مشاهده گرِ کسب و کار و بازاریابی
310 subscribers
211 photos
14 videos
1 file
125 links
بنده در زمینه مدیریت بازاریابی فعالیت داشته ام و وارد حوزه صادرات خدمات فنی و مهندسی شده ام. علیرضا مسجدیان. برای هر کمکی، صرفا روی لینکدین ارتباط بگیرید.
instagram.com/tajrobiatmoshahedegar

Linkedin.com/in/masjedian
Download Telegram
چهار نکته کلیدی برای بهره بردن از برنامه بازاریابی

نگاه‌های متضادی در مورد برنامه بازاریابی وجود دارد. برخی برنامه‌ها را صرفاً تئوری می‌بینند و با شور و اشتیاقِ وصف‌ناپذیری ایده‌هایی که به ذهنشان برسد را اجرا می‌کنند و در طرف دیگر، مدرسان و مشاورانی هستند که بدون برنامه‌های جامع، هیچ کاری را توصیه نمی‌کنند. بنده به تجربه چند ملاحظه ظریف را برای استفاده بهتر از برنامه بازاریابی در پیش‌گرفته‌ام که در ادامه آن‌ها را پیشکش می‌نمایم.
پ.ن: برنامه بازاریابی یک الگوی جامع و مرحله‌بندی شده است که تمام جوانب لازم و اقدامات اجرایی برای فروش یک محصول را در خود جا می‌دهد. در همین کانال چند فیلم آموزشی در این مورد منتشرشده است و انجام‌ تمام‌ مراحل و جوانب به شکل کامل قابل دفاع و موضوع بحث است.

برنامه قبل از اجرا یا اجرا قبل از برنامه
این هوشمندی به شما برمی‌گردد که برآورد کنید ابتدا اجرا را شروع کنید و به کارفرما حس پیشرفت کار را بدهید و یا ابتدا وقت و هزینه صرف کنید و اطلاعات جمع کنید و سر پیکان حمله را تیز کنید. اگر کارفرما عادت به کار شهودی دارد و عجله همواره چاشنی کارش است، باید اقداماتی ساده را انجام دهید و بگذارید از توانمندی اجرایی شما مطمئن شود و بعد برنامه‌ریزی را شروع کنید و در جهت مقابل اگر کارفرما محافظه‌کار است و لذت می‌برد که تمام جوانب کار را برآورد و برانداز کند و بعد اجرا را شروع کند، خوب، بگذارید از گردآوری داده لذت ببرد.

خودمان برنامه بازاریابی بنویسیم‌ یا برون‌سپاری کنیم

جواب این سؤال در انتخاب رویکرد قبلی است! به تجربه وقتی‌که کارفرما عملیاتی و پر عجله است، بهتر است ساختار فروش و بازاریابی خود را درگیر نوشتن و گردآوری اطلاعات نکنید و مستندسازی پیش برد برنامه را به مشاوری برون‌سپاری کنید و اگر کاری گنگ و پیسک را می‌خواهید شروع کنید که ممکن است بی‌آبرویی شود، مسئولیت برنامه‌ریزی و فروش را به یک نفر بدهید تا مجبور شود قبل از اجرا، برنامه‌ریزی را انجام دهد. بنده بعد از یک سال برای شرکتی تازه شروع به تدوین برنامه بازاریابیِ باکیفیت کردم، درحالی‌که برای یک بیزینس لاین جدید و نوپا، از همان ابتدا برنامه‌ریزی را شروع نموده‌ایم.

چه کسی توانایی دارد برنامه بازاریابی بنویسد
ذات برنامه‌ریزی صبر و تأمل و وسواس هست و ذات اجرا در تصمیم‌گیری و اقدام! این تضادِ شیرین باعث می‌شود افرادی که پراگماتیک هستند یا ازنظر تیپ‌شناسی، قضاوتی (جی) بالایی دارند در حوزه برنامه‌ریزی مدام دنبال تمام کردن و سمبل نمودن باشد. لذا برنامه‌ریزی باید توسط فردی که علاقه‌مند به جزئیات است و از گردآوری اطلاعات خسته نمی‌شود انجام شود. پس دنبال یک فردِ ادراکی( پی) قهار که روی الگوی برنامه بازاریابی تسلط و تعلق خاطر دارد، باشید.

چگونه برنامه بازاریابی را مفید نشان بدهیم
هر گام برنامه بازاریابی دستاوردی دارد که باید این دستاورد به کارفرما منتقل شود و حس مفید بودن برایش تداعی شود. وقتی از رقیبان اطلاعی به دست می‌آورید، یک پست ظریف‌ تلگرام حاوی این اطلاعات برای کارفرما بفرستید و هر وقت اولویت‌بندی مشتریان استخراج شد، فهرست تماس‌های درجه‌یک را برای کارفرما سرپایی توضیح دهید. وقتی نوبت قیمت‌گذاری گشت، فهرست مشتریان ازدست‌رفته قبلی که سر قیمت به نتیجه نرسیده است را، برایِ کارفرما بفرستید و وقتی روی کیفیت برخورد کارکنان بحث داشتید، صبر کنید تا سوء برخوردی از بیرون با کارفرما شود و آن را مصداقی از بدرفتاری‌های منفی بگیرید و بر اصلاح ساختار تأکید کنید. این وظیفه شما به‌عنوان مدیر بازاریابی هست که از دلِ برنامه بازاریابی اجراییات کارآمد بیرون بکشید و دنبال نتیجه باشید. پس شکارچی باشید!

پ.ن.۲: اگر‌ مشکلی در تدوین و پیاده‌سازی برنامه بازاریابی داشتید، بی‌تعارف با من تماس بگیرید. اگر بتوانم، خوشحال میشم دوستانه کمک کنم.

#مشاهده_گر
#بازاریابی
#برنامه_بازاریابی
#مارکتینگ_پلن
چرا مدیران بازاریابی باید از "چشم گفتن"به کارفرما بترسند؟

این یادداشت رو در حالی مینویسم که تحت فشار خیلی از اشتباهاتی هستم که تقصیر خودم هست. خیلی تصمیماتی که زمانی فکر میکردم تدبیر یا مدیریت روابط هست ولی الان فهمیدم اشتباه راهبردی در بازاریابی بودند. داستان از این قرار است که خیلی وقت ها فکر میکنیم در آینده مشکلامون راحت و خودبه خود حل میشه و به وضعیت کنونی قناعت میکنیم و همین تخمین غلط ما رو به جایی میرسونه که به مدیرمون بگیم "چشم". مثلا بعضی وقتها ما طبق برنامه بازاریابی که تدوین کردیم، میدونستیم چه تبلیغات یا همایش هایی لازم هست تا به هدف فروش مشخص شده برسیم، ولی وقتی کارفرما گفته پول نداریم، مسامحه کردیم و گفتیم با یک عدد پایین کار رو ببریم جلو و اینجا بوده که "چشم گفتن" ما رو به جهنم میبرد و فروش ما با سر زمین میخورد و داغان میشود. میدونیم دروغ نگفتیم و تنها این امید رو داشتیم که با روش های کم هزینه به قراردادی برسیم و سپس به کارفرما برای هزینه کردن های تبلیغاتی فشار بیاوریم، ولی تخمین ما درست از اب در نیامده و بی حیثیت شده ایم.
این "چشم گفتنها" را در موقعی که کارمند بودیم با ترس و لرز بیشتری داشتیم. آن موقع مدیرانمان وقتی چرت و پرت میگفتند، از ترس نگرفتن حقوق انتهای ماه، زبون به کام میگرفتیم و سری تکان داده و چشم میگفتیم. نمیدانم الان جیگر نه گفتن یا مهارت منطق برتر آوردن را دارم یا نه! ولی پایم کمی سفت تر شده است و صریح تر خداحافظی میکنم. خداحافظی با ترس، خداحافظی با لرزش پا، خداحافظی با "چشم گفتنها" به تحلیل هایی که قبول نداری..
امروز تمام اون لحظه هایی که از سر ترس و ضعف چشم گفتم، جلوی چشمم هست. اون روزی که برنامه مدیریت کارگزاران بازاریابی رو نوشتم یا اون روزی که پیشنهاد توسعه بازار کریدور خدمات فناوری رو دادم یا اون روزی که به فناپ پیشنهاد استفاده از کارگزار تعالی سازمانی رو دادم و ده ها مورد دیگه که نمینوسیم، تا کمتر حس حقارت کنم. ولی باید این ورق برگرده، تا کی مسیری رو باید رفت که باور داری غلطه و خطوط اصلیشو یه فرد کارنابلد رسم کرده؟. کی باید روی پایِ خودم بایستم و برنامه تبلیغات و بازاریابی که طراحی شده و با کلی ظرافت اجرایی-خلاقانه در اومده رو به گوشه ای بیاندازم؟! این حجم خشم و عصبانیت عضلاتمو سفت میکنه و صدامو بلند میکنه و خون رو میبره تو چشمام. ولی داستان دیگه ای هست که پاهامو میبنده....
داستان دیگه برمیگرده به کار تیمی، به مشارکت و نظرخواهی، به قبول کردن نظرات دیگران و هر مولفه که نرمت میکنه و میگه شل بگیر، شاید اشتباه میکنی و شاید برنامه بازاریابیت غلطه! شایدم واقعا تجربیات یک مدیر اجرایی وسط کف بازار و شِم ها و فوت و فن هایی که داره، بهتر از نگاه جامع و برنامه بازاریابی کار میکنه؟ شایدم اقدامات سرعتی و سرپایی و مدیراجرایی پویایی بیشتری به مجموعه میده و خروجی بیشتری حاصل میکنه؟ باز این فکرها میاد تو سرم و رگ‌گردنم میخوابه و آروم میشم و سلانه و سلانه میرم سمت لیوان خالی چایی تا دوباره یه پیک چای سبز عسلی بریزم تو بدن تهی شده و خالی خودم. ولی تو مسیر یاد همه ی اون تلاشها و زنگها و جلساتی میافتم که رفتیم و گذاشتیم و پرزنت کردیم ولی یه چیزی کم داشتن. یکیشون اعتبار کم داشت و یکی دیگه صدای برند به مدیرعامل مشتریمون نرسیده بود. یکی دیگش سوخت چون بازارسازی نشده بود و سطح آگاهی مشتری بالا نرفته بود. همه ی این موارد رو ورق میزنم و میبینم تو برنامه بازاریابی جز به جز رویِ این موارد صحبت کرده بودیم و راهکاری واسش داشتیم. اون موقع میدونستیم باید نمایشگاه گرون قیمت ِرو بریم تا مدیرعاملها رو پرزنت کنیم یا همون زمان فهمیده بودیم باید یک جمع تخصصی و صمیمی از مشتریانمون گرد هم بیاریم تا اعتبارمون بالا بره.
واسه همین الان، مصمم شده ام و معطوف به هدف نگاه میکنم و به تحربه حس کرده ام برای رسیدن به هر ارتفاعی، نردبون متناسب خودش لازم است، وگرنه با مدام پریدن و پی در پی تلاش کردن، نمیشود به ارتفاع ابرها پرید. امروز به این تشخیص رسیده ام که پولی که درمیاورم متناسب با دقت در انتخاب کارفرمای خودم هست نه تبعیت کردن از حرف های کارفرما. درآمد من از قراردادهاییست که براساس اجرای برنامه بازاریابی خودم حاصل میشود نه براساس چشم گفتن به پیشنهادات کارفرما. پس میرویم تا نردبانها را بسازیم و روی ابرها قدم بزنیم و بفروشیم......

#بازاریابی
#فروش
#علیرضا_مسجدیان_جزی
#برنامه_بازاریابی
#مشاهده_گر
"ورای دید" ِ مدیر بازاریابی را ساماندهی کنید

مدیریت یک #واحد_بازاریابی شامل #ساماندهی هر چه# میبینید و هر چه نمیبینید میباشد. "ورای ِ دید" تمام مباحثی میباشد که یک مدیر نمیتواند به شکل مستقیم ببیند و اتفاقا بسیار در اثربخشی فروش یا کارآیی #بازاریابی اثر میگذارد. در سطح #کارشناس ان شما زمانهایی را دارید که #همکاران شما روی مزاحث شخصی کار میکنند و جلوی دید شما نیستند و تنها با گذاشتن #شاخص های #کلیدی #عملکرد میتوانید از میزان وقتی که روی #کار صرف میکنند مطمئن شوید. حتی در #فرهنگ سختگیرانه #سرمایه_داری #نظارت های شدید تری روی #شنود تلفن ها یا بررسی وضعیت مونیتور افراد را پی میگرند.  این بخش از "ورای دید" باید توسط واحدهای #منابع_انسانی و #فناوری_اطلاعات سازماندهی شود.

در بخش #مشتریان، ترکیبی از عوامل #نامرئی بین #رقبا و #کارکنان ِ مشتریان رویت میشود. گاوبندی و رد و بدل شدن اطلاعات شما و شکستن قیمت های شما و رگبار بدگویی ها و هزاران موج نشان دهنده ی اهمیت "ورای دید" شما در بخش مشتریان و رقبا میباشند. هیچ نوار چسبی به اندازه ای نیست که بتوانید دهان این همه آدم را ببندید. تنها مجبورید برای معرفی خودتان #کمپین های روابط عمومی بروید. صد البته باید از تمام ارتباطات افراد در سازمان برای درک کردن و حس نمودنِ شدت و جهت گیری اخبار حاشیه ای استفاده کنید. از طرف دیگر توسعه ارتباطات اداری به درجه شخصی_اداری باید در #برنامه باشد تا گیرنده هایتان فعال باشد و چشم بسته #کمپین نبندید. دقت شود مباحث "ورای دید" مرتبط با مشتریان با کل بدنه شرکت من جمله واحدهای مالی و عملیات و غیره درک میشود ولی بوسیله #برنامه_بازاریابی تحلیل شده و تبدیل به کمپین ها ذیل #روابط_عمومی میشود.

در سطح #سهامداران شرایط پیچیده تری و مباحث عجیب تری را تحت عنوان "ورای_دید روبرو هستید. این سطح را نمیتوان مهندسی کرد چون در برخی شرایط سهامداران آنقدر نزدیک به هیئت مدیره هستند که ارتباطات شخصی آنها کاملا بر #کیفیت و #کارآیی غلبه دارد و گاهی نیز سهامداران اینقدر لایه های واسط با شرکت و #هیئت_مدیره دارند که حلقه های واسط حمام های بدگویی و جنگل های زیرآب زنی متمادی برای شما ایجاد میکنند. حوزه سهامداران به شدت شهودی باید تحلیل شود و بسیاری از شومن بازی ها در شرایطی بی آبرویی میاورد و گاهی بسیار هم موفق عمل میکند. در این حوزه هیچ توصیه ای نمینمایم به غیر از اینکه, به شَم خود مجبورید اطمینان کنید.
@tajrobiat_moshahedegar