کانال رسمی هزار باده فرهنگ
611 subscribers
3.46K photos
491 videos
80 files
2.77K links
#هزار_باده_فرهنگ کانالی است با موضوعات فرهنگی و هنری برای اطلاع رسانی به علاقه‌مندان. فعالیت های این کانال با رویکرد پژوهشی و نگاهی مستقل، اما پایبند به اخلاق و متکی به قانون است.
پذیرای نظرات و پژوهش‌های شما هستیم.

ارتباط با مدیریت: @M_Moeinfar35
Download Telegram
.
#فردوسی_سرود_بازگشت_ایرانی
.
بنام خداوند خورشید و ماه
باسلام و عرض ارادت به محضر دوست فاضل و فرهیخته‌ام، جناب معین فر گرامی.
این مقاله را به مناسبت روز
فردوسی بزرگ به روان روشن فرزانه‌ی ایران و تمام کسانی که دل در گرو مهر ایران و نامه‌ی مینوی‌اش دارند، پیشکش می‌نمایم.
.
بنام خداوند جان و خرد
.
فرهیخته‌ی توس در روزگاری می‌زیست که ایران ستیزی و کوشش در محو آثارِ ایرانی در سرلوحه‌ی کارِ فرمانروایان انیرانی(غیر ایرانی) بود. روزگاری بود، سیاه و دهشت بار که افراسیابی دیگر با دست آویز کردنِ دین و خوش آیند خلیفکَ تازی بغداد، به هر جنایت و ننگی تن در می‌داد، و هر کژی را راستی و هر نادرستی را درستی می‌نمود، و با توانی آهرمنی آهنگِ زدودن نام ایران را در اندیشه‌های ریو آلودش می‌پروراند:
.
... متن کامل این مقاله فاخر و ارزشمند را در شش صفحه در ادامه بخوانید👇👇
.
استفاده از مقاله فوق با ذکر منابع بلامانع خواهد بود.
.
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
.
https://t.me/Baghekhabushan
.
#فردوسی_سرود_بازگشت_ایرانی
.
بنام خداوند خورشید و ماه
باسلام و عرض ارادت به محضر دوست فاضل و فرهیخته‌ام، جناب معین فر گرامی.
این مقاله را به مناسبت
#روز_فردوسی_بزرگ به روان روشن فرزانه‌ی ایران و تمام کسانی که دل در گرو مهر ایران و نامه‌ی مینوی‌اش دارند، پیشکش می‌نمایم.
.
بنام خداوند جان و خرد
.
فرهیخته‌ی توس در روزگاری می‌زیست که ایران ستیزی و کوشش در محو آثارِ ایرانی در سرلوحه‌ی کارِ فرمانروایان انیرانی(غیر ایرانی) بود. روزگاری بود، سیاه و دهشت بار که افراسیابی دیگر با دست آویز کردنِ دین و خوش آیند خلیفکَ تازی بغداد، به هر جنایت و ننگی تن در می‌داد، و هر کژی را راستی و هر نادرستی را درستی می‌نمود، و با توانی آهرمنی آهنگِ زدودن نام ایران را در اندیشه‌های ریو آلودش می‌پروراند: «و دراین روزگار نامه‌ها از خلیفه اُطالَ‌اللهُ بقاء بنواختِ تمام رسید، سلطان را مثال چنان بود که از خراسان نجنبد تا آنگاه که آتش فتنه که به سببِ ترکمانان اشتعال پذیرفته است، نشانده‌آید. چون ازآن فارغ گشت سوی ری و جبال باید کشید تا آن بقاع از متغلبان صافی شود.» (تاریخ بیهقی، رویه ۸۱۵)
خراسانِ بزرگ به شوند ناتدبیری فرمانروایان غزنوی، کانونِ بیداد و ناامنی شده بود. و این روندِ ناخجسته و آهرمنی به کامِ ریژآلودانِ گست(پلید) می‌گردید. و اندیشه‌های خود فروخته این بیدادهای ددمنشانه را با بی‌شرمی به یزش می‌نشست:
.
دو توفان تیغِ او بارید از آتش
یکی در هند و دیگر در خراسان (دیوان عنصری، رویه ۲۶۸)
.
در چنین روزگاری بود که ناگاه مردی از نژادِ پَهلو زبانانِ خراسانی پای در آوردگاهِ کژاندیشان و بندگانِ زر و زور نهاد. و چنان توفانی از ستایش و مکارمِ اخلاقی قومِ ایرانی برانگیخت، که برغمِ همه‌ی توان‌مندی‌های کژخویان، تاروپود ریومنشانِ سست‌پای را ازهم بگسست. و یک بارِ دیگر خواست و اراده‌ی دیرین ایرانی را که خواستِ اهورای بزرگ است، با نمودِ هرچه رساتر به آشکارگی رسانید. در چنان روزگارانِ تیره، آیا خواستِ درونی پیرِ توس برای ظهورِ کیخسروی دیگر که دشمنِ همه‌ی تیرگی هاست، غایتِ آرزو و آرمانِ همه‌ی مردم ایران نبود؟
فردوسی به پشتوانه‌ی فرهنگی سپند و سترگ، پای به آوردگاهِ نبرد نهاد، که پیشینه‌ای چند هزاره داشت. فرهنگی که بنیانِ دانسته‌هایش خدایی بود. فرهنگی که بر بنیادِ فرزانِ روشن گشتِ (نور) خویش از آن روزی که پای به صحنه‌ی روزگار نهاد، آن روشنای بی چون را تنها با چشمِ دل نگریست (گات‌ها، رویه ۲۵)، و چونان دیگر فرهنگ‌های انیرانی، ننگ پرستشِ پدیده‌های طبیعی، و پسین‌تر «بت»، هرگز دامان ناهیدی‌اش را نیالود. و هماره‌ی روزگاران با ستایشِ آن پیکر سراسر نور و راستی، رویه‌های کارنامه‌اش را با درخششِ یکتا پرستی روشن ساخت.
.

ص (1)