Blackfishvoice (BFV)
7.43K subscribers
4.89K photos
3.79K videos
101 files
271 links
Download Telegram
#آتنا_فرقدانی، کارتونیست و فعال اجتماعی که در تاریخ ۲۵ فروردین توسط نیروهای امنیتی بازداشت و کماکان در #زندان_اوین محبوس است، به ۶سال حبس تعزیری محکوم شد.
فرقدانی قصد داشت تا یکی از نقاشی‌های خود را بر دیواری در خیابان پاستور تهران به نمایش بگذارد که بازداشت شد و اوین منتقل‌ گردید.
"توهین به مقدسات و تبلیغ علیه نظام" اتهامات فرقدانی ذکر شده است.


#نه_به_سرکوب_زنان
#زن_زندگی_آزادی #زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد #علیه_بی_تفاوتی


@Blackfishvoice1
Blackfishvoice (BFV)
Video
🔺تاریخ پهلوی را بدونِ فهمِ جایگاهِ لمپن‌‌ها نمی‌توان به‌درستی شناخت. از لحظه‌ی قدرت گرفتن رضاخان، شهریور ۱۳۲۰، کودتای ۲۸ مرداد، وقایع ۱۵ خرداد تا پیروزی انقلاب و حتی تا همین حالا که تفاله‌ی سلطنت در اوهام، خود را "شاه قانونی ایران" تصور می‌کند. اما اکنون پترودلارهای سعودی، حمایت صهیوفاشیسم و تعریف شدن آن‌ها درون یکی از پروژه‌های امنیتی جمهوری اسلامی، این فرقه را به منحط‌ترین و فوقانی‌ترین لایه در آن‌چه تبدیل کرده است که ما #جنبش_نئونازی_ایرانی می‌نامیم.


🔺دهه‌هاست که گروه‌های مختلف از مخالفان جمهوری اسلامی (اکثریت قریب به اتفاق، چپ‌گرایان و مجاهدین) در مقابل شعب رای‌گیری خارج از کشور تجمعاتی شکل می‌دهند و از حق آزادی بیان خود برای اعتراض استفاده می‌کنند. تجمعات امسال اما به واسطه‌ی حضور پهلوی‌گرایان، صحنه‌های چرک و زننده‌ای را به‌خود دید؛ توهین و تحقیرِ سالمندان، آزار جنسی و خشونت فیزیکی علیه زنان، فحاشی‌های جنسی و زن‌ستیزانه، گوشه‌هایی از منجلابِ فرهنگی #جنبش_نئونازی_ایرانی بودند که در معرض دید عموم قرار گرفتند. ضروری‌ست تأکید شود که این اوباش، علاوه بر رأی‌دهندگان، مخالفانِ جمهوری اسلامی را نیز هدف حملات خود قرار دادند. یک نمونه در اسلاید

🔺در میان تمام فحاشی‌ها و وحشی‌گری‌های پهلوی‌گرایان در روز انتخابات‌، یک مورد از سایرین برجسته‌تر بود؛ جایی‌که یکی از اوباش به‌‌نام‌ "بهار ماهرو" در حین عربده‌کشی و ذکر "من فرزند رضاخانم" روسری یکی از زنان رای‌دهنده را در لندن از سر وی کشید. روزنامه‌ی دیلی‌میل ضمن پوشش این افتضاح آن‌را "لحظه‌ای شوکه‌کننده" نامید و حساب پلیس لندن در توئیتر، در پاسخ به ویدئوی ماهرو نوشت که "لندن جای این کارها نیست." با شدت گرفتن انتقادها از این وحشی‌گری، ظن آن می‌رفت که ماهرو بازداشت شود‌. اما اتفاق فوق‌العاده‌ای رخ داد:
ماهرو لندن را به مقصد اسرائیل ترک کرد.


🔺۶۰ درصد از واجدین شرایط رأی با عدم حضور در انتخابات، نارضايتی و مخالفت خود را نشان دادند تا در اتفاقی بی‌سابقه علی خامنه‌ای برای اولین در دوران رهبری خود، بعد از انتخابات پیام تشکر از "آحاد ملت ایران" صادر نکند. با این‌وجود وحوش پهلوی‌گرا، با رفتارهای غیرانسانی خود توانستد ماشین پروپاگاندای جمهوری اسلامی را بیکار نگذراند. پهلوی‌گرایان هم‌چون روزهای قیام #زن_زندگی_آزادی این‌بار نیز در راستای تبلیغات حکومت اسلامی، سنگ تمام گذاشتند و یک‌بار دیگر ضربه‌ی تبلیغاتی سنگینی به خواست‌های مترقی #زن_زندگی_آزادی وارد آورند.

🔺فرار بهار_ماهرو به اسرائیل اتفاقی نمادین است. او نشان داد که غایت قاطبه‌ی زامبی‌های ضدِ بشریت، جایی امن‌تر از اسرائیل ندارند و از ترس اعمال قانون می‌توانند به آغوش جنایت‌کاران جنگی پناه ببرند. او یکی از همان ایرانیان دیاسپوراست که برای نسل‌کشی فلسطینی‌ها هلهله می‌کنند و در روزهای سلاخی کردن کودکان غزه و رفح، پرچم‌ نکبت‌شان را با پرچم‌ نازیسم گره می‌زنند. فرزندان رضاخان، امروز به شاخص‌ترین لایه در جنبش نئونازی ایرانی تبدیل شده‌اند که تمام رذائل بشری را یک‌جا در خود جمع کرده‌اند و در عین تعلق به عصر جاهلیت، خود را متمدن‌ترین‌های غرب آسیا معرفی می‌کنند.


🔺در میان پهلوی‌گرایان کم نیستند افرادی‌که برای تقویت کیس‌های پناهندگی، از رهبران لات و فاشیستِ فرقه تبعیت می‌کنند. در حالی‌که همین حالا خانواده‌ی الدنگ و مفت‌خور پهلوی با اموال دزدیده‌شده از جیب ملت ایران، در ویلاهای جنوب فرانسه مشغول جشن و سرور هستند،‌ اوباشِ اجاره‌ای‌شان مشغول زدنِ تیر خلاص به ته‌مانده‌ی آبرویِ تبعیدیان هستند؛ تبعیدیانی که با حفظ شرافت و نفروختن خود به باندها و فاندها، چراغ مبارزه در خارج از کشور را _ولو کم‌جان و کم‌سو_ روشن نگاه داشتند.
فرار ماهرو به اسرائیل نشان می‌دهد صهیونیست‌ها علاوه بر فرستادن جاسوس در میان نیروهای جمهوری اسلامی، روی دلقک‌های صادراتی نیز حساب ويژه‌‌ای باز کرده‌اند تا صدای ضعیفِ نیروهای ضد جمهوری اسلامی_ضد اسرائیل_ضدجنگ را خاموش کند. گرچه طالبانِ سلطنت نمایان‌ترین لایه از فاشیست‌های پرواسرائیل هستند، اما هم‌دلی قاطبه‌ی راست برانداز ایران با اسرائیل چنین بستری را مهیا کرده است. تک به تک چهره‌های سیرکِ جرج‌تاون که پهلوی را برجسته کردند و اکنون نیز دل در گروی اسرائیل و چه‌بسا رؤیای حمله‌ی ‌نظامی به ایران را دارند، در افتضاح روز انتخابات و تقویت صدای نازی‌ها، نقش و مسئولیت مستقیم دارند. از اسرائیل و پهلوی ( به‌عنوان فیگورِ دنائت_دریوزگی) برائت بجوئید، بلکه بتوانید نام "اپوزيسيون" را یدک بکشید، در غیر این‌صورت جمعیت مستأصل داخل کشور حق دارد، تباه‌ترین جریانات سیاسی داخلی را به صدر تا ذیلِ شما ترجیح دهد.


@Blackfishvoice1
https://tinyurl.com/42z7vdba

مرگ‌‌بنیادیِ جمهوری اسلامی و جدال بین پیوستگی و گسست

امین حصوری
(بخشی از متن در دست انتشار)

کارگاه دیالکتیک | ۱۵ تیر ۱۴۰۳

شری که نظام جمهوری اسلامی می‌کوشد نرمالیزه کند، مرگ‌بنیادیِ این رژیم است که از ماهیت آن به‌سان «رژیم کشتار» و «ماشین مرگ‌» برمی‌آید. در حالی که مفهوم نخست ناظر بر قتل دولتی و هدفمند مخالفان، معترضان و دگراندیشان است؛ دومی ناظر بر آن دسته از کارکردهای ساختاری و معمول دولت است که به مرگ‌های اجتناب‌پذیر شهروندان (ازجمله مرگ‌های تدریجی) منجر می‌شوند. همین‌جا باید خاطرنشان کنیم که این دو خصلت در ساحت واقعی درهم‌تنیده‌اند، چرا که هر دو از ماهیت مرگ‌بنیاد و مرگ‌آورِ جمهوری اسلامی برمی‌آیند و هر دو بخشی از کارکردهای بنیادین این نظام هستند (به‌واقع، مفهوم «رژیم کشتار» خود ذیل مفهوم «ماشین مرگ» می‌گنجد). پیوند درون‌ماندگار این نظام با مرگ صرفا بدین معنا نیست که حاکمان سیاسی برای جان و زندگی انسان‌ها (شهروندان صوری) هیچ ارزش و حرمتی قایل نیستند، بلکه بیش از آن معطوف به این معناست که حیات و بازتولید این رژیم بر کشتار و مرگ‌گستری استوار (بوده) است. این پدیده البته گرایشی متاخر نیست و ریشه‌های تاریخی ژرفی دارد. جمهوری اسلامی گسترش بنیان‌های شیعی خود را با ستایش مرگ و تقدیس شهادت بنا گذاشت و گسترش داد؛ انتخابی که به‌ویژه با برجسته‌سازیِ دولتیِ عزاداری محرم و مناسک مشابه به‌سان مهم‌ترین نماد شیعه‌گری مفصل‌بندی شده بود. نقطه‌ی اوج تقدیس ایدئولوژیک مرگ در موسم «نعمتِ» جنگ با عراق نمایان شد؛ جایی که حاکمان وقت در لوای تقدیس شهادت، انبوه نوجوانان کم‌سال را به روی مین‌ها و مقابل گلوله‌ها می‌فرستادند ...
تقدیس مرگ در عین حال، با ارزش‌زُدایی از زندگی و تحقیر زندگی و ضدیت با نمادهای سرزندگی (مثل شادی، موسیقی و رقص) همراه است و این به‌نوبه‌ی خود عادی‌نماییِ مرگ را تسهیل می‌کند. تقدیس دولتی مرگ، همچنین با حق انحصاری دولت بر توزیع مرگ همراه است. جایگاه ویژه‌ی اعدام در مشی حکمرانی جمهوری اسلامی و نمایش عمومی آن، بخشا معطوف به تثبیت این حق انحصاری و عادی‌نماییِ آن است. جان کلام آنکه مرگ‌آوری، نمایش مرگ و تهدید مرگ همواره بخشی جدایی‌ناپذیر از شیوه‌ی حکمرانی جمهوری اسلامی بوده‌اند. ولی در اینجا با پارادوکسی روبرو می‌شویم: از یک‌سو، مرگ‌آوری به‌عنوان بنیان حکمرانی در تضاد با میل اگزیستانسیال مردم به زیستن (زندگی) قرار دارد؛ کما اینکه منشاء بسیاری از مقاومت‌های فردی و اجتماعی هم وجود همین‌ تضاد بنیادی بوده است. از سوی دیگر، کارکرد انقیادآورِ مرگ‌آوری (درجهت اغراض دولت) نیز درست به‌دلیل تهدیدی‌ست که متوجه حیات افراد می‌کند. پس پرسش این است که نظامی که بر پایه‌ی ضدیت با زندگی و تهدید دایمی مرگ بنا شده است، چگونه قادر شده است از شکنندگی بگریزد و تداوم خود را تضمین کند.

استمرار جمهوری اسلامی در قامت یک نظام سیاسیْ متکی بر حفظ و بازنمایی نوعی پیوستگی تاریخی‌ست که بیش از همه در ساحت ایدئولوژیک بازسازی و بازتولید می‌شود. انواع پروپاگاندای ایدئولوژیک در فضاهای آموزشی و رسانه‌ای؛ تکرار منظم مناسک دولتیِ معطوف به آیین‌ها و مناسبت‌های مذهبی؛ برگزاری منظم و مصرانه‌ی مناسک سیاسیِ سالانه (مثل دهه‌ی فجر و ۱۳ آبان، ۱۵ خرداد، سالگرد رویدادهای جنگ، سالگردهای «شهادتِ» این و آن، و موارد مشابه)؛ در کنار سایر نمادپردازی‌های ایدئولوژیک دولتی (و بعضا برساخت‌های نوظهور)، حربه‌هایی برای القای این پیوستگی بوده‌اند. در این معنا، رژیم تداوم خود را در تکرار مناسکی می‌جوید که نفس برگزاری آنها می‌تواند قدرت رژیم برای حفظ روال عادیِ حکمرانی‌اش (به‌رغم هر چالش و تلاطم سیاسی) را به شهروندان (ازجمله به همراهان رژیم) القاء کند.

حفظ و بازنمایی این پیوستگی نه‌فقط ثبات و قدرت نظام را به محکومان (شهروندان) القاء می‌کند، بلکه تصویری ابدی از وضعیت عادیِ امور عرضه می‌کند. بدین‌طریق، کشتارها و مرگ‌های دولتی و به‌طور کلی مرگ‌بنیادیِ جمهوری اسلامی در سایه‌ی تداوم خدشه‌ناپذیرِ فعلیتِ هستیِ آن به حاشیه می‌روند. کشتارها و مرگ‌ها(ی اجتناب‌پذیر) در کنار سایر ستم‌ها و فجایعی که مرگ تدریجی (یا حیات ذلت‌بار در مرزهای نیستی) را بر فرودستان تحمیل می‌کنند، طبعا شکاف‌ها و گسست‌هایی واقعی در پیوستار فرضیِ هستیِ جمهوری اسلامی هستند. اما توان نفی‌آمیز و دگرگون‌ساز آنها به‌سان نقاط گسستگیْ منوط به برجسته‌شدنِ آنها در گفتار عمومی و پراتیک جمعی‌ست.

افزون بر این، حاکمان با بهره‌گیری از مناسک سیاسیِ موسمی مثل انتخابات و غیره می‌کوشند برای ترمیم شکنندگی ساختاریِ پیوستار نظامْ دقایق بازسازی فراهم کنند.
---

#مقاومت_زندگی_است
#زن_زندگی_آزادی #ژن_ژیان_ئازادی
#جنبش_دادخواهی #همبستگی_ستمدیدگان
#رژیم_کشتار #ماشین_مرگ
#ابتذال_شر #نرمالیزه_کردن_شر
--
@kdialectic
بی‌هیاهو و در گمنامیِ محض برای عدالت اجتماعی و کرامت انسانیِ زحمت‌کشان این کشور کوشید و پاسخ‌اش را با صدور حکم اعدام داده‌اند.
در نامه‌ی سرگشاده‌‌ای نوشت:
"اما من فریاد زدم تا هم مادرم و هم دیگران بشنوند و متوجه گردند که من فرزند پدر و مادری هستم که به من آموخته‌اند در مقابل ظلم و بی‌عدالتی سکوت نکنم."

او سکوت نکرد تا صدای بی‌صدایان باشد.
صدای #شریفه_محمدی باشیم.


#علیه_سکوت #علیه_بی_تفاوتی #زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
#زن_زندگی_آزادی


@Blackfishvoice1
به گزارش #بیدارزنی: عاطفه رنگریز با تبدیل حکم جریمه نقدی پرونده گذشته به احکام حبس و پرونده‌سازی جدید مواجه شده است.
۶ میلیون جریمه نقدی از بابت پرونده مهرماه ۱۴۰۲ رنگریز، ذیل اتهامات «همکاری و عضویت در گروه‌های معاند نظام» به ۲ سال و ۷ ماه و ۱۶ روز حبس و از بابت «تبلیغ علیه نظام» به ۷ ماه و ۱۶ روز حبس تغییر پیدا کرده است.

همچنین او با پرونده‌سازی جدیدی تحت عنوان «تبلیغ علیه نظام» و «تشکیل گروه» مواجه شده است.
برای رنگریز قرار وثیقه‌‌ی یک میلیارد و صد میلیونی صادر شده است که خانواده‌ی وی توانایی تأمین چنین مبلغی را ندارند.


#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد #علیه_سکوت #زن_زندگی_آزادی


@Blackfishvoice1
امروز چهارشنبه ۲۰ تیر، #زهره_دادرس فعال حقوق زنان در شهر #رشت بازداشت شد.

دادرس، پیش‌تر در بیدادگاه استان #گیلان بابت دفاع از حقوق زنان و اعتراض به تبعیض و نابرابری، به ۹سال و نیم زندان محکوم شده بود اما هیچ احضاریه‌ای جهت معرفی خود به زندان دریافت نکرده بود.
سرکوب‌‌گران امروز ضمن یورش به منزل پدری دادرس، وی را برای اجرای حکم، بازداشت و به زندان منتقل کرده‌اند.

دادرس و جمعی دیگر از فعالین زنان در تاریخ ۲۵ مرداد ۱۴۰۲ با یورش ماموران امنیتی در بازداشت شده بود.

#سرکوب_زنان #جنگ_علیه_زنان #علیه_سکوت #علیه_بی_تفاوتی #زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد #زن_زندگی_آزادی


@Blackfishvoice1
بنا به گزارش صفحه‌ی #گلرخ_ایرایی
۵۵ تن از زندانیان سیاسی محبوس در #زندان_اوین در اعتراض به حکم وحشیانه‌ی بیدادگاه #رشت و در هم‌بستگی با #شریفه_محمدی دست به #اعتصاب_غذا زده‌اند. ۳۰ نفر در بندِ زنان و ۲۵ نفر در بندِ مردان در اعتصاب به سر می‌برند.

🔺در سکوتِ خیابان و بلوایِ صندوق‌گرایان، زندان به مهم‌ترین عرصه‌ی کنشِ سیاسی تبدیل شده است.


#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد #علیه_سکوت #علیه_بی_تفاوتی #قیام_علیه_اعدام #زن_زندگی_آزادی #جمهوری_اعدام #اعدام_قتل_عمد_دولتی_است


@Blackfishvoice1
Blackfishvoice (BFV)
Photo
امروز شنبه ۲۳ تیرماه ۱۴۰۳، #فروغ_سمیع_نیا #نگین_رضایی #شیوا_شاه_سیاه #آزاده_چاوشیان و #جلوه_جواهری و #متین_یزدانی برای سپری کردن ۶ سال و نیم زندان راهی #زندان_لاکان_رشت شدند.
پیش‌تر #زهرا_دادرس و #زهره_دادرس نیز توسط سرکوب‌‌گران بازداشت و به این زندان منتقل شده بودند.

بی‌تردید بخش اعظم کاربرانِ شبکه‌‌های اجتماعی تا زمان بازداشت و شاید تا همین امروز، حتی نام این زنان را نشنیده بودند که چندان عجیب نیست. کم‌تر مبارزِ راستینی سراغ داریم که دیده شدن در این فضاها از دغدغه‌های‌اش باشند و مبارزه را به استوری‌بازی و پُرگویی و تک‌گویی تقلیل دهد.
نفراتی که اکنون در گیلان به زندان می‌روند، طی سال‌های متوالی با اجتنابِ کامل از حواشی و مجادلاتِ صدتا یک‌غاز، برای به مرکز کشاندنِ گفتگو و مبارزه علیه #تبعیض_جنسیتی کوشیده‌اند و برخی از آنان بیش از دو دهه‌ی اخیر از زندگی خود را در راه آرمان‌شان هزینه کرده‌اند. با بروزِ قیامِ #زن_زندگی_آزادی و عزیمت مطالباتِ زنان به محورِ مبارزات، جمهوری اسلامی کمر به انتقام از کسانی بست که در سیاه‌ترین روزها، چراغ برابری‌خواهی را روشن نگاه داشتند.


🔺از ۲۵ مرداد ۱۴۰۲ و یورشِ وحشیانه‌ی نیروهای اطلاعاتی به زنانِ برابری‌خواه در گیلان، تا همین حالا که آن‌ها برای تحمل سال‌ها حبس به زندان رفته‌اند، حتی یک جمله‌ی خنثایِ خبری در صفحاتِ افرادی نظیر #مسیح_علی_نژاد پیدا نمی‌شود. علی‌نژاد
۸میلیون و پانصدهزار دنبال‌کننده در اینستاگرام، ۷۴۰هزار دنبال‌کننده در توئیتر و ۱۰۰هزار مخاطب در تلگرام دارد. چرا؟
چرا او با ادعاهای گوش‌خراشِ "منم منم منم"، حاضر نیست سر سوزنی از این منیت را برای کسانی خرج کند که به‌خاطر مبارزات‌شان علیه تبعیض جنسیتی، سرکوب می‌شوند؟
چرا خیلِ مریدانِ مسیح و نازنین و ... فانوس به‌دست در پی یافتنِ کسانی هستند که عناوین نچسبِ آزادی‌خواه و مدافع زنان را به آن‌ها بخیه بزنند ولی از مدافعین راستینِ و جان بر کفِ زنان سخنی نمی‌گویند؟

🔺این‌ها کالایی‌سازانِ مبارزه هستند و همه‌چیز را در قالبِ "پروژه‌ها" درک می‌کنند. اگر بتوانند شما را در یکی از پروژه‌های خود جانمایی کرده و در نهایت به خودشان کردیت داده و فاند و بودجه‌های بیش‌تری دریافت کنند، شخصا به سراغ‌تان خواهد آمد یا توقع دارند خود به سراغ‌شان روید و با آن‌ها و منویات‌شان، بیعت کنید.
برای آن‌ها هیچ اهمیتی ندارد که انتقامِ سختِ جمهوری اسلامی از زنان، در همین پروژه‌ی قلع و قمع کردنِ زنان گیلان متجلی شده است؛ مهم این است که زنانِ مذکور نه توهمی به پروژه‌های نان و آب‌دار راستِ برانداز دارند و نه #سلبریتی_اکتیویستها نظیر علی‌نژاد را صدایِ مبارزان می‌دانند. از همین‌روست که علی‌نژاد با #مورگان_اورتگس از مهم‌ترین چهره‌های مدافعِ "لغو قانون سقط جنین" در آمریکا دوستی دارد و عکس یادگاری می‌اندازد و از هم‌‌نشینی با چهره‌ی مشمئزکننده‌ی زن‌ستیز و نئوفاشیست، #جردن_پترسون ابایی ندارد. در پروژه‌‌های او می‌توان با زن‌ستیزانِ هار دوستی داشت ولی سخن گفتن از رزمندگانی که چشم در چشم ارتجاع و استبداد جوانی‌شان را هزینه می‌کنند، جایی باز نیست.

و صد البته چه افتخاری بالاتر از این‌که چنان درست گام برداری و قطب‌نمایِ دقیقی در دست داشته باشی که در مسیرِ مبارزه برای رهایی، جمهوری اسلامی سرکوب‌ات کند و اپوزیسیون‌نمایِ باندی-فاندی، بایکوت؟

🔺جالب این‌جاست که مریدان همین فرد و امثالهم، مرتب و مکرر با دیدن انتقاداتی نظیر همین متن می‌گویند:
"شما هم را می‌زنید، پس که را قبول دارید؟"
پاسخ ساده است: همین مبارزانی را قبول داریم که داخل ایران مشغول تشکل‌یابی هستند و جان و مال‌شان را فدا می‌کنند ولی شما نام‌شان را نشنیده‌آید و گمان می‌کنید مشتی جسدمعاشِ آن‌سوی اقيانوس‌ها برای شما آزادی می‌آورند: خیر! آن‌ها تا زمانی لاف می‌زنند که حساب بانکی‌شان توسط اتاق فکرهای مرتجعِ آمریکا و اروپا شارژ شود.
بله بزرگواران! کنار آن‌ها بایستید که می‌دانند هیچ حقی در هیچ‌‌کجای تاریخ با ایثارِ جوانی و زندگی‌ها به ثمر ننشسته است و با ایمان به آرمان‌شان، سربلند به زندان می‌روند نه کنارِ آن‌ها که صدای تو خواهند بود به‌‌شرطِ فاکتور.


#صنعت_اپوزیسیون


@Blackfishvoice1
Blackfishvoice (BFV)
Photo
اخراجِ معلمان معترض، بازنمایی آموزش و پرورش به مثابه اردوگاه



آموزش و پرورش امنیتی که تفکر نظامی‌گریِ ولایت‌محورِ خشونت‌گرا بیش از هر امری در آن جاری و ساری است رفته رفته از وضعیت پادگان به وضعیت اردوگاه شیفت کرده است.
مسئولیت این برساخت ضد انسانی بر عهده حاکمیت خشونت پیشه‌ای است که اعلان جنگ با معلمان و حمله مستقیم از طریق افسران قرارگاه هیئت‌های تخلفات اداری و حراست‌ها فرماندهی، طراحی و اجرا می‌شود.

در اردوگاه، انسان از هویت خویش تهی می‌کنند که باید به آن نیز اقرار کند و در آموزش و پرورش معلم را از هستی خویش، که با پذیرش بردگی محض معلم‌اش می‌نامند و در صورت عدم پذیرش، متخلفی که اخراج بهای آن است.

دو گانه اخراج/بردگی، برگرفته از منطق اردوگاه است که توسط عوامل ایدئولوژی منحطی عملی می گردد که داعیه رسیدن به قله توسط تنها اربابِ اردوگاه‌آفرینِ آن سند تحول نام گرفته است!

در آموزش و پرورش ما انسانِ ترازِ اردوگاه صادر می‌شود، انسانی که اندیشه را نیاموزد، پرسش را گناه بداند، به فرمان خداوندگار ایدئولوژی بر تخت پروکروستس دراز کشد و آن را راهی به سوی بهشت تلقی کند، رستگاری در بردگی محض ببیند و کالایی شود برای انباشت سودِ کار فرمایِ اعظم.

اخراج، صورت مدرن،سنتی دیرینه در تاریخ استبداد است، نوشیدن جام شوکران توسط سقراط به جرم تشویش افکار جوانان به فرمان هیئت مرگ جباران، سرگذشت اسپینوزا و رانده شدن آن از جامعه، زنده زنده سوختن جیوردانو برونو فیلسوف ایتالیایی توسط اربابان قدرت و مذهب در آتش و شواهد بسیاری دیگر در تاریخ توحش.
کشته شدن خانعلی، صمد، هرمز گرجی بیانی، فرزاد کمانگر و...

و اکنون علاوه بر زندان که نمود خشونت عریان علیه عقلانیت است، از زرادخانه هیئت‌های تخلفات اداری آغشته به سبعیت، که قلم را را به گور سپرده و درفش را بر دست گرفته، حکم اخراج فله ای صادر می شود که در توهم خویش نقش جباران را از چهره بزدایند، قدرت قانون و سلسله مراتب بوروکراسی را نمایندگی کنند!

حال آنکه "والتر بنیامین" بخوبی نقاب از رخ تمدن برافکند و بدرستی گفت: هیچ سندی از تمدن وجود ندارد که همزمان سند توحش هم نباشد.

آری، اردوگاه در آموزش و پرورش بازنمایی می شود از خیل استخدام بردگان ایدئولوژی رسمی قدرت تا کشتن و مسموم کردن دانش آموزان و نیز اخراج دانش آموزان و معلمان.

🔺همه‌ی ما ( کارگران، دانش‌آموزان ، معلمان) ایده اخراج را همان ایده سلاخی، گهواره یهودا، لوله تمساح و گیوتین می دانیم که در شیوه حکمرانی تان زنده و جاری است. و نیک می دانیم، مبارزه خود غایت است و خرد پیروز نهایی.


معتقدیم ساختار این اردوگاه و دم و دستگاه آن قطعا شکستنی است. خشم و خروش مقدسی در پشت دیوارهای‌تان انباشته، انسان‌هایی از ترس ترسیده در حال عصیان‌اند؛ سوژه های خود بنیادی که انقیاد و فرمانبری را تاب نمی آوردند، در قیام #زن_زندگی_آزادی رشد و هویت یافته، تخم رهایی در عقل کاشته و با رنجِ باطوم و ساچمه و تحقیر آن را آبیاری می کنند.


🔺 پیام این است: مبارزه خود غایت است، خرد پیروز نهایی.

یادداشتی از کانال #مدرسه_رهایی

@edalatxah
@Blackfishvoice1
#سپیده_رشنو باید برای تحمل ۳سال و ۷ماه حبس در روز شنبه خود را به #زندان_اوین معرفی کند.

این حکم‌ مربوط به ماجرای "بی‌آرتی" است که رشنو از سوی یکی از اوباش بسیجی مورد حمله قرار گرفت.

او در دادگاه، به جرم «فراهم آوردن موجبات فساد و فحشاء» با سه عنوان اتهامی دیگر؛ «اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور» و «فعالیت تبلیغی علیه نظام» و «بی‌حجابی در معابر» به حبس تعلیقی محکوم شد و اکنون بازجویان تصمیم دارند تا محکومیت او را اجرا کنند.
او در روزهای بازداشت مورد ضرب و شتم قرار گرفت و در زمان پخش "اعترافات_اجباری از تلوزیون، آثار آن بر صورت‌اش مشخص بود.

#علیه_بی_تفاوتی #زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد #سرکوب_زنان #جنگ_علیه_زنان #زن_زندگی_آزادی

@Blackfishvoice1
شعبه بیست و ششم بیدادگاهی در تهران #پخشان_عزیزی را به اعدام محکوم کرد.

پخشان عزیزی (په‌خشان عه‌زیزی)، اهل #مهاباد و دانش‌آموخته مددکاری اجتماعی از دانشگاه علامه طباطبایی تهران است. در تاریخ ۱۳ مرداد ۱۴۰۲، پخشان عزیزی توسط وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی در تهران بازداشت و به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شد.
برای اخذ #اعترافات_اجباری تحت شکنجه قرار گرفت و در نامه‌ای سرگشاده نوشت:

بارها در بازجویی به دار می‌کشیدنم. ۱۰ متر به قعر زمین فرو می‌بردن و باز بیرون می‌آوردند و سرخورده و شکست خوردهٔ اجتماعی قلمدادم می‌کردند.

هم‌زمان با دور جدید از بازداشت و سرکوبِ فعالین حقوق زنان و صدور حکم برای #شریفه_محمدی این حکم نیز نشانه‌ای از عزم جمهوری نکبت اسلامی برای انتقام‌جویی از زنان مبارز و قیام #زن_زندگی_آزادی است.


@Blackfishvoice1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
زنانِ زندانی سیاسی محبوس در #زندان_اوین از عصر شنبه ۶ مرداد در اعتراض به احکام اعدام برای #شریفه_محمدی و #پخشان_عزیزی در هواخوری این زندان در تحصن هستند.

آن‌ها با سر دادنِ شعارهای "هم‌صدا، هم‌پیمان تا لغو حکم اعدام، ایستاده‌ایم تا پایان"، "تن برود، آزادی از بین نرود" و #زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد زندان را به عرصه‌ی نبرد چشم در چشم با پاسدارانه ارتجاع تبدیل کرده‌اند.

#مقاومت_زندگیست #زن_زندگی_آزادی #جمهوری_اعدام #قیام_علیه_اعدام #قسم_به_خون_یاران_ایستاده_ایم_تا_پایان


@blackfishvoice1
سحرگاه امروز سه‌شنبه ۱۶ مرداد، زندانی سیاسی #رضا_رسائی توسط جلادان جمهوری اسلامی به قتل رسید.

رضا رسائی ۳۴ساله از بازداشت‌شدگان اعتراضات #زن_زندگی_آزادی بود و ماه‌ها تحت شکنجه‌های وحشیانه قرار داشت تا به قتل یکی از اوباش وزارت اطلاعات اعتراف کند. رسائی تمامی اتهامات را رد کرده بود.

در حالی‌که افکار عمومی با پروپاگاندای جنگی سرگرم کرده‌اند، ماشین اعدام، بی‌وقفه مشغول به کار است.



#جمهوری_اعدام #مرگ_بر_جمهوری_اسلامی


@Blackfishvoice1
Blackfishvoice (BFV)
Video
🔺سال‌هاست که زندانيان سیاسی با ابزارهای مختلف پیام خود را به خارج ارسال می‌کنند. از جمله از طریق تماس‌های تلفنی، ضبط صدا و انتشار فایل‌های صوتی در شبکه‌های اجتماعی.
با این‌وجود این پهلوی‌گرایان هستند که همواره با لجن‌پراکنی علیه پیام‌های زندانیان، و طرح این سوال احمقانه که " چطور زندانی هستند ولی پیام صوتی ارسال می‌کنند؟" در عمل در زمین جمهوری اسلامی بازی می‌کنند. آن‌ها نه‌تنها پیام‌های زندانيان را مورد تردید قرار می‌دهند بلکه با رذالتی بی‌نظیر و خاصِ حامیان این فرقه، آن‌ها را به همکاری با حکومت متهم‌ می‌کنند.
این در حالی‌ست که برخی از زندانیانِ حامی این فرقه، از جمله #فاطمه_سپهری از داخل زندان ویدئو ضبط کرده و به خارج ارسال می‌کنند.

🔺او از #زندان_وکیل_آباد_مشهد ویدئویی منتتشر می‌کند که نه‌تنها پیامِ ناظر بر مقاومت و مبارزه خطاب به ستم‌دیدگان ایران نیست، بلکه حامل پیامی محبت‌آمیز به فاشیستی-تروریستی‌ترین سازه‌ی سیاسی کره‌ی زمین است که طی ۳۰۰ روز ۴۰هزار انسان ( نیمی از آنان، کودکان) را سلاخی کرده، به‌همین تعداد انسان را نقص عضو کرده و سرزمين یک ملت را به‌طور کامل نابود کرده است.

🔺حتی یک روز زندانی شدن بابتِ عقیده، حق هیچ انسانی نیست ولی زندانی شدن، به هر نظر چرک و پلشتی، مشروعیت نمی‌دهد. چنان‌که باید اعدام هر انسانی با هر جرم/اتهامی ( از جمله تجاوز و قاچاق مواد مخدر) مخالف بود اما بدیهی‌ست که نمی‌توان با آدم‌کشی و تجاوز موافقت کرد.

🔺اجازه بدهید صریح بگوئیم که ویدئو و پیامی از این‌دست نه تنها یک‌ پیام اعتراضی نیست بلکه مطلقا خدمتی‌ست تمام‌قد به دستگاه امنیتی جمهوری اسلامی، برای بدنام کردن زندانيان سياسی و این‌همان‌سازیِ آن‌ها با پروژه‌‌های کثیفِ راست براندازِ حامیِ نسل‌کشی. وزارت اطلاعات باید از سپهری بابت این ویدئو و ده‌ها صوت و تصویر از این‌دست قدردانی کند و اجازه دهد سپهری با آزادی کامل از بیرون زندان میهمان دائمی زباله‌دانی #صهيونيست_اینترنشنال باشد.

🔺شما مطلقا نمی‌توانید مدعی مبارزه با استبدادِ حاکم در ایران باشید ولی دستانِ خونینِ صهیونست‌ها را بشوئید، نمی‌توانید مدعی آوردنِ نام کودکانِ شهیدشده در اعتراضات ۱۴۰۱ باشید ولی پشتِ رژیمی بایستید که بزرگ‌ترین زندان کودکان در جهان است، نمی‌توانید حتی به #زن_زندگی_آزادی نزدیک شوید وقتی‌ از رژیمی دفاع می‌کنید که رسما و علنا، "تجاوز جنسی به زندانیان فلسطینی" را "حق" زندان‌بانان خود می‌داند‌.

🔺سپهری، وهنِ زندانيان سياسی است.

#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
#پهلوی_سوپاپ_اطمینان_جمهوری_اسلامی


@Blackfishvoice1
Blackfishvoice (BFV)
Photo
بیست و سوم خرداد، به زعم خودم، برای دفاع از اتهام انتسابی آمده بودم به "انتهای شمالی بزرگراه امام خمینی، زندان اوین"، اما در دم بازداشت شدم و در روزهای ابتدایی چهل و شش سالگی‌ام را در این سرآمدِ یادگارهای خمینی سپری کردم و ظاهرا باید کل چهل و شش سالگی را هم همین جا بمانم؛ بالاخره این یادگار سهم من هم شد. این یادگار عموما قسمت کسانی می شود که جای درستی ایستاده اند. این صفحات از "شناسنامه‌ی دختر مسیح" را، به رغم همه‌ی سختی‌های طاقت سوزش، دوست دارم. خوشحالم که از دیدن چشمان خودم در آینه نمی ترسم.

همان روزهای اول حضورم، موهایم را از ته تراشیدم. با اینکه ذره‌ای مو روی سرم نبود، حاضر نشدند مرا به دادگاه‌شان ببرند تا از متن کیفرخواستم مطلع شوم. صرفا چون نمی‌خواستم سرم را بپوشانم. به جد تصمیم گرفته بودم که روز تشکیل جلسه به دادگاه نروم. در فاصله‌ی بسیار کوتاهی تا تاریخ تعیین شده برای محاکمه، از محتویات پرونده‌ام مطلع شدم. وکیل که پرونده را خوانده، در قسمت ملاحظات پرونده دیده بود که بازجو به شغل پدرم اشاره کرده است؛ به نظر وکیل، هدف از این اشاره تخفیف قائل شدن در حکم بوده. برای همین اهم فالا هم کردم و به رغم میل باطنی‌ام به دادگاه رفتم و حاضر شدم صرفا در همان چند دقیقه‌ی حضور در شعبه حجاب کنم تا مانع این تخفیف شوم. به محض اتمام آن جلسه‌ی نمایشیِ کمتر از پنج دقیقه شالم را برداشتم و با صدای بلند اعلام کردم که من هم زندانی سیاسی‌ام درست مانند دیگر زندانیان سیاسی؛ هرگز حاضر نیستم بابت معمم بودن پدرم، که سرسوزنی هم با نهادهای حکومتی و دولتی ارتباط نداشت، تخفیفی قائل شوید. فریاد زدم که این تخفیف با خط قرمز های من در برابری خواهی منافات دارد. بلافاصله هم شالم را به سطل زباله‌ی دادگاه سپردم.

در حکم حبس یک ساله‌ام ده مورد مصادیق اتهامی است، از آن جمله:

دشمنی با جمهوری اسلامی، اعلامِ صریحِ براندازی جمهوری اسلامی، حمایت از اغتشاشات ۱۴۰۱ و انتشار هشتگ‌های امنیتی، سعی در روشن نگه داشتن اغتشاشات ۱۴۰۱، ترویج بی حجابی.

دشمنیِ من با جمهوری اسلامی مربوط به امروز و دیروز نیست؛ این خصومت نه از ۶۷، نه از ۷۸، نه از ۸۸، نه از ۹۶، نه از ۹۸، نه از ۱۴۰۱ است. من از بهمن ۵۷ با این حکومت سر ناسازگاری داشتم؛ زمانی که هنوز به دنیا نیامده بودم، چون دشمنی با حکومتی که اساسش تزویر و ریاست و تداومش با استبداد و سفاکی، با انعقاد نطفه ام شکل گرفته است. حضور پررنگم در جنبش زن، زندگی، آزادی تبلور بخشی از این دشمنی است.

پیش از این هم بارها نوشته‌ام که چرا و چگونه فمینیست شدم. این نخستین سالی نیست که جمهوری اسلامی زندگی مرا به تاراج برده است. هفت سال، تکرار می‌کنم هفت سال اسیر دادگاه خانواده بودم نه برای طلاق که برای ثبت صیغه‌ی طلاقی که جاری شده بود.
را همراه پاسیار بالای سر م نگه می‌دارند. تحقیر می‌کنند تا تو و اندیشه‌ات را بی‌ارزش جلوه دهند، هم زمان طوری عمل می‌کنند که میزان ترسشان از زنی عصیانگر رقت انگیز است.

نه تسلیم به رای زدم نه تجدید نظر خواهی کردم. تا وقتی که نفس می‌کشم از حقوق زنان خواهم گفت و خواهم نوشت. اگر تلاش‌هایم حتی در زندگی یک زن اثر گذار باشد، آن کاری را که باید بکنم کرده‌ام. رؤیای آزادی زنان تحمل حبس را برایم آسان می‌کند. در نهایت، اگر اغتشاش یعنی مختل کردنِ زن ستیزیِ سازمان یافته، من اغتشاش گرم و تا روز آزادی و برابری به اغتشاش ادامه خواهم داد.

حورا نیک‌بخت
بند زنان زندان اوین
تابستان ۱۴۰۳


#حورا_نیکبخت در حال گذراندن دوران محکومیت خود در بند زنان ##زندان_اوین است.

#شریفه_محمدی #پخشان_عزیزی #زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد #زن_ستیزی #علیه_زن_ستیزی #زن_زندگی_آزادی #مقاومت_روزمره


@Blackfishvoice1
Blackfishvoice (BFV)
Photo
سعید احمدی دلجو هستم.
زندانی جنبش #زن_زندگی_آزادی.
مبارزه علیه بیداد و بی‌عدالتیِ حاکم بر جامعه‌مان را مایه افتخار می‌دانم و با سری بلند روزهای سخت حبس را سپری می‌کنم.

خودم را عضوی کوچک از خانواده مبارزانی می‌دانم که هیچ سرکوب‌گری در هیچ دوره‌ای نتوانسته صدای جمعی آن را خاموش کند.

امروز در دومین سالگرد خیزش ژینا، حاکمان به هر ابزاری متوسل می‌شوند تا صدای آزادی‌خواهی و عدالت‌طلبی را کوچک‌تر جلوه دهند، غافل از آنکه جامعه‌ی ما هرگز به عقب برنمی‌گردد.

در این دومین سالگرد یادی کنیم از تمام جان‌فشانان و آسیب‌دیدگان این جنبش، از مادران دادخواه تمام خیزش‌ها و دوره‌ها، از جوانانی که مبارزه را سرلوحه زندگی خود قرار دادند، از زنانی که چه در زندان و چه در بیرون از آن رهبری جنبش آزادی وطن را به عهده گرفته‌اند، و به احترام تمام خون‌های ریخته‌شده و در همراهی با تمام اقشار معترض، تنها ابزاری که در اختیار دارم، یعنی جانم را در دست می‌گیرم و به مدت پنج روز اعلام اعتصاب غدای خشک و تر می‌کنم.

زن زندگی آزدای
سعید احمدی دلجو
۲۵ شهریور ۱۴۰۳
بند چهار زندان اوین


#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد #زن_زندگی_آزادی #علیه_بی_تفاوتی


@Blackfishvoice1
Blackfishvoice (BFV)
Photo
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
این فایل حاویِ سوالِ "ز.نوبادی" از ایران است که از کنشگرانِ خارج از کشور که به سازمان‌یابیِ انقلابی اعتقاد دارند، سوال می‌کند که چرا با وجودِ رها بودن از ساز و کارهای سرکوب، تعقیب قضایی، رصد اطلاعاتی و ... در سطحِ شعارهای سلبی و ساختِ حلقه‌های پژوهشیِ فصلی درجا زده‌اند و از سازماندهیِ خود عاجزند. اگر امکانی برای سازمان‌‌یابی در خارج از کشور نمی‌بينند، چرا مبارزه را به هیجان تقلیل می‌دهند و از "مردم آموزش‌ندیده داخل ایران" توقع سازمان‌یابی دارند؟ گوینده، در فایل خود از برخی حلقه‌های متولدشده پس از خیزش #زن_زندگی_آزادی نام برده است که اگر انتقاد یا پاسخی داشته باشند، منتشر خواهیم کرد.


@Blackfishvoice1