دَِاَِسَِتَِاَِنَِڪَِدَِهَِ 💦
2.28K subscribers
558 photos
11 videos
489 files
693 links
دنـیـای داسـتـان صـکـصـی🙊
📍 #داستان
📍 #لز
📍 #گی
📍 #محارم
📍 #بیغیرتی
📍 #عاشقانه
📍 ُرد_سال
📍 #وویس_سکسی
📍 #محجبه
📍 #تصویری
📍 #چالش
#لف_دادن_خز_شده_بیصدا_کن‌_💞
Download Telegram
قلب یخی (۲)

1402/08/18
#تابو #خیانت

قسمت ۲
یه توصیه میکنم قبل از خوندن این قسمت یه سرچ ریز راجب اسکیزوفرنی و دو یا چند شخصیتی بودن بکنید
شخصیت ها:
#:بابک
@:محمد
-رها
_مادر رها
$:زهرا
∆:پدر محمد
چشمامو آروم باز کردم
یه روز لعنتی دیگه
از اون روز شیش ماه گذشته،پدرم هنوز چیزی نمیدونه،منم هنوز دهن باز نکردم،چرا؟نمیدونم،چه حسی بهش دارم؟نمیدونم…،عجیبه برا خودمم
صدای تو ذهنم روز به روز بلند تر از قبل میشه،سرکوب کلماتی که میخوام به زبون بیارم توی ذهنم جواب پس میدن کلماتی که عقده شدن برای شنیده شدن توی مغزم نجوا میشن سمفونی دردناکیه از شنیده شدن و یادآوری خیلی چیز ها،مزه خون میده دهنم از بس میخوام بگم و بپرسم که چی شده بود،اون چه کاری بود که میکرد،چرا این کارو کرد،خوشحال بود،درد داشت…
#برو بگو چی شد،چی دیدی
@نه کتکم میزنه
#ترسو
@ترسو خودتی
#تویی
@…،شاید هستم
#میخوای چیکار کنی
@تازه دیروز ده سالم شده چیکار میتونم بکنم،به کسی که نمیتونم بگم،باید بین خودم و خودت حلش کنیم
#قیافه آدم بزرگا رو گرفتی
@…
#خیلی خب،برای فعلا کاریش نمیشه کرد،زود بلند شو برو نونوایی تا بیدار نشده و سهم صبحانه امروزمون رو با چک و لقد عوض نکرده
@وای وای راست میگی
#هی
@هوم؟
#مدرسه رو نپیچونی دوباره
@…نمی‌دونم راجب چی صحبت می‌کنی
#خوب میدونی منظورم چیه
@…
#دو هفتس به خاطر ورشکستگی عصبانیت و کتک هاش بیشتر شده،دور از چشم مادر هم یه چیزی میخوره که نمی‌دونم چیه ولی برا یه چند ساعتی آرومش می‌کنه ولی وای که اگر تموم بشه…
@مادر…
#…
#لبخندت برای چیه؟
@🙂😁اگه بخندم مشکلاتم تموم میشن
#آروم دست می‌کشه رو سرش،این لبخند فیکت رو حداقل برا خودمون نزن،بزارش برای دیگران و نزار بفهمن حالتو خیلی هم لبخند نزن،زندگی نه اونقدر ارزششو داره نه زیبایی داره که بخوای بخندی
@…
@رها چی؟
#…
فضا سنگین و سرد بود،بخاری برقی اتاق باز خاموش شده بود
گفت و گوی بین من و من تو ذهنم کمی گرم می کرد ذهنمو ولی دلم…
@دیشب عجب کتکی خوردیم ها
#برو تو دستشویی صورتتو ببین چه جوری،باز مدرسه رو به خاطر این که صورتت قرمزه نپیچون
@آها اون وقت برم بگم چی بگم اگه پرسیدن؟
#بگو افتادی زمین
@چه دروغ شاخداری
#نکنه میخوای راستشو بگی؟
@…
#فعلا برو نون بخر بیشتر حرف می‌زنیم
بلند میشم و آروم از اتاق میام بیرون مامان و بابا رو تختشون خوابن آروم از تو قلکم پونصد تومن برمی‌دارم و از خونه میزنم بیرون
یادم می‌ره سویشرت و کلید بیارم،رومو برمیگردونم ولی در بسته شده
#باریکلا،آفرین
@تقصیر من چیه
#قراره یخ بزنیم
@خوش میگذره
#آره هم دما میشیم
از خونه میزنم بیرون سوز سرد تا پوست و استخونم می‌ره،هیچی نشده مجبور شدم دستامو بسابم بهم تا گرم شن
نانوایی خیلی دور نیست جای شکرش باقیه
تو صف وایمیستم
شاطر نونوایی پیرمرد مهربونی بود سریع نون هامو بهم داد
تا خونه دویدم بلکه گرم شم،دم در که میرسم باز یادم میوفته کلید ندارم
#خب نابغه چیکار میخوای کنی
@زنگ بزنم؟
#تنت خارش گرفته
@خوب سرده…
#هوف
#بزار من بشینم پشت فرمون حداقل این طوری درد کمتری حس می‌کنی…
@…
@بابک؟
#چیه؟
@مرسی که هستی
#دیوونه
قیافه سرد و بی‌روح و مردم برمیگرده همون قیافه ای که اول موقع دیدن رها داشتم همون قیافه ای باعث به وجود اومدنش تو این سن کسی بود که قرار بود نزدیکترین شخص و زن بهم باشه
زنگ در رو میزنم
جواب نمیدن
این پا اون پا میکنم که کمی گرم شم
یه بار دیگه زنگ میزنم
یه بار دیگه…
در باز میشه،سریع میرم تو
پدرم دم در منتظره…
@ببخشید
#چیزی نیست
∆پسره احمق چرا پنجشنبه و خواب منو بهم ریختگی
#باب
دوباره…دوباره…دوباره…چرخه تکراری هر روز و ساعت
همه چی از گفتن فانتزی های همسرم شروع شد (۲)
1402/10/27
#خیانت #همسر #بیغیرتی

معنی غیرت برای مرد و هرزگی برای زن چیه؟
من هرزه ام یا پوریا بی غیرت؟
این معنیش با روشنفکری خیلی متفاوت بود…
.
ساعت از سه صبح گذشته بود
تو صفحه چت تلگرام… داشتم برای فردا هماهنگ میکردم
برگشتم به پوریا نگاه کردم که راحت خوابیده بود
.
ساعت به 6 عصر نزدیک میشد…
و استرس من بیشتر
از حموم اومدم
جلو آیینه وایسادم و به خودم نگاه میکردم
شونه هامو جمع کردم… که حوله از شونه هام سر خورد و افتاد کنار پام…
تن برهنه خودمو نگاه میکردم…
نوک سینه هام سیخ شده بود و تموم تنم مور مور میشد…پای چپم و پهلوی پای راستم گذاشتم و به لای پام نگاه کردم که شیو شده بود و خودمم با دیدنش یه حالی میشدم
کمدو باز کردم…
یه ست گیپور دو تیکه برداشتم که قسمت وسطش که روی کس و کونمو می گرفت نرم بود و بغلاش گیپور کار شده بود.
ساپورت مشکی قد 80 که پوریا خودش واس همین فانتزیش گرفته بود و چون خودم نبودم سایزش و ببینم به زور تنم میرفت و برداشتم… با یه تاپ مشکی کوتاه جذب… که سفیدی سینه هام بیشتر از لای شالم به چشم بخوره
یه مانتو نازک جلو باز مشکی که از جلو حجم سینه هام و لای پام بهتر دیده شه
در اتاق باز شد…
*جایی میری؟؟
#آره عزیزم با غزل بیرون قرار داریم میخوایم بریم کافه
*خب بزار آماده شم برسونمت
#نه نیازی نیست خودم میرم تو خسته ای استراحت کن.
داشت میرفت که چشمش به لباسای روی تخت افتاد
*اینارو میخوای بپوشی؟؟؟
#اهممم چطورن؟؟
*افتضاحن… یعنی چی اخه… اینجوری که نمیشه بری بیرون… رسما بیا منو بکنن
#چرا چشه مگه؟ خوبه با خودت اینارو گرفتم آقای غیرتی
چشاش گرد شد… عصبی شد
*متوجه نشدم غیرتی یعنی چی؟ با مسخره اینو گفتی… نکنه بخاطر اون حرفاس؟ مگه نگفتم همه چیز و باهم قاطی نکن.
در و بست و رفت بیرون…
با عصبانیتش یکم استرس گرفتم و پشیمون شدم از رفتن.
اما این خواسته خودش بود…
نمی خواست بدونه که مثل سری قبل استرس نگیره و اون دعوای…
.
موهای بلندم که تا روی کمرم بود و دم اسبی بستم و شالمو سرم کردم… ادکلن ورساچه و برداشتم و حسابی رو خودم خالی کردم
از جیب پوریا سیگار و فندکش و برداشتم…
از اتاق اومدم بیرون پوریا ایستاده بود که با دیدن من همینجوری بهم خیره شده بود و داشت با چشماش منو میخورد…
رفتم سمتش… نزاشتم حرفی بزنه
دستمو بردم تو شلوارش… کیرشو گرفتم
و در حالی که داشتم میمالیدم
چشامو ریز کردم…
با صدای حشری و خمار بهش گفتم
#مگه نمیخواستی خوش بگذرونم؟؟ مگه نمیگفتی با حال کردن من حال میکنی عزیزم؟… دارم میرم حال کنم که حال تو جا بیاد… اگرم دوست نداری همین الان بگی نمیرم عزیزم
*واقعا میخوای انجامش بدی؟
#قول نمیدم اگه پسر خوبی باشی و مث سری پیش برخورد نکنی… شاید اگه موقعیتش پیش اومد انجام دادم…
یه بوس از لباش کردم و بدون حرفی درو باز کردم و زدم بیرون
.
دوتا خیابون پایین تر قرار گذاشتم
یه کوییک سفید از دور بهم چراغ زد
سوار ماشین که شدم جوووون گفتنش شروع شد
+اوففففف جوووونم چه جیگری هستی تو
#خب حالا نکنی مارو… سلامت کو
دستشو آورد لای پام…
+سلاممو با دیدن این قورت دادم…
#خب حرکت کن زودتر تا تو گلوت گیر نکرده… اینجا همه آشنان داداشم نبینه مارو
مجبور بودم واس اینکه نخواد سو استفاده کنه بهش بگم مجردم تا پیگیر نباشه و نخواد ازم آتو بگیره که بعدا داستان شه برام
تو مسیر هر مدلی که میخواست دست مالیم میکرد و منم دیگه داشتم دیوونه میشدم
+عجب کسی هستی تو بچه… یه جوری بکنمت نتونی راه بری
#جووون بابا… اخه میکنی یا فقط لب و دهنی…
+جرت میدم عشقم… بریم ی جای خلوت پیدا کنیم
دستش و برده بود تو شرتم و داشت کصمو انگشت میکرد… منم دستم تو شلوارش