Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔸سروش مولانا تقدیم میکند:
🔹گزارش تصویری سیزدهمین همایش "روز نیایش" و سخنان کوتاه استاد "مصطفی ملکیان"
مرا گویی بدین زاری که هستی
به عشقم چون برآیی من چه دانم
موسیقی: استاد شهرام ناظری (قطعه شور و شوق رومی)
#سروش_مولانا
#مولانا_جلال_الدین_محمد_بلخی
#شمس_تبریزی
#روز_نیایش
#مصطفی_ملکیان
#شهرام_ناظری
@sorooshemewlana
@HamedKolajei
🔹گزارش تصویری سیزدهمین همایش "روز نیایش" و سخنان کوتاه استاد "مصطفی ملکیان"
مرا گویی بدین زاری که هستی
به عشقم چون برآیی من چه دانم
موسیقی: استاد شهرام ناظری (قطعه شور و شوق رومی)
#سروش_مولانا
#مولانا_جلال_الدین_محمد_بلخی
#شمس_تبریزی
#روز_نیایش
#مصطفی_ملکیان
#شهرام_ناظری
@sorooshemewlana
@HamedKolajei
✨
همیشه بهانه هایی نیاز هست، گاههایی، نشانههایی برای به خاطر سپردن، برای به یادآوردن، برای ادای احترام، برای سپاس گزاردن، برای گفتن این که یادم هست، خاطرم هست، یادم میماند، قدردانم، میدانم، دوست دارم بدانی و ...
یکی از این گاهها و بهانهها ۱۲ اردیبهشت روز معلم است.
سروش مولانا افتخار همراهی معلمان، اساتید و مربیان بسیاری را از آغاز تا امروز داشته است.
کسانی که در این عصر یگانهاند و راه صعب اما زیبای آگاهی را میدانند و همواره در پیمودن آنند.
معلمان، اساتید، مربیان و جانهای حقیقتجویی که بی هیچ چشمداشتی دستمان را گرفتند و به گرمی فشردند و از گرمای حقیقت گفتند و از شور آگاهی.
در برابر تمام معلمان حقیقی سر تعظیم فرود می آوریم و با همه صداهای درونمان فریاد می زنیم که بی همراهی شما ممکن نبود و نیست و نخواهد بود.
و با شما جهانی را آرزو میکنیم پر از نور آگاهی و شور دانایی.
روزتان گرامی...
#سروش_مولانا
#روز_معلم
@sorooshemewlana
همیشه بهانه هایی نیاز هست، گاههایی، نشانههایی برای به خاطر سپردن، برای به یادآوردن، برای ادای احترام، برای سپاس گزاردن، برای گفتن این که یادم هست، خاطرم هست، یادم میماند، قدردانم، میدانم، دوست دارم بدانی و ...
یکی از این گاهها و بهانهها ۱۲ اردیبهشت روز معلم است.
سروش مولانا افتخار همراهی معلمان، اساتید و مربیان بسیاری را از آغاز تا امروز داشته است.
کسانی که در این عصر یگانهاند و راه صعب اما زیبای آگاهی را میدانند و همواره در پیمودن آنند.
معلمان، اساتید، مربیان و جانهای حقیقتجویی که بی هیچ چشمداشتی دستمان را گرفتند و به گرمی فشردند و از گرمای حقیقت گفتند و از شور آگاهی.
در برابر تمام معلمان حقیقی سر تعظیم فرود می آوریم و با همه صداهای درونمان فریاد می زنیم که بی همراهی شما ممکن نبود و نیست و نخواهد بود.
و با شما جهانی را آرزو میکنیم پر از نور آگاهی و شور دانایی.
روزتان گرامی...
#سروش_مولانا
#روز_معلم
@sorooshemewlana
📌 شروع کلاس از شنبه ۲۹ اردیبهشت.
💢آخرین مهلت ثبتنام ۲۸ اردیبهشت.
اطلاعات بیشتر و ثبتنام: @sorooshemowlana
#سروش_مولانا
#شرح_غزلیات
#شمس
@sorooshemewlana
💢آخرین مهلت ثبتنام ۲۸ اردیبهشت.
اطلاعات بیشتر و ثبتنام: @sorooshemowlana
#سروش_مولانا
#شرح_غزلیات
#شمس
@sorooshemewlana
بشنیده ام که عزم سفر می کنی...
saeed aLif
🔅بشنیده ام که عزم سفر می کنی..
#غزل_مولانا
#گوینده: #سعید_الیف
#سروش_مولانا
@sorooshemewlana
@rahi_be_rahaei
#غزل_مولانا
#گوینده: #سعید_الیف
#سروش_مولانا
@sorooshemewlana
@rahi_be_rahaei
ذهنپالایی با مولانا
✍ مهرداد رحمانی
یکی از وجوه تمایز مولانا در ادبیات فارسی، نگاه عمیق و واقعبینانه او به روانِ آدمی است. مولانا مختصاتِ روانِ آدمی را به خوبی میشناسد و به نقاط قوّت و ضعفِ او آگاهی دارد.
مولانا به خوبی دریافته که آدمی حتی اگر به والاترین مقامهای معنوی نیز دست یابد، از لغزش و اشتباه در امان نیست. به عبارتی، مولانا همچون یک روانشناس و رواندرمانگرِ خبره، بر بینهایت بودن محرّکها از یک سو و احتمال بالای خطا در واکنشهای عاطفی و رفتاری آدمی از سوی دیگر واقف است.
در داستان وزیر یهودی که در دفتر اول مثنوی آمده، مولانا در کنار نتیجهگیریهای اخلاقی متعدد، در این زمینه نیز، ابیاتی درخشان و نورانی به ما هدیه کرده است.
در این داستان تراژیک، مکرِ وزیر یهودی را میتوان به مثابه ترفندهای ذهن بر اثر محرکهایی چون حرص و طمع و شهوت و... دانست که فهمِ ما را همچون مسیحیانِ سرگردانِ این قصه به خطا میاندازد.
صد هزاران دام و دانهست ای خدا
ما چو مرغانِ حریصِ بی نوا
مولانا در ادامه قصه، استعاره زیبای "موش و انبار گندم" را در قالب چند بیت درخشان برای توضیحِ ضرورت "ذهنپالایی" آورده است:
ما دَرین انبار گَندم می کُنیم
گندمِ جمع آمده گُم می کنیم
می نیَندیشیم آخر ما به هوش
کین خِلل در گندمَست از مکرِ موش
موش تا انبارِ ما حُفره زدست
وَز فَنَش انبارِ ما ویران شدست
اول ای جان دفعِ شرِّ موش کن
وانگهان در جَمعِ گندم جوش کن
گویی مولانا میگوید هرگونه خطایِ اخلاقی و لغزشِ رفتاری ابتدا در ذهن متولد و برای مدتی پرورده میشود؛ و سپس به شکلِ واکنشهای عاطفی یا رفتاری در عالمِ واقع بازتاب مییابد.
ذهنِ آدمی از منظرِ مولانا توانایی بینظیری در کژتابیِ امورِ واقع دارد. به این صورت که هر چه بیشتر در محرکها غرق شود و در برابر آنها بیمراقبت بماند، حقیقتبینیِ ما را بیشتر مخدوش میکند.
وضعیتی که مولانا آن را در همین داستان، دوبینی مینامد. دوبینی سازوکاری است که حجابهای ناشی از غرقگیِ ذهن و هرزگردی آن در محرکها را به قوای فاهمه آدمی تحمیل میکند
خشم و شَهوت مَرد را اَحوَل* کند
ز استقامت روح را مُبدَل کند
چون غَرض آمد هنَر پوشیده شد
صد حجاب از دل به سویِ دیده شد
*احول: کسی که دچار دوبینی است.
مولانا راهِ رهایی از چنین وضعیتی را مراقبت بر ورودیهای ذهنِ و پاسبانی آنها میداند. چرا که اگر موشِ ذهن وارد انبار روشنبینی ما شود، دفعِ شرِّ آن دشوارتر خواهد بود.
با این حال، مولانا با اشاره به "صدهزاران دام و دانه" گویی بر غیر ممکن بودن پاسبانی و نظارتِ تمام وقت بر ورودیهای ذهن اشاره دارد. او با بیانِ صادقانهء تجربه شخصی خود از این حقیقت پرده برداشته که غفلت یا به تعبیرِ او خوابِ پاسبانان به دلیل ماهیتِ انسانی ما اجتنابناپذیر است.
هله پاسبانِ منزل تو چگونه پاسبانی؟
که بِبُرد رختِ ما را همه دزدِ شب نهانی
که چراغِ دزد باشد شب و خوابِ پاسبانان
به دمی چراغشان را ز چه رو نمی نشانی؟
(دیوان شمس، غزل ۲۸۳۰)
از همین روست که از منظر مولانا، علاوه بر پاسبانیِ دروازههای وجود، ذهنپالایی نیز ضرورت دارد. اما سِرِّ ماجرا اینجاست که مولانا معتقد است ذهنپالایی از نقطهای آغاز میشود که آدمی از اتکاءِ صِرف به همتِ خویش دست بردارد و به یاری آن حقیقت سرمدی نیز چشمِ امید میدوزد. زیرا مولانا نقایص روح و روان آدمی را به خوبی میشناسد و میداند که در والاترین درجات نیز امکان لغزش منتفی نیست.
دم به دم ما بَستهٔ دام نُویم
هر یکی گَر باز و سیمرغی شَویم
در حقیقت، مولانا میگوید ذهنِ آدمی در کنار مراقبت و همت ما در پاسبانیِ دریچههای وجودیمان، که شرط لازم است، به پرتو گرمابخش خداوندِ مهربان نیز نیازمند است تا از افسردگی و انجماد وارهد و روشن و آیینه وار شود.
گر هزاران دام باشد در قدم
چون تو با مایی نباشد هیچ غم
چون عنایاتت بود با ما مقیم
کی بود بیمی از آن دزد لئیم
#سروش_مولانا
#مهرداد_رحمانی
#مولانا
#ذهن
@sorooshemewlana
@Mehrdad_Rahmani4
✍ مهرداد رحمانی
یکی از وجوه تمایز مولانا در ادبیات فارسی، نگاه عمیق و واقعبینانه او به روانِ آدمی است. مولانا مختصاتِ روانِ آدمی را به خوبی میشناسد و به نقاط قوّت و ضعفِ او آگاهی دارد.
مولانا به خوبی دریافته که آدمی حتی اگر به والاترین مقامهای معنوی نیز دست یابد، از لغزش و اشتباه در امان نیست. به عبارتی، مولانا همچون یک روانشناس و رواندرمانگرِ خبره، بر بینهایت بودن محرّکها از یک سو و احتمال بالای خطا در واکنشهای عاطفی و رفتاری آدمی از سوی دیگر واقف است.
در داستان وزیر یهودی که در دفتر اول مثنوی آمده، مولانا در کنار نتیجهگیریهای اخلاقی متعدد، در این زمینه نیز، ابیاتی درخشان و نورانی به ما هدیه کرده است.
در این داستان تراژیک، مکرِ وزیر یهودی را میتوان به مثابه ترفندهای ذهن بر اثر محرکهایی چون حرص و طمع و شهوت و... دانست که فهمِ ما را همچون مسیحیانِ سرگردانِ این قصه به خطا میاندازد.
صد هزاران دام و دانهست ای خدا
ما چو مرغانِ حریصِ بی نوا
مولانا در ادامه قصه، استعاره زیبای "موش و انبار گندم" را در قالب چند بیت درخشان برای توضیحِ ضرورت "ذهنپالایی" آورده است:
ما دَرین انبار گَندم می کُنیم
گندمِ جمع آمده گُم می کنیم
می نیَندیشیم آخر ما به هوش
کین خِلل در گندمَست از مکرِ موش
موش تا انبارِ ما حُفره زدست
وَز فَنَش انبارِ ما ویران شدست
اول ای جان دفعِ شرِّ موش کن
وانگهان در جَمعِ گندم جوش کن
گویی مولانا میگوید هرگونه خطایِ اخلاقی و لغزشِ رفتاری ابتدا در ذهن متولد و برای مدتی پرورده میشود؛ و سپس به شکلِ واکنشهای عاطفی یا رفتاری در عالمِ واقع بازتاب مییابد.
ذهنِ آدمی از منظرِ مولانا توانایی بینظیری در کژتابیِ امورِ واقع دارد. به این صورت که هر چه بیشتر در محرکها غرق شود و در برابر آنها بیمراقبت بماند، حقیقتبینیِ ما را بیشتر مخدوش میکند.
وضعیتی که مولانا آن را در همین داستان، دوبینی مینامد. دوبینی سازوکاری است که حجابهای ناشی از غرقگیِ ذهن و هرزگردی آن در محرکها را به قوای فاهمه آدمی تحمیل میکند
خشم و شَهوت مَرد را اَحوَل* کند
ز استقامت روح را مُبدَل کند
چون غَرض آمد هنَر پوشیده شد
صد حجاب از دل به سویِ دیده شد
*احول: کسی که دچار دوبینی است.
مولانا راهِ رهایی از چنین وضعیتی را مراقبت بر ورودیهای ذهنِ و پاسبانی آنها میداند. چرا که اگر موشِ ذهن وارد انبار روشنبینی ما شود، دفعِ شرِّ آن دشوارتر خواهد بود.
با این حال، مولانا با اشاره به "صدهزاران دام و دانه" گویی بر غیر ممکن بودن پاسبانی و نظارتِ تمام وقت بر ورودیهای ذهن اشاره دارد. او با بیانِ صادقانهء تجربه شخصی خود از این حقیقت پرده برداشته که غفلت یا به تعبیرِ او خوابِ پاسبانان به دلیل ماهیتِ انسانی ما اجتنابناپذیر است.
هله پاسبانِ منزل تو چگونه پاسبانی؟
که بِبُرد رختِ ما را همه دزدِ شب نهانی
که چراغِ دزد باشد شب و خوابِ پاسبانان
به دمی چراغشان را ز چه رو نمی نشانی؟
(دیوان شمس، غزل ۲۸۳۰)
از همین روست که از منظر مولانا، علاوه بر پاسبانیِ دروازههای وجود، ذهنپالایی نیز ضرورت دارد. اما سِرِّ ماجرا اینجاست که مولانا معتقد است ذهنپالایی از نقطهای آغاز میشود که آدمی از اتکاءِ صِرف به همتِ خویش دست بردارد و به یاری آن حقیقت سرمدی نیز چشمِ امید میدوزد. زیرا مولانا نقایص روح و روان آدمی را به خوبی میشناسد و میداند که در والاترین درجات نیز امکان لغزش منتفی نیست.
دم به دم ما بَستهٔ دام نُویم
هر یکی گَر باز و سیمرغی شَویم
در حقیقت، مولانا میگوید ذهنِ آدمی در کنار مراقبت و همت ما در پاسبانیِ دریچههای وجودیمان، که شرط لازم است، به پرتو گرمابخش خداوندِ مهربان نیز نیازمند است تا از افسردگی و انجماد وارهد و روشن و آیینه وار شود.
گر هزاران دام باشد در قدم
چون تو با مایی نباشد هیچ غم
چون عنایاتت بود با ما مقیم
کی بود بیمی از آن دزد لئیم
#سروش_مولانا
#مهرداد_رحمانی
#مولانا
#ذهن
@sorooshemewlana
@Mehrdad_Rahmani4
در اولین سال شرکت در نمایشگاه کتاب، منتظر همراهان سروش مولانا هستیم.
#انتشارات_سروش_مولانا
#سروش_مولانا
#نگاه_آفتاب
@sorooshemewlana
#انتشارات_سروش_مولانا
#سروش_مولانا
#نگاه_آفتاب
@sorooshemewlana
📌چند گزینش مهندس بهنام شیخباقری از کتاب «ناخوشی ما»
انتشارات سروش مولانا:
حقیقت نیاز به صرف انرژی دارد. واقعیتها اغلب خودشان را با آنچه به آنها باور داریم، یا میخواهیم باور داشته باشیم، یا به باور به آنها سوق داده میشویم، وفق نمیدهند. واقعیتها چیزهایی هستند که وقتی آنها را در مییابیم که خود را در فاصلهای مناسب بین احساساتمان و دنیای اطرافمان قرار دهیم.
ص ۹۴
***
هیچ شبکه اجتماعی نمیتواند سلامتی را ارتقا دهد، چرا که هر الگوریتمی که چنین هدفی دارد به مردم هشدار خواهد داد رایانههایشان را خاموش کنند، دستهایشان را بشویند، و قدری ورزش کنند . هیچ شبکه اجتماعی نمیتواند آزادی را ارتقا دهد، چرا که هدف شبکههای اجتماعی اعتیاد است . هیچ شبکه اجتماعی نمیتواند حقیقت را ترویج کند، چرا که حقیقت همانطور که اوریپیدوس ۲۵۰۰ سال پیش دریافته بود اصلش شجاعت انسانی است. ما دل مشغول آزادی بیان هستیم، نه به خاطر اینکه یک ماشین بتواند زبالههایی بیپایان را در معده بدترین غرایزمان انبار کند، بلکه از این رو که یک انسان واحد بتواند حرف درستی را که دیگران نمیدانند، و قدرت میخواهد پنهانش کند به زبان آورد.
ص ۱۰۵
***
یک منبع ناخوشی ما نابرابری شدید ثروت است، که تجربههای گروهی بسیار کوچک را از همه افراد دیگر مجزا میکند، همانطور که افلاطون میدانست، به این شیوه است که دموکراسی به اشرافسالاری یا حکومت ثروتمندان، بدل میشود. وقتی پول به یگانه هدف تبدیل میشود، ارزشها از میان میروند و مردم از اشراف تقلید میکنند.
ص ۱۳۶
#سروش_مولانا
#انتشارات
#ناخوشی_ما
#تیموتی_اسنایدر
#علی_کاظمیان
@sorooshemewlana
انتشارات سروش مولانا:
حقیقت نیاز به صرف انرژی دارد. واقعیتها اغلب خودشان را با آنچه به آنها باور داریم، یا میخواهیم باور داشته باشیم، یا به باور به آنها سوق داده میشویم، وفق نمیدهند. واقعیتها چیزهایی هستند که وقتی آنها را در مییابیم که خود را در فاصلهای مناسب بین احساساتمان و دنیای اطرافمان قرار دهیم.
ص ۹۴
***
هیچ شبکه اجتماعی نمیتواند سلامتی را ارتقا دهد، چرا که هر الگوریتمی که چنین هدفی دارد به مردم هشدار خواهد داد رایانههایشان را خاموش کنند، دستهایشان را بشویند، و قدری ورزش کنند . هیچ شبکه اجتماعی نمیتواند آزادی را ارتقا دهد، چرا که هدف شبکههای اجتماعی اعتیاد است . هیچ شبکه اجتماعی نمیتواند حقیقت را ترویج کند، چرا که حقیقت همانطور که اوریپیدوس ۲۵۰۰ سال پیش دریافته بود اصلش شجاعت انسانی است. ما دل مشغول آزادی بیان هستیم، نه به خاطر اینکه یک ماشین بتواند زبالههایی بیپایان را در معده بدترین غرایزمان انبار کند، بلکه از این رو که یک انسان واحد بتواند حرف درستی را که دیگران نمیدانند، و قدرت میخواهد پنهانش کند به زبان آورد.
ص ۱۰۵
***
یک منبع ناخوشی ما نابرابری شدید ثروت است، که تجربههای گروهی بسیار کوچک را از همه افراد دیگر مجزا میکند، همانطور که افلاطون میدانست، به این شیوه است که دموکراسی به اشرافسالاری یا حکومت ثروتمندان، بدل میشود. وقتی پول به یگانه هدف تبدیل میشود، ارزشها از میان میروند و مردم از اشراف تقلید میکنند.
ص ۱۳۶
#سروش_مولانا
#انتشارات
#ناخوشی_ما
#تیموتی_اسنایدر
#علی_کاظمیان
@sorooshemewlana
📌نشست معرفی «هشت فصل در اخلاق یهود» در نمایشگاه کتاب برگزار شد؛
از موسی تا موسی، موسای دیگری نیامد/ اخلاق در یهودیت از نگاه ابن میمون
عنوان این نشست بود.
هشت فصل در اخلاق یهود با ترجمه مجتبی اکبری توسط انتشارات سروش مولانا در فروردین سال ۱۴۰۳ منتشر شد.
در نشست مشترکی که به همت انجمن کلیمیان کشور با انتشارات سروش مولانا در نمایشگاه کتاب برگزار شد آرش آبایی در این نشست گفت: کارها و خدمات ابن میمون در یهود به قدری اهمیت دارد که مثلی در یهود است که «از موسی تا موسی، موسای دیگری نیامد» و او را با حضرت موسی مقایسه کردهاند.
به گزارش ستاد خبری سیوپنجمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران، نشست معرفی کتاب «هشت فصل در اخلاق یهود» اثر موسی بن میمون، فقیه و فیلسوف یهودی، جمعه، ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، در سرای ملل، با حضور همایون سامهیح، نماینده ایرانیان کلیمی در مجلس شورای اسلامی و رئیس انجمن کلیمیان تهران، آرش آبایی، محقق حوزه یهود و امیر مازیار، مدرس فلسفه و مدیر انتشارات سروش مولانا برگزار شد.
آرش آبایی، محقق حوزه یهود در معرفی این کتاب گفت: کتاب «هشت فصل در اخلاق یهود» از موسی بن میمون به ترجمه مجتبی اکبری است و من بهعنوان ویراستار و راهنمای متن کتاب در آن نقش داشتم و مؤسسه سروش مولانا این کتاب را منتشر کرده است.
آبایی با اشاره به آثار ابن میمون بیان کرد: میشنا تورات به معنی تورات ثانی، مهمترین کتاب اوست. کتاب دیگر او راهنمای سرگشتگان یا دلالهالحائرین است که کتاب فلسفی مهم برای کسانی است که با خواندن متن تورات دچار تناقض و سرگردانی دربرابر علم و فلسفه میشوند و تمام تلاش او برای تطبیق تورات با فلسفه و عقل بود. کتاب هشت فصل، مقدمهای بر فصول اخلاقی تلمود است. کتاب حاضر از متن عبری توسط آقای اکبری ترجمه شده است و این کتاب را با عبری و انگلیسی تطبیق دادهام.
امیر مازیار، مدیر نشر سروش مولانا در پاسداشت شخصیت و فلسفه ابن میمون و با مرور اندیشه فلاسفه از گذشته تا امروز گفت: ابن میمون شخصیت جامعی دارد و هم در شریعت یهود مرجعیت دارد و هم متفکر دینشناس و فیلسوف بزرگی است. او جایگاهی در تقاطع اندیشههای گوناگون پیدا کرده است و تأثیر مهمی در تاریخ اندیشه و فلسفه گذاشته است.
به زودی فایل صوتی این نشست در همین کانال بارگذاری خواهد شد.
#سروش_مولانا
#ابن_میمون
#هشت_فصل_در_اخلاق_یهود
@sorooshemewlana
از موسی تا موسی، موسای دیگری نیامد/ اخلاق در یهودیت از نگاه ابن میمون
عنوان این نشست بود.
هشت فصل در اخلاق یهود با ترجمه مجتبی اکبری توسط انتشارات سروش مولانا در فروردین سال ۱۴۰۳ منتشر شد.
در نشست مشترکی که به همت انجمن کلیمیان کشور با انتشارات سروش مولانا در نمایشگاه کتاب برگزار شد آرش آبایی در این نشست گفت: کارها و خدمات ابن میمون در یهود به قدری اهمیت دارد که مثلی در یهود است که «از موسی تا موسی، موسای دیگری نیامد» و او را با حضرت موسی مقایسه کردهاند.
به گزارش ستاد خبری سیوپنجمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران، نشست معرفی کتاب «هشت فصل در اخلاق یهود» اثر موسی بن میمون، فقیه و فیلسوف یهودی، جمعه، ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، در سرای ملل، با حضور همایون سامهیح، نماینده ایرانیان کلیمی در مجلس شورای اسلامی و رئیس انجمن کلیمیان تهران، آرش آبایی، محقق حوزه یهود و امیر مازیار، مدرس فلسفه و مدیر انتشارات سروش مولانا برگزار شد.
آرش آبایی، محقق حوزه یهود در معرفی این کتاب گفت: کتاب «هشت فصل در اخلاق یهود» از موسی بن میمون به ترجمه مجتبی اکبری است و من بهعنوان ویراستار و راهنمای متن کتاب در آن نقش داشتم و مؤسسه سروش مولانا این کتاب را منتشر کرده است.
آبایی با اشاره به آثار ابن میمون بیان کرد: میشنا تورات به معنی تورات ثانی، مهمترین کتاب اوست. کتاب دیگر او راهنمای سرگشتگان یا دلالهالحائرین است که کتاب فلسفی مهم برای کسانی است که با خواندن متن تورات دچار تناقض و سرگردانی دربرابر علم و فلسفه میشوند و تمام تلاش او برای تطبیق تورات با فلسفه و عقل بود. کتاب هشت فصل، مقدمهای بر فصول اخلاقی تلمود است. کتاب حاضر از متن عبری توسط آقای اکبری ترجمه شده است و این کتاب را با عبری و انگلیسی تطبیق دادهام.
امیر مازیار، مدیر نشر سروش مولانا در پاسداشت شخصیت و فلسفه ابن میمون و با مرور اندیشه فلاسفه از گذشته تا امروز گفت: ابن میمون شخصیت جامعی دارد و هم در شریعت یهود مرجعیت دارد و هم متفکر دینشناس و فیلسوف بزرگی است. او جایگاهی در تقاطع اندیشههای گوناگون پیدا کرده است و تأثیر مهمی در تاریخ اندیشه و فلسفه گذاشته است.
به زودی فایل صوتی این نشست در همین کانال بارگذاری خواهد شد.
#سروش_مولانا
#ابن_میمون
#هشت_فصل_در_اخلاق_یهود
@sorooshemewlana
اگر شمس و مولانا فیلم مست عشق را میدیدند.
✍ مهرداد رحمانی
در روزهای اخیر نقدهایی بر فیلم مست عشق خواندم. از جمله نقد آقای دکتر رضایی و نقد آقای دکتر ضیایی.
مجموعه واکنشها حاکی از آن است که این فیلم در میان دوستدارانِ شمس و مولانا چندان پسندِ نظر نبوده است.
به گمانم در عالم خیال، اگر شمس تبریزی به دیدن این فیلم مینشست احتمالا میگفت که این اثر نه بازنمایی رابطه من و مولانا؛ بلکه بازنمایی اندیشه سازندگان آن است و میگفت که این اثر هر چه هست نمایشی از آن چیزی است که آنانند و نه ما.
یادآور این سخنِ ژرف او در مقالات که:
پُر سَری (مدعی) آمد که با من سِرّی بگو. گفتم: من با تو سِرّ نتوانم گفتن. من سِرّ با آن کس توانم گفتن که او را در او نبینم. خود را در او ببینم (خمی از شراب ربانی، ص ۷۹).
و اگر به همین سیاق مولانا نیز این فیلم را میدید، به احتمال میگفت که مرا در عالمِ بیرون و در سیرِ قصهها و واقعهها مجویید که من به حقیقت؛ در درونِ شمایانم. آنگاه که آفتابِ درون بر شما تابیدن گرفت، مرا آشکارا باز خواهید یافت.
من آن ماهم که اندر لامکانم
مجو بیرون مرا در عینِ جانم
تو را هر کس به سوی خویش خواند
تو را من جز به سوی تو نخوانم
مرا هم تو به هر رنگی که خوانی
اگر رنگین اگر ننگین ندانم
گهی گویی خلاف و بی وفایی
بلی تا تو چنینی من چنانم
به پیش کور هیچم من چنانم
به پیش گوش کر من بی زبانم
من آبِ آب و باغِ باغم ای جان
هزاران ارغوان را ارغوانم
(دیوان شمس، غزل ۱۵۱۸)
به گمانم برای نمایاندن این دو وجودِ دریاگون و شکوهمند در قابِ هنر، میبایست ابتدا آموزهها و ترفندها را واگذاشت. از خویشتن تهی شد و غرقه این دریا. دریایی که زیر پوستِ آدمی و در اعماقِ دلِ او در تلاطم است.
و آنگاه؛ در اعماقِ این دریا آن آفتابِ جانفزا چهره میگشاید، و ماهیِ هنر زاده خواهد شد آنچنانی که باید.
#سروش_مولانا
#مست_عشق
#شمس_مولانا
#حسن_فتحی
@sorooshemewlana
@Mehrdad_Rahmani4
@irajrezaie
@abdolhamidziaei
✍ مهرداد رحمانی
در روزهای اخیر نقدهایی بر فیلم مست عشق خواندم. از جمله نقد آقای دکتر رضایی و نقد آقای دکتر ضیایی.
مجموعه واکنشها حاکی از آن است که این فیلم در میان دوستدارانِ شمس و مولانا چندان پسندِ نظر نبوده است.
به گمانم در عالم خیال، اگر شمس تبریزی به دیدن این فیلم مینشست احتمالا میگفت که این اثر نه بازنمایی رابطه من و مولانا؛ بلکه بازنمایی اندیشه سازندگان آن است و میگفت که این اثر هر چه هست نمایشی از آن چیزی است که آنانند و نه ما.
یادآور این سخنِ ژرف او در مقالات که:
پُر سَری (مدعی) آمد که با من سِرّی بگو. گفتم: من با تو سِرّ نتوانم گفتن. من سِرّ با آن کس توانم گفتن که او را در او نبینم. خود را در او ببینم (خمی از شراب ربانی، ص ۷۹).
و اگر به همین سیاق مولانا نیز این فیلم را میدید، به احتمال میگفت که مرا در عالمِ بیرون و در سیرِ قصهها و واقعهها مجویید که من به حقیقت؛ در درونِ شمایانم. آنگاه که آفتابِ درون بر شما تابیدن گرفت، مرا آشکارا باز خواهید یافت.
من آن ماهم که اندر لامکانم
مجو بیرون مرا در عینِ جانم
تو را هر کس به سوی خویش خواند
تو را من جز به سوی تو نخوانم
مرا هم تو به هر رنگی که خوانی
اگر رنگین اگر ننگین ندانم
گهی گویی خلاف و بی وفایی
بلی تا تو چنینی من چنانم
به پیش کور هیچم من چنانم
به پیش گوش کر من بی زبانم
من آبِ آب و باغِ باغم ای جان
هزاران ارغوان را ارغوانم
(دیوان شمس، غزل ۱۵۱۸)
به گمانم برای نمایاندن این دو وجودِ دریاگون و شکوهمند در قابِ هنر، میبایست ابتدا آموزهها و ترفندها را واگذاشت. از خویشتن تهی شد و غرقه این دریا. دریایی که زیر پوستِ آدمی و در اعماقِ دلِ او در تلاطم است.
و آنگاه؛ در اعماقِ این دریا آن آفتابِ جانفزا چهره میگشاید، و ماهیِ هنر زاده خواهد شد آنچنانی که باید.
#سروش_مولانا
#مست_عشق
#شمس_مولانا
#حسن_فتحی
@sorooshemewlana
@Mehrdad_Rahmani4
@irajrezaie
@abdolhamidziaei