✨اخلاقی زیستن در مواجهه با دیگری
اخلاقی زیستن به معنای داشتن یکسری از فضائل است و به میزانی که این فضائل را در خود پرورش میدهیم، انسانتر و خوبتر میشویم. اما گسترش این فضائل مستلزم داشتن مناسبات خاصی با طبیعت است، بطوری که اگر نتوانیم این مناسبات را با طبیعت برقرار کنیم، فاقد برخی از فضیلتها خواهیم بود.
مارتین بوبر، الهیدان کلیمی کتاب معروفی با عنوانِ "من و تو" دارد. ایدهی محوری "من و تو" این است که ما انسانها همواره موجودات ارتباطی هستیم و نمیتوانیم بدون دیگری و بدون رابطه با دیگری زندگی کنیم. طبق دیدگاه بوبر ارتباطات ما درنهایت به دو سنخ قابل تقسیم است؛ گاه ارتباطات ما با دیگران ارتباط "من_ او / من_ آن" است و گاهی اوقات ارتباطات ما ارتباط "من_ تو" است.
متأسفانه عمدهی ارتباطات ما از نوع ارتباط "من_ آن" یعنی نگاه ابزاری به دیگران است. هنگامی که شما با دیگری ارتباط دارید و ارتباط شما با او در قالب یک شئ است، این رابطهی "من_ آن" است. یعنی آن شخص را در حد یک شئ تقلیل میدهید. مانند ارتباطی که با یک راننده تاکسی داریم، یا حتی ارتباطی که با یک کارگر ساختمانی داریم. هیچ فرقی برای ما ندارد چرا که این شخص هیچ هویتی برای ما ندارد و صرفاً ابزار است. برخلاف جملهی معروف سعدی که میگفت "بنی آدم اعضای یکدیگرند"، در این نگاه "بنی آدم ابزار یکدیگرند" یعنی آدمها برای ما ابزار میشوند تا به مقاصدمان برسیم. هولوکاست محصول چنین نگاهی است که در آن انسانها به اشیای زائدی تبدیل میگردند که مانع توسعه به شمار میروند و باید آنها را پاکسازی کرد.
اما نوع دیگری از رابطه هم وجود دارد. شاید دیده باشید کسی را که وقتی کبوترش میمیرد، گریه میکند. این شخص رابطه شئوارانه با کبوتر خود برقرار نکرده است. حتی این نحوهی رابطه را میتوانیم با نزدیکان_ پدر و مادرمان، همسرمان_ هم در نظر بگیریم. ما آنها را عزیز و ارجمند و محترم میشماریم. رابطهی ما با نزدیکانمان رابطهی "من_ تو" است. وقتی میگوییم "تو" یعنی وجودی که تشخص دارد، هویت و شخصیت دارد، اهداف و مقاصد و آلام و لذات دارد و ما به تمام اینها توجه میکنیم.
اگر من با کسی رابطهی "من_تویی" داشته باشم، او را محترم میشمارم، دغدغهی او را دارم، نگران او هستم و به او توجه میکنم. ما حدی از این رابطهی "من_ تویی" را داریم و اگر کسی نتواند چنین رابطهای را با هیچکس در این عالم داشته باشد، تردید نکنید که کمترین ویژگیهای انسانی را نخواهد داشت. لذا ابن مسکویه در تهذیب الاخلاق میگوید: کسانیکه در کوهها و در غارها به نام عرفان و رشد معنوی زندگی خودشان را صرف میکنند، درحقیقت موجودات فاقد فضیلت و ناقصی هستند، آنها نمیتوانند برخی فضیلتها مانند عدالت و شجاعت را که لازمهی ارتباط با دیگران است در خود پرورش دهند.
بنابراین اخلاق زمانی آغاز میشود که بتوانیم با دیگران رابطه "من_ تویی" برقرار کنیم و به میزانی که این رابطهی "من_ تویی" گسترش پیدا کند، اخلاقیتر خواهیم بود.
🔰بخشی از سخنان دکتر حسن اسلامی اردکانی در چهارمین همایش نظام اخلاقی
#سروش_مولانا
#مارتین_بوبر
#من_و_تو
#اخلاقی_زیستن_و_دیگری
#طبیعت
#سعدی
#حسن_اسلامی_اردکانی
#چهارمین_همایش_نظام_اخلاقی
@sorooshemewlana
اخلاقی زیستن به معنای داشتن یکسری از فضائل است و به میزانی که این فضائل را در خود پرورش میدهیم، انسانتر و خوبتر میشویم. اما گسترش این فضائل مستلزم داشتن مناسبات خاصی با طبیعت است، بطوری که اگر نتوانیم این مناسبات را با طبیعت برقرار کنیم، فاقد برخی از فضیلتها خواهیم بود.
مارتین بوبر، الهیدان کلیمی کتاب معروفی با عنوانِ "من و تو" دارد. ایدهی محوری "من و تو" این است که ما انسانها همواره موجودات ارتباطی هستیم و نمیتوانیم بدون دیگری و بدون رابطه با دیگری زندگی کنیم. طبق دیدگاه بوبر ارتباطات ما درنهایت به دو سنخ قابل تقسیم است؛ گاه ارتباطات ما با دیگران ارتباط "من_ او / من_ آن" است و گاهی اوقات ارتباطات ما ارتباط "من_ تو" است.
متأسفانه عمدهی ارتباطات ما از نوع ارتباط "من_ آن" یعنی نگاه ابزاری به دیگران است. هنگامی که شما با دیگری ارتباط دارید و ارتباط شما با او در قالب یک شئ است، این رابطهی "من_ آن" است. یعنی آن شخص را در حد یک شئ تقلیل میدهید. مانند ارتباطی که با یک راننده تاکسی داریم، یا حتی ارتباطی که با یک کارگر ساختمانی داریم. هیچ فرقی برای ما ندارد چرا که این شخص هیچ هویتی برای ما ندارد و صرفاً ابزار است. برخلاف جملهی معروف سعدی که میگفت "بنی آدم اعضای یکدیگرند"، در این نگاه "بنی آدم ابزار یکدیگرند" یعنی آدمها برای ما ابزار میشوند تا به مقاصدمان برسیم. هولوکاست محصول چنین نگاهی است که در آن انسانها به اشیای زائدی تبدیل میگردند که مانع توسعه به شمار میروند و باید آنها را پاکسازی کرد.
اما نوع دیگری از رابطه هم وجود دارد. شاید دیده باشید کسی را که وقتی کبوترش میمیرد، گریه میکند. این شخص رابطه شئوارانه با کبوتر خود برقرار نکرده است. حتی این نحوهی رابطه را میتوانیم با نزدیکان_ پدر و مادرمان، همسرمان_ هم در نظر بگیریم. ما آنها را عزیز و ارجمند و محترم میشماریم. رابطهی ما با نزدیکانمان رابطهی "من_ تو" است. وقتی میگوییم "تو" یعنی وجودی که تشخص دارد، هویت و شخصیت دارد، اهداف و مقاصد و آلام و لذات دارد و ما به تمام اینها توجه میکنیم.
اگر من با کسی رابطهی "من_تویی" داشته باشم، او را محترم میشمارم، دغدغهی او را دارم، نگران او هستم و به او توجه میکنم. ما حدی از این رابطهی "من_ تویی" را داریم و اگر کسی نتواند چنین رابطهای را با هیچکس در این عالم داشته باشد، تردید نکنید که کمترین ویژگیهای انسانی را نخواهد داشت. لذا ابن مسکویه در تهذیب الاخلاق میگوید: کسانیکه در کوهها و در غارها به نام عرفان و رشد معنوی زندگی خودشان را صرف میکنند، درحقیقت موجودات فاقد فضیلت و ناقصی هستند، آنها نمیتوانند برخی فضیلتها مانند عدالت و شجاعت را که لازمهی ارتباط با دیگران است در خود پرورش دهند.
بنابراین اخلاق زمانی آغاز میشود که بتوانیم با دیگران رابطه "من_ تویی" برقرار کنیم و به میزانی که این رابطهی "من_ تویی" گسترش پیدا کند، اخلاقیتر خواهیم بود.
🔰بخشی از سخنان دکتر حسن اسلامی اردکانی در چهارمین همایش نظام اخلاقی
#سروش_مولانا
#مارتین_بوبر
#من_و_تو
#اخلاقی_زیستن_و_دیگری
#طبیعت
#سعدی
#حسن_اسلامی_اردکانی
#چهارمین_همایش_نظام_اخلاقی
@sorooshemewlana