✅هموندانِ هماندیش در همایش #مولانا_نوعی_خبوشانی
درود و احترام
برگزاری دومین جلسه هماندیشی ستاد نکوداشت #مولانا_محمد_رضا_نوعی_خبوشانی
تاریخ: 5/2/98
ساعت: 30: 17
مکان: دفتر #فصلنامه_باغ_خبوشان
آدرس: خیابان شهید مطهری – قبل از چهارراه سوم – جنب عکاسی نگار – واحد اوّل
هموندان هماندیش:
- 1 – محمد جابانی
- 2 - محمدرضا قصابیان
- 3 - مهدی رحمانی
- 4 - احمد فلاح
- 5 - علیاکبر مروجان
- 6 - محمد خاکشور
- 7 - حجت بیات
- 8 - حسین میری
- 9 - جلال ارمغان
- 10 - مصطفی کاظمی
- 11 - زینب کارآمد
- 12 - میترا شجاعی
- 13 - مریم مروج
- 14 - دانیال رستگار
- 15 - الهه نعمتی
- 16 - قاسم نعمت پناه
- 17 - موسیالرضا حیدری
- 18 - علی اصغر ارجی
- 19 – موسیارضا نظری
- 20 – علی حیدری
- 21 – ناصر رحیمی
- 22 – هما رحمانی
- 23 – ابراهیم مطاعی
- 24 – عزتالله اسعدی
- 25 – محمد معین فر
#فصلنامه_باغ_خبوشان
telegram.me/baghekhabushan
درود و احترام
برگزاری دومین جلسه هماندیشی ستاد نکوداشت #مولانا_محمد_رضا_نوعی_خبوشانی
تاریخ: 5/2/98
ساعت: 30: 17
مکان: دفتر #فصلنامه_باغ_خبوشان
آدرس: خیابان شهید مطهری – قبل از چهارراه سوم – جنب عکاسی نگار – واحد اوّل
هموندان هماندیش:
- 1 – محمد جابانی
- 2 - محمدرضا قصابیان
- 3 - مهدی رحمانی
- 4 - احمد فلاح
- 5 - علیاکبر مروجان
- 6 - محمد خاکشور
- 7 - حجت بیات
- 8 - حسین میری
- 9 - جلال ارمغان
- 10 - مصطفی کاظمی
- 11 - زینب کارآمد
- 12 - میترا شجاعی
- 13 - مریم مروج
- 14 - دانیال رستگار
- 15 - الهه نعمتی
- 16 - قاسم نعمت پناه
- 17 - موسیالرضا حیدری
- 18 - علی اصغر ارجی
- 19 – موسیارضا نظری
- 20 – علی حیدری
- 21 – ناصر رحیمی
- 22 – هما رحمانی
- 23 – ابراهیم مطاعی
- 24 – عزتالله اسعدی
- 25 – محمد معین فر
#فصلنامه_باغ_خبوشان
telegram.me/baghekhabushan
Telegram
کانال رسمی هزار باده فرهنگ
#هزار_باده_فرهنگ کانالی است با موضوعات فرهنگی و هنری برای اطلاع رسانی به علاقهمندان. فعالیت های این کانال با رویکرد پژوهشی و نگاهی مستقل، اما پایبند به اخلاق و متکی به قانون است.
پذیرای نظرات و پژوهشهای شما هستیم.
ارتباط با مدیریت: @M_Moeinfar35
پذیرای نظرات و پژوهشهای شما هستیم.
ارتباط با مدیریت: @M_Moeinfar35
✅پیوند مبارک خراسان و هند
✔️سخن گفتن از #مولانا_نوعی_خبوشانی، با تمام دشواریها، شیرین و روح فزاست، چونان رهگذری مقابل کوهی عظیم و سترگ، ناتوانیش در وصف او، یکسو، اما آنچه از آن وسعت و شکوه، به جهان پیرامون خود میبخشد، از سویی دیگر، جان بخش و فرح زاست.
✔️بی گمان، دامان خبوشان و خراسان، با آن همه نقش و نگار دیرین، از ادب، فرهنگ و هنر، و آن بسیاری داشتهها،هر چه بپرورد، افزوده است برغنای این کهن دیار.
✔️لطافت طبع، نقاش واژهها را، در آن سبک و سیاق، جزو سرآمدان تمام روزگاران کرده است، چنان که رهروان این ره، همچون محمد قهرمان را مجذوب و شیفتهی خویش نموده، پیدا و پنهان برآن اذعان داشته است.
✔️جای شگفتی ست، با آن که اشعار او به سهولت در دسترس نبوده و از آن روزگاران تا کنون جز اندک تلاشها برای چاپ و نشرآثارش، عموم را نصیبی از آن همه زیبایی و فصاحت نبوده است، اما همانها که دیده و خوانده شدهاند، جان و روح آدمی را صیقل داده و جلا بخشیدهاند.
✔️این دُر دَری را بیتی کفایت میکند برای جولان در آوردگاه ادب:
اشکم به خاکشویی ایران که میبرد
از هند تخم گل به خراسان که میبرد
✔️سفر ناگزیر او و #پیوند_مبارک_خراسان_و_هند، زایش غزل ها و قصاید مانا و مثنوی بدیع سوز و گداز را سبب شد.
امید که در سایهی همت، آنچه مایهی فخر و مباهات ماست، بیشتر از پیش رخ نماید و از پرده برون...
#حسین_میری - 27/2/98
telegram.me/baghekhabushan
✔️سخن گفتن از #مولانا_نوعی_خبوشانی، با تمام دشواریها، شیرین و روح فزاست، چونان رهگذری مقابل کوهی عظیم و سترگ، ناتوانیش در وصف او، یکسو، اما آنچه از آن وسعت و شکوه، به جهان پیرامون خود میبخشد، از سویی دیگر، جان بخش و فرح زاست.
✔️بی گمان، دامان خبوشان و خراسان، با آن همه نقش و نگار دیرین، از ادب، فرهنگ و هنر، و آن بسیاری داشتهها،هر چه بپرورد، افزوده است برغنای این کهن دیار.
✔️لطافت طبع، نقاش واژهها را، در آن سبک و سیاق، جزو سرآمدان تمام روزگاران کرده است، چنان که رهروان این ره، همچون محمد قهرمان را مجذوب و شیفتهی خویش نموده، پیدا و پنهان برآن اذعان داشته است.
✔️جای شگفتی ست، با آن که اشعار او به سهولت در دسترس نبوده و از آن روزگاران تا کنون جز اندک تلاشها برای چاپ و نشرآثارش، عموم را نصیبی از آن همه زیبایی و فصاحت نبوده است، اما همانها که دیده و خوانده شدهاند، جان و روح آدمی را صیقل داده و جلا بخشیدهاند.
✔️این دُر دَری را بیتی کفایت میکند برای جولان در آوردگاه ادب:
اشکم به خاکشویی ایران که میبرد
از هند تخم گل به خراسان که میبرد
✔️سفر ناگزیر او و #پیوند_مبارک_خراسان_و_هند، زایش غزل ها و قصاید مانا و مثنوی بدیع سوز و گداز را سبب شد.
امید که در سایهی همت، آنچه مایهی فخر و مباهات ماست، بیشتر از پیش رخ نماید و از پرده برون...
#حسین_میری - 27/2/98
telegram.me/baghekhabushan
Telegram
کانال رسمی هزار باده فرهنگ
#هزار_باده_فرهنگ کانالی است با موضوعات فرهنگی و هنری برای اطلاع رسانی به علاقهمندان. فعالیت های این کانال با رویکرد پژوهشی و نگاهی مستقل، اما پایبند به اخلاق و متکی به قانون است.
پذیرای نظرات و پژوهشهای شما هستیم.
ارتباط با مدیریت: @M_Moeinfar35
پذیرای نظرات و پژوهشهای شما هستیم.
ارتباط با مدیریت: @M_Moeinfar35
#مولانا_نوعی_خبوشانی عشق و ارادتی خاص به پیامبر اکرم(ص) وخاندان بزرگش دارد. ارادت او به امیر پارسایان از گونهای دیگراست. در #شب_های_قدر که پیوندی ژرف با #علی_ابن_ابیطالب دارد، این غزل عاشقانه و سراپا شور "نوعی" را به رهروان و شیفتگان مولای متقیان پیشکش مینمایم.
جان رخت بست و حسرت دیدارنگسلد
ایمان شکست و رابطهی یار نگسلد
ژولیده تار زلف تو پیچیده بر نظر
آهسته رو، ز دیده که آن تار نگسلد
خندد به تیغ، تارتعلق که پیر دیر
ترسم که بشکند بت و زنار نگسلد
بر نخل عمر، تار وفای توبسته عشق
ترسم که شاخ، بشکند و تار نگسلد
ذکر تو از شمار نفس مغتنمتر است
یارب که این حدیث ز تکرار نگسلد
گر تارو پود هستیِ"نوعی" گسسته است
دست از ولای حیدر کرّار نگسلد
با ارادت
#مهدی_رحمانی_قوچانی
telegram.me/baghekhabushan
جان رخت بست و حسرت دیدارنگسلد
ایمان شکست و رابطهی یار نگسلد
ژولیده تار زلف تو پیچیده بر نظر
آهسته رو، ز دیده که آن تار نگسلد
خندد به تیغ، تارتعلق که پیر دیر
ترسم که بشکند بت و زنار نگسلد
بر نخل عمر، تار وفای توبسته عشق
ترسم که شاخ، بشکند و تار نگسلد
ذکر تو از شمار نفس مغتنمتر است
یارب که این حدیث ز تکرار نگسلد
گر تارو پود هستیِ"نوعی" گسسته است
دست از ولای حیدر کرّار نگسلد
با ارادت
#مهدی_رحمانی_قوچانی
telegram.me/baghekhabushan
Telegram
کانال رسمی هزار باده فرهنگ
#هزار_باده_فرهنگ کانالی است با موضوعات فرهنگی و هنری برای اطلاع رسانی به علاقهمندان. فعالیت های این کانال با رویکرد پژوهشی و نگاهی مستقل، اما پایبند به اخلاق و متکی به قانون است.
پذیرای نظرات و پژوهشهای شما هستیم.
ارتباط با مدیریت: @M_Moeinfar35
پذیرای نظرات و پژوهشهای شما هستیم.
ارتباط با مدیریت: @M_Moeinfar35
✅تحقیقی مختصر و مفید درباره سخنور نامی خراسان #مولانا_نوعی_خبوشانی
مولانا محمدرضا فرزند محمود در سال 970 هجری قمری در شهر خبوشان1 که اکنون جزء استان خراسان شمالی میباشد پا به عرصه گیتی نهاد، سالهای کودکی و نوجوانی را در خبوشان و مشهد به تحصیل گذارنید از مطالعه آثارش چنین برمیآید که از علوم زمان خویش بهرهای فراوان داشته.
این سخنور نامی در جوانی به اتفاق پدر که در کار تجارت و بازرگانی بوده از خبوشان عازم شهر کاشان میشود به خدمت مولانا محتشم کاشانی رسیده و از جمله شاگردان خاص ایشان میگردد. فنون شعر و سخنوری را از او فرا میگیرد، پدر و فرزند مدتی درکاشان میمانند سپس عازم خراسان میشوند پس از چندی در خراسان ماندن، چون یکی از خویشان پدرِ نوعی دوست بازرگانی به نام خواجه ابوالقاسم سیری در گجرات هند داشت که صاحب مال و از ارباب حال آن دیار بود از خراسان راه هندوستان پیش گرفتند، این مسافرت در سال 987 و در 17 سالگی نوعی اتفاق میافتد نوعی همراه پدرش مدتی در گجرات میماند پس از چندی پدر و پسر با اموالی فراوان که از راه تجارت و کمک خواجه ابوالقاسم به دست آورده بودند به خراسان باز میگردند. پدرش که صاحب معرفت و ارباب حال بوده و با ریاضت فراوان به مقام اولیاء الهی رسیده بود در مشهد دار فانی را وداع کرد، محمدرضا پس از مرگ پدر در سال 993 بار دیگر عازم هند میشود، چرا که بزرگان گفتهاند:
هر کس یک نوبت گشت هند نمود و بهرهای از آن ملک فیاض برداشت
چون به وطن خود باز گردد اگر در راه نمیرد در آرزوی هند خواهد مرد.
خلاصهی کلام، نوعی در سفر دوم ابتدا به شهرلاهور رفت، جزء ملازمان میرزا یوسف خان شد، سپس سفری همراه وی به کشمیر نمود آب و هوای لطیف و طبیعت زیبای فرح بخش کشمیر در وی چنان اثر گذاشت که همانجا ساکن شد طبع شعرش بیش از پیش قلیان یافت چنان که مورد خاص و عام قرارگرفت تخلص "نوعی" را هم از همان سرزمین کشمیر برای خود انتخاب کرد.
این سخنور فرهیخته (چون از دیار دلاور خیز خبوشان1 بوده) علاوه بر شعر و سخنوری، کمانداری دلاور، و شمشیر زنی شجاع و ماهر بوده و هنرنماییهایی در این دو رشته از خویش نشان داده، چنانکه آوازهی شاعری و شهرت هنرنمایی "نوعی" به گوش شاهزاده دانیال فرزند کهتر جلالالدین اکبرشاه میرسد، این شاهزادهی هنر دوست و شاعر پرور "نوعی" را به دهلی فرا میخواند، در زمره ملازمان خاص خود قرار میدهد، "نوعی" مدتی در ستایش شاهزاده دانیال به قصیده سرائی میپردازد و از بذل و بخششهای او کمال استفاده را میبرد.
پس از درگذشت شاهزاده دانیال، نوعی بقیه عمرش را در خدمت میرزا عبدالرحیم خان خانان به سر میبرد و سرانجام به سال 1019 این شاعر و عارف عالی مقام خبوشانی درشهر برهانپور پس از 49 سال زندگی پرفراز و نشیب، قدم در وادی بیبازگشت خاموشان میگذارد.
روحش شاد
درباره آثار به جا مانده از نوعی میتوان گفت:
1- ساقینامه که از بهترین و دل انگیزترین ساقینامهها در زبان فارسی است.
2- مثنوی سوز و گداز منظومه ایست پرسوز و جان گداز.
3- غزلهای وی که روان و شور انگیز و مملو از حالت عشق و شور و شیدایی و عرفان است.
4- قصاید نوعی با آنکه زیاد نیست اما در کمال فصاحت و استادی در اوج شیوایی سروده شده.
5- رباعی ایشان است که در این زمینه نیز حرفی برای گفتن دارد.
6- سرودن ترکیبات در شعرش کمتر به چشم میخورد روی هم رفته نوعی را میتوان از شاعرانی دانست که به ارزش سخن خود کاملاً آگاه بوده، با اینکه تذکرهنویسان به حالات معنوی و سیر و سلوک این فرهیخته اشارهای نکردهاند اما ایشان در جای جای اشعارش به مسائل عرفانی پرداخته.
شعر نوعی از همان ابتدا مورد پسند اکثر تذکرهنویسان زمان و سالهای پس ازمرگش قرار گرفته و همه آنها به اتفاق، هنر شاعری وی را ستودهاند تذکرهنویسان زیر درآثار خود از نوعی و شعر او یاد کردهاند:
امین احمد رازی در هفت اقلیم، تقی اوحدی در عرفات العاشقین، عبدالباقی نهاوندی در مآثر رحیمی، فخرالدین قزوینی در تذکره میخانه، آذر بیگدلی درآتشکده آذر، ملک شاه حسین سیستانی در خیرالبیان، مظفر حسین صبا در روز روشن و...
همچنین معاصرین نیز شعر نوعی را ستوده و نمونههایی از آنها را درآثار خویش آوردهاند، استاد محقق و مورخ دانشمند ادبیات روانشاد ذبیحالله صفا در تاریخ ادبیات، مرحوم استاد سید محیط طباطبائی در یادداشت ابتدایی دیوان ناقص و پر غلط نوعی چاپ آقای ذاکرزاده، محقق و صاحب نظر شادروان احمد گلچین معانی در تذکره میخانه و کاروان هند، شاعر ارجمند و پژوهشگر نامیِ سبک هندی استاد محمد قهرمان در صیادان معنی، ادیب و سخن سنج و پژوهنده نکتهدان دکتر میرجلالالدین کزّازی در دُرّ دریای دری و...👇👇
مولانا محمدرضا فرزند محمود در سال 970 هجری قمری در شهر خبوشان1 که اکنون جزء استان خراسان شمالی میباشد پا به عرصه گیتی نهاد، سالهای کودکی و نوجوانی را در خبوشان و مشهد به تحصیل گذارنید از مطالعه آثارش چنین برمیآید که از علوم زمان خویش بهرهای فراوان داشته.
این سخنور نامی در جوانی به اتفاق پدر که در کار تجارت و بازرگانی بوده از خبوشان عازم شهر کاشان میشود به خدمت مولانا محتشم کاشانی رسیده و از جمله شاگردان خاص ایشان میگردد. فنون شعر و سخنوری را از او فرا میگیرد، پدر و فرزند مدتی درکاشان میمانند سپس عازم خراسان میشوند پس از چندی در خراسان ماندن، چون یکی از خویشان پدرِ نوعی دوست بازرگانی به نام خواجه ابوالقاسم سیری در گجرات هند داشت که صاحب مال و از ارباب حال آن دیار بود از خراسان راه هندوستان پیش گرفتند، این مسافرت در سال 987 و در 17 سالگی نوعی اتفاق میافتد نوعی همراه پدرش مدتی در گجرات میماند پس از چندی پدر و پسر با اموالی فراوان که از راه تجارت و کمک خواجه ابوالقاسم به دست آورده بودند به خراسان باز میگردند. پدرش که صاحب معرفت و ارباب حال بوده و با ریاضت فراوان به مقام اولیاء الهی رسیده بود در مشهد دار فانی را وداع کرد، محمدرضا پس از مرگ پدر در سال 993 بار دیگر عازم هند میشود، چرا که بزرگان گفتهاند:
هر کس یک نوبت گشت هند نمود و بهرهای از آن ملک فیاض برداشت
چون به وطن خود باز گردد اگر در راه نمیرد در آرزوی هند خواهد مرد.
خلاصهی کلام، نوعی در سفر دوم ابتدا به شهرلاهور رفت، جزء ملازمان میرزا یوسف خان شد، سپس سفری همراه وی به کشمیر نمود آب و هوای لطیف و طبیعت زیبای فرح بخش کشمیر در وی چنان اثر گذاشت که همانجا ساکن شد طبع شعرش بیش از پیش قلیان یافت چنان که مورد خاص و عام قرارگرفت تخلص "نوعی" را هم از همان سرزمین کشمیر برای خود انتخاب کرد.
این سخنور فرهیخته (چون از دیار دلاور خیز خبوشان1 بوده) علاوه بر شعر و سخنوری، کمانداری دلاور، و شمشیر زنی شجاع و ماهر بوده و هنرنماییهایی در این دو رشته از خویش نشان داده، چنانکه آوازهی شاعری و شهرت هنرنمایی "نوعی" به گوش شاهزاده دانیال فرزند کهتر جلالالدین اکبرشاه میرسد، این شاهزادهی هنر دوست و شاعر پرور "نوعی" را به دهلی فرا میخواند، در زمره ملازمان خاص خود قرار میدهد، "نوعی" مدتی در ستایش شاهزاده دانیال به قصیده سرائی میپردازد و از بذل و بخششهای او کمال استفاده را میبرد.
پس از درگذشت شاهزاده دانیال، نوعی بقیه عمرش را در خدمت میرزا عبدالرحیم خان خانان به سر میبرد و سرانجام به سال 1019 این شاعر و عارف عالی مقام خبوشانی درشهر برهانپور پس از 49 سال زندگی پرفراز و نشیب، قدم در وادی بیبازگشت خاموشان میگذارد.
روحش شاد
درباره آثار به جا مانده از نوعی میتوان گفت:
1- ساقینامه که از بهترین و دل انگیزترین ساقینامهها در زبان فارسی است.
2- مثنوی سوز و گداز منظومه ایست پرسوز و جان گداز.
3- غزلهای وی که روان و شور انگیز و مملو از حالت عشق و شور و شیدایی و عرفان است.
4- قصاید نوعی با آنکه زیاد نیست اما در کمال فصاحت و استادی در اوج شیوایی سروده شده.
5- رباعی ایشان است که در این زمینه نیز حرفی برای گفتن دارد.
6- سرودن ترکیبات در شعرش کمتر به چشم میخورد روی هم رفته نوعی را میتوان از شاعرانی دانست که به ارزش سخن خود کاملاً آگاه بوده، با اینکه تذکرهنویسان به حالات معنوی و سیر و سلوک این فرهیخته اشارهای نکردهاند اما ایشان در جای جای اشعارش به مسائل عرفانی پرداخته.
شعر نوعی از همان ابتدا مورد پسند اکثر تذکرهنویسان زمان و سالهای پس ازمرگش قرار گرفته و همه آنها به اتفاق، هنر شاعری وی را ستودهاند تذکرهنویسان زیر درآثار خود از نوعی و شعر او یاد کردهاند:
امین احمد رازی در هفت اقلیم، تقی اوحدی در عرفات العاشقین، عبدالباقی نهاوندی در مآثر رحیمی، فخرالدین قزوینی در تذکره میخانه، آذر بیگدلی درآتشکده آذر، ملک شاه حسین سیستانی در خیرالبیان، مظفر حسین صبا در روز روشن و...
همچنین معاصرین نیز شعر نوعی را ستوده و نمونههایی از آنها را درآثار خویش آوردهاند، استاد محقق و مورخ دانشمند ادبیات روانشاد ذبیحالله صفا در تاریخ ادبیات، مرحوم استاد سید محیط طباطبائی در یادداشت ابتدایی دیوان ناقص و پر غلط نوعی چاپ آقای ذاکرزاده، محقق و صاحب نظر شادروان احمد گلچین معانی در تذکره میخانه و کاروان هند، شاعر ارجمند و پژوهشگر نامیِ سبک هندی استاد محمد قهرمان در صیادان معنی، ادیب و سخن سنج و پژوهنده نکتهدان دکتر میرجلالالدین کزّازی در دُرّ دریای دری و...👇👇
✅دمی با #مولانا_نوعی_خبوشانی
کسان که موسم گل توبه از شراب کنند
به قتل خود همه پیش از اجل شتاب کنند
به پای خود ز سر کوی1 عافیت گذرند
به دست غم، طرب آباد دل خراب کنند
حریف دردسر توبه کی شوند، ای وای
کسان که صندل پیشانی از شراب کنند
جزای یک شبه وصل و شراب یکدمه نیست
هزار سال در آتش گرم عذاب کنند
چو جام باده مسخر شود به دعوت صبح
چه لازمست که تسخیر آفتاب کنند
مهندسان خرابات بهر می خوردن
ز صبح ساعت فرخنده انتخاب کنند
تو مجتنب ز شرابی و گلرخان «نوعی»
ز هر که باده نمینوشد اجتناب کنند
telegram.me/baghekhabushan
کسان که موسم گل توبه از شراب کنند
به قتل خود همه پیش از اجل شتاب کنند
به پای خود ز سر کوی1 عافیت گذرند
به دست غم، طرب آباد دل خراب کنند
حریف دردسر توبه کی شوند، ای وای
کسان که صندل پیشانی از شراب کنند
جزای یک شبه وصل و شراب یکدمه نیست
هزار سال در آتش گرم عذاب کنند
چو جام باده مسخر شود به دعوت صبح
چه لازمست که تسخیر آفتاب کنند
مهندسان خرابات بهر می خوردن
ز صبح ساعت فرخنده انتخاب کنند
تو مجتنب ز شرابی و گلرخان «نوعی»
ز هر که باده نمینوشد اجتناب کنند
telegram.me/baghekhabushan
.
بنام حضرت دوست
ولادت حضرت ختمی مرتبت و بنیانگذار مکتب شیعه بر رهروان راستینش خجسته باد.
#مولانا_نوعی_خبوشانی شاعر بلند آوازهی #قوچانی یکی از ارادتمندان و شیفتگانِ دل آگاهِ #پیامبر_اسلام است. در پارهای از غزلهای رنگین و بلندش، این عشق پاکِ آسمانی را با بیانی عاشقانه و سرشار از ارادت به تصویر کشیده است. یکی از غزلهای دلانگیز #حضرت_نوعی را که در ستایشِ پیامبر اسلام آست، به دوستداران غزلِ پرشورِ #نوعی پیشکش مینمایم.
نی کعبه پرست و نه خرابات نشین باش
گر مردِ رهی، زائرِ دلهای حزین باش
یک شعشعه از پرتو دل بر قدم افکن
وز نقشِ قدم، اخترِ تابانِ زمین باش
تا باد به دوشت کشد و آب در آغوش
گردِ قدمِ دل شو و خاکِ ره دین باش
از توبه شکستن غرض ار چهره فروزیاست
دل بشکن و روشنگرِ سیمای جبین باش
سویش چو روی پیشتر از دیده قدم نه
ور گامی از او دور شوی، پای پسین باش
«نوعی» چو شوی خاکِ ره صاحبِ معراج
با نقشِ قدومش چو سلیمان و نگین باش
ای غاشیهات رُسته چو بال از تنِ جبریل
گو داغِ حسد بر کنفِ عرشِ برین باش
یکم آبان ماه ۱۴۰۰ خورشیدی
#مهدی_رحمانی_قوچانی
#باغ_خبوشان
https://t.me/Baghekhabushan
بنام حضرت دوست
ولادت حضرت ختمی مرتبت و بنیانگذار مکتب شیعه بر رهروان راستینش خجسته باد.
#مولانا_نوعی_خبوشانی شاعر بلند آوازهی #قوچانی یکی از ارادتمندان و شیفتگانِ دل آگاهِ #پیامبر_اسلام است. در پارهای از غزلهای رنگین و بلندش، این عشق پاکِ آسمانی را با بیانی عاشقانه و سرشار از ارادت به تصویر کشیده است. یکی از غزلهای دلانگیز #حضرت_نوعی را که در ستایشِ پیامبر اسلام آست، به دوستداران غزلِ پرشورِ #نوعی پیشکش مینمایم.
نی کعبه پرست و نه خرابات نشین باش
گر مردِ رهی، زائرِ دلهای حزین باش
یک شعشعه از پرتو دل بر قدم افکن
وز نقشِ قدم، اخترِ تابانِ زمین باش
تا باد به دوشت کشد و آب در آغوش
گردِ قدمِ دل شو و خاکِ ره دین باش
از توبه شکستن غرض ار چهره فروزیاست
دل بشکن و روشنگرِ سیمای جبین باش
سویش چو روی پیشتر از دیده قدم نه
ور گامی از او دور شوی، پای پسین باش
«نوعی» چو شوی خاکِ ره صاحبِ معراج
با نقشِ قدومش چو سلیمان و نگین باش
ای غاشیهات رُسته چو بال از تنِ جبریل
گو داغِ حسد بر کنفِ عرشِ برین باش
یکم آبان ماه ۱۴۰۰ خورشیدی
#مهدی_رحمانی_قوچانی
#باغ_خبوشان
https://t.me/Baghekhabushan
Forwarded from نوعی خبوشانی
سوز و گداز.pdf
866 KB
#مثنوی_سوز_و_گداز
#مولانا_نوعی_خبوشانی
تصحیح #پروفسور_سید_امیر_حسن_عابدی
توضیح: نام مصحح این کتاب، در اصل، سید امیر حسن عابدی است، اما روی جلد و در شناسنامهی کتاب، امیر حسین عابدی، درج شده است.
پروفسور سید امیر حسن عابدی، فرزند سید شبیر حسن عابدی، استاد ممتاز دانشگاه دهلی، ادیب، نویسنده و مترجم، از چهرههای فرهیخته و صاحبنام جامعهی فرهنگی و ادبی هند، در اول ماه ژوئیهی سال ۱۹۲۱ میلادی در شهر غازیپور ایالت اتّراپرادش متولد شد و در چهارشنبه ۱۳۹۰/۲/۱۴ در سن ۹۰ سالگی در دهلی نو درگذشت.
یکی از مهمترین آثار او، تصحیح متن مثنوی سوز و گداز (سرودهی نوعی خبوشانی) است که بنیاد فرهنگ آن را در سال ۱۹۷۰ میلادی چاپ کرده است.
#انجمن_ادبی_نوعی_خبوشانی
📚@Nawei_khabushani
#مولانا_نوعی_خبوشانی
تصحیح #پروفسور_سید_امیر_حسن_عابدی
توضیح: نام مصحح این کتاب، در اصل، سید امیر حسن عابدی است، اما روی جلد و در شناسنامهی کتاب، امیر حسین عابدی، درج شده است.
پروفسور سید امیر حسن عابدی، فرزند سید شبیر حسن عابدی، استاد ممتاز دانشگاه دهلی، ادیب، نویسنده و مترجم، از چهرههای فرهیخته و صاحبنام جامعهی فرهنگی و ادبی هند، در اول ماه ژوئیهی سال ۱۹۲۱ میلادی در شهر غازیپور ایالت اتّراپرادش متولد شد و در چهارشنبه ۱۳۹۰/۲/۱۴ در سن ۹۰ سالگی در دهلی نو درگذشت.
یکی از مهمترین آثار او، تصحیح متن مثنوی سوز و گداز (سرودهی نوعی خبوشانی) است که بنیاد فرهنگ آن را در سال ۱۹۷۰ میلادی چاپ کرده است.
#انجمن_ادبی_نوعی_خبوشانی
📚@Nawei_khabushani
Forwarded from نوعی خبوشانی
🌺🍀
🍀
ز بس نوا به می آلوده، مطربان مستند
به زخمه شیشه شکستند و زخم ِ ما خستند
نمک نبست ره ِ خون ِ فاسد از رگ ِ دل
به پنبهی ِ دهن ِ شیشه، زخم ِ ما بستند
به فقر، طعن ِ توانگردلان ِ عشق مزن
ادب گزین! که عطاپیشهگان تهیدستند
سخن به مشرب ِ منصور میسرا و مترس
که حلّ ِ نکته دقیق است و منکران هستند
چو دیده در خَم ِ ابرو خجسته نقش ِ تو داشت
مهندسان چو زوایای طاق، دل بستند
به وجد ِ بادهپرستان قسم که اهل ِ سماع
کنند منع ِ کسان از شراب و خود مستند
#مولانا_نوعی_خبوشانی
#انجمن_ادبی_نوعی_خبوشانی
📚@Nawei_khabushani
🍀
ز بس نوا به می آلوده، مطربان مستند
به زخمه شیشه شکستند و زخم ِ ما خستند
نمک نبست ره ِ خون ِ فاسد از رگ ِ دل
به پنبهی ِ دهن ِ شیشه، زخم ِ ما بستند
به فقر، طعن ِ توانگردلان ِ عشق مزن
ادب گزین! که عطاپیشهگان تهیدستند
سخن به مشرب ِ منصور میسرا و مترس
که حلّ ِ نکته دقیق است و منکران هستند
چو دیده در خَم ِ ابرو خجسته نقش ِ تو داشت
مهندسان چو زوایای طاق، دل بستند
به وجد ِ بادهپرستان قسم که اهل ِ سماع
کنند منع ِ کسان از شراب و خود مستند
#مولانا_نوعی_خبوشانی
#انجمن_ادبی_نوعی_خبوشانی
📚@Nawei_khabushani