دکتر یحیی قائدی
1.37K subscribers
371 photos
59 videos
96 files
314 links
کانال اختصاصی دکتر یحیی قائدی
دانشیار گروه فلسفه تعلیم و تربیت دانشگاه خوارزمی
متخصص و پیشگام در حوزه فلسفه برای کودکان
برگزار کننده دوره های مقدماتی و پیشرفته تربیت مربی فلسفه برای کودکان
مشاوره فلسفی و کافه فلسفه
Download Telegram
Forwarded from Yahya
گزارش ۴
کافه فلسفه
بندر خمیر۳ تیر ۱۴۰۳
یحیی قائدی
کافه فلسفه ساعت هفت در مسجد جامع قدیم در خیابان اسکله برگزار شد. گرماه همه جا پخش و پلا بود و شرجی چون مهمان دایمی شب های تابستان  خودش را به گرما تحمیل کرده بود و چون مهمان ناخوانده خفه کننده شده بود.  خانم روح بخش و همسرش امدند دنبالم.کمی زودتر از شرکت کنندگان رسیدم .چینش صندلی‌ها را تغییر دادم کم کم تعداد بیشتری آمدند کاغذ هایی به انها دادم تا نام هایشان را بنویسند و کنار صندلی  بگذارند تمام شرکت کنندگان زن بودند و همه مربی دروس دینی خیلی زور زدم تا یخشان باز شود.آن‌ها بیشتر دوست داشتند من حرف بزنم و راه کار هایی برای  مشکلات کودکان به انها بدهم.امان از دست رویکرد معلوماتی.پوست آدم را می کند.مقداری حرف زدم خوش و بش کردم از کنجکاوی هایشان پرسیدم سختشان بود حرف بزنند. سر انجام خواستم هر کس یک پرسش بنویسد گروه بندیشان کردم و هر گروه یک پرسش اورد روی تخته و سر انجام   این پرسش انتخاب شد که چه شیوه هایی برای علاقمند کردن کودکان و نوجوانان  به اموزش مناسب تر است.پاسخ ها را از خودشان بیرون کشیدم. از راه استدلال و مخالفت و موافقت گرفتن از خودشان پاسخ‌ها را بررسی کردیم و آشکار شد پاسخ هایشان کارساز نیست.قرار شد انها با همین پرسش به خانه بروند حالا آنها یک پرسش جدی دارند که بزنند زیر بغلشان و به آن فکر کنند. تکان دادن ذهنشان دشوار  بود ولی تصور می‌کنم  ذهنشان تکانی خورد  همه   احساس خوبی داشتند و مشتاق ادامه البته برخی هم گیج و سردرگم بودند  که آن هم به نظر من اغاز فلسفیدن است.خواهر خانم روح بخش مرا به اقامت گاه برگرداند . گرما و شرجی پشت در ماشین جا ماندند و جلوی تکو دوباره سر و کله‌شان پیدا شد فکر کردم چه سرعتی دارند.  از مسجد جامع قدیم  تا خود تکو دنبال ما دویده بودند.کاش ادمها همینقدر سمج بودند. در گوشه ای از حیاط اقامت گاه سنتی تکو درخت خرمایی بود  که خارک هایش شیرین و ابدار بود.چیدن خارک تازه مرا به کودکی می برد
#کافه_فلسفه
#بندر_خمیر
#فبک_هرمزگان
#یحیی_قائدی
#philo_cafe
#yahyaghaedi
#hormozghan
Forwarded from Yahya
گزارش ۱۱
#کافه_فلسفه ۵تیر ۱۴۰۳
#یحیی_قائدی
#رویدر

سرانجام جلوی جایی که قرار بود کافه فلسفه بر گزار شود ایستادیم. نامش مرکز دینی زید بن ثابت بود.ادم گذارش به کجا که نمی  افتد!همین که وارد شدیم داود  که  اداره انجا را به عهده داشت پیدایش شد   همدیگر را در آغوش گرفتیم.داود را از پارسال می شناسم‌دوست داشتنی است  لبخند قشنگی دارد .شبیه برادر من هم هست که  از۲۸ سال  پیش  دیگر نیست ولی اندوهش همراه من است و مدام دلتنگتر می شوم. در اتاقش نشستیم چند نفر دیگر هم امدند و در سالن کنار اتاقش، سی و دو سه نفر منتظر بودند. رفتیم. نامهایشان را گفتیم چگونه بنویسند. کاغذ ها  را چگونه سه پایه کنند. داود در شش ماه گذشته با انها فبک کار کرده بود و همه اماده بودند. شاداب و بشاش بودند با لباس های رنگارنگ و بیشترشان مدرس دروس  دینی و برخی شان طلبه مراکز دینی. از انها پرسش خواستم و سپس در  گروها شش هفت پرسش امد روی تخته. پیش از این کمی انها را انداختم در چالش گوش دادن که کما کان مشکل بود مثل همه جا.
این پرسش انتخاب شد: "آیا عشق را می توان در  فلسفه پیدا کرد؟ لازم آمد وارسی کنیم ،عشق چیست؟ فلسفه چیست؟در این باره  گفتگو کردیم و سر تعریف عشق و فلسفه مخالفت و موافق کردیم.
امیدوارم فلسفه عشق  به دانستن باشد و بالاترین عشق ورزی  گفتگو کردن باشد حتا وقتی   با جنس مخالفت، نرد عشق می بازی،بالاترین عشق ورزی گفتگو کردن با او باشد چراغ بسیاری  از عشق ها که زود خاموش می شود شاید به سبب این باشد  دیگر حرفی برای گفتن نیست.
#philo_cafe
#فبک_هرمزگان
#هرمزگان
#بندر_خمیر
https://www.instagram.com/p/C9SkL_WNoTl/?igsh=OWJ1MTNzaWxjODFz