کانال رسمی هزار باده فرهنگ
774 subscribers
3.35K photos
464 videos
80 files
2.68K links
#هزار_باده_فرهنگ کانالی است با موضوعات فرهنگی و هنری برای اطلاع رسانی به علاقه‌مندان. فعالیت های این کانال با رویکرد پژوهشی و نگاهی مستقل، اما پایبند به اخلاق و متکی به قانون است.
پذیرای نظرات و پژوهش‌های شما هستیم.

ارتباط با مدیریت: @M_Moeinfar35
Download Telegram
.
🔵#حرمت_نور_و_آتش_در_سرزمین_قوچان

#آذرگان_جشن_تکریم_نور_شادزیستی_راستی_و_برکت_بخشی_است

بنام خداوند خورشید و ماه

فرهنگ اشراقی (روشن گشت) ایران، بنیادش بر بزرگ‌داشت و احترام نور و روشنایی است. نوری که همه‌ی هستی از او به پیدایی رسیده است. روشنایی که گامه‌ی شناخت و راه بی گزند و روشن برای معرفت یافتن به نور زمین و آسمان است. چرا که دراین اندیشه‌ی گران‌سنگ و خلل ناپذیر خداوند «عین نور است». و آتش نزدیک ترین صورت و شکل و هیئت از معبودی است که به راستی «منبع نور» است. پس آتش بخششی است ایزدی که برای سود رسانی به انسان از جهان بالا به جهان خاکی فرستاده شده است. در اندیشه‌های بلند و بی همال ایرانی، « پروردگار بزرگ؛ پیکری به سان نور و روانی به سان راستی دارد.» پس شگفت نیست که ایرانی دل آگاه نور (آتش) را سوی و قبله‌ی خویش برمی‌گزیند، و آن‌قدر در این عشق سوزان و روشنایی بخش پیش می‌رود که ناآگاهان سیه دل تهمت آتش‌پرستی را براو بر می‌نهند. هر چند که این دروغ و تهمت بزرگ در پیشگاه صاحبان دین‌های آسمانی رواج و قبولی نیافت. بر بنیاد این باور سترگ است که در این فرهنگ حکمت آمیز آسمانی، آن یگانه‌ی بی‌همانند را «نورالانوار» می‌خوانند. در پیشگاه این مردم که به راستی شیفتگان نور و روشنایی در جهان هستی‌اند، نشانه‌های نور (خورشید ، آتش) بس گرامی و ستوده‌اند. در این دستگاه اندیشگانی، آتش سرشتی آسمانی دارد، گوهری است اهورایی که نماد و نمود حضرتش در جهان گیتایی است و ایرانیان شیفته‌ی این آستان بلند ایزدی، هزاره‌هاست که آتش را به این سبب پاس می دارند، و در نکوداشت آن هیچ کوتاهی نمی‌ورزند، و به راستی به «پرستاران آتش» شهره گردیده‌اند. عنصری که در تمام هستی ایزدی حضوری پر راز و رمز دارد.

#قوچان به گواه متون کهن ایرانی و انیرانی یکی از نخستین خاستگاه های مردم پارتی ( اشکانیان ) است. مردمی که سخت شیفته ی باورهای مهری بودند، و خورشید (مهر) درپیشگاه‌ آنان ارجی بزرگ‌داشت. بر بنیاد آموزه های مهری، غم و اندوه‌، شاد نزیستن گناهی بزرگ و نابخشودنی بود. بر این بنیادهای باورمند؛ فرهنگ اشکانیان پارتی بربنیان شاد زیستن، شادمانی، آزادی باور و برپایی جشن هایی پر از شور و شوق و شاد خواری به پای مردی مردم بوده است. برپایه ی این باورداشت پارتی است که دربازگفتی ژرف؛ از آتش بابرنام «رامش دهنده ترین شادمانی» یاد شده است. فرزانه ی دل آگاه خورازم نیز دریک باز گفت روشن در «آثارالباقیه» بر این ویژگی های فرهنگ پارتی صحه می گذارد: «دراین عید (آذرجشن) آتش های بزرگ درخانه می افروختند، و عبادت خداوند و ستایش او را زیاد می نمودند، وبرای صرف غذا و دیگر شادمانی ها به گرد هم جمع می آمدند.» آیین های سوک و ماتم و اندوه را ساسانیان جنوبی به این فرهنگ افزودند، و جشن های ایران شرقی را با بدعت های زروانی خویش دگرگون ساختند، و از قدرت فرهنگی و رواج این جشن ها برای نیل به آماج خویش بهره ها بردند. هنوز فرهنگ کهن و دیرینه سال #قوچان؛ جلوه گاه راستین اندیشه های پارتی است، و شبستان باورهای مردمش، غنودگاه این گل رخان ایران شرقی است. هنوز این مردم به «سوی نور» سوگند می خورند، و با روشن شدن چراغ به پاس حرمت آتش و نور صلوات می فرستند، و درتنگی ها اورا گواه خویش می گیرند. آتش در پیشگاه این مردم؛ چونان گذشته ها؛ آشکار کننده ی حق از باطل، راستی از ناراستی است. روان شاد پدرم؛ تعریف می کرد، هنگامی که در #قوچان؛ گروهی صوفی نما غوغای درویشی درانداخته بودند. شادروان «درویش کربلایی شمشیر» یکی از پرهیزگاران شهره ی این دیار برای آشکارا نمودن صوفی راستین از صوفی نماها، مدعیان دروغین را به آزمایش باآتش فرا خواند. پدرم که خود یکی از شاهدان عینی این آزمایش آیینی بود، ادامه داد؛ درویش کربلایی شمشیر در یک روز معین تمام‌ بزرگان و مردم شهررا دعوت کرد تا در خیابان اکنونی «ابن سینا» در مجاورت مسجد عوضیه گرد آیند، و شاهد رویارویی راستی و دروغ باشند. در روز موعود مردم بی شماری گرد آمده بودند تا شاید آخرین آزمایش با آتش را در #خبوشان کهن؛ سرزمین استوره های ایرانی نظاره گر باشند. کربلایی شمشیر؛ ساجی را ساعتی به روی آتش فروزانی نهاد، تا به قول #قوچانی ها چون «پول سرخ شد» آن گاه؛ کربلایی با صدایی بلند مدعیان را برای آزمایش فراخواند و تاسه مرتبه آنان را برای حقانیت ادعایشان به میدان دعوت کرد. ولی کسی جرئت این آزمایش الهی را نداشت. پیر روشن ضمیر #قوچانی؛ آستین هایش را بالا زد، و سپس در برابر چشمان حیرت زده ی مردم؛ ساج سرخ شده را به روی دستان برهنه اش گرفت، و سه مرتبه در میدان گردانید. وپس از این امتحان شگفت؛ فریادزد: «درویشی یعنی این». مردم وبعضی از مسئولان دست های اورا لمس می کردند، آتش هیچ آسیبی به او نزده بود.
ص - 1
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
.
https://t.me/Baghekhabushan
درراستای همین خویشکاری بزرگ خورشید (پاکی و نیامیختگی) تا چند دهه ی پیش در سرزمین #قوچان؛ سنتی بس دل نواز وکهن به اجرا در می آمد که با ویژگی آتش (خورشید) در پیوند بود. هنگامی که خانه ای جدید بنا می گشت، نخستین بار که می خواستند اجاق منزل نو ویا تنور تاره را آتش بیندازند (روشن کنن )، مقید بودند که باید آن را دوشیزه ای پاک و باکره روشن نماید تا خیرو برکت به صاحب خانه عطا گردد. چراکه درباور آنان؛ اجاق برکت خانه و مقدس ترین چیز بود. شاید بربنیاد این باور؛ بنابر سنتی بس کهن پریستاری از آتش و نگهداری اجاق خانواده بر عهده ی دختر خانواده بود. نقش آتش در همه ی امور زندگی این مردم به روشنی محسوس است، در هر کاری از نیروی جادویی و اثربخش آتش یاری می طلبیدند. در گذشته های نه چندان دور در روستای «غازمه» (یادگار) هنگامی که کشت پاییزی انجام می گرفت، و بذرها در خاک آرام می گرفتند، و کم کم سوز سرما شدت می یافت. کشاورز کهن سال #قوچانی در یک حرکت آیینی در مرکز گندم زار؛ آتشی برمی افروخت، و براین باور بود که: چون خاک سرد است وبذرها درحالت مناسبی قرار ندارند، ما با روشن کردن آتش موجب گرم شدن زمین می شویم تا بذرها دردل خاک ریشه بدوانند، وسال بعد محصول خوبی داشته باشیم. در واقع بربنیاد آیین ایرانی ستایش آتش،هر کنش گری که آتشی را بر می افروزد، درحقیقت یاری رساندن به امر طلوع خورشید را سبب می گردد. دریک باور دیرین، کهن سالان #قوچانی؛ معتقد بودند که با رسیدن ( چله کوچک ) زمین به تدریج گرم می شود، و با این حرارت طبیعی و گرمی خاک؛ بستری مناسب برای رویش کشت های پاییزی ایجاد می گردد ابوریحان بیرونی دریک بازگفت بر بنیاد باورهای کهن؛ سبب آتش افروختن در آذرگان را «برای رفع سرماو خشکی که در زمستان حادث می شود» می داند، و سپس می افزاید: « انتشار حرارت چیزهایی را که برای نباتات زیان آور باشد، دفع می کند.» این همانی ها و پیوند های آیینی؛ نمودار و گویای بزرگی و پیشینه ی فرهنگ نژاده ودیرینه سال #قوچان است که به وسیله ی باشنده ی شیفته ی #خبوشانی در حفظ و نگهبانی آنان اهتمام شده است. بی گمان آتش و نور در بسیاری از اندیشه - باورهای این مردم اشراقی جایگاهی والا دارد، و باورمنداست که در وقت لزوم به یاری اش می شتابد، واز تنگی و محرومی رهایی اش می بخشد. هنوز چوپانان این سرزمین برای رفع نحوست، گزند، چشم زخم و نگاهبانی گله ی خویش از نیروی رازآمیز وبرکت بخش خورشید یاری می طلبند، و با نقش کردن چلیپا بر پشت گوسفندان که نماد خورشید است، در ناخودآگاه خویش از خورشید یاری می جویند. در روستای کهن و باستانی (اسفجیر)؛ دوازده درخت کهن و تنومند چنار وجود داشت که در نزد اهالی از تقدسی ویژه بر خوردار بودند. سوک مندانه در حرکتی ناآگاهانه به وسیله ی گروهی از متعصبان مذهبی وقت، علی رغم مقاومت و پافشاری مردم؛ این درختان مقدس پس از قرن ها بریده شدند. مردم اسفجیر و روستاهای اطراف براین باور بودند که درشب های چهارشنبه در رآس این چنارها نور ویا آتشی مقدس روشن وفروزان می شود. آتشی که هرکس موفق به دیدنش می شد، برایش برکت، سعادت و تندرستی و خوش اقبالی می آورد. در روستای «نجف آباد» به طرف کوران و اسفجیر، تپه ای وجود دارد که وسط این تپه را کنده اند، و به «غیب امام» اشتهار دارد. در مجاورش درخت تناور سنجدی وجود دارد که اهالی معتقدند در شب های جمعه؛ چراغی (آتشی) از غیب درآن جا فروزان می گشته است. شادروان محمد حسین رحمانی اظهار می داشت: « به گواهی چند معتمد موثق که خود ناظر ظاهر شدن چراغ برسر درخت نظرکرده ی سنجد بودند، مردم محل وروستاهای هم جوار به زیارت آن رفته و می روند؛ و خواستار رفع تنگی و برکت و فراوانی می شوند.»

ص - 3
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
.
https://t.me/Baghekhabushan
در روستای «خواجه ها» آتشی مقدس وجود داشت که مردم در هنگامه ی تنگی به او نیاز می بردند. در خواجه ها «اجاق آقا کمال» از قداستی ویژه در نزد مردم برخوردار بود. مردم روستا واهالی اطراف معتقد بودند که آتش و خاکستر این اجاق شفا دهنده و برکت بخش است. شادروان «محمد علی مغربی نیا» اظهار می داشت: «اجاق سید کمال سنگ سیاهی بود که مردم به زیارت آن می رفتند، و طلب مراد می کردند. زن هایی که دارای اولاد نبودند ازسر اعتقاد به آن جا می رفتند، و اعتقاد راسخ داشتند که اجاق سید کمال؛ مراد دهنده است. دیکی را پر از آب می کردند و روی اجاق می گذاشتند؛ و براین باور بودند که خداوند این تربت و اجاق مراد و آرزوی آنان را برآورده خواهد ساخت. سیدی دایم درآن جا مجاوربود، بعضی ها می گفتند برادر آقا کمال است، مردم‌نذورات خود را به محل اجاق که خانه ی کوچکی بود، پیشکش می کردند. خانواده ی آقا سید کمال را اجاق زاده می گفتند.» در مورد لقب اجاق زاده پرسیدم، گفت: «چون مرد حقی بود، آن ها را اجاق زاده می گفتند.» بر بیناد قداست و جایگاه آتش در نزد مردم #قوچان است که تا این اواخر یکی از سوگندان سخت آن ها «قسم به اجاق» بود.‌ و یا برای احقاق حق و راستی خویش؛ شخص مورد نظر را به تقدس و پاکی اجاق تهدیدو حوالت می دادند: «اجاق دی ونت کنه» یعنی؛ اجاق (آتش) به تو نشان دهد. و یا شخص مورد مناقشه را در نفرینی زبانزد به کوری اجاق و یا خاموشی آن تهدید می کردند: (الهی اجاقت کور بره، اجاقت خاموش شود). چراکه اجاق دراصل به معنای خانواده و خاندان است. در پیوند با برکت بخشی اجاق درمیان کشاورزان #قوچانی باوری وجود داشت. گاهی در پدپده ای نادر در کشتزار، دسته ای از گندم ها به صورت طبیعی به هم می پیچیدند، و ظاهرشان به شکل اجاق در می آمد. کشاورز #قوچانی؛ آن دسته ی گندم را به همان شکل از زمین درآورده، و در مرکز خرمن می گذاشت، و آن را برکت خرمن خویش می دانست. در آیین های چهارشنبه سوری که بازمانده ای ازجشن های بی شمار آتش است، در مراسم آتش افروزی چهارشنبه ی آخر سال دریک حرکت آیینی که پیوسته با بزرگ داشت آتش آیینی بود، بعضی از خانواده های #قوچانی به نیت هریک از اعضای خانواده شمعی روشن می کردند، و به این وسیله تندرستی و شادمانی و روزی فراوان را درسال نو از خداوند خواستار می شدند. بعضی از زنان کهن سال؛ چراغی را که در سر سفره ی چهارشنبه سوری روشن می کردند تا پایان روز سیزده فروردین روشن نگه می داشتند، واز این آتش آیینی نگاهبانی می کردند، تا خانه یشان در این روزها برای بازدید ارواح در گذشتگان روشن باشد. در گذشته ها آتش چهارشنبه سوری؛ می بایست از گیاه بیابانی و مقدس «درمنه» افروخته می شد، ودرنزد اهل خانه دارای قداست بود، و به پاکی و مطهر بودن این آتش سوگند یاد می کردند. چراغی که می بایست تا پایان روز سیزده روشن باشد، ازاین آتش مقدس بود.‌ دریک حرکت آیینی دیگر در پایان مراسم آتش بازی؛ آتش مقدس را به اجاق منزل منتقل می کردند، وبه اصطلاح آتش اجاق را نو می کردند، و به این سبب برکت، پایندگی و فروزانی را برای اجاق که در واقع به معنای خانواده است، از خداوند آرزو می کردند.

ص - 4
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
.
https://t.me/Baghekhabushan
دریک باورداشت نژاده ی آیینی که پهلو‌به هزاره های اوستایی می زند. در پنج روز آخر سال (پنجه ی وه) که روزگار فرود آمدن فروهرهای درگذشتگان است، وبا آیین های نوروزی در آمیخته شده است. مردم #قوچان تا چند دهه ی پیش؛ هم چون نیاکانشان شب هنگام سینی بزرگی (به گویش #قوچانی؛ مجمه) را پراز خوردنی های گوناگون کرده، و همراه چراغ یا فانوسی روشن در پشت بام منزل خویش می نهادند، تا ارواح درگذشتگان شأن راه خویش را درتاریکی گم نکنند. در بعضی از روستاها به جای چراغ برپشت بام آتش می افروختند، ودر انتظار میهمان های آسمانی بودند. به قول یکی از معمرین #قوچانی؛ گویی که تمام دشت غرق درآتش بود ،و شکوهی بی مانند و رویایی رادر برابر دیدگان مشتاق به نمایش می گذاشت. در عصر آخر سال بر سر مزارها گل و یا سبزه ی نوروزی و شیرینی می نهند، و شمع یا فانوسی روشن می کنند، وبافرا رسیدن شب که در #خراسان به «شب علفه» معروف است، با برپایی مجلس قرآن خوانی و دادن شام روح درگذشتگان را خشنود می سازند. این آیین های بس کهن به راستی یادمانی از اندیشه های بلند اوستایی است که ده شب پیاپی فروهرها برای بازدید و یاری بازماندگان خویش به سراغ آنان می آیند: « فروهرهای مقدس و نیک و توانای پاکان را می شناسیم که در هنگام همسپتمدم از آرامگاه های خویش پرواز نموده ودر مدت ده شب پی در پی این جا به سر می برند.» پاره ای دیگر ازاین آیین را شب های برات (چراغ برات) باز می یابیم که در سه روز پیاپی درماه شعبان بر سر مزارها می روند، و مزار درگذشته ی خویش را با فرش های سنتی #قوچان و گلدان های پرگل و چراغ یا فانوس فروزان می آرایند، و با انواع شیرینی و نان های سنتی #قوچان‌، میوه های گوناگون، خرما وشربت از بازدیدکنندگان پذیرایی (و به قول #قوچانی ها؛ برای مردگانشان خیر و خیرات) می کنند، عصری که شبانگاهش مصادف با تولد امام زمان است!! هنوز هم در بسیاری از سفره های هفت سین #قوچانی؛ شمعدان و یا چراغی روشن به فرخندگی و حرمت نور و آتش خودنمایی می کند، و باورمندند که این آتش (روشنایی) از تقدسی ویژه بر خوردار است. و در سال نو برای اهل خانه؛ عشق وشادی، شورو گرمی، برکت و فراوانی و آرامش به همراه خواهد آورد. در بعضی از آیین ها و مراسمی که با رنگ و روی شیعی به حیات خویش ادامه داده اند.‌ آتش (نور) از جایگاهی بارز و محوری برخوردار است. در سفره های آیینی که بانوان با نام های (سفره ی حضرت رقیه، سفره ی حضرت ابوالفضل، سفره ی حضرت زهرا یا آماج و کماج برگزار می کنند. از آغاز تا پایان مراسم چراغی روشن در سر سفره خودنمایی می کند. در گذشته ها چراغ پی سوز و اکنون فانوس و گرد سوز و به ویژه افروختن شمع جایگاهی ویژه دارند. روشن کردن چراغ و یاشمع اول (همراه با الک کردن آرد) با خواندن دعا و ذکر صلوات همراه است. آتش همه ی شمع هایی که در طول مراسم ( به ویژه سفره ی حضرت رقیه) افروخته می شود، از آتش شمع اول است. مراد ازاین شمع افروزی ها برای برآورده شدن حاجت هاست. آیا این روش الزام آور و مقیدانه در روشن کردن شمع ها از آتش نخست که جنبه ی تقدس و روحانی دارد، بازمانده ای کم رنگ از نقش آتش بهرام (آتش آسمانی) را در ذهن پژوهش گر تداعی نمی کند، که در سنت کهن ایرانی؛ سایر آتش های آیینی از آتش بهرام برپا و فروزان می شود؟ دریک باور آیینی و برکت بخش دیگر؛ نقش آتش و چراغ را به روشنی می توان بازیافت. هنگام تهیه و پخت سمنو؛ در آغاز آتش زیر دیگ را با ذکر صلوات و به نیت عنایت حضرت زهرا ( س ) روشن می کردند. و در اواخر کار که به نیمه های شب می انجامید، روی دیگ را با پارچه ای سفید می پوشاندند، و چراغی روشن را درکنار دیگ می نهادند تا حضرت فاطمه با زدن پنجه ی مبارکش سمنو را شیرین کند.

ص - 5
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
.
https://t.me/Baghekhabushan
.
🗒بازخوانی سیلی برصورت سرباز وطن دو حادثه مشابه، دو رویکرد متفاوت

✍🏻امتداد-حامد آئینه وند

📌اهمیت تاریخ تنها نهفته در درسهای عملی برای عدم تکرار آن برای هوشمندان و تکرار اجباری آن برای کسانی که از آن نمی آموزند نیست، بلکه ورای این دو ، تصویر گر تفاوتهای ظریفی است که انباشت همین تفاوتهای کوچک روی هم، شکافهای عمیقی میان نظام های سیاسی با یکدیگر ایجاد می کند. بدیهی است که با آمدن تلفنهای هوشمند و خلق شدن مفهوم ” شهروند خبرنگاران ” در عصر ارتباطات امکان پنهان یا امحای هیچ رویدادی وجود ندارد.

📌آنهایی که ادای رعایت حق الناس را بر پای منابر و مجالس وعظ و سوگواری و …در می آورند و برای نصیحت مردم از سختی محاسبه و روز قیامت می گویند باید بدانند رسوایی آنها تنها به جهان باقی محدود و منحصر نیست و توسعه تکنولوژی دست کم بخشی از روز قیامت را در همین جهان به رخشان می کشد و حتی واداراشان می کند به کاری که کرده اند و زیر بارش نرفته اند معترف شده و سپس عذر خواه شوند. کاش به خود بیایند…

📌شرافت انسان های در قدرت زمانی ستودنی است که بی شبهه مدافع قانون هستند و در خلوت و جلوت در برابر اجرای قانون خاضع اند . بعد از نواخته شدن سیلی بر صورت سر باز مجری قانون از سوی راه یافته مردم سبزوار به مجلس ، به دلیل مقاومت سرباز برای اجرای قانون در ورود غیر مجاز عنابستانی به خط ویژه، در شبکه های اجتماعی رسوایی بزرگی شکل گرفت و نهایتا وی را وادار به عذر خواهی کرد.

📌اما همه ما می دانیم اگر دوربین هایی برای ثبت این وقایع نبودند معلوم نبود براین سرباز وطن از سوی ارباب قدرت بعد از اجرای قانون چه می رفت. پس از داستان عنابستانی یاد این روایت #احمد_اقتداری استاد دانشگاه تهران افتادم که به دلیل زحماتش در باره خلیج فارس به پدر مطالعات خلیج فارس مشهور بود. ادامه بحث را از زبان احمد اقتداری در “#کتاب_هفتاد_سال_پر_ماجرای_عمر” بشنویم تا دریابیم اقتدار واقعی یک رژیم سیاسی از کجا نشات می گیرد.

📌“در اوائل سال ۱۳۲۵ هجری شمسی «اعلان وظیفه عمومی”منتشرشد … با آنکه رئیس نظام وظیفه منطقه از دوستان پدرم بود متذکر شد که چون من ازدواج کرده ام و دارای همسرم می توانم تقاضای معافیت از خدمت سربازی کنم، پدرم و من هر دو، این پیشنهاد قانونی و دوستانه رئیس نظام وظیفه عمومی را نپذیرفتیم و پدرم گفت خدمت سربازی وظیفه وطنی است … و من عازم تهران شدم و خود را به دانشکده افسری معرفی کردم” “سال ۱۳۲۶ برآمد … و با درجه ستوان سومی توپخانه در لشکر جمشیدیه مشغول خدمت شدم. … ارتش ، پیروز از آذربایجان باز می گشت. با ستونی از سربازان لشکر جمشیدیه برای استقبال از ارتش پیروزمند مأمور کرج شدم و بین کاروانسرای سنگ و کرج با افراد خود مستقر شدم.

📌روزی که شاه … به تهران باز می گشت جاده بسته شده بود و جز اتومبیل های مخصوص با علامت مخصوص عبور و مرور نمی کردند. به ناگهان اتومبیلی نمودار شد. سربازی از مردم #قوچان و از دسته تحت فرمان من راه بر اتومبیل سواری سیاه رنگ بربست و با تفنگ و سرنیزه جاده را سد کرد. اتومبیل بی اعتنا و باسرعت کم خواست بگذرد. سرباز با سرنیزه به شیشه جلوی اتومبیل حمله کرد تا مانع عبور او شود. شیشه اتومبیل شکست و سرنیزه سرباز، راننده و سرنشین اتومبیل را که از رؤساء دربار بود به سختی مجروح کرد. خبر با تلفن … به اطلاع تیمسار حاج علی رزم آرا رئیس ستاد ارتش رسید. و او بی درنگ به محل حادثه آمد و پس از ادای احترامات نظامی پیاده شد و صحنه را بازدید کرد و با کمال مهربانی سرباز ضارب را پیش خواند و از من توضیح خواست. چون توضیحات مرا شنید و دانست که سرباز وظیفه اش را انجام داده است با احترام نظامی به سرباز ساده #قوچانی سلام نظامی داد و پیشانی او را بوسید و روی به مقام دولتی یا درباری کرد و گفت این سرباز و این افسر وظیفه شان را انجام داده اند و شما و راننده تان وظیفه نشناسی کرده اید. اکنون اگر صلح می کنید من ممنونم و اگر صلح نمی کنید و شکایتی دارید به اعلیحضرت شکایت کنید. البته بدانید که من حق را به این سرباز و این افسر می دهم و دستور داد آجودانش پانصد تومان بدان سرباز بدهد و مرا هم با تقدیرنامه ای از وزارت جنگ مفتخر ساخت”.

https://t.me/emtedadnet/51521

http://emtedad.news/1399/11/08/%d8%a8%d8%a7%d8%b2%d8%ae%d9%88%d8%a7%d9%86%db%8c-%d8%b3%db%8c%d9%84%db%8c-%d8%a8%d8%b1%d8%b5%d9%88%d8%b1%d8%aa-%d8%b3%d8%b1%d8%a8%d8%a7%d8%b2-%d9%88%d8%b7%d9%86-%d8%af%d9%88-%d8%ad%d8%a7%d8%af%d8%ab/
.
.
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
.
https://t.me/Baghekhabushan
.
بنام حضرت دوست
ولادت حضرت ختمی مرتبت و بنیان‌گذار مکتب شیعه بر رهروان راستینش خجسته باد.
#مولانا_نوعی_خبوشانی شاعر بلند آوازه‌ی #قوچانی یکی از ارادت‌مندان و شیفتگانِ دل آگاهِ #پیامبر_اسلام است. در پاره‌ای از غزل‌های رنگین و بلندش، این عشق پاکِ آسمانی را با بیانی عاشقانه و سرشار از ارادت به تصویر کشیده است. یکی از غزل‌های دل‌انگیز #حضرت_نوعی را که در ستایشِ پیامبر اسلام آست، به دوست‌داران غزلِ پرشورِ #نوعی پیشکش می‌نمایم.

نی کعبه پرست و نه خرابات نشین باش
گر مردِ رهی، زائرِ دل‌های حزین باش

یک شعشعه از پرتو دل بر قدم افکن
وز نقشِ قدم، اخترِ تابانِ زمین باش

تا باد به دوشت کشد و آب در آغوش
گردِ قدمِ دل شو و خاکِ ره دین باش

از توبه شکستن غرض ار چهره فروزی‌است
دل بشکن و روشنگرِ سیمای جبین باش

سویش چو روی پیش‌تر از دیده قدم نه
ور گامی از او دور شوی، پای پسین باش

«نوعی» چو شوی خاکِ ره صاحبِ معراج
با نقشِ قدومش چو سلیمان و نگین باش

ای غاشیه‌ات رُسته چو بال از تنِ جبریل
گو داغِ حسد بر کنفِ عرشِ برین باش

یکم آبان ماه ۱۴۰۰ خورشیدی
#مهدی_رحمانی_قوچانی

#باغ_خبوشان

https://t.me/Baghekhabushan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.
نتایج سومین دوره مسابقات ملی کتابت قرآن در بخش صفحه نویسی کتابت فاخر

هنرمند #خوشنویس #قوچانی - آقای #حمید_میکانیک، مسئول انجمن خوشنویسان قوچان - در سومین دوره مسابقات ملی کتابت قرآن کریم در بخش صفحه نویسی کتابت فاخر(ویژه نسخ ایرانی) حائز رتبه اول شد.

سومین دوره مسابقات ملی کتابت قرآن کریم یادواره خوشنویس بزرگ عهد صفوی، میرزا محمد ابراهیم قمی، از سری برنامه‌های چهل و چهارمین دوره مسابقات سراسری قرآن کریم جمهوری اسلامی ایران است که توسط مدرسه کتابت قرآن کریم برگزار ‌گردید.

هیأت تحریریه فصلنامه فرهنگی و هنری باغ خبوشان ضمن تبریک به هنرمند گرامی جناب آقای حمید میکانیک، آرزومند توفیق بیشتر ایشان است.

#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان

https://t.me/Baghekhabushan
.
🔷دو غزل از شاعر فعال #قوچانی سرکارخانم #اعظم_نیازمند تقدیم به دوستدارانش

امشب به رسم فاصله‌ها آه می‌کشم
چشمی به انتظار تو در راه می‌کشم

حس می‌کنم که گم شده مهتاب در شبم
با رنگ غم ستاره‌ی بی‌ماه می‌کشم

غربت تمام لحظه‌ی احساس می‌شود
آغوش گرم آینه دلخواه می‌کشم

دلتنگ یاد خاطره‌ها می‌کنم ببین
یک سایه از حضور تو همراه می‌کشم

بر انعکاس خسته چشمم چه می‌رسد
جز نقش این غروب که بی گاه می‌کشم

در کوچه های ساکت این شهر بی‌خدا
رنجی شبیه‌ی عابر گمراه می‌کشم

دلخوش به فال حافظ شیراز می‌شوم
صبری به عشق یوسف در چاه می‌کشم.

*****

دنیا غروب کرد هوایش گرفته است
با هر نگاه رنگِ نمایش گرفته است

باران بدون وقفِ ببارد به زندگی
چشمان خیسِ صبر عزایش گرفته است

تا کی به انتظار کسی در نمی‌زند
این جمعه هم دوبارِ فضایش گرفته است

دلگیر در حضورِ خدا حرف می‌زنیم
با این حساب عشق، صدایش گرفته است

باور نکرد راندِ شدن دست ما نبود
هر چیز را بهانه خدایش گرفته است

ابلیس کینه کرد، به نفرین ادامه داد
حالا عجیب عینِ دعایش گرفته است

#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان

https://t.me/Baghekhabushan
.
🔷خانم #پرفسور_هایدماری_کخ درگذشت🖤

#پروفسور_هایدماری_کخ (Heidemarie Koch) (۱۹۴۳ - ۲۰۲۲) ایران‌شناس اهل آلمان است.

او کتابِ از زبان داریوش را در سال‌های افول ایران‌شناسی دههٔ ۱۹۹۰ نوشت. و در ایران به قلم توانای #پروفسور_پرویز_رجبی ایران شناس شهیر #قوچانی ترجمه شد.

هایدماری کخ نخستین مرحلهٔ تحصیلات دانشگاهی خود را با دریافت درجهٔ فوق‌لیسانس ریاضی گذراند و شاید اگر به ‌تصادف و به ‌سبب شغل همسر باستان‌شناسِ خود با پروفسور والتر هینتس، ایران‌شناس آلمانی، آشنا نمی‌شد، هرگز به تاریخ و فرهنگ ایران روی نمی‌آورد.

هایدماری کخ بعدها در رشتهٔ ایران‌شناسی تحصیل کرد و در این رشته تا درجهٔ پروفسوری پیش رفت.
تمامی پژوهش‌های وی دربارهٔ فارس و تخت‌جمشید و امور اجتماعی ایران زمان هخامنشیان و براساس الواح گِلیِ خزانهٔ تخت‌جمشید است...

روح شان شاد و یادشان جاودان باد

در صفحات بعدی جلد تعدادی از آثار او را درباره ایران ببینید...
ویکی پدیا را هم ببینید

https://www.instagram.com/baghekhabushan.faslnameh

#فصلنامه
#فرهنگی
#هنری
#باغ_خبوشان
#قوچان
#خراسان
#ایران
#ایران_شناسی
#هایدماری_کخ

https://t.me/Baghekhabushan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.

به‌یاد پروفسور
#پرویز_رجبی، ایران‌شناس شهیر #قوچانی

۱۳۱۸/۲/۲۷ - ۱۳۹۰/۱۱/۲۱

- در چکاچک روزهای رفته از یاد
در غریو خاموش این مباد و آن باد
بلند بالای استوار
ای هم دیار
بر ما مباد فراموشی‌ات
- همزاد آیینه‌های روان
ای مهربان
همراز مرخ‌ها و پونه‌ها
راستین زبانِ زمان
بر ما مباد فراموشی‌ات
بر ما که می‌دمد، گلخنده‌های درد
برما که می‌وزد، غم ناله‌های سرد
آتشفشان عشق
فرزانه مردِ مرد
بر ما مباد فراموشی‌ات

شعر: #حسین_میری
گوینده: #محمد_معین_فر


https://www.instagram.com/baghekhabushan.faslnameh

#فصلنامه
#فرهنگی
#هنری
#باغ_خبوشان
#قوچان
#خبوشان
#خراسان
#ایران
#نقد
#شعر
#داستان
#ادبیات
#فرهنگ
#پژوهش
#سردبیر
#فرهنگ_و_هنر
#گفت_و_گو
#محمد_معین_فر

#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان

https://t.me/Baghekhabushan
.
🔵#حرمت_نور_و_آتش_در_سرزمین_قوچان

#آذرگان_جشن_تکریم_نور_شادزیستی_راستی_و_برکت_بخشی_است

بنام خداوند خورشید و ماه

فرهنگ اشراقی (روشن گشت) ایران، بنیادش بر بزرگ‌داشت و احترام نور و روشنایی است. نوری که همه‌ی هستی از او به پیدایی رسیده است. روشنایی که گامه‌ی شناخت و راه بی گزند و روشن برای معرفت یافتن به نور زمین و آسمان است. چرا که دراین اندیشه‌ی گران‌سنگ و خلل ناپذیر خداوند «عین نور است». و آتش نزدیک ترین صورت و شکل و هیئت از معبودی است که به راستی «منبع نور» است. پس آتش بخششی است ایزدی که برای سود رسانی به انسان از جهان بالا به جهان خاکی فرستاده شده است. در اندیشه‌های بلند و بی همال ایرانی، « پروردگار بزرگ؛ پیکری به سان نور و روانی به سان راستی دارد.» پس شگفت نیست که ایرانی دل آگاه نور (آتش) را سوی و قبله‌ی خویش برمی‌گزیند، و آن‌قدر در این عشق سوزان و روشنایی بخش پیش می‌رود که ناآگاهان سیه دل تهمت آتش‌پرستی را براو بر می‌نهند. هر چند که این دروغ و تهمت بزرگ در پیشگاه صاحبان دین‌های آسمانی رواج و قبولی نیافت. بر بنیاد این باور سترگ است که در این فرهنگ حکمت آمیز آسمانی، آن یگانه‌ی بی‌همانند را «نورالانوار» می‌خوانند. در پیشگاه این مردم که به راستی شیفتگان نور و روشنایی در جهان هستی‌اند، نشانه‌های نور (خورشید ، آتش) بس گرامی و ستوده‌اند. در این دستگاه اندیشگانی، آتش سرشتی آسمانی دارد، گوهری است اهورایی که نماد و نمود حضرتش در جهان گیتایی است و ایرانیان شیفته‌ی این آستان بلند ایزدی، هزاره‌هاست که آتش را به این سبب پاس می دارند، و در نکوداشت آن هیچ کوتاهی نمی‌ورزند، و به راستی به «پرستاران آتش» شهره گردیده‌اند. عنصری که در تمام هستی ایزدی حضوری پر راز و رمز دارد.

#قوچان به گواه متون کهن ایرانی و انیرانی یکی از نخستین خاستگاه های مردم پارتی ( اشکانیان ) است. مردمی که سخت شیفته ی باورهای مهری بودند، و خورشید (مهر) درپیشگاه‌ آنان ارجی بزرگ‌داشت. بر بنیاد آموزه های مهری، غم و اندوه‌، شاد نزیستن گناهی بزرگ و نابخشودنی بود. بر این بنیادهای باورمند؛ فرهنگ اشکانیان پارتی بربنیان شاد زیستن، شادمانی، آزادی باور و برپایی جشن هایی پر از شور و شوق و شاد خواری به پای مردی مردم بوده است. برپایه ی این باورداشت پارتی است که دربازگفتی ژرف؛ از آتش بابرنام «رامش دهنده ترین شادمانی» یاد شده است. فرزانه ی دل آگاه خورازم نیز دریک باز گفت روشن در «آثارالباقیه» بر این ویژگی های فرهنگ پارتی صحه می گذارد: «دراین عید (آذرجشن) آتش های بزرگ درخانه می افروختند، و عبادت خداوند و ستایش او را زیاد می نمودند، وبرای صرف غذا و دیگر شادمانی ها به گرد هم جمع می آمدند.» آیین های سوک و ماتم و اندوه را ساسانیان جنوبی به این فرهنگ افزودند، و جشن های ایران شرقی را با بدعت های زروانی خویش دگرگون ساختند، و از قدرت فرهنگی و رواج این جشن ها برای نیل به آماج خویش بهره ها بردند. هنوز فرهنگ کهن و دیرینه سال #قوچان؛ جلوه گاه راستین اندیشه های پارتی است، و شبستان باورهای مردمش، غنودگاه این گل رخان ایران شرقی است. هنوز این مردم به «سوی نور» سوگند می خورند، و با روشن شدن چراغ به پاس حرمت آتش و نور صلوات می فرستند، و درتنگی ها اورا گواه خویش می گیرند. آتش در پیشگاه این مردم؛ چونان گذشته ها؛ آشکار کننده ی حق از باطل، راستی از ناراستی است. روان شاد پدرم؛ تعریف می کرد، هنگامی که در #قوچان؛ گروهی صوفی نما غوغای درویشی درانداخته بودند. شادروان «درویش کربلایی شمشیر» یکی از پرهیزگاران شهره ی این دیار برای آشکارا نمودن صوفی راستین از صوفی نماها، مدعیان دروغین را به آزمایش باآتش فرا خواند. پدرم که خود یکی از شاهدان عینی این آزمایش آیینی بود، ادامه داد؛ درویش کربلایی شمشیر در یک روز معین تمام‌ بزرگان و مردم شهررا دعوت کرد تا در خیابان اکنونی «ابن سینا» در مجاورت مسجد عوضیه گرد آیند، و شاهد رویارویی راستی و دروغ باشند. در روز موعود مردم بی شماری گرد آمده بودند تا شاید آخرین آزمایش با آتش را در #خبوشان کهن؛ سرزمین استوره های ایرانی نظاره گر باشند. کربلایی شمشیر؛ ساجی را ساعتی به روی آتش فروزانی نهاد، تا به قول #قوچانی ها چون «پول سرخ شد» آن گاه؛ کربلایی با صدایی بلند مدعیان را برای آزمایش فراخواند و تاسه مرتبه آنان را برای حقانیت ادعایشان به میدان دعوت کرد. ولی کسی جرئت این آزمایش الهی را نداشت. پیر روشن ضمیر #قوچانی؛ آستین هایش را بالا زد، و سپس در برابر چشمان حیرت زده ی مردم؛ ساج سرخ شده را به روی دستان برهنه اش گرفت، و سه مرتبه در میدان گردانید. وپس از این امتحان شگفت؛ فریادزد: «درویشی یعنی این». مردم وبعضی از مسئولان دست های اورا لمس می کردند، آتش هیچ آسیبی به او نزده بود.
ص - 1
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
.
https://t.me/Baghekhabushan
درراستای همین خویشکاری بزرگ خورشید (پاکی و نیامیختگی) تا چند دهه ی پیش در سرزمین #قوچان؛ سنتی بس دل نواز وکهن به اجرا در می آمد که با ویژگی آتش (خورشید) در پیوند بود. هنگامی که خانه ای جدید بنا می گشت، نخستین بار که می خواستند اجاق منزل نو ویا تنور تاره را آتش بیندازند (روشن کنن )، مقید بودند که باید آن را دوشیزه ای پاک و باکره روشن نماید تا خیرو برکت به صاحب خانه عطا گردد. چراکه درباور آنان؛ اجاق برکت خانه و مقدس ترین چیز بود. شاید بربنیاد این باور؛ بنابر سنتی بس کهن پریستاری از آتش و نگهداری اجاق خانواده بر عهده ی دختر خانواده بود. نقش آتش در همه ی امور زندگی این مردم به روشنی محسوس است، در هر کاری از نیروی جادویی و اثربخش آتش یاری می طلبیدند. در گذشته های نه چندان دور در روستای «غازمه» (یادگار) هنگامی که کشت پاییزی انجام می گرفت، و بذرها در خاک آرام می گرفتند، و کم کم سوز سرما شدت می یافت. کشاورز کهن سال #قوچانی در یک حرکت آیینی در مرکز گندم زار؛ آتشی برمی افروخت، و براین باور بود که: چون خاک سرد است وبذرها درحالت مناسبی قرار ندارند، ما با روشن کردن آتش موجب گرم شدن زمین می شویم تا بذرها دردل خاک ریشه بدوانند، وسال بعد محصول خوبی داشته باشیم. در واقع بربنیاد آیین ایرانی ستایش آتش،هر کنش گری که آتشی را بر می افروزد، درحقیقت یاری رساندن به امر طلوع خورشید را سبب می گردد. دریک باور دیرین، کهن سالان #قوچانی؛ معتقد بودند که با رسیدن ( چله کوچک ) زمین به تدریج گرم می شود، و با این حرارت طبیعی و گرمی خاک؛ بستری مناسب برای رویش کشت های پاییزی ایجاد می گردد ابوریحان بیرونی دریک بازگفت بر بنیاد باورهای کهن؛ سبب آتش افروختن در آذرگان را «برای رفع سرماو خشکی که در زمستان حادث می شود» می داند، و سپس می افزاید: « انتشار حرارت چیزهایی را که برای نباتات زیان آور باشد، دفع می کند.» این همانی ها و پیوند های آیینی؛ نمودار و گویای بزرگی و پیشینه ی فرهنگ نژاده ودیرینه سال #قوچان است که به وسیله ی باشنده ی شیفته ی #خبوشانی در حفظ و نگهبانی آنان اهتمام شده است. بی گمان آتش و نور در بسیاری از اندیشه - باورهای این مردم اشراقی جایگاهی والا دارد، و باورمنداست که در وقت لزوم به یاری اش می شتابد، واز تنگی و محرومی رهایی اش می بخشد. هنوز چوپانان این سرزمین برای رفع نحوست، گزند، چشم زخم و نگاهبانی گله ی خویش از نیروی رازآمیز وبرکت بخش خورشید یاری می طلبند، و با نقش کردن چلیپا بر پشت گوسفندان که نماد خورشید است، در ناخودآگاه خویش از خورشید یاری می جویند. در روستای کهن و باستانی (اسفجیر)؛ دوازده درخت کهن و تنومند چنار وجود داشت که در نزد اهالی از تقدسی ویژه بر خوردار بودند. سوک مندانه در حرکتی ناآگاهانه به وسیله ی گروهی از متعصبان مذهبی وقت، علی رغم مقاومت و پافشاری مردم؛ این درختان مقدس پس از قرن ها بریده شدند. مردم اسفجیر و روستاهای اطراف براین باور بودند که درشب های چهارشنبه در رآس این چنارها نور ویا آتشی مقدس روشن وفروزان می شود. آتشی که هرکس موفق به دیدنش می شد، برایش برکت، سعادت و تندرستی و خوش اقبالی می آورد. در روستای «نجف آباد» به طرف کوران و اسفجیر، تپه ای وجود دارد که وسط این تپه را کنده اند، و به «غیب امام» اشتهار دارد. در مجاورش درخت تناور سنجدی وجود دارد که اهالی معتقدند در شب های جمعه؛ چراغی (آتشی) از غیب درآن جا فروزان می گشته است. شادروان محمد حسین رحمانی اظهار می داشت: « به گواهی چند معتمد موثق که خود ناظر ظاهر شدن چراغ برسر درخت نظرکرده ی سنجد بودند، مردم محل وروستاهای هم جوار به زیارت آن رفته و می روند؛ و خواستار رفع تنگی و برکت و فراوانی می شوند.»

ص - 3
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
.
https://t.me/Baghekhabushan
در روستای «خواجه ها» آتشی مقدس وجود داشت که مردم در هنگامه ی تنگی به او نیاز می بردند. در خواجه ها «اجاق آقا کمال» از قداستی ویژه در نزد مردم برخوردار بود. مردم روستا واهالی اطراف معتقد بودند که آتش و خاکستر این اجاق شفا دهنده و برکت بخش است. شادروان «محمد علی مغربی نیا» اظهار می داشت: «اجاق سید کمال سنگ سیاهی بود که مردم به زیارت آن می رفتند، و طلب مراد می کردند. زن هایی که دارای اولاد نبودند ازسر اعتقاد به آن جا می رفتند، و اعتقاد راسخ داشتند که اجاق سید کمال؛ مراد دهنده است. دیکی را پر از آب می کردند و روی اجاق می گذاشتند؛ و براین باور بودند که خداوند این تربت و اجاق مراد و آرزوی آنان را برآورده خواهد ساخت. سیدی دایم درآن جا مجاوربود، بعضی ها می گفتند برادر آقا کمال است، مردم‌نذورات خود را به محل اجاق که خانه ی کوچکی بود، پیشکش می کردند. خانواده ی آقا سید کمال را اجاق زاده می گفتند.» در مورد لقب اجاق زاده پرسیدم، گفت: «چون مرد حقی بود، آن ها را اجاق زاده می گفتند.» بر بیناد قداست و جایگاه آتش در نزد مردم #قوچان است که تا این اواخر یکی از سوگندان سخت آن ها «قسم به اجاق» بود.‌ و یا برای احقاق حق و راستی خویش؛ شخص مورد نظر را به تقدس و پاکی اجاق تهدیدو حوالت می دادند: «اجاق دی ونت کنه» یعنی؛ اجاق (آتش) به تو نشان دهد. و یا شخص مورد مناقشه را در نفرینی زبانزد به کوری اجاق و یا خاموشی آن تهدید می کردند: (الهی اجاقت کور بره، اجاقت خاموش شود). چراکه اجاق دراصل به معنای خانواده و خاندان است. در پیوند با برکت بخشی اجاق درمیان کشاورزان #قوچانی باوری وجود داشت. گاهی در پدپده ای نادر در کشتزار، دسته ای از گندم ها به صورت طبیعی به هم می پیچیدند، و ظاهرشان به شکل اجاق در می آمد. کشاورز #قوچانی؛ آن دسته ی گندم را به همان شکل از زمین درآورده، و در مرکز خرمن می گذاشت، و آن را برکت خرمن خویش می دانست. در آیین های چهارشنبه سوری که بازمانده ای ازجشن های بی شمار آتش است، در مراسم آتش افروزی چهارشنبه ی آخر سال دریک حرکت آیینی که پیوسته با بزرگ داشت آتش آیینی بود، بعضی از خانواده های #قوچانی به نیت هریک از اعضای خانواده شمعی روشن می کردند، و به این وسیله تندرستی و شادمانی و روزی فراوان را درسال نو از خداوند خواستار می شدند. بعضی از زنان کهن سال؛ چراغی را که در سر سفره ی چهارشنبه سوری روشن می کردند تا پایان روز سیزده فروردین روشن نگه می داشتند، واز این آتش آیینی نگاهبانی می کردند، تا خانه یشان در این روزها برای بازدید ارواح در گذشتگان روشن باشد. در گذشته ها آتش چهارشنبه سوری؛ می بایست از گیاه بیابانی و مقدس «درمنه» افروخته می شد، ودرنزد اهل خانه دارای قداست بود، و به پاکی و مطهر بودن این آتش سوگند یاد می کردند. چراغی که می بایست تا پایان روز سیزده روشن باشد، ازاین آتش مقدس بود.‌ دریک حرکت آیینی دیگر در پایان مراسم آتش بازی؛ آتش مقدس را به اجاق منزل منتقل می کردند، وبه اصطلاح آتش اجاق را نو می کردند، و به این سبب برکت، پایندگی و فروزانی را برای اجاق که در واقع به معنای خانواده است، از خداوند آرزو می کردند.

ص - 4
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
.
https://t.me/Baghekhabushan
دریک باورداشت نژاده ی آیینی که پهلو‌به هزاره های اوستایی می زند. در پنج روز آخر سال (پنجه ی وه) که روزگار فرود آمدن فروهرهای درگذشتگان است، وبا آیین های نوروزی در آمیخته شده است. مردم #قوچان تا چند دهه ی پیش؛ هم چون نیاکانشان شب هنگام سینی بزرگی (به گویش #قوچانی؛ مجمه) را پراز خوردنی های گوناگون کرده، و همراه چراغ یا فانوسی روشن در پشت بام منزل خویش می نهادند، تا ارواح درگذشتگان شأن راه خویش را درتاریکی گم نکنند. در بعضی از روستاها به جای چراغ برپشت بام آتش می افروختند، ودر انتظار میهمان های آسمانی بودند. به قول یکی از معمرین #قوچانی؛ گویی که تمام دشت غرق درآتش بود ،و شکوهی بی مانند و رویایی رادر برابر دیدگان مشتاق به نمایش می گذاشت. در عصر آخر سال بر سر مزارها گل و یا سبزه ی نوروزی و شیرینی می نهند، و شمع یا فانوسی روشن می کنند، وبافرا رسیدن شب که در #خراسان به «شب علفه» معروف است، با برپایی مجلس قرآن خوانی و دادن شام روح درگذشتگان را خشنود می سازند. این آیین های بس کهن به راستی یادمانی از اندیشه های بلند اوستایی است که ده شب پیاپی فروهرها برای بازدید و یاری بازماندگان خویش به سراغ آنان می آیند: « فروهرهای مقدس و نیک و توانای پاکان را می شناسیم که در هنگام همسپتمدم از آرامگاه های خویش پرواز نموده ودر مدت ده شب پی در پی این جا به سر می برند.» پاره ای دیگر ازاین آیین را شب های برات (چراغ برات) باز می یابیم که در سه روز پیاپی درماه شعبان بر سر مزارها می روند، و مزار درگذشته ی خویش را با فرش های سنتی #قوچان و گلدان های پرگل و چراغ یا فانوس فروزان می آرایند، و با انواع شیرینی و نان های سنتی #قوچان‌، میوه های گوناگون، خرما وشربت از بازدیدکنندگان پذیرایی (و به قول #قوچانی ها؛ برای مردگانشان خیر و خیرات) می کنند، عصری که شبانگاهش مصادف با تولد امام زمان است!! هنوز هم در بسیاری از سفره های هفت سین #قوچانی؛ شمعدان و یا چراغی روشن به فرخندگی و حرمت نور و آتش خودنمایی می کند، و باورمندند که این آتش (روشنایی) از تقدسی ویژه بر خوردار است. و در سال نو برای اهل خانه؛ عشق وشادی، شورو گرمی، برکت و فراوانی و آرامش به همراه خواهد آورد. در بعضی از آیین ها و مراسمی که با رنگ و روی شیعی به حیات خویش ادامه داده اند.‌ آتش (نور) از جایگاهی بارز و محوری برخوردار است. در سفره های آیینی که بانوان با نام های (سفره ی حضرت رقیه، سفره ی حضرت ابوالفضل، سفره ی حضرت زهرا یا آماج و کماج برگزار می کنند. از آغاز تا پایان مراسم چراغی روشن در سر سفره خودنمایی می کند. در گذشته ها چراغ پی سوز و اکنون فانوس و گرد سوز و به ویژه افروختن شمع جایگاهی ویژه دارند. روشن کردن چراغ و یاشمع اول (همراه با الک کردن آرد) با خواندن دعا و ذکر صلوات همراه است. آتش همه ی شمع هایی که در طول مراسم ( به ویژه سفره ی حضرت رقیه) افروخته می شود، از آتش شمع اول است. مراد ازاین شمع افروزی ها برای برآورده شدن حاجت هاست. آیا این روش الزام آور و مقیدانه در روشن کردن شمع ها از آتش نخست که جنبه ی تقدس و روحانی دارد، بازمانده ای کم رنگ از نقش آتش بهرام (آتش آسمانی) را در ذهن پژوهش گر تداعی نمی کند، که در سنت کهن ایرانی؛ سایر آتش های آیینی از آتش بهرام برپا و فروزان می شود؟ دریک باور آیینی و برکت بخش دیگر؛ نقش آتش و چراغ را به روشنی می توان بازیافت. هنگام تهیه و پخت سمنو؛ در آغاز آتش زیر دیگ را با ذکر صلوات و به نیت عنایت حضرت زهرا ( س ) روشن می کردند. و در اواخر کار که به نیمه های شب می انجامید، روی دیگ را با پارچه ای سفید می پوشاندند، و چراغی روشن را درکنار دیگ می نهادند تا حضرت فاطمه با زدن پنجه ی مبارکش سمنو را شیرین کند.

ص - 5
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
.
https://t.me/Baghekhabushan
.

🔴 #دکتر_لیلی_افشار استاد برجسته #گیتار چشم از جهان فروبست

بانو لیلی افشار از نوازندگان برجسته گیتار کلاسیک در جهان، به سال ۱۳۳۸ در تهران چشم به جهان گشود و از کودکی دوستدار گیتار بود.

در آمریکا تحصیل کرد و نخستین زنی شد که دکترای گیتار کلاسیک گرفت.

او همچنین استاد موسیقی در دانشگاه ممفیس آمریکا بود.

در اینستاگرام ایشان نوشته شده: با نهایت تأسف و تألم درگذشت استاد گرامی و عزیزمان، لیلی افشار را اعلام می‌داریم. مراسم تشییع پیکر ایشان روز چهارشنبه سوم آبان ماه ۱۴۰۲ در زادگاه‌شان تنکابن برگزار خواهد شد.

#نکته: دو ویدئوی پیوستی را #قوچانی_ها حتما تا آخر ببینند
هر
نکته‌ای را که درباره‌ی قوچان متوجه شدند می‌توانند به ID: @M_Moeinfar35 تلگرام و یا دایرکت اینستاگرام کامنت کنید تا منتشر کنم.

https://www.instagram.com/lilyafshar.official

https://www.instagram.com/baghekhabushan.faslnameh

#فرهنگی
#هنری
#باغ_خبوشان
#قوچان
#خبوشان
#خراسان
#تهران
#ایران
#پژوهش
#پژوهشگر
#محمد_معین_فر
#سردبیر
#فرهنگ_و_هنر
#گفت_و_گو
#هزار_باده_فرهنگ

#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان

https://t.me/Baghekhabushan
.
🔵#حرمت_نور_و_آتش_در_سرزمین_قوچان

#آذرگان_جشن_تکریم_نور_شادزیستی_راستی_و_برکت_بخشی_است

بنام خداوند خورشید و ماه

فرهنگ اشراقی (روشن گشت) ایران، بنیادش بر بزرگ‌داشت و احترام نور و روشنایی است. نوری که همه‌ی هستی از او به پیدایی رسیده است. روشنایی که گامه‌ی شناخت و راه بی گزند و روشن برای معرفت یافتن به نور زمین و آسمان است. چرا که دراین اندیشه‌ی گران‌سنگ و خلل ناپذیر خداوند «عین نور است». و آتش نزدیک ترین صورت و شکل و هیئت از معبودی است که به راستی «منبع نور» است. پس آتش بخششی است ایزدی که برای سود رسانی به انسان از جهان بالا به جهان خاکی فرستاده شده است. در اندیشه‌های بلند و بی همال ایرانی، « پروردگار بزرگ؛ پیکری به سان نور و روانی به سان راستی دارد.» پس شگفت نیست که ایرانی دل آگاه نور (آتش) را سوی و قبله‌ی خویش برمی‌گزیند، و آن‌قدر در این عشق سوزان و روشنایی بخش پیش می‌رود که ناآگاهان سیه دل تهمت آتش‌پرستی را براو بر می‌نهند. هر چند که این دروغ و تهمت بزرگ در پیشگاه صاحبان دین‌های آسمانی رواج و قبولی نیافت. بر بنیاد این باور سترگ است که در این فرهنگ حکمت آمیز آسمانی، آن یگانه‌ی بی‌همانند را «نورالانوار» می‌خوانند. در پیشگاه این مردم که به راستی شیفتگان نور و روشنایی در جهان هستی‌اند، نشانه‌های نور (خورشید ، آتش) بس گرامی و ستوده‌اند. در این دستگاه اندیشگانی، آتش سرشتی آسمانی دارد، گوهری است اهورایی که نماد و نمود حضرتش در جهان گیتایی است و ایرانیان شیفته‌ی این آستان بلند ایزدی، هزاره‌هاست که آتش را به این سبب پاس می دارند، و در نکوداشت آن هیچ کوتاهی نمی‌ورزند، و به راستی به «پرستاران آتش» شهره گردیده‌اند. عنصری که در تمام هستی ایزدی حضوری پر راز و رمز دارد.

#قوچان به گواه متون کهن ایرانی و انیرانی یکی از نخستین خاستگاه های مردم پارتی ( اشکانیان ) است. مردمی که سخت شیفته ی باورهای مهری بودند، و خورشید (مهر) درپیشگاه‌ آنان ارجی بزرگ‌داشت. بر بنیاد آموزه های مهری، غم و اندوه‌، شاد نزیستن گناهی بزرگ و نابخشودنی بود. بر این بنیادهای باورمند؛ فرهنگ اشکانیان پارتی بربنیان شاد زیستن، شادمانی، آزادی باور و برپایی جشن هایی پر از شور و شوق و شاد خواری به پای مردی مردم بوده است. برپایه ی این باورداشت پارتی است که دربازگفتی ژرف؛ از آتش بابرنام «رامش دهنده ترین شادمانی» یاد شده است. فرزانه ی دل آگاه خورازم نیز دریک باز گفت روشن در «آثارالباقیه» بر این ویژگی های فرهنگ پارتی صحه می گذارد: «دراین عید (آذرجشن) آتش های بزرگ درخانه می افروختند، و عبادت خداوند و ستایش او را زیاد می نمودند، وبرای صرف غذا و دیگر شادمانی ها به گرد هم جمع می آمدند.» آیین های سوک و ماتم و اندوه را ساسانیان جنوبی به این فرهنگ افزودند، و جشن های ایران شرقی را با بدعت های زروانی خویش دگرگون ساختند، و از قدرت فرهنگی و رواج این جشن ها برای نیل به آماج خویش بهره ها بردند. هنوز فرهنگ کهن و دیرینه سال #قوچان؛ جلوه گاه راستین اندیشه های پارتی است، و شبستان باورهای مردمش، غنودگاه این گل رخان ایران شرقی است. هنوز این مردم به «سوی نور» سوگند می خورند، و با روشن شدن چراغ به پاس حرمت آتش و نور صلوات می فرستند، و درتنگی ها اورا گواه خویش می گیرند. آتش در پیشگاه این مردم؛ چونان گذشته ها؛ آشکار کننده ی حق از باطل، راستی از ناراستی است. روان شاد پدرم؛ تعریف می کرد، هنگامی که در #قوچان؛ گروهی صوفی نما غوغای درویشی درانداخته بودند. شادروان «درویش کربلایی شمشیر» یکی از پرهیزگاران شهره ی این دیار برای آشکارا نمودن صوفی راستین از صوفی نماها، مدعیان دروغین را به آزمایش باآتش فرا خواند. پدرم که خود یکی از شاهدان عینی این آزمایش آیینی بود، ادامه داد؛ درویش کربلایی شمشیر در یک روز معین تمام‌ بزرگان و مردم شهررا دعوت کرد تا در خیابان اکنونی «ابن سینا» در مجاورت مسجد عوضیه گرد آیند، و شاهد رویارویی راستی و دروغ باشند. در روز موعود مردم بی شماری گرد آمده بودند تا شاید آخرین آزمایش با آتش را در #خبوشان کهن؛ سرزمین استوره های ایرانی نظاره گر باشند. کربلایی شمشیر؛ ساجی را ساعتی به روی آتش فروزانی نهاد، تا به قول #قوچانی ها چون «پول سرخ شد» آن گاه؛ کربلایی با صدایی بلند مدعیان را برای آزمایش فراخواند و تاسه مرتبه آنان را برای حقانیت ادعایشان به میدان دعوت کرد. ولی کسی جرئت این آزمایش الهی را نداشت. پیر روشن ضمیر #قوچانی؛ آستین هایش را بالا زد، و سپس در برابر چشمان حیرت زده ی مردم؛ ساج سرخ شده را به روی دستان برهنه اش گرفت، و سه مرتبه در میدان گردانید. وپس از این امتحان شگفت؛ فریادزد: «درویشی یعنی این». مردم وبعضی از مسئولان دست های اورا لمس می کردند، آتش هیچ آسیبی به او نزده بود.
ص - 1
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
.
https://t.me/Baghekhabushan
درراستای همین خویشکاری بزرگ خورشید (پاکی و نیامیختگی) تا چند دهه ی پیش در سرزمین #قوچان؛ سنتی بس دل نواز وکهن به اجرا در می آمد که با ویژگی آتش (خورشید) در پیوند بود. هنگامی که خانه ای جدید بنا می گشت، نخستین بار که می خواستند اجاق منزل نو ویا تنور تاره را آتش بیندازند (روشن کنن )، مقید بودند که باید آن را دوشیزه ای پاک و باکره روشن نماید تا خیرو برکت به صاحب خانه عطا گردد. چراکه درباور آنان؛ اجاق برکت خانه و مقدس ترین چیز بود. شاید بربنیاد این باور؛ بنابر سنتی بس کهن پریستاری از آتش و نگهداری اجاق خانواده بر عهده ی دختر خانواده بود. نقش آتش در همه ی امور زندگی این مردم به روشنی محسوس است، در هر کاری از نیروی جادویی و اثربخش آتش یاری می طلبیدند. در گذشته های نه چندان دور در روستای «غازمه» (یادگار) هنگامی که کشت پاییزی انجام می گرفت، و بذرها در خاک آرام می گرفتند، و کم کم سوز سرما شدت می یافت. کشاورز کهن سال #قوچانی در یک حرکت آیینی در مرکز گندم زار؛ آتشی برمی افروخت، و براین باور بود که: چون خاک سرد است وبذرها درحالت مناسبی قرار ندارند، ما با روشن کردن آتش موجب گرم شدن زمین می شویم تا بذرها دردل خاک ریشه بدوانند، وسال بعد محصول خوبی داشته باشیم. در واقع بربنیاد آیین ایرانی ستایش آتش،هر کنش گری که آتشی را بر می افروزد، درحقیقت یاری رساندن به امر طلوع خورشید را سبب می گردد. دریک باور دیرین، کهن سالان #قوچانی؛ معتقد بودند که با رسیدن ( چله کوچک ) زمین به تدریج گرم می شود، و با این حرارت طبیعی و گرمی خاک؛ بستری مناسب برای رویش کشت های پاییزی ایجاد می گردد ابوریحان بیرونی دریک بازگفت بر بنیاد باورهای کهن؛ سبب آتش افروختن در آذرگان را «برای رفع سرماو خشکی که در زمستان حادث می شود» می داند، و سپس می افزاید: « انتشار حرارت چیزهایی را که برای نباتات زیان آور باشد، دفع می کند.» این همانی ها و پیوند های آیینی؛ نمودار و گویای بزرگی و پیشینه ی فرهنگ نژاده ودیرینه سال #قوچان است که به وسیله ی باشنده ی شیفته ی #خبوشانی در حفظ و نگهبانی آنان اهتمام شده است. بی گمان آتش و نور در بسیاری از اندیشه - باورهای این مردم اشراقی جایگاهی والا دارد، و باورمنداست که در وقت لزوم به یاری اش می شتابد، واز تنگی و محرومی رهایی اش می بخشد. هنوز چوپانان این سرزمین برای رفع نحوست، گزند، چشم زخم و نگاهبانی گله ی خویش از نیروی رازآمیز وبرکت بخش خورشید یاری می طلبند، و با نقش کردن چلیپا بر پشت گوسفندان که نماد خورشید است، در ناخودآگاه خویش از خورشید یاری می جویند. در روستای کهن و باستانی (اسفجیر)؛ دوازده درخت کهن و تنومند چنار وجود داشت که در نزد اهالی از تقدسی ویژه بر خوردار بودند. سوک مندانه در حرکتی ناآگاهانه به وسیله ی گروهی از متعصبان مذهبی وقت، علی رغم مقاومت و پافشاری مردم؛ این درختان مقدس پس از قرن ها بریده شدند. مردم اسفجیر و روستاهای اطراف براین باور بودند که درشب های چهارشنبه در رآس این چنارها نور ویا آتشی مقدس روشن وفروزان می شود. آتشی که هرکس موفق به دیدنش می شد، برایش برکت، سعادت و تندرستی و خوش اقبالی می آورد. در روستای «نجف آباد» به طرف کوران و اسفجیر، تپه ای وجود دارد که وسط این تپه را کنده اند، و به «غیب امام» اشتهار دارد. در مجاورش درخت تناور سنجدی وجود دارد که اهالی معتقدند در شب های جمعه؛ چراغی (آتشی) از غیب درآن جا فروزان می گشته است. شادروان محمد حسین رحمانی اظهار می داشت: « به گواهی چند معتمد موثق که خود ناظر ظاهر شدن چراغ برسر درخت نظرکرده ی سنجد بودند، مردم محل وروستاهای هم جوار به زیارت آن رفته و می روند؛ و خواستار رفع تنگی و برکت و فراوانی می شوند.»

ص - 3
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
.
https://t.me/Baghekhabushan
در روستای «خواجه ها» آتشی مقدس وجود داشت که مردم در هنگامه ی تنگی به او نیاز می بردند. در خواجه ها «اجاق آقا کمال» از قداستی ویژه در نزد مردم برخوردار بود. مردم روستا واهالی اطراف معتقد بودند که آتش و خاکستر این اجاق شفا دهنده و برکت بخش است. شادروان «محمد علی مغربی نیا» اظهار می داشت: «اجاق سید کمال سنگ سیاهی بود که مردم به زیارت آن می رفتند، و طلب مراد می کردند. زن هایی که دارای اولاد نبودند ازسر اعتقاد به آن جا می رفتند، و اعتقاد راسخ داشتند که اجاق سید کمال؛ مراد دهنده است. دیکی را پر از آب می کردند و روی اجاق می گذاشتند؛ و براین باور بودند که خداوند این تربت و اجاق مراد و آرزوی آنان را برآورده خواهد ساخت. سیدی دایم درآن جا مجاوربود، بعضی ها می گفتند برادر آقا کمال است، مردم‌نذورات خود را به محل اجاق که خانه ی کوچکی بود، پیشکش می کردند. خانواده ی آقا سید کمال را اجاق زاده می گفتند.» در مورد لقب اجاق زاده پرسیدم، گفت: «چون مرد حقی بود، آن ها را اجاق زاده می گفتند.» بر بیناد قداست و جایگاه آتش در نزد مردم #قوچان است که تا این اواخر یکی از سوگندان سخت آن ها «قسم به اجاق» بود.‌ و یا برای احقاق حق و راستی خویش؛ شخص مورد نظر را به تقدس و پاکی اجاق تهدیدو حوالت می دادند: «اجاق دی ونت کنه» یعنی؛ اجاق (آتش) به تو نشان دهد. و یا شخص مورد مناقشه را در نفرینی زبانزد به کوری اجاق و یا خاموشی آن تهدید می کردند: (الهی اجاقت کور بره، اجاقت خاموش شود). چراکه اجاق دراصل به معنای خانواده و خاندان است. در پیوند با برکت بخشی اجاق درمیان کشاورزان #قوچانی باوری وجود داشت. گاهی در پدپده ای نادر در کشتزار، دسته ای از گندم ها به صورت طبیعی به هم می پیچیدند، و ظاهرشان به شکل اجاق در می آمد. کشاورز #قوچانی؛ آن دسته ی گندم را به همان شکل از زمین درآورده، و در مرکز خرمن می گذاشت، و آن را برکت خرمن خویش می دانست. در آیین های چهارشنبه سوری که بازمانده ای ازجشن های بی شمار آتش است، در مراسم آتش افروزی چهارشنبه ی آخر سال دریک حرکت آیینی که پیوسته با بزرگ داشت آتش آیینی بود، بعضی از خانواده های #قوچانی به نیت هریک از اعضای خانواده شمعی روشن می کردند، و به این وسیله تندرستی و شادمانی و روزی فراوان را درسال نو از خداوند خواستار می شدند. بعضی از زنان کهن سال؛ چراغی را که در سر سفره ی چهارشنبه سوری روشن می کردند تا پایان روز سیزده فروردین روشن نگه می داشتند، واز این آتش آیینی نگاهبانی می کردند، تا خانه یشان در این روزها برای بازدید ارواح در گذشتگان روشن باشد. در گذشته ها آتش چهارشنبه سوری؛ می بایست از گیاه بیابانی و مقدس «درمنه» افروخته می شد، ودرنزد اهل خانه دارای قداست بود، و به پاکی و مطهر بودن این آتش سوگند یاد می کردند. چراغی که می بایست تا پایان روز سیزده روشن باشد، ازاین آتش مقدس بود.‌ دریک حرکت آیینی دیگر در پایان مراسم آتش بازی؛ آتش مقدس را به اجاق منزل منتقل می کردند، وبه اصطلاح آتش اجاق را نو می کردند، و به این سبب برکت، پایندگی و فروزانی را برای اجاق که در واقع به معنای خانواده است، از خداوند آرزو می کردند.

ص - 4
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
.
https://t.me/Baghekhabushan
دریک باورداشت نژاده ی آیینی که پهلو‌به هزاره های اوستایی می زند. در پنج روز آخر سال (پنجه ی وه) که روزگار فرود آمدن فروهرهای درگذشتگان است، وبا آیین های نوروزی در آمیخته شده است. مردم #قوچان تا چند دهه ی پیش؛ هم چون نیاکانشان شب هنگام سینی بزرگی (به گویش #قوچانی؛ مجمه) را پراز خوردنی های گوناگون کرده، و همراه چراغ یا فانوسی روشن در پشت بام منزل خویش می نهادند، تا ارواح درگذشتگان شأن راه خویش را درتاریکی گم نکنند. در بعضی از روستاها به جای چراغ برپشت بام آتش می افروختند، ودر انتظار میهمان های آسمانی بودند. به قول یکی از معمرین #قوچانی؛ گویی که تمام دشت غرق درآتش بود ،و شکوهی بی مانند و رویایی رادر برابر دیدگان مشتاق به نمایش می گذاشت. در عصر آخر سال بر سر مزارها گل و یا سبزه ی نوروزی و شیرینی می نهند، و شمع یا فانوسی روشن می کنند، وبافرا رسیدن شب که در #خراسان به «شب علفه» معروف است، با برپایی مجلس قرآن خوانی و دادن شام روح درگذشتگان را خشنود می سازند. این آیین های بس کهن به راستی یادمانی از اندیشه های بلند اوستایی است که ده شب پیاپی فروهرها برای بازدید و یاری بازماندگان خویش به سراغ آنان می آیند: « فروهرهای مقدس و نیک و توانای پاکان را می شناسیم که در هنگام همسپتمدم از آرامگاه های خویش پرواز نموده ودر مدت ده شب پی در پی این جا به سر می برند.» پاره ای دیگر ازاین آیین را شب های برات (چراغ برات) باز می یابیم که در سه روز پیاپی درماه شعبان بر سر مزارها می روند، و مزار درگذشته ی خویش را با فرش های سنتی #قوچان و گلدان های پرگل و چراغ یا فانوس فروزان می آرایند، و با انواع شیرینی و نان های سنتی #قوچان‌، میوه های گوناگون، خرما وشربت از بازدیدکنندگان پذیرایی (و به قول #قوچانی ها؛ برای مردگانشان خیر و خیرات) می کنند، عصری که شبانگاهش مصادف با تولد امام زمان است!! هنوز هم در بسیاری از سفره های هفت سین #قوچانی؛ شمعدان و یا چراغی روشن به فرخندگی و حرمت نور و آتش خودنمایی می کند، و باورمندند که این آتش (روشنایی) از تقدسی ویژه بر خوردار است. و در سال نو برای اهل خانه؛ عشق وشادی، شورو گرمی، برکت و فراوانی و آرامش به همراه خواهد آورد. در بعضی از آیین ها و مراسمی که با رنگ و روی شیعی به حیات خویش ادامه داده اند.‌ آتش (نور) از جایگاهی بارز و محوری برخوردار است. در سفره های آیینی که بانوان با نام های (سفره ی حضرت رقیه، سفره ی حضرت ابوالفضل، سفره ی حضرت زهرا یا آماج و کماج برگزار می کنند. از آغاز تا پایان مراسم چراغی روشن در سر سفره خودنمایی می کند. در گذشته ها چراغ پی سوز و اکنون فانوس و گرد سوز و به ویژه افروختن شمع جایگاهی ویژه دارند. روشن کردن چراغ و یاشمع اول (همراه با الک کردن آرد) با خواندن دعا و ذکر صلوات همراه است. آتش همه ی شمع هایی که در طول مراسم ( به ویژه سفره ی حضرت رقیه) افروخته می شود، از آتش شمع اول است. مراد ازاین شمع افروزی ها برای برآورده شدن حاجت هاست. آیا این روش الزام آور و مقیدانه در روشن کردن شمع ها از آتش نخست که جنبه ی تقدس و روحانی دارد، بازمانده ای کم رنگ از نقش آتش بهرام (آتش آسمانی) را در ذهن پژوهش گر تداعی نمی کند، که در سنت کهن ایرانی؛ سایر آتش های آیینی از آتش بهرام برپا و فروزان می شود؟ دریک باور آیینی و برکت بخش دیگر؛ نقش آتش و چراغ را به روشنی می توان بازیافت. هنگام تهیه و پخت سمنو؛ در آغاز آتش زیر دیگ را با ذکر صلوات و به نیت عنایت حضرت زهرا ( س ) روشن می کردند. و در اواخر کار که به نیمه های شب می انجامید، روی دیگ را با پارچه ای سفید می پوشاندند، و چراغی روشن را درکنار دیگ می نهادند تا حضرت فاطمه با زدن پنجه ی مبارکش سمنو را شیرین کند.

ص - 5
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
.
https://t.me/Baghekhabushan