ڪلبہ‎‌‌‎‌‌شـ؏ـردلاویز
4.17K subscribers
861 photos
1 video
10 links
زیر امضای تمام شعرهایم مینویسم" دل" نوشت
تابدانند " عشق را باید فقط با "دل " نوشت

#رزگار_موکریان

@Delaviz_20
Download Telegram
مشتاقی و مَهجوری دور از تو چنانم کرد
کز دست بخواهد شد پایابِ شکیبایی

یا رب به‌ که شاید گفت این نکته که در عالم
رخساره به کس ننمود آن شاهدِ هرجایی


#حافظ
امشب منم و چشمت،دراین شبِ رویایی
پیچیده غزل امشب، انگار تو اینجایی

امشب منم و این جام،بایاد دو چشم تو
مینوشم و میخوانم، آنگاه که تو می آیی


#حمیدرضا_ضیافتی_برخوردار
یادِ تو، حماسه گسترِ شعرم بود
پیوسته میانِ بسترِ شعرم بود

بیدار شدم  به مهرِ روشن دیدم
عکسِ تو کنارِ دفترِ شعرم بود.


#رباعی_مجید_محبعلی
بدنیا مو نوینم کام بی ته
بدس هرگز نگیرم جام بی ته

بلرزم روز وشو چون بیدمجنون
ندارم یک نفس آرام بی ته


#باباطاهر
عمریست که دیوانه ی ان زلف و کمندیم
هر شعر که خواندیم به گیسوی تو خواندیم

بر صفحه عشاق نهیم دست به سوگند
صد شکر خیالت به دل زار نشاندیم


#راحم_تبریزی
باران به نمی و دمدمی می بارد
با دلخوشی و چرخ و خمی می بارد

می رقصد و می رقصم از این چرخ و خمش
یک قطره بقا بر عدمی می بارد


#غریب_دلفانی
هر زمانم جان و دل نزدیک دلبر می‌شود
و از جمال حسن رویش هر دو کافر می‌شود

پس میان جان و دلبر قالبم زحمت شده است
بی تن و قالب مرادم خود میسر می‌شود


#عین‌القضات_همدانی
شب بر سر من جز غم ایام کسی نیست
می‌سوزم و می‌میرم و فریادرسی نیست

فریادرس‌ِ همچو منی کیست در این شهر؟
فریادرسی نیست کسی را که کسی نیست


#پژمان_بختیاری
نه در اندیشهٔ من کار زار کفر و ایمانی
نه در جان غم اندوزم هوای باغ رضوانی

اگر کاوی درونم را خیال خویش را یابی
پریشان جلوه ئی چون ماهتاب اندر بیابانی


#اقبال_لاهوری
گر داد کنی درخور خود داد کنی
بیچاره کسی را که تواش یاد کنی

گفتی تو که بسیار بیادت کردم
من میدانم که چون مرا یاد کنی


#رباعی_مولانا
یار گرفته‌ام بسی چون تو ندیده‌ام کسی
شمع چنین نیامده‌ست از در هیچ مجلسی

قصه به هر که می‌برم فایده‌ای نمی‌دهد
مشکل درد عشق را حل نکند مهندسی


#سعدی
عشق اگرآتش نباشد بی گمان خاکستراست
گر نسوزد بال پروانه بمیرد بهتر است

چۅن زلیخا باید از سودا یوسف کور شد
عاشقی یعنی که دل آتشفشانی دیگراست


#مرتضی_شاکری
آیینه‌ی نقشِ جسم و جانی همه را
یعنی خود را بدان، که دانی همه را

راز دو جهان و مرده و زنده‌ی آن
از خود بشنو، که ترجمانی همه را...


#سحابی_استرآبادی
در کهکشان شیری یک نقطه ای عیان است
این نقطه ساکنانش اشرف ترین جهان است

آن کهکشان شیری قطعا که ذره بیش نیست
در کهکشانی دیگر این نقطه بی نشان است


#حافظ_کریمی
در غروب جمعه بغضم در گلو وا میشود
چشم خود را در نبودت جمعه ها ترمیکنم

آنقدر در کوچه ها فریاد نامت میکنم
گوش اهل کوچه را با نام تو کر میکنم


#مسعود_محمدپور
هر شب که ز سودای تو نوبت بزنند
آن شب همه جان شوند هرجا که تنند

در چادر شب چه دختران دارد عشق
گر غم آید سبلت و ریشش بکنند


#مولانا
ابر آمد و با بغض دروغین می رفت
بی فکر تو ای کویر غمگین می رفت

ای کاش که قطره قطره باران می شد
یک آب خوش از گلوت پایین می رفت


#مرتضی_برخورداری
ای بی تو چو هم دم به من خسته نموده
آیینه که بینم این تن غم فرسود

آمد به نظر خیالی اما آن نیز
چون نیک نمود جز خیال تو نبود


#محتشم_کاشانی
ای عاشق خام، از خدا دوری تو
ما با تو چه کوشیم؟ که معذوری تو

تو طاعت حق کنی به امید بهشت
رو رو! تو نه عاشقی، که مزدوری تو


#شیخ_بهایی
با لشکر عشق تو، مباهات خوش است
با حلقهٔ زلف تو، مناجات خوش است

شطرنج ‌که در عشق تو بازیم همی
ما برد نخواهیم که شَهمات خوش است


#امیر_معزی
چو بازم، گِرد صیدِ زنده گَردم
نگردم همچو زاغان گِردِ اموات

بیا ای زاغ و بازی شو به همت
مصفّا شو ز زاغی پیش مصفّات


#مولانا