دکتر یحیی قائدی
1.4K subscribers
373 photos
59 videos
98 files
316 links
کانال اختصاصی دکتر یحیی قائدی
دانشیار گروه فلسفه تعلیم و تربیت دانشگاه خوارزمی
متخصص و پیشگام در حوزه فلسفه برای کودکان
برگزار کننده دوره های مقدماتی و پیشرفته تربیت مربی فلسفه برای کودکان
مشاوره فلسفی و کافه فلسفه
Download Telegram
کافه فلسفه ۵۱
یحیی قائدی/۲۱اردیبهشت ۹۹
من:عجیب است. ببین من خیلی وقته می خواهم از تو بنویسم.گاهی دلم برایت خیلی تنگ می شود.نه اینکه تو از من جدا باشی ها!وقتی می دانم که تو در منی اما وول نمی خوری، نشانی از خودت بروز نمی دهی،هُری دلم می ریزد پایین ،به خودم می گویم سر خرم ،سر خریتم چه آمده؟
تو: می دانی..
من:آخ جون تو هویدا شدی!چرا تو این مدت هر چه من کردم،نیامدی؟
تو:می دانی چیست؟تو این مدت اصلا به من احتیاج نداشتی چنان خریت می کردی که به من نیاز نبود و به خودم استراحت مطلق دادم
من:یعنی تو جان به جانت کنند باز هم خری!هنوز آمده نیامده داری برای من کُری می خوانی و اعلام پیروزی می کنی.بابا پس از این هم مدت که پیدایت شده یه کم احوال آدم را بپرس.
تو:خب حالا! چه توقع هایی از من داری!
من:تمام این مدت برایت کلی دل تنگی کردم کلی مرثیه سراییدم.همه جا دنبالت گشتم و به هر آدمی نگریستم، تو در آن بودی .برای خودم متاسف شدم که چرا تو دیگر در من نیستی؟
تو :خب من تماما در توام. من از تو به بقیه آدمها سرایت کردم.می دانی چیست خریت مسری است از یک نفر به دیگری سرایت می کند و تا چشم باز کنی کل جهان را فراگرفته است.عین کرونا ست. من این قدر در توام که تو دیگر نمی توانی مرا ببینی من نیز برای خودم متاسف شدم که چرا گذاشتم اینقدر در تو رشد کنم که عین خودت بشوم و تو دیگر نتوانی مرا بجا بیاوری.
من:واقعا آدم از دست تو در می ماند.اول کُری می خوانی و حالا هم که برای خودت نوشابه باز می کنی، تازه لکچر هم می دهی.
تو:خب هرسه از فعالیت های ویژه من است یعنی تو توقع داری من از ماهیتم دست بشویم.بویژه لکچر دادن را خیلی دوست دارم.کمال خریت من در لکچر دادن است.تو لکچر ، خوب می توانم خریتم را سرایت دهم.
من:یعنی واقعا تمام هنرت همین است.خیر سرم آمدم کمی برایت دل تنگی کنم .ببین چه بلایی سرم آوردی!آمدم بگویم من تنها روزی را که به همه افراد جهان تبریک گفتم روز جهانی خر بود.آمدم بگویم همین پریشب حتا خواستم تورا وارد حرفه هنر کنم .تو اینقدر مشهور شده ای که آدم ها برای ایفای نقش تو سرو دست می شکنند. و سرانجام فقط یک نفر توانست نقش ترا بخوبی ایفا کند.
تو:نه چنین نیست همه افراد بشر نقش خریت را بخوبی ایفا می کنند من نمی گذارم تو غیر مستقیم مرا شکست بدهی.من وقتی تمام و کمال پیروزم که همه، نقشم را بخوبی نمایش دهند.من پیروزم .
من:یعنی تمام کمال زدی تو ذوقم‌ . این جفتک آخری ات ابدی بود.فکر نکنم بشر دیگر بتواند بر خیزد.خریتت مستدام.
#یحیی_قائدی
#خر
#خر_درون
#کافه_فلسفه
https://www.instagram.com/p/CAADNwmlZyz71jTJcEuUmBQ0JZ8H14bE9GLfSQ0/?igshid=1msprkh71jw3o
گزارش کافه فلسفه ۲۹/خرداد/۹۹

تسهیل‌گر:مجتبی
با حضور دکتر قائدی

سوال هایی گفته شد و رأی گیری شد
یک سوال انتخاب شد -یک نمونه از آگاهی که فاصله بین انسان و حیوان را تعیین میکند؟

دوستان حاضر در کافه پاسخ هایی دادند
و رای گیری بین شش پاسخ گفته شده ، انجام شد و سرانجام دو پاسخ انتخاب شد

هنگام:داشتن علم و درک راجع به خود و رویدادهای اطراف
امید:توانایی حل مسئله

مجتبی:یک نفر از مخالفان استدلالش رو بگوید
لیدا:ما از کجا میدونیم که حیوانات همچین درکی از جهان پیرامون خود ندارند
دکتر:چند نفر معتقدند که لیدا مخالفت کرد؟

پنج نفر گفتند که مخالفت نکرد

مجتبی:یک نفر مخالف دیگه صحبت کند
امین در حدود سه دقیقه صحبت کرد
مجتبی گفت کسی می‌تونه حرف امین رو بگه
لیدا:امین منو گفت
مجتبی:کسی می‌تونه بگه امین چی گفت و لیدا چی گفت

کسی نتونست

دکتر:ما دچار بحران گوش دادن شدیم به این دلیل که صحبت ها طولانی شد
و از امین خواستند صحبتش را توی یک جمله بگوید
امین:من مخالف هنگامم. چون انسان نمی‌تواند از اطرافش علم و درک داشته باشد
مجتبی: چه کسانی که معتقدند استدلال امین پاسخ درستی نیست
تعداد مخالفان و موافقان،یکی شد
یکی از مخالفان صحبت کند
هنگام:من معتقدم که انسان از اطرافش درک دارد ، مثلا ما میتونیم بگیم این کوالا چند ماه دیگه بچه دار میشه
دکتر:ساده تر و خلاصه تر بگو

هنگام برای گفتن حرفش، از دکتر کمک گرفت

دکتر:تو میتونی بگی از شهرت خبر داری،یا بگی اهل دارابی، پس درکی از اطرافت داری

مجتبی:چه کسانی موافقند که هنگام، مخالفت درستی با حرف امین کرد؟

اکثریت رای موافق دادند
دکتر گفتند کسی نتوانست مخالفت درستی با گزاره هنگام بکند، پس موقتأ عبور میکنیم
من هم در انتهای جلسه نظرمو میگم

در انتهای کافه دکتر اجازه خواستند که با هنگام مخالفت کنند
دکتر:مخالفم، چون حیوانات هم نسبت به خودشان و محیط اطرافشان درک دارند یعنی یک بز، یک گاو یا یک الاغ هم نسبت به خودش، هم محیط اطرافش، هم نسبت به آغلش درک دارد
بنابراین داشتن صرف درک وجه تمایز انسان و حیوان نیست
تهیه کننده:پریسا خداقلی
#yahyaghaedy
#کافه_فلسفه
#یاران_کتاب
#philo_cafe
#داراب
https://www.instagram.com/p/CBmqcowlDXacnBxWim7F-J00pxISYRVhx0N2AA0/?igshid=x4dhid32n6h5
کافه فلسفه ۶۳/کتاب نوشت۳۴

خر در ابله

یحیی قائدی. ۱۱مهر۹۹

تو: کف گیرت به ته دیگ خورده! دیگه کافه فلسفه و کتاب نوشت رو  یکی می کنی.

من: گیر نده خب.

تو: نمیشه. می خوای کتاب رو به ریش من ببندی."کره من از همان بچگی دم نداشت". این وصله های ناجور به من نمی چسپد:خر‌ها هرگز کتاب نمی خوانند.

من: اما کتاب ها همیشه در مورد خرها حرف می‌زنند و از شماها به نیکی یاد می کنند.

تو: آن کدام کتاب است؟ نامش را بگو  تا درسته بخورمش یا نام نویسنده را بگو تا دستش را ببوسم.

من: ابله داستا‌یوفسکی.

تو: جرا فحش می‌دهی؟

من: مرادم نیست که تو ابلهی و یا داستا‌یوفسکی ابله است.

تو: آهان گرفتم. برایم تعریف کن.

من: "....یادم هست غروب بود. در بازل به خاک سوئیس وارد شده‌بودیم که از این تاریکی بیرون آمدم. عرعر خری در میدان شهر هشیارم کرد. این عرعر خر عجیب به حیرتم  انداخت...

تو: شگفتا نمی‌دانستم عرعر من سبب حیرت می شود.

من: با سمهایت نپر وسط حرف های من. ".... و نمی دانم چرا خیلی از آن خوشم آمد و همان وقت بود که ناگهان انگاری همه چیز در ذهنم روشن‌شد.

تو: آخ جون دارم چون خودم کیف می کنم.

من: می گم مثل ترامپ نپر تو حرفام.

تو: خب مثل بایدن بهم بگو خفه شو دلقک!

من: خفه شو.

تو: خر فهم شدم.

من: ..خانم جنرال گفت:"خر؟ خیلی عجیب است! هر چند نمی دانم کجایش عجیب است!" ..و افزود :"بعضی حتا عاشق خر می شوند. حتا قدیم، دراساطیر هم صحبتش هست. شما ادامه بدهید پرنس!"

   "از آن وقت به بعد به خر دلبستگی عجیبی پیدا کردم. یک جور همدردی حقیقی! و شروع کردم در خصوص خر تحقیق کردن و اطلاعات بدست اوردن. آخر پیش از آن هرگز خر ندیده بودم! و بزودی دیدم که خر حیوان مفیدی است. زحمتکس،قوی،شکیبا،کم‌خرج، و پرتحمل و همین خر باعث شد که ناگهان از سوئیس خوشم بیاید. به طوری که اندوه سابقم پاک برطرف شد."

....تو چرا همه اش می خندی آگلایا؟توچی،آدلائید؟پرنس خیلی قشنگ تعریف کرد. خودش خر دیده، ولی تو چه دیده ای؟ تو که خاج نبوده ای!"

تو: واللا!هرکی تو عمرش خر نبوده،کل عمرش رو از دست داده!

من:هرکی ندیده مرادت بود؟

تو:حالا(حاللو).

آدلائید گفت:"مامان من خر دیده ام."

آگلایا تاکید کرد که من "صدایش را هم شنیده‌ام."

و هرسه باز به خنده افتادند.

#یحیی_قائدی

#ابله

#داستایوفسکی

#کافه_فلسفه

#کتاب_نوشت

#yahyaghaedi

#yahyaghaedy
https://www.instagram.com/p/CF2a_1VF4an/?igshid=1jrak440zcecg
کافه فلسفه . یاران کتاب ایرانیان
دوازدهم آذرماه ۹۹
با تسهیلگری مجتبا رئیسی
و حضور دکتر یحیی قائدی

🔷سوال خوب سوالی است کمترین پیش فرض را داشته باشد
🔷اون سوالی بیشتر اجازه بحث میده، که پیش فرض کمتری داشته باشه
🔷هر چه سوال کلی تر باشد، پیش فرض کمتری دارد
🔷یکی از ویژگی های فلسفه ورزی، بدون موضع بودن است
تهیه کننده:#پریسا_خداقلی
#کافه_فلسفه
#philo_cafe
#یحیی_قائدی
#مجتبی_رئیسی
#یاران_کتاب
#یاران_کتاب_داراب
#یاران_کتاب_ایرانیان
#دانشگاه_خوارزمی
#yahyaghaedi
#yahyaghaedy
#فلسفه
#فلسفه_ورزی
https://www.instagram.com/tv/CIVFsh6Jw73/?igshid=8wtsdc6n0uat
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎞️ آیا مدرسه می تواند رضایت بیافریند؟ + فیلم

🔸یحیی قائدی، عضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی به پرسش شانزدهمین گفت‌وگوی #کافه_خرد پاسخ می دهد.

@cafekherad
@yahyaghaedi
#فبک
#یحیی_قائدی
#نظام_آموزشی_و_ساختن_ایران_مدرن
#نظام_اموزشی
#مدرسه
#کافه_خرد
#کافه_فلسفه
#فلسفه_دوران_کودکی
#فلسفه_برای_کودکان
شماره ۱۳۸ ماهنامه انشا و نویسندگی هم منتشر شد.
بشتابید!
تاملات فلسفی در کتاب هایی که می خوانیم
عنوان مقاله ای است از من
بخوانید و بازخورد دهید
یعنی کتاب نوشتی بنویسید در باره کتاب نوشت ها
حالا اگر نخواستید بنویسید هم که هیج
دست کم ماهنامه را تهیه کنید . تا در این وانفسا اهالی فرهنگ بتوانند سر پا بمانند
#انشا
#انشا_و_نویسندگی
@enshavanevisandegi
#نقاشی_نوشت
#نقاشی_نوشتار
#نقاشی_نوشته
#یحیا_قایدی
#یحیی_قائدی
#دکتر_یحیی_قائدی
#yahyaghaedi
#yahyaghaedy
#نقاشی
#فلسفه_برای_همه
#philosophy_for_all
#کتاب
#کتاب_نوشت
#تاملات_فلسفی
#کافه_فلسفه
#مشاوره_فلسفی
#فبک
#فلسفه_برای_کودکان
ماهنامه انشا و نویسندگی شماره ۱۳۹ منتشر شد.
بشتابید!یا به آرامی به سوی آن بروید.یا اساسا نروید.همانطور که نشسته اید هم می توانید به آن دست یابید.
در کنار طراحی عالی و سایر مطالب خواندنی
مطلبی از من در باره کتاب هایی که خوانده ام یا همان کتاب نوشت ها هم آمده است.
یگانه گلپذیر سرخه هم یادداشتی در باره کتاب نوشت ها نوشته است
#انشا
#انشا_و_نویسندگی
@enshavanevisandegi
#نقاشی_نوشت
#نقاشی_نوشتار
#نقاشی_نوشته
#یحیا_قایدی
#یحیی_قائدی
#دکتر_یحیی_قائدی
#yahyaghaedi
#yahyaghaedy
#نقاشی
#فلسفه_برای_همه
#philosophy_for_all
#کتاب
#کتاب_نوشت
#تاملات_فلسفی
#کافه_فلسفه
#مشاوره_فلسفی
#فبک
#فلسفه_برای_کودکان
https://www.instagram.com/p/CeDwzfLtEt7/?igshid=MDJmNzVkMjY=
کتاب کافه فلسفه سرانجام منتشر شد.پروژه ای که از آغاز تا زمانی که به بار بنشیند،۶ سال طول کشید.بخشی از این زمان صرف مطالعه ماهیت کافه فلسفه شد که حاصلش در فصل نخست آمده است.بخشی دیگر مربوط اجرای کافه فلسفه در محیط کافه ها در تهران و برخی شهرهای دیگر بود.گزارش آنها در فصل دوم و سوم آمده است.در انتهای فصل سوم سرکار خانم خدابخشی یادداشتی نوشته در باره گفتگو های من با خر گرامی درونم.فصل چهارم هم مربوط است به گفتگو های من با خرم.نیمی از آن نتوانست از تیغ بگذرد.امیدوارم آنچه مانده جالب باشد.سپاس از همه کسانی که در این سالها با شرکت در کافه ها ما را یاری کردند و درود برسر کار خانم رودی که کافه ها را مدیریت کردند و گزارش فصل دو و سه را نوشتند.بخش دیگر زمان صرف شده مربوط به انتشارات است که دشواری های خاص خودشان را دارند.سر پا ماندنشان قصه ای دارد.سپاس از انتشارات پی نما و جناب یوسف وندی
@peynana.pub
@faezeh.roodi
@sonyacorella
#کافه_فلسفه
#philo_cafe
#یحیی_قائدی
#دکتر_یحیی_قائدی
#فلسفه
#فلسفه_ورزی
#فلسفه_برای_همه
#philosophy_for_all
#yahyaghaedi
سی_و_سه_دلیل_برای_خواندن_رمان_از_دکتر_یحیی_قائدی.pdf
1.5 MB
#فلسفه_ورزی با خواندن #رمان
سی و سه دلیل برای خواندن رمان از دکتر یحیی قائدی.pdf
ماه‌نامه شماره ۱۴۱ انشا و نویسندگی منتشر شد.
در کنار سایر مطالب خواندنی یادداشی از من تحت عنوان:
چرا باید رمان بخوانیم:۳۳دلیل برای خواندن رمان
در آن به چاپ رسیده
بشتابید.
#انشا
#انشا_و_نویسندگی
@enshavanevisandegi
#نقاشی_نوشت
#نقاشی_نوشتار
#نقاشی_نوشته
#یحیا_قایدی
#یحیی_قائدی
#دکتر_یحیی_قائدی
#yahyaghaedi
#yahyaghaedy
#نقاشی
#فلسفه_برای_همه
#philosophy_for_all
#کتاب
#کتاب_نوشت
#تاملات_فلسفی
#کافه_فلسفه
#مشاوره_فلسفی
#فبک
#فلسفه_برای_کودکان
#رمان
#رمان_خوانی
#رمان_خوب
#رمان_ایرانی
#رمان_خارجی
Forwarded from Yahya
گزارش ۴
کافه فلسفه
بندر خمیر۳ تیر ۱۴۰۳
یحیی قائدی
کافه فلسفه ساعت هفت در مسجد جامع قدیم در خیابان اسکله برگزار شد. گرماه همه جا پخش و پلا بود و شرجی چون مهمان دایمی شب های تابستان  خودش را به گرما تحمیل کرده بود و چون مهمان ناخوانده خفه کننده شده بود.  خانم روح بخش و همسرش امدند دنبالم.کمی زودتر از شرکت کنندگان رسیدم .چینش صندلی‌ها را تغییر دادم کم کم تعداد بیشتری آمدند کاغذ هایی به انها دادم تا نام هایشان را بنویسند و کنار صندلی  بگذارند تمام شرکت کنندگان زن بودند و همه مربی دروس دینی خیلی زور زدم تا یخشان باز شود.آن‌ها بیشتر دوست داشتند من حرف بزنم و راه کار هایی برای  مشکلات کودکان به انها بدهم.امان از دست رویکرد معلوماتی.پوست آدم را می کند.مقداری حرف زدم خوش و بش کردم از کنجکاوی هایشان پرسیدم سختشان بود حرف بزنند. سر انجام خواستم هر کس یک پرسش بنویسد گروه بندیشان کردم و هر گروه یک پرسش اورد روی تخته و سر انجام   این پرسش انتخاب شد که چه شیوه هایی برای علاقمند کردن کودکان و نوجوانان  به اموزش مناسب تر است.پاسخ ها را از خودشان بیرون کشیدم. از راه استدلال و مخالفت و موافقت گرفتن از خودشان پاسخ‌ها را بررسی کردیم و آشکار شد پاسخ هایشان کارساز نیست.قرار شد انها با همین پرسش به خانه بروند حالا آنها یک پرسش جدی دارند که بزنند زیر بغلشان و به آن فکر کنند. تکان دادن ذهنشان دشوار  بود ولی تصور می‌کنم  ذهنشان تکانی خورد  همه   احساس خوبی داشتند و مشتاق ادامه البته برخی هم گیج و سردرگم بودند  که آن هم به نظر من اغاز فلسفیدن است.خواهر خانم روح بخش مرا به اقامت گاه برگرداند . گرما و شرجی پشت در ماشین جا ماندند و جلوی تکو دوباره سر و کله‌شان پیدا شد فکر کردم چه سرعتی دارند.  از مسجد جامع قدیم  تا خود تکو دنبال ما دویده بودند.کاش ادمها همینقدر سمج بودند. در گوشه ای از حیاط اقامت گاه سنتی تکو درخت خرمایی بود  که خارک هایش شیرین و ابدار بود.چیدن خارک تازه مرا به کودکی می برد
#کافه_فلسفه
#بندر_خمیر
#فبک_هرمزگان
#یحیی_قائدی
#philo_cafe
#yahyaghaedi
#hormozghan
Forwarded from Yahya
گزارش ۱۱
#کافه_فلسفه ۵تیر ۱۴۰۳
#یحیی_قائدی
#رویدر

سرانجام جلوی جایی که قرار بود کافه فلسفه بر گزار شود ایستادیم. نامش مرکز دینی زید بن ثابت بود.ادم گذارش به کجا که نمی  افتد!همین که وارد شدیم داود  که  اداره انجا را به عهده داشت پیدایش شد   همدیگر را در آغوش گرفتیم.داود را از پارسال می شناسم‌دوست داشتنی است  لبخند قشنگی دارد .شبیه برادر من هم هست که  از۲۸ سال  پیش  دیگر نیست ولی اندوهش همراه من است و مدام دلتنگتر می شوم. در اتاقش نشستیم چند نفر دیگر هم امدند و در سالن کنار اتاقش، سی و دو سه نفر منتظر بودند. رفتیم. نامهایشان را گفتیم چگونه بنویسند. کاغذ ها  را چگونه سه پایه کنند. داود در شش ماه گذشته با انها فبک کار کرده بود و همه اماده بودند. شاداب و بشاش بودند با لباس های رنگارنگ و بیشترشان مدرس دروس  دینی و برخی شان طلبه مراکز دینی. از انها پرسش خواستم و سپس در  گروها شش هفت پرسش امد روی تخته. پیش از این کمی انها را انداختم در چالش گوش دادن که کما کان مشکل بود مثل همه جا.
این پرسش انتخاب شد: "آیا عشق را می توان در  فلسفه پیدا کرد؟ لازم آمد وارسی کنیم ،عشق چیست؟ فلسفه چیست؟در این باره  گفتگو کردیم و سر تعریف عشق و فلسفه مخالفت و موافق کردیم.
امیدوارم فلسفه عشق  به دانستن باشد و بالاترین عشق ورزی  گفتگو کردن باشد حتا وقتی   با جنس مخالفت، نرد عشق می بازی،بالاترین عشق ورزی گفتگو کردن با او باشد چراغ بسیاری  از عشق ها که زود خاموش می شود شاید به سبب این باشد  دیگر حرفی برای گفتن نیست.
#philo_cafe
#فبک_هرمزگان
#هرمزگان
#بندر_خمیر
https://www.instagram.com/p/C9SkL_WNoTl/?igsh=OWJ1MTNzaWxjODFz