ساسان آقایی
3.69K subscribers
659 photos
252 videos
6 files
928 links
روز‌نامه‌نگار، نویسنده و بنیان‌گذار پادکست مدبویز
کمی از هر چیز؛ سیاست، رسانه، اقتصاد آزاد و کتاب. در این محل مناقشه‌های بین‌المللی هم به مزایده گذاشته می‌شود به ویژه در حوزه‌ی آمریکا

🔸️ ارتباط:
@SasanAghaei2


🔸 آیدی توییتر و اینستاگرام:
@SasanAghaei2
Download Telegram
📻 #شبانه ۳۴

گر بدین‌سان نرگس مست تو ساغر می‌دهد
هوشیاری مشکل است البته مستان تو را

وعده فردای زاهد قسمت امروز نیست
بهر حور از دست نتوان داد دامان تو را

✔️ @SasanAghaei
#شعر #فروغی_بسطامی
📻 #شبانه ۱۳۴

با صد هزار جلوه برون آمدی که من
با صد هزار دیده تماشا کنم تو را

چشمم به صد مجاهده آیینه‌ساز شد
تا من به یک مشاهده شیدا کنم تو را

بالای خود در آینه‌ی چشم من ببین
تا باخبر ز عالم بالا کنم تو را

مستانه کاش در حرم و دیر بگذری
تا قبله‌گاه مومن و ترسا کنم تو را

خواهم شبی نقاب ز رویت بر افکنم
خورشید کعبه، ماه کلیسا کنم تو را

✔️ @SasanAghaei
#شعر #فروغی_بسطامی
✍🏻 ایران‌خواهی در عصر دژخیم بیگانه!
1⃣ نگاهی به آن‌چه محمدعلی فروغی انجام داد، در چهار قسمت | قسمت اول

«مملکت ما #ایران است. ما ایرانی هستیم و پدران ما هم ایرانی بوده‌اند»
این ٣ جمله‌ی کوتاه اما مالامال از عشق به هویت ایرانی و میهن‌پرستی، نخستین جمله‌ها از کتاب درسی تاریخ ایران در دوره‌ی رضاشاه، تالیف "محمد علی فروغی" است که به ذکاء الملک شهرت داشت. او یکی از بزرگ‌ترین مفاخر ایرانیان است؛ فیلسوف-دولت‌مردی برای تمام فصول و اعصار میهن، و لیبرالی صبور که در اوج هیجان‌ها و گرماگرم انقلاب مشروطیت، نوشتارش در باب تفکیک قوا و حکومت مشروطه، مشی، نگاه و نگرش والای او به سیاست و مملکت را نشان می‌دهد.

پدرش محمدحسین خان فروغی(ذکاء الملک اول)، ادیب، از پیش‌گامان جریان روشن‌فکری و از کارمندان عالی‌رتبه ناصرالدین شاه بود که "جامعه‌ی آدمیت" را تحت اندیشه‌های #ملکم_خان تاسیس کرد؛ جریانی پیشرو و خواهان مشروطه و تجدد. محمدحسین خان ترتیبی داد که پسرش، محمدعلی از ٨ سالگی، فرانسه و انگلیسی را از دوستش، مسیو ریشار (معلم دارلفنون) فرا بگیرد؛ تک ستاره‌های درخشانی مانند فروغی‌ها، آسان تربیت نشده‌اند، از اهتمام والدین به آموزش و تحصیلات عالیه است که نسل‌های تاریخ‌ساز یک کشور به وجود می‌آیند.

یوسف خان مودب‌الممالک (پسر مسیو ریشار) به واسطه‌ی کتاب‌های فرنگی، محمدعلی را با ادبا، حکما و شعرای اروپا آشنا کرد اما فروغیِ جوان هم‌زمان با حکمت غرب و سقراط و افلاطون، با رباعیات خیام و فردوسی و سعدی نیز انس و الفتی داشت. شاهنامه برای او نماینده‌ی احساس و خرد تعلق سرزمینی بود. چندی بعد و در عهد #رضاشاه که نسل نوی نخبگان ملی، نقشه دولت-ملت‌سازی را برای ایران پی‌ریزی می‌کردند، فروغی یکی از کسانی بود که با ادای دِین به فردوسی کوشید همبستگی ملی در ایرانیان را جایگزین هویت دینی کند؛ شاه‌کاری که شاه کلید ورود ایرانیان به دروازه تجدد و تمدن شد و روح اسیر سرکوب و تحقیر، و خفته‌ی ایرانیان زیر دژخیم بیگانه‌ی روس و انگلیس را بیدار کرد.

فروغی در عصری می‌زیست که هنوز زخم از دست رفتن قفقاز، روح ایرانیان را خراش می‌داد و در پی آن پتک‌های محکم ویرانی دیگری نیز بر ایران فرود آمد. صفحات خراسان چون خیوه، خوارزم و مرو(ترکمنستان) با عهدنامه آخال از کف رفت، روس‌ها کمر به نابودی ایران و رسیدن به خلیج فارس بسته بودند و در این سستی تاریخی مُلک، ناصرالدین شاه دست به دامان انگلستان شد اما انگلیسی‌ها، خود گرفتاری دیگری بودند تا ریسمان نجات. اگر نبود همیت فروغی‌ها در تالیف و تدوین دوباره‌ی هویت ملی، ایران هرگز برنمی‌خاست. اهتمام او به این جهد فرهنگی از همان جوانی آغاز شده بود و ریشه در سیاستی داشت که برای ایران می‌طلبید. هم‌زمان با انقلاب مشروطیت کتاب حقوق اساسی یا آداب مشروطیت دُول را منتشر ساخت و در ٢٩ سالگی قانون اساسی مشروطه را با برادران پیرنیا تدوین کردند. #فروغی مدافع حقوق ملت و تفکیک قوا بود و اساس تاسیس دولت را حق ملت می‌دانست، او نخستین بار از کلمه نمایندگی [representation] به جای وکیل استفاده کرد.

در میان همین تلاش‌ها، معلم احمدشاه قاجار هم بود اما با او کاری از پیش نبرد. عهد قاجاریِ سست و بی‌اراده باید به سر می‌رسید و فروغی این را بهتر از هر زمان دیگری در پاریس فهمید. بزرگ‌ترین تحول فکری در او، زمانی رخ داد که هم‌زمان با پایان جنگ بین‌الملل اول از طرف شاهِ بی‌مقدار ایران، نماینده‌ی کشور در کنفرانس صلح ١٩١٩ پاریس (پیمان ورسای) شد. فروغی در ۲ سالی که در فرنگ گذراند، بی‌اعتنایی بسیاری دید، با اجنبیِ مکار و متفرعن جنگید اما تلاشش چندان اثری نداشت، او نماینده‌ی کشوری بود که قدرت‌های جهانی آن عصر منهای #آمریکا (که هنوز سیاست انزواگرایانه داشت) اساسن آن را کشور نمی‌دانستند! کتاب خاطرات پاریس فروغی سرشار است از رنجی که کشید و نفرتی که از روزگار تیره‌ی میهن به دل گرفت، او با عمق بدبختی ایران در سپهر جهانی آشنا شد و همان جا بود که شراره‌ی اندیشه‌ی تشکیل دولت-ملتی مقتدر در ذهن او جرقه زد ...

⤵️ ادامه دارد ...

✔️ t.me/joinchat/AAAAAE5Uy4R6VrISPOSPSA
#تاریخ_نگاری #تاریخ #روشنفکران

🔻 برای مقدمه‌ای بر این متن و ادامه‌اش، خواندن این بخش از ستون لیبرتاس خوب است:
▶️ t.me/SasanAghaei/843
✍🏻 ماموریت: تاسیس ایران
2⃣ نگاهی کوتاه به آن‌چه محمدعلی فروغی انجام داد، در چهار قسمت | قسمت دوم

⤴️ ادامه از بالا
📌 t.me/SasanAghaei/1050

فروغی آن خاطره اندیشه‌ساز را این‌گونه شرح می‌دهد: «مرا از حامیان سلطنت #رضاشاه می‌دانند و درست است! کنفرانس پاریس ٢ سال پیش از سوم اسفند ١٢٩٩ تشکیل شد. نماینده روسیه با استهزا به ما می‌گفت: نه ماکیان جز پرندگان است و نه ایران جز دولت‌ها! برای چه این‌جا آمدید؟ می‌خواستم فریاد بکشم و گذشته درخشان ایران را فخر بفروشم و بگویم ایران مملکت داریوش و انوشیروان است و بوذرجمهر و نظام‌الملک اما مشکل ما این بود که ایران نه دولت داشت و نه ملت. ایران باید دوباره و از اول وجود پیدا می‌کرد تا بر وجودش اثری مترتب می‌شد».

شوربختی آن‌جا بود که وثوق‌الدوله در تهران قرارداد ١٩١٩ را محرمانه امضا می‌کند و زیر پای هیات ایرانی خالی می‌شود؛ در پایتخت مملکت به او که داشت برای حق مملکت می‌جنگید، از پشت خنجر زدند. کنفرانس پاریس دست‌آورد بین‌المللی نداشت اما شاید دست‌آوردش تحول محمدعلی فروغی بود که دانست تا ایرانستان، #ایران نشود، هیچ نخواهیم بود. او این را دانست و ناگهان در معجزه‌ای ققنوس‌وار، سه سال بعد آفتاب بر ایران از سوادکوه تابید.

در زمانه‌ای که فرامین احمدشاهِ جهان مطاع، تا پشت دروازه‌های تهران هم نفوذ نداشت، تهران در قرق قداره‌بندها و ایران در چنگ اشرار بود، شیخ خزعل در عمل خوزستان را از ایران جدا کرده و در خرمشهر، امارت محمره تشکیل داده بود، و هر‌ گوشه‌ی ایران، ایل و قومی به تاسیس یک کشور و خودمختارشدنش می‌اندیشید، تمامیت ارضی میهن و امنیت را سربازی مازندرانی از طبرستان به ایران بازگرداند. در آن عصر شوم پایان قاجار، حفظ یک‌پارچگی ایران برای هر ایرانیِ وطن‌پرستی چون فروغی مقدم بر هر چیز بود و ٣ اسفند رخ داد آن‌چه باید.

فروغی، داور، جم، متین‌دفتری و تیمورتاش گمشده‌ای را یافتند که به سردار سپه شهرت داشت. اولویت این اندیشه‌های تیزبین ملی و ایرانی، تنزه‌طلبی محتوایی در مشروطیت نبود، آن‌ها در عطش یک دولت مقتدر مرکزی و رهایی ایران از ادبار قاجارها پی یک ناجی می‌جستند چون می‌دانستند این سنگ‌بنای آینده است. همین را #داور در جلسه «تغییر سلطنت» مجلس شورای ملی و در پاسخ به #مصدق بر زبان آورد.

ایران دوباره ایران شد و نخبگان ملی گرداگرد رضاشاه را گرفتند تا بال‌های پرواز میهن شوند. محمدعلی #فروغی بود که پیشنهاد سفر ترکیه به پهلوی اول را داد تا با مشاهده‌ی اصلاحات در آن‌جا بر شتاب چرخش مدرن‌سازی و توسعه‌ی ایران بی‌افزاید. او در دهه‌ی نخست عصر رضاشاهی، مدارج مختلفی را پشت سر گذاشت اما دوره‌ی دوم نخست‌وزیر فروغی که از ۲۹ شهریور ۱۳۱۲ آغاز شد، آثاری مهم‌تر از دیگر سمت‌ها و عنوان‌هایش داشت. باقر عاقلی در توصیف این دوره‌ی ۲۷ ماهه می‌نویسد:

«فروغی در دوران دوم نخست‌وزیری خود دست به یک سلسله فعالیت‌های فرهنگی زد. تاسیس دانشگاه تهران، تاسیس فرهنگستان ایران، برگزاری جشن هزاره فردوسی با شرکت ده‌ها تن از مستشرقان و ایران‌شناسان در مشهد و تشکیل انجمن آثار ملی برای احیای فرهنگ ملی ایران به همت او جامه عمل پوشید. تجدید ساختمان آرامگاه حافظ و تعمیر بنای سعدی از دیگر اقدامات فرهنگی او است. ریاست فرهنگستان و انجمن آثار ملی در دوران نخست‌وزیری‌اش با خود او بود» ...

⤵️ ادامه دارد ...

✔️ t.me/joinchat/AAAAAE5Uy4R6VrISPOSPSA
#تاریخ_نگاری #تاریخ #روشنفکران
ساسان آقایی
✍🏻 ماموریت: تاسیس ایران 2⃣ نگاهی کوتاه به آن‌چه محمدعلی فروغی انجام داد، در چهار قسمت | قسمت دوم ⤴️ ادامه از بالا 📌 t.me/SasanAghaei/1050 فروغی آن خاطره اندیشه‌ساز را این‌گونه شرح می‌دهد: «مرا از حامیان سلطنت #رضاشاه می‌دانند و درست است! کنفرانس پاریس ٢…
✍🏻 فردوسی معاصر در عزلت فرهنگی
3⃣ نگاهی کوتاه به آن‌چه محمدعلی فروغی انجام داد، در چهار قسمت | قسمت سوم

⤴️ ادامه از بالا
🔺 قسمت اول 🔺 قسمت دوم

... اما قضیه‌ی گوهرشاد، به پایان کار ذکاء الملک انجامید تا او گوشه‌نشین شود و برای ماموریت تاریخی دیگری در شش سال بعد آماده. #فروغی به جهد فرهنگی خود بازگشت و تصحیحات آثار کهن چون فردوسی، پورسینا و سعدی را ادامه داد، او کتاب مرجعی چون "سیر حکمت در اروپا" را در دوره‌ی عزلت و خانه‌نشینی تمام کرد، و در زمانه‌ای که همه مقهور مظاهر فناوری غرب و ساخت پل و کارخانه بودند، ذکاءالملک در پی شناساندن هسته‌ی فکر و فلسفه‌ی غربی می‌کوشید. فروغی باور داشت که هم‌گام با نوسازی باید در مبادی معرفت‌شناسی و نظری رفورم هم اهتمام کرد، می‌گفت ایرانی‌ها بااستعدادترین دانشجویان خود را به دانشکده‌های فنی و نظامی فرستادند اما #ایران هم‌زمان به علوم انسانی غرب نیز برای درک ماهیت غرب نیاز دارد.

به جز تمام این پویش‌ها، تاثیر فروغی در فرهنگستان بر اصلاح زبان فارسی و پیراستن واژگان بیگانه نیازی به توضیح ندارد،‌ بدون او، زبان فارسی به شکلی که امروز با آن حرف می‌زنیم، وجود نداشت. او را برای ساخت واژه‌ی هواپیما به جای طیاره استهزا می‌کردند اما رواج این واژه‌ها نشان از عمق کار و درستی سره‌سازی فروغی دارد. او در زندگی دنبال ٣ چیز بود: درک حقیقت، نیکوکاری و بهره‌مندی از زیبایی معنوی، با وجود این شرکتِ دولت‌مرد-فیلسوف را در قدرت به‌تر از غیبت آن‌ها می‌دانست؛ «نتیجه غیاب آن‌ها این می‌شود که کار دولت یکسره به دست کوته‌اندیشان و ابلهان و افراطیون قوم خواهد افتاد».

فروغی با همین دیدگاه، دو بار نخست‌وزیر شده بود، چند دوره نماینده‌ی مجلس و با کوله‌باری از تجربه‌ی سیاسی، آثار کهولت و احتضار را در خود می‌دید اما هنوز یک‌ برگ از زندگیش مانده بود؛ مهم‌ترین نقشی که باید برای کشورش انجام می‌داد ...

⤵️ ادامه دارد ...

👈🏻 متن را از رشته‌توییت @libera_viro وام گرفتم و با اصلاح و ادیت و افزودن بخش‌هایی بر آن، کاملش کردم

✔️ t.me/joinchat/AAAAAE5Uy4R6VrISPOSPSA
#تاریخ_نگاری #تاریخ #روشنفکران #یادمان
ساسان آقایی
✍🏻 فردوسی معاصر در عزلت فرهنگی 3⃣ نگاهی کوتاه به آن‌چه محمدعلی فروغی انجام داد، در چهار قسمت | قسمت سوم ⤴️ ادامه از بالا 🔺 قسمت اول 🔺 قسمت دوم ... اما قضیه‌ی گوهرشاد، به پایان کار ذکاء الملک انجامید تا او گوشه‌نشین شود و برای ماموریت تاریخی دیگری در شش سال…
✍🏽 شاه می‌رود، ایران می‌ماند
نگاهی کوتاه به آن‌چه محمدعلی فروغی انجام داد، در چهار قسمت | قسمت پایانی

⤴️ ادامه از بالا
🔺 قسمت اول 🔺 قسمت دوم 🔺 قسمت سوم

شهریور ١٣٢٠،‌ هواپیماهای متفقین پیغام توفان #جنگ‌جهانی دوم را به آسمان تهران آوردند. ٣ شهریور متفقین به ایران (پل پیروزی) حمله کردند و در دشوارترین لحظه‌های عصر رضاشاهی، نصرالله انتظام او را به دربار فرا خواند. پیرمرد پس از ٦ سال دوری، به سختی از پله‌های کاخ سعدآباد بالا می‌رفت:
[چو شه، مر ورا دید بر پای خاست
بسی پوزش او از گذشته بخواست
که تندی مرا گوهر است و سرشت
چنان رست باید که یزدان بکشت]

رضاشاه لبخندی زد: «خیلی هم پیر نشدی!» اما با شنیدن خبر شهادت دریادار بایندر،‌ فرمانده‌ی نیروی دریایی جنوب ایران اندوه در او نشست. شاه با چشمانی اشک‌بار و سیگاری بر لب، فروغی را مامور تشکیل کابینه کرد، برای سومین بار و آخرین بار. سرنوشت ایران باز به دست پیرمرد افتاده بود. با متفقین پیمان ترک مخاصمه را امضا می‌کند اما زمانه، زمان گرفتن انتقام تاریخی روس و انگلیس بود که از برخاستن ایران به دست رضاشاه کینه به دل داشتند. سفرای دو کشورِ اشغال‌گر به ترک مخاصمه رضایت ندادند و اصرار می‌کردند که #رضاشاه باید برکنار و از ایران تبعید شود و نظام سیاسی هم به جمهوری تغییر یابد! ریدر بولارد سفیر انگلیس به او نخست‌‌وزیر می‌گوید؛ «دولت من ریاست جمهوری شما را خواهد پذیرفت» اما با تندی فروغی روبه‌رو می‌شود که به پرخاش گفت: «از کی دلسوز ایران شده‌اید؟»

متفقین اولتیماتومی ٢٤ ساعته تعیین می‌کنند تا رضاشاه کنار برود. پدر باید قربانی پسر می‌شد. فروغی متن استعفای رضاشاه را می‌نویسد و شاه می‌گوید: «تقدیر من اینست. ولیعهد را به شما می‌سپارم». فروغی می‌نویسد: «شاه می‌رود. من پیرمرد هم می‌روم اما ایران باید بماند». سفیر انگلیس که از ماجرا باخبر می‌شود با فروغی تماس می‌گیرد؛ «والاحضرت ولیعهد قرار است برای سوگند سلطنت به مجلس بروند. بریتانیا او را به رسمیت نخواهد شناخت» و پاسخ نخست‌وزیر ایران قاطع است: «ما به نظر دولت‌های شما اهمیت نمی‌دهیم، ولیعهد به مجلس خواهد رفت». چند ساعت پیش از رسیدن قوای روسیه به تهران، فروغی ولیعهد را به تخت سلطنت می‌نشاند و نقشه‌ی ویرانی ایران به دست دو لشگر اشغال‌گر روس و انگلیس را برهم می‌زند.

کار #فروغی اما تازه آغاز شده بود، کشور در اشغال قرار داشت و میهن‌پرستی چون او نمی‌توانست آسوده بخوابد. گفت‌وگوها را آغاز کرد و سرانجام در مذاکراتی فشرده، متفقین ناچار به تضمین خروج از ایران شدند. انگلیسی‌ها که نقشه‌شان بر باد رفته بود، با رادیوی کذاب بی‌بی‌سی، هر روز به نخست‌وزیر حمله می‌کنند، او را صوفی، بهایی، یهودی و فراماسونر می‌خوانند ... و پیری و بیماری، دست آخر امان پیرمرد را می‌بُرد؛
«ذکاء الملک آیا مرگی که به آن می‌اندیشیدی به سراغت آمده؟ سقراط را می‌بینم. اگر باز به این دنیا بیایم همین راه را طی می‌کنم. جهانی که من در آن زیستم بهترین جهان ممکن نبود اما من هیچگاه به راه اسفندیار نمی‌روم».

و مرگ در شبانگاه ۵ آذر ۱۳۲۱ به سراغش آمد. خاموش شدن فروغی را شاید باید پایان عصری دانست که ذهن درخشانِ روشن‌فکران ایرانی در برهوت تاریک قرن بیستم، #لیبرالیسم را می‌جست و هنوز درگیر منجلاب روسی کمونیسم و تفکر منحط رمانتیستی فرانسه نشده بود. فروغی یک معمار چیره‌دست در ایران نوین و احیاگرِ دولت بااساس و دولت ملی در ایران به شمار می‌رود. بنیاد حکومت ملی را بر شرافت و میهن‌پرستی ملت می‌دانست و بنیاد بی‌اساسِ استبداد را بر ترس و بیم، هرچند اولویت بی‌مرز کسانی چون او، داور و تیمورتاش، تقی‌زاده و ... برای احیای ایران در ساخت بن‌مایه‌ی سلطنت غیرمشروطه‌ی رضاشاه اثر‌ گذاشت اما هرگز نباید احتضار کشور در پایان عصر قاجاری را از یاد برد، آنان تصمیم گرفتند ایران را بر خویش ترجیح دهند.

پایان

✔️ t.me/joinchat/AAAAAE5Uy4R6VrISPOSPSA
#تاریخ_نگاری #تاریخ #یادمان #روشنفکران
✍🏻 معمای بی‌بی‌سی در بهمن ۵۷
◽️ پشت‌پرده‌ی نیت دولت بریتانیا برای برانداختن شاه چه بود؟

📝 #یادداشت 📜 #تاریخ_نگاری

‏مامور اخته کردن ارتش شاهنشاهی در کتابش، اعتراف روشنی دارد؛ «بخش فارسی رادیو بی‌بی‌سی در زمان جنگ جهانی دوم، با هدف متزلزل کردن حکومت رضاشاه به وجود آمد». هایزر به تهران که رسید، در همان ساعت نخست دریافته بود که «ماموریت جدید» ارگان دولت بریتانیا چیست و چگونه با تبر به جان ایران افتاده است.

او با هر کدام از ژنرال‌ها که صحبت کرد، حتا پیش از مساله‌ی «رفتن شاه»، «آشوب کمونیست‌ها» و «فعالیت‌های» بنیان‌گذار جمهوری اسلامی، یک مشکل بزرگ و مشترک داشتند: بی‌بی‌سی فارسی؛ بنگاه جعل، تولید فیک‌نیوز و ماشین پروپاگاندا. آن‌ها می‌پرسیدند؛ «چگونه آمریکای بزرگ، نمی‌تواند یک رادیو را ساکت کند؟» و به درستی این را نشانه‌ای از «نیت واقعی بریتانیا» و احتمالن آمریکا درباره‌ی ایران می‌دانستند. در مشتی از خروار و برای نمونه‌ای بسیار کوچک، ربیعی به هایزر گفت؛ «بی‌بی‌سی فارسی تمام توانش را برای انتشار اطلاعات غلط، به کار‌ گرفته. دیشب به دروغ گفته که من قصد بازنشستگی دارم. دروغش در سراسر کشور شنیده شده و هدف پخش این دروغ، ایجاد ترس و وحشت در نظامی‌ و غیرنظامی‌هاست تا در این زمان سخت، فکر کنند من قصد فرار دارم و ارتش متزلزل شود».

مساله‌ی دروغ‌سازی، جعل خبر و انتشارش از سوی رسانه‌های تاریک دی و بهمن ۵۷ و سپس برجسته‌سازی همان دروغ‌ها از سوی بی‌بی‌سی فارسی با هدف پخش در سراسر ایران را می‌توان ماهرانه‌ترین تاکتیک عمومی کارزار موفق مخالفان دانست که بی‌شک با توجه به بی‌سوادی رسانه‌ای، آن‌ها بدون طراحی بیرونی، قادر به انجام چنین عملیات گسترده، پیچیده و سازمان‌یافته‌ای نبودند. بنگاه خبرپراکنی بی‌بی‌سی، قلب تپینده‌ی این ماموریت بود و بی‌هدایت مستقیم دولت بریتانیا چنین چیزی امکان‌پذیر نمی‌شد.

شاید تعجب کنید و بپرسید؛ «چرا؟!» اسلام‌گرایان و شوروی کمونیستی دلیل روشنی برای برانداختن شاه داشتند اما بریتانیای کبیر، چرا باید از سرنگون ساختن او پشتیبانی می‌کرد؟ درباره‌ی نیت‌های غرب در سال‌ها و روی‌دادهای منتهی به #بهمن۵۷، حرف‌های بسیار و پارادوکسیکالی گفته شده اما برای فهم "نیت شخصی‌شده‌ی بریتانیا" دو خط نخست این یادداشت به نقل از هایزر راهنمای خوبی‌ست. نفرت بریتانیا از سلسله‌ی پهلوی بی‌پایان است. آن‌ها از این‌که مستعمره‌ی ۱۵۰ ساله‌شان در عصر قاجاری به دست ‎#رضاشاه سر بر طغیان و استقلال گذاشت و دست تجاوز بریتانیا را شکست، هنوز هم کینه به دل دارند. بریتانیا هرگز پاره کردن قرارداد دارسی از سوی رضاشاه را از یاد نبرد و به محض بروز نخستین مجال انتقام‌گیری در شهرآشوب جنگ‌جهانی، یک دم را هم از دست نداد. تبعید بی‌پایان رضاشاه به غربتی کشنده، بخش کوچک این انتقام بود اما بازگرداندن سلسله‌ی بی‌وطن قاجار در شهریور ۲۰، هدف اصلی‌.

چیزی که این وسط رخ داد، یک ولیعهد جوان و خام و پیرمردی بود به نام ‎#فروغی (لینک) که آرش‌وار آخرین جرعه‌های حیاتش را وقف کشورش کرد تا ‎#ایران به عصر منحوس قاجار بازنگردد. بریتانیا بازی را به فروغی باخت اما برای پایان دادن به ماموریت شهریور ۲۰، ۳۷ سال منتظر ماند ..!

✔️ t.me/joinchat/AAAAAE5Uy4R6VrISPOSPSA
#روزنامه‌نگاری #رسانه #توییت‌باز #رشته_توییت

🔻 درباره‌ی فروغی بیش‌تر بدانید 🔻
1⃣ ایران‌خواهی در عصر دژخیم | لینک
2⃣ ماموریت؛ تاسیس ایران | لینک
3⃣ فردوسی در عزلت فرهنگی | لینک
4⃣ شاه می‌رود، ایران می‌ماند | لینک
✍🏻 نهضت بی‌سوادی
⚠️ ستون آموزش و آخرین دارایی ملی کشور در حال فروریختن است

📝 #یادداشت

یکی از مهم‌ترین ستون‌های برجامانده از عصر طلایی ایران، ساختار آموزشی تقریبن مدرن کشور است؛ ساختاری که به بسته‌ترین و دوردست‌ترین کلونی‌های ایران رسوخ کرده بود و به فرودست‌ترین بخش‌های جامعه، شانس جهش و پیش‌رفت چشم‌گیر را می‌داد.

نگاهی به زندگی بیش‌تر نام‌آوران #ایران در دهه‌های ۳۰ تا ۵۰، نشان می‌دهد که چگونه از خوان گسترده‌ی آموزش مدرن بهره‌مند شدند و در صنعت، در پزشکی، هنر و حتا ورزش کشور بالیدند. #بورژوازی_ملی رخشان ایران، مرهون تلاش پیوسته‌ای بود که از ابتدای قرن به دست #رضاشاه برای برانداختن مکتب‌خانه‌ها و نشاندن چراغ #دانش بر جایش آغاز شد و در نهایت، این مسیر توانست با سپاه دانش، سپاه بهداشت و سپاه آبادانی، نه‌تنها ضریب نفوذ دانش‌آموزی را تا دورافتاده‌ترین روستاهای ایران توسعه دهد که جنبش سوادآموزی به بزرگسالان را در کشوری به حرکت درآورد که تا ابتدای دهه‌ی ۴۰، ۸۵ درصد آن در بی‌سوادی کامل به سر می‌بردند. چهره‌هایی چون #فروغی، پیرنیا، داور، دهخدا، خانلری و ... از جمله کسانی بودند که هر یک در عصری، نقشی سازنده در نبرد ایران با بی‌سوادی ایفا کردند و ساختار آموزشی کشور را بر بن‌مایه‌های قدرتمندی بالا آوردند.

این ساختار قدرتمند البته مانند خیلی چیزهای دیگر، پس از #بهمن۵۷، دچار تنش فزاینده‌ای شد و در پی رها شدن، فقدان سرمایه‌گذاری و سونامی جمعیتی متولدین دهه‌ی ۶۰ به تمامی فرسود. هرچند که شالوده‌ی محکم آن به عنوان یک پس‌انداز و سرمایه‌ی قابل اتکای ملی هنوز برجای مانده اما در سال‌های اخیر، با تداوم ناکارآمدی مدیریتی، بلبشوی طرح‌های یک‌شبه، هجوم فرهنگی به آموزش، حمله به ریاضیات و جایگزین ساختن واحدهای درسی ارتجاعی و در نهایت ژرفا یافتن فقر در کشور، آموزش در حال ورود به مرحله‌ی بحرانی‌ست. به این آمارها📌 بنگرید:

🔖 ‏۱ یک میلیون تن از تحصیل بازمانده‌اند و ۳۰۰ هزار دانش‌آموز نیز در سال ۹۷-۹۸ ترک تحصیل کرده‌اند

🔖 دو استان سیستان و بلوچستان و خراسان‌رضوی، صدرنشین بازماندگی از تحصیل هستند‌. تنها در سیستان و بلوچستان، ۱۴۱ هزار بازمانده از تحصیل وجود دارد

🔖 علت اصلی بازماندگی از تحصیل، فقر است اما گرایش مذهبی در منطقه‌های محرومی مانند استان‌های جنوبی کشور نیز به ترک تحصیل دختران کمک زیادی کرده. در بسیاری از این کانون‌های بحران، مدارس دخترانه پس از پایه‌ی چهارم دچار افت جمعیت می‌شوند چرا که به دلیل آن‌چه آن را "بلوغ" می‌دانند، دختران را از ادامه‌ی تحصیل در مدرسه‌ها که در بیش‌تر روستاها هم مختلط هستند، باز می‌دارند

در سفر اخیری که به جنوب کشور داشتم، با گشتی کوچک در منطقه‌های روستایی و حتا شهرهای کوچک، بازماندگی کودکان و نوجوانان از آموزش آشکار بود. بیش‌تر آن‌ها با وجود اشتیاق فراوان به آموزش، به سبب نداشتن موبایل یا تبلتی که بتوان با آن به شبکه‌ی آموزش مجازی شاد دسترسی داشت، یک سال گذشته را از مشق و درس بازمانده بودند و در کوچه و خیابان پرسه می‌زدند. این بحرانی‌ست نادیده که به آرامی در حال بلعیدن آینده است!

✔️ @SasanAghaei


📌 منبع آمارها، یادداشت نجات بهرامی (لینک) در اقتصاد ۲۴ است
🏷 مردم تبریز و مهاباد با گماشتگان استالین چه کردند؟
▫️ مروری بر سندهای خیانت فرقه‌ی دموکرات آذربایجان و کردستان | در دو قسمت، قسمت 1⃣

📝 #یادداشت ↙️ مجموعه سندهای مربوط را در این دو لینک پیدا می‌کنید: لینک ۱، لینک ۲

از کوتاهی ماست که گروهی مزدور انیرانی و مواجب‌بگیر خارج‌نشین که دست‌شان به ۵۷ نیز آلوده است، جراتش را یافته‌اند تا اسمی از ننگ و داغ "جمهوری‌های جعلی استالین‌ساز" بیاورند. از کوتاهی ماست، چون این پلشتی‌ها و چرک‌های زیر ناخن را به قدر کافی تمیز نکرده‌ایم. در این یادداشت با مرور سندهای تاریخی خواهیم دید که در ۱۳۲۴ تا ۱۳۲۵ در ‎#آذربايجان و ‎#مهاباد چه گذشت و آخر امر چه شد.

وقتی شوروی، شمال ایران را اشغال کرد، گمان استالین این بود، حال که ‎#رضاشاه رفته، بیشه خالی از شیر است و مجالش را یافته‌اند تا با تجزیه‌ی بخش‌هایی از ایران و تسلط بر آن، به آرزوی دیرینه روس‌ها برای رسیدن به آب‌های گرم جامه عمل بپوشانند. اما به همت محمدعلی‎#فروغی و برآمدن شاه نو، هم‌چنین فشار انگلستان و آمریکا، به یک سال نرسیده، شوروی ناچار شد برخلاف میل باطنی‌اش، به ترک ایران پس از پایان جنگ‌جهانی دوم امضا دهد و پی بردند که ایران را جای ماندن نیست، پس به فکر چاره افتادند ...

اما پلن‌بی استالین چه بود؟
ایجاد هرج و مرج، بلوا و تاسیس گروه‌های تجزیه‌طلب با هدف جداسازی شمال ایران و ضمیمه ساختنش به ‎شوروی، شگردی که روس‌ها از تزارها تا پوتین همواره انجامش داده‌اند. به همین منظور، مستقیم و با دستور استالین، فرقه‌ی دموکرات آذربایجان و کردستان تاسیس شدند (سند ۲) و برای کسب اعتبار و مقبولیت، چنین وانمود شد که تاسیس فرقه‌های استالین‌ساز، برای حقوق ترک و کرد ایرانی‌ست اما آن‌ها از اساس گماشتگان و بسترسازان نفوذ شوروی در شمال کشور و ایجاد سمپاتی به آن با هدف جداسازی نهایی بودند‌.

به دستورالعمل دیکته شده‌ی مسکو برای این فرقه‌ها نگاهی کنیم (سند ۳، ۴ و ۵):
▫️ تاسیس «انجمن‌های دوستی با شوروی»
▫️ تاسیس چاپخانه، انتشار روزنامه و تبلیغات گسترده‌ی قومی
▫️ سازماندهی "تجزیه‌طلبان" و افراد وابسته به شوروی
▫️ ایجاد «انجمن روابط فرهنگی با شوروی»
▫️ مبارزه با ‎#زبان_فارسی و جایگزینی آن با زبان‌ها محلی
▫️ از بین بردن ژاندارمری‌ها
در برنامه‌ی دیکته‌شده به فرقه‌های مزدور، تنها چیزی که اهمیت نداشت، حقوق کرد و ترک و دیگر قشرهای ملت ایران بود و در انتها خواهیم دید که مردم همین منطقه‌ها با گماشتگان استالین چه کردند.

تجزیه‌ی ایران، دستوری بود که بدون هیچ ابایی در اسناد حزب کمونيست شوروی ثبت و ضبط شده اما تنها کردستان وآذربایجان هدف نبود، هدف بزرگ‌تر شوروی، تمام شمال ایران از #گیلان، #گرگان و حتا #خراسان بود و هم‌چنان هست. هدف قرار دادن "تمام شمال ایران" آشکارا در تمامی اسناد، قید شده (سندهای ۶، ۷، ۸ و ۹) و اگر نبود ژن ایران‌خواهی و میهن‌پرستی مردم نواحی شمالی ایران، ما امروز یک تاریخ جعلی "خراسان بزرگ" و "طبرستان بزرگ" هم داشتیم با فعالان جعلی و پادوهای رسانه‌ای جعلی تجزیه‌طلب. بله: این‌که‌ به‌ تازگی از طبله‌ی انیرانی بی‌بی‌سی به تازگی «فعال گیلک» درآمده، بی‌منظور نیست!
خرج تمامی این جعلیات و فرقه‌های مزدور استالین در ایران هم مستقیم مسکو می‌آمد (سند ۱۰)؛ خیلی شبیه امروز نیست؟

پروژه‌ی تجزیه‌ی‌ ایران در آن زمان با تدبیر #قوام، فرمان #شاه و میهن‌دوستی کرد و ترک البته با شکست کامل روبه‌رو شد و وقتی در ۱۹ آذر ۱۳۲۵، ارتش شاهنشاهی به قصد تبریز حرکت کرد. فرقه دموکرات آذربایجان در تنها ۲۴ساعت به کلی فروپاشید. جالب اما واکنش مردم تبریز است. حتا پیش از آن‌که ارتش شاهنشاهی به تبریز برسد، مردم میهن‌پرور این دیار انتقامی از مزدوران استالین گرفتند که تاریخ از یاد نبرد. هر که از فرقه را مانده بود، کشتند، محمد بی‌ریا، رییس جدید فرقه را زخمی می‌کردند و تنها به مدد شایعه‌ی مرگش، با پنهان شدن در بیمارستان شوروی، جان به در برد (سند ۱۱). در حقیقت وقتی ارتش به #تبریز رسید، جز استقبال گرم مردم، دیگر کاری برای انجام دادن نمانده بود ...

⤵️ ادامه در پایین ...

✔️ t.me/SasanAghaei
#تاریخ 👑 #گزارش_این_روزها #تاریخ_نگاری