#رخنما #روزنامهنگاری
🔸گونهها و زمانه آنلاین
▫️#يونس_شكرخواه
روزنامهنگاری؛ روزنامهنگاری است. اما گونههای متفاوتی دارد، گونههایی مثل روزنامهنگاری تجاری، روزنامهنگاری حقوقی، روزنامهنگاری محيط زيستی، روزنامهنگاری اجتماعی و ...
روزنامهنگاری؛ روزنامهنگاري است. اما گونههاي متفاوتي برای بستهبندی رويدادها دارد: #خبر، #فيچر، #گزارش، #گفتگو و...
روزنامهنگاری؛ روزنامهنگاری است. اما گونههای متفاوتی براي روايت دارد: #هرم وارونه؛ #تاريخي؛ #ساعتشنی #توصيفي و ...
روزنامهنگاری؛ روزنامهنگاری است. اما مهارتهاي متفاوتی برای بسته بندي و روايت میطلبد: نوشتن براي انواع رسانهها در انواع بستهها و ژانرها از چاپی گرفته تا ديجيتال، الكترونيك و #آنلاين و رسانههای در راه اين قرن بيست ويكم، از آمدهها تا نيامدهها.
🔸گونهها و زمانه آنلاین
▫️#يونس_شكرخواه
روزنامهنگاری؛ روزنامهنگاری است. اما گونههای متفاوتی دارد، گونههایی مثل روزنامهنگاری تجاری، روزنامهنگاری حقوقی، روزنامهنگاری محيط زيستی، روزنامهنگاری اجتماعی و ...
روزنامهنگاری؛ روزنامهنگاري است. اما گونههاي متفاوتي برای بستهبندی رويدادها دارد: #خبر، #فيچر، #گزارش، #گفتگو و...
روزنامهنگاری؛ روزنامهنگاری است. اما گونههای متفاوتی براي روايت دارد: #هرم وارونه؛ #تاريخي؛ #ساعتشنی #توصيفي و ...
روزنامهنگاری؛ روزنامهنگاری است. اما مهارتهاي متفاوتی برای بسته بندي و روايت میطلبد: نوشتن براي انواع رسانهها در انواع بستهها و ژانرها از چاپی گرفته تا ديجيتال، الكترونيك و #آنلاين و رسانههای در راه اين قرن بيست ويكم، از آمدهها تا نيامدهها.
#محیطزیست 🔸پیام مدیرکل یونسکو
مدیرکل #یونسکو در پیامی به مناسبت روز جهانی محیط زیست تاکید کرد که باید در روابط خود با جهان زنده تجدید نظر کنیم.
در پیام #اودری_ازوله مدیر کل یونسکو، به مناسبت روز جهانی محیط زیست، با موضوع تنوع زیستی آمده است:
هر ساله، اواخر ماه می و اوایل ژوئن، یونسکو سه روز بینالمللی را جشن میگیرد، این روزها فرصتی مهم برای توجه به سه عامل مهم و موثر در تغییرات آب و هوایی است: #تنوعزیستی، آب و هوا و اقیانوسها.
۵ ژوئن فرصتی برای تجلیل از محیط زیست است. این روز فرصتی است تا ما به یاد بیاوریم که محیط زیست یک کل است، یک سیستم پیچیده که در آن آب و هوا، اقیانوسها، تنوع موجودات زنده و محیط آنها گاه به طریقی تعامل دارند که فراتر از توانایی پیشبینی ماست.
امسال چون جهان با یک بیماری همهگیر بیسابقه دست و پنجه نرم میکند، اهمیت این روزها از همیشه بیشتر است. طی یک سال گذشته، بحران محیط زیست به گونهای نگران کننده بروز پیدا کرده است. آتشسوزی، جنگلهای باران خیز استوایی را به گونهای خشکانده که گویی این جنگلها، بیابانهای ساوانا بودهاند، این رویداد بیانگر تاثیرات تغییرات آب و هوایی است. #کووید_۱۹ نیز بر بحران تنوع زیستی تاثیرگذار بوده است.
این بیماری همهگیر درستی سخن دانشمندان را به اثبات رسانده است، سخنی که سالها بر آن تاکید میشده: وابستگی متقابل بین بشریت و تنوع زیستی آن چنان عمیق است که آسیبپذیری تنوع زیستی در واقع آسیب به خود ماست.
این بحران بهداشتی هشداری است که باید به صورت جمعی به آن توجه کنیم: باید اساساً در روابطمان با جهان زنده، اکوسیستمهای طبیعی و تنوع زیستی تجدید نظر کنیم.
ما باید با همکاری یکدیگر با جهان زنده پیمان جدیدی ببندیم. این پیمان کار بسیار بزرگی است که در حال انجام است. این امر نیازمند یک موافقت گسترده، در دو سطح فنی و اخلاقی است. یونسکو از سازمانهایی است که امکان ایجاد چنین اجماعی را فراهم می کند. یونسکو وظیفه تقویت روابط و تعامل را بر عهده دارد. این امر از ماموریت های مهم سازمان یونسکو از زمان تاسیس آن بوده است. برقراری مجدد پیمان با دنیای زنده فقط به صورت جمعی و از طریق #گفتگو و تبادل امکان پذیر است.
به گفته #لئون_بلوم، یکی از بنیانگذاران برجسته یونسکو، این سازمان با آن دستورالعمل استاندارد و عقلانی، در واقع ضمیر سازمانملل است. بنابراین یونسکو باید از جمله مکانهایی باشد که امکان این گفت و گوی جهانی را فراهم میکند.
یونسکو همچنین میتواند تجربه خود را ارائه دهد، برای مثال از طریق برنامه انسان و کره مسکون، یونسکو میتواند از مکانها و شبکههایی بهره بگیرد که بیانگر امکان زندگی هماهنگ انسان با طبیعت هستند و در واقع اکوسیستم های بازسازی شدهای هستند که برای نسلهای آینده حفظ میشوند.
در نهایت، یونسکو میتواند بر تخصص خاص خود تاکید کند، خصوصاً در زمینه آموزش، زیرا که آموزش محیط زیست بسیار مهم است: توجه بیشتر و حساسیت به دنیای زنده با غنای فوق العاده آن و پذیرش این دنیا، توانایی تحسین و احساس تواضع در برابر آن، درک مسئولیت ما و شناسایی اقدامات ممکن، همه اینها نیاز به آموزش دارد.
در روز جهانی محیط زیست، با گرامیداشت موضوع تنوع زیستی، سخنان #دیوید_آتنبورو را به یاد میآوریم، مجری که بخشی از زندگی خود را به صحبت از جانب دنیای زیبا و متنوع ما اختصاص داده است، او گفته: نه تنها آینده خودمان بلکه آینده تمام موجودات زنده دیگری که با ما روی زمین زندگی می کنند، متاثر از اقدامات ماست”.
مدیرکل #یونسکو در پیامی به مناسبت روز جهانی محیط زیست تاکید کرد که باید در روابط خود با جهان زنده تجدید نظر کنیم.
در پیام #اودری_ازوله مدیر کل یونسکو، به مناسبت روز جهانی محیط زیست، با موضوع تنوع زیستی آمده است:
هر ساله، اواخر ماه می و اوایل ژوئن، یونسکو سه روز بینالمللی را جشن میگیرد، این روزها فرصتی مهم برای توجه به سه عامل مهم و موثر در تغییرات آب و هوایی است: #تنوعزیستی، آب و هوا و اقیانوسها.
۵ ژوئن فرصتی برای تجلیل از محیط زیست است. این روز فرصتی است تا ما به یاد بیاوریم که محیط زیست یک کل است، یک سیستم پیچیده که در آن آب و هوا، اقیانوسها، تنوع موجودات زنده و محیط آنها گاه به طریقی تعامل دارند که فراتر از توانایی پیشبینی ماست.
امسال چون جهان با یک بیماری همهگیر بیسابقه دست و پنجه نرم میکند، اهمیت این روزها از همیشه بیشتر است. طی یک سال گذشته، بحران محیط زیست به گونهای نگران کننده بروز پیدا کرده است. آتشسوزی، جنگلهای باران خیز استوایی را به گونهای خشکانده که گویی این جنگلها، بیابانهای ساوانا بودهاند، این رویداد بیانگر تاثیرات تغییرات آب و هوایی است. #کووید_۱۹ نیز بر بحران تنوع زیستی تاثیرگذار بوده است.
این بیماری همهگیر درستی سخن دانشمندان را به اثبات رسانده است، سخنی که سالها بر آن تاکید میشده: وابستگی متقابل بین بشریت و تنوع زیستی آن چنان عمیق است که آسیبپذیری تنوع زیستی در واقع آسیب به خود ماست.
این بحران بهداشتی هشداری است که باید به صورت جمعی به آن توجه کنیم: باید اساساً در روابطمان با جهان زنده، اکوسیستمهای طبیعی و تنوع زیستی تجدید نظر کنیم.
ما باید با همکاری یکدیگر با جهان زنده پیمان جدیدی ببندیم. این پیمان کار بسیار بزرگی است که در حال انجام است. این امر نیازمند یک موافقت گسترده، در دو سطح فنی و اخلاقی است. یونسکو از سازمانهایی است که امکان ایجاد چنین اجماعی را فراهم می کند. یونسکو وظیفه تقویت روابط و تعامل را بر عهده دارد. این امر از ماموریت های مهم سازمان یونسکو از زمان تاسیس آن بوده است. برقراری مجدد پیمان با دنیای زنده فقط به صورت جمعی و از طریق #گفتگو و تبادل امکان پذیر است.
به گفته #لئون_بلوم، یکی از بنیانگذاران برجسته یونسکو، این سازمان با آن دستورالعمل استاندارد و عقلانی، در واقع ضمیر سازمانملل است. بنابراین یونسکو باید از جمله مکانهایی باشد که امکان این گفت و گوی جهانی را فراهم میکند.
یونسکو همچنین میتواند تجربه خود را ارائه دهد، برای مثال از طریق برنامه انسان و کره مسکون، یونسکو میتواند از مکانها و شبکههایی بهره بگیرد که بیانگر امکان زندگی هماهنگ انسان با طبیعت هستند و در واقع اکوسیستم های بازسازی شدهای هستند که برای نسلهای آینده حفظ میشوند.
در نهایت، یونسکو میتواند بر تخصص خاص خود تاکید کند، خصوصاً در زمینه آموزش، زیرا که آموزش محیط زیست بسیار مهم است: توجه بیشتر و حساسیت به دنیای زنده با غنای فوق العاده آن و پذیرش این دنیا، توانایی تحسین و احساس تواضع در برابر آن، درک مسئولیت ما و شناسایی اقدامات ممکن، همه اینها نیاز به آموزش دارد.
در روز جهانی محیط زیست، با گرامیداشت موضوع تنوع زیستی، سخنان #دیوید_آتنبورو را به یاد میآوریم، مجری که بخشی از زندگی خود را به صحبت از جانب دنیای زیبا و متنوع ما اختصاص داده است، او گفته: نه تنها آینده خودمان بلکه آینده تمام موجودات زنده دیگری که با ما روی زمین زندگی می کنند، متاثر از اقدامات ماست”.
#ارتباطات #گفتگو
🔸به یکدیگر اجازه حرف زدن بدهید
چرا آدمها با یکدیگر حرف نمیزنند؟
چرا هنگام ناراحتی، سکوت یا قهر میکنند؟!
باور کنید تمام سوءتفهیمها، از همین حرف نزدنها شروع میشود...!
به یکدیگر اجازه حرف زدن بدهیم.
بگذاریم مشکلمان را کلمهها حل کنند...
باور کنید هیچ چیز به اندازه حرف زدن، روی قلب و احساس و فکر ما تاثیر ندارد...
کلمهها قدرتی دارند که
میتوانند کوههای درون فکر ما را جا به جا کنند
و دیوارهای بین ما را از بین ببرند...
به یکدیگر اجازه حرف زدن بدهید؛
در این روزگار، افسردگی و سکوت فقط ما را از یکدیگر دور میکند
@SCMEDIA
🔸به یکدیگر اجازه حرف زدن بدهید
چرا آدمها با یکدیگر حرف نمیزنند؟
چرا هنگام ناراحتی، سکوت یا قهر میکنند؟!
باور کنید تمام سوءتفهیمها، از همین حرف نزدنها شروع میشود...!
به یکدیگر اجازه حرف زدن بدهیم.
بگذاریم مشکلمان را کلمهها حل کنند...
باور کنید هیچ چیز به اندازه حرف زدن، روی قلب و احساس و فکر ما تاثیر ندارد...
کلمهها قدرتی دارند که
میتوانند کوههای درون فکر ما را جا به جا کنند
و دیوارهای بین ما را از بین ببرند...
به یکدیگر اجازه حرف زدن بدهید؛
در این روزگار، افسردگی و سکوت فقط ما را از یکدیگر دور میکند
@SCMEDIA
عرصههای ارتباطی
Photo
🔸راز شجریان
▫️#یونس_شکرخواه
آنکه دلش میخواهد بخواند، به نغمه هم میرسد و آنکه صدایی پیوسته دارد و لحنی ویژه و یگانه؛ باران میشود و بر حسهای ما میبارد و آنکه زمانه را هم درک میکند و ژرفنگر است، راوی میشود.
بانگ گردشهای چرخ است این که خلق
میسرایندش به تنبور و به حلق
هر وقت کنارش بودم آموختم. موسیقی در خانوادهام بود و با ساز و صدا بزرگ شده بودم اما با او به درک تازهای رسیدم و آن این بود که هیچ درکی از موسیقی ندارم، به خودش هم بارها گفتم.
و آرام میگفت تو از زاویه ارتباطات به موسیقی نزدیک شو و من نزدیکتر شدم.
راز بزرگ #محمدرضا_شجریان #صدا نبود، صدا بخشی از روایتهای او بود، #متن هم نبود که متن هم در کنار صدا یک #روایتگر دیگر بود، او سازها ساخت تا به روایتهای خود باز هم کمک کند. به گمانم ده سال پیش بود که شور و ذوقش را در کنارش در نمایشگاهی دیدم که ۱۴ ساز ابداعی او و ۱۰ سنتورش را با اندازههای مختلف در خود داشت؛ شهرآشوبها، کرشمه، شهبانگ، باربد و ساغر و...
شجریان، متن و #ساز و صدا را #گفتگو میدانست، این را بارها به من و دوستان نزدیکش گفته بود، پس راز کجا بود؟
آنکه دلش در هوای خواندن است، هم به مرغ سحر میرسد و هم به کاکل آتشفشان، هم به می کهنه و هم به ساز تازه.
برای شجریان؛ روایت و #گفتگو "چطورها" را میساخت و نه"چراها" را.
"چرا" برای او شالوده رازش بود: پیوند دادن متن به #فرامتن؛ پایان مصنف و شروع #مخاطب.
راز شجریان در پایان کنسرتها رخ مینمود؛ آنگاه که صدا و متن او به پایان میرسید و حاشیه به متن میپیوست و اینگونه بود که روایت مخاطبان با مرغ سحر آغاز میشد.
وقتی سالها پیش با او به #بم رفتم و پای ساخت #باغ_هنر_بم در میان بود او باز هم داشت متن را به فرامتن پیوند میزد.
سالها پیش قرار بود در خارج از ایران یک کنسرت برگزار کند، پیش از اجرا برگشت، پرسیدم چرا برگشتی، گفت مدتها بود باغبانی نکرده بودم دستم به خاک ایران که میخورد صدایم بازتر میشود، آمدم به انس خاک...
شجریان مالک بلامنازع چطورهای #موسیقی و به عبارت بهتر علم موسیقی بود و فلسفه موسیقی را هم به مثابه چراهای موسیقی کشف کرده بود. برای او موسیقی گونهای از گفتگو بود که تنها زمانی به #مفاهمه میرسید که به مثابه متن به فرامتن میپیوست.
راز او #تفکر_انضمامی و مبتنی بر پیوند دایرهوار راوی و مخاطب بود. او به خاطر خوش صدایی نماند. او ماند چون از صدا، صحنه ساخت، صحنه مفاهمه، صحنهای که بر آن میایستاد و نت معلق آخر را به دستان مخاطب میسپرد.
حرف او هنوز در گوشم طنینانداز است: یونس، من کارم را به فرجام رساندم، خیلی سخت بود، اما شد، من توانستم نشان دهم میشود از مطرب، به استاد رسید.
او حالا آرامیده است، آن سان که همه تبدیلگران روایتها به اسطورهها.
▫️#یونس_شکرخواه
آنکه دلش میخواهد بخواند، به نغمه هم میرسد و آنکه صدایی پیوسته دارد و لحنی ویژه و یگانه؛ باران میشود و بر حسهای ما میبارد و آنکه زمانه را هم درک میکند و ژرفنگر است، راوی میشود.
بانگ گردشهای چرخ است این که خلق
میسرایندش به تنبور و به حلق
هر وقت کنارش بودم آموختم. موسیقی در خانوادهام بود و با ساز و صدا بزرگ شده بودم اما با او به درک تازهای رسیدم و آن این بود که هیچ درکی از موسیقی ندارم، به خودش هم بارها گفتم.
و آرام میگفت تو از زاویه ارتباطات به موسیقی نزدیک شو و من نزدیکتر شدم.
راز بزرگ #محمدرضا_شجریان #صدا نبود، صدا بخشی از روایتهای او بود، #متن هم نبود که متن هم در کنار صدا یک #روایتگر دیگر بود، او سازها ساخت تا به روایتهای خود باز هم کمک کند. به گمانم ده سال پیش بود که شور و ذوقش را در کنارش در نمایشگاهی دیدم که ۱۴ ساز ابداعی او و ۱۰ سنتورش را با اندازههای مختلف در خود داشت؛ شهرآشوبها، کرشمه، شهبانگ، باربد و ساغر و...
شجریان، متن و #ساز و صدا را #گفتگو میدانست، این را بارها به من و دوستان نزدیکش گفته بود، پس راز کجا بود؟
آنکه دلش در هوای خواندن است، هم به مرغ سحر میرسد و هم به کاکل آتشفشان، هم به می کهنه و هم به ساز تازه.
برای شجریان؛ روایت و #گفتگو "چطورها" را میساخت و نه"چراها" را.
"چرا" برای او شالوده رازش بود: پیوند دادن متن به #فرامتن؛ پایان مصنف و شروع #مخاطب.
راز شجریان در پایان کنسرتها رخ مینمود؛ آنگاه که صدا و متن او به پایان میرسید و حاشیه به متن میپیوست و اینگونه بود که روایت مخاطبان با مرغ سحر آغاز میشد.
وقتی سالها پیش با او به #بم رفتم و پای ساخت #باغ_هنر_بم در میان بود او باز هم داشت متن را به فرامتن پیوند میزد.
سالها پیش قرار بود در خارج از ایران یک کنسرت برگزار کند، پیش از اجرا برگشت، پرسیدم چرا برگشتی، گفت مدتها بود باغبانی نکرده بودم دستم به خاک ایران که میخورد صدایم بازتر میشود، آمدم به انس خاک...
شجریان مالک بلامنازع چطورهای #موسیقی و به عبارت بهتر علم موسیقی بود و فلسفه موسیقی را هم به مثابه چراهای موسیقی کشف کرده بود. برای او موسیقی گونهای از گفتگو بود که تنها زمانی به #مفاهمه میرسید که به مثابه متن به فرامتن میپیوست.
راز او #تفکر_انضمامی و مبتنی بر پیوند دایرهوار راوی و مخاطب بود. او به خاطر خوش صدایی نماند. او ماند چون از صدا، صحنه ساخت، صحنه مفاهمه، صحنهای که بر آن میایستاد و نت معلق آخر را به دستان مخاطب میسپرد.
حرف او هنوز در گوشم طنینانداز است: یونس، من کارم را به فرجام رساندم، خیلی سخت بود، اما شد، من توانستم نشان دهم میشود از مطرب، به استاد رسید.
او حالا آرامیده است، آن سان که همه تبدیلگران روایتها به اسطورهها.
Forwarded from عرصههای ارتباطی
🔸راز شجریان
▫️#یونس_شکرخواه
آنکه دلش میخواهد بخواند، به نغمه هم میرسد و آنکه صدایی پیوسته دارد و لحنی ویژه و یگانه؛ باران میشود و بر حسهای ما میبارد و آنکه زمانه را هم درک میکند و ژرفنگر است، راوی میشود.
بانگ گردشهای چرخ است این که خلق
میسرایندش به تنبور و به حلق
هر وقت کنارش بودم آموختم. موسیقی در خانوادهام بود و با ساز و صدا بزرگ شده بودم اما با او به درک تازهای رسیدم و آن این بود که هیچ درکی از موسیقی ندارم، به خودش هم بارها گفتم.
و آرام میگفت تو از زاویه ارتباطات به موسیقی نزدیک شو و من نزدیکتر شدم.
راز بزرگ #محمدرضا_شجریان #صدا نبود، صدا بخشی از روایتهای او بود، #متن هم نبود که متن هم در کنار صدا یک #روایتگر دیگر بود، او سازها ساخت تا به روایتهای خود باز هم کمک کند. به گمانم ده سال پیش بود که شور و ذوقش را در کنارش در نمایشگاهی دیدم که ۱۴ ساز ابداعی او و ۱۰ سنتورش را با اندازههای مختلف در خود داشت؛ شهرآشوبها، کرشمه، شهبانگ، باربد و ساغر و...
شجریان، متن و #ساز و صدا را #گفتگو میدانست، این را بارها به من و دوستان نزدیکش گفته بود، پس راز کجا بود؟
آنکه دلش در هوای خواندن است، هم به مرغ سحر میرسد و هم به کاکل آتشفشان، هم به می کهنه و هم به ساز تازه.
برای شجریان؛ روایت و #گفتگو "چطورها" را میساخت و نه"چراها" را.
"چرا" برای او شالوده رازش بود: پیوند دادن متن به #فرامتن؛ پایان مصنف و شروع #مخاطب.
راز شجریان در پایان کنسرتها رخ مینمود؛ آنگاه که صدا و متن او به پایان میرسید و حاشیه به متن میپیوست و اینگونه بود که روایت مخاطبان با مرغ سحر آغاز میشد.
وقتی سالها پیش با او به #بم رفتم و پای ساخت #باغ_هنر_بم در میان بود او باز هم داشت متن را به فرامتن پیوند میزد.
سالها پیش قرار بود در خارج از ایران یک کنسرت برگزار کند، پیش از اجرا برگشت، پرسیدم چرا برگشتی، گفت مدتها بود باغبانی نکرده بودم دستم به خاک ایران که میخورد صدایم بازتر میشود، آمدم به انس خاک...
شجریان مالک بلامنازع چطورهای #موسیقی و به عبارت بهتر علم موسیقی بود و فلسفه موسیقی را هم به مثابه چراهای موسیقی کشف کرده بود. برای او موسیقی گونهای از گفتگو بود که تنها زمانی به #مفاهمه میرسید که به مثابه متن به فرامتن میپیوست.
راز او #تفکر_انضمامی و مبتنی بر پیوند دایرهوار راوی و مخاطب بود. او به خاطر خوش صدایی نماند. او ماند چون از صدا، صحنه ساخت، صحنه مفاهمه، صحنهای که بر آن میایستاد و نت معلق آخر را به دستان مخاطب میسپرد.
حرف او هنوز در گوشم طنینانداز است: یونس، من کارم را به فرجام رساندم، خیلی سخت بود، اما شد، من توانستم نشان دهم میشود از مطرب، به استاد رسید.
او حالا آرامیده است، آن سان که همه تبدیلگران روایتها به اسطورهها.
▫️#یونس_شکرخواه
آنکه دلش میخواهد بخواند، به نغمه هم میرسد و آنکه صدایی پیوسته دارد و لحنی ویژه و یگانه؛ باران میشود و بر حسهای ما میبارد و آنکه زمانه را هم درک میکند و ژرفنگر است، راوی میشود.
بانگ گردشهای چرخ است این که خلق
میسرایندش به تنبور و به حلق
هر وقت کنارش بودم آموختم. موسیقی در خانوادهام بود و با ساز و صدا بزرگ شده بودم اما با او به درک تازهای رسیدم و آن این بود که هیچ درکی از موسیقی ندارم، به خودش هم بارها گفتم.
و آرام میگفت تو از زاویه ارتباطات به موسیقی نزدیک شو و من نزدیکتر شدم.
راز بزرگ #محمدرضا_شجریان #صدا نبود، صدا بخشی از روایتهای او بود، #متن هم نبود که متن هم در کنار صدا یک #روایتگر دیگر بود، او سازها ساخت تا به روایتهای خود باز هم کمک کند. به گمانم ده سال پیش بود که شور و ذوقش را در کنارش در نمایشگاهی دیدم که ۱۴ ساز ابداعی او و ۱۰ سنتورش را با اندازههای مختلف در خود داشت؛ شهرآشوبها، کرشمه، شهبانگ، باربد و ساغر و...
شجریان، متن و #ساز و صدا را #گفتگو میدانست، این را بارها به من و دوستان نزدیکش گفته بود، پس راز کجا بود؟
آنکه دلش در هوای خواندن است، هم به مرغ سحر میرسد و هم به کاکل آتشفشان، هم به می کهنه و هم به ساز تازه.
برای شجریان؛ روایت و #گفتگو "چطورها" را میساخت و نه"چراها" را.
"چرا" برای او شالوده رازش بود: پیوند دادن متن به #فرامتن؛ پایان مصنف و شروع #مخاطب.
راز شجریان در پایان کنسرتها رخ مینمود؛ آنگاه که صدا و متن او به پایان میرسید و حاشیه به متن میپیوست و اینگونه بود که روایت مخاطبان با مرغ سحر آغاز میشد.
وقتی سالها پیش با او به #بم رفتم و پای ساخت #باغ_هنر_بم در میان بود او باز هم داشت متن را به فرامتن پیوند میزد.
سالها پیش قرار بود در خارج از ایران یک کنسرت برگزار کند، پیش از اجرا برگشت، پرسیدم چرا برگشتی، گفت مدتها بود باغبانی نکرده بودم دستم به خاک ایران که میخورد صدایم بازتر میشود، آمدم به انس خاک...
شجریان مالک بلامنازع چطورهای #موسیقی و به عبارت بهتر علم موسیقی بود و فلسفه موسیقی را هم به مثابه چراهای موسیقی کشف کرده بود. برای او موسیقی گونهای از گفتگو بود که تنها زمانی به #مفاهمه میرسید که به مثابه متن به فرامتن میپیوست.
راز او #تفکر_انضمامی و مبتنی بر پیوند دایرهوار راوی و مخاطب بود. او به خاطر خوش صدایی نماند. او ماند چون از صدا، صحنه ساخت، صحنه مفاهمه، صحنهای که بر آن میایستاد و نت معلق آخر را به دستان مخاطب میسپرد.
حرف او هنوز در گوشم طنینانداز است: یونس، من کارم را به فرجام رساندم، خیلی سخت بود، اما شد، من توانستم نشان دهم میشود از مطرب، به استاد رسید.
او حالا آرامیده است، آن سان که همه تبدیلگران روایتها به اسطورهها.