ڪلبہ‎‌‌‎‌‌شـ؏ـردلاویز
5.73K subscribers
872 photos
1 video
10 links
زیر امضای تمام شعرهایم مینویسم" دل" نوشت
تابدانند " عشق را باید فقط با "دل " نوشت

#رزگار_موکریان

@Delaviz_20
Download Telegram
ساقیا می ده که با حکم ازل تدبیر نیست
قابل تغییر نبوَد آنچه تعیین کرده‌اند

در سفالین کاسهٔ رندان به خواری منگرید
کـ‌این حریفان خدمت جام جهان‌بین کرده‌اند


#حافظ
فغان کاین لولیان شوخ شیرین کار شهرآشوب
چنان بردند صبر از دل که ترکان خوان یغما را

ز عشق ناتمام ما جمال یار مستغنی است
به آب‌ورنگ و خال‌وخط چه حاجت روی زیبا را


#حافظ
ترک درویش مگیر ار نبود سیم و زرش
در غمت سیم شمار اشک و رخش را زر گیر

میل رفتن مکن ای دوست دمی با ما باش
بر لب جوی طرب جوی و به کف ساغر گیر


#حافظ
شمشادْ خرامان کن، و آهنگ گلستان کن
تا سرو بیاموزد، از قد تو دلجویی

تا غنچهٔ خندانت، دولت به که خواهد داد
ای شاخ گل رعنا، از بهر که می‌رویی؟


#حافظ
گفتم که لبت، گفت لبم آب حیات
گفتم دهنت، گفت زهی حب نبات

گفتم سخن تو، گفت حافظ گفتا
شادی همه لطیفه گویان صلوات


#حافظ
ساقیا باده که اکسیر حیات است بیار
تا تن خـاکی من عیـن بقــا گردانی

همچو گل بر چمن از باد میفشان دامن
زانکه در پای تو دارم سرِ جان‌افشانی


#حافظ
مشتاقی و مَهجوری دور از تو چنانم کرد
کز دست بخواهد شد پایابِ شکیبایی

یا رب به‌ که شاید گفت این نکته که در عالم
رخساره به کس ننمود آن شاهدِ هرجایی


#حافظ
در کهکشان شیری یک نقطه ای عیان است
این نقطه ساکنانش اشرف ترین جهان است

آن کهکشان شیری قطعا که ذره بیش نیست
در کهکشانی دیگر این نقطه بی نشان است


#حافظ_کریمی
یک دل دیوانه دارم می خرید
عاشق پروانه دارم می خرید

کینه ای نیست اندرون این دلم
بی نهایت ناله دارم می خرید


#حافظ_کریمی
چون باده ز غم چه بایدت جوشیدن
با لشگر غم چه بایدت کوشیدن

سبز است لبت ساغر از او دور مدار
می بر لب سبزه خوش بود نوشیدن


#حافظ
کربلا مظلوم گَشتا، حق ناحق شد شدید
حقی ناحق هر کجا گشت کربلا آمد پدید

کربلا میزان حق و حَق ، از ناحق جدا
هرکجاحق بود خدا و غیرِحق بودا هوا


#حافظ_کریمی
تو مگر بر لب آبی به هوس بنشینی
ور نه هر فتنه که بینی همه از خود بینی

نازنینی چو تو پاکیزه دل و پاک نهاد
بهتر آن است که با مردم بد ننشینی


#حافظ
غنیمتی شمر ای شمع وصل پروانه
که این معامله تا صبحدم نخواهد ماند

توانگرا دل درویش خود به دست آور
که مخزن زر و گنج درم نخواهد ماند


#حافظ
یاد باد آن که رخت شمع طرب می‌افروخت
وین دل سوخته پروانه ناپروا بود

یاد باد آن که در آن بزمگه خلق و ادب
آن که او خنده مستانه زدی صهبا بود


#حافظ
ای قبای پادشاهی راست بر بالای تو
زینت تاج و نگین از گوهر والای تو

آفتاب فتح را هر دم طلوعی می‌دهد
از کلاه خسروی رخسار مه سیمای تو


#حافظ
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزرده گزند مباد

هر آن که روی چو ماهت به چشم بد بیند
بر آتش تو بجز جان او سپند مباد


#حافظ
ساقی به نور باده برافروز جام ما
مطرب بگو که کار جهان شد به کام ما 

هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما


#حافظ