اسم پنهان چانی، بر یک دروغ بنا شده است!؟ بر یک چشم‌انداز دینی باطل و فریبنده!؟ بر چیزی در حد «بهار بیابان»!؟

آنکه مردم بومی سیاره‌ی اترکیس، «مهدی» می‌خوانند طرف صحبت چانی در این سکانس است. آنها بر سر تلماسه‌ای نشسته‌اند و «مهدی» توضیح می‌دهد که قلعه‌ی پدرانش در سیاره‌ی دیگر بر صخره‌ای بنا شده که مشرف به دریاست. اما چانی که در سیاره‌ی پوشیده از تلماسه بزرگ شده، اصلاً نمی‌داند دریا چیست و چطور می‌توان در آبی بزرگ «شیرجه» رفت! او ققط می‌داند که در بیابان، بهاری رخ نمی‌دهد. بنابراین اسم دومش، یعنی «چانی» را ترجیح می‌دهد.

از رمان علمی- تخیلی فرانک هربرت با نام «تلماسه» اقتباس‌های سینمایی متعددی انجام شده است. قسمت دوم یکی از جدیدترین این اقتباس‌ها، به کارگردانی دنی ویلنوو (Denis Villeneuve) در سال جاری میلادی (۲۰۲۴)‌ از شبکه‌های تلویزیونی پخش گردید و در دسترس علاقه‌مندان به این ژانر است. از این کارگردان پیش از این، دو فیلم دیگر از همین ژانر، یعنی «ورود» (Arrival) و بلید رانر ۲۰۴۹ (Blade Runner 2049) را تماشا کرده‌اید.

چهارچوب کلی داستان رقابت دو خانواده‌ی اشرافی…

برای مطالعه‌ی ادامه‌ی این یادداشت به صفحه‌ی گفت‌وشنود مراجعه کنید:

https://dialog.tavaana.org/dune-2/

#هویت_دینی #نبوت #نبوت_باطل #مهدی #مهدی_موعود #موعودگرایی #سوشیانس #مسیح #تلماسه

@Dialogue1402
@dialogue1402

«حکمت تمدنی»
معرفی کتاب
اثر احسان یارشاطر

ابوریحان بیرونی در کتاب آثارالباقیه فهرستی از پادشاهان کلدانی (ملوک‌الکلدانیین) ارائه می‌دهد که از بختنصر اول شروع می‌شود و به اسکندر ختم می‌شود! یعنی کلیه پادشاهان بابل قدیم را ذکر می‌کند تا به کوروش و داریوش برسد و نام تمامی پادشاهان هخامنشی را هم درست ذکر می‌کند و به اسکندر که می‌رسد به عنوان بنیان‌گذار حکومت بعدی (سلوکیان) فهرست را می‌بندد!

این فهرست از این حیث جالب است که زیر نام کلی «پادشاهان کلدانی» قرار می‌گیرد. کلدانیان قومی بودند در جنوب عراق امروز (جنوب بین‌النهرین/ میاندورود) که پادشاهان بزرگ بابل از این قوم برخاسته‌اند؛ قومی سامی‌نژاد که زبانشان هم از خانواده زبان‌های سامی‌ست و تمدن بابل که گهواره تمدن در کل سیاره نامیده شده است، تا حد زیادی مرهون این قوم و پادشاهان این قوم بوده است. برای ما ایرانیان این سوال پیش می‌آید که چطور پادشاهان پارس با زبان پارسی باستان که هیچ ربطی به سامی‌ها نداشته‌اند، می‌توانند پادشاهان یک اقلیم، یعنی پادشاهان بابل محسوب شوند!؟

بیرونی تصریح می‌کند که این اسامی را با تحقیق از اهالی بابل به دست آورده است. همه ما می‌دانیم که اهالی بابل در دوران باستان، چه استقبال پرشوری از کوروش کرده بودند. بنابراین دور نیست که در پاسخ به پرسش بیرونی، نام پادشاهان هخامنشی را به عنوان پادشاهان خود ذکر کرده باشند.

ما ایرانیان اگر به خاطر آوریم که تاریخ بنیان‌گذاری حکمرانی سنتی ایرانی را تاریخ فتح بابل به دست کوروش می‌دانیم، انگاه شاید به فهرستی که بیرونی می‌دهد بتوانیم نگاهی دوباره بیاندازیم. مفهوم این یادمان تاریخی که برای ما نیز محترم است این است که از چشم‌انداز تمدن کهن این ناحیه، پادشاهان پارس پس از فتح بابل بود که به ویژه راه خود را به تاریخ کلان سیاره بازکرده‌اند و تا پیش از آن، پادشاهان محلی (به ویژه در ناحیه انشان تا کرمان امروزی)‌ محسوب می‌شده‌اند که با همسایگان خود، زد و خوردی داشته‌اند. این واقعیت مزید را هم اگر مدنظر بگیریم که نام پادشاهان هخامنشی هیچ انعکاسی در افسانه‌های ملی ما ایرانیان ندارد، آنگاه شاید به سیالیت هویت‌های سیاسی و حتی ملی پی ببریم!…

برای مطالعه ادامه متن به صفحه گفت‌وشنود مراجعه کنید:

https://dialog.tavaana.org/hekmat-tmaddoni-ehsan-yarshater/

#حکمت #تمدن #رواداری #مدارا #هویت #هویت_ملی #هویت_دینی #هویت_سیال

@dialogue1402