کانال رسمی هزار باده فرهنگ
611 subscribers
3.46K photos
491 videos
80 files
2.77K links
#هزار_باده_فرهنگ کانالی است با موضوعات فرهنگی و هنری برای اطلاع رسانی به علاقه‌مندان. فعالیت های این کانال با رویکرد پژوهشی و نگاهی مستقل، اما پایبند به اخلاق و متکی به قانون است.
پذیرای نظرات و پژوهش‌های شما هستیم.

ارتباط با مدیریت: @M_Moeinfar35
Download Telegram
یادداشت ارسال شده آقای #علی‌اکبر_مروجان، #هنرمند_خوشنویس، #نویسنده، #پژوهشگر و #شاعر_قوچانی در پی برگزاری شب #کافه_داش_آقا در دفتر #فصلنامه_باغ_خبوشان 👇👇👇👇

💠افق روشن

روزی که آهنگ هر حرف زندگی‌است

به نام خداوند جان و خرد

🔹 پنجشنبه ششم دی ماه است، یکهزار و سیصد و نود و هفت خورشیدی. زمهریر دی ماهی، البته در این روزگار از گونه‌ای دیگر است. در عرصه زندگی «حضور و همدلی» کمرنگ شده و درعین حال مدام از "#فرهنگ_و_هنر" می‌گوییم. در این میان، آنچه بیشتر شنیده می‌شود همین «دانستنی‌هاست» و برتری «دانستن» بر «زیستن» آنچنانکه مشهود است، تهی از معنا نیست، بلکه بیان بخشی از وضع موجود در جهان معاصر است.
🔹 حالا در این پنجشنبه و در ششمین روز از دی ماه، نه خبری از آن زمهریر است و نه اثری از آنهمه هیاهوی دانستنی‌ها، که هر چه هست همه حضور است و همدلی!

🔹پنجشنبه است و ما مشتاقان در دفتر #فصلنامه_وزین"#باغ_خبوشان" در انتظار جمعی از بزرگان فرهنگ و ادب خراسان. باری، این پنجشنبه به یُمن همت والای هنرمند ذوفنون، استاد #محمد_معین‌فر پنجشنبه‌ی حضور و همدلی‌ست که حضور خلوت انس است و....
و ما مشتاقان آمده‌ایم هم به شوق دیدار و هم برای شنیدن که «شنیدن جان پروردن است». شعر یک سوی ماجراست که با حضور فرزانگان باید به شنیدن نکاتی دیگر هم امیدوار بود که فرّ و فروغ فرزانگی امشب از افق دانایی سر بر کرده به «دمیدن» و امشب مصداق سخن و سروده‌ی سعدی است که:
💠ببند یک نفس ای آسمان دریچۀ صبح

🔹با چنین یقینی به استماع نشسته‌ایم و سرمست از سخنان وجدآفرین استاد #افضلی عزیز که جمله به جمله با اشاره‌ای به نام بزرگان دیار آفتاب ما را با خود می‌برد «تا بیکران عالم پندار»
از #سید_جلال‌الدین_آشتیانی می‌گوید، از #مهدی_اخوان_ثالث، از #محمود_فرّخ، از #محمد_قهرمان، از #احمد_کمال‌پور، از استادان فقیدی که « نظیر خویش بنگذاشتند و بگذشتند»...

🔹حجاب وحائل زمان دیگر در میان نیست. استاد #افضلی جمع مشتاقان را با سخنان خود همچنانکه با سروده‌های خود، می‌برد تا همان «بیکران عالم پندار» دهه‌ی چهل جان گرفته است. همان دهه که در شعر و ادبیات معاصر زبانزد است با آن نام‌آوران اثرگذار، دهه‌ی پنجاه جان گرفته و ما نه در دفتر #فصلنامه‌ی_باغ_خبوشان که در هزاره‌های گمشده سیر می‌کنیم. تعریف و توصیف وقتی زنده و جاندار باشد و راوی خود با آنات و لحظاتی ناب زندگی کرده باشد تأثیر سخن اعجاب‌آوراست.

🔹 آری، قدم به قدم با استاد #افضلی در کوچه‌های شعر و ادب و اندیشه همسفریم و دوباره جمله به جمله سرشار از نام‌ها و یادها
سید جلال‌الدین آشتیانی، مهدی اخوان ثالث، محمود فرّخ، محمد قهرمان، گلشن آزادی، احمد کمال‌پور، #ذبیح‌الله_صاحبکار، #یغمای_نیشابوری، #حسن_لاهوتی، #علی_باقرزاده و.... و اشراف کم‌نظیر استاد افضلی با نام برخی از آثار ارزشمند برایم تداعی می‌شود، آثاری که در همین سالها به چاپ رسانده است: "شناختنامه محمد قهرمان" ، پرواز لاهوتی، گریه در گلوکردن و....
مطلب در باب اعلام و مفاخر خراسان مفصل است و آنچه در مرور این نام‌ها برای مخاطب آشنا و فرهیخته تداعی می‌شود، در خور نوشته‌ای است مستقل، اما:
آب دریا را اگر نتوان کشید
هم به قدر تشنگی باید چشید

باری، درنگ و تأمل در هر یک از این نام‌ها برای مشتاقان و ارادتمندان بسی مغتنم است که:

💠«نام بعضی نفرات رزق روحم شده است»

🔹با این وصف و با رعایت اختصار دو خاطره را در ارتباط با یکی از همین نام‌های پر آوازه یادآوری می‌کنم. خاطره‌ی نخست حاوی توصیفی از استاد ارجمند، دکتر #محمد_جعفر_یاحقی، که در آن جایگاه والای علمی و فرهنگی استاد زنده یاد سید جلال‌الدین آشتیانی، در عین ایجاز با جامعیتی در خور ترسیم شده است و همچنین خاطره‌ای که از نوشته‌های استاد افضلی انتخاب کرده‌ام و پرتوی از ذوق و دانش ادبی، فیلسوف عالیقدر این روزگار در سراسر خاطره ساطع است و شور آفرین. 👇👇
یادداشت ارسال شده آقای #مهدی_رحمانی- #نویسنده_و_پژوهشگر #متون_پهلوی و #شاعر و #شاهنامه_شناس گرانقدر #قوچانی در پی برگزاری شب #کافه_داش_آقا در دفتر #فصلنامه_باغ_خبوشان
نثری بسیار ارزشمند که باید حتما خوانده شود... 👇👇👇👇
telegram.me/baghekhabushan
یادداشت ارسال شده آقای #مهدی_رحمانی- #نویسنده_و_پژوهشگر #متون_پهلوی و #شاعر و #شاهنامه_شناس گرانقدر #قوچانی در پی برگزاری شب #کافه_داش_آقا در دفتر #فصلنامه_باغ_خبوشان
نثری بسیار ارزشمند که باید حتما خوانده شود... 👇👇👇👇

به‌نام خداوند جان و خرد

هر کس که با خیال تو یک دم بسر برد
بوی بهشت از نفسش می‌توان شنید

🔹در فرهنگ‌گران سنگ ایرانی هر ماه و روزش به نام خداوند و یا یکی از فروزه‌های سپندش نام‌گذاری می‌شود. با آغاز ماهِ خدا (دی دئوش) که همدَمان با تازشِ دیوِ سرما وزوشِ زمستانی است، و پیکر کالبدین #باغ‌های_زمینیِ_خبوشان بی‌بهره از آذین وآرایش سبزه و گُل می‌شود. صاحب‌دلانِ مهرورزِ این سپندِ اهورایی را نوبهاری است مانا و از گونه‌ای دیگر، که هرگز تازشِ زوشِ خزانی را بر آن دستی نیست. این باغ‌های رنگین و همیشه بهارانِ #فرهنگ_و_ادبِ سرزمین «داه» از شمیم دلکشِ خرد و اندیشیدن هماره خرّم و دل افروز است. یکی از این باغ‌های سپند و آنسَری «#باغ_خبوشان» است که به شَوَندِ پیوستگی با دریای بی‌کرانِ سخنِ درخشان و سپید اهورایی، هماره شاداب، تر و تازه و بالنده است. و به فرخندگی این سرشت بی‌زوال هر روز بیش از پیش غرق در شکوفه‌های جان‌پرور و شمیمِ ناز بوهای #خرد_ایرانی و هستی‌شناسی فرزان روشن گشتِ اشراقی است.

🔹چنین #باغِ_سِپند و بی‌گزند را باغبانی می‌باید دل‌سوز و خستگی ناپذیر. باشنده‌ای که همه‌ی تاب و توانش را در پای شادابی و سرسبزی این #باغِ_دیریاز و میوه‌دار گسارده گرداند. هر چند گه‌گاه تند بادی گواژه آمیز و نامهربان و آغشته به سمومِ جان‌گزایِ زوشِ خزانی جان و دلِ این باغبانِ تُخشا و دل آگاه را آزرده می‌سازد. اما همواره هزار دل از کف داده و شوریده وشِ گلستانِ جانش با این ترنم رندانه در خشک سال مروت و رادی، غوغا در انداخته است که:«سر خُمِّ می سلامت شکند اگر سبویی» چرا که نیک آگاه است که «در ره منزل لیلی چه خطرهاست» و نازنین عشق را بسی خواستارانِ دل شده است:

نماند ناز شیرین بی‌خریدار
اگر خسرو نباشد، کوهکن هست

🔹این باغبان سخت‌کوش به پاسِ بزرگی‌های عشق، هرگز«در پیش بی‌دردان فریاد بی‌حاصل نکرد» و برای به آماج رساندنِ خویشکاری نهمارش، تنها و یک تنه گام در این راه سختِ سنگلاخی و نژم‌آلود نهاد. و هرگز چشم به یاری پشیزک‌های بی‌مقدارِ مدعیانِ بیگانه از #فرهنگ_و_ادب این سرزمینِ کهن ندوخت. و هزینه‌ی این کارِ سترگ را هماره از خرانه‌ی بی پایانِ همتِ بلند و سرشتِ بی‌نیازش پرداخت:

صدناز می‌کشم ز تو بهر یک نیاز
می‌بایدم ز بهرگُلی بوستان خرید

🔹بی‌گمان خراسان بزرگ خاستگاه و قلبِ تپیده‌ی #زبان_و_شعر_پارسی است. و در هماره‌ی روزگاران هنایش آن بر زبان و ادب پارسی سخت روشن و آشکار است. به این شوَند است که بسیاری از بزرگان #زبان_و_ادب_پارسی از نخستین سده‌های اسلامی تا به امروز از این مشرق‌کده‌ی تابان برخاسته‌اند. و هم چون «حجت خراسان» دشواری‌ها و پیچیدگی‌های زبان دری را برای مشتاقانِ آشنا باز نموده‌اند.

🔹در خجسته روز (دی به خرداد= خردادروز) که در باورهای ایرانی نماد پیوستگی، رسایی و کمال است. محفلی در دفتر پر کشش #باغ_خبوشان برپا بود که بالایش میزبانی از #انجمن_ادبیِ_ با بُن دیرینه سالِ «#کافه_داش_آقا» را بر عهده داشت. انجمنی که به خستویی بسیاری از پژهندگان نقشی بنیادین و به سزا در رواج و شناساندن شعر خراسان داشته است.
بودگیِ سروی تنومند از بُن‌زاد و درخت گشن بیخ بوستان شیفتگانه افزوده بود:

چشم بد دور محفلی دیدم
روشن از نور حق نه از نیران👇👇
#شب_های_واژه
سلسله بزم هایی با نویسندگان قوچانی
بزم اول:با جناب استاد حسین میری
دوشنبه،ساعت۱۹
خانه کوچیک،نبش شهید داودی۷

دوستان میتوانند کتاب را در محل بزم تهیه نمایند.
#کتاب #نویسنده #معرفی_کتاب
#شعر #داستان #رمان #هنر #art

@khanehkuchik
یادداشت ارسال شده آقای #مهدی_رحمانی- #نویسنده_و_پژوهشگر #متون_پهلوی و #شاعر و #شاهنامه_شناس گرانقدر #قوچانی در پی برگزاری شب #کافه_داش_آقا در دفتر #فصلنامه_باغ_خبوشان
نثری بسیار ارزشمند که باید حتما خوانده شود... 👇👇👇👇

به‌نام خداوند جان و خرد

هر کس که با خیال تو یک دم بسر برد
بوی بهشت از نفسش می‌توان شنید

🔹در فرهنگ‌گران سنگ ایرانی هر ماه و روزش به نام خداوند و یا یکی از فروزه‌های سپندش نام‌گذاری می‌شود. با آغاز ماهِ خدا (دی دئوش) که همدَمان با تازشِ دیوِ سرما وزوشِ زمستانی است، و پیکر کالبدین #باغ‌های_زمینیِ_خبوشان بی‌بهره از آذین وآرایش سبزه و گُل می‌شود. صاحب‌دلانِ مهرورزِ این سپندِ اهورایی را نوبهاری است مانا و از گونه‌ای دیگر، که هرگز تازشِ زوشِ خزانی را بر آن دستی نیست. این باغ‌های رنگین و همیشه بهارانِ #فرهنگ_و_ادبِ سرزمین «داه» از شمیم دلکشِ خرد و اندیشیدن هماره خرّم و دل افروز است. یکی از این باغ‌های سپند و آنسَری «#باغ_خبوشان» است که به شَوَندِ پیوستگی با دریای بی‌کرانِ سخنِ درخشان و سپید اهورایی، هماره شاداب، تر و تازه و بالنده است. و به فرخندگی این سرشت بی‌زوال هر روز بیش از پیش غرق در شکوفه‌های جان‌پرور و شمیمِ ناز بوهای #خرد_ایرانی و هستی‌شناسی فرزان روشن گشتِ اشراقی است.

🔹چنین #باغِ_سِپند و بی‌گزند را باغبانی می‌باید دل‌سوز و خستگی ناپذیر. باشنده‌ای که همه‌ی تاب و توانش را در پای شادابی و سرسبزی این #باغِ_دیریاز و میوه‌دار گسارده گرداند. هر چند گه‌گاه تند بادی گواژه آمیز و نامهربان و آغشته به سمومِ جان‌گزایِ زوشِ خزانی جان و دلِ این باغبانِ تُخشا و دل آگاه را آزرده می‌سازد. اما همواره هزار دل از کف داده و شوریده وشِ گلستانِ جانش با این ترنم رندانه در خشک سال مروت و رادی، غوغا در انداخته است که:«سر خُمِّ می سلامت شکند اگر سبویی» چرا که نیک آگاه است که «در ره منزل لیلی چه خطرهاست» و نازنین عشق را بسی خواستارانِ دل شده است:

نماند ناز شیرین بی‌خریدار
اگر خسرو نباشد، کوهکن هست

🔹این باغبان سخت‌کوش به پاسِ بزرگی‌های عشق، هرگز«در پیش بی‌دردان فریاد بی‌حاصل نکرد» و برای به آماج رساندنِ خویشکاری نهمارش، تنها و یک تنه گام در این راه سختِ سنگلاخی و نژم‌آلود نهاد. و هرگز چشم به یاری پشیزک‌های بی‌مقدارِ مدعیانِ بیگانه از #فرهنگ_و_ادب این سرزمینِ کهن ندوخت. و هزینه‌ی این کارِ سترگ را هماره از خرانه‌ی بی پایانِ همتِ بلند و سرشتِ بی‌نیازش پرداخت:

صدناز می‌کشم ز تو بهر یک نیاز
می‌بایدم ز بهرگُلی بوستان خرید

🔹بی‌گمان خراسان بزرگ خاستگاه و قلبِ تپیده‌ی #زبان_و_شعر_پارسی است. و در هماره‌ی روزگاران هنایش آن بر زبان و ادب پارسی سخت روشن و آشکار است. به این شوَند است که بسیاری از بزرگان #زبان_و_ادب_پارسی از نخستین سده‌های اسلامی تا به امروز از این مشرق‌کده‌ی تابان برخاسته‌اند. و هم چون «حجت خراسان» دشواری‌ها و پیچیدگی‌های زبان دری را برای مشتاقانِ آشنا باز نموده‌اند.

🔹در خجسته روز (دی به خرداد= خردادروز) که در باورهای ایرانی نماد پیوستگی، رسایی و کمال است. محفلی در دفتر پر کشش #باغ_خبوشان برپا بود که بالایش میزبانی از #انجمن_ادبیِ_ با بُن دیرینه سالِ «#کافه_داش_آقا» را بر عهده داشت. انجمنی که به خستویی بسیاری از پژهندگان نقشی بنیادین و به سزا در رواج و شناساندن شعر خراسان داشته است.
بودگیِ سروی تنومند از بُن‌زاد و درخت گشن بیخ بوستان شیفتگانه افزوده بود:

چشم بد دور محفلی دیدم
روشن از نور حق نه از نیران👇👇