اولین چاپخانه ایران: 🔻
#عباس_میرزا شاهزاده روشنفکر و عاقبت اندیش قاجار، زمانی که حکمرانی تبریز را برعهده داشت، خدمات ارزنده ای برای این شهر انجام داد.
یکی از اقدامات ارزشمند وی ایجاد #اولین_چاپخانه ایران و دایر کردن نخستین دستگاه چاپ بود که در سال ۱۱۹۰ هجری شمسی توسط آن دستگاه چاپ فارسی توسط حروف سربی در #تبریز راه اندازی شد.
#اولین_کتاب ایران نیز با عنوان رساله جهادیه با همین دستگاه در تبریز توسط میرزا زین العابدین تبریزی (پدر صنعت چاپ ایران) به طبع رسید.
با آنکه تهران پایتخت کشور بود، ۸ سال بعد از تبریز توسط میرزا زینالعابدین تبریزی صاحب چاپخانه شد.
@tarikhdartarazoo 🏛
#عباس_میرزا شاهزاده روشنفکر و عاقبت اندیش قاجار، زمانی که حکمرانی تبریز را برعهده داشت، خدمات ارزنده ای برای این شهر انجام داد.
یکی از اقدامات ارزشمند وی ایجاد #اولین_چاپخانه ایران و دایر کردن نخستین دستگاه چاپ بود که در سال ۱۱۹۰ هجری شمسی توسط آن دستگاه چاپ فارسی توسط حروف سربی در #تبریز راه اندازی شد.
#اولین_کتاب ایران نیز با عنوان رساله جهادیه با همین دستگاه در تبریز توسط میرزا زین العابدین تبریزی (پدر صنعت چاپ ایران) به طبع رسید.
با آنکه تهران پایتخت کشور بود، ۸ سال بعد از تبریز توسط میرزا زینالعابدین تبریزی صاحب چاپخانه شد.
@tarikhdartarazoo 🏛
#آغازگر_اصلاحات
شاهزاده #عباس_میرزا ولیعهد ایران در زمان سلطنت فتحعلیشاه(زادهٔ ۴ ذیالحجهٔ ۱۲۰۳ ه.ق/۲۶ اوت ۱۷۸۹ م در نوا، مازندران – درگذشتهٔ ۱۰ جمادیالثانی ۱۲۴۹ ه.ق/۲۵ اکتبر ۱۸۳۳ م در مشهد) را باید #آغازگر_اصلاحات در عصر قاجار قلمداد کرد. سیاستمداری که با درک عقبماندگی ایران نسبت به کشورهای اروپایی به دنبال انجام اصلاحات سیاسی، نظامی و اقتصادی در دربار قاجار برآمد. اصلاحاتی که البته با توجه به عمر کوتاه او و عوامل مختلف داخلی و خارجی عمدتاً به سرانجام مطلوب نرسید.
#جنگهای_ایران_و_روس هرچند آسیبهای جبران ناپذیری برای ایران داشت و بخشهای وسیعی از خاک کشور را از ایران جدا ساخت اما این فایده را داشت تا عباس میرزا را با کاستیها و عقبماندگیهای جامعه ایرانی در برابر جهان مدرن آشنا سازد و عزم او را برای آغاز اصلاحات و تجددگرایی جزمتر کند. اصلاحاتی که با محوریت ایالت آذربایجان در ابعاد مختلف نظامی، اقتصادی و فرهنگی آغاز شد.
t.me/tarikhdartarazoo 🏛
شاهزاده #عباس_میرزا ولیعهد ایران در زمان سلطنت فتحعلیشاه(زادهٔ ۴ ذیالحجهٔ ۱۲۰۳ ه.ق/۲۶ اوت ۱۷۸۹ م در نوا، مازندران – درگذشتهٔ ۱۰ جمادیالثانی ۱۲۴۹ ه.ق/۲۵ اکتبر ۱۸۳۳ م در مشهد) را باید #آغازگر_اصلاحات در عصر قاجار قلمداد کرد. سیاستمداری که با درک عقبماندگی ایران نسبت به کشورهای اروپایی به دنبال انجام اصلاحات سیاسی، نظامی و اقتصادی در دربار قاجار برآمد. اصلاحاتی که البته با توجه به عمر کوتاه او و عوامل مختلف داخلی و خارجی عمدتاً به سرانجام مطلوب نرسید.
#جنگهای_ایران_و_روس هرچند آسیبهای جبران ناپذیری برای ایران داشت و بخشهای وسیعی از خاک کشور را از ایران جدا ساخت اما این فایده را داشت تا عباس میرزا را با کاستیها و عقبماندگیهای جامعه ایرانی در برابر جهان مدرن آشنا سازد و عزم او را برای آغاز اصلاحات و تجددگرایی جزمتر کند. اصلاحاتی که با محوریت ایالت آذربایجان در ابعاد مختلف نظامی، اقتصادی و فرهنگی آغاز شد.
t.me/tarikhdartarazoo 🏛
Forwarded from اتچ بات
#قائم_مقام_فراهانی
میرزا سید ابوالقاسم قائم مقام فراهانی، از سیدهای فرزند سیدالوزراء میرزا عیسی، از مردم مهرآباد اراک بود. مادر او دخترعموی میرزا عیسی و دختر میرزا محمدحسین وفای فراهانی از وزیران دولت زند بود. اجداد او صاحبنام بودند و چند تن از آنان به خدمات مهم دولتی اشتغال داشتند. او در سال ۱۱۵۸ هجری شمسی به دنیا آمد و زیر نظر پدر دانشمند خود تربیت یافت و در تهران کارهای پدر را انجام داد و در آغاز جوانی علوم متداول را آموخت. هماکنون نام وی بر بلندترین خیابان اراک است. همچنین در تهران خیابان شاه عباس دوره پهلوی، بعد از انقلاب به قائم مقام فراهانی تغییر یافتهاست.
قائم مقام چندی در دفتر #عباس_میرزا ولیعهد به نویسندگی اشتغال ورزید و در سفرهای جنگی با او همراه شد و پس از آنکه پدرش انزوا گزید، پیشکاری شاهزاده را به عهده گرفت. نظم و نظامی را که پدرش میرزا بزرگ آغاز کرده بود، تعقیب و با کمک مستشاران فرانسوی و انگلیسی سپاهیان ایران را منظم کرد و در بسیاری از جنگهای ایران و روس شرکت داشت.
وی که ذاتاً مردی بینا و مغرور بود با بعضی از کارهای ولیعهد مخالفت میکرد، پس از یکسال وزارت در اثر تلقین بدخواهان به اتهام دوستی با روسها از کار برکنار شد و سه سال در تبریز به بیکاری گذراند.
در سال ۱۲۰۵ هجری شمسی فتحعلی شاه به آذربایجان رفت و مجلسی از رجال و اعیان و روحانیون و سرداران و سران ایلات و عشایر ترتیب داد تا دربارهٔ صلح یا ادامه جنگ با روسها، به مشورت پردازند. در این مجلس تقریباً عقیده عموم به ادامه جنگ بود. اما قائم مقام بر خلاف عقیده همه با مقایسه نیروی مالی و نظامی طرفین، اظهار داشت که ناچار باید با روسها از در صلح درآمد. این نظر، که صحت آن بعدها بر همه ثابت شد، در آن روز همهمهای در مجلس انداخت و جمعی بر وی تاختند و او را به داشتن روابط نهانی با روسها متهم کردند.
زمانی که فتحعلی شاه در آبان ۱۲۱۳ در اصفهان درگذشت. این خبر به آذربایجان رسید و محمد شاه قصد عزیمت به پایتخت را کرد. قائم مقام، جهانگیر میرزا و خسرو میرزا، دو برادر شاه، را که در قلعه اردبیل زندانی بودند را نابینا کرد تا وسایل جلوس او را فراهم آورد. در ماه رجب، در تبریز، خطبه به نام او خوانده شد و شاه به زودی به همراهی قائممقام به تهران حرکت کرد و روز ۱۴ شعبان به تهران وارد شد و ازنو تاجگذاری برگزار و قائم مقام را به منصب صدارت اعظم مشغول کشورداری کرد.
روابط حسنه وی با محمدشاه بزودی رو به تیرگی نهاد.سختگیریهای وی در رابطه با انگلستان که به دنبال ایجاد تجارتخانه و گرفتن امتیاز از دولت ایران بود، باعث دشمنی آنها با وی گردید. سِر جان #کمبل، نمایندهٔ بریتانیا، با اخذ بودجه و خرج آن در جهت بدنام کردن میرزا موفق شد موجب بدبینی مردم و حکومت به وی شود. از سوی دیگر میرزا ابوالحسن خان ایلچی که حقوقبگیر انگلیس بود و ماهانه ۱۰۰۰ روپیه از آنها دریافت میکرد، اقدام به بدبین کردن شاه و القای این که قائم مقام با روسها سر و سِر دارد و به دنبال سرنگونی شاه است کرد و در حضرت عبدالعظیم بست نشست تا وقتی که شاه قائم مقام را خلع کند!
سرانجام شاه در سال دوم سلطنت خود (۱۸۳۵ میلادی)مزد خدمات خالصانه قائم مقام فراهانی راداد و او را در باغ نگارستان، محل ییلاقی خانواده سلطنتی، زندانی و پس از چندروز دستور داد وی راخفه کردند.
t.me/tarikhdartarazoo 🏛
میرزا سید ابوالقاسم قائم مقام فراهانی، از سیدهای فرزند سیدالوزراء میرزا عیسی، از مردم مهرآباد اراک بود. مادر او دخترعموی میرزا عیسی و دختر میرزا محمدحسین وفای فراهانی از وزیران دولت زند بود. اجداد او صاحبنام بودند و چند تن از آنان به خدمات مهم دولتی اشتغال داشتند. او در سال ۱۱۵۸ هجری شمسی به دنیا آمد و زیر نظر پدر دانشمند خود تربیت یافت و در تهران کارهای پدر را انجام داد و در آغاز جوانی علوم متداول را آموخت. هماکنون نام وی بر بلندترین خیابان اراک است. همچنین در تهران خیابان شاه عباس دوره پهلوی، بعد از انقلاب به قائم مقام فراهانی تغییر یافتهاست.
قائم مقام چندی در دفتر #عباس_میرزا ولیعهد به نویسندگی اشتغال ورزید و در سفرهای جنگی با او همراه شد و پس از آنکه پدرش انزوا گزید، پیشکاری شاهزاده را به عهده گرفت. نظم و نظامی را که پدرش میرزا بزرگ آغاز کرده بود، تعقیب و با کمک مستشاران فرانسوی و انگلیسی سپاهیان ایران را منظم کرد و در بسیاری از جنگهای ایران و روس شرکت داشت.
وی که ذاتاً مردی بینا و مغرور بود با بعضی از کارهای ولیعهد مخالفت میکرد، پس از یکسال وزارت در اثر تلقین بدخواهان به اتهام دوستی با روسها از کار برکنار شد و سه سال در تبریز به بیکاری گذراند.
در سال ۱۲۰۵ هجری شمسی فتحعلی شاه به آذربایجان رفت و مجلسی از رجال و اعیان و روحانیون و سرداران و سران ایلات و عشایر ترتیب داد تا دربارهٔ صلح یا ادامه جنگ با روسها، به مشورت پردازند. در این مجلس تقریباً عقیده عموم به ادامه جنگ بود. اما قائم مقام بر خلاف عقیده همه با مقایسه نیروی مالی و نظامی طرفین، اظهار داشت که ناچار باید با روسها از در صلح درآمد. این نظر، که صحت آن بعدها بر همه ثابت شد، در آن روز همهمهای در مجلس انداخت و جمعی بر وی تاختند و او را به داشتن روابط نهانی با روسها متهم کردند.
زمانی که فتحعلی شاه در آبان ۱۲۱۳ در اصفهان درگذشت. این خبر به آذربایجان رسید و محمد شاه قصد عزیمت به پایتخت را کرد. قائم مقام، جهانگیر میرزا و خسرو میرزا، دو برادر شاه، را که در قلعه اردبیل زندانی بودند را نابینا کرد تا وسایل جلوس او را فراهم آورد. در ماه رجب، در تبریز، خطبه به نام او خوانده شد و شاه به زودی به همراهی قائممقام به تهران حرکت کرد و روز ۱۴ شعبان به تهران وارد شد و ازنو تاجگذاری برگزار و قائم مقام را به منصب صدارت اعظم مشغول کشورداری کرد.
روابط حسنه وی با محمدشاه بزودی رو به تیرگی نهاد.سختگیریهای وی در رابطه با انگلستان که به دنبال ایجاد تجارتخانه و گرفتن امتیاز از دولت ایران بود، باعث دشمنی آنها با وی گردید. سِر جان #کمبل، نمایندهٔ بریتانیا، با اخذ بودجه و خرج آن در جهت بدنام کردن میرزا موفق شد موجب بدبینی مردم و حکومت به وی شود. از سوی دیگر میرزا ابوالحسن خان ایلچی که حقوقبگیر انگلیس بود و ماهانه ۱۰۰۰ روپیه از آنها دریافت میکرد، اقدام به بدبین کردن شاه و القای این که قائم مقام با روسها سر و سِر دارد و به دنبال سرنگونی شاه است کرد و در حضرت عبدالعظیم بست نشست تا وقتی که شاه قائم مقام را خلع کند!
سرانجام شاه در سال دوم سلطنت خود (۱۸۳۵ میلادی)مزد خدمات خالصانه قائم مقام فراهانی راداد و او را در باغ نگارستان، محل ییلاقی خانواده سلطنتی، زندانی و پس از چندروز دستور داد وی راخفه کردند.
t.me/tarikhdartarazoo 🏛
Telegram
attach 📎
#عباس_میرزا
شاهزاده تحول خواه
عبّاس_میرزا (زادهٔ ۴ ذیالحجهٔ ۱۲۰۳ ه.ق/۲۶ اوت ۱۷۸۹ م در نوا، مازندران – درگذشتهٔ ۱۰ جمادیالثانی ۱۲۴۹ ه.ق/۲۵ اکتبر ۱۸۳۳ م در مشهد) معروف به عبّاس میرزا نایِبُالسَّلطَنه از شاهزادگان قاجار و فرزند #فتحعلیشاه و #آسیه_خانم بود که در فاصلهٔ سالهای ۱۷۹۷ تا ۱۸۳۳ م/ ولایتعهدی ایران و نیابت سلطنت پدرش در آذربایجان را بر عهده داشت. او پیش از مرگ پدرش درگذشت.
نام عباس میرزا با جنگهای ایران وروس گره خورده است.نبردهایی که به دو معاهده #گلستان و #ترکمانچای واز دست رفتن مناطق وسیعی ازقفقاز وشمال غرب کشور والحاق آن به خاک روسیه انجامید.
اروپاییانی مانند موریس دو کوتزبو، پیر آمدی ژوبر(فرستاده ناثلئون)، جیمز موریه، گاسپار دروویل از آزادمنشی، شجاعت، عدالتخواهی و عزت نفس عباس میرزا گفتهاند و او را ستوده اند. عباس میرزا بهعنوان شخصیتی با پیچیدگیهای دشوار که از سوی معاصران اروپایی و ایرانیاش بهعنوان کهنالگوی قهرمانی نجیب، اصیل، جوان و شجاع معرفی شده باقی ماندهاست.
بسیاری عباس میرزا را آغازگر وطلایه دار اصلاحات حکومتی در عصرقاجار می دانند.وی با داستانهای اروپایی و نیز احتمالاً با آثار نویسندگان عثمانی آشنا، واز وقایع وتحولات سیاسی اروپاآگاه بود.
او گروهی ازجوانان کشور را برای تحصیل به انگلستان فرستادو تلاش کرد تا قاضیان شریف در دادگاههای شرع حضور داشته باشند. دیوانخانهای تازه در تبریز بنیان گذاشت. عباس میرزا توجه ویژهای به اقلیتهای مذهبی داشت. اعزام دانشجو به اروپا، جلب مهاجران اروپایی، اصلاحات نظامی، ترجمهٔ آثار اروپایی، برپایی کارخانههای گوناگون و چاپخانه از اقدامات وی در جهت پیشبرد افکار اصلاح طلبانه اش بشمار می رود.
t.me/tarikhdartarazoo 🏛
شاهزاده تحول خواه
عبّاس_میرزا (زادهٔ ۴ ذیالحجهٔ ۱۲۰۳ ه.ق/۲۶ اوت ۱۷۸۹ م در نوا، مازندران – درگذشتهٔ ۱۰ جمادیالثانی ۱۲۴۹ ه.ق/۲۵ اکتبر ۱۸۳۳ م در مشهد) معروف به عبّاس میرزا نایِبُالسَّلطَنه از شاهزادگان قاجار و فرزند #فتحعلیشاه و #آسیه_خانم بود که در فاصلهٔ سالهای ۱۷۹۷ تا ۱۸۳۳ م/ ولایتعهدی ایران و نیابت سلطنت پدرش در آذربایجان را بر عهده داشت. او پیش از مرگ پدرش درگذشت.
نام عباس میرزا با جنگهای ایران وروس گره خورده است.نبردهایی که به دو معاهده #گلستان و #ترکمانچای واز دست رفتن مناطق وسیعی ازقفقاز وشمال غرب کشور والحاق آن به خاک روسیه انجامید.
اروپاییانی مانند موریس دو کوتزبو، پیر آمدی ژوبر(فرستاده ناثلئون)، جیمز موریه، گاسپار دروویل از آزادمنشی، شجاعت، عدالتخواهی و عزت نفس عباس میرزا گفتهاند و او را ستوده اند. عباس میرزا بهعنوان شخصیتی با پیچیدگیهای دشوار که از سوی معاصران اروپایی و ایرانیاش بهعنوان کهنالگوی قهرمانی نجیب، اصیل، جوان و شجاع معرفی شده باقی ماندهاست.
بسیاری عباس میرزا را آغازگر وطلایه دار اصلاحات حکومتی در عصرقاجار می دانند.وی با داستانهای اروپایی و نیز احتمالاً با آثار نویسندگان عثمانی آشنا، واز وقایع وتحولات سیاسی اروپاآگاه بود.
او گروهی ازجوانان کشور را برای تحصیل به انگلستان فرستادو تلاش کرد تا قاضیان شریف در دادگاههای شرع حضور داشته باشند. دیوانخانهای تازه در تبریز بنیان گذاشت. عباس میرزا توجه ویژهای به اقلیتهای مذهبی داشت. اعزام دانشجو به اروپا، جلب مهاجران اروپایی، اصلاحات نظامی، ترجمهٔ آثار اروپایی، برپایی کارخانههای گوناگون و چاپخانه از اقدامات وی در جهت پیشبرد افکار اصلاح طلبانه اش بشمار می رود.
t.me/tarikhdartarazoo 🏛
Telegram
🏛 تاریخ درترازو 🏛 Date in the balance
به ملتی که زتاریخ خویش بی خبر است
بجز حکایت محو و زوال ، نتوان گفت...
"عارف قزوینی"
بجز حکایت محو و زوال ، نتوان گفت...
"عارف قزوینی"
Forwarded from اتچ بات
#ارگ_علیشاه
بنای نخستین ارگ در میان سالهای ۷۱۸ تا ۷۳۹ هجری قمری با هدف ساخت آرامگاه بزرگی در صحن مسجد علیشاه تبریز در هنگام وزارت علیشاه انجام شد. با فروریختن سقف بنا به هنگام ساخت و با مرگ علیشاه ادامه ساخت بنا در آن زمان متوقف شد.
با آغاز جنگهای ایران و روسیه در سالهای ۱۸۰۴–۱۸۲۴ و جنگ ایران و انگلیس در ۱۸۵۷ این بنا و محوطه پیرامون آن به سرعت به ارگی نظامی تغییر کاربری دادهشد. به فرمان #عباس_میرزا ولیعهد قاجار سربازخانه، ستاد فرماندهی جنگ ارتش ایران، و کارخانه ریختهگری و توپ ریزی در محوطه ارگ تبریز ساخته شد.
همچنین در دوره قاجار عمارت کلاه فرنگی نیز در همین محوطه ساخته شد. محوطه ارگ تبریز در دوران مختلف قاجار به عنوان بخشی از برج و باروی شهر و همچنین محل انبار مهمات نظامی استفاده شدهاست.
در سال ۱۳۱۰ حصار و باروهای قاجاری ارگ تخریب شد و ارگ با عنوان مسجد علیشاه به ثبت در فهرست آثار میراث فرهنگی ایران رسید. در سالهای ۱۳۵۳ تا ۱۳۵۷ بیشتر سازههای قاجاری بنا با بهانه ایجاد فضای سبز تخریب شد. در سال ۱۳۶۰ به بهانه تأسیس مصلای نماز جمعه، دیوار شمالی عهد ایلخانی ارگ و به همراه پلکان قاجاری ارگ توسط جهاد سازندگی با استفاده از بولدوزر و مواد منفجره تخریب شد.در سال ۱۳۷۶ مجری طرح مصلای جدید تبریز در محدوده بنای ارگ اقدام به خاکبرداری عمیق در محدوده شرقی ارگ با استفاده از ماشینآلات سنگین نمودند. در نتیجه این خاکبرداری بازماندههای زیرساختهای مسجد ارگ علیشاه نابود شد.
t.me/tarikhdartarazoo 🏛
بنای نخستین ارگ در میان سالهای ۷۱۸ تا ۷۳۹ هجری قمری با هدف ساخت آرامگاه بزرگی در صحن مسجد علیشاه تبریز در هنگام وزارت علیشاه انجام شد. با فروریختن سقف بنا به هنگام ساخت و با مرگ علیشاه ادامه ساخت بنا در آن زمان متوقف شد.
با آغاز جنگهای ایران و روسیه در سالهای ۱۸۰۴–۱۸۲۴ و جنگ ایران و انگلیس در ۱۸۵۷ این بنا و محوطه پیرامون آن به سرعت به ارگی نظامی تغییر کاربری دادهشد. به فرمان #عباس_میرزا ولیعهد قاجار سربازخانه، ستاد فرماندهی جنگ ارتش ایران، و کارخانه ریختهگری و توپ ریزی در محوطه ارگ تبریز ساخته شد.
همچنین در دوره قاجار عمارت کلاه فرنگی نیز در همین محوطه ساخته شد. محوطه ارگ تبریز در دوران مختلف قاجار به عنوان بخشی از برج و باروی شهر و همچنین محل انبار مهمات نظامی استفاده شدهاست.
در سال ۱۳۱۰ حصار و باروهای قاجاری ارگ تخریب شد و ارگ با عنوان مسجد علیشاه به ثبت در فهرست آثار میراث فرهنگی ایران رسید. در سالهای ۱۳۵۳ تا ۱۳۵۷ بیشتر سازههای قاجاری بنا با بهانه ایجاد فضای سبز تخریب شد. در سال ۱۳۶۰ به بهانه تأسیس مصلای نماز جمعه، دیوار شمالی عهد ایلخانی ارگ و به همراه پلکان قاجاری ارگ توسط جهاد سازندگی با استفاده از بولدوزر و مواد منفجره تخریب شد.در سال ۱۳۷۶ مجری طرح مصلای جدید تبریز در محدوده بنای ارگ اقدام به خاکبرداری عمیق در محدوده شرقی ارگ با استفاده از ماشینآلات سنگین نمودند. در نتیجه این خاکبرداری بازماندههای زیرساختهای مسجد ارگ علیشاه نابود شد.
t.me/tarikhdartarazoo 🏛
Telegram
attach 📎
#امیرکبیر یکی از بزرگترین اصلاحگرانی است که تاریخ ایران به خود دیده است، اما اینکه شخصیت او و توجهش به نوگرایی و اصلاح از کجا آمده، چندان نه مورد پرسش است و نه بحثی دربارهاش میشود. دانش و دانایی دولتمردانۀ او و درک عمیقش از نیاز ایران به اصلاح طبعاً چیزی نبود که کسی در پر قنداق او گذاشته باشد، بلکه او با پشت سر گذاشتن مسیر سیاسی خاصی به این درک و تربیت سیاسی رسیده بود. بنابراین یکی از پرسشهای مهم این است که امیرکبیر چگونه نوگرا و اصلاحطلب شد و از کجا فهمید کشتی ایران بدون اصلاحات به گل خواهد نشست. در این نوشتار به این پرسش میپردازیم و اندکی در این باره تأمل میکنیم.
پیش از هر چیز باید به یاد داشت که وقتی در سدههای اخیر به عقب میرویم، نخستین بانی اصلاحات و ورود دانش و فناوری جدید به ایران کسی جز #عباس_میرزا نیست.امیرکبیر نیز کاملاً در همان سنتی که عباس میرزا پایهگذاری کرده بود، رشد کرد. مجموعهای از عوامل باعث شد روشناندیشی غربی به امیرکبیر نیز سرایت کند. در نیمۀ اول قرن نوزدهم آذربایجان ــ یعنی دم و دستگاه ولیعهد ایران کانون اصلی ورود ایدههای نوین به ایران بود. اما یکی از عوامل مؤثر بر روان و فهم سیاسی امیرکبیر #سفرهای_خارجی او بود. او از وقتی پیشکاری ساده بود تا وقتی به مقام صدارت رسید سه سفر خارجی داشت:
سفری به مسکو و پترزبورگ در جوانی، سفری به ایروان و بعد اقامتی چهار ساله در ارزروم (ارزنةالروم) برای کنفرانس ارزروم و بستن عهدنامه با ترکان عثمانی.
در این میان آنچه بر شخصیت خام میرزا تقیخان در بیستودوسالگی بسیار تأثیرگذار بود، سفرش همراه با هیئتی بلندپایه به روسیه بود. اگر بخواهیم همه چیز را در یک جمله خلاصه کنیم میتوانیم بگوییم: سفر یازدهماهه او به روسیه مانند دانشگاهی تمامعیار میرزا تقیخان جوان را با دستاوردهای روشناندیشی غربی و مدرنیتۀ متقدم آشنا کرد. وقتی #گریبایدوف، سفیر روسیه در تهران، به قتل رسید، هیئتی بلندپایه از رجال سیاسی با حضور خسرومیرزا، پسر عباسمیرزا، برای دلجویی و عذرخواهی از تزار نیکلای به روسیه رفتند. میرزاتقیخان در این هیئت حضور داشت و احتمالاً حضورش به این دلیل بود که قائممقام فراهانی (وزیر عباس میرزا) میخواست این جوان چشم و گوش او (یا به تعبیری دیگر، جاسوس او) در میان آن هیئت باشد.
روسها در همهجا، از قفقار و مسکو تا پترزبورگ، از هیئت ایرانی به گرمی پذیرایی کردند و تزار روسیه هم با آنها مهربانانه برخورد کرد. او قضیۀ قتل گریبایدوف رانادیده گرفت و یک کرور از دو کرور غرامت جنگی ایران را هم به خاطر قدم خسرو میرزا بخشید. اما نکتۀ مهم برای ما این است که در این سفر هیئت ایرانی از مهمترین نقاط علمی و فنی روسیه دیدن کرد:
مدارس و کارخانهها و دانشگاههای متعدد. اعضای هیئت ایرانی بهتزده پیشرفتهای روسها را میدیدند، از مدارس برای دختران و کرولالها تا کارخانههایی که با نیروی بخار کار میکرد. نظام آموزشی پیشرفتۀ روسیه آنها را به شگفت آورده بود و نگاه حسرتبار آنها در روایتشان از آن سفر به خوبی بازتاب یافته است.
اما خود روسیه نیز آن زمان خوشهچین اصلاحاتی بود که صدواندی سال پیش از آن #پتر_کبیر کرده بود. پتر پیش از آنکه زمامدار روسیه شود به غرب رفت و درک کرد که روسیه به اصلاحات گسترده نیاز دارد. در واقع دلیل شکستهای گرانبار ایران از روسیه هم همین بود که وقتی ایران در سدۀ هجدهم دچار کشاکشهای درونی بود ، اصلاحات پتر جهشی بزرگ به روسیه بخشید که بعدهاعباسمیرزا هم میخواست پا جای پای پتر کبیربگذارد
سفر بلندمدت در هیئتی بلندپایه به روسیه فرصتی بینظیر برای میرزاتقیخان جوان (امیرکبیر آتی) فراهم آورد تا در جوانی چیزهایی را ببیند که بسیاری از دیگر دولتمردان و شاهزادگان در خواب هم نمیدیدند. بنابراین یکی از سرچشمههای اصلاحطلبی و نوگرایی امیرکبیر را مواجهۀ مستقیمش با دستاوردهای غربی میتوان دانست. البته این عامل را در کنار عوامل و تجربههای دیگر باید مورد توجه قرار داد.
#مهدی_تدینی
t.me/tarikhdartarazoo
پیش از هر چیز باید به یاد داشت که وقتی در سدههای اخیر به عقب میرویم، نخستین بانی اصلاحات و ورود دانش و فناوری جدید به ایران کسی جز #عباس_میرزا نیست.امیرکبیر نیز کاملاً در همان سنتی که عباس میرزا پایهگذاری کرده بود، رشد کرد. مجموعهای از عوامل باعث شد روشناندیشی غربی به امیرکبیر نیز سرایت کند. در نیمۀ اول قرن نوزدهم آذربایجان ــ یعنی دم و دستگاه ولیعهد ایران کانون اصلی ورود ایدههای نوین به ایران بود. اما یکی از عوامل مؤثر بر روان و فهم سیاسی امیرکبیر #سفرهای_خارجی او بود. او از وقتی پیشکاری ساده بود تا وقتی به مقام صدارت رسید سه سفر خارجی داشت:
سفری به مسکو و پترزبورگ در جوانی، سفری به ایروان و بعد اقامتی چهار ساله در ارزروم (ارزنةالروم) برای کنفرانس ارزروم و بستن عهدنامه با ترکان عثمانی.
در این میان آنچه بر شخصیت خام میرزا تقیخان در بیستودوسالگی بسیار تأثیرگذار بود، سفرش همراه با هیئتی بلندپایه به روسیه بود. اگر بخواهیم همه چیز را در یک جمله خلاصه کنیم میتوانیم بگوییم: سفر یازدهماهه او به روسیه مانند دانشگاهی تمامعیار میرزا تقیخان جوان را با دستاوردهای روشناندیشی غربی و مدرنیتۀ متقدم آشنا کرد. وقتی #گریبایدوف، سفیر روسیه در تهران، به قتل رسید، هیئتی بلندپایه از رجال سیاسی با حضور خسرومیرزا، پسر عباسمیرزا، برای دلجویی و عذرخواهی از تزار نیکلای به روسیه رفتند. میرزاتقیخان در این هیئت حضور داشت و احتمالاً حضورش به این دلیل بود که قائممقام فراهانی (وزیر عباس میرزا) میخواست این جوان چشم و گوش او (یا به تعبیری دیگر، جاسوس او) در میان آن هیئت باشد.
روسها در همهجا، از قفقار و مسکو تا پترزبورگ، از هیئت ایرانی به گرمی پذیرایی کردند و تزار روسیه هم با آنها مهربانانه برخورد کرد. او قضیۀ قتل گریبایدوف رانادیده گرفت و یک کرور از دو کرور غرامت جنگی ایران را هم به خاطر قدم خسرو میرزا بخشید. اما نکتۀ مهم برای ما این است که در این سفر هیئت ایرانی از مهمترین نقاط علمی و فنی روسیه دیدن کرد:
مدارس و کارخانهها و دانشگاههای متعدد. اعضای هیئت ایرانی بهتزده پیشرفتهای روسها را میدیدند، از مدارس برای دختران و کرولالها تا کارخانههایی که با نیروی بخار کار میکرد. نظام آموزشی پیشرفتۀ روسیه آنها را به شگفت آورده بود و نگاه حسرتبار آنها در روایتشان از آن سفر به خوبی بازتاب یافته است.
اما خود روسیه نیز آن زمان خوشهچین اصلاحاتی بود که صدواندی سال پیش از آن #پتر_کبیر کرده بود. پتر پیش از آنکه زمامدار روسیه شود به غرب رفت و درک کرد که روسیه به اصلاحات گسترده نیاز دارد. در واقع دلیل شکستهای گرانبار ایران از روسیه هم همین بود که وقتی ایران در سدۀ هجدهم دچار کشاکشهای درونی بود ، اصلاحات پتر جهشی بزرگ به روسیه بخشید که بعدهاعباسمیرزا هم میخواست پا جای پای پتر کبیربگذارد
سفر بلندمدت در هیئتی بلندپایه به روسیه فرصتی بینظیر برای میرزاتقیخان جوان (امیرکبیر آتی) فراهم آورد تا در جوانی چیزهایی را ببیند که بسیاری از دیگر دولتمردان و شاهزادگان در خواب هم نمیدیدند. بنابراین یکی از سرچشمههای اصلاحطلبی و نوگرایی امیرکبیر را مواجهۀ مستقیمش با دستاوردهای غربی میتوان دانست. البته این عامل را در کنار عوامل و تجربههای دیگر باید مورد توجه قرار داد.
#مهدی_تدینی
t.me/tarikhdartarazoo
Telegram
🏛 تاریخ درترازو 🏛 Date in the balance
به ملتی که زتاریخ خویش بی خبر است
بجز حکایت محو و زوال ، نتوان گفت...
"عارف قزوینی"
بجز حکایت محو و زوال ، نتوان گفت...
"عارف قزوینی"
قتل #الکساندر_گریبادوف
وزیرمختارروسیه درایران
عهدنامه #ترکمانچای در ۲۰ بهمن ۱۲۰۶ در منطقهای به همین نام میان #عباس_میرزا ولیعهد وقت ایران و #گریبایدوف امضا شد و به جدایی بخشهای وسیعی از خاک ایران و الحاق آن به روسیه، اخذ غرامت ۲۰ میلیون روبلی از ایران و ضبط نسخ خطی کتابخانه شیخ صفیالدین اردبیلی و انتقال آن به روسیه انجامید. گریبایدوف پس از امضای این معاهده ۴۰ هزار روبل روسی پاداش گرفت و بعد از مدت کوتاهی به عنوان سفیر روسیه در تهران، ارتقا مقام گرفت.
زمانی که الکساندر گریبایدوف وزیر مختار وقت روسیه، متوجه شد تعدادی از زنان گرجی در منازل رجال ایرانی به سر میبرند. او طبق مفاد ماده سیزده عهدنامه ترکمنچای آنان را اسیر تلقی کرد و از دولت ایران استرداد آنان را درخواست.
با کمک و هدایت آغایعقوب ارمنی، یکی از خواجه سرایان حرمسرای فتحعلی شاه، که با خانوادههای رجال ایران آشنا بود از اوضاع آگاهی یافت و با مراجعه به شخصیتهای سرشناس به مطالبه زنان گرجی که در حرمسرای آنان بودند پرداخت. سرانجام با پافشاری گریبایدوف دو زن گرجی، که به گفتهٔ ایرانیان مسلمان شده بودند و در منزل اللهیار آصفالدوله وزیر امور خارجه وقت، به سر میبرند، به هیئت روسی پناهنده شدند.
مردم ایران از بسته شدن معاهده ترکمنچای خشمگین بودند و چون بشکه باروتی آمادهٔ انفجار با بسته شدن بازار و تحریکاتی که صورت گرفت و پس از آنکه آغا یعقوب ارمنی به سفارت روسیه پناهنده شد؛ عدهای از مردم، به تحریک مجتهدی به نام میرزا مسیح مجتهد، در ۱۱ فوریه ۱۸۲۹ (۲۲ بهمن ۱۲۰۷) به سفارت روسیه حمله کردند و هر کس را یافتند کشتند و تنها مالتسوف_ مالتزوف، دبیر اول سفارت جان سالم به در برد.
برای کاهش تنش حاصل از قتل این سفیر روسی هیاتی تشکیل شد که در آن هیات میرزاتقیخان امیرکبیر نیز حاضر بود. امیرکبیر در دوران صدارت خویش عملا کفالت وزارت خارجه را نیز برعهده داشت و از قضا این بخش از وظایف و اختیارات او بود که بیش از هر چیز موجب اشتهار و محبوبیت وی شد.
این هیئت نامه عذرخواهی #فتحعلی_شاه را به تزار #نیکلای_یکم تقدیم کرد. کار به مصالحه کشید و میرزا مسیح به تقاضای دولت روس به عتبات تبعید شد. خسرو میرزا در مسکو برای تسلیت به دیدار خانواده گریبایدوف رفت. شاه نیز، برای جلوگیری از جنگی دیگر، الماس بسیار بزرگی را، معروف به #الماس_شاه، به تزار روسیه پیشکش کرد.
t.me/tarikhdartarazoo 🏛
وزیرمختارروسیه درایران
عهدنامه #ترکمانچای در ۲۰ بهمن ۱۲۰۶ در منطقهای به همین نام میان #عباس_میرزا ولیعهد وقت ایران و #گریبایدوف امضا شد و به جدایی بخشهای وسیعی از خاک ایران و الحاق آن به روسیه، اخذ غرامت ۲۰ میلیون روبلی از ایران و ضبط نسخ خطی کتابخانه شیخ صفیالدین اردبیلی و انتقال آن به روسیه انجامید. گریبایدوف پس از امضای این معاهده ۴۰ هزار روبل روسی پاداش گرفت و بعد از مدت کوتاهی به عنوان سفیر روسیه در تهران، ارتقا مقام گرفت.
زمانی که الکساندر گریبایدوف وزیر مختار وقت روسیه، متوجه شد تعدادی از زنان گرجی در منازل رجال ایرانی به سر میبرند. او طبق مفاد ماده سیزده عهدنامه ترکمنچای آنان را اسیر تلقی کرد و از دولت ایران استرداد آنان را درخواست.
با کمک و هدایت آغایعقوب ارمنی، یکی از خواجه سرایان حرمسرای فتحعلی شاه، که با خانوادههای رجال ایران آشنا بود از اوضاع آگاهی یافت و با مراجعه به شخصیتهای سرشناس به مطالبه زنان گرجی که در حرمسرای آنان بودند پرداخت. سرانجام با پافشاری گریبایدوف دو زن گرجی، که به گفتهٔ ایرانیان مسلمان شده بودند و در منزل اللهیار آصفالدوله وزیر امور خارجه وقت، به سر میبرند، به هیئت روسی پناهنده شدند.
مردم ایران از بسته شدن معاهده ترکمنچای خشمگین بودند و چون بشکه باروتی آمادهٔ انفجار با بسته شدن بازار و تحریکاتی که صورت گرفت و پس از آنکه آغا یعقوب ارمنی به سفارت روسیه پناهنده شد؛ عدهای از مردم، به تحریک مجتهدی به نام میرزا مسیح مجتهد، در ۱۱ فوریه ۱۸۲۹ (۲۲ بهمن ۱۲۰۷) به سفارت روسیه حمله کردند و هر کس را یافتند کشتند و تنها مالتسوف_ مالتزوف، دبیر اول سفارت جان سالم به در برد.
برای کاهش تنش حاصل از قتل این سفیر روسی هیاتی تشکیل شد که در آن هیات میرزاتقیخان امیرکبیر نیز حاضر بود. امیرکبیر در دوران صدارت خویش عملا کفالت وزارت خارجه را نیز برعهده داشت و از قضا این بخش از وظایف و اختیارات او بود که بیش از هر چیز موجب اشتهار و محبوبیت وی شد.
این هیئت نامه عذرخواهی #فتحعلی_شاه را به تزار #نیکلای_یکم تقدیم کرد. کار به مصالحه کشید و میرزا مسیح به تقاضای دولت روس به عتبات تبعید شد. خسرو میرزا در مسکو برای تسلیت به دیدار خانواده گریبایدوف رفت. شاه نیز، برای جلوگیری از جنگی دیگر، الماس بسیار بزرگی را، معروف به #الماس_شاه، به تزار روسیه پیشکش کرد.
t.me/tarikhdartarazoo 🏛
Telegram
🏛 تاریخ درترازو 🏛 Date in the balance
به ملتی که زتاریخ خویش بی خبر است
بجز حکایت محو و زوال ، نتوان گفت...
"عارف قزوینی"
بجز حکایت محو و زوال ، نتوان گفت...
"عارف قزوینی"
Forwarded from اتچ بات
🔸#عباس_میرزا را برخی سرسلسله اولین اصلاحات و #تجددخواهان مینامند . مورخین و وقایع نگاران از منش انسانی و رفتار مصلحانه او به تواتر سخن گفتهاند.
موریس دوکوتز، سفیر کبیر روسیه تزاری از جمله افرادی است که در توصیف خود از ایران آن روزگار تصویر دقیقی از نابسامانی ها می دهد و در این راه گاه از حدود ادب نیز پا فراتر می گذارد وقتی به عباس میرزا می رسد چنین می نویسد:
«عباسمیرزا … دشمن واقعی تجمّل است حرکات و اطوارش خیلی جالب توجه و مظهر اصالت و نجابت است... چشمانش آیینة ضمیر اوست. مکر و کید در آن مشاهده نمیشود. فجایعی که در نتیجه قوانین سخن مملکت معمول است هر جا دستش برسد جلوگیری میکند».
وقتی دوکوتز در جریان یکی از مراودات خود به باغ "عباس میرزا " دعوت می شود و در آن باغ زیبا متوجه می شود که بخشی از دیوار در حال فروریختن است اما برای تعمیر آن اقدامی نشده از ولیعهد چرایی این ماجرا را می پرسد:
«از حضرت ولیعهد پرسیدم که چرا این دیوار را خراب نکردهاید؟ فرمود: زمانی که این باغ را وسعت میدادم محتاج به خریداری مقداری از اراضی مالک مجاور شدم، ولی چون مالک زمینی که این دیوار زشت و خراب متعلق به آن است، دهقان سالخوردهای است که به ماترک آباء و اجدادش علاقه تامی دارد، به قیمتی که به او دادم راضی به فروش زمینش نشد. من هم نه تنها دلتنگ نشدم، بلکه علاقه او را هم به یادگار اجدادش، تمجید کردم و نیز جسارت او مقبول طبع من واقع شد. فعلا صبر میکنم شاید بتوانم با ورثه او کنار بیایم».
( موریس دوکوتزبوئه، مسافرت به ایران، ترجمه محمود هدایت، امیرکبیر، ص۷۰)
🔸مکاتبات عباس میرزا نشان می دهد که ذهن وی بر خلاف اذهان آرام سایر رجال زمانه اش به شدت درگیر چرایی عقب ماندگی ایرانیان بوده است چنانکه در نامه به ژوبر فرستاده ناپلئون می نویسد:
«نمیدانم این قدرتی که شما (اروپاییها) را بر ما مسلط کرده چیست و موجب ضعف ما و ترقی شما چه؟ شما در قشون، جنگیدن و فتح کردن و بکار بردن قوای عقلیه متبحرید و حال آنکه ما در جهل و شغب غوطهور و به ندرت آتیه را در نظر میگیریم. مگر جمعیت و حاصلخیزی و ثروت مشرق زمین از اروپا کمتر است؟ یا آفتاب که قبل از رسیدن به شما به ما میتابد تأثیرات مفیدش در سر ما کمتر از شماست؟ …»
(حماسه کویر، محمدابراهیم باستانی پاریزی، ص ۶۶۹)
🔸بی کفایتی پادشاه، دسیسه چینی ها و عقب ماندگی مزمن ساختار حکومت و جامعه، در کنار شکست عباس میرزا از روس ها و ازهمه بدتر هزیمت اصلاندوز سرانجام رمق را از مردی که به تعبیر رجال روس« میتوانست پطر کبیر آینده ایران» باشد (علی بینا، تاریخ سیاسی و دیپلماسی، ج ۱، ص ۲۵۷ )گرفت و نادیده گرفتن شرایط و موقعیت متزلزل کشور -که امکان فتح تهران را برای پاسکوویچ فراهم می کرد و به مدد فراست عباس میرزا در عهدنامه ترکمنچای به "ارس" محدود گردید - فراموش و اینطور وانمود شد که گویی ایران چنان توانمندی و ارتشی داشته است که می توانست روس را تا پترزبورگ هم عقب بنشاند!. مخالفان و سعایت کنندگان چنین ترویج دادند که وی در مذاکرات مزدور روس ها یا عثمانی بوده و جاسوسی آنان را کرده و در ازای آن رشوت گرفته است. خود او این فشار و قضاوت غیرمنصفانه را اینگونه منعکس کرده است:
«یک بار کشتن، بهتر است از اینکه هر بار در مجلسهای دارالخلافه طوری مذکور شوم که العیاذبالله اسلام را مغلوب کفر میخواهم و فتحنامه روس را در جنگ عثمانلو ، به دروغ، شهرت میدهم تا پولی از خزانه همایون درآرم و به دشمن دولت عاید کنم. سختا که آدمی است بر احداث روزگار!
نامه به علینقی میرزا رکنالدوله، در محرم ــ صفر ۱۲۴۵٫ق
🔸سرانجام آن درد کهنه #نخبه_کشی و آن افت مزمن که در سپهر سیاست ایران زیر پای مصلحان و دلسوزان این سرزمین را خالی کرده است گریبان این شاهزاده با کفایت را نیز گرفت. در مورد مرگ او گفتهاند که بیماری مزمن گوارش و کلیه -که درمان آن هربار بخاطر مشغله های جنگی و سیاسی او به تاخیر می افتاد -عاقبت والی متجدد آذربایجان را از پای انداخت تا در کارنامه تاریخ سرزمینی که خود بر فرزندانش تیغ میکشد، سیاههای دیگر ثبت شود .
t.me/tarikhdartarazoo 🏛
موریس دوکوتز، سفیر کبیر روسیه تزاری از جمله افرادی است که در توصیف خود از ایران آن روزگار تصویر دقیقی از نابسامانی ها می دهد و در این راه گاه از حدود ادب نیز پا فراتر می گذارد وقتی به عباس میرزا می رسد چنین می نویسد:
«عباسمیرزا … دشمن واقعی تجمّل است حرکات و اطوارش خیلی جالب توجه و مظهر اصالت و نجابت است... چشمانش آیینة ضمیر اوست. مکر و کید در آن مشاهده نمیشود. فجایعی که در نتیجه قوانین سخن مملکت معمول است هر جا دستش برسد جلوگیری میکند».
وقتی دوکوتز در جریان یکی از مراودات خود به باغ "عباس میرزا " دعوت می شود و در آن باغ زیبا متوجه می شود که بخشی از دیوار در حال فروریختن است اما برای تعمیر آن اقدامی نشده از ولیعهد چرایی این ماجرا را می پرسد:
«از حضرت ولیعهد پرسیدم که چرا این دیوار را خراب نکردهاید؟ فرمود: زمانی که این باغ را وسعت میدادم محتاج به خریداری مقداری از اراضی مالک مجاور شدم، ولی چون مالک زمینی که این دیوار زشت و خراب متعلق به آن است، دهقان سالخوردهای است که به ماترک آباء و اجدادش علاقه تامی دارد، به قیمتی که به او دادم راضی به فروش زمینش نشد. من هم نه تنها دلتنگ نشدم، بلکه علاقه او را هم به یادگار اجدادش، تمجید کردم و نیز جسارت او مقبول طبع من واقع شد. فعلا صبر میکنم شاید بتوانم با ورثه او کنار بیایم».
( موریس دوکوتزبوئه، مسافرت به ایران، ترجمه محمود هدایت، امیرکبیر، ص۷۰)
🔸مکاتبات عباس میرزا نشان می دهد که ذهن وی بر خلاف اذهان آرام سایر رجال زمانه اش به شدت درگیر چرایی عقب ماندگی ایرانیان بوده است چنانکه در نامه به ژوبر فرستاده ناپلئون می نویسد:
«نمیدانم این قدرتی که شما (اروپاییها) را بر ما مسلط کرده چیست و موجب ضعف ما و ترقی شما چه؟ شما در قشون، جنگیدن و فتح کردن و بکار بردن قوای عقلیه متبحرید و حال آنکه ما در جهل و شغب غوطهور و به ندرت آتیه را در نظر میگیریم. مگر جمعیت و حاصلخیزی و ثروت مشرق زمین از اروپا کمتر است؟ یا آفتاب که قبل از رسیدن به شما به ما میتابد تأثیرات مفیدش در سر ما کمتر از شماست؟ …»
(حماسه کویر، محمدابراهیم باستانی پاریزی، ص ۶۶۹)
🔸بی کفایتی پادشاه، دسیسه چینی ها و عقب ماندگی مزمن ساختار حکومت و جامعه، در کنار شکست عباس میرزا از روس ها و ازهمه بدتر هزیمت اصلاندوز سرانجام رمق را از مردی که به تعبیر رجال روس« میتوانست پطر کبیر آینده ایران» باشد (علی بینا، تاریخ سیاسی و دیپلماسی، ج ۱، ص ۲۵۷ )گرفت و نادیده گرفتن شرایط و موقعیت متزلزل کشور -که امکان فتح تهران را برای پاسکوویچ فراهم می کرد و به مدد فراست عباس میرزا در عهدنامه ترکمنچای به "ارس" محدود گردید - فراموش و اینطور وانمود شد که گویی ایران چنان توانمندی و ارتشی داشته است که می توانست روس را تا پترزبورگ هم عقب بنشاند!. مخالفان و سعایت کنندگان چنین ترویج دادند که وی در مذاکرات مزدور روس ها یا عثمانی بوده و جاسوسی آنان را کرده و در ازای آن رشوت گرفته است. خود او این فشار و قضاوت غیرمنصفانه را اینگونه منعکس کرده است:
«یک بار کشتن، بهتر است از اینکه هر بار در مجلسهای دارالخلافه طوری مذکور شوم که العیاذبالله اسلام را مغلوب کفر میخواهم و فتحنامه روس را در جنگ عثمانلو ، به دروغ، شهرت میدهم تا پولی از خزانه همایون درآرم و به دشمن دولت عاید کنم. سختا که آدمی است بر احداث روزگار!
نامه به علینقی میرزا رکنالدوله، در محرم ــ صفر ۱۲۴۵٫ق
🔸سرانجام آن درد کهنه #نخبه_کشی و آن افت مزمن که در سپهر سیاست ایران زیر پای مصلحان و دلسوزان این سرزمین را خالی کرده است گریبان این شاهزاده با کفایت را نیز گرفت. در مورد مرگ او گفتهاند که بیماری مزمن گوارش و کلیه -که درمان آن هربار بخاطر مشغله های جنگی و سیاسی او به تاخیر می افتاد -عاقبت والی متجدد آذربایجان را از پای انداخت تا در کارنامه تاریخ سرزمینی که خود بر فرزندانش تیغ میکشد، سیاههای دیگر ثبت شود .
t.me/tarikhdartarazoo 🏛
Telegram
attach 📎
🔹دویست سال پیش #ناپلئون_بناپارت که سودای گرفتن هند را داشت بمنظورآشنایی و ارزیابی ازایران آن روزگاران جهت عبورلشکریانش یک هیات نظامی ویکی هم سیاسی به ایران اعزام می دارد. ریاست هیات سیاسی را یک دیپلمات بلندپایه فرانسوی بنام مسیو ژوبربرعهده داشته.
او قبل ازترک ایران بدیدار شاهزاده #عباس_میرزا نایب السطنه وفرمانده لشکریان ایران که چندسالی گرفتارجنگی تمام عیار با امپراطوری روسیه بود دردشت قره چمن نزدیک تبریزمی رود. تصورفرستاده ناپلئون آن بوده که عباس میرزا هم همچون سایر درباریون ایران فهرست بلندبالایی ازتقاضا شامل توپ، تفنگ، فشنگ، معلم نظامی وغیره دارد. اما عباس میرزا که پس از سالها جنگ با روسها بجزشکست پشت شکست،دستاورد دیگری نداشته، ازمسیو ژوبرمی پرسد:
"چرا شما فرنگیها پیشرفت
کرده اید اما ماایرانیان عقب ماندیم؟"
🔹ظرف دوقرنی که ازاین پرسش تاریخی
میگذرد،ما ایرانیان چه پاسخ یا پاسخهایی
به پرسش عباس میرزا داده ایم؟
#صادق_زیباکلام
t.me/tarikhdartarazoo 🏛
او قبل ازترک ایران بدیدار شاهزاده #عباس_میرزا نایب السطنه وفرمانده لشکریان ایران که چندسالی گرفتارجنگی تمام عیار با امپراطوری روسیه بود دردشت قره چمن نزدیک تبریزمی رود. تصورفرستاده ناپلئون آن بوده که عباس میرزا هم همچون سایر درباریون ایران فهرست بلندبالایی ازتقاضا شامل توپ، تفنگ، فشنگ، معلم نظامی وغیره دارد. اما عباس میرزا که پس از سالها جنگ با روسها بجزشکست پشت شکست،دستاورد دیگری نداشته، ازمسیو ژوبرمی پرسد:
"چرا شما فرنگیها پیشرفت
کرده اید اما ماایرانیان عقب ماندیم؟"
🔹ظرف دوقرنی که ازاین پرسش تاریخی
میگذرد،ما ایرانیان چه پاسخ یا پاسخهایی
به پرسش عباس میرزا داده ایم؟
#صادق_زیباکلام
t.me/tarikhdartarazoo 🏛
Forwarded from اتچ بات
سوال تاریخی
#عباس_میرزا
#ناپلئون_بناپارت امپراتور وقت #فرانسه #ژوبر را بهعنوان نماینده ویژه خود در ایران به دربار «فتحعلیشاه» قاجار فرستاد.
موسیو «ژوبر» با «فتحعلیشاه» و سایر مقامات حکومتی وقت در تهران دیدار کرد. به دیدار هر که رفت، از او تکنولوژی و توپ و ادوات نظامی برای مقابله با تهاجمات نظامی دشمن تزاری طلب کردند. او سخنان همه را کمابیش یکسان یافت ولی مشاورانش به او گفتند شاهزاده #عباسمیرزا اکنون در #قرهچمن در جبهه جنگ با روسیه است. قبل از ترک ایران به ملاقات او هم برو.
«ژوبر» در مورد ملاقاتی که با شاهزاده «عباسمیرزا» داشته، چنین مینویسد:
«یکبار از سرِ درد به من چنین گفت: چه کنم که قدر و قیمت جنگجویان مغربزمین را داشته باشم… نمیدانم این قدرتی که شما (اروپاییها) را بر ما مسلط کرده، چیست و موجب ضعف ما و ترقی شما چه؟ اجنبی حرف بزن! بگو من چه باید بکنم که ایرانیان را هشیار نمایم.»
با همین دغدغه بود که «عباسمیرزا» برای رفع مشکل عقبافتادگی ایران از غافله تمدن، برای #اعزام_محصل_به_اروپا اقدام کرد. او برای نخستین بار دو نفر را در سال ۱۸۱۱م و پنجنفر را نیز در سال ۱۸۱۵م به هزینه خود، برای تحصیل در علوم و فنون مختلف در زمینههای پزشکی، فنی و مهندسی، علوم و ادبیات، نقاشی و نظامی به انگلستان فرستاد.
t.me/tarikhdartarazoo 🏛
#عباس_میرزا
#ناپلئون_بناپارت امپراتور وقت #فرانسه #ژوبر را بهعنوان نماینده ویژه خود در ایران به دربار «فتحعلیشاه» قاجار فرستاد.
موسیو «ژوبر» با «فتحعلیشاه» و سایر مقامات حکومتی وقت در تهران دیدار کرد. به دیدار هر که رفت، از او تکنولوژی و توپ و ادوات نظامی برای مقابله با تهاجمات نظامی دشمن تزاری طلب کردند. او سخنان همه را کمابیش یکسان یافت ولی مشاورانش به او گفتند شاهزاده #عباسمیرزا اکنون در #قرهچمن در جبهه جنگ با روسیه است. قبل از ترک ایران به ملاقات او هم برو.
«ژوبر» در مورد ملاقاتی که با شاهزاده «عباسمیرزا» داشته، چنین مینویسد:
«یکبار از سرِ درد به من چنین گفت: چه کنم که قدر و قیمت جنگجویان مغربزمین را داشته باشم… نمیدانم این قدرتی که شما (اروپاییها) را بر ما مسلط کرده، چیست و موجب ضعف ما و ترقی شما چه؟ اجنبی حرف بزن! بگو من چه باید بکنم که ایرانیان را هشیار نمایم.»
با همین دغدغه بود که «عباسمیرزا» برای رفع مشکل عقبافتادگی ایران از غافله تمدن، برای #اعزام_محصل_به_اروپا اقدام کرد. او برای نخستین بار دو نفر را در سال ۱۸۱۱م و پنجنفر را نیز در سال ۱۸۱۵م به هزینه خود، برای تحصیل در علوم و فنون مختلف در زمینههای پزشکی، فنی و مهندسی، علوم و ادبیات، نقاشی و نظامی به انگلستان فرستاد.
t.me/tarikhdartarazoo 🏛
Telegram
attach 📎
استبداد
و توسعه نیافتگی
اندیشه ترقی و مساله توسعه یافتگی، از دغدغههای مهم در تاریخ معاصر ایران است. کتابهای #تاریخ_بیداری_ایرانیان، "تحفه العالم"، "خلقیات ما ایرانیان"، "نخستین رویاروییهای اندیشه گران ایرانی"، #جامعه_شناسی_نخبه_کشی، "جامعه شناسی خودمانی"، "چرا ایران عقب ماند و غرب پبش رفت؟"، "موانع توسعه سیاسی ایران"، از جمله آثاری است که به مساله توسعه یافتگی ایران پرداخته است.
اگر چه گفتگوهای #عباس_میرزا با #ژوبر فرانسوی و مساله چه باید کرد، از اولین روایتها در مقوله نوسازی ایران است اما سوگمندانه از گذشته تا هنوز، یک مثلثِ بازدارندگی، موجب بازماندگی ما از توسعه و تجدد شده است. مثلث #استعمار، #استبداد و #اندیشههای_ارتجاعی و واپس گرا.
نمی شود منکر عامل بیرونی و نقش استعمار روس، انگلیس و امریکا بود، این را فکتهای تاریخی و قراردادهای استعماری چون ترکمنچای، رژی،(۱۹۱۵)،(۱۹۱۹)،(۱۹۲۱) میگوید اما دو مانع و بازدارندگی داخلی یعنی استبداد و اندیشه واپس گرا نیز در رویارویی با نوگرایی نقش مهمی داشته اند. ساختار استبداد و اندیشه ارتجاع، فکر تجدد را سرکوب و مخذول ساخته است. این که همه چیز باید به صلاحدید، استصواب، استحضار و امضای قدرت مطلقه برسد، بخشی از قصه پر غصه توسعه نیافتگی ما است. #ناصرالدین_شاه، نماد یک قدرت مطلقه میگفت:
"رعیت به جز دعا گویی، حق دیگری ندارد" و این که "ما با هیچ کس جز رعیت خود، سَرِ دعوا نداریم".
این استبداد دهشتناک، در بسیاری از مواقع، موید به تاییدات الهی و خوابهای خیالی نیز بوده است. در واقع تفسیر دینی و ماورائی قدرت حاکم و ظل ا.. و نماینده خدا خواندن، موجب انسداد و استبداد بیشتری بوده است.
قائم مقام، امیرکبیر و آنان که اندیشه تجدد و تغییر داشتند، منسوب به بیگانه میشدند یا آن که به بیدینی یا بددینی یا نو دینی، متهم میشدند. برچسبهای ناچسبی که سالهای سال، دستگاه سخن پراکنی و ماشین متهم سازی ، اهالی دانش و دانایی را مخذول و معزول ساخته است.
استبداد یکی از خصلتهای مصیبت بار در تاریخ چند هزار ساله سیاست و حکومت در ایران است. استبدادِ حاکمیت، موجب فلاکتهایی چون #نخبه_کشی و باز داشتن از شکوفایی استعداد، بحران مشروعیت و فاصله میان مردم و حکومت، گریز از مرکزی و تحقیر قومیتها و اقلیتها، بازیگری و ریاکاری، فرار مغزها و از دست رفتن ذخائر، منابع و سرمایههای اجتماعی شده است. از دیگر آسیبها در ساختار استبدادی، رونق #تملق_گویی و چاپلوسی است. انسانهایی متملق و مدیحه گو که معمولا مزور و متلوناند و هر روز به رنگی در میآیند و دارای یک شخصِیت نامتشخص هستند. بازیگرانی که ظاهری بسیار متفاوت از باطن دارند. در ساختار استبدادی، مدیحه گویی و منقبت خوانی، در حوزه اندیشه ورزی و نظام سیاسی نیز میتواند پدیدار شود. هنگامی که یک مکتب فکری و نظام معرفتی، بجای خردورزی، پرسشگری، استدلال کردن و برهان داشتن، به بیان کرامات، مناقب، منقولات، مسموعات، حدسیات و فرعیات، خواب گزاری و رمالی روی میآورد. وقتی در یک ساختار سیاسی، کار آمدی، توانمندی، پاسخگویی، آمد و شد و گردش نخبگان، جای خود را به بی کفایتی، فرافکنی و متهم کردن این و آن بدهد، نتیجهاش مداحی، منقبت سازی و ستایش گری میشود.
#محسن_دوازده_امامی
t.me/tarikhdartarazoo 🏛
و توسعه نیافتگی
اندیشه ترقی و مساله توسعه یافتگی، از دغدغههای مهم در تاریخ معاصر ایران است. کتابهای #تاریخ_بیداری_ایرانیان، "تحفه العالم"، "خلقیات ما ایرانیان"، "نخستین رویاروییهای اندیشه گران ایرانی"، #جامعه_شناسی_نخبه_کشی، "جامعه شناسی خودمانی"، "چرا ایران عقب ماند و غرب پبش رفت؟"، "موانع توسعه سیاسی ایران"، از جمله آثاری است که به مساله توسعه یافتگی ایران پرداخته است.
اگر چه گفتگوهای #عباس_میرزا با #ژوبر فرانسوی و مساله چه باید کرد، از اولین روایتها در مقوله نوسازی ایران است اما سوگمندانه از گذشته تا هنوز، یک مثلثِ بازدارندگی، موجب بازماندگی ما از توسعه و تجدد شده است. مثلث #استعمار، #استبداد و #اندیشههای_ارتجاعی و واپس گرا.
نمی شود منکر عامل بیرونی و نقش استعمار روس، انگلیس و امریکا بود، این را فکتهای تاریخی و قراردادهای استعماری چون ترکمنچای، رژی،(۱۹۱۵)،(۱۹۱۹)،(۱۹۲۱) میگوید اما دو مانع و بازدارندگی داخلی یعنی استبداد و اندیشه واپس گرا نیز در رویارویی با نوگرایی نقش مهمی داشته اند. ساختار استبداد و اندیشه ارتجاع، فکر تجدد را سرکوب و مخذول ساخته است. این که همه چیز باید به صلاحدید، استصواب، استحضار و امضای قدرت مطلقه برسد، بخشی از قصه پر غصه توسعه نیافتگی ما است. #ناصرالدین_شاه، نماد یک قدرت مطلقه میگفت:
"رعیت به جز دعا گویی، حق دیگری ندارد" و این که "ما با هیچ کس جز رعیت خود، سَرِ دعوا نداریم".
این استبداد دهشتناک، در بسیاری از مواقع، موید به تاییدات الهی و خوابهای خیالی نیز بوده است. در واقع تفسیر دینی و ماورائی قدرت حاکم و ظل ا.. و نماینده خدا خواندن، موجب انسداد و استبداد بیشتری بوده است.
قائم مقام، امیرکبیر و آنان که اندیشه تجدد و تغییر داشتند، منسوب به بیگانه میشدند یا آن که به بیدینی یا بددینی یا نو دینی، متهم میشدند. برچسبهای ناچسبی که سالهای سال، دستگاه سخن پراکنی و ماشین متهم سازی ، اهالی دانش و دانایی را مخذول و معزول ساخته است.
استبداد یکی از خصلتهای مصیبت بار در تاریخ چند هزار ساله سیاست و حکومت در ایران است. استبدادِ حاکمیت، موجب فلاکتهایی چون #نخبه_کشی و باز داشتن از شکوفایی استعداد، بحران مشروعیت و فاصله میان مردم و حکومت، گریز از مرکزی و تحقیر قومیتها و اقلیتها، بازیگری و ریاکاری، فرار مغزها و از دست رفتن ذخائر، منابع و سرمایههای اجتماعی شده است. از دیگر آسیبها در ساختار استبدادی، رونق #تملق_گویی و چاپلوسی است. انسانهایی متملق و مدیحه گو که معمولا مزور و متلوناند و هر روز به رنگی در میآیند و دارای یک شخصِیت نامتشخص هستند. بازیگرانی که ظاهری بسیار متفاوت از باطن دارند. در ساختار استبدادی، مدیحه گویی و منقبت خوانی، در حوزه اندیشه ورزی و نظام سیاسی نیز میتواند پدیدار شود. هنگامی که یک مکتب فکری و نظام معرفتی، بجای خردورزی، پرسشگری، استدلال کردن و برهان داشتن، به بیان کرامات، مناقب، منقولات، مسموعات، حدسیات و فرعیات، خواب گزاری و رمالی روی میآورد. وقتی در یک ساختار سیاسی، کار آمدی، توانمندی، پاسخگویی، آمد و شد و گردش نخبگان، جای خود را به بی کفایتی، فرافکنی و متهم کردن این و آن بدهد، نتیجهاش مداحی، منقبت سازی و ستایش گری میشود.
#محسن_دوازده_امامی
t.me/tarikhdartarazoo 🏛
Telegram
🏛 تاریخ درترازو 🏛 Date in the balance
به ملتی که زتاریخ خویش بی خبر است
بجز حکایت محو و زوال ، نتوان گفت...
"عارف قزوینی"
بجز حکایت محو و زوال ، نتوان گفت...
"عارف قزوینی"
#مشهد
آرامگاه #عباس_میرزا
(۴ ذیالحجهٔ ۱۲۰۳ ه.ق/۲۶ اوت ۱۷۸۹ م – ۱۰ جمادیالثانی ۱۲۴۹ ه.ق/۲۵ اکتبر ۱۸۳۳ م) ملقب به عبّاس میرزا نایِبُالسَّلطَنه از شاهزادگان قاجار و فرزند فتحعلیشاه و آسیهخانم دولو بود که در فاصلهٔ سالهای ۱۷۹۹ تا ۱۸۳۳ م ولایتعهد ایران و نیابت سلطنت پدرش در آذربایجان را بر عهده داشت. او پیش از مرگ پدرش درگذشت و پسرش محمد میرزا جانشین او شد.عباس میرزا فرمانده قوای ایران در جریان جنگ با روسها بود.
t.me/tarikhdartarazoo 🏛
آرامگاه #عباس_میرزا
(۴ ذیالحجهٔ ۱۲۰۳ ه.ق/۲۶ اوت ۱۷۸۹ م – ۱۰ جمادیالثانی ۱۲۴۹ ه.ق/۲۵ اکتبر ۱۸۳۳ م) ملقب به عبّاس میرزا نایِبُالسَّلطَنه از شاهزادگان قاجار و فرزند فتحعلیشاه و آسیهخانم دولو بود که در فاصلهٔ سالهای ۱۷۹۹ تا ۱۸۳۳ م ولایتعهد ایران و نیابت سلطنت پدرش در آذربایجان را بر عهده داشت. او پیش از مرگ پدرش درگذشت و پسرش محمد میرزا جانشین او شد.عباس میرزا فرمانده قوای ایران در جریان جنگ با روسها بود.
t.me/tarikhdartarazoo 🏛
قتل #الکساندر_گریبادوف
وزیرمختارروسیه درایران
عهدنامه #ترکمانچای در ۲۰ بهمن ۱۲۰۶ در منطقهای به همین نام میان #عباس_میرزا ولیعهد وقت ایران و #گریبایدوف امضا شد و به جدایی بخشهای وسیعی از خاک ایران و الحاق آن به روسیه، اخذ غرامت ۲۰ میلیون روبلی از ایران و ضبط نسخ خطی کتابخانه شیخ صفیالدین اردبیلی و انتقال آن به روسیه انجامید. گریبایدوف پس از امضای این معاهده ۴۰ هزار روبل روسی پاداش گرفت و بعد از مدت کوتاهی به عنوان سفیر روسیه در تهران، ارتقا مقام گرفت.
زمانی که الکساندر گریبایدوف وزیر مختار وقت روسیه، متوجه شد تعدادی از زنان گرجی در منازل رجال ایرانی به سر میبرند. او طبق مفاد ماده سیزده عهدنامه ترکمنچای آنان را اسیر تلقی کرد و از دولت ایران استرداد آنان را درخواست.
با کمک و هدایت آغایعقوب ارمنی، یکی از خواجه سرایان حرمسرای فتحعلی شاه، که با خانوادههای رجال ایران آشنا بود از اوضاع آگاهی یافت و با مراجعه به شخصیتهای سرشناس به مطالبه زنان گرجی که در حرمسرای آنان بودند پرداخت. سرانجام با پافشاری گریبایدوف دو زن گرجی، که به گفتهٔ ایرانیان مسلمان شده بودند و در منزل اللهیار #آصفالدوله وزیر امور خارجه وقت، به سر میبرند، به هیئت روسی پناهنده شدند.
مردم ایران از بسته شدن معاهده ترکمنچای خشمگین بودند و چون بشکه باروتی آمادهٔ انفجار با بسته شدن بازار و تحریکاتی که صورت گرفت و پس از آنکه آغا یعقوب ارمنی به سفارت روسیه پناهنده شد؛ عدهای از مردم، به تحریک مجتهدی به نام میرزا مسیح مجتهد، در ۱۱ فوریه ۱۸۲۹ (۲۲ بهمن ۱۲۰۷) به سفارت روسیه حمله کردند و هر کس را یافتند کشتند و تنها مالتسوف_ مالتزوف، دبیر اول سفارت جان سالم به در برد.
برای کاهش تنش حاصل از قتل این سفیر روسی هیاتی تشکیل شد که در آن هیات میرزاتقیخان امیرکبیر نیز حاضر بود. امیرکبیر در دوران صدارت خویش عملا کفالت وزارت خارجه را نیز برعهده داشت و از قضا این بخش از وظایف و اختیارات او بود که بیش از هر چیز موجب اشتهار و محبوبیت وی شد.
این هیئت نامه عذرخواهی #فتحعلی_شاه را به تزار #نیکلای_یکم تقدیم کرد. کار به مصالحه کشید و میرزا مسیح به تقاضای دولت روس به عتبات تبعید شد. خسرو میرزا در مسکو برای تسلیت به دیدار خانواده گریبایدوف رفت. شاه نیز، برای جلوگیری از جنگی دیگر، الماس بسیار بزرگی را، معروف به #الماس_شاه، به تزار روسیه پیشکش کرد.
t.me/tarikhdartarazoo 🏛
وزیرمختارروسیه درایران
عهدنامه #ترکمانچای در ۲۰ بهمن ۱۲۰۶ در منطقهای به همین نام میان #عباس_میرزا ولیعهد وقت ایران و #گریبایدوف امضا شد و به جدایی بخشهای وسیعی از خاک ایران و الحاق آن به روسیه، اخذ غرامت ۲۰ میلیون روبلی از ایران و ضبط نسخ خطی کتابخانه شیخ صفیالدین اردبیلی و انتقال آن به روسیه انجامید. گریبایدوف پس از امضای این معاهده ۴۰ هزار روبل روسی پاداش گرفت و بعد از مدت کوتاهی به عنوان سفیر روسیه در تهران، ارتقا مقام گرفت.
زمانی که الکساندر گریبایدوف وزیر مختار وقت روسیه، متوجه شد تعدادی از زنان گرجی در منازل رجال ایرانی به سر میبرند. او طبق مفاد ماده سیزده عهدنامه ترکمنچای آنان را اسیر تلقی کرد و از دولت ایران استرداد آنان را درخواست.
با کمک و هدایت آغایعقوب ارمنی، یکی از خواجه سرایان حرمسرای فتحعلی شاه، که با خانوادههای رجال ایران آشنا بود از اوضاع آگاهی یافت و با مراجعه به شخصیتهای سرشناس به مطالبه زنان گرجی که در حرمسرای آنان بودند پرداخت. سرانجام با پافشاری گریبایدوف دو زن گرجی، که به گفتهٔ ایرانیان مسلمان شده بودند و در منزل اللهیار #آصفالدوله وزیر امور خارجه وقت، به سر میبرند، به هیئت روسی پناهنده شدند.
مردم ایران از بسته شدن معاهده ترکمنچای خشمگین بودند و چون بشکه باروتی آمادهٔ انفجار با بسته شدن بازار و تحریکاتی که صورت گرفت و پس از آنکه آغا یعقوب ارمنی به سفارت روسیه پناهنده شد؛ عدهای از مردم، به تحریک مجتهدی به نام میرزا مسیح مجتهد، در ۱۱ فوریه ۱۸۲۹ (۲۲ بهمن ۱۲۰۷) به سفارت روسیه حمله کردند و هر کس را یافتند کشتند و تنها مالتسوف_ مالتزوف، دبیر اول سفارت جان سالم به در برد.
برای کاهش تنش حاصل از قتل این سفیر روسی هیاتی تشکیل شد که در آن هیات میرزاتقیخان امیرکبیر نیز حاضر بود. امیرکبیر در دوران صدارت خویش عملا کفالت وزارت خارجه را نیز برعهده داشت و از قضا این بخش از وظایف و اختیارات او بود که بیش از هر چیز موجب اشتهار و محبوبیت وی شد.
این هیئت نامه عذرخواهی #فتحعلی_شاه را به تزار #نیکلای_یکم تقدیم کرد. کار به مصالحه کشید و میرزا مسیح به تقاضای دولت روس به عتبات تبعید شد. خسرو میرزا در مسکو برای تسلیت به دیدار خانواده گریبایدوف رفت. شاه نیز، برای جلوگیری از جنگی دیگر، الماس بسیار بزرگی را، معروف به #الماس_شاه، به تزار روسیه پیشکش کرد.
t.me/tarikhdartarazoo 🏛
Telegram
🏛 تاریخ درترازو 🏛 Date in the balance
به ملتی که زتاریخ خویش بی خبر است
بجز حکایت محو و زوال ، نتوان گفت...
"عارف قزوینی"
بجز حکایت محو و زوال ، نتوان گفت...
"عارف قزوینی"
«...رضاشاه، مشروطهخواهی که آرمانها و آرزوهای مشروطهخواهان را از رویا به واقعیت تبدیل کرد...»
صادق زیباکلام،( استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران )، در کتاب خود ضمن به چالش کشاندن قرائت حکومت جمهوری اسلامی از رضا شاه، چنین مینویسد:
"اشکال بعدی در نسبت دادن اقدامات رضاشاه به انگلستان آن است که بسیاری از آنها در حقیقت جزء اهداف و آرمانهای مشروطه خواهان و ترقی خواهان در انقلاب مشروطه به شمار می رفتند، که مجال تحققشان فراهم نیامد.
برخی از اقدامات رضاشاه در واقع از زمان #امیرکبیر مطرح بودند و ایرانیان ترقی خواه و دلسوز کشور، از جمله خود امیر کبیر تحققشان را دنبال می کردند، اما موفق نشدند.
به عنوان مثال، کشیدن #راه_آهن از دیرباز یکی از آرزوهای ایرانیان بود.
ازجمله #میرزاحسین_خان_سپهسالار، صدراعظم اصلاح طلب ناصرالدین شاه در دهه ۱۸۸۰، یعنی نزدیک به ۵۰ سال قبل از رضاشاه به صورت خیلی جدی احداث راه آهن را پیگیری میکرد.
برقراری یک حکومت مرکزی نیرومند و ایجاد بوروکراسی مدرن، که توسط رضاشاه صورت گرفت، از زمان میرزا تقیخان امیرکبیر، یعنی بیش ازهفتاد سال قبل از رضاشاه جزء آرزوها و اهداف بود.
ایجاد #ارتش_مدرن در زمان #عباس_میرزا، یعنی یکصد سال قبل از رضاشاه، مطرح شد و از جمله نخستین اقدامات آن شاهزاده اصلاحطلب تلاش در جهت تاسیس چنین ارتشی بود.
مایه کوبی یا #واکسیناسیون که در زمان رضاشاه فراگیر و اجباری شد، برای نخستین بار در زمان امیر کبیر اجرا گردید.
#سوادآموزی_اجباری یا همین آموزش و پرورش امروزی، که باز از جمله اقدامات مهم رضاشاه بود، در حقیقت یکی از مهمترین اهداف مشروطه خواهانی چون #میرزاحسن_رشدیه، «مرحوم آشتیانی» و دیگران شمرده میشد، که به علت مشکلات عدیده محقق نشد.
اگر این یا آن اقدام رضاشاه بالفرض در زمان عباس میرزا یا امیر کبیر انجام گرفته بود، آیا ما همچنان می گفتیم که به دستور استعمارگران انگلیسی بود؟".
منبع :
📙رضا شاه / صص ۲۲و۲۳
✍ #صادق_زیباکلام
t.me/tarikhdartarazoo 🏛
صادق زیباکلام،( استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران )، در کتاب خود ضمن به چالش کشاندن قرائت حکومت جمهوری اسلامی از رضا شاه، چنین مینویسد:
"اشکال بعدی در نسبت دادن اقدامات رضاشاه به انگلستان آن است که بسیاری از آنها در حقیقت جزء اهداف و آرمانهای مشروطه خواهان و ترقی خواهان در انقلاب مشروطه به شمار می رفتند، که مجال تحققشان فراهم نیامد.
برخی از اقدامات رضاشاه در واقع از زمان #امیرکبیر مطرح بودند و ایرانیان ترقی خواه و دلسوز کشور، از جمله خود امیر کبیر تحققشان را دنبال می کردند، اما موفق نشدند.
به عنوان مثال، کشیدن #راه_آهن از دیرباز یکی از آرزوهای ایرانیان بود.
ازجمله #میرزاحسین_خان_سپهسالار، صدراعظم اصلاح طلب ناصرالدین شاه در دهه ۱۸۸۰، یعنی نزدیک به ۵۰ سال قبل از رضاشاه به صورت خیلی جدی احداث راه آهن را پیگیری میکرد.
برقراری یک حکومت مرکزی نیرومند و ایجاد بوروکراسی مدرن، که توسط رضاشاه صورت گرفت، از زمان میرزا تقیخان امیرکبیر، یعنی بیش ازهفتاد سال قبل از رضاشاه جزء آرزوها و اهداف بود.
ایجاد #ارتش_مدرن در زمان #عباس_میرزا، یعنی یکصد سال قبل از رضاشاه، مطرح شد و از جمله نخستین اقدامات آن شاهزاده اصلاحطلب تلاش در جهت تاسیس چنین ارتشی بود.
مایه کوبی یا #واکسیناسیون که در زمان رضاشاه فراگیر و اجباری شد، برای نخستین بار در زمان امیر کبیر اجرا گردید.
#سوادآموزی_اجباری یا همین آموزش و پرورش امروزی، که باز از جمله اقدامات مهم رضاشاه بود، در حقیقت یکی از مهمترین اهداف مشروطه خواهانی چون #میرزاحسن_رشدیه، «مرحوم آشتیانی» و دیگران شمرده میشد، که به علت مشکلات عدیده محقق نشد.
اگر این یا آن اقدام رضاشاه بالفرض در زمان عباس میرزا یا امیر کبیر انجام گرفته بود، آیا ما همچنان می گفتیم که به دستور استعمارگران انگلیسی بود؟".
منبع :
📙رضا شاه / صص ۲۲و۲۳
✍ #صادق_زیباکلام
t.me/tarikhdartarazoo 🏛
Telegram
🏛 تاریخ درترازو 🏛 Date in the balance
به ملتی که زتاریخ خویش بی خبر است
بجز حکایت محو و زوال ، نتوان گفت...
"عارف قزوینی"
بجز حکایت محو و زوال ، نتوان گفت...
"عارف قزوینی"
عاقبتِ بدِ تاج بخش ها در ایران...
اصطلاح کینگ مِیکِر(Kingmaker) به معنی تاج بخش، شاه ساز، سلطان ساز و ... به کسی گفته می شود که در انتخاب پادشاه و شخص اول مملکت، نقش اساسی و موثری بازی کند...
کینگ میکرها یا #شاه_سازها در ایران عاقبت بخیر نشده اند و پایان خوبی نداشته اند، مثالهای عدیده ای می توان از تاریخ ایران ذکر کرد ، اما تنها به چند مورداخیراکتفا می کنم.
#عباس_میرزا وقتی در بستر مرگ بود در مشهد، #قائم_مقام_فراهانی را به امام هشتم قسم داد كه در به سلطنت رسيدن پسرش #محمدميرزا كمك كند والبته قائم مقام نیز سنگ تمام گذاشت، چرا که وقتى، #فتحعلى _شاه درگذشت جنگى عريض و طويل براى كسب قدرت در بين فرزندان او در گرفت، حوادث تلخى كه هميشه در ايران پس از مرگ سلاطين رخ داده است.
قائم مقام، تلاشهاى جان فرسايى را براى به تخت نشاندن محمد ميرزا آغاز كرد اما پس از تثبیت قدرت محمدشاه، در ژوئن ۱۸۳۵ (۱۲۱۴ خورشیدی) ، قائم مقام بوسيله پيشخدمتى از طرف شاه احضار شده و بدستورش، دستمالی در حلق او فرو برده و خفه اش مى سازند.
مشابه همین اتفاق بر سر #امیرکبیر می آید، او نیز در به تخت نشاندن #ناصرالدین شاه جوان، نهایت تلاش اش را کرد اما کمتر از چهار سال پس از به تخت نشستن ناصرالدین شاه، به دستور وی در #حمام_فین کاشان کشته شد.
اما بارزترین نمونه «تاجبخش» کُشی در دوره #رضاشاه رخ داد یعنی کشتن #تیمورتاش.
تیمورتاش یک تاجبخش تمام عیار بود او تلاش زیادی برای بقدرت رساندن و تبدیل رضاخان به رضاشاه کرد، هم در مجلس چهارم و پنجم در عزل قاجاریه و روی کار آوردن سلسله پهلوی نهایت تلاش خود را کرد و هم در مراسم تاجگذاری رضاشاه که تصویری معنی دار از او وجود دارد که تاج شاهی را در سینی بدست دارد و حامل تاج کیانی اوست.
برعکس رضاشاه که بیش از حد زمخت، خشن و بیسواد بود، تیمورتاش شیک پوش، خوش تیپ، مدرن، تحصیلکرده و مسلط به زبانهای روسی، فرانسوی، آلمانی وانگلیسی...بود. بخاطر همین، چنان جایگاهی داشت که رضاشاه می گفت: 👈«حرف تیمور حرف من است».
تیمورتاش #وزیردربار و دومين فرد قدرتمند ایران محسوب می شد، اما در قاموس دیکتاتورها، نفر دوم یا سوم وجود ندارد، بقول امیر عباس #هویدا: «تنها یک نفر وجود دارد» و آن خود دیکتاتور است!
چنین بود که بزودی افول ستاره اقبال تیمورتاش فرا رسید، در اول دی ۱۳۱۱خورشیدی طبق معمول، تيمورتاش به وزارت دربار رفت اما نامه ای بدستش دادند که در آن نوشته بود«از اين پس، سمتی در دربار نداريد»...
دیگر از اینجا تا روزی که #پزشک_احمدی بر سینه اش نشست چندان فاصله ای نبود، اثر دندانِ تیمورتاش بر مچِ دستِ جلادش نشان می دهد که لحظات جان کندنِ تاجبخش، وحشتناک و به سختی گذشته است...!
اما به #محمدرضاشاه و برخوردش با #فضل_الله_زاهدی که می رسیم باز برخورد دیکتاتور با شخص دوم یا تاجبخش اش تکرار می گردد! شاه پس از پیروزی کودتا به محض بازگشت از رُم، در نخستین دیدارش با هندرسون(سفیر امریکا) گفت که از کابینهی زاهدی راضی نیست...!
چون دیگر خفه کردن، کشتن در حمام یا آمپولِ پزشک احمدی ...کهنه شده بود پس راهی مدرن انتخاب کرد: محترمانه از ژنرال زاهدی خواست که استعفا دهد و آنوقت، ژنرال را بعنوان سفیر به #ژنو فرستاد.
خیلی تابلو است! یک ژنرال ارتشی که نه زبان خارجی بلد است و نه از اصول دیپلماسی کوچکترین اطلاع دارد میشود سفیر ایران و آن هم در ژنو...!
اما اینها مهم نیست مهم این بود که او باید از ایران دور باشد...
ممکن است هزاران علت برای حذف تاجبخش ها تراشیده شود اما اینها مهم نیستند. از منظر روانشناختیِ یک دیکتاتور که حکومتش مشروعیت ندارد، قضیه ساده است:
چون وجودِ تاجبخش، #موی_دماغ است، چون مثل دیگران کرنش بلد نیست، چون مدعی است و بالاتر از تمامی اینها، هر لحظه ممکن است فیلش یاد هندوستان کند و «سوء ظن» که بیماری رایج تمامی دیکتاتورهاست:
چرا که، آنکه تاج را بخشیده از همه بیشتر آن تاج را تهدید می کند و چه تضمینی است که بفکر باز پس گرفتن آن تاج نیفتد...!
... واین حکایت تلخ همچنان درتاریخ ایران ادامه دارد...!!!
✍ #علی_مرادی_مراغه_ای
t.me/tarikhdartarazoo 🏛
اصطلاح کینگ مِیکِر(Kingmaker) به معنی تاج بخش، شاه ساز، سلطان ساز و ... به کسی گفته می شود که در انتخاب پادشاه و شخص اول مملکت، نقش اساسی و موثری بازی کند...
کینگ میکرها یا #شاه_سازها در ایران عاقبت بخیر نشده اند و پایان خوبی نداشته اند، مثالهای عدیده ای می توان از تاریخ ایران ذکر کرد ، اما تنها به چند مورداخیراکتفا می کنم.
#عباس_میرزا وقتی در بستر مرگ بود در مشهد، #قائم_مقام_فراهانی را به امام هشتم قسم داد كه در به سلطنت رسيدن پسرش #محمدميرزا كمك كند والبته قائم مقام نیز سنگ تمام گذاشت، چرا که وقتى، #فتحعلى _شاه درگذشت جنگى عريض و طويل براى كسب قدرت در بين فرزندان او در گرفت، حوادث تلخى كه هميشه در ايران پس از مرگ سلاطين رخ داده است.
قائم مقام، تلاشهاى جان فرسايى را براى به تخت نشاندن محمد ميرزا آغاز كرد اما پس از تثبیت قدرت محمدشاه، در ژوئن ۱۸۳۵ (۱۲۱۴ خورشیدی) ، قائم مقام بوسيله پيشخدمتى از طرف شاه احضار شده و بدستورش، دستمالی در حلق او فرو برده و خفه اش مى سازند.
مشابه همین اتفاق بر سر #امیرکبیر می آید، او نیز در به تخت نشاندن #ناصرالدین شاه جوان، نهایت تلاش اش را کرد اما کمتر از چهار سال پس از به تخت نشستن ناصرالدین شاه، به دستور وی در #حمام_فین کاشان کشته شد.
اما بارزترین نمونه «تاجبخش» کُشی در دوره #رضاشاه رخ داد یعنی کشتن #تیمورتاش.
تیمورتاش یک تاجبخش تمام عیار بود او تلاش زیادی برای بقدرت رساندن و تبدیل رضاخان به رضاشاه کرد، هم در مجلس چهارم و پنجم در عزل قاجاریه و روی کار آوردن سلسله پهلوی نهایت تلاش خود را کرد و هم در مراسم تاجگذاری رضاشاه که تصویری معنی دار از او وجود دارد که تاج شاهی را در سینی بدست دارد و حامل تاج کیانی اوست.
برعکس رضاشاه که بیش از حد زمخت، خشن و بیسواد بود، تیمورتاش شیک پوش، خوش تیپ، مدرن، تحصیلکرده و مسلط به زبانهای روسی، فرانسوی، آلمانی وانگلیسی...بود. بخاطر همین، چنان جایگاهی داشت که رضاشاه می گفت: 👈«حرف تیمور حرف من است».
تیمورتاش #وزیردربار و دومين فرد قدرتمند ایران محسوب می شد، اما در قاموس دیکتاتورها، نفر دوم یا سوم وجود ندارد، بقول امیر عباس #هویدا: «تنها یک نفر وجود دارد» و آن خود دیکتاتور است!
چنین بود که بزودی افول ستاره اقبال تیمورتاش فرا رسید، در اول دی ۱۳۱۱خورشیدی طبق معمول، تيمورتاش به وزارت دربار رفت اما نامه ای بدستش دادند که در آن نوشته بود«از اين پس، سمتی در دربار نداريد»...
دیگر از اینجا تا روزی که #پزشک_احمدی بر سینه اش نشست چندان فاصله ای نبود، اثر دندانِ تیمورتاش بر مچِ دستِ جلادش نشان می دهد که لحظات جان کندنِ تاجبخش، وحشتناک و به سختی گذشته است...!
اما به #محمدرضاشاه و برخوردش با #فضل_الله_زاهدی که می رسیم باز برخورد دیکتاتور با شخص دوم یا تاجبخش اش تکرار می گردد! شاه پس از پیروزی کودتا به محض بازگشت از رُم، در نخستین دیدارش با هندرسون(سفیر امریکا) گفت که از کابینهی زاهدی راضی نیست...!
چون دیگر خفه کردن، کشتن در حمام یا آمپولِ پزشک احمدی ...کهنه شده بود پس راهی مدرن انتخاب کرد: محترمانه از ژنرال زاهدی خواست که استعفا دهد و آنوقت، ژنرال را بعنوان سفیر به #ژنو فرستاد.
خیلی تابلو است! یک ژنرال ارتشی که نه زبان خارجی بلد است و نه از اصول دیپلماسی کوچکترین اطلاع دارد میشود سفیر ایران و آن هم در ژنو...!
اما اینها مهم نیست مهم این بود که او باید از ایران دور باشد...
ممکن است هزاران علت برای حذف تاجبخش ها تراشیده شود اما اینها مهم نیستند. از منظر روانشناختیِ یک دیکتاتور که حکومتش مشروعیت ندارد، قضیه ساده است:
چون وجودِ تاجبخش، #موی_دماغ است، چون مثل دیگران کرنش بلد نیست، چون مدعی است و بالاتر از تمامی اینها، هر لحظه ممکن است فیلش یاد هندوستان کند و «سوء ظن» که بیماری رایج تمامی دیکتاتورهاست:
چرا که، آنکه تاج را بخشیده از همه بیشتر آن تاج را تهدید می کند و چه تضمینی است که بفکر باز پس گرفتن آن تاج نیفتد...!
... واین حکایت تلخ همچنان درتاریخ ایران ادامه دارد...!!!
✍ #علی_مرادی_مراغه_ای
t.me/tarikhdartarazoo 🏛
Telegram
🏛 تاریخ درترازو 🏛 Date in the balance
به ملتی که زتاریخ خویش بی خبر است
بجز حکایت محو و زوال ، نتوان گفت...
"عارف قزوینی"
بجز حکایت محو و زوال ، نتوان گفت...
"عارف قزوینی"
#تبریز شهر اولین ها:
اولین مرکز تلفن، اولین شهرداری، اولین اتاق تجارت و... در این شهر به وجود آمدند.
آتش نشانی تبریز اولین آتش نشانی ایران است که در سال ۱۲۲۱ شمسی و زمانی که نیروهای روسی در ایران بودند، ساخته شد.
#مدرسه_رشدیهِ تبریز، اولین مدرسه تحصیلات ابتدایی به شیوه مدرن در ایران است که توسط #میرزاحسن_رشدیه در تبریز بنا شد.
اولین چاپخانهِ ایران در سال ۱۲۲۷ توسط #عباس_میرزا در تبریز تاسیس شد.
نخستین سینمای عمومی ایران، ۵ سال بعد از اختراع آن توسط برادران لومیر، در تبریز شروع به کارکرد. این سالن سینما در سال ۱۲۷۹ توسط کاتولیک ها، با نام #سینماسولی تاسیس شد.
نخستین کتابخانهِ دولتی و عمومی در سال۱۳۰۰ در تبریز ایجاد شده است. نام آن کتابخانهِ تربیت بوده و بانی ساخت آن محمد علی تربیت است.
تبریز امن ترین شهر بین شهرهای ایران و یکی از القاب شهر تبریز شهر #بدون_گدا می باشد.
t.me/tarikhdartarazoo 🏛
اولین مرکز تلفن، اولین شهرداری، اولین اتاق تجارت و... در این شهر به وجود آمدند.
آتش نشانی تبریز اولین آتش نشانی ایران است که در سال ۱۲۲۱ شمسی و زمانی که نیروهای روسی در ایران بودند، ساخته شد.
#مدرسه_رشدیهِ تبریز، اولین مدرسه تحصیلات ابتدایی به شیوه مدرن در ایران است که توسط #میرزاحسن_رشدیه در تبریز بنا شد.
اولین چاپخانهِ ایران در سال ۱۲۲۷ توسط #عباس_میرزا در تبریز تاسیس شد.
نخستین سینمای عمومی ایران، ۵ سال بعد از اختراع آن توسط برادران لومیر، در تبریز شروع به کارکرد. این سالن سینما در سال ۱۲۷۹ توسط کاتولیک ها، با نام #سینماسولی تاسیس شد.
نخستین کتابخانهِ دولتی و عمومی در سال۱۳۰۰ در تبریز ایجاد شده است. نام آن کتابخانهِ تربیت بوده و بانی ساخت آن محمد علی تربیت است.
تبریز امن ترین شهر بین شهرهای ایران و یکی از القاب شهر تبریز شهر #بدون_گدا می باشد.
t.me/tarikhdartarazoo 🏛
نیلوفری در مرداب...
شهریورماه، سالروز تولد #عباس_میرزا است کسی که زندگی کوتاهش، قصه ای بوده پر غصه و برای ایرانیان و پروژه ای بوده ناتمام و حسرت آلود...
در زندگی هر فرد یا جامعه، فرصتهای طلایی و نادری هست که اگر بموقع استفاده نشود برای همیشه پشیمانی بدنبال خواهند داشت، بقول معروف:
والفُرصَةُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحاب، فَاْنتَهِزُوا فُرَصَ الخَیرِ
فرصت همچون عبور ابر میگذرد، پس فرصتهای خوب را غنیمت شمرید
وجود عباس میرزا برای ایران یک فرصت بود فرصتی که از دست رفت!
از آن نوسازی و اصلاحاتی که او از دارالسلطنه تبریز آغاز کرد تقریبا ۲۰۰سال می گذرد، ۲۰۰سال کشمکش بین سنت و مدرنیته...!
♦️ کاری که او با کمک وزیر فرهیخته اش #قائم_مقام_فراهانی در آن زمان آغاز کردند تقریبا در کل آسیا ناشناخته بود!
گفتگویش با #ژوبر فرستاده ناپلئون به روشنی دغدغه و رنجِ ولیعهدِ جوان و محبوب ایرانی را در آن برهوت جهل و استبداد پژواک می دهد.
اگر او بر تخت سلطنت می نشست و آن جریان نوسازی از بالاترین نقطه قدرت آغاز می شد و اگر مرگ نابهنگام و شوم آن دو، که به فاصله کمی از همدیگر روی داد رخ نمی داد چه می شد؟!
متاسفانه تاریخ ما، مشحون از «اگرهای» حسرت آلود هست!
♦️مدلِ «تحول از بالا» برای جوامع تاخیری به عنوان يكى از مدلهاى نوسازى و توسعه بوده نظير آنچه در ژاپن یا کج دار و مریز در تركيه و مالزی...رخ داد.
در این كشورها که بورژوازى ضعيف بوده، نوسازى«از بالا» از طريق يك دولت مقتدر، با توسل بر قوه قهريه پيش برده شده و موانع سر راه رشد تجارت داخلى از ميان برداشته و از بالا کوشیده تا با آموزش شهروندان و تغيير روحيه و تفكر جامعه، آنان را براى زيستن در جامعه جديد آماده سازند.
به عبارتی، خود دولت نقش مهمى در انباشت سرمايه، ايجاد صنايع، حمايت گمركى از توليدات داخلى و تغيير ساختارهاى اجتماعى، اقتصادى و فرهنگی بر عهده گرفته و از بالا، موانع بی شمار سر راهِ نوسازی اعم از مقاومتها و دسیسه هایِ قشریون سنتی را از سر راه برمی دارد و جامعه را به جلو می راند...
♦️با آغاز اصلاحات، مرتجعین از یک طرف و برادران تشنه قدرت اش از طرف دیگر، چو انداختند که عباس میرزا میخواهد ایران را مسیحی کند! انواع کارشکنی ها کردند که سرانجام، رهبر نوسازی ایران، آرزوی مرگ میکرد و می نوشت:
«بعضى فقرات مذكور مىشود كه كاش مى مُردم جانم خلاص مىشد والله در ميان دو سنگ آرد شدم...»
♦️آن دو مكمل هم بودند:
عباس ميرزا يك شخصيت پراگماتيست و عملگرا و قائم مقام شخصيت فرهيخته و فكرى...كه هر دو نبض زمان را به عميق ترين وجه حس كرده بودند...
آنها اگر در رأس قدرت قرار مى گرفتند بدون شک تاریخ ایران مسیر متفاوت طی می کرد اما متاسفانه هر دو در بدترین زمانِ ممکن مُردند و طومار نوسازی و اصلاحاتی را که آغاز کرده بودند تا مدتها بسته شد.
قائم مقام كه در وجود عباس ميرزا و آينده ايران، شاهى دادگستر و رهبر«طرح نو» مى ديد با مرگ نابهنگامِ او، همه اميدهاى خود را از دست رفته می بیند و اين، به تلخترين شكل در نامه او به همسرش به چشم میخورد:
«... در اين واقعه هايله، كه خاك بر سر من و ايران شد، تلف خواهم گرديد... دريغ و درد كه آسمان نخواست ايران نظام گيرد و دولت و دين انتظام پذيرد... اين غلام پير به چه زبان گويد و به چه بيان بنويسد؟ خدا نخواست كه جهان در عهد جهاندارى او زنده و نازنده شود...»
♦️خود قائم مقام نیز بیشتر از دو سال پس مرگ عباس میرزا زنده نماند و بعد از كشته شدنش، پس مانده ترين عناصر وابسته ايران در همه جا بر عليه او تبليغ کرده، حتی به نزد كمپل وزير مختار انگلستان رفته كشته شدنش را بدو تبريك میگفتند!.
اعتمادالسلطنه در واكنش مردم نسبت به قتل قائم مقام فراهانى مینويسد:
«جمعى از مردم عوام در روز قتل او به يكديگر تهنيت و مبارك باد گفته مصافحه مینمودند»!
♦️برای نوسازی یک جامعه سنتی، موانع عدیده فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، تاریخی... وجود دارد اما در سربزنگاههای تاریخی، با قرار گرفتن یک لیدر مصلح و برجسته، میتواند معجزه کند! و با کوشش از بالا، خواست نوسازی را به یک جریان تبدیل کند.
و این با وجود عباس میرزا و فراهانی مهیا شده بود اما با مرگ نابهنگامشان همه امیدها برباد رفت و گویی ایران به شوره زاری بدل گردید که بعدها نیز با کوششهای امیرکبیر و اصلاحات سپهسالار به نتیجه نرسید....
🔷اکنون ۲۰۰سال از تلاشهای سیزیف وارِ عباس میرزا برای به بالای قله رساندن آن تخته سنگ می گذرد و در این ۲۰۰ سال، حتی کشورهایی که در آن زمان اصلا وجود نداشتند وجود پیدا کرده و به جرگه جوامع مدرن پیوسته اند، اما ما خسته و نا امید، نه پرواز که بر روی زمینِ هموار می خزیم!
و همچنان
دوره می کنیم
شب را و روز را
هنوز را...
✍ #علی_مرادی_مراغه_ای
t.me/tarikhdartarazoo 🏛
شهریورماه، سالروز تولد #عباس_میرزا است کسی که زندگی کوتاهش، قصه ای بوده پر غصه و برای ایرانیان و پروژه ای بوده ناتمام و حسرت آلود...
در زندگی هر فرد یا جامعه، فرصتهای طلایی و نادری هست که اگر بموقع استفاده نشود برای همیشه پشیمانی بدنبال خواهند داشت، بقول معروف:
والفُرصَةُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحاب، فَاْنتَهِزُوا فُرَصَ الخَیرِ
فرصت همچون عبور ابر میگذرد، پس فرصتهای خوب را غنیمت شمرید
وجود عباس میرزا برای ایران یک فرصت بود فرصتی که از دست رفت!
از آن نوسازی و اصلاحاتی که او از دارالسلطنه تبریز آغاز کرد تقریبا ۲۰۰سال می گذرد، ۲۰۰سال کشمکش بین سنت و مدرنیته...!
♦️ کاری که او با کمک وزیر فرهیخته اش #قائم_مقام_فراهانی در آن زمان آغاز کردند تقریبا در کل آسیا ناشناخته بود!
گفتگویش با #ژوبر فرستاده ناپلئون به روشنی دغدغه و رنجِ ولیعهدِ جوان و محبوب ایرانی را در آن برهوت جهل و استبداد پژواک می دهد.
اگر او بر تخت سلطنت می نشست و آن جریان نوسازی از بالاترین نقطه قدرت آغاز می شد و اگر مرگ نابهنگام و شوم آن دو، که به فاصله کمی از همدیگر روی داد رخ نمی داد چه می شد؟!
متاسفانه تاریخ ما، مشحون از «اگرهای» حسرت آلود هست!
♦️مدلِ «تحول از بالا» برای جوامع تاخیری به عنوان يكى از مدلهاى نوسازى و توسعه بوده نظير آنچه در ژاپن یا کج دار و مریز در تركيه و مالزی...رخ داد.
در این كشورها که بورژوازى ضعيف بوده، نوسازى«از بالا» از طريق يك دولت مقتدر، با توسل بر قوه قهريه پيش برده شده و موانع سر راه رشد تجارت داخلى از ميان برداشته و از بالا کوشیده تا با آموزش شهروندان و تغيير روحيه و تفكر جامعه، آنان را براى زيستن در جامعه جديد آماده سازند.
به عبارتی، خود دولت نقش مهمى در انباشت سرمايه، ايجاد صنايع، حمايت گمركى از توليدات داخلى و تغيير ساختارهاى اجتماعى، اقتصادى و فرهنگی بر عهده گرفته و از بالا، موانع بی شمار سر راهِ نوسازی اعم از مقاومتها و دسیسه هایِ قشریون سنتی را از سر راه برمی دارد و جامعه را به جلو می راند...
♦️با آغاز اصلاحات، مرتجعین از یک طرف و برادران تشنه قدرت اش از طرف دیگر، چو انداختند که عباس میرزا میخواهد ایران را مسیحی کند! انواع کارشکنی ها کردند که سرانجام، رهبر نوسازی ایران، آرزوی مرگ میکرد و می نوشت:
«بعضى فقرات مذكور مىشود كه كاش مى مُردم جانم خلاص مىشد والله در ميان دو سنگ آرد شدم...»
♦️آن دو مكمل هم بودند:
عباس ميرزا يك شخصيت پراگماتيست و عملگرا و قائم مقام شخصيت فرهيخته و فكرى...كه هر دو نبض زمان را به عميق ترين وجه حس كرده بودند...
آنها اگر در رأس قدرت قرار مى گرفتند بدون شک تاریخ ایران مسیر متفاوت طی می کرد اما متاسفانه هر دو در بدترین زمانِ ممکن مُردند و طومار نوسازی و اصلاحاتی را که آغاز کرده بودند تا مدتها بسته شد.
قائم مقام كه در وجود عباس ميرزا و آينده ايران، شاهى دادگستر و رهبر«طرح نو» مى ديد با مرگ نابهنگامِ او، همه اميدهاى خود را از دست رفته می بیند و اين، به تلخترين شكل در نامه او به همسرش به چشم میخورد:
«... در اين واقعه هايله، كه خاك بر سر من و ايران شد، تلف خواهم گرديد... دريغ و درد كه آسمان نخواست ايران نظام گيرد و دولت و دين انتظام پذيرد... اين غلام پير به چه زبان گويد و به چه بيان بنويسد؟ خدا نخواست كه جهان در عهد جهاندارى او زنده و نازنده شود...»
♦️خود قائم مقام نیز بیشتر از دو سال پس مرگ عباس میرزا زنده نماند و بعد از كشته شدنش، پس مانده ترين عناصر وابسته ايران در همه جا بر عليه او تبليغ کرده، حتی به نزد كمپل وزير مختار انگلستان رفته كشته شدنش را بدو تبريك میگفتند!.
اعتمادالسلطنه در واكنش مردم نسبت به قتل قائم مقام فراهانى مینويسد:
«جمعى از مردم عوام در روز قتل او به يكديگر تهنيت و مبارك باد گفته مصافحه مینمودند»!
♦️برای نوسازی یک جامعه سنتی، موانع عدیده فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، تاریخی... وجود دارد اما در سربزنگاههای تاریخی، با قرار گرفتن یک لیدر مصلح و برجسته، میتواند معجزه کند! و با کوشش از بالا، خواست نوسازی را به یک جریان تبدیل کند.
و این با وجود عباس میرزا و فراهانی مهیا شده بود اما با مرگ نابهنگامشان همه امیدها برباد رفت و گویی ایران به شوره زاری بدل گردید که بعدها نیز با کوششهای امیرکبیر و اصلاحات سپهسالار به نتیجه نرسید....
🔷اکنون ۲۰۰سال از تلاشهای سیزیف وارِ عباس میرزا برای به بالای قله رساندن آن تخته سنگ می گذرد و در این ۲۰۰ سال، حتی کشورهایی که در آن زمان اصلا وجود نداشتند وجود پیدا کرده و به جرگه جوامع مدرن پیوسته اند، اما ما خسته و نا امید، نه پرواز که بر روی زمینِ هموار می خزیم!
و همچنان
دوره می کنیم
شب را و روز را
هنوز را...
✍ #علی_مرادی_مراغه_ای
t.me/tarikhdartarazoo 🏛
Telegram
🏛 تاریخ درترازو 🏛 Date in the balance
به ملتی که زتاریخ خویش بی خبر است
بجز حکایت محو و زوال ، نتوان گفت...
"عارف قزوینی"
بجز حکایت محو و زوال ، نتوان گفت...
"عارف قزوینی"