✍🏻 ایرانخواهی در عصر دژخیم بیگانه!
1⃣ نگاهی به آنچه محمدعلی فروغی انجام داد، در چهار قسمت | قسمت اول
«مملکت ما #ایران است. ما ایرانی هستیم و پدران ما هم ایرانی بودهاند»
این ٣ جملهی کوتاه اما مالامال از عشق به هویت ایرانی و میهنپرستی، نخستین جملهها از کتاب درسی تاریخ ایران در دورهی رضاشاه، تالیف "محمد علی فروغی" است که به ذکاء الملک شهرت داشت. او یکی از بزرگترین مفاخر ایرانیان است؛ فیلسوف-دولتمردی برای تمام فصول و اعصار میهن، و لیبرالی صبور که در اوج هیجانها و گرماگرم انقلاب مشروطیت، نوشتارش در باب تفکیک قوا و حکومت مشروطه، مشی، نگاه و نگرش والای او به سیاست و مملکت را نشان میدهد.
پدرش محمدحسین خان فروغی(ذکاء الملک اول)، ادیب، از پیشگامان جریان روشنفکری و از کارمندان عالیرتبه ناصرالدین شاه بود که "جامعهی آدمیت" را تحت اندیشههای #ملکم_خان تاسیس کرد؛ جریانی پیشرو و خواهان مشروطه و تجدد. محمدحسین خان ترتیبی داد که پسرش، محمدعلی از ٨ سالگی، فرانسه و انگلیسی را از دوستش، مسیو ریشار (معلم دارلفنون) فرا بگیرد؛ تک ستارههای درخشانی مانند فروغیها، آسان تربیت نشدهاند، از اهتمام والدین به آموزش و تحصیلات عالیه است که نسلهای تاریخساز یک کشور به وجود میآیند.
یوسف خان مودبالممالک (پسر مسیو ریشار) به واسطهی کتابهای فرنگی، محمدعلی را با ادبا، حکما و شعرای اروپا آشنا کرد اما فروغیِ جوان همزمان با حکمت غرب و سقراط و افلاطون، با رباعیات خیام و فردوسی و سعدی نیز انس و الفتی داشت. شاهنامه برای او نمایندهی احساس و خرد تعلق سرزمینی بود. چندی بعد و در عهد #رضاشاه که نسل نوی نخبگان ملی، نقشه دولت-ملتسازی را برای ایران پیریزی میکردند، فروغی یکی از کسانی بود که با ادای دِین به فردوسی کوشید همبستگی ملی در ایرانیان را جایگزین هویت دینی کند؛ شاهکاری که شاه کلید ورود ایرانیان به دروازه تجدد و تمدن شد و روح اسیر سرکوب و تحقیر، و خفتهی ایرانیان زیر دژخیم بیگانهی روس و انگلیس را بیدار کرد.
فروغی در عصری میزیست که هنوز زخم از دست رفتن قفقاز، روح ایرانیان را خراش میداد و در پی آن پتکهای محکم ویرانی دیگری نیز بر ایران فرود آمد. صفحات خراسان چون خیوه، خوارزم و مرو(ترکمنستان) با عهدنامه آخال از کف رفت، روسها کمر به نابودی ایران و رسیدن به خلیج فارس بسته بودند و در این سستی تاریخی مُلک، ناصرالدین شاه دست به دامان انگلستان شد اما انگلیسیها، خود گرفتاری دیگری بودند تا ریسمان نجات. اگر نبود همیت فروغیها در تالیف و تدوین دوبارهی هویت ملی، ایران هرگز برنمیخاست. اهتمام او به این جهد فرهنگی از همان جوانی آغاز شده بود و ریشه در سیاستی داشت که برای ایران میطلبید. همزمان با انقلاب مشروطیت کتاب حقوق اساسی یا آداب مشروطیت دُول را منتشر ساخت و در ٢٩ سالگی قانون اساسی مشروطه را با برادران پیرنیا تدوین کردند. #فروغی مدافع حقوق ملت و تفکیک قوا بود و اساس تاسیس دولت را حق ملت میدانست، او نخستین بار از کلمه نمایندگی [representation] به جای وکیل استفاده کرد.
در میان همین تلاشها، معلم احمدشاه قاجار هم بود اما با او کاری از پیش نبرد. عهد قاجاریِ سست و بیاراده باید به سر میرسید و فروغی این را بهتر از هر زمان دیگری در پاریس فهمید. بزرگترین تحول فکری در او، زمانی رخ داد که همزمان با پایان جنگ بینالملل اول از طرف شاهِ بیمقدار ایران، نمایندهی کشور در کنفرانس صلح ١٩١٩ پاریس (پیمان ورسای) شد. فروغی در ۲ سالی که در فرنگ گذراند، بیاعتنایی بسیاری دید، با اجنبیِ مکار و متفرعن جنگید اما تلاشش چندان اثری نداشت، او نمایندهی کشوری بود که قدرتهای جهانی آن عصر منهای #آمریکا (که هنوز سیاست انزواگرایانه داشت) اساسن آن را کشور نمیدانستند! کتاب خاطرات پاریس فروغی سرشار است از رنجی که کشید و نفرتی که از روزگار تیرهی میهن به دل گرفت، او با عمق بدبختی ایران در سپهر جهانی آشنا شد و همان جا بود که شرارهی اندیشهی تشکیل دولت-ملتی مقتدر در ذهن او جرقه زد ...
⤵️ ادامه دارد ...
✔️ t.me/joinchat/AAAAAE5Uy4R6VrISPOSPSA
#تاریخ_نگاری #تاریخ #روشنفکران
🔻 برای مقدمهای بر این متن و ادامهاش، خواندن این بخش از ستون لیبرتاس خوب است:
▶️ t.me/SasanAghaei/843
1⃣ نگاهی به آنچه محمدعلی فروغی انجام داد، در چهار قسمت | قسمت اول
«مملکت ما #ایران است. ما ایرانی هستیم و پدران ما هم ایرانی بودهاند»
این ٣ جملهی کوتاه اما مالامال از عشق به هویت ایرانی و میهنپرستی، نخستین جملهها از کتاب درسی تاریخ ایران در دورهی رضاشاه، تالیف "محمد علی فروغی" است که به ذکاء الملک شهرت داشت. او یکی از بزرگترین مفاخر ایرانیان است؛ فیلسوف-دولتمردی برای تمام فصول و اعصار میهن، و لیبرالی صبور که در اوج هیجانها و گرماگرم انقلاب مشروطیت، نوشتارش در باب تفکیک قوا و حکومت مشروطه، مشی، نگاه و نگرش والای او به سیاست و مملکت را نشان میدهد.
پدرش محمدحسین خان فروغی(ذکاء الملک اول)، ادیب، از پیشگامان جریان روشنفکری و از کارمندان عالیرتبه ناصرالدین شاه بود که "جامعهی آدمیت" را تحت اندیشههای #ملکم_خان تاسیس کرد؛ جریانی پیشرو و خواهان مشروطه و تجدد. محمدحسین خان ترتیبی داد که پسرش، محمدعلی از ٨ سالگی، فرانسه و انگلیسی را از دوستش، مسیو ریشار (معلم دارلفنون) فرا بگیرد؛ تک ستارههای درخشانی مانند فروغیها، آسان تربیت نشدهاند، از اهتمام والدین به آموزش و تحصیلات عالیه است که نسلهای تاریخساز یک کشور به وجود میآیند.
یوسف خان مودبالممالک (پسر مسیو ریشار) به واسطهی کتابهای فرنگی، محمدعلی را با ادبا، حکما و شعرای اروپا آشنا کرد اما فروغیِ جوان همزمان با حکمت غرب و سقراط و افلاطون، با رباعیات خیام و فردوسی و سعدی نیز انس و الفتی داشت. شاهنامه برای او نمایندهی احساس و خرد تعلق سرزمینی بود. چندی بعد و در عهد #رضاشاه که نسل نوی نخبگان ملی، نقشه دولت-ملتسازی را برای ایران پیریزی میکردند، فروغی یکی از کسانی بود که با ادای دِین به فردوسی کوشید همبستگی ملی در ایرانیان را جایگزین هویت دینی کند؛ شاهکاری که شاه کلید ورود ایرانیان به دروازه تجدد و تمدن شد و روح اسیر سرکوب و تحقیر، و خفتهی ایرانیان زیر دژخیم بیگانهی روس و انگلیس را بیدار کرد.
فروغی در عصری میزیست که هنوز زخم از دست رفتن قفقاز، روح ایرانیان را خراش میداد و در پی آن پتکهای محکم ویرانی دیگری نیز بر ایران فرود آمد. صفحات خراسان چون خیوه، خوارزم و مرو(ترکمنستان) با عهدنامه آخال از کف رفت، روسها کمر به نابودی ایران و رسیدن به خلیج فارس بسته بودند و در این سستی تاریخی مُلک، ناصرالدین شاه دست به دامان انگلستان شد اما انگلیسیها، خود گرفتاری دیگری بودند تا ریسمان نجات. اگر نبود همیت فروغیها در تالیف و تدوین دوبارهی هویت ملی، ایران هرگز برنمیخاست. اهتمام او به این جهد فرهنگی از همان جوانی آغاز شده بود و ریشه در سیاستی داشت که برای ایران میطلبید. همزمان با انقلاب مشروطیت کتاب حقوق اساسی یا آداب مشروطیت دُول را منتشر ساخت و در ٢٩ سالگی قانون اساسی مشروطه را با برادران پیرنیا تدوین کردند. #فروغی مدافع حقوق ملت و تفکیک قوا بود و اساس تاسیس دولت را حق ملت میدانست، او نخستین بار از کلمه نمایندگی [representation] به جای وکیل استفاده کرد.
در میان همین تلاشها، معلم احمدشاه قاجار هم بود اما با او کاری از پیش نبرد. عهد قاجاریِ سست و بیاراده باید به سر میرسید و فروغی این را بهتر از هر زمان دیگری در پاریس فهمید. بزرگترین تحول فکری در او، زمانی رخ داد که همزمان با پایان جنگ بینالملل اول از طرف شاهِ بیمقدار ایران، نمایندهی کشور در کنفرانس صلح ١٩١٩ پاریس (پیمان ورسای) شد. فروغی در ۲ سالی که در فرنگ گذراند، بیاعتنایی بسیاری دید، با اجنبیِ مکار و متفرعن جنگید اما تلاشش چندان اثری نداشت، او نمایندهی کشوری بود که قدرتهای جهانی آن عصر منهای #آمریکا (که هنوز سیاست انزواگرایانه داشت) اساسن آن را کشور نمیدانستند! کتاب خاطرات پاریس فروغی سرشار است از رنجی که کشید و نفرتی که از روزگار تیرهی میهن به دل گرفت، او با عمق بدبختی ایران در سپهر جهانی آشنا شد و همان جا بود که شرارهی اندیشهی تشکیل دولت-ملتی مقتدر در ذهن او جرقه زد ...
⤵️ ادامه دارد ...
✔️ t.me/joinchat/AAAAAE5Uy4R6VrISPOSPSA
#تاریخ_نگاری #تاریخ #روشنفکران
🔻 برای مقدمهای بر این متن و ادامهاش، خواندن این بخش از ستون لیبرتاس خوب است:
▶️ t.me/SasanAghaei/843
Telegram
ساسان آقایی
💎 ستون #لیبرتاس ۱۱
یک بار هم باید پژوهشی کرد تا دریافت چگونه آن ذهن زیبای ایرانی عصر مشروطه و آغاز قرن چهاردهم، جنبش رهاییبخش از سنت و شرقِ تقیزادهها و فروغیها به انزوا رفت و آن گوهر درخشنده را به افیونزدگان تروریست و مالیخویای چپ و سوداگران شرقگرایی…
یک بار هم باید پژوهشی کرد تا دریافت چگونه آن ذهن زیبای ایرانی عصر مشروطه و آغاز قرن چهاردهم، جنبش رهاییبخش از سنت و شرقِ تقیزادهها و فروغیها به انزوا رفت و آن گوهر درخشنده را به افیونزدگان تروریست و مالیخویای چپ و سوداگران شرقگرایی…
✍🏻 ماموریت: تاسیس ایران
2⃣ نگاهی کوتاه به آنچه محمدعلی فروغی انجام داد، در چهار قسمت | قسمت دوم
⤴️ ادامه از بالا
📌 t.me/SasanAghaei/1050
فروغی آن خاطره اندیشهساز را اینگونه شرح میدهد: «مرا از حامیان سلطنت #رضاشاه میدانند و درست است! کنفرانس پاریس ٢ سال پیش از سوم اسفند ١٢٩٩ تشکیل شد. نماینده روسیه با استهزا به ما میگفت: نه ماکیان جز پرندگان است و نه ایران جز دولتها! برای چه اینجا آمدید؟ میخواستم فریاد بکشم و گذشته درخشان ایران را فخر بفروشم و بگویم ایران مملکت داریوش و انوشیروان است و بوذرجمهر و نظامالملک اما مشکل ما این بود که ایران نه دولت داشت و نه ملت. ایران باید دوباره و از اول وجود پیدا میکرد تا بر وجودش اثری مترتب میشد».
شوربختی آنجا بود که وثوقالدوله در تهران قرارداد ١٩١٩ را محرمانه امضا میکند و زیر پای هیات ایرانی خالی میشود؛ در پایتخت مملکت به او که داشت برای حق مملکت میجنگید، از پشت خنجر زدند. کنفرانس پاریس دستآورد بینالمللی نداشت اما شاید دستآوردش تحول محمدعلی فروغی بود که دانست تا ایرانستان، #ایران نشود، هیچ نخواهیم بود. او این را دانست و ناگهان در معجزهای ققنوسوار، سه سال بعد آفتاب بر ایران از سوادکوه تابید.
در زمانهای که فرامین احمدشاهِ جهان مطاع، تا پشت دروازههای تهران هم نفوذ نداشت، تهران در قرق قدارهبندها و ایران در چنگ اشرار بود، شیخ خزعل در عمل خوزستان را از ایران جدا کرده و در خرمشهر، امارت محمره تشکیل داده بود، و هر گوشهی ایران، ایل و قومی به تاسیس یک کشور و خودمختارشدنش میاندیشید، تمامیت ارضی میهن و امنیت را سربازی مازندرانی از طبرستان به ایران بازگرداند. در آن عصر شوم پایان قاجار، حفظ یکپارچگی ایران برای هر ایرانیِ وطنپرستی چون فروغی مقدم بر هر چیز بود و ٣ اسفند رخ داد آنچه باید.
فروغی، داور، جم، متیندفتری و تیمورتاش گمشدهای را یافتند که به سردار سپه شهرت داشت. اولویت این اندیشههای تیزبین ملی و ایرانی، تنزهطلبی محتوایی در مشروطیت نبود، آنها در عطش یک دولت مقتدر مرکزی و رهایی ایران از ادبار قاجارها پی یک ناجی میجستند چون میدانستند این سنگبنای آینده است. همین را #داور در جلسه «تغییر سلطنت» مجلس شورای ملی و در پاسخ به #مصدق بر زبان آورد.
ایران دوباره ایران شد و نخبگان ملی گرداگرد رضاشاه را گرفتند تا بالهای پرواز میهن شوند. محمدعلی #فروغی بود که پیشنهاد سفر ترکیه به پهلوی اول را داد تا با مشاهدهی اصلاحات در آنجا بر شتاب چرخش مدرنسازی و توسعهی ایران بیافزاید. او در دههی نخست عصر رضاشاهی، مدارج مختلفی را پشت سر گذاشت اما دورهی دوم نخستوزیر فروغی که از ۲۹ شهریور ۱۳۱۲ آغاز شد، آثاری مهمتر از دیگر سمتها و عنوانهایش داشت. باقر عاقلی در توصیف این دورهی ۲۷ ماهه مینویسد:
«فروغی در دوران دوم نخستوزیری خود دست به یک سلسله فعالیتهای فرهنگی زد. تاسیس دانشگاه تهران، تاسیس فرهنگستان ایران، برگزاری جشن هزاره فردوسی با شرکت دهها تن از مستشرقان و ایرانشناسان در مشهد و تشکیل انجمن آثار ملی برای احیای فرهنگ ملی ایران به همت او جامه عمل پوشید. تجدید ساختمان آرامگاه حافظ و تعمیر بنای سعدی از دیگر اقدامات فرهنگی او است. ریاست فرهنگستان و انجمن آثار ملی در دوران نخستوزیریاش با خود او بود» ...
⤵️ ادامه دارد ...
✔️ t.me/joinchat/AAAAAE5Uy4R6VrISPOSPSA
#تاریخ_نگاری #تاریخ #روشنفکران
2⃣ نگاهی کوتاه به آنچه محمدعلی فروغی انجام داد، در چهار قسمت | قسمت دوم
⤴️ ادامه از بالا
📌 t.me/SasanAghaei/1050
فروغی آن خاطره اندیشهساز را اینگونه شرح میدهد: «مرا از حامیان سلطنت #رضاشاه میدانند و درست است! کنفرانس پاریس ٢ سال پیش از سوم اسفند ١٢٩٩ تشکیل شد. نماینده روسیه با استهزا به ما میگفت: نه ماکیان جز پرندگان است و نه ایران جز دولتها! برای چه اینجا آمدید؟ میخواستم فریاد بکشم و گذشته درخشان ایران را فخر بفروشم و بگویم ایران مملکت داریوش و انوشیروان است و بوذرجمهر و نظامالملک اما مشکل ما این بود که ایران نه دولت داشت و نه ملت. ایران باید دوباره و از اول وجود پیدا میکرد تا بر وجودش اثری مترتب میشد».
شوربختی آنجا بود که وثوقالدوله در تهران قرارداد ١٩١٩ را محرمانه امضا میکند و زیر پای هیات ایرانی خالی میشود؛ در پایتخت مملکت به او که داشت برای حق مملکت میجنگید، از پشت خنجر زدند. کنفرانس پاریس دستآورد بینالمللی نداشت اما شاید دستآوردش تحول محمدعلی فروغی بود که دانست تا ایرانستان، #ایران نشود، هیچ نخواهیم بود. او این را دانست و ناگهان در معجزهای ققنوسوار، سه سال بعد آفتاب بر ایران از سوادکوه تابید.
در زمانهای که فرامین احمدشاهِ جهان مطاع، تا پشت دروازههای تهران هم نفوذ نداشت، تهران در قرق قدارهبندها و ایران در چنگ اشرار بود، شیخ خزعل در عمل خوزستان را از ایران جدا کرده و در خرمشهر، امارت محمره تشکیل داده بود، و هر گوشهی ایران، ایل و قومی به تاسیس یک کشور و خودمختارشدنش میاندیشید، تمامیت ارضی میهن و امنیت را سربازی مازندرانی از طبرستان به ایران بازگرداند. در آن عصر شوم پایان قاجار، حفظ یکپارچگی ایران برای هر ایرانیِ وطنپرستی چون فروغی مقدم بر هر چیز بود و ٣ اسفند رخ داد آنچه باید.
فروغی، داور، جم، متیندفتری و تیمورتاش گمشدهای را یافتند که به سردار سپه شهرت داشت. اولویت این اندیشههای تیزبین ملی و ایرانی، تنزهطلبی محتوایی در مشروطیت نبود، آنها در عطش یک دولت مقتدر مرکزی و رهایی ایران از ادبار قاجارها پی یک ناجی میجستند چون میدانستند این سنگبنای آینده است. همین را #داور در جلسه «تغییر سلطنت» مجلس شورای ملی و در پاسخ به #مصدق بر زبان آورد.
ایران دوباره ایران شد و نخبگان ملی گرداگرد رضاشاه را گرفتند تا بالهای پرواز میهن شوند. محمدعلی #فروغی بود که پیشنهاد سفر ترکیه به پهلوی اول را داد تا با مشاهدهی اصلاحات در آنجا بر شتاب چرخش مدرنسازی و توسعهی ایران بیافزاید. او در دههی نخست عصر رضاشاهی، مدارج مختلفی را پشت سر گذاشت اما دورهی دوم نخستوزیر فروغی که از ۲۹ شهریور ۱۳۱۲ آغاز شد، آثاری مهمتر از دیگر سمتها و عنوانهایش داشت. باقر عاقلی در توصیف این دورهی ۲۷ ماهه مینویسد:
«فروغی در دوران دوم نخستوزیری خود دست به یک سلسله فعالیتهای فرهنگی زد. تاسیس دانشگاه تهران، تاسیس فرهنگستان ایران، برگزاری جشن هزاره فردوسی با شرکت دهها تن از مستشرقان و ایرانشناسان در مشهد و تشکیل انجمن آثار ملی برای احیای فرهنگ ملی ایران به همت او جامه عمل پوشید. تجدید ساختمان آرامگاه حافظ و تعمیر بنای سعدی از دیگر اقدامات فرهنگی او است. ریاست فرهنگستان و انجمن آثار ملی در دوران نخستوزیریاش با خود او بود» ...
⤵️ ادامه دارد ...
✔️ t.me/joinchat/AAAAAE5Uy4R6VrISPOSPSA
#تاریخ_نگاری #تاریخ #روشنفکران
Telegram
ساسان آقایی
✍🏻 ایرانخواهی در عصر دژخیم بیگانه!
1⃣ نگاهی به آنچه محمدعلی فروغی انجام داد، در چهار قسمت | قسمت اول
«مملکت ما #ایران است. ما ایرانی هستیم و پدران ما هم ایرانی بودهاند»
این ٣ جملهی کوتاه اما مالامال از عشق به هویت ایرانی و میهنپرستی، نخستین جملهها…
1⃣ نگاهی به آنچه محمدعلی فروغی انجام داد، در چهار قسمت | قسمت اول
«مملکت ما #ایران است. ما ایرانی هستیم و پدران ما هم ایرانی بودهاند»
این ٣ جملهی کوتاه اما مالامال از عشق به هویت ایرانی و میهنپرستی، نخستین جملهها…
ساسان آقایی
✍🏻 ماموریت: تاسیس ایران 2⃣ نگاهی کوتاه به آنچه محمدعلی فروغی انجام داد، در چهار قسمت | قسمت دوم ⤴️ ادامه از بالا 📌 t.me/SasanAghaei/1050 فروغی آن خاطره اندیشهساز را اینگونه شرح میدهد: «مرا از حامیان سلطنت #رضاشاه میدانند و درست است! کنفرانس پاریس ٢…
✍🏻 فردوسی معاصر در عزلت فرهنگی
3⃣ نگاهی کوتاه به آنچه محمدعلی فروغی انجام داد، در چهار قسمت | قسمت سوم
⤴️ ادامه از بالا
🔺 قسمت اول 🔺 قسمت دوم
... اما قضیهی گوهرشاد، به پایان کار ذکاء الملک انجامید تا او گوشهنشین شود و برای ماموریت تاریخی دیگری در شش سال بعد آماده. #فروغی به جهد فرهنگی خود بازگشت و تصحیحات آثار کهن چون فردوسی، پورسینا و سعدی را ادامه داد، او کتاب مرجعی چون "سیر حکمت در اروپا" را در دورهی عزلت و خانهنشینی تمام کرد، و در زمانهای که همه مقهور مظاهر فناوری غرب و ساخت پل و کارخانه بودند، ذکاءالملک در پی شناساندن هستهی فکر و فلسفهی غربی میکوشید. فروغی باور داشت که همگام با نوسازی باید در مبادی معرفتشناسی و نظری رفورم هم اهتمام کرد، میگفت ایرانیها بااستعدادترین دانشجویان خود را به دانشکدههای فنی و نظامی فرستادند اما #ایران همزمان به علوم انسانی غرب نیز برای درک ماهیت غرب نیاز دارد.
به جز تمام این پویشها، تاثیر فروغی در فرهنگستان بر اصلاح زبان فارسی و پیراستن واژگان بیگانه نیازی به توضیح ندارد، بدون او، زبان فارسی به شکلی که امروز با آن حرف میزنیم، وجود نداشت. او را برای ساخت واژهی هواپیما به جای طیاره استهزا میکردند اما رواج این واژهها نشان از عمق کار و درستی سرهسازی فروغی دارد. او در زندگی دنبال ٣ چیز بود: درک حقیقت، نیکوکاری و بهرهمندی از زیبایی معنوی، با وجود این شرکتِ دولتمرد-فیلسوف را در قدرت بهتر از غیبت آنها میدانست؛ «نتیجه غیاب آنها این میشود که کار دولت یکسره به دست کوتهاندیشان و ابلهان و افراطیون قوم خواهد افتاد».
فروغی با همین دیدگاه، دو بار نخستوزیر شده بود، چند دوره نمایندهی مجلس و با کولهباری از تجربهی سیاسی، آثار کهولت و احتضار را در خود میدید اما هنوز یک برگ از زندگیش مانده بود؛ مهمترین نقشی که باید برای کشورش انجام میداد ...
⤵️ ادامه دارد ...
👈🏻 متن را از رشتهتوییت @libera_viro وام گرفتم و با اصلاح و ادیت و افزودن بخشهایی بر آن، کاملش کردم
✔️ t.me/joinchat/AAAAAE5Uy4R6VrISPOSPSA
#تاریخ_نگاری #تاریخ #روشنفکران #یادمان
3⃣ نگاهی کوتاه به آنچه محمدعلی فروغی انجام داد، در چهار قسمت | قسمت سوم
⤴️ ادامه از بالا
🔺 قسمت اول 🔺 قسمت دوم
... اما قضیهی گوهرشاد، به پایان کار ذکاء الملک انجامید تا او گوشهنشین شود و برای ماموریت تاریخی دیگری در شش سال بعد آماده. #فروغی به جهد فرهنگی خود بازگشت و تصحیحات آثار کهن چون فردوسی، پورسینا و سعدی را ادامه داد، او کتاب مرجعی چون "سیر حکمت در اروپا" را در دورهی عزلت و خانهنشینی تمام کرد، و در زمانهای که همه مقهور مظاهر فناوری غرب و ساخت پل و کارخانه بودند، ذکاءالملک در پی شناساندن هستهی فکر و فلسفهی غربی میکوشید. فروغی باور داشت که همگام با نوسازی باید در مبادی معرفتشناسی و نظری رفورم هم اهتمام کرد، میگفت ایرانیها بااستعدادترین دانشجویان خود را به دانشکدههای فنی و نظامی فرستادند اما #ایران همزمان به علوم انسانی غرب نیز برای درک ماهیت غرب نیاز دارد.
به جز تمام این پویشها، تاثیر فروغی در فرهنگستان بر اصلاح زبان فارسی و پیراستن واژگان بیگانه نیازی به توضیح ندارد، بدون او، زبان فارسی به شکلی که امروز با آن حرف میزنیم، وجود نداشت. او را برای ساخت واژهی هواپیما به جای طیاره استهزا میکردند اما رواج این واژهها نشان از عمق کار و درستی سرهسازی فروغی دارد. او در زندگی دنبال ٣ چیز بود: درک حقیقت، نیکوکاری و بهرهمندی از زیبایی معنوی، با وجود این شرکتِ دولتمرد-فیلسوف را در قدرت بهتر از غیبت آنها میدانست؛ «نتیجه غیاب آنها این میشود که کار دولت یکسره به دست کوتهاندیشان و ابلهان و افراطیون قوم خواهد افتاد».
فروغی با همین دیدگاه، دو بار نخستوزیر شده بود، چند دوره نمایندهی مجلس و با کولهباری از تجربهی سیاسی، آثار کهولت و احتضار را در خود میدید اما هنوز یک برگ از زندگیش مانده بود؛ مهمترین نقشی که باید برای کشورش انجام میداد ...
⤵️ ادامه دارد ...
👈🏻 متن را از رشتهتوییت @libera_viro وام گرفتم و با اصلاح و ادیت و افزودن بخشهایی بر آن، کاملش کردم
✔️ t.me/joinchat/AAAAAE5Uy4R6VrISPOSPSA
#تاریخ_نگاری #تاریخ #روشنفکران #یادمان
Telegram
ساسان آقایی
✍🏻 ماموریت: تاسیس ایران
2⃣ نگاهی کوتاه به آنچه محمدعلی فروغی انجام داد، در چهار قسمت | قسمت دوم
⤴️ ادامه از بالا
📌 t.me/SasanAghaei/1050
فروغی آن خاطره اندیشهساز را اینگونه شرح میدهد: «مرا از حامیان سلطنت #رضاشاه میدانند و درست است! کنفرانس پاریس ٢…
2⃣ نگاهی کوتاه به آنچه محمدعلی فروغی انجام داد، در چهار قسمت | قسمت دوم
⤴️ ادامه از بالا
📌 t.me/SasanAghaei/1050
فروغی آن خاطره اندیشهساز را اینگونه شرح میدهد: «مرا از حامیان سلطنت #رضاشاه میدانند و درست است! کنفرانس پاریس ٢…
ساسان آقایی
✍🏻 فردوسی معاصر در عزلت فرهنگی 3⃣ نگاهی کوتاه به آنچه محمدعلی فروغی انجام داد، در چهار قسمت | قسمت سوم ⤴️ ادامه از بالا 🔺 قسمت اول 🔺 قسمت دوم ... اما قضیهی گوهرشاد، به پایان کار ذکاء الملک انجامید تا او گوشهنشین شود و برای ماموریت تاریخی دیگری در شش سال…
✍🏽 شاه میرود، ایران میماند
نگاهی کوتاه به آنچه محمدعلی فروغی انجام داد، در چهار قسمت | قسمت پایانی
⤴️ ادامه از بالا
🔺 قسمت اول 🔺 قسمت دوم 🔺 قسمت سوم
شهریور ١٣٢٠، هواپیماهای متفقین پیغام توفان #جنگجهانی دوم را به آسمان تهران آوردند. ٣ شهریور متفقین به ایران (پل پیروزی) حمله کردند و در دشوارترین لحظههای عصر رضاشاهی، نصرالله انتظام او را به دربار فرا خواند. پیرمرد پس از ٦ سال دوری، به سختی از پلههای کاخ سعدآباد بالا میرفت:
[چو شه، مر ورا دید بر پای خاست
بسی پوزش او از گذشته بخواست
که تندی مرا گوهر است و سرشت
چنان رست باید که یزدان بکشت]
رضاشاه لبخندی زد: «خیلی هم پیر نشدی!» اما با شنیدن خبر شهادت دریادار بایندر، فرماندهی نیروی دریایی جنوب ایران اندوه در او نشست. شاه با چشمانی اشکبار و سیگاری بر لب، فروغی را مامور تشکیل کابینه کرد، برای سومین بار و آخرین بار. سرنوشت ایران باز به دست پیرمرد افتاده بود. با متفقین پیمان ترک مخاصمه را امضا میکند اما زمانه، زمان گرفتن انتقام تاریخی روس و انگلیس بود که از برخاستن ایران به دست رضاشاه کینه به دل داشتند. سفرای دو کشورِ اشغالگر به ترک مخاصمه رضایت ندادند و اصرار میکردند که #رضاشاه باید برکنار و از ایران تبعید شود و نظام سیاسی هم به جمهوری تغییر یابد! ریدر بولارد سفیر انگلیس به او نخستوزیر میگوید؛ «دولت من ریاست جمهوری شما را خواهد پذیرفت» اما با تندی فروغی روبهرو میشود که به پرخاش گفت: «از کی دلسوز ایران شدهاید؟»
متفقین اولتیماتومی ٢٤ ساعته تعیین میکنند تا رضاشاه کنار برود. پدر باید قربانی پسر میشد. فروغی متن استعفای رضاشاه را مینویسد و شاه میگوید: «تقدیر من اینست. ولیعهد را به شما میسپارم». فروغی مینویسد: «شاه میرود. من پیرمرد هم میروم اما ایران باید بماند». سفیر انگلیس که از ماجرا باخبر میشود با فروغی تماس میگیرد؛ «والاحضرت ولیعهد قرار است برای سوگند سلطنت به مجلس بروند. بریتانیا او را به رسمیت نخواهد شناخت» و پاسخ نخستوزیر ایران قاطع است: «ما به نظر دولتهای شما اهمیت نمیدهیم، ولیعهد به مجلس خواهد رفت». چند ساعت پیش از رسیدن قوای روسیه به تهران، فروغی ولیعهد را به تخت سلطنت مینشاند و نقشهی ویرانی ایران به دست دو لشگر اشغالگر روس و انگلیس را برهم میزند.
کار #فروغی اما تازه آغاز شده بود، کشور در اشغال قرار داشت و میهنپرستی چون او نمیتوانست آسوده بخوابد. گفتوگوها را آغاز کرد و سرانجام در مذاکراتی فشرده، متفقین ناچار به تضمین خروج از ایران شدند. انگلیسیها که نقشهشان بر باد رفته بود، با رادیوی کذاب بیبیسی، هر روز به نخستوزیر حمله میکنند، او را صوفی، بهایی، یهودی و فراماسونر میخوانند ... و پیری و بیماری، دست آخر امان پیرمرد را میبُرد؛
«ذکاء الملک آیا مرگی که به آن میاندیشیدی به سراغت آمده؟ سقراط را میبینم. اگر باز به این دنیا بیایم همین راه را طی میکنم. جهانی که من در آن زیستم بهترین جهان ممکن نبود اما من هیچگاه به راه اسفندیار نمیروم».
و مرگ در شبانگاه ۵ آذر ۱۳۲۱ به سراغش آمد. خاموش شدن فروغی را شاید باید پایان عصری دانست که ذهن درخشانِ روشنفکران ایرانی در برهوت تاریک قرن بیستم، #لیبرالیسم را میجست و هنوز درگیر منجلاب روسی کمونیسم و تفکر منحط رمانتیستی فرانسه نشده بود. فروغی یک معمار چیرهدست در ایران نوین و احیاگرِ دولت بااساس و دولت ملی در ایران به شمار میرود. بنیاد حکومت ملی را بر شرافت و میهنپرستی ملت میدانست و بنیاد بیاساسِ استبداد را بر ترس و بیم، هرچند اولویت بیمرز کسانی چون او، داور و تیمورتاش، تقیزاده و ... برای احیای ایران در ساخت بنمایهی سلطنت غیرمشروطهی رضاشاه اثر گذاشت اما هرگز نباید احتضار کشور در پایان عصر قاجاری را از یاد برد، آنان تصمیم گرفتند ایران را بر خویش ترجیح دهند.
⏹ پایان
✔️ t.me/joinchat/AAAAAE5Uy4R6VrISPOSPSA
#تاریخ_نگاری #تاریخ #یادمان #روشنفکران
نگاهی کوتاه به آنچه محمدعلی فروغی انجام داد، در چهار قسمت | قسمت پایانی
⤴️ ادامه از بالا
🔺 قسمت اول 🔺 قسمت دوم 🔺 قسمت سوم
شهریور ١٣٢٠، هواپیماهای متفقین پیغام توفان #جنگجهانی دوم را به آسمان تهران آوردند. ٣ شهریور متفقین به ایران (پل پیروزی) حمله کردند و در دشوارترین لحظههای عصر رضاشاهی، نصرالله انتظام او را به دربار فرا خواند. پیرمرد پس از ٦ سال دوری، به سختی از پلههای کاخ سعدآباد بالا میرفت:
[چو شه، مر ورا دید بر پای خاست
بسی پوزش او از گذشته بخواست
که تندی مرا گوهر است و سرشت
چنان رست باید که یزدان بکشت]
رضاشاه لبخندی زد: «خیلی هم پیر نشدی!» اما با شنیدن خبر شهادت دریادار بایندر، فرماندهی نیروی دریایی جنوب ایران اندوه در او نشست. شاه با چشمانی اشکبار و سیگاری بر لب، فروغی را مامور تشکیل کابینه کرد، برای سومین بار و آخرین بار. سرنوشت ایران باز به دست پیرمرد افتاده بود. با متفقین پیمان ترک مخاصمه را امضا میکند اما زمانه، زمان گرفتن انتقام تاریخی روس و انگلیس بود که از برخاستن ایران به دست رضاشاه کینه به دل داشتند. سفرای دو کشورِ اشغالگر به ترک مخاصمه رضایت ندادند و اصرار میکردند که #رضاشاه باید برکنار و از ایران تبعید شود و نظام سیاسی هم به جمهوری تغییر یابد! ریدر بولارد سفیر انگلیس به او نخستوزیر میگوید؛ «دولت من ریاست جمهوری شما را خواهد پذیرفت» اما با تندی فروغی روبهرو میشود که به پرخاش گفت: «از کی دلسوز ایران شدهاید؟»
متفقین اولتیماتومی ٢٤ ساعته تعیین میکنند تا رضاشاه کنار برود. پدر باید قربانی پسر میشد. فروغی متن استعفای رضاشاه را مینویسد و شاه میگوید: «تقدیر من اینست. ولیعهد را به شما میسپارم». فروغی مینویسد: «شاه میرود. من پیرمرد هم میروم اما ایران باید بماند». سفیر انگلیس که از ماجرا باخبر میشود با فروغی تماس میگیرد؛ «والاحضرت ولیعهد قرار است برای سوگند سلطنت به مجلس بروند. بریتانیا او را به رسمیت نخواهد شناخت» و پاسخ نخستوزیر ایران قاطع است: «ما به نظر دولتهای شما اهمیت نمیدهیم، ولیعهد به مجلس خواهد رفت». چند ساعت پیش از رسیدن قوای روسیه به تهران، فروغی ولیعهد را به تخت سلطنت مینشاند و نقشهی ویرانی ایران به دست دو لشگر اشغالگر روس و انگلیس را برهم میزند.
کار #فروغی اما تازه آغاز شده بود، کشور در اشغال قرار داشت و میهنپرستی چون او نمیتوانست آسوده بخوابد. گفتوگوها را آغاز کرد و سرانجام در مذاکراتی فشرده، متفقین ناچار به تضمین خروج از ایران شدند. انگلیسیها که نقشهشان بر باد رفته بود، با رادیوی کذاب بیبیسی، هر روز به نخستوزیر حمله میکنند، او را صوفی، بهایی، یهودی و فراماسونر میخوانند ... و پیری و بیماری، دست آخر امان پیرمرد را میبُرد؛
«ذکاء الملک آیا مرگی که به آن میاندیشیدی به سراغت آمده؟ سقراط را میبینم. اگر باز به این دنیا بیایم همین راه را طی میکنم. جهانی که من در آن زیستم بهترین جهان ممکن نبود اما من هیچگاه به راه اسفندیار نمیروم».
و مرگ در شبانگاه ۵ آذر ۱۳۲۱ به سراغش آمد. خاموش شدن فروغی را شاید باید پایان عصری دانست که ذهن درخشانِ روشنفکران ایرانی در برهوت تاریک قرن بیستم، #لیبرالیسم را میجست و هنوز درگیر منجلاب روسی کمونیسم و تفکر منحط رمانتیستی فرانسه نشده بود. فروغی یک معمار چیرهدست در ایران نوین و احیاگرِ دولت بااساس و دولت ملی در ایران به شمار میرود. بنیاد حکومت ملی را بر شرافت و میهنپرستی ملت میدانست و بنیاد بیاساسِ استبداد را بر ترس و بیم، هرچند اولویت بیمرز کسانی چون او، داور و تیمورتاش، تقیزاده و ... برای احیای ایران در ساخت بنمایهی سلطنت غیرمشروطهی رضاشاه اثر گذاشت اما هرگز نباید احتضار کشور در پایان عصر قاجاری را از یاد برد، آنان تصمیم گرفتند ایران را بر خویش ترجیح دهند.
⏹ پایان
✔️ t.me/joinchat/AAAAAE5Uy4R6VrISPOSPSA
#تاریخ_نگاری #تاریخ #یادمان #روشنفکران
Telegram
ساسان آقایی
✍🏻 فردوسی معاصر در عزلت فرهنگی
3⃣ نگاهی کوتاه به آنچه محمدعلی فروغی انجام داد، در چهار قسمت | قسمت سوم
⤴️ ادامه از بالا
🔺 قسمت اول 🔺 قسمت دوم
... اما قضیهی گوهرشاد، به پایان کار ذکاء الملک انجامید تا او گوشهنشین شود و برای ماموریت تاریخی دیگری در شش…
3⃣ نگاهی کوتاه به آنچه محمدعلی فروغی انجام داد، در چهار قسمت | قسمت سوم
⤴️ ادامه از بالا
🔺 قسمت اول 🔺 قسمت دوم
... اما قضیهی گوهرشاد، به پایان کار ذکاء الملک انجامید تا او گوشهنشین شود و برای ماموریت تاریخی دیگری در شش…
🛣 روزگاری که زنان ایرانی خوشبخت بودند ...
📸 #عکس_روز
زنگان که پس از حملهی اعراب به #ایران به #زنجان تبدیل شد، زمستانهای سخت و کشندهای دارد. در عصر طلایی برخاستن ایران نوین از خاک به هدایت #رضاشاه جرگهای از نادرترین چهرههای میهندوست و تکنوکراتهای چیرهدست و روشنفکران توسعهنگر در سراسر کشوری که داشت دوباره موجود میشد، پراکنده بودند. رضاشاه دولت مدرن را پایهگذاری کرد و یکی از کاربلدترین چهرههای آن عصر، به زنجان رسید. علی اکبر توفیقی، نخستین شهردار تاریخ این شهر، به مدد پشتیبانی دولت مرکزی، شهر را از نو ساخت. تاسیس رختشویخانه، یکی از منحصر به فردترین کارهایی بود که میشد کرد. زنان شهر ناچار بودند هر روز برای شستوشوی لباسها در زمستانهای سخت و با آب سرد، در انظار عمومی مشقت فراوانی بکشند اما شهرداری در جایی که آبهای سطحی شهر جمع میشدند، بنایی استثنایی ساخت تا زنان در امنیت و آسایش و پاگیزگی کامل بتوانند به کار روزانهی خود مشغول شوند. بنایی عامالمنفعه و خدمتی رایگان!
✔️ t.me/joinchat/AAAAAE5Uy4R6VrISPOSPSA
#اجتماع #تجربه #روزمرگی
📸 #عکس_روز
زنگان که پس از حملهی اعراب به #ایران به #زنجان تبدیل شد، زمستانهای سخت و کشندهای دارد. در عصر طلایی برخاستن ایران نوین از خاک به هدایت #رضاشاه جرگهای از نادرترین چهرههای میهندوست و تکنوکراتهای چیرهدست و روشنفکران توسعهنگر در سراسر کشوری که داشت دوباره موجود میشد، پراکنده بودند. رضاشاه دولت مدرن را پایهگذاری کرد و یکی از کاربلدترین چهرههای آن عصر، به زنجان رسید. علی اکبر توفیقی، نخستین شهردار تاریخ این شهر، به مدد پشتیبانی دولت مرکزی، شهر را از نو ساخت. تاسیس رختشویخانه، یکی از منحصر به فردترین کارهایی بود که میشد کرد. زنان شهر ناچار بودند هر روز برای شستوشوی لباسها در زمستانهای سخت و با آب سرد، در انظار عمومی مشقت فراوانی بکشند اما شهرداری در جایی که آبهای سطحی شهر جمع میشدند، بنایی استثنایی ساخت تا زنان در امنیت و آسایش و پاگیزگی کامل بتوانند به کار روزانهی خود مشغول شوند. بنایی عامالمنفعه و خدمتی رایگان!
✔️ t.me/joinchat/AAAAAE5Uy4R6VrISPOSPSA
#اجتماع #تجربه #روزمرگی
📜 رضاشاه و مشروطه؛ پاسخهایی دربارهی یک کلیشهی تاریخی
📝 #یادداشت
1⃣ در دو قسمت، قسمت یک
🔻 یکی از گستردهترین بحثها در تاریخ معاصر ایران، دربارهی نقشیست که #رضاشاه بر عهده داشت. تلاش بسیاری شده به ویژه در سالهای اخیر که این تعبیر و کلیشه جا بیافتد که "حکومت رضاشاه به پایان مشروطه انجامید". جدای از بستر تاریخی و نگاه به جبر زمانی و واقعیتهای صد سال پیشتر، در خود این کلیشه، نادرستی و کجفهمی بسیاری وجود دارد، در دو بخش، پاسخهایی به این کلیشه را بخوانید:
✍🏻 نجات بهرامی
میگویند برآمدن رضا شاه سبب از بین رفتن دستآوردهای مشروطیت شد و رنج و زحمت مشروطهخواهان را بر باد داد. اما پرسش این است که دستآوردهای مشروطیت چه بود که له دست او بر باد رفت؟
از مجلس شورای ملی به عنوان بارزترین نماد مشروطه و قانون اساسی جدید شروع کنیم. در طول ۱۷ سال یعنی از ۱۳۲۴ تا ۱۳۴۲ هجری قمری مجلس شورای ملی تنها ۷ سالش را برقرار بود: پس از بمباران یا همان به توپ بستن مجلس اول تا انتخابات دوم مجلس، این نهاد به مدت ۱۸ ماه بسته بود. مجلس دوم هم در دوم ذیقعده ۱۳۲۷ افتتاح شد و با اولتیماتوم روسها در ۲۹ ذیحجه ۱۳۲۹ تعطیل شد و به مدت ۲ سال و ۱۱ ماه بسته ماند. مجلس سوم که مقارن جنگ جهانی اول در شانزده محرم ۱۳۳۳ گشوده شد تنها ۱۱ ماه برپا بود و با پیشروی قوای روس به سوی تهران در محرم ۱۳۳۴ تعطیل شد. (منبع: منصوره اتحادیه، مجلس و انتخابات از مشروطه تا پایان قاجاریه، نشر تاریخ ایران)
میبینید که مجلس و جایگاه و تاثیرش پس از مشروطه، آنگونه که تصور میشود نبوده و چنین نقش کماثری را کمتر در تحلیلهای مرتبط مشاهده میکنیم و در برابر، به گونهای نشر میدهد که گویی در ایرانِ پسامشروطه، دموکراسیِ قدرتمندی برقرار بود که با آمدن رضاشاه از بین رفته است!
موضوع دیگری که از اهمیت فوقالعاده برخوردار است تاثیر انقلاب مشروطه بر طبقات حاکم و سنتی بود. آیا این انقلاب توانست از قدرت و نفوذ طبقات با نفوذ سنتی و ضد مدرن در مناسبات سیاسی و اجتماعی ایران بکاهد؟ این پرسش از آن جهت مطرح است که پاسخ آن وضعیت سیاسی و اجتماعی #ایران در بازهی زمانی مشروطه تا برآمدن رضاشاه را روشن و مشخص میکند. اغلب مورخان و نویسندگان تاریخ مشروطه بر این باورند که انقلاب مشروطه نهتنها از قدرت طبقه حاکم نکاست کهه در موردهایی حتا بر چنین قدرتی افزود. در گیرودار مشروطه، نفوذ طبقهی حاکمه نه تنها از میان نرفت که میتوان گفت بیشتر از قبل تثبیت شد چون پیشتر قدرت و موقعیت طبقه حاکمه تابع تمایل و قرابت با شاه بود اما اکنون با فعالیت سیاسی میتوانستند همه گونه مقام و مسندی به دست آورند. از سوی دیگر، مالکیت ارضی نیز طبق قانون اساسی تضمین شد بنابراین این طبقه از قبل قویتر و چیرهتر گشت و موجب تشدید قدرت سنتی فراهم آمد.
در نتیجهی این امر، بسیاری از دستآوردهای انقلاب مشروطه مانند آزادی فعالیت سیاسی و آزادی مطبوعات که میتوانست جامعهی ایران را به شکل بنیادی اصلاح کند و آغازی امیدوارکننده داشت در نهایت به رکود انجامید. بنابراین ما پس از مشروطه، مجلس برآمده از رای مردم نداشتیم که رضاشاه آن را تعطیل یا ناکارآمد کند، حتا مجلسهای پس از استقرار وی بودند که منظم پی گرفته شد و حزبها و فراکسیونها پا گرفتند. سدراه دیگر توسعهی سیاسی کشور، همچنین جامعهی قبیلهای بود که اجازهی اصلاح امور را نمی مداد و تنها پس از تضعیف قبایل این سد شکست. در ۴ دوره بعد مشروطه، تعداد رایدهندگان چشمگیر نبود و مجلس را نمیتوان نماینده مردم دانست. بیسوادی، بی تفاوتی و اغتشاش گسترده در کشور اساسن رای دادن را بیمعنا کرده بود. شورشهایی که به سبب ضعف دولت مرکزی و هرج و مرج در دستگاه اداری بدون هر هدف روشنی رخ میدادند.
در این عصرِ پر هرج و مرج، ارزشهای ملی به هم ریختند و جز گروهی، دیگر روشنفکران و سیاستمداران در تشخیص سبب بنیادی این بلوا و تمیز خوب از بد و خائن از خادم دچار سردرگمی بودند و این سردرگمی به مفسران و مورخان تا به امروز ارثیه رسیده. گروهی از اینان که از اوان مشروطیت دولت را مظهر استبداد و فساد دانسته، به هرگونه مخالفت با آن در هر زمان و شرایطی خو گرفتند که امروز نیز اثر این فکرِ سادهلوحانه در بازخوانی تاربخ ایران هویداست که اگر نبود قیام کلنل محمد تقی خان و شیخ محمد خیابانی و میرزا کوچک خان را در ذهن مردم در جایگاه مردمی و دموکراتیک، توام با آزادیطلبی و مظلومیت قرار نمیدادند!
⤵️ ادامه در پایین ...
✔️ t.me/joinchat/AAAAAE5Uy4R6VrISPOSPSA
#تاریخ #توییتباز
📝 #یادداشت
1⃣ در دو قسمت، قسمت یک
🔻 یکی از گستردهترین بحثها در تاریخ معاصر ایران، دربارهی نقشیست که #رضاشاه بر عهده داشت. تلاش بسیاری شده به ویژه در سالهای اخیر که این تعبیر و کلیشه جا بیافتد که "حکومت رضاشاه به پایان مشروطه انجامید". جدای از بستر تاریخی و نگاه به جبر زمانی و واقعیتهای صد سال پیشتر، در خود این کلیشه، نادرستی و کجفهمی بسیاری وجود دارد، در دو بخش، پاسخهایی به این کلیشه را بخوانید:
✍🏻 نجات بهرامی
میگویند برآمدن رضا شاه سبب از بین رفتن دستآوردهای مشروطیت شد و رنج و زحمت مشروطهخواهان را بر باد داد. اما پرسش این است که دستآوردهای مشروطیت چه بود که له دست او بر باد رفت؟
از مجلس شورای ملی به عنوان بارزترین نماد مشروطه و قانون اساسی جدید شروع کنیم. در طول ۱۷ سال یعنی از ۱۳۲۴ تا ۱۳۴۲ هجری قمری مجلس شورای ملی تنها ۷ سالش را برقرار بود: پس از بمباران یا همان به توپ بستن مجلس اول تا انتخابات دوم مجلس، این نهاد به مدت ۱۸ ماه بسته بود. مجلس دوم هم در دوم ذیقعده ۱۳۲۷ افتتاح شد و با اولتیماتوم روسها در ۲۹ ذیحجه ۱۳۲۹ تعطیل شد و به مدت ۲ سال و ۱۱ ماه بسته ماند. مجلس سوم که مقارن جنگ جهانی اول در شانزده محرم ۱۳۳۳ گشوده شد تنها ۱۱ ماه برپا بود و با پیشروی قوای روس به سوی تهران در محرم ۱۳۳۴ تعطیل شد. (منبع: منصوره اتحادیه، مجلس و انتخابات از مشروطه تا پایان قاجاریه، نشر تاریخ ایران)
میبینید که مجلس و جایگاه و تاثیرش پس از مشروطه، آنگونه که تصور میشود نبوده و چنین نقش کماثری را کمتر در تحلیلهای مرتبط مشاهده میکنیم و در برابر، به گونهای نشر میدهد که گویی در ایرانِ پسامشروطه، دموکراسیِ قدرتمندی برقرار بود که با آمدن رضاشاه از بین رفته است!
موضوع دیگری که از اهمیت فوقالعاده برخوردار است تاثیر انقلاب مشروطه بر طبقات حاکم و سنتی بود. آیا این انقلاب توانست از قدرت و نفوذ طبقات با نفوذ سنتی و ضد مدرن در مناسبات سیاسی و اجتماعی ایران بکاهد؟ این پرسش از آن جهت مطرح است که پاسخ آن وضعیت سیاسی و اجتماعی #ایران در بازهی زمانی مشروطه تا برآمدن رضاشاه را روشن و مشخص میکند. اغلب مورخان و نویسندگان تاریخ مشروطه بر این باورند که انقلاب مشروطه نهتنها از قدرت طبقه حاکم نکاست کهه در موردهایی حتا بر چنین قدرتی افزود. در گیرودار مشروطه، نفوذ طبقهی حاکمه نه تنها از میان نرفت که میتوان گفت بیشتر از قبل تثبیت شد چون پیشتر قدرت و موقعیت طبقه حاکمه تابع تمایل و قرابت با شاه بود اما اکنون با فعالیت سیاسی میتوانستند همه گونه مقام و مسندی به دست آورند. از سوی دیگر، مالکیت ارضی نیز طبق قانون اساسی تضمین شد بنابراین این طبقه از قبل قویتر و چیرهتر گشت و موجب تشدید قدرت سنتی فراهم آمد.
در نتیجهی این امر، بسیاری از دستآوردهای انقلاب مشروطه مانند آزادی فعالیت سیاسی و آزادی مطبوعات که میتوانست جامعهی ایران را به شکل بنیادی اصلاح کند و آغازی امیدوارکننده داشت در نهایت به رکود انجامید. بنابراین ما پس از مشروطه، مجلس برآمده از رای مردم نداشتیم که رضاشاه آن را تعطیل یا ناکارآمد کند، حتا مجلسهای پس از استقرار وی بودند که منظم پی گرفته شد و حزبها و فراکسیونها پا گرفتند. سدراه دیگر توسعهی سیاسی کشور، همچنین جامعهی قبیلهای بود که اجازهی اصلاح امور را نمی مداد و تنها پس از تضعیف قبایل این سد شکست. در ۴ دوره بعد مشروطه، تعداد رایدهندگان چشمگیر نبود و مجلس را نمیتوان نماینده مردم دانست. بیسوادی، بی تفاوتی و اغتشاش گسترده در کشور اساسن رای دادن را بیمعنا کرده بود. شورشهایی که به سبب ضعف دولت مرکزی و هرج و مرج در دستگاه اداری بدون هر هدف روشنی رخ میدادند.
در این عصرِ پر هرج و مرج، ارزشهای ملی به هم ریختند و جز گروهی، دیگر روشنفکران و سیاستمداران در تشخیص سبب بنیادی این بلوا و تمیز خوب از بد و خائن از خادم دچار سردرگمی بودند و این سردرگمی به مفسران و مورخان تا به امروز ارثیه رسیده. گروهی از اینان که از اوان مشروطیت دولت را مظهر استبداد و فساد دانسته، به هرگونه مخالفت با آن در هر زمان و شرایطی خو گرفتند که امروز نیز اثر این فکرِ سادهلوحانه در بازخوانی تاربخ ایران هویداست که اگر نبود قیام کلنل محمد تقی خان و شیخ محمد خیابانی و میرزا کوچک خان را در ذهن مردم در جایگاه مردمی و دموکراتیک، توام با آزادیطلبی و مظلومیت قرار نمیدادند!
⤵️ ادامه در پایین ...
✔️ t.me/joinchat/AAAAAE5Uy4R6VrISPOSPSA
#تاریخ #توییتباز
Telegram
ساسان آقایی
📜 رضاشاه و مشروطه؛ پاسخهایی دربارهی یک کلیشهی تاریخی
📝 #یادداشت
2⃣ در دو قسمت، قسمت دو
⤴️ ... ادامه از بالا
✍🏻 ساسان آقایی
یکی از بزرگترین جعلها در تاریخمان، لقلقهی زبان دشمنان #ایران است که میگویند؛ "رضاشاه، دستآوردهای مشروطه را به باد داد"!
مشروطه…
📝 #یادداشت
2⃣ در دو قسمت، قسمت دو
⤴️ ... ادامه از بالا
✍🏻 ساسان آقایی
یکی از بزرگترین جعلها در تاریخمان، لقلقهی زبان دشمنان #ایران است که میگویند؛ "رضاشاه، دستآوردهای مشروطه را به باد داد"!
مشروطه…
📜 رضاشاه و مشروطه؛ پاسخهایی دربارهی یک کلیشهی تاریخی
📝 #یادداشت
2⃣ در دو قسمت، قسمت دو
⤴️ ... ادامه از بالا
✍🏻 ساسان آقایی
یکی از بزرگترین جعلها در تاریخمان، لقلقهی زبان دشمنان #ایران است که میگویند؛ "رضاشاه، دستآوردهای مشروطه را به باد داد"!
مشروطه سه خواستهی اصلی داشت؛ اعادهی حاکمیت ایران، توسعه و و عدالتخانه. رضاشاه دو خواستهی اصلی مشروطه را به تمامی برآورده کرد و با لغو کاپیتولاسیون و مجازاتهای ضدبشری محلی و جانشین شدن یک نظام قضایی مترقی و مدرن، برای ایرانیان عدالتخانه را به تمام معنا ساخت.
بیجهت نیست که سیروس غنی در کتاب "برآمدن رضاشاه و برافتادن قاجار" نوشت:
رضاشاه، فرزند انقلاب مشروطهی ایران بود همچنان ناپلئون فرزند انقلاب کبیر فرانسه است
📌 پینوشت: جفاست در تاسیس نظام قضایی مدرن ایران، یادی از چهرهی ممتاز و درخشان علی اکبر داور نشود و در بازخوانی تاریخ ایراننوین نام جرگهی ملی و لیبرال روشنفکرانی مانند آخوندزاده، فروغی، ملکالمتکلمین، تقیزاده و خیلیهای دیگر فراموش شود. سازندگان ایران آنها بودند
✍🏻 مهدی الیاسی
ماکس وبر معتقد بود دولتهای مطلقه مدرن با ایجاد انحصار در کاربرد زور، نقش اساسی در انتقال جوامع از اقتصاد فئودالی و مبتنی بر کشاورزی ِ روستامحور به اقتصاد صنعتی و مبتنی بر تقسیم کار داشتهاند. دولت مطلقه مدرن در دوران #رضاشاه از این نظر نیز یک ضرورت تاریخی بود.
✍🏻 احسان رمضانیان
مشروطهخواهان آرمانهایی چون نوسازی ایران، ایجاد نظم و امنیت در سراسر کشور و رهایی از سلطه روسیه و انگلیس در سر داشتند. در آرزوی دولت مقتدری بودند که ایران را روی ریل توسعه اندازد. کسانی که ظهور رضاشاه را به معنای شکست مشروطه میدانند، باید تاریخ معاصر را دوباره بخوانند.
⏺ پایان
✔️ t.me/joinchat/AAAAAE5Uy4R6VrISPOSPSA
#تاریخ #توییتباز
📝 #یادداشت
2⃣ در دو قسمت، قسمت دو
⤴️ ... ادامه از بالا
✍🏻 ساسان آقایی
یکی از بزرگترین جعلها در تاریخمان، لقلقهی زبان دشمنان #ایران است که میگویند؛ "رضاشاه، دستآوردهای مشروطه را به باد داد"!
مشروطه سه خواستهی اصلی داشت؛ اعادهی حاکمیت ایران، توسعه و و عدالتخانه. رضاشاه دو خواستهی اصلی مشروطه را به تمامی برآورده کرد و با لغو کاپیتولاسیون و مجازاتهای ضدبشری محلی و جانشین شدن یک نظام قضایی مترقی و مدرن، برای ایرانیان عدالتخانه را به تمام معنا ساخت.
بیجهت نیست که سیروس غنی در کتاب "برآمدن رضاشاه و برافتادن قاجار" نوشت:
رضاشاه، فرزند انقلاب مشروطهی ایران بود همچنان ناپلئون فرزند انقلاب کبیر فرانسه است
📌 پینوشت: جفاست در تاسیس نظام قضایی مدرن ایران، یادی از چهرهی ممتاز و درخشان علی اکبر داور نشود و در بازخوانی تاریخ ایراننوین نام جرگهی ملی و لیبرال روشنفکرانی مانند آخوندزاده، فروغی، ملکالمتکلمین، تقیزاده و خیلیهای دیگر فراموش شود. سازندگان ایران آنها بودند
✍🏻 مهدی الیاسی
ماکس وبر معتقد بود دولتهای مطلقه مدرن با ایجاد انحصار در کاربرد زور، نقش اساسی در انتقال جوامع از اقتصاد فئودالی و مبتنی بر کشاورزی ِ روستامحور به اقتصاد صنعتی و مبتنی بر تقسیم کار داشتهاند. دولت مطلقه مدرن در دوران #رضاشاه از این نظر نیز یک ضرورت تاریخی بود.
✍🏻 احسان رمضانیان
مشروطهخواهان آرمانهایی چون نوسازی ایران، ایجاد نظم و امنیت در سراسر کشور و رهایی از سلطه روسیه و انگلیس در سر داشتند. در آرزوی دولت مقتدری بودند که ایران را روی ریل توسعه اندازد. کسانی که ظهور رضاشاه را به معنای شکست مشروطه میدانند، باید تاریخ معاصر را دوباره بخوانند.
⏺ پایان
✔️ t.me/joinchat/AAAAAE5Uy4R6VrISPOSPSA
#تاریخ #توییتباز
✍🏻 معمای بیبیسی در بهمن ۵۷
◽️ پشتپردهی نیت دولت بریتانیا برای برانداختن شاه چه بود؟
📝 #یادداشت 📜 #تاریخ_نگاری
مامور اخته کردن ارتش شاهنشاهی در کتابش، اعتراف روشنی دارد؛ «بخش فارسی رادیو بیبیسی در زمان جنگ جهانی دوم، با هدف متزلزل کردن حکومت رضاشاه به وجود آمد». هایزر به تهران که رسید، در همان ساعت نخست دریافته بود که «ماموریت جدید» ارگان دولت بریتانیا چیست و چگونه با تبر به جان ایران افتاده است.
او با هر کدام از ژنرالها که صحبت کرد، حتا پیش از مسالهی «رفتن شاه»، «آشوب کمونیستها» و «فعالیتهای» بنیانگذار جمهوری اسلامی، یک مشکل بزرگ و مشترک داشتند: بیبیسی فارسی؛ بنگاه جعل، تولید فیکنیوز و ماشین پروپاگاندا. آنها میپرسیدند؛ «چگونه آمریکای بزرگ، نمیتواند یک رادیو را ساکت کند؟» و به درستی این را نشانهای از «نیت واقعی بریتانیا» و احتمالن آمریکا دربارهی ایران میدانستند. در مشتی از خروار و برای نمونهای بسیار کوچک، ربیعی به هایزر گفت؛ «بیبیسی فارسی تمام توانش را برای انتشار اطلاعات غلط، به کار گرفته. دیشب به دروغ گفته که من قصد بازنشستگی دارم. دروغش در سراسر کشور شنیده شده و هدف پخش این دروغ، ایجاد ترس و وحشت در نظامی و غیرنظامیهاست تا در این زمان سخت، فکر کنند من قصد فرار دارم و ارتش متزلزل شود».
مسالهی دروغسازی، جعل خبر و انتشارش از سوی رسانههای تاریک دی و بهمن ۵۷ و سپس برجستهسازی همان دروغها از سوی بیبیسی فارسی با هدف پخش در سراسر ایران را میتوان ماهرانهترین تاکتیک عمومی کارزار موفق مخالفان دانست که بیشک با توجه به بیسوادی رسانهای، آنها بدون طراحی بیرونی، قادر به انجام چنین عملیات گسترده، پیچیده و سازمانیافتهای نبودند. بنگاه خبرپراکنی بیبیسی، قلب تپیندهی این ماموریت بود و بیهدایت مستقیم دولت بریتانیا چنین چیزی امکانپذیر نمیشد.
شاید تعجب کنید و بپرسید؛ «چرا؟!» اسلامگرایان و شوروی کمونیستی دلیل روشنی برای برانداختن شاه داشتند اما بریتانیای کبیر، چرا باید از سرنگون ساختن او پشتیبانی میکرد؟ دربارهی نیتهای غرب در سالها و رویدادهای منتهی به #بهمن۵۷، حرفهای بسیار و پارادوکسیکالی گفته شده اما برای فهم "نیت شخصیشدهی بریتانیا" دو خط نخست این یادداشت به نقل از هایزر راهنمای خوبیست. نفرت بریتانیا از سلسلهی پهلوی بیپایان است. آنها از اینکه مستعمرهی ۱۵۰ سالهشان در عصر قاجاری به دست #رضاشاه سر بر طغیان و استقلال گذاشت و دست تجاوز بریتانیا را شکست، هنوز هم کینه به دل دارند. بریتانیا هرگز پاره کردن قرارداد دارسی از سوی رضاشاه را از یاد نبرد و به محض بروز نخستین مجال انتقامگیری در شهرآشوب جنگجهانی، یک دم را هم از دست نداد. تبعید بیپایان رضاشاه به غربتی کشنده، بخش کوچک این انتقام بود اما بازگرداندن سلسلهی بیوطن قاجار در شهریور ۲۰، هدف اصلی.
چیزی که این وسط رخ داد، یک ولیعهد جوان و خام و پیرمردی بود به نام #فروغی (لینک) که آرشوار آخرین جرعههای حیاتش را وقف کشورش کرد تا #ایران به عصر منحوس قاجار بازنگردد. بریتانیا بازی را به فروغی باخت اما برای پایان دادن به ماموریت شهریور ۲۰، ۳۷ سال منتظر ماند ..!
✔️ t.me/joinchat/AAAAAE5Uy4R6VrISPOSPSA
#روزنامهنگاری #رسانه #توییتباز #رشته_توییت
🔻 دربارهی فروغی بیشتر بدانید 🔻
1⃣ ایرانخواهی در عصر دژخیم | لینک
2⃣ ماموریت؛ تاسیس ایران | لینک
3⃣ فردوسی در عزلت فرهنگی | لینک
4⃣ شاه میرود، ایران میماند | لینک
◽️ پشتپردهی نیت دولت بریتانیا برای برانداختن شاه چه بود؟
📝 #یادداشت 📜 #تاریخ_نگاری
مامور اخته کردن ارتش شاهنشاهی در کتابش، اعتراف روشنی دارد؛ «بخش فارسی رادیو بیبیسی در زمان جنگ جهانی دوم، با هدف متزلزل کردن حکومت رضاشاه به وجود آمد». هایزر به تهران که رسید، در همان ساعت نخست دریافته بود که «ماموریت جدید» ارگان دولت بریتانیا چیست و چگونه با تبر به جان ایران افتاده است.
او با هر کدام از ژنرالها که صحبت کرد، حتا پیش از مسالهی «رفتن شاه»، «آشوب کمونیستها» و «فعالیتهای» بنیانگذار جمهوری اسلامی، یک مشکل بزرگ و مشترک داشتند: بیبیسی فارسی؛ بنگاه جعل، تولید فیکنیوز و ماشین پروپاگاندا. آنها میپرسیدند؛ «چگونه آمریکای بزرگ، نمیتواند یک رادیو را ساکت کند؟» و به درستی این را نشانهای از «نیت واقعی بریتانیا» و احتمالن آمریکا دربارهی ایران میدانستند. در مشتی از خروار و برای نمونهای بسیار کوچک، ربیعی به هایزر گفت؛ «بیبیسی فارسی تمام توانش را برای انتشار اطلاعات غلط، به کار گرفته. دیشب به دروغ گفته که من قصد بازنشستگی دارم. دروغش در سراسر کشور شنیده شده و هدف پخش این دروغ، ایجاد ترس و وحشت در نظامی و غیرنظامیهاست تا در این زمان سخت، فکر کنند من قصد فرار دارم و ارتش متزلزل شود».
مسالهی دروغسازی، جعل خبر و انتشارش از سوی رسانههای تاریک دی و بهمن ۵۷ و سپس برجستهسازی همان دروغها از سوی بیبیسی فارسی با هدف پخش در سراسر ایران را میتوان ماهرانهترین تاکتیک عمومی کارزار موفق مخالفان دانست که بیشک با توجه به بیسوادی رسانهای، آنها بدون طراحی بیرونی، قادر به انجام چنین عملیات گسترده، پیچیده و سازمانیافتهای نبودند. بنگاه خبرپراکنی بیبیسی، قلب تپیندهی این ماموریت بود و بیهدایت مستقیم دولت بریتانیا چنین چیزی امکانپذیر نمیشد.
شاید تعجب کنید و بپرسید؛ «چرا؟!» اسلامگرایان و شوروی کمونیستی دلیل روشنی برای برانداختن شاه داشتند اما بریتانیای کبیر، چرا باید از سرنگون ساختن او پشتیبانی میکرد؟ دربارهی نیتهای غرب در سالها و رویدادهای منتهی به #بهمن۵۷، حرفهای بسیار و پارادوکسیکالی گفته شده اما برای فهم "نیت شخصیشدهی بریتانیا" دو خط نخست این یادداشت به نقل از هایزر راهنمای خوبیست. نفرت بریتانیا از سلسلهی پهلوی بیپایان است. آنها از اینکه مستعمرهی ۱۵۰ سالهشان در عصر قاجاری به دست #رضاشاه سر بر طغیان و استقلال گذاشت و دست تجاوز بریتانیا را شکست، هنوز هم کینه به دل دارند. بریتانیا هرگز پاره کردن قرارداد دارسی از سوی رضاشاه را از یاد نبرد و به محض بروز نخستین مجال انتقامگیری در شهرآشوب جنگجهانی، یک دم را هم از دست نداد. تبعید بیپایان رضاشاه به غربتی کشنده، بخش کوچک این انتقام بود اما بازگرداندن سلسلهی بیوطن قاجار در شهریور ۲۰، هدف اصلی.
چیزی که این وسط رخ داد، یک ولیعهد جوان و خام و پیرمردی بود به نام #فروغی (لینک) که آرشوار آخرین جرعههای حیاتش را وقف کشورش کرد تا #ایران به عصر منحوس قاجار بازنگردد. بریتانیا بازی را به فروغی باخت اما برای پایان دادن به ماموریت شهریور ۲۰، ۳۷ سال منتظر ماند ..!
✔️ t.me/joinchat/AAAAAE5Uy4R6VrISPOSPSA
#روزنامهنگاری #رسانه #توییتباز #رشته_توییت
🔻 دربارهی فروغی بیشتر بدانید 🔻
1⃣ ایرانخواهی در عصر دژخیم | لینک
2⃣ ماموریت؛ تاسیس ایران | لینک
3⃣ فردوسی در عزلت فرهنگی | لینک
4⃣ شاه میرود، ایران میماند | لینک
✍🏻 نهضت بیسوادی
⚠️ ستون آموزش و آخرین دارایی ملی کشور در حال فروریختن است
📝 #یادداشت
یکی از مهمترین ستونهای برجامانده از عصر طلایی ایران، ساختار آموزشی تقریبن مدرن کشور است؛ ساختاری که به بستهترین و دوردستترین کلونیهای ایران رسوخ کرده بود و به فرودستترین بخشهای جامعه، شانس جهش و پیشرفت چشمگیر را میداد.
نگاهی به زندگی بیشتر نامآوران #ایران در دهههای ۳۰ تا ۵۰، نشان میدهد که چگونه از خوان گستردهی آموزش مدرن بهرهمند شدند و در صنعت، در پزشکی، هنر و حتا ورزش کشور بالیدند. #بورژوازی_ملی رخشان ایران، مرهون تلاش پیوستهای بود که از ابتدای قرن به دست #رضاشاه برای برانداختن مکتبخانهها و نشاندن چراغ #دانش بر جایش آغاز شد و در نهایت، این مسیر توانست با سپاه دانش، سپاه بهداشت و سپاه آبادانی، نهتنها ضریب نفوذ دانشآموزی را تا دورافتادهترین روستاهای ایران توسعه دهد که جنبش سوادآموزی به بزرگسالان را در کشوری به حرکت درآورد که تا ابتدای دههی ۴۰، ۸۵ درصد آن در بیسوادی کامل به سر میبردند. چهرههایی چون #فروغی، پیرنیا، داور، دهخدا، خانلری و ... از جمله کسانی بودند که هر یک در عصری، نقشی سازنده در نبرد ایران با بیسوادی ایفا کردند و ساختار آموزشی کشور را بر بنمایههای قدرتمندی بالا آوردند.
این ساختار قدرتمند البته مانند خیلی چیزهای دیگر، پس از #بهمن۵۷، دچار تنش فزایندهای شد و در پی رها شدن، فقدان سرمایهگذاری و سونامی جمعیتی متولدین دههی ۶۰ به تمامی فرسود. هرچند که شالودهی محکم آن به عنوان یک پسانداز و سرمایهی قابل اتکای ملی هنوز برجای مانده اما در سالهای اخیر، با تداوم ناکارآمدی مدیریتی، بلبشوی طرحهای یکشبه، هجوم فرهنگی به آموزش، حمله به ریاضیات و جایگزین ساختن واحدهای درسی ارتجاعی و در نهایت ژرفا یافتن فقر در کشور، آموزش در حال ورود به مرحلهی بحرانیست. به این آمارها📌 بنگرید:
🔖 ۱ یک میلیون تن از تحصیل بازماندهاند و ۳۰۰ هزار دانشآموز نیز در سال ۹۷-۹۸ ترک تحصیل کردهاند
🔖 دو استان سیستان و بلوچستان و خراسانرضوی، صدرنشین بازماندگی از تحصیل هستند. تنها در سیستان و بلوچستان، ۱۴۱ هزار بازمانده از تحصیل وجود دارد
🔖 علت اصلی بازماندگی از تحصیل، فقر است اما گرایش مذهبی در منطقههای محرومی مانند استانهای جنوبی کشور نیز به ترک تحصیل دختران کمک زیادی کرده. در بسیاری از این کانونهای بحران، مدارس دخترانه پس از پایهی چهارم دچار افت جمعیت میشوند چرا که به دلیل آنچه آن را "بلوغ" میدانند، دختران را از ادامهی تحصیل در مدرسهها که در بیشتر روستاها هم مختلط هستند، باز میدارند
در سفر اخیری که به جنوب کشور داشتم، با گشتی کوچک در منطقههای روستایی و حتا شهرهای کوچک، بازماندگی کودکان و نوجوانان از آموزش آشکار بود. بیشتر آنها با وجود اشتیاق فراوان به آموزش، به سبب نداشتن موبایل یا تبلتی که بتوان با آن به شبکهی آموزش مجازی شاد دسترسی داشت، یک سال گذشته را از مشق و درس بازمانده بودند و در کوچه و خیابان پرسه میزدند. این بحرانیست نادیده که به آرامی در حال بلعیدن آینده است!
✔️ @SasanAghaei
📌 منبع آمارها، یادداشت نجات بهرامی (لینک) در اقتصاد ۲۴ است
⚠️ ستون آموزش و آخرین دارایی ملی کشور در حال فروریختن است
📝 #یادداشت
یکی از مهمترین ستونهای برجامانده از عصر طلایی ایران، ساختار آموزشی تقریبن مدرن کشور است؛ ساختاری که به بستهترین و دوردستترین کلونیهای ایران رسوخ کرده بود و به فرودستترین بخشهای جامعه، شانس جهش و پیشرفت چشمگیر را میداد.
نگاهی به زندگی بیشتر نامآوران #ایران در دهههای ۳۰ تا ۵۰، نشان میدهد که چگونه از خوان گستردهی آموزش مدرن بهرهمند شدند و در صنعت، در پزشکی، هنر و حتا ورزش کشور بالیدند. #بورژوازی_ملی رخشان ایران، مرهون تلاش پیوستهای بود که از ابتدای قرن به دست #رضاشاه برای برانداختن مکتبخانهها و نشاندن چراغ #دانش بر جایش آغاز شد و در نهایت، این مسیر توانست با سپاه دانش، سپاه بهداشت و سپاه آبادانی، نهتنها ضریب نفوذ دانشآموزی را تا دورافتادهترین روستاهای ایران توسعه دهد که جنبش سوادآموزی به بزرگسالان را در کشوری به حرکت درآورد که تا ابتدای دههی ۴۰، ۸۵ درصد آن در بیسوادی کامل به سر میبردند. چهرههایی چون #فروغی، پیرنیا، داور، دهخدا، خانلری و ... از جمله کسانی بودند که هر یک در عصری، نقشی سازنده در نبرد ایران با بیسوادی ایفا کردند و ساختار آموزشی کشور را بر بنمایههای قدرتمندی بالا آوردند.
این ساختار قدرتمند البته مانند خیلی چیزهای دیگر، پس از #بهمن۵۷، دچار تنش فزایندهای شد و در پی رها شدن، فقدان سرمایهگذاری و سونامی جمعیتی متولدین دههی ۶۰ به تمامی فرسود. هرچند که شالودهی محکم آن به عنوان یک پسانداز و سرمایهی قابل اتکای ملی هنوز برجای مانده اما در سالهای اخیر، با تداوم ناکارآمدی مدیریتی، بلبشوی طرحهای یکشبه، هجوم فرهنگی به آموزش، حمله به ریاضیات و جایگزین ساختن واحدهای درسی ارتجاعی و در نهایت ژرفا یافتن فقر در کشور، آموزش در حال ورود به مرحلهی بحرانیست. به این آمارها📌 بنگرید:
🔖 ۱ یک میلیون تن از تحصیل بازماندهاند و ۳۰۰ هزار دانشآموز نیز در سال ۹۷-۹۸ ترک تحصیل کردهاند
🔖 دو استان سیستان و بلوچستان و خراسانرضوی، صدرنشین بازماندگی از تحصیل هستند. تنها در سیستان و بلوچستان، ۱۴۱ هزار بازمانده از تحصیل وجود دارد
🔖 علت اصلی بازماندگی از تحصیل، فقر است اما گرایش مذهبی در منطقههای محرومی مانند استانهای جنوبی کشور نیز به ترک تحصیل دختران کمک زیادی کرده. در بسیاری از این کانونهای بحران، مدارس دخترانه پس از پایهی چهارم دچار افت جمعیت میشوند چرا که به دلیل آنچه آن را "بلوغ" میدانند، دختران را از ادامهی تحصیل در مدرسهها که در بیشتر روستاها هم مختلط هستند، باز میدارند
در سفر اخیری که به جنوب کشور داشتم، با گشتی کوچک در منطقههای روستایی و حتا شهرهای کوچک، بازماندگی کودکان و نوجوانان از آموزش آشکار بود. بیشتر آنها با وجود اشتیاق فراوان به آموزش، به سبب نداشتن موبایل یا تبلتی که بتوان با آن به شبکهی آموزش مجازی شاد دسترسی داشت، یک سال گذشته را از مشق و درس بازمانده بودند و در کوچه و خیابان پرسه میزدند. این بحرانیست نادیده که به آرامی در حال بلعیدن آینده است!
✔️ @SasanAghaei
📌 منبع آمارها، یادداشت نجات بهرامی (لینک) در اقتصاد ۲۴ است
اقتصاد24
آتش فقر در خرمن تحصیل/ یک میلیون دانش آموز بازمانده از تحصیل داریم/ سیستان و بلوچستان و خراسان رضوی، صدرنشین بازماندگان
شواهد متقن نشان میدهد که فقر اقتصادی در کنار فقدان چشم انداز روشنی از تاثیر تحصیل بر کیفیت زندگی، هم دانش آموزان و هم اولیای آنان را به این باور رسانده است که
✍🏻 شام قاجار و سپیدهدم ایران
1⃣ کودتای سوم اسفند چگونه به نجات کشور انجامید؟ | دو قسمت، قسمت یک
💚🤍❤️ #یادمان
ژنرال آیرونساید، درست ۱۰۰ سال پیش، در مهرماه ۱۲۹۹، به #ایران رسید. وزارت دفاع بریتانیا، در یک ماموریت فوری از او، که تا به آن روز ایران را ندیده بود، خواست تا هر چه زودتر، بخشی از ارتش سلطنتی بریتانیا که "نیروی شمال ایران" لقب گرفته بودند را از این کشور خارج کند. بریتانیا در این زمان با رهبری دیپلماتیک لرد کرزن، وزیرخارجهی این کشور به دنبال انعقاد قرارداد ۱۹۱۹ بود که امپراتوری ایران را تحتالحمایهی این کشور میساخت اما هر روزی که میگذشت شکست این ماموریت، بیش از بیش نمایان میشد. همزمان با جو ضدانگلیسی شدید در ایران، فرار نیروهای شمال از بندر انزلی و رشت از برابر گروه کوچکی نظامی روس و تحویل شهرهای مهم شمال به آنها و دارودستهی تجزیهطلب میرزا کوچک جنگلی، همه را به نیت راستین بریتانیاییها دربارهی ایران ظنین کرده بود.
آیرونساید ماموریت داشت، نیروهای بریتانیایی را آماده خروج امن از کشور کند و همه جا نقل محافل بود که به محض خروج آنها، بلشویکها به تهران حمله میکنند و ایران یا دستکم بخشهای مهم آن زیر دست کمونیستها پرپر خواهد شد. برای بریتانیا گویا چنین چیزی اهمیتی نداشت. آیرونساید به کشور که رسید، از شدت مصیبت و فلاکتی که در پادشاهی ایران دید، حیرت کرد. او در جریان جنگجهانی نخست، بدترین جاهای جهان را دیده بود اما بلبشو، هرج و مرج و فساد هیچ کجا، هرگز به اندازهی ایرانی نبود که قاجاریه ادارهاش میکرد. مدام از خودش میپرسید؛ "این کشور چگونه توانسته با اینهمه نابهسامانی و ضعف امور، استقلالش را حفظ کند؟"
آنچه آیرونساید گزارش میدهد، صفحهی دردناکی از تاریخ کشور است؛ پادشاهی فاسد، بیوطن و مالاندوز که اهمیت کشورش از قضای حاجتی در کاخ سلطنتی بیاهمیتتر بود، سیاستمدارانی همه فاسد و آلوده به پول روسیه یا بریتانیا و ساختاری بدون هر سازمان، ارتش، نظم و نسق و ... با اقتصادی ناموجود که تنها به ازای فروختن تکهتکهی کشور به بیگانگان، شکم شاه و والیانش را پر میکرد. در چنین کشوری به آیرونساید هیچ ماموریت دیگری جز آنچه که گفته شد، نداده بودند. او آشکارا، نتیجهی مصیبتبار دیپلماسی شکستخوردهی بریتانیا در ایران را میدید و از این بیزار بود که کشورش حالا میخواهد تنها خودش را از این باتلاق برهاند و برود، بیتوجه بر این که بر سر ایران و مردمش چه میآید.
ژنرال بریتانیایی، برخلاف نظر وزارت خارجه، از نقطهنظر نظامی و استراتژیک، ایران را هنوز بااهمیت و دارای سرمایهای خفته برای تبدیل شدن به کشوری واقعی یافت و نمیتوانست به سرنوشت آن، بها ندهد. تغییر سفیر بریتانیا در ایران و رفتن پرسی کاکس که در انعقاد قرارداد ۱۹۱۹ شکست تلخی خورده بود، مجالی به آیرونساید داد تا فراتر از ماموریتش و آنچه لرد کرزن و وزارت خارجه در نظر داشت، عمل کند، درست برخلاف ماموریت ۶۰ سال بعدتر هایزر در ایران!(لینک) مهمترین اقدام آیرونساید در همان ابتدا، اخراج افسران روسی از ایران بود که فرماندهی قزاقها، تنها نیروی نظامی موجود ایران را بر عهده داشتند، محافظان شخصی احمدشاه بودند و شریک جرمش در حیف و میل پولها و رشوههای هنگفتی که در قبال فروش امتیازات مختلف کشور، به دست میآمد. پس از اخراج حقیرانهی آنها و دو عملیات نظامی کوچک در شمال ایران، آیرونساید، متوجه شد که پیش از خروج از ایران برای نجات کشور، یک نیروی نظامی سازمانیافته نیاز است.
قزاقها تحت فرماندهی روسها، به شدت ضعیف شده بودند، سربازانش، کفش به پا نداشتند و با دستمال پاهایشان را میبستند و نیروها در تب مالاریا میسوختند. با وجود این حال و روز نزار، آنها تنها گزینهی موجود برای حفظ ایران بودند و آیرونساید روی این نیرو حساب باز کرد. به هنگام اخراج روسها، از بیم شورش قزاقها، آنها را با دستور آیرونساید در قزوین تحتنظر قرار داشتند. او فرماندهان ایرانی قشون را جمع کرد و خواستار خلع سلاح کامل این نیروها شد. فرماندهان سکوت اختیار کرده بودند تا فردی با چهرهای جدی و گیرا از میان جمع برخاست و با صدایی رسا گفت که قشون قزاق تحت امر پادشاه ایران است و هرگز دستور یک افسر انگلیسی اجرا نخواهد کرد. آیرونساید در آن برهوت تاریخی ایران، یک کیمیا را یافت؛ رضاخان میرپنج: او شبیه هیچ ایرانی دیگری نبود که تا آن روز دیده بود.
در خلال ۵ ماهی که آیرونساید سرگرم مهیا ساختن خروج نیروهای بریتانیایی در بهار ۱۳۰۰ بود، فرماندهی جدید قزاقها به درجهی سرهنگی ارتقا یافت و تنها در ۵ ماه، وضع و قدرت این نیروها دگرگون شد؛ نیرویی که حتا آیرونساید آگاهی نداشت قرار است با رهبری #رضاشاه، فرشتهی نجات کشور از عفریتهی قاجاری شود .
⤵️ ادامه در پایین ...
✔️ t.me/joinchat/AAAAAE5Uy4R6VrISPOSPSA
#یادداشت #تاریخ
1⃣ کودتای سوم اسفند چگونه به نجات کشور انجامید؟ | دو قسمت، قسمت یک
💚🤍❤️ #یادمان
ژنرال آیرونساید، درست ۱۰۰ سال پیش، در مهرماه ۱۲۹۹، به #ایران رسید. وزارت دفاع بریتانیا، در یک ماموریت فوری از او، که تا به آن روز ایران را ندیده بود، خواست تا هر چه زودتر، بخشی از ارتش سلطنتی بریتانیا که "نیروی شمال ایران" لقب گرفته بودند را از این کشور خارج کند. بریتانیا در این زمان با رهبری دیپلماتیک لرد کرزن، وزیرخارجهی این کشور به دنبال انعقاد قرارداد ۱۹۱۹ بود که امپراتوری ایران را تحتالحمایهی این کشور میساخت اما هر روزی که میگذشت شکست این ماموریت، بیش از بیش نمایان میشد. همزمان با جو ضدانگلیسی شدید در ایران، فرار نیروهای شمال از بندر انزلی و رشت از برابر گروه کوچکی نظامی روس و تحویل شهرهای مهم شمال به آنها و دارودستهی تجزیهطلب میرزا کوچک جنگلی، همه را به نیت راستین بریتانیاییها دربارهی ایران ظنین کرده بود.
آیرونساید ماموریت داشت، نیروهای بریتانیایی را آماده خروج امن از کشور کند و همه جا نقل محافل بود که به محض خروج آنها، بلشویکها به تهران حمله میکنند و ایران یا دستکم بخشهای مهم آن زیر دست کمونیستها پرپر خواهد شد. برای بریتانیا گویا چنین چیزی اهمیتی نداشت. آیرونساید به کشور که رسید، از شدت مصیبت و فلاکتی که در پادشاهی ایران دید، حیرت کرد. او در جریان جنگجهانی نخست، بدترین جاهای جهان را دیده بود اما بلبشو، هرج و مرج و فساد هیچ کجا، هرگز به اندازهی ایرانی نبود که قاجاریه ادارهاش میکرد. مدام از خودش میپرسید؛ "این کشور چگونه توانسته با اینهمه نابهسامانی و ضعف امور، استقلالش را حفظ کند؟"
آنچه آیرونساید گزارش میدهد، صفحهی دردناکی از تاریخ کشور است؛ پادشاهی فاسد، بیوطن و مالاندوز که اهمیت کشورش از قضای حاجتی در کاخ سلطنتی بیاهمیتتر بود، سیاستمدارانی همه فاسد و آلوده به پول روسیه یا بریتانیا و ساختاری بدون هر سازمان، ارتش، نظم و نسق و ... با اقتصادی ناموجود که تنها به ازای فروختن تکهتکهی کشور به بیگانگان، شکم شاه و والیانش را پر میکرد. در چنین کشوری به آیرونساید هیچ ماموریت دیگری جز آنچه که گفته شد، نداده بودند. او آشکارا، نتیجهی مصیبتبار دیپلماسی شکستخوردهی بریتانیا در ایران را میدید و از این بیزار بود که کشورش حالا میخواهد تنها خودش را از این باتلاق برهاند و برود، بیتوجه بر این که بر سر ایران و مردمش چه میآید.
ژنرال بریتانیایی، برخلاف نظر وزارت خارجه، از نقطهنظر نظامی و استراتژیک، ایران را هنوز بااهمیت و دارای سرمایهای خفته برای تبدیل شدن به کشوری واقعی یافت و نمیتوانست به سرنوشت آن، بها ندهد. تغییر سفیر بریتانیا در ایران و رفتن پرسی کاکس که در انعقاد قرارداد ۱۹۱۹ شکست تلخی خورده بود، مجالی به آیرونساید داد تا فراتر از ماموریتش و آنچه لرد کرزن و وزارت خارجه در نظر داشت، عمل کند، درست برخلاف ماموریت ۶۰ سال بعدتر هایزر در ایران!(لینک) مهمترین اقدام آیرونساید در همان ابتدا، اخراج افسران روسی از ایران بود که فرماندهی قزاقها، تنها نیروی نظامی موجود ایران را بر عهده داشتند، محافظان شخصی احمدشاه بودند و شریک جرمش در حیف و میل پولها و رشوههای هنگفتی که در قبال فروش امتیازات مختلف کشور، به دست میآمد. پس از اخراج حقیرانهی آنها و دو عملیات نظامی کوچک در شمال ایران، آیرونساید، متوجه شد که پیش از خروج از ایران برای نجات کشور، یک نیروی نظامی سازمانیافته نیاز است.
قزاقها تحت فرماندهی روسها، به شدت ضعیف شده بودند، سربازانش، کفش به پا نداشتند و با دستمال پاهایشان را میبستند و نیروها در تب مالاریا میسوختند. با وجود این حال و روز نزار، آنها تنها گزینهی موجود برای حفظ ایران بودند و آیرونساید روی این نیرو حساب باز کرد. به هنگام اخراج روسها، از بیم شورش قزاقها، آنها را با دستور آیرونساید در قزوین تحتنظر قرار داشتند. او فرماندهان ایرانی قشون را جمع کرد و خواستار خلع سلاح کامل این نیروها شد. فرماندهان سکوت اختیار کرده بودند تا فردی با چهرهای جدی و گیرا از میان جمع برخاست و با صدایی رسا گفت که قشون قزاق تحت امر پادشاه ایران است و هرگز دستور یک افسر انگلیسی اجرا نخواهد کرد. آیرونساید در آن برهوت تاریخی ایران، یک کیمیا را یافت؛ رضاخان میرپنج: او شبیه هیچ ایرانی دیگری نبود که تا آن روز دیده بود.
در خلال ۵ ماهی که آیرونساید سرگرم مهیا ساختن خروج نیروهای بریتانیایی در بهار ۱۳۰۰ بود، فرماندهی جدید قزاقها به درجهی سرهنگی ارتقا یافت و تنها در ۵ ماه، وضع و قدرت این نیروها دگرگون شد؛ نیرویی که حتا آیرونساید آگاهی نداشت قرار است با رهبری #رضاشاه، فرشتهی نجات کشور از عفریتهی قاجاری شود .
⤵️ ادامه در پایین ...
✔️ t.me/joinchat/AAAAAE5Uy4R6VrISPOSPSA
#یادداشت #تاریخ
✍🏻 ارتش کدام طرفیست؟
🔻 دربارهی مدعیات فرماندهی نیروی زمینی پیرامون دخالت ارتش در سرکوبهای دی ۹۶
📝 #یادداشت
ارتش ایران که بنیانگذار دوران نوین آن، #رضاشاه است، نه آموزش لازم را برای سرکوب اعتراضهای عمومی دیده، نه ابزارهای لازم برخورد با مردم کف خیابان را دارد. ماموریت دایمی ارتش که به رگ سربارانش تزریق میشود، دفاع از مرزهای ایران است؛ آنها برای این کار آموزش میبینند و آن را در ۸ سال، "تقریبن به تنهایی" تمام و کمال برای کشورشان انجام دادند.
ِآن ارتش که توانست ایران را از گزند دشمن حفظ کند، به تمامی نتیجهی مدرنیزاسیون نظامی عصر محمدرضا پهلوی در آخر دههی ۴۰ تا میانهی دههی ۵۰ بود اما ارتش امروز ایران، کمترین شباهتی به آن شاهین آسمانها، توفان دریاها و آتش سهمگین روی زمین دارد. پس از چند مرحله اعدام سران ارتش در پس ۵۷ و جنگی که توش و توان این نیرو را فرسود، به مرور بدنهی کارآزموده و آموزشدیده در عصر شاهنشاهی نیز بازنشسته شده و جای آن را نیروهای تازهای گرفتهاند که تجربهای از آموزش حرفهای گذشته ندارند. همزمان هم تلاش وافری برای ایدئولوژیک شدن ارتش در جریان است؛ از انتقال و انتخاب فرماندهان دارای پیشینهی سپاهی برای ارتش تا بازنگری در واحدهای آموزشی این نیرو، تشکیل یگانها شلمشوربایی که ماموریتهای جدیدی براساس میل حاکمیت بر عهده بگیرند، ماموریت بحثبرانگیز تیپ نوهد در سوریه و حتا تغییر شعارهای صبحگاهی سنتی این نیرو، همه تلاشیست برای افزایش ضریب وفاداری ارتش ایران به ساختار سیاسی مستقر به جای آن وفاداری بیمرزی که به ایران داشتهاند.
این تلاش بیوقفه، البته بیشک در سوگیری و سیاستهای ارتش که ساختار هرمی خدشهناپذیری دارد، موثر خواهد افتاد. ارتش ایران، امروز حتمن دیگر ارتش نیرومند و خوشفکری نیست که در سال ۵۷ وجود داشت و هشت سال رشیدانه از این کشور دفاع کرد اما فشار بیش از اندازه برای ایدئولوژیک شدن ارتش به دلیل ساختار جذب نیرو و آموزههای سنتی آن بیشتر از یک حدی جواب نمیدهد و در نهایت به کشیدن دندانهای خطرناک شیر میانجامد نه چیز بیشتری از این! آیا این دندانها در یک مناقشهی سیاسی داخلی به کاری هم میآمد؟
بسیار بعید است که بشود از دل ارتش، یک اقدام سیاسی موثر و مشخص را سامان داد. ارتش ایران برخلاف دیگر ارتشهای منطقه برای چنین دخالتی آموزش ندیده و به همین دلیل در ۵۷ نتوانست یک اقدام موثر و جدی را آن هم با مشارکت تمام معماران قپهدار و کارآزمودهاش به انجام برساند. تلاش برای استفادهی موثر از ارتش در سرکوب همانقدر بیمایه است که انتظار اقدام سیاسی یا نظامی قابل توجه این نیرو علیه ساخت سیاسی حاکم.
ارتش ایران در نهایت سرمایهایست برای حفظ کشور؛ هم برابر دستاندازی و چشمطمع خارجیها و هم برای حفظ ثبات و امنیت پسِ هر تغییری؛ دندان طمع به آن نباید داشت.
✔️ t.me/joinchat/AAAAAE5Uy4R6VrISPOSPSA
#توییتباز
🔻 دربارهی مدعیات فرماندهی نیروی زمینی پیرامون دخالت ارتش در سرکوبهای دی ۹۶
📝 #یادداشت
ارتش ایران که بنیانگذار دوران نوین آن، #رضاشاه است، نه آموزش لازم را برای سرکوب اعتراضهای عمومی دیده، نه ابزارهای لازم برخورد با مردم کف خیابان را دارد. ماموریت دایمی ارتش که به رگ سربارانش تزریق میشود، دفاع از مرزهای ایران است؛ آنها برای این کار آموزش میبینند و آن را در ۸ سال، "تقریبن به تنهایی" تمام و کمال برای کشورشان انجام دادند.
ِآن ارتش که توانست ایران را از گزند دشمن حفظ کند، به تمامی نتیجهی مدرنیزاسیون نظامی عصر محمدرضا پهلوی در آخر دههی ۴۰ تا میانهی دههی ۵۰ بود اما ارتش امروز ایران، کمترین شباهتی به آن شاهین آسمانها، توفان دریاها و آتش سهمگین روی زمین دارد. پس از چند مرحله اعدام سران ارتش در پس ۵۷ و جنگی که توش و توان این نیرو را فرسود، به مرور بدنهی کارآزموده و آموزشدیده در عصر شاهنشاهی نیز بازنشسته شده و جای آن را نیروهای تازهای گرفتهاند که تجربهای از آموزش حرفهای گذشته ندارند. همزمان هم تلاش وافری برای ایدئولوژیک شدن ارتش در جریان است؛ از انتقال و انتخاب فرماندهان دارای پیشینهی سپاهی برای ارتش تا بازنگری در واحدهای آموزشی این نیرو، تشکیل یگانها شلمشوربایی که ماموریتهای جدیدی براساس میل حاکمیت بر عهده بگیرند، ماموریت بحثبرانگیز تیپ نوهد در سوریه و حتا تغییر شعارهای صبحگاهی سنتی این نیرو، همه تلاشیست برای افزایش ضریب وفاداری ارتش ایران به ساختار سیاسی مستقر به جای آن وفاداری بیمرزی که به ایران داشتهاند.
این تلاش بیوقفه، البته بیشک در سوگیری و سیاستهای ارتش که ساختار هرمی خدشهناپذیری دارد، موثر خواهد افتاد. ارتش ایران، امروز حتمن دیگر ارتش نیرومند و خوشفکری نیست که در سال ۵۷ وجود داشت و هشت سال رشیدانه از این کشور دفاع کرد اما فشار بیش از اندازه برای ایدئولوژیک شدن ارتش به دلیل ساختار جذب نیرو و آموزههای سنتی آن بیشتر از یک حدی جواب نمیدهد و در نهایت به کشیدن دندانهای خطرناک شیر میانجامد نه چیز بیشتری از این! آیا این دندانها در یک مناقشهی سیاسی داخلی به کاری هم میآمد؟
بسیار بعید است که بشود از دل ارتش، یک اقدام سیاسی موثر و مشخص را سامان داد. ارتش ایران برخلاف دیگر ارتشهای منطقه برای چنین دخالتی آموزش ندیده و به همین دلیل در ۵۷ نتوانست یک اقدام موثر و جدی را آن هم با مشارکت تمام معماران قپهدار و کارآزمودهاش به انجام برساند. تلاش برای استفادهی موثر از ارتش در سرکوب همانقدر بیمایه است که انتظار اقدام سیاسی یا نظامی قابل توجه این نیرو علیه ساخت سیاسی حاکم.
ارتش ایران در نهایت سرمایهایست برای حفظ کشور؛ هم برابر دستاندازی و چشمطمع خارجیها و هم برای حفظ ثبات و امنیت پسِ هر تغییری؛ دندان طمع به آن نباید داشت.
✔️ t.me/joinchat/AAAAAE5Uy4R6VrISPOSPSA
#توییتباز
🎙 پدیدهی چاقی و لاغری در ارتش رضاشاه!
در میان حرفهای ژنرال طوفانیان، از امرای ارتش شاهنشاهی نکتهای به گوشم خورد که ژرفای نگاه و نکتهسنجی رضاشاه را به خوبی نشان میدهد. حسن طوفانیان جانشین وزیر جنگ و مسوول خریدهای خارجی ارتش ایران بود و حدود سه دهه پیش با پروژهی تاریخ شفاهی ایران دانشگاه هاروارد گفتوگوی مفصلی داشته است. او خاطرهای را از رفتار رضاشاه بیان میکند که ناخودآگاه آشکارکنندهی حساسیت ویژهی سردارسپه به اوضاع و احوال همهی مردمان است و باریکبینی او، که اجازه نمیداد از کوچکترین کاستیها و تفاوتها بگذرد. بیجهت نیست که در سایهی بلند رضاشاه، رعیتی که تا چند سال پیشش، نه مالشان و نه جانشان ارزشی داشت و به بدمستی اربابی، خانی از دم تیغ میگذشت، ناگهان ملتی شدند که قبا و دستار آویختند و به تمدن درآمدند. طوفانیان میگوید:
«هنگ هوایی تبریز پیش از اعزام حاضر شده بود در قلعهمرغی. فرماندهی هنگ شیبانی بود و افسرانش بهمنش و غلگسایی. شیبانی خیلی چاق بود، دو افسرش هم خیلی لاغر. #رضاشاه که برای بازدید از هنگ به آنجا آمده بود، از شیبانی میپرسد؛ تو چرا اینقدر چاقی و زیردستانت، اینقدر لاغرند!؟ شیبانی به رضاشاه پاسخ میدهد؛ قربان، من متاهل نیستم و تنها زندگی میکنم. حقوقی که به من داده میشود، کافیست که من چاق بشوم ولی اینها زن و بچه دارند و حقوقشون به اندازه نیست. من استدعا دارم به اینها حقوق بیشتری داده بشود و حق پرواز را اضافه کنید.
آن وقت حق پرواز بود ۳۰ تومان، با فرمان رضاشاه، حق پرواز شد ۴۵ تومان».
✔️ t.me/joinchat/AAAAAE5Uy4R6VrISPOSPSA
#تاریخ #ایران
در میان حرفهای ژنرال طوفانیان، از امرای ارتش شاهنشاهی نکتهای به گوشم خورد که ژرفای نگاه و نکتهسنجی رضاشاه را به خوبی نشان میدهد. حسن طوفانیان جانشین وزیر جنگ و مسوول خریدهای خارجی ارتش ایران بود و حدود سه دهه پیش با پروژهی تاریخ شفاهی ایران دانشگاه هاروارد گفتوگوی مفصلی داشته است. او خاطرهای را از رفتار رضاشاه بیان میکند که ناخودآگاه آشکارکنندهی حساسیت ویژهی سردارسپه به اوضاع و احوال همهی مردمان است و باریکبینی او، که اجازه نمیداد از کوچکترین کاستیها و تفاوتها بگذرد. بیجهت نیست که در سایهی بلند رضاشاه، رعیتی که تا چند سال پیشش، نه مالشان و نه جانشان ارزشی داشت و به بدمستی اربابی، خانی از دم تیغ میگذشت، ناگهان ملتی شدند که قبا و دستار آویختند و به تمدن درآمدند. طوفانیان میگوید:
«هنگ هوایی تبریز پیش از اعزام حاضر شده بود در قلعهمرغی. فرماندهی هنگ شیبانی بود و افسرانش بهمنش و غلگسایی. شیبانی خیلی چاق بود، دو افسرش هم خیلی لاغر. #رضاشاه که برای بازدید از هنگ به آنجا آمده بود، از شیبانی میپرسد؛ تو چرا اینقدر چاقی و زیردستانت، اینقدر لاغرند!؟ شیبانی به رضاشاه پاسخ میدهد؛ قربان، من متاهل نیستم و تنها زندگی میکنم. حقوقی که به من داده میشود، کافیست که من چاق بشوم ولی اینها زن و بچه دارند و حقوقشون به اندازه نیست. من استدعا دارم به اینها حقوق بیشتری داده بشود و حق پرواز را اضافه کنید.
آن وقت حق پرواز بود ۳۰ تومان، با فرمان رضاشاه، حق پرواز شد ۴۵ تومان».
✔️ t.me/joinchat/AAAAAE5Uy4R6VrISPOSPSA
#تاریخ #ایران
📸 #عکس_روز
پاسخ ایرانِ اشغالی در اواخر قاجار به دخالت استعماری روس و انگلیس، #رضاشاه بود که آمد سر عالیجنابان را به طاق کوفت، جوری که صدای خرد شدن جمجمهشان را در مشرق و مغرب زمین شنیدند. ۲۰ سال بعدش که فرصت اشغال رسمی ایران را به دست آوردند، لحظهای انتقام را دریغ نکردند اما پاسخ #ایران، محمدرضا پهلوی بود که محمدعلی فروغی، این پیر دیر و ناجی مملکت، تاج شاهی به سرش گذاشت و ایران را از گزندِ روس و انگلیس ایمن کرد. سالیانی گذشت تا ایران دگرباره برخیزد و پاسخ این عکس را بدهد؛ در آن گاهی که شاه ایران دود پیپش را به حلق خبرنگار بریتانیایی فوت میکرد و او عاجزانه میپرسید؛ مردم من در سرما هستند، چرا این بلا را سرشان میآورید؟!
امروز هم در یادمان میماند؛ میدانیم وطن در دست روس و انگلیس اسیر است اما برمیگردیم. گوشهایتان را که تیز کنید، بانگ بلند ایرانخواهی جوانانمان را میشنوید؛ دیر نیست روزی که صدای خرد شدن دستانتان را جهان بشنود!
✔️ t.me/joinchat/AAAAAE5Uy4R6VrISPOSPSA
#تاریخ
📌 دوباره بخوانید
✍🏼 شاه میرود، ایران میماند (لینک)
پاسخ ایرانِ اشغالی در اواخر قاجار به دخالت استعماری روس و انگلیس، #رضاشاه بود که آمد سر عالیجنابان را به طاق کوفت، جوری که صدای خرد شدن جمجمهشان را در مشرق و مغرب زمین شنیدند. ۲۰ سال بعدش که فرصت اشغال رسمی ایران را به دست آوردند، لحظهای انتقام را دریغ نکردند اما پاسخ #ایران، محمدرضا پهلوی بود که محمدعلی فروغی، این پیر دیر و ناجی مملکت، تاج شاهی به سرش گذاشت و ایران را از گزندِ روس و انگلیس ایمن کرد. سالیانی گذشت تا ایران دگرباره برخیزد و پاسخ این عکس را بدهد؛ در آن گاهی که شاه ایران دود پیپش را به حلق خبرنگار بریتانیایی فوت میکرد و او عاجزانه میپرسید؛ مردم من در سرما هستند، چرا این بلا را سرشان میآورید؟!
امروز هم در یادمان میماند؛ میدانیم وطن در دست روس و انگلیس اسیر است اما برمیگردیم. گوشهایتان را که تیز کنید، بانگ بلند ایرانخواهی جوانانمان را میشنوید؛ دیر نیست روزی که صدای خرد شدن دستانتان را جهان بشنود!
✔️ t.me/joinchat/AAAAAE5Uy4R6VrISPOSPSA
#تاریخ
📌 دوباره بخوانید
✍🏼 شاه میرود، ایران میماند (لینک)
🏷 در میان تمام خدمات سترگ #رضاشاه برای پایهگذاری ایران نوین، یکی کمتر قدر دیده و آن، جنبش تغییر لباس است. حلقهی درخشان #پسران_رضاشاهی میدانستند تا دستار و قبای سنت را نیاویزند، به منزل تمدن راهشان نیست و به لباس بادیهنشینی، سرپا غربی شدن نتوان. اگر فرمان تغییر لباس نبود، امروز لباس ما و طالبها یکی بود و سخت بتوان باور کرد که اندیشهی متفاوتی از هملباسان خویش داشتیم!
✔️ t.me/joinchat/AAAAAE5Uy4R6VrISPOSPSA
#توییتباز #تاریخ
✔️ t.me/joinchat/AAAAAE5Uy4R6VrISPOSPSA
#توییتباز #تاریخ
🏷 «مال دزدی» چگونه به صاحبش برگشت؟
1⃣ روایتهایی تاریخی از آزادسازی سه جزیرهی ایرانی به دست ارتش شاهنشاهی
💙 #یادمان، قسمت ۱ از ۲
۵۰ سال از نهم آذر ۱۳۵۰ میگذرد؛ روزی که پس از گذشت بیش از یک قرن، سه جزیرهی ایرانی با حکمت شاه وقت، دیپلماسی درخشان منطقهای و بینالمللی، و البته قدرت نظامی برتر ایران به مام میهن بازگشت. برای پی بردن به اهمیت این کار ملی و میهندوستانهی تاریخی تنها کافیست به یاد آورید که اگر #رضاشاه، جنوب ایران را از اشغال شیخ خزعل خارج نمیکرد و اگر پسرش، جزایر ایرانی را به خاک کشور برنمیگرداند، ایرانِ امروز چه نقشهای داشت و بخش گستردهای اراضی مملکتمان، تبدیل به کشورهایی چون آذربایجان، امارات و قطر میشدند که در عمل شانس اعادهی آنها وجود نداشت.
به مناسبت این روز تاریخی، گزیدهای از سخنان و نوشتههای کارگزاران اصلی آزادسازی سه جزیرهی ایرانی را و روایتهایی در همین باره را گردآوری کردهام که تصویر دقیقی از ایران پیشا ۵۷ به ما بازمیشناساند.
⏬⏬⏬
🔸 به وزیر خارجه ابلاغ نمایند که به سفارت انگلیس بگوید، پارسال در این باب مذاکرات شد، دولت انگلیس از ما خواهش کرد که بیرق خودمان را از این دو جزیره برداریم تا رسیدگی و گفتوگو شود، در صورتی که ما خودمان میدانیم که این دو جزیره ملک مسلمه ایران است. در این صورت حالا چطور دولت انگلیس در عالم دوستی راضی میشود که ما ملک مطلق خودمان را به شیخ واگذار کنیم و او بیرق در آنجا بیفرازد. شما باز هم گفتوگو کنید و ما بههیچوجه از حق خود نخواهیم گذشت
📌 نامه مظفرالدین شاه به صدراعظم در پی برافراشته شدن پرچم شیخ شارجه در ابوموسی
🔸مال دزدی که انگلیسیها از ما گرفتهاند، اکنون در دست شارجه و راسالخیمه است. این جزایر مثل هفت تیری است که به طرف قلب ما نشانه گرفته شده است
🔸 آثار امپراتوری انگلستان را نمیتوانیم بپذیریم و باید با خود انگلستان از منطقه برود
🔸 ما حاضریم بر اساس تساوی کامل با تمام ممالکی که در خلیج فارس هستند، روابط دوستانه و اتحاد داشته باشیم. ما به ثروت و استقلال کسی چشم نداریم
📌 محمدرضا پهلوی در دیدارهای جداگانه با شیخهای عربی
🔸 عصری دنيس رايت سفير انگليس به ديدنم آمد. يك مطلب خيلی محرمانه به من گفت كه كار جزاير تنب تمام است و قطعن متعلق به ايران خواهد شد زيرا به شيخ راسالخيمه گفتهايم اگر با ايران كنار نيايی، چون جزاير بالاي خط ميانه واقع میشود، ايران آن را قانونن و اگر قانونی نشد با زور، خواهد گرفت و شيخ حاضر به معامله است. گفتم ابوموسی چهطور؟ گفت اين جزيره زير خط ميانه است. گفتم زور ما آنقدر هست كه پا زير خط بگذاريم. گفت اگر به زور متوسل شويد، روابط شما با اعراب هم به هم میخورد. گفتم؛ به جهنم! ما از اعراب چه گرفتهايم؟
📌 روزنوشتهای اسدالله علم، وزیر دربار
🔸 این برگ کاغذی که این مطلب رویش نوشته شده را به عنوان کاغذ مستراح استفاده میکنم و سپس آن را داخل لگن مستراح میاندازم
📌 اردشیر زاهدی پس از انکه شیخ صقر، حاکم وقت راسالخیمه، کاغذهایی دربارهی ادعای مالکیت او بر جزیرههای ایرانی نشان داد
🔸 جزایر مزبور به ما تعلق دارند. در حدود هشتاد سال پیش وقتی ایران فاقد یک دولت مرکزی بود، جزایر مزبور را از ما گرفتند. انگلستان بهانه آورد که دزدان دریایی دریا را ناامن کرده و برای تضمین امنیت دریانوردی ناگزیر جزایر مزبور را اشغال کرده. این اشغال قاعدتن یک اقدام موقت تلقی شد. ما دستکم ۵۰ سند برای اثبات این ادعا داریم و حتا در دورهی اشغال هم جزایر مزبور در نقشههای انگلیس به رنگ خاک کشور من دیده میشوند. در یک مورد پدرم ناوگانی به جزایر مزبور فرستاد لیکن بریتانیا اطمینان داد تا فیصله یافتن کامل این قضیه، هیچ یک از دو طرف پرچم خود را نخواهد برافراشت. اینک امیدوارم موضوع حل شود در غیر این صورت، هیچ راه دیگری نداریم جز اینکه جزایر مزبور را با توسل به زور اشغال کنیم. شما به قدر کافی با روحیهام آشنا هستید. من جنگافروز نیستم، به علاوه ایران و انگلیس هر دو عضو سنتو هستند. از این رو انتظار دارم مساله به شکل مسالمتآمیز حل شود. اما در این مورد نباید تردید باقی گذاشت که ما تصمیم داریم آنچه به ما تعلق دارد باز ستانیم. من نمیتوانم بنشینم و ناظر حراج قسمتی از خاک کشورم باشم. اشغال هشتادساله این حق را به کسی نمیدهد که مال ما را بگیرد یا به دیگری بدهد.
📌 شاه در گفتوگوی مطبوعاتی با سردبیر یک مجلهی هندی
⤵️ ادامه دارد ...
✔️ t.me/joinchat/AAAAAE5Uy4R6VrISPOSPSA
#تاریخ
1⃣ روایتهایی تاریخی از آزادسازی سه جزیرهی ایرانی به دست ارتش شاهنشاهی
💙 #یادمان، قسمت ۱ از ۲
۵۰ سال از نهم آذر ۱۳۵۰ میگذرد؛ روزی که پس از گذشت بیش از یک قرن، سه جزیرهی ایرانی با حکمت شاه وقت، دیپلماسی درخشان منطقهای و بینالمللی، و البته قدرت نظامی برتر ایران به مام میهن بازگشت. برای پی بردن به اهمیت این کار ملی و میهندوستانهی تاریخی تنها کافیست به یاد آورید که اگر #رضاشاه، جنوب ایران را از اشغال شیخ خزعل خارج نمیکرد و اگر پسرش، جزایر ایرانی را به خاک کشور برنمیگرداند، ایرانِ امروز چه نقشهای داشت و بخش گستردهای اراضی مملکتمان، تبدیل به کشورهایی چون آذربایجان، امارات و قطر میشدند که در عمل شانس اعادهی آنها وجود نداشت.
به مناسبت این روز تاریخی، گزیدهای از سخنان و نوشتههای کارگزاران اصلی آزادسازی سه جزیرهی ایرانی را و روایتهایی در همین باره را گردآوری کردهام که تصویر دقیقی از ایران پیشا ۵۷ به ما بازمیشناساند.
⏬⏬⏬
🔸 به وزیر خارجه ابلاغ نمایند که به سفارت انگلیس بگوید، پارسال در این باب مذاکرات شد، دولت انگلیس از ما خواهش کرد که بیرق خودمان را از این دو جزیره برداریم تا رسیدگی و گفتوگو شود، در صورتی که ما خودمان میدانیم که این دو جزیره ملک مسلمه ایران است. در این صورت حالا چطور دولت انگلیس در عالم دوستی راضی میشود که ما ملک مطلق خودمان را به شیخ واگذار کنیم و او بیرق در آنجا بیفرازد. شما باز هم گفتوگو کنید و ما بههیچوجه از حق خود نخواهیم گذشت
📌 نامه مظفرالدین شاه به صدراعظم در پی برافراشته شدن پرچم شیخ شارجه در ابوموسی
🔸مال دزدی که انگلیسیها از ما گرفتهاند، اکنون در دست شارجه و راسالخیمه است. این جزایر مثل هفت تیری است که به طرف قلب ما نشانه گرفته شده است
🔸 آثار امپراتوری انگلستان را نمیتوانیم بپذیریم و باید با خود انگلستان از منطقه برود
🔸 ما حاضریم بر اساس تساوی کامل با تمام ممالکی که در خلیج فارس هستند، روابط دوستانه و اتحاد داشته باشیم. ما به ثروت و استقلال کسی چشم نداریم
📌 محمدرضا پهلوی در دیدارهای جداگانه با شیخهای عربی
🔸 عصری دنيس رايت سفير انگليس به ديدنم آمد. يك مطلب خيلی محرمانه به من گفت كه كار جزاير تنب تمام است و قطعن متعلق به ايران خواهد شد زيرا به شيخ راسالخيمه گفتهايم اگر با ايران كنار نيايی، چون جزاير بالاي خط ميانه واقع میشود، ايران آن را قانونن و اگر قانونی نشد با زور، خواهد گرفت و شيخ حاضر به معامله است. گفتم ابوموسی چهطور؟ گفت اين جزيره زير خط ميانه است. گفتم زور ما آنقدر هست كه پا زير خط بگذاريم. گفت اگر به زور متوسل شويد، روابط شما با اعراب هم به هم میخورد. گفتم؛ به جهنم! ما از اعراب چه گرفتهايم؟
📌 روزنوشتهای اسدالله علم، وزیر دربار
🔸 این برگ کاغذی که این مطلب رویش نوشته شده را به عنوان کاغذ مستراح استفاده میکنم و سپس آن را داخل لگن مستراح میاندازم
📌 اردشیر زاهدی پس از انکه شیخ صقر، حاکم وقت راسالخیمه، کاغذهایی دربارهی ادعای مالکیت او بر جزیرههای ایرانی نشان داد
🔸 جزایر مزبور به ما تعلق دارند. در حدود هشتاد سال پیش وقتی ایران فاقد یک دولت مرکزی بود، جزایر مزبور را از ما گرفتند. انگلستان بهانه آورد که دزدان دریایی دریا را ناامن کرده و برای تضمین امنیت دریانوردی ناگزیر جزایر مزبور را اشغال کرده. این اشغال قاعدتن یک اقدام موقت تلقی شد. ما دستکم ۵۰ سند برای اثبات این ادعا داریم و حتا در دورهی اشغال هم جزایر مزبور در نقشههای انگلیس به رنگ خاک کشور من دیده میشوند. در یک مورد پدرم ناوگانی به جزایر مزبور فرستاد لیکن بریتانیا اطمینان داد تا فیصله یافتن کامل این قضیه، هیچ یک از دو طرف پرچم خود را نخواهد برافراشت. اینک امیدوارم موضوع حل شود در غیر این صورت، هیچ راه دیگری نداریم جز اینکه جزایر مزبور را با توسل به زور اشغال کنیم. شما به قدر کافی با روحیهام آشنا هستید. من جنگافروز نیستم، به علاوه ایران و انگلیس هر دو عضو سنتو هستند. از این رو انتظار دارم مساله به شکل مسالمتآمیز حل شود. اما در این مورد نباید تردید باقی گذاشت که ما تصمیم داریم آنچه به ما تعلق دارد باز ستانیم. من نمیتوانم بنشینم و ناظر حراج قسمتی از خاک کشورم باشم. اشغال هشتادساله این حق را به کسی نمیدهد که مال ما را بگیرد یا به دیگری بدهد.
📌 شاه در گفتوگوی مطبوعاتی با سردبیر یک مجلهی هندی
⤵️ ادامه دارد ...
✔️ t.me/joinchat/AAAAAE5Uy4R6VrISPOSPSA
#تاریخ
Telegram
ساسان آقایی
🏷 «مال دزدی» چگونه به صاحبش برگشت؟
2⃣ روایتهایی تاریخی از آزادسازی سه جزیرهی ایرانی به دست ارتش شاهنشاهی
💙 #یادمان، قسمت دو و پایانی
⤴️ ... ادامه از بالا
🔸 شاید باید گذاشت که قاعدهی «حق با قوی است» بین ما حکم کند
📌 تهدید شاه به استفاده از قوای برتر نظامی…
2⃣ روایتهایی تاریخی از آزادسازی سه جزیرهی ایرانی به دست ارتش شاهنشاهی
💙 #یادمان، قسمت دو و پایانی
⤴️ ... ادامه از بالا
🔸 شاید باید گذاشت که قاعدهی «حق با قوی است» بین ما حکم کند
📌 تهدید شاه به استفاده از قوای برتر نظامی…
🛑 مدافعان واقعی حقوق زنان و کاسبان آن
▫️دربارهی تراژدی اهواز
📝 #یادداشت
تراژدی اهواز، نه جنایتی بیسابقه که متاسفانه امری تکراری و بارها رخداده است. این بار اما قاتل، در روز روشن، با صحنهی مهیبِ جنایت خود، خیابانها را چرخیده و دیگر نمیشد بر آنچه در اینجا و آنجا، به تشویق قانونِ بد علیه #زنان رخ میدهد، سرپوش نهاد. این تراژدی با تمام درد و رنجی که بر گردهی انسانهای عادی تحمیل کرده اما دوباره به رونق ایدههای کاسبکارانهی فرهنگگرایان انجامیده که مدعیاند ریشهی همه چیز در فرهنگ است که برای ساختن یک جامعهی اتوپیایی باید از نو فرهنگی مدنی ساخت.
تجربهی بلند آزمایش این دست ایدهها، چه در ایران و چه در کشورهای دیگر اما تجربهای سراسر شکست خورده است. سکههای جعلی یک میلیون امضایی و مانند آنها که سر در آخور ادعای "فرهنگسازی" دارند، تاکنوت نتوانستهاند جان هزاران زن بیپناه ایرانی مانند #منا_حیدری را نجات دهند. این دست ایدهها و پروژهها تنها به درد آروغ روشنفکری در محفلهای دوزاری و فاند و مهاجرت اپورتونیستها میخورند.
برای زدودن پلیدیهایی چون تراژدی اهواز، تنها اقتدار آمرانه و قانون بیلکنت، با عقوبتهای بسیارسنگین است که کارگر میافتد و انجام جنایتهای ناموسی را کاهش میدهد. وقتی مای مجازاتی عبرتآموز در کار باشد، آن وقت است که تب #غیرت این بیهمه چیزها فرو مینشیند و دیگر کسی جسارت ابراز و اجرای ذهنیت بدوی خود را پیدا نمیکند.
اما جالب اینکه تمام مدعیان "فرهنگسازی"، "تمرین مدنیت" و "ساختن جامعه از پایین"، دست بر قضا مهمترین دشمنان قانون آمرانه، و واعظان و مجریانش هستند! آنها میدانند، وقتی قلندری پیدا شود که به زور و قهریه، مالکیت تام و آزادی هر انسانی را سوای نژاد/مذهب/عقیده/جنسیت به او بازگرداند، دکان اراجیف تخته میشود و نان آنها، آجر. دشمنی با #رضاشاه از همین روست؛ مردی که ۱۰۰ سال پیش، چکمهاش را روی گلوی تحجر فشرد و مدنیت را با شمشیر برنده پاسداری کرد!
✔️ t.me/joinchat/AAAAAE5Uy4R6VrISPOSPSA
#اجتماع
▫️دربارهی تراژدی اهواز
📝 #یادداشت
تراژدی اهواز، نه جنایتی بیسابقه که متاسفانه امری تکراری و بارها رخداده است. این بار اما قاتل، در روز روشن، با صحنهی مهیبِ جنایت خود، خیابانها را چرخیده و دیگر نمیشد بر آنچه در اینجا و آنجا، به تشویق قانونِ بد علیه #زنان رخ میدهد، سرپوش نهاد. این تراژدی با تمام درد و رنجی که بر گردهی انسانهای عادی تحمیل کرده اما دوباره به رونق ایدههای کاسبکارانهی فرهنگگرایان انجامیده که مدعیاند ریشهی همه چیز در فرهنگ است که برای ساختن یک جامعهی اتوپیایی باید از نو فرهنگی مدنی ساخت.
تجربهی بلند آزمایش این دست ایدهها، چه در ایران و چه در کشورهای دیگر اما تجربهای سراسر شکست خورده است. سکههای جعلی یک میلیون امضایی و مانند آنها که سر در آخور ادعای "فرهنگسازی" دارند، تاکنوت نتوانستهاند جان هزاران زن بیپناه ایرانی مانند #منا_حیدری را نجات دهند. این دست ایدهها و پروژهها تنها به درد آروغ روشنفکری در محفلهای دوزاری و فاند و مهاجرت اپورتونیستها میخورند.
برای زدودن پلیدیهایی چون تراژدی اهواز، تنها اقتدار آمرانه و قانون بیلکنت، با عقوبتهای بسیارسنگین است که کارگر میافتد و انجام جنایتهای ناموسی را کاهش میدهد. وقتی مای مجازاتی عبرتآموز در کار باشد، آن وقت است که تب #غیرت این بیهمه چیزها فرو مینشیند و دیگر کسی جسارت ابراز و اجرای ذهنیت بدوی خود را پیدا نمیکند.
اما جالب اینکه تمام مدعیان "فرهنگسازی"، "تمرین مدنیت" و "ساختن جامعه از پایین"، دست بر قضا مهمترین دشمنان قانون آمرانه، و واعظان و مجریانش هستند! آنها میدانند، وقتی قلندری پیدا شود که به زور و قهریه، مالکیت تام و آزادی هر انسانی را سوای نژاد/مذهب/عقیده/جنسیت به او بازگرداند، دکان اراجیف تخته میشود و نان آنها، آجر. دشمنی با #رضاشاه از همین روست؛ مردی که ۱۰۰ سال پیش، چکمهاش را روی گلوی تحجر فشرد و مدنیت را با شمشیر برنده پاسداری کرد!
✔️ t.me/joinchat/AAAAAE5Uy4R6VrISPOSPSA
#اجتماع
🔴 پوتین؛ رهبری ورشکسته
▫️ ۲۵ سال زمامداری او بر روسیه با چه میراثی توصیف میشود؟
📝#یادداشت
🇺🇦 #گزارش_جنگ
پوتین نماد رهبری ورشکسته است، امری که بیش از هر آفت دیگری، کشورها را به نابودی و نیستی میکشاند و فلاکت را ملتها تحمیل میکند.
به روسیهی #پوتین دقیقتر بنگرید! او برای ۲۴ سال است که حاکم مطلق روسیهی پهناور و مستعد به شمار میرود اما دستآوردش چیست؟ هیچ، زیر صفر! روسیهی پوتین، با اقتصادی ورشکسته، رانتیر و فاقد هرگونه شفافیت و سلامتی شناخته میشود که بهترین پناهگاه یک الیگارشی فاسد و جنایتکار است؛ بدون هیچ صنعت بزرگی، هیچ اکتشافی، هیچ مگاپروژهی قابل افتخاری، هیچ دستآوردی در تکنولوژی، بدون هیچ برتری قابل ذکری در هیچ چیز بر جهان غرب!
روسیهی پوتین کشوری تمامن ورشکسته است که واکسن کرونایش را از #آسترازنکا میدزد اما مردمش حاضر نیستند به خاطر این مانور تبلیغاتی احمقانه جان خودشان را به خطر اندازند. در تمام این سالها پوتین حتا نتوانسته برای برآوردن رویاهایش، یک ارتش مدرن و قابل اتکا بسازد که در برابر ارتش فاقد قدرتی مانند #اکراین، مضحکهی عام و خاص نشود. روسیهی پوتین در این دو دهه از ساختن و تکیه بر یک دیپلماسی عقلانی هم ناتوان بوده. مناسباتش با دیگران بر مبنای زور تعریف میشود؛ حکومت بر کشورهای وابستهای چون #بلاروس و #قزاقستان و دشمنی دایمی و بدون کارکرد مفید با رقبای غربی. به همین دلیل روسیهی پهناور که در تمام تاریخ یک میدان مغناطیسی قدرتمند گرداگرد خود ایجاد کرده تا دیگران را به سوی روسیه بکشاند، در عصر پوتین، نه تنها از هیچ قدرت هژمونیکی برخوردار نیست که بدل به یکی از تنفربرانگیزترین حکومتهای جهان شده است.
برای رهیافتی دقیقتر، بهتر است روسیه را با #چین، دیگر قدرت شرور جهان ما قیاس کرد. چین به جز یک اقتصاد قدرتمند، به جز نظمی بروکراتیک و آهنین، یکی از جدیترین و خطرناکترین کشورهاییست که در تکنولوژیهای فوق پیشرفته، به ویژه در زمینههای نظامی، هوش مصنوعی، هوافضا، ژنتیک و ... دارای حرف است و در سیاست خارجی هم از خطمشی روشنی پیروی میکند. مقایسهی روسیهی پوتین با آن سابقه تاریخی با چین، چیزی شبیه قیاس درازای دیوار چین با زمین فوتبال است! و اببته بهترین مقایسه برای بلایی که پوتین بر سر روسیه آورده.
رهبران با میراثشان تعریف و داوری میشوند. تاریخ وقتی به این دوره بنگرد، چه میراثی از #پوتین را سراغ میگیرد؟ هیچ بنای درخوری، هیچ دستاورد قابل ذکری، هیچ پروژهی مفیدی، هیچ ساختار سازندهای، هیچ سیاست موفقی، هیچ اقتصاد قابل ستایشی برای گزارش کردن در کار نیست. پوتین نگران همین است؛ بحران دستآورد!
او با ربع قرن خودکامگی شناخته خواهد شد. #تاریخ، او را با فهرست ننگینی از قتلهای سیاسی و ترورهای وحشیانه به یاد میآورد، با لیست بیپایانی از روزنامهنگارانی که به دستور او سر به نیست شدهاند، با تحریمهایی که اقتصاد روسیه را به اقتصاد ج.ا نزدیک میکند، با اشتهای پایانناپذیر فساد و هزاران میلیارددلار پول غارتشدهی مردم روسیه به دست الیگارشی پوتین، با جنایتهای جنگی که در هر کجا به انجام رسانده. تاریخ از پوتین با نام بازنده یاد خواهد کرد، رهبری ورشکسته که روسیه را به نابودی کشاند.
این بحران دستاورد است که پوتین را به رویابافی و تخیل احیای امپراتوری شر کشانده. بیمار و مجنونش کرده، میخواهد تاریخ از او به نام احیاگر روسیهی بزرگ در کنار ایوان مخوف و دیگر تزارها یاد کن، میخواهد این چیزی باشد که با خودش به گور میبرد اما او نماد رهبری ورشکسته است و حتا در این خیالبافی هم شکست میخورد. راه دوری نرویم؛ #رضاشاه در تنها ۲۰ سال، از ایرانِ در حال مرگ و فروپاشی، کشور و دولت-ملتی قدر قدرت ساخت با ساختارهایی که حتا تا به امروز هم کار میکند و پوتین در ربع قرن از یک ابرقدرت چه ساخته و تحویل داده؟!
رهبران عمومن دو دستهاند؛ سازندگان و ورشکستگان! پوتین بیشک کاپیتان دستهی دوم است، کسی که شکستش را به قیمت جان سربازانش برای برآوردن رویایی خام و از پیش شکستخورده هدر میدهد!
✔️ t.me/joinchat/AAAAAE5Uy4R6VrISPOSPSA
▫️ ۲۵ سال زمامداری او بر روسیه با چه میراثی توصیف میشود؟
📝#یادداشت
🇺🇦 #گزارش_جنگ
پوتین نماد رهبری ورشکسته است، امری که بیش از هر آفت دیگری، کشورها را به نابودی و نیستی میکشاند و فلاکت را ملتها تحمیل میکند.
به روسیهی #پوتین دقیقتر بنگرید! او برای ۲۴ سال است که حاکم مطلق روسیهی پهناور و مستعد به شمار میرود اما دستآوردش چیست؟ هیچ، زیر صفر! روسیهی پوتین، با اقتصادی ورشکسته، رانتیر و فاقد هرگونه شفافیت و سلامتی شناخته میشود که بهترین پناهگاه یک الیگارشی فاسد و جنایتکار است؛ بدون هیچ صنعت بزرگی، هیچ اکتشافی، هیچ مگاپروژهی قابل افتخاری، هیچ دستآوردی در تکنولوژی، بدون هیچ برتری قابل ذکری در هیچ چیز بر جهان غرب!
روسیهی پوتین کشوری تمامن ورشکسته است که واکسن کرونایش را از #آسترازنکا میدزد اما مردمش حاضر نیستند به خاطر این مانور تبلیغاتی احمقانه جان خودشان را به خطر اندازند. در تمام این سالها پوتین حتا نتوانسته برای برآوردن رویاهایش، یک ارتش مدرن و قابل اتکا بسازد که در برابر ارتش فاقد قدرتی مانند #اکراین، مضحکهی عام و خاص نشود. روسیهی پوتین در این دو دهه از ساختن و تکیه بر یک دیپلماسی عقلانی هم ناتوان بوده. مناسباتش با دیگران بر مبنای زور تعریف میشود؛ حکومت بر کشورهای وابستهای چون #بلاروس و #قزاقستان و دشمنی دایمی و بدون کارکرد مفید با رقبای غربی. به همین دلیل روسیهی پهناور که در تمام تاریخ یک میدان مغناطیسی قدرتمند گرداگرد خود ایجاد کرده تا دیگران را به سوی روسیه بکشاند، در عصر پوتین، نه تنها از هیچ قدرت هژمونیکی برخوردار نیست که بدل به یکی از تنفربرانگیزترین حکومتهای جهان شده است.
برای رهیافتی دقیقتر، بهتر است روسیه را با #چین، دیگر قدرت شرور جهان ما قیاس کرد. چین به جز یک اقتصاد قدرتمند، به جز نظمی بروکراتیک و آهنین، یکی از جدیترین و خطرناکترین کشورهاییست که در تکنولوژیهای فوق پیشرفته، به ویژه در زمینههای نظامی، هوش مصنوعی، هوافضا، ژنتیک و ... دارای حرف است و در سیاست خارجی هم از خطمشی روشنی پیروی میکند. مقایسهی روسیهی پوتین با آن سابقه تاریخی با چین، چیزی شبیه قیاس درازای دیوار چین با زمین فوتبال است! و اببته بهترین مقایسه برای بلایی که پوتین بر سر روسیه آورده.
رهبران با میراثشان تعریف و داوری میشوند. تاریخ وقتی به این دوره بنگرد، چه میراثی از #پوتین را سراغ میگیرد؟ هیچ بنای درخوری، هیچ دستاورد قابل ذکری، هیچ پروژهی مفیدی، هیچ ساختار سازندهای، هیچ سیاست موفقی، هیچ اقتصاد قابل ستایشی برای گزارش کردن در کار نیست. پوتین نگران همین است؛ بحران دستآورد!
او با ربع قرن خودکامگی شناخته خواهد شد. #تاریخ، او را با فهرست ننگینی از قتلهای سیاسی و ترورهای وحشیانه به یاد میآورد، با لیست بیپایانی از روزنامهنگارانی که به دستور او سر به نیست شدهاند، با تحریمهایی که اقتصاد روسیه را به اقتصاد ج.ا نزدیک میکند، با اشتهای پایانناپذیر فساد و هزاران میلیارددلار پول غارتشدهی مردم روسیه به دست الیگارشی پوتین، با جنایتهای جنگی که در هر کجا به انجام رسانده. تاریخ از پوتین با نام بازنده یاد خواهد کرد، رهبری ورشکسته که روسیه را به نابودی کشاند.
این بحران دستاورد است که پوتین را به رویابافی و تخیل احیای امپراتوری شر کشانده. بیمار و مجنونش کرده، میخواهد تاریخ از او به نام احیاگر روسیهی بزرگ در کنار ایوان مخوف و دیگر تزارها یاد کن، میخواهد این چیزی باشد که با خودش به گور میبرد اما او نماد رهبری ورشکسته است و حتا در این خیالبافی هم شکست میخورد. راه دوری نرویم؛ #رضاشاه در تنها ۲۰ سال، از ایرانِ در حال مرگ و فروپاشی، کشور و دولت-ملتی قدر قدرت ساخت با ساختارهایی که حتا تا به امروز هم کار میکند و پوتین در ربع قرن از یک ابرقدرت چه ساخته و تحویل داده؟!
رهبران عمومن دو دستهاند؛ سازندگان و ورشکستگان! پوتین بیشک کاپیتان دستهی دوم است، کسی که شکستش را به قیمت جان سربازانش برای برآوردن رویایی خام و از پیش شکستخورده هدر میدهد!
✔️ t.me/joinchat/AAAAAE5Uy4R6VrISPOSPSA
❌ بدون شرح!
🌀 #توییتباز
سعید حافظی، خبرنگار خوزستانی که پیشتر دربارهی ساختمان متروپل افشاگری کرده بود، توییت کرده:
«اتوبوس شرکت بیتا از #آبادان به مقصد اصفهان، امشب با اسکورت نیروی انتظامی راهی جاده شد! اتوبوس شرکت پیکصبا نیز همین شرایط را داشت. چند شب پیش اتوبوس شرکت گیتیپیما در مسیر سربندر به اهواز مورد سرقت راهزنان قرار گرفته بود. نیروی انتظامی اعلام کرده هر اتوبوسی که مسافر عراقی داشته باشد با اسکورت همراهی خواهد شد! دلیل آن نیز همراه داشتن پول نقد، دلار و طلا توسط مسافران عراقی عنوان شده است.
تیمهای اسکورت، چهار نفره با خودروی تویوتا هایلوکس نیروی انتظامی هستند. این اسکورت تا شهرستان دهدز مرز خوزستان و چهارمحال بختیاری، توسط نیروی انتظامی خوزستان و از آن پس توسط نیروی انتظامی استانهایی که مسیر از آنها میگذرد، انجام میشود».
برای برگرداندن کشور به جایی که پیش از ظهور #رضاشاه و در اواخر عصر قاجاری قرار داشت، زحمت زیادی کشیدند؛ حدود ۴۰ و اندی سال!
✔️ t.me/joinchat/AAAAAE5Uy4R6VrISPOSPSA
🌀 #توییتباز
سعید حافظی، خبرنگار خوزستانی که پیشتر دربارهی ساختمان متروپل افشاگری کرده بود، توییت کرده:
«اتوبوس شرکت بیتا از #آبادان به مقصد اصفهان، امشب با اسکورت نیروی انتظامی راهی جاده شد! اتوبوس شرکت پیکصبا نیز همین شرایط را داشت. چند شب پیش اتوبوس شرکت گیتیپیما در مسیر سربندر به اهواز مورد سرقت راهزنان قرار گرفته بود. نیروی انتظامی اعلام کرده هر اتوبوسی که مسافر عراقی داشته باشد با اسکورت همراهی خواهد شد! دلیل آن نیز همراه داشتن پول نقد، دلار و طلا توسط مسافران عراقی عنوان شده است.
تیمهای اسکورت، چهار نفره با خودروی تویوتا هایلوکس نیروی انتظامی هستند. این اسکورت تا شهرستان دهدز مرز خوزستان و چهارمحال بختیاری، توسط نیروی انتظامی خوزستان و از آن پس توسط نیروی انتظامی استانهایی که مسیر از آنها میگذرد، انجام میشود».
برای برگرداندن کشور به جایی که پیش از ظهور #رضاشاه و در اواخر عصر قاجاری قرار داشت، زحمت زیادی کشیدند؛ حدود ۴۰ و اندی سال!
✔️ t.me/joinchat/AAAAAE5Uy4R6VrISPOSPSA