🔸نوشتن برای بچهها
▫️درباب متن و فرامتن؛ فلسفه و تکنیک
#یونس_شکرخواه
نوشتن درباره بچهها و نوشتن برای بچهها با هم متفاوت است. هر دو خوب است و کاری هست برای خودش. اما من فکر میکنم دومی بهتر است: نوشتن برای بچهها.
ماجرای این نوع روزنامهنگاری برای من از دوران کودکیام و زندگی با #کیهانبچهها آغاز میشود؛ نشریهای که هنوز منتشر میشود و شاید یاد هیچ نشریه دیگری تا آن اندازه که هر هفته کیهان بچهها را با هیجان به دست میگرفتم و همه جایش را میخواندم؛ در من ماندگار نشده است.
بعدها بازیهای روزگار مرا با بچه بزرگهایی رو در رو نشاند که یا کودکیشان را در جیبهایشان این طرف و آن طرف میبردند و یا مثل خودم آنرا بر روی لباسشان سنجاق کرده بودند: مرحوم #امیر_فردی؛ مرحوم #قیصر_امینپور؛ #جواد_محقق؛ #مسعود_شهامیپور؛ #لیلا_رستگار؛ #احمد_غلامی؛ #فرانک_عطیف؛ #مناف_یحییپور؛ #فریده_خلعتبری و نامهای دیگر و دیگر .....
با آنها گاه و بیگاه؛ اینجا و آنجا؛ باید در همین بارهها حرف و گپ و گفت میداشتیم و شاید چسب اصلی همه اینها؛ همان کودک درون بود که زخم خورده بود و باز کنجکاوانه راه میرفت و میخواست به همه چیز سرک بکشد، چیستان حل کند و نقاشی کند بر روی تابلوی بیانتهای چسبیده به دیوار خاطرهها.
اینها را گفتم تا سوای اعلام نسبت قطع نشدهام با کودکی، به سببهای حرفهای هم اشاره کرده باشم. تجارب من در قاب همین نسبتها و سببها به من میگوید:
- روزنامهنگاری برای #کودکان در ایران از نظر مضمونی بیشتر در عرصههای داستان؛ شعر و خبر و از جنبه گرافیکی در عرصه نقاشی و نه مثلا #گرافیکاطلاعرسان و یا #گرافیکخبری به پیش رفته و رشد داشته است و در این عرصه گرافیکی به ویژه در قالب کتاب حتی در کانونهایی مثل #بلونیا درخشیده است.
- روزنامهنگاری برای کودکان در ایران هنوز با #سبک #هرموارونه نفس میکشد و #سبکتاریخی را با باور نمینویسد.
- تحریریههای #روزنامهنگاری برای کودکان در ایران هنوز برای خود بچهها صندلی ندارد - #دوچرخه همشهری را استثنا میکنم با ادای احترام به لیلا رستگار و دیگران در ادامه او و نیز #آفتابگردان را با خبرنگاران افتخاریاش که مثل شهاب امد و مثل شهاب رفت.
- روزنامهنگاری برای کودکان در ایران بیشتر خبر زده است و فرمگرا و متاسفانه هنوز غفلت آشکاری دارد نسبت به فرصتها و مخاطراتی که کودکان با آنها مواجه هستند.
- روزنامهنگاری برای کودکان در ایران هنوز یک #متن بیفرامتن است. از زاویه یک آشنا با مقولات و نظریههای ارتباطی به صراحت میگویم حتی درصد ناچیزی از نظریههای رسانهای مرتبط با کودکان در ایران تالیف و ترجمه نشده است: نمونهاش دایرهالمعارف ۸۸۶ صفحهای کودکان و رسانههای #انتشارات_سیج با نمایهای مضمونی مشتمل بر ۷۰ صفحه.
متنهای بیفرامتن لاغر میمانند و درست فهم نمیشوند. من فکر میکنم نهادهایی مثل کانون پرورش فکری؛ #ناشران تخصصی عرصه کودکان؛ مدارس روزنامهنگاری و همچنین خود دست اندرکاران عرصه روزنامهنگاری برای کودکان کارهای ناتمامی در این بحث #فرامتن دارند و شاید تا تولید ادبیات در این عرصه به بلوغ نرسد؛ کودکان ما دچار سوء تغذیه محتوایی بمانند.
- من میپرسم بچهها با چه فرصتها و مخاطراتی مواجه هستند؟ به گمان من برخی مقولهها سایهوار با آنها حرکت میکنند: رفاه، آموزش؛ مسائل خانوادگی و تجارب مربوط به اجتماعی شدن چه از جنبه فیزیکی و چه از جنبه #مجازی، سلامت و بهداشت و بالاخره متاسفانه آزار و اذیت.
- تردیدی ندارم که به فهرست فوق میتوان باز هم افزود. اما من به عمدهترینها اشاره کردم و شاید هم اینها همان حلقههای گمشده در زنجیر طولانی روزنامهنگاری برای کودکان باشند.
- من میپرسم چگونه میتوان ابتدا مقولههایی مثل رفاه، آموزش؛ مسائل خانوادگی و تجارب مربوط به اجتماعی شدن، سلامت و بهداشت و کودک آزاری را دستور کار دائمی قرار داد و سپس نحوه پوشش دادن حرفهای آنها را هم آموخت؟ اولی بحث #فلسفه است و دومی بحث #علم و #تکنیک.
و ما و کودکان؛ هنوز سخت به هر دو محتاج.
▫️درباب متن و فرامتن؛ فلسفه و تکنیک
#یونس_شکرخواه
نوشتن درباره بچهها و نوشتن برای بچهها با هم متفاوت است. هر دو خوب است و کاری هست برای خودش. اما من فکر میکنم دومی بهتر است: نوشتن برای بچهها.
ماجرای این نوع روزنامهنگاری برای من از دوران کودکیام و زندگی با #کیهانبچهها آغاز میشود؛ نشریهای که هنوز منتشر میشود و شاید یاد هیچ نشریه دیگری تا آن اندازه که هر هفته کیهان بچهها را با هیجان به دست میگرفتم و همه جایش را میخواندم؛ در من ماندگار نشده است.
بعدها بازیهای روزگار مرا با بچه بزرگهایی رو در رو نشاند که یا کودکیشان را در جیبهایشان این طرف و آن طرف میبردند و یا مثل خودم آنرا بر روی لباسشان سنجاق کرده بودند: مرحوم #امیر_فردی؛ مرحوم #قیصر_امینپور؛ #جواد_محقق؛ #مسعود_شهامیپور؛ #لیلا_رستگار؛ #احمد_غلامی؛ #فرانک_عطیف؛ #مناف_یحییپور؛ #فریده_خلعتبری و نامهای دیگر و دیگر .....
با آنها گاه و بیگاه؛ اینجا و آنجا؛ باید در همین بارهها حرف و گپ و گفت میداشتیم و شاید چسب اصلی همه اینها؛ همان کودک درون بود که زخم خورده بود و باز کنجکاوانه راه میرفت و میخواست به همه چیز سرک بکشد، چیستان حل کند و نقاشی کند بر روی تابلوی بیانتهای چسبیده به دیوار خاطرهها.
اینها را گفتم تا سوای اعلام نسبت قطع نشدهام با کودکی، به سببهای حرفهای هم اشاره کرده باشم. تجارب من در قاب همین نسبتها و سببها به من میگوید:
- روزنامهنگاری برای #کودکان در ایران از نظر مضمونی بیشتر در عرصههای داستان؛ شعر و خبر و از جنبه گرافیکی در عرصه نقاشی و نه مثلا #گرافیکاطلاعرسان و یا #گرافیکخبری به پیش رفته و رشد داشته است و در این عرصه گرافیکی به ویژه در قالب کتاب حتی در کانونهایی مثل #بلونیا درخشیده است.
- روزنامهنگاری برای کودکان در ایران هنوز با #سبک #هرموارونه نفس میکشد و #سبکتاریخی را با باور نمینویسد.
- تحریریههای #روزنامهنگاری برای کودکان در ایران هنوز برای خود بچهها صندلی ندارد - #دوچرخه همشهری را استثنا میکنم با ادای احترام به لیلا رستگار و دیگران در ادامه او و نیز #آفتابگردان را با خبرنگاران افتخاریاش که مثل شهاب امد و مثل شهاب رفت.
- روزنامهنگاری برای کودکان در ایران بیشتر خبر زده است و فرمگرا و متاسفانه هنوز غفلت آشکاری دارد نسبت به فرصتها و مخاطراتی که کودکان با آنها مواجه هستند.
- روزنامهنگاری برای کودکان در ایران هنوز یک #متن بیفرامتن است. از زاویه یک آشنا با مقولات و نظریههای ارتباطی به صراحت میگویم حتی درصد ناچیزی از نظریههای رسانهای مرتبط با کودکان در ایران تالیف و ترجمه نشده است: نمونهاش دایرهالمعارف ۸۸۶ صفحهای کودکان و رسانههای #انتشارات_سیج با نمایهای مضمونی مشتمل بر ۷۰ صفحه.
متنهای بیفرامتن لاغر میمانند و درست فهم نمیشوند. من فکر میکنم نهادهایی مثل کانون پرورش فکری؛ #ناشران تخصصی عرصه کودکان؛ مدارس روزنامهنگاری و همچنین خود دست اندرکاران عرصه روزنامهنگاری برای کودکان کارهای ناتمامی در این بحث #فرامتن دارند و شاید تا تولید ادبیات در این عرصه به بلوغ نرسد؛ کودکان ما دچار سوء تغذیه محتوایی بمانند.
- من میپرسم بچهها با چه فرصتها و مخاطراتی مواجه هستند؟ به گمان من برخی مقولهها سایهوار با آنها حرکت میکنند: رفاه، آموزش؛ مسائل خانوادگی و تجارب مربوط به اجتماعی شدن چه از جنبه فیزیکی و چه از جنبه #مجازی، سلامت و بهداشت و بالاخره متاسفانه آزار و اذیت.
- تردیدی ندارم که به فهرست فوق میتوان باز هم افزود. اما من به عمدهترینها اشاره کردم و شاید هم اینها همان حلقههای گمشده در زنجیر طولانی روزنامهنگاری برای کودکان باشند.
- من میپرسم چگونه میتوان ابتدا مقولههایی مثل رفاه، آموزش؛ مسائل خانوادگی و تجارب مربوط به اجتماعی شدن، سلامت و بهداشت و کودک آزاری را دستور کار دائمی قرار داد و سپس نحوه پوشش دادن حرفهای آنها را هم آموخت؟ اولی بحث #فلسفه است و دومی بحث #علم و #تکنیک.
و ما و کودکان؛ هنوز سخت به هر دو محتاج.
عرصههای ارتباطی
Photo
🔸راز شجریان
▫️#یونس_شکرخواه
آنکه دلش میخواهد بخواند، به نغمه هم میرسد و آنکه صدایی پیوسته دارد و لحنی ویژه و یگانه؛ باران میشود و بر حسهای ما میبارد و آنکه زمانه را هم درک میکند و ژرفنگر است، راوی میشود.
بانگ گردشهای چرخ است این که خلق
میسرایندش به تنبور و به حلق
هر وقت کنارش بودم آموختم. موسیقی در خانوادهام بود و با ساز و صدا بزرگ شده بودم اما با او به درک تازهای رسیدم و آن این بود که هیچ درکی از موسیقی ندارم، به خودش هم بارها گفتم.
و آرام میگفت تو از زاویه ارتباطات به موسیقی نزدیک شو و من نزدیکتر شدم.
راز بزرگ #محمدرضا_شجریان #صدا نبود، صدا بخشی از روایتهای او بود، #متن هم نبود که متن هم در کنار صدا یک #روایتگر دیگر بود، او سازها ساخت تا به روایتهای خود باز هم کمک کند. به گمانم ده سال پیش بود که شور و ذوقش را در کنارش در نمایشگاهی دیدم که ۱۴ ساز ابداعی او و ۱۰ سنتورش را با اندازههای مختلف در خود داشت؛ شهرآشوبها، کرشمه، شهبانگ، باربد و ساغر و...
شجریان، متن و #ساز و صدا را #گفتگو میدانست، این را بارها به من و دوستان نزدیکش گفته بود، پس راز کجا بود؟
آنکه دلش در هوای خواندن است، هم به مرغ سحر میرسد و هم به کاکل آتشفشان، هم به می کهنه و هم به ساز تازه.
برای شجریان؛ روایت و #گفتگو "چطورها" را میساخت و نه"چراها" را.
"چرا" برای او شالوده رازش بود: پیوند دادن متن به #فرامتن؛ پایان مصنف و شروع #مخاطب.
راز شجریان در پایان کنسرتها رخ مینمود؛ آنگاه که صدا و متن او به پایان میرسید و حاشیه به متن میپیوست و اینگونه بود که روایت مخاطبان با مرغ سحر آغاز میشد.
وقتی سالها پیش با او به #بم رفتم و پای ساخت #باغ_هنر_بم در میان بود او باز هم داشت متن را به فرامتن پیوند میزد.
سالها پیش قرار بود در خارج از ایران یک کنسرت برگزار کند، پیش از اجرا برگشت، پرسیدم چرا برگشتی، گفت مدتها بود باغبانی نکرده بودم دستم به خاک ایران که میخورد صدایم بازتر میشود، آمدم به انس خاک...
شجریان مالک بلامنازع چطورهای #موسیقی و به عبارت بهتر علم موسیقی بود و فلسفه موسیقی را هم به مثابه چراهای موسیقی کشف کرده بود. برای او موسیقی گونهای از گفتگو بود که تنها زمانی به #مفاهمه میرسید که به مثابه متن به فرامتن میپیوست.
راز او #تفکر_انضمامی و مبتنی بر پیوند دایرهوار راوی و مخاطب بود. او به خاطر خوش صدایی نماند. او ماند چون از صدا، صحنه ساخت، صحنه مفاهمه، صحنهای که بر آن میایستاد و نت معلق آخر را به دستان مخاطب میسپرد.
حرف او هنوز در گوشم طنینانداز است: یونس، من کارم را به فرجام رساندم، خیلی سخت بود، اما شد، من توانستم نشان دهم میشود از مطرب، به استاد رسید.
او حالا آرامیده است، آن سان که همه تبدیلگران روایتها به اسطورهها.
▫️#یونس_شکرخواه
آنکه دلش میخواهد بخواند، به نغمه هم میرسد و آنکه صدایی پیوسته دارد و لحنی ویژه و یگانه؛ باران میشود و بر حسهای ما میبارد و آنکه زمانه را هم درک میکند و ژرفنگر است، راوی میشود.
بانگ گردشهای چرخ است این که خلق
میسرایندش به تنبور و به حلق
هر وقت کنارش بودم آموختم. موسیقی در خانوادهام بود و با ساز و صدا بزرگ شده بودم اما با او به درک تازهای رسیدم و آن این بود که هیچ درکی از موسیقی ندارم، به خودش هم بارها گفتم.
و آرام میگفت تو از زاویه ارتباطات به موسیقی نزدیک شو و من نزدیکتر شدم.
راز بزرگ #محمدرضا_شجریان #صدا نبود، صدا بخشی از روایتهای او بود، #متن هم نبود که متن هم در کنار صدا یک #روایتگر دیگر بود، او سازها ساخت تا به روایتهای خود باز هم کمک کند. به گمانم ده سال پیش بود که شور و ذوقش را در کنارش در نمایشگاهی دیدم که ۱۴ ساز ابداعی او و ۱۰ سنتورش را با اندازههای مختلف در خود داشت؛ شهرآشوبها، کرشمه، شهبانگ، باربد و ساغر و...
شجریان، متن و #ساز و صدا را #گفتگو میدانست، این را بارها به من و دوستان نزدیکش گفته بود، پس راز کجا بود؟
آنکه دلش در هوای خواندن است، هم به مرغ سحر میرسد و هم به کاکل آتشفشان، هم به می کهنه و هم به ساز تازه.
برای شجریان؛ روایت و #گفتگو "چطورها" را میساخت و نه"چراها" را.
"چرا" برای او شالوده رازش بود: پیوند دادن متن به #فرامتن؛ پایان مصنف و شروع #مخاطب.
راز شجریان در پایان کنسرتها رخ مینمود؛ آنگاه که صدا و متن او به پایان میرسید و حاشیه به متن میپیوست و اینگونه بود که روایت مخاطبان با مرغ سحر آغاز میشد.
وقتی سالها پیش با او به #بم رفتم و پای ساخت #باغ_هنر_بم در میان بود او باز هم داشت متن را به فرامتن پیوند میزد.
سالها پیش قرار بود در خارج از ایران یک کنسرت برگزار کند، پیش از اجرا برگشت، پرسیدم چرا برگشتی، گفت مدتها بود باغبانی نکرده بودم دستم به خاک ایران که میخورد صدایم بازتر میشود، آمدم به انس خاک...
شجریان مالک بلامنازع چطورهای #موسیقی و به عبارت بهتر علم موسیقی بود و فلسفه موسیقی را هم به مثابه چراهای موسیقی کشف کرده بود. برای او موسیقی گونهای از گفتگو بود که تنها زمانی به #مفاهمه میرسید که به مثابه متن به فرامتن میپیوست.
راز او #تفکر_انضمامی و مبتنی بر پیوند دایرهوار راوی و مخاطب بود. او به خاطر خوش صدایی نماند. او ماند چون از صدا، صحنه ساخت، صحنه مفاهمه، صحنهای که بر آن میایستاد و نت معلق آخر را به دستان مخاطب میسپرد.
حرف او هنوز در گوشم طنینانداز است: یونس، من کارم را به فرجام رساندم، خیلی سخت بود، اما شد، من توانستم نشان دهم میشود از مطرب، به استاد رسید.
او حالا آرامیده است، آن سان که همه تبدیلگران روایتها به اسطورهها.
#زوم #متدولوژی #کلاس
🔸 تحلیل گفتمان انتقادی
▫️چند نکته پایهای درباره #تحلیل_گفتمان_انتقادی (CDA) به عنوان نگرش و متدولوژی
▫️#زبان به مثابه ساختدهنده به مناسبات قدرت و نه فقط بیان کننده و بازتاب دهنده
▫️زبان، اجتماعی است و نهادهای اجتماعی و گروهها نظامهای معانی و ارزشی خاص خود را دارند همانگونه که افراد دارای چنین نظامها و ارزشهایی هستند.
▫️واحد تحلیل زبان است نه افراد
▫️متنها، واحدهای ارتباطات هستند
▫️مخاطبان عملگرهای فعال و تعاملی هستند
▫️تمرکز پژوهشهای مبتنی بر تحلیل گفتمان انتقادی بر مقولههای #قدرت؛ #ایدئولوژی و #هژمونی از طریق کشف موارد تکرار شونده در #متن و #فرامتن (رویههای گفتمانی)است
▫️تمرکز پژوهشهای مبتنی بر تحلیل گفتمان انتقادی بر اعاده #عدالت است
🔸 تحلیل گفتمان انتقادی
▫️چند نکته پایهای درباره #تحلیل_گفتمان_انتقادی (CDA) به عنوان نگرش و متدولوژی
▫️#زبان به مثابه ساختدهنده به مناسبات قدرت و نه فقط بیان کننده و بازتاب دهنده
▫️زبان، اجتماعی است و نهادهای اجتماعی و گروهها نظامهای معانی و ارزشی خاص خود را دارند همانگونه که افراد دارای چنین نظامها و ارزشهایی هستند.
▫️واحد تحلیل زبان است نه افراد
▫️متنها، واحدهای ارتباطات هستند
▫️مخاطبان عملگرهای فعال و تعاملی هستند
▫️تمرکز پژوهشهای مبتنی بر تحلیل گفتمان انتقادی بر مقولههای #قدرت؛ #ایدئولوژی و #هژمونی از طریق کشف موارد تکرار شونده در #متن و #فرامتن (رویههای گفتمانی)است
▫️تمرکز پژوهشهای مبتنی بر تحلیل گفتمان انتقادی بر اعاده #عدالت است
#عکاسانه 🔸 هشت نکته برای فتوژورنالیستها
▫️#یونس_شکرخواه
🔹نكته اول:
یكی از نكات مبتلابه عكاسی خبری تحولات تكنولوژیك در ابزارهای عكاسی است. موبایلهایی كه با دقت با مگاپیكسلهای بالا عكاسی میكنند یا دوربینهای فول اتوماتی كه امروز در بازار وجود دارند، چه تاثیراتی بر #عكاسی میگذارند؟ اینها چه تاثیری بر مرزهای موجود میان عكاسان آماتور و حرفهای میگذارند؟
موبایل به دستها، دوربین به دستها و به طور كلی آماتورها و بلاگرها پیش از آنكه عكاسان حرفهای بخواهند از پیستها و كوهها پایین بیایند، عكسها را برده و لود هم كرده بودند. آماتورها دارند حتی به آژانسها هم ضربه میزنند. پس به عنوان #فتوژورنالیست باید تحولات تكنولوژیك در ابزارهای عكاسی را و تاثیرات آنها را بر كارتان را تعقیب كنید.
🔹نكته دوم:
نكته مهم دیگری كه میخواهم به آن اشاره كنم بحثی است كه به عكس و تكنولوژی كاری ندارد و آن #فرامتن عكاسی است. در عكاسی خبری باید به فرامتن عكس جداگانه نگاه كنیم. الزاما بهترین عكاس آن نیست كه به یك آژانس خارجی بپیوندد؛ هرچند در تفكر ایرانی این است كه اگر كسی عضو فلان آژانس شده پس عكاس خوبی است. پرسش من این است كه آیا اگر كسی جزو یك آژانس بین المللی عكاسی شده است، الزاما عكاسیاش هم ارزشمند شده است؟ خیلی از عكاسانی كه به آژانسها میپیوندند به تدریج و گاه ناخواسته به كادربندیهایی كشیده میشوند كه آژانس آنها را میخواهد. به عبارت دیگر در نظر گرفتن فرامتن عكس یعنی اینكه مخاطبان را به نگاه مورد نظر آژانسها نفروشیم. مگر میشود برای مثلا یك آژانس آمریكایی عكس كاركرد و برایش عكسهای نظامیان آمریكایی كشته شده در جنگ عراق را فرستاد؟ آیا حتی یك فریم عكس از یك نظامی آمریكایی كشته شده در سالهای جنگ عراق دیدهاید، یا در جریان اشغال كویت، مگر از كشتههای آمریكایی عكسی در دنیا گرفته نشده است؟ چرا حتما گرفته شده اما مخابره نمیشود
🔹نكته سوم:
فعال باشید مثل یك دانشجوی روانشناسی، جامعه شناسی. مگر میشود كسی فتوژورنالیست باشد؛ ولی كتاب #روانشناسی و #جامعه شناسی نخواند.
باورش سخت است كه بدون مطالعه در این حوزهها، از #عكس چیزی بیرون بیاید. در این صورت قول میدهم كه اگر دوربین را بیندازید و صبح بروید و بعد از ظهر بیایید، اتفاقی رخ نمیدهد. باید مثل یك دانشجوی رشته سیاست و هنر و غیره اطلاعات كسب كنید. روانشناسی، جامعهشناسی، سیاست و هنر تعمدی است، چون یكی از جنبههای عمومی در عكاسی خبری است و یكی از جنبههای پر كشمكش پشت صحنه است. لازم است بدانید با چه منظوری یك گفتوگو انجام میشود. مساله مهم دیگر بعد هنری قضیه است. به صرف اینكه من #دوربین در دست گرفتم، عكاس نمیشوم. ولی در یك لحظه میتوانم عكاس را جا بگذارم؛ اگر این جنبههایی كه گفتم را در زندگی حرفهای رعایت كنید. پس تا میتوانید تلاش كنید تا به بینش منحصر به فرد دست یابید. آن لحظه است كه همه متوجه میشوند كه چه كسی عكس را گرفته است، چون ویژن (vision) آدمها متفاوت است.
🔹نكته چهارم:
سعی كنید با تلاش سیری ناپذیری رویدادهای جاری را تعقیب كنید. حتی رسانههای بصری همزمان را. پس تعقیب رویدادها و دیدن مداوم رسانههای بصری الزامی است.▫️
🔹نكته پنجم:
عكاس خبری لازم است از درگیر شدن با سیاست، یا جنبشهای مدنی و تجارب دیگران پرهیز كند. چرا؟ برای اینكه نباید در واقع اسیر قالبهای فكری و یا استریوتایپهای گروهها یا افراد شود؛ یا اینكه به اشتغالی تن ندهید كه منجر به سازش شما در رفتارهای حرفهای شود، یا به شما قیافهی سازش بدهد؛ چون شما روزنامهنگار مستقل هستید.
🔹نكته ششم:
تكرار یك بحث جدی است؛ و آن این كه تمام تلاشتان را به كار ببرید كه غیر مهاجم باشید. در مواجهه با سوژهها فروتن باشید و خلوت شخصی كسی را به هوای عكاسی حرفه ای بر باد ندهید.
🔹نكته هفتم:
سعی كنید كه احترام بگذارید به تمامیت لحظهی عكاسی (عدم مداخله در صحنه) و احترام بگذارید به یكپارچگی لحظهی عكاسان دیگر.
🔹نكته هشتم:
تلاش كنید تا با ارائه نمونههای شخصی و مثالزدنی، روحیه و استانداردهای بالای یك عكاس با اخلاق و یك فتوژورنالیست را حفظ كنید. سعی كنید وقتی با شرایط متفاوت و نا آشنا مواجه شدید كه در آن انتخاب اقدام درست؛ نامشخص و گنگ است، با كسانی مشورت كنید كه در زندگیشان استانداردهای بالای حرفهای را به نمایش گذاشتهاند؛ یعنی كسانی كه قدیمیتر و كار كشتهتر از خودتان باشند، میخواهم بگویم كه وقتی فرضا بیست فریم گرفتید فكر نكنید میتوانید جایگاه عكاسی را كه قدیمیتر است به آسانی بگیرید. نه، او دارای تجاربی است كه شما به راحتی آنها را به دست نخواهید آورد.
و بالاخره فتوژورنالیستها باید پیوسته راجع به رشتهشان بخوانند و اخلاقیاتی را كه راهنمای حرفهشان است؛ مطالعه كنند.
▫️#یونس_شکرخواه
🔹نكته اول:
یكی از نكات مبتلابه عكاسی خبری تحولات تكنولوژیك در ابزارهای عكاسی است. موبایلهایی كه با دقت با مگاپیكسلهای بالا عكاسی میكنند یا دوربینهای فول اتوماتی كه امروز در بازار وجود دارند، چه تاثیراتی بر #عكاسی میگذارند؟ اینها چه تاثیری بر مرزهای موجود میان عكاسان آماتور و حرفهای میگذارند؟
موبایل به دستها، دوربین به دستها و به طور كلی آماتورها و بلاگرها پیش از آنكه عكاسان حرفهای بخواهند از پیستها و كوهها پایین بیایند، عكسها را برده و لود هم كرده بودند. آماتورها دارند حتی به آژانسها هم ضربه میزنند. پس به عنوان #فتوژورنالیست باید تحولات تكنولوژیك در ابزارهای عكاسی را و تاثیرات آنها را بر كارتان را تعقیب كنید.
🔹نكته دوم:
نكته مهم دیگری كه میخواهم به آن اشاره كنم بحثی است كه به عكس و تكنولوژی كاری ندارد و آن #فرامتن عكاسی است. در عكاسی خبری باید به فرامتن عكس جداگانه نگاه كنیم. الزاما بهترین عكاس آن نیست كه به یك آژانس خارجی بپیوندد؛ هرچند در تفكر ایرانی این است كه اگر كسی عضو فلان آژانس شده پس عكاس خوبی است. پرسش من این است كه آیا اگر كسی جزو یك آژانس بین المللی عكاسی شده است، الزاما عكاسیاش هم ارزشمند شده است؟ خیلی از عكاسانی كه به آژانسها میپیوندند به تدریج و گاه ناخواسته به كادربندیهایی كشیده میشوند كه آژانس آنها را میخواهد. به عبارت دیگر در نظر گرفتن فرامتن عكس یعنی اینكه مخاطبان را به نگاه مورد نظر آژانسها نفروشیم. مگر میشود برای مثلا یك آژانس آمریكایی عكس كاركرد و برایش عكسهای نظامیان آمریكایی كشته شده در جنگ عراق را فرستاد؟ آیا حتی یك فریم عكس از یك نظامی آمریكایی كشته شده در سالهای جنگ عراق دیدهاید، یا در جریان اشغال كویت، مگر از كشتههای آمریكایی عكسی در دنیا گرفته نشده است؟ چرا حتما گرفته شده اما مخابره نمیشود
🔹نكته سوم:
فعال باشید مثل یك دانشجوی روانشناسی، جامعه شناسی. مگر میشود كسی فتوژورنالیست باشد؛ ولی كتاب #روانشناسی و #جامعه شناسی نخواند.
باورش سخت است كه بدون مطالعه در این حوزهها، از #عكس چیزی بیرون بیاید. در این صورت قول میدهم كه اگر دوربین را بیندازید و صبح بروید و بعد از ظهر بیایید، اتفاقی رخ نمیدهد. باید مثل یك دانشجوی رشته سیاست و هنر و غیره اطلاعات كسب كنید. روانشناسی، جامعهشناسی، سیاست و هنر تعمدی است، چون یكی از جنبههای عمومی در عكاسی خبری است و یكی از جنبههای پر كشمكش پشت صحنه است. لازم است بدانید با چه منظوری یك گفتوگو انجام میشود. مساله مهم دیگر بعد هنری قضیه است. به صرف اینكه من #دوربین در دست گرفتم، عكاس نمیشوم. ولی در یك لحظه میتوانم عكاس را جا بگذارم؛ اگر این جنبههایی كه گفتم را در زندگی حرفهای رعایت كنید. پس تا میتوانید تلاش كنید تا به بینش منحصر به فرد دست یابید. آن لحظه است كه همه متوجه میشوند كه چه كسی عكس را گرفته است، چون ویژن (vision) آدمها متفاوت است.
🔹نكته چهارم:
سعی كنید با تلاش سیری ناپذیری رویدادهای جاری را تعقیب كنید. حتی رسانههای بصری همزمان را. پس تعقیب رویدادها و دیدن مداوم رسانههای بصری الزامی است.▫️
🔹نكته پنجم:
عكاس خبری لازم است از درگیر شدن با سیاست، یا جنبشهای مدنی و تجارب دیگران پرهیز كند. چرا؟ برای اینكه نباید در واقع اسیر قالبهای فكری و یا استریوتایپهای گروهها یا افراد شود؛ یا اینكه به اشتغالی تن ندهید كه منجر به سازش شما در رفتارهای حرفهای شود، یا به شما قیافهی سازش بدهد؛ چون شما روزنامهنگار مستقل هستید.
🔹نكته ششم:
تكرار یك بحث جدی است؛ و آن این كه تمام تلاشتان را به كار ببرید كه غیر مهاجم باشید. در مواجهه با سوژهها فروتن باشید و خلوت شخصی كسی را به هوای عكاسی حرفه ای بر باد ندهید.
🔹نكته هفتم:
سعی كنید كه احترام بگذارید به تمامیت لحظهی عكاسی (عدم مداخله در صحنه) و احترام بگذارید به یكپارچگی لحظهی عكاسان دیگر.
🔹نكته هشتم:
تلاش كنید تا با ارائه نمونههای شخصی و مثالزدنی، روحیه و استانداردهای بالای یك عكاس با اخلاق و یك فتوژورنالیست را حفظ كنید. سعی كنید وقتی با شرایط متفاوت و نا آشنا مواجه شدید كه در آن انتخاب اقدام درست؛ نامشخص و گنگ است، با كسانی مشورت كنید كه در زندگیشان استانداردهای بالای حرفهای را به نمایش گذاشتهاند؛ یعنی كسانی كه قدیمیتر و كار كشتهتر از خودتان باشند، میخواهم بگویم كه وقتی فرضا بیست فریم گرفتید فكر نكنید میتوانید جایگاه عكاسی را كه قدیمیتر است به آسانی بگیرید. نه، او دارای تجاربی است كه شما به راحتی آنها را به دست نخواهید آورد.
و بالاخره فتوژورنالیستها باید پیوسته راجع به رشتهشان بخوانند و اخلاقیاتی را كه راهنمای حرفهشان است؛ مطالعه كنند.
🔸کوتاه دربار طرح صیانت از مخاطبان در فضای مجازی
▫️#معصومه_نصیری مدرس سواد رسانهای
هر اقدامی از جمله طرح مجلس برای #صیانت از کاربران در #فضایمجازی، فارغ از خوب و بد بودنش که باید در جلسات کارشناسی و با حضور افکار متنوع مورد بررسی قرار گیرد، نیازمند تشریح و تبیین برای افکار عمومی است. در عصر رسانه بدون #اقناع_عمومی، هر اقدامی میتواند به ضد خودش تبدیل شود چه رسد که در مارپیچ جنگ رسانهای هم بیفتد.
#پیوست_رسانهای ضرورتی غیرقابل اجتناب برای اقدامات مهم است. بدون این پیوست که باید شامل سه مرحله «قبل»، «حین» و «بعد» اقدامات و تصمیمات باشد، باید روایتهای متناقض، متفاوت و دستکاری شده را جمع کرد که موفق به این امر نیز نخواهید شد.
نکته مهم دیگر بازه زمانی اجرای تصمیمات است. هنوز یادمان نرفته چطور اجرای نامناسب، بدون پیوست رسانهای و اقناع افکار عمومی و در بازه زمانی غیر دقیق افزایش قیمت بنزین، منجر به برهم خوردن نظم عمومی شد. پس توجه به #فرامتن برای اجرای تصمیمات که #دربرگیری_بالایی دارند، گاها از خود آن تصمیم هم مهمتر هستند.
در کنار نکاتی که عرض شد، تقاضا دارم به عنوان مخاطب هوشمند عصر رسانه خودتان یکبار طرح را بخوانید، اظهارات متفاوت را بررسی کرده و به نتیجه برسید. مخاطبان دارای سواد رسانهای بدون مطالعه و بررسی دقیق، نباید نکته ای را تایید یا رد کنند. بدون توجه به القائات رسانهای خودتان موضوعات را بررسی و استنتاج کنید.
وقتی از اهمیت #سواد_رسانهای سخن میگوییم، یعنی آقای مجلس! به فرامتن توجه کن، جناب مردم! واگویه های رسانهای را منفعلانه و چشم بسته قبول نکن و رسانه گرامی! با جلسات کارشناسی و غیر جناحی رفع ابهام کن.
@asrehooshmandi
▫️#معصومه_نصیری مدرس سواد رسانهای
هر اقدامی از جمله طرح مجلس برای #صیانت از کاربران در #فضایمجازی، فارغ از خوب و بد بودنش که باید در جلسات کارشناسی و با حضور افکار متنوع مورد بررسی قرار گیرد، نیازمند تشریح و تبیین برای افکار عمومی است. در عصر رسانه بدون #اقناع_عمومی، هر اقدامی میتواند به ضد خودش تبدیل شود چه رسد که در مارپیچ جنگ رسانهای هم بیفتد.
#پیوست_رسانهای ضرورتی غیرقابل اجتناب برای اقدامات مهم است. بدون این پیوست که باید شامل سه مرحله «قبل»، «حین» و «بعد» اقدامات و تصمیمات باشد، باید روایتهای متناقض، متفاوت و دستکاری شده را جمع کرد که موفق به این امر نیز نخواهید شد.
نکته مهم دیگر بازه زمانی اجرای تصمیمات است. هنوز یادمان نرفته چطور اجرای نامناسب، بدون پیوست رسانهای و اقناع افکار عمومی و در بازه زمانی غیر دقیق افزایش قیمت بنزین، منجر به برهم خوردن نظم عمومی شد. پس توجه به #فرامتن برای اجرای تصمیمات که #دربرگیری_بالایی دارند، گاها از خود آن تصمیم هم مهمتر هستند.
در کنار نکاتی که عرض شد، تقاضا دارم به عنوان مخاطب هوشمند عصر رسانه خودتان یکبار طرح را بخوانید، اظهارات متفاوت را بررسی کرده و به نتیجه برسید. مخاطبان دارای سواد رسانهای بدون مطالعه و بررسی دقیق، نباید نکته ای را تایید یا رد کنند. بدون توجه به القائات رسانهای خودتان موضوعات را بررسی و استنتاج کنید.
وقتی از اهمیت #سواد_رسانهای سخن میگوییم، یعنی آقای مجلس! به فرامتن توجه کن، جناب مردم! واگویه های رسانهای را منفعلانه و چشم بسته قبول نکن و رسانه گرامی! با جلسات کارشناسی و غیر جناحی رفع ابهام کن.
@asrehooshmandi
Forwarded from عرصههای ارتباطی
🔸راز شجریان
▫️#یونس_شکرخواه
آنکه دلش میخواهد بخواند، به نغمه هم میرسد و آنکه صدایی پیوسته دارد و لحنی ویژه و یگانه؛ باران میشود و بر حسهای ما میبارد و آنکه زمانه را هم درک میکند و ژرفنگر است، راوی میشود.
بانگ گردشهای چرخ است این که خلق
میسرایندش به تنبور و به حلق
هر وقت کنارش بودم آموختم. موسیقی در خانوادهام بود و با ساز و صدا بزرگ شده بودم اما با او به درک تازهای رسیدم و آن این بود که هیچ درکی از موسیقی ندارم، به خودش هم بارها گفتم.
و آرام میگفت تو از زاویه ارتباطات به موسیقی نزدیک شو و من نزدیکتر شدم.
راز بزرگ #محمدرضا_شجریان #صدا نبود، صدا بخشی از روایتهای او بود، #متن هم نبود که متن هم در کنار صدا یک #روایتگر دیگر بود، او سازها ساخت تا به روایتهای خود باز هم کمک کند. به گمانم ده سال پیش بود که شور و ذوقش را در کنارش در نمایشگاهی دیدم که ۱۴ ساز ابداعی او و ۱۰ سنتورش را با اندازههای مختلف در خود داشت؛ شهرآشوبها، کرشمه، شهبانگ، باربد و ساغر و...
شجریان، متن و #ساز و صدا را #گفتگو میدانست، این را بارها به من و دوستان نزدیکش گفته بود، پس راز کجا بود؟
آنکه دلش در هوای خواندن است، هم به مرغ سحر میرسد و هم به کاکل آتشفشان، هم به می کهنه و هم به ساز تازه.
برای شجریان؛ روایت و #گفتگو "چطورها" را میساخت و نه"چراها" را.
"چرا" برای او شالوده رازش بود: پیوند دادن متن به #فرامتن؛ پایان مصنف و شروع #مخاطب.
راز شجریان در پایان کنسرتها رخ مینمود؛ آنگاه که صدا و متن او به پایان میرسید و حاشیه به متن میپیوست و اینگونه بود که روایت مخاطبان با مرغ سحر آغاز میشد.
وقتی سالها پیش با او به #بم رفتم و پای ساخت #باغ_هنر_بم در میان بود او باز هم داشت متن را به فرامتن پیوند میزد.
سالها پیش قرار بود در خارج از ایران یک کنسرت برگزار کند، پیش از اجرا برگشت، پرسیدم چرا برگشتی، گفت مدتها بود باغبانی نکرده بودم دستم به خاک ایران که میخورد صدایم بازتر میشود، آمدم به انس خاک...
شجریان مالک بلامنازع چطورهای #موسیقی و به عبارت بهتر علم موسیقی بود و فلسفه موسیقی را هم به مثابه چراهای موسیقی کشف کرده بود. برای او موسیقی گونهای از گفتگو بود که تنها زمانی به #مفاهمه میرسید که به مثابه متن به فرامتن میپیوست.
راز او #تفکر_انضمامی و مبتنی بر پیوند دایرهوار راوی و مخاطب بود. او به خاطر خوش صدایی نماند. او ماند چون از صدا، صحنه ساخت، صحنه مفاهمه، صحنهای که بر آن میایستاد و نت معلق آخر را به دستان مخاطب میسپرد.
حرف او هنوز در گوشم طنینانداز است: یونس، من کارم را به فرجام رساندم، خیلی سخت بود، اما شد، من توانستم نشان دهم میشود از مطرب، به استاد رسید.
او حالا آرامیده است، آن سان که همه تبدیلگران روایتها به اسطورهها.
▫️#یونس_شکرخواه
آنکه دلش میخواهد بخواند، به نغمه هم میرسد و آنکه صدایی پیوسته دارد و لحنی ویژه و یگانه؛ باران میشود و بر حسهای ما میبارد و آنکه زمانه را هم درک میکند و ژرفنگر است، راوی میشود.
بانگ گردشهای چرخ است این که خلق
میسرایندش به تنبور و به حلق
هر وقت کنارش بودم آموختم. موسیقی در خانوادهام بود و با ساز و صدا بزرگ شده بودم اما با او به درک تازهای رسیدم و آن این بود که هیچ درکی از موسیقی ندارم، به خودش هم بارها گفتم.
و آرام میگفت تو از زاویه ارتباطات به موسیقی نزدیک شو و من نزدیکتر شدم.
راز بزرگ #محمدرضا_شجریان #صدا نبود، صدا بخشی از روایتهای او بود، #متن هم نبود که متن هم در کنار صدا یک #روایتگر دیگر بود، او سازها ساخت تا به روایتهای خود باز هم کمک کند. به گمانم ده سال پیش بود که شور و ذوقش را در کنارش در نمایشگاهی دیدم که ۱۴ ساز ابداعی او و ۱۰ سنتورش را با اندازههای مختلف در خود داشت؛ شهرآشوبها، کرشمه، شهبانگ، باربد و ساغر و...
شجریان، متن و #ساز و صدا را #گفتگو میدانست، این را بارها به من و دوستان نزدیکش گفته بود، پس راز کجا بود؟
آنکه دلش در هوای خواندن است، هم به مرغ سحر میرسد و هم به کاکل آتشفشان، هم به می کهنه و هم به ساز تازه.
برای شجریان؛ روایت و #گفتگو "چطورها" را میساخت و نه"چراها" را.
"چرا" برای او شالوده رازش بود: پیوند دادن متن به #فرامتن؛ پایان مصنف و شروع #مخاطب.
راز شجریان در پایان کنسرتها رخ مینمود؛ آنگاه که صدا و متن او به پایان میرسید و حاشیه به متن میپیوست و اینگونه بود که روایت مخاطبان با مرغ سحر آغاز میشد.
وقتی سالها پیش با او به #بم رفتم و پای ساخت #باغ_هنر_بم در میان بود او باز هم داشت متن را به فرامتن پیوند میزد.
سالها پیش قرار بود در خارج از ایران یک کنسرت برگزار کند، پیش از اجرا برگشت، پرسیدم چرا برگشتی، گفت مدتها بود باغبانی نکرده بودم دستم به خاک ایران که میخورد صدایم بازتر میشود، آمدم به انس خاک...
شجریان مالک بلامنازع چطورهای #موسیقی و به عبارت بهتر علم موسیقی بود و فلسفه موسیقی را هم به مثابه چراهای موسیقی کشف کرده بود. برای او موسیقی گونهای از گفتگو بود که تنها زمانی به #مفاهمه میرسید که به مثابه متن به فرامتن میپیوست.
راز او #تفکر_انضمامی و مبتنی بر پیوند دایرهوار راوی و مخاطب بود. او به خاطر خوش صدایی نماند. او ماند چون از صدا، صحنه ساخت، صحنه مفاهمه، صحنهای که بر آن میایستاد و نت معلق آخر را به دستان مخاطب میسپرد.
حرف او هنوز در گوشم طنینانداز است: یونس، من کارم را به فرجام رساندم، خیلی سخت بود، اما شد، من توانستم نشان دهم میشود از مطرب، به استاد رسید.
او حالا آرامیده است، آن سان که همه تبدیلگران روایتها به اسطورهها.
🔸آقای مسوول! آیا همانچیزی که میگویی، شنیده میشود؟!
#معصومه_نصیری
▫️معاون باشگاه مدیریت رسانه و توسعه سواد رسانهای یونسکو ایران
در علم #ارتباطات میگویند #پیام تنها آن چیزی نیست که ارسال میشود، بلکه آنچیزی که دریافت میشود هم مهم است. به معنای دیگر لزوما آنچه ارسال میشود با آنچه دریافت شده یکی نیست. بنابراین ارسال کنندگان پیام باید به این نکته توجه کنند که چگونگی دریافت یک پیام، بسیار متاثر از #فرامتن و تجربه زیستههای افرادی است که برای آنها پیام تولید و ارسال میکنیم.
#دیویدبرلو به عنوان یکی از اندیشمندان حوزه ارتباطات در مدل فراگرد ارتباطات انسانی، مفهوم "قصد" ارتباطی، برای برقرار شدن ارتباط مؤثر و آشکار را دارای نقش مهمی میداند و معتقد است که "قصد و هدف تمامی رفتارهای ارتباطی آن است که پاسخی خاص از جانب فرد یا گروهی خاص را برانگیزد و ارتباط، هنگامی مؤثر خواهد بود که گیرنده با تلاش کمتری پاسخ مطلوب را ارائه دهد."
او میگوید که معنیها در پیامها و چیزهای قابل کشف نیستند. در واقع کلمات در نهایت هیچ معنایی نمیدهند؛ بلکه معنیها فقط در آدمها هستند، که مسبّب پاسخها میشوند. آنها چیزهایی شخصی و درون ارگانیسم انسانند. معناها آموخته میشوند؛ آنها داراییهای ما محسوب میشوند؛ ما معنیها را یاد میگیریم، بر آن میافزاییم، آنها را نابود میکنیم؛ اما قادر به یافتنشان نیستیم. آنها در ما هستند نه در پیام. معنی در درون انسانهاست نه در کلمات.
برلو همچنین میگوید سیستمهای اجتماعی– فرهنگی بهطور نسبی عوامل تعیینکننده موارد زیر هستند: انتخاب کلماتی که افراد بهکار میبرند، هدفهایی که برای ارتباط دارند، معنیهایی که برای یک کلمه در نظر میگیرند، گیرندگانی که انتخاب میکنند و کانالهایی که برای انواع پیامها برمیگزینند همه به سیستمهای اجتماعی- فرهنگی وابستهاند.
با این وصف پیامهای رسانهای که قابلیت رمزگشایی و فهم دقیقتری از سوی #مخاطبان دارند و مبتنی بر بافت معنایی درون افراد بیشتری هستند، بهتر میتوانند مخاطبان را تحت تاثیر قرار داده و با خود همراه کنند. تمام قصد و هدف تولید پیامها و به عبارت دقیقتر رفتارهای ارتباطی آن است که پاسخی خاص از جانب فرد یا گروهی خاص برانگیخته شود پس یک پیام زمانی مؤثر خواهد بود که گیرنده با تلاش کمتری به آن پاسخ دهد. اساسا تفاوت جدی رسانهها و یکی از دلایل توفیق یا عدم موفقیتشان چگونگی بهکارگیری کلمات و قالبهای رسانهای است و آنهایی موفقترند که پیامهایشان نزدیکی بیشتری به معنی ذهنی اکثریت مخاطبان داشته باشد. این معانی نیز تحت تاثیر تجربهزیستهها، فرامتنها، نظام و ساختار فرهنگی و اجتماعی جوامع و... قرار دارند.
رسانهای موفق خواهد بود که بتواند پیامهایش را در قالب کلمات دارای معانی مشترک دقیقتری به مخاطبان عرضه کنند(رمزگذاری) و مخاطب نیز با کمترین اتلاف وقت، رمزگشایی کرده و پیام را بپذیرد. #رسانهها امروز معنا میسازند، معنای پیشین را هدایت میکنند و حتی تغییر میدهند.
@asrehooshmandi
#معصومه_نصیری
▫️معاون باشگاه مدیریت رسانه و توسعه سواد رسانهای یونسکو ایران
در علم #ارتباطات میگویند #پیام تنها آن چیزی نیست که ارسال میشود، بلکه آنچیزی که دریافت میشود هم مهم است. به معنای دیگر لزوما آنچه ارسال میشود با آنچه دریافت شده یکی نیست. بنابراین ارسال کنندگان پیام باید به این نکته توجه کنند که چگونگی دریافت یک پیام، بسیار متاثر از #فرامتن و تجربه زیستههای افرادی است که برای آنها پیام تولید و ارسال میکنیم.
#دیویدبرلو به عنوان یکی از اندیشمندان حوزه ارتباطات در مدل فراگرد ارتباطات انسانی، مفهوم "قصد" ارتباطی، برای برقرار شدن ارتباط مؤثر و آشکار را دارای نقش مهمی میداند و معتقد است که "قصد و هدف تمامی رفتارهای ارتباطی آن است که پاسخی خاص از جانب فرد یا گروهی خاص را برانگیزد و ارتباط، هنگامی مؤثر خواهد بود که گیرنده با تلاش کمتری پاسخ مطلوب را ارائه دهد."
او میگوید که معنیها در پیامها و چیزهای قابل کشف نیستند. در واقع کلمات در نهایت هیچ معنایی نمیدهند؛ بلکه معنیها فقط در آدمها هستند، که مسبّب پاسخها میشوند. آنها چیزهایی شخصی و درون ارگانیسم انسانند. معناها آموخته میشوند؛ آنها داراییهای ما محسوب میشوند؛ ما معنیها را یاد میگیریم، بر آن میافزاییم، آنها را نابود میکنیم؛ اما قادر به یافتنشان نیستیم. آنها در ما هستند نه در پیام. معنی در درون انسانهاست نه در کلمات.
برلو همچنین میگوید سیستمهای اجتماعی– فرهنگی بهطور نسبی عوامل تعیینکننده موارد زیر هستند: انتخاب کلماتی که افراد بهکار میبرند، هدفهایی که برای ارتباط دارند، معنیهایی که برای یک کلمه در نظر میگیرند، گیرندگانی که انتخاب میکنند و کانالهایی که برای انواع پیامها برمیگزینند همه به سیستمهای اجتماعی- فرهنگی وابستهاند.
با این وصف پیامهای رسانهای که قابلیت رمزگشایی و فهم دقیقتری از سوی #مخاطبان دارند و مبتنی بر بافت معنایی درون افراد بیشتری هستند، بهتر میتوانند مخاطبان را تحت تاثیر قرار داده و با خود همراه کنند. تمام قصد و هدف تولید پیامها و به عبارت دقیقتر رفتارهای ارتباطی آن است که پاسخی خاص از جانب فرد یا گروهی خاص برانگیخته شود پس یک پیام زمانی مؤثر خواهد بود که گیرنده با تلاش کمتری به آن پاسخ دهد. اساسا تفاوت جدی رسانهها و یکی از دلایل توفیق یا عدم موفقیتشان چگونگی بهکارگیری کلمات و قالبهای رسانهای است و آنهایی موفقترند که پیامهایشان نزدیکی بیشتری به معنی ذهنی اکثریت مخاطبان داشته باشد. این معانی نیز تحت تاثیر تجربهزیستهها، فرامتنها، نظام و ساختار فرهنگی و اجتماعی جوامع و... قرار دارند.
رسانهای موفق خواهد بود که بتواند پیامهایش را در قالب کلمات دارای معانی مشترک دقیقتری به مخاطبان عرضه کنند(رمزگذاری) و مخاطب نیز با کمترین اتلاف وقت، رمزگشایی کرده و پیام را بپذیرد. #رسانهها امروز معنا میسازند، معنای پیشین را هدایت میکنند و حتی تغییر میدهند.
@asrehooshmandi
#اقتصادسیاسی #مطالعاتفرهنگی
🔸رویکردهای بزرگ در ارتباطات و فرهنگ
▫️#یونس_شکرخواه
یکی از رویکردهای بزرگ در عرصههای #ارتباطات و #فرهنگ، مطالعات مبتنی بر #تمركز است كه پدیده متمرکز شدن سازمانهای رسانهای در آن مطرح است و در دوره کنونی بسیار باب شده است. ما درگذشته سازمانهای رسانهای تایم، وارنر و سی ان ان را میشناختیم و اکنون این چند سازمان را در قالب یک چند رسانهای بزرگ و به صورت یک غول رسانهای میبینیم.
عرصه دیگر، تئوریهای مربوط به اقتصاد سیاسی است. رویکردهای نظری این حوزه نیاز به بازبینی دارند. در اینباره باید به پرسشهایی از این دست جواب داد که آیا واقعا این نهادهای اقتصادی و سیاسی هستند كه عامل تغییرات هستند و رسانهها صرفا ناقل تغییرات میباشند و مثل یك نوار نقاله این کار را انجام میدهند؟ آیا رسانهها در رابطه با ساختار قدرت به گونهای منفعل عمل میکنند؟ یا اینكه نقش یك واسطه را دارند و مثل تاندون در بدن انسان عمل میکنند؟
رویکرد نظری دیگر در رابطه با #مصرفگرایی است، مصرف در حوزه فرهنگ كه باید نگاهی دوباره به مبانی نظری این حوزه هم داشت.
رویکرد دیگر از نظر من میتواند نگاهی دوباره باشد به مفهوم مكلوهانی رسانه همان پیام است.
این رویكردهایی كه برشمردم همه #متن هستند. کار مهم ارتباطات این است که میتواند با مطالعات علمی و عملی در این عرصهها به فراسوی این متن و به واقع به #فرامتن بنگرد و این فرامتن را برای درك تازه از فرهنگ فراهم كند.
به گمان من در فراسوی این متن كه ادبیات كلاسیك فرهنگ را شكل داده است اتفاق دیگری در عرصه فرامتن رخ داده كه هنوز در حال وقوع است و آن #اینترنت و جهان مجازی عارض شده بر فرهنگهاست كه مفاهیم كلاسیك عرصههای #جامعهشناسی و #فرهنگ را به چالش كشیده است. امروز یک بنگلادشی با ارتباط اینترنتی میتواند مثلا از فرهنگ فرانسوی تاثیر بگیرد و یا به عكس طرف دوم از طرف اول تاثیر پذیرد. اینترنت و فضای وب باعث شدهاند تا یک اتفاق جدید رخ دهد و آن گسسته شدن رابطه فرهنگ با جغرافیا و اقلیم است. فرهنگ قبلا در صدف جغرافیا قوام میگرفت و حالا این حفاظ وجود ندارد. قبلا مصادیق فرهنگی با زمانهای طولانی و عمدتا از طریق مهاجرت و سفر رخ میداد و به دیگر زبان مصادیق فرهنگی بسیار كند و آهسته جابجا میشد ولی انسان به تور اینترنت افتاده لحظه به لحظه در اقلیم و سرزمین خود به جابجایی و مهاجرت کشانده میشود و به دیگر سخن؛ زمان اخطار بسیار كوتاه شده است و فرهنگ دیگر آن حفاظ جغرافیایی و اتكای سرزمینی را ندارد. بنابراین با توجه به تغییرات بنیادینی كه در سپهر ارتباطی رخ داده نمیتوان با همان نگاههای كلاسیك به سازههای معرف فرهنگ و هویت نگاه كرد. مفهوم فرهنگ در فرامتن جدیدی كه شكل گرفته نیاز به تامل دوباره دارد.
🔸رویکردهای بزرگ در ارتباطات و فرهنگ
▫️#یونس_شکرخواه
یکی از رویکردهای بزرگ در عرصههای #ارتباطات و #فرهنگ، مطالعات مبتنی بر #تمركز است كه پدیده متمرکز شدن سازمانهای رسانهای در آن مطرح است و در دوره کنونی بسیار باب شده است. ما درگذشته سازمانهای رسانهای تایم، وارنر و سی ان ان را میشناختیم و اکنون این چند سازمان را در قالب یک چند رسانهای بزرگ و به صورت یک غول رسانهای میبینیم.
عرصه دیگر، تئوریهای مربوط به اقتصاد سیاسی است. رویکردهای نظری این حوزه نیاز به بازبینی دارند. در اینباره باید به پرسشهایی از این دست جواب داد که آیا واقعا این نهادهای اقتصادی و سیاسی هستند كه عامل تغییرات هستند و رسانهها صرفا ناقل تغییرات میباشند و مثل یك نوار نقاله این کار را انجام میدهند؟ آیا رسانهها در رابطه با ساختار قدرت به گونهای منفعل عمل میکنند؟ یا اینكه نقش یك واسطه را دارند و مثل تاندون در بدن انسان عمل میکنند؟
رویکرد نظری دیگر در رابطه با #مصرفگرایی است، مصرف در حوزه فرهنگ كه باید نگاهی دوباره به مبانی نظری این حوزه هم داشت.
رویکرد دیگر از نظر من میتواند نگاهی دوباره باشد به مفهوم مكلوهانی رسانه همان پیام است.
این رویكردهایی كه برشمردم همه #متن هستند. کار مهم ارتباطات این است که میتواند با مطالعات علمی و عملی در این عرصهها به فراسوی این متن و به واقع به #فرامتن بنگرد و این فرامتن را برای درك تازه از فرهنگ فراهم كند.
به گمان من در فراسوی این متن كه ادبیات كلاسیك فرهنگ را شكل داده است اتفاق دیگری در عرصه فرامتن رخ داده كه هنوز در حال وقوع است و آن #اینترنت و جهان مجازی عارض شده بر فرهنگهاست كه مفاهیم كلاسیك عرصههای #جامعهشناسی و #فرهنگ را به چالش كشیده است. امروز یک بنگلادشی با ارتباط اینترنتی میتواند مثلا از فرهنگ فرانسوی تاثیر بگیرد و یا به عكس طرف دوم از طرف اول تاثیر پذیرد. اینترنت و فضای وب باعث شدهاند تا یک اتفاق جدید رخ دهد و آن گسسته شدن رابطه فرهنگ با جغرافیا و اقلیم است. فرهنگ قبلا در صدف جغرافیا قوام میگرفت و حالا این حفاظ وجود ندارد. قبلا مصادیق فرهنگی با زمانهای طولانی و عمدتا از طریق مهاجرت و سفر رخ میداد و به دیگر زبان مصادیق فرهنگی بسیار كند و آهسته جابجا میشد ولی انسان به تور اینترنت افتاده لحظه به لحظه در اقلیم و سرزمین خود به جابجایی و مهاجرت کشانده میشود و به دیگر سخن؛ زمان اخطار بسیار كوتاه شده است و فرهنگ دیگر آن حفاظ جغرافیایی و اتكای سرزمینی را ندارد. بنابراین با توجه به تغییرات بنیادینی كه در سپهر ارتباطی رخ داده نمیتوان با همان نگاههای كلاسیك به سازههای معرف فرهنگ و هویت نگاه كرد. مفهوم فرهنگ در فرامتن جدیدی كه شكل گرفته نیاز به تامل دوباره دارد.